معرفت فرهنگی اجتماعی، سال شانزدهم، شماره اول، پیاپی 61، زمستان 1403، صفحات 113-138

    نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در تحول الگوهای ارتباطی زوجین جوان (مطالعۀ تجربۀ زیستۀ زنان بر مبنای نظریۀ زمینه‌ای)

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ داود صفا / استادیار جامعه‌شناسی جامعة المصطفی العالمیه / davood_safa@yahoo.com
    dor 20.1001.1.20088582.1403.16.1.6.1
    doi 10.22034/marefatefarhangi.2025.5001348
    چکیده: 
    پژوهش حاضر به بررسی نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در تحول الگوهای ارتباطی زوجین جوان بر مبنای تجربۀ زیستۀ زنان شهر قم می‌پردازد. با رویکرد تفسیرگرایانه و روش کیفی نظریۀ زمینه‌ای، 51 زن جوان مورد مصاحبة اکتشافی قرار گرفتند. نمونه‌گیری هدفمند و گلولة برفی تا اشباع نظری ادامه یافت. چارچوب مفهومی بر نظریات دگرگونی ارزشی اینگلهارت، وابستگی مخاطبان بال روکیچ و دی فلور و جامعۀ شبکه‌ای کاستلز استوار است. یافته‌ها نشان می‌دهد که پدیدۀ محوری دگرگونی الگوهای ارتباطی و ارزشی در بین زوجین به ‌دلیل حضور در شبکه‌های اجتماعی مجازی است. این پدیده تحت‌تأثیر تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی عصر دیجیتال و چالش‌های کارکردی خانواده شکل می‌گیرد. جذابیت شبکه‌های اجتماعی و انگیزه‌های روانی ـ اجتماعی زمینه‌ساز این تغییرات هستند. پیامدهای این تحولات در سه سطح فردی، اجتماعی و خانوادگی مشاهده می‌شود. این پیامدهای آشکار منجر به تحولات اساسی و بلندمدت در عرصۀ الگوهای ارتباطی و ارزشی زوجین؛ از جمله افراط در فردگرایی و گسست از ساختارهای سنتی، انقلاب جنسی خاموش، بحران در هویت و نقش‌های جنسیتی و مصرف‌زدگی خانوادگی می‌شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of Virtual Social Networks in the Evolution of Young Couples’ Communication Patterns (A Study of Women's Lived Experience Based on Grounded Theory)
    Abstract: 
    The present study examines the role of virtual social networks in the evolution of communication patterns of young couples based on the lived experience of women in the city of Qom. Using the interpretive approach and qualitative method of grounded theory, the views of 51 young women were obtained using exploratory interviews. Purposive and snowball sampling continued until theoretical saturation was reached. The conceptual framework is based on Inglehart's theories of value transformation, Bal-Rokic and DeFlore's audience dependency, and Castells' network society. The findings show that the central phenomenon of the transformation of communication and value patterns among couples is due to their presence in virtual social networks. This phenomenon is shaped by the socio-cultural changes of the digital age and the functional challenges of the family. The attractiveness of social networks and psychosocial motivations are the basis for these changes the consequences of which are observed at individual, social, and family levels: These obvious consequences lead to fundamental and long-term changes in the communication and value patterns of couples; including excessive individualism and breaking with traditional structures, silent sexual revolution, crisis in gender identity and roles, and consumerism.
    References: 
    • Barak, A. & Sadovsky, Y. (2008). Internet use and personal empowerment of hearing-impaired adolescents. Computers in Human Behavior, 24(5), 1802–1815. 
    • Davis, F. D. (1989). Perceived usefulness, perceived ease of use, and user acceptance of information technology. MIS Quarterly, 13(3), 319-340.
    • DeFleur, M. L. & Ball-Rokeach, S. J. (1989). Theories of mass communication (5th ed.). Longman.
    • Inglehart, R. & Welzel, C. (2007). Modernization, cultural change, and democracy: The human development sequence. Cambridge University Press.
    • Nichols, M. P. & Schwartz, R. C. (1998). Family therapy: Concepts and methods (4th ed.). Allyn & Bacon.
    • Valenzuela, S., Park, N. & Kee, K. F. (2009). Facebook use and college students' life satisfaction, trust, and participation. Journal of Computer-Mediated Communication, 14(4), 875–901. 
    • Zhu, Y.-Q. & Chen, H.-G. (2015). Social media and human need satisfaction: Implications for social media marketing. Business Horizons, 58(3), 335-345.
    • Wellman, B., Quan-Haase, A., Boase, J., Chen, W., Hampton, K., Isla de Diaz, I. & Miyata, K. (2003). The social affordances of the internet for networked individualism. Journal of Computer-Mediated Communication, 8, 3.
    متن کامل مقاله: 


    بيان مسئله
    شبکه‌هاي اجتماعي مجازي به‌عنوان يکي از مهم‌ترين پديده‌هاي نوظهور، به‌طور فزاينده‌اي بر زندگي افراد به‌ويژه زنان تأثير مي‌گذارند. آمارها نشان مي‌دهد که در ايران زنان جوان يکي از فعال‌ترين گروه‌هاي کاربري شبکه‌هاي اجتماعي هستند. حضور پررنگ و گستردۀ زنان متأهل در اين فضا فرصت‌ها و چالش‌هاي جديدي را براي روابط خانوادگي و زناشويي آنها ايجاد کرده و مي‌تواند ساختار، کارکردها و الگوهاي ارتباطي خانواده را دستخوش تغيير کند. به تعبيـر گيدنـز «در ميـان تغييراتـي کـه ايـن روزهـا در جريـان اسـت، اهميت هيچ‌کـدام به‌انـدازۀ اتفاقاتـي نيسـت که در زندگي شـخصي، در روابط جنسـيتي، حيـات عاطفي، ازدواج و خانـواده در حـال وقـوع اسـت» (گيدنز، 2003، ص6). يکـي از ايـن تحـولات، الگوي روابـط زوجين اسـت. 
    الگوي روابط زوجين مفهومي چندبعدي است که شامل سازگاري، رضايت، شادماني، انسجام و تعهد بين زوجين مي‌شود (سانفورد، ۲۰۰۶، به نقل از: حيدري، ۱۴۰۰). اين الگو امروزه با ظهور فناوري‌هاي نوين ارتباطي به‌ويژه شبکه‌هاي اجتماعي مجازي، دستخوش تغيير شده است؛ همچنين از منظري ديگر مي‌توان الگوي ارتباطي زوجين را در سه بعد الگوي حل مسئله، روابط عاطفي و روابط جنسي تعريف کرد.
    با توسعۀ شبکه‌هاي اجتماعي، «زيست جهان» جوامع «دو فضايي» شده است (عاملي، 1395)، و کنشگران در ايجاد تعادل بين فضاي مجازي و حقيقي با چالش‌هاي جدي مواجه شده‌اند. شبکه‌هاي اجتماعي با اقتضائات خاص خود، موجب تغييرات در ابعاد شناختي، گرايشي و رفتاري زنان جوان شده است. اين فضا تغييرات اجتماعي سريع، عميق و چندبعدي با ويژگي‌هاي ساختارشکني، شتاب فزاينده و ايجاد موقعيت‌هاي ارتباطي جديد در اکثر ابعاد اجتماعي را ايجاد کرده است؛ همچنين رسانه‌هاي نوين و فضاي مجازي و خصلت ويژة کنترل‌ناپذيري آن به‌صورت غيرمستقيم زمينۀ تشديد تعارض نقش‌هاي جنسيتي (تعارض کار خانگي و اشتغال زنان) را فراهم کرده است (حيدري و دهقاني، 1393).
    شهر قم به‌عنوان يکي از مراکز مهم مذهبي ـ فرهنگي ايران، با بافت سنتي و ارزش‌هاي خاص خود، محيط منحصربه‌فردي براي مطالعۀ تأثير شبکه‌هاي اجتماعي بر زنان متأهل است. تعارض بين ارزش‌هاي سنتي و مدرن، و چالش‌هاي ناشي از حضور در فضاي مجازي در اين شهر نمود ويژه‌اي دارد. مطالعات نشان مي‌دهند استفادة مديريت‌نشده از اين فضاها به تغيير نظام ارزشي، افزايش توقعات، کاهش اعتماد متقابل، انزوا و فاصله از محيط‌هاي واقعي منجر شده است (پاک‌خصال و همکاران، 1398).
    «استفادۀ آسيب‌زا از فضاي مجازي» به شناخت‌ها، هيجانات و رفتارهاي ناهنجاري اشاره دارد که پيامدهاي منفي اجتماعي به همراه دارد. «ديويس» در نظريۀ شناختي ـ رفتاري خود، مشکلات رواني ـ اجتماعي را با رفتارهاي ناکارآمد در فضاي مجازي مرتبط مي‌داند (Davis, 1989).
    مطالعات پيشين نشان مي‌دهند که استفاده از شبکه‌هاي اجتماعي مي‌تواند از يک‌سو به کاهش تعاملات حضوري و تضعيف روابط عاطفي در خانواده منجر شود؛ و از سوي ديگر با افزايش آگاهي و ايجاد شبکه‌هاي حمايتي براي زنان همراه باشد (Barak & Sadovsky, 2008). شبکه‌هاي اجتماعي مجازي به‌مثابۀ انفجار ارتباطي عمل مي‌کنند (افراسيابي، 1392).
    با وجود مطالعات متعدد در حوزۀ شبکه‌هاي اجتماعي، خلأ پژوهشي در خصوص تجربۀ زيستۀ زنان متأهل در شهر قم و چگونگي تأثيرپذيري الگوهاي ارتباطي آنها از اين فضا وجود دارد. رويکرد کيفي و نظريۀ زمينه‌اي مي‌تواند به درک عميق‌تر اين پديده کمک کند. بنابراين پژوهش حاضر در پي پاسخ به اين سؤال اصلي است که بر اساس تجربۀ زيستۀ زنان جوان متأهل شهر قم، شبکه‌هاي اجتماعي مجازي تحت چه شرايطي (علّي، زمينه‌اي و مداخله‌اي) و از طريق چه فرايندهايي بر دگرگوني الگوهاي ارتباطي آنها با همسرانشان تأثير مي‌گذارند و اين دگرگوني چه پيامدهايي براي روابط خانوادگي آنها دارد؟
    ضرورت پژوهش حاضر از جنبه‌هاي مختلف قابل‌ توجه است. در دهه‌هاي اخير تحولات نهاد خانواده در ايران به يکي از مسائل مهم اجتماعي تبديل شده که تأثيرات عميقي بر ساختارها و روابط اجتماعي داشته است. اين تحولات نسلي را پديد آورده که ارزش‌ها و اولويت‌هاي فردي آن با انتظارات جمعي تفاوت دارد و موجب تغييرات اساسي در گفتمان خانواده شده است. با وجود مطالعات گسترده، خانواده همچنان پديده‌اي پيچيده محسوب مي‌شود که دگرگوني‌هاي آن تحت‌تأثير عوامل متعددي از جمله اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي قرار دارد و پيامدهاي گسترده‌اي را به دنبال دارد.
    گيدنز (1387، ص15) تأکيد مي‌کند که مدرنيته تغييرات بنياديني در کيفيت زندگي روزمره ايجاد کرده است. فضاي مجازي نيز به‌عنوان عاملي مهم بر خانواده که بنيادي‌ترين نهاد اجتماعي است، تأثير گذاشته و در کنار مزاياي خود آسيب‌هايي را نيز به همراه داشته است. در ايران بخش قابل‌توجهي از آسيب‌هاي اجتماعي مرتبط با شبکه‌هاي اجتماعي به خلأها و شکاف‌هاي موجود در روابط ميان‌فردي در فضاي واقعي بازمي‌گردد.
