معرفت فرهنگی اجتماعی، سال شانزدهم، شماره سوم، پیاپی 63، تابستان 1404، صفحات 131-154

    بحران بازماندگی از تحصیل: بررسی دیدگاه کادر آموزشی مدارس از علل و زمینه‌های دیرینه و نوظهور

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ فاطمه رمضانی / استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه لرستان / ramezani.f@lu.ac.ir
    dor 20.1001.1.20088582.1404.16.3.6.9
    doi 10.22034/marefatefarhangi.2025.5002327
    چکیده: 
    پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاه و تجربة کادر آموزشی مدارس از دلایل و زمینه‌های دیرینه و نوظهور بازماندگی از تحصیل صورت گرفته است. روش تحقیق بر اساس چگونگی گردآوری داده‌ها اکتشافی، و از نظر رویکرد، کیفی از نوع تحلیل محتوای عرفی است. جامعة هدف، کادر آموزشی مدارس شهر خرم‌آباد می‌باشد که از میان ایشان بر اساس روش نمونه‌گیری هدفمند، 21 نفر به‌عنوان گروه مشارکت‌کنندگان انتخاب شده و برای گردآوری اطلاعات از ایشان از ابزار مصاحبة نیمه‌ساختاریافته استفاده شده است. پس از تحلیل و تنظیم نتایج، 33 مضمون فرعی حاصل آمده و در قالب چهار دسته مضامین اصلی «عوامل خانوادگی، عوامل فردی، عوامل آموزشی و عوامل اجتماعی» قرار گرفته است. در این میان می‌توان «فقر، فرهنگ غلط خانواده، نبود امکانات آموزشی و تأثیر همسالان» را از دلایل دیرینة بازماندگی از تحصیل دانست که همچنان نیز بر روند ادامة تحصیل فرزندان این مرزوبوم مؤثر است، و از میان دلایل نوظهور نیز می‌توان به «ظهور هوش مصنوعی، کاهش ارزش علم، تمکن مالی، بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و مسائل پیرامون کنکور» اشاره داشت.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Crisis of School Dropout: Examining School Staff's Perspectives on Enduring and Emerging Causes and Contexts
    Abstract: 
    This study aimed to investigate the perspectives and experiences of school staff regarding the enduring and emerging causes and contexts of school dropout. In terms of data collection, the research is exploratory, and regarding its approach, it is qualitative, utilizing conventional content analysis. The target population consisted of school staff in the city of Khorramabad. Using purposive sampling, 21 individuals were selected as participants, and semi-structured interviews were employed for data collection. Following analysis and organization of the results, 33 sub-themes emerged, which were categorized into four main themes: "familial factors, individual factors, educational factors, and social factors." Among these, "poverty, misguided family culture, lack of educational facilities, and peer influence" can be identified as enduring causes of school dropout, which continue to affect the educational progression of children in this region. Emerging reasons include "the advent of artificial intelligence, the devaluation of academic knowledge, financial affluence, graduate unemployment, and issues surrounding the university entrance exam."
    References: 
    • Bilar Jr, E. A. & Montañez, M. C. A. (2024). Understanding student dropout risk: A qualitative study. Ho Chi Minh City Open University Journal of Science - Social Sciences, 14(2), 18–34.
    • Dayasiri, K., Jayasingha, D. & Thadchanamoorthy, V. (2025). Determinants of school drop-out among adolescents in rural Sri Lanka. Children and Youth Services Review, 169, 108-112.
    • Eslamian, A., Arshi, M., Tahmasebi, S., Alipour, F., Rafiey, H. & Karimijavan, G. (2023). Understanding dropout stabilization and the factors affecting the return to primary school: A qualitative study. Journal of Medicine and Life, 16(7), 990–997.
    • Gubbels, J., van der Put, C. E. & Assink, M. (2019). Risk factors for school absenteeism and dropout: A meta-analytic review. Journal of Youth and Adolescence, 48, 1637–1667.
    • Hameed, S., Mesum, M. K., Khan, H. K., Bano, A., Mehdi, S., Jabeen, S. & Ali, N. (2024). Determination of latent factors influencing students’ dropout in secondary schools. OEconomia, 7(2), 77-90.
    • Mendoza Lira, M., Ballesta Acevedo, E., Muñoz Jorquera, S. & Covarrubias Apablaza, C. G. (2023). Conceptualizations of school dropout and retention from Chilean educational actors’ perspectives. Participatory Educational Research, 10(2), 216–235.
    • Parrillo, V. N. (Ed.). (2008). Encyclopedia of social problems. Sage Publications.
    • Tsolou, O., Babalis, T. & Tsoli, K. (2021). The impact of COVID-19 pandemic on education: Social exclusion and dropping out of school. Creative Education, 12, 529–544.
    • UNICEF. (2014). All children in School by 2015 Global initiative on out-of-school children. UNICEF Regional Office for South Asia,Kathmandu, Nepal.
    • Venkatesan, R. G., Karmegam, D. & Mappillairaju, B. (2024). Exploring determinants of school dropout across regions in India: A comprehensive meta-analysis. Journal of Computational Social Science, 7, 1665–1697.
    متن کامل مقاله: 

    بحران بازماندگي از تحصيل:
    بررسي ديدگاه کادر آموزشي مدارس از علل و زمينه‌هاي ديرينه و نوظهور
    فاطمه رمضاني         / استاديار گروه علوم تربيتي دانشگاه لرستان    ramezani.f@lu.ac.ir
    دريافت: 31/04/1404 - پذيرش: 03/06/1404
    چکيده
    پژوهش حاضر با هدف بررسي ديدگاه و تجربة کادر آموزشي مدارس از دلايل و زمينه‌هاي ديرينه و نوظهور بازماندگي از تحصيل صورت گرفته است. روش تحقيق بر اساس چگونگي گردآوري داده‌ها اکتشافي، و از نظر رويکرد، کيفي از نوع تحليل محتواي عرفي است. جامعة هدف، کادر آموزشي مدارس شهر خرم‌آباد مي‌باشد که از ميان ايشان بر اساس روش نمونه‌گيري هدفمند، 21 نفر به‌عنوان گروه مشارکت‌کنندگان انتخاب شده و براي گردآوري اطلاعات از ايشان از ابزار مصاحبة نيمه‌ساختاريافته استفاده شده است. پس از تحليل و تنظيم نتايج، 33 مضمون فرعي حاصل آمده و در قالب چهار دسته مضامين اصلي «عوامل خانوادگي، عوامل فردي، عوامل آموزشي و عوامل اجتماعي» قرار گرفته است. در اين ميان مي‌توان «فقر، فرهنگ غلط خانواده، نبود امکانات آموزشي و تأثير همسالان» را از دلايل ديرينة بازماندگي از تحصيل دانست که همچنان نيز بر روند ادامة تحصيل فرزندان اين مرزوبوم مؤثر است، و از ميان دلايل نوظهور نيز مي‌توان به «ظهور هوش مصنوعي، کاهش ارزش علم، تمکن مالي، بيکاري فارغ‌التحصيلان دانشگاهي و مسائل پيرامون کنکور» اشاره داشت.
    کليدواژه‌ها: بازماندگي از تحصيل، ديدگاه معلمان، علل ديرينه، علل نوظهور.
     
    مقدمه
    آموزش يکي از مهم‌ترين شاخص‌هاي توسعة انساني هر جامعه محسوب مي‌شود. هيچ جامعه‌اي نمي‌تواند بدون دانش و آگاهي به شکوفايي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و... دست پيدا کند (اميري، 1394، ص34). آموزش، مهارت‌هاي لازم براي کار و توليد را در اختيار شهروندان قرار مي‌دهد، منجر به افزايش آگاهي و مسئوليت‌پذيري اجتماعي در ايشان مي‌شود و فرايند جامعه‌پذيري و انتقال ارزش‌هاي فرهنگي و سياسي را تسهيل مي‌کند، مهم‌تر از همه، سبب رشد و پرورش همه‌جانبة شخصيت افراد مي‌گردد (صافي، 1400، ص5ـ6). به‌طورکلي آموزش در استحکام دانش و مهارت براي پرورش فرد، خانواده، جامعه و توسعة ملي وظيفة حياتي دارد (صادقي، 1402، ص1). بر اين اساس و با توجه به اهميت تعليم‌وتربيت در تعالي فرهنگ عمومي، نقــش محوري آن در پيشرفت جامعه و ايجاد تمدن و زمينه‌سازي براي به فعليت درآمدن استعدادهاي فردي و جمعي انسان، همواره يكي از اهداف سياست‌گذاران آموزش‌وپرورش افزايش سطح پوشش تحصيلي آحاد جامعه بوده است، به‌‌نحوي‌كه همة افراد به فرصت آموزشي مناسب دسترسي داشــته باشند. در اين مسير دولت‌ها هزينه‌هاي سنگين آموزش‌وپرورش را تقبل کرده و فراتر از اين، تحصيل كودكان را امري اجباري شمرده‌اند (بيات و ملاشاهي، 1401، ص8). نگاهي به اسناد و قوانين بالادستي در ايران، توجه به اين موضوع و اهميت آن را از نگاه سياست‌گذاران بيش از پيش آشکار مي‌سازد. در همين راستا مي‌توان به اصل سي‌ام قانون اساسي اشاره داشت که در آن عنوان شده: «دولت موظف است وسايل آموزش‌وپرورش رايگان را براي همة ملت تا پايان دورة