معرفت فرهنگی اجتماعی، سال دوم، شماره سوم، پیاپی 7، تابستان 1390، صفحات 63-84

    محیط زیست و بحران آن؛ رویکردی قرآنی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    عیسی جهانگیر / عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه / ijahangir@gmail.com
    چکیده: 
    امروزه بایددل نگران طبیعت و زیستگاه انسان بود؛ هرچند فناوری های فریبنده، زشتی خفقان آوری را که فرهنگ تجدد جایگزین هماهنگی، زیبایی و آرامش طبیعت بکر کرده، زیبا جلوه نماید؛ این نوشتارتلاش می کنداین موضوع را با نگرشی تطبیقی بین چشم انداز قرآنی و دیدگاه برخی عالمان علوم جدید بررسی می کند فناوری افسارگسیخته، فزونی جمعیت، فراوانی فراورده های مصرفی، و نظام سرمایه داری مهد انسان را دچار این بحران ساخته و چاره‌ی رهایی از آن در کنترل این وضع است. از چشم انداز قرآنی، این معضل، معلول جهان بینی جدید و تغییر نگرش انسان نسبت به خود و طبیعت است؛ نگرشی که ریشه در بنیان های علم جدید و تفکر تجددگرایانه دارد و به فاصله گرفتن انسان از نگاه قدسی و معنوی به طبیعت، و چنگ انداختن تجاوزگرانه و خودخواهانه به آن انجامیده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Environment and Its Crisis; a Qur’anic Approach
    Abstract: 
    Today, man has to be concerned about the nature and man's environment, although deceptive technology tries to decorate the suffocating ugliness which the culture of modernization has brought to replace virgin nature's harmony, beauty, and quiescence. The present paper tries to study this issue by making a comparison between the Qur’anic perspective and the view adopted by some of the scholars of modern sciences. Unrestrained technology, population surplus, consuming goods surplus and capitalist system have brought to man this crisis, the solution of which requires controlling this situation. According to the Qur’anic perspective, this problem is an outcome of the new worldview and changes in man's attitude towards himself and towards nature; an attitude which is rooted in the foundations of modern science and modernistic thought, and which has led man to be separated from the heavenly and spiritual view on nature and the aggressive and selfish use of nature.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    1. بحران محيط زيست
    در تخريب و تباهي محيط زيست مرثيه بسيار سروده‌ايم و اغلب بي‌ثمر. انفجار جمعيت، مهاجرت بي‌رويه به شهرها و گسترش بي‌ضابطة شهرنشيني، بياباني شدن جنگل‌ها و سبزه‌زارها، كاهش تنوع زيستي و نابودي گونه‌هاي گياهي و جانوري، فرسايش خاك‌هاي حاصلخيز، مصرف بيش از حد سموم و مواد شيميايي، آلودگي رودها و آب‌هاي ساحلي به وسيلة فاضلاب‌هاي صنعتي و شهري، آلودگي نفتي درياها، صيد بي‌رويه و كاهش ذخاير صيد، افت شديد سطح آب‌هاي زيرزميني در برخي از مناطق، گازهاي گلخانه‌اي، باران‌هاي اسيدي، آلودگي هوا، گرم شدن هواي كرة زمين و تخريب لاية ازن، بخشي از اين نابساماني زيست محيطي است. بر پاية مطالعات:
    1. چنا‌نچه تا اواسط قرن 21 ميلادي درجة حرارت زمين سه درجة سانتيگراد افزايش يابد، سطح درياها تا يك متر بالا خواهد آمد و تا پايان همين قرن (بر اثر ذوب شدن توده‌هاي يخ و كوه‌هاي يخ) اين ميزان به دو متر خواهد رسيد و آنگاه بسياري از شهرهاي ساحلي و حتي برخي از كشورها به زير آب خواهند رفت؛ 
    2. به سبب صيد بي‌رويه، هر روز 140 گونه و هر سال 5000 گونة حياتي نابود مي‌شوند؛ 
    3. سالانه 17 ميليون هكتار، منطقه‌اي به وسعت دو برابر كشور اتريش، از وسعت جنگل‌هاي كره زمين كاسته مي‌شود؛ 
    4. وضع وخيم مهد انسان به جايي رسيده است كه ساكنان آن، با تأسيس حزب‌ها، صدور بيانيه‌ها، و شيوه‌هاي گونه‌گون ديگر نسبت به اين بحران جهان‌گير و جهان‌سوز بانگ هشدار برآورده‌اند. آمارها نشان مي‌دهند كه در بين سال‌هاي 1985 تا 1994، 5/48 درصد تظاهرات مردم كشورهاي اتحادية اروپا مربوط به محيط زيست بوده است.  اين در حالي است كه ايالات متحده تنها با داشتن 5 درصد از جمعيت جهان، از حدود يك‌سوم منابع طبيعي جهان را استفاده، و دست‌كم يك‌سوم آلودگي دنيا را توليد مي‌كند.  توجه به آمارهاي سازمان ملل نيز نشان مي‌دهد كه حدود 98 درصد دي‌اكسيدكربن و ساير گازهاي مضر جو، مربوط به كشورهاي صنعتي، و فقط 2 درصد سهم كشورهاي جهان سوم است. 
    2. عوامل و راهكارهاي بحران زيست‌محيطي
    دربارة عوامل و راهكارهاي بحران زيست‌محيطي رويكردهاي گوناگوني از سوي دانشمندان ارائه شده است. در اينجا نخست به‌اجمال ديدگاه انديشمندان جديد و سپس دريافت خود از قرآن را بررسي مي‌كنيم. برخي از زيست‌شناسان مانند گارت هاردين  بر اين باورند كه مسئلة آلودگي، اثر مستقيم فزوني بيش از حد جمعيت ساكن است.  عده‌اي ديگر علت را در فراواني محصولات مصرفي مي‌دانند. به گفتة والتر هوارد (زيست‌شناس)، جامعه‌اي كه در آن محصولات مصرفي فراوان باشد، به زباله‌دان مبدل مي‌شود؛ چنان‌كه ايالات متحده، كه تنها 6 درصد از جمعيت جهان را داراست، بيش از 70 درصد زباله را به جهان تحميل مي‌كند. 
    برخي از سياستمداران، فناوري افسار گسيخته را مقصر مي‌دانند. انيشتين در كتاب جهاني كه من مي‌شناسم مي‌نويسد: «پيشرفت‌هاي صنعتي با ماشين‌هاي غول‌پيكر خود به جاي اشيا و مواد ضروري، گيوتيني براي قطع ريشة انسانيت مي‌سازند».  باري كومونر  نيز عقيده دارد كه علت اصلي توليد آلودگي در ميان ملل صنعتي و ثروتمند، ظهور فناوري زيانمند براي محيط زيست پس از جنگ جهاني دوم است. گروه ديگري مسبب اين بحران را كاپيتاليسم مي‌دانند؛ چه با توليد بيش‌ازحد، از منابع زيستي بهره‌جويي غيرعادلانه انجام مي‌گيرد و با ايجاد جوامع پرشمار مصرف‌كننده، اين منابع به زباله‌دان‌هايي بزرگ تبديل مي‌شوند. 