    پيشينة تحقيق
    1. تأثير رسانه و شبکه‌هاي اجتماعي بر هويت جنسيتي و روابط اجتماعي
    در اولين پژوهش‌ها در اين زمينه، ولمن و هاس (1385) به بررسي نقش رسانه در شکل‌گيري هويت اجتماعي پرداختند. آنها نشان دادند که رسانه‌ها از طريق بازتاب ايدئولوژي و رفتار تأثير قابل‌توجهي بر هويت اجتماعي افراد دارند. 
    در سال‌هاي اخير پژوهش‌هايي عميق‌تر به رابطۀ ميان شبکه‌هاي اجتماعي و هويت جنسيتي پرداخته‌اند. اميربيک و بابايي (1402) بازتاب طرح‌واره‌هاي جنسيتي در شبکه‌هاي اجتماعي و تأثير آن بر هويت زنان و مردان را بررسي کردند و نتيجه گرفتند که طرح‌واره‌هاي جنسيتي در شبکه‌هاي اجتماعي مجازي با هويت جنسيتي زنان و مردان رابطۀ مثبت دارد و همچنين جامعه‌پذيري جنسيتي در اين رسانه‌ها از طريق بازنمايي نقش‌هاي جنسيتي با هويت جنسيتي زنان ارتباط مثبت و معناداري دارند.
    2. تأثير شبکه‌هاي اجتماعي مجازي بر روابط زناشويي و کارکرد خانواده
    نخستين پژوهش‌هاي اين حوزه در سطح بين‌المللي مانند مطالعۀ مک‌دانيل و کوين (2014)، تأثير فناوري و رسانه‌هاي نوين بر روابط زناشويي را بررسي کردند. آنها نشان دادند که استفادة بيش از حد از فناوري، با افزايش تعارض زناشويي و کاهش رضايت همسران همراه است؛ همچنين کلاينتون (2014) در بررسي «تأثير شبکه‌هاي اجتماعي بر روابط عاطفي کاربران»، به اين نتيجه رسيد که شبکه‌هاي اجتماعي با زمينه‌سازي روابط عاطفي و عاشقانة فرازناشويي، زمينۀ خيانت همسران و در نهايت طلاق را ايجاد مي‌کنند.
    در ايران پژوهش‌هايي مانند تحقيق احمدي و پوررضا کريم‌سرا (1392) و سميعي (1395) به بررسي بحران خانواده در مواجهه با مدرنيته پرداختند. اين پژوهش‌ها نشان دادند که جهاني شدن و تقليد از الگوهاي غربي بدون بستر تاريخي مناسب، به برهم خوردن نظم سنتي خانواده منجر شده است. قاراخاني (1394) تغييرات ساختاري و کارکردي خانواده در عصر ديجيتال را بررسي نموده است.
    در سال‌هاي اخير توجه به تأثير مستقيم شبکه‌هاي اجتماعي بر روابط زناشويي افزايش يافته است.
    هاشمي و همکاران (1400) در بررسي تأثير گرايش به برنامه‌هاي ماهواره و شبکه‌هاي اجتماعي مجازي بر منابع احساسي زنان، نشان دادند که اين برنامه‌ها، شامل ميزان و نوع استفاده، رابطۀ مستقيم و مثبتي با تغييرات منابع احساسي زنان داشته‌اند. بهادري و همکاران (1400) رابطۀ منفي ميان استفاده از فضاي مجازي و شاخص‌هايي نظير صميميت همسران و رضايت جنسي را شناسايي کردند و نشان دادند که بين استفاده از فضاي مجازي و طلاق عاطفي، صميميت همسران و رضايت جنسي زوجين همسران رابطۀ منفي و معناداري وجود دارد.
    به‌طور مشابه موحد و همکاران (1401) به بررسي نقش اعتياد به شبکه‌هاي اجتماعي مبتني‌بر موبايل در پيش‌بيني طلاق عاطفي و آمادگي طلاق زنان متأهل شهر قاين پرداخته و نشان دادند که اعتياد به شبکه‌هاي اجتماعي، شامل ضعف در مديريت زمان و کاهش خودکنترلي، با افزايش آمادگي براي طلاق عاطفي در زنان همراه است.
    همچنين عائلي و تاجيک (1401) به نقش احساس تنهايي در گرايش به استفاده از شبکه‌هاي اجتماعي پرداخته‌اند.
    در جديدترين پژوهش‌ها، مصلايي‌راد و ملکيان (1403) تأثير ارتباطات ميان‌فردي در شبکۀ اينستاگرام را بر افزايش فاصلۀ عاطفي زوجين و احساس تنهايي بررسي کردند. طبق نتايج اين پژوهش بين ارتباطات بين‌فردي در شبکه‌هاي اجتماعي و جدايي و فاصلۀ زوجين، احساس تنهايي و انزوا، نياز به همراهي و بي‌حوصلگي ارتباط معنادار و مثبتي وجود دارد؛ همچنين رضايي‌‌نسب و همکاران (1402) تأثير شبکه‌هاي اجتماعي بر تحول زندگي زناشويي زنان مطلقه را تحليل کردند و نشان دادند که اين شبکه‌ها مي‌توانند نقش تعيين‌کننده‌اي در گسست روابط خانوادگي داشته باشند.
    نوآوري اين پژوهش در مطالعۀ عميق و نظام‌مند تأثير شبکه‌هاي اجتماعي بر زنان در بافت منحصربه‌فرد فرهنگي ـ مذهبي شهر قم متجلي مي‌شود. اين تحقيق با بهره‌گيري از رويکرد کيفي و نظريۀ زمينه‌اي، به پر کردن شکاف موجود در ادبيات پژوهشي مي‌پردازد. وجه تمايز اين مطالعه، تحليل چندبعدي تجربۀ زيستۀ زنان جوان و ارائۀ مدل نظري بومي است که برآمده از داده‌هاي ميداني مي‌باشد. 
    چارچوب مفهومي
    در تحقيقات کيفي، ادبيات نظري نه براي استخراج و آزمون فرضيه‌ها؛ بلکه به‌عنوان دانش زمينه‌اي استفاده مي‌شود تا بستري براي بررسي مشاهدات و گزاره‌هاي تحقيق فراهم کند. هدف تحقيق کيفي نظريه‌سازي است و از استدلال قياسي ـ فرضيه‌اي پرهيز مي‌شود (محمدپور، 1390، ص233).
    پژوهش حاضر با رويکرد کيفي و روش نظريۀ زمينه‌اي، به دنبال بازنمايي درک و تفسير زنان از موضوع پژوهش و نزديک شدن به دنياي دروني آنان است؛ ازاين‌رو به جاي چارچوب نظري و استخراج فرضيه، مفاهيم مرتبط در قالب چارچوب مفهومي استخراج شده و در پايان زمينۀ مقايسۀ اين مفاهيم با مقوله‌هاي استخراج‌شده فراهم مي‌شود.
    در اين راستا تمرکز بر نظريه‌هايي بوده است که بر «تأثيرپذيري خانواده و مخاطب از رسانه» تأکيد دارند. 
    نظريۀ اثر رسانه‌اي عمدتاً بر فرآيندهاي گزينشي (درک، مواجهه و حفظ) ـ فرآيندهاي گروهي ـ هنجارهاي گروهي ـ رهبري فکري در ميزان تأثير رسانه‌ها تأکيد دارند (ويندال، 1387، ص334).
    نظريه‌هاي مورد توجه در اين تحقيق عبارت‌اند از: «نظريۀ دگرگوني ارزشي رونالد اينگلهارت»، «نظريۀ وابستگي مخاطبان بال روکيچ و دي فلور» و «نظريۀ جامعۀ شبکه‌اي کاستلز». اين نظريه‌ها چارچوب مفهومي مناسبي براي بررسي نقش شبکه‌هاي اجتماعي مجازي بر روابط و مناسبات خانوادگي زوجين فراهم مي‌کنند و ابعاد مختلف موضوع را پوشش مي‌دهند.
    رونالد اينگلهارت در بررسي تغييرات ارزش‌ها و هنجارهاي جهاني معتقد است صنعتي شدن موجب تغيير ارزش‌هاي سنتي به ارزش‌هاي عقلاني مي‌شود. او دربارۀ تغيير فرهنگ بر اين باور است که هر فرهنگ، رهيافت مردم را در تطابق با محيط‌شان نشان مي‌دهد و اين رهيافت در بلندمدت، دگرگوني‌هاي سياسي، اقتصادي و فناوري را تبيين مي‌کند. جهان‌بيني مردم فقط به‌وسيلۀ آنچه بزرگ‌ترانشان به آنها مي‌آموزند، بستگي ندارد؛ بلکه با تجارب کلي زندگي‌شان شکل مي‌گيرد که گاهي عميقاً با تجارب نسل‌هاي گذشته متفاوت است. با افزايش جوامع فراصنعتي، تغيير از ارزش‌هاي بقا به ارزش‌هاي خوداظهاري افزايش مي‌يابد (Inglehart & Welzel, 2007, p.20). در اين بخش يکي از مؤلفه‌هاي جوامع فراصنعتي، نقش‌آفريني و تأثير شبکه‌هاي اجتماعي در جامعه مدنظر بوده است.
    نظريۀ وابستگي رسانه‌اي مخاطبان که توسط بال روکيچ و دي فلور در سال 1976 مطرح شد، روابط بين رسانه‌ها، جامعه و مخاطبان را بررسي مي‌کند و جامعه را به‌عنوان ساختاري ارگانيک در نظر مي‌گيرد. نظام رسانه بخش مهمي از بافت اجتماعي جامعۀ مدرن است و با افراد، گروه‌ها و نهادهاي اجتماعي در ارتباط است (دي فلور و بال روکيچ، 1989، ص302ـ303).
    در جوامع توسعه‌يافته، بسياري از فعاليت‌ها نيازمند اطلاعات تازه و قابل اعتماد هستند و مخاطبان به اطلاعات رسانه‌هاي جمعي وابسته‌اند (سورين و تانکارد، 1398، ص413). عوامل مؤثر بر وابستگي مخاطبان به رسانه‌ها شامل: 1. افزايش تغيير، تضاد و بي‌نظمي در جامعه؛ 2. افزايش تعداد و کارکردهاي اطلاعات رسانه‌اي؛ 3. افزايش نياز مخاطبان به اطلاعات رسانه‌اي است (سورين و تانکارد، 1398، ص414).
    بال روکيچ و دي فلور (1976، به نقل از: پري، 2002) دو شرط مؤثر بر وابستگي را پيچيدگي جوامع و سطح بالاي تغيير و تضاد مي‌دانند. اين نظريه آثار شناختي، عاطفي و رفتاري رسانه‌ها بر مخاطب را در شرايط وابستگي بررسي مي‌کند (مک کوايل و ويندال، 1388). در اين پژوهش تأثير شبکه‌هاي مجازي بر اين سه بعد مورد بررسي قرار گرفته است.
    کاستلز معتقد است رسانه‌هاي جديد نهاد خانواده‌ها را در معرض تغييرات اجتماعي و فرهنگي قرار داده است. در جامعۀ شبکه‌اي، افراد همواره در حال ارتباط با يکديگرند و شبکه‌اي شدن معناي همه چيز را مورد بازانديشي قرار داده است. از نظر وي، جامعۀ شبکه‌اي تمام دامنه‌هاي زندگي اجتماعي را دربر گرفته و در چنين جامعه‌اي، افراد همواره در حال ارتباط با يکديگرند تا ساختار اجتماعي را بهبود بخشند (کاستلز، 2007). به عقيدة کاستلز، شبکه‌اي شدن جامعة امروز معناي همه چيز و هر چيزي را مورد بازانديشي قرار داده و مفاهيم تازه‌اي را ايجاد کرده است. اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و حتي مفاهيم عام‌تري همچون مکان و زمان در اين فرآيند دگرگون شده، يا همچنان در حال دگرگوني است و معاني و تعاريف نو و جديدي به خود گرفته‌اند (عاملي، 1395). نظرية جامعة شبکه‌اي با تبيين تأثيرات فراگير شبکه‌هاي اجتماعي مجازي بر ابعاد مختلف زندگي، تحول در سبک زندگي افراد را تشريح مي‌کند. بر اساس نظرية ساختار شبکه‌اي کاستلز، اين شبکه‌ها با دگرگون‌سازي الگوهاي ارتباطي و تعاملات اجتماعي، ضمن ايجاد اشکال نوين کنش متقابل شبکه‌اي و بازتعريف مفاهيم زمان و مکان، ريتم جديدي را در روابط اجتماعي روزمره پديد مي‌آورند. اين تحولات به خصوصي‌سازي فزايندة فضاهاي عمومي و شکل‌گيري هويت‌هاي فردي و جمعي متمايز، به‌ويژه در ميان جوانان، منجر مي‌شود.