متوسطه فراهم سازد». در قانون اهداف و وظايف وزارت آموزش‌وپرورش (1366) بند 8 مادة 10 نيز، «زير پوشش قرار دادن كلية كودكان لازم‌التعليم و تقويت نهضت سوادآموزي» مورد اشاره بوده است. در قانون برنامة پنج‌سالة اول توسعه (1368)، خط‌مشي ‌3ـ6 به موضوع «ايجاد امکانات آموزشي و تحت پوشش قرار دادن کلية افراد واجب‌التعليم در بخش‌هاي محروم» پرداخته شده است. در قانون برنامة پنج‌سالة دوم توسعه (1373) تبصرة 62، عنوان شده که: «دولت موظف است تمهيدات لازم براي اجباري کردن شرکت کودکان لازم‌التعليم در آموزش اجباري و شرکت بي‌سوادان کمتر از 40 سال در دوره‌هاي سوادآموزي را فراهم آورد». در قانون برنامة پنج‌سالة چهارم توسعه (1383)، مادة 52 چنين آمده است: «اجباري کردن آموزش تا پايان دورة راهنمايي، به تناسب تأمين امکانات و به تدريج در مناطقي که آموزش‌وپرورش اعلام مي‌کند، به‌طوري‌که در پايان برنامة چهارم اين امر محقق گردد». در سند نقشة جامع علمي کشور (1389، ص7) و سند تحول بنيادين آموزش‌وپرورش (1390، ص22) نيز بر برنامه‌ريزي براي پوشش کامل دورة آموزش عمومي تأکيد شده است. همين‌طور برنامة ريشه‌کني بي‌سوادي در جمهوري اسلامي (1393، ص4) به‌طور خاص و محوري، «پوشش کامل افراد بازمانده از تحصيل دورة ابتدايي» را مورد تأکيد قرار داده است. اما با وجود اين اسناد و الزامات قانوني، همچنان يکي از مسائلي که هر ساله سبب اتلاف و هدررفت منابع مادي، معنوي و انساني قابل توجهي مي‌گردد، پديدة بازماندگي از تحصيل است (بلوچ‌زهي، 1395، ص5). در ارتباط با افرادي که قدرت بهره‌مندي از آموزش‌وپرورش در سال‌هاي اوليه را ندارند يا ناگزير به ترک تحصيل هستند، واژه‌هاي متمايزي مانند ترک تحصيل، افت تحصيل، بازماندگي از تحصيل مورد بحث قرار گرفته است که از مرسوم‌ترين اصطلاح‌ها، واژة بازماندگي از تحصيل است (صادقي، 1402، ص3). در توضيحي بيشتر بايد گفت منظور از بازماندگان از تحصيل، گروه سني بين 6ـ18 سال هستند که خارج از چرخة آموزش به سر مي‌برند (مهدوي‌فر، 1398، ص3). اين کودکان به دو گروه عمده تقسيم مي‌شوند: گروه اول، کودکان مناطق عشايري، حاشيه‌اي و روستايي دورافتاده‌اند که از همان ابتدا از ورود به چرخة آموزشي محروم شده‌، و از سواد بي‌بهره مانده‌اند. اين کودکان درحقيقت جزء «بازماندگي مطلق» محسوب مي‌شوند. بازماندگي مطلق از تحصيل در بزرگسالي با مفهوم ديگري تعريف مي‌شود که عبارت است از «بي‌سوادي»؛ گروه دوم، کودکاني هستند که در زمان مناسب وارد سيستم آموزشي شده‌اند، اما پس از گذشت چند سال به دلايل متعدد ناگزير به ترک تحصيل شده‌اند. بر اساس تعريف يونيسف (2014)، هر دو گروه مذکور بازمانده از تحصيل محسوب مي‌شوند؛ چراکه آثار و تبعات فردي و اجتماعي آنها مشابه است. بااين‌حال، با جست‌وجو در مطالعات موجود متوجه مي‌شويم که بخشي از مطالعات به موضوع بازماندگي از تحصيل به‌عنوان يک مفهوم عام پرداخته‌اند، و بخش بيشتري از مطالعات به‌طور خاص به موضوع ترک تحصيل اختصاص يافته‌اند. به‌طور معمول مطالعات مربوط به بازماندگي از تحصيل تمرکز بيشتري بر ريشه‌ها و عوامل مؤثر بر آن دارند و بخش زيادي از مطالعات مربوط به ترک تحصيل، به پيش‌بيني پيش از وقوع اين پديده اختصاص يافته‌اند (کلانتري و ديگران، 1402، ص254ـ255).
    آمارهاي جهاني نشان مي‌دهند 263 ميليون کودک بازمانده از تحصيل در دنيا داريم. کودکاني که يا هرگز به مدرسه نمي‌روند، يا ديرتر به مدرسه خواهند رفت و يا پس از چند سال تحصيل، مدرسه را ترک مي‌کنند. در اين ميان، کشور ايران نيز ازجمله کشورهايي است که از آماري بالا در زمينة کودکان بازمانده از تحصيل در مناطق شهري و روستايي ـ عشايري برخوردار است (توراني و عارف‌نژاد، 1396، ص33). هرچند در سال‌هاي اخير موفقيت قابل‌توجهي از لحاظ پوشش به‌ويژه در دورة ابتدايي حتي در دورافتاده‌ترين نقاط روستايي کشور به‌دست آمده است، اما معضل بي‌سوادي و کم‌سوادي و نابرابري در دسترسي گروه‌هاي گوناگون جامعه به سطوح تحصيلي بالاتر همچنان وجود دارد (اميري، 1394، ص34). بر اساس آمارهاي رسمي، در ســال تحصيلي 1394ـ1395، 862/777 نفر بازمانده از تحصيل در کشور وجود داشته كه در سال تحصيلي 1400ـ1401 اين رقم، با 26 درصد رشــد به 272/911 نفر افزايش يافته است (بيات و ملاشاهي، 1401، ص7). اين سير صعودي ادامه داشته و ما در سال تحصيلي 1401ـ1402 شاهد رقمي بيش از 929 هزار نفر بوده‌ايم (زالي، 1403). البته اگر کودکان بدون شناسنامه، مهاجر و پناهنده را نيز به اين کودکان اضافه کنيم، شاهد آمار بالاتري خواهيم بود (نجاتي، 1390).
    بازماندگي از تحصيل نه‌تنها يک مسئلة آموزشي، بلکه يک مشکل اجتماعي و فرهنگي است (ياراحمدي و ديگران، 1391، ص82) که زيان‌هاي مالي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و علمي را متوجه دولت‌ها، خانواده‌ها و دانش‌آموزان مي‌کند (مهدوي‌فر، 1398، ص6). در توضيحي بيشتر بايد گفت کاهش بهره‌وري اقتصادي به علت عدم انباشت سرماية انساني و کمبود دسترسي به نيروي ماهر در آينده، ازجمله زيان‌هاي اين مسئله محسوب مي‌شود (فتحي، 1391). در سوي ديگر، با بازماندن کودکان از تحصيل، هدف آموزش‌وپرورش که شکل دادن به جامعة آگاه است، تحقق نمي‌پذيرد (Parrillo, 2008). هرچه فردي سال‌هاي تحصيلي کمتري را در مدرسه بگذراند، احتمال گرفتار شدن به جرم و جنايت براي او افزايش مي‌يابد. هر دانش‌آموزي که از تحصيل باز مي‌ماند مانند يک بمب ساعتي است که در آيندة نه چندان دور منفجر خواهد شد (عبداللهي، 1391) و مترادف است با يک فرصت بزهکاري، ناامني، شرارت و مشاغل کاذب، و اين يک واقعيت است. اگر امروز هزينه و تدابير لازم براي بازگشت بازماندگان از تحصيل به چرخة آموزش انديشيده نشود، بايد در آينده چند برابر آن صرف هزينة زندان، کانون‌هاي اصلاح و تربيت، دادگاه و پليس گردد (حدادي‌زاده، 1394، ص21). يکي ديگر از آسيب‌هاي محروميت کودکان از تحصيل، مسئلة کودکان کار است. کودکان خارج از چرخة تحصيل عمدتاً وارد بازار کار مي‌شوند، البته در بازار کار غيررسمي اعم از کارگاه‌هاي کوچک، زمين‌هاي کشاورزي، کارهاي خانگي و کار در خيابان‌ها. کودکاني که در سنين پايين مجبور به ترک تحصيل مي‌شوند در فرايند رشد خود دچار مشکل شده و براي حضور مناسب در عرصة اجتماعي در زمان بزرگسالي آسيب‌هاي جدي مي‌بينند (اقدسي و زينال‌فام، 1391، ص118). ازآنجاکه مشاغل در آينده نياز به تحصيلات و مهارت‌هاي خاصي دارند، کودکان بازمانده از تحصيل، از اين مهارت‌ها محروم خواهند بود (شهرکي و قادري، 1391، ص68). اين مسئله از نظر رواني هم افسردگي و پيشرفت اجتماعي کم؛ همچنين فساد اخلاقي و احساس تحقير، و در نهايت پايين آمدن اعتمادبه‌نفس را به دنبال دارد (صادقي، 1402، ص4).
    بر اساس مطالب پيش‌‌گفته و به شکل خلاصه بايد گفت بازماندگي از تحصيل بحراني است که تأثيرات عميق و گسترده‌اي بر جامعه دارد؛ بنابراين مقابله با بازماندگي از تحصيل نه‌تنها يک اقدام انساني، بلکه يک ضرورت اقتصادي و اجتماعي براي تضمين آيندة جامعه است. در همين راستا، يکي از گام‌هاي اساسي، شناسايي علل و زمينه‌هاي به‌روز اين امر، در راستاي رفع و پيشگيري از آن است. پي‌جويي اين هدف در پژوهش حاضر بر اساس اين سؤال خواهد بود: «بر اساس ديدگاه و تجربة کادر آموزشي مدارس، چه علل ديرينه و نوظهوري منجر به بازماندگي از تحصيل دانش‌آموزان مي‌شود؟».
    پيشينة پژوهش
    اقدسي و زينال‌فام (۱۳۹۱) در پژوهشي با عنوان «عوامل محيطي و اجتماعي مؤثر در ترک تحصيل دانش‌آموزان دختر دبيرستان‌هاي مياندوآب»، نشان دادند که عوامل محيطي، خانوادگي، اقتصادي، عوامل مربوط به مدرسه و گروه همسالان بين دانش‌آموزان عادي و بازمانده از تحصيل متفاوت است و اين تفاوت از لحاظ آماري معنادار است؛ يعني عوامل ذکرشده بيشترين نقش را در ترک تحصيل دختران داشته است.
    حدادي‌زاده (۱۳۹۴) در پايان‌نامة خود تحت عنوان «علل بازماندگي از تحصيل در دورة متوسطه شهرستان قم در سال تحصيلي 1393ـ۱۳۹4»، به اين نتيجه رسيد که ميان عوامل فردي تفاوت معناداري بين دانش‌آموزان بازمانده و عادي وجود دارد و تنها همين عامل فردي نقش کليدي در بازماندگي ايفا مي‌کند؛ درحالي‌که عوامل خانوادگي، اقتصادي و آموزشي تفاوت معناداري نداشتند.
    سپيدنامه و ديگران (۱۳۹۵) در مقالة «شناسايي دلايل ترک تحصيل دانش‌آموزان مقطع ابتدايي منطقة آموزش‌وپرورش موسيان»، چالش‌هاي اقتصادي را به‌عنوان علتِ علّي اصلي ترک تحصيل معرفي کردند و نقش «باورهاي خاص فرهنگي» و «کشمکش‌هاي قومي ـ قبيله‌اي» را نيز در کنار آن برجسته ساختند. آنها همچنين نشان دادند که ساختار ناهماهنگ خانواده، فضاي نامناسب تعامل معلم و شاگرد و فضاي آموزشي درون و برون مدرسه، به بي‌علاقگي به درس منجر مي‌شود و در نهايت «بي‌فايده‌گي درس خواندن» و «ترويج الگوي ترک تحصيل» را تقويت مي‌کند.
