ارزش فرزندان از دیدگاه والدین شهر قم و بررسی آن از منظر اسلامی؛ مطالعۀ کیفی
/ دانشجوی دکتری روانشناسی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / alavi@iki.ac.irArticle data in English (انگلیسی)
- Dinn, A. A. and C. Kagitcibasi (2010). The Value of Children for Parents in the Minds of Emerging Adults. Cross- Cultural Research, 44(2), 174-205.
- Fawcett, J. T. (1976). The value and cost of children: Converging theory and research.In L. T. Ruzicka (Ed.), The economic and social supports for high fertility (Vol.2, p. 91-114). Canberra, Australia: Australian National University.
- Hayford SR, Morgan SP. (2008) Religiosity and fertility in the United States: The role of fertility intentions. Social Forces, 86(3), 88-163.
- Hoffman, L. W. & Hoffman, M. L. (1973). A psychological perspective on the value of children to parents, in J. T. Fawcett (ed.), The Satisfactions and Costs of Children: Theories, Concepts, Methods. Hawaii: East West Center.
- Hoffman, L. W. & Hoffman, M. L. (1973). The value of children to parents. In J. T. Fawcett (Ed.). Psychological perspectives on population (p 19-76). New York: Basic Books.
- Howitt, Dennis, (2019). Introduction to qualitative research methods in psychology, putting theory into practice, fourth edition, Loughborough University, United Kingdom, Harlow. www.pearson.com/uk.
- Hsieh, H. F. & Shannon, S. E. (2005). Three Approaches to Qualitative Content Analysis. Qualitative Health Research, 15(9), 1277-1288.
- Kagitcibasi, C. (1982). Sex Roles, Value of Children and Fertility. In C. Kagitcibasi (Ed) Sex Roles, Family and Community in Turkey, Bloomington: Indiana University Press, p.80-151.
- Kagitcibasi, C. (1982). The changing value of children in Turkey. Honolulu, HI: EastWest Center.
- Kagitcibasi, C. & Ataca, B. (2005). Value of children and family change: A threedecade portrait from Turkey. Applied Psychology: International Review, 54, 317-337.
- Mayer, B., Trommsdorff, G. (2010). Adolescents ,Value of Chidren and Their Intentions to Have Chidren: A Cross- Cultural and Multilevel Analysis. Jounal of CrossCultural Psychology, 41(5-6), 671-689.
- Trommsdorff, G. & Nauck, B. (Eds.) (2005). The value of children in cross-cultural perspective: Case studies from eight societies. Lengerich, Germany: Pabst Science.
ارزش فرزندان از ديدگاه والدين شهر قم و بررسي آن از منظر اسلامي؛ مطالعۀ کيفي
سيداسماعيل علوي / دانشجوي دکتري روانشناسي مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني alavi@iki.ac.ir
حميد رفيعيهنر/ استاديار گروه روانشناسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي h.rafiee@isca.ac.ir
دريافت: 02/03/1404 - پذيرش: 17/03/1404
چکيده
شناخت ارزشهاي مثبت و منفي فرزندان از منظر والدين به دليل تأثيري كه در تصميمگيريها و انگيزههاي والدين براي فرزندآوري دارد، نقش مهمي در تغييرات سطوح باروري يک جامعه ايفا ميكند. پژوهش حاضر، بهمنظور بررسي ارزش فرزندان از ديدگاه والدين شهر قم انجام شد. روش اين پژوهش به لحاظ هدف بنيادي و به لحاظ رويکرد کيفي از نوع تحليل مضمون به شيوۀ براون و کلارک (2006) است. جامعۀ پژوهش شامل زوجين داراي فرزند بود که به غرفههاي نمايشگاهي جمعيت در شهر قم در سال 1403 مراجعه داشتند و علاقهمند به حضور در مطالعۀ حاضر بودند. نمونه متشکل از 30 نفر از والدين 25ـ52 سال که در پژوهش حضور داشتند. براي گردآوري دادهها از مصاحبۀ عميق نيمهساختاريافته و بهمنظور تحليل دادهها از کدگذاري نظري اوليه و با استفاده از مقولهبندي اين کدها استفاده شد که 250 کد باز، 34 مقوله و 11 زيرمقوله و 2 محور دست يافت. تحليل دادهها نشان داد که ارزش فرزندان، داراي دو محور اصلي ارزش مثبت و منفي فرزندان و 11 زيرمقوله با عناوين «نشاط و شادکامي»، «احساس خوش معنوي»، «اميدبخشي»، «ياريدهندگي»، «تقويت و توسعة خود»، «پايداري زندگي مشترک»، «پويايي و کارآمدي خانواده»، «هراس از نيازهاي فرزندان»، «هزينة اقتصادي»، «مشکلات خانوادگي»، «زحمات جسمي» ميباشد و در انتها به بررسي ارزشهاي منفي فرزندان از منظر اسلامي پرداخته شد.
کليدواژهها: ارزش فرزندان، فرزندآوري، شهر قم، مطالعۀ کيفي.
مقدمه
يکي از ارزشهاي جداييناپذير خانواده در ايران «فرزند» است. بسياري از روابط خانوادگي، ازجمله ازدواج، بر اساس داشتن فرزندان شکل ميگيرد و معنا پيدا ميکند (اوجاقلو و ديگران، 1393، ص410). روند تحولات باروري در ايران حاکي از آن است که در سه دهۀ اخير باروري کاهش چشمگيري داشته است و ميزان نرخ باروري کل (TFR) در ايران از 7 فرزند به ازاي هر زن در سال 1358، به زير سطح جانشيني، برابر 44/1 فرزند به ازاي هر زن در سال 1403 کاهش يافته است (ساجدي، 1404، مرکز رصد ثبت احوال ايران)؛ همچنين نرخ باروري شهر قم نيز در سال 1403 برابر 65/1 زير سطح جانشيني بود (ساجدي، 1404، مرکز رصد ثبت احوال ايران). در حال حاضر هرم سني جمعيت ايران در حال انتقال از جواني به سالخوردگي است. بدين ترتيب اگر نقطۀ شروع کاهش اساسي و مستمر فرزندآوري در ايران را سال 1365 در نظر بگيريم، تا سال 1425 ساختار جمعيت ايران، کاملاً سالخورده خواهد بود (کلانتري و ديگران، 1389، ص84).
انديشمندان اجتماعي تبيينهاي متفاوتي در مورد تحولات فرزندآوري دارند که ميتوان آنها را در دو دستۀ کلي تقسيمبندي کرد: دستۀ نخست، تبيينهايي هستند که بر نقش تغييرات ساختاري جامعه در تغييرات خانواده تأکيد دارند و از آنها بهعنوان تبيينهاي ساختاري ياد ميشود؛ دستة دوم، بيشتر بر نقش تغيير ارزشها و نگرشها در تحليل تغييرات خانواده تأکيد کردهاند و به نام تبيينهاي ايدهاي شناخته ميشوند. بهعبارتديگر، عوامل اثرگذار در رفتارهاي فرزندآوري را ميتوان در دو سطح کلان و خرد بررسي کرد. در سطح کلان (عوامل زمينهاي) تأثير عوامل اجتماعي، محيطي، سياسي و فرهنگي در رفتار فرزندآوري شناسايي ميشود؛ درحاليکه در سطح خرد، تأثير عواملي نظير ارزشها، انگيزهها، آرزوها و گرايشهاي فردي در رفتار فرزندآوري بررسي ميگردد (حسيني، 1381، ص99). نتايج مطالعات مختلف نشان داده است که ارزش فرزندان عامل مؤثري در فرايند تصميمگيري و رفتار باروري است. کاهش ارزش فرزند، افزايش هزينه، و کاهش منافع ناشي از داشتن فرزند زياد، بهمنزلۀ برخي از دلايل کاهش باروري مطرح است (رازقي و سرايي، 1393، ص230). شناخت ارزشهاي مثبت و منفي فرزندان از منظر والدين به دليل تأثيري که در تصميمگيريها و انگيزههاي والدين براي فرزندآوري دارد، نقش مهمي در تغييرات سطوح باروري يک جامعه ايفا ميکند (احمدي و ديگران، 1396، ص61).
شهر قم يکي از مراکز فرهنگي دنياي اسلام بوده که طلاب زيادي از شهرها و کشورهاي مختلف جهان در آن تحصيل و سکونت دارند و ساکنين آن با ارزشهاي اسلامي بيشتر مأنوس بودهاند؛ بنابراين بررسي ارزش فرزندان در اين شهر مذهبي قابل توجه ميباشد. ارزش فرزندان به كاركردهايي اشاره ميکند که فرزندان ارائه ميدهند و يا نيازهايي كه فرزندان براي والدينشان برآورده ميكنند و منافعي كه براي آنها دارند. بهطوركلي، مجموعه دريافتيهاي مثبت و منفي هستند كه والدين با داشتن فرزند کسب ميكنند. ارزشهاي مثبت، منافع داشتن فرزند و ارزشهاي منفي، هزينههاي فرزند را دربر ميگيرند. ارزش فرزندان، مفهومي است كه مطابق تحولات اقتصادي ـ اجتماعي و فرهنگي هر جامعه تغيير مييابد. اين مفهوم در ابعاد اقتصادي، اجتماعي و روانشناختي بررسي ميشود (Hoffman & Hoffman, 1973, p19).
