الگوی مطلوب سرگرمی در یک رسانه دینی (با تأکید بر رسانه ملی)

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
«سرگرمي» به معني لهو و لعب در عربي و در انگليسي «Entertainment/Amusement/Recreation» ميباشد. در اصطلاح، به مجموعهاي از فعاليت¬هاي اختياري، انتخابي، تفنني و غير انتفاعي
اطلاق ميشود كه غالباً با هدف نيل به برخي هيجانات مثبت نظير شادي، لذت، آرامش، خرسندي و... و دفع برخي انفعالات و هيجانات منفي نظير غم، افسردگي، اضطراب، فشار روحي و...)
و نيز حصول برخي نتايج متوقع همچون تقويت قواي جسمي، خودشكوفايي، كسب مهارتهاي لازم، جبران كمبودها، ارضاي حس تنوع جويي و... مورد توجه قرار ميگيرند. سرگرميها را گاه به اعتبار ظرف وقوع، «فعاليتهاي فراغتي» و گاه به اعتبار اثر غالب يا متوقع يعني فرح¬بخشي، «تفريحات» نام نهادهاند.
كار و فراغت تا پيش از انقلاب صنعتي به صورتي به هم پيوسته، مكمل و داراي نسبت اصل و فرع ملاحظه ميشدند. در اين نسبت سنجي همواره رجحان و ارزش و اعتبار غالب از آن «كار» بود. به استثناي كار بدني، كه همواره مورد بيمهري و بلكه نفرت طبقات اعيان و اشراف و برخي از مشتغلان به فعاليتهاي فكري و هنري، بهويژه در يونان و روم باستان بوده است، ساير مصاديق كار همواره در مقايسه با فراغت خواهي و تفريح، دست كم در مقام نظر ترجيح مييافت. برهم خوردن رابطه ميان كار و فراغت و تقابل ميان آنها، بلكه ترجيح فراغت بر كار، از جمله نتايج انقلاب صنعتي و تحولات ناشي از آن است.
وقوع تحولات بنيادين و گسترده ناشي از فرايند پرشتاب صنعتي شدن و مدرنيسم، طيف وسيعي از پيامدهاي خواسته و ناخواسته را در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه و تدريجاً در كل جهان موجب گشت. بسط تدريجي «اوقات فراغت» تحت تأثير دگرگونيهاي نظام شغلي، تقسيم كار اجتماعي، مكانيزه شدن غالب فعاليتها، رشد جمعيت، افزايش سن كاريابي، كاهش سن بازنشستگي، ورود گسترده زنان به چرخة فعاليتهاي شغلي برون خانگي و... از جمله اين پيامدهاست. تلاش و تكاپوي همه جانبه براي چاره انديشي و برنامهريزي براي بهرهگيري بهينه از اين اوقات، به عنوان بخشي ازسرمايه ملي قابل استحصال و ضرورت پاسخ دهي به انتظارات و مطالبات تودهاي، به شكلگيري مجموعهاي از اقدامات متنوع متناسب با امكانات محيطي منجر شد. ميزان موفقيت دولتهاي رفاه و نهادها و سازمانهاي فرهنگي، وابسته در تأمين اين مهم، متناسب با ظرفيتها و امكانات محيطي و انتظارات عمومي، به يكي از شاخصهاي مهم توسعه يافتگي تبديل شد. افزايش اوقات فراغت در كنار ساير تحولات روان شناختي و فرهنگي ـ اجتماعي، از جمله رشد روز افزون امكانات رفاهي، غلبه روحيات تنوع طلبانه و لذتجويانه، بروز تدريجي برخي بحرانهاي ناخواسته، به ويژه بحرانهاي وجود شناختي، سرخوردگيهاي ناشي از سبكهاي زندگي مدرن و مجموعه ديگري از رويدادهاي آشكار و پنهان در اين جوامع، اشتياق روز افزون به اشتغالات برنامههاي سرگرم كننده و تفريحي را به يكي از كانونيترين مطالبات و تودهاي و يكي از برجستهترين دل مشغوليهاي فراغتي تبديل كرد. حضور بخش خصوصي، ظهور پديده «صنعت فرهنگ»، دخالت انگيزهها و اغراض سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيك و ميدان داري غرايز و شهوات لذت جويانه كنترلناپذير. انسان، بازار سرگرمي وتفريح را به يكي از پررونقترين بازارهاي ارضاء كننده خواستهها و منويات متنوع درسطوح مختلف، بهويژه پوشش دهي به اوقات فراغت تبديل نمود.
از اينرو، سرگرمي اگر در گذشته به صورتي درهم آميخته با كار و تلاش، بدون نياز به تمهيدات و چاره انديشيهاي ويژه، پوشش مييافت و يا بيشتر در ناحيه برخي گروههاي سني همچون كودكان و نوجوانان يا برخي طبقات همچون اقشار متمكن و مرفه احساس ميشد، امروزه به يكي از فرصتهاي همگاني نسبتاً مستقل از روندهاي عادي كار و تلاش رسمي و شديداً نيازمند سياستگذاري و برنامهريزي، و تخصيص امكانات تبديل شده است.
از جمله سازمانهايي كه در راستاي تأمين نيازهاي تفريحي و فراغتي در جامعه مدرن اعلان موجوديت كرده و بخش قابل توجهي از فعاليت خود را به تامين اين نياز اختصاص دادهاند، رسانههاي جمعياند. رسانههاي جمعي مدرن، به دليل جاذبههاي هنري، قابليتهاي تكنيكي، موقعيت ساختاري، مقبوليت تودهاي، مأموريت نهادي، نيازها و انتظارات جمعي، بخش قابل توجهي از ظرفيتهاي كاركردي خويش را به تأمين اين نياز يا خواسته اختصاص دادند. نقش آفريني در اين عرصه و احراز اين موقعيت، اگر به اقتضاي ذاتي و فلسفه وجودي رسانهها مستند نباشد، دست كم به عملكرد تاريخي و هويت كاركردي آنها مربوط ميشود. از اين ميان، رسانههاي تصويري همچون سينما و تلويزيون، به دليل برخي ويژگيهاي ذاتي، موقعيتي و كاركردي، در تأمين اين مهم گوي سبقت را از سايرين ربودهاند. در اين ميان، تلويزيون، از موقعيت و جايگاه ممتاز و بي بديلي برخورداراست.
سرگرمي، اگر چه در محاورات اصحاب رسانه، به سنخ نه چندان مشخصي از برنامهها اطلاق ميشود، اما از منظر كاركردي، هر برنامة رسانه بالقوه ميتواند دست كم براي برخي مخاطبان اثر سرگرم كننده داشته باشد. رسانه به عنوان يك نهاد اجتماعي براي ايفاي نقش در سپهر عام جامعه، به داشتن الگوي عملي و منطق رفتاري برگرفته از مراجع و منظومههاي هنجاري معتبر در محيط تعامل خويش، نياز مبرم دارد و در عمل نيز هر نظام يا سازمان رسانهاي آگاهانه يا ناآگاهانه از يك يا چند مدل هنجاري، به صورت انحصاري يا تلفيقي تبعيت ميكند. وضعيت مقابل هنجارمندي، بيهنجاري است كه نه عملاً براي يك سازمان اجتماعي متصور است و نه نظراً توجيه پذير.
روشن است كه يك الگو يا نظام هنجاري جامع بايد به گونهاي طراحي شود كه بتواند رسانه مربوط را درموقعيتهاي مختلف و متناسب با ظرفيتها و محدوديتهاي واقعي عرصه عمل هدايت كند. آنچه ضرورت يك نظام هنجاري مشخص را براي رسانه اجتنابناپذير ميسازد، كاركردها و نقشهاي مهمي است كه رسانهها در حوزه اطلاع رساني، آموزش، جامعهپذيري، نظارت، كنترل، بسيج و تأمين سرگرمي و تفريح توده وار متناسب با انتظارات جمعي عهدهدار شدهاند. اين نياز و ضرورت براي رسانه ملي، كه به اقتضاي بايستهها و الزامات و آرمانهاي فرهنگي ناشي از انقلاب اسلامي، دانشگاه عمومي لقب گرفته و به رشد و هدايت تودهها منطبق با باورها، ارزشها، هنجارها، نگرشها، الگوها و رفتارهاي ديني يا مورد تاييد دين در نيل به تعالي مطلوب ماموريت يافته، مضاعف خواهد بود. تأمين كاركرد سرگرمي توسط يك رسانه ديني، كه در ظاهركاركردي غيرمنتظره مينمايد، ضرورت يك الگوي معيار جهت توجيه اصل و كم و كيف ايفاي اين مأموريت را ضرورت بيشتري ميبخشد. روشن است كه توقع استنباط يك نظام هنجاري و منطق رفتاري خاص مبتني بر آموزههاي عام و بايدها و نبايدهاي فقهي و اخلاقي اسلام، متفرع بر شناخت موضع كلي اسلام به عنوان يك دين نسبت به مقوله سرگرمي و مصاديق و گونههاي مختلف آن است. براي مثال، كساني كه با تمسك به برخي ظواهر درون ديني و ملاحظات اجتهادي، سرگرمي را عموماً به دليل ماهيت لهوي آن، غيرديني و اشتغال به آن را منافي با روح و مرام مؤمنانه ميانگارند، در خصوص مواضع هنجاري اسلام، بيشتر به ادله ترجيحي سلبي متضمن مفسده ملزمه و غيرملزمه (حرمت و كراهت) سوگيري دارند. در مقابل، كساني كه موضع اسلام را در برخورد با اين سنخ مقولات، نه نفي مطلق كه مقيد و مشروط به لحاظ قيود و شروط خاص ميدانند، بيشتر بر اصل اولي يعني «اباحه» تأكيد دارند.
اسلام و سرگرمي
تلقي پذيرفته شده و برخوردار از پشتوانههاي قوي معرفتي اين است كه اسلام به عنوان دين تمام زندگي، نسبت به مجموع عناصر و مؤلفههاي فرهنگي، اجتماعي و زيرساختها و روبناهاي زندگي انساني، اعم از باورها، ايدئولوژيها، ارزشها، نگرشها، قواعد و هنجارها، الگوها وسبكهاي زندگي، افعال و كنشها جوارحي و جوانحي، سياستها و برنامههاي تدبيري، نظامها و خرده نظامهاي اجتماعي و...اعلان موضع كرده و در هر بخش، به تناسب رهنمودها، و آموزههايي ارائه فرموده است. اسلام براي تحقق اهداف تربيتي و هدايتي خود و رسيدن مؤمنان به كمال مطلوب، ساماندهي به زندگي اين جهاني بشر با هدف زمينهسازي براي نيل به مقصود و اتمام حجت بر همگان را وجهه همت خويش قرار داده و ايده حاكميت ولايي بر مبناي قوانين الهي را براي تحقق آن و ايجاد بسترهاي فرهنگي اجتماعي لازم براي رشد و شكوفايي سرمايههاي فطري آماده كرده است. به بيان برخي محققان:
نياز به دين براي صعود به قلل عالي و كمالات انساني است. انسان كمال اصيل خويش را نميشناسد. درصورت شناختن، راه صعود به آن را نميداند. دين براي راه بردن به آن كمالات است. در عين حال، سامان دادن به وضع زندگي انسانها، از اعراض تبعي دين است؛ چون رسيدن به كمال حقيقي جز با عبور از حيات دنيا ميسر نيست. و اين «عبور» نيازمند برنامه و دستور است تا از هدف نهايي باز نماند. عدم انتظام در معاش، استعداد وصول به آن غايات را باطل و ضايع ميسازد. بدين جهت، از دين انتظار ميرود در همه شئون بشري دخالت كند و براي حركات و سكنات وي برنامهاي داشته باشد. ولي پر واضح است كه برنامه داشتن براي كلي و جزيي معاش انسانها امري است، و غايت بودن اين معاش امري ديگر.