    روش تحقيق
    پارادايم پژوهش حاضر برساختي و تفسيري و رويکرد پژوهش کيفي استقرايي و روش نظريه بنياني (گراندد تئوري) و از نوع پژوهش کاربردي با بهره‌مندي از ابزار مصاحبة نيمه‌ساختارمند بوده است. نظرية زمينه‌اي، نظريه‌اي است که مستقيماً از داده‌هايي استخراج شده که در جريان پژوهش به‌صورت منظم گرد آمده و تحليل شده‌اند (استراوس و کوربين، 1390، ص34).
    بر مبناي روش نمونه‌گيري گلولة برفي جهت دستيابي به مشارکت‌کنندگان براي انجام مصاحبه بر مبناي اصل اشباع نظري، 51 نفر از زنان جوان شهر قم انتخاب شدند. به‌منظور تحليل محتواي مصاحبه‌ها (سه مرحلة کدگذاري) از نمونه‌گيري هدفمند استفاده شده است. (فليک، 1387، ص336). نمونه‌گيري هدفمند روشي است که در آن منابعي با بيشترين اطلاعات مرتبط با موضوع پژوهش انتخاب مي‌شوند. اين منابع از ابتداي پژوهش به‌طور کامل قابل شناسايي نيستند؛ زيرا انتخاب هر منبع به کفايت اطلاعاتي بستگي دارد که از منابع قبلي به‌دست آمده است. فرايند نمونه‌گيري تا دستيابي به اشباع نظري؛ يعني زماني که دادة جديدي حاصل نشود، ادامه پيدا مي‌کند (گال، بورگ و گال، 1395، ص389ـ398)، و همچنين داده‌ها از طريق سه مرحلة کدگذاري بر حسب نمونه‌گيري نظري به‌دست آمده است. نمونه‌گيري نظري نوعي گردآوري داده است که بر اساس مفاهيم در حال تکوين انجام مي‌شود و مبتني‌بر مفاهيمي است که از تحليل بيرون آمده‌اند و به نظر مي‌رسد به نظرية در حال تکوين ربط دارند (استراوس و کربين، 1390، ص220).
    سه نوع اساسي نمونه‌گيري بر اساس سه نوع کدگذاري (باز، محوري و گزينشي) که در تحقيق نظرية زمينه‌اي انجام مي‌شود، مورد استفاده قرار گرفته است. در کدگذاري باز از «نمونه‌گيري باز»، در کدگذاري محوري از «نمونه‌گيري رابطه‌اي و گونه‌اي» و در مرحلة کدگذاري گزينشي از «نمونه‌گيري افتراقي» استفاده شده است (استراوس و کربين، 1390، ص222ـ229)، و طي سه مرحلة کدگذاري باز، محوري و انتخابي گزارة نهايي استخراج شده است. 
    معيار نمونه‌گيري در اين پژوهش، نمونه‌گيري مرتبط به نظريه در حال تکوين است (فليک، 1387، ص138). به‌نحوي‌که در اين نوع نمونه‌گيري «پژوهشگر در پي شاخص‌هايي است که نمايندة مفاهيمي‌اند که از لحاظ نظري مرتبط‌اند؛ سپس اين رويدادها و اتفاقات را از لحاظ ويژگي‌ها و ابعادشان با يکديگر مقايسه مي‌کند» (استراوس و کوربين، 1390، ص233). 
    در فرآيند کدگذاري کيفي، ابتدا کدگذاري باز انجام مي‌شود که طي آن داده‌هاي گردآوري‌شده طبقه‌بندي و مفاهيم نهفته در آنها شناسايي مي‌شوند. اين مرحله شامل پنج گام اصلي است: مفهوم‌سازي، يادداشت‌برداري تحليلي، شناسايي و نام‌گذاري مقوله‌ها، پرورش مقوله‌ها از طريق شناسايي ويژگي‌ها و ابعاد، و استخراج مقولة اصلي (استرواس و کوربين، 1390، ص128ـ140).
    پس از اتمام کدگذاري باز، فرآيند کدگذاري محوري آغاز مي‌شود. در اين مرحله، کدهاي شناسايي‌شده در مرحلة قبلي تحت عناوين کلي‌تر و جامع‌تر دسته‌بندي مي‌شوند تا طبقات محوري بزرگ‌تري شکل بگيرند. در اين بخش، مدل پارادايمي ارائه مي‌شود که شامل اين عناصر است: شرايط علّي، پديدة اصلي (هسته)، شرايط مداخله‌گر، راهبردها، پيامدها و زمينه‌ها (استرواس و کوربين، 1390، ص146ـ160).
    در مرحلة کدگذاري انتخابي يا گزينشي، نتايج حاصل از کدگذاري باز و محوري به شکلي منسجم در قالب يک خط داستاني، سازمان‌دهي و ارائه مي‌شوند. اين خط داستاني، ارتباط منطقي ميان مقوله‌ها را نشان داده و روايت کلي تحقيق را شکل مي‌دهد.
    يافته‌هاي پژوهش
    كدگذاري باز
    با انجام كدگذاري در اين مرحله از پژوهش، به طبقه‌بندي و دسته‌بندي مفاهيم از ميان متن‌هاي گردآوري‌شده اقدام و تلاش مي‌شود تا آنها را از پراكندگي مطلق خارج ساخته و در طبقه‌هاي كلي‌تري سامان‌دهي شوند. هدف در كد‌گذاري باز، درك مفاهيم مستتر در گزاره‌هاي انتخاب شده است (اشتراوس و کربين، 1390، ص132).
    الف) مرحلة اول و دوم كدگذاري باز: استخراج عبارات و تبديل آن به مفاهيم
    در مرحلة اول کدگذاري باز عبارت‌هاي اساسي از متن مصاحبه‌ها استخراج شده است، و در مرحلة دوم کدگذاري باز مفاهيم اساسي از عبارت‌ها استخراج شده است.
    شماره جدول؟؟؟ نمونه و بخشي از کدگذاري باز بر مبناي متن مصاحبه‌ها 
    رديف    عـبارات    مفاهيـم اساسي
        اين فضا اعتماد را از بين برده و رواج بي‌بندوباري را افزايش داده و باعث فروپاشي خيلي از زندگي‌ها شده    بي‌اعتمادي زوجين
            رواج بي‌بندباري
            فروپاشي خانواده
        مشکلاتي مثل دور شدن اعضاي خانواده از يکديگر، شکل‌گيري فاصلة عاطفي بين اعضاي خانواده، کاهش مراوده و گفت‌وگوي صميمي‌تر بين اعضاي خانواده را برامون ايجاد کرده    دور شدن اعضاي خانواده از يکديگر
            کاهش روابط زوجين
            فاصلة عاطفي 
        درگيري ذهني برام ايجاد کرد و حتي باعث افسردگيم شد    افسردگي
        بله مشکلات عاطفي داشتم، سختي خانواده داشتم و با آدم‌هاي اشتباه آشنا شدم و اعتماد اشتباه داشتم    بروز مشکلات عاطفي
            روابط فرازناشويي
        فضاي مجازي هم زندگي قبلمو خراب کرد هم آيندمو و افسرده شدم    تخريب زندگي و طلاق
            افسردگي
    ب) مرحلة سوم کدگذاري باز: تبديل مفاهيم اساسي به کدهاي عام‌تر در قالب و استخراج مقوله‌ها
    بر اساس عنوان تحقيق «نقش شبکه‌هاي اجتماعي مجازي بر تغيير الگوهاي ارتباطي زوجين» مفاهيم ارائه‌شده را مي‌توان در مقوله‌هاي کلي‌تر به شرح ذيل دسته‌بندي کرد:
    شماره و عنوان جدول؟؟؟
    مفاهيم اساسي    عبارت مقوله‌ها    نوع مقوله‌ها
    دگرگوني الگوهاي روابط عاطفي زوجين و ارزش‌هاي خانواده    دگرگوني الگوهاي فرهنگي و ارزشي روابط زوجين    پديده‌محوري
    تغيير الگوي روابط و تمايلات جنسي زوجين        
    تغيير در فرهنگ، ارزش‌ها و نگرش‌هاي خانوادگي        
    تغيير در الگوهاي ايفاي نقش خانواده        
    تغيير سبک زندگي زوجين    تغييرات اجتماعي ـ فرهنگي در عصر ديجيتال    شرايط علّي
    تأخر فرهنگي        
    تغيير نگرش نسبت به هويت و ارتباطات انساني        
    تغيير نگرش نسبت به حريم خصوصي        
    انزواي اجتماعي        
    گمنامي اجتماعي        
    کژکارکردهاي خانواده    چالش‌هاي کارکردي خانواده متأثر از فضاي مجازي    شرايط علّي
    ناآگاهي و عدم مهارت زوجين در حل مسائل خانوادگي متأثر از دنياي مجازي        
    هدفمند نبودن زندگي براي زوجين در فضاي مجازي        
    اختلالات عاطفي اعضا و يا طلاق عاطفي حاصل زندگي در دنياي مجازي        
    تنوع و جذابيت‌هاي مؤثر براي رفع نيازهاي مختلف    جذابيت‌ها و قابليت‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي    شرايط زمينه‌اي
    سهولت استفاده و دسترسي آسان و ميزان استفاده        
    تنوع محتوايي براي تمامي سلايق و سنين        
    رهايي از تنهايي و واقعيت‌هاي زندگي واقعي    انگيزه‌هاي رواني ـ اجتماعي گرايش به فضاي مجازي    شرايط مداخله‌گر
    همرنگي با جماعت مجازي        
    فقر سواد رسانه‌اي    شرايط تسهيل‌کنندة گرايش به فضاي مجازي    
    عدم نظارت بر مصرف مجازي        
    تأثيرگذاري سلبريتي‌ها و گروه‌هاي مرجع        
    ناکارآمدي قوانين مربوط به جرايم سايبري        
    وابستگي به دنياي مجازي    پيامدهاي رواني و جسمي در اثر حضور در فضاي مجازي    پيامدهاي فردي
    کاهش اعتماد به نفس و افزايش افسردگي        
    بروز آسيب‌هاي جسمي        
    سست شدن ارزش‌ها و الگوهاي مرسوم خانوادگي    چالش‌هاي ارزشي و هنجاري به‌واسطة فضاي مجازي    پيامدهاي اجتماعي
    گسترش تفکرات فمينيستي        
    کاهش اعتماد اجتماعي        
    آزادي روابط جنسي و قبح‌زدايي از آن        
    کاهش دين‌داري اعضاي خانواده        
    کاهش فرهنگ حجاب و عفاف        
    رواج جرايم سايبري        
    تجمل و مصرف‌گرايي        
    سست شدن شبکة روابط خانوادگي    دگرگوني روابط، ساختار وکارکردهاي خانواده    پيامدهاي خانوادگي
    کاهش تفاهم و همدلي و درک متقابل اعضا        
    کاهش تعهدات اعضاي خانواده        
    کاهش تعاملات حضوري و سست شدن شبکة پيوندهاي خانوادگي        
    قبح‌زدايي از روابط فرازناشويي        
    خشونت خانوادگي        
    کاهش تمايل به فرزندآوري        
    تخريب شکل ارتباط و کاهش تعاملات حضوري با نزديکان    فردگرا شدن و گسست از هويت و نقش‌هاي جنسيتي    راهبردها
    الگوگيري از گروه‌هاي مرجع جديد مجازي        
    پيشگيري از فرزندآوري        
    انزواي اجتماعي        
    تغيير در روابط و تمايلات جنسي با همسر        
    در ادامه يافته‌هاي حاصل از جدول فوق در قالب کدگذاري محوري ارائه مي‌شود.