    بسته به ديدگاه‌هاي گوناگون، چاره‌هاي مختلفي از سوي دانشمندان براي بحران محيط زيست ارائه شده است. به اعتقاد ميلر بايد هم از «خوش‌بيني تكنولوژي» برحذر بود و هم از دام «روزهاي خوش گذشته»؛ ايده خيالي‌اي كه بازگشت به گذشته و زندگي ساده‌تر را سفارش مي‌كند؛  چراكه امروزه اميد به زندگي و برخي ديگر از شاخص‌هاي زندگي بهبود يافته‌اند. پس بايد فناوري زيان‌آور را كنترل كرد و متكي به فناوري متناسب بود. مردمي كه خود را مجهز به كيسة خواب مي‌كنند، غذاي خشك منجمدشده را در يخچال كاروان مجهز خود نگاه مي‌دارند و با آن به سوي جنگل‌ها مي‌روند، در حقيقت به طبيعت بازنگشته‌اند؛ بلكه اينان در پوشش فناوري خود را از سختي‌ها و واقعيت‌هاي طبيعت حفظ مي‌كنند. برخي ديگر برپاية ديدگاه خود در باب علل اين بحران، كنترل جميعت را منجي منابع طبيعي مي‌دانند و برخي ديگر كنترل محصولات مصرفي را.
    بيان علل و چاره‌هاي بحران زيست‌محيطي از ديدگاه دانشمندان تجربه‌گرا، پژوهشي ديگر مي‌طلبد كه در اين نوشتار بر آن نيستيم؛ ولي مي‌توان مدعي شد كه هرچند هر يك از ديدگاه‌هاي اشاره‌شده بهره‌اي از حقيقت دارند و به جنبه‌هايي از مجموعة عوامل يا يك عامل كلي اشاره‌هايي سودمند كرده‌اند، بايد دليل اصلي بحران و چارة آن را جاي ديگري جست و به گونه‌اي ديگر نگريست.
    با انديشيدن در كلام وحي و تحليل آن مي‌توان به دست آورد كه نگرش نادرست انسان جديد به جهان و طبيعت (جهان‌بيني جديد) است كه موجب چنين رفتاري با طبيعت شده است. خالق اين تراژدي‌، انسان امروزي و چارة آن تغيير نوع نگرش به طبيعت و منابع طبيعي است. انسان مدرن ارزش‌هاي افزودة‌ بسياري را از طبيعت بهره‌كشي كرده‌ است، كه بايد آنها را بازپس دهد. انسان مدرن، مولود انديشة مدرن ـ مدرنيسم يا تجددگرايي ـ است. شاخص‌هاي پرشماري براي تجددگرايي ارائه شده كه از جملة آنها، فردگرايي، عاطفه‌گرايي، تأكيد بر تغيير بيرون به جاي درون، انديشه پيشرفت، برابري‌گرايي انسان‌ها، استدلال‌گرايي، اومانيسم، تجربه‌گرايي افراطي و تعبدستيزي هستند،  تأكيد نگارنده از بين اين شاخص‌ها بر «تغيير بيرون»، و «اومانيسم» است.
    انسان سنتي همانند رواقيان، دل‌مشغول دگرگوني درون است. او آنچه را نمي‌‌بيند، مي‌طلبد، و آنچه را مي‌بيند نمي‌‌طلبد؛ يا بيرون را بايد دگرگون و مطابق خواسته‌اش سازد، يا درون را تا خواسته‌اش برابر بيرون باشد. هستة اصلي جهان‌بيني مدرنيسم و انسان جديد اين است كه طالب تغيير در بيرون است و اين نداي درونش كه «چرخ بر هم زنم ار غير مرادم باشد.»  بدين‌جهت چارة بحران محيط زيست آغاز از خود است. به تعبير وبليس هارمون «ما بايد در اين زمينه فرايند تغيير و تحول را با خودمان آغاز كنيم.» 
    اگر اين ويژگي مدرنيسم در كنار ويژگي ديگرش، اومانيسم يا انسان‌گرايي، تصور شود، به مطلوب خود نزديك‌تر خواهيم شد. اومانيسم دست‌كم دو معناي اصلي دارد و هر معنا براي انسان متجدد امروزين داراي اهميت است. معناي اول امانيسم، نظري و معرفت‌شناختي است. برابر با اين معنا، اومانيسم يعني هر گونه‌اي از معرفت، معرفت براي انسان است و دست‌كم براي انسان نسبيت و وابستگي دارد. اومانيسم در معناي دوم، بعدي عمل‌گرايانه دارد كه در نوشتار پيش‌رو اين معنا مورد تأكيد است. اومانيسم در مقام عمل بدين معناست كه هيچ موجودي ارزش، اهميت يا شرافت وجودي‌اش بيش از انسان نيست؛ به گونه‌اي كه ارزش داشته باشد انسان فداي او شود. به‌ديگر سخن در مقام عمل و در مقام دخل و تصرف در جهان هستي بايد اين عمل و دخل و تصرف چنان باشد كه پيوسته قدر اول بودن انسان در جهان هستي باقي بماند. برپاية اين ديدگاه حتي انسان نبايد فداي مقدسي بالاتر از خود شود و همه چيز حتي طبيعت كاملاً در اختيار و دخل و تصرف انسان است. 
    چنين انساني كه تأكيدش، همه بر تغيير بيرون است؛ همه چيز را براي خويش مي‌خواهد؛ براي هيچ چيز جز خود و انسان ارزشي بالاتر از انسان قايل نيست و از سويي تعبدگريز و جاهل يا منكر وحي و ماوراي طبيعت است، پيداست كه چگونه با طبيعت رفتار خواهد كرد و تلقي او از طبيعت چه تفاوتي با تلقي سنتي و قرآني خواهد داشت؛ رويكردي كه از سويي انسان را جانشين خدا و نقش او را در زيستگاهش، آباد ساختن آن، و از سويي ديگر طبيعت را ذي‌شعور، آموزگار انسان، ماية عبرت و داراي ويژگي‌هاي بسيار مي‌داند. بدين‌سبب گروهي را عقيده بر اين است كه تا وقتي انقلاب فكري در تفكر بشر جديد و انديشه‌هاي سكولاريستي كشورهاي صنعتي، پيشرفته و روبه‌توسعه حاصل نشود، زخم طبيعت التيامي نخواهد يافت.
    حال جايگاه محيط زيست و علل بحران آن را با كاوشي در كتاب قدسي اسلام، به منزلة كامل‌ترين متون مقدس بررسي و آن‌گاه اصول و سفارش‌هاي عملي آن را به‌اختصار بازگو مي‌كنيم. پر واضح است كه نجات‌بخش بودن آموزه‌هاي ديگر كتاب‌هاي آسماني به هيچ روي مورد نفي و انكار نيست؛ چه به عقيدة بسياري «نگرش به طبيعت به منزلة مربي اخلاقي انسان، جهان‌شمول است و در منابع هندو، بودايي و نيز منابع يهودي و مسيحي نيز وجود دارد.» 