لازم به يادآوري است كه منابع اخذ ديدگاه اسلام در موضوع تفريح و سرگرمي، همچون ساير موضوعات، در عين پيوستگي ارگانيك در چارچوب يك ساختار منسجم، متعدد و متكثر ميباشند. بخشي از ايدهها و مباني نظري اين موضوع از منظر اسلام، از روح كلي اين مكتب، بخشي، از گزارههاي توصيفي دين در خصوص ويژگيهاي انسان و نيازها و ضرورتهاي وجود شناختي و زيستي او، پارهاي از طريق توصيهها و دستورالعملهاي ترغيبي، تجويزي و تحذيري آن در اين باب يا ابواب مشابه، بخشي از آن از سيره عملي معصومان، بخشي از طريق استلزامات عقلي و عرفي ادله، توصيهها و اهداف شريعت، برخي از طريق ارجاع به سيره عقلاء و عرف غالب متشرعان قابل اصطياد و استنتاج است. اجتهادات فقهي و اخلاقي بزرگان و اساطين دين، در پرتو كاوش متعمقانه منابع فوق، دستاوردهاي پردازش شدهاي است كه ميتواند در تعيين خطوط كلي مواضع دين در اين بخش ماخذ واقع شود.
لازم به يادآوري است كه علاوه بر دلايل نقلي، برخي دلايل عقلي بر ضرورت تفريح و سرگرمي نيز به دلالت التزامي، موضع تأييدي دين را بيان ميكند.
دليل عقلي اول كه مربوط به حوزه روان شناسي فلسفي است، سرگرمي خواهي و فراغت جويي، لذتجويي و شادي خواهي را به نيازهاي اصيل انسان ارجاع ميدهد: انسان فطرتاً و ذاتاً به لذت و خوشگذراني روي ميآورد. در مقابل فراراز رنج، و درد، سختي و تنفر از آن نيز به صورت تكويني و غير اختياري در روان انسان وجود دارد. اين نياز طبيعي و فطري، همواره به تبع ظرفيتها و امكانات محيطي و متناسب با معيارها و ترجيحات فرهنگي ارضاء ميشود. اسلام به اقتضاي فطري بودن، اصل اين تمايل و لوازم قهري آن را مورد تأييد قرار داده و انتظار ميرود كه شريعت اسلامي، كه متكفل هدايت سلوك عملي انسان در نيل به غايات متعالي است، در اين بخش نيز مؤمنان را راهبر باشد. نكوهش موجود در برخي منابع ديني، نه به اصل لذت بلكه به عوامل و عوارض جانبي آن، همچون اكتفا به لذتهاي طبيعي و غفلت از لذتهاي متعالي، اكتفا به لذتهاي آني و زودگذربه جاي لذتهاي نسبتاً پايدار، افراط در لذت گرايي و تن آسايي و روي گرداني از كار و تلاش سازنده و... راجع است.
از اين رو، راه رسيدن به ارزشهاي متعالي از جمله شادي، نشاط و آرامش نيز به اقتضاي عقلانيت ابزاري، مطلوبيت تبعي دارد. مشوق و محرك اصلي در سوق يابي به فعاليتهاي فراغتي و تفريحي، تأمين هر چند موقت درصدي از شادي و آرامش است كه جزو نعمتهاي الهي و ارزشهاي كمياب بشري معرفي شده است. اينكه بشر در اين انتخاب، به چه ميزان درست و منطبق با نياز و هدف عمل كند، داستان ديگري است.
دليل عقلي دوم، دليل كاركردي است. از منظر كاركردي، سرگرمي و تفريح به مثابه مجموعهاي از كنشهاي انساني، به صورت آشكار، پنهان و مستقيم، غيرمستقيم به خلق آثار و نتايج غالباً مثبتي منجر ميشوند؛ نتايجي كه وجود آن براي استمرار حيات انساني اجتناب ناپذير است. برخي از اين نتايج، به دليل نقش و تأثير مثبتي كه در كليت زندگي مؤمنانه و داراي مطلوبيت ديني دارند، مورد توصيه و تأكيد دين قرار گرفتهاند. از اين رو، فعاليتها و اشتغالات سرگرم كننده به اعتبار نقش علّي در حصول اين نتايج، در صورتي كه با محذور عقلي و شرعي خاصي مواجه نباشند، مطلوبيت مقدمي خواهند يافت. شواهد تجربي فراوان مؤيد اين است كه بخشي از فعاليتهاي فراغتي و تفريحي، نقش قابل توجهي در پرورش قواي جسمي، روحي، فكري و اخلاقي افراد دارند و آنها را براي ايفاي نقشهاي برتر قوت و نيرو ميبخشند، يا از ابتلاء به آسيبها و عوارض فرساينده و مخرب مصون ميدارند. مطالعات انجام شده، ترتب طيف گستردهاي از آثار و نتايج مثبت را بر برخي فعاليتهاي تفريحي سالم تأييد كرده است. به عبارت ديگر، اسلام به دليل جامعيت و عطف توجه به همه ابعاد وجودي و ضرورتهاي زيستي انسان، قاعدتاً نميتواند در اين خصوص فاقد موضع ايجابي، سلبي يا لااقتضايي باشد. اگر به فرض، شواهد درون ديني متقني متناسب با سطح انتظار وجود نداشته باشد، از فضاي كلي حاكم بر شريعت و يافتههاي برون ديني مورد تأييد دين ميتوان غيرمستقيم به كشف موضع دين وقوف يافت. علاوه بر اينكه، شواهد موجود در متون ديني، سيرة بزرگان، عرف متشرعه و ديدگاه غالب فقها و مفسران اسلام بر تأييد مشروط آن دلالت دارد. ملاكها و معيارهاي استنباط شده از تحليل مصاديق و اشكال مورد توصيه يا امضاي اسلام، ميتواند ما را در ارزيابي مصاديق موجود و تشخيص صور مجاز و ممنوع رهنمون باشد. بيترديد موضع اسلام در برخورد با اين سنخ پديدهها، ارائه رهنمودهاي عام و معيارهايي است كه با تكيه بر آن، اجمالاً ميتوان در خصوص شيوهها و مدلهاي عصري و متعارف سرگرمي در هر موقعيت زماني و مكاني داوري ارزشي نمود.
اختلاف نظرهاي موجود ميان انديشمندان مسلمان، در تفسير مواضع دين بخشي به مصاديق خاص، همچون غنا، رقص، مجالس لهو و لعب، شكار سرخوشانه، مصرف مسكرات، قمار، شطرنج و... ، بخشي به عملكرد تاريخي طبقات اعيان و مرفهان بي درد و اهل فسق و فجور، برخي به نحوة تعامل تودهها و افراطكاريهاي غالب، بخشي به نتايج نامطلوب متفرع بر پارهاي از مصاديق و اندكي نيز احتمالاً به تلقيهاي انسان شناختي متفاوت ايشان برميگردد.
مؤمنان بسته به درجات ايمان، سلوك مؤمنانه، ويژگيهاي شخصيتي، موقعيت اجتماعي، شرايط محيطي، امكانات، نگرش و... در اصل احساس نياز به سرگرمي و نحوة پاسخ بدان، وضعيتهاي مختلف و مشربهاي عملي متفاوتي دارند. گروه هدف در اين مطالعات و پيشنهادات، تودههاي متوسط مؤمنان هستند، نه خواص و فرهيختگان. موضوع ديگري كه براي همه شارحان و مفسران ديدگاههاي اسلام حائز اهميت است و در تلطيف برخي مواضع سخت گيرانه تأثير دارد، توجه عميق به شرايط زيستي انسان معاصر و نيازها و ضرورتهايي است كه تحت تأثير وقوع مجموعهاي از تغييرات بنيادين، بر او تحميل شده است.
از اينرو، اقدامات عملي گسترده و متنوع در خصوص سرگرمي و بسيج امكانات و خلاقيتها، عمدتاً با هدف پاسخ به اين نياز طبيعي يا اجتماعي و به بيان برخي، نياز كاذب بوجود آمده است. بيترديد ارضاي نيازهاي مشترك و همگاني، در هر جامعه، به تناسب مجموعه شرايط و زمينههاي فرهنگي امكانات محيطي با ساز و كارهاي نهادي پاسخ مييابد. در كشور ما، اسلام به عنوان يك آيين زندگي، گفتمان غالب فرهنگي و فرانهاد اجتماعي، كه مسئوليت تأمين شالودههاي لازم براي همه نظامها وخرده نظامهاي هنجاري را دارد، در خصوص اصل نياز به سرگرمي و نحوة ارضاي آن از طريق سازمانهاي اجتماعي از جمله رسانه نيز ديدگاهها و مواضع او مبناي سياستگذاري و عمل خواهد بود. به هر حال، رسانه ملي به عنوان يك رسانه ديني و يك سازمان فرهنگي اجتماعي مكلف و مأمور به تمهيد برنامههاي سرگرم كننده و پوشش دهي به اوقات فراغت تودهاي، الزاماً بايد از الگوي هنجاري مقبول و مورد تأييد اسلام و نظام اسلامي تبعيت كند.
اسلام به عنوان يك دين با سرگرمي و تفريح، به عنوان يك نياز يا خواسته فطري و غريزي يا يك ضرورت ناشي از جهان زيست اجتماعي انسان به صورت مشروط و مقيد، نه تنها مخالفتي ندارد كه به اشكالي از آن نيز توصيه و ترغيب كرده است. سرگرمي حتي اگر مصداق لهو هم باشد، تنها مواردي از آن كه طبق معيارهاي ديني «لهو محرم» تشخيص داده شود، ممنوع خواهد بود. بر اين اساس، ميان دين و سرگرمي، اگر مرزي هم باشد، سيال و انعطاف پذير است.