پژوهشگران بيش از سه دهه است که ارزش فرزندان را از منظر والدين مطالعه ميکنند. ارزشي که والدين از فرزندان درک ميکنند، زمينهساز انگيزههاي فرزندآوري و باروري است. ارزش فرزندان براي شفاف کردن اهداف و انتظارات والدين دربارۀ فرزندان، روابط و تفاوتهاي بين نسلي و مجموعهاي از عوامل نمايانکننده و جايگاه فرزند در خانواده و جامعه اهميت دارد (Dinn & Kagitcibasi, 2010). بر اساس ملاحظات پژوهشي، ارزش فرزندان بهروشني تفاوتهاي بينفرهنگي را در تصميمهاي فردي رفتار باروري نشان ميدهد. اين مفهوم به دليل متأثر شدن از تغييرات جامعه و زمينههاي اجتماعي ـ فرهنگي، موضوعي است که بر اساس نوع جامعه در حال تغيير است و پيامدهاي متنوع و گستردهاي را به همراه دارد و تعيينکنندۀ مستقيم انگيزۀ والدين براي داشتن تعداد خاص فرزند و تعيين و تنظيم زمان بچهدار شدن در نظر گرفته ميشود (Kagitcibasi, 1982, p11).
نظريۀ ارزش فرزندان بهمنظور مقايسۀ بينفرهنگي تصميمات فرزندآوري والدين مفهومپردازي شد. هافمن و هافمن (1973) اولين رويکرد را براي مقايسۀ بينفرهنگي ارزش فرزند ارائه دادند، که علاوه بر عوامل اقتصادي بهصراحت عوامل روانشناختي ـ فرهنگي را نيز در نظر گرفتند. آنها يک سيستم ارزشي متشکل از نُه مقوله را به وجود آوردند: 1. هويت اجتماعي؛ 2. کمال فردي و توسعة خود؛ 3. اخلاق، مذهب، نوعدوستي؛ 4. پيوندهاي گروه نخستين، عاطفه و مهرباني؛ 5. انگيزش، تازگي، سرگرمي و شادي؛ 6. موفقيت و دستيابي شايستگي، آفرينندگي؛ 7. قدرت اعمال نفوذ؛ 8. مقايسۀ اجتماعي و رقابت؛ 9. سودمندي اقتصادي کودکان (Hoffman & Hoffman, 1973, p46).
فاوست (1976) با توجه به مطالعات مقايسهاي، دستهبندي ديگري از ارزش مثبت و منفي فرزندان را با عنوان پنچ مقولۀ منافع احساسي، منافع و امنيت اقتصادي، تقويت و توسعة خود، کسب هويت با فرزندان و پيوستگي و تداوم خانواده بيان کرده است. ارزشهاي منفي يا همان هزينهها را نيز با با پنج مقولۀ هزينة احساسي، هزينة اقتصادي و محدوديتها، هزينة فرصت ازدسترفته، هزينة مسائل خانوادگي و هزينة جسماني سنجيده است (Fawcett, 1976, p6).
پيشينة پژوهش
دين و کاجيتسيباسي (2010) به بررسي تأثير ارزش کودکان و جايگاه آن در خانواده در ميان جوانان امريكايي و ترکيهاي ســاکن شــهر و روســتا پرداختهاند. يافتهها اهميت بعد روانشناختي و حمايتي ارزش کودکان را براي جوانان نشان ميدهند. نتايج همچنين بيانگر اهميت يكسان ارزش فرزند و بعد حمايتي آنها براي والدين و جوانان ميباشند. داشــتن يك فرزند براي قوام ازدواج مقبوليت بالاتري را در ميان پاسخگويان روسـتايي ترکيهاي نسـبت به پاسخگويان شهري نشان ميدهد. اهميت بعد اقتصادي در ميان دانشــجويان روســتايي بيشتر از دانشجويان شــهري با ديدگاه والدينشان هماهنگ ميباشد. يافتهها همچنين نشان ميدهند که اهميت بعد اقتصادي ـ حمايتي فرزندان در امريكا بــا تغييــري در زمينۀ ترجيح دختران روبهرو است.
ترامسدورف، کيم و ناک (2005) تحقيقي تحت عنوان «عوامل مؤثر بر ارزش فرزندان و روابط بيننسلي در دورههاي تغيير اجتماعي» در کشورهاي آلمان، فرانسه، ترکيه، کره، چين، هند و آفريقاي جنوبي انجام دادهاند. يافتهها نشان داده است که در کره، فوايد روانشناختي مهمترين دليل داشتن فرزند و فشارهاي مالي و شخصي مهمترين دليل نداشتن بچه ميباشد. در ترکيه، يافتهها بيانگر توجه به فرزندآوري بيشتر است. در آفريقا، مسائل اقتصادي به وفور يافت ميشود. در فرانســه، رابطۀ بين ارزش فرزندان، ارزشهاي خانوادگي و روابط بيننسلي نشان داده که تشابه زيادي بين جوانان و مادران هست.
ماير و ترامسدورف (2010) به بررسي ارزش فرزندان در نــزد جوانان و تمايل آنها به داشتن فرزند پرداختهاند. بر اساس يافتههاي اين تحقيق، جوانان تمايل به داشتن دو بچه دارند و ارزش رواني و عاطفي فرزند را بهعنوان مهمترين بعد ارزشي عنوان کردهاند.
کاجيتسيباسي و آتاکا (2005) در تحقيقي پيرامون «ارزش کودکان و تغييرات خانواده» در سه دهۀ پياپي در ترکيه به بررسي ارزش کودکان در ميان سـه نسل از سه قشــر اقتصادي ـ اجتماعي پرداختهاند. يافتهها بيانگر افزايش شديد بعد روانشناختي ارزش فرزندان و بهطور همزمان کاهش بعد اقتصادي ارزش کودکان در سه دهۀ اخير ميباشد. ترجيح جنسي دختر جايگزين ترجيح جنسي پسر شده است. تغييري که در نگرش مادران به داشتن فرزند و تعداد مطلوب فرزند نمود يافته، منجر به نرخ پايين باروري ميگردد.
احمدي و ديگران (1396) در پژوهشي به «بررسي نگرش زنان به ارزش فرزندان (مورد مطالعه: زنان 15ـ49 سالۀ شهر شيراز)» پرداخته است. مطالعه نشان داد حداقل يکي از مقولههاي ارزش فرزندان شامل ارزش اقتصادي، هزينههاي فرصت ازدسترفته، تقويت و توسعة خود، کسب هويت با فرزندان، تداوم خانواده با توجه به متغيرهاي تحصيلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعيت اشتغال و سن زنان متفاوت است. بين متغيرهاي تحصيلات و سن ازدواج با ارزشهاي منافع اقتصادي، منافع احساسي، تقويت و توسعة خود و تداوم خانواده، رابطۀ معنيدار و معکوسي وجود دارد. هرچه سن زن و شوهر افزايش مييابد، درک زنان از منافع اقتصادي داشتن فرزند بيشتر ميشود. براي زناني که درآمد خانوادگي بيشتري دارند، منافع اقتصادي، تداوم خانواده، توسعه و تقويت خود و کسب هويت با فرزندان، اهميت کمتري دارد. حداقل يکي از مقولههاي ارزش فرزندان با توجه به متغيرهاي تحصيلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعيت اشتغال و سن زنان متفاوت است. بهطورکلي، در جامعۀ مدرن امروزي، تغيير مقولههاي ارزش فرزندان از مفهوم سنتي آن وجود دارد و زنان فرزند را کالايي اجتماعي، فرهنگي، روانشناختي ميپندارند که داشتن آن احساس مطلوبيت براي فرد ايجاد ميکند که ارضاکنندۀ ارزشهاي غيرمادي است و والدين حاضرند با وجود کاهش منافع عيني و کارکردي، داشتن فرزند را تجربه کنند.
اوجاقلو و ديگران (1393) به بررسي «تغييرات نسلي ارزش فرزند و رفتار فرزندآوري زنان پيش و پس از انقلاب اسلامي (مطالعۀ موردي: شهر زنجان)» پرداختهاند. يافتهها حاکي از پايينترين سطح ارزش فرزند در بين نسل زنان سالهاي 1371ـ1374 و بالاترين سطح مربوط به نسل زنان سالهاي قبل از 1342 است. فردگرايي با ارزش فرزندآوري رابطۀ منفي و معکوس دارد. دينداري و ارزش فرزندآوري رابطۀ مثبت و مستقيمي دارند و تأثير تجربۀ جهانيشدن بر ارزش فرزند، در نسل متولدان 1358ـ1367 شديدتر از ساير نسلهاست.
مشفق و غريب عشقي (1391) در پژوهش خود با عنوان «تحليلي بر رابطۀ ارزش فرزندان و باروري بين زنان تهراني» که روي 600 نفر از زنان متأهل 21ـ50 سالۀ ساکن مناطق 22 گانۀ شهر تهران انجام دادند، دريافتند که بر اساس تحليل انجامشده، هيچ تفاوتي بين گروههاي مختلف شغلي زنان و همچنين زنان غيرشاغل دربارۀ ارزشگذاري فرزندان وجود ندارد. متغير سطح تحصيلات در هر دو گروه زنان شاغل و خانهدار با مؤلفههاي فوايد اقتصادي فرزند و محدوديتها و فرصتهاي ازدسترفته رابطۀ مستقيم دارد.
رئيسي (1376) به مطالعۀ بررسي پديدۀ فرزندخواهي و ارزشهاي مثبت و منفي کودکان براي والدين پرداخته است. يافتهها نشان داده که ارزشهاي مثبت مانند عشق و علاقه به فرزند، افزايش صميميت بيــن زن و شوهر و ياور خواهر و برادر بودن، بهعنوان مهمترين دلايل محوريت فرزند بهشمار ميآيد. متغيرهاي سن، جنس، تعداد فرزند، مدت ازدواج، بعد مطلوب خانواده، ميزان درآمد و تحصيلات، هريك با تمام يا برخي از جنبههاي ارزش کودکان رابطۀ معناداري نشان دادهاند.
