معرفت فرهنگی اجتماعی، سال پانزدهم، شماره چهارم، پیاپی 60، پاییز 1403، صفحات 30-49

    گونه‌شناسی دینداری کل‌گرایان اعتنامند در عمل؛ مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه‌های تهران و شریف

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمد سیدغراب / کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبائی / seyed466@yahoo.com
    محمد یاری بیگی درویشوند / دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی / yaribeygi733@gmail.com
    صابر جعفری کافی آباد / استادیار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبائی / Saberjafari65@gmail.com
    مهدی وحیدی اصل / دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی ایران دانشگاه تهران / m.vahidi1412@gmail.com
    dor 20.1001.1.20088582.1403.15.4.2.0
    doi 10.22034/marefatefarhangi.2024.5000729
    چکیده: 
    دین‌داری امری است که تلون بسیاری می‌پذیرد و امروزه نیز ناکارآمدی طبقه‌بندی دوگانه افراد، صرفاً در دو دستة دین‌دار و بی‌دین در سنجش دین‌داری واضح‌تر از گذشته است و به همین سبب شناخت گونه‌های دین‌داری ضروری می‌نماید. تأثیرات برجستة نخبگان بر سرنوشت جوامع بر اهمیت مطالعة دین‌داری در بین آنان می‌افزاید و این پژوهش نیز به بررسی آن دسته از نخبگان دانشگاهی می‌پردازد که در عین اعتقاد توأمان به اصول سه‌گانة توحید، نبوت و معاد قائل به ساحت‌های فرافردی بوده و اظهار اعتقاد به بایدها و نبایدهای اجتماعی کرده‌اند. در این پژوهش به مقتضای روش داده بنیاد از چارچوبی مفهومی متشکل از 23 مؤلفه ذیل 6 محور جهت سنجش دین‌داری معرفتی مصاحبه‌شوندگان و به‌عنوان محورهای گفت‌وگو با آنان استفاده شد. تحلیل‌ داده‌های گردآوری شده، منجر به تمایز سه دستة «غیرمعتقدین به اصول دین»، «غیرمعتقدین به شریعت» و «معتقدین به شریعت» شد. دستة اخیر نیز به چند دستة دیگر تقسیم می‌شود که یکی از آنها «کل‌گرایان اعتنامند در عمل» هستند. در این تحقیق به‌سبب تنوع و گستردگی داده‌ها تنها به مطالعة مواضع معرفتی دانشجویان در این دسته پرداخته می‌شود. در ذیل این دسته سه‌گونة «احتیاطی»، «ترکیبی (اقناعی ـ استدلالی)» و «استدلالی» یافت شد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Typology of Holistic Religiosity in Practice; A Case Study of Elite Students at Tehran and Sharif Universities
    Abstract: 
    Religiosity has many variations. Today, the ineffectiveness of classifying individuals into two categories of religious and non-religious in measuring religiosity is more evident than before. Therefore, it is necessary to identify the types of religiosity. The great influence of elites on the destiny of societies increases the importance of studying religiosity. This study examines the academic elites who, while simultaneously believing in the three principles of monotheism, prophecy, and resurrection, believe in transpersonal dimensions and express their belief in social rules. In this study, based on the grounded theory method, a conceptual framework consisting of 23 components under 6 axes of conversation was used to measure the epistemic religiosity of the interviewees. Analysis of the collected data led to the distinction of three groups: “non-believers in the principles of religion,” “non-believers in Sharia,” and “believers in Sharia.” The latter group is divided into several other groups, one of which is “holists in practice.” In this study, due to the diversity and breadth of the data, only the epistemic positions of students in this category are studied. Under this category, three types were found: “Cautious”, “Combined (persuasive-argumentative)”, and “Argumentative”.
    References: 
    • Berger, peter L. (1967). The sacred Canopy: Elements of a Sociological Theory of Religion. New York: Doubleday and Co.
    • Durkheim, E. (1915). The Elementary Forms of the Religious life. London: Allen and Unwin.
    • Luckmann, T. (1963). On Religion in Modern Society: Individual Consciousness, World View, Institution. Journal for the Scientific Study of Religion. 2 (2), 147-162.
    • The American Heritage College Dictionary. (2002). Fourth Edition. Boston: Houghton Mifflin Company.
    متن کامل مقاله: 

    گونه‌شناسي دين‌داري کل‌گرايان اعتنامند در عمل
    مطالعة موردي دانشجويان نخبة دانشگاه‌هاي تهران و شريف
     محمد سيدغراب        / کارشناسي ارشد جامعه‌شناسي دانشگاه علامه طباطبائي    seyed466@yahoo.com
    محمد ياري‌بيگي درويشوند/ دانشجوي دکتري جامعه‌شناسي فرهنگي دانشگاه علامه طباطبائي    yaribeygi733@gmail.com
    صابر جعفري کافي‌آباد/ استاديار گروه جامعه‌شناسي دانشگاه علامه طباطبائي    saberjafari65@gmail.com
    مهدي وحيدي اصل/ دانشجوي دکتري جامعه‌شناسي مسائل اجتماعي ايران دانشگاه تهران    m.vahidi1412@gmail.com
    دريافت: 28/02/1403 - پذيرش: 29/05/1403
    چکيده
    دين‌داري امري است که تلون بسياري مي‌پذيرد و امروزه نيز ناکارآمدي طبقه‌بندي دوگانه افراد، صرفاً در دو دستة دين‌دار و بي‌دين در سنجش دين‌داري واضح‌تر از گذشته است و به همين سبب شناخت گونه‌هاي دين‌داري ضروري مي‌نمايد. تأثيرات برجستة نخبگان بر سرنوشت جوامع بر اهميت مطالعة دين‌داري در بين آنان مي‌افزايد و اين پژوهش نيز به بررسي آن دسته از نخبگان دانشگاهي مي‌پردازد که در عين اعتقاد توأمان به اصول سه‌گانة توحيد، نبوت و معاد قائل به ساحت‌هاي فرافردي بوده و اظهار اعتقاد به بايدها و نبايدهاي اجتماعي کرده‌اند. در اين پژوهش به مقتضاي روش داده بنياد از چارچوبي مفهومي متشکل از 23 مؤلفه ذيل 6 محور جهت سنجش دين‌داري معرفتي مصاحبه‌شوندگان و به‌عنوان محورهاي گفت‌وگو با آنان استفاده شد. تحليل‌ داده‌هاي گردآوري شده، منجر به تمايز سه دستة «غيرمعتقدين به اصول دين»، «غيرمعتقدين به شريعت» و «معتقدين به شريعت» شد. دستة اخير نيز به چند دستة ديگر تقسيم مي‌شود که يکي از آنها «کل‌گرايان اعتنامند در عمل» هستند. در اين تحقيق به‌سبب تنوع و گستردگي داده‌ها تنها به مطالعة مواضع معرفتي دانشجويان در اين دسته پرداخته مي‌شود. در ذيل اين دسته سه‌گونة «احتياطي»، «ترکيبي (اقناعي ـ استدلالي)» و «استدلالي» يافت شد.
    کليدواژه‌ها: سنجش دين‌داري، گونه‌شناسي، دين‌داري، نخبگان، دانشجويان، کل‌گرايان ديني.

