تبیینهای اجتماعی ـ فرهنگی جمعیت در اندیشهی علامه مصباح یزدی*

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
موضوع «جمعيت» از ديرباز در رشتههاي گوناگون علمي از سوي انديشمندان بسياري مدنظر قرار گرفته است. علت اين امر را باید در ويژگيهاي خاص اين موضوع جستوجو گرد. جمعيت از يک سو موضوعي چندوجهي و داراي ابعادی پرشمار و متنوع است. ازاينرو هرگونه تصميمگيري درباره آن منوط به پردازش همه جوانب و ابعاد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و امنيتي آن است؛ زيرا دگرگونيهاي جمعيتي علاوه بر اينکه از عوامل جمعيتي ناشي ميشوند، از عوامل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و سياسي بسیاری نيز تأثير ميپذيرند؛ چنانکه بر ساحتهاي گوناگون زندگي اجتماعي، از اقتصاد گرفته تا سياست و امنيت و فرهنگ و تربيت و اخلاق و همه مناسبات اجتماعي تأثيرگذارند.
از سوي ديگر، امروزه کمّيت و کيفيت جمعيت بهمثابه مسئلهاي راهبردي و عاملي مهم در پايايي و پويايي جامعه، مطمحنظر انديشمندان و سياستگذاران اجتماعي و سياسي در بسياري از کشورها قرار گرفته است. اين ويژگيها موجب شده است تا حوزههاي دانشي گوناگون، از دانشهاي تبييني (همچون جامعهشناسي و روانشناسي و جمعيتشناسي) گرفته تا علوم هنجاري (همچون فلسفه و اخلاق و فقه) به اين موضوع توجه نشان دهند و از منظرهاي گوناگون به تحليل آن بپردازند.
در اين ميان، انديشمندان و فيلسوفان اجتماعي مسلمان بسياري نيز در دورههاي گوناگون تاريخي و با انگيزههاي متفاوت، به اين موضوع علاقه نشان داده و به بحث درباره آن پرداختهاند. علامه مصباح يزدي يکي از فيلسوفان و انديشمندان اجتماعي برجستهاي است که به اين موضوع توجه کرده و به تحليل آن پرداخته است. هرچند توجه ايشان به این موضوع به صورت مستقل و ويژه نبوده و ایشان اثري خاص در اينباره ندارد، اما از خلال مصاحبهها و سخنرانيها و ديدارهايي که گروهها و اقشار گوناگون جامعه با ايشان داشتهاند، ميتوان به طرحوارهاي از انديشههاي جمعيتشناختي ايشان دست يافت.
ازاينرو پرسش اصلي اين نوشتار از تبيينهاي اجتماعي ـ فرهنگي انديشه علامه محمدتقي مصباح يزدي است. روش تحقيق در اين پژوهش در مرحله گردآوري دادهها و اطلاعات، روش «اسنادي و کتابخانهاي» است. در مرحله پردازش نيز از روش «تحليلي و توصيفي» استفاده شده است.
1. پيشينة بحث
تاکنون هيچ اثري از استاد مصباح يزدي به بررسي اين موضوع نپرداخته است. آنچه در اين خصوص در اسناد موجود است چند سخنراني از ایشان است که در مناسبتهاي گوناگون با اقشار اجتماعي بيان شده است. پژوهشگر کوشيده است تا از خلال اين اسناد اندک، به طرحوارهاي از تبيينهاي جمعيتشناختي اين فيلسوف فرزانه دست يابد.
2. مفهومشناسي
1-2. «تبيين»
يکي از روشهاي مهم تحليل و بررسي مسائل علمي به کارگيري روش «تبيين» (Explanation) است. تبيينها نوعي پاسخ به پرسش از چراييها و چگونگيهاست. امروزه در جامعهشناسي تلاش ميشود تا پيوندها و روابط الگودار بين پديدهها و نيز چگونگي اثرگذاري آنها بر يکديگر توضيح داده شوند (ميرزايي، 1393، ص 299). منطق تبيين بر اين اصل استوار است که براي فهم پديده يا نظمي خاص بايد معلوم کنيم که آنها چگونه از نظمهاي عميقتري در طبيعت ناشي ميشوند (ليتل، 1381، ص 6ـ7).
تبيينها از يک ديدگاه کلي به دو گونه «تجربي» (استقرايي) و «نظری» (قياسي) تقسيم ميشوند. تبيين استقرايي يک رخداد به آن است که تحت نظمي تجربي که قبلاً به تأييد رسيده است، درآورده شود. اما تبيين قياسي آن است که توصيف حادثه را از فرضيههاي نظری درآوريم که بيانگر فرايندهاي منتهي شونده به آن رخدادند. اين دسته از تبيينها بيانگر فرضيههايي درخصوص سازوکارها يا ساختارهاي زيرين براي رخدادها هستند (همان، ص 11).
با توجه به اين تقسيمبندي از تبيين، تبيينهاي جمعيتشناختي علامه مصباح يزدي از سنخ دوم هستند؛ بدينمعنا که ايشان کوشيده است تا بر پايه آموزههاي بنيادين دين، به تبيين رويکرد اسلام به موضوع جمعيت بپردازد.
2-2. «تبيين جمعيتشناختي»
در بررسيهاي جمعيتشناختي، ابتداييترين شکل تبيين، تبيين «جمعيتشناختي» (دموگرافيک) است. در این تبيين يک پديده جمعيتی توسط پديدههاي ديگر جمعيتي توضيح داده ميشود؛ مثلاً تغييرات در حجم جمعيت جهان با کمک پديدههاي جمعيتي باروري، مرگ و مير و مهاجرت تبيين ميشود. اين نوع تبيينها با وجود دقت فراوانشان، محدودند (سرايي، 1368)؛ زیرا صرفاً به پديدههاي جمعيتشناختي توجه نشان داده و از تحليلها پديدههاي ديگر پرهيز ميکنند.
3-2. «تبيين اجتماعي ـ فرهنگي جمعيت»
يک بررسي دامنگستر تحليلي است که بتواند شرايط و بسترهايي را نیز که پديدههاي جمعيتي در آن واقع ميشوند توضيح دهد. براي اين کار، لازم است جمعيتشناس پا را از حوزه دانش خود فراتر نهاده، از مفاهيم و دادههاي دانشهاي ديگر، بهويژه علوم اجتماعي، براي تبيين کاملتر استفاده کند؛ زيرا تبيينهاي ارزندهتر و مهمتر پديدههاي جمعيتي ـ با وجود دقت کمتر ـ تبيينهاي غيرمردمشناختی (مثل تبيين اجتماعي) هستند. اينگونه تبيينها امروزه در قالب «جمعيتشناسي اجتماعي» (social demography) يا «جمعيتپژوهي» (the study of population) به کار گرفته ميشوند.
«جمعيتپژوهي» يک حوزه میانرشتهاي است که اضافه بر مطالعات جمعيتشناسي، شامل توصيف و تبيين مردمشناختی و غيرمردمشناختی پديدههاي جمعيتي، مطالعه عوارض و پيامدهاي غيرمردمشناختی پديدههاي جمعيتي هم ميشود (سرايي، 1368).
به هر حال تبيين و تحليل اجتماعي و فرهنگي به بررسي فرهنگ و باورهاي جمعيتي مردم در زمينههاي فرزندآوري، باروري، خانواده، زناشويي و مانند آن ميپردازد؛ اينکه جمعيت تحت تأثير کدام عوامل اجتماعي و فرهنگي افزايش يا کاهش مييابد. بنابراين در تحليل اجتماعي ـ فرهنگي جمعيت، پژوهشگر قرار است علتهاي گوناگون افزايش يا کاهش جمعيت را موشکافانه بررسی کند. بدينروی لازم است به جنبههاي گوناگون اين چگونگيها نظر شود. نوع تربيت در خانواده و تأثيرهاي فرهنگي، آداب و رسوم، باورهاي ديني، فرهنگ قومي، فرهنگ روستايي، فرهنگ بومي و عناصر ديگري که در اين چگونگي دخالت دارند بحثهاي تحليل اجتماعي جمعيت را تشکيل ميدهند (آشفته تهراني، 1381، ص 17).
