معرفت فرهنگی اجتماعی، سال چهاردهم، شماره دوم، پیاپی 54، بهار 1402، صفحات 39-60

    تحلیل مضمون «سرمایه فرهنگی» به‌مثابه امر متجسد و ذهنی در «نهج‌البلاغه»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    مریم سلیمانی میمند / دانشجوی دکتری علوم و معارف نهج البلاغه دانشگاه میبد / msmeymand@yahoo.com
    ✍️ حمید حمیدیان / استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه میبد / hamidian.1392@yahoo.com
    احمد زارع زردینی / دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه میبد / zarezardini@meybod.ac.ir
    مهدی سلطانی / استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع) / m.soltani@bou.ac.ir
    چکیده: 
    «سرمایه فرهنگی» متجسد یکی از انواع سرمایه های فرهنگی است که در روش شناسی تحلیل اجتماعی جامعه شناس فرانسوی پیر بوردیو نقشی تعیین کننده دارد. این پژوهش در نظر دارد تا عناصر سرمایه فرهنگی متجسد و ذهنی را در «نهج البلاغه» بررسی و عرضه کند. به عبارت دیگر چطور می توان مصادیق سرمایه فرهنگی اسلامی را بر مبنای نظریه سرمایه فرهنگی را پویش نمود؟ مقاله حاضر با استفاده از روش «تحلیل تماتیک» سرمایه فرهنگی متجسد و ذهنی را در «نهج البلاغه» بررسی کرده است. نتایج حاصل شده بر این اساس است که 20 مضمون اصلی مقایسه ای به صورت 10 مضمون از نظریه بوردیو در مقابل 10 مضمون دیگر از «نهج البلاغه» با یکدیگر مقایسه شده اند. همچنین 24 مضمون فرعی از خوانش «نهج البلاغه» برای قوام بخشیدن به دامنه و ابعاد مضامین به دست آمده و در نهایت از شبکه مضامین به 4 مضمون کلی رسیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد در رویکرد غربی استنباط از «سرمایه فرهنگی» با رویکرد اسلامی دارای تفاوت های ماهوی است؛ بدین صورت که در دیدگاه بوردیو سرمایه فرهنگی با مقاصد دنیوی متناظر است، در حالی که نزد امیرمؤمنان علی(ع) با تعالی انسان و مقاصد انسانی و اخروی در تناظر است. همچنین سرمایه فرهنگی مدنظر بوردیو جنبه متجسد و عینی دارد و سرمایه فرهنگی از منظر امام جنبه ذهنی و انتزاعی دارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Analysis of the Theme of "Cultural Capital" as an Embodied and Subjective Matter in "Nahj al-Balagha"
    Abstract: 
    Embodied "cultural capital" is considered as a type of cultural capital that has a decisive role in the social analysis methodology of the French sociologist Pierre Bourdieu. This study seeks to examine and present the elements of embodied and subjective cultural capital in "Nahj al-Balagha". In other words, how can examples of Islamic cultural capital be analyzed based on the theory of cultural capital? The present article has investigated embodied and subjective cultural capital in "Nahj al-Balagha" using the "thematic analysis" method. The results are obtained based on a comparison between 20 main themes in the form of 10 themes from Bourdieu's theory and 10 themes from "Nahj al-Balagha". Also, 24 sub-themes were obtained from the reading of "Nahj-ul-Balagha" to strengthen the scope and dimensions of the themes, and finally, 4 general themes were achieved from the network of themes. The research results show that in the Western approach, the understanding of "cultural capital" has substantive differences with the Islamic approach. Thus, in Bourdieu's view, cultural capital corresponds to worldly purposes, while according to Imam Ali, it corresponds to human excellence and human and otherworldly purposes. Furthermore, the cultural capital considered by Bourdieu has an embodied and objective aspect while the cultural capital from Imam Ali's perspective has a subjective and abstract aspect.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    کتاب نهج‌البلاغه که برآمده از تفکرات، سويه‌هاي نظري و رويکردهاي اميرمؤمنان علي در طول زندگي گوهربارشان بوده، غني از موضوعات و مفاهيم تربيتي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي است. در اين بين مسئله «فرهنگ» در نظرات ايشان چندان محل بحث نبوده است. اين موضوع به دو علت بوده است:
    1. تمرکز بر روي مراتب اخلاقي و اعتقادي گزاره‌هاي نهج‌البلاغه؛
    2. تمرکز بر نحوه زيست و زمامداري ايشان.
    اما اگر واضح و روشن نهج‌البلاغه را بکاويم مسئله «فرهنگ» در آن به خوبي مشخص و قابل رديابي است. «سرمايه فرهنگي» يکي از مفاهيمي است که در جامعه‌شناسي متأخر مطرح شده است. پيربورديو جامعه‌شناس و مردم‌شناس فرانسوي اين مفهوم را در کنار تحليل انواع ديگر سرمايه به‌مثابه روشي نوين براي فهم و درک جامعه مطرح کرده است.
    1. بررسی مفاهيم
    1-1. سرمايه فرهنگي
    «سرمايه فرهنگي» يکي از انواع سرمايه است که در روش‌شناسي تحليل اجتماعي بورديو جامعه‌شناس و مردم‌شناس فرانسوي نقش تعيين‌کننده‌اي دارد. وي به‌ اجمال «سرمايه فرهنگي» را شامل ذائقه، منش، تمايز و سبک زندگي مي‌داند؛ اما صرفاً به واسطه چنين گزاره‌اي خلاصه‌وار نمي‌توان به جنبه‌هاي ديگر سرمايه فرهنگي دست يافت. در نتيجه نياز است به‌طور عميق و موشکافانه «سرمايه فرهنگي» مدنظر بورديو را بررسي نماييم:
    2-1. انواع سرمايه فرهنگي
    از نظر بورديو «سرمايه فرهنگي» به سه صورت مي‌تواند باشد:
    1-2-1. بعد ذهني
    این بعد شامل تمايلات و گرايش های رواني فرد نسبت به استفاده از کالاهاي فرهنگي است. اين حالت از سرمايه فرهنگي که نوعي ثروت بيروني و بخش جدايي‌ناپذير از فرد است و بورديو آن را «سرمايه فرهنگي همراه با تولد» مي‌نامد، نوعي آمادگي مداوم ذهني بوده و قابل انتقال و يا اکتساب از طريق خريد و فروش يا مبادله نيست. اين سرمايه بيشتر جنبه انتزاعي دارد و چندان قابل مشاهده نيست و به عينيت نمي‌رسد.
    2-2-1. بعد عيني
    بعد عيني درست مقابل بعد ذهني است و به عينيت مي‌رسد و رؤيت‌پذير بوده و قابل اندازه‌گيري است. این بعد ميزان مصرف کالاهاي فرهنگي فرد را شامل مي‌شود و به مصرف محصولات فرهنگي بازمی‌گردد. اين سرمايه در اشيای مادي (مثل نوشتار، نقاشي، و ابزار) قابل انتقال است. ازاین‌رو، هم مي‌توان بعد مادي براي آن قائل شد (سرمايه اقتصادي) و هم بعد نمادي (سرمايه فرهنگي).
    3-2-1. بعد نهادي
    بعد مزبور مدارك و مدارج تحصيلي، علمي و فرهنگي فرد را شامل مي‌شود و حالت نهادي شده نوعي رسميت بخشيدن نهادي به سرمايه فرهنگي فرد است. اين مدارك نوعي نرخ تبديل بين سرمايه فرهنگي و اقتصادي برقرار مي‌سازد و اين کار را از طريق تضمين ارزش مادي براي يک سرمايه تحصيلي معيّن انجام مي‌دهند (شارع‌پور و خوش‌فر، 1381).
    2. هدف پژوهش
    هدف پژوهش حاضر به صورت کلي مقايسه‌ ميان «سرمايه فرهنگي» مدنظر بورديو است که جنبه متجسد و عيني دارد و «سرمايه» فرهنگي در اسلام که ويژگي ذهني و انتزاعي دارد. براي دستيابي به عناصر / مضامين سرمايه فرهنگي اسلامي به کتاب گرانقدر نهج‌البلاغه مراجعه کرديم و سعي نموديم از خوانش و تأمل در محتواي اين کتاب، مضامين سرمايه فرهنگي اسلامي و ذهني را استخراج و با مضامين سرمايه فرهنگي در نظريات بورديو مقايسه نماييم تا بتوانيم براي شاخص‌هاي سرمايه فرهنگي بديل‌هايي اسلامي و متناظر با فرهنگ اسلام شناسايي نماييم.