    3. محيط زيست و بحران آن از چشم انداز قرآني
    شرايط امروز مسلمانان شايد اين‌گونه به نظر آورد كه نگرش اسلامي به طبيعت نسبت به نگرش غرب متجدد كه نخستين بار بشر را به بحران محيط زيست مبتلا كرده است، تفاوت چنداني ندارد؛ اما تأملي ژرف‌تر آشكار مي‌سازد كه نگرش اسلامي و قرآني به محيط زيست، با آنچه در چند سدة اخير در غرب شايع بوده، بسيار متفاوت است.  آثار اين نگرش را مي‌توان در استنكاف جامعة اسلامي از تسليم كامل در برابر فرمان‌هاي ماشين و همچنين فرياد بلند گفتارهاي وحياني اسلام دربارة ارزش متعالي و لزوم حفاظت از محيط زيست به‌وضوح مشاهده كرد.
    پيش‌نياز فهم آموزه‌هاي قرآني دربارة طبيعت و محيط، پرداختن به برداشت قرآن از دو مفهوم كليدي انسان و طبيعت است. براي طبيعت مي‌توان جايگاهي قدسي در قرآن يافت. قرآن طبيعت را در نهايت يك تجلي الاهي بر انسان مي‌‌داند كه خداوند را هم محبوب مي‌دارد و هم مكشوف مي‌سازد. شكل‌هاي طبيعت نقاب‌هاي بسياري‌اند كه صفات متنوع خدايي را مي‌پوشانند؛ درعين‌حال براي آنان كه چشم باطنشان كور نشده است، همان صفات را مكشوف مي‌سازند. حتي به معنايي ژرف‌تر مي‌توان ادعا كرد كه بنا بر ديدگاه قرآني، خداوند محيط فرجامين است كه محيط بر انسان و دربرگيرندة اوست. خداوند در قرآن محيط علي الاطلاق خوانده شده است؛ مانند اين آيه كه «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است از آن خداوند است و خداوند بر همه چيز محيط است» (نساء: 126). اينكه واژة محيط به معناي محيط پيرامون هم هست، از اهميت بسياري برخوردار است. انسان درحقيقت در محيط الهي غوطه‌ور است و تنها به سبب نسيان و غفلتش كه گناه اساسي نفس است، و تنها با ذكر مي‌توان بر آن چيرگي يافت، از آن بي‌خبر شده است. ذكر خداوند يعني ديدن او در همه جا و تجربه كردن واقعيت او به منزلة محيط. 
    بر اين پايه مي‌توان مدعي شد كه در نگرش توحيدي، يك نظام «محيط و محاطي» در عرصة محيط زيست برقرار است كه خالق طبيعت و ماوراي آن به مثابه محيط و غير او، از جمله زيستمندان زميني، محاط شمرده مي‌شوند. از اين نكته مي‌توان استفاده كرد كه انسان كه خود آيه‌اي از آيات الهي است، مي‌تواند نشان، بل حضور خداوند را در جاي‌جاي محيط زيست درك كند. حضور خداوند همواره در طبيعت و هستي، جاري و ساري است و اوست كه همة عناصر محيط زيست را هدايت تكويني مي‌كند. به گفتة قرآن از زبان حضرت موسي «پروردگار ما همان كسي است كه به هر موجودي آنچه را لازمة آفرينش او بوده است، داده، سپس او را در مراحل هستي هدايت كرده است.» (طه: 50)
    طبيعت بكر، كارگاه صانع الهي نيز هست؛ كارگاهي كه در آن مي‌توان مهم‌ترين شاهكارهاي هنر مقدس را يافت. طبيعت بكر، همتاي هنر مقدس و دال بر حضور الهي است و اثري نجات‌بخش دارد.  ازاين‌رو، نزد انسان سنتي و انسان دين‌دار هيچ چيزي كه تا كنون به دست انسان ساخته شده است، ارزش تخريب طبيعت را ندارد و بي‌حرمتي به طبيعت بكر فجيع‌تر از تخريب بزرگ‌ترين آثار هنري بشري است.
    خود واژة Nature (طبيعت) از ريشة لاتين Nat به معناي زاده شدن، تنها به اين معنا نيست كه نياي اشكالي است كه از او زاده شده است بلكه بر نيروي حيات‌‌بخش براي روح بشر نيز دلالت دارد؛ زيرا در بر او و در آغوش حضور معنوي‌اش كه بازتابي از خود روح الهي است، روح انسان جان تازه‌اي مي‌گيرد و انسان از نو زاده مي‌شود.  بدين‌سبب حفاظت از طبيعت بكر در برابر يورش انسان‌هاي آزمند كه تنها به خواسته‌هاي دنيوي دل بسته‌اند، به‌راستي وظيفه‌اي معنوي است.
    درنتيجة نگرش قرآني به طبيعت كه اهميت و جايگاه آن را با بيان‌هاي بيشتري از قرآن شرح خواهيم داد، مسلمان معتقد به قرآن همواره به طبيعت، به منزلة آيات سبز قدسي و بازتاب‌دهندة واقعيت‌هايي از بهشت در جهان خاكي، عشق مي‌ورزيده و از آن درس‌ها مي‌آموخته است. اين عشق و ادب در آثار گوناگون عربي، فارسي و تركي به‌زيبايي بازتابيده است. به گفته سعدي:

    به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
            عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

    آن گونه كه از قرآن برمي‌آيد، رابطه ژرفي بين كيهان‌شناسي (طبيعت) و انسان‌شناسي برقرار است. قرآن كريم انسان را جانشين (خليفة) خداوند در زمين دانسته، به‌صراحت مي‌گويد: «در زمين جانشيني خواهم گماشت.» (بقره: 30)
    و اين مقام برين را با فرهنگ زيست‌محيطي در هم مي‌آميزد؛ چه «خداي سبحان كه خلعت خلافت را بر اندام موزون انسان وارسته پوشانيد، تاروپود استبرق جانشيني را، معرفت اسماي حسناي الهي و مرمت قلمرو خلافت و آباد و آزادسازي منطقة جانشيني از نفوذ تخريبي اهريمنان قرار داد و از جهت علمي چنين فرمود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ» (بقره: 31)، و از لحاظ عملي چنين فرمود:  هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ.» (هود: 61) مهم‌ترين عنصر خلافت الاهي بعد از فراگيري معارف ديني، آباد ساختن زمين و نجات آن از هرگونه تباهي و تيرگي است. مقصود از زمين، گسترة زيست بشر است. چنين پهنة پهناوري، از عمق دريا تا اوج سپهر و قلة آسمان را دربرمي‌گيرد... منظور از عمارت زمين، تأمين اصول زيست‌محيطي براي حيات انساني است، نه خصوص زندگي گياهي كه خاص برخي است و نه مخصوص حيات حيواني كه عده‌اي به آن بسنده نمودند؛ بلكه زندگي انساني كه جامع تمام مراحل نباتي و حيواني هم خواهد بود؛ يعني هم زمين از خطر تباهي برهد و هم زمينه از ضرر اخلاقي مصون بماند، تا هم بدن از مزاياي طب طبيعي طرفي بندد و هم روح از مواهب ويژة نفس رحماني به روح و ريحان نايل شود. 
