نقش انگیزههای اصلی انسان در گرایش به فرزندآوری از دیدگاه قرآن
/ دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / 64mahdiabedi@gmail.comArticle data in English (انگلیسی)
نقش انگيزههاي اصلي انسان در گرايش به فرزندآوري از ديدگاه قرآن
مهدي عابدي اميرالمؤمنين / دانشجوي دکتري علوم قرآن و حديث مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني 64mahdiabedi@gmail.com
دريافت: 23/12/1403 - پذيرش: 26/12/1403
چکيده
بحث گرايشها و انگيزههاي فطري انسان از مباحث مهم انسانشناسي است. انگيزههاي اصلي انسان، يعني ميل به بقا، کمال و لذت، ريشۀ انگيزهها و گرايشهاي انسان مانند گرايش به فرزندآوري هستند. با توجه به اهميت فرزندآوري در دين اسلام و مشکلات اقتصادي و تربيتي بر سرِ راه آن، اين سؤال پيش ميآيد که انگيزههاي اصلي انسان چه نقشي در فرزندآوري دارند؟ آيا آنها عوامل مؤثرتر و قويتري هستند، يا مشکلات و سختيهاي داشتن فرزند مانند اقتصادي و تربيتي؟ ما در اين پژوهش با روش تحليلي ـ توصيفي و با رويکرد تفسير موضوعي در پي کشف نظر قرآن دربارۀ نقش انگيزههاي اصلي انسان در گرايش به فرزندآوري هستيم. يافتههاي پژوهش نشانگر آن است که انگيزۀ حب به بقا، نقش ايجاد انگيزش، و انگيزۀ حب به کمال دو نقش تقويتي و مديريتي، و انگيزۀ حب به لذت دو نقش زمينهاي و تقويتي در گرايش به فرزندآوري دارند.
کليدواژهها: نقش، فرزندآوري، گرايش به فرزندآوري، انگيزههاي اصلي.
مقدمه
جمعيت يکي از مؤلفههاي قدرت هر کشوري بهشمار ميرود. مسائل مختلف اجتماعي، اقتصادي، نظامي، علمي و سياسي با بحث جمعيت پيوند دارند. امروزه مسئلۀ جمعيت به خاطر اهميت و نقش محوري در اجتماع و تأثير آن در مسائل مختلف جامعه، در کانون توجهات دولتمردان و دانشمندان و سياستمداران کشورهاي جهان قرار دارد. در اين ميان نقش دانشمندان و محققان جامعهشناس و جمعيتشناسان بيش از ديگران است. معمولاً سياستمداران و دولتمردان اهداف خود را با بهکارگيري نتايج علمي و نظريات دانشمندان و محققان برجستۀ جامعهشناس و جمعيتشناس، محقق ميکنند و از نظريات علمي آنها براي رسيدن به منافع خود استفاده ميکنند. اگر مثلاً به خاطر جنگ و دفاع از خود در برابر دشمن نياز به افزايش جمعيت داشته باشند، از نظرات جامعهشناسان و محققان طرفدار افزايش جمعبيت سود ميبرند، و آنجا که نياز به کاهش جمعيت باشد، از دانشمنداني چون مالتوس که معتقد به کاهش جمعيت است استفاده ميکنند. دولتمردان و نظريهپردازان کشورهاي قدرتمند و سلطهگر براي تسلط بر جوامع ديگر خصوصاً مسلمانان سعي ميکنند آنان را در ابعاد مختلف علمي، فرهنگي و نظامي در ضعف نگه دارند، که بعد جمعيتي و نيروي انساني يکي از بارزترين اين ابعاد است. سياستهاي ديکتهشدهاي که به مرور زمان باعث پيري جمعيت ميشود، ضعيف شدن از لحاظ امنيتي، نظامي، اقتصادي و علمي را به دنبال دارد. بنابراين ما بايد مواظب باشيم تا با تمسک به آموزههاي اسلامي و ديني و هوشياري ملي در دام دولتهاي نظام سلطه و قدرتمند گرفتار نشويم.
طبق آمار، رشد جمعيت ايران از حدود 4 درصد در سال 1365 به 2/1 درصد در سال 1395 رسيده است (جمعي از نويسندگان، 1401، ص39). البته در حال حاضر از اين هم کمتر شده است که در صورت ادامة اين سير نزولي، وارد بحران جمعيت ميشويم؛ بنابراين بايد براي مشکل جمعيت تا دير نشده چارهاي انديشيد. در اين ميان قرآن کريم به ابعاد مختلف جامعه از جمله بعد جمعيت و فرزندآوري توجه فراواني کرده است. قرآن کريم علاوه بر جنبههاي مختلف قانوني، اقتصادي و سياسي، از نگاه فطري نيز به بحث جمعيت و فرزندآوري پرداخته است. در ميان مباحث انسانشناسي بحث فطرت و گرايشها و انگيزههاي فطري انسان از جهت تأثيرگذاري بر رفتار فردي و اجتماعي انسان اهميت ويژهاي دارند، و به دليل تأثيري که در اختيار و رفتار انسان دارند، بسيار مورد توجه هستند. بعضي از اين گرايشها و انگيزهها در انسان ريشه و منشأ ديگر گرايشها و انگيزههاي او هستند که به آنها، گرايشها و انگيزههاي اصلي انسان ميگويند، که از ديد علامه مصباح يزدي، دانشمند و مفسر برجستة قرآني عبارتاند از: ميل به بقا، ميل به کمال و ميل به لذت. اين سه انگيزه، انگيزههاي اصلي رفتار هستند که از حب نفس يا حب ذات انسان ناشي ميشوند (مصباح يزدي، 1384، ج2، ص41). از طرفي با توجه به اهميت جمعيت در تمدن اسلامي و پيشبرد اهداف اسلام و تعلق ارادۀ الهي بر استمرار نسل انسان و اينکه يکي از گرايشها و انگيزههاي فطري انسان که از انگيزههاي اصلي او نشئت ميگيرد، ميل به فرزند ميباشد، حال اين سؤال پيش ميآيد که انگيزههاي اصلي انسان در ميل به فرزندآوري چه نقشي دارند؟
مانع مهم بسياري از افراد جامعه در مسئلۀ فرزندآوري، هزينههاي اقتصادي و سختي تربيت فرزند است. قرآن کريم هم در سورۀ اسراء آيۀ 31 به اين تفکر اشاره ميکند و ميفرمايد: «وَلا تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نحنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكمُ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْأً كَبِيراً». در اين آيه خداوند كشتن فرزندان را از ترس فقر و ندارى نهى مىكند؛ بنابراين يکي از موانع گرايش برخي انسانها به فرزندآوري ترس از تنگدستي و هزينههاي اقتصادي و معيشتي آن است. در واقع امروزه برخي از افراد براي راحتطلبي و فرار از مسئوليت اجتماعي در رابطه با فرزند، ترس از فقر را بهانه خود قرار دادهاند و توجه به عواقب عاطفي و اجتماعي و حتي سياسي و فرهنگي آن نکردند. نگاه ماديگرايانه به فرزندآوري نسخهاي مضر و مشکلآفريني است که برخي از انديشمندان و سياستمدران غربي براي جوامع هدف خود پيچيدهاند. اين نگاه ماديگرايانه از نظرات جمعيتي برخي از انديشمندان غربي مانند مالتوس که نتيجۀ افزايش جمعيت را به وجود آمدن مشکلات اقتصادي و فقر ميدانست، نشئت گرفته (جمعي از نويسندگان، 1401، ص161) و موجب بيتوجهي و غفلت از آثار مثبت فرزندآوري در زندگي دنيوي و کمال انساني والدين شده است.
