معرفت فرهنگی اجتماعی، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 34، بهار 1397، صفحات 45-64

    شیوه‌های کارآمد نظارت اجتماعی و زمینه‌های آن در نهج‌البلاغه

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمود کریمی / دانشيار رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه امام صادق / karimiimahmoud@gmail.com
    ✍️ مهناز آل علی / دانشجوي دكتري علوم نهج‌البلاغه پيام‌نور واحد تهران جنوب
    چکیده: 
    اهمیت نظارت اجتماعی به منظور جلو گیری از انحراف افراد و گروه ها در جامعه‌ی اسلامی، با توجه به توصیه های موجود در متون دینی و تنوع طرق آن، اعم از نظارت الهی، فردی، سازمانی و همگانی روشن می گردد. بخشی از نظارت همگانی که برخاسته از مسئولیت آحاد جامعه در قبال یکدیگر است، در قالب دو فریضه‌ی «امر به معروف و نهی از منکر» تبلور می یابد. به رغم اهمیت بحث و تلاش فراوان در این زمینه، به نظر می رسد امر به معروف و نهی از منکر به طرق فقهی و سنتی تأثیر لازم و کافی را بخصوص در میان نسل جوان ندارد. ازاین رو، این پژوهش با توجه به آموزه های نهج البلاغه، به دنبال یافتن شیوه هایی بدیع و کارآمد در نظارت اجتماعی، در کنار امر به معروف و نهی از منکر به مفهوم فقهی آن است که البته آثار و نتایج مورد انتظار از امر به معروف و نهی از منکر را نیز با خود دارد. با واکاوی در نهج البلاغه درمی یابیم، علاوه بر امر و نهی مستقیم به عنوان یکی از شیوه های نظارت اجتماعی، امام علیه السلام به شکل غیرمستقیم، افراد را به خوبی ها دعوت و از بدی ها منع می کند. روش غیرمستقیم بر اساس زمان، مکان، و مخاطب، به انحای مختلف ترغیب، توبیخ، دعا، نفرین، ابراز شگفتی، بیان پرسش، موعظه و... توسط امام علی علیه السلام استفاده شده است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، شیوه های مختلف نظارت و کنترل اجتماعی را در نهج البلاغه بررسی کرده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Efficient Ways of Social Control and their Backgrounds in Nahj al-Balaghah
    Abstract: 
    The importance of social control towards preventing deviation of individuals and groups in the Islamic society is clarified through recommendations available in religious texts and the variety of its methods including divine control, as well as individual, organizational, and public control. A part of the public control emanating from the responsibility of individuals towards each other is manifested through the two obligations of “commanding right” and “forbidding wrong”. Despite the relevance of these obligations and serious attempts in this regard, it seems that “commanding right and forbidding wrong” in its jurisprudential and traditional ways does not have necessary and sufficient influence specifically on the younger generation. Thus the present article seeks to find novel and efficient ways of social control based on Nahj al-Balaghah teachings, besides commanding right and forbidding wrong in its jurisprudential sense. Of course, these ways do have the effects and consequences expected of commanding right and forbidding wrong. Researching into Nahj al -Balaghah, we find out that Imam Ali calls people to good things and prevents them from evil things, in addition to direct commands and prohibitions as one of the ways of social control. The indirect method is used by Imam Ali based on requirements of time, place, and audience in a variety of ways such as encouragement, blaming, praying for, asking divine punishment, expressing surprise, asking questions, preaching, etc. The present research has studied different ways of social control and monitoring in a descriptive analytical method in Nahj al-Balaghah.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    1. بيان مسئله
    خداوند به‌عنوان اولين ناظر اجتماعي مي‌فرمايد: «اي مردم! آنچه در زمين است از حلال و پاکيزه، تناول کنيد و از وسوسه‌هاي شيطان پيروي نکنيد؛ محققاً شيطان براي شما دشمن آشکاري است» (بقره: 168). مکتب انسان‌ساز اسلام از پيروانش مي‌خواهد در چارچوب نظارت اجتماعي، يکديگر را به انجام کارهاي پسنديده دعوت كنند و از کارهاي ناپسند باز‌دارند تا ارزش‌ها در جامعه ترويج شود و از ضدارزش‌ها ممانعت به عمل آيد. اهميت موضوع تا حدي است که خداوند مسلمانان را به‌واسطة انجام اين عمل، بهترين امت معرفي مي‌کند و امير‌مؤمنان علي تمام کارهاي نيک و حتي جهاد در راه خدا را در برابر «امر به معروف و نهي از منکر» همچون قطره‌اي در مقابل درياهاي پهناور مي‌داند.
    سلامت جامعه در گرو حضور و نظارت همه‌جانبة آحاد مردم در تمامي امور است. اسلام با دو فريضة «امر به معروف و نهي از منکر» بر اين حضور و نظارت تأکيد دارد. با طرح اين دو فريضه، توده‌ها اصلاح، سلامت دين و دنيا تضمين و شريعت برپا مي‌شود و جامعه از انحراف و انحطاط مصون مي‌ماند.
    نظارت و کنترل به‌منظور جلوگيري از انحرافات فردي و اجتماعي، هرچند در تمامي جوامع مدخليت دارد، در جامعة اسلامي كه الگوي اکمل براي امت‌ها و جوامع ديگر است، با حساسيت بيشتري دنبال مي‌شود. در قرآن كريم، «امر به معروف و نهي از منكر» در كنار اقامة نماز و ايتاي زكات، سومين فريضة اصلي دين و ويژگي مؤمنان و جامعة ديني محسوب مي‌شود. تعبير «بهترين امت» در قرآن، براي امتي به‌كار رفته است كه «امر به معروف و نهي از منكر» مي‌كنند (آل‌عمران: 110). اسلام به‌عنوان آخرين حلقة زنجيرة تکامل اديان، عنايت ويژه‌اي به سلامت جامعه به‌عنوان يك نهاد مستقل دارد. ازاين‌رو، کامل‌ترين احکام را در ابعاد زندگي فردي و اجتماعي ارائه نموده است. «امر به معروف و نهي از منکر» از جمله مهم‌ترين اهرم‌هاي نظارتي در سالم‌سازي جامعه مي‌باشد؛ چنان‌که ابزاري براي اصلاح نقاط ضعف و آسيب‌هاي مردم و مسئولان به‌منظور حفظ و تداوم ارزش‌ها و فضائل اخلاقي، با بيشترين تأثير در سلامت، سعادت و طهارت جامعه محسوب مي‌شود.
    به‌رغم اهميت موضوع و تلاش فراوان، در مسير رسيدن به نظارت مطلوب در جامعه موانع زيادي وجود دارد. براي مثال، منحصر بودن نظارت اجتماعي به امر به معروف و نهي از منکر مرسوم ـ كه نوعاً به طور صريح و مستقيم انجام مي‌شود ـ و نيز عدم خلاقيت و انعطاف در به‌کارگيري روش‌هاي ديگر، باعث شده است امر به معروف و نهي از منكر تأثير و كارايي لازم به‌ويژه براي جوانان را نداشته باشد. لذا از نهج‌البلاغه- كتابي براي ساختن و تربيت انسان – به‌عنوان منبع اصلي اين پژوهش استفاده مي‌شود تا بر اساس آن، شيوه‌هاي بديع و کارآمد در زمينة نظارت و کنترل اجتماعي از طريق واکاوي کلام امام علي و با استناد به سيرة عملي آن حضرت استخراج گردد. بدين‌ترتيب، پرسش اصلي مقاله اين است: امام چه شيوه‌هايي از نظارت و اصلاح اجتماعي را به طور غيرمستقيم براي مخاطبان خود به‌کار گرفته و چگونه اين شيوه‌ها در نهج‌البلاغه منعکس شده است؟
    2. پيشينة تحقيق
    آيات و روايات متعدد در زمينة «نظارت اجتماعي» و تأکيد بر موضوع امر به معروف و نهي از منکر، به‌منظور حفظ و صيانت جامعه و فرد از انحرافات احتمالي، انگيزة کافي را براي عده‌اي فراهم آورده است تا به اين موضوع مهم بپردازند. کتب حديثي، تفاسير و شروح مختلف شيعه و سني ذيل آيات و روايات مربوطه، و ده‌ها اثر ديگر-کتب، پايان‌نامه و مقاله- از جملة اين کارها‌يند، که به برخي از آنها اشاره مي‌شود.
    مهم‌ترين کتاب‌هاي نوشته شده در اين زمينه عبارتند از:
    1. امر به معروف و نهي از منکر، اثر محسن قرائتي (1377): اين کتاب بعد از بيان جايگاه «امر به معروف و نهي از منکر»، به تبعات ترک آن و در ادامه، وظايف آمرين و ناهيان، شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منکر، و در آخر به انواع معروف‌ها و منکرها مي‌پردازد.
    2. جامعة برتر، امر به معروف و نهي از منکر در سيرة امام علي، اثر محمد عابدي (1380): اين کتاب به مراتب و موانع نهي از منکر، راهکارهاي پيشگيري از منکر، پيکار با منکر و قاطعيت در برابر آن مي‌پردازد.
    3. امر به معروف و نهي از منکر در انديشة اسلامي، اثر مايکل کوک (1384): نويسنده بر اين سؤال متمرکز مي‌شود که چرا «امر به معروف و نهي از منکر» در فرقه‌هاي مختلف اسلامي به شکل‌هاي متفاوت درآمده است. وي ابتدا به بررسي آيات مربوطه مي‌پردازد؛ و سپس نظر مفسران را دربارة اين آيات بررسي مي‌كند و به اين نتيجه مي‌رسد که نظر مفسران با مفاد آيات پيوندي ندارد. در ميان احاديث مرتبط به موضوع نيز تعارض ديده مي‌شود.