    همچنين به نظر مي‌رسد تعريف موجود از «سرمايه فرهنگي» به‌طور تام و کامل نمي‌تواند پاسخگوي عناصر متفاوت سرمايه فرهنگي در کشورهاي ديگر و به تبع آن فرهنگ‌هاي ديگر باشد. ازاين‌رو نظريه بورديو نمي‌تواند مبنایی براي بازشناسي عناصر سرمايه فرهنگي در ديگر فرهنگ و کشورها باشد.
    يافتن بديل‌هايي براي بازيابي سرمايه فرهنگي در فرهنگ اسلام که تا به امروز گرچه جسته و گريخته بدان پرداخته شده است، اما به نظر مي‌رسد بحث‌هايی جدي حول آن مي‌تواند صورت گيرد و مصاديق سرمايه فرهنگي اسلامي بر مبناي نظريه سرمايه فرهنگي پيگيري و پويش شوند.
    پژوهش حاضر سعي دارد به اين سؤالات پاسخ دهد که عناصر سرمايه فرهنگي در نظريه بورديو که جنبه متجسد و عيني دارند، با کدام مفاهيم ذهني به‌مثابه سرمايه فرهنگي در نهج‌البلاغه قابل جايگزيني است؟ ازاين‌رو اين پژوهش مقايسه‌اي ميان عناصر متجسد سرمايه فرهنگي در نظريه بورديو و عناصر برگزيده سرمايه فرهنگي و ذهني در نهج‌البلاغه است. همچنين ارزيابي عناصر و مباني سرمايه فرهنگي ذهني از ديدگاه نهج‌البلاغه چه نتايجي دربردارند؟
    در بررسي سرمايه فرهنگي متجسد و ذهني، کاربردي سازي اين نظريه و تطبيق آن در سطوح کلان فرهنگي براساس آموزه‌های نهج‌البلاغه جنبه نوآورانه اين پژوهش است. وجه نوآوري بارز ديگر اين پژوهش رويکرد انتقادي آن به سرمايه فرهنگي مدنظر نظريه‌پردازان (بورديو) و به‌طور کلی غرب است که با مصنوعات فرهنگي سنجيده مي‌شود. همچنين دستاورد پژوهش مي‌تواند روند سياست‌گذاري‌ها و تصميميات کلانِ نهادهاي فرهنگي مبتني بر نگاه اميرمؤمنان علي به فرهنگ و سرمايه فرهنگي را تسهيل نمايد.
    3. پيشينة بحث
    در بررسي مفهوم «سرمايه فرهنگي» و ارتباط آن با نهج‌البلاغه پژوهش‌هايي هرچند کم، اما معنادار انجام شده است که بررسي آنها نشان‌دهنده اهميت مسئله است. مرور پيشينه اين پژوهش بر مبناي بيشترين نزديکي با مفهوم «فرهنگ» و «سرمايه فرهنگي» انجام پذيرفته؛ زیرا گستره کارهاي انجام‌شده بيشتر با مفاهيم مزبور صورت گرفته است.
    كتاب اسلام و سرمايه اجتماعي: با رويکرد فرهنگي (فصيحي، 1389)، سرمايه اجتماعي و سرمايه‌ فرهنگي را در قالب سرمايه ‌اجتماعي بررسی کرده است. در اين کتاب «سرمايه فرهنگي» در قالب سرمايه اجتماعي بررسي شده است؛ اما در پژوهش پيش‌رو خود سرمايه فرهنگي در تمام ابعادش بررسي خواهد شد. بحث ديگر تفاوت ميان عناصر سرمايه فرهنگي و اجتماعي است. نويسنده با رويکرد کمي عناصر سرمايه اجتماعي مانند ارتباط با روش «پيمايشي» را بررسي کرده است.
    مقالة «تعامل فرهنگ با ساير مؤلفه‌هاي قدرت ملي از ديدگاه امام علي» (بابايي، 1384)، رفتار انسان را در ارتباط با مفهوم «فرهنگ» مطالعه کرده است.
    مقالة «مباني آموزش از ديدگاه امام علي» (علوي، 1385)، موضوع «آموزش» را هدف قرار داده است. نکته اساسي در پژوهش مبحث «فرهنگ» در آموزش است که در هریک از بخش‌های مستتر در قالب گزاره‌هاي آموزشي بدان پرداخته شده است.
    مقالة «تأثير روابط ميان فرهنگي بر شيوه زمامداري از ديدگاه حضرت علي» (وليخاني و رحمتي، 1391)، نظام فکري و فرهنگي امام علي را بازخواني کرده است. نتايج نشان مي‌دهد که حضرت ‌علي فرهنگ‌هاي نادرست را با دليل و منطقي روشن، رد و فرهنگ و آداب و رسوم صحيح را تأييد و مطابق با آن رفتار مي‌کرده است.
    مقالة «بررسي تطبيقي تربيت عقلاني از ديدگاه حضرت علي و جان ديويي» (انصافي مهربانی و مدور، 1393)، نقاط اشتراک و افتراق رويکرد دو شخصيت را مي‌کاود. مقاله با روش اسنادي «تربيت عقلاني» در گفتارهاي حضرت و جان ديويي را مقايسه مي‌کند. با توجه به گفتارهاي اميرمؤمنان در اين نوشتار، مي‌توان تربيت عقلاني را رشد و پرورش عقل را تعريف کرد.
    مقالة «روش‌شناسي مواجهه امام علي با فرهنگ اخلاقي جاهليت در نهج‌البلاغه» (قاسم‌پور و شناسوند، 1396)، موضوع مرکزي حول «فرهنگ جاهليت» قبل و بعد از برآمدن اسلام را بررسي مي‌كند. اين پژوهش نشان مي‌دهد امام علی در نهج‌البلاغه به انکار کامل اخلاق جاهلي پرداخته است.
    مقالة «روابط اجتماعي و اخلاق از ديدگاه حضرت علي در نهج‌البلاغه» (محققي و صحابت انور، 1396)، به مسئله روابط اجتماعي انسان‌ها در جامعه پرداخته است. نويسندگان از درون همين امر به مفهوم «فرهنگ» هم نيم‌نگاهي انداخته‌اند.
    4. روش پژوهش
    روش برگزيده اين پژوهش «تحليل تماتيک محتوايي» است. «تحليل تماتيک» يکي از روش‌هاي مرسوم در تحليل داده‌هاي کيفي است. اين تحليل به فرايند شناسايي الگوها و داده‌ها در متن می‌پردازد. براساس آراء کلارک و براون (2006) «تحليل تماتيک» بيشتر يک روش مستقل است تا يک روش پژوهشي. اين روش براي بسياري از پژوهش‌ها قابل استفاده است؛ زیرا به رويکرد و يا معرفت خاصي وابسته نيست (کلارک و براون، 2006). 
    اين پژوهش پژوهشگر مضامین برآمده را از دو منبع گوناگون به صورت مضامین مقابل هم استفاده کرده است؛ بدين‌ صورت که يک طرف مضامین از نظريه «سرمايه فرهنگي» بورديو استخراج شده، و طرف ديگر آن از کتاب نهج‌البلاغه. در ادامه هریک از مضامین برآمده از نظريه «سرمايه فرهنگي» بورديو با مضمونی از کتاب شريف نهج‌البلاغه بازيابي شده است. در کنار مضامین اصلي مضامین فرعي هم قابل بازشناسي بوده که پژوهشگر کوشیده است آنها را تشخيص دهد و بدان‌ها اشاره نمايد.
    بنا بر نظر کلارک و براون آغاز هر پژوهشي که بر مدار «تحليل تماتيک» باشد با گزاره‌ها آغاز مي‌گردد و سپس از درون گزاره‌ها مفاهيم ساخته مي‌شوند (همان، ص 83). در پژوهش پيش رو، مضامین از گزاره‌ها در دو سطح مجزا ساخته شده‌اند؛ ابتدا مضامین اصلي در مقابل هم و سپس در سطحي خردتر مضامین فرعي.
    5. تحليل و بررسي مضمون‌ها
    در تحليل و بررسي مضامین‌ يافت شده در نظريه «سرمايه فرهنگي» به‌مثابه امر متجسد و ذهني 20 مضمون اصلي مقايسه‌اي به صورت 10 مضمون از نظريه بورديو در مقابل 10 مضمون ديگر از نهج‌البلاغه با یکدیگر مقايسه شده‌اند. مضامین برآمده از نهج‌البلاغه و متناظر با فرهنگ اسلامي شامل «تأمل و انديشه»، «تفکر ايجابي»، «بصيرت»، «توکل»، «خلاقيت»، «رشد»، «زهد»، «قناعت»، «منافع جمعي» و «يادگيري» هستند. در ادامه، در کنار مضامین اصلي، مضامین فرعي براي قوام بخشيدن به دامنه و ابعاد این مضامین برای جايگزيني انتخاب شده‌اند. مضامین مؤلفه‌هاي «سرمايه فرهنگي» و خود «سرمايه فرهنگي» به لحاظ مضموني و معنايي در مقابل مضامیني با درون‌مايه فرهنگي از نهج‌البلاغه مقايسه شده‌اند.
    1-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «مطالعه» در نظريه بورديو بر پايه آموزه «تأمل و انديشه» در «نهج‌البلاغه»
    نزد بورديو يکي از شاخصه‌هاي سنجش سرمايه فرهنگي «ميزان مطالعه» است. درواقع ميزان کمّي مطالعه رابطه مستقيمي با سرمايه فرهنگي دارد. بورديو چنين مطرح مي‌کند که به نظر مي‌رسد ميزان (کمّي) مطالعه در ميان افرادي که سرمايه فرهنگي بالاتري دارند بيش از ديگران است (شويره و فونتن، 1385، ص 594).
    همچنين وي معتقد بود: مطالعه در بين چنين افرادي جنبه سرگرمي ندارد و بيشتر يک عمل و کنش جدي است. اين کنش جدي‌ در قالب عملکرد، نقش واسطه را بين عادت‌واره و جهان اجتماعي ایفا مي‌کند. از يک‌ سو عادت‌واره از طريق عملکرد ساخته مي‌شود، و از سوی ديگر در نتيجة عملکرد است که جهان اجتماعي خلق مي‌شود (همان، ص 594).
    افراد داراي موقعيت ساختاري يا طبقاتي مشترک، تجربه‌هاي مشابه و تکرارشونده‌اي دارند که عادت‌واره مشترکي ايجاد مي‌کنند، که اين عادت‌واره به نوبه خود، به اعمال اجتماعي آنان ساختار مي‌بخشد و دستورالعمل‌هايي را تنظيم و اعمال کنشگران را محدود مي‌سازند؛ اما در عين ‌حال اجازه نوآوري فردي را هم مي‌دهد (سيدمن، 1386، ص 196).