    کدگذاري محوري عبارت است از: سلسله رويه‌هايي كه پس از کد‌گذاري باز انجام مي‌شوند تا با برقراري پيوند بين مقوله‌ها، اطلاعات را به شيوه‌هاي جديدي با يكديگر مرتبط سازند. اين کار با استفاده از يک پارادايم (مدل الگويي يا سرمشق) که متضمن شرايط، پديدۀ محوري و راهبردهاي (استراتژي‌هاي) کنش / کنش متقابل است، تحقيق مي‌يابد.
    در کدگذاري محوري، تمرکز بر مشخص کردن يک پديدۀ محوري، با در نظر گرفتن شرايطي است که به ايجاد آن مي‌انجامد. اين شرايط عبارت‌اند از: علل و زمينه‌ها‌ي که مقوله در آن شکل مي‌گيرد، و در ادامه استراتژي‌هاي کنش / کنش متقابل که به‌واسطۀ آنها مقوله اداره، کنترل و اجرا مي‌شود، و در نهايت پيامدهاي اين راهبردها تحقق مي‌يابد. (استراوس و کوربين، 1387، ص97-98).
    نمودار کدگذاري محوري

        پديده‌محوري: دگرگوني الگوهاي فرهنگي و ارزشي روابط زوجين
    پديده: ايده، حادثه يا رخدادي است که مفاهيم و مقوله‌ها بر محور آن ايجاد مي‌شوند (استراس، کوربين، 1390، ص152). طبق مدل پارادايمي پژوهش و نتايج مصاحبه‌ها، پديده‌محوري «دگرگوني الگوهاي ارتباطي و ارزشي در بين زوجين به‌ دليل حضور در شبکه‌هاي اجتماعي مجازي» است. اين پديده با تمرکز بر نقش زنان در فضاي مجازي، چهار بُعد اساسي تأثيرگذار بر روابط خانوادگي را آشکار مي‌سازد: نخست، دگرگوني در الگوهاي روابط عاطفي زوجين و ارزش‌هاي خانواده که با کاهش تعاملات حضوري نمود مي‌يابد.
    فاطمه 32 ساله: «استفادة زيادم از فضاي مجازي باعث دور شدنم از اعضاي خانواده شد و کم‌کم فاصلة عاطفي بين من و همسرم بيشتر شد و با هم کمتر مراوده و گفت‌وگوي صميمي داشتيم» (کاهش گفت‌وگو و تخريب فضاي عاطفي). مبينا 25 ساله: «همه چي عالي و خوب بود، تا اينکه فضاي مجازي بالا گرفت و روزبه‌روز ارتباطمون سردتر مي‌شد» (فاصلة عاطفي)؛
    دوم، تغيير در الگوي روابط و تمايلات جنسي زوجين؛ حديث 23 ساله: «ببينيد چون من قبلاً تو بحث ازدواج اينها جاهايي شکست خورده هستم... يه وقتايي اين فضا‌هاي عشق و عاشقي و اين کليپ‌ها و لايو‌هايي که گذاشته مي‌شود، تأثير روي رابطة جنسي من با همسرم مي‌گذارد» (تغيير تمايلات جنسي)؛
    سوم، تغيير در نظام ارزشي و نگرشي خانواده که در قالب دگرگوني نگرش نسبت به هويت، ارتباطات انساني و تضعيف ارزش‌هاي خانوادگي بروز مي‌کند.
    مهديه 22 ساله: «تحت‌تأثير اين فضا حيا و غيرت و تعهد از بين رفته و جوان‌ها هوس‌باز شده‌اند» (حيازدايي)، و همچنين منصوره 25 ساله: «يکي ديگه از مسائل، آسيبيه که به بنيان خانواده مي‌زنه و از بين بردن يه سري حرمت‌ها و گاهي حريم شخصيه» (تهديد حريم و ارزش‌هاي خانوادگي)؛
    و در نهايت، تغيير در الگوهاي ايفاي نقش خانوادگي که نمود بارز آن در کاهش گرايش به فرزندآوري مشهود است. شيما 23 ساله: «از وقتي که سرم توگوشيه و تو فضاهاي مجازي بودم، اصلاً نگرشم در مورد بچه‌دار شدن تغيير کرده...» (تغيير نگرش نسبت به فرزندآوري). زهرا 40 ساله اذغان داشت: «يا اينکه شوهرم وقتي از سر کار برمي‌گشت مثلاً مي‌ديد غذا سوخته واقعاً عصباني مي‌شد که تو اين گوشيا چيه؟ سر اين ما هميشه دعوامون بود» (تغيير در نقش جنسيتي). زهرا 29 ساله: «شوهرم به مامانم هميشه اعتراض مي‌کرد که فلاني همش سرش تو گوشيه، چه خبرشه مگه اين گوشيا چه داره؟» (کژکارکرد نقش همسري).
    شرايط علّي: مقوله‌هايي (علّي) هستند که مقولۀ اصلي را تحت‌تأثير قرار مي‌دهند و به وقوع يا گسترش پديدة مورد نظر مي‌انجامد. شرايط علّي در داده‌ها اغلب با واژگاني نظير وقتي، درحالي‌که، ازآنجا‌که، چون، به سبب و به علت بيان مي‌شوند. حتي زماني که چنين نشانه‌هايي وجود ندارد، محقق مي‌تواند با توجه به خودِ پديده و با نگاه منظم به داده‌ها و بازبيني رويدادها و وقايعي که از نظر زماني مقدم بر پديدة مورد نظرند، شرايط علّي را بيابد (استراس، کوربين، 1390، ص153). 
    شرط علّي اول: تغييرات اجتماعي ـ فرهنگي در عصر ديجيتال
    تغييرات اجتماعي ـ فرهنگي در عصر ديجيتال به‌عنوان شرط علّي، منجر به تحولات عميق در ساختار و کارکرد نهاد خانواده شده است. اين تغييرات با دگرگوني در سبک زندگي زوجين آغاز مي‌شود، که خود متأثر از نفوذ فناوري‌هاي نوين ارتباطي در زندگي روزمره است. اين دگرگوني، الگوهاي تعاملي و مصرف رسانه‌اي را دستخوش تغيير کرده است (بختياري و نصيري‌، ۱۴۰۱، ص۴۹).
    تغييرات اجتماعي ـ فرهنگي در عصر ديجيتال، به تغيير سبک زندگي و مجازي شدن جامعه منجر شده است. گسترش فناوري‌هاي ارتباطي و ظهور رسانه‌هاي اجتماعي بر باورها، ارزش‌ها و تصميم‌گيري‌هاي افراد تأثير مي‌گذارد. اين رسانه‌ها به افراد امکان دسترسي به اطلاعات و آشنايي با فرهنگ‌ها و سبک‌هاي زندگي متنوع را مي‌دهند و موجب شکل‌گيري هويت ديجيتالي منحصربه‌فردي براي هر فرد مي‌شوند (احمدي و همکاران، ۱۳۹۷). اکبري نيز در تحقيق خود ارتباط مستقيمي بين عضويت در شبکه‌هاي اجتماعي و سبک زندگي را مطرح کرده است (اکبري و همکاران، ۱۳۹۹، ص۶۶).
    وحيده 23 ساله: «فضاي مجازي سبک زندگي خانواده‌ها رو خيلي تحت‌الشعاع قرار مي‌ده، استفادة زياد از اون باعث ضرر به اعضاي خانواده مي‌شه» (تغيير در سبک زندگي)، و گلايل 30 ساله معتقد است: «وقتي که مدتي وارد فضاي مجازي مي‌شيم، با اين روال ناخودآگاه تبديل به عادت مي‌شه، اين کارمون باعث مي‌شه سبک زندگي‌مون و سلايقمون خيلي باعث تغيير بشه».
    مايکل درين شبکه‌هاي اجتماعي آنلاين را پديده‌اي تأثيرگذار براي نسل جديد مي‌داند که الگوهاي رفتاري خانواده‌ها را تغيير داده و کارکردهاي سنتي آنها را تضعيف مي‌کند. فضاي مجازي به جزء جدايي‌ناپذير زندگي تبديل شده و بر تصميم‌گيري‌ها و روابط خانوادگي تأثير مي‌گذارد، به‌طوري‌که تغييرات اساسي در جنبه‌هاي مختلف زندگي مانند پوشش و آداب معاشرت قابل مشاهده است (اکبري و همکاران، ۱۳۹۹، ص۶۶). 
    هديه 33 ساله: «از بين رفتن حياي من، عادي شدن روابط زن و مرد، استفاده کردن از خيلي کلماتي که شايد در خانوادة من عرف نبود، شبيه زن‌هاي غربي شده، همه در من رخ داده بود».
    تغييرات در الگوهاي رفتاري خانواده‌ها با نگرش‌هاي نوين نسبت به هويت و ارتباطات انساني همراه است و فضاي مجازي امکان شکل‌گيري هويت‌هاي چندگانه و متعارض را فراهم مي‌آورد. 
    مفهوم «جامعة شبکه‌اي» مانوئل کاستلز براي درک اين تغييرات مؤثر است. او بيان مي‌کند که شبکه‌اي شدن جامعه باعث بازانديشي در مفاهيم اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و زمان و مکان شده است (عاملي، 1395). 
    او مفاهيمي مانند «فضاي جريان‌ها» و «هويت شبکه‌اي» را معرفي مي‌کند که در آنها هويت افراد به‌صورت پويا و مستقل شکل مي‌گيرد. اين جامعة شبکه‌اي فرصتي براي مشارکت و تعامل فراهم مي‌کند، اما چالش‌هايي نيز براي حفظ هويت فردي به همراه دارد (حاتمي و مذهبي، ۱۳۹۰، ص8).
    الهه 21 ساله: «کساني که خودشان را در فضاي اجتماعي بزرگ کردند، با جمع کردن فالوور، گذاشتن عکس‌هاي شاخ، عکس‌هايي که غير خودنمايي هيچ چيز ديگري توش نيست» (هويت نمايشي مجازي).
    در اين ميان، مفهوم حريم خصوصي نيز دستخوش بازتعريف مي‌شود. با گسترش شبکه‌هاي اجتماعي، مرزهاي بين حريم خصوصي و عمومي در فضاي مجازي مبهم شده و اين امر منجر به نقض گستردة حريم خصوصي افراد شده است (محمدي و همکاران‌، ۱۴۰۱، ص۲۹۶). 
    اين مسئله در مصاحبة اکرم 38 ساله اين‌گونه آمده است: «وقتي که حريم شخصي يک سري اطلاعات‌مون از طريق اين شبکه‌ها ارسال مي‌کنيم، اين خودش باعث به خطر افتادن حريم شخصي من مي‌شه».
    شبکه‌هاي اجتماعي با جمع‌آوري و سوءاستفاده از اطلاعات شخصي، ايجاد مزاحمت‌هاي مجازي و انتشار غيرمجاز اطلاعات، حريم خصوصي را تهديد مي‌کنند و به روابط شخصي و اعتماد اجتماعي آسيب مي‌زنند. به گفته انصاري و عطار، حريم خصوصي که بايد از دسترسي غيرمجاز مصون بماند، توسط شبکه‌هاي اجتماعي نقض مي‌شود و به يکي از چالش‌هاي مهم عصر ديجيتال تبديل شده است (انصاري و عطار، 1392).