    غلام‌پور و آيتي (۱۳۹۸) در مقالة «روايت‌پژوهي ترک تحصيل دانش‌آموز دختر روستايي»، دريافتند که مقولة مرکزي ترک تحصيل، «فقر محيطي» (خانوادگي و آموزشي) است که تحت تأثير عواملي چون فقر اقتصادي، بي‌سوادي والدين، تبعيض جنسيتي، اشتغال در خانه، فاصله تا مدرسه و مختلط بودن مدرسه قرار دارد. آنها همچنين نقش باورهاي فرهنگي روستا، استفاده از سربازمعلم و تأثير گروه همسالان را يادآوري کردند.
    باراني و ديگران (۱۳۹۸) در مقالة «رابطة اميد به تحصيل و تحصيل‌گريزي: نقش واسطه‌اي خودنظمي‌جويي تحصيلي»، نشان دادند که معناي تحصيل، خودکارآمدي تحصيلي و تنشگرهاي تحصيلي عوامل مهمي در پيش‌بيني تحصيل‌گريزي هستند و تقويت معناي تحصيل و خودکارآمدي مي‌تواند گرايش به ترک تحصيل را کاهش دهد.
    شاه‌محمدي و بهمني (۱۳۹۹) در مقالة «واکاوي عوامل مؤثر بر ترک تحصيل دختران روستايي با رويکرد نظرية داده‌‌بنياد: مورد استان کردستان»، هفت مقولة تأثيرگذار شامل اقتصادي ـ معيشتي، محيط آموزشي، تعاملات معلم ـ شاگرد، ساختار خانواده، زمينه‌هاي فرهنگي و ارزشي، آسيب‌هاي تحصيلي و نگرش منفي به سواد را شناسايي کردند.
    سنجري‌فر (۱۴۰۰) در مقالة «بررسي رابطة وضعيت اقتصادي و کسب‌وکار والدين با ترک تحصيل فرزندان»، نشان داد که ارتباط مستقيم و معناداري بين وضعيت اقتصادي ـ شغلي والدين و ترک تحصيل فرزندان وجود دارد.
    بيات و ملاشاهي (۱۴۰۱) در پژوهشي تحت عنوان «بررسي روند ترک تحصيل و بازماندگي از تحصيل در آموزش‌وپرورش (سال‌هاي ۱۳۹۳ـ۱۴۰۱)»، گزارش دادند که پس از همه‌گيري کوويدـ۱۹ و گرايش به آموزش غيرحضوري، بازماندگي از تحصيل و ترک تحصيل رشد چشمگيري داشته است. آنها با استناد به آمار رسمي، بيش از ۹۱۱ هزار بازمانده و ۲۷۹ هزار تارک از تحصيل را شناسايي کردند و فقدان آمار شفاف از شرايط اجتماعي و اقتصادي آنان را بزرگ‌ترين چالش دانستند.
    بيرانوند و ديگران (۱۴۰۱) در مقالة «تفاوت‌هاي روستا ـ شهري ازدواج و ترک تحصيل دختران دورة متوسطة دوم»، شيوع سه‌برابري ترک تحصيل دختران روستايي را ناشي از ازدواج زودهنگام دانستند و نقش عوامل خانوادگي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را برجسته کردند.
    مظفري و چراغي (۱۴۰۱) در مقالة «شناسايي عوامل مؤثر بر ترک تحصيل دانش‌آموزان مقطع متوسطة مناطق عشايري شهرستان ماه‌نشان»، دريافتند که عوامل اقتصادي مهم‌ترين عامل مؤثر بر ترک تحصيل دانش‌آموزان مي‌باشد؛ همچنين نتايج آزمون فريدمن نشان داد، بالاترين ميانگين مربوط به بعد آموزشي و اقتصادي و کمترين مربوط به ابعاد فردي و خانوادگي مي‌باشد.
    باقري ‌پرمهر و ديگران (۱۴۰۱) در مقالة «بررسي آماري عوامل مؤثر بر بازماندگي از تحصيل کودکان»، سه دسته شاخص اقتصادي، اجتماعي و محيطي را شناسايي کردند و «دختر بودن، زن سرپرست بودن، روستايي بودن، جزء پنج دهک پايين بودن، فاقد اشتغال رسمي بودن و فاقد درآمد ثابت بودن کودک و خانوادة وي» را از مهم‌ترين عوامل مؤثر بر بازماندگي دانستند.
    گابلز، ون‌درپوت و آسينک (۲۰۱۹) در مرور فراتحليلي «عوامل خطر غيبت از مدرسه و ترک تحصيل»، نگرش منفي به مدرسه، سوءمصرف مواد، مشکلات رفتار برون‌ريز و درون‌ريز و مشارکت اندک والدين را به‌عنوان عوامل کليدي نام بردند.
    تسولو، باباليس و تسولي (۲۰۲۱) در مقالة «تأثير همه‌گيري کوويدـ۱۹ بر نظام آموزشي: انزواي اجتماعي و افزايش ترک تحصيل»، نشان دادند که آموزش از راه دور اگرچه ضروري بود، مشارکت نامتوازن دانش‌آموزان کم‌برخوردار يا حاشيه‌اي را تشديد کرد و منجر به افزايش زودهنگام ترک تحصيل گرديد.
    مندوزا ليرا و ديگران (۲۰۲۳) در مقالة «مفاهيم ترک تحصيل و نگهداشت مدرسه از ديدگاه بازيگران آموزشي شيلي»، دريافتند که ترک تحصيل و نگهداشت به‌صورت پديده‌هاي چندبعدي و پيوسته تعريف مي‌شوند و مدارس نقش کليدي در مهار يا تشديد آنها دارند.
    اسلاميان و ديگران (۲۰۲۳) در مقالة «درک پايداري ترک تحصيل و عوامل مؤثر بر بازگشت به مدرسة ابتدايي: يک مطالعة کيفي»، گزارش دادند که کودکان ابتدايي ترک تحصيل را فرار از هنجارهاي آموزشي مي‌دانند و ورود به نقش‌هاي بزرگسالي (ازدواج، مادري، نگهداري از خواهر و برادر) اولويت‌هاي ديگري را ايجاد مي‌کند.
    حميد و ديگران (۲۰۲۴) در مقالة «تعيين عوامل نهفتة مؤثر بر بازماندگي از تحصيل دانش‌آموزان در مدارس دورة دوم متوسطه»، عوامل اجتماعي ـ اقتصادي خانواده، نگرش‌هاي خانواده و جامعه، هنجارهاي فرهنگي، مراقبت‌هاي رواني و محيط آموزشي مساعد را به‌عنوان مؤثرترين عوامل معرفي کردند.
    بيلار و مونتانز (۲۰۲۴) در مقالة «درک ريسک ترک تحصيل دانش‌آموزان: يک مطالعة کيفي»، تأثير منفي همسالان، زندگي در خانواده‌هاي ازهم‌گسيخته، مشکلات اقتصادي و عوامل مدرسه‌اي را بر تأخير، غيبت و کاهش انگيزة دانش‌آموزان نشان دادند.
    ونکاتسان، کارمگام و ماپيالراجو (۲۰۲۴) در مقالة «بررسي عوامل تعيين‌کنندة ترک تحصيل در مناطق مختلف هند: يک فراتحليل جامع»، عوامل را در 34 حوزة خطر دسته‌بندي کردند و تعداد خواهر و برادر و ترتيب تولد را به‌عنوان شاخص‌هاي مهم خانواده‌اي و فردي معرفي کردند.
    داياسيري و ديگران (۲۰۲۵) در مقالۀ «عوامل تعيين‌کنندۀ ترک تحصيل در ميان نوجوانان مناطق روستايي سريلانکا»، نشان دادند که مشکلات مالي، مردودي تحصيلي، جدايي والدين و روابط عاطفي منجر به زندگي مشترک، از مهم‌ترين دلايل ترک تحصيل هستند و عملکرد ضعيف تحصيلي، مردودي، انتظارات پايين والدين، بي‌سوادي والدين و سابقۀ ترک تحصيل خواهر و برادرها به‌طور مستقل خطر ترک تحصيل را افزايش مي‌دهد.
    در نوآوري اين مقاله بايد گفت درحالي‌که پژوهش‌هاي پيشين عمدتاً به تحليل کمي عوامل فردي، خانوادگي و محيطي بازماندگي از تحصيل يا روايت تجربيات دانش‌آموزان و خانواده‌ها پرداخته‌اند، نقطۀ ‌تمايز مطالعۀ حاضر تمرکز بر بررسي ديدگاه و تجربۀ دست‌اندرکاران آموزشي است و تلاش بر اين است که علاوه بر عوامل ديرينه مانند فقر محيطي و فرهنگي و...، زمينه‌هاي نوظهور نيز از نگاه کادر آموزشي مدارس مورد واکاوي قرار گيرد.
    چارچوب نظري
    چارچوب نظري پژوهش حاضر بر اين پيش‌فرض استوار است که پديدۀ بازماندگي از تحصيل به‌عنوان مسئله‌اي چندبعدي و پيچيده، محصول درهم‌تنيدگي عوامل گوناگوني است که در سطوح مختلف اجتماعي عمل مي‌کنند. بر اين اساس است که مندوزا ليرا و ديگران (۲۰۲۳) با تأکيد بر ماهيت پيچيدۀ اين پديده، عنوان مي‌کنند که ترک تحصيل و نگهداشت به‌صورت پديده‌هاي چندبعدي و پيوسته بايد ديده شده و مورد توجه قرار گيرد.