    در سوي ديگر اميرمؤمنان علي هر عملي را که مبتني بر تأمل و تعقل از پيش انجام شده باشد، پاس مي‌دارند. نزد ايشان انسان از هر طبقه و جايگاهي با تعقل و تأمل در کارها مي‌تواند نه‌تنها خود را به لحاظ زيستي ـ انساني ارتقا بخشد، بلکه مي‌تواند امور خود را در هر مرتبه‌اي اصلاح کند؛ بدين‌معنا که آدمي از ظواهر امور عبور نماید و در فرجام آن بينديشد. ايشان همواره ارزش و اهميت خاصي براي عقل قائلند.
    در خطبه 106 به اين موضوع اشاره مي‌کنند که براى رسيدن به يک حقيقت، سه مرحله وجود دارد: نخست پيدا کردن جايگاه آن، سپس، فهميدن، و بعد تحليل دقيق (مکارم شيرازي،1390، ج 4، ص 466ـ479).
    ایشان در سه جمله کوتاه مراحل سه‌گانه رسيدن به حقيقت را بيان فرموده‌اند: اول. اسلام نور درخشانى است که افراد را به سوى خود فرامى‌خواند تا به آن برسند. دوم. اسلام براى کسانى که آن را تعقل کنند قابل درک است. سوم. کسانی که در آن تدبر کنند به مغز و حقيقت آن مى‌رسند (همان).
    درواقع، ميزانْ کمّيت مطالعه نيست، بلکه کيفيتي درآميخته با تأمل بر گزاره‌هاي خوانده شده است تا بتوان آن را از روي منطق و فهم خود عبور داد.
    «تأمل و انديشه» مضمون جايگزين از نهج‌البلاغه به جاي مضمون «مطالعه» در رويکرد بورديو است؛ زیرا صرف ميزان کمّي مطالعه مدنظر نيست، بلکه تأمل و انديشه برآمده از مطالعات مدنظر است. بورديو با مبنا قرار دادن ميزان کمّي مطالعه، سرمايه فرهنگي را به اعداد و وجه کمّي‌گرايانه تقليل مي‌دهد، اما در سوي ديگر، امام با مبنا قرار دادن تأمل و انديشه به بعد کيفي و ذهني نظر دارند.
    2-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «تحصيلات دانشگاهي» در نظريه بورديو بر پايه آموزه‌
     «تفکر ايجابي» در «نهج‌البلاغه»
    از ديدگاه بورديو «تحصيلات» يکي از عناصر مهم سنجش سرمايه‌ فرهنگي به شمار می‌آید. براساس مفهوم «سرمايه» در ميدان آموزش، سرمايه‌هاي گوناگوني (مانند سرمايه فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و نمادين) وجود دارند و هر کدام از معلمان به‌مثابه اعضاي اين ميدان، حجم و ترکيب خاصي از اين اشکال سرمايه را در تملک دارند (محمدي فردین و ديگران، 1399).
    به ‌عبارت ديگر، در ميدان آموزش، سرمايه اقتصادي (درآمد)، سرمايه فرهنگي تجسم يافته (دانش و مهارت) سرمايه فرهنگي نهادي (مدرک تحصيلي، مدارک ضمن خدمت) و سرمايه نمادين (شهرت و سرمايه اجتماعي) شبکه روابط اجتماعي موجود هستند و براي دستيابي به آنها معيارهايي نيز مشخص شده است. با وجود اشکال گوناگون سرمايه، در ميدان آموزش، سرماية محوريْ سرمايه فرهنگي ـ به‌ويژه سرمايه فرهنگي تجسم يافته ـ است (همان).
    بورديو معتقد بود: رقابت در ميدان تحصیل، اجتناب‌ناپذير است. افراد در اين ميدان در تکاپوي اخذ موقعيت‌هاي بالا هستند تا بدين‌وسيله بتوانند سلطه‌ دانشگاهی و مشروع بر ديگران ـ که همان دانشجويان سطوح پايين‌تر هستند ـ داشته باشند. این موضع‌گيري‌ها در ميدان دانش، گرچه اجتناب‌ناپذيرند، اما دانش و تحصیل را از رسالت و سويه‌ ايجابي خويش دور مي‌سازند.
    اما در سوي ديگر، از نگاه امام اين انديشه و تفکر ايجابي اسلامي است که مبناي سرمايه فرهنگي به شمار می‌آید. ازاين‌رو مي‌توان گفت: تحصيلات و طي مدارج بالا به‌طور قطع منتج به خود سرمايه فرهنگي نمي‌شود، بلکه نحوه تفکر و معرفت است که مي‌تواند به سرمايه فرهنگي فاخر و فائق بينجامد. در نتيجه، تحصيلات در اين توصيف، تصحيح می‌شود و به‌دنبال مفاهيم «معرفت و انديشه» مي‌آيد. درواقع، معرفت و انديشه فارغ از تحصيلات و متقدم بر آنهاست.
    اميرمؤمنان علي در باب «علم و معرفت» در حکمت 47 در مقام مقايسه، برترى علم را بر مال دنيا ثابت مى‌کنند: اولين امتياز علم بر مال اين است که موجب پاسداري انسان مي‌شود، در حالى ‌که مال بعکس آن است. دوم. علم با انفاق زياد مي‌شود. سوم. امتياز علم پايداري آن است. چهارم. امام در ادامه اشاره مي‌کنند که علم موجب نيکنامي است. پنجم. علم حاکم است. ششم و آخرين برترى علم بر مال به زنده بودن علم و عالمان است (ابن ابی‌الحدید، 1404ق، ج 7، ص 363).
    در حکمت فوق، امام علم و تحصيل را متناظر با معرفت و حکمت مي‌دانند. درواقع هدف علم‌آموزي تنها به افزودن دانش منتهي نمي‌شود، بلکه ‌بايد به بخشش معنوي منتهي گردد. همان‌گونه که امام افرادي را مثال مي‌زنند که از نور دانش روشني نطلبيده‌اند ـ درواقع ـ کسب علم صرف هم نمي‌تواند به رستگاري منتج شود. در نتيجه، سرمايه فرهنگي مبتني بر علم و تحصيل از ديدگاه امام همراه با معرفت علمي و عملي قرار می‌گيرد.
    نقص نتيجه‌گيري بورديو در اين است که تنها بر اخذ مدارک دانشگاهي نظر دارد و آن را مبناي سنجه سرمايه فرهنگي قرار مي‌دهد، در حالي که از نظر امام علم‌اندوزي با این‌ روش به معرفت نمي‌رسد؛ زيرا انسان ‌بايد علم را با انديشه و تعقل‌ و پيروي از خداوند در زندگي‌اش جاري سازد.
    3-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «سبک زندگي» در نظريه بورديو بر پايه آموزه 
    «مضمون بصيرت» در «نهج‌البلاغه»
    مفهوم «سبک زندگي» در نظريه «سرمايه فرهنگي» بورديو جايگاه مهمي دارد؛ زیرا وي تمام کنش‌هاي انساني را از منظر سبک زندگي نهادينه شده پي مي‌گيرد. «عادت‌واره» هم مفهومي برگرفته از سبک زندگي است و در عين‌ حال مي‌تواند علت سبک زندگي متفاوت در افراد باشد. نقطه تعيين‌کننده براي بورديو آنجا شکل مي‌گيرد که سبک‌هاي زندگي تأثير بسزايي در کسب انواع سرمايه دارند.
    در نظريه بورديو «سبک زندگي» که شامل اعمال طبقه‌بندي‌شده و طبقه‌بندي‌کننده فرد در عرصه‌هايي همچون تقسيم ساعات شبانه‌روز، نوع تفريحات و ورزش، شيوه‌هاي معاشرت، اثاثيه خانه، آداب سخن گفتن و راه رفتن است، درواقع عينيت‌يافته و تجسم‌يافته ترجيحات افراد است. از يک ‌سو، سبک‌هاي زندگي شيوه‌هاي مصرف عاملان اجتماعي است که داراي رتبه‌بندي‌هاي گوناگونی از لحاظ شأن و مشروعيت اجتماعي‌اند. اين شيوه‌هاي مصرفي بازتاب نظام اجتماعي سلسله‌مراتبي‌اند. اما چنان‌که بورديو در کتاب تمايز بر حسب منطق ديالکتيکي نشان مي‌دهد، مصرف صرفاً راهي براي نشان دادن تمايزات نيست، بلکه خود راهي براي ايجاد تمايزات نيز هست (ده‌چشمه و داداشي آرائي، 1395، ص 8ـ9، به نقل از: باکاک، ۱۳۸۱).
    مسئله‌اي که مي‌توانيم آن را با توجه به گزاره‌هاي امام در نهج‌البلاغه دنبال نماييم، مفهوم «بصيرت» است که فارغ از سبک زندگي و در عين ‌حال وابسته به سبک زندگي است. در خطبه 153 اشاره مي‌کنند که «بينا کسى است که (با گوش خود) بشنود و بينديشد و (با چشم خود) ببيند و عبرت گيرد» (مکارم شيرازي، 1390، ج 6، ص 69).
    نزد ایشان بصيرت افراد مي‌تواند پايه‌اي براي سبک زندگي آنها باشد. به‌عبارت ساده‌تر، بصيرت هرکس سبک زندگي وي را تعيين مي‌کند. به واقع، تمايز در بصيرت به بينش‌هاي متفاوتی در سبک زندگي مي‌رسد.
    در سوي ديگر، در نظريه فرهنگي بورديو سبک زندگي افراد رابطه تنگاتنگي با بينش آنها پيدا مي‌کند. در اين نگاه سبک زندگي مبنا قرار مي‌گيرد. در نتيجه هرچه سبک زندگي يک فرد با مصرف کالاهاي فرهنگي بیشتر عجين شده باشد، بالتبع آن فرد از سرمايه‌ فرهنگي بالاتري برخوردار است و بدين‌روی با سبک زندگي خاصش بين خود و ديگران تمايز برقرار مي‌کند.
