معرفت فرهنگی اجتماعی، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 34، بهار 1397، صفحات 05-22

    روش‌شناسی علم اجتماعی؛ با تأکید بر تفسیر اجتماعی المیزان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    صادق گلستانی / استاديار گروه جامعه‌شناسي، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / golestani@iki.ac.ir
    چکیده: 
    روش شناسی، از مسائل بنیادین مربوط به علم اجتماعی شمرده می شود. این مسئله، سهم زیاد در تولید علم اجتماعی و فهم نظریه های اجتماعی و داوری درباره‌ی آنها دارد. اهمیت این مسئله موجب شده تا مناقشات روش شناختی همواره در علم اجتماعی وجود داشته باشد؛ نزاع روش شناختی تفسیری و تبیینی، فردگرایی و جمع گرایی از جمله آن است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که تفسیر اجتماعی المیزان، چه مسیری را برای شناخت اجتماعی معتبر می شمرد؟ آیا المیزان تنها بر روش تجربی در علم اجتماعی تأکید می روزد؟ کدام یک از رویکرد فردگرایانه، یا جمع گرایانه را در علم اجتماعی بر می گزیند؟ شیوه‌ی تفهمی و تبیینی، از چه جایگاهی در روش شناسی المیزان برخوردار است؟ پاسخ به این مسئله در این پژوهش، با روش توصیفی و تحلیلی و یا رویکرد المیزانی کسب معرفت در علم اجتماعی در سه سطح معرفی می گردد. این رویکرد، به روش تجربی در علم اجتماعی بسنده نمی کند، بلکه شامل روش عقلی و شهودی، در کنار روش تجربی معتبر و رویکرد کثرت گرایانه- تبیین فردگرایی و جمع گرایی روش شناختی، همراه با به کارگیری شیوه‌ی تبیینی و تفهمی را در علم اجتماعی ضروری می داند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Methodology of Social Science, with an Emphasis on the Social Commentary of al-Mizan
    Abstract: 
    Methodology is considered to be among the fundamental issues of social science. This issue plays an important role in developing social science, understanding social theories and judgment them. The importance of this issue has led to constant methodological controversies in social science, including methodological interpretative and explanatory, individualistic and collectivistic controversies. This paper seeks to answer the question concerning the way the social commentary of al-Mizan regards valid for social scinence. Does Al-Mizan emphasize only the empirical method in social science? Does it take an individualistic or a collectivist approach in social science? What is the position of understanding and explanation in the methodology of al-Mizan? Using a descriptive - analytical method and the al-Mizan approach, the present paper answers the question regarding the acquisition of knowledge in social science in three levels. In this approach, empirical method does not suffice for social science; rather, both rational and intuitive methods are needed, and in addition to a valid empirical method, a pluralistic approach and the methodological explanation of individualism and collectivism, the application of an explanatory and understanding method in social science is necessary.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    مسئلة روش، یکی از مهم‌ترین وجوه اندیشه‌های اجتماعی را شکل می‌دهد و در نظریه‌پردازی‌های اجتماعی، سهم اساسی دارد. بازشناسی روش تولید نظریه اجتماعی متفکر در شناخت نظام معرفت اجتماعی او اثرگذار است. روش‌شناسی علم اجتماعی، همپای شکل‌گیری علم اجتماعی مدرن، همواره مورد مناقشه عالمان این رشته علمی قرار داشته است. نزاع روش‌شناختی تبیینی و تفسیری، فردگرایی و جمع‌گرایی از جمله آن است.
    روشی که متفکر اجتماعی در پژوهش‌های خود برمی‌گزیند و مسیری را که برای تولید نظریة اجتماعی طی می‌کند، مبتنی بر برخی مبانی معرفتی است. به‌عنوان نمونه، نوع تلقی از کنش‌های انسانی و عناصر گذار بر آن و چگونگي ارتباط انسان با سایر اجزای هستی، روش‌های متفاوتی را در پژوهش‌های اجتماعی در اختیار پژوهشگر قرار می‌دهد. چنان‌که دیدگاه پوزیتویستی، که بر روش کمّی تأکید می‌کند و الگوی روشی واحدی را برای علوم طبیعی و علوم انسانی پیشنهاد می‌کند، بر انسان‌شناسی خاصی استوار است.
    المیزان، از جمله تفاسیر اجتماعی است که با نگاه انضمامی و با رویکرد واقع‌محوری، حوزه‌های مختلف اجتماعی را بر مدار آیات وحیانی، مورد بازخوانی قرار داده است. بازشناسی روش تولید نظریة اجتماعی ایشان شناخت هندسه معرفت اجتماعی او را تسهیل می‌سازد.
    مبانی انسان‌شناسی و هستی‌شناسی اجتماعی المیزان، روش‌ آن را در نظریه‌پردازی اجتماعی تعیّن بخشیده است. این مقاله، عمده‌ترین مسأئل روش‌شناختی در علم اجتماعی را بر مدار آموزه‌های اجتماعی المیزان پی‌می‌گیرد و به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد که آیا المیزان، الگوی واحدی را برای علوم اجتماعی و طبیعی توصیه می‌کند؟ آیا تنها بر روش تبیینی در معرفت اجتماعی تأکید می‌ورزد؟ کدام رویکرد فردگرایانه و يا جمع‌گرایانه روش‌شناختی را در مسیر تولید نظریه اجتماعی‌ طی می‌کند؟ استفاده از روش غیرتجربی، از قبیل روش شهودی و عقلی را در علم اجتماعی چگونه ارزیابی می‌کند؟
    روش و روش‌شناسی
    به رغم تفاوت معنایی بین دو مفهوم روش و روش‌شناسی، اما در عمل، تفکیکی بین آن دو صورت نمی‌گیرد. چنان‌که پسوند «لوژی» در بسیاری از مفاهیم نیز فارغ از مفهم اصلی خود به کار گرفته می‌شود. به گفته بلیکی، مفاهیم روش و روش‌شناسی معمولاً به جای هم به کار می‌روند. در واقع چسباندن پسوند‌ «لوژی»، به بسیاری از کلمات شاید نشان‌دهندة تمایل به بالا بردن شأن و مقام فعالیت‌های مورد نظر باشد. نظیر واژة «تکنیک» و «تکنولوژی»، که مراد از آن در واقع فقط تکنیک انجام برخی از کارها است، نه مطالعه و تجزیه‌وتحلیل و ارزیابی انتقادی آن تکنیک‌ها (بلیکی، 1384، ص 22).
    روش، که از ریشة یونانی در معنای بعد، راه و طریق گرفته شده است، بررسی فرایندی عقلانی است که باید برای دستیابی به دانش، دنبال کرد (بيرو، ‌1370، ص 223). به گفتة سایر، شیوة دقیق نزدیک شدن به عالم، برای فهم بهتر آن است (سایر، 1385، ص 13). دايرةالمعارف علوم اجتماعی، این مفهوم را به سه چیز اطلاق نموده است: الف. مجموعه طرقی که انسان‌ را به کشف مجهولات و حل مشکلات هدایت می‌کنند؛ ب. مجموعه قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش واقعیات، باید به کار روند؛ ج. مجموعه ابزار یا فنونی که آدمی را در این مسیر از مجهولات به معلومات راهبری می‌نمایند (ساروخانی، 1370، ص 446).
    به‌طورکلی، روش مسیری است که دانشمند در سلوک علمی خود طی می‌کند (پارسانیا، 1389، ص 69). بنابراین، هیچ دانشی بدون روش ممکن نیست؛ زیرا دانشمند به هنگام حرکت فکری به سوی مجهولات، راهی را طی می‌کند که همان روش او است، پس روش با دانش همزاد است (همان، ص 69). اما روش‌شناسی، علمی است که با نظر به روش شکل می‌گیرد. به گفتة آلن بیرو، رشته‌ای است که هدف از آن، تعمق در باب فرایندهای عقلانی یک اندیشه منتظم است. این دانش، به تعبیه مفاهیم اساسی و ابزارهای عقلانی، که یک روش برای وصول به هدف باید به کار گیرد، می‌پردازد (بیرو، 1370، ص 223-224).
    مراد از آن در این نوشتار، همان علم درجه دومی است که روش‌ را مورد مطالعه قرار می‌دهد. به تعبیر پارسانیا، عبارت است از: شناخت شیوه‌های اندیشه و راه‌های تولید علم و دانش در عرصه معرفت بشر که موضوع آن، روش علم و معرفت است (پارسانیا، 1389، ص 69).