با عنايت به بررسيهاي صورتگرفته، همۀ پژوهشهاي انجامشده، ارزش فرزندان را به روش کمّي مورد بررسي قرار دادند. ازآنجاکه ارزش فرزندان يک مفهوم نگرشي است که روي انگيزه و تصميمهاي شخصي زوجين بر فرزندآوري اثر زيادي دارد، سزاوار است که مؤلفههاي اصلي ارزش فرزندان با روش کيفي و عميق بهصورت مصاحبۀ فردي با عنايت به فرهنگ اسلامي ايران در شهر مقدس قم، استخراج گردد تا بتواند مؤلفههاي واقعي انگيزشي فرزندآوري کشف گردد. بنابراين هدف پژوهش حاضر بررسي مؤلفههاي ارزش فرزندان در شهر قم با روش کيفي ميباشد. بنابراين سؤال اصلي پژوهش حاضر اين است که ارزش فرزندان از ديدگاه والدين شهر قم چيست و از چه مقولههايي تشکيل شده است؟ و بررسي آن از منظر اسلامي چگونه است؟
روش پژوهش
روش پژوهش به لحاظ هدف بنيادي و به لحاظ رويکرد کيفي از نوع تحليل مضمون به شيوۀ براون و کلارک (2006) است. پژوهشهاي کيفي، نوعي پژوهش است که يافتههايي را بهدست ميدهد که با شيوههاي آماري يا کمي کسب نشدهاند. اين پژوهش نوعي نگرۀ وسيع، عميق و بامعنا و غيرابزاري به مسائل، رفتارها و يافتههاست (خنيفر و مسلمي، 1401، ص21). جامعۀ آماري اين پژوهش زوجين داراي فرزندي بودند که به غرفههاي نمايشگاهي جمعيت شهر قم در سال 1403 مراجعه کردند. نمونهگيري با روش هدفمند انجام شد. جدول (1) توزيع آماري مشارکتکنندگان در اين پژوهش را نشان ميدهد.
جدول 1: توزيع آماري مشارکتکنندگان
جنسيت تعداد (نفر) درصد ردۀ سني (سال) ميانگين سني (سال) انحراف معيار
آقا 13 4/43 درصد 30ـ52 64/37 10/7
خانم 17 6/56 درصد 25ـ2550
مشارکتکنندگان از لحاظ سني، تحصيلات، وضعيت اقتصادي، تفاوت فرهنگي از تمام مناطق شهر قم داراي تنوع بودند. شرايط مشارکتکنندگان نيز شامل عدم ابتلا به بيماريهاي مزمن يا بيماريهاي رواني، تمايل به شرکت در مصاحبه و البته داشتن فرزند بود. در انجام مصاحبه نيز مصاحبهشوندگان کاملاً داراي اختيار بودند و اجباري از طرف پژوهشگر متوجه آنها نبود و حتي اجازه داده شد که هر زمان در روند مصاحبه احساس خستگي کردند، مصاحبه را ترک کنند؛ همچنين خاطر نشان شد که اطلاعات شخصي ايشان کاملاً محفوظ بوده و نيازي به بيان اسم و نام خانوادگي آنها نبود. دادهها با استفاده از مصاحبة نيمهساختاريافته و بهصورت انفرادي جمعآوري شد. مصاحبه در مدت 45 تا 60 دقيقه بهصورت چهرهبهچهره و با اجازۀ مشارکتکنندگان مصاحبهها توسط يک دستگاه ضبط صوت، انجام گرفت و همچنين مصاحبه کلمهبهکلمه يادداشت شد. طرح سؤالات نيمهساختاريافته با استفاده از مطالعۀ قبلي محقق در اين موضوع طرح شد.
مصاحبۀ عميق نيمهساختاريافته با چند سؤال کلي و باز با توجه به پيشينۀ پژوهشهاي قبلي انجام شد؛ بهعنوان راهنما با (1. از اينکه پدر / مادر شديد، چه حسي داريد؟ 2. فرزند / فرزندان شما چه منفعتي براي شما داشتند؟ 3. هزينههايي که در قبال فرزندانتان داشتيد چه بوده است؟ آيا تولد فرزندتان تأثيري در زندگي فردي / خانوادگي شما داشته است؟) آغاز شد. سؤالات بعدي و پيگيريکننده بر اساس اطلاعاتي که مشارکتکننده ارائه ميکرد، به سمت روشن شدن سؤالات اصلي پژوهش متمرکز شد. پس از اتمام مصاحبه، فايل صوتي مصاحبه بهصورت متني پيادهسازي شد. در مرحلۀ پيادهسازي، جهت رعايت اصول اخلاقي و محرمانه بودن اطلاعات، از نام مستعار و کد براي همۀ شرکتکنندگان استفاده شد. مصاحبههاي انجامگرفته، ابتدا کدگذاري شده و سپس مصاحبۀ بعدي انجام ميگرفت. جمعآوري دادهها تا رسيدن به مرحلۀ اشباع ادامه يافت. مصاحبهها با استفاده از روش تحليل مضمون، تحليل شد که عبارتاند از: 1. توليد کدهاي اوليه؛ 2. گروهبندي کدهاي مشابه؛ 3. بررسي و پالايش تمهاي اصلي (مقولهها)؛ 4. شناسايي تمهاي فرعي (زيرمقولهها)؛ 5. تجديد نظر و بازنگري تمهاي فرعي (زيرمقولهها).
مقبوليت دادهها با استفاده از حداکثر تنوع در نمونهها از نظر جنسيت، سن، ميزان تحصيلات، شغل و محل سکونت و ارائۀ کدهاي استخراجي به مشارکتکنندگان بعد از اتمام مرحلۀ کدگذاري، جهت بررسي درستي برداشت پژوهشگر از مفاهيم بيانشده توسط مصاحبهشوندگان، اثبات شد. براي بررسي افزايش قابليت انتقالپذيري و تناسب دادهها، همۀ فرايند پژوهش و کارهاي انجامشده در مسير تحقيق بهصورت دقيق و واضح و مکتوب تهيه گرديد تا امکان پيگيري مسير تحقيق و خصوصيات جمعيت مورد مطالعه براي ديگران فراهم شود. جهت افزايش قابليت همساني يافتهها نيز متن مصاحبهها مورد ارزيابي دوباره محقق قرار گرفت؛ يعني کدها و طبقات استخراجشده در اختيار دو تن از اساتيد صاحبنظر در تحقيق کيفي که در مراحل تحقيق حاضر، موارد موردمطالعه را نظارت ميکردند، قرار داده شد و توافق مناسبي ميان نتايج استخراجشده وجود داشت. همچنين بهمنظور تأييدپذيري، محقق سعي کرد که پيشفرضهاي خود را تا حد امکان در روند جمعآوري دادهها و تجزيهوتحليل آن دخالت ندهند. در ابتداي مصاحبه نيز همانطور که گفته شد دربارۀ هدف تحقيق، روش مصاحبه، اطمينان دادن از اينکه اطلاعات محرمانه خواهد ماند و حق شرکتکنندگان در شرکت با خروج از مطالعه توضيح داده شد و رضايت اعضا کسب گرديد.
يافتههاي پژوهش
در پژوهش حاضر، 30 مشارکتکننده حضور داشتند. مشارکتکنندگان والديني از شهر قم که به غرفۀ جمعيت در سال 1403 مراجعه کردند. تعداد 17 مادر که حداقل سن مادران 25 سال و حداکثر سن ايشان 50 سال و تعداد 13 پدر که حداقل سن پدران 30 و حداکثر 52 سال بيان شد. مشخصات جمعيتشناختي مشارکتکنندگان در جدول (2) ارائه شده است. ميزان تحصيلات مشارکتکنندگان نيز از سيکل تا فوق ليسانس ثبت شده است؛ همچنين شغل هرکدام از اين شرکتکنندگان نيز ثبت شد.
جدول 2: مشخصات جمعيتشناختي مشارکتکنندگان
کد والد سن تحصيلات شغل تعداد بچه محل سکونت قم
پدر ـ کد 1 30 ليسانس کارمند 1 منطقة 3
پدر ـ کد 2 33 ديپلم راننده 2 منطقة 2
پدر ـ کد 3 34 ليسانس آزاد 2 منطقة 2
پدر ـ کد 4 35 سطح 3 حوزه طلبه 3 منطقة 4
پدر ـ کد 5 37 سيکل کارمند شهرداري 2 منطقة 2
پدر ـ کد 6 37 فوق ليسانس آزاد 2 منطقة 1
پدر ـ کد 7 37 سطح 3 حوزه طلبه کارمند 2 منطقة 4
پدر ـ کد 8 36 ليسانس رانندة اسنپ 2 منطقة 1
پدر ـ کد 9 40 فوق ليسانس کارمند 3 منطقة 4
پدر ـ کد 10 40 ليسانس آزاد 2 منطقة 3
پدر ـ کد 11 45 فوق ليسانس کارمند 3 منطقة 1
پدر ـ کد 12 50 ليسانس فرهنگي 4 منطقة 3
پدر ـ کد 13 52 سطح 3 حوزه طلبه 5 منطقة 4
مادر ـ کد 14 28 ليسانس دانشجو 1 منطقة 1
مادر ـ کد 15 29 فوق ليسانس معلم 2 منطقة 2
مادر ـ کد 16 35 سطح 2 جامعه طلبه 3 منطقة 4
مادر ـ کد 17 31 ديپلم خانهدار 1 منطقة 2
مادر ـ کد 18 32 ليسانس خانهدار 2 منطقة 1
مادر ـ کد 19 27 ديپلم خانه دار 2 منطقة 4
مادر ـ کد 20 35 ليسانس طلبه 2 منطقة 2
مادر ـ کد 21 35 ديپلم خانه دار 3 منطقة 4
مادر ـ کد 22 37 ليسانس کارمند 2 منطقة 4
مادر ـ کد 23 38 فوق ليسانس خانه دار 3 منطقة 3
مادر ـ کد 24 43 ديپلم خانه دار 4 منطقة 1
مادر ـ کد 25 25 ليسانس خانه دار 1 منطقة 4
مادر ـ کد 26 45 ليسانس خانه دار 3 منطقة 2
مادر ـ کد 27 46 ديپلم معلم 2 منطقة 3
مادر ـ کد 28 47 سيکل خانه دار 3 منطقة 3
مادر ـ کد 29 40 سطح 3 جامعه طلبه 4 منطقة 4
مادر ـ کد 30 50 ليسانس خانه دار 4 منطقة 1
جدول (3)، تعداد مقولهها، زيرمقولهها و کدهايي را نشان ميدهد که پس از ترکيب کدهاي مشترک اوليهاي که از نظرات مصاحبهشوندگان بهدست آمده است. در ابتدا 250 کد از 30 نفر مصاحبهشونده بهدست آمد؛ سپس کدهاي مشابه با کدهايي که عين هم بودند ادغام و ترکيب شد و از اين 150 کد بهدست آمده، 80 کد باز غيرمشترک بهدست آمد؛ و در نهايت بعد از رسيدن به حدود 34 زيرمقوله، اين 34 کد در 11 مقوله جمعبندي شدند و در ذيل 2 هستۀ اصلي (ارزش مثبت و منفي فرزندان) قرار گرفت و در اختيار ۲ تن از اساتيد متخصص در تحقيق کيفي براي داوري قرار گرفت. تشريح اين مراحل در جدول (3) نشان داده شده است.