تلويزيون و سرگرمي
براي رسانههاي جمعي، از جمله تلويزيون نقشها و كاركردهاي متعددي بيان شده است. از آن جمله: 1. آموزش اعم از آموزش كلاسيك و آموزش عمومي و غيررسمي، كه غالباً به صورت غيرمستقيم و با هدف ايجاد، اصلاح و تغيير نگرشها و رفتارهاي عموم مخاطبان صورت ميپذيرد. از اين كاركرد، گاه به «جامعه پذيري» يا «اجتماعي كردن»، تودهها تعبير ميشود؛ 2. اطلاع رساني: كسب اطلاع از حوادث و وقايع مهم داخلي و خارجي از طريق فرايند رصد و نظارت و انتقال آن به تودهها، با هدف افزايش آگاهي و ايجاد آمادگيهاي لازم براي رويارويي نظري و عملي با اين مسائل؛ 3. ايجاد تداوم و پيوستگي فرهنگي از طريق جامعهپذيري، انتقال ميراث فرهنگي، ايجاد پيوند ميان نسلهاي متوالي، بازتوليد و تقويت اصول و مفروضات مشترك، شكلگيري و تعميق روح و هويت جمعي. از اين كاركرد، گاه به «ايجاد انسجام و همبستگي» تعبير ميشود؛ 4. تفريح و سرگرمي: همه اقداماتي كه رسانه به صورت آشكار و پنهان براي پركردن اوقات فراغت و با هدف ايجاد شادي، خشنودي، رفع ملالت، رهايي از روزمرگي و... صورت ميدهد، جزو اين كاركرد محسوب ميشوند. اين سنخ برنامهها، علاوه بر كاركرد معمول، نقش قابل توجهي در افزايش اطلاعات، رشد خلاقيتها، توسعه مهارتها، شكوفايي استعدادها، تغيير نگرشها، پرورش قواي جسمي و روحي و... دارند؛ 5. بسيج و تبليغ: كاركرد بسيج بيشتر جنبه سياسي و مذهبي دارد و معمولاً براي تهييج تودهها در مسير اهداف منظور به كار گرفته ميشود. اين كاركرد در شرايط خاص، ضرورت و اهميت كاربردي ويژه مييابد.
كاتز، گورويچ وهاس، در گونه شناسي خود از نيازهاي رسانهاي انسان، به پنج دسته اشاره كردهاند: 1. نيازهاي شناختي: نيازهاي مرتبط با تقويت اطلاعات، دانش و فهم محيط. اين نيازها بر مبناي تمايل براي فهم و غلبه بر محيط است. آنها همچنين حس كنجكاوي وكاوشگري ما را ارضا ميكنند؛ 2. نيازهاي احساسي: نيازهاي مرتبط با تقويت تجربههاي زيبايي، لذت و احساس. جستجوي لذت و تفريح انگيزه متداولي است كه ميتواند توسط رسانهها ارضا شود؛ 3. نيازهاي همبستگي فردي: نيازهاي مرتبط با تقويت اعتبار، اطمينان، توازن و موقعيت فرد. اين نيازها ناشي از تمايل فرد براي تعالي نفس است؛ 4. نيازهاي همبستگي اجتماعي: نيازهاي مرتبط با تقويت خانواده، دوستان و جهان. اين نيازها بر مبناي تمايلات فرد براي همبستگي با ديگران است؛ 5. نياز براي فرار: نيازهايي كه مرتبط با فرار و رهايي از تنش و تمايل براي سرگرمي است.
لازم به يادآوري است كه كاركردهاي چندگانه تلويزيون، نه به صورت مجزا و متمايز كه غالباً درهم آميخته و تركيبياند. هر برنامه سرگرمكننده، ممكن است كاركرد شناختي، عاطفي، يكپارچهسازي شخصي(اعتماد سازي)، يكپارچه سازي اجتماعي و رهايي از تنش را نيز به همراه داشته باشد. هدف اولي مخاطب از سوقيابي به تلويزيون، ممكن است رهايي از تنش ولذت جويي باشد، اما ثانياً و بالتبع، به اطلاعات نيز دست يابد؛ زيرا گاه اين سير معكوس خواهد بود. و
رسانههاي جمعي، به ويژه تلويزيون، به دليل برخورداري از برخي ويژگيهاي منحصر به فرد، در راستاي تأمين نيازهاي فراغتي متناسب با امكانات نرم افزاري و سخت افزاري خود، ظرفيتهاي اجتماعي، ميراث فرهنگي و تمدني، گفتمانهاي غالب فرهنگي جامعه خود، دستورالعملها و آييننامههاي سازماني، يافتههاي علمي و تجربي، انتظارات جمعي، به توليد و توزيع طيف گستردهاي از برنامههاي متنوع تحت عنوان «سرگرمي» اقدام كردهاند. ويژگي سرگرم كنندگي، اگر كاركرد ذاتي رسانهها هم نبود، دست كم تحت تأثير ضرورتهاي فرهنگي تاريخي، در زمره اصليترين كاركردهاي آنها قرار گرفت.
به هر حال، كاركرد سرگرمي در جهت تأمين اهداف مورد نظر، اگر نگوييم تنها، دست كم رايجترين، برجستهترين، پرمصرفترين و مؤثرترين كاركرد رسانههاي تصويري از جمله تلويزيون، از ابتداي ظهور تاكنون بوده است. روشن است كه رسانه به عنوان يك نهاد و كارگزار فرهنگي اجتماعي در ايفاي همه نقشها و وظايف خود، قاعدتاً تابع ظرفيتهاي فرهنگي، و امكانات و اقتضائات زمينهاي و محيطي جامعه تحت پوشش خود خواهد بود.
از شواهد تاريخي بر ميآيد كه سرگرمي به عنوان برجستهترين كاركرد رسانه، به لحاظ ذاتي، درجه اهميت، محتوا و مضمون، نحوه پردازش، آثار مترتب، اغراض و انگيزههاي محرك و تشديدكننده آن، بيش از ساير كاركردها، رسانههاي مدرن را در معرض اتهام و خردهگيري و بعضاً موضعگيريهاي طرد كننده قرار داده است.
شواهد عيني نشان ميدهد كه دست كم يكي ازچالشهاي عمده فرقههاي مسيحي، اعم از كاتوليك و برخي فرق زهد گراي پروتستان، براي استفاده از رسانهاي همچون تلويزيون در تبليغ آموزههاي مذهبي خود، اشتهار و تعينيابي كاركردي اين رسانه در توليد و پخش اقلام سرگرم كننده بوده است؛ كاركردي كه در ظاهر با تعلقات دين باورانه، فرهنگ متشرعانه، به ويژه از نوع راهبانه و زاهدانه آن متعارض و ناسازگار به نظر ميرسيد. اين مواجهه، مسيحيت علاقمند به كاربرد رسانههاي تصويري مدرن، همچون تلويزيون را به تكاپو براي انتخاب و ترجيح يكي از سه گزينه محتمل ملزم ساخت: 1. كنار نهادن تلويزيون به عنوان رسانهاي كه قابليت و شايستگي لازم براي انعكاس پيامهاي جدي و آموزههاي متعالي را ندارد؛ 2. ظرفيتزايي و بسط كاركردي تلويزيون، مناقشه در انحصاري بودن كاركرد اين رسانه در سرگرمي، و ارجاع برجسته بودن آن به دلايل و زمينههاي تاريخي و مطالبات انسان مدرن؛ 3. مناقشه در جدايي و وجود مرز عبور ناپذير ميان دين و فرهنگ مؤمنانه با مطلق سرگرمي، و امكان بهرهگيري همزمان از قالبها و ظرفيتهاي رسانهاي سرگرم كننده براي ابلاغ و تبليغ معارف ديني.
گذر زمان، به ويژه به دليل وجود مؤيدات و مرجحات مختلف، گزينه سوم را مبناي انتخاب اين گروهها قرار داد. مشي عملي كارگزاران فرهنگي در ايران و نحوة تعامل آنها با رسانة ملي نيز از ترجيح عملي، بلكه تعين همين گزينه حكايت دارد. لازم به يادآوري است كه امروزه ديوار مزعوم ميان دين و سرگرمي در فعاليتهاي رسانهاي مدرن به شدت دستخوش دگرگوني شده است. از يكسو، صنعت سرگرمي براي جذب مخاطب از مفاهيم، مضامين، نمادها، شعائر و شخصيتهاي الگويي ديني بهره ميگيرد. از سوي ديگر تبليغات ديني براي جذب بيشتر مخاطب، انتقال و تعميق باورها، و بينشهاي ديني و اشاعه فرهنگ و آداب مذهبي از قالبهاي سرگرمي استفاده ميكنند. بخشي از آنچه تحت عنوان «دين رسانهاي» از آن ياد ميشود، از طريق قالبهاي متنوع داراي كاركرد سرگرمي انتقال داده ميشود.
بر اين اساس، اگر قرار است تلويزيون با اعمال برخي اصلاحات، به يك رسانه ديني تبديل شود، اين ويژگي بايد بيش از هر چيز خود را در كاركرد غالب آن، يعني توليد سرگرمي متبلور سازد. البته انتظار به حق اين است كه عملكرد اين رسانه، در ايفاي همه كاركردها از جمله سرگرمي، به تبع الگوي هنجاري و منطق عملي حاكم برآن، متمايز و متفاوت از عملكرد يك رسانه سكولار باشد.
سيماي جمهوري اسلامي ايران، نيز اگر چه باقتضاي شأن رسانهاي خود، از قالبهاي برنامهاي، الگوي كاركردي، قواعد عملي، اصول حرفهاي، ظرفيتهاي تكنولوژيكي، زيباشناختي، زبان شناختي، نشانه شناختي و... تبعيت ميكند، اما به دليل انتساب به نظام اسلامي، حاكميت ولايي، داشتن صبغه و دغدغه ديني، ظرفيتهاي فرهنگي محيط، و الزام به ايفاي نقشهاي خاص و تأمين مطالبات و انتظارات عامِ برگرفته از موقعيت ساختاري آن، توقع ميرود كه به لحاظ كاركردي نيز در عين همسويي با قاعدهمنديها و قراردادهاي فوق، مرام ديگري، متمايز از شيوههاي رسانهاي رايج و غالب را در پيش بگيرد.
بيشك، يكي از عناصر زيرساختي تعيين كننده اين تمايز ساختي- كاركردي، الگوي هنجاري، منطق عملي و قواعد رفتاري متناسب خواهد بود. طراحي و تدوين الگوي هنجاري متناسب يكي از زيرساختهاي ترسيم كننده اين تمايز بالقوه است. سرگرمي دريك رسانه ديني، از بسياري وجوه از جمله انتخاب سوژه، كيفيت توليد، فرم، صحنه آرايي، پردازش، ميزان التزام به رعايت قواعد فقهي و ارزشهاي اخلاقي، هدف، كميت، زمان پخش، نوع نگاه به مخاطب و نتايج مورد انتظار، با روند جاري در رسانههاي سكولار متفاوت ميباشد. از سوي ديگر، با توجه به استقبال شايان مخاطبان، به ويژه گروههاي سني پايين از اين نوع برنامهها، يك رسانه ديني براي جلب مخاطب و ايفاي رسالت تبليغي خويش، ناگزير بايد همه تمهيدات لازم را براي بهرهگيري هر چه بهتر و بيشتر از ظرفيت رسانهاي تخصيص يافته به «سرگرمي» فراهم سازد.