    مطالعۀ ادبيات تحقيق در بخش نظري نشان‌ مي‌دهد که يکي از عوامل اساسي و زيربنايي بازماندن کودکان از تحصيل، عامل اجتماعي است. در اين زمينه، نظريه‌پردازان مکتب بازتوليد اجتماعي با ارائۀ تحليل‌هاي جامعه‌شناختي معتقدند که نهادهاي آموزشي با توجه به خاستگاه‌ اجتماعي متفاوت دانش‌آموزان، به بازتوليد نابرابري‌هاي اجتماعي موجود در جامعه مي‌پردازند. اين نظريه‌پردازان بيان مي‌کنند که افرادي که از خاستگاه اجتماعي بالاتري برخوردارند، دسترسي بهتري به مدارس باکيفيت‌تر دارند و اين مدرسه است که با سازوکارهاي گزينشي خود، دانش‌آموزان را انتخاب مي‌کند و به آنها جهت مي‌دهد. در همين راستا، اولسون با ارائۀ تحليل‌هاي دقيق جامعه‌شناختي، رابطۀ عميق و چندلايه ميان پايگاه اجتماعي و آموزش‌وپرورش را به‌صورت يک دور باطل فقر و محروميت آموزشي تصوير مي‌کند (شارع‌پور، 1399، ص75). دومين عامل تأثيرگذار و تعيين‌کننده، عامل خانوادگي است که شامل ابعاد و مؤلفه‌هاي متعدد و پيچيده‌اي مي‌شود. همان‌گونه که حميد و ديگران (۲۰۲۴) و آتشک (1388) با دقت و تفصيل مورد بررسي قرار داده‌اند، اين عامل شامل مسائل و متغيرهاي متعددي همچون اندازه و ترکيب خانواده، سطح تحصيلات والدين، نگرش‌هاي والدين به آموزش دختران و... مي‌شود. عامل بعدي که از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، عوامل مربوط به آموزش‌وپرورش مي‌باشد که بيلار و مونتانز (۲۰۲۴) و آتشک (1388) آن را شامل قوانين و مقررات ناظر بر آموزش، سياست‌هاي کلان آموزشي و وضعيت آموزشي مدارس مي‌دانند. عامل فرهنگي نيز به‌عنوان يکي از عوامل عميق و ريشه‌اي دخيل در اين موضوع مطرح است. همان‌طور که اسميت (1387) با دقت علمي بالا تعريف کرده است، اين عامل کل‌پيچيده و درهم‌تنيده‌اي است که دانش، باور، هنر، قوانين، اخلاقيات، رسوم، ارزش‌ها، هنجارها و هرگونه قابليت و عادات ديگري را شامل مي‌شود که انسان به‌عنوان عضوي از جامعه در طول فرايند جامعه‌پذيري فراگرفته و دروني مي‌کند. عامل اقتصادي نيز که باقري ‌پرمهر و ديگران (۱۴۰۱) به تفصيل به بررسي آن پرداخته‌اند، شامل مسائل و متغيرهاي متعددي است که به ميزان و شيوۀ کسب درآمد خانوار، هزينه‌هاي مستقيم و غيرمستقيم آموزش و... مي‌پردازد. در نهايت، عامل جغرافيايي که شکويي (1390) آن را مورد بررسي قرار داده است، به تبيين و تحليل پراکندگي، افتراق و بازساخت مکاني ـ فضايي پديده‌ها، در ارتباط با ساختار اجتماعي ـ اقتصادي حاکم بر مناطق مختلف مي‌پردازد. با در نظر گرفتن کامل و همه‌جانبۀ عوامل شش‌گانه فوق که به‌عنوان علل و بسترهاي ديرينه و بنيادين بازماندگي از تحصيل محسوب مي‌شوند، اين پژوهش بر آن است تا از منظر بي‌واسطه و تجربۀ زيستۀ کادر آموزشي که هم به‌عنوان مجريان عملياتي اين نظام و هم به‌عنوان ناظران مستقيم تأثير اين عوامل بر دانش‌آموزان هستند، به بررسي کيفي اين پديدۀ اجتماعي در بافت پيچيدۀ اجتماعي ـ اقتصادي معاصر ايران بپردازد. بر اين اساس، چارچوب نظري حاضر، مباني لازم براي اين پژوهش را فراهم مي‌آورد.
    روش تحقيق
    روش پژوهش حاضر بر اساس چگونگي گردآوري داده‌ها اکتشافي، از نظر رويکرد، کيفي از نوع تحليل محتواي عرفي است. افراد مورد مطالعه، کادر آموزشي مدارس شهر خرم‌آباد بودند که گروه 21 نفرۀ مشارکت‌کنندگان از ميان ايشان بر اساس روش نمونه‌گيري هدفمند، انتخاب شدند و در مورد حجم نمونه نيز بر اساس اصل اشباع اقدام گرديد. جمع‌آوري داده‌ها با مصاحبۀ نيمه‌ساختاريافته بيش از 40 روز به طول انجاميد و مدت زمان مصاحبه‌ها از 10 تا 25 دقيقه متغير بود. در ادامه تجارب ثبت‌شدۀ معلمان، براي رسيدن به مضامين اصلي و فرعي، کدگذاري شد. ازآنجاکه اعتبارپذيري داده‌ها در اين‌گونه از تحقيقات بر اساس دو شيوۀ کنترل اعضا و خودبازبيني پژوهشگر است (عباس‌زاده، 1391)، در پژوهش حاضر، پژوهشگر در چندين نوبت به بازبيني نتايج پرداخته و اصلاحات لازم را در آن اعمال نمود. براي محاسبۀ پايايي نيز از ميان کل مصاحبه‌ها، 3 نمونه به‌صورت تصادفي انتخاب و هرکدام از آنها دوبار در فاصلۀ زماني 10 روزه کدگذاري گرديد. پس از اين مرحله، به بررسي ميزان توافق بر اساس فرمول زير پرداخته شد. با توجه به نتيجة به‌دست‌آمده که بيشتر از شصت درصد مي‌باشد، مي‌توان گفت که پايايي پژوهش مناسب است.
    پايايی درصد=(2 (توافقات تعداد))/(کدها کل تعداد)×100
    جدول 1: نتايج بررسي پايايي در دو بازة زماني
    شمارة مصاحبه    تعداد کل کدها    تعداد توافقات    پايايي آزمون (درصد)
    10    7    3    85
    11    6    2    66
    21    3    1    66
    کل    16    6    75
    يافته‌هاي پژوهش
    الگوهاي نادرست
    کد 1: من به‌عينه ديدم، مردهاي روستا به دليل مشکلات مالي، به شغل‌هاي کاذب، اما پردرآمد در تهران روي آوردند، و بچه‌ها تغيير زندگي اينها را ديدند و ترغيب شدند که درس و مدرسه را رها کنند و مثل آنها به دنبال کار قانوني يا غيرقانوني به شهرهاي بزرگ بروند؛ پس الگوها و نمونه‌ها در تصميم بچه‌ها براي ادامۀ تحصيل تأثيرگذارند.
    فرهنگ غلط خانواده
    کد 2: در بيشتر روستا‌ها و مناطق دورافتاده همچنان از ادامۀ تحصيل بچه‌ها به‌خصوص دخترها جلو‌گيري مي‌کنند. به نظرم بايد بين مردم اين فرهنگ غلط که براي دخترها فقط سواد خواندن و نوشتن کافي است، از بين برود.
    کد 18: زماني که در روستا تدريس مي‌کردم، موردي داشتيم که مادر از کلاس پنجم ديگر اجازۀ درس خواندن به دخترش نداد و استدلالش اين بود که دخترم بايد بيايد در خانه، مهارت زندگي را ياد بگيرد.
    کد 21: برخي خانواده‌ها بر اين اعتقاد هستند که پسر و دختر هرچه زودتر بايد مهياي کار و ازدواج شوند. نمونة آن دانش‌آموز بنده بود که در پايان دبستان ترک تحصيل کرد و پدر قانع نشد که فرزندش را به مدرسه بفرستند و او را همراه خود سرکار ‌برد.
    ازدواج زودهنگام
    کد 3: در برخي مناطق روستايي و عشايري به خاطر ازدواج زودهنگام دختران، خيلي از آنها ديگر ميلي به ادامۀ تحصيل ندارند و وارد فضاي زندگي مي‌شوند و اجازۀ تحصيل به آنها نمي‌دهند.
    کد 9: يک دختر بعد از اينکه ازدواج مي‌کند به‌جاي اينکه با خود بگويد «الان همسرم را هم دارم و او مي‌تواند حمايتم کند تا در تحصيل موفق شوم»، ترک تحصيل مي‌کند؟ دليل آن برمي‌گردد به سني که دانش‌آموز دارد و اينکه اکثر آنها در اين سن هنوز به درک درستي نرسيده‌اند و اين تفکر را دارند که با ازدواج ديگر احتياجي به درس خواندن ندارند.
    کد 20: ازدواج زودهنگام يکي ديگر از دلائل ترک تحصيل است؛ چون قاعدتاً يک دختر 15 ساله هم‌زمان توان رسيدگي به درس و زندگي را ندارد؛ بنابراين خيلي راحت درس را کنار مي‌گذارد و به خانه و زندگي مي‌رسد.
    کاهش ارزش علم
    کد 2: در وضع کنوني جامعه پول از علم جايگاهش بالا‌تر رفته است. با اين وضعيت انگيزۀ‌ بچه‌ها براي ادامۀ تحصيل کم مي‌شود و برخي از آنها را مصمم به ترک مدرسه و درس مي‌کند.
    کد 21: امروزه که رسيدن به پول و شغل از راه علم و تحصيل تقريباً مسدود است، اقبال خانواده‌ها به تحصيل فرزندان‌شان کم شده و به واقع علم آن جايگاهي که بايد داشته باشد را در بين مردم ندارد.
    برخورد نامناسب معلم
    کد 3: دانش‌آموزان نياز دارند که محبت ببينند و فضاي مدرسه برايشان امن و دوستانه باشد، اما متأسفانه برخي از همکاران به دليل ايجاد فضاي رعب و وحشت و همچنين نمايش حس بي‌مهري به دانش‌آموز، باعث مي‌شوند که آنها ديگر علاقه‌اي براي آمدن به مدرسه نداشته باشند.
    کد 4: برخي رفتارهاي نامناسب هم تأثير دارد. سال‌ها قبل همکاري داشتيم که بسيار بد با بچه‌ها رفتار مي‌کرد. يک بار يکي از بچه‌ها را به شدت تحقير کرد و... متأسفانه رفتارهاي عصبي و تند همين همکار باعث شد که بچه ديگر به مدرسه نيايد.
    کد 5: وقتي معلم با دانش‌آموزان بدرفتاري کند، سرشان داد بزند، تحقيرشان کند يا به آنها بي‌توجهي کند، دانش‌آموزان دل‌زده مي‌شوند و اين دل‌زدگي و حس بد کم‌کم در برخي از بچه‌ها که از نظر روحي ضعيف‌تر و آسيب‌پذيرتر هستند، ممکن است منتهي به ترک تحصيل شود.