    1. کثرت‌گرایی روشی کسب معرفت اجتماعی
    در هر علمی، بحث روش شناخت و حل مسائل آن علم اهمیت دارد. هر شاخة‌ علمی، متناسب با موضوع خودش روش ویژه‌ای برای دستیابی به اهداف خود برمی‌گزیند و با یک روش نمی‌توان مسائل علوم مختلف را شناخت. اگر مسئله‌ای که می‌خواهیم آن را اثبات کنیم حسی باشد، راه اثبات آن تجربه حسی است؛ اگر تاریخی باشد، راه اثبات آن بررسی اسناد و مدارک تاریخی است؛ و اگر مسئله عقلی محض باشد، راه اثبات آن فقط عقل است. با توجه به همین روش‌های مختلف در اثبات مسائل علم، می‌توان علوم به‌معنای عام را به سه دسته تقسیم کرد: علوم عقلی، علوم نقلی، علوم تجربی (مصباح‌یزدی، 1389، ص 57؛ همو، 1394، ص 70-71؛ سلیمانی امیری، 1388، ص 375). اما عوامل دیگری نیز تأثیر تعیین‌کننده در روش علوم دارند که از جملة آن مبانی معرفتی است (پارسانیا، 1391، ص 49).
    رویکردهای کلان در جامعه‌شناسی؛ یعنی رویکرد اثباتی، تفسیری و انتقادی، به رغم تفاوت‌های زيادي که نسبت به یکدیگر دارند، به دليل مبادی معرفتی این جهانی‌شان، در نفی روش عقلی و شهودی، در کسب معرفت اجتماعی مشترک‌اند. عدم باور به لایه‌های پنهان و ملکوتی جهان هستی، محدود ساختن انسان به ابعاد مادی و نیز قطع ارتباط کنش‌های اجتماعی با سایر ابعاد هستی، بنیان‌های نظری آنها را شکل می‌دهد.
    رویکرد تبیینی، که از مبانی پوزیتویستی بهره‌ می‌برد، به همسانی پدیده‌های انسانی و طبیعی نظر می‌دهد. بدین‌ترتیب، الگوی طبیعی را برای مطالعة کنش‌ اجتماعی برمی‌گزیند و اساساً روش غیرتجربی را علمی نمی‌شناسد. مطابق این دیدگاه، «کسانی که از ابزار معرفتی عقلانی و وحیانی برای شناخت عالم استفاده کنند، از معرفت علمی بهره‌ای ندارد. دانش اجتماعی پیشینیان نیز به دلیل استفاده از این وسايل، غیر علمی بوده است» (همان، ص 76).
    رویکرد تفهمی، هرچند در نگاه به ماهیت موضوع جامعه‌شناسی، از رویکرد تبیینی فاصله گرفته و به موضوع علم اجتماعی، به‌مثابة پدیده طبیعی نگاه نکرده، بلکه معناداری کنش انسانی را مطرح نموده است، اما همچون رویکرد تبیینی به روش تجربی بسنده نموده و از همین منظر، مطالعه کنش‌های اجتماعی را پی‌ می‌گیرد. اگر چه رویکرد تفهمی، به برخی محدویت‌های روش‌تجربی، نظیر ناتوانی در داوری ارزشی پی‌برده است. چنان‌که ماکس وبر، که آغازگر روش تفهمی در جامعه‌شناسی است، به همین واقعیت تصریح نموده است: «جامعه‌شناسی علمی، به دلیل خصلت تجربی خود نمی‌تواند ارزش داوری کند و درباره آرمان‌ها و ارزش‌های اجتماعی مختلف قضاوت کند و یا آنکه از جامعه آرمانی سخن گوید» (همان، ص 76).
    رویکرد انتقادی نیز اگر چه خود را به روش تجربی محدود نکرده؛ ولی معرفت غیرتجربی را تنها در عقل عرفی جست‌وجو می‎کند.
    همان‌گونه که بیان شده، اتخاذ موضع روشی پاردایم‌های یاد شده در علم جامعه‌شناسی، بر اساس برخی مبانی معرفتی سازمان یافته است. بنابراین، مبادی معرفتی متفاوت، می‌تواند روش‌ متمایزی را در شناخت کنش‌های اجتماعی و به‌طورکلی، در علم اجتماعی ایجاد نماید. روش‌شناسی المیزان، از همین منظر قابل ارزیابی است.
    مبانی معرفتی اندیشه اجتماعی وحیانی المیزان، روش شناخت پدیده‌های اجتماعی را از روش‌های علم اجتماعی مدرن که بر داده‌های حسی و تجربی تأکید دارد، متمایز می‌سازد. از جملة این مبادی، عبارتند از: فطری بودن زندگی اجتماعی و ترتب تحقق غایات وجودی بر زندگی اجتماعی، لایه‌بندی جهان هستی و عدم انحصار واقعیت‌ در سطح ملکی و مادی، ارتباط انسان با سایر مراتب هستی و انعکاس ملکوتی کنش‌های اجتماعی و قانونمندی حاکم بر زندگی اجتماعی.
    این مبادی، شیوة پوزیتویستی کسب معرفت اجتماعی را برنمی‌تابد و استفاده از هر سه ابزار حس و عقل و نقل را اجتناب‌ناپذیر می‌داند. ازاین‌رو، روش‌های موجود در رویکردهای مختلف جامعه‌شناسی که تنها صورت ظاهری و جلوه‌های محسوس حیات اجتماعی را می‌بیند، معرفتی واقع‌نما از حیات اجتماعی به انسان عرضه نمی‌کند و شناخت ناقص و نادرست از جهان اجتماعی و سازوکار ارتباط بین کنش انسانی و پیامدهای آن را در اختیار انسان قرار می‌دهد.
    کنش‌های اجتماعی انسان و پیامدهای آن در عرصه زندگی اجتماعی، از اموری است که بخشی از آن در قلمرو حس قرار می‌گیرد. ازاین‌رو، استفاده از روش تجربی در مسائل اجتماعی، مبتنی بر کنش‌های اجتماعی ضرورتی انکارناپذیر است. براین‌اساس، المیزان نیز حس را یکی از منابع معرفت می‌شمرد و روش تجربی را در رسیدن به واقعیت خارجی مؤثر می‌داند (طباطبائی، بی‌تا، ص 136-137). اما تنها به روش تجربی بسنده نمی‌کند و آن را برای شناخت جهان اجتماعی کافی نمی‌داند.
    دلیل ناکافی بودن روش حسی در کسب معرفت اجتماعی، وجود عناصر تأثیرگذار بر زندگی اجتماعی است که درک آن، بیرون از حوزه توانایی حس قرار دارد. این مسئله، هم در حوزة جامعه‌شناسی تجویزی و هم در حوزة جامعه‌شناسی توصیفی معنا و مفهوم مي‌يابد.
    نیاز به وحی در شناخت رابطه بین کنش‌ها و غایات وجودی انسان اجتماعی، مصداق مطالعه اجتماعی تجویزی است. به اعتقاد علامه، زندگی اجتماعی انسان، که از گرایشات فطری او نشئت گرفته، براي دستیابی به غایاتی است که در ساختار وجودی انسان نهادینه شده است. دستیابی به این غایات وجودی، در گرو تنظیم قوانین اجتماعی و ساختاری است که متناسب با آن غایات وجود سازمان یافته باشد. ازاین‌رو، وجود قوانین اجتماعی وحیانی جهت تنظیم مناسبات اجتماعی ضرورت می‌یابد.
    شناخت این‌گونه قوانین که از رابطه بین کنش و غایات وجودی انسان سخن می‌گوید، در قلمرو حس و تجربه نیست تا بتوان با روش تجربی، آن را کشف و تدوین نمود. بنابراین، منبع معرفتی دیگری به نام «وحی» نیاز است تا با روش‌های متناسب با آن، قوانین مورد نیاز به دست آید و در اختیار جامعه انسانی قرار گیرد.
    نیاز به وحی، در کشف رابطه بین کنش‌های اجتماعی و بازتاب‌های ملکوتی آن که سنت‌های اجتماعی الهی را رقم می‌زند، نمونه‌ای از جامعه‌شناسی تبیینی است. انسان بر اساس منظومة معرفتی وحیانی، جزئی از نظام هستی به حساب می‌آید و بین کنش‌های او، به‌ویژه کنش‌های اجتماعی او و جهان هستی ارتباط تکوینی وجود دارد؛ به این معنا که نظام تکوینی، منفعل محض در برابر کنش‌های انسان اجتماعی نیست و آگاهانه در برابر رفتار او واکنش نشان می‌دهد. از این رابطة تکوینی در فرهنگ قرآن کریم، به «قانونمندی اجتماعی» یاد می‌شود. شناخت این رابطه و کشف قانونمندی اجتماعی حاکم بر جهان اجتماعی، با روش تجربی و حتی عقلی امکان‌پذیر نیست. سازوکار تأثیر برخی عوامل غیرمعرفتی،  در شکل‌گیری برخی کنش‌های اجتماعی و به طور خاص، کجروی‌های اجتماعی مثل تأثیر حرام‌خوری در انحرافات اجتماعی، نمونة دیگری از این دست قوانین جامعه‌شناختی است. این‌گونه قوانین را نمی‌توان در چارچوب روش‌های تجربی شناسایی نمود و یا سازوکار رابطه بین آن دو متغیر را با این روش بیان نمود. بنابراین، ضرورت وجود روش وحیانی را هم در تنظیم مناسبات اجتماعی و هم در تبیین آن می‌توان یافت.