رسانة ملي و الگوي هنجاري
رسانة ملي به عنوان يك نهاد ارتباطي و يك سازمان فرهنگي اجتماعيِ فعّال در گستره نظام اجتماعي، به اعتبار شأن سازماني، موقعيت ساختي و نقش و وظيفه حرفهاي خويش، آگاهانه يا ناآگاهانه از يك يا چند نظام الگويي تعيين شده يا تعين يافته تبعيت ميكند. الگوي هنجاري و قواعد رفتاري يك سازمان داراي قلمرو فعاليت ملي، از مفروضات زمينهاي، آرمانهاي ارزشي و ظرفيت فرهنگي اجتماعي بومي استنتاج ميشود. در شرايط كنوني، انتظار ميرود اين رسانه ملي به عنوان بخش انفكاك ناپذيري از ساختار كلان جامعه، ضمن درون ريزي و انعكاس اين تحول همه جانبه در تاروپود خود، در مسير گسترش و تعميق آن به سايرعرصهها نيز، نظام اسلامي را مساعدت كند. طراحي و تدوين الگوهاي هنجاري خرد و كلان مبتني بر مباني نظري خاص و متناسب با اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي، گامي اساسي درجهت سامانيابي حركت طبيعي رسانه ملي در مسير تبديل شدن به يك رسانه ديني است.
ماهيت فرهنگي انقلاب از يك سو، و نقش بسيار مهم رسانههاي جمعي در گسترش و تعميق فرهنگ انقلاب در داخل و خارج كشور، از سوي ديگر، ضرورت اين همسويي ساختي و كاركردي را دو چندان كرده است. علاوه بر اينكه، انقلاب اسلامي به دليل مختصات ويژه، در اين بخش نيز همچون ساير بخشها، ناگزيربه خلق الگوهاي اصيل و بومي متناسب خواهد بود.
مراد از «الگو يا نظريه هنجاري»، آن دستهاي از نظرياتي است كه متضمن بايدها و نبايدها ـ غالباً برگرفته از اقتضائات سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مذهبي، نظامهاي هنجاري كلان، عرف و شيوههاي قومي رايج در جامعه و الزامات و انتظارات معطوف به نحوة عمل رسانه جمعياند و ارتباط رسانه به عنوان يك نهاد اجتماعي را با نهاد سياست، اقتصاد، دين، تعليم و تربيت و به طوركلي، جامعه و فرهنگ در شبكهاي از تعاملات به هم پيوسته تعيين ميكنند. از نگاه برخي نويسندگان: نظريات هنجاري به اين امر ميپردازند كه اگر فقط يك دسته مشخص از ارزشها بايد مدنظر قرار گيرد، در آن صورت رسانهها بايد چگونه عمل كنند. چنين تئوريهايي شرايط يا اهدافي را در زمينة عملكرد رسانهها مطرح ميكنند و لاجرم انتظارات مشخصي هم از آنها مطرح ميشود. تئوريهاي هنجاري غالباً در لابهلاي قوانين، قواعد و مقررات هر جامعه عرضه ميشوند.
بيترديد مبناي سياستگذاري و تدوين نظام هنجاري براي رسانهاي كه گستره فعاليت آن به مرزهاي جغرافيايي محدود است، فرهنگ ملي خواهد بود. از اين رو، هر جامعه ملي بايد روايتي مشخص و تفصيلي از نظريه يا الگوي هنجاري ارائه دهد. البته داشتن نظام هنجاري بومي، منافاتي با فعاليت برون مرزي ندارد؛ زيرا ايفاي مأموريت برون مرزي نيز تا آنجا كه به رسانه و پيام مربوط است، عمدتاً توسط همين نظام هنجاري هدايت ميشود.
تحولات ساختاري عميق و پرگسترة جامعه ايران، تحت تأثير انقلاب اسلامي و ضرورتها و الزامات ناشي از استقرار حكومت ديني و رسالتهاي فرهنگي و تربيتي آن، نياز به تدوين يك منشور هنجاري جامع مبتني بر آموزهها و تعاليم ارزشي و هنجاري اسلام براي هدايت عملكردي رسانهها درجهت تأمين اهداف و آرمانهاي بلند انقلاب در سطوح خرد و كلان، را در دستور كار مسئولان فرهنگي نظام قرار داده است. انديشمندان و محققان داخلي اين حوزه، در راستاي ترميم اين خلاء، تاكنون تلاشهاي در خور تحسيني را براي استخراج خطوط كلي اين نظام متناسب با زيرساختهاي فرهنگي ـ اجتماعي و اقتضائات جامعه و رسانه ديني سامان دادهاند و صورتبنديهاي متعددي با همين نام هرچند با مؤلفهها و ساختارهاي متفاوت براي سامانيابي نظام رسانهاي كشور، رسانه ملي يا برخي رسانههاي خاص، مانند مطبوعات طراحي و پيشنهاد شده است.
بيترديد يك نظريه يا الگوي هنجاري جامع براي نظام رسانهاي كشور، الزاماً بايد بر اساس ظرفيتهاي آموزههاي اسلام، ديدگاهها و مواضع رهبري نظام اسلامي، قانون اساسي، مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نيازها و ضرورتهاي جامعه، اقتضائات فرهنگ عامه، انتظارات و توقعات مخاطبان، مصالح جمعي طراحي و تدوين گردد. نظريه هنجاري معطوف به سرگرمي مطلوب در سيماي جمهوري اسلامي نيز حلقهاي ازحلقات نظام هنجاري كلان رسانه است كه بايد با محوريت اصول و مباني فوق تدوين و تنظيم گردد.
الگوي هنجاري اسلام
به نظر ميرسد از ميان نظريههاي هنجاري ارائه شده، تنها نظريهاي كه البته پس از بازسازي و اعمال تغييرات لازم، سازگاري بيشتري با نظريه هنجاري اسلامي دارد، نظريه موسوم به «مسئوليت اجتماعي» است. يكي از اصلاحيههاي مهم آن اين است كه مفهوم مسئوليت در بينش توحيدي، فقط در مقابل خدا اصالت دارد. ما يك مسئوليت واقعي بيشتر نداريم، آن هم در مقابل خداست. اين امر برخاسته از جهان بيني اسلام است. حقيقت مسئوليت در مقابل خداست، بقيه مسئوليتها در شعاع مسئوليت خدا شكل ميگيرد. بيشك، تعهد و مسئوليت ارباب رسانه و پيام آفرينان در مقابل خداوند، يكي از مؤلفههاي كليدي هر نوع الگوي هنجاري داراي مباني ديني است.
حساسيت بسيار زياد اسلام در موضوعات فكري، تربيتي و اخلاقي و نقش بسيار مهم رسانه در فرهنگ سازي، جامعهپذيري و تصرفهاي گسترده و عميق آن در دنياي ذهني و رواني مخاطبان تودهاي، ضرورت سامانيابي در چارچوب يك الگوي هنجاري متناسب و دستورالعملهاي رفتاري هدايتگر را صد چندان ميكند. به بيان يكي از انديشمندان معاصر:
در فرهنگ اسلامي، ويروسهاي فكري به مراتب خطرناكتر و جديتر از آفات و بيماريهاي جسماني تلقي ميشوند. ضررها و آسيبهايي كه ميكروبها و ويروسهاي فكري ميتوانند وارد كنند، به مراتب خطرناكتر، مهلكتر و جديتر از آسيبهاي [ناشي از] عوامل بيماري زاي جسماني است...آيا ويروس و ميكروبي كه زندگي پنجاه سالة انسان را به مخاطره مياندازد، خطرناكتر است يا عقيده و انديشهاي كه موجب تباه شدن زندگي هزاران ميليون سالي و ابدي انسان ميگردد؟
روشن است كه طراحي الگوي هنجاري امري فرايندي و داراي ماهيت پويا است. از اين رو، نميتوان يك بار و براي هميشه الگويي مطلوب را متناسب با انتظارات طراحي و تدوين نمود. در گامهاي اوليه داشتن الگوهاي حداقلي نيز براي تأمين نيازهاي عاجل مغتنم خواهد بود. بيشك، به كارگيري اين الگوها و آزمون آنها در پرتو تجربيات عملي، زمينه مناسبي براي ارائه الگوهاي جامع و كارآمد خواهد بود.
نظريه هنجاري اسلام براي هدايت رفتاري رسانه، ميتواند تركيبي از برخي اصول مندرج در نظريههاي موجود، به همراه اصول اختصاصي برگرفته از جهانبيني، نظام ارزشي، و هنجاري، و اهداف و آرمانهاي خود باشد. اين نظريه، هر چند در بخش عناصر هنجاري بنيادين متخذ از شريعت و اصول اخلاقي، مبتني بر حسن و قبح عقلي وضعيتي ثابت دارد، اما در بخشهاي مرتبط با اقتضائات و ملاحظات مقطعي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، امنيتي و نيز در جنبههاي تكنولوژيكي، فني و هنري به تبع شرايط متغير خواهد بود.
همانگونه كه بيان شد، نظرية هنجاري رسانه، يك سازة مفهومي است كه از مفروضات عام و زمينهاي، و شرايط و اقتضائات محيطي هر جامعه استخراج ميشود. در اسلام و به تبع آن، جامعه اسلامي، نيز آيات و روايات به صورت مستقيم در رتبه اول، منابع معرفت ديني يا معارف تفسيري، به ويژه فقه و اخلاق از جمله اخلاق فرا ديني مبتني بر حسن و قبح عقلي، در كنار سيرة متشرعه، عرف عقلاء و مصالح عقلاني در رتبه بعد مبناي استنباط نظريه و نظام هنجاري است. نظام هنجاري رسانه، به دليل سياق ملي و اقتضائات ناشي از حوزه كاربري، از منابع سومي نيز، كه در واقع ترجمان عيني و فرهنگي شده دو منبع فوقاند، ملهم خواهد بود: قوانين و نظامات هنجاري پايه، مواضع اعلاني رهبري نظام، ضرورتهاي تشخيصي نظام اسلامي، الزامات محيط، عرف متدينين و متشرعين، نيازها و انتظارات جمعي، يافتههاي تجربي و پژوهشي، شرايط دوران و... از جمله منابع ملي اخذ نظام هنجاري شمرده ميشوند.