جدول 3: مقولهها و زيرمقولههاي شناساييشده
هسته مقوله (11) زيرمقوله (34) برخي از کدهاي باز (غيرمشترک)
ارزش مثبت
(منافع فرزندان) نشاط و شادکامي لذت پدري / مادري شنيدن کلمة مامان و بابا، خنديدن فرزندان، در آغوش گرفتن فرزند، نازکردن فرزند
لذت بردن از تماشاي رشد فرزندان بزرگ شدن بچهها، پيشرفت و ترقي علمي بچهها، افتخار کردن به فضيلتها و کمال فرزندان، احساس اثربخشي
احساس خوش معنوي جلب خرسندي خدا و رسولش پيروي از رسول خدا و ولي فقيه
احساس تقرب و نزديکي به خدا انجام تکليف، سربازان ظهور، تحمل سختيها، افزايش تابآوري
اميدبخشي احساس ثمربخشي و کارآمدي احساس خوشايند تربيت فرزند، احساس مفيد بودن، احساس مولد بودن، احساس برطرف کردن نياز کودک
دوري از تنهايي و بي کسي فرزند همدم و مونس، پر کردن وقت
حامي عاطفي دوران سالخوردگي کمک در پيري، حمايت عاطفي دوران پيري، ترس از تنهايي دوران پيري
ياريدهندگي مايۀ برکت و افزايش رزق حامي معنوي و مايۀ برکت خانه، رزاقيت خدا، يک نانآور ديگر
کمک در کارهاي خانه نگهداري از فرزندان کوچک، الگوي فرزندان بعدي
پشتوان برادر و خواهر خود برادر پشت برادرزادهام پشت
کمکيار دوران پيري عصاي پيري، حامي اقتصادي و مالي در دوران سالخوردگي
يار بعد از مرگ باقيات الصالحات والدين، سبب بخشش گناهان والدين
تقويت و توسعة خود پختگي و تکامل شخصيت کسب هويت پدري و مادري، افزايش مسئوليتپذيري والدين، تحمل سختيها و مشکلات، افزايش اعتماد به نفس
جامعهپذيري شرکت در گفتوگوهاي تربيتي فرزندپروري، مراجعه به مدرسۀ فرزندان
مديريت منزل و تدبير معيشت هدايت و کنترل مخارج کودکان،
استفاده از برخي وسائل کودک قبلي براي بعدي
رشد معنوي رسيدن به کمال، تقرب و نزديکي به خدا
پايداري زندگي مشترک بهبود و تقويت روابط زوجي ايجاد نشاط و سرور در زندگي مشترک، موضوع عشق و محبت در زندگي زوجين، حفظ و نگهداري شوهر، کوتاه آمدن دو طرف در تعارضات و مشکلات زوجي، ميوه و ثمره ازدواج زوجين
پرهيز از معضلات و مفاسد اجتماعي دوري از طلاق، پرهيز از مواد مخدر و مشروبات الکلي
ماندگاري نام و ياد خانواده گسترش نام و ياد خانواده، وارث نام پدر و مادر بعد از مرگ
پويايي و کارآمدي خانواده معنادهي به زندگي مشترک رهايي از دلتنگي
و تنوعبخشي در زندگي، خروج از روزمرگي و يکنواختي زندگي
هدفمندي هزينهکردها و بهينهسازي مصرف جلوگيري از اسراف، افزايش عقلانيت اقتصادي
ارزش منفي
(هزينة فرزندان) هراس از نيازمنديهاي فرزند تربيت فرزندان سبک آموزشي نادرست،
ناسالم بودن فضاي جامعه،
فضاي مجازي مخرب
سلامت فرزندان بيماريهاي جديد، کرونا و...
آيندة فرزندان عدم اعتماد به دولتمردان،
بيکاري، نداشتن مسکن و گرانيها
بدانگاري اجتماعي مخالفت و تمسخر خويشاوندان نزديک، تمسخر تعدد فرزندان
نداشتن حامي و نگهدار کودک دوري از پدر و مادر اصلي، مهاجرت به شهر غريب
هزينة اقتصادي هزينة مالي هزينة سنگين دوران بارداري و زايمان
هزينة پوشک و لباس بچه
هزينة تحصيل و آموزش
هزينة تحصيلات عاليه ـ ازدواج ـ جهيزيه و...
فرصت ازدسترفته محدوديتزايي براي پيشرفت تحصيلي و شغلي
مانع توانمندي اجتماعي
سبب نداشتن امنيت کاري
مانع تفريح شخصي
مانع رسيدن به آرزوها و آمال فردي
مشکلات خانوادگي کاهش روابط عاطفي زوجين مشاجرة زن و شوهر بر سر تربيت فرزندان، فرصت کم با هم بودن
کم رنگ شدن رابطة جنسي زن و شوهر به هم خوردن زيبايي بدن و تناسب جسم، عدم توافق زوجين به داشتن فرزند
زحمات جسمي ـ رواني به هم خوردن آرامش رواني افسردگي پس از زايمان، سروصداي بچه، بيتوجهي مرد به زن
سختيهاي بارداري و شيردهي ويار، سنگيني، کمردرد، تيروئيد
به هم خوردن تناسب اندام افزايش وزن، بزرگي شکم
اضافه شدن کارهاي خانگي کمخوابي، خستگي
ضعف جسمي دوران پيري کمخوني، پوکي استخوان، فشار خون، کمردرد، درد مفاصل
در ادامه به نمونههايي از تجربيات والدين ميپردازيم که در بالا بهعنوان مقولهها از آنها ياد کرديم. درواقع والدين با فرزنددار شدن به چنين تجربياتي دست يافتهاند. چون نميتوانيم آنچه تمام والدين گفتهاند را بيان کنيم و از ظرفيت اين مقاله خارج است، در هر زيرمقوله به بيان تعدادي از نظراتي که والدين اشاره کردهاند، ميپردازيم.
ارزشهاي مثبت فرزندان
شامل هفت مقوله با عناوين «نشاط و شادکامي»، «احساس خوش معنوي»، «اميدبخشي»، «ياريدهندگي»، «تقويت و توسعة خود»، «پايداري زندگي مشترک»، «پويايي و کارآمدي خانواده» ميباشد، که در ادامه به توضيح مقولههاي ميپردازيم.
احساس نشاط و شادکامي
اين مقوله از دو زيرمقوله لذت پدري / مادري و لذت بردن از تماشاي رشد فرزندان تشکيل شده است؛ بهعنوان مثال مادر 2 بچۀ 27 ساله ميگويد:
سال اول دانشگاه ۱۸ سالم بود که با همسرم که ۲۳ سالشون بود ازدواج کردم و پسرم ترم آخر به دنيا اومد... دو سال کامل کنارش موندم و از مادر بودن لذت کافي و وافي رو بردم... رشتهام پرستاري بود براي من که هم فضاي کار و هم فضاي منزل رو تجربه کردم... به نظرم هيچ چيزي براي يک زن شيرينتر از حس مادري نيست... الان هم به ياري الهي در حال انجام حفظ قرآن هستم... و همينقدر که ميبينم بچههام سورههاي کوچيک رو حفظ هستن يه دنيا برام ارزش داره.
يک مرد 40 ساله در اينباره ميگويد: «... اصلاً وقتي بچه شلوغبازي در مياره، ميگه، ميخنده، خستگي رو از تن آدم بيرون مياره، کلي به آدم انرژي ميده». يک زن 29 سـاله در يک عبارت کوتاه ميگويد: «قبلاً که بچه نداشتم، اما از وقتي که بچه وارد زندگيمون شده، زندگي خيلي شيرينه».
احساس خوش معنوي
اين مقوله نيز دو زيرمقولۀ «جلب خرسندي خدا و رسولش» و «احساس تقرب و نزديکي به خدا» را شامل ميشود.
مادري ميگويد:
۳۸ سالمه و سه تا بچه دارم و از خدا ميخوام توفيق حداقل دوتاي ديگه رو بهم بده. اينقدر شرايط زندگيام سخت است که هرکس اشتياق منو ميبينه ميگه خيلي پررويي، ولي من فقط اينو در نظر ميگيرم که وظيفهام چيه، و اينکه تا اين سن چه کاري براي دين خدا انجام دادم؟ ميگم خدايا من عملۀ تو هستم، از من همين برمياد تو بهم توفيق بده بتونم چندتا از بندههات رو در دامنم بپرورونم. فکر ميکنم اينطوري اگر تو قيامت ازم بپرسن چيکار کردي؟ عمرت رو در چه راهي صرف کردي؟ جوانيت رو در چه راهي صرف کردي، بتونم بچههام رو رو دست بگيرم و نشون بدم بگم من سعي کردم امت پيامبر رو زياد کنم تا باعث مباهات حضرت بشم. حرف مردم نبايد برامون مهم باشه که حيف شدي و بدبخت ميشي و پشيمون ميشي و... فقط حرف خدا بايد برامون مهم باشه. از حضرت زهرا که بالاتر نيستيم که مادر و خانهدار بودن. نکنه هستيم؟!!