بررسي بحث فرزندآوري و جمعيت از نگاه فطرت انساني، براي عموم افراد به خاطر مشترک بودن فطرت بين انسانها قابل فهمتر ميباشد. با توجه به اين نکته، سؤالي که ميتوان مطرح کرد اين است که گرايشها و انگيزههاي اصلي انسان که فطري هستند چگونه بر گرايش فطري انسان به فرزندآوري تأثيرگزارند؟ و بين انگيزههاي اصلي فطري انسان و هزينههاي اقتصادي و سختي تربيت، کدام نقش برتر را دارند؟ مشکلات اقتصادي و تربيتي فرزندآوري در بسياري از افراد جامعه موجب تضعيف گرايش فطري انسان به فرزندآوري ميشود. در واقع يک گره ذهني در اينجا به وجود ميآيد که با توجه به دشواري تأمين هزينههاي اقتصادي و معيشتي و سختيهاي تربيت فرزند، چگونه ميتوان به فرزندآوري اقدام کرد؟ بنابراين راهحل مشکلات مذکور، در جلوگيري از فرزنددار شدن است تا زندگي بهتري داشته و در آرامش بيشتري زندگي کنيم. اين گره ذهني را ميتوان با تبيين نقش گرايشهاي اصلي فطري انسان در گرايش فطري به فرزندآوري باز کرد و گرايش به فرزندآوري را تقويت کرد و درنتيجه با وجود مشکلات و سختيها انسان به آن اقدام کند. نظر قرآن کريم بهعنوان منبع وحياني که بهطور دقيق به شئون مختلف انسان پرداخته است، ميتواند پاسخ صحيح و متقني به پرسش تحقيق ما باشد.
ما در اين پژوهش با روش تحليلي ـ توصيفي در پي کشف نظر قرآن دربارۀ نقش انگيزههاي اصلي انسان در گرايش به فرزندآوري هستيم؛ يعني تأثير انگيزههايي که در گرايش انسان به فرزندآوري بيشترين نقش را ايفا ميکنند را بهعنوان انگيزههاي اصلي و فطري انسان، با توجه به آيات قرآن بررسي ميکنيم. روش گردآوري ما در اين تحقيق از نوع فيشبرداري کتابخانهاي است. ما به مفهومشناسي واژگان کليدي و مهم ميپردازيم و در سه محور به ترتيب به نقش ميل به بقا، کمال و لذت در فرزندآوري ميپردازيم.
پيشينة پژوهش
براي هر پژوهشي دو پيشينه وجود دارد: يکي خاص و ديگري عام. در جستوجوي پيشينۀ خاص اثري که مستقلاً به مسئلة ما پرداخته باشد، يافت نشد، اما برخي آثار به اميال و انگيزههاي اصلي انسان که ميتوانند بهعنوان مقدمات بحث ما مورد استفاده قرار گيرند، پرداختهاند؛ از جمله فيروزيان (1398) در کتاب مقدمهاي بر روانشناسي از ديدگاه قرآن بر اساس آثار آيتالله مصباح يزدي، به بررسي اميال اصلي نفس در قرآن، حب بقا، کمالخواهي، ميل به لذتطلبي و سعادتخواهي، مفهومشناسي لذت، ارتباط لذت با کمال، محبت و سعادت، عوامل انحراف ميل به لذت، ميل به مال و فرزند، پرداخته است. در اين اثر فقط نقش انگيزههاي اصلي انسان از ديدگاه آثار آيتالله مصباح يزدي تبيين شده، اما به نقش آنها در گرايش به فرزندآوري اشارهاي نشده است؛ بنابراين اين اثر به مقدمات محورهاي بحث ما مرتبط است؛ عباسي (1390) در پژوهش خود با عنوان «سبک لذتجويي بر اساس منابع اسلامي و رابطة آن با سلامت عمومي»، به مباحثي از جمله مفهومشناسي لذت و تعريف آن، نقش انگيزشي لذت، نظريات موجود دربارة لذت (فلسفة غرب ـ فلسفة اسلامي)، انواع لذت و لذتجويي در روانشناسي، سبک لذتجويي از نظر اسلام، توصيف و ارزشيابي لذتجويي در منابع اسلامي، پرداخته است. در اين اثر هم نقش آنها در گرايش به فرزندآوري بحث نشده و مباحث آن مباحثي مقدماتي براي تحقيق ما هستند؛ و امينيخواه (1395) نيز در پژوهش خود با عنوان «طراحي الگوي انگيزشي با تأکيد بر انديشة آيتالله مصباح يزدي»، به مفهومشناسي انگيزش و تفاوت آن با انگيزه، بيان نظريههاي انگيزش، انگيزش در منابع اسلامي، الگوي انگيزش بر اساس انديشة آيتالله مصباح يزدي (مباني عام و خاص، ساختار نفس (هرم سه بعدي)، انواع انگيزهها، مراتب و ارتباط و تزاحم انگيزهها)، مقايسة مباني نظري روانشناسي و ديدگاه آيتالله مصباح يزدي، مقايسة الگوي انگيزش بر اساس ديدگاه آيتالله مصباح يزدي با الگوي روانشناسي، پرداخته شده است. در سه اثر مذکور نقش انگيزههاي اصلي در گرايش به فرزندآوري بحث نشده و مباحث آن مباحثي مقدماتي براي تحقيق ما هستند. برخي آثار هم به مسئلة فرزندآوري و جمعيت پرداختهاند؛ مانند علوي (1403)، مؤلف در کتاب تغيير نگرش به فرزندآوري به (مفهومشناسي نگرش و نگرش به فرزندآوري و تغيير نگرش به فرزندآوري، سير تبيين نگرش به فرزندآوري، نگرش به فرزندآوري در اديان توحيدي، عوامل مؤثر بر نگرش به فرزندآوري، آثار و فوايد فرزندآوري (فردي، خانوادگي)، مؤلفههاي نگرش به فرزندآوري بر اساس منابع اسلامي (بينشي و انگيزشي (انگيزۀ بقا، کمال و لذت) ) ميپردازد. فصل آخر اين اثر نزديکترين بحث به تحقيق ماست؛ چون لازمۀ بحث ما به تغيير نگرش ميانجامد، اما علاوه بر اينکه به نقشهاي انگيزههاي اصلي در گرايش به فرزندآوري نپرداخته و فقط به عنوان مؤلفههاي نگرش به فرزندآوري آن هم به اجمال بحث کرده است، و از ديدگاه قرآن و با رويکرد تفسيري نيز نيست؛ بنابراين آثار مذکور هرکدام به بخشي از مسئلة ما پرداختهاند که مقدمات آن ميباشند.
