معرفت فرهنگی اجتماعی، سال شانزدهم، شماره اول، پیاپی 61، زمستان 1403، صفحات 67-88

    صورت‌بندی مفهوم جنسیت در انگارة اسلامی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدعارف محبی / دانش‌آموختة سطح چهار جامعۀ المصطفی العالمیه / ma.mohebbi2014@gmail.com
    dor 20.1001.1.20088582.1403.16.1.4.9
    doi 10.22034/marefatefarhangi.2025.5001646
    چکیده: 
    مفاهیم در دستگاه نمادین زبان نزدیک به یکدیگر استعمال شده و معنای ملموس خود را از مجموع دستگاه به‌دست می‌آورند. کشف معانی کلمات مستلزم دانستن دستگاه تصوری است که دستگاه زبانی درصدد بیان آن می‌باشد. جنسیت از مفاهیم کانونی در دستگاه زبانی است که در انگاره‌های متفاوت، معانی نسبتاً متفاوتی را تداعی می‌کند. این مقاله با روش کتابخانه‌ای برای تمهید داده‌ها و پردازش آنها با «روش تفسیر موضوعی معناشناسانه» کوشیده است مفهوم جنسیت در دستگاه معنایی اسلام را واکاوی کند. برای تحقق این مهم، مفهوم جنسیت در این تحقیق به‌مثابۀ مفهوم کانونی مدنظر قرار گرفته و از طریق تعیین نسبت آن با مفاهیم کلیدی مرتبط، سطوح و ابعاد آن از منظر متون دینی آشکار شده است. در سطح خاستگاه تفاوت‌های جنسیتی، به مفهوم جنس و تفاوت‌های جنسی اشاره شده و ضرورت توجه به احکام جنسیتی در مناسبات اجتماعی مستدل گردیده است. مفهوم هویت جنسیتی ناظر به نظام شخصیتی زنانه و مردانه است که بازتابندة کرامت، حقوق و خودسازی جنسیتی می‌باشد. مفهوم جنسیت و تقسیم کار، پایگاه، نظام هنجاری و جامعه‌پذیری جنسیتی را در متن مناسبات اجتماعی به‌ویژه در نهاد خانواده منعکس می‌سازد. بر مبنای این صورت‌بندی جایگاه بنیادین جنسیت در ساختار جامعۀ اسلامی و به‌تبع آن در مطالعات جامعه‌شناسی اسلامی آشکار می‌شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Formulation of the Concept of Gender in the Islamic View
    Abstract: 
    In the symbolic system of language, concepts obtain their meaning from the whole system and are used close together. Discovering the meanings of words requires knowing the conceptual system that the linguistic system seeks to express. Gender is a focal concept in the linguistic system and evokes relatively different meanings in different concepts. Using the library method, this article has tried to analyze the concept of gender in the semantic system of Islam by collecting data and processing them through the “method of semantic thematic interpretation”. For this purpose, the concept of gender is considered as a focal concept. By determining the relation of gender to the key concepts, its levels and dimensions are discovered based on religious texts. In terms of the origin of gender differences, the concept of gender and sexual differences is referred to and the necessity of paying attention to gender rules in social relations is substantiated. The concept of gender identity refers to female and male personality and reflects dignity, rights and gender self-development. The concept of gender and division of labor reflects the base, normative system and gender socialization in the context of social relations, especially in the family institution. Based on this formulation, the fundamental position of gender in the structure of Islamic society and consequently in Islamic sociology studies is revealed.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    زبان دستگاه نمادين است که انسان‌ها از طريق آن با همديگر رابطه برقرار مي‌کنند. دستگاه زبان فراتر از اين نقش، ابزار تفکر آدمي‌ به‌شمار مي‌آيد. زبان متشکل از مجموعه مفاهيمي است که به‌مثابۀ يک سيستم داراي ساختار کلي و خرده‌نظام‌‌هاي مرتبط به همديگر بوده و معطوف به خلق معنا براي پديده‌هاي «زيست جهان آدمي» عمل مي‌کند. مفاهيم نمادهايي هستند که تصورات انساني را بازتاب مي‌دهند (ايزوتسو، 1378، ص24). زبان به‌عنوان دستگاه ارتباطاتي حامل اين معناست که کلمات از جهت اهميت داراي وزن يکسان نبوده و منعزل از همديگر معناي موردنظر را القا نمي‌کند؛ زيرا مفاهيم داراي معناي لغوي و نسبي مي‌باشند. وقتي مفاهيم در دستگاه زباني خاص صورت‌بندي مي‌شوند، غالباً با حفظ معناي اصلي داراي معناي نسبي مي‌شوند که اين معنا از دستگاهي به دستگاه ديگر متفاوت است؛ زيرا کلمات در دستگاه ارتباطاتي نزديک به يکديگر استعمال شده، معناي ملموس خود را دقيقاً از مجموعه دستگاه به‌دست مي‌آورند. کشف معاني دقيق کلمات مستلزم دانستن دستگاه تصوري است که دستگاه زباني درصدد بيان آن مي‌باشد. از آسيب‌هاي جدي در حوزۀ معرفت‌شناسي جهان اسلام، غفلت از معناي مفاهيم در دستگاه زباني قرآن کريم است.
    قرآن به ‌دليل اينکه مي‌خواهد دستگاهي تصوري ارائه کند که براي هميشه معنادار باشد، کشف معاني کلمات آن داراي پيچيدگي‌هاي بيشتري از دستگاه‌هاي زبان بشري است. براي فهم کلام بشري عمدتاً دانستن معاني صرفي و قواعد نحوي ادبيات آن زبان کافي است، اما قرآن دستگاه تصوري است كه الفاظش در عين اينكه از يكديگر جدا هستند، به همديگر متصل بوده و هريك بيانگر ديگرى مي‌باشد و اين ارتباط به‌قدري دقيق است که يکي شاهد بر مراد ديگرى است (طباطبائي، 1374، ج‏3، ص118). براي کشف معناي کلمات بايد مفاهيم در شبکۀ مفهومي خود مورد مطالعه قرار گيرند. هر شبکۀ مفهومي ميدان معناشناختي است و هر ميداني با محوريت کلمۀ کانوني و تعدادي از کلمات کليدي ساخته مي‌شود. مفهوم کانوني، نقطۀ مرکزي است که مجموعه‌اي از مفاهيم کليدي همچون دانه‌هاي خوشه در اطراف آن با يکديگر مرتبط مي‌شوند و ابعاد يا وجهي از وجوه معنايي آن را مشخص مي‌کنند و روي‌هم‌رفته يک حوزۀ معنايي خاص را شکل مي‌دهند. دشواري کار تشخيص دادن کلمۀ کانوني از ميان مجموعه کلمات کليدي است که اين انتخاب به‌ناچار به استنباط فرد بستگي پيدا مي‌کند (ايزوتسو، 1361، ص28). يکي از مفاهيم کانوني در دستگاه زباني قرآن مفهوم جنسيت است، واکاوي ابعاد مفهومي آن در اين دستگاه، ديدگاه اسلام در حوزۀ مناسبات جنسيتي را فهم‌پذير مي‌سازد.