    به‌عبارتي‌ديگر مي‌توان گفت كه صفت خليفگي با صفت بندگي (عبوديت) در برابر خداوند تكميل مي‌گردد. انسان بندة خداست و بايد از خداوند اطاعت كند. او به عنوان خليفة خدا بايد در اين جهان، حاضر به خدمت باشد و هماهنگي جهان را حفظ كند. ... او نمي‌تواند نسبت به مراقبت از عالم طبيعت غفلت بورزد، مگر آنكه به «امانتي» كه به هنگام شهادت به ربوبيت خداوند در ميثاق ازلي پذيرفته بود، خيانت كند.  انسان بودن، يعني آگاه بودن از مسئوليتي كه اين مقام خليفگي اقتضا دارد. حتي زماني كه قرآن مي‌گويد طبيعت را مسخر انسان كرده است، مانند اين آيه «آيا نديده‌اي كه خداوند آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد» (حج: 65)، اين امر به معناي چيرگي معمولي بر طبيعت نيست (چنان‌كه بسياري از مسلمانان متجدد تشنة آن قدرت كه علم جديد به انسان بخشيده، ادعا مي‌كنند)، بلكه به معناي غلبه بر چيزهايي است كه انسان مجاز است تنها به شرط آنكه مطابق قوانين الهي باشد، اعمال كند. 
    از سوي ديگر بنا بر آيات قرآن، خداوند تا بدان جا به انسان قدرت بخشيده است كه مي‌تواند زمين را به فساد بكشاند. در اين صورت ديگر هيچ مخلوقي بر روي زمين خطرناك‌تر از اين خليفة الهي نيست كه ديگر خود را بندة خدا نمي‌‌شمارد و وام‌دار موجودي وراي خويش نمي‌‌بيند.
    بنابراين چشم‌انداز، بيراه نخواهد بود اگر بحران محيط زيست را معلول استنكاف انسان مدرن از ديدن خدا به منزلة محيط‌اي واقعي دانست كه او را احاطه كرده و مقوم حيات اوست. به‌واقع انديشة تجدد، محيطي را در ذهن انسان متجدد (به معناي باورمند به ويژگي‌هاي اشاره‌شده در تجددگرايي) ترسيم كرده است كه ردپايي از خدا و نشانه‌هاي او در آن نمي‌‌توان جست؛ زيرا اساساً ظرف ذهني انديشة تجددگرايانه نمي‌‌تواند پذيراي نگرش قرآني به جهان و طبيعت باشد. به‌ديگرسخن مي‌توان تخريب محيط زيست را نتيجة تلاش انسان متجدد براي ديدن محيط طبيعي به منزلة نظام واقعي مستقلي دانست كه از محيط الهي فاصله گرفته است.
    براي روشن‌تر شدن اهميت و منزلت محيط زيست از ديدگاه قرآن، ضرور است آيه‌ها و واژگان مرتبط را از قرآن استخراج و تحليل كنيم. نمونه‌هايي كه در ادامه مي‌آيند حاصل مروري سريع بر آيه‌هاي سبز معرفت‌اند؛ با اعتراف به اينكه بي‌ترديد تأملي بيشتر در اين كتاب مقدس نتايجي بهتر و بيشتر به دست خواهد داد.
    الف) واژگان مربوط به طبيعت
    در تحليل محتوايي يك متن، واژگاني كه داراي بسامد بيشتري باشند، نشان از عنايت و تأكيد گوينده يا نويسنده دارند و بر پاية آنها مي‌توان باورها و نگرش‌هاي وي را تحليل كرد. بسامد و تكرار بسياري از واژگان مربوط به طبيعت در قرآن، حاكي از اين اهميت دارد كه از آن جمله‌اند: واژة ارض 1541 بار، سماء 310 بار، ماء 64 بار، شمس 33 بار، جبل 39 بار و قمر 27 بار.
    ب) نام‌گذاري سوره‌ها به پديده‌هاي طبيعي
    نام‌گذاري سوره‌ها به نام پديده‌هاي طبيعي نيز حكايت از اهميت آنها مي‌كند. اين دسته از سوره‌ها بسيارند مانند سوره‌هاي بقره (گاو)، رعد (رعد و برق)، نمل (مورچه)، نور، نحل، عنكبوت، دخان، نجم، فجر (فجر)، شمس (خورشيد)، حديد (آهن)، سيل، ضحي (روشنايي روز)، قمر (ماه)، تين (انجير)، علق (آويزك)، بروج (برج‌ها)، فيل، خلق و ناس (مردم).
    ج) سوگند به طبيعت
    در قرآن كريم به مقتضاي مقام و در موارد مختلف به برخي از پديده‌هاي طبيعي سوگند ياد شده است؛ از جمله سوگند به خورشيد «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» ماه «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»، ستاره «والنجم» روز «وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها»، شب «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها»، آسمان «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها»، زمين «وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها»، كوه، صبح و شام.
    د) تسبيح‌گوي و ذي‌شعور بودن طبيعت
    در بينش اسلامي پديده‌هاي گوناگون طبيعي موجوداتي جان‌دار، ذي‌شعور و تسبيح‌گوي معرفي شده‌اند؛  مانند اين آيات:
    آسمان‌هاي هفت‌گانه و زمين و هركس كه در آنهاست او را تسبيح مي‌گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مي‌گويد، ولي شما تسبيح آنها را درنمي‌‌يابيد. (اسراء: 44)
    آيا ندانسته‌اي كه هركه و هرچه در آسمان‌ها و زمين است براي خدا تسبيح مي‌گويند، و پرندگان نيز در حالي كه در آسمان‌ها پر گشوده‌اند تسبيح او مي‌گويند؟ همه ستايش و نيايش خود را مي‌دانند و خدا به آنچه مي‌كنند داناست. (نور: 41)
    برخي از سنگ‌ها از ترس خدا از فزار كوه‌ها به پايين مي‌افتند. (بقره: 74)
    پيامبر اعظم فرموده است كه «احد كوهي است كه ما را دوست دارد و ما هم احد را دوست داريم.» 
    درحقيقت عالم هستي سراسر زمزمه و غوغاست و غلغله‌اي خاموش در پهنة گستردة آن طنين افكنده است كه بي‌خبران ياراي شنيدن آن را ندارند؛ ولي آنان كه دلي زنده به نور ايمان دارند اين صدا را از هر سويي مي‌شنوند.
    گر تو را از غيب چشمي باز شد
    نطق آب و نطق خاك و نطق گل
            با تو ذرات جهان هم راز شد
    هست محسوس حواس اهل دل

    ه‍ ) حافظ‌بودن و رازدار طبيعت
    طبيعت در بينش اسلامي امانت‌داري است كه جز به فرمان پروردگار حكيم رازها را عيان نمي‌كند؛ چنان‌كه قرآن مي‌فرمايد: «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» (زلزال: 2) و زمين ثقل‌هاي خود را بيرون مي‌آورد. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزال: 4)؛ در آن روز زمين تمام خبرهاي خود را بازگو مي‌كند. آن روز، زمين هرچه از خوبي‌ها و بدي‌هاي بندگان را به امانت نگاه داشته بود، فاش مي‌سازد؛ چه او شاهد و ناظر كردار انسان بوده است. در حديثي از حضرت رسول چنين نقل شده است: مقصود از خبر دادن زمين اين است كه اعمال هر مرد و زني را بر روي زمين، خبر مي‌دهد؛ مي‌گويد آن شخص در آن روز چنان كاري را انجام داده است. اين است خبر دادن زمين. 