    پايان‌نامه‌هاي ذيل نيز در موضوع مورد بحث تأليف شده‌اند:
    1. «نگاهي به ابعاد روان‌شناختي امر به معروف نهي از منکر»، اثر مرضيه دردا (1385): اين پايان‌نامه ميان‌رشته‌اي بوده و نويسنده «امر به معروف و نهي از منکر» را از زاوية روان‌شناختي واکاوي كرده است.
    2. «شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منکر در سيرة معصومين»، اثر مهديه خسروي زادنبه (1386): نويسنده روش‌هاي امر و نهي را در سيرة معصومين به دو دستة گفتاري و کرداري تقسيم نموده است.
    3. «سيستم نظارت بر مديران در مديريت علوي با تأکيد بر نهج‌البلاغه»، به قلم مهري جهانگيري (1392): نويسنده در بخش دوم پايان‌نامه، به مباني و رهنمودهاي مديريتي در حوزه‌هاي اجتماعي، سياسي و... پرداخته است. براي نمونه، در مديريت سياسي به رهنمودهاي امام، از جمله عدالت‌گري، التزام به کتاب و سنت، و نظارت عمومي - «امر به معروف و نهي از منکر» و نصيحت زمامداران و مسئولان- اشاره دارد. در بخش پاياني به انواع نظارت در سيرة امام، اعم از نظارت مستقيم (بي‌واسطه) و نظارت غيرمستقيم (با واسطه)، ويژگي‌هاي ناظران و ارزشيابي شايستگي مديران مي‌پردازد.
    4. «منابع قدرت سياسي و ابزار کنترل آن در نهج‌البلاغه»، اثر ابوالفضل دهقاني‌نژاد (1392): فصل آخر پايان‌نامه به اهميت و جايگاه نظارت و کنترل در نهج‌البلاغه اختصاص يافته است. نويسنده در اين فصل به اصول کلي حاکم بر نظارت و کنترل، شرايط و صفات بازرسان و تبيين انواع نظارت، اعم از الهي، فردي (خودکنترلي)، سازماني و مردمي، و در انتها به شيوة برخورد با مخالفين به‌عنوان يکي از ابزار کنترل مي‌پردازد.
    5. «تبيين انحرافات اجتماعي از ديدگاه علي‌بن‌ابي‌طالب در نهج‌البلاغه»، نوشتة حفيظ‌الله فولادي وندا: از ديدگاه مؤلف اين رساله، بسياري از نظريه‌هاي علمي، علل انحرافات و تخطي‌‌ها را به شرايط زيستي، رواني و اجتماعي ارجاع مي‌دهند و با ناديده گرفتن قدرت اراده و انتخاب انسان، وي را مقهور آن شرايط مي‌دانند؛ اما در بررسي ديدگاه امام علي، با توجه به اين اصل اساسي که انسان موجودي صاحب اراده و اختيار است، نقش عوامل زيستي، رواني و محيطي در حد زمينه‌سازي است و چنين نيست که انسان کاملاً مقهور آنها باشد. بدين‌ترتيب، مؤلف رساله توجه خود را در اين پژوهش به مقايسة ديدگاه‌هاي جامعه‌شناسان در زمينة انحراف‌هاي اجتماعي با ديدگاه امام علي در اين موضوع با استناد به نهج‌البلاغه، و ترسيم تمايزها و آثار متفاوت اين دو ديدگاه معطوف کرده است.
    مقالاتي نيز از نويسندگان مختلف در اين موضوع به چاپ رسيده است که به مهم‌ترين آنها اشاره مي‌شود:
    1. «تبيين انحرافات اجتماعي از ديدگاه امام علي و نظريه‌هاي کلاسيک»، اثر حفيظ‌الله فولادي‌وندا (1386): اين مقاله که از پايان‌نامة همين نويسنده استخراج شده است، ضمن بيان ضرورت حاکميت نظم در اجتماع و تبعيت جامعه از قوانين اجتماعي، به مقايسة پاره‌اي از ديدگاه‌هاي علمي دربارة انحرافات اجتماعي با ديدگاه امام علي مي‌پردازد و بر اساس آن، با توجه به عنصر اراده و اختيار، انسان تعيين‌کنندة نهايي و اصلي در اتخاذ رفتارهاي خويش است.
    2. «راهبردهاي نظارت همگاني در مديريت سياسي جامعة دين‌بنيان»، اثر فاطمه براتلو (1389): در اين مقاله «امر به معروف و نهي از منکر» يک نظام نظارت همگاني در مديريت جامعة دين‌بنيان معرفي شده است که رسالت اجراي شرايع الهي و ايجاد جامعه و حکومت اسلامي و تضمين اهداف آن را بر عهده دارد. نويسنده در ادامه، نمونه‌هايي از آراي فقهي و انديشمندان اسلامي را بررسي مي‌کند و در انتها راهبردهاي نظارت همگاني را در نظام اسلامي به دست مي‌آورد.
    3. بررسي علل عدم پذيرش «امر به معروف و نهي از منکر» در جامعه، اثر محمدرضا جواهري (1393): نويسنده اين علل را دو قسم مي‌داند: علل کلي، که ادب و اجتناب از گفتار و رفتار زشت است؛ و علل مربوط به آمران و ناهيان، از جمله عدم آگاهي و معرفت، نداشتن برنامه و نقشه، عدم رعايت مراتب، خشونت، عجله و شتاب‌زدگي و... .
    4. «نظارت و کنترل از نگاه مديريتي امام علي»، اثر طاهره بيگم فقيهي (1394): اين مقاله با استناد به سيرة علوي و کلام امام در نهج‌البلاغه، به جلوه‌هايي از مباني مديريت و نظارت، تأکيد امام بر ناب‌ترين خصال انساني در امر نظارت، همچون: اعتقاد توحيدي، تسليم محض، صداقت، امانتداري، و انضباط اجتماعي، اقتصادي و... در تمامي رده‌هاي مديريتي به‌منظور سلامت و پيشرفت کارها، و نيز ضعف مباني مديريتي غرب که بر پاية جهان‌بيني سکولاريسم بنا شده، پرداخته است.
    با توجه به آنچه ذکر شد، هرچند آثار يادشده، اجمالاً به موضوع نظارت اجتماعي در نهج‌البلاغه و مقايسة آن با برخي ديدگاه‌هاي غيرديني در اين باب پرداخته‌اند، اما در هيچ‌يک از اين آثار، روش‌هاي غيرمستقيم امام به‌عنوان ابزارهاي نظارت اجتماعي استقصا نشده است. اين پژوهش، روش‌هاي بديع و کاربردي‌ امام در زمينة نظارت اجتماعي را بررسي مي‌كند؛ روش‌هايي که خارج از قالب سنتي آن و متناسب با زمان و مقتضاي حال مخاطب‌اند تا از کارايي بيشتر و نتيجة مطلوب‌تري برخوردار باشند.
    3. چارچوب مفهومي
    در ابتدا به تعريف و تبيين برخي مفاهيم کليدي مي‌پردازيم.
    1-3. نظارت
    «نظارت» از مادة «نظر» به‌معناي توجه دادن چشم ظاهر و باطن براي ديدن و ادراک چيزي است که مقصود، تأمل و تحقيق دربارة آن است. مقصود از تأمل، شناختي است که بعد از تحقيق حاصل مي‌شود (راغب اصفهاني، 1386، ص 812). در فارسي، نظارت به‌معناي مراقبت در اجراي امر است (عميد، 1373، ص 1163).
    اصل نظارت، در اديان آسماني به طور عام و در دين اسلام به نحو خاص و در مذهب شيعه به شکل اخص موضوعيت دارد؛ به‌طوري‌که امر به معروف و نهي از منکر، از فروع دين محسوب مي‏شود. نظارت و کنترل، با نظام آفرينش هماهنگ است: «إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ» (طارق: 3)؛ هيچ نفسي نيست، مگر آنکه بر او نگهباني است. بنا بر اين اصل، خداوند و فرشتگان ناظر بر اعمال و نيات آدمي‌اند.
    اميرمؤمنان علي در اين موضوع مي‌فرمايد: «پس بترسيد از خدايى كه بر كارهاى شما بيناست و بر شما چيره و تواناست و در آنچه مي‌كنيد، قدرت او پيداست. اگر چيزى را پوشانديد، آن را مى‏داند و اگر آشكار كرديد، ثبت مى‏گرداند و بدين كار فرشتگانى گمارده است، نگاهبان و ارجمند كه نه حقى را وا مى‏نهند و نه باطلى را ثبت مى‏كنند» (نهج‌البلاغه، خ 183). همچنين دربارة نظارت خداوند بر اعمال ستمگران مي‌فرمايد: «وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ» (نهج‌البلاغه، خ 97). افزون‌براين، انسان خود نيز بايد بر اعمال و رفتارش نظارت داشته باشد (خودکنترلي): «اجعل من نفسك على نفسك رقيباً» (تميمى‌آمدى، بي‌تا، ج 1، ص 124، ح 203)؛ از نفس خود بر نفست نگهباني قرار ده.
    2-3. نظارت اجتماعي
    نظارت اجتماعي به ابزارها و روش‌هايي اطلاق مي‏شود که براي وادار کردن فرد به انطباق او با انتظارات گروه معين يا کل جامعه به‌کار مي‏رود (کوئن، 1379، ص 197). به عبارت ديگر، نظارتْ مشروط و محدود شدن رفتار و اعمال ـ فرد يا افراد مورد کنترل ـ به اهداف و هنجار جامعه است. اگر اين کنترل با نهادينه شدن هنجارها در فرد صورت پذيرد، جزء کنترل دروني محسوب مي‏گردد؛ ولي اگر صرفاً از طريق افراد جامعه بر کسي اعمال گردد، آن را کنترل بيروني مي‏نامند (گولد و كولب، 1376، ص 705-706).