    مقدمه
    هزاران سال است که دين تأثير نيرومندي بر ابناي بشر داشته است. قديمي‌ترين جوامعي که مي‌شناسيم و از آنها فقط يافته‌هاي باستان‌شناسي در دست داريم، نشانه‌هاي واضحي از نمادها و مناسک ديني از خود بجا گذاشته‌اند (گيدنز، 1386، ص766). تفسيري ديني و متافيزيکي از طبيعت و جهان، وجه غالبي در فرهنگ‌هاي گوناگون داشته است. البته نگاه غيرديني به عالم و آدم گرچه در گذشته تاريخ نيز حضور داشته و لکن در هيچ يک از دوره‌هاي پيشين از بعد فرهنگي و تمدني غلبه نيافته است. غلبه و رسميت اين نگاه مختص به دنياي مدرن است (پارسانيا، 1401، ص49). هرچند به‌زعم برخي امروزه از نقش دين در جوامع مدرن کاسته شده است، اما در مقابل، برخي ديگر به کاهش اين نقش‌آفريني اعتقادي ندارند تا جايي که حتي فرايند سکولار شدن را نيز به‌معناي تغيير شکل دين در نظر مي‌گيرند؛ نه نشانه‌اي براي کنار رفتن آن (Luckmann, 1963). در مقام بيان اهميت مطالعات دين و دين‌داري اين تعبير وبر بسيار گوياست که رفتار آدميان در جوامع گوناگون فقط وقتي فهميدني است که در چارچوب تلقي کلي آنان از هستي قرار داده شود؛ اصول جزمي ديني و تعابير آنها جزئي از اين جهان‌بيني است (آرون، 1386، ص600). بنابراين عجيب نيست که اهتمام به پژوهش و مطالعات پيرامون دين نه‌تنها روند رو به کاهشي را طي نکرده، بلکه شاهد رشد کمّي و کيفي اين تحقيقات در دهه‌هاي اخير هستيم. البته توجه به اين مطالعات را نبايد به حکومت‌ها و دولت‌هاي ديني منحصر کرد؛ چراکه پرداختن به اين موضوع در محافل دانشگاهي و مراکز پژوهشي کشورهاي غربي نيز از رواج شاياني برخوردار است (شجاعي‌زند، 1394، ص112).
    تکثر در دين‌داري و خلق گونه‌هاي جديد به لحاظ کمّي و کيفي در جهان مدرن بيش از هر دورة ديگري نمود پيدا کرده است. توسعة نهادهاي مدرن در جوامع در حال توسعه نيز سبب شده، نسبت نهاد دين با ديگر نهادهاي اجتماعي دستخوش تحول شود و مجموعه آگاهي‌هاي همراه با نهادهاي مدرن گسترش پيدا کنند و شيوة دين‌داري افراد نيز تغيير کند. از سوي ديگر، دانشجويان نيز همواره به‌عنوان مهم‌ترين حاملان اين آگاهي مدرن (Modern Consciousness Carriers) در حوزة جهان‌بيني علمي (برگر و ديگران 1381؛ Berger, 1967) محسوب شده و مطالعة دين‌داري در بين آنان از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.
    در اين ميان با دقت در احوال دانشجوياني که در کران بالاي شاخص‌هاي دين‌داري قرار دارند درمي‌يابيم که با گروهي همسان روبه‌رو نيستيم، بلکه اين نوع دين‌داري نيز اشکال و تنوع خاص خود را دارد. بنابراين شناخت اين تکثرات سبب مي‌شود تا در مواجهه با دين‌داري و سياست‌گذاري‌هاي مرتبط با آن، هر نوع و گونه احکام خاص خود را داشته باشد و هرگونه سياست‌گذاري اجتماعي و فرهنگي در حوزة دين و دين‌داري بدون مطالعه، شناخت و توجه به اين تنوع‌ها و تکثرات ناقص است و به مقصود نخواهد رسيد. در تحقيقات موجود پژوهشگران به‌طور معمول ابعاد متنوع و گوناگون دين‌داري به صورت توأمان مورد بررسي قرار داده‌اند، اما در اين پژوهش به‌منظور دستيابي به يافته‌هايي عميق‌تر و تفصيلي‌تر، صرفاً بر بعد معرفتي دين‌داري تأکيد شده است.
    با توجه به مسئلة مورد بررسي در اين پژوهش مي‌توان به‌طورکلي عنوان داشت که افراد در مواجهه با عقايد اصيل ديني (توحيد، نبوت و معاد) يا معتقد به همة آنها هستند و يا غير معتقد به آنها. در صورت اول نيز يا ايشان اعتقادي به تأثير عقايد ديني در ساير شئون زندگي مانند اخلاق و رفتار ندارند و يا ايشان بدين امر معترف هستند. به بيان ديگر، افراد پس از پذيرش اصول عقايد اصلي دين، يا معتقد به عدم نياز به شريعت در زندگي اين‌دنيايي هستند و يا لزوم نياز به شريعت را باور دارند. در نهايت نيز مي‌‌توان گفت که افراد معترف به تأثير عقايد ديني در ساير شئون زندگي (معترفين به شريعت) در هنگام عمل يا بدين امر اعتنا دارند و يا علي‌رغم باور به تأثير عقايد ديني و گستردگي دين هنگام عمل به اين مطلب و اقتضائات آن توجهي ندارند و در معادلات روزمره زندگي‌‌شان دين به‌صورت عيني تأثيرگذار نمي‌باشد. افراد اعتنامند نيز خود به دو دستة دين‌دار کل‌گرا و گزينشي تقسيم مي‌شوند. بدين معنا که افراد دين‌دار گزينشي قائل‌اند که دين تنها در برخي از ساحت‌هاي زندگي بايد جريان داشته باشد، اما دين‌داران کل‌گرا قائل‌اند که دين در تمام شئون زندگي قابليت جريان پيدا کردن را دارد و دين بايد بر تمامي ساحت‌هاي زندگي حکم‌فرما باشد. بر اساس اين تقسيم‌بندي در مجموع 21 گونة مختلف دين‌داري به‌دست آمد که به دليل تنوع و گستردگي داده‌ها و ضرورت پردازش دقيق نسبت به هريک از دسته‌هاي استخراج‌شده، در اين مقاله تنها به مطالعة گونه‌شناسي دين‌داري دانشجويان با تأکيد بر مباني معرفتي کل‌گرايان ديني پرداخته مي‌شود و ساير گونه‌ها در مقالاتي جداگانه ارائه خواهند شد. با توجه به مطالب پيشين سؤال اصلي اين پژوهش از اين قرار است: گونه‌هاي مختلف دين‌داري کل‌گرايان اعتنامند در عمل کدام است؟
    پيشينة پژوهش
    دين‌داري و مسائل مربوط به آن به جهت اهميت همواره بسياري از مطالعات و پژوهش‌هاي متفکران و انديشمندان را به خود معطوف کرده است. به‌طورکلي در اين زمينه برخي محققان قسمتي از پژوهش خود را به دسته‌بندي مطالعات دين‌داري اختصاص داده‌اند. به‌عنوان نمونه، از يک منظر، اين مطالعات در قالب دو رهيافت کلي معرفت‌شناسانه و جامعه‌شناسانه طبقه‌بندي شده‌اند. رهيافت معرفت‌شناسانه، مطالعاتي را دربر مي‌گيرد که عمدتاً روشنفکران ديني بدان پرداخته‌اند. اين مطالعات با «شيوة‌ گونه‌شناسي قياسي» و بدون حضور در ميدان تحقيق انجام شده‌اند (حسن‌پور و رباني، 1393). در رهيافت جامعه‌شناسانه نيز مطالعات دين‌داري به سه دسته تفکيک مي‌شود: دستة اول مطالعاتي است که با شيوة گونه‌شناسي استقرايي و با روش گونه‌شناسي کيفي و با ابزار مصاحبة الگوي گونه‌شناسي خود را سامان مي‌دهند؛ دستة دوم از مطالعات با شيوة قياسي و روش گونه‌شناسي کمّي و پيمايشي به تحقيق دربارة انواع دين‌داري پرداخته‌اند؛ دستة سوم نيز با مرور نظريات و پيشينة مباحث در باب انواع دين‌داري مدل گونه‌شناسي يک پژوهشگر را برگزيده‌اند و آن مدل را در مورد جامعه خود آزمون کرده‌اند (حسن‌پور و شجاعي‌زند، 1393). ازآنجاکه موضوع اين نوشتار به بعد معرفتي دين‌داري در بين دانشجويان نخبة معتقد به شريعت اختصاص دارد، تعداد آثار اندکي را مي‌توان به اين موضوع مرتبط دانست و پيشينة اين پژوهش به‌شمار آورد. در اينجا به دليل محدويت‌هاي حجمي مقاله، از بيان محتواي مقالات مورد بررسي خودداري مي‌شود.