    در دستگاه تصوري قرآن، حيات انساني معطوف به مفهوم کانوني طيبه معنا مي‌يابد، در متون ديني، شيوه‌هاي ساختاربندي حيات طيب و شکل دادن به «زندگي پاکيزه» به‌خوبي ترسيم شده است و درواقع تمام گزاره‌هاي ديني به‌نحوي مستقيم يا غيرمستقيم انسان‌ها را به ساختن جامعۀ طيب دعوت مي‌کنند. جامعۀ طيب داراي حيات (نحل: 97)، فرهنگ (ابراهيم: 24)، نهادهاي اجتماعي (اعراف: 58)، معيشت (غافر: 64)، ذريه (آل‌عمران: 38)، محيط (سبأ: 15) و مرگ طيب (نحل: 32) است. اشراب معناي طيب در مفاهيم ديگر، معاني آنها را نيز متأثر مي‌سازد. غفلت از اين نکته مطالعات علمي‌ در ظاهر اسلامي را متعارض با نظام معنايي و الزامات جامعۀ توحيدي مي‌سازد. جنسيت يکي از مفاهيمي است که تفسير غيرفني از آن منشأ بدفهمي‌هاي وسيع شده است. جنسيت در نگرش اسلام از مفاهيم کانوني است که معطوف به حيات طيبه معنا يافته و با تمام ميدان‌هاي اجتماعي که حضور جنسيتي افراد در آنها تصور مي‌شود، مرتبط است. اين تحقيق به‌منظور واکاوي مفهوم جنسيت در دستگاه تصوري اسلام، سعي دارد از طريق صورت‌بندي مفهوم جنسيت با مفاهيمي کليدي مرتبط با آن از قبيل منزلت، زنانگي، مردانگي، هويت، حقوق، عدالت، پايگاه، هنجار و جامعه‌پذيري جنسيتي، به اين پرسش پاسخ دهد که خاستگاه تفاوت‌هاي جنسيتي و احکام مرتبط با آن در نگرش اسلام چيست؟
    پيشينة تحقيق
    در حوزۀ جنسيت مطالعات جدي و فراواني صورت گرفته است، اما کمتر از زاويه‌ا‌ي به اين موضوع ورود کرده‌اند که اين تحقيق به آن نگريسته است. تحقيقات نسبتاً مرتبط با اين پژوهش را مي‌توان به سه دستة کلي دسته‌بندي کرد:
    الف) دسته‌اي از تحقيقات هرچند جنسيت را از منظر غيرديني تحليل کرده‌اند، اما‌ در مجموع بازتابند‌ة ضرورت توجه به نقش جنسيت در حيات انساني است؛ ازجمله:
    1. انسيه جلالوند (1394) در «واکاوي مفهوم جنسيت‌مداري در آموزش و پرورش ايران»، عمدتاً به بايدها و نبايدهاي مبنا قرار دادن جنسيت در سياست‌گذاري‌هاي آموزشي پرداخته و توجهي به مفهوم جنسيت در متون ديني ندارد؛
    2. احمد افروز و ابوالفضل دانايي (1397) در «مطالعۀ تأثير جنسيت در شکل‌گيري معناي پيام در فرايند ارتباطات»، تفاوت‌هاي ارتباطي و درک معناي پيام بين زنان و مردان را نشان مي‌دهند؛
    ب) برخي تحقيقات مربوط به مباني انسان‌شناختي و جامعه‌شناسي جنسيت مي‌شوند که از آن جمله مي‌توان به پژوهش‌هاي ذيل اشاره نمود:
    1. عبدالله جوادي ‌آملي (1388)، زن در آينۀ جلال و جمال؛
    2. مرتضى مطهرى (1377)، ‏مجموعه ‌آثار (نظام حقوق زن در اسلام)، ج19؛
    3. شهلا باقري (1389)، راهبرد نظريه‌پردازي در جامعه‌شناسي جنسيت و جامعه‌شناسي خانواده؛
    4. حسين بستان (1394)، جامعه‌شناسي جنسيت با رويکرد اسلامي؛
    5. حسين سوزنچي (1399)، جنسيت و فطرت؛ گامي به‌سوي يک «نظريۀ جنسي» اسلامي؛
    ج) دسته ديگري از تحقيقات هرچند با پژوهش مورد نظر قرابت بيشتري دارند؛ اما هيچ‌کدام مفهوم جنسيت را به‌طور مستقل از منظر متون ديني مورد واکاوي قرار نداده‌اند؛ ازجمله:
    1. سعيده الهي‌دوست و ديگران (1401)، در «مقايسه و ارزيابي نقش‌هاي جنسيتي در فرهنگ قرآن کريم»، از رسالت حضرت موسي و وظايف حضرت مريم، اشتراک زنان و مردان در حقيقت انساني و تفاوت نقش‌هاي جنسيتي را استنباط مي‌کنند؛
    2. ابوالحسن باراني و عصمت نيري (1403) در پژوهشي با عنوان «واکاوي تطبيقي پيامدهاي عدالت جنسيتي در نظريه‌پردازي مفسران فمينيسم اسلامي، با تأکيد بر آراي علامه طباطبائي»، آيات ناظر به جنسيت را با محوريت عدالت جنسيتي در اين دو رويکرد تحليل کرده‌اند؛
    3. مهديه‌سادات مستقيمي (1389)، در پژوهشي «رابطۀ ارزشمندي و جنسيت در دو تحليل عرفاني و قرآني» را بررسي کرده و نشان مي‌دهد که تفاوت‌هاي جنسيتي آسيبي به منزلت يکسان انساني زنان و مردان نمي‌زند؛
    4. مجتبي عطارزاده (1387) در «بررسي تطبيقي مفهوم جنسيت در اسلام و غرب»، عمدتاً به نقد نگرش مدرن نسبت به زنان پرداخته است؛
    5. فريبا علاسوند (1401) در «واکاوي مفهومي معيارهاي برابري و نابرابري در نظريه‌هاي عدالت و عدالت جنسيتي»، مي‌خواهد با واکاوي مفهوم جنسيت به اين پرسش پاسخ دهد که نسبت ميان معيارها در نظريه‌هاي مهم عدالت با جنسيت چيست؛
    و تعدادي از پژوهش‌هاي ارزشمند ديگري که نقش جنسيت در مناسبات اجتماعي را منعکس مي‌سازند. ترديدي نيست که هر دسته از اين پژوهش‌ها در بعدي از ابعاد اين تحقيق از منابع مهم نظري به‌شمار مي‌آيند، اما به ‌دليل اهميت مبنايي مفهوم جنسيت در دانش نوپاي جامعه‌شناسي جنسيت در حوزۀ علوم انساني اسلامي و عدم تحقيقات کافي در اين موضوع، به نظر مي‌رسد که واکاوي اين مفهوم از منظر متون ديني نياز به پژوهش‌هاي جدي داشته باشد. در اين تحقيق سعي ‌شده که جنسيت به‌مثابۀ مفهوم کانوني در دستگاه تصوري قرآن و در پيوند با برخي مفاهيم کليدي مرتبط با آن معنا‌شناسي گرديده و در نهايت نشان‌ داده شود که جنسيت ريشه در خاستگاه آفرينش انسان‌ داشته و الزامات آن در تمام ابعاد و سطوح حيات فردي و اجتماعي انسان‌ها ساري و جاري است. بر همين مبنا نوآوري اين تحقيق را نيز مي‌توان در صورت‌بندي ديدگاه اسلام در حوزۀ جنسيت دانست. منظور از صورت‌بندي تصوير سيستمي از مفاهيم کليدي مرتبط با مفهوم جنسيت است که به غنامندي جامعه‌شناسي اسلامي و تدوين نظريۀ جنسيت مدد خواهد رساند.
    مفهوم‌شناسي
    جنس در لغت گونه‌اي از هر چيز و جنسيت مصدر جعلي به‌‌معناي کيفيت جنس است که در اصطلاح جديد به رجوليت و انوثيت اطلاق مي‌شود (دهخدا، 1337، ج5، ص7875). در اصطلاح علوم اجتماعي جنس به تفاوت‌هاي زيست‌شناختي زن و مرد اشاره دارد و جنسيت ويژگي‌هاي شخصيتي است (دلفي، 1385، ص163). هويت جنسيتي مفهومي است که توجه به‌ آن به فهم مفهوم جنسيت کمک مي‌کند. هويت مفهومي ناظر به حالات شخصي است. هويت جنسيتي مشتمل بر دو بُعد فردي و اجتماعي است؛ در بعد فردي خصوصيات فردي جنس به‌عنوان بخشي از مفهوم خود برجسته مي‌شود و در بعد اجتماعي جنسيت به‌عنوان يک رده در سپهر اجتماعي، مبناي پاداش‌ها و تنبيه‌ها قرار مي‌گيرد (گل‌بهاري، 1401، ص282ـ283). هويت‌ جنسيتي از اقسام هويت اجتماعي بوده و ناظر به تجربة شخص از فرديت خود به‌عنوان مرد يا زن بودن است (هاشمي علي‌آبادي و خسروي، 1400، ص210). هويت جنسيتي در فرايند جامعه‌پذيري تحت ‌تأثير كنش‌هاي ديگران مهم، شكل مي‌گيرد و مدام بازتوليد مي‌شود (فولايان و برادران كاشاني، 1397، ص8). هرچند مفهوم جنسيت در قرآن نيامده؛ اما مي‌توان چنين مفهومي را از مقايسۀ مفاهيم رجال و نسأ استنباط کرد. مفهوم جنسيت در رويکردهاي مختلف با حفظ معناي لغوي، تفسيرهاي متفاوتي دارد که به کليات آن اشاره مي‌شود.
    رويکردهاي نظري
    در ارتباط با جنسيت دو رويکرد کلي وجود دارد: در رويکرد مدرن، به‌ويژه در انگارة فمينيستي، به اشتراک زن و مرد در حيثيت انساني تأکيد شده و با ناديده‌انگاري تفاوت‌هاي جنسي، جنسيت پديده‌اي اجتماعي در جامعۀ مردسالار دانسته مي‌شود و ازاين‌رو مهندسي جامعه بر مبناي جنسيت، ستم عليه زنان تلقي مي‌شود، اما در رويکرد اسلامي جنسيت بر بنياد خلقت دو گونة انسان تفسير شده، تأکيد بر هماهنگي هويت جنسيتي با ماهيت انساني زن و مرد مي‌شود. در اين رويکرد نيز ديدگاه‌هاي متفاوتي وجود دارد که به سه تفسير کلي ظاهرگرايي، عقل‌گرايي، برهاني عرفاني و در نهايت به رويکرد منتخب «روش تفسير موضوعي معناشناسانه» به‌اجمال اشاره مي‌شود.
    ظاهرگرايي
    ظاهر‌گرايان هرچند ديدگاه‌هاي نسبتاً متفاوتي دارند؛ اما در اينجا صرفاً به نگرش وهابيت که بهتر از فرقه‌هاي ديگر، بن‌بست‌هاي بي‌توجهي به دستگاه زباني قرآن در فهم مفاهيم ديني را بازتاب مي‌دهد، به‌اجمال اشاره مي‌شود. مفهوم جنسيت در اين نگرش از جايگاه مهمي برخوردار است. وهابيت به ‌لحاظ انسان‌شناسي، زن را موجودي درجۀ دوم به‌شمار آورده و به‌گونه‌اي زنان را ضعيف تلقي مي‌کند که گويا آنها را خارج از جرگۀ انسان‌ها مي‌دانند (فرمانيان، 1399، ص51ـ52). بن‌باز از مفتيان وهابيت تصريح مي‌کند اگر انسان از مقابل نمازگزار عبور کند اشکال ندارد، اما عبور برخي چيزها ازجمله زن، موجب بطلان نماز مي‌شود (رفيعي، 1403). در اين نگرش زن به‌عنوان موجودي شر، جهنمي و شيطاني معرفي شده و کرامت انساني وي انکار مي‌شود، با استناد به برخي احاديث جعلي و متأثر از ديدگاه عهدين، زن عنصر پليدي دانسته مي‌شود که مردان را فريفته و به گناه آلوده مي‌کند (ميرعلي و رضائي، 1395، ص53ـ56). زن در انديشۀ وهابيت بيشتر به‌مثابۀ خدمتگزار مرد تفسير مي‌شود، داعش با نگاهي استراتژيک، کارکرد‌هاي مختلف و غيراخلاقي براي زنان قائل است و با بهره‌کشي جنسي از زنان در پوشش‌هاي گوناگون به استثمار آنان مي‌پردازد (فتاحي، 1402). جهاد نکاح از بدعت‌هاي آنهاست، محمد العريفي، مفتي وهابي معتقد است براي دختران بالاي چهارده سال و زنان بيوه جايز است با مجاهدين ازدواج کنند و مدت آن نبايد بيش از چند ساعت باشد تا نوبت به باقي مجاهدين هم برسد (رفيعي، 1403)، در توجيه جهاد نکاح، آن را سنت حسنۀ معاويه در جنگ صفين مي‌داند (عصر ايران، 1393).