گفتني است تبيينهايي که علامه مصباح يزدي از موضوعات جمعيتي ارائه ميدهد از نوع تبيينهاي اجتماعي ـ فرهنگي است.
3. تبيينهاي اجتماعي ـ فرهنگي جمعيت در انديشه علامه مصباح يزدي
1-3. رويکرد اسلام به افزايش جمعيت
يکي از پرسشهايي که درباره موضوع جمعيت مطرح ميشود سؤال از رويکرد اسلام به تکثير نسل است. در پاسخ به اين پرسش غالب انديشمندان مسلمان اتفاقنظر دارند که اسلام موافق اصل افزايش جمعيت است، هرچند در موضوع دوام و کليت اين حکم بين انديشمندان اسلامي اختلافنظر وجود دارد.
علامه مصباح يزدي ضمن اشاره به اين موضوع که در بحثهاي فقهي ناظر به جمعيتشناسي، اصلِ مطلوب بودن تکثير نسل در اسلام پذيرفته شده و در بين انديشمندان مسلمان غيرقابل ترديد است (مصباح يزدي، 1392)، به واکاوي شيوههاي ممکن براي اثبات آن اصل ميپردازد. از نظر ايشان انديشمندان مسلمان ميتوانند از دو طريق براي اثبات مسئله استدلال کنند:
1-1-3. کاربست روش فقهي
از نظر علامه مصباح يزدي، در اين روش با استفاده از آيات و روايات ميتوان به پرسش از مطلوبيت تکثير نفوس پاسخ داد؛ زيرا در برخي روايات به چرايي اين موضوع اشاره شده است. براي نمونه، در روايت آمده است: ««زياد فرزند آوريد تا فردا روز (در قيامت) به زيادي شما بر امتهاي ديگر افتخار کنم» (کليني، 1387، ص 328).
از نظر ايشان هرچند «ما مفهوم دقيق اين روايت را متوجه نميشويم که منظور پيامبر از اينکه من به خاطر کثرت اولاد شما در روز قيامت بر امتهاي ديگر مباهات خواهم کرد، چيست...، ولي ـ به هر حال ـ در روايت به اين مسئله اشاره شده است» (مصباح يزدي، 1392) و چون سنت در کنار قرآن، يکي از منابع کشف احکام ديني است، مقبول واقع ميشود.
همچنين در برخی روايات علل ديگري براي مطلوبيت فرزندآوري بيان شده است؛ مثلاً به مسلمانان سفارش شده است با زني که ولود باشد (زياد فرزند ميآورد) ازدواج کنيد تا حاصل آن فرزنداني شود که زمين را با تسبیح خدا سنگين ميکنند (کليني، 1387، ص 328).
علامه مصباح يزدي در جمعبندي اين روش ميفرمايد: همه ما ـ به هر حال ـ با ديدن روايات، اين مسئله را قبول ميکنيم «و همة ما هم ميدانيم که درست است. اگر دليلي هم به ذهنمان نرسيد، همين که روايت است و پيغمبر و امام فرمودهاند، براي ما کفايت ميکند؛ زيرا حتماً مصلحت و حکمتي در آن نهفته است» (مصباح يزدي، 1392). به هر روي، از منظر ايشان در اين روش با ساخت و تکيه بر اصل اصولي «حجيت کلام معصوم» و کاربست آن در احکام فقهي و آموزههاي ديني، ميتوان به مطلوبيت تکثير نسل از منظر اسلام پي برد.
2-1-3. کاربست قواعد کلامي
علامه مصباح يزدي در تحليل اين روش معتقد است: همانگونه که در روش نخست از قواعد اصول فقه براي استدلال بر مطلوبيت فرزندآوري استفاده ميشود، در اينجا نيز بايد از اصول موضوعه کلامي استفاده گردد (همان). يکي از اصول موضوعه کلامي که از نظر ايشان کاربرد مهمي در موضوع جمعيت و فرزندآوري دارد اصل «افاضه وجود و فياضيت مطلق الهي» است. اين اصلْ قاعدهاي کلامي، مبتني بر يک قاعده فلسفي است.
از نظر ايشان، از قواعد کلامي استفاده ميشود که هدف الهي از آفرينش انسان اين است که از موجودات پستي مانند خاک، گياه و اسپرمها موجودي پديد آورد که شعور، فهم، اراده و عشق به خدا داشته باشد. خداوند هزاران اسپرم را در قطرهاي بيارزش قرار داده است تا از طريق آن، انساني بيافريند که شخصيتي بزرگ (از نظر علمي، اخلاقي، سياسي) و مُصلح جامعه باشد. از نظر ايشان، اقتضاي حکمت الهي آن است که از قطره آبي پست، چنين موجوداتي شريف بيافريند (همان).
پس از طرح اين اصل و تحليل آن درخصوص فرزندآوري، ايشان در مقام نتيجهگيري برآمده، سؤال ميکنند که بنا بر اين اصل، آيا در مطلوب بودن فرايند فرزندآوري ـ بهويژه اگر احتمال تولد انسان تکامليافته، ديندار و خداشناس وجود داشته باشد ـ جاي شکي وجود دارد؟! آيا اگر خاک پستي به چنين کمالي برسد که گوينده «لا اله الا الله» و خداشناس باشد، آيا ميتوان درباره مطلوبيتش شک کرد؟ (همان)
براي اثبات مطلوب بودن فرزندآوري و افزايش جمعيت از منظر اسلام، ايشان با رويکردي نوآورانه تلاش ميکند تا دو اصل موضوع در اصول فقه و کلام را با هم گره زده، به اين نتيجه دست يابد. از نظر ايشان، اگر اصل «افاضه وجود و فياضيت مطلق الهي» را ـ که اصلي کلامي است ـ با قاعده اصولي که ميگويد: «اگر بنده به خواست و غرض مولايش علم پيدا کند ـ هرچند نصي هم به او نرسيده باشد ـ بايد غرض مولا را تحقق ببخشد» ضميمه کنيم، ميتواند دليل محکمی بر مطلوب بودن افزايش جمعيت باشد؛ زيرا در موضوع افزايش جمعيت هم «اگر کسي بداند غرض خداوند چيست، حق ندارد آن را پشت گوش بيندازد و بگويد که به من چه؟! وقتي فرد ميداند که خداوند چه ميخواهد... آيا وجوب عمل جاي ترديد است؟... ما اگر بدانيم خداوند چيزي را دوست دارد و حکمت و غرض آفرينش او اين اقتضا را دارد، نبايد در مطلوبيتش شک کنيم» (همان).
از نظر ايشان، نهتنها اصل «فرزندآوي» امر مطلوبي است، بلکه کثرت زادآوري نيز بر پايه قواعد اصولي و کلامي پيشگفته، امري پسنديده و مطلوب اسلام است.
بايد زمينهاي فراهم شود که افراد انسان کثرت پيدا کنند؛ چون اگر مطلوب اين است که بيشترين تعداد افراد به کمال برسند، بايد کمّيت بيشتري داشته باشند. هرچه بيشتر باشند، مصاديق فيض الهي بيشتر ميشود. پس شرايط بايد طوري باشد که مانعي براي ازدياد جمعيت و کثرت افراد در طول تاريخ ايجاد نشود (مصباح يزدي، 1396).
البته ايشان ناپسند بودن منع از افزايش جمعيت را حکمي ابدي و غيرقابل تغيير ندانسته و بر اين باور است که اگر «اين کثرت به جايي برسد که به اصل هدف لطمه بخورد، در اينجاست که بايد کنترل شود؛ چون درست است که هدف اين است که کثرت پيدا شود، اما کثرت در قالب خاص بايد پيدا شود» (همان).
در حقيت از منظر ايشان هدف اساسي رسيدن انسانهاي بيشتر به کمال است؛ اما اگر افزايش جمعيت به اين هدف اساسي لطمه وارد کند، به صورت موقت مطلوبيت خود را از دست خواهد داد. (اين موضوع در بخش بعد با تفصيل بيشتري توضيح داده ميشود.)