    اما از نظر امام تمايز در بصيرت افراد به سبک زندگي‌هاي متفاوتی منجر مي‌شود. بنابراين تفاوت در بصير بودن انسان‌ها مبناست. در نتيجه با ميل به چنين تمايزي «بصيرت» جنبه يک سرمايه‌ فرهنگي پيدا مي‌کند. بنابراين چنين مفروضي صحيح به نظر مي‌رسد. هرچه فرد از نظر بصيرت‌ورزي در مراتب والاتری باشد، به همان ميزان هم سبک زندگي‌اش با نحوه بينش وي همسان و متناظر مي‌شود.
    4-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «پايش / کسب سرمايه فرهنگي» در نظريه بورديو بر پايه آموزه «توکل» در «نهج‌البلاغه»
    از ديدگاه بورديو مفهوم «کسب» و يا دستاورد فرهنگي از تلاش نيروهاي ‌اجتماعي ـ که همان مردم باشند ـ براي کسب و تملک انواع سرمايه حکايت‎ دارد، در حالي ‌که تلاش در ميدان براي کسب سرمايه‌ای خاص، گاه به جست‌وجوي آن مي‌رسد. کسب سرمايه موضوع اصلي منازعه در هر ميداني است. «کشمکش» خصوصيت دائمي همه ميدان‌هاست که در هر ميدان به صورت خاصي بروز مي‌يابد (پيربابايي و سلطان‌زاده، 1394). بنابراين قواعد ميدان با کشمکش و کسب همسو مي‌باشد.
    در جامعه امروزی افراد همواره مي‌کوشند تا به نحوي سرمايه‌اي ـ هرچند ناچيز ـ کسب کنند تا بدين‌وسيله بتوانند موقعيتي در جهت آمال و اهداف خود فراهم نمايند؛ اما چنين رويکردي به موضوعات (افراد) اجتماع، آنها را نظر جنگاوري در نظر مي‌گيرد که پيوسته در زندگي در حال جنگ براي به دست آوردن سرمايه‌اي هستند. درواقع با چنين چشم‌اندازي مي‌توان استنباط ‌کرد پيش از آنکه سرمايه در ميدان مهم باشد، جنگ و کشمکش افراد با يکديگر مهم مي‌نمايد و بالتبع در اين ميان عده‌اي در بالا و ديگران در ذيل قرار مي‌گيرند. ازاین‌رو در يک ميدان، همواره بين کنشگران منازعه‌اي وجود دارد که در دو جهت صورت مي‌گيرد: کسب سرمايه، تغيير قواعد حاکم بر ميدان.
    ازیک‌سو کنشگر مي‌کوشد تا به طريقي به کسب سرمايه‌هاي حاضر در ميدان بپردازد و از سوي ديگر تلاش مي‌کند تا قواعد و اصولي را که بورديو آنها را «قواعد بازي» مي‌نامد، به نفع خود و در جهت امکان کسب سرمايه بيشتر تغيير دهد (پيربابايي و سلطان‌زاده، 1394).
    از نظر امام جامعه ميدان جنگ نيست، بلکه مي‌توان آن را نظير موقعيتي براي شناخت بيشتر خود و شيوه‌هايي براي بازسازي خويش در نظر گرفت. براي نمونه، در نهج‌البلاغه مضمون «توکل» به‌مثابه راهبردي اخلاقي و فرهنگي در جهت نيل به اهداف توصيه ‌شده است. اینکه تا چه ميزان توکل مي‌تواند مفيد واقع ‌شود، تبيين و توصيفاتي از سوي امام ارائه شده ‌است.
    در سطحي ديگر توکل به لحاظ راهبردي، تنافري با کسب و به دست‌ آوردن ندارد، بلکه صورت‌ نهايي تلاش‌هاي انسان با توکل به خداوند انجام مي‌پذيرد. در نگاه بورديو انسان‌ها در طول زندگي خويش همزمان در پي کسب انواع سرمايه به شیوه‌های گوناگون مي‌کوشند، ليکن در نگاه امام «‌کوشش» مفهومی لازم، اما غیرکافي است؛ زیرا به ثمر نشستن تلاش‌هاي انسان در تحصیل توکل، به نتيجه مي‌رسد.
    حکمت 310  نهج‌البلاغه مبتني بر اين موضوع است که از نشانه‌هاى كمال يقين، خوش‌بينى به خدا و توكل بر اوست. «توکل» در گزار‌ه مزبور، پيامد اعتقاد کافي به خداست. اما نکته مهم در حکمت مثالي اشاره به نقش فرهنگي مضمون «توکل» است. به ‌عبارت ديگر «توکل» فارغ از مفهوم اعتقادي، به نحوي با فرهنگ زيستي افراد ارتباط دارد.
    مفهوم ديگري که بورديو در تحليل کسب سرمايه‌ فرهنگي و به‌طور کلی انواع سرمايه از آن غفلت کرده‌ اعتقاد به مضمون «سرنوشت» است. «سرنوشت» گرچه مفهومي اعتقادي و حتي عميق‌تر است که با فلسفه زيستن سروکار دارد، اما در تحليل سرمايه مي‌تواند مهم جلوه‌ کند. امام در بخشي از خطبه 213 اشاره مي‌کنند که خداوند همه امور را بی‌آنکه نياز به تفکر و يا رجوع به ضمير و وجدان داشته باشد، اندازه‌گيرى کرده است.
    در گزاره مزبور، امام با رويکردي کلان، فارغ از مباحث پيشين در باب کسب‌کردن، مفهوم «سرنوشت» را توصيف مي‌کنند. درواقع مفهوم ديگري که به توکل ارتباط دارد «سرنوشت» است. سرنوشت به لحاظ کارکرد، تنافري با مضمون‌هاي «تلاش» و «توکل» ندارد، بلکه مي‌تواند نتيجه غايي آنها باشد.
    حکمت 273 مبيّن این موضوع است، آنجا که امام پس از استدلال بر اينكه آنچه علم خداوند بدان تعلق گيرد، حتماً اتفاق مى‌افتد، و آنچه علم الهى به آن تعلق نگيرد اتفاق نمى‌افتد. در حکمت فوق امام نقش سرنوشت را بيش از تلاش و توکل مي‌داند، اما اگر به حکمت فوق دقيق‌تر بنگريم نقش تلاش و توکل در کنار سرنوشت به‌گونه‌اي مستتر بيان شده است.
    بنابراين سرنوشت در درون تلاش و توکل قرار دارد و پيوسته از آنها تأثير مي‌پذیرد و بر آنها تأثير مي‌گذارد. عنصر «کسب کردن» يک مفهوم مهم و عملي نزد بورديو است؛ زیرا افراد براي تمايز ميان خود و ديگري، در کل زندگي مدام در حال کسب کردن سرمايه‌هاي متفاوت هستند. در مقایسه، این نظر وی صحيح است و هيچ نقدي نمي‌توان به آن وارد دانست. اما در فرهنگ اسلامي در کنار «کسب کردن» از عنصري استفاده کرديم که به نحوي بار سرمايه فرهنگي ذهني را داراست و آن مضمون «توکل» و «سرنوشت» است.
    به‌طور خلاصه انسان گرچه بايد در زندگي کوشش داشته باشد، اما بدون توکل به سرنوشت خود، نمي‌تواند به مراتب بالاي معرفت و فرهنگ برسد. بنابراين «توکل» و «سرنوشت» مي‌توانند يک سنجه‌ فرهنگي باشد براي کساني که مدام در حال کسب کردن هستند و کساني که در حين کسب انواع سرمايه، از توکل و تأمل در سرنوشت غافل نمي‌شوند.
    بنابراين نزد بورديو جست‌وجو و کسب سرمايه فرهنگي مبتني بر اين عمل است که انسان تنها به خويشتن وابسته است و خود يار و ياور خود در زندگي است؛ اما نزد امام انسان تنها نيست و مدام ‌بايد علاوه بر تلاش خود به نيروي لايزال توکل کند. چنين به نظر مي‌رسد که در اين رويکرد، افزايش و کاهش در امر توکل، رابطه مستقيمي با کسب و نيل به سرمايه فرهنگي افراد دارد.
    5-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «طبقه ‌فرهنگي» در نظريه بورديو بر پايه آموزه‌ «خلاقيت» در «نهج‌البلاغه»
    بورديو در تحليل فضاي اجتماعي، جايگاه طبقاتي را براساس نقش سرمايه‌هاي گوناگون در ساخت‌يابي فضاي اجتماعي به سه طبقه تقسيم مي‌کند:
    ـ طبقه مسلط که با برتري سرمايه مشخص مي‌شود.
    ـ طبقه «خرده بورژوازي» که جايگاه متوسطي در فضاي اجتماعي دارد.
    ـ توده‌هاي مردم‌ که ويژگي اصلي آنها فقدان مالکيت است و در انتهاي فضاي اجتماعي قرار مي‌گيرند و سلطه‌پذيرند.
    بدين‌روی مي‌توان مدعي شد مجموعه متحدي از ترجيحات تمايزبخش در هر فضا و ميدان ‌اجتماعي ‌خاص وجود دارد که‌ نشانگر سبک‌ زندگي افراد به شمار مي‌رود (عزيزي‌مهر و پيري، 1397، ص 139ـ140).
    در نهج‌البلاغه مضمون «خلاقيت» را مي‌توان در گزاره‌هاي متفاوتی در قالب نامه‌ها، خطبه‌ها و حکمت‌ها مشاهده نمود. براي نمونه در بخش چهارم، نامه 45 نهج‌البلاغه به مضمون مذکور پرداخته است. امام اشاره مي‌کنند که هدف از خلقت انسان چيزى جز قرب به خدا و تکامل فضايل انسانى نيست و به يقين، اگر آفرينش اين عالم و اين‌همه نعمت‌ و موهبت الهى هدفى جز اين داشته باشد لغو و برخلاف حکمت است.
    گفتار امام به نحوي از خلاقيت پرسشگري ايشان نشئت‌گرفته و در قالب يک گزاره مفهومي تنظيم شده است: «من آفريده نشده‌ام که غذاهاى پاکيزه مرا به خود مشغول دارد؛ همچون حيوان پروارى که تمام همّش علف اوست و يا چون حيوان رها شده که کارش جست‌وجو کردن علف و پر کردن شکم آن است و از سرنوشتى که در انتظار اوست بى‌خبر است» (نهج البلاغه، 1382، نامه 45). سرمايه‌ فرهنگي در اين ديدگاه به «خلاقيت پرسشگري» اشاره دارد.