    اما در ميان تحقيقاتي که مورد بررسي قرار گرفت، مطالعة بعد معرفتي دين‌داري در بهترين حالت صرفاً يکي از ابعاد پژوهش را تشکيل داده است. به‌عبارت ديگر، تلاش کرده‌اند که بعد معرفتي، رفتاري و عاطفي را به صورت توأم با يکديگر مورد بررسي قرار دهند و ارائة يافته‌ها در همة ابعاد، از دقت و بحث تفصيلي در هر بعد کاسته است. در اين ميان هرچند که نويسندگان با دغدغة بررسي دين‌داري معرفتي دست به تحقيق نزده‌اند، ولي همگي يکي از وجوه دين‌داري را وجه معرفتي آن معرفي کرده‌اند. اما بسياري از کنشگري‌هاي انسان تحت تأثير جهان‌بيني و معنايي است که او به جهان اطراف خود نسبت مي‌دهد. همان‌طور که وبر باور دارد، زمام اختيار اغراض و کنش‌هاي انسان در دست جهان‌بيني اوست (آرون، 1386، ص613). بنابراين لازم است که به‌صورت تفصيلي به اين بعد از دين‌داري پرداخته شود.
    روش پژوهش
    هدف عمدة رهيافت نظرية زمينه‌اي، کاوش در فرايندهاي اجتماعي و موضوع‌هايي است که ماهيت فرايندي، سيال و در حال شدن دارند. براي مثال موضوع‌هايي مانند هويت، مواضع ارزشي و نظاير آن مي‌توانند از طريق روش‌شناسي زمينه‌اي مورد بررسي قرار گيرند (محمدپور، 1400، ص282). بنابراين اغلب زماني نظرية زمينه‌اي يا مبنايي به‌عنوان روشي براي پاسخ به مسئله استفاده مي‌شود که دربارة سؤال مورد نظر اطلاعات کافي در اختيار نيست و دانش تجربي موجود امکان فهم دقيق و قابل اتکا از حوزة مورد پوشش را فراهم نکرده است (ذکايي، 1399، ص116). ارکان اساسي روش نظرية مبنايي نمونه‌گيري نظري، حساسيت نظري، مقايسة دائم و کدگذاري و تجزيه و تحليل است (ذکايي، 1399، ص132). پس از پاسخ به برخي پرسش‌هاي اوليه، آغاز پژوهش با نمونه‌گيري و گردآوري داده‌هاست. پژوهشگر هم‌زمان با گردآوري داده‌ها کار تحليل داده‌ها را نيز شروع مي‌کند (کرسول، 1391، ص87). شيوة نمونه‌گيري اغلب پژوهش‌هاي کيفي به‌ويژه نظرية مبنايي، هدفمند است (ذکايي، 1399، ص123). روش مصاحبة عميق مهم‌ترين فن گردآوري داده‌هاي زمينه‌اي محسوب مي‌شود، اما از ديگر روش‌هاي مکمل و ملازم نيز استفاده مي‌شود (محمدپور، 1400، ص283). در حين گردآوري داده‌ها توجه به مفهوم هربرت بلومر دربارة «مفاهيم حساس» مي‌تواند بسيار مفيد باشد (محمدپور، 1400، ص283) و کشف نظريه در داده‌ها به حساسيت نظري نيازمند است، يعني ديدن آنچه که در جلوي ما ظاهر مي‌شود آن هم عمقي تحليلي (اشتروس و کوربين، 1385، ص76). بدين منظور مصاحبه‌هاي عميقي در چند مرحله با دانشجويان ترتيب داده شد که در هر مرحله سعي شد بر غناي مفاهيم حساس افزوده شود. نظرية مبنايي بر اين منطق استوار است که مقولات بر اساس روش‌هاي تطبيقي تحليل داده‌ها ساخته مي‌شود (ذکايي، 1399، ص141). مقايسة دائم فرايندي است که به‌موجب آن داده‌ها به‌تدريج به هستة اوليه‌اي براي نظريه در حال ظهور ارتقا مي‌يابند. مقايسة دائم محقق را وادار به بازانديشي در داده‌ها و آغاز مفهوم‌سازي از داده‌ها مي‌کند و هدف از آن توليد نظام‌مندتر نظريه است (ذکايي، 1399، ص146). در اين پژوهش نيز هم‌زمان با کدگذاري و تجزيه و تحليل داده‌ها، فرايند مقايسة دائم بين کدگذاري‌ها و مقولات و ساير داده‌ها از طريق يادداشت‌هاي تحليلي براي پيشرفت نظري صورت پذيرفت.
    مرحلة کدگذاري دربارة تجزيه و تحليل داده‌هاست. کدگذاري نشانگر عملياتي است که طي آن داده‌ها خرد، مفهوم‌پردازي و آنگاه به روش‌هاي جديد دوباره به يکديگر متصل مي‌شوند (اشتروس و کوربين، 1385، ص57). کدگذاري در روش‌هاي ديگر مسير نسبتاً مشابهي دارد، اما کدگذاري در نظرية مبنايي دقيق‌تر، جزئي‌تر و البته نظري‌تر است (ذکايي، 1399، ص154). در اين پژوهش به لحاظ صوري در طبقه‌بندي و نظم‌بخشي به داده‌ها از همان اصول کدگذاري روش نظرية داده‌بنياد پيروي شده است.
    همان‌طور که گفته شد پرداختن به بعد معرفتي در ميان مطالعات دين‌داري بيشتر به صورت کلي و در کنار ساير ابعاد صورت پذيرفته است. در نتيجه داده‌هاي قابل اعتنايي دربارة بعد معرفتي دين‌داري در دسترس نمي‌باشد. بدين جهت با توجه به فقدان داده‌هاي کافي و همچنين هدف و موضوع اين پژوهش، نظرية داده‌بنياد به‌عنوان رهيافت اين پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. همچنين اين رهيافت عمدتاً براي مقوله‌بندي و سنخ‌شناسي پديده‌ها به‌کار مي‌رود (اشتروس و کوربين، 1385، ص23).