2-3. تأثير شرايط اجتماعي ـ سياسي در حکم جمعيت
تا اينجا ثابت شد که از منظر علامه مصباح يزدي اسلام زادآوري زياد ارزشمند دانسته، به آن تشويق ميکند. اما سؤالي که مطرح ميشود اين است که آيا وجود شرايط و موقعيتهاي خاص و مصالح عمومي نميتواند ارزشمندي زادآوري را تخصيص زند، يا براي مدتي متوقف سازد؟ به هر روي، اسلام بهمثابه ديني جامع و واقعگرا، نميتواند از بروز برخي شرايط ـ که ممکن است حکمي را تغيير دهد ـ غفلت کند. ظهور عناوين ثانويه، بروز ضرر و حرج، تزاحم و مانند آن بخشي از راهکارهاي اسلام براي برونرفت از مسئلهآفريني برخي از احکام در شرايط خاص است. بر اين پايه، توجه به برخي تنگناها و ضرورتهاي فردي و اجتماعي در زادآوري با ديدگاه اسلام ناسازگار نیست و تشويق به تکثير نفوس به معناي غفلت از شرايط و موقعيتهاي ويژه که مهار زادآوري را طلب ميکند، نيست؛ مثلاً اگر فزوني جمعيت سبب ایجاد امراض يا نابساماني زندگي والدين يا فرزندان و يا موجب نابساماني اجتماع شود، رجحان خود را تا وقتي که اين وضعيت ادامه دارد، از دست ميدهد (خرازي، 1379).
علامه مصباح يزدي، بهعنوان انديشمندي روشنانديش، بر تأثير شرايط اجتماعي در دگرگوني موضوعها و احکام اوليه پديدهها ـ از جمله موضوع فرزندآوري و افزايش جمعيت ـ و ظهور احکام ثانويه تأکيد ميکند. ايشان اين تأثير را با طرح بحث «تزاحم بين مطلوبها» تحليل ميکند:
بايد به اين نکته توجه کنيم که عالم طبيعت، عالم تزاحمهاست؛ يعني گاهي مطلوبي با مطلوبي ديگر در عمل، تزاحم پيدا ميکند. در اين شرايط، عناوين ثانويه پيدا ميشود؛ يعني گاهي چيزي که ابتدا حلال است، حرام ميشود و يا حرام است، ولي واجب ميشود. اين به دليل تزاحمهايي است که در عالم طبيعت رخ ميدهد (مصباح يزدي، 1392).
اين بيان تأکيدي است بر اينکه موضوع «افزايش جمعيت» هرچند مطلوب و مورد پسند دين است، اما اين بدان معنا نيست که افزايش جمعيت حکم ثابت و غيرقابل تغييری داشته باشد، بلکه با تحول شرايط زندگي بشر و بروز تزاحم بين پديدههايي که مطلوب و به مصلحت انسان است، امکان دگرگوني در حکم آن وجود دارد.
3-3. چندبعدي بودن مسئله جمعيت
مسئله جمعيت امري چندبعدي است که هرگونه تصميمگيري درباره آن منوط به توجه همه جوانب و ابعاد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و امنيتي آن است؛ زيرا همانگونه که پيش از اين گفته شد، رصد زواياي گوناگون يک موضوع ممکن است سبب شود امري که در دورهاي مفيد تلقي ميشد، در زماني ديگر به زيان جامعه تشخيص داده شود و بازنگري در آن ضرورت پيدا کند. به دیگر سخن، نميتوان يک وضعيت جمعيتي ثابت و مفروض را مطلوب در نظر گرفت؛ زيرا دگرگونيهاي جمعيتي علاوه بر اينکه ریشه در عوامل جمعيتي دارند، از بسياري عوامل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و سياسي نيز تأثير ميپذيرند (مشفق و همکاران، 1391، ص 75).
علامه مصباح يزدي در تبيين جمعيتشناختي خود از موضوع «افزايش جمعيت» بر اين نکته مهم تأکيد ميکنند که به مسئله «افزايش جمعيت» نبايد از منظري خاص و تکبعدي نگريست؛ زيرا موضوع ذوابعادي است و با چندين علم ارتباط دارد (مصباح يزدي، 1392).
علت تأکيد علامه مصباح يزدي بر چندبعدي بودن موضوع افزايش جمعيت آن است که ايشان بر اين باور است که پيشدرآمد حل مسئله و يافتن پاسخِ بخشي از پرسشها در اين خصوص، به طرح درست موضوع و توجه به همه ابعاد آن بستگي دارد. از نظر ايشان:
اين يک خدمت بزرگي است که آدم بداند وقتي در مسئلهاي وارد ميشود چند بُعد دارد و هر بُعدش به چه کساني مربوط ميشود؟ چند نوع فعاليت پژوهشي و تحقيقي بايد انجام بگيرد تا حاصل جمعش جواب کلي و جامعي بشود براي مسئله طرح شده (همان).
ايشان با اذعان بر ارتباط مستقيم دانش «جمعيتشناسي» و نيز «جامعهشناسي» با موضوع «افزايش جمعيت»، بر اين باور است که نبايد از نقش دانشها و موضوعهاي ديگر در تعامل با موضوع جمعيت غفلت کرد. برای نمونه، ایشان به رابطه برهمکنشانه اقتصاد و جمعيت اشاره کرده، بر اين باور است که در يک نگاه جامع و چندبعدي درخصوص موضوع افزايش جمعيت، هم بايد به عوامل اقتصادي تأثيرگذار بر پيدايش، افزايش و کاهش جمعيت (تأثيري که جمعيت از وضع اقتصادي ميپذيرد) پرداخت و هم به تأثيرات اقتصادي که بعداً بر آن مترتب ميشود (تأثيراتي که جمعيت در اقتصاد کشور دارد) توجه کرد (همان). ايشان بر اين نکته تأکيد ميکند که مسائل حقوقي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و فقهي، هرکدام به نحوي در حل بعضي ابعاد اين مسئله مؤثر است (همان). ازاينرو بايد مورد توجه و دقت کافي قرار گيرند.
4-3. آسيبشناسي وضعيت کنوني جمعيت
يکي از ابعاد مهمي که درخصوص جمعيت بايد مد نظر جدي قرار گيرد، ارزيايي و آسيبشناسي وضعيت جمعيت کشور است؛ زيرا براي درمان هر دردي نخست بايد با نگرشي آسيبشناسانه علت درد بررسي و شناخته شود. علامه مصباح يزدي با تکيه بر همين اصل، به آسيبشناسي وضعيت جمعيت در ايران پرداخته و ضمن اشاره به مطالبات مقام معظم رهبري درخصوص جمعيت و ابراز تأسف از عدم تحقق انتظارات بجاي ايشان، بر اين باور است که وقتي عليرغم تأکيدهاي متعدد رهبر انقلاب بر مسئله جمعيت، پاسخ شايستهاي به انتظار ايشان داده نشده، نشانه آن است كه آسيبهايي در اينجا وجود دارد که بايد بررسي شوند (مصباح يزدي، 1397الف).