    در سوي ديگر بورديو معتقد بود: طبقات بالا در جامعه نوعي فرهنگ را براساس مطلوبات خويش اشاعه مي‌دهند. از چنين منظري ديگر به مضمون «خلاقيت» به‌مثابه يک سنجه‌ فرهنگي نگاه نمي‌شود، بلکه سلطه فرهنگي طبقات بالاي جامعه تعيين‌کننده سرمايه‌ فرهنگي است، فارغ از اينکه عملي داراي خلاقيت باشد يا خير.
    نزد امام خلاقيتِ فکري و عملي جنبه طبقاتي ندارد، بلکه به نحوي با روحيات فرد و سطح دانش وي مرتبط است. بنابراين از ديدگاه امام معاويه فردي است که کج مي‌انديشد؛ زیرا وي به لحاظ قرار گرفتن در طبقه‌اي برتر و برخورداري از اهرم سلطه، عنان حکومت را در دست گرفته و به همين علت ميان خود و امت تمايز قائل بود.
    نظير چنين رويکردي در خطبه 176 از سوي امام تکرار شده ‌است. در این خطبه، ذيل «حفظ زبان در پرتو انديشيدن» این نکته بيان شده ‌است. به ‌عبارت ساده‌تر، خلاقيت به‌‌مثابه يک سرمايه ‌فرهنگي بيش از هر چيز نمود خويش را در گفتار نشان خواهد ‌داد. اين بخش از خطبه بازگوکننده نقش خلاقيت در سخنوري، اخلاق و نحوه ابراز آن است (مکارم شيرازي، 1390، ج 6، ص 574).
    «تفکر خلاق» و «تفکر نقاد» بخشي از روند تفکر اسلامي است. خلاقيت مي‌تواند در قالب خلق ايده‌ها، راهبردها و سخن شکل‌ گيرد. تفکر خلاق در درازمدت مي‌تواند به تفکر نقاد تبدیل ‌شود؛ جايي ‌که نقد از پس تفکر عميق سر برمي‌آورد.
    گاه خلاقيتِ برخاسته از تفکر به نتايجي مي‌رسد که مسائل پيچيده را با کمترين هزينه حل‌ مي‌کند. انديشيدن در آنچه انسان مي‌داند، مولد راه‌هاي جديد ‌است. حضرت‌ اين حقيقت را چنين بيان مي‌فرمايند: «هر که در آنچه آموخته بسيار انديشه ‌کند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمي‌فهميده ‌است، می‌فهمد» (علوي، 1385).
    در بحث بورديو مضمون «خلاقيت» به‌تنهايي به کناري نهاده مي‌شود؛ زیرا خلاقيت و هر چه مي‌تواند سنجه‌اي براي سرمايه فرهنگي باشد با بحث طبقاتي همراه است. طبقات بالا به علت سلطه فرهنگي به‌طور طبیعی خلاقيت را هم دارا هستند، و اگر کسي در طبقات پايين قرار داشته باشد خلاقيتش به سبب آنکه در طبقات پايين جامعه است ناديده گرفته مي‌شود.
    6-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «سرمايه فرهنگي» در نظريه بورديو بر پايه آموزه‌ «رشد» در «نهج‌البلاغه»
    در نظريه بورديو سرمايه فرهنگي به سه دسته «ذهنيت»، «متجسد» و «نهادي» تفکيک مي‌شود. بورديو بر اين باور است که سرمايه‌ اقتصادي مي‌تواند براي صاحبش سرمايه‌ فرهنگي و اجتماعي به وجود بياورد. متقابلاً سرمايه ‌فرهنگي نيز با کارکرد خود مي‌تواند سرمايه‌ اقتصادي به وجود آورد. در اين رويکرد، سرمايه ‌فرهنگي به تمايز ميان درک افراد از سازوکار فرهنگي و کسب مهارتي براي دريافت درک متفاوت از ميدان فرهنگي اشاره دارد که به نوبه خود به رشد فردي مي‌انجامد.
    به مفهوم «رشد» در نهج‌البلاغه و در بيانات امام علی ‌به‌مثابه مفهومي فرهنگي نگاه شده ‌است. سويه فرهنگي مفهوم مزبور از آنجا نشئت مي‌گيرد که درک «رشد» به فهم عملکرد متضاد عمل درست بستگي‌ دارد. به ‌عبارت ديگر براي رشد و اعتلاي خويشتن ‌بايد عملکرد متضاد کارکرد آن را بفهميم.
    امام در خطبه 147 اشاره مي‌کنند که «بدانيد! شما رشد را نخواهيد شناخت، مگر كسي را كه این عمل را ترك كرده است، بشناسيد». در این خطبه رشد انسان در پرتو شناخت متضاد عمل درست است و رشد فرهنگي انسان هم از اين گزاره پيروي مي‌کند.
    این در حالي است ‌که در نظريه بورديو رشد انسان منوط به کسب سرمايه‌هاي متفاوت در ميدان اجتماعي است. موضع امام براي رشد فردي تنها کسب سرمايه نيست، بلکه شناخت و درک عملِ خلافِ امر درست است. تنها در اين صورت است که فرد در وجود خويشتن مي‌تواند به لحاظ فردي و اجتماعي رشد کند.
    در کلامي ديگر، امام در بخشي از خطبه 192 به مفهومي مهم اشاره می‌کنند و آن مفهوم «آزمايش ‌الهي» است. خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مى‌كند تا بد و خوب تميز داده شوند. هر چه افراد از نظر سرمايه فرهنگي در مراتب بهتري قرار داشته ‌باشند، به واسطه همان سرمايه بیشتر مورد آزمايش‌ الهي قرار مي‌گيرند.
    این در حالي است که در نظر بورديو افراد با گرايش‌هاي شناخته‌شده خود، وارد ميدان اجتماعي مي‌شوند و با آگاهي نسبت به اين گرايش‌ها و تمايلات در ميدان‌ اجتماعي دست به کنش مي‌زنند.
    در خطبه‌ مزبور، مسئله مهمي که از ديدگاه امام مطرح مي‌شود ناآگاهي نسبت به اموري است که با آن آزمايش مي‌شوند. اين ناآگاهي فرد را در يک انتخاب کاملاً آزادانه قرار مي‌دهد تا با انتخاب‌هاي خويش و ديدن پيامدهاي آن وی به رشد برسد. چنين راهبردي بالاتر از کسب سرمايه‌ فرهنگي است که فرد به شیوه‌های گوناگون و با آگاهي بدان مي‌رسد.
    مي‌توان نقطه افتراق نظر امام علی و بورديو را در چنين نظري جست‌وجو نمود. رويکردي که کسب رشد و سرمايه فرهنگي متعاقب آن را در پرتو گذر کردن از آزمايش الهي مي‌بيند. آزمايش الهي فارغ از تعينات عادت‌واره در نزد بورديو عمل مي‌کند. به ‌عبارت ديگر، در «عادت‌واره» روان و تمايلات فردي از پيش مفروض پنداشته ‌شده فرد که به واسطه محيط و خانواده در خودآگاه فرد انباشته شده تعيين‌کننده تصميمات‌ اجتماعي است، اما در «آزمايش‌ الهي» يک فرد با توجه به فطرت، فرهنگ و انباشت معنوي که داشته است مورد آزمايش‌ الهي قرار مي‌گيرد.
    اين مقايسه ميان مفهوم «سرمايه فرهنگي» از یک سو و مضمون «رشد» از سوي دگر است. سرمايه فرهنگي آن‌گونه که مدنظر بورديو است، مبتني بر به دست آوردن است، فارغ از آنکه اين به دست آوردن موجب اعتلا و رشد افراد ‌شود يا خير. براي مثال، گرفتن مدرک دانشگاهي و عرضة آن براي فرد، نوعي «سرمايه فرهنگي» است، فارغ از آنکه او رشد علمي داشته باشد يا خير. اما نزد امام «رشد» اهميت بسزايي دارد.
    امام در جای دیگر (خطبه 147) به صراحت به مضمون «رشد» اشاره دارند. براساس مضمون این خطبه، رشد افراد فارغ از آن است که سرمايه فرهنگي را که مدنظر بورديو بوده اخذ کرده‌اند، یا خیر، بلکه ایشان بيشتر برای شناخت و تأمل در مسائل اهميت قائلند تا بدين‌وسيله افراد به رشد و شکوفايي برسند. به ‌عبارت ساده‌تر، سرمايه فرهنگي افراد اگر به رشد آنها کمکي نکند باري از فرهنگ ندارد.
    7-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «فاخر و نازل بودن فرهنگي» در نظريه بورديو بر پايه آموزه‌ «زهد فرهنگي» در «نهج‌البلاغه»
    ورود به عنصر «فاخر بودن» فرهنگي نيازمند آن است که دو مفهوم مهم در نظريه بورديو را از پيش توصيف نماييم: پترسون و مک‌کارن (1996) مفاهیم «همه چيزخوار» (Omnivore) و «تک‌خوار» (Univore) را با بهره از نظر بورديو مطرح مي‌کنند، گرچه مفاهیم‌ مزبور پيش از اين هم نزد بورديو و با مفهوم «دوکسا» (Doxa) مطرح شده بود. بر اين‌ اساس عنصر «فاخر» و کسب کردنش سرمايه فرهنگي فرد را در جامعه ارتقا مي‌دهد و در سوي ديگر، «نازل بودن» فرهنگي و پيشبرد آن سرمايه فرهنگي را دچار افت مي‌کند.
    در نهج‌البلاغه امام علی ديدگاه متفاوتي به مفهوم «فاخر بودن» دارند. ايشان به جاي مضمون «فاخر» از «زهد» سخن به ميان مي‌آورند. زاهدان فارغ از قشربندي‌ اجتماعي سلیقه‌های افراد جامعه را مبتني بر پرهيزگاري در نظر مي‌گيرند. امام در بخشي از خطبه 230 در وصف زاهدان مي‌فرمايند: «گروهى از مردم دنيا هستند كه دنياپرست نیستند. آنان در دنيا زندگى مى‌كنند، اما آلودگى دنياپرستان را ندارند. در دنيا با آگاهى و بصيرت عمل مى‌كنند و در ترك زشتى‌ها از همه پيشى مى‌گيرند. بدن‌هايشان به‌گونه‌اى در حركت است كه گويا ميان مردم آخرتند. اهل دنيا را مى‌نگرند كه مرگ بدن‌ها را بزرگ مى‌شمارند، اما آنها مرگ دل‌هاى زندگان را بزرگ‌تر مى‌دانند» (مکارم شيرازي، 1390، ج 8، ص 505).