مفهومشناسي
1. ميل و گرايش: واژۀ ميل اصالتاً عربي است و به معناي رغبت، خواست، علاقه و... آمده است. با توجه به مبناي وضع الفاظ براي معاني حسي، ميل در ابتدا براي هر چيزي که کج بوده استعمال ميشده (ابنفارس، 1404ق، ج5، ص290)، سپس براي هر نوع خروج از حد وسط بهکار رفته است. اين مطلب از کلام راغب اصفهاني فهميده ميشود، او ذيل مادۀ ميل ميگويد: «الْمَيْلُ: العدول عن الوسَط إلى أَحَد الجانبين، ويُستعمَلُ في الجَوْر، وإذا استُعمِلَ في الأجسام فإنه يقال فيما كان خِلْقَةً مَيَلٌ، وفيما كان عَرَضاً مَيْلٌ، يقال: مِلْتُ إلى فلان: إذا عاوَنْتُهُ» (راغب اصفهانى، 1412ق، ج1، ص783). ظاهر کلام او اين است که اول معناي اصلي و حسي را بيان ميکند و سپس با عبارت «ويُستعمَلُ» که اشعار به معناي غيراصلي دارد، کاربردهاي ديگر آن را بيان ميکند.
ميل شرط تکويني اختيار انسان و از مقومات آن است، تاآنجاکه کار اختياري و ارادي بدون ميل، تحقق نميپذيرد، و اصولاً اراده تبلور اميال است. در اصطلاح انسانشناسي ميتوان گفت که ميل، کششي فطري به امري در وجود انسان است که در شرايط ويژهاي شکل ميگيرد و تشخص و تعيين مييابد و به تحقق اراده در نفس منتهي ميشود (مصباح يزدي، 1392، ص412). واژۀ ميل و گرايش به يک معنا بهکار ميروند. منظور ما از ميل و گرايش همان معناي اصطلاحي آن است؛ يعني يک نوع کشش دروني است که سبب تحقق اراده در نفس ميشود.
2. انگيزه: در لغت واژۀ فارسي است و به معاني سبب، باعث، علت، آنچه که کسي را به کاري برانگيزاند، بهکار ميرود (عميد، 1360، ج1، ص394؛ معين، 1371، ج1، ص258). در اصطلاح روانشناسي انگيزه قوه و نيرويي دروني است که فرد را به حرکت درميآورد و سبب يا علت فعل اوست (گنجي، 1392، ص182). مقصود ما در اين تحقيق که به معناي اصطلاحي آن نزديکتر است، قوه و نيرويي دروني است که انسان را به رفتاري خاص واميدارد؛ بنابراين ميل و انگيزه قريبالمعني هستند که با تسامح به يک معنا بهکار ميروند، ما نيز در تحقيق حاضر به يک معنا بهکار بردهايم.
3. انگيزش: در لغت واژۀ فارسي است و به معاني تحريک، ترغيب، تحريض، به جنبش درآوردن، وادار کردن، جنباندن، بهکار رفته است (معين، 1371، ج1، ص393). در اصطلاح روانشناسي انگيزش فرايندي است که به رفتار انرژي و جهت ميدهد (ريو، 1379، ص42). منظور ما از انگيزش حالتي است که به رفتارهاي انسان جهت ميدهد و او را به حرکت واميدارد.
1. نقش ميل به بقا در فرزندآوري
بقا در لغت به معناي دوام (ابنفارس، 1404ق، ج1، ص276)، ثابت، ثبات بر حال طبيعى و اوليه (ضد فنا) آمده است (فراهيدى، 1409ق، ج5، ص230). معناي اصطلاحي و لغوي آن يکي است. مقصود ما هم همين معني لغوي آن است، يعني دوام و جاودانگي که در مقابل فنا و نيستي است.
يکي از غرايز اصيل انسان، حب بقا و جاودانگي است که خداوند از طريق آفرينش و فطرت در او به وديعت نهاده است، و حکم نيروي محرک فزايندهاي را دارد که او را بهسوي ابديت سوق ميدهد و همواره بر شتاب حرکتش ميافزايد. اين ميل لازمۀ طبيعى حب ذات بهعنوان يکي از ابعاد اصلي هرم سهبعدي نفس انسان است. (ر.ک: مصباح يزدي، 1384، ج2، ص113).
قرآن نيز وجود اين ميل فطري را در انسان تأييد ميکند؛ در آيۀ 120 سورۀ طه ميفرمايد: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لا يَبْلى». در اين آيه شيطان از طريق ميل حضرت آدم به بقا و جاودانگي براي فريب او استفاده ميکند؛ بنابراين ميل به بقا در وجود آدم بوده و شيطان اين را ميدانست، در غير اين صورت وسوسۀ آدم از اين طريق فاقد عامل انگيزشي بوده و وجهي نداشت.
قرآن از انگيزۀ حب به بقا در انسان در تربيت او و براي رسيدن به تکامل و سعادتش بهره ميگيرد. آياتي که در آنها بين دنيا و آخرت مقايسه شده و آخرت يا زندگي آخرتي را با وصف «ابقي» ذکر ميکند؛ مانند آيات «وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقى» (اعلي: 17) و «وَما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَزينَتُها وَما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَأَبْقى أَفَلا تَعْقِلُون» (قصص: 60)، دلالت بر استفادة قرآن از اين ميل در مسير تربيت و کمال انسان دارد؛ زيرا بقاي آخرت و زندگي آخرتي در صورتي براي انسان ايجاد انگيزه ميکند که در خود گرايشي نسبت به آن داشته باشد، و اين همان مطلوبيت فطرى بقا براى انسان است. يکي از مصاديق مهمي که انسان بقاي خود را در امتداد آن ميبيند، فرزند داشتن و بقاي نسلش ميباشد. با توجه به اينکه ميل به بقا از اميال اصيل فطري است که بسياري از اميال از جمله ميل به فرزند داشتن از آن سرچشمه ميگيرد، ما در اين قسمت درصدد بررسي نقشي که ميل به بقا در گرايش انسان به فرزندآوري دارد، هستيم.
1ـ1. نقش انگيزشي
در وجود انسان يک ميل اصيل و مستقل فطرى به داشتن فرزند وجود دارد؛ زيرا انسان فرزند را دنبالة وجود خود تلقى مىکند؛ يعنى او وقتى توجه مىکند که زندگىاش ابدى نيست و سرانجام مىميرد، وجود فرزند را در واقع، مرتبۀ ضعيفترى از وجود خود تلقى مىکند و بقاى فرزند را پس از مرگ خود، بقاى خويش مىشمارد و اين فکر مايۀ آرامش او خواهد شد. سنت فرزندخواندگي که در طول تاريخ در بسيارى از جوامع جريان داشته خود شاهدي آشکار بر گرايش فطري انسان به فرزند داشتن است (ر.ک: مصباح يزدي، 1384، ج2، ص273).