    مهم‌ترين هدف اجتماعي در نظارت و کنترل، نفوذ در مخاطبين و کساني است که براي ايجاد تغيير در عقايد يا رفتار آنان مورد نظارت قرار مي‏گيرند. بازخورد و خروجي اين کوشش، در شکل «همنوايي، اجابت و اطاعت بروز و ظهور مي‏کند؛ تاآنجاکه برخي از روان‌شناسان اجتماعي، نتيجة اکثر نظارت‌ها و نفوذ اجتماعي را همنوايي مي‏دانند (کريمي، 1377، ص 104).
    مکتب انسان‌ساز اسلام نيز از پيروانش مي‌خواهد در برابر اعمال و رفتار ديگران احساس مسئوليت کند؛ چنان‌که در ساية «امر به معروف و نهي از منکر» يکديگر را به انجام کارهاي پسنديده دعوت كرده، و از کارهاي ناپسند بازدارند تا ارزش‌ها در جامعه ترويج و از آنها پاسداري شود و از ضدارزش‌ها ممانعت به‌عمل آيد (مرداني نوکنده، 1395، ص 32). به‌اين‌ترتيب، توده‌ها اصلاح مي‌شوند: «الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ» (خوانساري، 1366، ج 4، ص 451)؛ دنيا و آخرت انسان در امنيت قرار مي‌گيرند: «من كان فيه ثلاث سلمت له الدّنيا و الآخرة، يأمر بالمعروف و يأتمر به، و ينهى عن المنكر و ينتهى عنه، و يحافظ على حدود اللَّه جلّ و علا» (همان، ج 5، ص 440)؛ شريعت برپا مي‌شود: «قوام الشّريعة الامر بالمعروف، و النّهى عن المنكر، و اقامة الحدود» (همان، ج 4، ص 518)؛ مؤمنان توانمند مي‌شوند: «من أمر بالمعروف شدّ ظهور المؤمنينِ» (همان، ج 5، ص 238) و جامعه از انحراف و انحطاط مصون مي‌ماند.
    3-3. نظارت سازماني
    نظارت سازماني، نظارت و کنترل بر سازمان و عملکرد و کارايي اعضاي سازمان است که خود به دو قسم آشکار و پنهان تقسيم مي‌شود. اين نوع نظارت، در سيرة اميرمؤمنان علي به‌خوبي مشهود است. ايشان ضمن انتخاب کارگزاران شايسته و کارآمد، نظارت و کنترل سازمان‌يافته‌اي جهت ارزيابي عملکرد آنان در نظر مي‌گرفت؛ بازرساني که آشکار يا پنهان اخبار کارگزاران را به امام گزارش مي‌دادند تا از مدار قانون و حکم الهي خارج نشوند. در نامه‌هاي 20، 19، 3، 70، 63، 45، 44، 42، 40، 34، 33، عباراتي چون: وابعث العيون، بلغني، تفقد، تحفظ، تعاهد و... ديده مي‌شود که بيانگر نظارت و کنترل امام بر مردم، کارگزاران و امور ايشان است (مرداني نوکنده، 1395، ص 31-33). براي نمونه، امام ضمن نامه‌اي به مالک‌اشتر، او را به نظارت در امور قضات: «فَانْظُرْ فِي ذَلِكَ نَظَراً بَلِيغاً»، كارگزاران «وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ»، بازرگانان «وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ»، منشيان «ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ»، و نظارت بر امور ماليات «وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ»، فرمان مي‌دهد (نهج‌البلاغه، ن 53).
    4. روش‌هاي امام در نظارت اجتماعي
    آنچه در درجة نخست از نظارت و کنترل اجتماعي در اسلام به ذهن متبادر مي‌شود، «امربه معروف و نهي از منکر» به روش متداول است که در خصوص افراد مستعد هدايت، دعوت در هر زمان و مکاني امکان‌پذير مي‌باشد؛ ليکن گاه شرايط اقتضا نمي‌کند مخاطب به‌طور مستقيم امر و نهي شود؛ چنان‌که امام سجاد به‌دليل شرايط خاص زمان و فشارهاي دستگاه حکومت بر شيعيان، در قالب دعا ارزش‌ها و ضدارزش‌ها را براي مخاطب تبيين مي‌نمود و ضمن آگاهي‌بخشي و روشنگري، آنان را به‌طور غيرمستقيم به خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها نهي مي‌کرد (ر.ک: صحيفة سجاديه، دعای 26، ص 119-120).
    سخنان امام علي در نهج‌البلاغه نيز حاکي از آن است که ايشان علاوه بر «امر به معروف و نهي از منکر» به‌معناي متعارف آن، با توسل به روش‌هاي ديگري، ضمن آگاهي دادن به مردم، آنان را به خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها نهي مي‌کرد و به‌اين‌ترتيب به نظارت و کنترل اجتماعي اقدام مي‌نمود.
    در خطبه‌ها يا خطابه‌هاي امام در نهج‌البلاغه مي‌توان سازوکارهاي نظارت اجتماعي را با شيوه‌هاي مختلف مشاهده کرد. خطابه فني است که عهده‌دار قانع کردن مردم و دعوت ايشان به عدالت و نيکي است. خطابه براي سه هدف مشورت، برانگيختن عواطف و بحث ايراد مي‌شود. در مشورت، خطيب سعي دارد قانع کند انجام فلان کار، به‌دليل ضرري که دارد، لازم نيست و کاري ديگر به‌دليل سودي که دارد، لازم است انجام شود. خطيب در برانگيختن عواطف، سعي دارد مخاطب را قانع کند که فلان کار به‌دليل فضيلتي که دارد يا ندارد، پسنديده يا ناپسند است. در مباحثه، قصد خطيب قانع کردن و اثبات اين امر است که فلان امر ظلم است يا ظلم نيست (بحراني، 1375، ج 1، ص 157-164). با مطالعة خطبه‌ها و نامه‌هاي نهج‌البلاغه روشن مي‌شود که امام در نظارت و کنترل اجتماعي دو روش عمده را دنبال مي‌کرد.
    1-4. روش مستقيم
    در اين روش، امام مخاطب را مستقيماً مورد خطاب و امر و نهي قرار مي‌دهد. با واکاوي نهج‌البلاغه به‌ويژه نامه‌هاي امام، گويا افرادي که در معرض امر و نهي مستقيم امام قرار مي‌گرفتند، بيشتر کساني بودند که در جامعه موقعيت و جايگاه مهم و حساسي داشتند؛ از جمله مسئولين و کارگزاران حکومتي، نظامي و اقتصادي. براي مثال، امام در نامه‌اي مفصل به مالک‌اشتر هنگام گماردن وي به حکومت بصره، آيين مملکت‌داري، رعيت‌پروري، دادرسي و... را در قالب اوامر و نواهي مستقيم به او ابلاغ مي‌کند: «او را فرمان مى‏دهد به ترس از خدا و مقدم داشتن طاعت خدا بر ديگر كارها، و پيروى آنچه در كتاب خود فرمود، از واجب و سنت‌ها ...؛ و اينكه خداى سبحان را يارى كند به دل و دست و زبان. و او را مى‏فرمايد تا نفس خود را از پيروى آرزوها بازدارد» (نهج‌البلاغه، ن 53).
    اميرمؤمنان علي عادت داشت هر روز صبح به يکايک بازارهاي کوفه سر مي‌زد و در هر بازار مي‌ايستاد و با صداي بلند مي‌فرمود: «اي تجار! پيش از معامله، از خداوند برکت جوييد و به خريداران نزديک شويد (با گران‌فروشي، آنان را دور نسازيد) و صبور باشيد و از دروغ و قسم بپرهيزيد و ظلم و ستم نکنيد و با مظلومان منصف باشيد و ربا نگيريد» (صدوق، 1400ق، ص 497). نقش «عيون»، «عريف»، «نقيب» و مأموران حسبه (محتسب) و بحث تعزير و تأديب در صدر اسلام و دوران خلفا، به اين مبناي عميق و ريشه‌دار برمي‌گردد (مرداني نوکنده، 1395، ص 34).
    2-4. روش غيرمستقيم
    در اين روش، با توجه به شرايط مخاطب و فضاي موجود، افراد به اشکال مختلف و در نهايت ظرافت و زيبايي، به نيکي‌ها دعوت و از بدي‌ها منع مي‌شوند و رفتار و گفتار آنان غيرمستقيم تحت نظارت و کنترل قرار مي‌گيرد.
    به عبارت ديگر، با برانگيخته شدن عواطف و هيجانات افراد (عواطفي همچون ترس، خشم، عشق، تکبر، غم و مانند آن) اثري عميق در رفتار و گفتار آنان گذاشته مي‌شود (شهرستاني، 1344، ص 143).
    امام در مقام يک بليغ توانا، با برانگيختن اين عواطف و هيجانات، افراد را به خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها نهي مي‌کند. گونه‌هاي مختلف روش غيرمستقيم امام در نظارت اجتماعي و زمينه‌سازي براي آن به شرح زير است.
    1-2-4. ترغيب يا توبيخ
    روحية افراد در پذيرش امر و نهي، يکسان نيست؛ ازاين‌رو بايد با توجه به اين تفاوت‌ها و در شرايط مختلف، از روش‌هاي متفاوت بهره جست. برخي افراد در پذيرش امر و نهي مستقيم انعطاف کمتري دارند؛ لذا مي‌توان با ترغيب و تشويق، آنان را به سمت خوبي‌ها سوق داد و از بدي‌ها برحذر داشت.
    1-1-2-4. ترغيب
    «رغب» در اصل به‌معناي وسعت است. چون با «في» و «الي» آيد، به‌معناي دوست داشتن، حريص و مايل بودن است: «إنا الي الله راغبون» (توبه: 59)؛ و با «عن» به‌معناي اعراض و بي‌اعتنايي است: «أراغب انت عن آلهتي» (مريم: 46؛ راغب اصفهاني، 1386، ص 358؛ طريحي، 1408ق، ج 2، ص 71).