    عقل‌گرايي
    در رويکرد عقل‌گرايي جنسيت عمدتاً بر مبناي تفاوت‌هاي زنان و مردان در نحوۀ آفرينش، مورد توجه قرار گرفته و از همين خاستگاه ابعاد و مفاهيم مرتبط با آن تفسير مي‌شود. در اين ميان شهيد مطهري مسائل حقوقي مرتبط با جنسيت را در يک مجموعه نظام‌مند مورد تحليل قرار مي‌دهد (مطهرى، 1378، ج‏12، ‏ص567) و با ارجاع به پيوند حقوق با ارزش‌هاي اخلاقي در سبک ‌زندگي اسلامي، تشابه حقوقي را خلاف عدالت جنسيتي دانسته، معتقد است اسلام بر مبناي پاره‌اي از تفاوت‌هاي طبيعي ميان زن و مرد، تشابه حقوقي را ظلم بر زن دانسته و از امتيازات حقوقي مساوي، اما متناسب با خلقت زنانه و مردانه دفاع مي‌کند (مطهرى، 1377، ج‏19، ص139). از نظر وي زنان و مردان متناسب با هدفي که براي آن آفريده شده‌اند، داراي استعدادهاي مناسب و نسبتاً متفاوتي هستند و لازمۀ استعدادهاى جنسيتي، تفاوت‌ آنها در حقوق و تکاليف است (مطهرى، 1377، ج‏19، ص158ـ159). از منظر استاد مطهري دستگاه خلقت از طريق آفرينش زن و مرد، توليد نسل را تعقيب مي‌کند، براي تقويت همکاري آنها طرح اتحاد را ريخته است، كارى كرده است كه منفعت‌طلبى تبديل به خدمت و ايثار شود، تفاوت‌هاي طبيعي زن و مرد موجب جذابيت آنها براي همديگر مي‌شوند، علاقه زن و شوهر به همديگر ايثارگرايانه بوده (مطهرى، 1377، ج‏19، ص181ـ182)، زن متکي و مرد تکيه‌گاه به‌شمار مي‌آيد (مطهرى، 1378، ج‏11، ص492). از منظر ايشان جنسيت خاستگاه اصلي تفاوت در سبک زندگي زنانه و مردانه بوده و هرکدام بايد به بسط مواهب طبيعى خود در جهت سرشت خاص خويش بدون تقليد از جنس مقابل خود بكوشند (مطهرى، 1377، ج‏19، ص168).
    برهاني عرفاني
    گروهي از متفکران مسلمان جنسيت را از منظر عرفاني تحليل کرده و زن را مظهر جمال و مرد را مظهر جلال الهي مي‌دانند. از منظر عرفا روح منزه از پديده‏هاي ذكورت و انوثت بوده، مردانگي و زنانگي وصف تن است (جوادي ‌آملي، 1388، ص100). بدن ابزار محض براي روح بوده (جوادي ‌آملي، 1388، ص140) و كمالات انساني مربوط به روح مجرد مي‌شود، جنسيت از احکام تن و در سطح كارهاي عملي معنا يافته (جوادي ‌آملي، بي‌تا، ج2، ص166) و در سطح روحاني اساساً دوگانگي جنسيت ديده نمي‌شود (جوادي ‌آملي، 1388، ص76ـ80)، منتها روح به‌مثابۀ آب است که در دو ظرف متعين زنانه و مردانه ريخته شده و متناسب با همان ظروف شکل ويژه مي‌يابند (مستقيمي، 1389، ص199ـ200). زن به ظرافت گل خلق شده و وظايف ظريفانه دارد، اما مرد داراي صلابت جسمي بوده و عهده‌دار کارهاي سخت است (جوادي ‌‌آملي، 1388، ص217). تفاوت‌ آنها صنفي است مانند تفاوت اصناف ديگر. تناکح امري فراگير و عامل پيوند نکاح، محبت دانسته مي‌شود (عطار و ديگران، 1398، ص5)، تناکح ناشي از حرکت حُبّي در مراتب کلي وجود است. برخي از عرفا عالم خاک را صورت نازلة تناکحات عالية آسماني مي‌دانند. از اين منظر تفاوت‌ جنسيت زن و مرد براي حصول نوع نازلة تناکح در اين عالم و تکثير نسل تفسير مي‌شود (مستقيمي، 1389، ص209ـ210). در انگارة عرفاني همة تجليات به‌ مسئلة عشق باز مي‌گردند، عشقي که مبدأ آن غريزۀ جنسي باشد نيز خبيث نيست؛ زيرا غريزۀ جنسي خبيث نيست. مهم اين است که در اين عشق ملازمات شرعي رعايت شود، عشق در چارچوب زناشويي پرتوي از عشق عرفاني است؛ چون حجاب و عفت در کنار عشق متقابل زن و شوهر، راهي به‌سوي خدا مي‌سازد (مستقيمي، 1389، ص214ـ216).
    رويکرد تلفيقي
    رويکرد اين تحقيق هرچند مبتني‌بر رويکردهاي عقلي و عرفاني است؛ اما رويکرد روش‌شناختي آن ترکيبي است. روش مسيري است که براي تحصيل يك معرفت طي مي‌شود، اما روش‌شناسي نوعي معرفت درجۀ دوم است كه از نظر به روش‌هاي معرفتي پديد مي‌آيد. روش و روش‌شناسي متناسب با انواع نظام‌هاي معرفتي، متنوع است و هر معرفتي از هر نوع روشي به‌دست نمي‌آيد و انواع مختلف تحقيق، روش‌هاي گوناگوني را طلب مي‌كند (پارسانيا، 1388، ص40ـ41). در حوزۀ معارف اسلامي، قرآن منبع اصلي معرفت است؛ زيرا ساير منابع معرفتي يا اساساً اعتبار خود را از قرآن اخذ مي‏کنند، يا اينکه در پرتو عقلانيت قدسي قرآن بارور مي‏شوند. رويکردهاي روش‌شناختي فهم قرآن متعدد است که از ميان آنها ابتکارات علامه طباطبائي در روشمند کردن «تفسير قرآن به قرآن»، رويکرد موضوعي شهيد صدر و ديدگاه معناشناختي ايزوتسو، به‌رغم اينکه هرکدام عمدتاً محوري از محورهاي تفسيري را پوشش داده و چشم‌اندازهاي متفاوتي را آشکار مي‌سازد، اما از قرابت‌هاي زيادي نيز برخوردار بوده و مباحث آنها به‌گونه‌‌اي همديگر را تکميل مي‌کنند که از طريق ترکيب قواعد و ابزارهاي تفسيري آنها، مي‌توان به‌طور دقيق‌تر موضوعات مورد تحقيق ازجمله مفهوم جنسيت از منظر متون ديني را واکاوي کرده و مؤلفه‌هاي معناي آن را بررسي کرد.
    تفسير قرآن بـه قرآن، عبارت است از تبيين آيات فرعي به‌وسيلۀ آيات محوري، و مراد از آيات محوري به تعبير علامه «غرر آيات» (جوادي ‌آملي، 1395، ج1، ص61)، آياتي هستند که‌ مواد لازم را براي پي‏ريزي يك بناي معرفتي در خود دارند، اما آيات فرعي تنها عهده‏دار بخشي از مواد اين بنا مي‌باشند. از ابتکارات علامه شناسايى چنين آيات زيربنايي است كه در پرتو آنها مفاد بسيارى از آيات روبنايي روشن مى‏شود (طباطبائي، 1374، ص19). «توحيد مرکز بودن قرآن»، اصل راهبردي از منظر علامه است؛ چراکه معارف توحيدي اساس تمام معارف قرآني را شکل مي‌دهد. بر همين اساس است که علامه آيات توحيدي را به‌عنوان «غرر آيات» مفسر ساير آيات مي‌داند (طباطبائي، 1374، ج10، ص139). بر اساس اين اصل، صورت‌بندي ديدگاه قرآن در تمام موضوعات ازجمله در باب «جنسيت» بايد در پرتو مفاهيم توحيدي انجام شوند.
    روش موضوعي از منظر شهيد صدر داراي اهميت محوري است و مقصود از آن، بيان مفاد مفاهيم قرآن در موضوع خاص با بهره‌‌گيري از مجموعه آيات مرتبط با آن موضوع، بر اساس روش عقلايي و ادبيات زبان عربي است (رجبي، 1388، ص3). از اصول مهم روش موضوعي، گفت‌وگومحوري، واقع‌گرايي (صدر، 1424ق، ص30ـ34) و بهره‌گيري از انديشۀ بشري، يعني مطالعۀ تطبيعي نظريۀ متفکران با نظريۀ قرآني در موضوع مورد نظر است (بري، 1422ق، ص177ـ179). طبق اين اصول، فرايند اکتشاف نظريۀ قرآن از درون نص آغاز و به نص ختم نمي‌شود، بلکه‏ فرايند پژوهش از متن زندگى شروع و به استنباط قوانيني از نصوص منتهى مى‏شود. به اين صورت که محقق پرسش‌هايي را از واقعيات زندگي بر قرآن عرضه مي‌دارد تا موضع اسلام را در قبال آنها به‌دست آورد.