ايشان در تحليل موضوع کاهش باروري و عدم توفيق کشور در افزايش ميزان باروري به دو آسيب مهم اشاره ميکند:
1-4-3. توطئه دشمنان
جمعيت در طول تاريخ هميشه يکي از اساسيترين مؤلفههاي قدرت بهشمار ميرفته و جايگاه بالايي در راهبرد دفاعي کشورها داشته است. تأثير جمعيت در قدرتآفريني به ميزاني است که حتي با افزايش نقش پيشرفتهاي فناوري در توليد ثروت و قدرت کشورها، اهميت خود را همچنان حفظ کرده است. ازاينرو يکي از نقشههاي نظام سلطه درخصوص تضعيف قدرت کشورهاي مستقل و استکبارستيز، بهويژه ايران، تلاش براي کاهش جمعيت آنها بوده است. هانتيگتون با اذعان به اين حقيقت، تمدنهاى اسلام و چين را بزرگترين تمدنهاى چالشگر براى ايالات متحده و تمدن غرب برميشمارد و مينويسد:
در مورد چين، اين پويايى اقتصادى اين کشور است که نوعى اعتماد به نفس در مسائل جهانى به آن بخشيده و آن را به کشورى جسور تبديل کرده است... اما موضوع بعدى به اسلام بازمىگردد؛ تمدنى که چالش آن تا حدودى متفاوت از ديگر چالشهاست؛ چراکه اين تمدن اساساً ريشه در نوعى پويايى جمعيتى دارد. رشد بالاى زاد وولد که در اکثر کشورهاى اسلامى شاهد آن هستيم و نيز اين واقعيت که امروزه با افزايش ناگهانى جمعيت گستردۀ جوانان در اکثر کشورهاى مسلمان روبهروييم، اين چالش را متفاوت از ديگر چالشها ساخته است. امروزه بيش از بيست درصد جمعيت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله به خود اختصاص داده است. بله، ازهمينروست که به عقيدۀ مورخين و جامعهشناسان، رويدادهاى پيشروى ما رويدادهايى مشکلآفرين خواهند بود (هانتينگتون، 1384).
علامه مصباح يزدي با نگرشي آسيبشناسانه، يکي از مهمترين علل کاهش باروري و عدم توفيق کشور در افزايش آن را «توطئههاي دشمنان اسلام و انقلاب و تشيع» دانسته كه به صورتهاي گوناگون انجام گرفته است و سوگمندانه بايد گفت: نتايج مناسبي هم از كارهاي خود گرفتهاند (مصباح يزدي، 1397الف). ايشان معتقد است: تبليغات دشمنان خارجي و فعاليت ايادي داخلي آنان در اين زمينه طبيعي است؛ زيرا از دشمن انتظار نميرود که در اين زمينه به ما كمك كند. کار دشمن، دشمني کردن است (همان).
از نظر ايشان، آنچه در اين زمينه مهم است اين است که «ما بايد بررسي کنيم که چه كمبودهايي داشتهايم و چه فرصتهايي را براي آنها فراهم كردهايم كه بتوانند نقشههاي خود را اجرايي كنند و يا ـ خداي ناکرده ـ گاهي به آنها کمک کرده باشيم» (همان). ايشان در تحليل فرصتهايي که از طرف دوستان انقلاب اسلامي ناخواسته براي اجرايي شدن نقشههاي دشمن، در اختيار آنان قرار گرفت، به سه عامل اشاره ميکند:
1-1-4-3. خطاي برخي روحانيان و امامان جمعه
از نظر علامه مصباح يزدي يکي از عواملي که ناخواسته فرصت را براي اجراي نقشههاي دشمنان ايجاد کرد، خطايي بود که از سوي برخي روحانيان و امامان جمعه رخ داد.
در دهه اول انقلاب، برخي از بزرگان و ائمه جمعه کشور در خطبههاي نماز جمعه و سخنرانيهاي خود درباره محدود کردن جمعيت بهطور رسمي سخنراني ميکردند و براي تبيين اين مسئله از برخي از روايات که در اين زمينهها هست، استفاده ميکردند (همان).
ايشان در تحليل چرايي اين خطا، به دو موضوع اساسي و مؤثر در اين اشتباهِ ناخواسته اشاره ميکند:
نخست اينکه روحانيان با مشاهده وضع نابسامان اقتصادي کشور، اولويت را در اين ميديدند که خرابيها و خسارتهاي ناشي از جنگ و بمبارانها جبران شود.
ديدگاه اين افراد آن بود که يکي از راهها اين است که بهطور موقت، جلوي رشد جمعيت گرفته شود تا هزينه جديدي بر دوش دولت و نظام گذاشته نشود (همان).
از نظر علامه مصباح يزدي خطاي برخي از روحانيان علت ديگري نيز ميتواند داشته باشد. ایشان در تحليل علت دوم، به «القائات اطرافيان و مشاوران روحانيت» اشاره ميكند:
شايد بعضي از آنها هم در اثر القائات برخي از اطرافيان و اشخاص مورد اعتماد و مشاوران اقتصادي بود که چنين اظهاراتي کردند که خواهناخواه در عدهاي اثر ميگذاشت (همان).
ايشان ضمن اذعان به ضرورت جبران اين خطا از سوي روحانيت، به دو نکته اساسي درخصوص کاهش لغزش فکري افراد شاخص جامعه در امور مهم اشاره ميکند:
اول اينکه ما روحانيت بايد «مواظبت کنيم در مسائل اينچنيني با سرعت و قاطعانه اقدام نکنيم که چنين خسارتهايي را به همراه داشته باشد» (همان).
دوم اينکه «اين درسي براي امامان جمعه و شخصيتهاي معروف نظام است که در بيان اظهارات خود، بهويژه در موضوعاتي که تخصص ندارند، بيشتر دقت کنند» (همان).
البته بیشک، واکنش روحانيت به مسئله جمعيت در آن دوره از سر دغدغهمندي و با هدف همراهي با سياستهاي کلان نظامي اسلامي بود. ازاينرو علامه مصباح يزدي با اذعان به خيرخواهي روحانيت براي وضعيت کشور، خواستار دقت همگان در مسائلي مهمي همچون جمعيت و تلاش براي جبران کاستيهاست (همان).
2-1-4-3. خطاي دولتمردان
علامه مصباح يزدي خطاي دیگری را که زمينهساز اجرايي شدن نقشههاي دشمن درخصوص کاهش باروري در ايران بود، اشتباه دولتمردان دانسته، در تحليل چرايي اين خطا به فقدان جامعنگري دولتها در تدوين سياستها اشاره ميکند:
بهطور طبيعي اولين چيزي که براي دولتها اولويت دارد رفع مشکلات اقتصادي کشور است، و آنچه به يک دولت يا نظام ضربه ميزند همين است که وضع اقتصادي مردم خراب باشد. بر همين اساس، دولت هميشه پرهيز دارد از اينکه هزينههايش زياد شود، تا آنچه را که داراست صرف کارهايي کند که مردم را بيشتر خوشحال ميکند (همان).
ازاينرو دولتها تلاش ميکنند تا با مهار جمعيت و با نام فريبنده «تنظيم خانواده» مانع بازتوليد جمعيت زایدي شوند که چيزي جز هزينه اضافي براي دولت به دنبال ندارد. اما بههرروي اين سياست تک بعدي نهتنها به ساماندهي اقتصاد کشور کمکي نميکند، بلکه مشکلات بيشتري به دنبال خواهد داشت. از نظر علامه مصباح يزدي:
اشتباه آنها اين است که در کنار منافع اقتصادي، خطر رکود و بعد از آن سقوط جمعيت را به حساب نميآورند؛ مسئلهاي که در درازمدت به منافع اقتصادي آنها نيز ضرر خواهد زد (همان).
ايشان براي تأييد تحليل خود، به وضعيت ژاپن اشاره ميکند. اين کشور هرچند به لحاظ اقتصادي پيشرفتهايي داشته، اما به سبب کاهش نرخ باروري و سالمندي جمعيت، با چالشهاي اساسي در عرصههاي اقتصادي و اجتماعي روبهروست.
امروزه يکي از مشکلات کشور ژاپن پيري جمعيت است که براي جبران عواقب آن درصدد هستند نيروي انساني خود را از کشورهاي ديگر تأمين کنند، در حالي که اين نوع کشورها هم بر حسب عوامل ظاهري، هم از لحاظ علمي، هم از نظر تجربه سياسي، و هم از منظر موقعيت بينالمللي جلوتر از ما هستند؛ ولي به اين مشکلات دچار شدهاند (همان).
منظور علامه مصباح يزدي در بازگويي نمونه ژاپن اين است که اگر دولتمردان تلاش کنند تا به بهانه پيشرفت اقتصادي، مانع بازتوليد جمعيت شوند، در آيندهاي نهچندان دور با چالشهايي روبهرو خواهيم بود که ژاپن امروز با آن مواجه است. اين بدان معناست که امروزِ ژاپن در حوزه چالش جمعيتي و سالمندي جمعيت، ميتواند فرداي نزديک جامعه ايراني باشد.