    بنابراين واژة «رغب» در باب تفعيل به‌معناي بر سر ميل آوردن، متمايل ساختن، علاقه‌مندکردن، به طمع انداختن و تشويق کردن است. به عبارت ديگر، با بيان عباراتي زيبا و هنرمندانه، مخاطب را بر سر شوق آوردن تا بدون احساس هيچ‌گونه اعمال زور از جانب كسي، کاري را که او مايل است، انجام دهد. به عبارت ديگر، به طور غيرمستقيم به كسي امر و نهي کرده است.
    امام علي هنگامي که خبر ورود لشکر معاويه به شهر انبار و کشته شدن يکي از کارگزارانش را شنيد، خطبه‌اي ايراد کرد. لحن امام در اين خطبه چنان است که گويا مي‌خواهد مردم را به پيکار با دشمن تهييج کند: «جهاد دري از درهاي بهشت است که خداوند آن را براي اولياي خود گشوده است و آن لباس تقوا و زره استوار خداوند و سپر محکم اوست» (نهج‌البلاغه، خ 27).
    مقصود امام در بيان اين خطبه، ايجاد انگيزش در اصحاب خود براي پيكار در راه خدا است، كه توضيح و تذكرى است بر امر جهاد و بزرگداشت آن، و بيان اشتباه آنان كه از رفتن به جهاد كوتاهى مى‏كنند. جهاد در اصطلاح مكتب اسلام، تكاپو در راه هدف الهي است. هدف الهى در تعريف يادشده، تلاش و جانبازى به انگيزة مال و مقام و اشباع حس انتقام‏جويى و ديگر انواع خودخواهى را از جهاد، و تلاشگر بودن با هدف‏هاى يادشده را از مجاهد بودن تفكيك مى‏كند؛ ولى قتال و مقاتله، تلاش و گلاويزى در مرز زندگى و مرگ است كه اگر با هدف الهى باشد، جهاد ناميده مى‏شود (جعفري، 1376، ص 261).
    آيات قرآن پديدة جهاد و مجاهدان را به‌طور فراوان تعظيم كرده و مردم را به جهاد تشويق و تحريك نموده است. براي نمونه مي‌فرمايد: «در حقيقت، خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف، چنان‌كه گويى بنايى ريخته‌شده از سُرب‏اند، جهاد مى‏كنند» (صف: 4).
    جهادي که براي رضاي خدا باشد، داراي دو ويژگي پيکار با شيطان و خالص شدن براي خداست؛ به عبارت ديگر، پيروزي بر دشمن ظاهر (جهاد اصغر) و پيروزي بر دشمن باطن (جهاد اکبر) است. بدون جهاد اکبر، انسان به لقاء‌الله نمي‌رسد و بدون جهاد اصغر سربلندي در دنيا و آخرت حاصل نمي‌شود. لذا امام جهاد را يکي از درهاي ورود به بهشت، و آن کس را که از عهدة آن به خوبي برآيد، از خاصان او خواند. جهت مشابهت جهاد به لباس تقوا اين است که همچنان‌که لباس ماية زينت، زيبايي و حافظ بدن از رنج گرما و سرماست، جهاد نيز ماية آبرو، عزت و سربلندي ملت‌ها و پيشگيري از انواع آفت‌هاست (بحراني، 1375، ج 2، ص 74-76؛ مکارم‌شيرازي، 1375، ج 1، ص 138-140).
    با توجه به سخنان يادشده، جهاد يکي از مصاديق «معروف» است که عمل به آن واجب مي‌باشد؛ چنان‌که امام در جايي ديگر به‌طور صريح به آن فرمان مي‌دهد و مي‌فرمايد: «فرصت را دريابيد و سرزمين‌هاى دوردست اسلام را حفظ كنيد. آيا به شهرهاى خود نمى‏نگريد كه چگونه مورد هجوم جنگ واقع مى‏شود و بناى نفوذناپذير قدرتتان هدف حملات دشمنان قرار مى‏گيرد» (نهج‌البلاغه، خ 238).
    امام با هشدار دادن، روحية كسانى را كه شهرهايشان مورد تاخت‌وتاز و حوزة تصرفاتشان هدف تيرها و مقاصد شوم دشمن واقع شده است، منقلب مي‌سازد و آنان را به اغتنام فرصت ترغيب مي‌کند (بحراني، 1375، ج 4، ص 564).
    ترک «معروف» گاهي بر اثر غفلت، سهل‌انگاري يا حتي ترس مي‌باشد؛ لذا براي امر به انجام آن مي‌توان به‌صورت غيرمستقيم افراد را به اين کار ترغيب كرد؛ همان‌گونه که امام به‌منظور وادار کردن مردم به جهاد، با اوصافي زيبا از آن، مردم را به انجام آن ترغيب و تشويق مي‌کند.
    2-1-2-1. توبيخ
    «توبيخ» به‌معناي سرزنش کردن، ملامت کردن، بيم و تهديد است (ابن‌منظور، 1405ق، ج 3، ص 66؛
    طريحي، 1408ق، ج 4، ص 296). جرأت و جسارت لشگريان معاويه و بي‌تفاوتي و خونسردي گروهي از لشگريان امام از يک سو، و مداراي فراوان ايشان با اين گروه سست‌عنصر و بي‌انضباط از سوي ديگر، امام را به ستوه آورده، به‌گونه‌اي‌که لب به نکوهش گشود. اين نکوهش نشان از نوميدي امام از کارايي گروهي ضعيف‌النفس در برابر دشمن دارد که آثار اين نوميدي را مي‌توان در لحن و تعبيرات امام مشاهده کرد:
    آگاه باشيد که من شب و روز و پنهان و آشکار شما را به پيکار با اين جماعت فراخواندم و به شما گفتم پيش از آنکه با شما بجنگند با آنان نبرد کنيد که به‌ خدا سوگند هيچ قومي در خانة خود مورد هجوم قرار نگرفت، جز آنکه خوار و ذليل شد؛ ولي شما کار را بر دوش يکديگر نهاديد و يکديگر را تنها و بي‌ياور گذاشتيد تا اينکه دشمن از هر طرف بر شما تاخت و شهرها را از چنگتان درآورد (نهج‌البلاغه، خ 27).
    امام در بخشي از خطبه به تحليل عوامل شکست و عقب‌نشيني مردم، توأم با ملامت و سرزنش مي‌پردازد، باشد که روح خفتة آنان بيدار شود و پيش از آنکه اوضاع مملکت بدتر شود به‌پا خيزند و به دفع دشمن بپردازند. عواملي چون: حالت انفعالي گرفتن و اجازة تهاجم به دشمن دادن؛ تواکل، يعني مسئوليت را به گردن هم انداختن و شانه خالي کردن از زير بار مسئوليت؛ ديگران را هنگام ناکامي مقصر دانستن؛ و تخاذل، به‌معناي عدم ياري يکديگر به‌هنگام بلا و سختي. بنابراين، اگر حالت انفعالي مبدل به حالت تهاجمي شود و مسلمانان هر يک سهم خود را در مسئوليت‌پذيري در اجتماع يا دفاع از اسلام و کشورهاي اسلامي بر عهده گيرند، به‌يقين پيروزي با آنان است. چنان‌که امام در خطبة 166 مي‌فرمايد: «اي مردم! اگر دست از حمايت هم در ياري حق برنمي‌داشتيد و در تضعيف باطل سستي نمي‌کرديد، هيچ‌گاه آنان که در پايه شما نيستند، در شکست شما طمع نمي‌کردند و هيچ نيرومندي بر شما غالب نمي‌شد» (مکارم شيرازي، 1375، ج 2، ص 153).
    امام با ملامت کردن، مردم را غيرمستقيم به جهاد دعوت مي‌کند و از آنان مي‌خواهد همديگر را در ياري حق حمايت کنند؛ و آنان را از سستي در برابر باطل و شانه خالي کردن از زير بار مسئوليت نهي مي‌کند تا مبادا دشمن بر آنان غلبه کند.
    2-2-4. هشدار و انذار
    انذار، آگاه‌ ساختن کسي به امري است که در آينده رخ مي‌دهد و ماية زجر و عذاب او خواهد بود. هرگاه فرد با اين آگاهي به خطا تن دهد، سزاوار مجازات است. اين روش مبتني بر اصل عدالت است و مقتضيِ عقل آن است که پيش از وقوع مجازات، آگاهي کافي به آن ايجاد شود (جاهد، 1376، ص 26).
    هدف نهايى از انذار، احساس مسئوليت در برابر وظايف و تكاليفى است كه بر عهدة انسان قرار دارد (مکارم‌شيرازي، 1375، ج 2، ص 107). امام علي مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ- وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيل» (نهج‌البلاغه، خ 26)؛ همانا خدا محمّد را برانگيخت تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنان‌كه بايد رساند. امام در اين جمله، فقط بر «نذير (بيم‌دهنده) بودنِ» پيامبر تكيه دارد؛ درحالي‌كه مى‏دانيم آن حضرت، هم بشير است و هم نذير؛ چنان‌که در قرآن کريم، اين دو صفت كنار هم قرار گرفته‏اند: «يا أَيهَا النَّبِي إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً» (احزاب: 45)؛ اى پيامبر! ما تو را به‌عنوان گواه و بشارت‌دهنده و بيم‌دهنده فرستاديم. ولى ازآنجاكه انگيزة حركت به‌سوى انجام وظايف و پرهيز از تخلفات، غالباً مجازات‏هاست، بيشتر روى عنوان نذير تكيه مى‏شود. به عبارت ديگر، انذار براي اصلاح اعمال خلق است به‌منظور تشويق ايشان بر اطاعت خدا (مکارم‌شيرازي، 1375، ج 2، ص 106).