    مبنايي‌ترين فرض معناشناختي ايزوتسو، نظام‌مندي آيات است و از اين منظر مفاهيم در بيرون از شبکۀ ارتباطي فقط حامل معناي اوليۀ خود است و معناي اصلي آن در شبکه‌اي ارتباطي آشکار مي‌شود (ايزوتسو، 1361، ص17). او بر همين مبنا تلاش کرد تا با استفاده از روش‌هاي جديد معنا‌شناختي، نظريه يا به تعبير خود او ساخت «جهان‌بيني» قرآن را کشف کند. به باور او زبان تنها وسيلۀ سخن گفتن نيست، بلکه مهم‏تر از آن به‌عنوان وسيله‏اي براي تفسير کردن جهان که جامعۀ زباني را احاطه کرده است، به‌کار مي‏رود. طبق مفروضات اين روش، نظام معنايي قرآن متشکل از شبکه‌اي از مفاهيم کليدي است که روابط متقابل داشته و معاني‌شان متکي بر يکديگر است و اين شبکه‌ها حول مفاهيم کانوني شکل مي‌گيرند (ايزوتسو، 1361، ص4ـ5). بنابراين صورت‌بندي مفهوم جنسيت مستلزم آن است که تمام مفاهيم و آيات مربوطه در يک شبکۀ ارتباطي تحليل شوند.
    اين تحقيق با چنين رويکرد ترکيبي که مي‌توان از آن به «روش تفسير موضوعي معناشناسانه» نيز تعبير کرد و با استفاده از روش کتابخانه‌اي، سعي دارد مفاهيم کليدي‌ مرتبط با مفهوم جنسيت را از متون ديني به‌ويژه آيات قرآن استخراج کرده و شبکۀ مفهومي اين حوزه را متناسب با دستگاه زباني قرآن صورت‌بندي کند. اين مدل مشتمل بر اصول راهبردي و فنون کاربردي است. مراد از اصول راهبردي، قواعدي زيربنايي است که چارچوب کلي مواجهه محقق با نصوص را تعين مي‌بخشند. اين اصول عمدتاً از رويکرد موضوعي شهيد صدر و روش تفسيري علامه اخذ شده‌اند. فنون همان ابزارهاي کاربردي هستند که شناسايي نظام معنايي يا فهم مفاهيم و آيات قرآن را ميسر نموده و زمينۀ اکتشاف نظريۀ قرآن در باب موضوع مورد پژوهش را تمهيد مي‌کند که عمدتاً بر مبناي نظريۀ معناشناختي ايزوتسو منطق‌سازي شده است. در اين مدل روشي جنسيت مفهوم کانوني و ميدان معناشناختي به‌شمار مي‌آيد که با مجموعه مفاهيم کليدي، ديدگاه توحيد مرکزي قرآن در اين حوزه را مشخص مي‌کند. هرچند مفهوم جنسيت با مفاهيم فراواني مرتبط است؛ اما مفاهيم کليدي آن تعدادي از مفاهيم محوري از قبيل تفاوت‌هاي جنسي، هويت جنسيتي، تقسيم ‌کار جنسيتي و مفاهيم مرتبط با اين محورها هستند که در پيوند با همديگر تا حدودي چيستي، سطوح، ابعاد و احکام جنسيت در قرآن را قابل فهم ساخته و ضرورت نگاه سيستمي به اين موضوع در جامعه‌شناسي اسلامي را آشکار مي‌سازد.
    جنسيت و تفاوت‌هاي جنسي
    تفاوت‌هاي جنسي مفهوم ناظر به خاستگاه جنسيت است. جنسيت بر مبناي معارف قرآني هرچند در گوهر هستي (نساء: 1) و هدف غايي از خلقت زن و مرد نقشي ندارد (ذاريات: 56)؛ اما دوگونه آفريده شدن آنها حاکي از نقش‌هاي جنسيتي متقابل است که دستگاه خلقت به ‌عهده آنها نهاده است. مرد و زن هرکدام به‌‌تنهايي ناقص بوده و از مجموع آن ‌دو، يگانة کامل به وجود مي‌آيد (ابراهيمي‌پور و ديگران، 1395، ص350). زن به ظرافت گُل خلق شده (صدوق، 1413ق، ج‏3، ص556) و امانت الهي در دست مرد است (نوري، 1408ق، ج‌14، ص255). زنان و مردان کارگزاران الهي در نظام آفرينش به‌منظور توليد و بازتوليد نسل توحيدي در کادر زناشويي هستند (نساء: 1). در راستاي تحقق اين هدف، گرايش‌هاي نسبتاً متفاوت، اما متقابلي در وجود زن و مرد تعبيه شده‌اند که منجر به تشکيل خانواده مي‌شود. زن منبع آرامش (روم: 21) و مرد عهده‌دار آسايش در نهاد خانواده هستند (نساء: 34). خلقت دوگونه و نقش‌هاي نسبتاً متفاوت زنان و مردان، موجب تفاوت‌هاي هرچند نسبي، اما معنادار در ساختار نفس زنانه و مردانه مي‌شود. ساختار نفس انساني متشکل از سه دستگاه درهم‌تنيدة ادراکي، تمايلات و توانايي است. دستگاه توانايي در قاعدۀ هرم قرار دارد و از زيرمجموعه تمايلات به‌شمار آمده و ناظر به نظام عملي است. بالاتر از آن، دستگاه تمايلات قرار دارد که از يک‌سو مبدأ قدرت و اراده محسوب مي‌شود و از سوي ديگر، متأثر از دستگاه ادراکي، يعني مسبوق به شناخت مي‌باشد (جوادي‌ آملي، 1389، ص192ـ199). از چنين خاستگاه هستي‌شناسانه مي‌توان نسبت جنسيت با تفاوت‌هاي اندامي، ادراکي و عاطفي زنان و مردان را درک و تعيين کرد.
    1. تفاوت‌هاي اندامي
    هرچند سطوحي از تفاوت‌هاي اندامي زن و مرد آشکار است؛ اما داده‌هاي علمي ظرفيت‌ها و ظرافت‌هاي را گزارش مي‌کند که به فهم فلسفۀ آفرينش زن و مرد از منظر قرآن مدد مي‌رساند. بر مبناي دانش تجربي، تفاوت‌هاي زيستي زن و مرد عمدتاً ناشي از تفاوت هورموني و متأثر از مواد ترشح شده از غدد تناسلي در خون است، به‌گونه‌اي‌که تک‌تک سلول‌هاي بدن، به‌ويژه سلول‌هاي دستگاه عصبي زن و مرد، نشانة جنسي بر روي خود دارند (حسين‌زاده، 1391، ص63). هر سلولي از 23 جفت كروموزم تشكيل شده است كه 22 جفت آن مشترك، ولي يك جفت آن در زن XX و در مرد XY است. كروموزم Y باعث مي‌شود جنين پسر باشد. كروموزوم X عنصر اصلي موجوديت انسان است و انسان با كروموزوم Y كه مردانه است، به وجود نمي‌آيد. كروموزوم‌هاي X به كروموزوم‌هاي Y نياز ندارند، برخلاف كروموزوم‌هاي Y كه به كروموزوم‌هاي X نياز دارند. از اين منظر، زن جنس پايه و مرد جنس فرعي گفته مي‌شود. دستگاه تناسلي مرد حدود ده سال ديرتر از دستگاه تناسلي زن از فعاليت باز مي‌ماند، ولي محدودة مناسب براي بارداري زنان اندك است؛ چراكه بهترين سن براي بارداري آنها از 19 تا 25 سالگي است و بعد از 30 سالگي قدرت‌ باروري آنها كاهش مي‌يابد (محمدي، 1392، ص73ـ75). زن داراي امکانات ويژه براي شير دادن و تغذيه کودک است (ديلمى، 1391، ص105). زن داراي عادت ماهانه است که در قرآن از آن تعبير به رنج شده (بقره: 222)، و همين رنج بر ضعف جسماني زنان مؤثر است (ديلمى، 1391، ص104). مردها تارهاي صوتي ضخيم‌ دارند، اما زنان لطيف‌تر سخن مي‌گويند. محققان معتقدند هورمون ويژة جنسي مرد (تستوسترون) اثر فراواني در توليد پروتئين در بدن دارد و رشد بافت‌هاي عضلاني را تحريک مي‌کند؛ ازاين‌رو مردان براي انجام کارهاي سنگين توانايي بيشتري دارند و آسيب‌پذيري روحي آنان نيز بيشتر است (حسين‌زاده، 1391، ص63). مقاومت زن در بسيارى از بيماري‌ها بيش از مرد است. زن زودتر از مرد به مرحلۀ بلوغ مى‏رسد و توانايي توليد مثل او زودتر از مرد از كار مى‏افتد. دختر زودتر از پسر به سخن مى‏آيد (مطهرى، 1377، ج‏19، ص178). بر مبناي منطق قرآن چنين تفاوت‌هاي که در اندام زنانه و مردانه تعبيه شده‌اند، منشأ اصلي تفاوت‌هاي زنان و مردان در ديگر ساحات وجودي آنها به‌شمار مي‌آيد.