    بخش زیادی از تحلیل‌های روان‌شناختی المیزان نسبت به مسائل اجتماعی، با مقدمات عقلی و نقلی صورت می‌گیرد. علامه، بر اساس انسان‌شناسی وحیانی و شناخت ابعاد وجودی انسان و عناصر اثرگذار بر کنش‌های او، برخی متغیرهای اجتماعی را تحلیل می‌کند. به‌عنوان نمونه، ایشان با تکیه بر نظریه استخدام، ناهمنوایی و وجود اختلافات اجتماعی، ضرورت حاکمیت قوانین اجتماعی (طباطبائی، 1425ق، ج 4، ص 107؛ ج 10، ص 261 و 367؛ ج 2، ص 111 و 132؛ ج 12، ص 199)، وجود نظام کنترل اجتماعی را توجیه می‌کند (همان، ج 1، ص 184؛ ج 6، ص 374 و 358؛ ج 15، ص 325؛ ج 19، ص 99). یا با تحلیل شاکله و نحوة ارتباط آن با جامعه، رابطة عاملیت و ساختار را تبیین می‌كند که در آینده در این عرصه سخن خواهيم گفت.
    لازم به يادآوري است که المیزان تنها به نظریه‌پردازی بسنده نکرده است، بلکه آن را با شواهد عینی در عرصه زندگی اجتماعی مستند ساخته است. در واقع، مصادیق عینی اندیشه‌های اجتماعی را که در ذیل نظریه فطرت ایشان سازمان می‌گیرد، بیان نموده است. به‌عنوان نمونه، در تبیین نظریه قشربندی قرآنی، با اشاره به نابرابری‌ غیرطبیعی موجود در حیات بشری، و نقش فاصله طبقاتی در ایجاد نفرت و اختلاف اجتماعی، سعی کرده تا این مسئله را در نظام سرمایه‌داری و کمونیستی نشان دهد. ایشان از یک سو، نظام اجتماعی مبتنی بر سرمایه‌داری را عامل فزونی فزاینده فاصله طبقاتی معرفی نموده و ضمن تحلیل آثار سوء این نظام قشربندی، از آن به‌عنوان زمینة ‌اجتماعی شکل‌گیری نظام کمونیستی یاد کرده است (همان، ج 4، ص 110 و340؛ ج 2، ص 430؛ ج 2، ص 384). المیزان در تبیین اجتماعی تعدد زوجات، ضمن اشاره به ضرورت‌های اجتماعی وجود این حکم فطری، آثار سوء ترک آن را نیز بیان نموده، در تحلیل مصداقی این مسئله، فساد و فحشا در جامعه غرب را بررسی نموده است (همان، ج 4، ص 185). بسیاری از اندیشه‌های انتقادی المیزان، که در بخش رویکرد انتقادی بررسی خواهد شد، بر همین اساس سازمان یافته است.
    بسیاری از نظریه‌های جامعه‌شناسان نیز از تجربه به دست نیامده و برخاسته از تأملات نظری و استدلال‌های ذهنی آنان است؛ یعنی این نظریه‌ها از درون تجربه و با طی مراحل مکانیسم تجربی، مثل فرضیه‌سازی و آزمون آن به دست نیامده است. حتی پس از تولید نیز به آزمون تجربی گذارده نشده است، بلکه جامعه‌شناس، با استفاده از ذخایر معرفتی خود تلاش کرده نظریه‌ای تولید کند و بدین‌وسیله، مسئله اجتماعی مورد نظر خود را توضیح دهد. نظریة نبرد طبقاتی مارکس، تقسیم کار اجتماعی دورکیم و جامعه‌شناسی دین ماکس وبر از این جمله‌اند. به گفتة برخی نویسندگان، تحلیل وبر نسبت به رابطة بین اخلاق پروتستان و رشد حیات اقتصادی- عقلانی بورژوازی، یک تبیین ذهنی است، هرچند که او امکان تبیین عینی سرمایه‌داری جدید را انکار نماید (وبر، 1371، ص 1).
    روش تجربی در المیزان
    همان‌گونه که گفته شد، المیزان حس را به‌عنوان یکی از ابزارهای کسب معرفت می‌شناسد. وي استفاده از روش تجربی را در نظریه‌پردازی نسبت به واقعیت‌ خارجی، از جمله پدیده‌های اجتماعی محترم می‌شمرد. براین‌اساس، المیزان در مباحث مربوط به پدیده‌های طبیعی، از داده‌های تجربی استفاده می‌کند. چنان‌که در تفسیر آیة 30 سورة انبیاء که از تأثیر آب بر آفرینش موجودات سخن می‌گوید و نیز آیة 47 ذاریات، که به توسعة خلقت آسمان اشاره دارد، از مؤیدات علوم طبیعی (طباطبائی، 1425ق، ج 14، ص 279) و علوم ریاضی (همان، ج 18، ص 382) بهره جسته است.
    همچنین، در تحلیل برخی مباحث اجتماعی سعی می‌کند آن را با داده‌های علوم تجربی مستند كند. به‌عنوان نمونه، در تحلیل انتقادی دیدگاه مخالفان حکم اجتماعی تعدد زوجات که مدعای خود را به نفرت زنان نسبت به این مسئله مستدل نمودند، با اشاره به تفاوت‌های فرهنگی در جوامع مختلف، منشأ این تفاوت‌ها را نوع تربیت اجتماعی و جامعه‌پذیری دانسته، مستند این تحلیل را یافته‌های علوم روان‌شناختی معرفی کرده است (همان، ج 4، ص 184).
    استناد به یافته‌های علوم اجتماعی، در تبیین کارکرد اجتماعی آموزه‌های وحیانی، مصداق دیگری از اين رویکرد است. چنان‌که می‌نویسد: در علوم اجتماعی به اثبات رسیده که هرگاه یک نظریه‌ای که در بین عوام و خواص جامعه منتشر می‌شود، با غریزه انسان مرتبط باشد و قریحه آن را بپسندد، قوی‌ترین عاملی است که می‌تواند به گرایش‌های متفرق وحدت ببخشد و اجتماعات پراکنده را متحد سازد (همان، ج 3، ص 147). المیزان گاهی در نقد یک نظریه علمی، از دیگر یافته‌های علوم طبیعی استفاده می‌کند که استناد به دستاورد زیست‌شناسان و باستان‌شناسان در تحلیل منشأ تفاوت رنگ‌ها و خون‌های نسل واحد بشر، نمونة آن است (همان، ج 4، ص 141).
    لازم به يادآوري است که این شیوة المیزان، یعنی استفاده از دستاورد‌های طبیعی علمی در بررسی‌ جنبه‌های جامعه‌شناختی یا روان‌شناختی آیات قرآن کریم، در چارچوب مبانی معرفتی و قواعد پذیرفته شده تفسیری صورت می‌پذیرد. المیزان، هرگز به دانش تجربی در برابر آیات قران کریم اصالت نداده است. ازاین‌رو، برخلاف برخی مفسران، به تأویل‌گرایی روی نیاورده‌ است. علامه، در نقد کسانی که با رویکرد تجربی به تفسیر قرآن روی آورده‌اند، می‌نویسد:
    در قرن حاضر شیوه جدیدی در تفسیر به وجود آمده که مبنای آن حس و تجربه و علوم اجتماعی است که بر آمار تکیه دارد. پیروان آن کسانی‌اند که که در اثر فررو رفتگی در علوم طبیعی و مشابه آن به این رویکرد روی آوردند و بر این باورند که معارف دینی نمی‌تواند مخالف یافته‌های علم تجربی باشد. بنابراین، آن دسته از معارف دینی، که بیرون از داده‌های علم تجربی است، باید به نفع آن، تأویل برده شود. این روش، تطبیق است نه تفسیر (همان، ج 1، ص 8).