    امام از اين روش براي آگاهي دادن به مردم فراوان بهره مي‌برد: «هرکس جهاد را خوش ندارد و آن را واگذارد، خداوند لباس خواري بر تن او کند و به پستي و حقارت گرفتار مي‌شود؛ بر قلبش پردة سفاهت مي‌افتد و به دليل ضايع کردن جهاد، حق از او گرفته مي‌شود و به ذلت و خواري محکوم و از انصاف محروم مي‌گردد» (نهج‌البلاغه، خ 27).
    با ترک جهاد، بلاي دشمن از همه طرف جامعه را فرا مي‌گيرد و ازآنجاكه بي‌دفاع است، دشمن مي‌تواند به‌راحتي در آن رخنه کرده، كشور را غارت كند؛ و با تصور اينکه دشمن قوي است، ترس در دل‌ها مي‌افتد و موجب سستي اراده مي‌شود؛ ازاين‌رو جامعه از مقاومت بازمي‌ايستد؛ يعني مردم غيرت، شجاعت و حمايت از ناموس را از دست مي‌دهند؛ در نتيجه ذلت و خواري تمام زندگي را فرامي‌گيرد (بحراني، 1375، ج 2، ص 76). به همين دليل، اسلام اهميت فراواني براي «جهاد» قائل است. در واقع ترک «جهاد»، هم زندگي مادي و هم زندگي معنوي انسان را به خطر مي‌اندازد. لذا امام مي‌فرمايد: «خداوند جهاد را براي سربلندي اسلام واجب ساخت» (نهج‌البلاغه، خ 252).
    3-2-4. دعا يا نفرين
    معصومين گاه در غالب دعا به آگاهي‌بخشي و روشنگري مي‌پرداختند؛ چنان‌که امام سجاد از طريق دعاهايي که مجموعة آنها در صحيفة سجاديه گرد آمده است، به نشر معارف اسلام، فرهنگ‌سازي در حوزة تعليم و تربيت، و بيداري مردم اقدام نمود (سلمانپور، 1384، ص 85).
    1-3-2-4. دعا
    خواندن، يعني استغاثه و ياري خواستن؛ همچنين به‌معناي فراخواندن به چيزي و ترغيب و دعوت کردن نيز آمده است (راغب‌اصفهاني، 1386، ص 160). امام در دعايي براي بندگان خدا مي‌فرمايد: «از خداوند سبحان مى‏خواهيم كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه هيچ نعمتى آنان را مست و مغرور نمى‏سازد و هيچ هدفى آنها را از اطاعت فرمان پروردگار بازنمى‏دارد، و بعد از فرا رسيدن مرگ، پشيمانى و اندوه به آنان روى نمى‏آورد» (نهج‌البلاغه، خ 64). امام در اين سه جمله ـ كه در مقام دعا ذكر كرده است ـ سه درس به همگان مى‏دهد: نخست اينكه مراقب باشيد نعمت‌هاى الهى شما را مست و مغرور نكند؛ ديگر اينكه مواظب باشيد اهداف مادى شما را از اطاعت خدا باز ندارد؛ سوم اينكه كارى كنيد كه اگر مرگتان فرا رسد، نادم و پشيمان و اندوهناك نباشيد و آمادگى كافى براى آن به دست آورده باشيد (مکارم‌شيرازي، 1375، ج 3، ص 85).
    امام در خطبه‌اي ديگر در حق کسي که داراي صفات برجستة اخلاقي است، اين‌گونه دعا مي‌کند:
    خداوند رحمت كند مردى را كه حكمى را شنيد، آن را فراگرفت و پذيرفت و به سوى رشد و كمال دعوت شد؛ دعوت را پذيرفت و به رشد و كمال نزديك گشت و دامن مربى هدايت‌كننده‏اى را گرفت و رستگار شد؛ پروردگارش را در نظر گرفت و از گناهش در هراس افتاد. با اخلاص در عمل و نيت پيش رفت و عمل صالح انجام داد و ذخيرة سودمند اندوخت و از امور ممنوعه اجتناب ورزيد و هدفى را براى خود تعيين نمود و پاداشى احراز كرد؛ با هوايش به مبارزه برخاست و آرزويش را تكذيب كرد؛ بردبارى را مركب نجاتش قرار داد و تقوا را توشة پس از مرگش ساخت؛ راه روشنى را پيش گرفت و طريق واضح و آشكارى را ملتزم گشت؛ زندگى را با امكاناتى كه در اختيار دارد، غنيمت شمرد و به آن روز واپسين كه به سراغش خواهد آمد، پيش‌دستى نمود و زاد‌راهى از عمل خود برداشت (نهج‌البلاغه، خ 76).
    امام در ضمن اين دعا، راهيان الي‌الله را اين‌گونه به خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها نهي مي‌کند: داشتن گوش شنوا براي شنيدن حقايق که به‌منزلة امر به تعليم و تعلم است؛ گام برداشتن به سوي دعوت‌کنندة الهي براي فهم بيشتر؛ انتخاب رهبر و راهنما؛ حاضر و ناظر ديدن خدا در همه‌جا؛ ترس و پرهيز از از گناه؛ کسب عمل خالص، و آن عملي است که تنها براي خدا باشد؛ چنان‌که خود فرمود: «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (بينه: 5)؛ اندوختن براي قيامت، که در واقع بالاترين و بهترين ذخيره، همان اعمال خالص است؛ چيره شدن بر هواي نفس و پرهيز از آرزوهاي طول و دراز؛ زيرا مانع از ذخيره اعمال صالح است؛ چنان‌که فرمود: «اى مردم! شديدترين هراسى كه دربارة شما دارم، براى دو چيز است: پيروى از هوا و درازى آرزو؛ ‏اما پيروى از هوا، آدمى را از برخوردارى از حق جلوگيرى مي‌كند و درازى آرزو آخرت را به فراموشى مى‏سپارد» (نهج‌البلاغه، خ 42). اين‌گونه افراد، پيرو دلايل عقلي نيستند. آنچه با تمايلات نفساني آنها هماهنگي است، نزد آنان معروف، و آنچه مخالف با آن است، منکر مي‌باشد (مکارم‌شيرازي، 1375، ج 3، ص 614).
    راهيان حق، نياز به مركب نجات‌بخشى دارند و چه كسي بهتر از داشتن صبر و استقامت؛ داشتن تقوا؛ شناخت راه و ادامة حركت و عدم انحرف از آن؛ اغتنام فرصت‌ها و فراهم آوردن زاد و توشة اين راه، كه همان اعمال صالح است (همان، ص 235-238).
    بنابراين، گاه در قالب دعا مي‌توان هنرمندانه ديگران را به امور پسنديده دعوت كرد و از انجام امور ناپسند بازداشت.
    2-3-2-4. نفرين
    نفرين از ناحية خداوند به‌معناي دور ساختن شخص از رحمت خويش در دنيا و آخرت و گرفتار نمودن به عذاب و عقوبت است؛ و اگر از ناحية بندگان باشد به‌معناي دعا به ضرر و برضد ديگران است (راغب‌اصفهاني، 1386، ص 741). بعد از آن همه مداراي امام با کوفيان و ترغيب ايشان به جهاد و سرزنش عده‌اي به سبب عدم فرمانبرداري، امام در نهايت به‌دليل عهدشکني‌ها و نفاق‌افکني‌هاي آنان و ضعف در برابر دشمن و دفاع از عقيده و خاک، ايشان را نفرين مي‌کند: «زشتى و اندوه بر شما باد؛ زيرا كه نشانة تيرهاى دشمن گشته‏ايد؛ غارت مى‏شويد و هجوم نمى‏بريد؛ مورد حمله و كشتار قرار مى‏گيريد و حمله نمى‏كنيد؛ معصيت بر خدا مى‏شود، شما رضايت مى‏دهيد» (نهج‌البلاغه، خ 27).
    چرا آن پيشواى مدير و مدبّر چنين تند و شديد به مردم كوفه مى‏تازد؟ چرا آنان را زير ضربات شلاق‏هاى سرزنش و ملامت و در نهايت نفرين قرار مى‏دهد؟ چرا در انتهاي خطبه از اين مقدار نيز فراتر مي‌رود و مي‌فرمايد: «خدا شما را بکشد که دلم را پر از خون کرديد و سينه‌ام را مملو از خشم ساختيد و پياپي جرعه اندوه در کامم ريختيد. برنامه‌ام را با نافرماني تباه ساختيد...» (نهج‌البلاغه، خ 27).
    فلسفة اين سرزنش‌هاى تند و شديد را در عهدشكنى‏ها، نفاق‏افكنى‏ها، بى‏وفايى‏ها، و سستى و ضعف کوفيان مي‌يابيم. گويى امام اين سخنان را به‌عنوان آخرين تير ترکش و راه درمان و چاره براى اين بيماران كوردل بيان مي‌کند؛ همان كسانى كه غيرت آنها در برابر هيچ چيز به جوش نمى‏آمد و انواع تحقيرها و تحميل‌ها را از دشمن پذيرا مى‏شدند. امام مى‏خواهد از اين راه به كارى دست بزند كه اگر كمترين احساسى در جان آنهاست، به‌پا خيزند و به حركت درآيند و به مقابله با دشمن بشتابند. اين سخنان، در واقع سخن كسى است كه از پيروان سست‌عنصر خويش مأيوس شده است و براى بيدار ساختن آنان، جز استفاده از اين كلمات تند، راهى نمى‏بيند (مکارم‌شيرازي، 1375، ج 2، ص 162-165).