    2. تفاوت‌هاي عاطفي
    در روان‌‌شناسي به احساسات و هيجانات مثبت يا منفي عاطفه گفته مي‌شود (نجمي، 1382، ص39). عاطفه در نگرش جامعه‌شناختي به‌عنوان نياز اجتماعي داراي شاخص‌هايي ازجمله نياز به احترام، نياز به توجه، نياز به محبت و نياز به مداراست (بستان، 1388، ص32). بر مبناي آيات قرآن عواطف زنانه، آرامش‌بخش (روم: 21) و عواطف مردانه، اطمينان‌بخش است (نساء: 34). زنان تمايل زياد به زينت و آرايش دارند (زخرف: 18). جنسيت و عاطفه در علوم بشري چنين تبيين مي‌شود که هورمون‌هاي جنسي نر موجب رفتارهاي خشن تهاجمي، رقابت و درگيري مي‌شوند، برخلاف هورمون‌هاي جنسي ماده كه آرام‌بخش بوده و موجب رفتارهاي صلح‌جويانه مي‌شوند (محمدي، 1392، ص73). احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است (مطهرى، 1377، ج‏19، ص184). مردها رازدارند و لذا ابتلاى آنها به بيمارى‌هاي ناشى از كتمان راز بيش از زنان است. زن از مرد رقيق‏القلب‏تر است و فوراً به گريه متوسل مى‏شود. مرد بندۀ شهوت خود و زن در بند محبت مرد است. زن از مرد دليرى مى‏خواهد و مرد از زن دلبرى (مطهرى، 1377، ص178ـ179)، زن متکي و مرد تکيه‌گاه است (مطهرى، 1378، ج‏11، ص492). بر مبناي منابع روايي، متناسب با تفاوت‌هاي عاطفي، زنان و مردان هرکدام داراي تمايلات اخلاقي نسبتاً متفاوت، اما معنادار نيز هستند، به‌گونه‌اي‌که نود درصد از حيا در خلقت زنانه و ده درصد آن در وجود مردها تعبيه شده است. به هر ميزاني که از ويژگي‌هاي جنسي زنانه بازنمايي شود، از حياي آنها نيز کاسته مي‌شود (صدوق، 1413ق، ج3، ص368). غيرت ناموسي ريشه در طبيعت مردان داشته و غيرت زنان حسد شمرده مي‌شود؛ لذا هيچ مردي اجازه نمي‌دهد همسرش شوهر ديگري داشته باشد (كلينى، 1407ق، ج5، ص505). صبر جنسي زن ده برابر مرد بوده و در هنگام بارداري افزايش مي‌يابد (صدوق، 1362، ج‏2، ص439). صبوري جنسي موجب تقويت اخلاق جنسيتي و تعادل عاطفي در زنان مي‌شود (ديلمى، 1391، ص108).
    3. تفاوت‌هاي ادراکي
    برخي مفسران از آيۀ 18 سورۀ زخرف، فزوني عواطف و ناتواني تعقل زنان را استنباط کرده و معتقدند جنس زن به‌ دليل برخورداري از عواطف سرشار، قدرت تعقلش نسبت به مردان ضعيف‌تر بوده (طباطبائي، 1374، ج18، ص134) و بيشتر در معرض مغالطة عاطفي قرار دارد (جوادي ‌آملي، 1389، ص350). مغالطۀ عاطفي ناظر به نقش علايق در تخيل، افکار و استنتاجات عقلي افراد است (مصباح يزدي، 1386، ص110). همچنين از آيۀ 34 سورۀ نساء، فزوني درك عقلاني مردان نسبت به زنان را در راستاي نقش مديريتي مرد در نهاد خانواده استنباط کرده‌اند (مکارم ‌شيرازي و ديگران، 1374، ج3، ص370). آيت‌الله جوادي‌‌ آملي تأثير جنسيت در عقل عملي را ممکن دانسته (جوادي ‌‌آملي، 1388، ص255) و شهيد مطهري معتقد است شايد زن در علوم استدلالى به پاى مرد نرسد، ولى در ادبيات و نقاشى دست‌كمى از مرد ندارد (مطهرى، 1377، ج‏19، ص178ـ179). بر مبناي علوم تجربي نيز جنسيت از معبر تفاوت‌هاي اندامي و عاطفي زنان و مردان، دستگاه ادراکي آنها را متأثر مي‌کند (فتحي، 1395، ص153). از يک طرف هورمون‌هاي زنانه نسبت به هورمون‌هاي مردانه بروز عاطفي‌ بيشتري دارند و ميزان عواطف و نوع تمايلات، فرايند ادراک را تا حدودي متفاوت مي‌سازند؛ از سوي ديگر زنان به‌طور طبيعي در استفادة هم‌زمان از دو نيم‌كره مغزشان تواناتر از مردان هستند، به همين دليل دو نيم‌كره مغز در آنها تخصصي نيست. همين امر از سطح تمركز و دقت زنان در مسائل انتزاعي و پيچيدة علمي مي‌كاهد (محمدي، 1392، ص73ـ76).
    جنسيت به‌مثابة هويت انساني
    هويت‌ جنسيتي مبتني‌بر تفاوت‌هاي جنسي بوده و مفهوم ناظر به شخصيت زنانه و مردانه است که در ادبيات قرآن از آن به شاکلة شخصيتي تعبير مي‌شود (اسراء: 84). مراد از شاکله، نظام شخصيتي است که منشأ منش و روية رفتاري انسان‌ها به‌شمار مي‌آيد. از نظر علمي هورمون‌هاي جنسي در ايجاد و رشد هويت جنسيتي تأثيري اساسي دارند (سفيري و نعمت‌الهي، 1391، ص47). اين هورمون‌ها موجب مي‌شود که جنس مذکر ظاهر و رفتار مردانه و جنس مؤنث ظاهر و رفتار زنانه پيدا کند و نظام فرهنگي در تقويت و تضعيف هويت جنسيتي مؤثر است. اسلام نيز هويت جنسيتي را داراي بخش ثابت تکويني و بخش سيال فرهنگي مي‌داند. تفاوت‌هاي تکويني هويت‌هاي ثابت زنانه و مردانه را پي‌ريزي مي‌کند و بخش فرهنگي ناظر به هويت متغير است که اشاره به تربيت‌پذيري انسان‌ها دارد (هاشمي علي‌آبادي و خسروي، 1400، ص211). انسجام هويت جنسيتي ناشي از تناسب اين دو بخش است. تشابه زن با مرد، اهانت به زن، منشأ ازخودبيگانگي زنان با هويت زنانگي‌شان و داراي پيامدهاي ويرانگر در حوزۀ خانواده است (محبي، 1402، ص93). عنصر محوري در حوزۀ هويت جنسيتي انطباق آن با ماهيت انساني زن و مرد است. هويت جنسيتي را با ارجاع به نظام معنايي قرآن، مي‌توان در سطوح سه‌گانة کرامت، عدالت و خودسازي جنسيتي تحليل و فهم‌پذير ساخت.
    1. جنسيت و کرامت انساني
    کرامت ناظر به حقيقت انساني بوده و از مفاهيم مبنايي در حوزۀ هويت جنسيتي است. کرامت به‌‌معناي بزرگي، بزرگواري و بزرگوار داشتن کسي است (دهخدا، 1337، ج12، ص18230). کرامت به ذاتي و اکتسابي تقسيم مي‌شود. از منظر قرآن زن و مرد در کرامت ذاتي و کسب کرامت اکتسابي تفاوتي ندارند؛ زيرا هر دو در حقيقت انساني مشترک بوده (نساء: 1) و به‌طور يکسان از کرامت ذاتي برخوردار هستند (اسراء: 70). کرامت اکتسابي آنها نيز به‌طور يکسان محصول تقواست (حجرات: 13). منتها تفاوت‌هاي طبيعي، مسير کسب‌ کرامت‌ اکتسابي را براي زن و مرد متفاوت مي‌سازد (جوادي ‌آملي، 1388، ص217)؛ زيرا خداباوري و خودباوري عوامل محوري در کسب کرامت انساني هستند. خداباوري انسان را با حقيقت کريمانة او پيوند مي‌دهد و خودباوري بر مبناي اين اتصال، آدمي را باورمند به شرافت انساني مي‌سازد. از چنين خاستگاهي کرامت اکتسابي با هويت زنانگي و مردانگي مرتبط شده و عمدتاً معطوف به وظايفي است که در دستگاه خلقت براي آنها تعريف شده است. زن تجلي مهر الهي است که راه عبوديتش از مسير‏ همسري و مادري مي‏گذرد. بانو امانت الهي (نوري، 1408ق، ج‌14، ص255)، شوهر نعمت الهي (ابن‌شعبه حراني، 1404ق، ص262)، پسران نعمت و دختران‏ حسنه هستند (صابرى ‌يزدى، 1375، ص441ـ442)، جهاد زن، بارداري (مجلسي، 1403‏ق، ج‏100، ص252) و خوب شوهرداري کردن بوده (كلينى، 1407‌ق، ج‏5، ص9) و نشستن مرد در کنار همسرش عبادت است (ورام، 1410‌‏ق، ج‏2، ص122).
    2. جنسيت و عدالت حقوقي
    عدالت مفهوم کانوني در مناسبات اجتماعي (حديد: 25) و مفهوم کليدي در حوزۀ حقوقي است که ارتباط وثيقي با هويت جنسيتي دارد. تناسب حقوقي، معناي محوري عدالت جنسيتي است و بر مبناي آن، هرکدام از زن و مرد بايد به وظيفه خود پرداخته و از مزاياى آن بهره‏مند شوند (مکارم‌ شيرازي و ديگران، 1374، ج‏2، ص160). از لوازم عدالت جنسيتي، عدم تشابه زن و مرد در پاره‏اى از حقوق است (مطهري، 1377، ج‏19، ص139). نظام حقوقي اسلام مبتني‌بر تساوي حقوقي است. زنان و مردان در کليت اين نظام داراي حقوق مشترک فراواني هستند (مطهري، 1377، ص159)؛ مانند حق اشتغال (نساء: 32)، تحصيل، (زمر: 9)، آزادى بيان (توبه: 71)، مالکيت (نساء: 33)، فعاليت در عرصۀ‌ سياسي (ممتحنه: 12) و حقوق زناشويي (بقره: 187). به‌طورکلي اصل نخست تشابه حقوقى زن و مرد است و عدم تشابه در پاره‏اى از مسائل لازمۀ عدالت جنسيتي و حقوق فطرى برآمده از طبيعت آنهاست (مطهرى، 1377، ج‏19، ص137ـ139).‏ زن و مرد متناسب با هدفي که براي آن آفريده شده‌اند، داراي استعدادهاي مناسب و نسبتاً متفاوتي هستند، هر استعداد طبيعى مبناى يك حق طبيعى است. لازمۀ استعدادهاى متفاوت زن و مرد، تفاوت‌ آنها در حقوق و تکاليف است (مطهرى، 1377، ص158ـ159). تفاوت در نوع خلقت موجب تفاوت در وظايف (مطهرى، 1377، ص167)، تحرك، جذابيت و پيشرفت مى‏شود (مطهرى، 1378، ج‏11، ص493). عدالت حقوقي هويت جنسيتي را تقويت کرده و موجب استحکام خانواده مي‌شود.