    از منظر امام، معناى «زهد» حقيقی آن نيست که انسان زندگى اجتماعى را رها کند و در کنجي گوشه عزلت بگيرد، بلکه مفهوم واقعي «زهد» آن است که در همه‌چيز و همه‌جا اولويت را براى حيات آخرت قائل شود و اسير دنيا نباشد. در خطبه مذکور، امام در وصف زاهدان، آنها را به واسطه نگاه و رويکرد خاصشان به دنيا و زندگي «زاهد» مي‌نامند. زاهدان نه در قشر خاصي هستند و نه در دوگانه «همه‌ چيزخوار» و «تک‌خوار» قرار مي‌گيرند، بلکه نحوه رويکردشان به اطراف آنها را متمايز مي‌سازد.
    اگر بخواهيم همين توصيف را در باب «زهد فرهنگي» انجام ‌دهيم، مي‌توان چنين گفت که زهد فرهنگي به انتخاب و گزينش برخی عناصر فرهنگي اشاره ‌دارد که‌ به واسطه آن افراد به سطح معرفت و خودشناسي فرهنگي بالاتري دست‌ می‌يابند. زهد فرهنگي در اين چشم‌انداز وسيع به مثابه سرمايه فرهنگي است. چنانچه انسان از «همه‌چيز خواري» ـ در معنايي که بورديو در نظر داشت ـ احتراز مي‌نمايد و در سوي ديگر، به فرهنگ خاصي هم رجعت‌ ندارد ـ آن‌گونه که بورديو آن را «تک‌خوار» مي‌نامد ـ بلکه در هر عملي به دنبال اعتلاي خويش و وراي تفکر اين‌دنيايي است، آن‌گونه است که مدنظر امام بوده است.
    در نظر امام‌ زهد فرهنگي به‌مثابه يک سرمايه‌ فرهنگي قابل پذيرش است؛ زیرا سرمايه فرهنگي از رويکرد غربي خويش در نظر بورديو خارج شده و به رويکردي متناظر با آموزه‌هاي‌ اسلامي رسيده ‌است. زهد فرهنگي همچنين خط بطلاني است بر دوگانه مذکور که تلاش دارد افراد را براساس ظواهر مصرف فرهنگي طبقه‌بندي نمايد.
    8-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «مصرف فرهنگي» در نظريه بورديو بر پايه آموزه « قناعت» در «نهج‌البلاغه»
    در نظر بورديو «مصرف فرهنگي» (يعني گرفتن کالاهاي فرهنگي در سبد خانوارها) نشان‌دهنده سطح سرمايه فرهنگي آنان است. اين ديدگاه نیز به سرمايه فرهنگي ديدگاهي حال متجسد دارد. به ‌عبارت ديگر «مصرف» مفهومی کليدي است. «مصرف» مفهومي است که به زندگي وابسته شده و بدون آن زندگي ناممکن است. تحليل بورديو مبتني بر اين موضوع بود که چگونه گروه‌هاي‌خاص، به‌ويژه طبقات اجتماعي ـ اقتصادي، با به‌کارگيري انواع کالاهاي مصرفي روش‌هاي ارائه خوراک و غذا خوردن و مبلمان و تزيين داخلي منزل، برآنند که روش زندگي مجزاي خويش را مشخص و خود را از ديگران متمايز سازند (کاظميان و همكاران، 1393، ص 138، به نقل از: باکاك، 1381).
    در سوي ديگر، امام برخلاف ايده «مصرف»، مضمون «قناعت» در زندگي پيش مي‌کشند. اینکه چرا «قناعت» با مضمون «مصرف» در تضاد است رويه‌اي است که ‌بايد آن را در جامعه امروزی و زيست امروزی در نظر گرفت؛ زیرا قناعت مبتني بر درک صحيح از نيازهاي فردي است که لزوماً با مصرف‌گرايي صرف همخواني ندارد. براي مثال، در حکمت 395 مي‌فرمايند: «هر مقدار كه قناعت كنى كافى است» (نهج البلاغه، 1382، حکمت 395).
    در این جملة امام مضمون فرعي «کفايت» حائز اهميت است. به‌ عبارت ديگر، «قناعت» همسو با «کفايت» است. بنابراين مي‌توان چنين مفروضي را تصدیق کرد که از نظر امام هرچه ميزان سرمايه‌ فرهنگي نزد افراد در مرتبه بالاتري قرار داشته باشد، به همان ميزان قناعت در زندگي آن افراد بيشتر جريان‌ دارد.
    البته در نظر بورديو چنين مضمونی مستتر است، آنجا که وي از «سرمايه فرهنگي» سخن به ميان مي‌آورد و آن را در مقابل «سرمايه اقتصادي» قرار مي‌دهد. درواقع در ميدان‌ اجتماعي، افرادي که سرمايه اقتصادي چنداني ندارند از طريق تحصيلات و مانند آن رو به کسب سرمايه فرهنگي مي‌آورند تا از اين طريق خلأ سرمايه اقتصادي و ديگر سرمايه‌هاي موجود را جبران ‌کنند.
    در نظر امام ‌شرايط و چشم‌انداز چنين موضوعي قدري متفاوت‌ است. ايشان فارغ از اينکه فرد در کدام طبقه اجتماعي زيست ‌کند، «قناعت» را مفهومي فراطبقه‌اي در نظر مي‌گيرند که مي‌تواند بعد فرهنگي به خود بگيرد. از نظر اسلامي، مضمون «قناعت» مي‌تواند بديلي براي مصرف فرهنگي و همچنين شاخصي براي سنجش سرمايه فرهنگي در عصر مصرف‌زدگي باشد. درواقع قناعت فرد را در مراتب بالاي درک و تفهم نسبت به افراد ديگر جامعه قرار مي‌دهد که با درايت مي‌تواند در هر لحظه نياز خود را تنها بدان بخشي معطوف گرداند که موردنياز اوست.
    9-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگی مضمون «فردگرايي» (نظري) در نظريه بورديو بر پايه آموزه 
    «منافع جمعي» در «نهج‌البلاغه»
    با آغاز جريان تجدد (مدرنيته) در غرب تأکيد بر فردگرايي روزبه‌روز فزوني گرفت و در مقابل آن، کارکردهايي (مثل خير جمعي و منافع جمعي) از ميان جوامع رخت بربست. بورديو در تحليل خود، بر سطوح متفاوت جامعه فردگرايي تأکيد کرده است. تحليل بورديو رنگ‌ و بويي ايجابي دارد و فردگرايي را متناظر با تلاش در جهت کسب انواع سرمايه‌ها مي‌داند (بابايي‌فرد و باراني، 1398).
    نزد امام ‌خير عمومي و منافع جمعي جايگزين منافع فردي مي‌شود. به ‌عبارت ديگر نزد امام انسان‌ها هرچه به لحاظ فرهنگي و اجتماعي در درجات والاتری قرار داشته باشند به همان ميزان، تفکر و خير جمعي ‌بايد در آنها فزون‌تر باشد. براي نمونه در نامه 53 ایشان در بخشي از نامه به مالک اشتر در باب «خير جمعي» و اهميت سرمايه فرهنگي، اشاره مي‌کنند كه «محبوب‌ترين كارها نزد تو كارهايى باشد كه با ميانه‌‏روى سازگارتر بوده، با عدالت دمسازتر و خشنودى رعيت را در پى داشته باشد؛ زيرا خشم توده‌‏هاى مردم خشنودى نزديكان را زير پاى بسپرد، و حال آنكه اگر توده‏‌هاى مردم از تو خشنود باشند، خشم نزديكان ناچيز گردد. در کلام امام منافع جمعي از نظر امام بر منافع فردي اولويت دارد و بدين‌روی ايشان از مفاهيم بنيادي براي پيشبرد گزاره خود بهره مي‌جويند. بر اين ‌اساس سه مفهوم «حق»، «عدل» و «خشنودي» مردم شناسايي شده‌اند. اين سه مفهوم در سطحي ديگر به صورت پنهان، اشاره به ميزان سرمايه ‌فرهنگي در بين حاکمان دارند.
    براي مثال، امام هنگامي که از خواص جامعه سخن به ميان مي‌آورند، به نوعي احتراز از منافع فردي را گوشزد مي‌کنند و در سوي مقابل، زماني که به عموم مردم اشاره مي‌کنند به منافع جمعي اشاره دارند. از نظر ایشان سطح فرهنگي افراد نشان مي‌دهد که تا چه ميزان مي‌توانند منافع جمعي را بر منافع فردي اولويت دهند. به‌ عبارت ساده‌تر ميزان والايي سرمايه فرهنگي رابطه مستقيمي با درک و ميل به منافع جمعي در افراد دارد.
    به‌‌طورکلی در رويکرد اسلامي لزوماً به دست آوردن سرمايه امري فردي نيست، بلکه مي‌تواند جنبه جمعي به خود بگيرد. ازهمين‌روست که بر بحث «آموزش» و «عدالت» در آموزش علم به‌مثابه يک سرمايه فرهنگي در اسلام تأکيد شده است؛ زیرا سرمايه فرهنگي مي‌تواند کاملاً از يک کنش فردي به يک کنش جمعي برسد.
    در نظريه «سرمايه فرهنگي» آنچنان‌که مدنظر بورديو است، افراد در ميدان مي‌کوشند تا هرکس بنا بر توانايي، امکانات و قدرت خويش سرمايه به دست آورد تا از اين طريق ميان خود و ديگري تمايز منطقي برقرار کند. گرچه به اين رويکرد بورديو در عصر حاضر بيشتر نگاه شده، منافع فردي در به دست آوردن هر سرمايه‌اي ارجح‌ از منافع جمعي است؛ زیرا به دست آوردن «سرمايه» با مفهوم «فرديت» گره خورده است؛ اما از نظر امام (به‌طور کل تعاليم اسلامي) ‌بايد به مشي جمعي و ارتقای سطح جمعي بينجامد؛ زیرا هدف از به دست آوردن سرمايه‌ تشريک آن با ديگران است، فارغ از تمايز و جايگاه‌هاي متفاوتي که افراد با به دست آوردن آن اختيار مي‌کنند.