    و) تأثير طبيعت بر انسان
    در برخي از آيات قرآن و روايات به اثرات آرام‌بخش و نشاط‌آفرين جلوه‌هاي طبيعت اشاره شده است. براي نمونه، در سورة نحل به زيباييِ آمدوشد حيوانات از چراگاه، و در سورة بقره به رنگ حيوانات و اثر نشاط‌بخش آنها اشاره رفته است و همچنين در سوره‌هاي حج (63)، ق (7) و نمل(60) گياهاني شادي‌آفرين و بهجت‌انگيز وصف شده‌اند.  در اين زمينه روايات بسياري نيز آمده است. براي نمونه امام صادق مي‌فرمايد: «چهار چيز چهره را نوراني مي‌كند كه يكي از آنها تماشاي گياهان خرم و سبز است.» 
    همچنين امام رضا مي‌فرمايد: «بوي خوش، عسل، سواركاري و نگاه كردن به مناظر سرسبز موجب از بين رفتن برخي از بيماري‌هاي رواني مي‌شود.» 
    باز از امام صادق چنين نقل شده است كه: «باران بدن‌ها را نرم مي‌كند؛ هوا را صاف و پاكيزه مي‌سازد، وبا را از ميان مي‌برد، آفات درختان و گياهان را نابود مي‌كند و... .» 
    پيامبر اعظم نيز چنين سفارش كرده است: «گل نرگس را دست‌كم در هر روز يا در هر هفته يا در هر ماه يا در هر سال و يا در طول عمر يك‌بار ببوييد، زيرا در دل انسان مايه‌اي از جنون و جذام و برص وجود دارد كه استشمام گل نرگس آن را مي‌زدايد.» 
    ز) دعوت قرآن به انديشيدن دربارة طبيعت و درس‌آموزي از آن
    به نظر قرآن، تفكر و تدبر در جلوه‌هاي طبيعت و درس گرفتن از آنها، از راه‌هاي دانش‌اندوزي و رستگاري است. بندگان خدا كساني هستند كه در آفرينش آسمان‌ها و زمين و گذران شب و روز و كشتي دريا مي‌انديشند:
    و در آفرينش آسمان‌ها و زمين مي‌انديشند. (آل‌عمران: 191) و آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد؛ همه از اوست. «قطعا در اين امر براي مردمي كه مي‌انديشند نشانه‌هايي است. (جاثيه: 13) راستي كه در آفرينش آسمان‌ها و زمين، و در پي يكديگر آمدن شب و روز، و كشتي‌هايي كه در دريا روان‌اند... واقعا نشانه‌هايي وجود دارد.(بقره: 164)
    در قرآن مجيد در حدود 750 آيه در زمينة خداشناسي از راه علوم طبيعي وجود دارد.  خداوند سبحان گاه انسان را به سير آفاقي و انفسي به‌صورت كلي فرامي‌خواند و گاه دست او را گرفته، به مطالعة يك‌يك پديده‌هاي نظام‌يافته و آسمان وادار مي‌كند. در جايي مي‌گويد: «بگو بنگريد كه چه چيزهايي در آسمان‌ها و زمين است» (يونس: 101) و در جاي ديگر فرمان مي‌دهد: «بگو در زمين سير كنيد و بنگريد كه خداوند آفرينش را چگونه آغاز كرد.»(عنكبوت: 20)
    امام صادق مي‌فرمايد:
    فكر كن كه خداوند در هر برگي رشته‌هايي مانند رگ‌هاي بدن از هر طرف كشيده و فوايد و مصالحي در آنها قرار داده است. اگر انسان بخواهد يكي از اين برگ‌ها را بسازد در صورتي كه وسايل و ابزار كار هم فراهم باشد، با تحمل زحمت‌ها و صرف وقت‌زياد از عهدة ساختن يك برگ برنمي‌آيد. 
    امام علي نيز دراين‌باره مي‌فرمايد: «هيچ عبادتي به پاية تفكر در اسرار آفرينش الهي نمي‌رسد.» 
    طبيعت همچنين دربردارندة درس‌هاي معنوي بسياري است كه از نهايت اهميت برخوردارند. اهميت معنوي طبيعت در مراتب بسيار و از طرق بسيار جلوه‌گر مي‌شود.
    طبيعت بكر واجد نظام و هماهنگي است؛ هماهنگي حيرت‌انگيزي كه به معناي فني موسيقايي در همة عوالم طبيعت جريان دارد.  ... طبيعت بكر به يك معنا نمايانگر تقدس است، هرچند به وجهي منفعلانه، مسلماني كامل به معناي تسليم بودن در برابر امر الاهي است. يكي از درس‌هايي كه طبيعت مي‌تواند به شخص روحاني بياموزد، همين تسليم محض در برابر قوانين حاكم بر اشياست، در برابر اصلي كه حاكم بر عالم مخلوقات است در برابر تائو.  ... زيبايي طبيعت بكر درعين‌حال هم آدمي را به باطن خويش متوجه مي‌سازد و هم جذب خود طبيعت مي‌كند. اين زيبايي يادآور آن حق معنوي است كه انسان از آن نشئت گرفته است و درواقع به انسان در بازگشت به آن حق هميشه حاضر ياري مي‌رساند. ... زيبايي طبيعت بازتاب مستقيم جمال الهي است و انسان را به مركز مطلق كه در آن جمال وصف‌ناپذير ذات يگانه قرار دارد باز مي‌گرداند. با اين‌همه پيام‌هاي معنوي طبيعت تنها در زيبايي كلي اشكال، حركات و كيفياتش محدود نيست؛ بلكه در نمادهايي هم هست كه بازتاب‌هاي مستقيمي از صفات الهي گوناگون‌اند. 
    ازاين‌روي طبيعت در ديدگاه اسلامي معلم بزرگ انسان و مدرس درس‌هاي نجات‌بخشي براي بشريت است كه برخي از آنها عبارت‌اند از: هدف‌داري جهان هستي و بي‌فايده نبودن خلقت (انبيا: 16)؛ هماهنگ بودن نظام حاكم بر جهان هستي (رعد: 3)؛ درك عملكردهاي سودمند عناصر محيط زيست براي خدمت به انسان.(لقمان: 20 و حج: 36)؛ شناخت عوامل وفور يا سلب نعمت‌ها (انعام: 6)؛ فهم روش برخورد و بهره‌برداري اصولي از طبيعت؛ شناخت علل پيدايش و آفرينش‌ها و دست‌يابي به علل اصلي آنها و درس توحيد (واقعه: 64 و احقاف: 33)؛ شناخت عوامل طبيعي و علل ناقصه آفرينش‌ها (واقعه: 68 و 69)؛ شناخت ساختار شكوهمند طبيعت و افعال اعجاب‌انگيز آن (اسراء: 44؛ نور: 41)؛ و سرانجام تماشاي طبيعت به مثابه تماشاي محشر بزرگ و حضور در صحنة قيامت كبرا (اعراف: 57).