    هديه 30 ساله از تجربه خودش در مورد مزاحمت‌ها گفته: «خيلي مشکلات برايم پيش آمد و معمولاً مخاطبين مزاحم داشتم که توي  pvميومدن مشکلي برايم به وجود مي‌آوردند».
    اين مسئله در مصاحبة زهرا 22 ساله اين‌گونه آمده: «من به خاطر تنهايي و بي‌توجهي به شبکه‌هاي اجتماعي رو آوردم، اما وقتي وارد اين شده‌ام تنهاتر هم شدم، استرسم را دو چندان کرد، بي‌اعتمادي هم را بيشتر کرد».
    انزواي اجتماعي، پيامد ديگر اين تحولات است که در اثر افزايش استفاده از فضاي مجازي و کاهش تعاملات رودررو شکل مي‌گيرد. 
    در مصاحبة هستي 20 ساله آمده: «وقتي زياد تو فضاي مجازي بودم به اين فضا اعتياد داشتم، اغلب تنها بودم و دلم نمي‌خواست از اتاقم بيرون بيام».
    مطالعات و تحقيق رابرت کراوت در سال 2001 نشان مي‌دهد که استفادة بيش از حد از اينترنت باعث کاهش ارتباطات اجتماعي، افزايش احساس تنهايي و افسردگي مي‌شود (صومعه و داداشعلي، 1396، ص121). گمنامي اجتماعي در فضاي مجازي، زمينه‌ساز تعاملاتي بدون افشاي هويت واقعي است و مي‌تواند روابطي فراتر از چارچوب‌هاي متعارف خانواده ايجاد کند. اين ويژگي به کاربران امکان مي‌دهد هويت‌هاي مختلفي را تجربه کرده و از محدوديت‌هاي هويتي دنياي واقعي رها شوند. 
    اين گمنامي هم فرصت‌هايي مانند حفظ حريم خصوصي و آزمايش هويت‌ها را فراهم مي‌کند و هم چالش‌هايي نظير کاهش اعتبار و اعتماد در تعاملات آنلاين را به همراه دارد (کنعاني و محمدزاده، ۱۳۹۷، ص۲۲).
    اين مسئله در مصاحبة هديه 33 اين‌گونه آمده: «در فضاي مجازي چون کسي همديگه و نمي‌شناسه و طرف مياد مي‌گه من خيلي خوشگلم، ولي ممکن است اين‌طوري نباشه و طرف يک هيولاست و اصلاً شبيه به چيزي که نشون مي‌ده نيست».
    شرط علّي دوم: چالش‌هاي کارکردي خانوادة متأثر از فضاي مجازي
    مقولة «چالش‌هاي کارکردي خانوادة متأثر از فضاي مجازي» به‌عنوان شرط علّي در پژوهش حاضر، بازتاب‌دهندة تغييرات عميق در ساختار و عملکرد نهاد خانواده در جامعة معاصر است. 
    کژکارکردي خانواده به وضعيتي اشاره دارد که در آن خانواده قادر به برآورده کردن نيازهاي اعضاي خود، حل تعارضات و ايجاد روابط سالم نيست. عوامل مختلفي از جمله الگوهاي ارتباطي ناسالم، مرزهاي نامشخص و فقدان صميميت مي‌توانند به اين وضعيت منجر شوند (کاظمي، ۱۳۸۵؛ Nichols, 1998).
    فضاي مجازي با تغيير الگوهاي تعاملي درون خانواده، مي‌تواند کژکارکردي خانواده را تشديد کند. اين فضا با ايجاد جامعة مجازي و تغيير سبک زندگي، به‌ويژه در ميان جوانان، باعث شده است که خانواده‌ها کارکردهاي سنتي خود را از دست بدهند (ساروخاني و شکربيگي، 1393). زهرا 33 ساله معتقد است: «با گسترش ارتباطات در فضاي مجازي ديد و بازديد يا صلة رحم از بين رفته» (کاهش صلة رحم).
    ناآگاهي و عدم مهارت زوجين در حل مسائل خانوادگي متأثر از دنياي مجازي، بعد ديگري از اين چالش است. اين امر مي‌تواند ناشي از تغييرات سريع اجتماعي و عدم انطباق مهارت‌هاي زوجين با نيازهاي جديد باشد. در جامعه‌اي که به سرعت در حال تغيير است، زوجين ممکن است خود را فاقد ابزارهاي لازم براي مديريت مؤثر تعارضات و چالش‌هاي نوظهور بيابند (شجاعي و همکاران‌، ۱۳۹۶، ص۵۶۴). اکرم 38 ساله در مصاحبة خود گفته: «از واتساپ ارتباط داشتيم که به فضاي حقيقي رسيد و حالا دوباره بعد از دلزدگيم ارتباطات جديد و اشتباه مجازيم دچار مشکل شده بودم، واقعاً حالم بد بود، همش با همسرم دعوام مي‌شد و اصلاً نمي‌تونستيم مشکلاتمون را حل کنيم».
    هدفمند نبودن زندگي براي زوجين در فضاي مجازي، نشان‌دهندة بحران معنا در زندگي خانوادگي است. اين مسئله مي‌تواند ناشي از تغيير در ارزش‌ها و هنجارهاي اجتماعي باشد که به‌نوبة خود متأثر از گسترش فضاي مجازي و تنوع الگوهاي زندگي ارائه‌شده در اين فضاست. فقدان هدف مشترک مي‌تواند انسجام خانواده را تضعيف کند (محمدي‌، ۱۴۰۱، ص۳۰). منصوره 29 ساله معتقد است: «مي‌تونه آسيب روحي داشته باشه، درگيري ذهني ايجاد کند و بعضي مواقع به افسردگي کشيده بشه و حتي بعد از اون پرخاشگري باشه و خلق آدم تنگ بشه، اعصاب آدم خورد بشه، زود رنج بشي و همة اينها در صورت استفادة نادرست از فضاي مجازي ايجاد مي‌شه».
    عدم توجه اعضاي خانواده به نيازهاي يکديگر در عصر ديجيتال، بازتاب‌دهندة فردگرايي فزاينده در جامعة مدرن است. در مصاحبة دلارام 23 ساله آمده: «اما مدتي است که از وقتي از چيزي ناراحت مي‌شم دوست دارم تنها باشم تا بگردم تا بتونم به حالت قبلي خودم برگردم و وارد فضاي مجازي مي‌شم».
    اختلالات عاطفي اعضا و يا طلاق عاطفي حاصل زندگي در دنياي مجازي، نتيجة نهايي اين چالش‌هاي کارکردي است. اين پديده نشان‌دهندة شکاف عاطفي بين اعضاي خانواده است که مي‌تواند ناشي از کاهش تعاملات معنادار و افزايش وابستگي به ارتباطات مجازي باشد. طلاق عاطفي، به‌عنوان شکل پنهان‌تري از فروپاشي خانواده، مي‌تواند پيش‌درآمد طلاق قانوني باشد و نشان‌دهندة عدم موفقيت خانواده در ايفاي نقش عاطفي خود است (محمدي و همکاران‌، ۱۴۰۱، ص۲۹۴). فريبا 26 ساله از تجربه خودش در اين زمينه گفته: «مشکلاتي مثل دور شدن اعضاي خانواده از يکديگر، شکل‌گيري فاصلة عاطفي بين اعضاي خانواده، کاهش مراوده و گفت‌وگوي صميمي‌تر بين اعضاي خانواده را برامون ايجاد کرده».
    دسترسي و استفادة مداوم از شبکه‌هاي اجتماعي مجازي باعث کاهش روابط خانوادگي و تضعيف ارزش‌هاي آن مي‌شود (ويندال، 1387). 
    بستر (زمينه): جذابيت‌ها و قابليت‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي
    بستر يا زمينه، مجموعه مشخصه‌هاي ويژه‌اي است که به پديدة مورد نظر دلالت مي‌کند؛ يعني محل حوادث و وقايع متعلق ‌به پديده. بستر نشانگر مجموعه شرايط خاصي است که در آن راهبردهاي کنش‌ و واکنش صورت مي‌پذيرد (استراس، کوربين، 1390، ص152).
    جذابيت‌ها و قابليت‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي به‌عنوان عامل زمينه‌ساز، در تأثيرگذاري حضور زنان در فضاي مجازي بر روابط خانوادگي نقش کليدي دارند. اين شبکه‌ها با ساختار و کارکردهاي متنوع خود، نيازهاي رواني، اجتماعي و اطلاعاتي کاربران را پاسخ مي‌دهند. طبق مطالعة Zhu و Chen (2015)، فضاي مجازي نيازهاي مختلفي مانند ارتباط با ديگران، محبوبيت، خودنمايي، يادگيري، تفريح و خودمختاري را تأمين مي‌کند (Zhu, Chen, 2015, p. 338).
    در جامعة شبکه‌اي امروز، رسانه‌هاي اجتماعي با محتواي متنوع براي همة سلايق و سنين رشد کرده‌اند. کاربران از گروه‌هاي مختلف، بر اساس علايق خود محتوا توليد يا بازنشر مي‌کنند. کاستلز معتقد است انسان‌ها از طريق تعامل با اين ساختارها به آنها معنا مي‌بخشند که به‌صورت فرهنگي تجلي مي‌يابد (کاستلز، ۱۳۹۳، ص۸۳).
    در اين جامعه، رفتار کاربران تحت‌تأثير ويژگي‌هاي خاص ساختار شبکه‌اي است و افراد تمايل دارند با کساني که علايق و سوابق مشابه دارند، ارتباط برقرار کنند (خجير، ۱۳۹3، ص۱۱۶). نظرية استفاده و رضايتمندي کاتز و بلومر (۱۹۵۹) نيز بر نقش فعال مخاطب در انتخاب رسانه تأکيد مي‌کند (رسول‌زاده ‌اقدم، ۱۳۹۳). اين نظريه بيان مي‌کند که افراد براي رفع نيازهاي خود به رسانه‌ها روي مي‌آورند و ميزان رضايت آنها به تطابق محتواي رسانه با نيازهايشان بستگي دارد. طبق الگوي کاتز و بلومر، عوامل اجتماعي و روان‌شناختي منجر به ايجاد نيازها و انتظارات متنوع از رسانه‌ها مي‌شود (سيف درخشنده و همکاران، ۱۴۰۰، ص۱۳۹). 
    شرايط مداخله‌گر: شرايط ساختاري که به پديده‌‌محوري تعلق دارند و بر راهبردهاي کنش و واکنش اثر مي‌گذارند. آنها راهبردها را در درون زمينة خاصي سهولت مي‌بخشند و يا آنها را محدود و مقيد مي‌کنند (استراس، کوربين، 1390، ص155).
    انگيزه‌هاي رواني ـ اجتماعي به‌عنوان عامل کليدي در گرايش زنان به شبکه‌هاي اجتماعي و تأثيرات متعاقب آن بر پويايي خانواده مطرح است. بررسي‌هاي انجام‌شده نشان مي‌دهد که کارکرد جبراني اين شبکه‌ها در قالب گريز از تنهايي و واقعيت‌هاي محيطي تجلي مي‌يابد. اين پديده عمدتاً ريشه در احساس انزواي اجتماعي و عدم رضايت از تعاملات حضوري دارد. شبکه‌هاي اجتماعي، به‌ويژه براي زناني که در چارچوب نقش‌هاي سنتي خانگي محصور شده‌اند، بستري براي گسترش دامنة تعاملات اجتماعي فراهم مي‌آورند. 
    ژاله 32 ساله و خانه‌دار در تجربه‌اي مشابه در مصاحبة خود گفته: «به‌ خاطر مشکلاتم و احساس تنهايي شديدي که داشتم با جنس مخالف خود وارد رابطه شدم و الان بيشتر افسرده و شکست‌خورده هستم».