    ارزشيابي سختگيرانه
    کد 3: ارزشيابي توصيفي يکي از اتفاقات خوب است که در گذشته وجود نداشت. در دوره‌هاي گذشته، استرس و ترسي که دانش‌آموزان از نمره داشتند، باعث مي‌شد که از مدرسه فراري باشند، اما امروزه با برقراري روش توصيفي در مقطع دبستان، ديگر اين امر اتفاق نمي‌افتد و دانش‌آموز با آرامش مورد ارزشيابي قرار مي‌گيرد.
    کد 5: برگزاري امتحانات سخت مي‌تواند باعث ترک تحصيل شود. وقتي دانش‌آموزها با امتحاناتي روبه‌رو مي‌شوند که خيلي سخت و استرس‌زاست، ممکن است که احساس کنند که نمي‌توانند موفق شوند و کشش ادامه تحصيل را ندارند.
    فقر و مشکلات اقتصادي
    کد 3: از ديگر دلايل مهم، فقر و مشکلات اقتصادي حاکم بر جامعه بوده و هست. اين روزها حتي در مدارس دولتي، دانش‌آموز بايد هزينه‌هايي تحت عناوين مختلف به مدرسه پرداخت کند. شايد اين هزينه‌ها براي برخي خانوار‌ها سبک باشد، اما واقعاً خانواده‌هاي هستند که توانايي پرداخت همان هزينه‌هاي کوچک را هم ندارند، و اين باعث مي‌شود که ديگر فرزندان‌شان را به مدرسه نفرستند.
    کد 4: طبق تجربۀ شخصي خودم در همين يک ماه اخير يکي از آشنايان دختر 12ساله خود را که فرزند اولش بود و در کل چهار فرزند داشت به مرد چهل ساله‌اي داد؛ چون پدر از پس هزينه‌هاي زندگي بر نمي‌آمد و ترجيح داد دخترش ترک تحصيل کند، يه نان‌خور کمتر شود و داماد ثروتمندي به خانواده بيايد.
    کد 10: من اصالتاً خوزستاني هستم. در اطراف شهر دزفول، يک شهرک کوچک به نام ... واقع شده است. بيشتر مردم آن به کارگري و کشاورزي مشغول هستند و فرزندان خانواده‌ هم به دليل مشکلات مالي مجبور به کار و ترک تحصيل مي‌شوند.
    کد 11: يک دسته از دانش‌آموزان هم به خاطر نداشتن شرايط مالي، از مدرسه خارج شده و براي درآوردن خرج خود و خانواده‌شان به سمت کسب‌وکار مي‌روند.
    بيکاري فارغ‌التحصيلان دانشگاهي
    کد 4: از ديگر دلائل، فارغ‌التحصيلان دانشگاهي هستند. بچه‌ها وقتي مي‌بينند که بسياري از نزديکان‌شان با تلاش فراوان درس خوانده‌اند، کنکور داده‌اند، و با وجود تمامي هزينه‌ها، زمان صرف‌شده و استرس زيادي که تحمل کرده‌اند، همچنان بيکار هستند. اين فرايند به بچه‌ها نشان مي‌دهد که ممکن است در بهترين حالت آنها در سنين ۲۵ يا ۲۶ سالگي همچنان بيکاري باشند. دانشگاه‌ها در آموزش مهارت‌هاي کاربردي خارج از محيط اداري و سنتي ضعيف عمل کرده‌اند، و بسياري از فارغ‌التحصيلان توانايي پيدا کردن شغل به‌صورت مستقل را ندارند. اين شرايط باعث مي‌شود که نوجوانان به اين نتيجه برسند که ترک تحصيل و ورود زودتر به بازار کار، ممکن است مفيدتر باشد.
    کد 5: وقتي بچه‌ها خصوصاً متوسطه مي‌بينند که خيلي از تحصيل‌کرده‌ها بيکار هستند، انگيزۀ ادامۀ تحصيل‌شان از بين مي‌رود و يا براي رفع تکليف و بدون انگيزه درس را ادامه مي‌دهند و يا طاقت نمي‌آورند و تصميم سخت ترک تحصيل را مي‌گيرند.
    جاذبة کار و درآمدزايي
    کد 4: يکي از دانش‌آموزانم به تازگي‌ ترک تحصيل کرد. پيگير شدم که چرا اين اتفاق افتاده؟ چون خانوادة بدي نداشت و از نظر درسي هم ضعيف نبود. پاسخي که دريافت کردم اين بود که «درس خواندن مهم نيست، الان هيچ‌کس دنبال علم و اين چيزها نميره! من از همين الان براي آرايشگري آموزش مي‌بينم و کار آرايشگري را ياد مي‌گيرم! اگر از نظر شغلي مستقل هم بشم حتي به ازدواج فکر نخواهم کرد...».
    کد 11: بعضي‌ها که خانواده‌شان مشکل مالي هم ندارد، به بهانة کسب‌وکار به فکر ترک تحصيل مي‌افتند.
    کد 12: دانش‌آموزم در سبزي‌فروشي شروع به کار کرد. باور او اين بود که اگر در بازار کار کند، خيلي موفق‌تر است و بعد مدرکش را هم از دانشگاه پيام نور يا آزاد مي‌گيرد. با استدلال‌هايش توانست خانواده را متقاعد کند و ما هر کاري کرديم که ترک تحصيل نکند، بي‌فايده بود.
    کد 20: خيلي از بچه‌ها خصوصاً پسرها در دورۀ متوسطه به فکر شغل و کسب درآمد مي‌افتند و وقتي مي‌بينند از مسير درس و دانشگاه رسيدن به شغل بي‌معني و دست‌نيافتني است، ترک تحصيل مي‌کنند و به دنبال مشاغل آزاد مي‌روند.
    کد 21: بسترهاي جديد کار و درآمدزايي، به‌ويژه در دنياي ديجيتال، ممکن است باعث شود که بچه‌ها به‌جاي ادامۀ تحصيل، به سمت کار و درآمدزايي بروند. اين بسترها مي‌توانند شامل مشاغل آنلاين و کسب‌وکارهاي کوچک باشند. وقتي جوانان مي‌بينند که مي‌توانند از طريق کارهاي غيررسمي يا کارهاي آنلاين به درآمد برسند، ممکن است تحصيل را کم‌اهميت‌تر بدانند و تصميم به ترک تحصيل بگيرند.
    عقب‌افتادگي آموزشي
    کد 5: در مواقعي دانش‌آموز نمي‌تواند به‌موقع دروس خود را پيش ببرد و بر اساس برنامه‌ريزي به سطح علمي مورد انتظار برسد. اين مسئله مي‌تواند به خاطر مشکلات فردي، خانوادگي، اجتماعي يا آموزشي باشد. به‌هرحال، اگر اين عقب‌ماندگي جبران نشود، مي‌تواند منجر به ترک تحصيل شود.
    کد 20: دانش‌آموزي داشتم که پدر و مادر بي‌سوادي داشت و دو سال ايام کرونا را بدون يادگيري درست، قبول شده بود. بعد از حضوري شدن مدارس، زماني که سر کلاس حاضر شد، به خاطر عقب‌افتادگي درسي، به شدت نسبت به درس و مدرسه احساس تنفر داشت، و علي‌رغم پيگيري من، ترک تحصيل کرد.
    نارسايي‌هاي جسماني
    کد 5: وقتي بچه مشکل جسمي دارد، نمي‌تواند خوب ببيند يا بشنود يا دست و پايش مشکل دارد، خب طبيعتاً نمي‌تواند مثل بقيۀ بچه‌ها درس بخواند. اين مشکلات باعث مي‌شود از درس عقب بماند، خيلي وقت‌ها اذيت، تحقير، سرزنش شود يا مورد ترحم بيجا قرار بگيرد و به يک‌باره يا کم‌کم به اين نتيجه برسد که مدرسه جاي او نيست و ترک تحصيل کند.
    کد 15: شاگردي داشتم که از نظر شنوايي مشکل داشت. اين دختر صحبت‌هاي دوستان و معلمان را به‌خوبي متوجه نمي‌شد. بعضي اوقات جواب‌هاي بي‌ربط مي‌داد! بارها صدايش مي‌زديم تا متوجه مي‌شد... همين اختلال شنوايي نهايتاً باعث مي‌شد که بچه‌ها به او بخندند و او را مورد تمسخر قرار دهند؛ در نهايت هم همين شرايط منجر به ترک تحصيل او شد.
    اختلالات يادگيري
    کد 15: اختلالات يادگيري هم يکي ديگر از دلائل ترک تحصيل است. پيش مي‌آيد که خانواده‌ها براي رفع مشکل اقدام نمي‌کنند و يا متخصصيني که بايد به حل مشکل کمک کنند وجود ندارند، و مشکل بچه باعث سرزنش از طرف معلم يا تمسخر از طرف بچه‌ها مي‌شود و کم‌کم بچه را از فضاي کلاس و درس دل‌زده و ناراحت مي‌کند و زمينه‌اي مي‌شود براي ترک تحصيل.
    تجربۀ شکست در برنامه‌ريزي و مطالعه
    کد 5: تجربۀ شکست در برنامه‌ريزي و درس خواندن مي‌تواند به انگيزه و اعتمادبه‌نفس دانش‌آموزان آسيب بزند. اين موضوع ممکن است باعث شود که علاقه‌ به تحصيل کم شود و در نهايت به ترک تحصيل برسد.
    کتاب‌هاي درسي
    کد 5: محتواي حجيم کتاب‌هاي درسي مي‌تواند باعث ترک تحصيل شود. وقتي درس‌ها خيلي زياد و سخت باشند، دانش‌آموزها احساس مي‌کنند که نمي‌توانند به‌خوبي از پس آنها بر بيايند؛ اين باعث مي‌شود که دلسرد شوند و انگيزه‌شان براي ادامۀ تحصيل کم شود.
    کد 18: يکي از مهم‌ترين عوامل ترک تحصيل عدم ارائۀ مطالب مفيد در کتاب‌هاست. مطالب دشواري که فقط بچه را خسته مي‌کند و غالباً غيرکاربردي است، اينها باعث دل‌زدگي بچه‌ها و عاملي براي ترک تحصيل مي‌تواند باشد.
    انتخاب نادرست رشته
    کد 5: وقتي دانش‌آموزها بدون فکر و بررسي دقيق يک رشته را انتخاب مي‌کنند، ممکن است بعداً متوجه شوند که اصلاً به آن رشته علاقه‌اي ندارند يا توانايي لازم را ندارند. اين عدم علاقه و نارضايتي مي‌تواند باعث شود که انگيزه‌شان براي ادامۀ تحصيل کم شود و در نهايت تصميم بگيرند که تحصيل را کنار بگذارند.