    امام در خطبه‌اي ديگر کوفيان را بعد از توبيخ‌هاي فراوان و البته بي‌اثر، اين‌گونه نفرين مي‌کند:
    اى مردم! كوفه، نفرين بر شما. بس كه شما را ملامت كردم، خسته شدم‏. هرگاه شما را براى پيكار با دشمنان فراخواندم، مانند كسانى كه به گرداب مرگ گرفتار آمده و بيهوشى به آنان دست داده باشد، ديدگانتان به دَوَران مى‏افتد... و متحير مى‏شويد. چنين مى‏نمايد كه به ديوانگى گرفتار شده‏ايد و چيزى درك نمى‏كنيد. با اين وصف، هيچ وقت مورد اعتماد و اطمينان من نيستيد... از حدود كشور شما مرتب كاسته مي‌شود؛ بر اين خشمناك نمى‏شويد... به خدا سوگند، رهاكنندگان جهاد شكست خورده‏اند...» (نهج‌البلاغه، خ 34؛ بحراني، 1375، ج 2، ص 165).
    گويا نفرين، آخرين تيري است که امام براي تنبيه کوفيان سست‌عنصر رها مي‌کند تا شايد شرمنده شوند و دست از ترديد و تنبلي بردارند و امام را ياري كرده، در برابر دشمن بايستند و از عقيده، خاک و ناموس خويش دفاع کنند.
    4-2-4. تعجب و اظهار شگفتي
    امام هنگامي که مي‌بيند طرفداران حق با وجود انگيزة محکم ايماني بر سبيل تفرقه‌اند و دشمن بدون انگيزة محکم پشت هم ايستاده‌اند، اين‌گونه اظهار شگفتي مي‌کند: «شگفتا! سوگند به خدا، اجتماع اين قوم بر باطلشان و پراكندگى شما از حقتان، قلب را مى‏ميراند و اندوه را به درون آدمى مى‏كشاند» (نهج‌البلاغه، خ 27).
    امام ترس بيجاي پيروانش را که سبب سهل‌انگاري در امور و متفرق شدن آنان از اطراف حضرت مي‌شود، گوشزد کرده، اظهار شگفتي مي‌کند. پيروان امام در عين آگاهي از بر حق بودنشان دچار تفرقه شدند و دشمن با اينكه بر سبيل باطل بود، محکم و استوار مي‌نمود. اين جاي شگفتي داشت و علت اين شگفتي آن بود که پيروانش همچون بيماراني بودند که به دستور طبيب عمل نمي‌کردند.
    طبيعي آن است که طرفداران حق به‌دليل ايمان محکمي که دارند، استوار بايستند از حق دفاع کنند و طرفداران باطل چون انگيزة نيرومندي براي دفاع ندارند، در حمايت از آن سست و ناتوان باشند. در غير اين ‌صورت، جاي شگفتي است (مکارم‌شيرازي، 1375، ج 2، ص 81).
    امام در خطبه‌اي ديگر در برابر اختلاف شديد اقوامي که پيروي انبيا و اوصيا را رها مي‌کنند و در ظلمات سرگردان مي‌شوند، ابراز شگفتي مي‌کند.
    در شگفتم و چرا در شگفت نباشم از کجروي‌هاي گوناگون و از اختلافاتي که در دين دارند. به راهي که پيامبر رفت، نمي‌روند و از کردار وصي پيامبر پيروي نمي‌کنند. نه به غيب و قيامت ايمان مي‌آورند و نه از عيب‌جويي باز مي‌ايستند. به شبهه‌ها عمل کرده، در راه خواهش‌هاي نفساني گام برمي‌دارند. خوب، چيزي است که آنان خوب بدانند و بد آن است که آنان بد بدانند. در حل مشکلات به خود پناه مي‌برند و در امور مبهم به رأي نادرست خود عمل مي‌کنند. چنين به نظر مي‌رسد که هر کدام از آنها پيشواي خويش مي‌باشند که با انديشة ناسالم خويش بندهاي استوار و دلايل محکمِ ازپيش‌ساختة ذهني درست کرده و به آن چنگ زده‌اند (نهج‌البلاغه، خ 88).
    آنچه در اين خطبه شگفتي امام را موجب مي‌شود، ترک اموري است که انجام آن لازم، و عمل به اموري است که ترک آن واجب است كه عبارتند از: عدم اختلاف (زيرا اختلاف در دين، اساس همة بدي‌هاست)؛ نهي از عيب‌جويي؛ امر به پيروي از پيامبر و اقتدا به وصي پيامبر (زيرا گاهي مردم نمي‌توانند حقيقت را درک کنند و از طرفي پيامبر در ميان مردم نيست؛ لذا دچار اختلاف مي‌شوند)؛ ايمان به غيب و عمل نکردن به شبهات؛ عدم پيروي از هواي نفس (زيرا سرچشمة مخالفت با شريعت و پيشوايان برحقي است که براي فراگرفتن دستورات دين بايد به آنان مراجعه کرد)؛ تفسير نكردن معروف و منکر بر اساس ميل خويش؛ و عدم پيروي از رأي خويش در مسائل مبهم و نامعلوم (بحراني، 1375، ج 2، ص 647-651).
    استدلال امام در نهي از بخل، تکبر و ترديد در وجود خدا در قالب شگفتي، اين‌گونه ابراز مي‌شود: «... از انسان بخيل درشگفتم که به‌سوي فقري مي‌شتابد که از آن مي‌گريخت...؛ از متکبري درشگفتم که ديروز نطفه‌اي بود و فردا مرداري...؛ درشگفتم از کسي که در وجود خدا شک مي‌کند، درحالي‌که آفريدة خدا را مي‌بيند...» (نهج‌البلاغه، ح 126).
    5-2-4. طرح پرسش
    در روان‌شناسي، اصطلاحي وجود دارد به نام تلقين؛ و آن القاي يک حالت، رفتار يا کلام به خود يا ديگران است؛ به‌اين‌ترتيب که شخص عقيده و نظر فرد ديگري را بپذيرد، بدون آنکه در جست‌وجوي مدرکي باشد که واقعيت آن را به اثبات رساند. راه‌هاي بسياري براي اين امر وجود دارد که يکي از آنها پرسيدن يک سؤال هدايت‌کننده است؛ سؤالي که در ذهن مخاطب عقيده و نظري را به‌جا مي‌گذارد (درويل، 1370، ص 128). امام نيز گاه در قالب پرسش، مردم را به خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها نهي مي‌نمود.
    بعد از جريان حكميت، بار ديگر امام براى نبرد با معاويه آماده شد (ابن‌ابي‌الحديد، 1337، ج 2، ص 113). وقتى اين خبر به گوش معاويه رسيد، نيروهاى خود را براى مقابله با امام فراخواند. هر كس را در اطاعت امام ديدند، كشتند و به كاروان حاجيان خانة خدا حمله برده، آنها را غارت كردند. امام ‏مردم را براى مقابله با دشمن فراخواند. هنگامى‌كه گروهى سستى نشان دادند، حضرت ضمن خطبه‌اي فرمود:
    اى مردمى كه پيکرهايتان با هم، ولي انديشه‏ها‌يتان پراكنده است! سخن شما سنگ‌هاى سخت را نرم مى‏كند؛ اما عملتان دشمنان را به طمع حمله مى‏اندازد. به هنگام گرد آمدن در مجالس، دربارة جنگ چنين و چنان مى‏گوييد؛ اما وقتى كه جنگ واقعى آغاز مى‏شود، از پيكار فرار مى‏كنيد و مي‌گوييد: اى جنگ! از ما دور شو. شما را چه مى‏شود؟ دواى درد شما چيست؟ علاج بيماري‌تان كدام است؟ دشمنان هم مثل شما بشرند. از چه مى‏ترسيد؟ آيا بدون آگاهى سخن مى‏گوييد؟ و بدون پرهيز از گناه غفلت مى‏ورزيد؟ آيا به غير حق به چيزى طمع بسته‏ايد؟ (نهج‌البلاغه، خ 29).
    امام در اين خطبه ضمن اظهار نااميدي از مردمي خوار و زبون، که به‌هنگام حضر، رجز مي‌خوانند و به‌هنگام خطر پا پس مي‌کشند، با شديدترين لحن و در قالب سؤال آنان را به تقوا و جهاد دعوت و از ترس و غافل شدن از دشمن و طمع در غير حق نهي مي‌کند.
    در خطبه‌اي ديگر، ضمن حکايت از بي‌وفايي دنيا ـ مبني بر اينکه دنيا پشت کرده و آخرت در انتظار مردم است و سبقت‌گيرنده در عمل نيک، پاداشش بهشت و آنکه عقب ماند، پايان کارش جهنم است ـ مي‌فرمايد: «آيا توبه‌کننده‌اي نيست تا پيش از فرارسيدن مرگش توبه کند؟ آيا عمل‌كننده به خيرى نيست كه براى روز دشوار قيامت، هم‌اكنون دست به كار شود؟ به هوش باشيد» (نهج‌البلاغه، خ 28).
    اين پرسش‌ها براي تحريک و تشويق هرچه بيشتر مؤمنان و بيداري غافلان ايراد شده و نتيجة منطقي عبارات قبل است؛ زيرا با توجه به اينکه دنيا به شتاب مي‌رود و آخرت نزديک است، چرا افراد عاقل با توبه و انجام عمل نيک، قبل از آنکه فرصت‌ها از دست برود، آمادة اين سفر نمي‌گردند؟ امام در اين خطبه در قالب پرسش، به عمل صالح ـ که توبه از مصاديق آن است ـ مي‌کند (مکارم‌شيرازي، 1375، ج 2، ص 182).