    المیزان، نه‌تنها شیوة تجربی را برای شناخت جهان اجتماعی کافی نمی‌داند، بلکه بخش زیادی از مفاسد اجتماعی را به غلبه رویکرد حس‌گرایانه تمدن غرب بر آن جوامع نسبت می‌دهد. چنان‌که می‌نویسد: امروزه تمدن مادی غرب به حس‌گرایی مبتلی شده و هیچ دلیلی ورای حس و تجربه را نمی‌پذیرد. این رویکرد، معارف عالی و اخلاق فاضله را از بین می‌برد و انسانیت را به نابودی و جامعه بشری را به شدیدترین فساد تهدید می‌کند (همان، ج 1، ص 210).
    بنابراین، روش المیزان را در تولید اندیشه اجتماعی، می‌توان کثرت‌گرا معرفی نمود؛ شیوه‌ای که در آن از ظرفیت‌های مختلف تجربه و عقل و نقل بهره می‌برد. المیزان، گاهی با استفاده از یافته‌های تجربی، دربارة مسائل اجتماعی نظر می‌دهد و گاهی با استدلال‌های عقلی و نیز با استفاده از یافته‌های نقلی روابط اجتماعی و قانونمندی حاکم بر آن را تحلیل می‌کند.
    2. فردگرایی و جمع‌گرایی روش‌شناختی
    نزاع روش‌شناختی فردگرایی و جمع‌گرایی، در بررسی‌های علوم اجتماعی، از جمله اختلافات روشی در فلسفة علوم اجتماعی است. منظور این است که در کسب معرفت اجتماعی و تحلیل و تبیین کنش‌ها و پیامدهای آن، کدام‌یک از دو رویکرد روان‌شناختی و جامعه‌شناختی را مد نظر قرار دهیم؟ به‌عنوان نمونه، در بررسی علل کجروی اجتماعی، همبستگی و نظم اجتماعی، تقویت یا تضعیف خانواده، به کدام‌یک از عناصر فردی یا اجتماعی توجه كنیم؟ آیا این مسائل را معلول ساختارهای اجتماعی بدانیم، یا آن را به ویژگی‌ها و سائق‌های درونی افراد ارجاع دهیم؟
    این نزاع روش‌شناختی، از لوازم منطقی مباحث اصالت جامعه و فرد است. به‌طورکلی، دیدگاه قائلین به هستی جامعه را می‌توان به دو دستة «اصالت جمعی محض و اصالت جامعه و فرد»، تقسیم نمود. اصالت جامعه‌ای محض، یا کسانی که فقط به هستی جامعه نظر دارند، به لحاظ منطقی رویکرد جمع‌گرایانه، در پژوهش‌های علوم اجتماعی دارند؛ زیرا برای فرد وجودی نمی‌یابند تا بخواهند با تحلیل ویژگی‌های او به شناخت اجتماعی برسند.
    جمع‌گرایی روش‌شناختی بر آن است که پدیده‌های اجتماعی را نمی‌توان با ارجاع به فرد و ویژگی‌های روان‌شناختی فرد تبیین نمود. به عبارت دیگر، نمی‌توان امر اجتماعی را به پدیده روان‌شناختی تقلیل داد و یا معرفت اجتماعی را به معرفت روان‌شناختی تحویل برد و یا کنش‌های اجتماعی و پیامدهای آن را با تحلیل کنش‌های فردی تحليل نمود. به معنای دقیق‌تر، ویژگی‌های روان‌شناختی مستقلی نداریم تا بخواهیم پدیده‌های اجتماعی را با ارجاع به آن تبیین نماییم. همة ویژگی‌های روان‌شناختی افراد، محصول اجتماع است. بنابراین، برای شناخت کنش‌ها و ویژگی‌های فردی نیز باید از مسیر تحلیل جامعه‌شناختی و تحلیل ساختارها گذر نمود.
    دورکیم، جامعه‌شناس فرانسوی، داراي این رویکرد است. وی تأکید می‌کند كه «علت موجبه هر واقعه اجتماعی را باید در میان وقایع اجتماعی مقدم جست‌وجو کرد، نه در میان حالت شعور فرد» (دورکیم، 1355، ص 137). وي بر این باور است: «تبیین پدیده‌های اجتماعی به‌ وسیله پدیده‌ای روانی، تبیینی است که در نادرستی آن تردیدی نیست» (همان، ص 131).
    تحلیل جامعه‌شناختی دورکیم از خودکشی، نمونة بارز رویکرد کل‌گرایی ایشان است. وی در کتاب خودکشی خود، رویکرد کل‌گرایانه را دنبال می‌کند و خودکشی را که فردی‌ترین رفتار انسان به نظر می‌رسد، در ربط با جامعه و عناصر اجتماعی تبیین می‌کند. وي بر این باور است: در هر گروه اجتماعی، گرایش ویژه‌ای به خودکشی وجود دارد که نه ترکیب جسمانی، روانی و نه ماهیت محیط طبیعی، هیچ‌یک آن را تبیین نمی‌کند. در نتیجه با حذف سایر عوامل، به طور اجتناب‌ناپذیر گرایش به خودکشی وابسته به علل اجتماعی می‌شود و خود آن نیز ماهیتاً یک پدیده جمعی است (دورکیم، 1378، ص 150).
    لازم به يادآوري است، هرچند جمع‌گرایی روش‌شناختی، منطقاً بر هستی‌شناسی جامعه استوار است؛ یعنی برای فرد و رفتار فردی جایگاهی تعریف نمی‌شود، اما در عین حال برخی که برای فرد نیز انگیزه و احکام قائل‌اند نیز در علوم اجتماعی، رویکرد جمع‌گرایانه در پژوهش‌های اجتماعی دارند. به نظر آنان، اصولاً تبیین‌های روان‌شناختی؛ یعنی «تبیین‌هایی که بر حسب مقصد، منظور و اهداف افراد صورت پذیرفته باشد، در علوم اجتماعی جایی ندارند؛ چون این علوم توجه‌شان فقط و فقط به رفتار پدیدهای جمعی یا کل‌ها است» (راین، 1367، ص 201).
    فردگرایان یا کسانی که تنها بر هستی فرد تأکید دارند، منطقاً باید رویکرد فردگرایی روش‌شناختی را در علوم اجتماعی دنبال کنند. این رویکرد، بر انگیزه‌های روانی و ویژگی‌های فردی در مطالعات اجتماعی تأکید می‌ورزد. در واقع، به تقدم روان‌شناسی بر جامعه‌شناسی نظر دارد. مطابق این رویکرد، هستی‌های اجتماعی را می‌توان به سائق‌های روان‌شناختی انسان ارجاع داد و از این طریق، به فهم و تبیین آن نائل آمد. به عبارت دیگر، پدیده‌های اجتماعی را می‌توان و باید روان‌شناسانه بررسی نمود.
    به گفتة لیتل، از یک سو مفاهیم اجتماعی را باید بر حسب مفاهیم دال بر افراد و رفتار و روابطشان تعریف نمود. مثلاً، مفهوم اجتماعی دانشگاه را باید بتوان بر حسب مجموعه‌ای از افراد و افعال، که در آن دخیل‌اند، تعریف نمود (لیتل، 1381، ص 313). از سوی دیگر، هیچ تبیین اجتماعی مستقل و با لذات وجود ندارد و همة نظم‌ها و احکام جمعی، باید بر حسب احکام فردی (انگیزه، قدرت، اعتقاد، و قابلیت فرد) توصیف شوند. مثلاً، اگر بگوییم: تورم شدید موجب بی‌ثباتی سیاسی می‌شود، این بیانی است فشرده که می‌باید به جای آن، شرحی را نشاند که ریشه‌های بی‌ثباتی را در اوضاع اقتصادی یک‌یک فاعلان نشان داد (همان، ص 316).
    وبر، نمونة بارز جامعه‌شناس فردگرا است. به اعتقادی وی، از دیدگاه جامعه‌شناختی، جمع یک واقعیت قائم به ذات نیست و فرضیه یک وجدان جمعی، پندار محض است. در واقع، تخمین وسایل بر حسب هدف، انتخاب این هدف، پیش‌بینی نتایج، و تصمیم و اجرای آن، همه از اراده فرد ناشی می‌گردد. فرد قائم به ذات است و مفاهیم جمعی، از لحاظ جامعه‌شناختی معقول نمی‌گردد، مگر بر پایه روابط معناداری که در رفتارهای فردی باز می‌یابیم (فروند، 1367، ص 121-122).