مفروضات نظري الگوي هنجاري اسلام
الگوي هنجاري رسانه از ديد اسلام، صراحتاً و تلويحاً متضمن اصول و مفروضات نظري ذيل ميباشد:
1. خدامحوري و اعتقاد به ربوبيت تكويني و تشريعي خداوند و لزوم اطاعت مطلق از اوامر و نواهي او، به عنوان شاخصترين ويژگي فرد مسلمان و جامعه اسلامي. بيترديد در بينش اسلامي، خداوند هم سرچشمه وجود است و هم سرچشمه ارزش؛ هم منشاء «هست»هاست و هم منشاء «بايدها و نبايدها». ساير اصول اعتقادي نظير معاد، نبوت، امامت و ولايت، در ذيل اين اصل قرار ميگيرد؛
2. هدفمندي خلقت جهان و انسان و اينكه هدف از خلقت وي نيل اختياري به كمال و تعالي در پرتو ايمان و عمل صالح است؛
3. برخورداري انسان از ادراكات و گرايشهاي فطري و تمايلات غريزي و لزوم شكوفايي متناسب آنها منطبق با معيارها وهنجارهاي تشريعي؛
4. اجتماعي زيستن انسان: انسان موجودي است كه به اقتضاي سرشت طبيعي خويش(حجرات: 13؛ فرقان: 54؛ زخرف: 32)، زندگي اجتماعي را برگزيده است. اين نوع زيستن، به دليل اقتضائات خاص، نقش تمهيدي برجستهاي در نيل او به سعادت و شقاوت دنيوي و اخروي دارد. به همين دليل، اديان الهي بويژه اسلام، هدايت انسان در مسير نيل به كمال مطلوب را علاوه بر شخصيت سازي، از رهگذر اصلاح و تأسيس نظام اجتماعي و ساماندهي بنيادها و ساحتهاي مختلف حيات جمعي تعقيب ميكنند؛
5. پيوستگي زندگي اين جهاني و حيات اخروي انسانها به عنوان مقدمه و اينكه نحوة حيات جاوداني انسانها در آخرت، تابع كيفيت زيستي آنها در دنياست. مؤمن به اقتضاي منطق اسلام، بايد آباداني حيات اخروي را غايت سلوك ومنتهاي همت خويش قرار دهد؛
6. انحصار طريق نيل به هدايت و سعادت مطلوب در ايمان مذهبي و عمل به تعاليم وحياني و خرد متشرعانه؛
7. جامعيت محتوايي دين، براي پاسخ دهي به همه نيازهاي ثابت و متغير انسان در عرصههاي گوناگون فردي و اجتماعي و معتبرترين منبع براي اخذ ارزشها و هنجارهاي مورد نياز؛
8. تربيتپذيري انسان و نقش و تأثير تعيينكننده و عميق محيط فرهنگي اجتماعي در فرايند رشد و شكوفايي استعدادهاي فردي، سبك زندگي، تعيّنات شخصيتي و نحوة تعامل او با خود، محيط، عوالم ماوراء و كليت هستي؛
9. لزوم زمينهسازي محيطي و تمهيد مقدمات لازم براي شكوفايي هدفمند استعدادها و قابليتها به عنوان اساسيترين رسالت تربيتي دين براي تحقق سعادت دنيوي و اخروي انسان؛
10. استقرارحاكميت ولايي به عنوان اصليترين عامل براي شكوفايي حيات طيب موعود دين و به تبع آن، ايجاد زمينه براي تحقق رشد و تربيت انسان؛
11. ضرورت اجتنابناپذير برخورداري از رسانههاي جمعي مدرن با كاركردهاي متنوع براي تأمين نيازها و ضرورتهاي فرهنگي اجتماعي جامعه اسلامي، ايفاي وظايف، پيشبرد اهداف و مقابله با جريانات معارض؛
12. نياز به سرگرمي به عنوان يكي از خواستههاي اصيل انساني يا مقدمهاي براي حصول برخي غايات مطلوب، همچون آرامش جويي، ملالت زدايي، رهايي از روز مرگي، خودشكوفايي، كسب نشاط و شادابي يا ارضاي تمايلاتي همچون لذت جويي، تنوع طلبي و... ؛
13. لزوم قانونمندسازي همة عرصههاي فعاليت اجتماعي بر پايه معيارهاي مورد قبول اكثريت؛
14. مسئوليت رسانه ملي به عنوان يكي از نهادهاي فرهنگي موجود در جامعه اسلامي و يكي از بازوان پرتوان نظام اسلامي در تأمين ضرورتهاي كاركردي جامعه و پاسخ دهي به نيازهاي آموزشي، اطلاعاتي، هويتي، عاطفي، تربيتي، اخلاقي و ارتباطي آحاد آن، متناسب با اهداف و انتظارات.
هنجارهاي كاركردي رسانه
در قانون اساسي، فرمايشات حضرت امام و مقام معظم رهبري، اساسنامه و مقررات و قوانين رسانه ملي مصوب مجلس شوراي اسلامي، اولويتها و سياستهاي توليد، تأمين و پخش رسانه تدوين شده توسط معاونت تحقيقات و برنامهريزي سازمان صدا و سيما، سياستهاي فرهنگي جمهوري اسلاميِ مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي به ويژه سياستهاي معطوف به رسانه ملي، بخش قابل توجهي از هنجارهاي كاركردي و الزامات رفتاري رسانه ملي بيان شده است. از اين رو، انتظار ميرود كه رسانه ملي به عنوان يك رسانه ديني، در عمل و از رهگذر فعاليتهاي حرفهاي خويش، اهداف، آرمانها و نتايج كاركردي مشخصي را حَسب قواعد الگويي تعيين شده، به صورت آشكار و پنهان، مستقيم و غيرمستقيم در سطوح فردي و اجتماعي جامعه هدف، عينيت بخشد.
شاخصهاي عام سرگرمي مطلوب
اسلام به عنوان يك الگوي زيستي، هر چند در مقام انتخاب و تعيين مصاديق خاصي از سرگرمي و تفريح بر نيامده است، اما به صورت عام معمولاً شيوهها و مدلهايي را ترجيح ميدهد كه اولاً، با نظام هنجاري (= فقهي و اخلاقي) آن انطباق و همسويي داشته و ثانياً، به اقتضاي عقلانيت ابزاري، مؤمن را در مسير نيل به اهداف متعالي منظور، مساعدت كرده يا دست كم از وصول بدانها مانع نشود.
به نظر ميرسد، سرگرمي به عنوان يك نياز همگاني، چه به عنوان طيفي از اعمال معطوف به غايات خاص و چه به عنوان مجموعهاي از محصولات، اقدامات، برنامهها و نهادهاي فرهنگي در سپهر عام اجتماع، صرفاً در چارچوب نظام تعليمي و تربيتي عام هر مكتب، ايدئولوژي يا نظام فرهنگي از معيارهاي عام آن تبعيت ميكند. اسلام نيز نه تنها از اين قاعده مستثني نيست كه به دلايلي، بر اين انطباق و همسويي اصرار و تأكيد بيشتري دارد. تعليم و تربيت، نه يك هدف كاركردي دين، كه روية ديگر دين است. به بيان فردريك ماير، تربيت و مذهب اساساً به سائقهاي واحدي توجه دارند، هر دو به بشر، آنگونه كه بايد باشد، علاقهمندند، از ماده گرايي در عذاباند، بازسازي قلب و ذهن را آرزو ميكنند، هر دو علاوه بر زمان حال به آيندة دور نيز علاقه دارند، هر دو خواهان يك عقيده بيرياي اخلاقياند كه برتر از نفع شخصي باشد. وظيفه تعليم و تربيت اين است كه محركها را تحت كنترل در آورد، فكر را متوجه مسائل برگزيدهاي بكند، اميال و علايق با ارزشي را در انسان بيدار كند و رفتارهاي پسنديده را براي مقابله با خواستها و محركهاي غريزي، كه از قانون رشد پيروي ميكنند، استحكام بخشد.
بر اين اساس، سرگرمي نيز به عنوان برجستهترين كاركرد رسانه جمعي، بخش قابل توجهي از رسالت جامعهپذيري يا تعليم و تربيت عام تودهاي را به دوش ميكشد. از اين رو، مبناي داوري در خصوص اصل سرگرمي و تفريح يا مصاديق خاص آن، نظام تربيتي اسلام خواهد بود. نظام تربيتي اسلام، هم از طريق آموزش و ايجاد و تقويت ايمان و التزام اعتقادي و عملي به سه حيطة عقايد، اخلاق و احكام در ساحت روح و شخصيت مؤمن و به تبع آن، در گستره جامعه جريان مييابد.
اين نظام، همچون ساير نظامهاي تربيتي، از رهگذر اجرا و اعمال خود، اهدافي را جستجو ميكند: هدف جريان تربيت در اسلام، رشد متعادل همه ابعاد شخصيت آدمي از طريق پرورش روح، فكر، خويشتن عقلاني، احساسات و حواس بدني انسان به صورتي كه زمينه رشد همة جنبههاي روحي، عقلاني، تخيلي، بدني و علمي را در زمينة فردي و جمعي فراهم سازد و همه اين وجوه را به سوي نيكي و كسب تكامل رهنمون باشد. به بيان ديگر، هدف از تربيت در اسلام، رشد معنوي، اخلاقي، اجتماعي، فكري، جسمي و ساير اهداف خاص است.
از اينرو، يك رسانه ديني، كه وظيفه اصلي آن، عمل در چارچوب تعليم و تربيت ديني است، اگر به اقتضاي شأن رسانهاي، ايفاي رسالت تربيتي يا ضرورتها و مطالبات بيروني به برنامههاي سرگرم كننده ملزم شود، قاعدتاً بايد نظام رفتاري خويش را متناسب با اين چارچوب تنظيم كند. روشن است كه احراز كامل ميزان تناسب كاركردي يك رفتار، با معيارهاي مورد نظر در اهداف تربيت ديني و شاخصهاي آن چندان آسان نيست.
بر اين اساس، رسانه ملي اگر بناست يك رسانه ديني باشد، بايد كاركرد سرگرمي آن داراي ماهيت تعليمي و تربيتي ديني باشد. رسانه اگر ذاتاً مانعي در تأمين اين مهم نداشته باشد، با برنامهريزي و كسب تجارب عملي، تدريجاً امكان آن را در حد انتظار خواهد يافت. بيترديد تلقي «ديني» از رسانه، بر اين فرض استوار است كه رسانه ذاتاً مانعي براي اتصاف به اين ويژگي و تأمين انتظارات مربوط ندارد. لازم به يادآوري است كه برنامه آموزشي رسانه، به عكس آموزش و پرورش رسمي، كه جنبه معرفتي و شناختي به صورت صريح و جنبه احساسي عاطفي غيرمستقيم مورد توجه قرار ميگيرد، در رسانه بويژه برنامههاي سرگرمي، جنبه احساسي اصل و جنبه آموزشي و تربيتي به صورت ضمني القا ميشود. از ديد برخي نويسندگان، رسانههاي جمعي مدرن، خود يكي از عوامل محدود كننده امكان تربيت ديني به معناي سنتي آن شمرده ميشوند.
ويژگيهاي سرگرمي مطلوب از ديد اسلام
آيات و روايات و آراء تفسيري مفسران و دين پژوهان، به طور صريح و ضمني به برخي از ويژگيها و مختصات سرگرمي مطلوب از ديد اسلام توجه دادهاند. برخي از اين ويژگيها، ذاتي و برخي كاركردي، برخي ايجابي و غالباً سلبياند. اهم اين ويژگيها، كه در منابع فقهي براي تبيين وجه حرمت برخي سرگرميها بدان استناد شده، عبارتند از:
1. عدم تناسب با مجالس لهو و لعب
عنوان عامي كه در منابع فقهي، جواز برخي اشكال سرگرمي و اشتغالات تفريحي بدان مشروط و مقيد شده، عاري بودن فعل از عوارضي است كه معمولاً در چنين مجالسي فراواني وقوع داشته و فعل حتي اگر في نفسه هم مجاز باشد، به دليل اين لواحق غالبي در زمرة افعال محرم قرار ميگيرد. اين عنوان، در واقع شاخص و تعريفي عملياتي است كه از حال و هواي حاكم بر اين سنخ مجالس و زمينهاي كه غالباً براي نقض قواعد صريح فقهي و اخلاقي در آن فراهم ميگردد، استنباط و استنتاج شده است. روشن است كه ملاك حداقلي براي مطلوبيت سرگرمي از منظر دين، عاري بودن آن از گناه و نقض خطوط قرمز فقهي و اخلاقي است.