    6-2-4. موعظه
    «موعظه» از وعظ به‌معناي وادار نمودن به چيزي است که با بيم دادن همراه است (راغب‌اصفهاني، 1386، ص 876). وعظ، تذکر و يادآوري سخني است که با خير و خوبي همراه است و قلب و دل را لطيف و روشن مي‌سازد (ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 228). موعظه، پندي از ثواب و عقاب است براي انسان، که قلب را نرم مي‌سازد (ابن‌منظور، 1405ق، ج 7، ص 466). در اين روش، ضمن آگاهي‌بخشي، روشنگري و تبيين امور، صرفاً به معرفي معروف و منکر ـ بدون هيچ‌گونه جانبداري ـ پرداخته شده، حق انتخاب به مخاطب داده مي‌شود. امام فراوان از اين شيوه استفاده مي‌کند؛ يعني در قالب موعظه، به معرفي معروف و منکر مي‌پردازد و راه درست و نادرست را مي‌شناساند؛ دوست و دشمن را معرفي مي‌کند و افراد در انتخاب راه آزاد مي‌باشند تا با تفکر و تعقل در موضوع و با استفاده از حق انتخاب، راه خود را انتخاب کنند؛ چنان‌که مي‌فرمايد: «به هوش باشيد؛ شما در روزگار اميدواري هستيد که در پس آن مرگ و گرفتاري است؛ پس آن کس که در روز اميدواري براي روز گرفتاري‌اش عمل کند، عملش به او سود مي‌بخشد و مرگش به او زيان نمي‌رساند؛ و هر کس پيش از فرارسيدن مرگش در عمل کوتاهي کند، عمل نکردن موجب خسران مي‌شود و اجلش به او زيان وارد مي‌کند» (نهج‌البلاغه، خ 28).
    امام در بيان خويش نخست به عمل توجه مي‌دهد و سپس زمان انجام عمل را ذكر مي‌کند؛ يعنى روزهايى كه اميد انجام عمل در آن بوده و با آمدن اجل، آن نيز از دست رفته است؛ و در پايان، ارزش عمل در اين مدت را بيان مى‏فرمايد كه ثواب آخرت را تحصيل مى‏كند و فرارسيدن مرگ هم زيانى به آن نمى‏رساند؛ و اينكه كوتاهى در عمل به‌‏هنگام فرصت، سبب خسران، و فرارسيدن اجل، موجب زيان است (بحراني، 1375، ج 2، ص 98). موعظه نسبت به توبيخ، انذار، نفرين و...، از موضع ملايم‌تري برخورداراست و افراد در برخورد با آن واکنش مناسب‌تري از خود نشان مي‌دهند؛ چنان‌که اين روش برخلاف ديگر روش‌ها مورد استفادة طيف عظيمي از بزرگان ديني و غيرديني براي ارشاد و راهنمايي افراد در زمينه‌هاي مختلف مي‌باشد. در سخنان امام نيز مي‌بينيم قالب سخن، موعظه و اندرز است.
    5. تناسب نظارت و کنترل غيرمستقيم امام با شرايط مخاطبان در فضاي نهج‌البلاغه
    با کنکاش در فضاي نهج‌البلاغه درمي‌يابيم نظارت و کنترل در قالب امر و نهي، در ميان نامه‌هاي امام به افرادي که از موقعيت و جايگاه مهم و حساسي برخوردار بودند، اعم از کارگزاران، سپاهيان، فرماندهان لشگر، مردم برخي بلاد و... به چشم مي‌خورد. اين، نشان از قاطعيت امام و عدم مسامحه، به‌ويژه در امور سياسي، نظامي و اقتصادي دارد. براي نمونه، در نامة خود به محمدبن‌ابي‌بكر، زماني که حكومت مصر را به او واگذار نمود، فرمود: «با آنان فروتن باش و نرمخو، و هموار و گشاده‌رو؛ و به يك چشم بنگر به همگان؛ خواه به گوشة چشم نگرى و خواه خيره شوى به آنان؛ تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند» (نهج‌البلاغه، ن 27).
    خطاب غيرمستقيم امام، غالباً در لابه‌لاي خطبه‌ها و به‌ويژه کلمات قصار ديده مي‌شود. اين خطاب‌ها غالباً متوجه عموم مردم است که در عين آگاهي‌بخشي، روشنگري و تبيين معروف و منکر، غيرمستقيم آنان را به خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها نهي مي‌کند؛ چنان‌که در خطبة 199 نهج‌البلاغه، با بيان اهميت نماز و روزه، اين‌گونه افراد را به اين دو فريضة الهي ترغيب مي‌کند: «نماز گناهان را همچون برگ درختان مي‌ريزد و ريسمان معصيت را از گردن گناهکاران مي‌گشايد... زکات در کنار نماز وسيلة تقرب به خداوند قرار داده شده است. هر کس زکات را با رغبت به جا آورد، براي او کفارة گناهان و سپر نگهدارنده از آتش دوزخ است».
    امام در جنگ صفين هنگامي‌که مي‌شنود جمعي از سپاه به شاميان دشنام مي‌دهند، مي‌فرمايد: «من خوش ندارم شما دشنام‌دهنده باشيد. اگر شما رفتار آنان را افشا و حالشان را بازگو کنيد، گفتارتان صواب و عذرتان پذيرفته‌تر خواهد بود» (نهج‌البلاغه، خ 206).
    ايشان غيرمستقيم ياران خود را از دشنام دادن نهي مي‌کند و از آنان مي‌خواهد به جاي دشنام دادن، به روشنگري و افشاي ظلم و ستم آنان بپردازند. همچنين در نهي از خدعه و نيرنگ و نيز پيمان‌شکني معاويه، اين‌گونه به روشنگري مي‌پردازد: «به خدا سوگند، معاويه زيرک‌تر از من نيست؛ اما او پيمان مي‌شکند و گناه مي‌کند. اگر زشتي حيله و پيمان‌شکني نبود، من از همه زيرک‌تر بودم؛ اما هر مکري گناه است...» (نهج‌البلاغه، خ 200).
    امام گاه از تماثيل زيبا براي دعوت به خوبي‌ها و نهي از منکرات بهره مي‌برد؛ چنان‌که براي توجه دادن مردم به آخرت مي‌فرمايد: «آدمي وقتي مي‌ميرد، مردم مي‌گويند: چه مالي از خود بر جاي گذاشت؟ ولي فرشتگان مي‌گويند: چه توشه‌اي براي آخرت فرستاد؟» (نهج‌البلاغه، خ 203). امام گاه در قالب پرسش (نهج‌البلاغه، خ 75، 83، 131 و 171)، اظهارشگفتي از امري يا شخصي (نهج‌البلاغه، ح 87، 126) و گاه نفرين ـ هنگامِ اعراض افراد از جهاد ـ (نهج‌البلاغه، خ 39)، به طور غيرمستقيم مخاطبان را به سوي خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها منع مي‌کردند.
    6. بحث و تحليل
    يکي از شرايط مهم در نظارت اجتماعي، به‌کارگيري روش‌ها و ابزارهايي است که پيوند فرد يا گروه مورد نظارت را با جامعه محکم‌تر کند؛ شيرازة جامعه را از هم نپاشد و به الفت و وحدت بيشتر جامعه بينجامد. اين حقيقت را امام به‌صراحت در نهج‌البلاغه بيان مي‌کند و مي‌فرمايد: «لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ» (نهج‌البلاغه، ن 78)؛ و بدان که هيچ‌کس حريص‌تر از من به گرد آمدن امت محمد و همدلي آنان نيست و در اين کار پاداش نيک و فرجام نيکو را خواهانم. همين نکته است که در فرايند نظارت اجتماعي، به جذب حداکثري و دفع حداقلي افراد در جامعه مي‌انجامد. آنچه در فرايند نظارت اجتماعي و امر به معروف و نهي از منکر در جامعه امروز مغفول واقع شده، روان‌شناسي افراد يا دست‌کم اصناف مورد نظارت، و شناخت فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌هاي جامعه و محيطي است که اين افراد و اصناف در آن زندگي مي‌کنند. اگر نظارت اجتماعي حتي‌الامکان مبتني بر اين شناخت پيشيني باشد و شيوة نظارت نيز مطابق با همين معرفت اتخاذ گردد، يقيناً نظارت اجتماعي اثربخش‌تر و قوي‌تر خواهد بود. ازآنجايي‌که سخنان امام در نهج‌البلاغه در اوج بلاغت است و مهم‌ترين رکن بلاغت را ملاحظه حال مخاطب تشکيل مي‌دهد، امام بسته به شرايط مخاطبان خود و به‌منظور تأثير هرچه بيشتر پيام بر آنان، به شيوه‌هاي مختلفي پيام‌هاي خود را به ايشان انتقال داده است. امام علي طيف‌ها و گروه‌هاي جامعة خود را بهتر از هر کس ديگر مي‌شناسد و به همين دليل شيوة مواجهة وي با هر گروه در نظارت اجتماعي و زمينه‌سازي براي آن نظارت، متفاوت است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَكُمْ» (نهج‌البلاغه، خ 69)؛ من مي‌دانم چگونه مي‌توان شما را درست کرد و از کژي به راستي آورد. برخي افراد را تنها از راه مواجهة مستقيم و حتي توسل به قوة قهريه بايد به راه آورد و شر و تبهکاري آنان را از سر جامعه کوتاه کرد. عده‌اي، از نظر روان‌شناسي داراي شخصيتي هستند که اندک تشويق و ترغيبي مي‌تواند آنان را به کار نيک دعوت كند يا از رفتار زشت بازدارد. شخصيت ديگران و شرايط خانوادگي و محيطي آنها به‌گونه‌اي است که اگر توبيخ و تهديد و نفرين در کار نباشد، تکان نخواهند خورد. در برخي نيز کافي است حس کنجکاوي آنها را تحريک کرد تا به آنچه مطلوبشان است، اقبال کنند و به آنچه ناپسند است، پشت نمايند. تحريک حس کنجکاوي در مخاطب مي‌تواند از طريق طرح پرسش، اظهار شگفتي و مانند آنها محقق شود. اينها همان شيوه‌هايي است که امام در خطبه‌ها و نامه‌هاي نهج‌‌البلاغه، با شناخت طيف‌هاي متفاوت جامعة خود، و علم به مصالح و مفاسد روش‌هاي مختلف، در راستاي تربيت اجتماعي مردم به کار بسته است. ازآنجايي‌که امام علي نقش الگو را، هم در تربيت فردي و هم در تربيت اجتماعي براي امت دارد، لازم است روش‌هاي نظارت اجتماعي حضرت با دقت و اتقان از نهج‌البلاغه کشف و استخراج گردد تا با به کار بستن آنها در جامعة امروز بتوان برخي از معضلات تربيتي اجتماعي را حل کرد. آنچه امروز در جامعه شاهد آن هستيم، ناکارآمدي روش مستقيم امر و نهي در نظارت اجتماعي است و با مطالعه و تحليل شيوه‌هاي نظارت اجتماعي در نهج‌البلاغه و تطبيق آنها بر شرايط جامعة امروز، مي‌توان شيوه‌هاي نظارت اجتماعي معصوم را تا حد ممکن در جامعه به کار بست و از برکات آن برخوردار شد.