    پس از بیان تفاوت دو رویکرد یاد شده، اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که المیزان از کدام رویکرد پیروی می‌کند؟
    مطالعه مبانی معرفتی و مباحث اجتماعی المیزان، ما را به رویکرد کثرت‌گرای ایشان در بررسی‌های علوم اجتماعی رهنمون می‌سازد. المیزان، در عین تأکید بر وجود فلسفی جامعه، برای فرد نیز جایگاه حقیقی در زندگی اجتماعی می‌بیند. در واقع، فرد و جامعه را دو واقعیت عینی و دارای ارتباط متقابل می‌شناسد. این وجود حقیقی، آثار و قانونمندی‌های متفاوتی را ایجاد می‌کند. هم جامعه دارای ویژگی‌ها و قانونمندی‌های مختص به خود است و هم فرد از ویژگی‌های فطری و خصلت‌های روان‌شناختی و قانونمندی مخصوصی بهره می‌برد. در عین حال، رابطة متقابل و تأثیر و تأثر بین این دو واقعیت وجود دارد.
    با توجه به این مبانی، المیزان شناخت اجتماعی را در یکی از دو روش یاد شده محدود نمی‌سازد، بلکه شیوه کثرت‌گرا؛ یعنی فردگرایی و جمع‌گرایی روش‌شناختی را در برررسی‌های اجتماعی معتبر می‌داند. چنان‌که مباحث اجتماعی المیزان نیز بر محور همین دو رویکرد سازمان یافته است. المیزان، دربارة ابواب مختلف اجتماعی گفت‌وگو نموده، در همه این مباحث به تناسب مسائل مختلف، از تبیین جامعه‌شناختی و روان‌شناختی بهره برده است.
    1-2. تبیین‌های جامعه‌شناختی در المیزان
    اهتمام المیزان به نقش ساختارها در شکل‌گیری کنش و معرفت اجتماعی، موجب شده تا بخش زیادی از معرفت اجتماعی این تفسیر گرانسنگ، به تبیین جامعه‌شناختی پدیده‌ها اختصاص یابد. اساساً رویکرد تبیینی در بررسی مسائل اجتماعی و به طور خاص تبییین اجتماعی از امتیازات تفسیر اجتماعی به حساب می‌آید.
    نمونه‌هایی از آن عبارتند از: تبیین رابطه بین ربا و انهدام پایه‌های دین و جامعه (طباطبائی، 1425ق، ج 2، ص 409، 410، 419، 420 و 433؛ ج 4، ص 18). تمدن غربی و فساد اجتماعی (همان، ج 1، ص 210؛ ج 2، ص 384؛ ج 4، ص 193 و 351) فاصله طبقاتی و اختلافات اجتماعی (همان، ج 2، ص 384)، کنترل نابرابری اجتماعی و سعادت اجتماعی (همان، ج 2، ص 383؛ ج 15، ص 10)، حجاب و امنیت اجتماعی زنان (همان، ج 16، ص 339)، کنترل غیررسمی و پیشگیری از انحراف اجتماعی (همان، ج 8، ص 283؛ ج 6، ص 209)، کنترل رسمی و کاهش انحرافات اجتماعی (همان، ج 4، ص 163و 235)، مفاسد اخلاقی و فروپاشی خانواده (همان، ج 4، ص 270؛ ج 15، ص 17؛ ج 7، ص 375)، ربا و ایجاد فاصله طبقاتی غیرطبیعی (همان، ج 2، ص 429، 430 و 433).
    المیزان در همة موارد یاد شده، به نقش ساختارهای اجتماعی توجه می‌کند. در واقع پیامد‌های اجتماعی، از قبیل انهدام جامعه، مفاسد اجتماعی، اختلاف اجتماعی و نیز سعادت و امنیت اجتماعی را در ارتباط با برخی عناصر اجتماعی توضیح می‌دهد و نقش ساختار اجتماعی را در شکل‌گیری عناصر یاد شده، برجسته می‌سازد و سازوکار علّی این رابطه را با تکیه بر عناصر جامعه‌شناختی و صرف نظر از احکام و انگیزه‌های فردی بیان می‌کند. به‌عنوان نمونه، هنگامی که منشأ شکل‌گیری فاصله طبقاتی و پیامدهای آن را بررسی می‌کند، بر نقش ربای اجتماعی تأکید می‌کند؛ زيرا ربای اجتماعی که توسط بانک‌ها و مؤسسات تجاری صورت می‌پذیرد، به تدریج منجر به تراکم غیرطبیعی ثروت نزد بخشی از جامعه مثل بانک و سایر مؤسسات و محرومیت اجتماعی دیگران و گسترش فقر عمومی می‌گردد (همان، ج 2، ص 429، 430 و 433). هنگامی که برخی کجروی‌های اجتماعی را توضیح می‌دهد، منشأ آن را در ساختارهای اجتماعی می‌یابد و ایجاد برخی ویژگی‌های روان‌شناختی تأثیرگذار در این پدیده را در بستر فرایندهای اجتماعی تحلیل می‌کند. تبیین رابطة مفاسد اجتماعی و فرهنگ غرب، از این قبیل است. یعني سیطره فرهنگ مادی و حس‌گرای غرب که در واقع ارزش‌های مادی را در جامعه نهادینه کرده، زمینه‌های روان‌شناختی برخی کجروی‌ها را در افراد ایجاد نموده است. اين امر، گسترش مفاسد اجتماعی را به ارمغان آورده است (همان، ج 13، ص 87.). جامعه‌شناسانه بودن این‌گونه تبیین‌ها، به این معنا است که المیزان متغیرهای یاد شده را به عوامل اجتماعی ربط می‌دهد و در حاشیه ساختارهای اجتماعی تحلیل می‌کند. هرچند متغیرهای روان‌شناختی در ایجاد این متغیرها اثر دارند، اما این متغیرها نیز محصول تحولات ساختاری معرفی می‌شوند.
    2-2. تبیین روان‌شناختی
    رویکرد فردگرایی، ویژگی روشی دیگر المیزان در تبیین مسائل اجتماعی است. المیزان در کنار استفاده از روش‌های جامعه‌شناختی، برای توضیح مسائل اجتماعی، از رویکرد فردگرایی و تبیین‌های روان‌شناختی نیز فراوان بهره گرفته است. علامه هم در تبیین حکمت اجتماعی برخی آموزه‌های قرآنی و هم در تحلیل برخی کنش‌ها و پیامدهای اجتماعی، از این رویکرد پیروی مي‌كند؛ یعنی آن احکام و رفتارها را به انگیزه‌ها و ویژگی‌های روانی فرد ارجاع داده است. تبیین اصل شکل‌گیری زندگی جمعی، نمونة آن است. المیزان، شکل‌گیری زندگی اجتماعی را بر مدار عوامل زیستی مثل نیاز جنسی و عاطفی تبیین می‌کند. یعني این سائقه‌های روان‌شناختی بشر را به زندگی جمعی و تشکیل کوچک‌ترین واحد اجتماعی سوق می‌دهد. ازآنجاکه تکوین و بقای جامعه، بدون وجود تعاون و همنوایی اجتماعی امکان‌پذیر نیست، المیزان تحقق این امر اجتماعی را بر اساس ویژگی روان‌شناختی دیگر، به نام استخدام‌گری انسان تحلیل می‌کند که قبلاً نیز بدان اشاره شده است (همان، ج 3،‌ ص 103؛ ج 13، ص 86؛ ج 15، ص 17؛ ج 16، ص 167).
    نمونه‌های دیگر تبیین‌های روان‌شناختی المیزان عبارتند از: تحلیل تأثیر تحریم ازدواج با محارم، در پیشگیری از شیوع فساد در خانواده (همان، ج 4، ص 264 و 313)، پیامدهای اجتماعی احترام به والدین (همان، ج 13، ص 79)، تأثیر تحریم فحشا در پیشگیری از مفاسد اجتماعی (همان، ج 7، ص 375)، نقش نماز در پیشگیری از کجروی اجتماعی (همان، ج 16، ص 133) نقش زنا در بالا رفتن سن ازدواج (همان، ج 15، ص 17)، آثار اجتماعی قیمومت مردان بر زنان (همان، ج 4، ص 229، 244، 255، 343 و 346؛ ج 6، ص 204).
    علامه، در مسائل اجتماعی مزبور، به جای تأکید بر ساختارها و عناصر اجتماعی، ویژگی‌های روان‌شناختی را مد نظر قرار داده و تحلیل روان‌شناسانه ارائه می‌دهد.
    لازم به يادآوري است هرچند می‌توان در تحلیل برخی مسائل اجتماعی، از هر دو شیوة جامعه‌شناختی و روان‌شناختی استفاده نمود، اما از منظر المیزان در پاره‌ای از مسائل اجتماعی هرگز نمی‌توان فردگرایی روش‌شناختی یا رویکرد روان‌شناختی را مبنای تحلیل قرار داد؛ زیرا تحویل برخی مسائل اجتماعی، به عناصر روان‌شناختی امکان‌پذیر نمی‌باشد. این مسئله از دو بُعد قابل بررسی است.