    10-5. بازشناسي انتقادي ـ فرهنگي مضمون «مدرک» در نظريه بورديو بر پايه آموزه‌ « يادگيري» در «نهج‌البلاغه»
    مدرک (تحصيلي) يکي از عناصر مهم سنجه «سرمايه فرهنگي» در پويش‌ها و تحقيقات بورديو بوده است. وي معتقد بود: افرادي که سهم چنداني از سرمايه اقتصادي ندارند به دنبال اخذ مدارک بالاي دانشگاهي مي‌روند تا از اين طريق خلأ نبود قدرت اقتصادي خود را پر‌ کنند. تحصيلات فرايند دستيابي و انباشت منابع و سرمايه فرهنگي را تسهيل مي‌کند و موجب مي‌شود تا دسترسي به منابع و سرمايه فرهنگي صورت گيرد. مصرف فرهنگي هم، به‌ویژه فرهنگ سطح بالا نياز به منابع و سرمايه‌هاي فرهنگي دارد. علاوه بر اين، در نوع و شيوه مصرف ‌فرهنگي، افراد و ذائقه‌هاي گوناگون، مصارف‌ فرهنگي متفاوتي دارند (کلانتري و دیگران، 1392).
    در سوي ديگر در کلام امام نيل به دانش به خودي خود اهميت چنداني ندارد و از قِبَل آن نمي‌توان به ژرفاي دانش و فرهنگ پي‌ برد. درواقع پيش‌نياز رسيدن به دانش، نه از مراتب علمي، بلکه فهم و يادگيري آن و به‌کار بستن آن مي‌گذرد. امام اشاره مي‌کنند که «زياد انديشيدن و فهميدن، سودمندتر از زياد تکرار کردن و خواندن است» (تميمي آمدي، 1381، ص 483).
    در همين گزاره کوتاه از امام به صراحت به موضوع «يادگيري» اشاره‌ شده است. در اينجا دو واژه «انديشيدن» و «فهميدن» به يادگيري، و در سوي ديگر «تکرار کردن» و «خواندن» به نيل به مدارج بالاي دانشگاهي اشاره دارند.
    بحثي که در اين ميانه مطرح مي‌شود تفاوت ميان «يادگيري» و «تلاش براي رسيدن به مدارج بالاي علمي» است. از گزاره بالا چنين به دست مي‌آيد که سرمايه فرهنگي نزد امام رابطه تنگاتنگي با يادگيري علم دارد، نه صرفاً خوانش و تکرار و چه بسا حفظ‌کردن آن. در سوي ديگر، در نظام فرهنگي بورديو «مدرک تحصيلي دانشگاهي» يک متغير مهم و تأثيرگذار براي ارائه سرمايه فرهنگي افراد به شمار می‌آید.
    به ‌عبارت ساده‌تر هرقدر افراد مدارک تحصيلي بالاتري داشته باشند سرمايه فرهنگي آنها و به موازات آن، مصرف کالاهاي فرهنگي آنها با افراد ديگر متفاوت‌تر است. بنابراين هرچه مدرک تحصيلي بالاتر باشد، افراد از سرمايه فرهنگي والاتري برخوردارند.
    در نظر امام‌ شیوه‌هاي تحصيلي افراد تأثیر چنداني بر سرمايه فرهنگي آنها ندارد، بلکه اصل يادگيري و به‌کار بستن آن و از همه مهم‌تر انتقال و انديشيدن در آن مهم مي‌نمايد. نگاهي به حکمت 47 (که در مضمون دوم گذشت) نيز اين موضوع را با تباين بهتري نشان مي‌دهد. در حکمت مزبور، ابتدا ايشان علم راستين را در «انفاق علم» جست‌وجو مي‌کنند: «همان‌گونه که ياد مي‌گيري ياد بده».
    اين شيوه به‌‌طورکلي به نوعي گفت‌وگوي فرهنگي ميان ياددهنده و یادگيرنده اشاره دارد که از آن معرفت به دست می‌آید، برخلاف تحصیل دانشگاهی که نتيجه آن نيل به مدرک تحصيلي است. درواقع سرمايه‌ فرهنگي مدنظر بورديو با تحصيلات و مدرک تحصيلي ارتباطی مستقيم دارد؛ اما نزد امام سرمايه فرهنگي با يادگيري و ياد دادن مرتبط است و درواقع ديدگاهي است که هدف آن نيل به مراتب خاص يا مدرک خاصي نیست که دال بر مفهومي فرهنگي و اجتماعي باشد، بلکه هدف غايي آن رسيدن به شناخت بهتر خويش و خدا از طریق علم و يادگيري است.
    6. تحليل و واکاوي مضامين‌
    براي تحليل و واکاوي داده‌هاي به‌دست‌آمده، ابتدا عناصر فرهنگي شناسايي مي‌شوند، سپس به متن نهج‌البلاغه مراجعه مي‌کنيم. در مرحله بعد مفهوم هم‌پايه‌اي را می‌يابيم و سپس مبتني بر مفهوم «سرمايه فرهنگي» مفهوم جديد را بازيابي و تحليل مي‌نماييم. بنابراين کشف، تفسير و ارتباط الگوهاي معنا‌دار در داده‌ها به ما کمک مي‌کند که به فهم تازه‌اي از مفاهيم نائل آييم.
    1. مضمون «مطالعه» و «تأمل و انديشه» به لحاظ ماهوي با يکديگر تناظر مفهومي دارند؛ اما در اين پژوهش در دو سوي متضاد قرار دارند؛ زیرا «مطالعه» به‌مثابه يک سنجه سرمايه فرهنگي داراي بار کمّي است. در سوي ديگر «تأمل و انديشه» يک سنجه‌ کيفي است. در رويکرد اسلامي «مطالعه» و «تأمل و انديشه» به موازات يکديگر حاصل مي‌شوند.
    2. ميدان «دانشگاه» به نحوي مبتني بر «سرمايه فرهنگي» است و ارتباطي غيرمستقيم با تفکر ايجابي دارد. اين دو مضمون در سطح اوليه معناشناسي با يکديگر ارتباطي نزديک دارند. بر اين ‌اساس در ميدان دانشگاه، تفکرات ايجابي جريان دارد که اين امر به ارتقاي دانش افراد مي‌انجامد؛ اما اگر اين ميدان با قدرت و سلطه دانشگاهي همراه باشد به تفکر سلبي و عليه منش دانشگاهي مي‌رسد.
    3. «سبک زندگي» و «بصيرت» دو مضمون متناظر و در عين ‌حال متضاد هستند. اگر سبک زندگي به بصيرت منجر شود به ارتباطي سازنده مي‌رسد. از سوي ديگر اگر سبک زندگي در سرمايه فرهنگي به‌مثابه امری متجسد تلقي شود و به ظواهر منتهي گردد از بصيرت دور مي‌شود و در اين صورت اين دو مضمون در تضاد با يکديگر قرار مي‌گيرند.
    4. «کسب کردن» يا به دست آوردن مضموني آميخته با زندگي امروزی است. از سوي ديگر، «توکل» و «سرنوشت» ريشه در تاريخ و متون ديني دارند. ارتباط اين دو مضمون با يکديگر در رويکرد اسلامي مي‌تواند در راستاي هم قرار گيرد و مکمل يکديگر باشند؛ اما در رويکرد غربي که هدف تنها کسب کردن صرف است، «توکل» و «سرنوشت» جايگاهي ندارند.
    5. «خلاقيت» يک مفهوم فراطبقه‌اي در رويکرد اسلامي است، اما ارتباط آن در سنجيدن سرمايه فرهنگي مبتني بر «طبقه» در رويکرد غربي شکل گرفته است. بنابراين ارتباط اين دو مضمون بنا بر نحوه نگرش ناظر مي‌تواند نسبت‌هاي متفاوت به خود گيرد.
    6. نتيجه کسب سرمايه فرهنگي ‌بايد رشد افراد باشد. در غير اين صورت سرمايه فرهنگي‌ شکل نگرفته است. اين دو مضمون به موازات هم حاصل مي‌شوند. در رويکرد غربي لزوماً سرمايه فرهنگي به رشد منتهي نمي‌شود، اما در رويکرد اسلامي ‌بايد به رشد منتهي گردد.
    7. ارتباط ميان مضمون «زهد فرهنگي» و «فاخر و نازل بودن فرهنگي» براساس چشم‌اندازهاي زندگي در جامعه اسلامي و غربي به دست آمده است. نتيجه اين است که زهد فرهنگي به‌مثابه يک سرمايه به پرهيزگاري، و فاخر و نازل بودن فرهنگي به تمايز فرهنگي مي‌انجامد. بنابراين ارتباط ميان اين دو مضمون با رمزهاي جامعه اسلامي و غربي بازشناسي مي‌شود.
    8. «قناعت» و «مصرف فرهنگي» مضامین ديگري هستند که مي‌توانند با يکديگر ارتباطی سازنده داشته باشند. به ‌عبارت ديگر افراد با سرمايه فرهنگي والا به مفهوم «قناعت» پي برده‌اند. اگر اين دو مضمون را در رويکردهاي غربي و اسلامي در نظر‌ بگيريم در تغاير با يکديگرند؛ زیرا مصرف فرهنگي با ازدياد مصرف همراه است و در نتيجه چنين ازديادي بار ايجابي دارد.
    9. منافع فردي و جمعي از خودخواهي و دگرخواهي نشئت مي‌گیرد. در سوي ديگر، «منافع فردي» مي‌تواند همان «خير جمعي» باشد. در رويکرد اسلامي چنين ارتباطي در توالي با يکديگر ديده مي‌شود. در رويکرد غربي «منافع فردي» در تناظر با «کسب سرمايه» است و منافع جمعي عليه نظريه‌هاي ميدان و سرمايه است.
    10. مضامین‌ «يادگيري» و «مدرک تحصيلي» در رويکرد اسلامي با يکديگر در تناظرند؛ اما در رويکرد غربي «مدرک تحصيلي» يک سنجه اساسي براي اندازه‌گيري سرمايه فرهنگي است. در نتيجه يادگيري در اولويت ثانويه قرار مي‌گيرد.
    جدول 1: مضمون‌هاي اصلي و فرعي
    ردیف    مضمون اصلي برآمده از نظريه بورديو    مضمون اصلي برآمده از «نهج‌البلاغه»    مضمون‌هاي فرعي
    1    مطالعه    تأمل و انديشه    عملکرد
    2    ميدان دانشگاهي    تفکر ايجابي    معرفت علمي
    معرفت عملي