    در اين پژوهش نيز ابتدا با استفاده از روش داده‌بنياد ادبيات نظري موجود در اين زمينه بررسي شد و در نهايت چارچوبي کلي و اوليه متضمن 81 شاخص براي بررسي مواضع معرفتي دانشجويان نسبت به وجوه مختلف دين تنظيم شد. سپس در بيست مصاحبه که به صورت مصاحبه‌هاي باز و به دليل طولاني بودن، در چند مرحله با دانشجويان انجام شد و مواضع دانشجويان نسبت به اين مؤلفه‌ها ارزيابي شد. ملاک انتخاب نمونه‌ها در ميان دانشجويان، نخبگي و برجستگي آنان دست‌کم در يکي از ابعاد آموزشي، پژوهشي، فرهنگي و اجتماعي بوده است. تشخيص نخبگي آنها در اين حوزه‌ها نيز به‌وسيله معيارهايي از قبيل قرار داشتن در ميان رتبه‌هاي برتر آزمون‌هاي سراسري، المپيادهاي علمي، چهره‌هاي سرشناس و تأثيرگذار در ميان قشر دانشجو و مانند آن صورت گرفته است. اگرچه محصلان در دانشگاه‌هاي تهران و شريف جزء رتبه‌هاي برتر آزمون‌هاي سراسري هستند؛ اما در ميان اين دانشجويان نيز افراد برتر جهت مصاحبه شناسايي و انتخاب شدند. نظرية مبنايي مبتني‌بر استقراي تحليلي در برابر قياس و بر مبناي يک فرايند است و اگرچه با استقرا آغاز مي‌شود؛ اما در ادامه مستلزم دستيابي به ايده‌هاي مفهومي و لاجرم رفت و برگشت بين مشاهدات و مفاهيم نظري است (ذکايي، 1399، ص111). بدين جهت در يک فرايند رفت و برگشتي، مقولات و مفاهيم به‌دست‌آمده از مصاحبه‌ها و شاخص‌هاي به‌دست‌آمده از اسناد به صورت تطبيقي مورد بررسي قرار گرفته و شاخص‌هاي يکسان در هر دو بخش مشخص شدند. بنابراين با استفاده از کدگذاري محوري نتايج حاصل از بيست مصاحبة اول و نتايج حاصل از مطالعات نظري، چارچوبي متشکل از 23 شاخص به‌عنوان قدر مشترک شاخص‌ها در قالب شش محور اصلي تنظيم شد. در نهايت جهت سنجش شاخص‌هاي منتخب طي سي مصاحبة ديگر، مجدداً هرکدام از شش محور فوق به همراه شاخص‌هاي مرتبط مورد ارزيابي قرار گرفت که حاصل آن ارائة گونه‌هاي مختلف دين‌داري در بعد معرفتي بود. البته اين پژوهش به لحاظ صوري در طبقه‌بندي و نظم بخشي به داده‌ها از همان اصول کدگذاري‌هاي روش نظرية زمينه‌اي پيروي مي‌کند، اما به لحاظ محتواي داده‌هاي گردآوري‌شده روايت‌ها و مصاحبه‌هاي نيمه ساخت‌يافته در قالب چارچوب مفهومي تنظيم شده از تکنيک روايت‌پژوهي پديدارشناسانه براي تحليل استفاده شده است.
    چارچوب مفهومي
    در يک تعريف جامع، دين، همان شيوه و راه و رسم زندگي است که از ميل به کامروايي و نوع تفسير از هستي و انسان ناشي مي‌شود؛ سنتي عملى برخاسته از اعتقاد است؛ برنامة زندگى است كه بر اصل اعتقادى استوار است و از آن جدايى ندارد (طباطبائي، 1388الف، ص25ـ27؛ 1388ب، ص24ـ25). طبق اين ديدگاه در جايي که دين وجود داشته باشد حداقل به‌طور مسلم يک سلسله اهداف و تمايلات به خوشبختي و باورهاي مرتبط و تا حدودي منسجم دربارة هستي و انسان نيز وجود دارند که يک وحدت و کليتي مجزا به خود گرفته‌اند و به يک سري دستورالعمل‌ها و اعمال خاصي مي‌انجامند. البته اين باورها و دستورالعمل‌هاي متناسب با آن ممکن است بسيار اندک و مختصر بوده و يا آن‌قدر مفصل و حجيم باشد که بتوان نام نظام اخلاقي را هم روي آنها گذاشت؛ همان‌طور که در دين اسلام شاهد آن هستيم. همچنين در ادامه نيز ممکن است اين شيوه و راه و رسم زندگي از ساحت فردي خارج شده و به آداب، سنت يا عادتي جمعي و فراگير تبديل شود.
    در اين پژوهش با استفاده از کدگذاري محوري نتايج حاصل از بيست مصاحبة اکتشافي اول، چارچوبي متشکل از مفاهيم مرتبط در قالب 23 مؤلفه ذيل شش محور اصلي تنظيم شد. اين 23 مؤلفه بر اساس شاخص‌هايي چون حساسيت بالا و قدرت تمايزگذاري بيشتر مواضع معرفتي دانشجويان نسبت به دين انتخاب شدند. اين شبکة مفاهيم به مقتضي روش داده‌بنياد به‌مثابة ابزاري جهت سنجش دين‌داري معرفتي ساير مصاحبه‌شوندگان و به‌عنوان محورهاي گفت‌وگو با آنان مورد استفاده قرار گرفت.
    شش محور اصلي متشکل از نگرش به دين، انتظار از دين، مباني معرفت‌شناختي، مباني انسان‌شناختي، مباني غايت‌شناختي و مباني اخلاق و ارزش‌شناختي، محورهايي هستند که مي‌توان در چارچوب آنها به‌طور جامع رابطة مواضع معرفتي فرد با دين را بررسي کرد. در ذيل هر محور، شاخص‌ها و مؤلفه‌هايي قرار مي‌گيرند که در مقاله‌اي مجزا (ياري‌بيگي و ديگران، 1403) بدان پرداخته شده و در اين نوشتار به توضيح مختصري از آنها بسنده مي‌کنيم.
    1. محور نگرش به دين: بنيادي‌ترين باورهاي فرد دربارة دين و خداوند در اين محور طرح مي‌شود که مشخصاً مباحث ناظر به اصل توحيد از اصول اعتقادي را تحت پوشش قرار مي‌دهد. تعاريف متعددي توسط دين‌شناسان از دين در بعد معرفتي ارائه مي‌شود. وجود تعدد و تنوع فراوان در اين تعاريف برخاسته از تعدد رويکرد مطالعه (کلامي، تاريخي و مانند آن) و تنوع رهيافت (کارکردگرايانه، عقل‌گرايانه، شهودي و مانند آن) و همچنين ناشي از تکثر صورت دين در تحقق خارجي است (شجاعي‌زند، 1380، ص10ـ11). هريک از اين تعاريف ويژگي و عناصر خاصي را مورد تأکيد قرار داده‌اند (ر.ک: گيدنز، 1386، ص769؛ Durkheim, 1915, p. 47؛ کمپاني، 1351، ص112). از 23 مؤلفة پربسامد ذکرشده، چهار مؤلفه ذيل اين محور قرار مي‌گيرند که عبارت‌اند از: «نقش و تلقي خدا در زندگي»، «نسبت دين و زندگي»، «منشأ دين»، «جايگاه اهل‌بيت در دين» و «جايگاه روحانيت در دين».