    الف. وجود حقیقی جامعه و قانونمندی و فشار هنجاری آن: همان‌گونه که در بخش مبانی معرفتی بیان شد، المیزان بر وجود مستقل و ممتاز جامعه و ساختارهای اجتماعی تصریح دارد. این وجود مستقل و متمایز از افراد، قانونمندی مخصوص به خود را می‌طلبد که از سنخ قانونمندی افراد نیست، تا بدان تحویل برده شود. به عبارت دیگر، ساختار اجتماعی نیز همانند اجزای تشکیل‌دهندة آن، دارای قانونمندی مخصوص به خود است. شناخت و عدم شناخت قانونمندی اجزاء در بسیاری موارد، تأثیری در شناخت قانونمندی مرکب ندارد. از سوی دیگر، المیزان بر فشار هنجاری جامعه، در شکل‌دهی به کنش و معرفت فرد تأکید دارد. وجود این‌گونه توانمندی جامعه موجب شکل‌گیری برخی کنش‌ها می‌گردد که به رغم میل عاملیت صورت می‌گیرد. در واقع، برخی انگیزه‌ها و ذائقه‌های روان‌شناختی، در حاشیه اقتضائات فرهنگ و جامعه شکل می‌گیرد. این مسائل، نه تنها راه را برای رویکرد کل‌گرایانه باز می‌کند، بلکه وجود این رویکرد را در تحلیل آن کنش‌ها و مسائل اجتماعی اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. بنابراین، روش‌ فردگرایانه روان‌شناختی، در شناخت مسائل اجتماعی از ظرفیت کافی برخوردار نبوده و ما را از مطالعه جامعه‌شناسانه پدیده‌های اجتماعی بی‌نیاز نمی‌کند. تمرکز تنها بر روش‌فردگرایانه در شناخت جامعه، معرفتی ناقص نسبت از آن در اختیار انسان قرار خواهد داد.
    ب. وجود پیامدهای ناخواسته کنش: رابطة بین کنش و پیامدهای آن، امری تکوینی است که از آن، به «قانونمندی اجتماعی» یاد می‌شود. هرچند اختیاری بودن، از ویژگی‌های کنش به حساب می‌آید، ولی پیامد آن در اختیار انسان نیست. هر کنشی‌ نتایجی را در حیات فردی یا اجتماعی در پی دارد که در واقع پیامد قهری و تکوینی آن است. پیامدها یا کارکردهای اجتماعی کنش، به دو قسم آشکار و پنهان یا خواسته و ناخواسته تقسیم می‌شود. کارکردهای آشکار کنش، به آن دسته از آثاری اطلاق می‌شود که مورد قصد عاملان اجتماعی قرار گرفته است و کارکردهای پنهان، پیامدهایی است که عاملان اجتماعی آن را قصد نکرده‌اند. بخش زیادی از قانونمندی اجتماعی، مربوط به کارکردهای ناخواسته و پنهان کنش‌های اجتماعی است. وجود این‌گونه کارکردها، رویکرد کل‌گرایانه را ضروری می‌سازد. مطالعه و شناخت این نوع پدیده‌ها، با کشف احکام و انگیزه‌های فردی مشکل و گاهی ناممکن است. شناخت احکام و انگیزه‌های فردی، در چارچوب قانونمندی معطوف به رابطه بین کنش و کارکردهای آشکار توجیه روشن دارد. اما بسیاری از کارکردهایی را که مورد قصد عاملان اجتماعی قرار نگرفته و چه‌بسا در ارتباط با سایر عوامل اجتماعی اتفاق افتاده، نمی‌توان از طریق تحلیل انگیزه‌های فردی و احکام شخصی بازشناخت.
    3. رویکرد تبیینی و تفسیری
    تبیین‌گرایی و تفسیرگرایی، به‌عنوان دو رویکرد کلان مطالعه پدیده‌های اجتماعی، از زمان شکل‌گیری جامعه‌شناسی محل نزاع متفکران اجتماعی قرار داشته است. فلسفة علوم اجتماعی، عهده‌دار بررسی این نزاع روش‌شناختی بوده است. این اختلاف، در مبانی معرفتی این دو رویکرد و تفسیر متفاوتشان نسبت به ماهیت پدیده‌های اجتماعی و در واقع، ماهیت موضوع علم اجتماعی ریشه دارد. بر اساس این اختلاف، علم اجتماعی به دو بخش قانون‌مدار و قاعده‌مدار یا علت‌محور و دلیل‌کاو تقسیم می‌شود.
    رویکرد تبیینی، به همسانی ماهیت پدیده‌های انسانی و طبیعی نظر دارد، و تفاوت بین علم اجتماعی و طبیعی، را نه در نوع و ماهیت، بلکه در بساطت و پیچیدگی می‌داند. ازاین‌رو، استفاده از الگوی طبیعی را برای مطالعه پدیده‌های اجتماعی نیز توصیه می‌كند. به عبارت ديگر، همچون علوم طبیعی، با روش بیرونی و علت‌کاوانه، به مطالعة پدیده‌های اجتماعی می‌پردازد: بر روش کمّی در شناخت و حل مسائل اجتماعی تکیه دارد؛ به اعتبارساز بودن انسان و طبیعتاً به باطن و معنای کنش اجتماعی توجه ندارد و تنها به مطالعه صورت رفتار اجتماعی اکتفا می‌کند؛ توجه عمده به ساختارها دارد و نقش عاملیت در آن کم‌رنگ و در برخی تبیین‌ها، مثل تبیین دورکیمی به جبر اجتماعی میل پیدا می‌کند؛ و کشف قوانین علی حاکم بر رفتار اجتماعی و پیش‌بینی و کنترل آن را دنبال می‌کند.
    بسیاری از جامعه‌شناسان کلاسیک، از این رویکرد پیروی می‌کردند و به همسانی پدیده‌های طبیعی و اجتماعی نظر دادند. چنان‌که اگوست کنت، جامعه‌شناسی را با عنوان فیزیک اجتماعی توصیف نمود (کوزر، 1380، ص 24؛ مندراس و گورويچ، 1350، ص 25) و بر این باور بود که جامعة بشری، باید با همان روشی‌، مورد بررسی قرار گیرد که در جهان طبیعی به کار برده می‌شود؛ زیرا تفاوتی بین این دو جهان، جز پیچیدگی بیشتر جهان اجتماعی وجود ندارد. علم اجتماعی توانست قوانین حاکم بر طبیعت را کشف كند، اکنون صحنه برای جامعه‌شناسی آماده شده است (کوزر، 1380، ص 24). به همین دلیل، دورکیم به شئ بودن پدیده‌های اجتماعی تأکید داشته است (دورکیم، 1355، ص 38).
    اما روش تفسیر بر تفاوت ماهوی بین پدیده‌های اجتماعی و طبیعی تأکید دارد و بر خلاف رویکرد تبیینی، تفاوتشان را در بساطت و پیچیدگی نمی‌داند. به اعتقاد تفسیرگرایان، علوم طبیعی با امور نفس‌الامری و فرایند‌های علّی عینی، ولی علوم اجتماعی با اعمال و افعال معنادار و اعتباریات اجتماعی سروکار دارد. فرایندهای طبیعی را می‌توان به نحو عینی، توصیف و تبیین کرد. ولی اعمال و افعال معنادار و یا اعتباریات اجتماعی، نیازمند تفسیر و تفهم‌اند (لیتل، 1381، ص 113-114). با توجه به این باور، رویکرد تفسیری، روش متفاوتی را برای کسب معرفت اجتماعی توصیه می‌کند. پرهیز از روش کمّی و مطالعه بیرونی پدیده‌های اجتماعی و اتخاد روش کیفی و درون‌کاوی و روش همدلانه، برای شناخت معانی ذهنی کنشگران و قواعد اجتماعی، ویژگی این رویکرد است.
    پس از بیان اجمالی این دو رویکرد، اکنون این پرسش مطرح می‌شود که معرفت اجتماعی المیزان، با کدام رویکرد همسانی دارد؟ کدام‌یک از دو رویکرد، معناکاوی و علت‌محوری را دربارة علم اجتماعی معتبر می‌شمرد؟ پاسخ این پرسش را در مبانی معرفت اجتماعی ایشان باید جست‌وجو كرد. تفسیر ایشان نسبت به ماهیت پدیدهای اجتماعی و چگونگي شکل‌گیری آن و نسبت آن با انسان‌شناسی و جهان‌شناسی، ما را به ظرفیت استفاده از هر دو روش تبیینی و تفهمی در شناخت جهان اجتماعی را فعال می‌سازد.