    عائلي و تاجيک (۱۴۰۱) در پژوهش خود دريافتند که تنهايي عاطفي و اجتماعي در مجموع قادر به پيش‌بيني حدود ۴۸.۲ درصد از گرايش به استفاده از شبکه‌هاي اجتماعي است. ويژگي‌هاي فضاي مجازي مانند جهاني بودن، تنوع، آزادي ارتباطات، سهولت دسترسي، گمنامي کاربران و امکان گريز از واقعيت، به‌ويژه براي نوجوانان جذابيت دارد (عائلي و تاجيک، ۱۴۰۱).
    در اين فضا، افراد مي‌توانند با گروه‌هاي همفکر ارتباط برقرار کرده و احساس تعلق پيدا کنند. طبق پژوهش‌ها، عواملي مانند احساس تنهايي، مدت زمان استفاده، گرايش به دوست‌يابي موقت، تنوع‌گرايي، اعتقادات مذهبي، هزينة کم و ناشناس بودن از دلايل گرايش به اينترنت هستند (پردنجاني، سعيدزاده، 1391، ص11). رهايي از مسائل و مشکلات دنياي واقعي، نشان‌دهندة کارکرد گريزگاهي فضاي مجازي است (حسيني و همکاران‌، ۱۳۹۹، ص۲۵). براي زوجيني که با چالش‌هاي متعدد در نقش‌هاي خانوادگي مواجه هستند، فضاي مجازي مي‌تواند فرصتي براي رهايي موقت از اين فشارها باشد. اين امر، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت تسکين‌دهنده باشد؛ اما مي‌تواند در بلندمدت به تشديد مشکلات خانوادگي منجر شود.
    زهرا 33 ساله: «فقط کاش اطرافيان از جهنم کردن زندگي واقعي دست برمي‌داشتند، تا ما مجبور نباشيم به آغوش فضاي اجتماعي بريم».
    افزايش نارضايتي از زندگي به دليل مقايسه با ديگران، بازتاب‌دهندة اثر دوگانه و متضاد شبکه‌هاي اجتماعي است. فضاي مجازي با ارائة تصويري ايدئال و گاه غيرواقعي از زندگي ديگران، مي‌تواند منجر به احساس محروميت نسبي و نارضايتي از زندگي شخصي شود‌؛ چون رضايت زناشويي جاي وجود دارد که وضعيت موجود با وضعيت مورد انتظار يکسان باشد (محمدي‌، ۱۴۰۱، ص۳۱). براي زنان، اين مقايسه مي‌تواند به‌ويژه در حوزه‌هايي چون روابط زناشويي، موفقيت‌هاي شغلي يا سبک زندگي تأثيرگذار باشد و منجر به تنش در روابط خانوادگي شود.
    هديه 30 ساله: «اثرات مخرب در زندگيم ديدم؛ چون نوعي زندگيه مقايسه‌اي ايجاد مي‌کند»؛ همچنين مهلا 22 ساله هم گفته: «باعث شد خودمو با ديگران خيلي مقايسه کنم و تبديل به فرد خشمگيني شدم».
    فقر سواد رسانه‌اي به‌عنوان عامل مداخله‌گر، نقش مهمي در آسيب‌پذيري زنان در فضاي مجازي دارد. فقدان مهارت‌هاي لازم براي تحليل، ارزيابي و توليد محتوا مي‌تواند به سوء‌تفاهم و عدم اعتماد در روابط زناشويي منجر شود. سارا 25 ساله: «مثل پيکرتراشي‌ها و عمل‌هاي زيبايي مثلاً هشتگ‌ها يه بي‌سواد يه هشتگ مي‌زنه يه ملت دنبال اون ميرن و اين به‌ خاطر بي‌اطلاع بودنه».
    کژکارکرد سلبريتي‌ها و گروه‌هاي مرجع به‌عنوان عامل مداخله‌گر و تسهيل‌کننده، تأثير قابل‌توجهي بر نگرش‌ها و رفتارهاي افراد، به‌ويژه جوانان دارند. الگوبرداري از آنها مي‌تواند نگرش‌ها نسبت به روابط زناشويي را تغيير داده و حضور در فضاي مجازي را افزايش دهد.
    هديه 30 ساله: «وقتي زندگي سلبريتي‌هاي را مي‌بينم، خب وقتي مي‌بينم چه‌قدر پول‌دار هستند و چه‌قدر خوش مي‌گذرونن، چه لباس‌هايي مي‌پوشند، دچار افسردگي مي‌شوي».
    پيامدها: نتايجي که در اثر راهبردها پديدار مي‌شود. پيامدها نتايج و حاصل کنش‌ها و واکنش‌ها هستند. پيامدها را همواره نمي‌توان پيش‌بيني کرد و الزاماً همان‌هايي نيستند که افراد قصد آن را داشته‌اند (اشتراوس و کربين، 1390، ص150).
    در پژوهش حاضر سه دسته پيامدهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي استخراج و بازنمايي شده است.
    پيامدهاي فردي: پيامدهاي رواني و جسمي در اثر حضور در فضاي مجازي 
    پيامدهاي رواني و جسمي حضور در فضاي مجازي، نشان‌دهندة تحولات عميق در ساختارهاي اجتماعي و الگوهاي ارتباطي است. طبق نظرية وابستگي رسانه‌اي بال روکيچ و دي فلور (1976)، وابستگي به دنياي مجازي مي‌تواند ابعاد شناختي، عاطفي و رفتاري کاربران را تحت‌تأثير قرار دهد (تامپسون، 1380، ص14). اين فضا با تأثير بر هويت اجتماعي و خودپنداره افراد، باعث کاهش اعتمادبه‌نفس و افزايش افسردگي مي‌شود و معيارهاي جديدي براي ارزيابي خود و ديگران ايجاد مي‌کند که اغلب با واقعيت‌هاي روزمره در تضاد است.
    پيامدهاي اجتماعي: چالش‌هاي ارزشي و هنجاري به‌واسطة فضاي مجازي
    تامپسون معتقد است که شبکه‌هاي اجتماعي مجازي سه نوع تعامل: تعامل چهره‌به‌چهره، تعامل رسانه‌اي و شبه تعامل رسانه‌اي را دگرگون کرده و بستري براي کنشگران با هويت‌هاي مختلف فراهم مي‌آورد که به تغييرات مهمي در نگرش و الگوهاي ذهني افراد منجر مي‌شود (تامپسون، 1380). 
    حضور در فضاي مجازي، به‌ويژه شبکه‌هاي اجتماعي، موجب تحولات عميق در ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي شده است. اين تحولات باعث تقابل ارزش‌هاي سنتي و مدرن و تضعيف الگوهاي خانوادگي شده و نقش‌هاي جنسيتي و ساختار قدرت را بازتعريف کرده است. انديشه‌هاي فمينيستي و تغيير نگرش‌هاي جنسيتي بر روابط زناشويي تأثير گذاشته و با کاهش اعتماد اجتماعي و تغيير هنجارهاي همسرگزيني، پايداري ازدواج‌ها را تهديد مي‌کند؛ همچنين تضعيف دين‌داري و فرهنگ حجاب، چالش‌هاي فرهنگي ـ مذهبي را افزايش داده و تنش‌هاي بين‌نسلي را شدت بخشيده است.
    نيلوفر 26 ساله مي‌گويد: «ديگه پوشش مناسب نداشتم فقط تو مد و لباس و تجملات و رفيق بازي و اين‌جور چيزها بودم که خيلي منو به دردسر انداخت و باعث خيلي از گرفتاري‌هاي آينده من شد».
    ظهور جرايم سايبري و رشد تجمل‌گرايي، اشکال جديدي از آسيب‌هاي اجتماعي را پديد آورده که امنيت و ثبات اقتصادي ـ رواني خانواده‌ها را در معرض خطر قرار مي‌دهد؛ همچنين فضاي مجازي با ايجاد مقايسه‌هاي نادرست ميان ظاهر زندگي ديگران و باطن زندگي فردي، بر خودپنداره و رضايت از زندگي تأثير منفي گذاشته و ناهماهنگي شناختي و تنش‌هاي رواني ـ اجتماعي را به دنبال دارد. 
    زهرا 33 ساله مي‌گويد: «هرچي گذشت اعتمادبه‌نفسم کمتر شد؛ چون خودمو مقايسه مي‌کردم و مي‌گفتم در برابر ديگران هيچي ندارم».
    پيامدهاي خانوادگي: «دگرگوني روابط، ساختار و کارکردهاي خانواده» 
    پيامدهاي خانوادگي و دگرگوني روابط و ساختار خانواده در اثر حضور در شبکه‌هاي اجتماعي مجازي، نشان‌دهندة تحولات عميق در نهاد خانواده است. 
    سست شدن شبکة روابط خانوادگي و کاهش تعاملات حضوري، نشان‌دهندة تغيير در الگوهاي ارتباطي درون خانواده است. اين امر مي‌تواند منجر به کاهش انسجام خانوادگي و تضعيف پيوندهاي عاطفي بين اعضاي خانواده شود. انزواي اجتماعي، پيامد ديگري است که مي‌تواند ناشي از جايگزيني روابط مجازي به‌جاي تعاملات واقعي باشد و بر سلامت رواني اعضاي خانواده تأثير منفي بگذارد.
    پاتنام معتقد است رشد تکنولوژي و رسانه‌هاي اجتماعي عامل اصلي انزواي تدريجي امريکايي‌ها و کاهش سرماية اجتماعي است. به باور او، فناوري با خصوصي ‌کردن تجربه‌ها و ايجاد جامعه‌اي متفرق، حفظ روابط سنتي و خانوادگي را به‌ويژه براي نسل جوان دشوار کرده است (ساروخاني و شکربيگي، 1393).
    کاهش تعهدات اعضاي خانواده، نشان‌دهندة تغيير در مفهوم مسئوليت‌پذيري و وظايف خانوادگي است. قبح‌زدايي از روابط فرازناشويي، بيانگر تغيير در هنجارهاي اخلاقي مرتبط با وفاداري زناشويي است که مي‌تواند تهديدي جدي براي ثبات خانواده باشد. استفاده از اينترنت مي‌تواند موجب سهولت خيانت در روابط زناشويي، شکاف ميان نسل‌ها، کاهش تعامل افراد خانواده با يکديگر، نارضايتي از زندگي مشترک، بالا رفتن انتظارات از يکديگر و... بشود (برون، 2020).
    دلارام 23 ساله مي‌گويد: «من با خانواده‌ام رابطة عالي داشتم، اما وقتي وارد فضاي مجازي شدم پايبنديم به خانواده کمتر شد و در شبکه‌هاي اجتماعي گرفتار شدم». دلارام از خيانت همسرش مي‌گويد: «ديدن پيام‌هاش و حرف‌هاش و عکس‌هايي که ردوبدل مي‌کردن، ديگه برام عادي شده بود تا اينکه متوجه شدم قرارم مي‌گذاره».
    خشونت خانوادگي از پيامدهاي تنش‌هاي ساختاري و ارتباطي در خانواده است و کاهش تمايل به فرزندآوري نشانگر تغيير در ارزش‌هاست. خانوادة مجازي که وابسته به دنياي مجازي است، بر روابط درون‌خانواده‌اي تأثير گذاشته و منبع اصلي کسب اطلاعات خانواده‌ها شده است. ژاله 32 ساله: «من گاهي که زياد از حد تو فضاي مجازي وقت مي‌ذارم متوجه مي‌شم که رفتارم با بقيه در دنياي حقيقي عوض مي‌شه و حواسم شش دنگ به اطرافم نيست يا عصبي و پرخاشگر شدم».