3-1-4-3. عقبماندگيهاي علمي
علامه مصباح يزدي در تحليل عوامل فرصتساز براي دشمن درخصوص اجراي نقشهاي جمعيتي خويش، بر کاستيهاي علمي جامعه ايران، بهويژه در رشتههاي علوم انساني مرتبط با جمعيت و نيز ترجمهگرايي تأکيد ميکند.
مسئلة ديگري که از رخنههاي جامعة ما بود و دشمنان توانستند از آن نفوذ و سوءاستفاده کنند، کمبودهاي علمي است. ما در رشتههاي علوم انساني و حتي برخي رشتههاي علوم تجربي (مانند پزشکي) هنوز در مراحل سطحي اين علوم هستيم. بهرغم پيشرفتهايي که در بعضي رشتهها (مانند فيزيک اتمي) داشتهايم، در اغلب رشتههاي دانشگاهي دچار عقبماندگي هستيم و اساتيد به ترجمه مقالات و کتابهاي ديگران و درسهايي که غالباً از دانشگاههاي خارجي آموختهاند و ميپندارند وحي منزل است، بسنده ميکنند و هنرشان اين است که همين متون را در دانشگاه تدريس کنند (همان).
علت تأکيد ايشان بر نقش کاستي علوم انساني در ايران درخصوص جمعيت اين است که وقتي در جامعهاي دانش به صورت بومي و با توجه به اقتضائات فکري و ساخت فرهنگي توليد نشود و نخبگان جامعه براي فهم و حل مسائل اجتماعي خود چشم به نظريهپردازيها و الگوهاي بيگانگان دوخته باشند، نهتنها مسائل اجتماعي حلشدني نيست، بلکه بر پيچيدگي و چالشآفريني مسائل افزوده خواهد. تبعيت بيچون و چرا از الگوهاي جمعيتشناختي سازمانها و نهادهاي تحت تسلط نظام سلطه و بيتوجهي به اقتضائات بافت فکري و فرهنگي جامعه ايراني زمينهساز کاهش باروري تا زير حد جانشيني گرديده است.
2-4-3. فرهنگ راحتطلبي و فرار از مسئوليت
در جامعهشناسي، «فرهنگ» به شيوهاي از زندگي اطلاق ميشود که اعضاي يک جامعه آن را فرا ميگيرند و به آن عمل ميکنند و از نسلي به نسل ديگر انتقال ميدهند (کوئن، 1375، ص 47). اين شيوه زندگي، متضمن باورها، ارزشها و هنجارهايي است که به زيست انساني جهت ميدهد. جهتدهي فرهنگ گاه تسهيلبخش زندگي است و گاه چالشبرانگيز است.
علامه مصباح يزدي با توجه به همين موضوع، دومين عامل آسيبزاي جمعيت را فرهنگ ِجهاني «راحتطلبي» و و فرار از مسئوليت پرورش و تربيت فرزند ميداند. از نظر ايشان، اين عامل هرچند در ظاهر، عاملي زمينهساز به نظر میرسد تا عاملي فعال و تأثيرگذار، اما ضرر آن اگر بيش از عوامل ديگر نباشد، بیشک کمتر از آنها نيست (مصباح يزدي، 1397الف).
از نظر ایشان عامل تأثيرگذار بر بروز اين عنصر فرهنگي چالشآفرين، «تجدد» (مدرنيته) غربي است. «تجدد» هر جاي دنياي که وارد شده، فرهنگ «راحتطلبي» را با خود براي کشورها به همراه برده است، به گونهاي که امروزه کمتر کشوري را ميتوان يافت که از اين عنصر فرهنگ غربي متأثر نشده باشد. کشورهاي اسلامي نيز از اين آسيب بيبهره نماندهاند. نمونههاي آن را ـ بهويژه ـ در قشر تحصيلکرده و نیز بانوان به روشني ميتوان ديد.
برای نمونه، ایشان به دو نمود تأثيرپذيري زنان از اين عنصر فرهنگي اشاره ميکند: اول اينکه اينگونه زنان دير ازدواج ميکنند، و دوم اینکه بعد از ازدواج کردن دنبال راحتي هستند و بهزودي بچهدار نميشوند و حتي گاهي با نامزد خود شرط ميکنند که تا چند سال نبايد فرزندآوري داشته باشند (همان).
هرچند نقطه آغاز اين سبک زندگي غلبه نظام معنايي «تجدد» بود، اما علامه مصباح يزدي معتقد است: بروز اين شيوه زندگي را نميتوان صرفاً به توطئة خارجي و يا نقص در مديريت داخلي نسبت دارد، بلکه اين يک عامل فرهنگي است. ازاينرو طبق نظر ايشان، در مبارزه با آن، نه مبارزه با آمريکا به درد اين مشکل ميخورد، نه عوض کردن دولت و کارهایی از اين قبيل (مثل استيضاح وزير). اينها مشکلي را حل نميکند؛ زیرا فرهنگ اکثريت جامعه راحتطلبي و فرار از مسئوليت در مقابل بچهداري است (همان).
آنچه از سخن علامه مصباح يزدي برداشت ميشود اين است که از نظر ايشان، چون راحتطلبي و فرار از مسئوليت فرزندآوري و فرزندپروري يک عنصر فرهنگي است، پس ناگزير راه مواجهه و مبارزه با آن هم رويکردي فرهنگي ميطلبد. پس بايد عنصر فرهنگي را تغيير داد. بدون تغيير ارزشها و نگرشها و صرف نسبت دادن يک مشکل به دشمن، راهحل مسئله نيست.
5-3. نقش حوزة علميه در راه جبران کاهش جمعيت
گفته شد که علامه مصباح يزدي در آسيبشناسي وضعيت جمعيت کشور، به نقش برخي روحانيان و دولتها و ضعف علمي کشور اشاره کرد. از منظر ايشان، اين لغزشها به هر دليلي و از سوي هر کسي که اتفاق افتاده باشد، امروز بايد به فکر جبران و حل آسيب بود. ازاينرو اين سؤال را مطرح ميکند که با توجه به اين آسيبها چه بايد کرد و نقش روحانيت در اين فرايند چيست؟
ایشان پيش از پرداختن به تبيين نقشها، به دو نکته اساسي در فرايند ايفاي نقش در جبران کاهش فرزندآوري اشاره ميکند:
نخست اينکه بايد درخصوص مسئله جمعيت با تحليلي دقيق و درست به اين سؤال پاسخ داده شود که وزن اين آسيب چقدر بوده و در آينده چه خطرهايي را ميتواند براي نظام و اصل اسلام ايجاد کند؟
دوم اينکه روحانيت چه وظيفهای در فرايند جبران کاستيها بر عهده دارد؟ زيرا ـ به هر حال ـ وظيفه روحانيت توجه به روش انبيا (يعني انذار) است. اگر به اين وظيفه عمل نکنند در قيامت به آنان گفته ميشود که چرا شما با «سکوت و حمايت خود از بعضي از اشخاص، کمک کرديد که اين شرايط پيش آيد و حالا بايد مجازات شويد» (همان).
البته ايشان همه مردم ايران را موظف به مشارکت در موضوع جمعيت میداند و «تبليغِ همفکران» و «نقد مخالفان» در موضوع افزايش جمعيت را وظيفه عموم مردم ميشمارد و نه صرفاً وظيفه روحانيت و فرهيختگان جامعه (همان)؛ اما با اينهمه محور اين کار فرهنگي را وظيفه روحانيت و حوزه علميه ميداند. ازاينرو ايشان در تبيين نقش همه کنشگران دلسوز در عرصه جمعيت، بهويژه روحانيت براي جبران کاستيهاي گذشته به سه نقش مهم اشاره ميکند:
1-5-3. انجام فعاليتهاي فرهنگي و علمي
از نظر علامه مصباح يزدي، اساسيترين نقش روحانيت در فرايتد جبران کاستيهاي گذشته در عرصه جمعيت، کار علمي، فعاليتهاي فرهنگي و اسلامي، پژوهش و آموزش است. از نظر ايشان کنشگري روحانيت در عرصه علمي و فرهنگي دو ويژگي دارد: یکم اينکه متناسب با شأن روحاني بودن است؛ و دوم آنکه انتظار جامعه از روحانيت ـ که بايد در برابر آن پاسخگو باشد ـ همين است.