    الف. رویکرد تفسیری
    رویکرد تفسیری و تفهمی مطالعات اجتماعی و معناکاو بودن علوم اجتماعی در المیزان را در مباحث مربوط به اعتباریات اجتماعی می‌توان یافت. علامه، یکی از ویژگی‌های فطری انسان را اعتبارساز بودن او می‌داند و اعتباریات اجتماعی را از ضرورت‌های زندگی جمعی و واسطة بین نقص و کمال انسان می‌شمرد.
    با توجه به منشأ اجتماعی اعتباریات اجتماعی و اتکای آن به نیازها و مصلحت‌های عمومی، تفاوت آن را در جوامع مختلف تجربه می‌کنیم. این تفاوت، حتی درون یک فرهنگ و در شرایط اجتماعی متفاوت و دگرگونی‌های نوظهور نیز بروز خواهد یافت. به تعبیر علامه، زمام امور اعتباری به دست ماست و به اقتضای دگرگونی زندگی و معیشت‌مان، آن را تغییر می‌دهیم (طباطبائی، 1425ق، ج 3، ص 303). ازاین‌رو، چه‌بسا شیوة عملی در یک جامعه، مورد تحسین واقع شود و جامعه‌ای دیگر همان را تقبیح نماید. حتی در خرده‌فرهنگ درون یک فرهنگ نیز این‌گونه اختلاف وجود دارد (همان، ج 8، ص 54).
    المیزان، به نمونه‌هایی از این گوناگونی اعتباریات اجتماعی، در فرهنگ‌های مختلف اشاره می‌کند که عبارتند از: تفاوت ارزش‌های خانوادگی در جوامع شهری و بدوی و ارزش بیشتر فرزند پسر در جامعه بدوی نسبت به جامعه شهری (همان، ج 3، ص 104)، یا تفاوت سعادت اجتماعی و ملاک‌های افتخار در جوامع مختلف (همان، ج 4، ص 353).
    اعتباری بودن پدیده‌های اجتماعی، با ویژگی یاد شده، علم اجتماعی معناکاو و رویکرد تفهمی را موجه ‌می‌سازد؛ زیرا شناخت بخشی از مسائل اجتماعی، بدون معناکاوی کنش‌ عاملان اجتماعی و درک اعتباریات و قواعد اجتماعی حاکم، امکان‌پذیر نیست. شناخت پدیده‌های اجتماعی را نه از منظر بیرونی، بلکه با روش درون کافی و شناخت انگیزه‌های کنش و قواعد اجتماعی حاکم بر آن باید شناخت. زمانی می‌توان به معرفت درست نسبت به مسائل اجتماعی دست یافت که آن را از منظر خود کنشگران درک کرد و با روش همدلانه و مشاهده مشارکتی و نه مشاهده بیرونی، نظم درونی آن را شناخته و تحلیل نمود.
    بنابراین، مطابق دیدگاه علامه، پدیده‌های اجتماعی، از پدیده‌های طبیعی متمایز و رویکرد پوزیتویستی که تنها علت‌محوری را برای مطالعات اجتماعی برمی‌گزیند، رویکردی ناقص شمرده می‌شود.
    ب. رویکرد تبیینی
    هرچند اعتباری بودن پدیده‌های اجتماعی و معناداری کنش اجتماعی، علم اجتماعی را به علمی معناکاو تبدیل می‌کند، اما برخی ویژگی‌های جامعه و پدیده‌ها و حتی اعتباریات اجتماعی، در مبانی معرفتی المیزان، رویکرد علت‌محوری را نیز برای علم اجتماعی معتبر می‌سازد. همان‌گونه که گذشت، قانونمندی جامعه و تاریخ و حاکمیت قانون بر رفتار اجتماعی، یکی از وجوه مبانی معرفت اجتماعی المیزان است. متعلق این قانونمندی اجتماعی، نه امور قراردادی و اعتباری، بلکه روابط عینی و تکوینی است. این‌گونه قانونمندی را که از رابطة علّی بین کنش‌های اجتماعی و پیامدهای آن گزارش می‌دهد، می‌توان با رویکرد علت‌محور مطالعه نمود. در واقع، صرف نظر از اعتباریات اجتماعی در جوامع مختلف، بین رفتار اجتماعی انسان و آثار تکوینی آن، رابطة علّی و معلولی وجود دارد. ازاین‌رو، می‌توان آن را با روش الگوی طبیعی، یعنی موضع ناظر بیرونی بررسی نمود. به‌عنوان نمونه، رابطة بین اباحی‌گری جنسی و فروپاشی خانواده را می‌توان مصداق این مسئله برشمرد. این گزاره، رابطة عینی و واقعی دو متغیر اجتماعی را بررسی می‌کند و از تأثیر تکوینی گسترش مخدوش شدن اخلاق جنسی، بر تزلزل خانواده حکایت می‌کند. بنابراین، صرف‌نظر از ارزش منفی داشتن یا نداشتن اباحی‌گری جنسی در جوامع مختلف و بدون شناخت نوع نگاه عاملان اجتماعی به این فساد اخلاقی، می‌توان تأثیر این رفتار جنسی را بر تزلزل خانواده تبیین علّی نمود. رویکرد تبیینی علامه را در مجلدات مختلف المیزان می‌توان مشاهده کرد. این رویکرد، در واقع در امتداد آن نگاه واقع‌گرایانه و کتاب زندگی دیدن قرآن کریم قابل ارزیابی است. شیوة المیزان اين است که در بررسی آیات کریمه، کاربرد آن را در زندگی بشر بیان می‌کند. این شیوه علامه، در بخش آیات اجتماعی تجلی بیشتری دارد. در واقع، المیزان افزون بر بیان مدلول مطابقی آیات، لوازم و تأثیرات آن را در زندگی اجتماعی بیان نموده، مکانیسم این تأثیر را شرح داده، با تکیه بر مفاد همین آموزه‌ها، منشأ شکل‌گیری و پیامد برخی حوادث اجتماعی را با رویکرد علت‌محور تحلیل می‌کند. قبلاً، مصادیقی از این رویکرد المیزان، در قالب تبیین جامعه‌شناختی و روان‌شناختی ارائه شده است.
    لازم به يادآوري است كه اعتباریات اجتماعی که رویکرد قاعده‌محوری را موجب می‌گردد. از جهات منشأ و پیامدهای آن، با رویکرد تبیینی ارتباط دارد؛ زیرا اگر چه اعتباریات اجتماعی در نگاه المیزان، بیرون از ظرف اجتماعی وجود واقعی ندارند و تنها بر اساس نیازهای اجتماعی تولید می‌شوند (همان، ج 19، ص 229)، اما همین امور غیرواقعی، از منشأ واقعی برمی‌خیزند. همچنین، اثرات واقعی و عینی در ظرف اجتماع دارند. بنابراین، اعتباریات، به لحاظ منشأ شکل‌گیری و پیامدهای‌شان، دارای عینیت و واقعیت‌اند. ازاین‌رو، می‌توان آن را از دو جهت منشأ و پیامد با روش علت کاو و بیرونی مطالعه نمود. منشأ واقعی داشتن اعتبارات اجتماعی از این‌ جهت است که در ربط با نیازهای اجتماعی انسان به وجود می‌آید. علامه، خاستگاه زندگی اجتماعی را نیازهای متنوعی می‌داند که در ساختار وجودی او، به صورت تکوینی قرار داده شده است. نیاز جنسی و عاطفی، سر آمد این نیاز است. همچنین، پس از شکل‌گیری جامعه، نیازهای دیگری از قبیل امنیت، رفاه، بهداشت رخ می‌دهد که علامه، سعادت دنیوی انسان را در گروه رفع منطقی و غیرافراطی این نیازها تعریف می‌کند (همان، ج 12، ص 28؛ ج 2، ص 384). اعتبارات اجتماعی نیز در راستای تأمین این نیازها شکل می‌گیرد و هریک از نهادهای مختلف اجتماعی، که از مجموعه هنجارها و الگوهای رفتاری تشکیل شده، بخشی از تأمین نیازهای زیستی انسان اجتماعی را بر عهده دارند. به‌عنوان نمونه، مجموعه اعتباریات نهاد خانواده عهده‌دار تأمین نیاز جنسی و عاطفی انسان اجتماعی می‌باشد. بنابراین، با توجه به این منشأ واقعی، که به‌عنوان علت شکل‌گیری اعتباریات درون نهادهای اجتماعی است، می‌توان چگونگي شکل‌گیری نهادهای اجتماعی و سیر تحولات آن را از موضع بیرون و با شیوه علت کاو مطالعه نمود. المیزان نیز بر اساس همین زمینه‌های عینی و واقعی، سیر تحولات برخی اعتباریات اجتماعی مثل پول، خانواده، نظام مالکیت را تبیین علّی کرده است. ایشان در تفسیر آیات 275   و 276  سورة بقره که تحریم ربا را بیان کرده، سیر تحول شکل‌های مبادلات و اعتبار یافتن پول را بر اساس نیازهای اجتماعی این‌گونه تبیین مي‌كند: نیاز انسان اجتماعی به کالاهای مختلف و تفاوت این کالا در جهت نوع و مقدار نیازمندی انسان و فراوانی و کمی وجود نوع کالا در بازار، جریان مبادله را مشکل می‌کرده است. از‌این‌رو، نیاز اجتماعی به قیمت‌گذاری این کالا به وجود آمده و موجب اعتبار درهم و دینار و پول در جامعه شده و اعتباراتی نیز نسبت به کیفیت اندازه‌گیری ارزش کالاهای مختلف وضع شده است (همان، ج 2، ص 428-429).