    3    سبک زندگي    بصيرت    بينش
    عبرت
    پند
    دريافت

    4    کسب کردن    توکل
    سرنوشت
        اهداف
    تلاش
    جديت

    5    طبقه فرهنگي    خلاقيت    خلاقيت گفتماني
    تفکر خلاق

    6    سرمايه فرهنگي    رشد    فرهنگ
    فطرت

    7    فاخر و نازل بودن    زهد فرهنگي    اعتلا
    معرفت
    خودشناسي

    8    مصرف فرهنگي    قناعت    کفايت
    ضرورت

    9    فردگرايي    منافع جمعي    حقوق مردم
    خير عمومي

    10    مدرک‌گرايي    ادگيري    ادراک
    ژرف‌انديشي
    دروني کردن

    7. شبکه مضامين
    شبکه مضامينْ برآمده از مضمون‌هاي نهج‌البلاغه است که هرچند مضمون به يک مضمون کلي‌تر رسيده‌اند. در انتخاب مضامين کلي سعي شده است تا مضامینِ داراي ارتباط مفهومي با يکديگر به مفهومي اسلامي و فرهنگي برسند که دربرگيرنده مضامين باشند.
    تصویر 1: شبکه مضامین

    نتيجه‌گيري
    هدف پژوهش حاضر تحليل مفاهيمي بوده است تا بتوان از آن به توسعه سرمايه فرهنگي در رويکرد اسلامي رسيد. بنا بر مطالعات گذشته در متون اسلامي و به‌ویژه نهج‌البلاغه بيشتر تمرکز بر بنيان‌هاي اخلاقي، سياسي و عبادي بوده است. اين پژوهش کوشید با تحليل و به‌کارگيري نظريه «سرمايه فرهنگي» با استناد به کتاب نهج‌البلاغه به مضامینی دست‌ يابد که بتواند در دو سطح نظري و راهبردي آنها را به‌کار ببرد.
    مضامین مستخرج از نهج‌البلاغه عبارتند از: «تأمل و انديشه»، «تفکر ايجابي»، «بصيرت»، «توکل»، «خلاقيت»، «رشد»، «زهد»، «قناعت»، «منافع جمعي» و «يادگيري». در منظومه فکري امام علی برخلاف ديدگاه غربي، «سرمايه فرهنگي» با مضامين اخلاقي و معرفتي آميخته است. چنين رويکردي به سرمايه فرهنگي سبب مي‌شود نه‌تنها سرمايه فرهنگي بتواند از انعطاف بيشتري برخوردار شود، بلکه می‌توان آن را با ديگر مفاهيم اسلامي بررسي نمود.
    در آموزه‌‌هاي امام علي سرمايه فرهنگي يک مسئله کيفي و چندوجهي است که ‌بايد براي به دست آوردن آن تمام وجه‌ها با هم و در کنار هم حاصل شوند. براي نمونه، نمي‌توان به دانش دست يافت، اما از يادگيري، تعليم، خير عمومي، قناعت، زهد غافل شد؛ اگر يکي از مفاهيم مزبور حاصل نشود مفهوم اوليه و اصلي که همان «دانش» باشد از معنا تهي خواهد شد. علاوه بر اين، سرمايه فرهنگي نزد امام به‌مثابه امری ذهني و انتزاعي است؛ مسئله‌اي که در رويکرد بورديو مغفول واقع شده است. 

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1382، ترجمة محمد دشتي، قم، مؤسسة فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين.
    • ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، 1404ق، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهيم‏، قم، مكتبة آية الله المرعشی النجفی‏.
    • انصافي مهرباني، سپيده و معصومه مدور، 1393، «بررسي تطبيقي تربيت عقلاني از ديدگاه حضرت علي و جان ديويي»، فلسفه و کودک، ش 7، ص 83-110.
    • بابايي، محمدباقر، 1384، «تعامل فرهنگ با ساير مؤلفه‌هاي قدرت ملي از ديدگاه امام علي»، مطالعات عمليات رواني، ش 11، ص 48-74.
    • بابايي‌فرد، اسدالله و مرتضي باراني، 1398،‌ «بررسي عوامل مؤثر بر فردگرايي در ميان دانشجويان دانشگاه‌هاي کاشان و علوم پزشکي کاشان»، توسعه اجتماعي، دوره سيزدهم، ش 4، ص 115ـ152.
    • باکاک، رابرت، 1381، مصرف، ترجمة خسرو صبوري، تهران، شيرازه.
    • بورديو، پير، 1390، تمايز، ترجمة حسن چاوشيان، تهران، ثالث.
    • ـــــ ، 1390، نظريه کنش (دلايل انتخاب عقلاني)، ترجمة مرتضي مرديها، تهران، نقش و نگار.
    • پيربابايي، محمدتقي و محمد سلطان‌زاده، 1394، «مقدمه‌اي بر صورت‌بندي ميدان معماري معاصر ايران براساس نظريه ميدان بورديو»، هنرهاي زيبا، معماري و شهرسازي، دوره بيستم، ش 1، ص 73-84.
    • تميمي اَمدي، عبدالواحدبن محمد، 1381، غررالحکم و دررالکلم، ترجمة محمدعلي انصاري قمي، قم، امام عصر.
    • جنکينز، ريچارد، 1385، پير بورديو، ترجمة حسن چاوشيان و ليلا جوادافشاني، تهران، نشر ني.
    • سيدمن، استيون، 1386، کشاکش آراء در جامعه‌شناسي، ترجمة هادي جليلي، تهران، نشر ني.
    • شارع‌پور، محمود و غلامرضا خوش‌فر، 1381، «رابطه سرمایه فرهنگی با هویت جوانان شهر تهران»، نامه علوم اجتماعی، ش 20، ص 133-147.
    • شويره، کريستاين و اوليويه فونتن، 1385، واژگان کليدي بورديو، ترجمة مرتضي کتبي، تهران، نشر ني.
    • صادقی ده‌چشمه، ستار و زهرا داداشی آرائی، 1395، «سبک زندگی و مصرف از منظر جامعه‌شناسی با تأکید برنظریه بوردیو»، در: دومین کنفرانس سراسری دانش و فناوری علوم تربیتی مطالعات اجتماعی و روانشناسی ایران.
    • عزیزی مهر، خیام، و صدیقه پیری، 1397، «طبقه، فرهنگ، و سبک زندگی (مورد مطالعه: فرهنگ و سبک زندگی طبقه بالای جامعه)»، جامعه شناسی ایران، دوره نوزدهم، ش 3، ص 136-163.
    • علوي، حميدرضا، 1385، «مباني آموزش از ديدگاه امام علي»، الهيات و حقوق اسلامي؛ ش 3، ص 143-180.
    • فصيحي، امان‌الله، 1389، اسلام و سرمايه اجتماعي: با رويکرد فرهنگي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
    • قاسم‌پور، محسن و پروين شناسوند، 1396، «روش‌شناسي مواجهه امام علي با فرهنگ اخلاقي جاهليت در نهج‌البلاغه»، پژوهش‌هاي نهج‌البلاغه، سال شانزدهم، ش 53، ص 65-90.
    • کاظمیان، مهرداد و همكاران، 1393، «مصرف فرهنگی و عوامل مرتبط با آن ( مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه مازندران)»، جامعه پژوهی فرهنگی، سال پنجم، ش 2، ص 133-153.
    • کلانتري، عبدالحسين و ديگران، 1392، «تحصيلات و مصرف فرهنگي در شهر تهران»، مطالعات و تحقيقات اجتماعي در ايران، دوره دوم، ش 1، ص 111ـ131.
    • محققي، حسين و سعيد صحابت انور، 1396، «روابط اجتماعي و اخلاق از ديدگاه حضرت علي در نهج‌البلاغه»، پژوهش‌نامه نهج‌البلاغه، ش 18، ص 15-31.
    • محمدي، فردين و ديگران، 1399، «تحليل وضعيت، شرايط و پيامدهاي سرمايه مورد منازعه در آموزش پرورش ايران»، راهبرد فرهنگ، ش 51، ص 81-114.
    • وليخاني، ماشاءالله و منصور رحمتي، 1391، «تأثير روابط ميان فرهنگي بر شيوه زمامداري از ديدگاه حضرت علي»، مديريت اسلامي، سال بيستم، ش 1، ص 81-98.
    • مکارم شیرازی، ناصر، 1390، پیام امام امیر المؤمنین، قم، امام علی‌بن ابیطالب.
    • Clark,V. & Braun,v, 2006, "Using thematic analysis in psychology", Qualitative Research in psychology, N. 3, p. 77-101.
    • Peterson, R A, M. K, Kern, 1996. "Changing Highbrow Taste: From Snob to Omnivore", American Sociological Review, V. 61, N. 5, p. 900-907.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی میمند، مریم، حمیدیان، حمید، زارع زردینی، احمد، سلطانی، مهدی.(1402) تحلیل مضمون «سرمایه فرهنگی» به‌مثابه امر متجسد و ذهنی در «نهج‌البلاغه». فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 14(2)، 39-60

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مریم سلیمانی میمند؛ حمید حمیدیان؛ احمد زارع زردینی؛ مهدی سلطانی."تحلیل مضمون «سرمایه فرهنگی» به‌مثابه امر متجسد و ذهنی در «نهج‌البلاغه»". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 14، 2، 1402، 39-60

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی میمند، مریم، حمیدیان، حمید، زارع زردینی، احمد، سلطانی، مهدی.(1402) 'تحلیل مضمون «سرمایه فرهنگی» به‌مثابه امر متجسد و ذهنی در «نهج‌البلاغه»'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 14(2), pp. 39-60

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی میمند، مریم، حمیدیان، حمید، زارع زردینی، احمد، سلطانی، مهدی. تحلیل مضمون «سرمایه فرهنگی» به‌مثابه امر متجسد و ذهنی در «نهج‌البلاغه». معرفت فرهنگی اجتماعی، 14, 1402؛ 14(2): 39-60