2. عدم ايجاد غفلت
اشتغال به سرگرمي، در صورتي كه به غفلت و فراموشي موقت امور عادي، تكراري، فرساينده و ملالت زا منجر شود، بسيار مطلوب بوده و اساساً حصول چنين نتيجهاي مقصود و محرك غالب كنشگران از سوق يابي به اين نوع اشتغالات است. بخشي از جاذبه سرگرميها نيز اتفاقاً مرهون همين خصيصه است. غفلتي كه در منابع ديني به شدت از آن تحذير شده و سرگرمي يا هر فعلي در صورت زمينهسازي براي حصول آن منهي و محرم شمرده شده است؛ غفلت از امور مهم، مراتب بندگي، ياد خدا، مرگ، تعالي و تكامل روحي در مسير كمالات معنوي است. روشن است كه غفلت از اين امور، تدريجاً به غفلت و بيگانگي از خود حقيقي منجر خواهد شد. اين نوع غفلت، بازرترين پيامد اشتغال به سرگرميهاي مخربي است كه افراد با هدف خلسه زايي، فرار از واقعيات، تسكين آلام روحي، فروخواباندن آشوبهاي ذهني، رهايي از وظيفه و مسئوليت، جبران توهمي شكستهاي زندگي و... بدان توسل ميجويد. شاخص اين نوع غفلت به زبان فقهي، ترك واجبات و ارتكاب لجام گسيخته محرمات است.
3. عدم ايجاد طرب
يكي ديگر از ويژگيهايي كه غالباً از مقارنات مجالس لهو و لعب شمرده ميشود، ايجاد حالت طرب و شادي زياد يا حالت مستانگي است. طبيعي است كه عروض اين حالت به عنوان يكي از ملاكهاي حرمت غناي لهوي، فرد را از حالت اعتدال و توازن خارج ساخته و به انجام حركات و رفتارهاي غيرمنتظره ترغيب ميكند. قهقهه زنيهاي سرمستانه و خندههاي غير متعارفي كه در تعاليم ديني از آن نهي شده، از جمله نمودهاي رفتاري ابتلاي حقيقي يا توهمي چنين حالتي است. اين عارضه با نوعي خودبيگانگي موقت توام خواهد بود. يك رسانه ديني قاعدتاً بايد از ارائه برنامههايي كه به دليل هيجان زايي شديد، اعم از شادي يا حزن، بي تعادل رواني را بر مخاطب تحميل ميكند، اجتناب ورزد. بيشك، طولاني شدن مدت اين ابتلا سلامت رواني را به مخاطره افكنده، افراد را تدريجاً از حيز انتفاع خارج ميسازد.
4. ايفاي نقش ابزاري براي نيل به نتايح مطلوب
اشتغالات سرگرم كننده و فراغتي، همواره ارزش مقدمي و مطلوبيت طريقي داشته و به اعتبار نقشي كه در ايصال فرد به غايات مقصود ايفا ميكرده، موقعيت و اعتبار متناسب مييافته است. لازم به يادآوري است كه نسبت اصل و فرع ميان كار و فراغت، كه در جامعه سنتي قاعده قهري و اصل متعين زندگي بود، در جامعه صنعتي و تحت تأثير برخي تحولات معكوس شده و به تبعيت كار از فراغت تبديل شده است. امروزه كار و شغل نيز به تبع نقشي كه در تمهيد خدمات فراغتي و دستيابي به امكانات تفريحي و ارضاي كامجوييهاي تفنني دارد، ارزش و اعتبار مقدمي مييابد. از منظر اسلام، سرگرمي و تفريح هنگامي مطلوب و بهنجارخواهد بود كه مؤمن را در رسيدن به غايات كمالي كمك كند. روشن است كه به اقتضاي عقلانيت ابزاري، ميزان مطلوبيت يك وسيله، تابع ميزان نقشي است كه در حصول هدف و نتيجه مقصود ايفا ميكند. بر اين اساس، سرگرمي گاه به اعتبار نقشي كه در آماده سازي روحي و جسمي فرد براي انجام واجبات و مستحبات، ايفا ميكند، عنوان مقدمه واجب و مستحب به خود ميگيرد. روشن است هر اشتغالي به صرف داشتن عنوان سرگرمي و فراغت، نميتواند به چنين نتيجهاي منجر شود. سرگرمي براي تأمين اين منظور، اجمالاً بايد واجد جنبهها و ويژگيهاي فراسرگرمي و كاركردهاي آموزشي و تربيتي نيز باشد.
5. فايده مندي و داشتن هدف عقلايي
يكي از متفرعات اصل فوق، نتيجه مندي و اثر بخشي فعل است. مؤمن به اقتضاي ايمانش از انجام كار لغو، عبث و بيهوده و كار فاقد هدف حكيمانه و داراي نتيجه عقلايي منع شده است. نتايج متفرع بر يك فعل، بايد با هزينههاي اصلي و جانبي آن و در رأس همه مصرف عمر، همخواني داشته باشد. از اين رو، يك فعاليت سرگرم كننده، تنها هنگامي مطلوب خواهد بود كه علاوه بر نتايج مفيد بي واسطه، از توليد پيامدهاي ناخواسته ضمني يا متعاقب نيز تا حد امكان عاري باشد. البته تشخيص نتايج آشكار و پنهان يك عمل و ارزيابي و محاسبه آنها، همواره وهمه جا به راحتي ممكن نيست. علاوه بر اينكه، از ديد اسلام، معيار فايده مندي، صرف حصول نتايج ظاهراً مطلوب دنيايي نيست.
6. رعايت اعتدال و پرهيز از افراط
ويژگي ديگري كه نه به ذات عمل، بلكه به نحوة تعامل كنشگر برميگردد، اين است كه اشتغال به سرگرمي و فراغت و فعاليتهاي تفريحي و تفنني، نبايد به لحاظ كمي به گونهاي باشد كه مؤمن را از انجام امور مهم، وظايف، انتظارات و الزامات خانوادگي و اجتماعي و ترجيحات فردي باز دارد. روشن است كه ميزان مطلوبيت و سطح نياز تابع موقعيتها و شرايط مختلف فردي است. افراد بسته به موقعيت سني، جنسي، تحصيلي، شغلي، اقتصادي، فرصت، امكان، نياز و انگيزه متفاوتي براي اين سنخ اشتغالات دارند. به هر حال، معيار اسلامي براي تشخيص اين اعتدال اين است كه اولاً، از امور مهم مانع نشود و ثانياً، افزون بر حد نياز براي تجديد قوا و حصول آمادگي براي انجام امور مهم نباشد. شاخص مذكور در منابع ديني، اغتنام فرصت و پرهيز اكيد از تضييع عمر است. از اين رو، افراد موظفاند تا متناسب با شأن، موقعيت و نياز خويش، فرصتهاي زماني مقدرخود را مديريت كنند. انتظار ميرود رسانه ملي نيز در توليد و پخش محصولات داراي كاركرد سرگرمي، ميانگين ظرفيتها و فرصتهاي همگاني يا مخاطبان هدف را مبناي عمل خويش قرار دهد. از منظر فقهي، افراط در اشتغالات فراغتي و تفريحي، خود موجب اندراج فعل تحت عنوان «لهو حرام» خواهد شد. روشن است كه برنامههاي داراي كاركرد غالب آموزشي و ارشادي و... از اين قاعده مستثني بوده، و پرداختن بدانها به اعتبار كاركرد غالب، مصداق افراط در سرگرمي نخواهد بود.
7. عاري بودن از بدآموزيهاي فرهنگي، تربيتي واخلاقي
يكي ديگر از ويژگيهايي كه در كار رسانه موضوعيت بيشتري دارد و حجم انبوهي از ايرادات و انتقادات معطوف به برنامههاي تفريحي صدا و سيما و ساير سازمانهاي درگير را به خود اختصاص داده، بدآموزيها يا نتايج آشكار و پنهان نامطلوب و بعضاً مخربي است كه اين سنخ برنامهها به ويژه براي كودكان و نوجوانان به همراه دارند. انتقال شوكهاي رواني، ايجاد هيجانات كاذب، نقض حريمهاي اخلاقي، قبح زدايي از برخي منكرات، حساسيت زدايي اخلاقي، عادي نماياندن برخي نابهنجاريها، لودگي و هرزه درايي و... بخشي از اين موارد است. از منظر اسلام برنامههاي فراغتي و تفريحي نيز همچون ساير فعاليتهاي فرهنگي در شكل ايده آل بايد علاوه بر عاري بودن آگاهانه از ابعاد منفي و كاستيهاي توجيه ناپذير، در وجه ايجابي نيز متضمن جنبههاي آموزشي، تربيتي، اخلاقي و ارشادي بوده و به رشد و تعالي مخاطب كمك كند. لازم به يادآوري است كه در منابع فقهي به قيودات سلبي عام ديگري همچون تعاون بر اثم و عدوان، اشاعه فحشاء، صد عن سبيل الله، افساد في الارض، يوهن به الحق، اضلال، جحد بايات الله، اتباع الهوي، تعدي عن الحدود، تهييج شهوات، تتبع خطوات شيطان، قمار و... نيز اشاره شده است.
سطوح هنجارهاي مطلوب
با الهام از ديدگاهها و مواضع فقهي، اخلاقي و تربيتي اسلام و ويژگيهاي مذكور براي سرگرمي مطلوب و نيز با عطف توجه به نظامهاي هنجاري مشتق از اين مجموعه، تدوين يافته جهت هدايت رسانه ملي در تأمين قاعدهمند نيازهاي فراغتي و تفريحي تودهوار در جامعه اسلامي، و نيز اقتضائات و محدوديتهاي چند گانه رسانه مذكور در تأمين اين مهم، انتظارات هنجاري مستفاد را ميتوان در قالب اصول ذيل برجسته نمود:
1. به نظر ميرسد، از مجموع ديدگاههاي اسلام چنين استنباط ميشود كه معيار هنجارمندي در همه بينشها، ارزشها، نگرشها، الگوها و رفتارها اين است كه انسان را هر چند با واسطه، در مسيرنيل به غايات مطلوب، يعني شكوفايي ظرفيتهاي فطري، تعالي روحي، معنوي و تقرب الي الله راهبري و مساعدت نمايد. بر اين اساس، سرگرمي نيز به عنوان يك فعل يا يك انگيزه، اعم از رسانهاي و غير رسانهاي، هنگامي بهنجار خواهد بود كه حركت عامل را در اين مسير كمال جويانه تقويت كرده يا دست كم خنثي باشد.
2. هنجارحداقلي يا قدر متيقن هنجاري در سرگرمي مطلوب رسانهاي با معيارهاي ديني، عاري بودن آن از ترك واجب و فعل حرام است. اين قدر متيقن هم در محصولاتي كه خود رسانه در ساخت يا سفارش آن دخالت دارد و هم برنامههايي كه واقعيت بيروني را انعكاس ميدهد، بايد ملحوظ شود. فراتر از اين قدر متقين، تعيين هنجار و ارائه معيار، در همه ابعاد يك برنامه رسانهاي به راحتي قابل تشخيص و تحديد نيست.