    2. محور انتظار از دين: بسته به تعاريف متعددي که از دين و انسان وجود دارد، انتظارات بشر از دين نيز به‌گونه‌هاي متفاوتي تبيين مي‌شود (ر.ک: جوادي آملي، 1380). گاهي اين انتظارات و توقعات در تعريفي که از دين ارائه مي‌شود هم قابل مشاهده است. اساساً تعاريف کارکردگرايانه در ادامة مسير خود به نوعي انتظار و توقع از دين مي‌انجامند و حتي علاوه بر آن به گمان برخي، اين تعاريف دربارة اين انتظارات و توقعات (مثلاً اينکه دين چه نقش و يا تأثيراتي را بايد در جامعه داشته باشد) به نوعي پيش‌داوري هم دچار هستند (هميلتون، 1389، ص37ـ38). در هر صورت در اين محور ديدگاه فرد نسبت به تعين و حضور عيني دين در زندگي عملي، اعمال و رفتار او اهميت دارد و به ساحتي که مربوط به رفتار و احکام عملي است پرداخته ‌مي‌شود. مؤلفه‌هاي منتخب ذيل اين محور عبارت‌اند از: «نسبت معنويت و دين»، «قلمرو دين»، «دين و سياست» و «دين و مسائل نوپديد».
    3. محور مباني معرفت‌شناختي: اين محور صرف‎نظر از اينکه اساساً به بحث‎هايي دربارة‌ حجيت معرفتي وحي و اصل نبوت از اصول سه‌گانة توحيد، معاد و نبوت دامن مي‌زند، به‌عنوان بنيانِ رويکرد شناختي و معرفتي فرد به اصول اعتقادي مذکور، يکي از محورهاي اصلي چارچوب مفهومي را شکل مي‌دهد. مؤلفه‌هاي اين محور شامل «قرائت‌پذيري گزاره‌هاي ديني»، «امکان شناخت واقعيت»، «قلمرو عقل»، «نسبت علم و وحي»، «نسبت عقل و وحي» و «منابع شناخت دين» مي‌شود.
    4. محور انسان‌شناختي: انسان‌شناسي در اينجا دانشي است که به تحليل حقيقت وجودي انسان مي‌پردازد (الهي‌راد، 1395، ص16). به‌طورکلي انسان يا مرکب از دو بعد روحاني و غيبي و بعدي محسوس و مادي فرض مي‌شود و يا او را فقط داراي ساحتي مادي به‌حساب مي‌آورند. در تاريخ انديشة مکتوب، سقراط اولين فردي است که بر تمايز ميان جسم و روح تأکيد کرده است (افلاطون، 1380، ج1، ص491). در هر صورت آنچه در ذيل اين محور به‌عنوان شاخص و مؤلفة اساسي مورد پرسش قرار مي‌گيرد، قلمرو آزادي انسان در دين است.
    آزادي در زبان فارسي معادل دو مفهوم freedom و liberty به‌کار گرفته مي‌شود؛ اگرچه اين دو مفهوم در زبان انگليسي کاملاً مشابه نيستند (ر.ک:The American Heritage College Dictionary, 2002, P. 552 “freedom”). همچنين آزادي داراي معنايي منفي يا سلبي (بر نبود محدوديت‌ها و الزامات خارجي تأکيد دارد) و مثبت يا ايجابي (بر ضرورت مداخله خصوصاً توسط دولت براي ايجاد زمينة شکوفايي مهارت‌ها و استعدادهاي افراد تأکيد دارد) است (آربلاستر، 1377، ص84). در نص قرآن مجيد، يكي از اهداف انبيا به ارمغان آوردن آزادي اجتماعي به‌معناي نجات دادن افراد از اسارت و بندگي يكديگر است (مطهري، 1378، ص14).
    اختلاف اساسي در اين مبحث در ابتدا حدود اين آزادي و در ادامه سازوكار و شيوة تحقق و اعمال اين آزادي است. تنوع ديدگاه افراد دربارة مفهوم پراهميت آزادي، شيوه‌هاي گوناگوني را از دين‌داري رقم مي‌زند.
    5. محور مباني غايت‌شناختي: اگر نگوييم تمامي اديان، بسياري از آنها به‌گونه‌هاي مختلف بخشي از آموزه‌هاي خود را به مسئلة مرگ و زندگي پس از آن اختصاص داده‌اند. يكى از اصول جهان‏بينى اسلامى كه از اركان ايمانى و اعتقادى دين اسلام است، اصل ايمان به زندگى جاويد و حيات اخروى است. ايمان به عالم آخرت شرط مسلمانى است؛ يعنى اگر كسى اين ايمان را از دست بدهد و انكار كند از زمرة مسلمانان خارج است‏ (مطهري، 1384، ج4، ص501).
    به‌طورکلي در يک ديدگاه، زندگي معناي گسترده‌اي دارد و مرگ انتقالي به مرحلة بعدي است و در ديدگاهي ديگر، زندگي در محدودة ماده تعريف شده و مرگ اختتام ناگزير آن است (کلانتري و ديگران، 1400، ص4). از سوي ديگر برخي مرگ‌باوري و توجه به آن را امري مطلوب در زندگي تلقي مي‌کنند، اما در مقابل برخي نگاه مثبتي به اين‌گونه انديشه‌ها نداشته و پيامدهاي مثبتي را بر آن بار نمي‌کنند.
    در نهايت اين محور به مباحثي پيرامون مرگ و دنياي پس از مرگ و نسبت اين جهان با جهان بعد از مرگ مرتبط است. معادباوري، تأثير مرگ‌باوري در انسان و رابطة هدف زندگي با آخرت‌نگري مؤلفه‌هاي اين محور را تشکيل مي‌دهند.
    6. مباني اخلاق و ارزش‌شناختي: در رابطه با نسبت دين و اخلاق ديدگاه‌هاي متنوعي مطرح است. برخي دين را با گزاره‌هاي اخلاقي يکي دانسته‌اند و برخي ديگر به اين وحدت باور ندارند و حداکثر در چگونگي ارتباط و يا عدم ارتباط بين آن دو دچار اختلاف هستند (ملکيان، 1387، ص13).
    از سوي ديگر ذيل اين محور سؤالاتي مطرح مي‌شود و ارائة پاسخ‌هاي گوناگون به اين مسائل شيوه‌هاي گوناگون دين‌داري را درپي دارد. سؤالاتي از قبيل اينکه «انسان در رفتار و اعمال، خود را در مقابل چه کسي مسئول مي‌داند؟» و اينکه «در صورت مسئول بودن انسان، ملاک پاسخگويي فهم وجداني و دروني است يا دليل و حجت بيروني؟»
    همچنين از يک‌سو ارزش فعل اخلاقي و اساساً ارزش فعل اختياري تابع هدف غايي يا متعلق نهايي نيت فاعل از انجام دادن آن کار است (مصباح، 1395، ص186ـ190)؛ اما از سوي ديگر علاوه بر اين امر پنهاني، صورت ظاهري اعمال نيز به جهت کارکرد و پيامدشان درجه‌اي از اهميت را به خود اختصاص داده‌اند. بنابراين علاوه بر شرايطي که به فاعل رفتار مربوط مي‌شوند برخي شرايط نيز به خود رفتار بازمي‌گردند. پس در ذيل اين محور تعيين ميزان اهميت صورت ظاهري و باطني اعمال و رفتار در ديدگاه افراد اهميتي اساسي دارد. بدين ترتيب مؤلفه‌هاي اين محور عبارت‌اند از: «نسبت اخلاق با دين»، «پاسخگويي نسبت به اعمال» و «نسبت انگيزه و عمل».