همانگونه که قبلاً هم اشاره شد، حب به بقا از حب نفس ناشي ميشود؛ يعني انسان تمام آنچه مربوط به نفسش ميشود را دوست دارد. بنابراين انسان اولاً بقاي خود را و در مرحلة بعد بقاي متعلقات خود را به خاطر حب به نفسش دوست دارد که يکي از آنها فرزند است و از آثار وجودي او محسوب ميشود، و ميتوان درخواست فرزند از جانب انبيا آن هم در سن پيري (ابراهيم: 39) بعد از عمري زندگي بدون فرزند، همان طلب بقاي وجودي خود از طريق فرزند و پاسخ مثبت به نداي فطري ميل به بقا دانست، که با آنکه از لحاظ عادي ديگر در سن فرزندآوري نبودند، ولي از خدا درخواست فرزند کردند و اين ميتواند دليل قابل قبول براي درخواست فرزند در سن پيري دانست؛ يعني حب به بقا در قالب فرزندآوري را از خداوند خواسته است. بنابراين گرايش انسان به بقا، عامل ايجاد انگيزش براي ميل انسان به فرزندآوري است؛ يعني هم او را به سمت فرزندآوري سوق ميدهد و هم ارادۀ او را در اين راه محکم ميکند و او را برميانگيزاند که با توجه به تمام سختيهاي فرزندآوري به سمتش حرکت کرده و در راه فرزنددار شدن اقدام کند. نکتهاي که در اينجا ميشود استفاده کرد اين است که انبيا بهعنوان الگوهاي شايسته براي جامعۀ انساني، فرزند را امتداد وجود خود ميدانند و اين نگرش مثبت را به ما منتقل ميکنند و انسانها خصوصاً مؤمنين بايد اين رفتار و آموزه را از پيامبران الهي بياموزند و بدان عمل کنند و دچار وسوسۀ خناساني که به دنبال ضعف مؤمنين و ضربه زدن به آنها هستند، نشوند و فرزندآوري را يک وظيفۀ ديني براي پيشرفت و تعالي جامعۀ اسلامي بدانند و نداي فطرت خود را بيپاسخ نگذارند.
اگر فطرت انسان را عاملي خارجي مانع نشود، انسان بهطور فطري گرايش به داشتن فرزند و توليد نسل دارد. بنابراين کساني که فطرتشان متأثر از موانع خارجي شده و نسبت به فرزند گرايشي از خود نشان نميدهند، با ديدن فرزندان ديگران به آنها اظهار محبت ميکنند و ميل فطري خود را در مرحلۀ ضعيفتري اظهار ميکنند و سعي در ارضاي آن دارند و حتي با اين هم آرام نميشوند و بهجاي فرزند با حيواناتي مأنوس ميشوند و آنها را مانند فرزندان خود صدا ميکنند. اين رفتارهاي والديني که خود را از نعمت داشتن فرزند محروم کردهاند، نشان از ميل فطري انسانها به فرزند و ادامۀ نسل از وجود خود ميباشد. اگر انسان متنبه شود و فطرتش با الهامات عقلي و آموزههاي وحياني قرآني بيدار شود، نور هدايت فطري الهي او را به طرف فرزندآوري ميکشاند و ميل به بقا اين گرايش را تشديد ميکند و انگيزشي در او ايجاد ميکند که با تمام سختيهاي متصور براي فرزندآوري، به آن اقدام ميکند و خود را از آثار رواني و اجتماعي انقطاع نسل رهايي ميبخشد و کانون خانواده را با فرزند و رابطۀ عاطفي با او گرم و با صفا و تکميل ميکند.
2. نقش ميل به کمال در فرزندآوري
کمال در لغت از ريشۀ «کمل» گرفته شده و به معناي تمام بودن چيزي (فراهيدى، 1409ق، ج5، ص378)، حصول غرض از هر چيزي (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 726)، مرتبهاي بعد از تمام اجزا (مصطفوى، 1430ق، ج10، ص125) آمده است که معناي اصطلاحي با دو معناي اخير تناسب دارد (مصباح يزدي، 1381، ص24). کمال در اصطلاح شامل: 1. انسانشناسي: کمال انسان عينيت يافتن و ظهور تام استعدادهاي نوع انسان است (رجبي، 1380، ص223)؛ 2. فلسفه: کمال انسان در ترقىِ عقلانى است (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص56). مقصود ما از کمال معناي اصطلاحي در انسانشناسي است، يعني انسان به فعليت تمام استعدادهاي وجودي خود برسد. بنابراين حب به کمال در انسان به معناي اين است که انسان دوست دارد که تمام استعدادهايش به شکوفايي و به فعليت برسد.
دومين غريزۀ اصلى که از حب به نفس سرچشمه ميگيرد، «حب کمال» است؛ يعنى صرفنظر از اينکه انسان مىخواهد باقى بماند و عمر طولانى داشته باشد، در اين جريان بقا دوست دارد که روزبهروز کاملتر شود و مسير حرکتش مسير تکاملى باشد. کمالخواهي انسان در مجراي دو ميل نيرومندِ قدرتطلبي و حقيقتجويي ظهور و شکوفا ميشود. بنابراين در کمالخواهى، انسان به دنبال نوعى افزايش کمّى يا کيفى و يا شکوفايى است و به دنبال آن است که چيزهايى را بهدست آورد و بهرۀ وجودياش بيشتر شود (ر.ک: مصباح يزدي، 1384، ج2، ص42).
بر همين مبناست که انسان درصدد فعال کردن و استفاده از تمام ظريفتهاي وجودي خويش برميآيد، و انبياي الهي که رهبران و الگوهاي انسانها هستند نيز، با علم به اين استعدادها و ظرفيتها سعي در استفاده از آنها و نماياندن آنها به ديگران ميکنند. ميتوان گفت درخواست فرزند صالح از خداوند توسط برخي از انبيا آن هم انبياي اولوالعزم مانند حضرت ابراهيم که فرمود: «رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَّالِحين» (صافات: 100)، آن هم در سن پيري که فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعيلَ وَإِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَميعُ الدُّعاء» (ابراهيم: 39)، نشانۀ ميل فطري و انساني انسان به فرزند داشتن است. اما مطلب مهمتر اينکه اين بزرگان و رهبران الهي از خداوند فرزند صالح و نسل پاکيزه ميخواهند: «رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَّالِحين» (صافات: 100). علت اين درخواست ميتواند ما را به برخي حقايق رهنمون کند که در فرزندآوري و فرزندپروي بسيار تأثيرگذار باشد.
علاوه بر آن نصيحت فرزندان و دعاي براي صالح بودن آنان و شکر براي بهرهمندي از وجود فرزندان نيز، نميتواند بدون علت باشد. بنابراين بايد در پي کشف پاسخ اين دو مطلب بود که قطعاً با ميل به کمال انسان ارتباط دارند. با بررسي آيات متعدد ميتوان نقشهاي ذيل را براي انگيزه و گرايش انسان به کمال در فرزندآوري بيان کرد.