به باور ايشان، اهميت اين مسئله زماني دوچندان ميشود که بدانيم هيچ نهاد ديگري بهاندازة حوزه و روحانيت توان اين کار را ندارد. ازاينرو بر روحانيت لازم است تا با ابزارها، روشها و منابع علمي و فرهنگي و نيز آشنایی با شگردهاي دشمن در اين عرصه و موضعگیری مناسب در مقابل آنها اقدام کند (همان).
2-5-3. معرفي آثار علمي و نتايج آن به ديگران
از نظر ايشان دومين فعاليتي که بايد در جبران کاستيهاي گذشته انجام داد معرفي آثار علمي و نتايج آن به عموم مردم است. اين کار ـ در حقيقت ـ ادامه همان کار علمي و فرهنگي بهشمار ميآيد. اين بدان معناست که روحانيت در عرصه کار تبليغي، بايد از موضع ضعف خارج شود و صرفاً به کارهاي تحقيقاتي بسنده نکند، بلکه علاوه بر انجام کار علمي و تحقيقي، بکوشد تا نتايج آن را نشر داده، به اطلاع عموم مردم برساند.
در اين مسير لازم است تا از همه روشهايي که مشروعيت و مطلوبيت عقلائي دارد و همهجا متداول است، استفاده کنند؛ مانند برگزاري نشستها، استفاده از ظرفيتهاي هنري و رسانهها، و ديگر روشهاي مشروعي که ديگران براي معرفي کارهاي خود از آنها استفاده ميکنند (همان).
از نظر ايشان در دنيايي که همه براي سادهترين و گاه کمارزشترين کارها، به تبليغ گسترده ميپردازند، چرا ما براي کاري که مهمترين عامل در بقاي اسلام و نظام است و مقام معظم رهبري بارها بر آن تأکيد کرده، هيچ برنامة تبليغي نداشته باشيم؟! (همان)
ايشان در اين زمينه، بر ارائه تحليلهاي علمي و مستند و بيان پيشنهادها و روشهايي براي توسعه اين کار، حتي با استفاده از منابع علمي خارجي تأکيد ميکند. از نظر ايشان در بين جمعيتشناسان دنيا، کساني هستند که ديدگاههاي علمي درخصوص افزايش جمعيت دارند که بايد آنها را شناسايي نمود و در کنار مطالب ديني و وحياني، به ديدگاهها و تجربههاي آنها نيز استناد کرد (همان).
6-3. لزوم همگرايي کارشناسان در بررسی ابعاد جمعيت
هر جامعهاي براي پايايي و پويايي خود نيازمند انسجام، وحدت و همگرايي بين نيروهاي اجتماعي است. واگرايي نيروهاي اجتماعي نهتنها به حل مسائل اجتماعي کمکي نميکند، بلکه زمينه را براي ايجاد تنش و منازعات اجتماعي فراهم ميآورد. بر پايه همين اصل راهبردي است که علامه مصباح يزدي بر اين باور است آنچه کنشگران اجتماعي را در رسيدن به اهدافشان ياري ميرساند، همگرايي و تمرکز بر فهم اولويتها در جامعه است. ازاينرو اگر اينهمه نيروهاي فعال، دلسوز و بااخلاص بخواهند در کارهاي مختلف پراکنده شوند، چندان اميدي براي رسيدن به هدف نميتوان داشت. بنابراين نيروهاي اجتماعي بايد تلاش کنند تا در بخشهاي گوناگون اين مسئله (مانند عرصههاي پزشکي، اجتماعي، جمعيت و خانواده) با هم تبادل نظر کرده، به راهکاري برسند (مصباح يزدي، 1397ب).
علامه مصباح يزدي در تحليل همگرايي نيروهاي اجتماعي در عرصه جمعيت، دو راهکار پيشنهاد ميدهد:
1-6-3. گردهمايي کارشناسان رشتههاي گوناگون
موضوع جمعيت، مانند بسياري از موضوعهاي ديگر، داراي ابعاد و زواياي گوناگوني است که آن را با رشتههاي گوناگون علمي، در ارتباط قرار ميدهد. ازاينرو حل چالشهاي جمعيتي در شناخت ابعاد گوناگون جمعيت و آسيبشناسي و رفع موانع ریشه در هريک از آن ابعاد دارد. علامه مصباح يزدي بر همين اساس معتقد است: يکي از راهکارها براي همگرايي نيروهاي اجتماعي در عرصه جمعيت اين است که گروهي از متخصصان رشتههاي گوناگون گرد هم آيند و همه مسائل ذیربط را بررسي کنند (همان)؛ زيرا اگر چند کارشناس از رشتههاي ديگر هم باشند، آنها نيز ممکن است نکات مثبتي را براي توجيه کار خودشان مطرح کنند (همان). ايشان معتقد است:
در اين روش، فرض بر اين است که مسائل در عرض هم هستند، و اگر ما صد گروه داشته باشيم، هرکدام بايد در يکي از اين عرصهها تلاش کنند (همان).
علامه مصباح يزدي در تحليل اين راهکار، به نکتهاي مهم ـ كه هم جنبه اخلاق کاربردي دارد و هم پرده از رويکرد واقعبينانه و انسجامگراي ايشان برميدارد ـ اشاره ميکند. از نظر ايشان کنشگران و کارشناسان عرصههاي گوناگونِ مرتبط با جمعيت نبايد با اتخاذ رويکردي بدبينانه به همه کساني که در زمینه کاهش جمعيت کار کردهاند انگ «دشمن مردم بودن» بزنند؛ زيرا ـ به هر حال ـ خودشان هم با همين ملت زندگي ميکنند.
گاهی ممکن است به علت اختلاف فهم و يا تقليد از يک گروه يا يک کشور خاصي دست به اين اقدامات زده باشند.
اينطور نيست که اين افراد همگي دشمن کل ملت ايران باشند و بخواهند مردم را نابود کنند يا خواستار اسارت ملت ايران در برابر آمريکا باشند...، ولي در ميان آنها نوکران امريکا و ديگران هم هستند (همان).
ازاينرو لازم است بين گروههاي مخالف افزايش جمعيت، تفکيک قائل شده، با هرکدام مواجهه مناسبي داشته باشند.
2-6-3. استخراج و اولويتبندي علل
علامه مصباح يزدي دومين راهکار همگرايي نيروهاي اجتماعي در عرصه جمعيت را جمعبندي و تعيين اولويتها در مسئله ميداند؛ بدينمعنا که مجموعه مشکلات در هر بخش توسط کارشناسان مرتبط با جمعيت استخراج شود؛ «يعني مشکلات هريک از بخشهاي دانشگاه، اقتصاد، پزشکي، اخلاق و... را جمعآوري و سپس اولويتبندي کنند» (همان). پس از اولويتبندي مسائل، بايد به حل آنها در جهت افزايش جمعيت همت گماشت. نکته مثبت اين راهکار در انديشه علامه مصباح يزدي اين است که به علت پلکاني بودن مسائل، اگر برخي از آنها حل شود، راه براي حل بعضي ديگر باز ميشود؛ اما اگر بعکس عمل گردد، تا آخر به هيچ نتيجهاي نميرسيم (همان).