    يافته‌ها پژوهش
    در بررسي دين‌داري دانشجويان کل‌گرا، سه‌گونة مختلف دين‌داري مطابق نمودار (1) به‌دست آمد. در اين دسته افراد دين‌دار معتقد به شريعت و اعتنامند در عملِ کل‌گرا سه‌گونة احتياطي، ترکيبي (اقناعي ـ استدلالي) و استدلالي را تشکيل دادند که در ادامه سعي مي‌شود با تحليل مصاحبه‌هاي مربوطه، هريک از گونه‌ها به خوبي تبيين شوند.
    نمودار 1: گونه‌شناسي دين‌داري دانشجويان کل‌گرا

    1. تحليل گونة احتياطي
    داستان تجارب زيستة مصاحبه‌شوندگان در نسبت با امر ديني از پيچيدگي چنداني برخوردار نيست. «پدرم [...] نماز مي‎خونه [...] روزه مي‌گيره»، «خانوادة من فلسفة حجاب رو قبول داره»، «مادرم قرآن مي‌خونه» و... حاکي از خاستگاه مذهبي خانوادگي آنان است.
    بنا بر اذعان بسياري از مصاحبه‌شوندگان علاوه بر روند تدريجي طولاني مدتي که ايشان از آن با عنوان «رشد ديني» ياد مي‌‌کنند، با فراز و نشيب چنداني که مسير و شيوة دين‌داري آنان را تحت تأثير قرار دهد، مواجه نبوده‌اند. تنها موردي که برخي به‌‌طور متمايز، اشاره‌‌اي جدي بر آن دارند، ترديدي است که با ورود به دانشگاه به وجود مي‌‌آيد:
    در حين ورود به دانشگاه يه سري مشکلات سياسي مذهبي راجع به ولايت فقيه پيدا کردم. [...] کلاً معتقدم که بايد بهش عمل کنيم. اينکه همچنان مرجع تقليدم رهبر هست با اينکه هنوز شک دارم، ولي مرجع تقليدم هست و حالا راجع به احکام دين قشنگ مراجعه مي‌‌کنم ببينم چي مي‌گن» (خ.ن.و.، و  دانشجوي کارشناسي مهندسي شيمي دانشگاه شريف).
    اگرچه دين حضوري جدي در زندگي افراد اين‌گونه دارد و فرد حرکت خود را در جهت دخيل ساختن هرچه بيشتر دين در زندگي خود تنظيم کرده است، اما نام مکانيزم حضور دين در زندگي آنان را مي‌توان «مکانيزم احتياط» گذاشت که البته براي فرد مؤمن به حقانيت دين، توجيه‌‌ها و مباني کاملاً ديني پذيرفته‌‌شده‌‌اي دارد که در اينجا مجال طرح آنها نيست. اگر بخواهيم صورت‌‌بندي‌‌اي از اين مکانيزم ارائه دهيم، وضعيتي است که اقناع اعتقادي و رواني يا اگر بخواهيم از تقليل‌‌گرايي بپرهيزيم، ايمان وي به کامل ‌‌بودن و عاري و بي‌‌نقص بودن دين به اندازه‌‌اي مي‌‌رسد که در موارد اختلاف و تعارض و ناسازگاري غيرمنطقي دروني دين يا تعارض غيرعقلاني يا نامتعارف دين با امري بيروني، اولين پاسخي که فرد ارائه مي‌‌دهد يا موضعي که اتخاذ مي‌‌کند ظاهري‌‌ بودن تعارض مذکور يا نادرست ‌‌بودن شيوة متعارف است. در اين مکانيزم، فرد بيشتر به دنبال بهانه‌‌اي است تا پايه‌‌هاي دين‌‌داري خود را تقويت کند، تا بهانه‌‌اي که به‌‌واسطة آن از چارچوب‌‌هاي تعريف‌شدة ديني بگريزد يا طفره رود. در اين رويکرد، اغلب انتقاداتي که به دين مي‌‌شود به نحوي از خود دين برائت داده مي‌‌شود و به عوامل ديگري نسبت داده مي‌‌شود؛ چراکه ايمان به بي‌‌عيب و نقص ‌‌بودن دين گويا يک بار و براي هميشه حاصل شده است؛ البته ميزان پايبندي عملي به الزامات و پيوست‌‌هاي چنين رويکردي بحث ديگري است. در مثال بالا علي‌رغم ايجاد شبهة جدي در نظر مصاحبه‌‌شونده در مورد جايگاه و شخص ولي فقيه، فرد «احتياط» پيشه مي‌‌کند و به‌‌راحتي از پايبندي و تعهد و التزام به اين جايگاه و مقام مرجع تقليد دست نمي‌‌شويد. اين مشخصه در تعداد زيادي از شاخص‌‌ها نيز اثر خود را بر جاي گذاشته است. در ادامه با اجتناب از توضيحات اضافي، بيشتر مضمون محوري مذکور يعني «مکانيزم احتياط» توضيح داده مي‌شود.
    در محور مباني معرفت‌شناختي و در بحث تعارض، اين عقل است که بايد در برابر وحي کوتاه بيايد. عقل در برابر وحي و دين بايد از خود کرنش نشان دهد: «کلاً آدم عقل‌گرايي نيستم، يعني در حکم دين نمي‌تونم تشخيص بدم. متخصص نيستم، آدم عقل‌گرايي نيستم تو حکم دين و اينکه سعي مي‌کنم کوتاه بيام، سعي مي‌کنم راه بيام قشنگ». اين جمله به خوبي پرهيز و احتياط از خودآييني را نشان مي‌‌دهد. دين ماية سختي و تکلف نيست. اتفاقاً اين ماييم که با عدول از مسير عبوديت ماية از دست رفتن آرامش خودمان مي‌‌شويم. همان ايدة «عيب از مسلماني ماست!» که باز هم در محور انتظار از دين نيز به انحاي مختلف خود را نشان مي‌‌دهد. همچنين در موارد تعارض مباني حقوق اجتماعي مدرن و حقوق اجتماعي اسلامي، با استدلال احتياطي، امکان نادرست بودن دين اساساً منتفي است.
    از نگاه برخي افراد اين‌گونه، امکان هيچ نقص و خللي در دين متصور نيست. اين نگاه و مکانيزم احتياط برخي جاها در انديشة ايشان منجر به اين شده که چيزي که بايد تغيير کند ماييم و دين به هيچ نحو نبايد تغيير کند:
    به نظرتون آيا احکام و رساله‌‌ها متناسب با عرف و اقتضائات روز، به‌‌روز بايد بشن؟ من دقيقاً مشکلم با به‌روز شدن‌شون هست. حس مي‌کنم شايد چون تعداد زياد شده مثلاً ديدن کاري از دست‌مون بر نمياد بذار حلالش کنيم بره به مقتضي زمان که آدم‌ها زياد اين کار رو انجام مي‌دن، حلالش کردن. نمي‌دونم والا به نظر من کار چيزي هست. اصلاً مرجع تقليد حق اين رو داره که نظرش عوض بشه؟! آخه مگه مي‌شه حکم خدا عوض بشه مثلاً، من اصلاً نمي‌فهمم (خ.ن.و.، دانشجوي کارشناسي مهندسي شيمي دانشگاه شريف).