    4. سفارش‌هاي قرآن براي صيانت از محيط زيست
    در نگاه اديان الاهي، انسان موجودي دوبعدي است و زمينة رشد و تعالي او در اين دنياي خاكي محقق مي‏شود. از همين جهت بر جنبة مادي انسان در كنار بعد ملكوتي‏اش تأكيد، و اصولاً كمال واقعي، تنها از همين طريق ميسر دانسته شده است. ازاين‌رو، سفارش‏هاي فراواني دربارة حفظ سلامت، تأمين آسايش و آرامش بدن و چگونگي رابطة انسان با محيط ارائه گشته است. به‌طور چكيده رهنمودها، سياست‌ها و راهبردهاي عملي قرآن را براي حفاظت از محيط زيست مي‌توان از اين قرار دانست:
    1-4. گرايش به رفتارهاي اصلاح‌كننده محيط زيست
    بر اساس آيات قرآن، خداوند به انسان قدرت و امكانات لازم را داده و او را مكلف به عمران و آباداني زمين كرده است. (هود: 61) نقطة مقابل كاركردهاي اصلاح‌گرانه، تخريب و نابودي محيط زيست است كه در همين‌باره در قرآن آمده است: «و در زمين از پي آراستگي‌اش، ديگر خرابي به بار نياوريد» (اعراف: 56). در جاي ديگر قرآن آمده است: «و چنين نبود كه پروردگارت آبادي‌ها را به ظلم و ستم نابود كند، درحالي‌كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشند.»
    نكتة دقيق در اين آيه اين است كه قرآن صالح بودن را ضامن بقا و آباداني شهر و آبادي نمي‌داند؛ بلكه مصلح بودن و گرايش و نگرش اصلاح‌گرانه داشتن را مهم مي‌شمارد. نخست بايد اين نگرش و ارادة جدي در انسان پديد آيد تا او براي آباداني و اصلاح مهد و گهوارة خويش آستين بالا بزند. بدين سبب است كه اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «كسي كه آب و خاك در اختيار داشته باشد و با وجود آن فقير و تهي‌دست زندگي كند، از رحمت الهي به دور خواهد بود.» 
    سفارش فراوان و مؤكد اسلام دربارة حمايت و حفاظت از محيط زيست در درجة اول بيداركنندة اين وجدان و روحية اصلاحگر انسان است. براي مثال درخت‌كاري، آبياري و حفاظت از درختان از اعمال سازنده و اصلاح‌كنندة محيط زيست به شمار مي‌آيند. همچنان‌كه امام صادق نيز به اين سه امر سفارش كرده است: «خداوند درخت را براي انسان آفريده، پس او مكلف گرديد به اينكه درخت بكارد، آن را آبياري كند و در حفظ آن بكوشد.» 
    در مقابل رفتارهاي اصلاحگر، اعمال و رفتارهاي فسادانگيز قرار دارند. در آيات بسياري از قرآن، صلاح و فساد در تقابل با يكديگر نهاده شده‌اند. همچنين در قرآن بسيار تأكيد شده است كه در زمين فساد نكنيد. هرچند كه بي‌شك مراد از فساد في‌الارض در اين آيات، فقط فساد فيزيكي نيست، دست‌كم اين نوع از فساد را نيز دربرمي‌گيرد و مي‌توان تخريت جنگل‌ها، قطع درختان و از بين بردن مراتع، كشتزارها و نسل حيوانات را از مصاديق اين نهي شمرد؛ چه خود قرآن در توصيف گروهي از مفسدان في‌الارض مي‌فرمايد: «مي‌كوشد تا در زمين فساد كند و حرث و نسل را نابود كند و خداوند فساد را دوست نمي‌دارد.» (بقره: 205) دربارة اين آيه بايد توجه كرد كه:
    الف) مقصود از حرث در آية شريفه به گفتة مفسران، گياهان به معناي عام است كه مزرعه‌ها، درختان، گياهان و چراگاه‌ها را دربرمي‌گيرد؛
    ب) واژة نسل در اين آية شريفه، معنايي جامع دارد و نسل آدميان و حيوانات را دربرمي‌گيرد و اصولاً نابودي گياهان به از ميان رفتن حيوانات و آدميان مي‌انجامد؛
    ج) نابودي گياهان و نسل حيوانات و انسان‌ها، فساد در زمين است. 
    به‌هرحال هر نوع نگرش و رفتاري كه نظام آراسته و صالح جاري در عرصة محيط زيست را برهم زند، نگرش و رفتار ناهنجار زيست‌محيطي است و در تضاد با اصول ارزشي اسلام قرار دارد.
    2ـ4. شكر نعمت و پرهيز از كفران نعمت
    و طبيعت با همة گونه‌هايش نعمت و موهبت خداوند است و «اگر بخواهيد نعمت خدا را برشماريد، آن را شمار نتوانيد.» (ابراهيم: 34) شكر نعمت به اين است كه نخست آن را به منزلة عطية الهي قملداد كنيم و سپس در جايي و به شيوه‌اي كه مرضيِ خالق آن باشد، از آن بهره گيريم. به‌تعبيري روشن‌تر شكر نعمت نه‌فقط از جنس گفتار، كه بيشتر از جنس كردار و عمل است. در آية 13 سورة سبأ نيز تعبير «اعملو شكرا» بيان‌كنندة همين نكته است.
    خداوند در سورة اعراف مي‌فرمايد: «ما شما را در زمين تمكين و اقتدار بخشيديم و در آن بر شما معاش و روزي از هر گونه نعمت مقرر داشتيم؛ ليكن اندكي از شما شكر نعمت‌هاي خداي را به جا مي‌آوريد.» (اعراف: 10). در جاي ديگر مي‌فرمايد: «اگر شكر نعمت‌هاي مرا به جا آورد من به‌طور قطع نعمت‌هاي شما را افزون مي‌كنم و اگر كفران كنيد بايد بدانيد كه عذاب من سخت است». (ابراهيم: 7)
    امام علي نيز مي‌فرمايد: «خداوند در هر نعمتي داراي حق مي‌باشد؛ پس هركس آن را ادا كند، خداوند نعمت او را زياد مي‌كند و هركه كوتاهي كند، در معرض زوال نعمت
    قرار مي‌گيرد.» 
    بدين‌سان در مقابل شكر نعمت، ناسپاسي يا كفران نعمت قرار مي‌گيرد. حقيقت كفران نعمت بهره‌گيري انحرافي يا استفادة نادرست از نعمت‌هاست و بنابر فرموده الهي «هر كسي كه نعمت خدا را پس از آنكه به او رسيد دگرگون سازد، (بداند كه) خداوند سخت‌كيفر است.» (بقره: 211) قرآن به سرگذشت اقوامي مانند قوم سبا اشاره مي‌كند كه از انواع نعمت‌ها و مواهب الهي بهره‌مند بودند ولي بر اثر ناسپاسي و كفران نعمت، دچار غضب الهي شدند و «سيل وحشتناك و بنيان‌كَن بر آنها نازل گشت.» (سباء: 16). اين عذاب به‌يقين «مجازاتي بود كه در اثر كفران شان نازل گشت.» (سباء: 17)
    علامه طباطبايي در تفسير آية «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» مي‌نويسد:
    اين آيه به‌ظاهر لفظش عام است، و مخصوص به يك زمان و يا به يك مكان و يا به يك واقعه نيست و در نتيجه مراد از بر و بحر همان معناي معروف است كه شامل همة روي زمين مي‌شود؛ و مراد از فساد در زمين، مصايب و بلاهايي عمومي است كه يكي از منطقه‌ها را فراگرفته و نابود مي‌كند؛ مانند زلزله، نيامدن باران، قحطي، مرض‌هاي مسري، جنگ‌ها، غارت‌ها، و سلب امنيت و كوتاه‌سخن هر بلايي كه نظام آراسته و صالح جاري در عالم را بر هم مي‌زند؛ چه اينكه مستند به اختيار بعضي از مردم باشد و يا نباشد؛ چون همة آنها فسادي است كه در دريا و خشكي عالم پديد مي‌آيد، و خوشي طيب عيش انسان‌ها را از بين مي‌برد... اين فساد ظاهر در زميني، بر اثر اعمال مردم است؛ يعني به خاطر شركي است كه مي‌ورزند و گناهاني كه مي‌كنند، و ما در تفسير آية «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» اثبات كرديم كه بين اعمال مردم و حوادث عالم رابطة مستقيم هست، كه هر يك متأثر از صلاح و فساد ديگري است. 