اميدبخشي
اين مقوله خود شامل سه زيرمقولۀ «احساس ثمربخشي و کارآمدي»، «دوري از تنهايي و بيکسي» و «حامي عاطفي دوران سالخوردگي» ميباشد.
پدري 40 ساله با 3 فرزند ميگويد:
يکي از فاميلهاي ما تقريباً بيست سال پيش ازدواج کردن و بر اساس تبليغات اون زمان به آوردن دو فرزند اکتفا کردند. به تربيت و امکانات رفاهي دوتا پسرهاشون خيلي رسيدن، بچهها زود بزرگ شدن و خونه سوت و کور، اونها سرشون به درسشون گرم بود. مادر و پدرشون با اينکه سن زيادي نداشتن احساس کردن هيچ حس نشاط و اميدي در زندگيشون نيست. دوباره بعد از سالها براي فرزندآوري اقدام کردن، ولي ديگه فايده نداشت و بچهدار نشدن. يکي از بچههاشون براي ادامة تحصيل به خارج رفت و ديگري رو هم در اثر حادثهاي از دست دادن. الان با اينکه اين پدر و مادر سن زيادي ندارن، تنها و بيمونس شدن، نه ميتونن دوري فرزندشون رو تحمل کنن و نه داغ از دست دادن اين يکي رو فراموش ميکنن، و دعاي هر روزشون اينه که خدا دوباره بهشون فرزند بده.
ياريدهندگي
اين مقوله نيز داراي پنج زيرمقولۀ «مايۀ برکت و افزايش رزق»، «کمک در کارهاي خانه»، «پشتوانه برادر و خواهر خود»، «کمکيار دوران پيري»، «يار بعد از مرگ» ميباشد.
يـک مرد 40 سـاله داراي 2 فرزند در اينباره ميگويد: «واقعاً بچه برکت رو با خودش مياره... وقتي بچهام به دنيا اومد زندگيم از اين رو به اون رو شد... و الان خدا رو شکر خونه خريدم، دخترم وقتي اومد برکت به خونمون آورد؛ چون بچه معصومه ديگه».
مادر 4 فرزند 50 ساله ميگويد:
وقتي بچهها زيادن، احتياجشون به مادر خيلي کمتره و خودشون ميتونن نيازها و خواستههاشون رو به بهترين نحو مديريت کنن. توي خونهاي که بچه زياده، بچهها برحسب نياز خودشون، تعيين ميکنن که کِي بخورن، کِي بازي کنن و کِي بخوابن، اما وقتي بچهها کم هستند، بچه مجبوره با قوانين مادر خودشو هماهنگ کنه. بچهها در همون کودکي، مديران خيلي خوبي هستند و خيلي بهتر از ما ميتونن خودشون رو مديريت کنند. گاهي اوقات، ترس خانمها از ادامة بچه آوردن از اينه که خودشون رو در مديريت بچههاي متعدد ناتوان ميبينن و نميدونن که بايد بذارن بچهها خودشون، خودشون رو مديريت کنن و ما فقط ناظر هستيم و غيرمستقيم کمکشون ميکنيم.
مادر 3 فرزند 39 ساله ميگويد:
طوري حرف ميزنم که اگه بازم باردارشم خوشحال ميشيم. شماهايي که مخالف بچه زياد هستيد، اشتباه ميکنيد، خونههاتون در آينده سوت و کوره، يه سفرة فاميلي پهن ميکنيد همه پيرن دوسه تا جوان هم که داريد حتماً خوششون نمياد باهاتون قاطي بشن. با اعتماد به نفس در مورد اينکه سه تا بچه دارم دفاع ميکنم. بچه دوم و سومم از صبح با هم مشغولن. اصلاً زحمتشون اندازۀ بچه اولم نبود. با هم غذا ميخورن. توي سروصدا ميخوابن. معمولاً خودشون سرشون گرمه بازي يا دعواس. تجربۀ دفاع کردن از حق خودشون رو دارن مدام سراغ من نميان.
زن ٢٨ سالة داراي دو فرزند ميگويد: «اصلاً يکي از دلايلي که زنها بچه ميارند اينه که شوهرشان را نگه دارند... کساني باشند کنارمون وقتي پير ميشيم».
تقويت و توسعة خود
اين مقوله نيز شامل چهار زيرمقولۀ «پختگي و تکامل شخصيت»، «جامعهپذيري»، «مديريت منزل و تدبير معيشت»، «رشد معنوي» ميباشد.
پدر ٣٧ سالة داراي 2 فرزند ميگويد: «به نظر من بچه لازمه زندگيه... آدم احساس کامل شدن و بينقص بـودن ميکنه».
مادر40 سالة داراي 4 فرزند ميگويد:
من مادري هستم که چهارتا بچه پشت سر هم دارم؛ دوقلوهام کلاس اول هستند؛ بعدي ۳ ساله و آخري ۴ ماهه... خونهاي که توش سه چهار تا بچه پشتِ همه، پدر اون خونه اگه اوايل اخلاق شِمر هم داشته بعد از دو تا بچه، ميشه استاد صبر و اخلاق، بَعد سومي و چهارمي که ديگه هيچي... چقدر مادر رشد معنوي ميکنه، با اخلاق ميشه، چقدر برکت مادي و رزق مادي سرازير ميشه تو خونه و همينطور رزق معنوي، اصلاً ميفهمم حتي همين دعواهاي بچهها و تو سر و کله هم زدناشون هم شيرين و بامزه است. دوران دانشجويي ۴ واحد عرفان داشتيم. زندگينامۀ عرفا رو خونديم. همش تو ذهنم بود که چرا خدا زمينۀ رشد و خودسازي رو براي مردا فقط گذاشته، پس خانوما چي؟! اگه خانوما طلبه هم بشن باز بايد ازدواج کنن و بچهداري و... نميتونن مثل مردا ادامة تحصيل بدن و استاد عرفان پيدا کنن و...، ولي غافل از اينکه خدا يه خودسازي راحت و کيفناک برا خانوما گذاشته که نگو... با هر حاملگي و زايمان، کلي اخلاقاي رذيله از آدم گرفته ميشه، بدون هيچ چلهنشيني و ذکر و خودسازياي! خيلي باحاله! نه؟!
پايداري زندگي مشترک
اين مقوله نيز داراي سه زيرمقولۀ «بهبود و تقويت روابط زوجي»، «پرهيز از معضلات و مفاسد اجتماعي»، «ماندگاري نام و ياد خانواده» ميباشد.
زن ٢٧ سالة داراي يک پسر ميگويد:
يک مدت که از زندگيمون گذشت، ديدم شرايطمون بايد يه کم تغيير کنه...؛ چـون به نظر يکنواخت ميآمد... تنهايي از هم فاصله ميگيرند. بالاخره مرد دنبال کار خودشه و زن هم دنبال کارِ خونه و بيشتر به ظاهر خودش برسه، بچـه صميميت را بيشتر ميکنه.
يک مرد که 35 سال سـن دارد اين موضوع را چنين مطرح ميکند:
بچه تو خونه خيلي مهمه، شايد بگي واجبه؛ چون بچه خيلي از اختلافات رو از بين ميبره. امروزه، اگه تو عصباني باشي بخواي بياي خونه دعوا کني، بچه که در رو باز ميکنه انگار آب يخ ميريزن سرت، ميگي بچه چه گناهي داره، بچه واقعاً يه مانعي ميشه براي دعواها... حتي شنيدم که خيليها معتاد بودن به خاطر بچهشون ترک کردن.
زن 28 سالهاي ميگويد: «زن وقتي مادر ميشه يه ارزش ديگه براي شوهرش پيدا ميکنه، ديگه براي شوهرش مادر بچشه، شوهرش بيشتر بهش احترام ميزاره؛ چون ديگه يه چيزي بينشون مشترک است».
پويايي و کارآمدي خانواده
اين مؤلفه داراي دو زيرمقولۀ «معنادهي به زندگي مشترک» و «هدفمندي هزينهکردها و بهينهسازي مصرف» ميباشد.
پدر ٣٧ سالة داراي 2 فرزند ميگويد: «به نظر من بچه لازمة زندگيه... کمکم زندگي مشـترک، معنا و مفهوم واقعي خودش رو بهدست مياره».
يک مرد 37 سـاله ايـن را چنين بيان ميکند: «بعد از چند وقت، ديگـه نيازه که يک بچه وارد زندگي بشـه؛ چون ديگه زندگي يکنواخت ميشه، تکراري ميشه».
يک زن 30 سـاله ميگويـد: «بچه اسـتحکام زندگي را بيشتـر ميکنه و از اون سـکوت و يکنواختي که قبل داشت در مياره».
ارزشهاي منفي فرزندان
شامل چهار مقولۀ «هراس از نيازهاي فرزندان»، «هزينة اقتصادي»، «مشکلات خانوادگي»، «زحمات جسمي» ميباشد، که در ادامه به توضيح آنها ميپردازيم.
هراس از نيازهاي فرزندان
اين مقوله نيز داراي پنج زيرمقولۀ هراس از «تربيت فرزندان»، «سلامت فرزندان»، «آيندۀ فرزندان»، «بدانگاري اجتماعي» و «نداشتن حامي و نگهدار کودک» ميباشد.