1ـ2. نقش تقويتي
يکي از نقشهاي انگيزۀ حب به کمال انسان، نقش تقويتي آن است؛ يعني اين گرايش حب به کمال موجب تشديد و تقويت انگيزۀ فطري فرزندآوري انسان ميشود. انسان چون کمال خود را دوست دارد ميکوشد تا به بالاترين درجه از کمال برسد؛ بنابراين از تمام امکانات و توان وجودي خود در اين راستا بهره ميبرد. او ميکوشد در ابتدا مستقيم و با اعمال خود به کمال وجودي خود بيافزايد و در ادامه از آثار وجودي خود مانند جايگاه اجتماعي و از طريق فرزندان و نسل خود، دامنۀ کمالات وجودي خود را گسترش دهد. در واقع کمالخواهي انسان در مجراي دو ميل نيرومندِ قدرتطلبي و حقيقتجويي ظهور ميکند، که در اينجا مجراي قدرتطلبي انسان و يافتن منزلت اجتماعي ميتواند عاملي براي تشويق و تشديد انگيزۀ انسان براي فرزندآوري و فرزنددار شدن باشد.
با تأملي در آيات درمييابيم که عامل قدرتطلبي يکي از انگيزههاي اصلي براي گرايش انسان به فرزندآوري در طول تاريخ بشريت بوده است؛ حال اين قدرت گاهي در مسير باطل و اشتباه و گاهي هم در مسير حق و صحيح قرار ميگرفت. برخي از آيات کثرت فرزندان را عامل قدرت ميدانند؛ مانند آيۀ 6 سورۀ اسراء: « ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثرَ نَفِيرًا». در اين آيه فعل از مصدر امداد بهکار رفته که در معناي آن کثرت آمده است (ر.ک: فراهيدى، 1409ق، ج8، ص89). بنابراين تسلط دوبارۀ بنياسرائيل با امداد به مال و فرزند، يعني نصرت با کثرت مال و فرزند محقق ميشود؛ همانطور که در آخر آيه ميفرمايد: «وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثرَ نَفِيرًا»، يعني نفرات شما را بيشتر از دشمن قرار مىدهيم؛ بنابراين در اين آيه، يکي از عوامل قدرت و پيروزي بر دشمنان کثرت فرزندان و زيادي جمعيت است. علاوه بر آن آيه در مقام امتنان است که از آن فهميده ميشود که کثرت جمعيت بهعنوان يک نعمت مطلوب براي انسان و اجتماع است.
همچنين آيات: «... اَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَأَعَزُّ نَفَراً وَلَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً» (کهف: 34 و 39). در آيۀ اول شخص کافر گفت: من از تو مال بيشترى دارم، و عزتم از نظر نفرات يعنى اولاد و خدم از عزت تو بيشتر است. آيۀ ديگر جواب فرد مؤمن است که توجه به قدرت الهي بايد داشته باشي و عزت و قدرت خود را از خدا بداني. اينکه بحث قدرت الهي را مطرح کرد، نشانگر اين است که کثرت جمعيت که از راه اولاد و فرزندان محقق ميشود، قدرتآفرين است و باعث عزت انسان در اجتماع ميشود. در سورۀ نمل آيۀ 33 از قول درباريان نقل ميکند که به ملکه خود بلقيس گفتند که ما داراي نيروي کافي و قدرت جنگي هستيم: «قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَديدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُري ما ذا تَأْمُرينَ»، و حاضريم با هر دشمني مبارزه کنيم. در اين آيه نيز اشاره شده که کثرت افراد و نيروي انساني باعث قدرت نظامي ميشود. در آيۀ 95 سورۀ کهف: «قالَ ما مَكَّنِّي فيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعينُوني بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً»، عبارت «فَأَعينُوني بِقُوَّةٍ» به قدرت جمعيت انساني اشاره دارد (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج3، ص364). بنابراين از آيات مذکور برداشت ميشود که کثرت جمعيت قدرت ميآورد، و انسان براي رسيدن به قدرت که شاخهاي از انگيزۀ حب به کمال است، از راه توليد نسل و افزايش فرزندان و نسل خود بهره ميبرد و اين باعث ميشود که در راه رسيدن به کمال و قدرت انساني از طريق فرزندآوري و استمرار نسل خود، نهتنها سست نشود، بلکه تمام مشکلات و سختيهاي آن را تحمل کند.
2ـ2. نقش مديريتي
انسان با توجه به شناختي که از طريق عقل و آموزههاي ديني و وحياني بهدست ميآورد، ميفهمد که راه رسيدن به کمال از طريق ايمان و انجام عمل صالح محقق ميشود؛ بنابراين علاوه بر اينکه فطرتاً به دنبال کمال است، کمال خود را در مسيري ميبيند که خداوند متعال براي او ترسيم کرده است. با توجه به رواياتي مانند «قَالَ النَّبِيُّ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاّ مِنْ ثَلاثٍ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ» (مجلسى، 1403ق، ج2، ص22)، کمال انسان ميتواند از راههاي گوناگون حاصل شود: از طريق اعمال مستقيم انسان و يا از طريق آثار وجودي او از جمله صدقۀ جاري يا علمي که منفعت آن به ديگران برسد، يا فرزند صالحي که براي والدين خود دعا و استغفار کند و با اعمال صالح خود باعث کمال والدين خود بعد از مرگ شود. در روايت مذکور پيامبر ميفرمايد: «عمل انسان بعد از مرگ قطع ميشود، مگر سه عمل»، يعني دعاي فرزند صالح را براي مؤمن، عمل خود او محسوب کرده است. پس انسان مؤمن از طريق ازدواج شرعي و درنتيجة آن تربيت فرزند صالح براي تحقق ميل به کمال خود اقدام ميکند. بهعبارتديگر، ميل به کمال باعث ميشود که انسان گرايش فطري به فرزندآوري خود را از راه صحيح شکوفا کند تا با تولد فرزند صالح در جهت کمال خود قدم بردارد، و اين نقش مديريتي ميل به کمال براي ميل به فرزندآوري است. خداوند در سورۀ اسراء آيۀ 24 ميفرمايد: «وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً»، که اشاره دارد به اثر دعاي فرزند نسبت به والدين خود و در اين آيه خداوند امر ميکند که فرزند براي آنها دعا كند و از خداوند بخواهد كه در زندگى و بعد از مرگ، آمرزش و رحمت خود را نصيب آنها گرداند؛ زيرا آنها در كودكى تو را تربيت كردهاند. از اين آيه استفاده ميشود که دعاى فرزند براى پدر و مادرى كه از دنيا رفتهاند، مورد قبول خداوند است، وگرنه امر به دعا براي آنها توسط فرزند بيهوده و لغو ميشود؛ بنابراين وجود فرزند مؤمن و دعا و استغفار او و انجام اعمال صالح براي پدر و مادر موجب غفران آنها و جلب رحمت الهي براي آنها و در نهايت کمال برزخي آنها ميشود.
