رویکرد تاریخی به شناسایی عوامل بحران و نظم ناپذیری سیاسی در افغانستان بخشی از مباحثات حل ناشده مناسبات فکری سنت و تجدد در این کشور است. شناسایی موانع نظم ناپذیری سیاسی با رویکرد تاریخی، نظم سیاسی را با توجه بر خاستگاه معرفتی تجدد در نظر می گیرد. سنت و هویت فرهنگی در افغانستان با بازتولید مولفه های نظم ناپذیری، مانع درک اداره جامعه به شیوه علمی-مشارکتی و مانع گذار به نظم جدید شده است. مهم ترین سؤال درباره چرایی نظم ناپذیری سیاسی در افغانستان این است که کدام عوامل فرهنگی و زیستی این کشور را وارد چرخه بی نظمی تاریخی ساخته است؟ افغانستان دارای انباشتی از منازعات گوناگون هویتی ـ فرهنگی و محیطی است؛ از جمله منازعات درون قبیله ای و رقابت های حاد قومی، و جدال های متعصبانه فرقه ای است، که این فراز و فرودها را باید بازی ای به حساب آورد که با هر رفت و برگشت، این کشور دچار تخریب و فروپاشی شده است. سیاست دولت های عمدتاً پشتون افغانستان به منظور ساخت دولت و ملت برپایه قوم پشتون بدون درنظر گرفتن اقوام دیگر وسیاست تغییر زبان از جمله مهم ترین عوامل بی ثباتی و نظم ناپذیری سیاسی محسوب می شود. از دیگر متغیرهای دخیل در نظم ناپذیری سیاسی، صورت بندی ژئوپلیتیکی و ادعای ارضی افغانستان نسبت به همسایگان است. متغیرهایی که در این تحقیق به عنوان موانع نظم پذیری سیاسی شناسایی شده، یافته های این تحقیق محسوب می شوند. مهم ترین فرایند متغیرهای یادشده توضیح شکست افغانستان در ساخت دولت ـ ملت است.