    در نهايت بايد گفت که بر اساس چارچوب مفهومي صورت‌‌بندي شده، مي‌‌توان افراد اين‌گونه را از حيث دين‌داري افرادي معتقد به اصول سه‌گانة دين و نيز معتقد به مؤثر بودن اين اصول سه‌گانه در اعمال و رفتار دانست که اعتناي عملي به اين اعتقاد را نيز دارا هستند. مبناي باورهاي فعلي ايشان بر اساس شيوة استدلالي و در جاهايي که استدلالي نداشته باشد احتياطي است. ازآنجايي‌که مصاحبه‌‌شوندگان در ساحت نظر بر حضور همه‌جانبه دين در تمامي شئون زندگي اصرار و اذعان دارند، و در ساحت عمل راهبرد احتياطي در برابر گزاره‌هاي ديني را در پيش گرفته‌اند، مي‌‌توان آنان را کل‌‌گراي احتياطي ناميد.
    2. تحليل گونة ترکيبي (اقناعي ـ استدلالي)
    نکتة حائز اهميت در تحليل پيش‌زمينه‌هاي مذهبي افراد اين‌گونه، حضور پررنگ و نقش جدي خانواده‌ها در تربيت ديني و رشد و نمو باورهاي مذهبي ايشان است. تجارب زيستة افراد اساساً در بستر تربيت ديني شکل مي‌‌گيرد. اين زمينة مذهبي به اندازه‌‌اي قوي و تأثيرگذار است که مصاحبه‌شوندگان ارتباط با دين و عمل کردن در چارچوب آن را نه يک انتخاب، بلکه امر ناانديشيده‌‌اي معرفي مي‌‌کنند که گويا راهي جز آن وجود نداشته است و حتي در روايت برخي حضور سمبليک نمادهاي مذهبي بسيار مورد تأکيد است.
    مصاحبه‌شوندگان در اين‌گونه دوران متوسطة خود را در بهترين مدارس تهران به لحاظ آموزشي سپري کرده‌اند. هرچند که هريک از ايشان ديدگاه متفاوتي نسبت به فضاي کلي مدرسه دارند، اما ايشان بر فضاي متشتت مدرسه به لحاظ فرهنگ مذهبي اذعان دارند: «طبيعتاً از مدرسه «ف» من يه فمينيست اومدم به دانشگاه» (خ.ز.د.، دانشجوي کارشناسي مهندسي مواد دانشگاه شريف)
    با ورود به اين دوره است که براي هريک از مصاحبه‌شوندگان تجربة زيستة متفاوتي رقم مي‌خورد و در نهايت منجر به تقويت باورهاي ديني‌شان مي‌شود. آشنايي با دوستاني مذهبي مهم‌‌ترين عامل پررنگ شدن حضور دين در زندگي فرد در دوران دبيرستان است. نکته و عاملي در اين مقطع از روايت فرد وجود دارد که در بخش‌‌هاي بعدي هم تأثير خود را نشان خواهد داد؛ نقش و جذابيت گروه‌‌هاي دوستي در فراهم کردن فضايي براي فعاليت‌‌هاي مذهبي است.
    دورة دانشگاه بدون تغييري خاص آغاز مي‌‌شود؛ اما مصاحبه‌‌شوندگان، آغاز آشنايي با برخي گروه‌ها مانند نهاد بسيج دانشجويي را به‌‌عنوان نقطه‌‌اي تعيين‌‌کننده در تجربة زيستة ديني خود در دورة دانشگاه معرفي مي‌‌کنند. دليل جذابيت و آشنايي ورود افراد به اين گروه‌ها نيز همان «جذابيت حلقه‌‌هاي دوستانه‌‌اي» است که در چنين فضاهايي وجود دارد و همانند دورة دبيرستان عامل جذب فرد به اين نهادها مي‌‌شود. تمامي اين فرازونشيب‌‌ها نهايتاً به وضعيتي منجر مي‌‌شود که ايشان نسبت خود با دين را در قالب فردي متدين که از دين‌داري خود کمال لذت و رضايت را دارد صورت‌‌بندي مي‌کند.
    از سوي ديگر، يکي از مهم‌‌ترين فرازونشيب‌‌هاي افراد به دوران متوسطه و آشنايي با علم جديد و زير سؤال رفتن برخي اعتقادات بنيادين باز مي‌گردد. برخي مصاحبه‌‌شوندگان اين تغيير را صرفاً امري در درون ذهن و اعتقاد معرفي مي‌‌کنند و تصريح دارند که سعي مي‌کنند آن را بروز ندهند. دليل برخي براي اين استراتژي جالب است: احترام به پدر و مادر؛ پدر و مادري که شايد تصور بي‌‌ايمان بودن فرزندشان آنها را برنجاند.
    ايماني که با آشنايي با «علم» جديد از دل فرد رخت بر بسته بود و فرد چنين احساس مي‌‌کرد که هيچ منطقي براي ايمان به خدا ندارد، به شيوه‌‌اي عجيب و در ضمن رويدادهايي خاص دوباره جوانه مي‌‌زند؛ مانند سفري زيارتي:
    من بارها و بارها با بچه‌ها سفر مشهد رفتم و اين رو به کرات توي بچه‌ها ديدم. اولين اتفاقي که واسه بچه‌ها و آدم‌ها مي‌افته، يهو يه اتفاقي مي‌افته دل‌شون مي‌شکنه و شروع مي‌کنن به گريه کردن، هيچ اتفاق منطقي هم اين وسط نمي‌افته [...] اين خودش به نظرم پنجاه درصد راهه. [...] يه اتفاقي مي‌افته واقعاً [...] بعدش راه باز مي‌شه، همينه واقعاً (خ.ز.د.، دانشجوي کارشناسي مهندسي مواد دانشگاه شريف).
    همين رويدادها در زندگي فرد نقطة عطفي مي‌‌گردد که او ايمان تام و تمامي را از همين نقطه استنتاج مي‌‌کند، که برخي آن را با تعبير «نقطة صفر» ياد مي‌‌کنند. بعد از اين رويدادهاي خاص، وضعيت فرد با دين به نسبتي تمام عيار بازمي‌‌گردد؛ ايماني کامل و همه‌‌جانبه که اين‌‌بار مستحکم‌‌تر از ايمان اوليه شکل گرفته است.
    مصاحبه‌شوندگان در محور مباني معرفت‌شناختي به محدوديت عقول بشري در راه کسب سعادت بشر معترف‌اند و در هنگام تعارض دين با عقل يا علم، جانب دين را مراعات مي‌کنند؛ چراکه از نظر ايشان عقل ناقص و علم متغير نمي‌تواند دست‌آويز مناسبي جهت اتکا باشد. بر اساس اين ديدگاه، اصولاً تعارضي بين دين و علم يا عقل نمي‌تواند رخ دهد. همچنين گزاره‌هايي مانند اينکه «آدم با دلش بايد بررسي کنه» در بيان تعارض عقل و دين، حاکي از اين مطلب است که پشتوانة ايشان براي اتخاذ چنين موضعي، صرفاً استدلال‌هاي عقلي نبوده و ايشان در باب اين مطلب به نوعي اقناع دست يافته‌اند. ايشان علي‌رغم اذعان به مفيد بودن عقل و منطق در زندگي روزمره، اما آن را براي پاسخگويي به همة مسائل کافي نمي‌دانند.