    کد 20: گاهي اوقات خانواده‌ها اجازه نمي‌دهند بچه‌ها بر اساس علاقه رشتۀ تحصيلي‌شان را انتخاب کنند، مثلاً فشار مي‌آورند که بچه‌ها به‌جاي رشته‌هاي فني به سراغ تجربي بروند، در ادامه اتفاقي که مي‌افتد اين است که بچه از پس درس‌ها به خاطر سختي و بي‌علاقگي برنمي‌آيد و در بهترين حالت يا ديپلم مي‌گيرد و رها مي‌کند يا تحصيلات را نيمه‌کاره رها مي‌کند.
    نارضايتي اطرافيان از ادامة تحصيل
    کد 5: وقتي خانواده يا دوستان از انتخاب رشته يا ادامۀ تحصيل بچه‌ها حمايت نکنند يا انتقاد ‌کنند، ممکن است بچه‌ها احساس کنند که ارزش کار يا درس خواندن‌شان کم است؛ اين فشار مي‌تواند انگيزه‌شان را کم کند و باعث شود تصميم به ترک تحصيل بگيريد.
    کد 16: در مدرسة ما دختري عشاير بود... همين کوچ باعث شده بود که تحصيل برايش سخت شود. اين دختر خودش علاقۀ زيادي به درس خواندن و تحصيل داشت، اما خانواده‌اش به خاطر سختي رفت‌و‌آمد و شرايط سخت زندگي و اينکه مادرش کارهاي زيادي داشت و نمي‌توانست به تنهايي همۀ کارها را انجام بدهد، مخالف تحصيلش بودند و در نهايت هم به خاطر همين اجازه ندادند که ادامۀ تحصيل بدهد.
    کد 19: در برخي از موارد ديده مي‌شود که خانواده‌ها مخالفت دانشگاه رفتن بچه‌ها هستند و همين مسئله انگيزۀ تکميل دوره‌هاي تحصيلي متوسطه را از بچه‌ها مي‌گيرد و آنها را به سمت رها کردن تحصيل و ترک آن سوق مي‌دهد.
    تنش‌ها و مشکلات خانوادگي
    کد 6: عامل ديگر مشکلات خانوادگي است؛ محيط ناامن خانه ذهن دانش‌آموز را دچار آشفته و او را منزوي مي‌کند و انگيزۀ بچه را مي‌گيرد. اين وضعيت حتي فرايند يادگيري و حضور در کلاس را براي دانش‌آموزان دچار مشکل مي‌کند. دانش‌آموز تمرکز لازم را ندارد و دائم به مشکلات والدين فکر مي‌کند و هر لحظه منتظر خبر و اتفاقي ناگوار از جانب والدين است. در چنين حالتي، ترک تحصيل محتمل است.
    کد 14: يکي از شاگردانم شرايط خانوادگي مناسبي نداشت و پدرش معتاد و داراي مشکل بود. اين دختر هم تحت تأثير محيط خانواده بسيار عصبي و خشن بود و دائماً با بچه‌هاي مدرسه درگير مي‌شد و دعوا راه مي‌انداخت. در نهايت، چون مشاور هم نتوانست کاري براي اين دختر کند، ترک تحصيل کرد.
    طلاق والدين
    کد 18: طلاق والدين خيلي تأثيرگذار بر ترک تحصيل بچه‌هاست. بچه‌اي که نظارت والدين را ندارد يا دائماً از اين خانه به آن خانه مي‌شود، آرامش و انگيزه‌اي براي درس خواندن ندارد.
    رويه‌هاي غلط و غيررسمي آموزش‌وپرورش
    کد 8: از دلائل عمدۀ ترک تحصيل خود آموزش‌وپرورش است که برخلاف قانون رايگان و همگاني بودن آموزش، امکانات آموزشي را به سمت دارا و ندار بودن مي‌برد و شرايط را آن‌قدر سخت کرده که امکان تحصيل حتي براي طبقۀ متوسط جامعه هم کم‌کم دشوار مي‌شود.
    مسائل پيرامون کنکور
    کد 8: مسئلۀ بعدي کنکور و حاشيه‌هاي آن است که انگيزۀ بچه‌ها را نابود مي‌کند و به بچه اين حس منتقل مي‌شود که وقتي پول، مدرسه و معلم آن‌چناني و سهميه نداري، وقت خودت را بيهود تلف نکن، تو آينده‌اي نداري، هر چقدر هم باهوش باشي و تلاش کني.
    بي‌تفاوتي والدين
    کد 8: بي‌تفاوتي والدين نسبت به تحصيل، مي‌تواند تأثير منفي روي انگيزۀ بچه‌ها داشته باشد. اگر والدين به تحصيل اهميت ندهند يا از بچه‌ها حمايت نکنند، فرزندان ممکن است احساس کنند که تحصيل برايشان مهم نيست و به همين دليل به ترک تحصيل اقدام کنند.
    نبود امکانات آموزشي متناسب
    کد 1 و 11: در برخي روستاها دبيرستان وجود ندارد؛ بچه‌ها مجبور مي‌شوند هر روز تقريباً 5، 6 کيلومتر کمتر يا بيشتر، مسير را طي کنند تا به روستاهاي نزديک که مقاطع بالاتر را دارند برسند، يا به شهر بروند و در خوابگاه زندگي کنند و تحمل شرايط آنجا معمولاً براي بچه‌ها سخت است...، همين شرايط باعث مي‌شود که برخي به فکر ترک تحصيل بيفتند.
    کد 17: مورد ديگر اينکه مدارس عشايري به آن شکلي که بايد وجود ندارد که مثلاً بروند روي کوه و به بچه‌ها درس بدهند. از ارديبهشت که کوچ مي‌کنند، اگر بچه‌اي در مدرسه باشد، از درس جا مي‌ماند و نمي‌تواند امتحانات پاياني را بدهد و با تکرار اين وضعيت، معمولاً بچه‌ها درس را رها مي‌کنند و به زندگي بدون درس و مدرسه عادت مي‌کنند.
    بلوغ و هيجانات عاطفي
    کد 10: مورد بعدي بلوغ جنسي است. يکي از شاگردانم با دختري وارد رابطۀ عاطفي شده بود و مي‌خواست که در سن کم (کلاس دهم) ازدواج کند و درس را رها کند و به کار کردن مشغول شود...؛ در آخر هم با وجود مداخلة ما اين اتفاق افتاد و ترک تحصيل کرد.
    کد 13: بچه‌ها به خاطر هيجانات عاطفي که خصوصاً در دوران بلوغ تجربه مي‌کنند، ممکن است دچار مشکلاتي شوند که در نهايت به ترک تحصيل و بازماندن از درس و مدرسه منجر شود.
    معلمان نااميد
    کد 10: بچه‌ها در سنين نوجواني و جواني نگران آينده هستند که بعد از فارغ‌التحصيلي چه اتفاقي مي‌افتد و آيا شغل مناسبي پيدا مي‌کنند يا نه؟ در اين شرايط برخي معلمان به‌جاي تزريق شور و اميد و آرامش، بذر نااميدي را در دل بچه‌ها مي‌کارند و بدبيني بچه‌ها را بيشتر مي‌کنند. آنها مي‌گويند شغل آزاد درآمدش بيشتر است، يا افرادي که مدرک گرفته‌اند بعد از آن همه تلاش سرکار نرفته‌اند، يا ما اين همه دويديم الان ماهي ده، دوازده تومان مي‌گيريم.... همين رفتارهاي نادرست معلمان، بچه‌ها را بي‌انگيزه و نسبت به ادامۀ تحصيل سرد مي‌کند.
    محيط اجتماعي نامناسب
    کد 10: مورد بعدي محيط و محل تحصيل بچه‌هاست. نبود آدم‌هاي موفق و تحصيل‌کرده که مي‌توانند الگو و راهنماي بچه‌ها باشند و جو فرهنگي خوب و سالمي به وجود آورند، از ديگر مشکلات و دلائل ترک تحصيل است.
    تأثير همسالان
    کد 6: از دلايلي که مي‌توان به آن اشاره کرد، دوستي‌هاي ناسالم، درگيري‌ها و قلدري‌ها و آسيب‌هاي جسمي مکرر در مدرسه است که در پسران بسيار پررنگ‌تر است. اين وضعيت در مدرسه، ممکن است به تدريج و با شديد شدن و عدم پيگيري، باعث دل‌زدگي از درس و مدرسه ‌شود و به ترک تحصيل بيانجامد. علاوه بر اين يک دوست مسئله‌دار يا بچه‌اي که ذهنش درگير درس نيست و فکرش حول و حوش ترک تحصيل مي‌گردد، غيرممکن است روي بقيۀ بچه‌ها تأثير منفي نگذارد.
    کد 10: دوستان بچه‌ها هم مي‌توانند بر تصميم آنها بر روي ادامه يا ترک تحصيل مؤثر باشند. فرق دارد که دوست بچه‌ تمرکز بر رفتن به دانشگاه و رسيدن به شغل از مسير علم را داشته باشد، يا بر عکس دائماً سرگرم شيطنت‌هاي خودش باشد و درس را در جلو چشم او بي‌اهميت و زجرآور ترسيم کند.
    عدم درک اهميت دروس
    کد 11: مسئلۀ بعدي اين است که بچه‌ها درس خواندن را کار بيهوده مي‌دانند و آن را اتلاف وقت مي‌بينند. به همين علت ترک تحصيل مي‌کنند. بچه‌ها خيلي دقت مي‌کنند، مثل ما نيستند، دائم مي‌پرسند که اين درس‌ها، اين موضوعات به چه کار ما مي‌آيد، چه دردي را از ما دوا مي‌کند، چرا بايد ذهن خودمان را با اين مباحث پر و خراب کنيم؟
    مشکلات روحي ـ رواني
    کد 12: به نظرم مشکلات روحي و رواني، موردي است که زياد به آن توجه نشده است. قطعاً اضطراب، افسردگي، دوقطبي بودن و... مي‌تواند از دلائل ترک تحصيل بچه‌ها باشد. به‌عنوان يک تجربۀ شخصي خدمت شما عرض کنم که سال 1400 در مدرسه...، دانش‌آموزي داشتيم که دوقطبي بود... يک دفعه قرآن مي‌خواند و يک دفعه کفر مي‌گفت و اضطراب و استرس شديدي داشت. مشکل را با والدين دختر در ميان گذاشتيم، پدر مقاومت کرد و گفت که اگر ازدواج کند، خوب مي‌شود. درواقع به اولين خواستگارش هم جواب مثبت داد و ترک تحصيل کرد.