    3. جنسيت و تکامل معنوي
    خودسازي از ابعاد هويت و مفهوم ناظر به نظام اخلاقي است که معطوف به حيات طيبه معنا مي‌يابد. از منظر قرآن وصول به حيات طيبه براي زن و مرد به‌طور مساوي ميسر است (نحل: 97). صفات ارزشي ديگر نيز از قبيل علم و جهل، ايمان و كفر، ذلت و عزت، سعادت و شقاوت، فضيلت و رذيلت، حق و باطل، صدق و كذب، تقوا و فجور، اطاعت و عصيان، انقياد و تمرد، غيبت و عدم غيبت، امانت و خيانت (جوادي ‌‌آملي، 1388، ص78) و ديگر كمالات ملكوتي كه مؤمنان را به اوج عظمت مي‌رساند، جنسيت‌بردار نيستند (جوادي ‌‌آملي، 1384، ص183)، اما بر مبناي تفاوت‌هاي صنفي، مسير رسيدن زنان و مردان به سعادت، تفاوت نسبي مي‌يابد. زنان عمدتاً از مسير عاطفه حرکت مي‌کنند و مردها از راه انديشه و قهر (جوادي ‌‌آملي، 1388، ص217). تفكر راه فرعي و غير فراگير است، اما راه دل راه اصلي است و در اين راه زنان نه‌تنها همتاي مردها که موفق‏تر از آنها هستند (جوادي ‌‌آملي، 1388، ص198)؛ زيرا زن موجود عاطفي و داراي رقت‌ قلب بيشتر است و رقت قلب در اين راه نقش مؤثرتري دارد (جوادي ‌‌آملي، 1388، ص204). زن موعظه‌پذيرتر است و دلي آزموده‌تر از مرد دارد. با توجه به دل آمادة زنان براي انتشار محبت و عاطفه، ارزش محوري براي زن همسري و مادري است تا به پرورش انسان بپردازد (جوادي ‌‌آملي، 1386، ص235). زنان هرچند در برخي حالات از قبيل عادت ماهيانه از عبادت محروم هستند، اما شش سال زودتر از مرد مشرف به شرف عبادت الهي مي‌شوند (جوادي ‌‌آملي، 1388، ص381). اسلام با حفظ حريم زن هرگز مخالف حضور زنان در جامعه نيست (مطهرى، 1377، ج‏19، ص551)، شرط حضور آنها رعايت عفت و حجاب و اجتناب از محيط‌هاي ناسالم است (قصص: 10ـ11). به‌ دستور قرآن، زنان در معاشرت‌هاي اجتماعي بايد با متانت عمل کرده و با عشوه سخن نگويند تا موجب انحراف افراد آسيب‌پذير نشوند (احزاب: 32). اسلام با تشريع حجاب مى‏خواهد انواع التذاذهاى‏ جنسى در کادر ازدواج اختصاص يافته (مطهرى، 1377، ج‏19، ص433) و فرهنگ عفاف در جامعه تقويت شود؛ لذا خودنمايي زنان براي غير شوهران‌شان تقبيح شده (نور: 31) و تبرج (احزاب: 33) آنها در حکم زنا دانسته مي‌شود (ورام، 1410ق، ج‏1، ص28). در مجموع خودسازي و تکامل معنوي زن و مرد مستلزم التزام عملي آنها به همة هنجارهاي ديني و ازجمله به فرهنگ عفت و حياست.
    جنسيت و تقسيم کار
    تقسيم کار جنسيتي حاکي از نحوة حضور اجتماعي زنان و مردان بوده و درواقع سطح ظاهري مفهوم جنسيت را در عينيت جامعه بازتاب مي‌دهد. برجسته‌ترين حوزۀ تقسيم کار جنسيتي نهاد خانواده است و عمدتاً بر همين مبنا مناسبات زن و مرد در ديگر عرصه‌ها نيز تعيين مي‌شود. تقسيم کار جنسيتي از همگاني‌هاي فرهنگ بشري بوده و امروزه نيز در اغلب خانواده‌ها همچنان پابرجاست (بستان، 1397، ص43). از نظر جامعه‌شناسي بيشترين کارايي خانواده منوط به تقسيم جنسيتي کار است. اگر نقش‌هاي مراقبت و حمايت عاطفي به عهده‌ زن بوده و مرد متکفل نقش‌هاي ابزاري و نان‌آور خانواده باشد، انسجام و استحکام خانواده تأمين مي‌شود (ماليار، 1394، ص132). اسلام نيز کارهاي سخت را وظيفه مرد مي‌داند تا زن آسايش و نشاط داشته باشد. وقتي زن آسوده و بانشاط بود، كانون خانوادگى را محل آسايش مرد ساخته و بستر مناسبي براي پرورش فرزندان صالح فراهم مي‌سازد (مطهرى، 1377، ج‏19، ص223). تقسيم کار جنسيتي در نهاد خانواده، مرتبط با سه مفهوم کليديي پايگاه، هنجارها و جامعه‌پذيري جنسيتي است. دلالت‌هاي اين مفاهيم در دستگاه زباني قرآن، فراتر از معناي اصطلاحي داراي ظرفيت‌ها و ظرافت‌هاي ويژه اخلاقي است.
    1. پايگاه‌هاي جنسيتي
    پايگاه‌ جنسيتي ناظر به ساختار خانواده است. پايگاه به منزلت يک فرد در گروه و يا به رتبه يک گروه در مقايسه با گروه‌هاي ديگر اطلاق مي‌شود. پايگاه منزلتي فرد، حقوق و مزاياي يک شخص را معين مي‌کند. نقش به آن رفتاري اطلاق مي‌شود که ديگران از دارندۀ يک منزلت معين انتظار دارند. پايگاه‌هاي جنسيتي حامل نقش‌هايي است که ديگران از اعضاي خانواده انتظار دارند (کوئن، 1381، ص57). ‌با تشکيل خانواده، موقعيت‌هاي از قبيل شوهري، بانويي، پدري، مادري و فرزندي ايجاد مي‌شوند. در نگرش قرآني مرد از موقعيت شوهري و پدري در پايگاه محوري قواميت قرار مي‌گيرد (نساء: 34)، قواميت در اين نظام معنايي از سنخ ولايت است و نه‌تنها استبداد را برنمي‌تابد که حامل از خودگذري بوده (مكارم شيرازى و ديگران، 1374، ج‏3، ص370) و ولي موظف به تأمين معيشت (مؤمنون: 51) و مراقبت از فضاي معنوي خانواده است (تحريم: 6). زن از موقعيت بانويي و مادري به‌عنوان سيده خانه (پاينده، 1382، ص614)، داراي پايگاه مديريتي شده و نقش محوري او آرامش بخشيدن به خانواده است (روم: 21). به‌رغم اينکه فرايند فرزندآوري مهم‌ترين دليل براي تشکيل خانواده به‌شمار مي‌آيد (نساء: 1)؛ اما پايگاه فرزندي از کمترين قدرت برخوردار است (اسراء: 23). مرد در موقعيت شوهري داراي بيشترين منزلت مي‌باشد، ولي منزلت زن در موقعيت مادري بالاتر از منزلت پدري دانسته مي‌شود (حر عاملي، 1409ق، ج21، ص492). هرکدام از اين پايگاه‌ها نقش‌هاي خاصي را اقتضا دارد که متناسب با آن نقش‌ها، شبکۀ‌ هنجاري ساخت‌ يافته و رفتارهاي جنسيتي معنادار مي‌شوند.
    2. هنجار‌هاي جنسيتي
    هنجار مفهوم کليدي در حوزۀ رفتارهاي جنسيتي است. هنجار معيار پذيرفته‌اي است که گروه از نظر فکري و رفتاري از اعضايش انتظار دارد. هنجار در قالب آداب و رسوم، عرف و قانون نمايان مي‌شود (کوئن، 1381، ص38ـ39). هنجارها به تحذيري و تجويزي تقسيم مي‌شوند. هنجارهاي تحذيري کارهايي را مشخص مي‌کند که نبايد انجام داده شوند و هنجارهاي تجويزي ناظر به کارهايي است که شخص بايد انجام دهد (کوئن، 1381، ص146). مراد از هنجارهاي جنسيتي مجموعه قواعد و احکامي هستند که در دو سطح الزامي و غيرالزامي، رفتارهاي مردانه و زنانه را تنظيم مي‌کند (ابراهيمي‌پور و ديگران، 1395، ص181). مرد در پايگاه قواميت خانواده بايد مراقب افراد تحت تکفل خود باشد (تحريم: 6)، آنها را به كارهاى نيك امر کرده و از اعمال زشت بازدارد (صدوق، 1413ق، ج‏3، ص442)،‏ معيشت آنها را از روزي حلال تأمين کرده (مؤمنون: 51)، از خست اجتناب کند (پاينده، 1382، ص384)، بانو را مشاور اصلي خود دانسته و با او همفکري کند (پاينده، 1382، ص156). هنجارهاي بانويي عمدتاً بر مبناي آرامش‌بخشي استوار است. مهم‌ترين وظيفة زن خوب همسرداري کردن است (صدوق، 1413ق، ج3، ص439)، و بايد با حمايت‌هاي عاطفي خود از فشارها و تنش‌هاي کاري مرد کاسته، موجب آسايش و پشتگرمي او شود (ماليار، 1394، ص132). هنجارهاي پدري و مادري معطوف به تربيت فرزندان صالح است. پدر وظيفه دارد نيازهاي عاطفي (ماليار، 1394، ص173) و مادي فرزندانش را تأمين کرده (مؤمنون: 51) و زمينة ازدواج آنها را فراهم سازد (حر عاملى، ‌1409ق، ج21، ص482). از وظايف زن پذيرفتن فرزند‌آوري (صدوق، 1413ق، ج‏3، ص389) و پرورش دادن نوزاد است (بقره: 233). دختران باکره بايد با اجازه پدر خود ازدواج کنند (حر عاملى، ‌1409‌ق، ج‏20، ص270).