مادر ٤٣ سالة داراي يک فرزند پسر ميگويد:
بزرگترين گناه يه زوج اگه شرايط مناسب نباشه بچهدار شدنه... قبل از ازدواج فکر ميکردم خوبه که يک زوج، دو تا بچه داشته باشند، اما... بعد از اينکه بچهدار شدم ديدم با قطع يقين همون يکي به خاطر تربيتش، سختي نگهداريش، ترس از اينکه چه بـه سرش مياد، درد نکشـه، مريض نشه، در آينده ميخواد چه کار بکنه... خودم احساس ميکنم از لحاظ توان جسمي از عهدۀ دو تا بچه برنميام.
يک مرد 36 ساله نيز بر اين باور است که: «... آخه فقط مسئله اين نيست که آدم 2 يا 3 تا بچه بياره، بايد بدوني چطور بزرگ ميشن، بايد برن دانشگاه و تحصيلکرده باشن».
هزينة اقتصادي
اين مقوله داراي دو زيرمقولۀ «هزينة مالي» و «هزينة فرصت ازدسترفته» ميباشد.
مرد 36 سالة داراي 2 فرزند ميگويد:
مگه الان يه كارگر چقدر درآمد داره؟ با اين وضع که درست کردن، اقشار ضعيف نون شبشون را ندارند، چه برسه به اينكه بچه بيارند. وضع اشتغال و بيكاري رو ببينيد. الان مشكلات اقتصادي سرسام آوره. آخه يه پوشک 150 هزار تومن؟!! رفتهرفته مشكلات هم زيادتر و وضعيت بدتر ميشه. آخه آدم بايد به فكر آيندۀ بچههاش هم باشه.
مادر يک بچة 31 ساله ميگويد: «شوهرم بچه نميخواهد. ميگه يکي بسه. خب، مردا هم به شرايط و موقعيت خودشون نگاه ميكنند. وقتي كه حالا كه يک بچه داريم نميتونيم جوابگوي هزينه و نيازهامون باشيم، ديگه چطور بچۀ ديگهاي بياريم».
مشکلات خانوادگي
اين مقوله داراي دو زيرمقولۀ «کاهش روابط عاطفي زوجين» و «کمرنگ شدن رابطۀ جنسي زن و شوهر» ميباشد. خانم 35 ساله ميگويد: «وقتي بچهدار ميشي، اولويتهات کاملاً عوض ميشه. همۀ انرژي و پولت ميره واسه بچه، همۀ توجه رو ميکِشه سمت خودش...».
زحمات جسمي ـ رواني
اين مقوله نيز داراي پنج زيرمقولۀ «به هم خوردن آرامش رواني»، «سختيهاي بارداري و شيردهي»، «به هم خوردن تناسب اندام»، «اضافه شدن کارهاي خانگي»، «ضعف جسمي دوران پيري» ميباشد.
مادر جوان 28 سـاله ميگويد:
الان خانوما بيشتر فشارخون، کمخوني، کمردرد و پوکي استخوان دارن. همش به خاطر همين زايمانهاست که داشتن. من هنوز بچه به دنيا نياوردم کمردرد دارم، بارداري واقعاً روي مهرههاي کمرم فشار مياره. مهرهها کشيده ميشن. به لگن فشار مياره. بدناي ما هم ديگه اونقدر قدرت ندارن.
خانم 40 ساله ميگويد:
اصلاً حاضر نيستم بازم بچهدار بشم؛ چون دوباره دست و پام بسته ميشه. تو اين چند سال همش در خدمت بچه بودم، اما خودمم هستم، خودمم ميخوام زندگي کنم، يادم که مياد با بچة اولم چقدر پير و شکسته شدم و از لحاظ جسمي چقدر ضربه خوردم، اصلاً حاضر نيستم بازم بچهدار بشم.
مادر 37 ساله، ليسانس، شاغل و داراي 2 فرزند ميگويد: «به خاطر بارداري برخي 20 کيلو افزايش وزن پيدا ميکنند و بدن از فرم ميافته. موقع شيردهي هم که موها ميريزه، بعضي آنقدر گنده ميشند که از حاملگي متنفر ميشند. خب معلومه شوهرش بهش بيتوجهي ميکنه».
بحث و نتيجهگيري
روند تحولات باروري در ايران حاکي از آن است که در سه دهۀ اخير باروري کاهش چشمگيري داشته است و ميزان نرخ باروري کل (TFR) از 7 فرزند به ازاي هر زن در سال 1358، به 44/1 فرزند به ازاي هر زن در سال 1403 کاهش يافته است (ساجدي، 1404، مرکز رصد ثبت احوال ايران). ارزش فرزندان ازجمله عوامل بلافصل باروري است که اثر مستقيم در رفتارهاي باروري دارد؛ همچنين بهعنوان مجموعهاي از متغيرهاي مستقل، در تعيين تعداد فرزندان و تصميمگيري والدين، نقش بسزايي دارند (مشفق و غريب عشقي، 1391، ص94). بنابراين پژوهش حاضر درصدد بررسي مؤلفههاي اصلي ارزش فرزندان در شهر قم ميباشد.
ارزش فرزندان به كاركردهايي اشاره ميکند که فرزندان ارائه ميدهند و يا نيازهايي كه فرزندان براي والدينشان برآورده ميكنند و منافعي كه براي آنها دارند. بهطوركلي، مجموعه دريافتيهاي مثبت و منفي هستند كه والدين با داشتن فرزند کسب ميكنند. ارزشهاي مثبت، منافع داشتن فرزند و ارزشهاي منفي، هزينههاي فرزند را دربر ميگيرند (Hoffman & Hoffman, 1973, p19). نظريۀ ارزش فرزندان بهمنظور مقايسۀ بينفرهنگي تصميمات فرزندآوري والدين، مفهومپردازي شد. هافمن و هافمن (1973) اولين رويکرد را براي مقايسۀ بينفرهنگي ارزش فرزند ارائه دادند، که علاوه بر عوامل اقتصادي بهصراحت عوامل روانشناختي ـ فرهنگي را نيز در نظر گرفتند. آنها يک سيستم ارزشي متشکل از نُه مقوله را به وجود آوردند: 1. هويت اجتماعي؛ 2. کمال فردي و توسعة خود؛ 3. اخلاق، مذهب، نوعدوستي؛ 4. پيوندهاي گروه نخستين، عاطفه و مهرباني؛ 5. انگيزش، تازگي، سرگرمي و شادي؛ 6. موفقيت و دستيابي شايستگي، آفرينندگي؛ 7. قدرت اعمال نفوذ؛ 8. مقايسۀ اجتماعي و رقابت؛ 9. سودمندي اقتصادي کودکان (همان، ص۴۶).
فاوست (1976) با توجه به مطالعات مقايسهاي، دستهبندي ديگري از ارزش مثبت و منفي فرزندان را با عنوان پنج مقولۀ منافع احساسي، منافع و امنيت اقتصادي، تقويت و توسعة خود، کسب هويت با فرزندان و پيوستگي و تداوم خانواده بيان کرده است. ارزشهاي منفي يا همان هزينهها را نيز با پنج مقولۀ هزينة احساسي، هزينة اقتصادي و محدوديتها، هزينة فرصت ازدسترفته، هزينة مسائل خانوادگي و هزينة جسماني سنجيده است (Fawcett, 1976, p6).
در پژوهش حاضر نتايج نشان داد که ارزش مثبت فرزندان داراي هفت مقولة «نشاط و شادکامي»، «احساس خوش معنوي»، «اميدبخشي»، «ياريدهندگي»، «تقويت و توسعة خود»، «پايداري زندگي مشترک»، «پويايي و کارآمدي خانواده» ميباشد، و ارزش منفي فرزندان نيز داراي چهار مقولۀ «هراس از نيازهاي فرزندان»، «هزينة اقتصادي»، «مشکلات خانوادگي»، «زحمات جسمي» ميباشد.
مقولات بهدستآمده به مقولات فاوست (1976) نزديک ميباشد، اما از لحاظ محتوايي با عنايت به فضاي مذهبي ايران بهخصوص شهر قم، شامل مقولات اخلاق، مذهب، نوعدوستي هافمن (1973) نيز ميشود. مقولۀ احساس خوش معنوي خود شامل دو زيرمقولۀ «جلب خرسندي خدا و رسولش» و «احساس تقرب و نزديکي به خدا» ميباشد.
همچنين در مقولۀ ياريدهندگي که داراي پنج زيرمقولۀ «مايۀ برکت و افزايش رزق»، «کمک در کارهاي خانه»، «پشتوان برادر و خواهر خود»، «کمکيار دوران پيري»، «يار بعد از مرگ» ميباشد، دو مقولۀ «مايۀ برکت و افزايش رزق» و «يار بعد از مرگ» نيز ازجمله منافع معنوي فرزندان هستند که در تحقيقات پيشين به آن اشارهاي نشده است.
در مقولۀ تقويت و توسعة خود که شامل چهار زيرمقولۀ «پختگي و تکامل شخصيت»، «جامعهپذيري»، «مديريت منزل و تدبير معيشت»، «رشد معنوي» ميباشد، توجه به زيرمقولۀ «رشد معنوي» نيز برگرفته از نگرش فرهنگي و ديني والدين ميباشد.
در پژوهش حاضر والديني که داراي باورهاي مذهبي عميقتري بودند، تعداد فرزندان آنها بيشتر و همچنين ميل به فرزندآوري در ايشان بيشتر بود. يکي از عوامل فرهنگي مؤثر در ميل به فرزندآوري، نگرش ديني است (علوي، 1400، ص55). نتايج پژوهشهاي مختلف نشان ميدهد که نگرش مذهبي، تأثير فزايندهاي بر ميزان گرايش جوانان به فرزندآوري داشته است (کلانتري و ديگران، 1389؛ اوجاقلو و ديگران، 1393). مطالعۀ پژهان و کماليها (1394) در تهران نشان داد که اعتقادات مذهبي ارتباط مستقيم معناداري با فرزندآوري دارد و با افزايش اعتقادات مذهبي، فرزندآوري نيز افزايش مييابد. پيلتن و رحمانيان (1394) نيز در مطالعۀ خود گزارش کردند که بعد دينداري بر تمايل به فرزندآوري تأثير مستقيمي دارد.