    بررسی زمینه‌های اجتماعی شکل‌گیری مالکیت سوسیالیستی، که در قالب نهاد حکومت تجلی یافته، به‌عنوان یکی از بارزترین مظاهر اعتباریات اجتماعی، مصداق دیگر منشأ واقعی اعتباریات اجتماعی است. علامه، در تبیین این مسئله به زمینه‌های اجتماعی آن اشاره می‌کند و علت پیدایش نظام مالکیت سوسیالیستی را نابرابری اجتماعی ظالمانه و فاصله فاحش طبقاتی و برخوداری برخی نسبت به منافع کمیاب جامعه و محرومیت دیگران معرفی می‌كند (همان، ج 4، ص 339-340؛ ج 2، ص 430؛ ج 4، ص 110).
    وجه عینی دیگر اعتبارات اجتماعی، پیامدها و آثار عینی آن در حوزه حیات اجتماعی است. علامه، به رغم غیرواقعی دانستن اعتباریات، آن را دارای آثار می‌شمرد (همان، ج 3، ص 150). در مجلدات مختلف المیزان، پیامدهای عینی آن را در حوزة زندگی جمعی بيان می‌کند. به‌عنوان نمونه، نهاد خانواده و خویشاوندی، از مجموعه قواعد اعتباری تشکیل شده، تأثیرات عینی فراوانی در جامعه به دنبال دارد. در واقع تنظیم و عدم تنظیم الگو روابط خانوادگی بر مدار آموزه‌های وحیانی، آثار اجتماعی متفاوتی را به دنبال دارد که این آثار را باید به شیوه علت کاوی و نه تفهمی بررسی کرد. ایشان در تفسیر آیة 23 سورة اسراء،  که بر احترام نسبت به والدین تأکید دارد، کارکردهای عینی اجتماعی الگوی روابط خانوادگی را بر مدار آموزه‌های وحی تبیین می‌کند:
    رابطة عاطفی بین پدر و مادر از یک سو و با فرزند از سوی دیگر، یکی از بزرگترین اموری است که جامعه بدان قوام می‌یابد و همین، وسیله‌ای طبیعی است که پیوند زوجین را حفظ می‌کند. بنابراین، اقتضای سنت اجتماعی فطری این است که انسان به تکریم والدینش بپردازد؛ زیرا اگر این حکم وحیانی از جامعه ترک شود، عاطفه در جامعه از بین می‌رود و شالودة جامعه از هم گسیخته می‌گردد (طباطبائی، 1425ق، ج 13، ص 79؛ ج 7، ص 374-373).
    لازم به يادآوري است که تفهم در برخی مطالعات اجتماعی مصداق ندارد. به عبارت دیگر، اساساً در برخی موارد به دنبال فهم و تفسیر پدیدة‌ اجتماعی نیستیم. مثلاً، هنگامی که از اثرات اجتماعی یک رفتار یا حادثة اجتماعی سخن می‌گوییم، به دنبال کشف پیامد اجتماعی آن هستیم و نه فهم و تفسیر آن. به‌عنوان نمونه، وقتی آثار اجتماعی تورم را بررسی می‌کنیم، یا عوامل اجتماعی یک رخداد یا تغییر اجتماعی و یا پیامدهای آن را تحلیل می‌کنیم، کاری به فهم و تفسیر این پدیده نداریم، بلکه به دنبال تبیین آن هستیم.
    نتیجه‌گيري
    این مقاله روش‌شناسی اندیشه اجتماعی المیزان را مورد بازخوانی قرار داده است. المیزان، اندیشه‌های اجتماعی خود را بر برخی مبادی معرفتی استوار نموده است. این مبانی، رویکرد روشی متفاوت را در نظریه‌پردازی اجتماعی‌اش ایجاد کرده است. کثرت‌گرایی روشی، از بارزترین وجوه روش‌شناسی ایشان است. المیزان برخلاف رویکردهای موجود در جامعه‌شناسی، به روش حسی محدود نشده و مسیر عقلی و شهودی را نیز در شناخت اجتماعی معتبر دانسته است. ازاین‌رو، این کثرت‌گرایی روشی را برگزیده است.
    مبانی هستی‌شناختی و انسان‌شناختی المیزان، ظرفیت روشی تفسیری و تببینی را در علم اجتماعی فعال می‌کند. ازاین‌رو، المیزان در ارائه نظریه‌های اجتماعی، از دو رویکرد تفسیری و تبیینی بهره‌گرفته است. به رغم تصریح برخی عبارات المیزان بر هستی مستقل جامعه، اما با توجه به همان مبانی معرفتی، به یکی از دو رویکرد فردگرایی و جمع‌گرایی روش‌شناختی منحصر نشده، هر دو روش را در شناخت اجتماعی معتبر دانسته و در تحلیل کنش‌های اجتماعی از هر دو ظرفیت روش‌شناختی بهره جسته است.

     

     

    References: 
    • بلیکی، نورمن، 1384، طراحی پژوهش‌های اجتماعی، ترجمة حسن چاوشیان، تهران، نشر نی.
    • بيرو،‌ آلن، 1370، فرهنگ علوم اجتماعي،‌ ترجمة باقر ساروخاني،‌ تهران، کیهان.
    • پارسانیا، حمید، 1389، روش‌شناسی انتقادی حکمت صدرایی، قم، کتاب فردا.
    • ـــــ ، 1391، جهان‌های اجتماعی، قم، کتاب فردا.
    • دورکیم، امیل، 1355، قواعد روش، ترجمة علی‌محمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران.
    • ـــــ ، 1378، خودکشی، ترجمة نادر سالارزاده امیری، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی.
    • راین، آلن، 1367، فلسفه علوم اجتماعی، ترجمة عبدالکریم سروش، بی‌جا، علمی و فرهنگی.
    • ژولين فروند، 1367، جامعه‌شناسي ماکس وبر، ترجمة عبدالحسين نيک‌گهر، تهران، رايزن.
    • ساروخاني، باقر، 1370، درآمدي بر دائرة‌المعارف علوم اجتماعي، تهران، کيهان.
    • سایر، آندره، 1385، روش در علوم اجتماعی، ترجمة عماد افروغ، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
    • سلیمانی‌امیری، عسکری، 1388، منطق و شناخت‌شناسی از نظر حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشي امام خمينی.
    • طباطبائی، سيدمحمدحسین، 1425ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
    • ـــــ ، بي‌تا، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
    • کوزر، لوییس، 1380، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، ترجمة محسن ثلاثی، تهران، علمی و فرهنگي.
    • لیتل، دانیل، 1381، تبیین در علوم اجتماعی، ترجمة عبدالکریم سروش، تهران، صراط.
    • مصباح‌یزدی، محمد‌تقی، 1389، درباره پژوهش، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشي امام خمينی.
    • ـــــ ، 1394، آموزش فلسفه، قم، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل.
    • مندراس، هانري و ژرژ گورويچ، 1380، مقدمه‌‌ای بر جامعه‌شناسی همراه با: تاریخ مختصر جامعه‌شناسی، ترجمة باقر پرهام، تهران، امیرکبیر.
    • وبر، ماکس، 1371، اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری، ترجمة عبدالمعبود انصاری، تهران، سمت.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گلستانی، صادق.(1397) روش‌شناسی علم اجتماعی؛ با تأکید بر تفسیر اجتماعی المیزان. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 9(2)، 05-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صادق گلستانی."روش‌شناسی علم اجتماعی؛ با تأکید بر تفسیر اجتماعی المیزان". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 9، 2، 1397، 05-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گلستانی، صادق.(1397) 'روش‌شناسی علم اجتماعی؛ با تأکید بر تفسیر اجتماعی المیزان'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 9(2), pp. 05-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گلستانی، صادق. روش‌شناسی علم اجتماعی؛ با تأکید بر تفسیر اجتماعی المیزان. معرفت فرهنگی اجتماعی، 9, 1397؛ 9(2): 05-22