علامه طباطبائي در تفسير آية 223 سورة بقره: «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنىَ شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكمْ وَاتَّقُواْ اللهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» ميفرمايد:
معناى آيه اين است كه نسبت زنان به جامعۀ انسانى نسبت كشتزار به انسان زارع است. اگر زنان نباشند نوع انسانى دوام نمىيابد و نسلش قطع مىشود، خداوند بهصورت انسان درآمدن ماده را تنها در رحم مادران قرار داده، و طبيعت مردان را طورى قرار داده است كه متمايل به زنان باشد و مقدارى از آن مادۀ اصلى در خود مردان قرار داده، و ميان آنها مؤدت و رحمت قرار داده و چون چنين بوده قطعاً غرض از پديد آوردن اين جذبه و كشش، پديد آوردن وسيلهاى بوده براى بقاى نوع. مراد از اينكه فرمود: «قَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ»، واداشتن انسانها به ازدواج و تناسل است تا نوع بشر در زمين باقى بماند، و غرض خداوند از بقاى نوع بشر در زمين، بقاى دين او و ظهور توحيد و پرستش اوست؛ همچنانكه فرمود: «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ». بنابراين مراد از جمله «قَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ» هرچند مسئلة توالد و تقديم داشتن افرادى جديد به بشريت و جامعه است، اما اين مطلوبيت فىنفسه نيست و غرض به خود توالد تعلق نگرفته، بلكه به پديد آمدن نسلي صالحى در زمين که ذكر خداى سبحان در زمين باقى بماند، و افرادي داراى اعمال صالح پديد آيند تا خيرات و ثواب اعمالشان هم عايد خودشان شود و هم عايد پدرانى كه باعث پديد آمدن آنان شدند؛ همچنانكه فرمود: «وَنَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ»؛ بنابراين مراد از تقديم براى خود از پيش فرستادن اعمال صالح براى روز قيامت است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج2، ص213ـ214).
با توجه به بيانات علامه طباطبائي، اين عبارت آية «وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكمْ وَاتَّقُواْ اللهَ» دلالت دارد بر اينکه فرزندآوري و استمرار نسل انسان بايد در جهت کمال او باشد، هم از راه صحيح (ازدواج شرعي توسط زن و مرد) و هم تربيت صحيح (صالح بودن)، و اينکه خداوند از طريق تشويق به آخرت و سعادت اخروي انگيزۀ حب به کمال او را تحريک ميکند و همين گرايش به کمال است که انسان را به فرزندآوري و تربيت الهي او واميدارد تا از طريق فرزندان و ذرية خود به اجر و کمال بيشتر برسد، و اين همان نقش مديريتي حب به کمال نسبت به گرايش به فرزندآوري و داشتن فرزند است؛ يعني ميل به کمال باعث ميشود که انسان گرايش فطري به فرزندآوري خود را از راه صحيح ديني و شرعي دنبال کند تا با تولد و تربيت فرزند صالح در جهت کمال خود قدم بردارد، و براي محقق شدن اين هدف حاضر است سختيهاي تربيتي و معيشتي آن را تحمل کند، و اين نقش هدايت ميل به فرزندآوري به طريق صحيح فرزنددار شدن و سپس تربيت انسان صالح براي تحقق کمال انسان است.
3. نقش ميل به لذت در فرزندآوري
لذت در فارسي به معاني گوارايي، خوشي و ادراک آمده است (عميد، 1360، ج2، ص1716؛ معين، 1371، ج3، ص3577). در کتب لغت عربي نيز به معاني طعم خوب چيزي (ابنفارس، 1404ق، ج5، ص204)، ملايمت و سازگاري بين چيزي و طبع انسان (مصطفوى، 1430ق ، ج10، ص204)، و نقيض درد آمده است (ابنمنظور، 1414ق، ج3، ص506). در اصطلاح فلسفي و انسانشناسي به معناي درک و نيل به ملائم با طبع انسان بهکار رفته است که با معناي سوم از معاني لغوي آن در فارسي و عربي که بيان شد، تناسب دارد (مصباح يزدي، 1381، ص87). بنابراين مقصود ما از لذت در اين مقاله آن چيزي است که خوشايند انسان و سازگار با طبع وي باشد و آن را مطلوب خود ببيند.
سومين غريزۀ اصلى ناشي از حب به نفس، «لذتجويى و سعادتطلبى» است. انسان در کنار بقا و کمال، لذت را هم دوست دارد و مىخواهد هميشه شاد باشد و به خوشى زندگى خود را بگذراند (ر.ک: مصباح يزدي، 1384، ص42). لذتجويي و سعادتخواهي را ميتوان بهطورکلي به سه بخش تقسيم کرد: 1. بخش مربوط به بدن مثل غريزۀ تغذيه و غريزۀ جنسي؛ 2. بخش مربوط به روح و روان مثل عواطف، احساسات و انفعالات؛ 3. بخش مشترک بين روح و بدن مثل زيباييدوستي مادي و معنوي (ر.ک: مصباح يزدي، 1384، ص196). نوع اول از لذتطلبي که در رابطه با بدن است، مربوط به نقش زمينهاي و نوع دوم که در رابطه با روح است، مربوط به نقش تقويتي انگيزۀ حب به لذت در فرزندآوري است.
1ـ3. نقش زمينهاي
دستهاي از آيات مانند: «فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ» (اعراف: 189) و «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُم» (بقره: 222 و 223)، به بحث نزديکي با همسر به نيت فرزندآوري اشاره شده است که از طريق ارضاي ميل جنسي و لذتي که انسان از آن ميبرد، اشاره ميکند؛ يعني خداوند حکيمانه لوازم جسمي (ابزار جنسي) و روحياي (گرايش فطري به لذت جنسي) که موجب ارضاي لذتطلبي جنسي انسان شود را در آفرينش او لحاظ کرد تا از طريق آن به سمت فرزندآوري و استمرار نسل خود پيش برود؛ مانند آيۀ «أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلىَ نِسَائكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تخَتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنكُمْ فَالانَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللهُ لَكُمْ...» (بقره: 187). اين آيه در مورد جواز نزديکي کردن در شبِ روزهدارى است که افراد مخاطب آيه بهطور مستمر و پنهاني در زمان حرام بودن و قبل از جواز، آن را انجام ميدادند. در ادامة آيه در بين مباحث ديگر، مطلب بسيار مهمي مطرح ميشود که يکي از معارف و حقايق قرآني ظريف و قابل توجه است که در اينجا به آن ميپردازيم.