    کد 14: يک مورد ديگر که ما با آن مواجه شديم، دختر خانمي بود که سر کلاس نمي‌ماند، با بچه‌ها نمي‌توانست ارتباط برقرار کند، مي‌رفت دفتر و مدير هم يک سري فعاليت‌ها به او مي‌داد که انجام دهد... اين دختر خيلي احساسي و آسيب‌پذير بود، هر کاري به او مي‌گفتيم انجام مي‌داد، غير از اينکه برود سر کلاس و با بچه‌ها بنشيند و درس بخواند؛ در نهايت هم ترک تحصيل کرد.
    تبديل شدن زيبايي به اولويت
    کد 17: موردي را در مدرسه داشتيم که به دختر کلاس نهم بعد از تعطيلات تابستان گفتيم که بايد ناخن کاشته‌ات را برداري و دختر لج کرد و ديگر به مدرسه نيامد. يک مورد ديگر هم داشتيم که موهاي دختر بيش از حد معمول بلند بود، تذکر داديم که بايد براي مدرسه کوتاه کني، پاسخي که شنيديم اين بود که ارزش موهاي من از درس و مدرسه بيشتر است و ديگر به مدرسه نيامد.
    تمکن مالي
    کد 18: امروزه برخي بچه‌ها به دليل ثروت زياد خانواده درس را رها مي‌کنند. از يک سني به بعد، اين تصور براي آنها پيش مي‌آيد که چون خانواده‌ است، ما نيازي به درس نداريم. با مورد اين‌چنيني خود ما در مدرسة منطقۀ ثروتمندنشين خرم‌آباد روبه‌رو بوديم و پسري که پدر ثروتمندي داشت، ديگر حاضر نشد به مدرسه بيايد.
    فوت مادر
    کد 10 و 19: مورد ديگري هم شاهد بودم که مادر خانواده فوت کرد و دختر بزرگ‌تر مجبور به ترک تحصيل شد تا به خانه و بچه‌هاي کوچک‌تر برسد.
    نام و جو بد مدرسه
    کد 19: در برخي مناطق مهاجرپذير، چند فرهنگي و حاشية شهر مسئلۀ ديگري که وجود دارد، فضاي بد حاکم بر مدارس است. در اين مدارس، تربيت بيش از اينکه در دست معلمان باشد، از سوي بچه‌ها بر روي همديگر اعمال مي‌شود؛ يعني بچه‌ها به هم چيزهايي را ياد مي‌دهند که کل جريان تعليم‌وتربيت در مدرسه را به حاشيه مي‌برد و خنثي مي‌کند. در مواردي شاهد بوده‌ام که بچه‌ها در مدرسه سيگاري شده‌اند، يا تحت تأثير دوستان چيزهايي را ياد گرفته‌اند و وقتي خانواده‌ها متوجه شده‌اند، ديگر اجازۀ ادامۀ تحصيل به بچه‌ها نداده‌اند.
    ظهور هوش مصنوعي
    کد 21: هوش مصنوعي مي‌تواند بر بازار کار و زندگي آينده تأثير بگذارد و بسياري مشاغل را از بين ببرد. بچه‌هايي که قوت و گسترۀ اين تکنولوژي را مي‌بينند، ممکن است احساس کنند که آينده ديگر قابل پيش‌بيني نيست و تحصيل نيز به‌اندازۀ گذشته ارزشمند نيست... به همين دليل تصميم به ترک تحصيل بگيرند.
    جدول 2: جدول مضامين
    مضامين اصلي    مضامين فرعي
    عوامل فردي    نارسايي‌هاي جسماني
        اختلالات يادگيري
        مشکلات روحي ـ رواني
        عقب‌افتادگي آموزشي
        بلوغ و هيجانات عاطفي
        تجربۀ شکست در برنامه‌ريزي و مطالعه
        عدم درک اهميت دروس
        انتخاب نادرست رشته
    عوامل خانوادگي    فرهنگ غلط خانواده
        ازدواج زودهنگام
        تنش‌ها و مشکلات خانوادگي
        بي‌تفاوتي والدين
        طلاق والدين
        فوت مادر
        نارضايتي اطرافيان از ادامۀ تحصيل
        فقر و مشکلات اقتصادي
        تمکن مالي
    عوامل اجتماعي    تأثير همسالان
        محيط اجتماعي نامناسب
        الگوهاي نادرست
        جاذبۀ کار و درآمدزايي
        بيکاري فارغ‌التحصيلان دانشگاهي
        کاهش ارزش علم
        تبديل شدن زيبايي به اولويت
        ظهور هوش مصنوعي
    عوامل آموزشي    ارزشيابي سختگيرانه
        رويه‌هاي غلط و غيررسمي آموزش‌وپرورش
        مسائل پيرامون کنکور
        نبود امکانات آموزشي متناسب
        معلمان نااميد
        کتاب‌هاي درسي
        نام و جو بد مدرسه
        برخورد نامناسب معلم
    نتيجه‌گيري
    در اين پژوهش علل و زمينه‌هاي مؤثر در بازماندگي از تحصيل دانش‌آموزان بررسي شد. يافته‌هاي تحقيق نشان‌دهندۀ مجموعه‌اي از عوامل تأثيرگذار است که در چهار دستۀ «فردي، خانوادگي، اجتماعي و آموزشي» طبقه‌بندي شدند. در ادامه، نتايج اين مطالعه با پژوهش‌هاي پيشين مقايسه و تحليل مي‌شود.
    در تحقيق پيش ‌رو عواملي مانند «نارسايي‌هاي جسماني، اختلالات يادگيري، مشکلات روحي ـ رواني، عقب‌افتادگي آموزشي، بلوغ و هيجانات عاطفي، تجربۀ شکست در برنامه‌ريزي و مطالعه، عدم درک اهميت دروس، انتخاب نادرست رشته» به‌عنوان علل فردي شناسايي شدند. اين يافته‌ها با نتايج تحقيقات پيشين مانند پژوهش‌هاي حدادي‌زاده (1394)، باراني و ديگران (1398)، شاه‌محمدي و بهمني (1399)، مظفري و چراغي (1401)، گابلز و ديگران (2019)، اسلاميان و ديگران (2023) هم‌راستا است.
    نتايج پژوهش حاضر نشان داد که مشکلات خانوادگي مانند «فرهنگ غلط خانواده، ازدواج زودهنگام، تنش‌ها و مشکلات خانوادگي، بي‌تفاوتي والدين، طلاق والدين، فوت مادر، نارضايتي اطرافيان از ادامۀ تحصيل، فقر و مشکلات اقتصادي و تمکن مالي» ازجمله علل ديگر بازماندگي از تحصيل هستند. اين يافته‌ها با نتايج تحقيقات پيشين مانند تحقيقات اقدسي و زينال‌فام (1391)، سپيدنامه و ديگران 1395)، غلام‌پور و آيتي (۱۳۹۸)، شاه‌محمدي و بهمني (1399)، سنجري (1400)، بيرانوند و ديگران (1401)، مظفري و چراغي (1401)، باقري پرمهر و ديگران (1401)، گابلز و ديگران (2019)، تسولو و ديگران (۲۰۲۱)، اسلاميان و ديگران (2023)، حميد و ديگران (2024)، بيلار و مونتانز (۲۰۲۴)، ونکاتسان و ديگران (۲۰۲۴) و داياسيري و ديگران (۲۰۲۵) همخواني دارد که به نقش خانواده در اين مسئله اشاره کرده‌اند. «تأثير همسالان، محيط اجتماعي نامناسب، الگوهاي نادرست، جاذبۀ کار و درآمدزايي، بيکاري فارغ‌التحصيلان دانشگاهي، کاهش ارزش علم، تبديل شدن زيبايي به اولويت، ظهور هوش مصنوعي» ازجمله عوامل اجتماعي هستند که بر بازماندگي از تحصيل دانش‌آموزان مؤثرند. اين يافته‌ها با نتايج تحقيقات پيشين مانند اقدسي و زينال‌فام (1391)، غلام‌پور و آيتي (۱۳۹۸)، شاه‌محمدي و بهمني (1399)، بيرانوند و ديگران (1401)، باقري پرمهر و ديگران (1401) و حميد و ديگران (2024) که بر تأثير عوامل محيطي و اجتماعي تأکيد کرده‌اند، همخواني دارد. در نهايت نيز عوامل آموزشي مؤثر بر بازماندگي از تحصيل قرار دارند که شامل اين دسته از مضامين است: «برخورد نامناسب معلم، ارزشيابي سختگيرانه، رويه‌هاي غلط و غيررسمي آموزش‌وپرورش، مسائل پيرامون کنکور، نبود امکانات آموزشي متناسب، معلمان نااميد، کتاب‌هاي درسي، نام و جو بد مدرسه». اين نتايج با تحقيقات پيشين، مانند پژوهش سپيدنامه و ديگران (1395)، غلام‌پور و آيتي (۱۳۹۸)، باراني و ديگران (1398)، شاه‌محمدي و بهمني (1399)، مظفري و چراغي (1401)، گابلز و ديگران (2019)، اسلاميان و ديگران (2023)، مندوزا ليرا و ديگران (۲۰۲۳)، حميد و ديگران (2024)، بيلار و مونتانز (۲۰۲۴) و داياسيري و ديگران (۲۰۲۵) مطابقت دارد که به مشکلات سيستم آموزشي و برخورد نامناسب معلمان با دانش‌آموزان پرداخته‌اند.