    3. جامعه‌پذيري جنسيتي
    جامعه‌پذيري جنسيتي فرايندي است که در خلال آن، نقش‌ها، انتظارات و الگوهاي رفتاري که در يک فرهنگ معين براي هريک از دو جنس معين شده، دروني مي‌شوند. اين فرايند بازنمود تفاوت‌هاي جنسيتي است (حاجي ‌اسماعيلي، 1402، ص85). خانواده بستر اصلي جامعه‌پذيري است، والدين و کودکان در جامعه‌پذيري به کسب دانش، نگرش‌ها، مهارت‌ها، ارزش‌ها و انتظاراتي مي‌پردازند که به آنها امکان يکپارچگي با روابط اجتماعي جديد را مي‌دهد (استافورد و باير، 1377، ص143). خانواده در فرايند جامعه‌پذيري جنسيتي، تفاوت‌هاي زنانه و مردانه را در کودکان ايجاد نمي‌کند، بلکه به تفاوت‌هاي طبيعي پاسخ مي‌دهد (حاجي ‌اسماعيلي، 1402، ص87). جامعه‌پذيري جنسيتي فرايندي براي احراز جايگاه‌هاي همسري، مادري و پدري است. در دستگاه زباني قرآن، جامعه‌پذيري عمدتاً معطوف به پرورش فرزند صالح معنا مي‌يابد، فرزند صالح، نور ديده (فرقان: 74) و موجب آرامش انسان است (مريم: 5). در اسلام تربيت فرزندان تکليف الزامي موقعيت پدري است (حر عاملى، 1409ق، ج21، ص480)، اما مادر به‌ دليل حضور بيشتر در منزل و ارتباط عاطفي با فرزندان، از بيشترين نقش الگويي برخوردار است (ابراهيمي‌پور و ديگران، 1395، ص514) و در قبال فرزندان خود مسئول دانسته مي‌شود (فلسفي، 1368، ج‏3، ص213). از ديدگاه امام خميني نقش مادر در نونهالان و نقش پدر در نوجوانان، بسيار حساس است. اگر فرزندان در دامن مادران و با حمايت پدران متعهد به‏طور شايسته و با آموزش صحيح تربيت شده و به مدارس فرستاده شوند، كار ديگر کارگزاران بيروني مثل معلمان نيز آسان‌تر خواهد بود (موسوي خميني، 1378، ج15، ص245)، اصل مهم در جامعه‌پذيري جنسيتي، لزوم اجتناب والدين از تبعيض ميان دختران و پسران خود است (نوري، 1408ق، ج‏15، ص118). مراحل جامعه‌پذيري به مرحلة قبل از تولد و سه دورة هفت ساله بعد از تولد که در سخن رسول اکرم از آنها به مراحل سروري، فرمان‌برداري و وزيري تعبير شده است (حر عاملي، 1409ق، ج21، ص477) تقسيم مي‌شود و هرکدام از اين مراحل داراي الزامات خاص است که در اين روايت بيان شده است.
    نتيجه‌گيري
    جنسيت مفهومي است که در انگاره‌ها و مکاتب مختلف، معناي نسبتاً متفاوتي را تداعي مي‌کند؛ لذا واکاوي مفهوم جنسيت در دستگاه معناشناختي اسلام ضرورت بنيادين مي‌يابد. در حوزۀ تصويرسازي جهان‌ هستي از منظر اسلام، رويکردهاي مختلف و به‌تبع‌ آن برداشت‌هاي متفاوتي از مفهوم جنسيت و احکام مرتبط با آن وجود دارد. در اين پژوهش نخست مفهوم جنسيت از چند منظر به‌اجمال تفسير شد و از اين طريق تا حدي بنياد‌هاي نظري براي فهم رويکرد روش‌شناختي منتخب تمهيد گرديد. رويکرد منتخب هرچند در بعد نظري ترکيبي از رويکردهاي عقلي و عرفاني به‌شمار مي‌آيد؛ اما رويکرد روش‌شناختي آن با تلفيقي از «روش‌شناسي معناشناختي» ايزوتسو، روش‌شناسي «تفسير قرآن به قرآن» علامه طباطبائي و «تفسير موضوعي» شهيد صدر با ‌عنوان «روش تفسير موضوعي معناشناسانه» ساختاربندي گرديد و بر همين مبنا مفهوم جنسيت از منظر اسلام صورت‌بندي و معناي آن در دستگاه زباني قرآن تا حدي آشکار و فهم‌پذير گرديد.
    بر مبناي «روش تفسير موضوعي معناشناسانه»، جنسيت مفهوم کانوني است که معناي آن با مراجعه به مجموعه آيات مرتبط و با روش تفسير موضوعي و از طريق تنظيم مفاهيم کليدي مرتبط با آن، قابل فهم است. با چنين رويکردي مفهوم جنسيت در سطوح سه‌گانة مترتب به‌ هم، طبقه‌بندي شد. تفاوت‌هاي جنسي مفهوم ناظر به سطح خاستگاه تفاوت‌هاي جنسيتي است که ابعاد آن با مفاهيم کليديي، تفاوت‌هاي اندامي، عاطفي و ادراکي تفسير مي‌شوند. هويت جنسيتي مفهوم ناظر به شخصيت زنانه و مردانه است که ابعاد آن را مفاهيم کليدي کرامت، عدالت و تکامل جنسيتي پوشش مي‌دهند. مفهوم ناظر به حضور جنسيتي افراد در مناسبات اجتماعي، جنسيت و تقسيم کار است. هرچند اين مفهوم شامل تمام عرصه‌هاي اجتماعي مي‌شود؛ اما به‌ دليل عدم ظرفيت اين تحقيق و برجستگي تقسيم کار جنسيتي در حوزۀ خانواده، مفاهيم کليدي آن صرفاً ناظر به اين حوزه استنباط شد که عبارت‌اند از: مفاهيم، پايگاه، هنجارها و جامعه‌پذيري جنسيتي که هرکدام مرتبط به‌ هم بوده و درواقع نشان مي‌دهند که زنان و مردان چگونه با احراز پايگاه‌هاي جنسيتي مبادرت به رفتارهاي زنانه و مردانه مي‌کنند و اين رفتارها چگونه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌شوند.
    بر مبناي چنين صورت‌بندي از مفهوم جنسيت مي‌توان به اين نتيجه علمي و عملي اشاره کرد که در جامعۀ اسلامي اولاً التزام اعتقادي و عملي به احکام جنسيتي از الزامات طبيعي و تشريعي به‌شمار مي‌آيند که بايد محترم شمرده شوند؛ ثانياً در مطالعات پديده‌هاي اجتماعي از منظر اسلام، مفهوم جنسيت از اهميت محوري برخوردار است و نمي‌توان آن را با رويکردهاي غيراسلامي تفسير کرده و براي مهندسي جامعۀ اسلامي استفاده کرد.

    References: 
    • قرآن کریم.
    • ابراهیمی‌پور، قاسم و دیگران (1395). شاخص‌های خانوادة مطلوب از دیدگاه اسلام. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی (1404ق)، تحف العقول عن آل‌الرسول تصحیح: علی‌اکبر غفاری. قم: جامعة مدرسین.
    • از مؤسس جهاد نکاح رونمایی شد! وب‌سایت تحلیلی خبری عصر ایران. تاریخ درج: 20 اردیبهشت 1393. در: https://www.asriran.com/fa/news/335178.
    • استافورد، لورا و بایر، چری (1377). تعامل والدین و کودکان. ترجمة محمد دهگانپور و مهرداد خرازچى. تهران: رشد.
    • افروز، احمد و دانایی، ابوالفضل (1397). مطالعۀ تأثیر جنسیت در شکل‌گیری معنای پیام در فرایند ارتباطات. علوم خبری، 7(3)، 67ـ78.
    • الهی‌دوست، سعیده و دیگران (1401). مقایسه و ارزیابی نقش‌های جنسیتی در فرهنگ قرآن کریم. قرآن، فرهنگ و تمدن، 3(4)، 128ـ148.
    • ایزوتسو، توشیهیکو (1361). خدا و انسان در قرآن. ترجمة احمد آرام. تهران: شرکت سهامی انتشار.
    • ایزوتسو، توشیهیکو (1378). مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید. ترجمة فریدون بدره‌ای. تهران: فرزان.
    • بارانی، ابوالحسن و نیری، عصمت (1403). واکاوی تطبیقی پیامدهای عدالت جنسیتی در نظریه‌پردازی مفسران فمینیسم اسلامی با تأکید بر آرای علامه طباطبائی، پژوهش‌های تفسیر تطبیقی،10(1)، 187ـ208.