7-3. لزوم يافتن گره اصلي در تغيييرات جمعيتي
خصلت پديدههاي اجتماعي به گونهاي است که نميتوان به تبيين تکعاملی آنها پرداخت. تبيينهاي تکعاملي به تقليلگرايي معرفتشناختي ختم ميشوند. اما با اينهمه، تمام علل نيز در تأثيرگذاري بر پديده از جايگاه يکساني برخوردار نيستند. ازاينرو ممکن است علل بسياري در شکلگيري يک پديده تأثيرگذار باشند، اما برخي علتها از جايگاه کانونيتری داشته باشند. در موضوع جمعيت نيز بايد ضمن واکاوي علل، به علت اساسي و گره اصلي براي تحليل دقيقتر مسئله دست يافت.
علامه مصباح يزدي با تکيه بر همين اصل، ضمن طرد رويکردهاي تقليلگرا در تحليل موضوع جمعيت، به کنشگران اين عرصه توصيه ميکند که «بنشينيد... اول با فکر مسائل را دستهبندي کنيد. مسئله فقط پزشکي و جمعيت نيست. خيلي مسائل حادتر داريم» (همان). از نظر ايشان:
بايد نشست مسائل را دستهبندي کرد، درجهبندي کرد، اولويتها را تعيين کرد. اول سعي کرد هرچه ما نيروي فعال داريم در آن مسئله مادر صرف کنيم، آن را اگر حل کنيم؛ راه براي حل ديگران باز ميشود... اگر آن حل نشود هيچکدام از اينها حل نميشود (همان).
اين بدان معناست که علامه مصباح يزدي با اتخاذ رويکردي چندبعدي در تحليل پديدهها، معتقد به وجود يک «عامل کانوني» و «گره اصلي» در مسئله جمعيت است که شناسايي و نقد و بررسي آن بايد در اولويت قرار گيرد.
8-3. فرهنگ؛ گره اصلي چالشهاي جمعيتي
بيترديد ارزشها و باورهاي اجتماعي را ـ که به صورت کلي، تحت عنوان «فرهنگ» از آنها ياد ميشود ـ ميتوان از مهمترين عوامل تعيينکننده کنشهاي انساني دانست؛ زيرا تا زمانيکه ارزشهاي جامعه تغيير نکنند، در آن جامعه دگرگوني اجتماعي قابل توجهي رخ نخواهد داد. به همين دليل است که «ريشه بسياري از مسائل اجتماعي و ناهنجاريهاي رفتاري، چه در سطوح فردي و چه در رفتار گروهها، جريانها و اقشار اجتماعي، ناشي از حالت عدم تعادل و سياليت و طيفگونگي نظام ارزشي است» (حاضري، 1380). در موضوع چالشهاي جمعيتي نيز بسياري از انديشمندان بر فرهنگي بودن اين مقوله تأکيد ميکنند (ر.ک: شرفالدين و چراغي کوتياني، 1393).
علامه مصباح يزدي در زمینه طرد تحليلهاي تقليلگرا به ارائه نمونههايي از کنشهاي انساني که قابل تحليل با مقولههاي اقتصادي يا پزشکي صرف نيستند، اشاره ميکند. ايشان با بررسي ميدان اجتماعي از جواناني ياد ميکند که اصلاً «دلشان نميخواهد بچهدار بشوند، راحتترند، ميخواهند راحت زندگي کنند... ميخواهند با دارو (اين حرفها) خودشان را خلاص ميکنند. اينطور نيست که همهاش براي مسئله قانوني و... ـ چه ميدانم ـ غربالگري و اين حرفها... باشد» (مصباح يزدي، 1397ب).
ايشان در واکاوي چالشهاي جمعيتي، گره اصلي مسئله جمعيت را «دگرگوني فرهنگي» و ضعفِ محوريترين عنصر آن (يعني دينداري) ميدانند. از نظر ايشان اينکه برخي زنان به خاطر کار و اشتغال از مسئوليت فرزندآوري و فرزندپروري شانه خالي ميکنند و يا به پزشک پول ميدهند تا فرزندشان را سقط کند «ريشه همه اينها فرهنگ است. ريشهاش بيديني است کاري بايد کرد که دين زنده بشود. اعتقاد به خدا، معنويت، زندگي ابدي، ارزشهاي انساني، اگر اينها بود همهچيز ديگر قابل اصلاح است» (همان).
ايشان در واکاوي فرايند دگرگونيهاي فرهنگي و ضعيف شدن ارزشهاي ديني در دهههاي اخير، به نقش برجسته رسانهها و شبکههاي اجتماعي ـ که نوجوانان و جوانان را نسبت به دين و ارزشهاي خانوادگي بيعلاقه کردهاند ـ اشاره ميکند. از نظر ايشان، گره اصلي چالشهاي جمعيتي دگرگونيهايي است که در سبک زندگي مردم اتفاق افتاده است (همان). ازاينرو راه حل چالشهاي جمعيت را چيزي از سنخ فرهنگ ميداند.
9-3. راهکار حل مسئله؛ تقويت ارزشها و باورها
همانگونه که گفته شد، علامه مصباح يزدي گره اصلي چالشهاي جمعيتي را دگرگوني فرهنگي و ضعف ارزشهاي ديني در جامعه ميداند. اين بدان معناست که چالش اصلي جمعيت از سنخ فرهنگ است. ازاينرو مسير حل آن نيز بايد فرهنگي باشد. بر اين اساس، اعتقاد ایشان بر اين است که بايد دينداري مردم و جوانان تقويت شود. در اين مسير بايد از زبان هنر و بازي و نمايش استفاده کرد (همان). البته پيششرط تقويت دينداري اين است که «اول خودمان فکرمان را عوض کنيم؛ بفهميم ريشه همه اين مسائل باورها و ارزشهاست؛ يعني دين» (همان)؛ زيرا تا سنخ گره اصلي درک و باور نشود، مسير حل آن را هم طي نخواهد شد.
4. صورتبندي تبيينهاي اجتماعي جمعيتي علامه مصباح يزدي
مراد از «صورتبندي» سازوکاري شکلي است که براساس آن درک نظاممند پيچيدگيهاي واقعيات اجتماعي ميسر ميگردد و کشف، اثبات، فهم يا نقد گزارههاي علم، ممکن يا تسهيل ميشود. «ساختار»، «الگو» و «فرايند» مهمترين مفاهيم اصطلاحي اين سازه مفهومياند (کوهن، 1369، ص 52). در اين بخش صورتبندي منظمي از انديشه جمعيتي علامه مصباح يزدي ارائه میگردد:
علامه مصباح يزدي با معرفي تغييرات فرهنگي بهمثابه ريشه دگرگونيهاي جمعيتي، به نوعي موضوع جمعيت را امري فرهنگي ميداند. بیترديد، فرهنگ سازهاي ساختيافته از عناصر و مؤلفههاي گوناگون است. اما همه اجزای فرهنگ به لحاظ ارزشمندي و تأثيرگذاري بر عناصر و مجموعههاي ديگر يکسان نيستند. از نظر ايشان، دين محوريترين عنصر فرهنگ است. اين ساختار مهم و تأثيرگذار از طريق گسترش نظام معنايي و ارزشي خود، بر دگرگونيهاي جمعيتي تأثير ميگذارد؛ بدينمعنا که اگر در جامعهاي ارزشهاي ديني اشاعه يابند و تقويت شوند هنجارهاي سازگار با فرزندآوري نيز تقويت ميشوند. از نظر ايشان، اسلام بهمثابه کانونيترين عنصر در فرهنگ ايراني، هوادار افزايش جمعيت است. ازاينرو هرچه ارزشهاي اسلامي و دينداري در جامعه تقويت شود، گرايش به فرزندآوري هم بيشتر ميشود.
تا اينجا بخش ايجابي انديشه جمعيتي علامه مصباح يزدي بيان شد. اما بخش ديگر تحليل ايشان آسيبشناسي وضعيت کنوني جمعيت و باروري در جامعه ايراني است. ايشان در تحليل موضوع «کاهش باروري» و ناکامي کشور در افزايش ميزان باروري به دو آسيب مهم اشاره ميکند:
نخست. توطئه دشمنان است که البته در اين ميان از طرف دوستان انقلاب اسلامي ناخواسته براي اجرايي شدن نقشههاي دشمن، فرصتهايي ايجاد شد.