    فضاي مجازي تدريجاً تعاملات چهره‌به‌چهره را با تعاملات واسطه‌اي جايگزين مي‌کند و ممکن است به زوال اجتماعات واقعي منجر شود. شبکه‌هاي اجتماعي مجازي بستري براي تعامل کنشگران با هويت‌هاي مختلف فراهم مي‌آورند که نگرش‌ها و الگوهاي ذهني افراد را تغيير مي‌دهد. پاتنام فناوري‌هاي رسانه‌اي را عامل اصلي تن‌آسايي و انزواي تدريجي مي‌داند، که به تحليل سرماية اجتماعي و دشواري حفظ روابط سنتي و خانوادگي منجر مي‌شود، به‌ويژه در ميان نسل جوان (ساروخاني و شکربيگي، 1393). تغيير نگرش‌ها نسبت به نقش‌هاي جنسيتي تحت‌تأثير معرفت «بازانديشانه» قرار گرفته است. کاستلز معتقد است که گسترش ارزش‌هاي مدرن و افزايش تعامل بين دو جنس از طريق فضاي مجازي ممکن است زوجين را از تعهدات اصلي زناشويي غافل کند (کاستلز، 1380).
    اعتياد به اينترنت به‌عنوان استفادة بيش ‌از حد از اينترنت تعريف‌ شده است، به‌طوري‌که منجر به اختلال در وضعيت روان‌شناختي فرد در هر دو بعد ذهني و هيجاني و همچنين تعاملات تحصيلي شغلي و اجتماعي آنها مي‌شود (خانزاده و همکاران، 1398، ص798). 
    عطيه 35 ساله مي‌گويد: «وارد رابطه با آدمي شدم که آدم درستي نبود و بهم دروغ گفته بود و در نهايت بهم ضربه زد و آدماي نادرستي سرراهم قرار گرفتن کلاً و از نظر روحي بهم ريختم».
    به اعتقاد برخي، وابستگي به شبکه‌هاي اجتماعي باعث افزايش ازدواج اينترنتي، طلاق و ازهم‌پاشيدگي خانواده در کشورهايي مانند امريکا و انگليس شده است. 
    نيلوفر 26 ساله مي‌گويد: «اگر مديريت نشود زندگي‌هاي زيادي را نابود مي‌کند و طلاق‌ها و ارتباط نامشروع و بسياري از دوستي‌هاي ناباب به ‌خاطر همينه».
    راهبردها: فردگرا شدن و گسست از هويت و نقش‌هاي جنسيتي
    راهبردها: راهبردها مبتني‌بر کنش‌ها و واکنش‌هايي براي کنترل، اداره و برخورد با پديدة مورد نظر هستند. راهبردها مقصود داشته، هدفمند است و به دليلي صورت مي‌گيرد (اشتراوس و کربين، 1390، ص154).
    راهبردهاي فردگرا شدن و گسست از هويت و نقش‌هاي جنسيتي در جامعه در حال گذار ايران، تحول عميقي در ساختار هويتي و اجتماعي، به‌ويژه براي زنان، نشان مي‌دهد. فضاي مجازي امکان بازانديشي در هويت‌هاي سنتي و نقش‌هاي جنسيتي را فراهم مي‌کند و به گفتة هيو ميلر، فرصتي براي کشف چالش‌هاي فرهنگي جديد و تغيير هويت است (خانيکي و بابايي، 1390، ص15). 
    کدگذاري انتخابي يا گزينشي در قالب خط داستان
    کدگذاري انتخابي، کدگذاري محوري را در سطحي انتزاعي‌تر ادامه مي‌دهد و به شکل‌گيري پيوندها بين دسته‌بندي‌ها مي‌پردازد (فليک، 1387، ص337). کدگذاري انتخابي يا گزينشي، پژوهشگر يک مقولة هسته‌اي را انتخاب کرده و آن را به‌طور سيستماتيک با ساير مقوله‌ها مرتبط مي‌سازد (استراس و کوربين، 1385، ص118). 
    خط داستاني (Storyline)
    آن‌گونه که تجربة زيستة زنان متأهل شهر قم در خصوص استفادة آسيب‌زاي از شبکه‌هاي اجتماعي مجازي بازنمايي شده است، در بستر جامعة در حال گذار ايران و در عصر ديجيتال، خانواده‌هاي ساکن قم با پديده‌اي نوظهور به نام «تحول الگوهاي فرهنگي و ارزشي روابط زوجين» مواجه شده‌اند، که ناشي از حضور در شبکه‌هاي اجتماعي مجازي است. اين پديده شامل ابعادي چون تغيير در روابط عاطفي زوجين، نگرش‌هاي خانوادگي، تمايلات جنسي و ايفاي نقش‌هاي خانوادگي مي‌شود و به‌واسطة تحولات اجتماعي ـ فرهنگي و چالش‌هاي کارکردي خانواده ناشي از فضاي مجازي، زندگي زوجين را دستخوش تغييرات بنيادين کرده است.
    زوجين قمي در اين فضاي متحول، با تغييرات گستردة سبک زندگي، نگرش نسبت به هويت و ارتباطات انساني و حريم خصوصي روبه‌رو هستند. اين وضعيت همچنين منجر به انزواي اجتماعي و چالش‌هاي جديدي در کارکردهاي خانواده، حل مسائل خانوادگي و تأمين نيازهاي يکديگر شده است. اين تغييرات که ريشه در شرايط علّي عميق‌تري دارند، به ظهور کژکارکردهايي در نهاد خانواده منجر شده‌اند.
    جذابيت‌ها و قابليت‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي، به‌عنوان شرايط زمينه‌اي مساعد، نقش مهمي در اين تحولات ايفا مي‌کنند. تنوع محتوايي و سهولت دسترسي، زوجين را به سمت اين فضاها سوق مي‌دهد. اين گرايش، با انگيزه‌هاي رواني ـ اجتماعي مانند گريز از تنهايي، نارضايتي از دنياي واقعي و همرنگي با جماعت مجازي، تشديد مي‌شود.
    شرايطي چون فقر سواد رسانه‌اي، عدم نظارت بر مصرف مجازي، تأثير سلبريتي‌ها و ناکارآمدي قوانين جرايم سايبري، روند تحولات خانواده‌ها در قم را تسريع مي‌کند. زوجين در واکنش به اين شرايط، راهبرد فردگرايي و گسست از هويت‌هاي جنسيتي سنتي را اتخاذ مي‌کنند. اين راهبردها شامل کاهش تعاملات حضوري، شکل‌گيري روابط خارج از خانواده و تغيير در الگوهاي رفتاري و ارزشي مانند تغيير حجاب، سستي در اعمال ديني و کاهش ارتباطات عاطفي با همسر است.
    پيامدهاي اين فرآيند در سه سطح فردي، اجتماعي و خانوادگي قابل مشاهده است. در سطح فردي، زوجين با وابستگي به دنياي مجازي، کاهش اعتمادبه‌نفس و افسردگي روبه‌رو مي‌شوند. در سطح اجتماعي، چالش‌هايي نظير سست شدن ارزش‌هاي خانوادگي و کاهش اعتماد اجتماعي به وجود مي‌آيد. 
    در سطح خانوادگي، دگرگوني‌هايي همچون سست شدن شبکة روابط، انزواي اجتماعي، کاهش همدلي و تفاهم، افزايش خشونت خانوادگي و کاهش تمايل به فرزندآوري مشاهده مي‌شود که عميقاً بر روابط خانوادگي تأثير مي‌گذارد.
    بحث و نتيجه‌گيري
    در جامعه‌اي در حال گذار از سنت به مدرنيته، تغييرات عميق اجتماعي ـ فرهنگي به چالش‌هاي کارکردي خانواده دامن مي‌زنند و تحولات گسترده‌اي در روابط خانوادگي به وجود مي‌آورند. اين پژوهش نشان مي‌دهد که حضور در شبکه‌هاي اجتماعي مجازي تأثيرات چندبعدي بر روابط زوجين دارد و موجب «تحول الگوهاي فرهنگي و ارزشي روابط» در بستر تغييرات عصر ديجيتال مي‌شود.
    بر اساس نظرية «مدرنيتة سيال» باومن، دگرگوني‌هاي ناشي از فضاي مجازي به بي‌ثباتي و سياليت در روابط انساني منجر مي‌شود، الگوهاي ارتباطي و عاطفي زوجين را تغيير داده و ارزش‌هاي سنتي خانواده را به چالش مي‌کشد. بر حسب نظرية «کنش متقابل نمادين» ميد مي‌توان گفت امروزه فضاي مجازي معاني و نمادهاي جديدي در روابط زوجين ايجاد کرده و به بازتعريف نقش‌ها و انتظارات در خانواده مي‌انجامد. پيامدهاي اين تغييرات در سطوح فردي، اجتماعي و خانوادگي شامل وابستگي به دنياي مجازي، سست شدن ارزش‌هاي خانوادگي و تغيير ساختار خانواده است. سست شدن ارزش‌هاي سنتي و افزايش فردگرايي مي‌تواند به آنومي در نهاد خانواده منجر شود، که بحران‌هاي هويتي و اجتماعي را به همراه دارد. زنان با اتخاذ راهبردهاي فردگرايانه براي بازتعريف هويت خود، پيامدهايي نظير افسردگي فردي و افزايش جرايم سايبري را تجربه مي‌کنند. اين روابط به‌صورت متقابل يکديگر را تقويت مي‌کنند و نياز به مداخله در سطح خانواده و جامعه را ضروري مي‌سازند. توجه به سواد رسانه‌اي و تقويت مهارت‌هاي ارتباطي در خانواده‌ها براي مواجهه با اين چالش‌ها ضروري است. اين تحولات نه تنها ساختار خانواده؛ بلکه بنيان‌هاي فرهنگي و اجتماعي جامعه را نيز تحت‌تأثير قرار مي‌دهد.
    فراتر از پيامدهاي آشکار، تحولات ناخواسته و بلندمدتي نيز در راه است: «بحران هويت بين‌نسلي»، «انقلاب جنسي خاموش»، «فرديت بحران‌زده»؛ افراط در فردگرايي و گسست از ساختارهاي سنتي، «مادري و پدري مجازي» و «مصرف‌زدگي خانوادگي» از اين جمله‌اند. حتي مفاهيم بنياديني چون مادري و پدري در حال تغيير به سمت «تربيت مجازي» هستند. در اين ميان، «مصرف‌زدگي خانوادگي» مي‌تواند جايگزين روابط عميق شود.
    در اين الگوي پيچيده و چندلايه، فناوري‌هاي ارتباطي به‌مثابة يک «اکوسيستم موازي» عمل مي‌کنند که در آن، هويت‌ها، ارزش‌ها و روابط، بازتعريف و بازساخت مي‌شوند. اين تغييرات، نه تنها ساختار خانواده؛ بلکه بنيان‌هاي عميق فرهنگي، اجتماعي و حتي روان‌شناختي جامعه را دگرگون مي‌کند. 
    تحولات ديجيتال و گسترش شبکه‌هاي اجتماعي، ضرورت سياست‌گذاري‌هاي فرهنگي و آموزش مهارت‌هاي زندگي را براي تقويت بنيان خانواده برجسته مي‌سازد. ارتقاي سواد رسانه‌اي، تقويت مهارت‌هاي ارتباطي زوجين از راهکارهاي مؤثر است.
    در حوزة علمي، توسعة مدل‌هاي نظري، ابزارهاي سنجش نوين، و مطالعات تطبيقي بين فرهنگ‌ها و نسل‌ها، به همراه بررسي پيامدهاي مثبت شبکه‌هاي اجتماعي، مي‌تواند درک بهتري از پويايي‌هاي خانوادگي در عصر ديجيتال فراهم کرده و به تقويت نهاد خانواده کمک کند.

    References: 
    • احمدی، جمیله، بهدانی، شیما و محمدی‌زاده، علیرضا (1397). تأثیر فضای مجازی بر تغییر باورها و سبک زندگی. ششمین همایش علمی پژوهشی علوم تربیتی و روان‌شناسی، آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی ایران. تهران.
    • احمدی علی، امید و پوررضا کریم‌سرا، ناصر (1392). تهدیدهای خانواده و تقابل سنت و مدرنیسم. کتاب ماه علوم اجتماعی، 64(161)، 12ـ21.
    • استراوس و کربین (1390). مبانی پژوهش کیفی ـ فنون و مراحل تولید نظریة زمینه‌ای. ترجمة ابراهیم افشار. تهران: نی.