علامه طباطبائي و بسياري از مفسران از جمله فخر رازي (ر.ک: فخر رازى، 1420ق، ج5، ص272)، آلوسي (ر.ک: آلوسى، 1415ق، ج1، ص462) و ابنعاشور (ر.ک: ابنعاشور، 1420ق، ج2، ص180) در تفسير اين آيه، منظور از عبارت «فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ» را جواز نزديکي با زنان در شبِ روزهداري دانسته، و منظور از جمله «وَابْتَغُوا ما كَتَبَ اللهُ لَكُمْ»؛ يعني طلب كردن آنچه خدا نوشته است را طلب فرزند ميدانند كه خداى سبحان آن را نوشته و مقرر كرده كه نوع انسانى اين كار را از راه جماع انجام دهد، و نوع انسان را با تجهيز شهوت و اشتياق به مباشرت بهصورت فطري بر اين عمل هدايت كرده است، و به اين وسيله انسان را به نزديکي با همسر خود سوق داده است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج2، ص47)؛ يعني در اين جمله امر شده به نزديکي به قصد فرزندآوري، و ميتوان گفت که جهت مقابل آن يعني نزديکي به قصد ارضاي نياز جنسي بدون توجه به فرزندآوري نهي شده است؛ چراکه «ما کتب الله» نيست (ر.ک: فيض كاشانى، 1415ق، ج1، ص224). بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که ميل فطري به لذت در انسان او را وادار به ارضاي آن ميکند، و انسان فطرتاً براي ارضاي ميل جنسي و لذت بردن از آن بهطرف جنس زن کشيده ميشود که در اين بين ميل به فرزندآوري با زمينهسازي ميل جنسي مورد توجه انسان قرار ميگيرد و با يک عمل دو ميل را ارضا ميکند، و اين برنامۀ حکيمانة الهي براي ادامه نسل انسان است. بنابراين قرآن حب به لذت که خداوند فطرتاً در وجود انسان قرار داده را زمينهاي براي فرزندآوري ميداند، و اين يکي از نقشهاي انگيزۀ لذتطلبي انسان است که خود مجراي بسياري از گرايشها و افعال انسان که يکي از آنها گرايش به فرزند است، ميباشد.
2ـ3. نقش تقويتي
انسان بهطور فطري طالب پايدارترين و بهترين لذتهاست و حاضر است از لذتهاي آني و زودگذر براي رسيدن به لذتهاي اصيل و بادوام عبور کند و حتي سختيها را تحمل کند. انگيزۀ لذتطلبي فطري انسان موجب تقويت گرايش فطري او به فرزندآوري ميشود؛ چون انسانها اگر از فطرت سالم و منحرفنشده برخوردار باشند، همگي بدون استثنا طالب فرزند بوده و بقاى فرزند را بقاى خود مىدانند، و از طرفي چون انسان خود و آثار وجودي خود را دوست دارد، از فرزند که مصداق بارز امتداد وجود اوست، لذت ميبرد. علاوه بر آن رسيدن به کمال براي انسان لذت دارد، يعني انسان از کمال خود نيز لذت ميبرد؛ بنابراين هرچه فرزندش داراي کمالات بيشتري باشد، لذت بردن از او به همان مقدار بيشتر ميشود، و در راه داشتن چنين فرزندي حاضر است بسياري از سختيها را تحمل و چشم به روي لذتهاي کم اهميت ببندد.
تعدادي از آيات به اين مطلب اشاره دارند و در آنها انسان از فرزند نور چشم بودن را اميد دارد. در آيۀ 74 سورۀ فرقان: «وَالَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً»، بندگان صالح و خاص خداوند از خداوند خواستهاند که: «همسران و ذرية ما را نور چشم ما قرار بده». در سورۀ قصص آيۀ 9: «وَقالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لي وَلَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لا يَشْعُرُون»، همسر فرعون که فرزندي نداشت با ديدن حضرت موسي اميد نفعرساني و نور چشم بودن براي خود و فرعون را دارد. در ادبيات عرب به كسى كه مايۀ مسرت آدمى است، نور چشم و قرة عين گفته مىشود (ر.ک: راغب اصفهانى، 1412ق، ص790). جوهري ميگويد: «أَقَرَّ الله عينَه؛ يعني خداوند به او عطا کند که به بالاتر از آن يا به غير او نگاه نکند و خيره نشود» (ر.ک: جوهرى، 1376ق، ج2، ص790)، يعني به آن راضي شود و انتظارش از آن برآورده شود. بنابراين عبارت «قُرَّةَ أَعْيُنٍ» و «قُرَّتُ عَيْنٍ لي ولک» دلالت دارد بر اينکه انسان از فرزند لذت ميبرد، البته با توجه به آيات قرآن و کاربرد اين عبارت در ادبيات عرب، فرزندي باعث مسرت و شادي انسان ميشود که داراي کمالاتي باشد که انسان از آنها لذت ببرد و اين لذت باعث مسرت و شادي او ميشود. در آياتي که خداوند خبر عطاي فرزند را به حضرت ابراهيم و حضرت زکريا و حضرت مريم داده است، از لفظ «بَشَّرْناهُ ويُبَشِّرُكَ» و مشتقات آن استفاده شده است: «وَامْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَمِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوب» (هود: 71)؛ يعني فرزند عامل شادي است و داشتن آن مايۀ بشارت است و انسان از وجود آن لذت ميبرد. در ادامة اين خبر خوش و مسرتبخش، ويژگيهايي مانند بردبار بودن: «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليم» (صافات: 101)، پيامبر و از صالحين بودن: «وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين» (صافات: 112)، سيادت و آقايي و منزلت اجتماعي داشتن: «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَهُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين» (آلعمران: 39) و از مقربين درگاه الهي بودن: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبين»(آلعمران: 45)، «حَليم، نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين، وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين، وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبين»، آمده است که دلالت بر اين مطلب ميکند که فرزندِ داراي ويژگيهاي خوب و کمالات انساني، نور چشم انسان ميباشد و انسان از ديدن او و داشتنش لذت فراواني ميبرد.
علامه طباطبائي در الميزان در تفسير آيۀ 74 سورۀ فرقان «وَالَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً» ميفرمايد: «بندگان خاص خداوند از اين درخواست كه همسران و ذريههايشان قرة عين ايشان باشد، موفقيت در طاعت خدا و اجتناب از معصيت او را اراده کردهاند که درنتيجه از عمل صالح آنان، چشم ايشان روشن گردد» (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج15، ص245).
از اين جهت است که انسانهاي مؤمن و شايسته پس از خبر وعدۀ الهي به فرزنددار شدن، از خدا تشکر کرده و حمد الهي را بهجا آوردند. نمونۀ بارز آنها حضرت ابراهيم که خدا را حمد کرد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعيلَ وَإِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَميعُ الدُّعاء» (ابراهيم: 39)، و پيامبر اکرم که به خاطر وجود مبارک حضرت زهرا به نماز خواندن و قرباني کردن امر شدند: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر» (كوثر: 2) هستند. مؤمنين و شايستگان درگاه الهي از وجود فرزند صالح که مايۀ آبروي خود و دين الهي هستند، شاد شده و لذت بسيار ميبرند.
در واقع چنين فرزندي عمل آنهاست که بهواسطۀ صالح بودن او به قرب الهي رسيده و لذت بيشتري ميبرند. بنابراين نقش ديگر انگيزۀ لذتطلبي، تقويت گرايش به فرزند و داشتن آن است که انسان حاضر است براي بهدست آوردن آن سختيها و هزينههاي آن را تحمل کند و حتي در مواقعي که خطر هم دارد مانند فرعون و همسرش که خطر نابودي قدرت و تمام دنياي خود را حس ميکردند، اين خطرها را به جان بخرند و فداي فرزند کنند.