    • باقری، شهلا (1389). راهبرد نظریه‌پردازی در جامعه‌شناسی جنسیت و جامعه‌شناسی خانواده. مطالعات راهبردی زنان، 13(50)، 229ـ259.
    • بری، باقر (1422ق). فقه ‌النظریه عند الشهید الصدر. بیروت: دار الهادی.
    • بستان (نجفی)، حسین (1388). اسلام و تفاوت‌های جنسیتی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دفتر امور بانوان وزارت کشور.
    • بستان (نجفی)، حسین (1394). جامعه‌شناسی جنسیت با رویکرد اسلامی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • بستان (نجفی)، حسین (1397). جنسیت در خانواده از دیدگاه جامعه‌شناسی اسلامی. تحقیقات بنیادین علوم انسانی، 4(4)، 37ـ62. 
    • پارسانیا، حمید (1388). روش‏شناسی علوم انسانی با رویکرد اسلامی. عیار پژوهش در علوم انسانی، 1(2)، 39ـ54. 
    • پاینده‏، ابوالقاسم (1382). نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول). تهران: دنیاى دانش‏.
    • جلالوند، انسیه (1394). واکاوی مفهوم جنسیت‌مداری در آموزش و پرورش ایران. سومین کنفرانس ملی توسعۀ پایدار در علوم تربیتی و روان‌شناسی، مطالعات اجتماعی و فرهنگی. در:  .https://elmnet.ir
    • جوادی آملی، عبدالله (1395). تسنیم. قم: اسراء.
    • جوادی آملی، عبدالله (1389). تفسیر انسان به انسان. قم: اسراء.
    • جوادی ‌آملی، عبدالله (1384). حیات حقیقی انسان در قرآن. قم: اسراء.
    • جوادی ‌آملی، عبدالله (1388). زن در آینة جلال و جمال. تحقیق محمود لطیفی. قم: اسراء.
    • جوادی ‌آملی، عبدالله (بی‌تا). سروش هدایت. قم: اسراء.
    • جوادی ‌آملی، عبدالله (1386). فلسفۀ حقوق بشر. قم: اسراء.
    • حاجی ‌اسماعیلی، سمیه (1402). بررسی تطبیقی جامعه‌پذیری جنسیتی از منظر اسلام و رویکردهای جامعه‌شناختی. معرفت، 31(294)، 85ـ94.
    • حر عاملى، محمد بن حسن (‌1409ق‌). تفصیل وسائل الشیعه.‌ قم: مؤسسة آل‌البیت.
    • حسین‌زاده، علی (1391). تفاوت‌های زن و مرد، نقش و کارکرد. معرفت، 21(174)، 61ـ72.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله (1378). صحیفة امام. تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    • دلفی، کریستین (1385). بازاندیشی در مفاهیم جنس و جنسیت. ترجمة مریم خراسانی. در: مجموعه مقالات (فمینیسم و دیدگاه‌ها). تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
    • دهخدا، علی‌اکبر (1337). لغت‌نامۀ دهخدا. تهران: دانشگاه تهران.
    • دیلمى، احمد (1391). جنسیت و هنجار اخلاقى در قرآن و روایات. اخلاق وحیانی، 1(1)، 101ـ123.
    • رجبی، محمود (1388). تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح. قرآن شناخت، 2(2)، 111ـ146. 
    • رفیعی، حمیدالله (1403). جایگاه زن از دیدگاه وهابیت و مفتی‌های وهابی. پایگاه علمی ـ فرهنگی اعتقادی شیعه. در:  .https://fa.al-shia.org
    • سفیری، خدیجه و نعمت‌الهی، زهرا (1391). جهانی شدن و هویت دینی با تأکید بر تفاوت‌های جنسیتی. مطالعات اجتماعی روان‌شناختی زنان، 10(3)، 39ـ66.
    • سوزنچی، حسین (1399). جنسیت و فطرت؛ گامی به‌سوی یک «نظریۀ جنسی» اسلامی. مطالعات جنسیت و خانواده، 8(1)، 131ـ153.
    • صابرى ‌یزدى، علیرضا (1375). الحکم الزاهرة. ترجمة محمدرضا انصارى‏ محلاتی. تهران‏: سازمان تبلیغات اسلامى.
    • صدر، سیدمحمدباقر (1424ق)، المدرسۀ القرانیۀ، بی‌جا: مرکز الأبحاث و الدراسات التخصصیۀ للشهید الصدر.
    • صدوق‏، محمد بن علی (‏1362). الخصال‏. قم: جامعة مدرسین.
    • صدوق، محمد بن علی (1413ق). من لایحضره الفقیه. قم: دفتر انتشارات اسلامى.
    • طباطبائی، سید‌محمد‌حسین (1374). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمة سیدمحمدباقر موسوی ‌همدانی. قم‌: اسلامی.
    • عطار، آلی‌لا و دیگران (1398). تأنیث و تناکح در هستی‌شناسی ابن‌عربی. الهیات، 12(46)، 100ـ119. 
    • عطارزاده، مجتبی (1387). بررسی تطبیقی مفهوم جنسیت در اسلام و غرب. مطالعات راهبردی زنان، 11(42)، 43ـ78.
    • علاسوند، فریبا (1401). واکاوی مفهومی معیارهای برابری و نابرابری در نظریه‌های عدالت و عدالت جنسیتی. حقوق عمومی دانشگاه تهران، 52(3)، 1391ـ1412.
    • فتاحی، نسرین (1402). تحلیل و نقد دیدگاه وهابیون پیرامون زیارت اهل قبور توسط زنان بر اساس آرای فریقین. وب‌سایت دانشگاه رازی. تاریخ درج: 8 خرداد. در:  .https://razi.ac.ir
    • فتحی، عبدالله (1395). تبیین ادراکات اختصاصی مرتبط با جنسیت: بر اساس نظریة ادراکات اعتباری علامه طباطبائی. مطالعات جنسیت و خانواده، 4(2)، 133ـ161.
    • فرمانیان، مهدی (1399). زن از منظر سلفیه. سلفی‌پژوهی، 6(12)، 49ـ76.
    • فلسفی، محمدتقی (1368). الحدیث. تهران: فرهنگ اسلامی.
    • فولایان، مجید و برادران کاشانی، زهرا (1397). بررسی کیفی ابعاد بحران هویت جنسیتی مبتنی‌بر رویکرد نظریة زمینه‌ای. پژوهش‌نامة مددکاری اجتماعی، 4(15)، 1ـ40.
    • کوئن، بروس (1381). درآمدی به جامعه‌شناسی. ترجمة محسن ثلاثی. تهران: توتیا.
    • کلینى، محمد بن یعقوب (1407ق). الکافی. تهران: الإسلامیه. 
    • گل‌بهاری، ندا (1401). تقابل هویت جنسیتی فردی و اجتماعی در تک‌زیستی دختران. مسائل اجتماعی ایران، 13(2)، 281ـ306. 
    • مالیار، ناصر (1394). تقسیم کار جنسیتی. پوهنتون خصوصی غالب، 1(2)، 123ـ134.
    • مجلسى، محمدباقر (1410ق). بحار الأنوار. بیروت: مؤسسة الطبع و النشر.
    • محبی، محمدعارف (1402). مردمی شدن خانواده؛ فرایند آسیب‌دیدگی و بحران خانوادگی. معرفت فرهنگی اجتماعی، 15(1)، 85ـ104.
    • محمدی، مسلم (1392). تحلیل تفاوت‌های جنسیتی زن و مرد در علوم تجربی و آموزه‌های دینی. انسان‌پژوهی دینی. 10(29)، 71ـ81.
    • مستقیمی، مهدیه‌سادات (1389). رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی. مطالعات راهبردی زنان، 13(49)، 197ـ234.
    • مصباح ‌یزدی، محمدتقی (1386). خودشناسی برای خودسازی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مطهری، مرتضی (1377). مجموعه ‌آثار (نظام حقوق زن در اسلام). تهران: صدرا.
    • مطهرى، مرتضى (1378‏). یادداشت‌هاى شهید مطهرى‏. تهران‏: صدرا.
    • مکارم شیرازی، ناصر و دیگران (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
    • میرعلی، محمدعلی و رضائی، اعظم (1395). حدود آزادی فعالیت زن از دیدگاه وهابیت. مطالعات راهبردی زنان. 19(74)، 51ـ66. 
    • نجمی، رابرت الیاس (1382). روان‌شناسی شادی. ترجمة رؤیا منجم. تهران: علم.
    • نورى، میرزاحسین (1408ق)‏. مستدرک الوسائل. قم: مؤسسة آل‌البیت.
    • ورام، مسعود بن عیسی (1410ق). ‏مجموعة ورام (تنبیه الخواطر). قم: مکتبة فقیه‏.
    • هاشمی ‌علی‌آبادی، سیداحمد و خسروی، جواد (1400). بررسی چرایی تفاوت شیوه‌های تربیتی دختران و پسران در خانواده با تکیه بر آیات و روایات. پژوهش‌های اعتقادی ـ کلامی، 12(‌48)، 355ـ379.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محبی، محمدعارف.(1403) صورت‌بندی مفهوم جنسیت در انگارة اسلامی. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16(1)، 67-88 https://doi.org/10.22034/marefatefarhangi.2025.5001646

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدعارف محبی."صورت‌بندی مفهوم جنسیت در انگارة اسلامی". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16، 1، 1403، 67-88

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محبی، محمدعارف.(1403) 'صورت‌بندی مفهوم جنسیت در انگارة اسلامی'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16(1), pp. 67-88

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محبی، محمدعارف. صورت‌بندی مفهوم جنسیت در انگارة اسلامی. معرفت فرهنگی اجتماعی، 16, 1403؛ 16(1): 67-88