    • افراسیابی، محمدصادق (1392). مطالعات شبکه‌های اجتماعی مجازی و سبک زندگی جوانان. تهران: سیمای شرق.
    • اکبری، تقی، هاشمی، جواد، کاظمی، سلیم، جاویدپور، مرتضی و متولی کسمایی، مریم (1399). تبیین تأثیر شبکه‌های اجتماعی مجازی بر سبک زندگی جوانان (مورد مطالعه: جوانان شهر اردبیل). پژوهش‌های ارتباطی، 27(3)، 59ـ81.
    • امیربیک، مرضیه و بابایی، محمود (1402). تحلیل بر رابطۀ هویت جنسیتی جوانان با استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی. رهپویه ارتباطات و فرهنگ، ۳(۱)، 7ـ18.
    • انصاری، باقر و عطار، شیما (1392). حریم خصوصی در فضای مجازی. پژوهش‌های حقوقی، 12(23)، 113ـ137.
    • بختیاری، آمنه و نصیری، بهاره (1401). تحلیل کیفی و کمی سبک زندگی خانوادة دیجیتالی در شهر تهران (آینده‌پژوهی). رهپویۀ ارتباطات و فرهنگ، 2(1)، 47ـ68.
    • برون، مهرداد (2020). فضای مجازی و آسیب‌های آن در خانواده. Pure Life، 6(20)، 79ـ107.
    • بهادری، مریم و ملکیان نوروز هاشم زهی، نازنین (1400). ارتباط فضای مجازی و طلاق عاطفی همسران. پژوهش‌های جامعه‌شناختی، 15(2)، 201ـ218.
    • پاک‌خصال، اعظم، سیف‌اللهی، سیف‌الله و میرزایی، خلیل (1398). شبکه‌های اجتماعی مجازی و روابط همسران، مطالعة کیفی روابط همسران و پیامدهای منفی استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی در شهر تهران. پژوهش‌های اجتماعی ـ انتظامی زنان و خانواده، 7(1)، 48ـ61.
    • تامپسون، جان بروکشایر (1380). نظریة اجتماعی رسانه‌ها. ترجمة مسعود اوحدی. تهران: سروش.
    • حاتمی، محمدرضا و مذهبی، سارویه (1390). رسانه و نگرش زنان به هویت جنسیتی خود. تحقیقات فرهنگی ایران، 14(24)، 185ـ209.
    • حسینی، نیکو، اسدی، مسعود و حجازی، مسعود. (1399). واکاوی علل گرایش جوانان شهر زنجان به شبکه‌های اجتماعی مجازی: یک مطالعة پدیدارشناسانه. مطالعات راهبردی ورزش و جوانان، 19(49)، 9ـ32.
    • حضرتی صومعه، زهرا و داداشعلی، ملیحه (1396). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر انزوای اجتماعی دانشجویان (مورد مطالعه: دانشگاه آزاد اسلامی‌ واحد تهران مرکزی). توسعة اجتماعی، 12(2)، 109ـ142.
    • حیدری، آرمان و دهقانی، حمیده (1393). شناسایی کیفی پدیدة تعارض خانواده ـ کار و چگونگی مدیریت آن در بین زنان معلم متأهل شهر دلوار. جامعه‌شناسی کاربردی، 27(73)، 15ـ40.
    • حیدری، حسین (1400). بررسی مقایسه‌ای تأثیر شبکه‌های اجتماعی مجازی بر روابط زناشویی با تأکید بر جنسیت. پژوهش‌های ارتباطی، 28(4)، 133ـ163.
    • خانزاده، حسین، ابراهیمی، شهربانو، خداکرمی، فائزه و حصیرچمن، احیا (1398). تأثیر آموزش از طریق بازی‌های حرکتی بر یادگیری مفاهیم و علاقه به ریاضی دانش‌آموزان دیرآموز. علوم روان‌شناختی، 18(79)، 797ـ806.
    • خانیکی، هادی و بابایی، محمود. (1390). فضای سایبر و شبکه‌های اجتماعی. جامعة اطلاعاتی، 1(1)، 71ـ96.
    • خجیر، یوسف (1393). شبکه‌های اجتماعی ایرانی و خانوادة ایرانی. مجموعه مقالات ششمین کنگرة خانواده‌پژوهی. پژوهشگاه خانواده. دانشگاه شهید بهشتی تهران.
    • رسول‌زاده اقدم، صمد، عدلی‌پور، صمد، میرمحمدتبار، سیدمحمد و افشار، سیمین (1394). تحلیل نقش رسانه‌های اجتماعی در گرایش به سبک زندگی نوین در بین جوانان ایرانی. پژوهش‌های جامعه‌شناسی معاصر، 4(6)، 33ـ60.
    • رضایی‌نسب، زهرا، فیض‌اللهی، علی و کشاورز، مریم (1402). شبکه‌های مجازی و گسست زندگی زناشویی: مطالعۀ کیفی تجربۀ زیستۀ زنان مطلقۀ ایلام. زن در توسعه و سیاست، ۲۱(۲)، 445ـ479.
    • ساروخانی، باقر و شکربگیری، عالیه (1393). جامعه‌شناسی ارتباطات در جهان معاصر. تهران: بهمن برنا.
    • سمیعی، محمد (1395). خانواده در بحران. تهران: اطلاعات. 
    • سورین، ورنر. جی. و تانکارد، جیمز (1398). نظریه‌های ارتباطات. ترجمۀ علیرضا دهقان. تهران: دانشگاه تهران. 
    • سیف درخشنده، سعید، عطادخت، اکبر، حاجلو، نادر و میکاییلی، نیلوفر (1400). مدل‌یابی گرایش دانش‌آموزان به فضای مجازی بر مبنای عوامل فردی، زمینه‌ای و محیطی: ارزیابی پیامدهای روان‌شناختی آن. مطالعات روان‌شناسی تربیتی، 18(44)، 135ـ153.
    • شجاعی جشوقانی، ریحانه، احمدی، احمد، جزایری، رضوان السادات و اعتمادی، عذرا (1396). شناسایی و مقایسة آسیب‌های برآمده از فضای مجازی در روابط بین زوجین (مطالعة موردی در شهر اصفهان). خانواده‌پژوهی، 13(4)، 551ـ568.
    • شعاع کاظمی، مهرانگیز (1385). خانواده و آسیب‌های روانی موجود در آن. معرفت، 94، 23ـ30.
    • عاملی، سعید رضا (۱۳۹۵). مطالعات جهانی شدن: دوفضایی شدن‌ها و دوجهانی شدن‌ها‌. تهران: سمت.
    • عائلی، آرزو و تاجیک اسماعیلی، سمیه (۱۴۰۱).نقش احساس تنهایی در گرایش به استفاده از شبکه‌های اجتماعی در میان دانش‌آموزان دورة دوم متوسطة شهر تهران. خانواده و پژوهش، ۱۹، ۹۳ـ۱۱۰.
    • فلیک، اووه (1387). درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمة هادی جلیلی. تهران: نی.
    • قاراخانی، معصومه (1394). شاخص‌های سنجش وضعیت خانواده، مبنایی برای سیاست‌گذاری اجتماعی. مطالعات جامعه‌شناختی (نامة علوم اجتماعی)، 22(2)، 125ـ149. 
    • کرایب، یان (1381). نظریة اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس. ترجمة عباس مخبر. تهران: آگه.
    • کاستلز، امانوئول (1383). جامعۀ شبکه‌ای و هویت جدید. ترجمۀ محمدرضا معینی. تهران: مجلس و پژوهش. 
    • کنعانی، محمد امین و محمدزاده، حمیده (1397). مطالعة گمنامی در روابط اینترنتی و عوامل جامعه‌شناختی مؤثر بر آن. جامعه‌شناسی کاربردی، 29(2)، 17ـ38.
    • گال، مردیت، بورگ، والتن و گال، جوی (1395). روش‎های تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روان‌شناســی. ترجمة احمدرضا نصر و همکاران. تهران: سمت.
    • گیدنز (1387). تجدد و تشخص. ترجمۀ ناصر موفقیان. تهران: نی.
    • محمدپور، احمد (1390). روش تحقیق کیفی ضدروش 2. تهران: جامعه‌شناسان.
    • محمدی، ابراهیم (1401). کاوشی در روابط زناشویی زوجین فعال در فضای مجازی. راهبردهای نو در روان‌شناسی و علوم تربیتی، 4(15)، 29ـ47.
    • محمدی، ابراهیم، خوش‌اخلاق، حسن و جلالی، الهه (1401). بررسی کیفی مشکلات روان‌شناختی ـ فرهنگی و اجتماعی اعتیاد به شبکه‌های مجازی و اینترنت بر روی روابط زناشویی زوجین. فرهنگ مشاوره و روان‌درمانی، 13(50)، 275ـ303.
    • مصلایی‌راد، سارا و ملکیان، نازنین (1403). بررسی رابطۀ بین ارتباطات میان‌فردی در شبکۀ اجتماعی اینستاگرام با طلاق عاطفی در زوجین استان البرز. پژوهش‌های جامعه‌شناختی، ۱۷(۱)، 83ـ105. 
    • مک کوایل، دنیس و ویندال، سون (۱۳۸۸). مدل‌های ارتباطات جمعی. ترجمة گ. میرانی. تهران: دفتر پژوهش‌های رادیو. 
    • مرادی پردنجانی، حجت‌الله و سعیدزاده، حمیدرضا (1391). بررسی عوامل موثر در گرایش دانش‌آموزان به فضای مجازی. دانش انتظامی سمنان، 2(3)، 1ـ20.
    • موحد، احمد، عباسی، زهره، تقی‌زاده، راضیه، دری، فاطمه و طاقتی، فاطمه (۱۴۰۱). نقش اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی مبتنی‌بر موبایل در پیش‌بینی طلاق عاطفی و آمادگی طلاق زنان متأهل شهر قاین. زن و جامعه،13(۳)، 115ـ132. 
    • ولمن، بری و کوان هاس، آنتونی (1385). شبکه‌های اجتماعی، مشارکت و تعهد اجتماعی. ترجمة فلاح آزاد شیرزاد. تهران: فرهنگ و فناوری.
    • ویندال، سون و دیگران (1387). کاربرد نظریه‌های ارتباطات. ترجمة ع. دهقان. تهران: مرکز مطالعات تحقیقات و رسانه‌ها.
    • هاشمی فرود،  عظیمی، لیلا، روشنایی، علی و اسدی داوودآبادی، محمدحسین (1400). تأثیر میزان گرایش به شبکه‌های اجتماعی مجازی و برنامه‌های ماهواره بر منابع احساسی زنان (مطالعۀ موردی: زنان متأهل 20ـ55 سالۀ بروجرد). مطالعات فرهنگ ـ ارتباطات، 22(56)،163ـ194. 
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفا، داود.(1403) نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در تحول الگوهای ارتباطی زوجین جوان (مطالعۀ تجربۀ زیستۀ زنان بر مبنای نظریۀ زمینه‌ای). فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16(1)، 113-138 https://doi.org/10.22034/marefatefarhangi.2025.5001348

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    داود صفا."نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در تحول الگوهای ارتباطی زوجین جوان (مطالعۀ تجربۀ زیستۀ زنان بر مبنای نظریۀ زمینه‌ای)". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16، 1، 1403، 113-138

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفا، داود.(1403) 'نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در تحول الگوهای ارتباطی زوجین جوان (مطالعۀ تجربۀ زیستۀ زنان بر مبنای نظریۀ زمینه‌ای)'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 16(1), pp. 113-138

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفا، داود. نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در تحول الگوهای ارتباطی زوجین جوان (مطالعۀ تجربۀ زیستۀ زنان بر مبنای نظریۀ زمینه‌ای). معرفت فرهنگی اجتماعی، 16, 1403؛ 16(1): 113-138