3. رسانه ملي، كه همزمان مجموعهاي از عناصر بياني را در ارتباط خويش با مخاطب به كار ميگيرد، محكوم به رعايت همه قواعد هنجاري ناظر به افعال زباني است. به بيان يكي از انديشمندان: روزنامه، مجله،كتاب، تئاتر، فيلم، كاريكاتور، راديو، تلويزيون، اينترنت و... همگي در واقع، گونههاي مختلف بيان، هستند. هر حكم حقوقي، كه بيان و گفتار داشته باشد، ميتوان به آنها نيز سرايت داد... اگر جايي«گفتاري» اخلاقاً مذموم دانسته شده، بيان آن از طريق رسانههاي ديگر نيز اخلاقاً مذموم است. اگر جايي گفتاري حرام شده، بيان آن از هر طريق ديگر نيز حرام است؛
4. با توجه به اينكه ايمان مذهبي به عنوان نوعي موضعگيري وجودي از سه مؤلفه شناختي، عاطفي و رفتاري برخوردار است، همة فعاليتهاي ارتباطي يك رسانه ديني نيز بايد همسو و در جهت گسترش و تقويت اين سه مؤلفه باشد. از اين رو، برنامههاي سرگرم كننده يك رسانه ديني نيز نبايد از التفات توأمان به ابعاد سه گانه فوق غفلت كنند؛
5. سرگرمي يا سرگرم شدن به عنوان يك كنش احساسي عاطفي، در صورت عاري بودن از ويژگيها، عوارض و كاركردهايي كه با معيارهاي ديني به ترتب عنوان يا عناوين شناخته شده محرم منجر ميگردد، از نظر اسلام بلامانع است. روشن است كه چنين فعلي در صورت داشتن غرض عقلايي و توجيهپذيري كاركردي، از شمول عناوين چهارگانه شناخته شده فقهي يعني لهو، لعب، لغو و باطل يا عبث نيز مستثني خواهد بود. علاوه بر اينكه، ترتب اين عناوين هر چند به كراهت و مرجوحيت نسبي عمل دلالت كند، اما موجب حرمت آن نخواهد شد. بر اهل نظر پوشيده نيست كه، هيچيك از عناوين فوق، قطع نظر از تفاوتهاي مفهومي آنها، به لحاظ فقهي عنوان محرم شمرده نميشوند. هر يك از مصاديق و متعلقات نه چندان مشخص آنها، تنها در صورتي كه مستلزم ترك واجبي يا ارتكاب حرامي باشند، حرام خواهند بود؛
6. سرگرمي از آن حيث كه سرگرمي است، بيشتر از ساحت شناختي، ساحت احساسي و عاطفي مخاطب را متأثر ميسازد. به بيان ديگر، بيشتر از فكر و شناخت، عاطفه و احساس منتقل ميكند. به هر حال، شكل مطلوب يك سرگرمي با معيارهاي ديني آن است كه علاوه بر عقل عاطفي، عقل شناختي و ادراكي را نيز درگير سازد. بيترديد تأمين بايدها و نبايدهاي فقهي و اخلاقي به عنوان هنجارهاي حداقلي، لزوماً به حصول نتايج مطلوب و داراي توجيه روان شناختي و تربيتي منجر نميشود. از اينرو، مرجعيت فقه و اخلاق براي سنجش نصاب مطلوبيت برنامههاي رسانه، هرچند لازم و ضروري است، اما به هيچ وجه كافي نيست. رسانه بايد در مرجعيتهاي هنجاري خود ملاحظات روان شناختي و تربيتي اسلام و مؤيدات علمي را كه غالباً فاقد صورت بندي گزارهاي و قالبهاي كليشهاي هستند، دخالت دهد. دستيابي به غاياتي همچون پرورش معنوي، تهذيب و تزكيه نفوس و رسيدن به مقام خليفه اللهي، كه در فهرست اهداف عام برنامهسازي رسانه ملي بدان تصريح شده، به صرف التزام به ظواهر فقهي حاصل نخواهد شد؛
7. باتوجه به اينكه رسالت اصلي تعليم و تربيت ديني و پرورش معنوي افراد به نهاد خانواده، آموزش و پرورش رسمي و كانونهاي ديني محول شده است، از رسانه ملي به عنوان يك دانشگاه عمومي انتظار ميرود همسو با يا اين نهادها، در چارچوب يك سيستم متعامل و پويا، به كار پرورش و جامعهپذيري شهروندان متناسب با جامعه ملي وجامعه جهاني اقدام كند؛
8. سرگرميهايي كه با سوژه و محتواي ديني يا باالهام از منابع ديني همچون قصص قرآن و داستانهاي تاريخي از زندگي اسوهها وشخصيتهاي الگويي، با پردازش رسانهاي تحت عنوان «دين رسانهاي» توليد و عرضه ميشوند، علاوه برجنبههاي عام هنجاري، نوع پرداخت، انضمام آرايههاي نمايشي، دخل و تصرفهاي فني و زيباشناسانه و نحوة بيان آن، نبايد به گونهاي باشد كه با قدسيت پيام و آثار تعليمي و تربيتي آشكار و پنهان آن تنافي داشته يا آن را نقض كند؛
9. عناصر ديداري شامل شخصيتها، پوشش و آرايش، مناسبات درون متني، رفتارها، فاصلهها، اشياء، مكان، صحنه آرايي، نور پردازي، زواياي ديد و... به لحاظ نشانه شناختي معاني و دلالتهاي مختلفي دارند. بيترديد بخشي از اين عناصر، از نظر هنجارهاي ارزشي وضعيتي خنثي دارند و برخي نيز، كه به رفتارهاي ارادي و اختياري انسانها مربوط ميشوند، مشمول احكام هنجاري خاص خواهند بود؛
10. عناصر انتزاعي شامل موقعيتها، نقشها، كيفيت رفتار، دلالتهاي ضمني، ويژگيهاي ساختي، روابط محيطي و... نيز تا آنجا كه به اعمال اختياري انسانها ارتباط دارد، مشمول قواعد هنجاري است. عناصر فرامتني و فرازباني نيز تنها به اعتبارجنبههاي اختياري و ارادي آن ارزش گذاري ميشود؛
11. لازم به يادآوري است كه يك برنامه رسانهاي به لحاظ محتوا گاه علاوه بر هنجارهاي عام، هنجارهاي خاص حوزه مربوط را نيز بايد مراعات كند. براي مثال، مرجع هنجاري براي صحت و سقم يك آموزه كلامي، علم كلام و آراء مشهور متكلمان خواهد بود؛
12. در خصوص جنبههاي كاركردي و پيامدهاي محتمل آن براي مخاطب، كه تابع برآيند كلي عناصر درون متني و پيرامتني و نحوة تعامل مخاطب با برنامه است، نيز قاعده كلي اين است كه يك برنامه نمايشي تدوين يافته و گزينش شده توسط يك رسانه ديني به طور اقتضايي، حاوي پيامهاي مفيد وسازنده براي متوسط مخاطبان باشد. اين پيام مفيد از پركردن اوقات فراغت و آرامش بخشي گرفته تا انتقال دقيقترين اطلاعات علمي را شامل ميگردد. و به بيان ديگر، اگر مفيد نيست، دست كم مضر هم نباشد؛
13. برخي فعاليتهاي سرگرم كننده وقوع خارجي داشته و رسانه صرفاً انعكاس دهنده گزينشي آنها، به تناسب نياز مخاطبان و ديگر ضرورتهاي اجتماعي است. براي مثال، ورزش فوتبال براي بازيكنان، تماشاگران، و ساير عوامل دست اندركار احكامي دارد و براي رسانه ملي به عنوان انعكاس دهنده اين فعاليت بيروني، حكمي ديگر. حداقل معيار هنجاري كه رسانه ملزم به تأمين آن است، داشتن توجيه كاركردي است. از اين رو، اگر با مطالعات كارشناسي اثبات شود كه تماشاي فوتبال يكي از گزينههاي مفيد براي پركردن اوقات فراغت، تسكين ملالتهاي روحي و جسمي، شادي آفريني، حصول آمادگي براي انجام بهتر امور و ساير نتايج مطلوب است، پخش آن به عنوان يك سرگرمي رسانهاي موجه خواهد بود؛
14. با توجه به آنچه گذشت، مطلوبيت يك برنامه سرگرمي رسانهاي، با معيارهاي ديني به صورت طيفي اندازهگيري و برآورد ميشود. درصورتي كه جمع جبري امتيازات يك برنامه، به اعتبار اجزا و ابعاد مختلف، بالاتر از نقطه مركزي بردار باشد، واجد ارزش مثبت و در شكل مقابل آن، واجد ارزش منفي خواهد بود. برنامة فاقد اين دو جهتگيري مثبت و منفي نيز خنثي و به لحاظ ارزشي تهي شمرده ميشود. روشن است كه وزن ارزشي مثبت و منفي يك برنامه، تابع ميزان رعايت معيارها در مقام سوژه گزيني، محتوا، نوع پردازش و مجموعة قابل توجهي از اقدامات وملاحظات تكنيكي، شناختي، هنري، ساختاري، زبان شناختي و نشانه شناختي خواهد بود؛
15. ملاك ديني بودن يك برنامه رسانهاي، در شكل ايده ال آن است كه همه ابعاد و اجزاي آن با معيارهاي ديني توجيه پذير باشند. اما تحقق اين شرط، معمولاً به راحتي ميسور نيست. از اين رو، ديني بودن يا نبودن امري تشكيكي است كه بر برنامههاي مختلف به اعتبارات مختلف و به ميزان شدت و ضعف برخورداري آنها از ملاكهاي مورد نظر، اطلاق ميشود؛
16. معيار كمي فقهي كه اشتغال به سرگرمي را به لحاظ زماني محدود و مقيد به عدم مانعيت از كارهاي مهم ميكند، جايي است كه سرگرمي صرفاً سرگرمي باشد. از اين رو، اگر برنامهاي متضمن پيامهاي آموزشي و تربيتي پنهان بوده يا قابليت بهرهگيري فرا سرگرمي نيز داشته باشد، چنين محدوديتي در آن منتفي خواهد بود؛
17. تلقي رسانه و گردانندگان آن از مخاطب نيز يكي ديگراز عوامل بسيار تعيين كننده در نوع و كيفيت فعاليت رسانه است. بيترديد يكي از وجوه تفاوت رسانه ديني از غير آن، در نحوة نگاه به مخاطب است. موضوع جذب و حفظ مخاطب از دو جهت براي رسانه ملي داراي اهميت است: امكان بيشتر براي انتقال پيام اسلام و انقلاب اسلامي؛ انصراف آنها از درغلطيدن به سمت رسانههاي رقيبي كه غالباً ابزار تهاجم فرهنگي دشمناند. لزوم تكريم مخاطب و رعايت مصالح و نيازها وي، فراتر از خواستهها و تمنيات عادي، يكي از اصول خدشه ناپذير ارتباطات ديني است؛
18. به نظر ميرسد، با توجه به گستره قلمرو هنجاري دين، آنچه در خصوص حيثيت هنجاري يك برنامه، نياز به احراز دارد، ديني بودن نيست، بلكه غير ديني نبودن[= عدم تغاير و تنافي با اصول ارزشي دين] است. به عبارت ديگر، دغدغه اصلي يك رسانه ديني، پروا داشتن از توليد و پخش برنامههاي ناقض موازين ديني و ارزشهاي اخلاقي است، نه لزوماً برنامههاي متضمن جنبهها و حيثيتهاي ديني. ازاينرو، سرگرميهاي غيرديني و نه ضد ديني نيز به مجموعه برنامههاي مجاز اضافه ميگردند. در عمل نيز معمولاً تشخيص و اثبات مخالفت يا عدم مخالفت يك برنامه با معيارهاي ديني در مقايسه با احراز ديني بودن آن با سهولت بيشتري صورت ميپذيرد؛
19. بيترديد شناخت ابعاد و لايههاي مختلف يك برنامه رسانهاي و برآورد پيامدها و آثار آشكار و پنهان آن، كار پيچيدهاي است كه به مطالعات و سنجشهاي كارشناسانه نياز دارد. ازاينرو، رسانه ملي براي احراز سطح مطلوبيت مورد نظر، بايد همواره از ديدگاههاي كارشناسان رشتهها و شاخههاي مختلف علمي به تناسب نوع نياز خود بهرهگيري نمايد.