نتيجهگيري
طبق آيات قرآن خداوند با تدبير حکيمانه خود در خلقت انسان گرايشهايي را بهعنوان زمينه براي ترغيب به ازدواج و فرزندآوري قرار داده است که قويتر از هر عامل ديگري نسبت به فرزندآوري هستند. اين انگيزهها آنقدر قوي هستند که ميتوانند انسان را در برابر سختيهاي فرزنددار شدن مانند مشکلات اقتصادي و تربيتي، قانع کنند و او را به فرزندآوري مشتاق سازند. درنتيجه انسان با آگاهي از انگيزههاي فطري خود که موجب ايجاد و تقويت ميل به فرزند ميشوند، ديدگاه خود را نسبت به اين مسئله اصلاح ميکند و براي تحقق انگيزههاي برتري که موجب سعادتش ميشود، مشکلات و سختيهاي آن را تحمل ميکند. از بررسي آيات قرآن در مورد نقش انگيزههاي اصلي انسان در گرايش به فرزندآوري، نتايج ذيل بهدست آمد:
1. گرايش انسان به بقا، نقش انگيزشي براي گرايش به فرزندآوري دارد؛ يعني عامل انگيزش براي ميل انسان به فرزندآوري و داشتن فرزند است، و او را به سمت فرزندآوري سوق ميدهد، و ارادة او را در اين راه محکم ميکند، و او را برميانگيزاند که با توجه به تمام سختيهاي آن به سمتش حرکت کرده و به آن اقدام کند.
2. انگيزه و گرايش انسان به کمال دو نقش در فرزندآوري دارد:
الف) يکي از نقشهاي انگيزۀ ميل به کمال انسان، نقش تقويتي آن است؛ يعني اين گرايش حب به بقا موجب تشديد و تقويت انگيزۀ فطري فرزندآوري انسان ميشود؛
ب) انگيزۀ ميل به کمال نقش مديريتي در فرزندآوري و گرايش انسان به داشتن فرزند دارد و انسان را بهسوي فرزندآوري و تربيت الهي او سوق ميدهد تا از طريق فرزندان و ذريۀ خود به اجر و کمال بيشتر برسد.
3. انگيزۀ ميل به لذت يا لذتطلبي فطري انسان دو نقش در گرايش انسان به فرزندآوري دارد:
الف) نقش زمينهاي: قرآن حب به لذت را که خداوند فطرتاً در وجود انسان قرار داده را زمينهاي براي فرزندآوري ميداند، و اين يکي از نقشهاي انگيزۀ لذتطلبي انسان است که خود منشأ گرايشها و افعال انسان که يکي از آنها گرايش به فرزند است، ميباشد؛
ب) نقش تقويتي: انگيزۀ لذتطلبي انسان موجب تقويت گرايش او به فرزندآوري ميشود و هرچه فرزندش داراي کمالات بيشتري باشد، لذت بردن از او به همان مقدار بيشتر ميشود؛ بنابراين انسان از فرزندي که داراي کمالات بيشتر و پايدارتر است، لذت بيشتري ميبرد و در راه داشتن چنين فرزندي حاضر است بسياري از سختيها را تحمل و چشم به روي لذتهاي آني ببندد.
درنتيجه با توجه به نتايج بهدستآمدة تحقيق حاضر، يکي از راههاي برانگيختن و تقويت افراد جامعه به فرزندآوري، فعال کردن و زنده نگه داشتن فطرت و گرايشات فطري انساني است. در واقع توجه به فطرت و بيدار کردن فطرت انساني در افراد جامعه، سبب برانگيختن و تقويت گرايش انسان نسبت به فرزندآوري ميباشد. حال که اين ميلها در انسان وجود دارد بايد برانگيخته شوند و اين کار ميتواند از طريق رسانه و نظام آموزشي و تحقيقات علمي در اين زمينه تحقق بپذيرد. به اين مطلب نيز بايد توجه کرد که عليرغم وجود ميل فطري به فرزندآوري و بسترسازي ميلهاي ديگر براي آن، چرا افراد جامعه به دنبال فرزندآوري نرفته و دچار انحراف از مسير فطري خود شدهاند؟ اين امر نيازمند پژوهش جدي در اين زمينه است که بايد آسيبشناسي و دنبال شود.
- آلوسى، محمود بن عبدالله (1415ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. بیروت: دار الکتب العلمیه.
- ابنعاشور، محمدطاهر (1420ق). تفسیر التحریر و التنویر. بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
- ابنفارس، احمد بن زکریا (1404ق). معجم مقاییس اللغة. قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
- امینیخواه، محمدحسین (1395). طراحی الگوی انگیزشی با تأکید بر اندیشۀ آیتالله مصباح. پایاننامۀ کارشناسی ارشد. مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- جمعی از نویسندگان (1401). درسنامۀ مفاهیم و ابعاد جمعیت. زیر نظر علی ابوترابی. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- جوهرى، اسماعیل بن حماد (1376ق). الصحاح. تحقیق احمد عبدالغفور عطار. بیروت: دار العلم للملایین.
- راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دار القلم.
- رجبی، محمود (1380). انسانشناسی. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ریو، جان مارشال (1379). انگیزش و هیجان. ترجمۀ یحیی سیدمحمدی. تهران: ساوالان.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1390ق). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- طبرسى، فضل بن حسن (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن مصحح: هاشمرسولى. تهران: ناصر خسرو.
- عباسی، مهدی (1390). سبک لذتجویی بر اساس منابع اسلامی و رابطۀ آن با سلامت عمومی. پایاننامۀ کارشناسی ارشد. مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- علوی، سیداسماعیل (1403). تغییر نگرش به فرزندآوری: رویکرد اسلامی و روانشناختی. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- عمید، حسن (1360). فرهنگ عمید. تهران: امیرکبیر.
- فخر رازى، محمد بن عمر (1420ق). التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب). بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- فراهیدى، خلیل بن احمد (1409ق). کتاب العین. قم: هجرت.
- فیروزیان، شبیر (1398). مقدمهای بر روانشناسی از دیدگاه قرآن بر اساس آثار آیتالله مصباح یزدی. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- فیض کاشانى، ملامحسن (1415ق). تفسیر الصافی. تهران: مکتبة الصدر.
- کلینى، محمد بن یعقوب (1407ق). الکافی (ط ـ الإسلامیه). مصحح: علىاکبر غفارى و محمد آخوندى. تهران: دار الکتب الإسلامیه.
- گنجی، حمزه (1392). روانشناسی عمومی. تهران: ساوالان.
- مجلسى، محمدباقر (1403ق). بحار الأنوار. بیروت. دار احیاء التراث العربی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1381). بهسوی خودسازی. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1384). اخلاق در قرآن2. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1392). انسانشناسی. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصطفوى، حسن (1430ق). التحقیق فى کلمات القرآن الکریم. بیروت ـ قاهره ـ لندن: دار الکتب العلمیه.
- معین، محمد (1371). فرهنگ معین. تهران: امیرکبیر.