    در تفسير قمي در ذيل آية «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» آمده است: «فساد خشكي به نيامدن باران است كه باعث تباهي حيوانات مي‌شود و همچنين فساد در دريا كه آن هم با نيامدن باران و هلاك جنبدگان درياست.» نيز امام صادق فرمود: «زندگي جنبندگان دريا به باران بستگي دارد؛ پس اگر باران نيايد هم خشكي فاسد مي‌شود هم دريا و اين وقتي است كه گناهان بسيار شود.» صاحب تفسير الميزان پس از نقل دو روايت مزبور مي‌گويد: «اين دو روايت از باب تطبيق كلي بر مصداق است، نه اينكه آيه در خصوص نيامدن باران نازل شده باشد.» 
    شكر نعمت و پرهيز از كفران نعمت را نيز مي‌توان دو اصل بسيار برجسته از اصول حفاظت محيط زيست از ديدگاه اسلام دانست كه بسياري از سفارش‌ها، اوامر و نواهي زيست‌محيطي واردشده در روايات را مي‌توان زيرمجموعة اين دو اصل قلمداد كرد. افزون بر آيات قرآن، سفارش‌هاي مؤكد فراواني از حضرت رسول و پيشوايان ديني اسلام دربارة درخت‌كاري و حفظ سرسبزي طبيعت، قطع‌نكردن درختان و عدم‌تخريب مزارع و باغ‌ها، زراعت و آباداني زمين، حمايت از حيوانات و پرهيز از آلوده كردن محيط زيست در دست است كه به جهت حفظ چارچوب نوشتار از بيان تفصيلي آنها چشم پوشي مي‌كنيم.
    5. گسترش نگرش ديني و معنوي به محيط زيست
    جاي خرسندي است كه امروزه بيش‌ازپيش بر تغيير نگرش نسبت به محيط زيست و انسان تأكيد مي‌شود و برخي از دانشمندان مغرب و مشرق با بيان‌هاي گوناگون، روي آوردن به نگرش‌هاي سنتي، ديني، و اخلاقي و بازگشتن به آموزه‌هاي وحياني را تنها اميد نجات انسان و طبيعت مي‌دانند.
    در سال 1992 اتحادية دانشمندان متعهد بيانيه‌اي به نام «دانشمندان جهان به بشريت هشدار مي‌دهند» منتشر كرد كه 1600 تن از دانشمندان برجستة جهان و از جمله 102 برندة جايزة نوبل آن را امضا كرده بودند. اين بيانيه اعلام مي‌دارد كه در اثر فعاليت‌هاي مخرب بشر ممكن است جهان زنده چنان دگرگون شود كه ديگر نتواند حيات را به شيوه‌اي كه براي ما آشناست، تأمين كند. ازاين‌رو، اخلاق جديدي لازم است كه حركت عظيمي را برانگيزد و رهبران، حكومت‌ها و انسان‌هاي بي‌ميل را به ايجاد تغييرات بزرگ وادارد. 
    يكي از گرايش‌هاي عمده و پرجاذبه در علم اخلاق، اخلاق زيست‌محيطي  است كه در وسيع‌ترين مفهوم خود، به معناي مطالعة رابطة ما با همة آن چيزهايي است كه جزئي از محيط زيست يك موجود اخلاقي مي‌باشد؛ موجودي كه براي او موضوع درستي و نادرستي طرح مي‌شود. اين چيزها شامل ساير انسان‌ها و آنچه انسان مي‌سازد نظير ماشين و شهر نيز مي‌شود. 
    به عقيده موريس اف استرانگ «اقداماتي كه از عميق‌ترين ارزش‌هاي اخلاقي و معنوي ما نشئت نمي‌‌گيرد، نمي‌‌توانند در ايجاد آينده‌اي مطمئن، پايدار و اميدبخش موفق شود؛ آينده‌اي كه همة ما حسرت و آرزوي آن را داريم». 
    جان اي، هويت، رئيس مركز ارج‌گذاري به زندگي و محيط زيست و جامعة انساني ايالات متحدة امريكا مي‌گويد: «در اين رويداد ما به دنبال درك بهتر اين هستيم كه ارزش‌هاي معنوي و اخلاق به چه صورت و تا چه اندازه مي‌تواند به تعريف و شكل‌دهي توسعة پايدار بر اساس محيط زيست كمك كند.»  او يادآور مي‌شود كه بايد در كنار ديدگاه‌هاي اقتصاددان‌ها، اكولوژيست‌ها و جامعه‌شناس‌ها، ديدگاه و رشتة چهارمي با عنوان ديدگاه‌هاي خداشناس‌ها يا علماي اخلاقي در باب محيط زيست وجود داشته باشد.
    گروهي از طرف‌داران محيط زيست روحانيت اكولوژيك  نام دارند. رودلف باهرو  نظريه‌پرداز بانفوذ نهضت سبز، همة موجودات را «بارقه‌اي از رحمت» مي‌داند. وي رستگاري اكولوژيك را مسئله‌اي مذهبي تلقي كرده، باور دارد كه بشر محتاج معنويت و تولد عصر جديدي است كه اصالت را در انسان پرورش دهد. 
    طي دو دهة اخير برخي در صدد بوده‏اند كه جنبش زيست‏بومي را به يك دين تبديل كنند. افراد بسياري كه به دين علقه و دل‌بستگي دارند، به جنبش‌هاي ديني داراي خاستگاه مشكوك، و خارج از مذاهب رسمي غرب روي آورده‏اند. در اين حال، دستگاه‌هاي ديني تا همين اواخر واكنشي نشان ندادند، تا بلكه بتوانند نوعي «الهيات زيست‏بومي‏» ابداع كنند كه از دل سنت مسيحي بيرون آمده باشد. 
    تاپفر، مدير اجرايي محيط زيست سازمان ملل نيز مي‏گويد:
    ما مي‏خواهيم در زمينة مسائل زيست‌محيطي با جهان اسلام يك همكاري مناسب و نزديك داشته باشيم... اعتقاد راسخ دارم كه ارزش‌هاي معنوي جهان اسلام بستر مناسبي جهت اجراي برنامه‏هاي لازم جهت حفظ آفريده‏هاي خدا و تنوع زيست‌محيطي است. 