    نتايج کلي نشان مي‌دهند که بازماندگي از تحصيل، يک پديدۀ چندوجهي است که تحت تأثير مجموعه‌اي از عوامل قرار دارد. بسياري از عوامل ذکرشده در اين تحقيق با پژوهش‌هاي پيشين تطابق دارند، اما در اين تحقيق عواملي چون ظهور هوش مصنوعي، کاهش ارزش علم، معلمان نااميد، تمکن مالي، بيکاري فارغ‌التحصيلان دانشگاهي و تبديل زيبايي به اولويت و... که به‌طور ويژه به تغييرات جديد در جامعه اشاره دارند، به‌عنوان عواملي نوظهور شناسايي شدند. اين يافته‌ها نشان‌دهندۀ تحولاتي است که در دنياي امروز تأثيرات خود را بر انگيزه و رفتار تحصيلي دانش‌آموزان گذاشته است. پژوهش حاضر با برجسته ساختن پيچيدگي، تنوع و گستردگي عوامل مؤثر در پديدة بازماندگي از تحصيل ـ که ابعاد اجتماعي، خانوادگي، اقتصادي، فرهنگي، درماني، روان‌شناختي و آموزشي را دربر مي‌گيرد ـ بر لزوم اتخاذ رويکردي هماهنگ و چندبعدي تأکيد مي‌ورزد. در اين راستا، ايجاد همکاري سه‌جانبه ميان خانواده‌ها، مدارس و سياست‌گذاران آموزشي براي مقابله با اين بحران، امري حياتي است. اجراي يکپارچۀ اقدامات پيشگيرانه و حمايتي در اين حوزه‌هاي گوناگون، بستري پايدار براي تداوم تحصيل دانش‌آموزان فراهم مي‌آورد. اين تلاش مشترک تضمين مي‌کند که فرزندان ايران با انگيزه و اراده‌اي راسخ، در مسير رشد فردي و پيشرفت کشور گام بردارند و افق روشني را براي آيندة خود و ميهن عزيزمان ترسيم نمايند.
     

    References: 
    • اسمیت، فیلیپ (1387). درآمدی بر نظریة فرهنگی. ترجمۀ حسن پویان. تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
    • اقدسی، علینقی و زینال‌فام، افسانه (۱۳۹۱). عوامل محیطی و اجتماعی مؤثر در ترک تحصیل (بازماندگان از تحصیل) دانش‌آموزان دختر دبیرستان‌های شهرستان میاندوآب در سال تحصیلی 89ـ90. آموزش و ارزشیابی (علوم تربیتی)، ۵(۱۷)، ۱۱۳ـ۱۳۰.
    • امیری، محمد (۱۳۹۴). تحلیلی دوسطحی از تأثیر وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی خانواده و درجۀ توسعه‌یافتگی استان محل زندگی بر بازماندگی تحصیلی فرزندان در ایران. تعلیم‌وتربیت، ۳۱(۳)، ۳۳ـ۵۶.
    • آتشک، محمد (1388). بررسی تساوی جنسیتی در دسترسی به آموزش (پایه‌های دورۀ راهنمایی در مناطق شهری و روستایی کشور). مطالعات راهبردی زنان، 11(44)، 73ـ110.
    • بارانی، حمید و دیگران (۱۳۹۸). عوامل روان‌شناختی ترک تحصیل دانش‌آموزان. روان‌شناسی تحولی: روان‌شناسان ایرانی، ۱۵(۵۹)، ۳۲۳ـ۳۳۵.
    • باقری ‌پرمهر، شعله و دیگران (۱۴۰۱). بررسی آماری عوامل مؤثر بر بازماندگی از تحصیل کودکان. چشم‌اندازهای اقتصاد عدالت‌محور، ۱، ۷۵ـ۱۰۰.
    • برنامۀ ریشه‌کنی بی‌سوادی در جمهوری اسلامی ایران (۱۳۹۳). تهران: سازمان نهضت سوادآموزی.
    • بلوچ‌زهی، عبدالغفار (۱۳۹۵). شناسایی عوامل مؤثر بر ترک تحصیل دانش‌آموزان دورۀ ابتدایی و ارائۀ راهکارهایی برای پیشگیری از آن در استان سیستان و بلوچستان. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد علوم تربیتی. دانشگاه علامه طباطبائی.
    • بیات، موسی و ملاشاهی، محمدرضا (۱۴۰۱). بررسی روند ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل در آموزش‌وپرورش (سال‌های ۱۳۹۳ـ۱۴۰۱). تهران: مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی.
    • بیرانوند، سارا و دیگران (۱۴۰۱). تفاوت‌های روستا ـ شهری ازدواج و ترک تحصیل دختران در دورۀ متوسطۀ دوم (دبیرستان). نامۀ انجمن جمعیت‌شناسی ایران، ۱۷(۳۳)، ۵۱ـ۷۶.
    • تورانی، حیدر و عارف‌نژاد، سعید (۱۳۹۶). بررسی موانع و شیوه‌های جذب کودکان بازمانده از تحصیل در مناطق روستایی و عشایری. تعلیم‌وتربیت، ۳۳(۱۳۲)، ۳۱ـ۴۷.
    • حدادی‌زاده، علی (۱۳۹۴). علل بازماندگی از تحصیل در دورۀ متوسطۀ شهرستان قم در سال تحصیلی 1393ـ۱۳۹4. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد علوم تربیتی. دانشگاه قم.
    • زالی، منصوره (۱۴۰۳). عقب‌گرد از راه مدرسه. خبرگزاری ایسنا. https://www.isna.ir/news/
    • سپیدنامه، بهروز و دیگران (۱۳۹۵). شناسایی دلایل ترک تحصیل دانش‌آموزان مقطع ابتدایی منطقۀ آموزش‌وپرورش موسیان (نواحی روستایی). توسعۀ محلی روستایی ـ  شهری (توسعۀ روستایی)، ۸(۱)، ۱۶۷ـ۱۹۸.
    • سنجری‌فر، علی‌اصغر (۱۴۰۰). بررسی رابطۀ وضعیت اقتصادی و کسب‌وکار والدین با ترک تحصیل فرزندان. مدیریت کسب‌وکارهای دانش‌بنیان، ۲(۱)، ۸۱ـ۹۸.
    • سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش (۱۳۹۰). مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی.
    • سند نقشۀ جامع علمی کشور (۱۳۸۹). مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی.
    • شارع‌پور، محمود (۱۳۹9). جامعه‌شناسی آموزش‌وپرورش. تهران: سمت.
    • شاه‌محمدی، انور و بهمنی، مهری. (۱۳۹۹). راهکارهای تدریس برای کاهش ترک تحصیل. تدریس‌پژوهی، ۸(۳)، ۱۷۱ـ۱۹۴.
    • شکویی، حسین (1390). شناخت و فلسفۀ جغرافیا. تهران: دانشگاه پیام نور.
    • شهرکی، مهدی و قادری، سیمین (۱۳۹۱). بررسی تصمیم به اشتغال و تحصیل کودکان کار در ایران. اقتصاد مقداری، ۹(۴)، ۵۷ـ۸۹.
    • صادقی، مجید (۱۴۰۲). واکاوی عوامل مؤثر بر بازماندگی از تحصیل دانش‌آموزان مقطع ابتدایی در نواحی روستایی از دیدگاه والدین و دانش‌آموزان. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد علوم تربیتی (آموزش‌وپرورش ابتدایی). دانشگاه شیراز.
    • صافی، احمد (۱۴۰۰). آموزش‌وپرورش ابتدایی، دورۀ اول و دوم متوسطه. تهران: سمت.
    • عباس‌زاده، محمد (1391). تأملی بر اعتبار و پایایی در تحقیقات کیفی. جامعه‌شناسی کاربردی، 23(1)، 19ـ34.
    • عبدالهی، شیرزاد (۱۳۹۱). هر کودک بازمانده از تحصیل یک بمب ساعتی است. روزنامۀ دنیای اقتصاد. شمارۀ ۲۶۳۸.
    • غلام‌پور، میثم و آیتی، محسن (۱۳۹۸). روایت‌پژوهی ترک تحصیل دانش‌آموز دختر روستایی. پژوهش‌نامۀ زنان، ۱۰(۴)، ۷۷ـ۱۰۰.
    • فتحی، حبیبه (۱۳۹۱). نگاهی گذرا به عوامل بازماندگی از تحصیل. روزنامۀ دنیای اقتصاد. شمارۀ ۲۶۴۰.
    • قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (1358).
    • قانون اهداف و وظایف وزارت آموزش‌وپرورش (۱۳۶۶). مصوب مجلس شورای اسلامی.
    • قانون برنامۀ اول توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۸). مصوب مجلس شورای اسلامی.
    • قانون برنامۀ چهارم توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۸۳). مصوب مجلس شورای اسلامی.
    • قانون برنامۀ دوم توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۷۳). مصوب مجلس شورای اسلامی.
    • کلانتری، رباب و دیگران (1402). شناسایی کودکان در معرض بازماندگی از تحصیل در مقطع دبستان با به‌کارگیری یک مدل پروبیت. تحلیل‌های اقتصادی توسعۀ ایران، 9(2)، 251ـ277.
    • مظفری قره‌بلاغ، صدیقه و چراغی، مهدی (۱۴۰۱). شناسایی عوامل مؤثر بر ترک تحصیل دانش‌آموزان در مقطع متوسطۀ مناطق عشایری شهرستان ماه‌نشان. مطالعات برنامه‌ریزی قلمرو کوچ‌نشینان، ۲(۲)، ۱۵۱ـ۱۶۰.
    • مهدوی‌فر، مرضیه (۱۳۹۸). بررسی عوامل بازماندگی از تحصیل کودکان ۶ الی ۱۵ سال شهرستان کاشان. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی. دانشگاه شهید بهشتی.
    • نجاتی، محمدحسین (۱۳۹۰). کودکان بازمانده از تحصیل: واقعیت خاموش ایران. روزنامۀ شرق. شمارۀ ۱۳۸۳.
    • یاراحمدی، یحیی و دیگران (۱۳۹۱). تدوین و آزمون یک مدل انگیزشی برای پیش‌بینی تصمیم دانش‌آموزان پایۀ سوم راهنمایی و اول دبیرستان مناطق روستایی شهرستان سنندج به ادامه یا ترک تحصیل در دورۀ دبیرستان. دستاوردهای روان‌شناختی، ۱۹(۱)، ۸۱ـ۹۸.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رمضانی، فاطمه.(1404) بحران بازماندگی از تحصیل: بررسی دیدگاه کادر آموزشی مدارس از علل و زمینه‌های دیرینه و نوظهور. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16(3)، 131-154 https://doi.org/10.22034/marefatefarhangi.2025.5002327

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فاطمه رمضانی."بحران بازماندگی از تحصیل: بررسی دیدگاه کادر آموزشی مدارس از علل و زمینه‌های دیرینه و نوظهور". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16، 3، 1404، 131-154

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رمضانی، فاطمه.(1404) 'بحران بازماندگی از تحصیل: بررسی دیدگاه کادر آموزشی مدارس از علل و زمینه‌های دیرینه و نوظهور'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16(3), pp. 131-154

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رمضانی، فاطمه. بحران بازماندگی از تحصیل: بررسی دیدگاه کادر آموزشی مدارس از علل و زمینه‌های دیرینه و نوظهور. معرفت فرهنگی اجتماعی، 16, 1404؛ 16(3): 131-154