    7. نتيجه‌گيري
    به کار بستن شيوه‌هاي صحيح نظارت اجتماعي و کنترل همگاني، ملاک ارزيابي صلاح و فساد جامعه، و مهم‌ترين کاربرد آن حفظ نظام اجتماعي سالم، تأمين حقوق همگان، برقراري عدالت اجتماعي و اصلاح عامه است؛ و هيچ بهانه‌اي حتي لجاجت و مقاومت افراد، براي ترک آن پذيرفته نيست؛ ليکن در اين‌گونه موارد، دشنام، خشونت، پرده‌دري و ارعاب، نه‌تنها پاسخگو نمي‌باشد، بلکه نتيجة عکس دارد؛ زيرا هدف از نظارت اجتماعي اصلاح و تربيت است، نه اجبار و ارعاب و حتي رفع تکليف. در کلام اميرالمؤمنين علي مي‌توان زيباترين و کاراترين نمونه‌ها و الگوها را براي نظارت اجتماعي مشاهده کرد.
    با واکاوي خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار امام درمي‌يابيم كه ايشان علاوه‌بر امر و نهي مستقيم (به‌ويژه در نامه‌ها و به افرادي با جايگاه اجتماعي مهم و حساس)، به روش‌هاي ديگر، ارزش‌ها و ضدارزش‌ها را براي مخاطب تبيين مي‌نمود و ضمن آگاهي‌بخشي و روشنگري، افراد را به‌صورت غيرمستقيم به خوبي‌ها دعوت و از بدي‌ها نهي مي‌کرد. ترغيب، توبيخ، دعا، نفرين، انذار، پرسش، اظهار شگفتي، و پند و اندرز، از روش‌هايي است که حضرت در فرايند نظارت اجتماعي خود به کار گرفته است. استفادة مناسب و بجا از اين طرق مي‌تواند هيجانات و احساسات را در افراد برانگيزاند و تأثيرگذار باشد.
    با استفاده از اين روش‌ها مي‌توان پيام را به مخاطب (اعم از افراد يا اصناف) به‌صورت غني‌تر، الهام‌بخش‌تر و رساتر انتقال داد. البته لازمة انتخاب روش صحيح از بين روش‌هاي مختلف، آشنايي با روان‌شناسي مخاطبان، فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌هاي آنان، و نيز رعايت ملاحظات مربوط به وحدت و انسجام جامعه است که اميرالمؤمنين علي کاملاً به آنها توجه داشته و به‌خوبي آنها را به‌کار بسته است. 
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1378، ترجمة سيدجعفر شهيدي، چ پانزدهم، تهران، علمي و فرهنگي.
    • صحيفة سجاديه، 1394، ترجمة حامد رحمت کاشانی، تهران، پیام عدالت.
    • ابن‌ابي‌الحديد، عزالدين ابوحامد، 1337، شرح نهج‌البلاغه، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • ابن‌فارس زکريا، ابوالحسين احمد، 1404ق، معجم المقاييس اللغه، تحقيق: عبدالسلام محمد هارون، تهران، مکتبة الاعلام الاسلامي.
    • ابن‌منظور، محمدبن مکرم، 1405ق، لسان‌العرب، قم، ادب حوزه.
    • بحراني، کمال‌الدين ميثم بن علي‌بن ميثم، 1375، شرح نهج‌البلاغه، ترجمة قربانعلي محمودي مقدم و علي‌اصغر نوايي يحيي‌زاده، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي.
    • براتلو، فاطمه، 1389، «راهبردهاي نظارت همگاني در مديريت سياسي جامعه دين بنيان»، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال اول، ش 1، ص 51-78.
    • تميمي‌آمدي، عبدالواحد، بي‌تا، غررالحکم و دررالکلم، چ هشتم، ترجمة محمد‌علي انصاري قمي، تهران، بي‌نا.
    • جاهد، حسينعلي، 1376، اصول و فلسفه تعليم و تربيت، تهران، بي‌نا.
    • جعفري، محمدتقي، 1376، ترجمه و تفسير نهج‌البلاغه، چ هفتم، تهران، نشر فرهنگ اسلامي.
    • جهانگيري، مهري، 1392، سيستم نظارت بر مديران در مديريت علوي با تأکيد بر نهج‌البلاغه، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، كاشان، دانشگاه کاشان.
    • جوهري، محمدرضا، 1407ق، الصحاح، تحقيق: احمد عبدالغفور العطار، چ جهارم، بيروت، دارالعلم للملايين.
    • خسروي زادنبه، مهديه، 1386، شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منکر در سيره معصومين، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، قم، دانشگاه قم.
    • خوانساري، جمال‌الدين محمد، 1366، شرح غررالحکم و دررالکلم، مصحح: ميرجلال‌الدين حسيني ارموي محدث، چ چهارم، تهران، دانشگاه تهران.
    • دردا، مرضيه، 1385، نگاهي به ابعاد روان‌شناختي امر به معروف و نهي از منکر، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه آزاد اسلامي مرکز.
    • درويل، لئونور، 1370، روان‌شناسي در خدمت آموزش، ترجمة سياوش کريمي قوانلو، تهران، چاپخش.
    • دهقاني‌نژاد بهرام‌آبادي، ابوالفضل، 1392، منابع قدرت سياسي و ابزار کنترل آن در نهج‌البلاغه، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، يزد، دانشگاه يزد.
    • راغب اصفهاني، حسين‌بن محمد، 1386، مفردات الفاظ القرآن، ترجمة مصطفي رحيمي‌نيا، تهران، سبحان.
    • سلمانپور، محمدجواد، 1384، «فرهنگ‌سازي امام سجاد با زبان دعا»، انديشه ديني دانشگاه شيراز، ش 17، ص 80-106.
    • شهرستاني، محمد، 1344، روان‌شناسي تربيتي براي معلم، مشهد، طوس.
    • صدوق، محمدبن علی، 1400ق، امالی، بیروت، اعلمی.
    • طريحي، فخرالدين، 1367، مجمع‌البحرين، تحقيق: سيداحمد حسيني، چ دوم، بي‌جا، مکتب النشر الثقافيه الاسلاميه.
    • عابدي، محمد، 1380، جامعه برتر، امر به معروف و نهي از منکر در سيرة امام علي، قم، نورالسجاد.
    • عميد، حسن، 1373، فرهنگ عمد، تهران، چاپخانه سپهر.
    • فقيهي، طاهره بيگم، 1394، «نظارت و کنترل از نگاه مديريتي امام علي»، رهيافتي در مديريت آموزش، سال ششم، ش 1، ص 191-211.
    • فولادي‌وندا، حفيظ‌الله، 1386، «تبيين انحرافات اجتماعي از ديدگاه امام علي و نظريه‌هاي کلاسيک»، نهج‌البلاغه، ش 21 و 22، ص 118-131.
    • قرائتي، محسن، 1377، امر به معروف و نهي از منکر، چ هشتم، قم، مرکز فرهنگي درس‌هايي از قرآن.
    • کريمي، يوسف، 1377، روان‌شناسي اجتماعي، تهران، ارسباران.
    • کوک، مايکل، 1384، امر به معروف و نهي از منکر در انديشه اسلامي، ترجمة احمد نامي، مشهد، آستان قدس رضوي بنياد پژوهش‌هاي اسلامي.
    • کوئن، بروس، 1379، مباني جامعه‌شناسي، ترجمة رضا فاضل و توسلي، چ يازدهم، تهران، سمت.
    • گولد، جوليوس و ويليام کولب، 1376، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمة زاهدي و همكاران، تهران، مازيار.
    • مرداني نوکنده، محمدحسين، 1395، «چيستي، جايگاه و کارکردهاي امر به معروف و نهي از منکر در اسلام»، ماهنامه پژوهشي فرهنگي موج عصر، سال هفتم، ش 24، ص 31-42.
    • مشکيني، علي، 1392، مصطلحات الفقه، قم، مؤسسة فرهنگي دارالحديث.
    • مکارم‌شيرازي، ناصر، 1375، پيام امام شرح تازه و جامعي بر نهج‌البلاغه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، محمود، آل علی، مهناز.(1397) شیوه‌های کارآمد نظارت اجتماعی و زمینه‌های آن در نهج‌البلاغه. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 9(2)، 45-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمود کریمی؛ مهناز آل علی."شیوه‌های کارآمد نظارت اجتماعی و زمینه‌های آن در نهج‌البلاغه". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 9، 2، 1397، 45-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، محمود، آل علی، مهناز.(1397) 'شیوه‌های کارآمد نظارت اجتماعی و زمینه‌های آن در نهج‌البلاغه'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 9(2), pp. 45-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، محمود، آل علی، مهناز. شیوه‌های کارآمد نظارت اجتماعی و زمینه‌های آن در نهج‌البلاغه. معرفت فرهنگی اجتماعی، 9, 1397؛ 9(2): 45-64