    در سال 1998 نتيجة پژوهش سه‌سالة هزار دانشمند از كشورهاي گوناگون جهان دربارة دين و محيط زيست ارائه شد. در اين پژوهش ده دين رايج جهان، مشتمل بر اسلام، مسيحيت، يهوديت آئين كنفوسيوس، هندوئيسم، (سنن بومي شينتوئيسم، تائوئيسم، بوديسم و جاينيسم، مبناي پژوهش بودند. يافته‌هاي اين تحقيق نشان دادند كه ارزش‌هاي بنيادي ديني مي‌توانند نقش حساسي در حل مشكلات زيست‌محيطي داشته باشند و نتيجة نهايي آن اين گونه بيان شد: «رويكرد به تعاليم ديني تنها راهكار نهايي براي حفظ محيط زيست جهان است.» 
    از سال 1985 تا كنون چندين كنفرانس بين‌المللي بسيار مهم در اين زمينه برگزار شده است كه از جمله مي‌توان به اجلاس آسيزي در سال 1985، همايش «اديان و اكولوژي» در سال 1990، اجلاس ريو در سال 1992، اجلاس «همبستگي و ارتباط بين مذاهب وحفظ محيط زيست»، در سال 2000، همايش «اسلام و محيط زيست» در سال 1378 (تهران)، همايش «دورنماي اسلامي محيط زيست» در سال 2000 (جده)، همايش «محيط زيست، دين و فرهنگ» در سال 1380 (تهران)، و همايش «فقه و محيط زيست» در سال 1384 (اسفندماه در قم) اشاره كرد. همچنين «امروزه بيش از دويست هزار پروژة تحقيقي دربارة محيط زيست مبتني بر دين در سراسر دنيا وجود دارد.» 
    اين آمار و گزارش‌ها اين نويد‌ را مي‌دهند كه درمان اين درد جز با دواي قدسي و اخلاقي ميسر نيست. اين امر، ضرورت واكاوي و استخراج نگرش متون مقدس اديان الاهي به محيط زيست را بيش‌ازپيش آشكار مي‌سازد.
    نتيجه‌گيري
    طي قرون گذشته، علم جديد بر محور پارادايم غالب مدرنيسم و با فاصله گرفتن از نگاه قدسي و معنوي به طبيعت، نگرشي را براي انسان امروزي آفريد كه با نفسي سلطه‌جو و تجاوزگر، به منظور ارضاي خواسته‌هاي دورني‌اش در برخورد با طبيعت، آن را به چنين روز سياهي نشاند. بي‌ترديد نخستين گام اين حركت، يعني كنار گذاشتن دين و متون ديني و در صدر آنها قرآن مبينِ نوع نگرش به طبيعت و به‌تعبيري رساتر تقدس‌زدايي از طبيعت و دنيوي كردن آن بود. حال كه بشر از وخامت اين بحران بيش از پيش آگاه و نسبت به آينده زيست‌محيط انساني نگران‌تر شده است، چاره‌اي ندارد جز اينكه به آموزه‌هاي وحياني و معنوي در برخورد با طبيعت بازگردد. براي تحقق هرچه بيشر اين امر مهم پيشنهاد مي‌شود كه آموزه‌هاي وحياني اسلام در باب نظام طبيعي، و اهميت و ارزش ديني آن دربارة برخورد اخلاقي با محيط زيست استخراج، و به بيان بديع و بليغ نگارش و به زبان‌هاي زندة دنيا برگردانده و ترويج شود. اين كار به‌يقين نيازمند ارزيابي نقادانة علم جديد و علم‌زدگي افراطي در زمينة نگرش به اين موضوع خواهد بود. به علاوه بايد دغدغه‌مندان و داعيه‌داران امور ديني و زيست‌محيطي جهان با تشكيل انجمن‌ها، كنفرانس‌ها و محافل گوناگون علمي، دغدغة اصلي خويش را معطوف مطرح كردن فرهنگ‌هاي اصيل و معارف متون مقدس براي آموزش عامه دربارة طبيعت سازند و راهكارهايي عملي براي اجراي آنها ارائه دهند و براي حل اين بحران جهان‌گير، جهانيان را رهنما باشند.

     
     

    References: 
    • اصغري لفمجاني، صادق، اصول تربيت زيست محيطي در اسلام، تهران،‌ سپهر، 1384.
    • ـــــ ، مباني حفاظت محيط زيست در اسلام، تهران، سازمان حفاظت محيط زيست، 1384.
    • ام خالد، فضلان، اسلام و محيط زيست، ترجمه اسماعيل حداديان مقدم، مشهد، آستان قدس رضوي، 1378 .
    • بنسن، جان، اخلاق محيط زيست، ترجمه عبدالحسين وهاب زاده، مشهد، جهاد دانشگاهي مشهد، 1382.
    • پورسعيد، باسم، «پايداري محيط زيست از ديدگاه اسلام»، فرهنگ جهاد، ش 33 و 34، پاييز و زمستان 1382، ص 244 تا 262.
    • جوادي آملي، عبدالله، اسلام و محيط زيست، قم، اسراء، 1386.
    • ـــــ ، مقاله «فرهنگ زيست محيطي با مقام برين جانشيني خدا آميخته است»، در كتاب همايش بين المللي محيط زيست دين و فرهنگ، تهران، سازمان حفاظت محيط زيست، 1380.
    • سراج الدين، اسماعيل و ريچارد پارت، اخلاقيات و ارزش‌هاي معنوي در خدمت ارتقاي توسعه پايدار بر اساس محيط زيست، ترجمه احمدرضا اشرف العقلائي، تهران، سازمان حفاظت محيط زيست، 1379.
    • شفيعي مازندراني، سيدمحمد، تأثير محيط زيست در انسان، قم، انتشارات اسلامي، 1378.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي‌همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1386.
    • كامونر، باري، انسان و محيط زيست، ترجمه بهروز بهزاد، تهران، موج سبز، 1382.
    • كتاب همايش اسلام و محيط زيست، تهران، سازمان حفاظت محيط زيست، 1380.
    • مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، انتشارات الوفاء، ۱۴۰۴ ق.
    • ملكيان، مصطفي، جزوه سلسله درس‌هاي سنت گرايي، تجددگرايي و پسا تجدد گرايي.
    • ميلر، جي. تي.، زيستن در محيط زيست، ترجمه مجيد مخدوم، تهران، دانشگاه تهران، 1369.
    • نصر، سيدحسين، «انسان و طبيعت بحران معنوي انسان متجدد»، ترجمه احمدرضا جليلي، نقد و نظر، ش 15، تابستان و پاييز 1377 ، ص 204 ـ 213.
    • ـــــ ، نياز به علم مقدس، ترجمه حسن ميانداري، قم، موسسه فرهنگي طه، 1379.
    • همايش بين‌المللي محيط زيست دين و فرهنگ، (مجموعه مقالات)، تهران، سازمان حفاظت محيط زيست، 1380.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جهانگیر، عیسی.(1390) محیط زیست و بحران آن؛ رویکردی قرآنی. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 2(3)، 63-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عیسی جهانگیر."محیط زیست و بحران آن؛ رویکردی قرآنی". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 2، 3، 1390، 63-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جهانگیر، عیسی.(1390) 'محیط زیست و بحران آن؛ رویکردی قرآنی'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 2(3), pp. 63-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جهانگیر، عیسی. محیط زیست و بحران آن؛ رویکردی قرآنی. معرفت فرهنگی اجتماعی، 2, 1390؛ 2(3): 63-84