دوم. مسئله فرهنگ راحتطلبي و مسئوليتگريزي است. درحقيقت آسيب دوم ـ كه از نظر ايشان مهمترين آسيب هم هست ـ از سنخ امر فرهنگي است. علامه مصباح يزدي در بخش ايجابي انديشه جمعيتي خويش نيز به فرهنگ، بهمثابه محور تغييرات مثبت در مسئله جمعيت مينگرد. ايشان گره اصلي مسئله جمعيت را «دگرگوني فرهنگي» و ضعف محوريترين عنصر آن (يعني دينداري) ميداند. ازاينرو در واکاوي فرايند دگرگونيهاي فرهنگي و ضعيف شدن ارزشهاي ديني به نقش برجسته رسانهها و شبکههاي اجتماعي اشاره ميکند.
بدينروی راهحل چالشهاي جمعيت را چيزي از سنخ فرهنگ ميداند. در اين ميان بر نقش «تقويت ارزشها و باورهاي ديني» بهمثابه اساسيترين راهحل فرهنگي مسئله جمعيت تأکيد ميکند. اما بههرروي افزون بر تلاش براي تقويت دينداري جامعه بهمثابه يک فعاليت فرهنگي شالودهاي نبايد از ساختهاي فرهنگي پشتيبان نيز غفلت کرد. ازاينرو ايشان دو راهکار مهم فرهنگي را در اين زمینه ضروري ميداند:
راهکار نخست تلاش براي انجام فعاليتهاي فرهنگي، تبليغي و علمي در عرصه جمعيت است. هرچند ايشان همه مردم را به مشارکت در موضوع تبليغ و کار فرهنگي در عرصه جمعيت موظف و مسئول ميداند، اما عمده گرانباري ِاين نقش را برعهده حوزههاي علميه و روحانيت ميداند. از نظر ايشان اساسيترين نقش روحانيت در فرايند جبران کاستيهاي گذشته در عرصه جمعيت، همين کار فرهنگي و تبليغي است، سپس معرفي آثار علمي و نتايج آن به مردم. در اين مسير لازم است تا از همه روشهايي که مشروعيت و مطلوبيت عقلائي دارد، استفاده کنند.
راهکار فرهنگي دوم براي برونرفت از مسئله جمعيت، انجام کارهاي عميق پژوهشي است. در اين بخش، عمده مسئوليت را بر عهده متخصصان دانشگاهي و حوزوي در رشتههاي دانشي گوناگون ميگذارند. از نظر ايشان همگرايي نيروهاي اجتماعي در اين عرصه ضرورتي انکارناپذير است. کار اين حلقههاي علمي، جمعبندي و تعيين اولويتها در مسئله جمعيت است؛ بدينمعنا که لازم است مجموعة مشکلات در هر بخش توسط کارشناسانِ مرتبط با جمعيت در بخشهاي اقتصاد، پزشکي، اخلاق، جامعهشناسي و مانند آن جمعآوري و سپس اولويتبندي شوند. پس از اولويتبندي مسائل، بايد به حل آنها با هدف افزايش جمعيت همت گماشته شود. ایشان معتقد است: به علت پلکاني بودن مسائل، اگر برخي از آنها حل شود، راه براي حل بعضي ديگر باز ميشود؛ اما اگر بعکس عمل شود تا آخر هيچ نتيجهاي حاصل نخواهد شد.
نتيجهگيري
پرسش اساسي مطرح در اين پژوهش درباره تبيينهاي اجتماعي ـ فرهنگي جمعيت در انديشه علامه مصباح يزدي بود. يافتهها بر اين دلالت دارند که از نظر ايشان اسلام مدافع افزايش جمعيت است. اما اين حکم براساس شرايط اجتماعي قابل تغيير است. موضوع جمعيت نيز از منظر ايشان، موضوعي چندبعدي است که همگرايي کارشناسان علوم گوناگون براي تحليل درست و دقيق آن ضروري است.
ايشان علت عمده وضعيت چالشبرانگيز جمعيت در ايران را سه چيز معرفي میکند: توطئه دشمنان، خطاهاي دولتها، و اشتباهات برخي روحانيان. از نظر ايشان گره اصلي چالش جمعيت، «فرهنگ» و «ضعف دينداري» است. ازاينرو براي حل چالش جمعيت بايد به دگرگوني فرهنگي و تقويت دينداري پرداخت. اين تحليل هماهنگ با تحليلهايي است که امروزه بسياري از جمعيتشناسان آن را مطرح ميکنند. مقوله جمعيت بيش از آنکه مقولهاي مردمشناختی باشد، مقولهاي فرهنگي است. ازاينرو اگر حاکميت و دلسوزان کشور به دنبال حل چالش جمعيتي هستند، مسير آن از جاده فرهنگ ميگذرد.
مسائل اقتصادي بیشک در دگرگونيهاي جمعيتي تأثيرگذارند. اما تأثير بنيادين، نه از آن اقتصاد، بلکه از سوي فرهنگ است. در اين ميان آنچه بايد وجهه همت مسئولان قرار گيرد تلاش براي ترويج سبک زندگي اسلامي ـ ايراني است. در اين سبک از زندگي، باورها، ارزشها و هنجارها به گونهاي تجلي مييابند که تقويتکننده فرزندآوري و فرزندپروري و افزايش جمعيت خواهند بود.
- آشفته تهراني، امير، 1381، جمعيتشناسي و تحليل جستارهاي جمعيتي، تهران، گستره.
- حاضري، عليمحمد، 1380، «مسائل اجتماعي متأثر از تعارض ارزشها در دوران گذار»، نامه انجمن جامعهشناسي ايران، ش 4، ص 41ـ53.
- خرازي، سيدمحسن، 1379، «کنترل جمعيت و عقيمسازي 1»، فقه اهلبيت، ش 21، ص 41-69.
- سرايي، حسن، 1368، «موضوع و منزلت علمي جمعيتشناسي»، رشد آموزش علوم اجتماعي، ش 2، ص 26-31.
- شرفالدين، سيدحسين و اسماعيل چراغي کوتياني،1393، «نقش فرهنگ و ساختارهاي فرهنگي در تحولات جمعيتي»، معرفت فرهنگي اجتماعي، ش 21، ص 51-78.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1387، الکافي، به اهتمام محمدحسين درايتي، قم، دارالحديث.
- کوهن، تامس، 1369، ساختار انقلابهاي علمي، ترجمة احمد آرام، تهران، سروش.
- کوئن، بروس، 1375، درآمدي بر جامعهشناسي، ترجمة محسن صبوري، تهران، توتيا.
- ليتل، دانيل، 1381، تبيين در علوم اجتماعي: درآمدي بر فلسفه علم الاجتماع، ترجمة عبدالکريم سروش، چ دوم، تهران، طلوع آزادي.
- مشفق، محمود و همکاران، 1391، انتقال جمعيت در ايران: تحولات جمعيتي، چالشهاي پيشرو و لزوم تجديدنظر در سياستهاي جمعيتي ايران، تهران، مؤسسة مطالعات و مديريت جامع و تخصصي جمعيت کشور.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1392، «بيانات در همايش تغييرات جمعيتي و نقش آن در تحولات»، در: mesbahyazdi.ir
- ـــــ ، 1396، «شما را نيافريدند که هر کاري خواستيد بکنيد (گفتوگو)»، فرهنگ پويا، ش 36، ص 39ـ45.
- ـــــ ، 1397الف، «بيانات در ديدار اعضاي کارگروه جمعيت» در: mesbahyazdi.ir
- ـــــ ، 1397ب، «بيانات در ديدار با جمعي از پزشکان و کارشناسان عرصة جمعيت و سلامت»، در: mesbahyazdi.ir
- ميرزايي، خليل، 1393، فرهنگ توصيفي علوم اجتماعي، تهران، فوژان.
- هانتينگتون، ساموئل، 1384، «تمدن اسلام و چين؛ دو چالش پيشروي تمدن غرب (گفتوگو)»، سياحت غرب، سال سوم، ش 32، ص 5-10.