مطالعۀ هيفورد و مورگان (2008) مشخص کرد زناني که دين در زندگي آنان نقش بسيار مهمي دارد، بهطور متوسط (69/0) نسبت به ساير زنان فرزند بيشتري دارند. نتايج مطالعۀ رستگار خالد و ديگران (1396) در تبيين رابطة تحولات فرهنگي با تغييرهاي فرزندآوري ايرانيان، نشان داد که ميزان بالاي دينداري، با سطوح پايين سکولاريسم و فردگرايي و درنتيجه توجه بيشتر به ارزشهاي خانوادگي و ميزان بالاي نرخ فرزندآوري همراه است.
دين و کاجيتسيباسي (2010) به بررسي تأثير ارزش کودکان و جايگاه آن در خانواده در ميان جوانان امريكايي و ترکيهاي ساکن شهر و روستا پرداختهاند. يافتهها اهميت بعد روانشناختي و حمايتي ارزش کودکان را براي جوانان نشان ميدهند. ترامسدورف، کيم و ناک (2005) تحقيقي تحت عنوان «عوامل مؤثر بر ارزش فرزندان و روابط بيننسلي در دورههاي تغيير اجتماعي» در کشورهاي آلمان، فرانسه، ترکيه، کره، چين، هند و آفريقاي جنوبي انجام دادهاند. يافتهها نشان داده که در کره، فوايد روانشناختي مهمترين دليل داشتن فرزند و فشارهاي مالي و شخصي مهمترين دليل نداشتن بچه ميباشد. در ترکيه، يافتهها بيانگر توجه به فرزندآوري بيشتر است. در آفريقا، مسائل اقتصادي به وفور يافت ميشود. در فرانســه، رابطۀ بين ارزش فرزندان، ارزشهاي خانوادگي و روابط بيننسلي نشان داده که تشابه زيادي بين جوانان و مادران هست. در پژوهش حاضر نيز اهميت بعد رواني ـ عاطفي فرزندان و جنبۀ حمايتي آنها در مقولات متعدد احصا شد، اما اين نکته حائز اهميت است که اين مهم با يکي دو بچه نيز حاصل ميشود که باز هم نرخ باروري کنوني کل کشور را نميتواند به بالاتر از حد جانشيني انتقال دهد، اما همانطور که در پژوهش کنوني ارزش معنوي فرزندان در زيرمقولات «ارزش احساسي معنوي»، «ارزش رشد معنوي» و «ارزش ياريدهندگي» اشاره شد، ميتوان با اصلاح خطاهاي ذهني والدين، تأکيد بر ارزشهاي ديني فرزندان و تقويت باورهاي مذهبي والدين (کلانتري و ديگران، 1389؛ اوجاقلو و ديگران، 1393؛ Hayfor & Morgan, 2008؛ رستگار خالد و ديگران، 1396)، تأثير بسزايي در افزايش باروري کل کشور ايجاد کرد.
از منظر ديني فرزندان داراي ارزش ذاتي بودهاند، در مقابل نگرش غربي که نگاه ابزاري و وسيلهاي به فرزندان دارند، و اين ارزش ذاتي فرزندان از همان ابتداي خلقت او آغاز ميشود. بر اساس منابع اسلامي فرزندآوري در راستاي ربوبيت تکويني و تشريعي الهي تعريف شده است؛ همانطور که خداوند در هنگام آفرينش انسان ميفرمايد: «به يقين جانشيني در زمين قرار ميدهم» (بقره: 30). علامه طباطبائي در ذيل آيه مينويسند: «خلافت نامبرده اختصاصى به شخص آدم ندارد، بلكه فرزندان او نيز در اين مقام با او مشتركاند؛ بنابراين خلافت عام مدنظر است نه خلافت خاص» (طباطبائي، 1417ق، ج1، ص 116). رسول خدا ميفرمايند: «شخص باايمان نبايد از تشكيل خانواده امتناع ورزد؛ [زيرا با اين اقدام] اميد مىرود خداوند فرزندانى روزىِ او گردانَد كه زمين را با "لا اله إلاّ الله" گرانبها سازند». بنابراين هدف از خلقت جهان، گسترش نسل توحيدي است؛ همچنين روايت مذکور ناظر به اين مسئله نيز هست که «اميد ميرود» خداوند فرزند صالحي عطا کند، شايد هم فرزند ناصالح شود. آنچه که مهم است نيت و اقدام خالصانة والدين در زمينة گسترش نسل توحيدي است؛ بنابراين والديني که اقدام به فرزندآوري مينمايند از همان ابتداي نيت خود، در ظل توجهات خاصة الهي قرار ميگيرند (علوي، 1403، ص105).
روزي امسلمه نزد پيامبر رسيد و عرض کرد: «همة افتخارات، نصيب مردان شده است، زنان چه سهمي از اين افتخارات را دارند؟» پيامبر فرمود: «آري (زنان هم افتخارات فراوانى دارند)! هنگامى که زن باردار مىشود، در مدت حمل بهمنزلة روزهدار و شب زندهدار و مانند کسى است که با جان و مال در راه خدا جهاد ميکند؛ چون وضع حمل مىنمايد، خدا آنقدر به او پاداش مىدهد که هيچکس اندازهاش را نمىداند؛ هنگامى که فرزندش را شير مىدهد، در برابر هر مکيدن کودک، خداوند پاداش آزاد کردن بردهاي از فرزندان اسماعيل را به او مىدهد و هنگامى که دوران شيرخوارگى کودک تمام شود، يکى از فرشتگان بزرگوار خداوند بر پهلوي او مىزند و ميگويد: اعمال خود را از نو آغاز کن؛ چراکه خداوند همة گناهان تو را بخشيده است» (حر عاملي، 1416ق، ج21، ص451).
مادري که بداند به اينچنين درجة رفيعي نائل ميشود، بهمعناي واقعي ارزش فرزندان را درک ميکند و در مقابل آن زحمات جسماني و هزينههاي فرزندان، و زماني که براي فرزند خود صرف ميکند، تحمل و استقامت بيشتري از خود نشان ميدهد و ميزان تابآوري بيشتري خواهد داشت. نظام جامع شخصيت زن زماني شکل ميگيرد و به کمال خود ميرسد که کارکرد خانوادگي خود را نيز محقق ساخته باشد. تا زماني که دختر ازدواج نکرده فقط نقش دختري خود را ايفا کرده است، اما هنوز به تکامل نرسيده و نظام جامع شخصيت او داراي کمبودهايي است، لکن از زماني که در کانون خانواده قرار ميگيرد و نقش همسري را نيز ميپذيرد، بخش ديگري از نظام جامع شخصيت او شکل ميگيرد و اين نظام با شکلگيري سومين خردهنظام شخصيت که همان نظام مادري است کامل ميشود (سبحاني، 1382، ص30). نظام جامع شخصيت مرد نيز همانند زن تا زماني که خردهنظامهاي همسري و پدري شکل نگيرد، و مرد نقش و کارکرد خود را در اين زمينه ايفا نکند، کامل نخواهد شد (صفورايي پاريزي، 1388، ص19).
يکي از باورهاي غلطي که در ذهن والدين بهواسطة تأثير فرهنگ غربي، با مباني فردگرايي، اومانيستي و لذتگرايي نهادينه شده، اين است که فرزندان زمينة کاهش روابط عاطفي و جنسي زوجين و تزلزل خانواده را ايجاد ميکنند، اما والدين به لحاظ ايجاد شبکة ارتباطي جديد پس از تولد فرزند، جاذبهها، دلمشغوليها و سرگرميهاي تازهاي را تجربه ميکنند که مرکز ثقل آن، فرزند است. مشاهدة ناتوانيهاي نوزاد، حس مسئوليت و شفقت را در والدين برمي انگيزد؛ ازاينرو آنها با کمک يکديگر، همة توان خويش را براي حمايت از او بهکار ميگيرند (جمعي از نويسندگان، 1396، ص184). رسول اکرم ميفرمايند: «فرزند جگرگوشة مؤمن است» (محدث نوري، 1408ق، ج15، ص112). امام علي ميفرمايد: «فرزندان ما جگرگوشههاي ما هستند» (محدث نوري، 1408ق، ج15، ص215). در روايت ديگر رسول خدا فرزندان را ميوة جان و قلب انسان (پاينده، 1382، ص333) خطاب ميکند. حضرت علي خطاب به امام حسن در جنگ صفين ميفرمايد:
فرزندم تو را ديدم که پارة تن من هستي، بلکه همة جان و تن من هستي؛ چنانکه اگر آسيبي به تو رسد مانند آن است که به من آسيب رسيده و اگر مرگ تو برسيد مانند آن است که مرگ من رسيده است (شريف رضي،1407ق).
بنابراين با اين همه محبت و علاقه، پدر و مادر حاضر نيستند بهراحتي اين جگرگوشة خود را با اختلاف يا طلاق آزرده خاطر کنند.