نتيجهگيري
«سرگرمي» به مجموعهاي از فعاليتهاي اختياري، انتخابي، تفنني و غير انتفاعي، كه غالباً با هدف نيل به برخي هيجانات مثبت و دفع برخي انفعالات و هيجانات منفي و نيز حصول برخي نتايج ديگر، همچون تقويت قواي جسمي، خود شكوفايي، كسب مهارتهاي لازم، جبران كمبودها، ارضاي حس تنوع جويي و... صورت ميپذيرد، اطلاق شده است. اينكه سرگرمي همه اشتغالات فراغتي يا تنها بخشي از آن با ويژگيهاي خاص را پوشش ميدهد، عمدتاً تابع تعريف و تلقي ما از اين واژه است.
نياز به سرگرمي و فراغت، اگر چه عمري به درازاي عمر بشر دارد و همواره به صورت ضمني و درآميخته با كليت زندگي ارضا ميشد، اما در جامعه مدرن و تحت تأثير تحولات بنيادين ناشي از تمدن صنعتي، موقعيت كانوني يافته و به يكي از نيازهاي اساسي و بنيادين همگاني تبديل شده است.
رسانههاي جمعي مدرن، به ويژه رسانههاي تصويري همچون سينما و تلويزيون تحت تأثير اين نياز توده وار و ضرورت ارضاي آن بوجود آمده و بخش قابل توجهي از فعاليتهاي حرفهاي خويش را بدان معطوف ساختهاند.
يك رسانه ديني و مشخصاً سيماي جمهوري اسلامي، در تأمين مناسب اين كاركرد، همچون ساير كاركردهاي حرفهاي، به يك نظام و الگوي هنجاري و منطق عملي هدايتگر با الهام از اسلام، قوانين پايه، زيرساختهاي نهادي، اقتضائات ساختاري و زمينهاي، ظرفيتها و محدوديت فرهنگي، انتظارات جمعي و ضرورتهاي عصري نياز دارد.
اسلام به عنوان يك دين با سرگرمي و تفريح به عنوان يك نياز يا خواسته فطري و غريزي، يا يك ضرورت ناشي از جهان زيست اجتماعي انسان، به صورت مشروط و مقيد، نه تنها مخالفتي ندارد كه به اشكالي از آن نيز توصيه و ترغيب كرده است. روشن است كه مبناي داوري در خصوص اصل نياز به سرگرمي و تفريح يا مصاديق خاص و نيز كم و كيف ارضاي آن، نظام ارزشي و هنجاري (فقهي و اخلاقي) و معيارهاي تربيتي اسلام خواهد بود. سرگرمي حتي اگر مصداق لهو هم باشد، تنها مواردي از آن، كه طبق معيارهاي ديني «لهو محرم» تشخيص داده شده، ممنوع خواهد بود. شواهد موجود در متون ديني، سيره بزرگان، عرف متشرعه و ديدگاه غالب فقها و مفسران اسلام بر تأييد مشروط و مقيد سرگرمي دلالت صريح دارد.
آيات و روايات و ديدگاههاي استنباطي دين پژوهان در معرفي سرگرمي و تفريح مطلوب از ديدگاه اسلام، معيارهايي به دست دادهاند كه در جاي خود به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است. عاري بودن از اقتضائات معمول مجالس لهو و لعب[= آميختگي با ترك واجب و ارتكاب حرام]، عدم ايجاد غفلت، عدم ايجاد طرب و مستي، ايفاي نقش ابزاري براي نيل به نتايج مطلوب، فايده مندي و داشتن هدف عقلائي، رعايت اعتدال و پرهيز از افراط، بخشي از اين معيارهاست كه در منابع فقهي بدان توجه داده شده است.
- آشنا، حسام الدين و حسين رضي، «بازنگري نظريههاي هنجاري رسانهها و ارائه ديدگاهي اسلامي»، پژوهشي دانشگاه امام صادق(ع)، ش 4، تابستان 1376، ص 207-246.
- اس. تن، نظريهها و پژوهشهاي ارتباط جمعي، چاپ اول، ترجمه نعيم بديعي، تهران، همشهري، 1388.
- اسدي، علي، افكار عمومي و ارتباطات، چاپ اول، تهران، سروش، 1371.
- باهنر، ناصر، «ريشههاي سكولاريسم در نظريههاي هنجاري رسانهها» در: جمعي از نويسندگان، رسانه تلويزيون و سكولاريسم، چاپ اول، قم، مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، 1386.
- ـــــ ، رسانهها و دين، از رسانههاي سنتي اسلامي تا تلويزيون، چاپ دوم، تهران، مركز تحقيقات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، 1387.
- برزينكا، ولفگانگ، نقش تعليم و تربيت در جهان امروز، ترجمه مهرآفاق بايبوردي، چاپ اول، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1371.
- پارسانيا، حميد، «دين و خاستگاه شاديهاي پايدار»، كتاب زنان، ش 14، زمستان 1380، ص 48-60.
- پستمن، نيل، تكنوپولي، ترجمه صادق طباطبايي، چاپ اول، تهران، اطلاعات، 1375.
- ـــــ ، زندگي در عيش، مردن در خوشي، ترجمه صادق طباطبايي، چاپ سوم، تهران، اطلاعات، 1378.
- تركاشوند، علي اصغر و ناصر باهنر، الگوي هنجاري رسانه ملي از ديدگاه رهبران جمهوري اسلامي ايران، چاپ اول، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، 1389.
- جبلي، پيمان، به سوي الگوي هنجاري تلويزيون بين المللي جمهوري اسلامي ايران، پايان نامه دكتري، دانشكده فرهنگ و ارتباطات، دانشگاه امام صادق (ع)، 1383.
- جناتي، محمدابراهيم، «هنر و زيبايي از نگاه مباني فقه اجتهادي»، كيهان انديشه، ش 69، آذر و دي 1375، ص91-112.
- دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بيست سال تلاش در مسير تحقق اهداف انقلاب فرهنگي، چاپ دوم، تهران، دانش پرور، 1385.
- روزناني، هاشم، «اسلامي كردن برنامه آموزشي و تحصيلي»، حوزه و دانشگاه، ترجمه سوسن كشاورز، ش 32، پاييز 1381، ص 87- 110.
- سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مجموعه قوانين و مقررات سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، چاپ اول، تهران، سازمان صدا و سيما، معاونت امور مجلس و استانها، 1382.
- سورين، ورنر و جيمز تانكارد، نظريههاي ارتباطات، ترجمه عليرضا دهقان، چاپ اول، تهران، دانشگاه تهران، 1381.
- شرف الدين، سيدحسين، «دين و سرگرمي رسانهاي»، دين و رسانه، ش 1، زمستان 1389، ص 40-78.
- صادقزاده قمصري، عليرضا، «دين و تربيت: رويكردهاي اسلامي و تربيتي»، حوزه و دانشگاه، ش 32، پاييز 1381، ص 117- 142.
- علم الهدي، جميله، «ضرورت تبيين تعليم و تربيت اسلامي»، حوزه و دانشگاه، ش 32، پاييز 1381، ص 33- 40.
- ـــــ ، مباني تربيت اسلامي و برنامهريزي درسي، چاپ اول، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، 1384.
- غزالي، ابوحامد، احياء علوم الدين، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1406 ق.
- فضل الله، سيدمحمدحسين، فقه و زندگي، ترجمه مجيد مرادي، چاپ اول، قم، دارالملاك، 1380.
- لاريجاني، صادق، «دين ودنيا» (گفت وگو)، نامه فرهنگ، ش 16، زمستان 1372، ص 16-30.
- ليندلف، تامس، «اجتماع تأويلگر، رويكردي به رسانههاي گروهي و دين»، رواق هنر و انديشه، ترجمه مهدي شفقتي، ش 90 و 91 ، مهر و آبان 1388، ص 156- 171.
- ماير، فردريك، تاريخ انديشههاي تربيتي، ترجمه علي اصغر فياض، چاپ دوم، تهران، سمت، 1374.
- مرادي، مريم و ديگران، «شادماني و شخصيت»، تازههاي علوم شناختي، ش 2، سال هفتم، تابستان 1384، ص 60-71.
- مركز طرح و برنامهريزي صدا و سيما، اهداف، محورها، اولويتها و سياستهاي توليد، تأمين و پخش، چاپ اول، تهران، معاونت تحقيقات و برنامهريزي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، 1384.
- مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن، چاپ اول، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، 1377.
- ـــــ ، دروس فلسفه اخلاق، چاپ پنجم، تهران، اطلاعات، 1374.
- ـــــ ، نظريه حقوقي اسلام، چاپ اول، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، 1386.
- معتمدنژاد، كاظم، وسايل ارتباط جمعي، چاپ اول، تهران، دانشكده علوم و ارتباطات اجتماعي، 1355.
- مك كوايل، دنيس، درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي، ترجمه پرويز اجلالي، چاپ اول، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1382.
- ملكيان، مصطفي، «ايمان و كاركردهاي شريعت»، آيين، ش 6، اسفند 1385، ص 77-85.
- موسوي خميني، سيدروحالله، مكاسب المحرمه، چاپ اول، قم، اسماعيليان، 1410 ق.
- موسوي خويي، سيدابوالقاسم، مصباح الفقاهه في المعاملات، چاپ اول، بيروت، دارالهادي، 1412 ق.
- نجاريان، بهمن و فريد براتي سده، «ورزش و بهداشت رواني»، علوم انساني دانشگاه الزهراء، ش 9و 10، تابستان 1371، ص 98-116.
- ويليامز، كوين، درك تئوري رسانه، ترجمه رحيم قاسميان، چاپ اول، تهران، ساقي، 1386.
- Cooper- Chen, Anne (Edited by), Global Entertainment Media, LEA, Mahwah, New Jersey, London, 2005.