پژوهشهاي انجامشده در ايران نشان ميدهند، خانوادههاي بدون فرزند بيش از هر نوع خانوادة ديگر در معرض گسست قرار دارند. طبق آمارهاي ثبت احوال، 50 درصد طلاقهايي که در ايران صورت ميپذيرد مربوط به پنج سال نخست زندگي است؛ همان بازة ميانگين فاصلة ازدواج تا فرزند اول، يعني 3ـ5 سال ميباشد که فرزندي در خانواده نيست و با کوچکترين اختلاف و نزاع در بين زوجين زمينة طلاق فراهم ميشود (علوي، 1403، ص156). وقتي که به بررسي علل طلاقها ميپردازيم، يکي از علل بارز آن را نداشتن فرزند مييابيم؛ هرچند که ممکن است زوجين، خود تصميم به نداشتن فرزند گرفته باشند، و يا به دليل وجود مشکلات ژنتيکي و يا بيماريهايي که منجر به عدم فرزندآوري شده است، توان توليد نسل را نداشته باشند. بههرحال يافتههاي تحقيقاتي و مشاهدات باليني حکايت از آن دارد که عدم حضور فرزند در محيط خانواده، يکي از عوامل ناپايداري در زندگي مشترک است (فرجاد، به نقل از: شجاعي، 1386، ص342).
يکي ديگر از باورهاي غلطي که در ذهن والدين بهواسطة تأثير فرهنگ غربي نهادينه شده است، ترس از فقر و هزينههاي نگهداري و اقتصادي فرزندان است. از نظر اسلام خداوند نهتنها علت ايجادکنندة هستي، بلکه علت استمراردهندة آن نيز هست. او روزي همة آفرينش را از طريق اسباب مادي و غيرمادي تقدير ميکند: «خدا به هر که بخواهد بيحساب روزي ميدهد» (نور: 38)، «و رزق شما و آنچه به آن وعده داده ميشويد، در آسمان است» (ذاريات: 22). رزق، امري آسماني است که از عالم غيب به عالم شهود منتقل ميشود و خداوند بر اين مطلب قسم ياد کرده: «و هيچ جنبدهاي در زمين نيست، مگر اينکه روزي او برخداست» (هود: 6)، و آن را امري حتمي و ثابت ميداند. از اينجا روشن مىشود كه رزق و مرزوق متلازم با يکديگرند و از هم جداشدنى نيستند؛ پس معنا ندارد كه مرزوقى باشد كه در بقاي خود از رزقى استمداد جويد، ولى رزقى با آن مرزوق نباشد، و نه اين فرض معنا دارد كه رزقى وجود داشته باشد، ولى مرزوقى نباشد؛ همچنين اين فرض ممکن نيست كه رزق مرزوقى از آنچه مورد حاجت او است زيادتر باشد، و نه اين فرض ممكن است كه مرزوقى بدون رزق بماند. پس رزق داخل در قضاي الهى است، و دخولش هم اولى و اصلى است، نه بالعرض و تبعى، و اين معناى همين عبارت است كه مىگوييم «رزق حق است» (طباطبائي، 1417ق، ج18، ص375ـ377).
با مرور آيات سابق ميتوان دريافت که والديني که در راستاي فرزندآروي قدم برميدارند، نبايد نسبت به تأمين روزي فرزندان نگران باشند؛ زيرا مقتضاي رازقيت الهي نسبت به موجودات اين است که آنها را بدون روزي رها نکرده و رازقيت او محدود به تعداد خاصي از انسانها نباشد؛ ازاينرو خدا در قرآن، سنت جاهلي قتل اولاد به خاطر ترس از فقر را به شدت محکوم و از آن نهي کرده و روزي همه را تضمين ميکند (موسوي، 1397، ص82): «و فرزندانتان را از [ترسِ] تنگدستي نکشيد، ما شما و آنان را روزي ميدهيم» (انعام: 151).
علامه طباطبائي در ذيل آيه ميفرمايد:
كلمة «املاق» بهمعناى افلاس و نداشتن مال و هزينة زندگى است، «تملق» هم مشتق از همين ماده است، و اين مطلب يعنى كشتن فرزندان از ترس هزينة زندگى آنان در ميان عرب جاهليت سنتى جارى بوده؛ چون بلاد عرب غالب سالها دستخوش قحطى و گرانى مىشده، و مردم وقتى مىديدند كه قحطسالى و افلاس آنان را تهديد مىكند، فرزندان خود را مىكشتند تا ناظر ذلت فقر و گرسنگى آنان نباشند؛ لذا در آية مورد بحث كه ايشان را از اين عمل ناستوده نهى كرده، نهى را با جملة «نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ» تعليل كرده و فرموده: منطق شما در فرزندكشى جز اين نيست كه نمىتوانيد روزى و هزينة زندگى آنان را فراهم نماييد، و اين خود منطقى است غلط، براى اينكه اين شما نيستيد كه روزى فرزندانتان را فراهم مىكنيد، بلكه خداى تعالى است كه روزى ايشان و خود شما را مىدهد؛ پس شما چرا مىترسيد و از ترس آنان را به دست خود از بين مىبريد؟ (طباطبائي، 1417ق، ج7، ص374).
با نهادينه شدن نگرش ديني به ارزش فرزندان در مقابل نگرش غربي و ابزاري به فرزندان، ميتوان اهميت و ارزش واقعي فرزندان و فرزندآوري را به تصوير کشيد و برخي از سختيها و مشکلات در اين مسير را هم شيرين و زيبا در راه هدف خلقت انسان که همان تقرب الهي است، تحمل کرد. از نتايج اين پژوهش ميتوان در جهت تدوين برنامههاي افزايش باروري خانوادهها استفاده نمود؛ چنانکه با تأکيد و تقويت مقولههاي ارزش مثبت فرزندان و با تأمين و پاسخدهي شبهات و گرههاي ذهني ارزشهاي منفي فرزندان، ميتوان زمينة انگيزش و تصميمگيري والدين را در افزايش نرخ باروري کلي (TFR) رقم زد.
- احمدی، علییار و دیگران (1396). بررسی نگرش زنان به ارزش فرزندان (مورد مطالعه: زنان 15ـ49 سالة شهر شیراز). جامعهشناسی کاربردی، 28(67)، 61ـ78.
- اوجاقلو، سجاد و دیگران (1393). تغییرات نسلی ارزش فرزند و رفتار فرزندآوری زنان پیش و پس از انقلاب اسلامی (مطالعۀ موردی: شهر زنجان). زن در فرهنگ و هنر، 6(3)، 409ـ425.
- پاینده، ابوالقاسم (1382). نهج الفصاحه (کلمات قصار حضرت رسول با ترجمة فارسی بهانضمام فهرست موضوعی در آخر کتاب و مقدمهای جامع از زندگی محمد (ص)). تهران: دنیای دانش.
- پژهان، علی و کمالیها، آنیتا (1394). تأثیر عوامل فرهنگی بر باروری زنان 15ـ49 سال منطقة 12شهر تهران. جامعهپژوهی فرهنگی، 6(2)، 115ـ137.
- پیلتن، فخرالسادات و رحمانیان، محمد (1394). بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر تمایل به فرزندآوری زنان و مردان متأهل (مورد مطالعه: زنان و مردان 25ـ45 سالة شهر جهرم). مطالعات توسعة اجتماعی ایران، 7(2)، 121ـ134.
- جمعی از نویسندگان (1396). دانش خانواده و جمعیت. قم: معارف.
- حر عاملی، محمد بن حسن (1416ق). تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة. قم: مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث.
- حسینی، حاتم (1381). درآمدی بر جمعیتشناسی اقتصادی ـ اجتماعی و تنظیم خانواده. همدان: دانشگاه بوعلی سینا.
- خنیفر، حسین و مسلمی، ناهید (1401). اصول و مبانی روشهای پژوهش کیفی. تهران: نگاه دانش.
- رازقی نصرآباد، حجیه بیبی و سرایی، حسن (1393). تحلیل کوهورتی (نسلی) نگرش زنان دربارة ارزش فرزند در استان سمنان. زن در توسعه و سیاست، 12(2)، 229ـ250.
- رستگار خالد، امیر و دیگران (1396). «جهتگیری ارزشی زنان و کنترل باروری. شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده، 19(75)، 7ـ29.
- رئیسی، عنایتالله (1376). بررسی پدیدة فرزندخواهی و ارزشهای مثبت و منفی کودکان برای والدین. پایاننامة کارشناسی ارشد جامعهشناسی. شیراز: دانشگاه شیراز.
- ساجدی، علیرضا (1404). مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور. در دیدار با ستاد جمعیت حوزههای علمیۀ کشور.
- سبحانی، محمدتقی (1382). الگوی جامع شخصیت زن مسمان. قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.
- شجاعی، محمدصادق (1386). نقش فرزند در استحکام و بهداشت روانی خانواده. در: تقویت نظام خانواده و آسیبشناسی آن. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- شریف رضی، محمد بن حسین (1407ق). نهج البلاغه. قم: مؤسسة دار الهجرة.
- صفورایی پاریزی، محمدمهدی (1388). شاخصهای خانوادة کارآمد از دیدگاه اسلام و ساخت پرسشنامة آن. رسالۀ دکتری روانشناسی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- طباطبائی، سید محمدحسین (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- علوی، سیداسماعیل (1403). تغییر نگرش به فرزندآوری؛ رویکردی اسلامی روانشناختی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- علوی، سیداسماعیل ( 1400). ساخت و اعتباریابی پرسشنامة اولیة نگرش به فرزندان بر اساس منابع اسلامی. روانشناسی و دین، 14(2)، 7ـ24.
- کلانتری، صمد و دیگران (1389). بررسی جامعهشناختی گرایش به فرزندآوری و برخی عوامل مرتبط با آن (مورد مطالعه: جوانان متأهل شهر تبریز). جامعهشناسی کاربردی، 21(37)، 83ـ104.
- مشفق، محمود و غریب عشقی، سارا (1391). تحلیلی بر رابطة ارزش فرزندان و باروری بین زنان تهرانی. مطالعات راهبردی زنان، 15(58)، 93ـ121.
- موسوی، سیدمرتضی (1397). رزاقیت الهی و افزایش جمعیت (مبانی کلامی جمعیت). قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- محدث نورى، حسین بن محمدتقى (1408ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. قم: مؤسسة آل البیت(ع).