    همچنين از نظر برخي از آنان تعارض حاصل از نظرية تکامل با دين، يک تعارض بدوي بوده و نظرية تکامل نمي‌تواند بر گزاره‌هاي ديني مستولي شود:
    ببينيد تکامل يه کار خوبي که مي‌کنه نياز سيستم رو از کسي که به‌وجود آورنده باشدش از بين مي‌بره. گرچه تکامل واقعاً هم اتفاق مي‌افته. اين‌هايي هم که فکر مي‌کنن تکامل خيلي با دين در تضاده، اشتباه نمي‌کنن، ولي عاميانه فکر مي‌کنن که در تضاده (خ.م.خ.، دانشجوي کارشناسي زيست‌شناسي دانشگاه تهران).
    همچنين ايشان در محور انتظار از دين، قائل به حضور پررنگ دين در تمام شئون زندگي افراد هستند؛ حتي برخي پا را از حضور حداکثري دين در زندگي فردي فراتر گذاشته و جهت رسيدن افراد به سعادت قائل به برپايي حکومت و نظام‌سازي دين در ساحت اجتماعي‌اند.
    در نهايت مصاحبه‌شوندگان درخصوص نسبت دين و مباني اخلاقي و ارزش‌شناسي قائل به مبناي ديني و الهي براي اخلاق هستند و صرف نيت خوب (حسن فاعلي) در انجام اعمال را کافي نمي‌دانند و قائل به اهميت زياد صورت ظاهري اعمال (حسن فعلي) مطابق با آنچه خداوند فرموده هستند. حتي ايشان در مواردي که به نظرشان تعارضي بين اخلاق عرفي و احکام و اخلاق ديني است، باز هم بنا بر همين ديدگاه اقناعي که دارند، به نفع دين حکم صادر مي‌کنند:
    جايي شده احساس کنيد که معيارهاي اخلاقي، خيلي ديني به نظر نمي‌رسند و احساس تعارض کنيد؟ اگر اين احساس را بکنيد چي کار مي‌کنيد؟ در احکام قصاص و جزا و اين‌ها يه مقدار هست. ولي بيشتر فکر مي‌کنم که خوب باز هم حتماً اون دين درست هست. دين درست هست (خ.م.خ.، دانشجوي کارشناسي زيست‌شناسي دانشگاه تهران).
    در پايان و در تحليل اين‌گونه مي‌توان چنين عنوان داشت که بر اساس چارچوب مفهومي، مي‌‌توان اين افراد را از حيث دين‌داري افرادي معتقد به اصول سه‌گانة دين و نيز معتقد به مؤثر بودن اين اصول سه‌گانه در اعمال و رفتار دانست که اعتناي عملي به اين اعتقاد را نيز دارا هستند. همان‌طور که مرور شد، شالوده‌‌هاي باورهاي فعلي ايشان بيش از اينکه مبتني‌بر استدلال‌‌هاي عقلي و مطالعة عميق شکل گرفته باشد، در بسترهاي خانوادگي و حلقه‌‌هاي دوستانه براي خ.ز.د. و يا ناشي از رويداد رواني مذکور در ابتداي تحليل و گفت‌وگوهايي با پدر براي خ.م.خ. است و به تعبيري مبتني‌بر اقناع افراد است. ازآنجايي‌که مصاحبه‌شوندگان بر حضور همه‌جانبه دين در تمامي شئون زندگي اصرار و اذعان دارند، مي‌‌توان نسبت ايشان با دين را ذيل تعبير دين‌داري کل‌گراي ترکيبي (اقناعي ـ استدلالي) صورت‌‌بندي کرد.
    3. تحليل گونة استدلالي
    هرچند افراد متعلق به اين‌گونه، در کران بالاي شاخص‌هاي دين‌داري قرار مي‌گيرند و عمدتاً پاسخ‌هاي مشابهي به آنها مي‌دهند، اما هريک روايتي مختص به خود دارد. به‌طورکلي مي‌توان تجربة آنان را تکاپويي معرفي کرد که از خلال نقاط عطفي اجتماعي و نظري براي جست‌وجوي استدلال‌هاي پذيرفتني براي باورهاي ديني شکل گرفته است. همچنين بسترهاي تربيتي ديني در خانواده و محيط‌هايي که ايشان در آن حضور داشتند به همراه پيگيري و جست‌وجو در جهت پاسخ به سؤالات بنيادين ديني خود، مهم‌ترين نقش را در شکل‌گيري طرز تفکر افراد اين‌گونه داشته است.
    بسترهاي خانوادگي، شبکة ارتباطات اجتماعي، حلقه‌هاي دوستي و مانند آن سير تطور نسبت‌‌هاي مختلف و متفاوتي که افراد با دين برقرار مي‌‌سازند و حامل درون‌مايه‌هاي خردمندانه معرفتي بوده که منجر به تقويت سرشت پرسشگري گشته است را صورت مي‌دهد. اما با اين حال مي‌‌توان اين سير تطور را حرکت و عزيمت از دين‌داري اولية ناانديشيده در بستر خانواده تا دين‌داري‌‌اي وثيق دانست که از ايمان ثانوية انديشيده و استدلالي برمي‌خيزد:
    توي دانشگاه دو تا اردو خيلي روي تقويت قواي مذهبي من تأثير داشت. يه اردوي طرح ولايت بود که يک ماه و نيم بود و ما اون جا تحت يک سري آموزش‌ها قرار مي‌گرفتيم. من اون جا يک سري مفاهيم برام خيلي جالب بود. [اون يکي هم] طرح خدمت‌رساني بود. اين نگاه جهادي داشتن اين‌ها خب خيلي براي من جالب بود (خ.ن.ص.، دانشجوي دکتري کتابداري و اطلاع‌رساني دانشگاه تهران).
    تمام مواضع و ديدگاه‌‌هاي ايشان در قبال شاخص‌‌هاي مذکور در ذيل محورهاي شش‌‌گانه را مي‌‌توان بر اين اساس توجيه کرد که زمينة اجتماعي و خانوادگي مساعدي براي انتقال الگويي نظام‌‌مند از دين براي افراد فراهم بوده که از سازواري دروني برخوردار بوده است. علاوه بر آن تتبع و تعمق نظري تدريجي در طول ساليان متمادي تسهيل‌گر اين امر بود. اين وضعيت به پاسخ‌‌هاي مصاحبه‌‌شوندگان، سامان منسجم و منطقي‌‌اي بخشيده است که از سازگاري بالايي برخوردار بوده و پاسخ‌‌هاي ايشان را در کران بالاي شاخص‌‌هاي تنظيم‌‌شده از حيث دين‌داري قرار مي‌دهد:
    از بچگي نه بهم گفتن نماز بخون نه به من گفتن قرآن بخون نه به من گفتن روزه بگير، از اين کارها با من نکردن، پونزده سالم هم که شد بابام به من گفت که تا الان بهت نگفتم، از الان هم بهت نمي‌گم؛ چون الان مي‌خوام اين آبي که داره مي‌جوشه از خود چاه باشه، اگر من هي آب بريزم توش دو سال ديگه سه سال ديگه که از خونه من بري با يه باد همة دين‌داري که من بهت خوروندم از دست مي‌دي، به خاطر همين عوضش تو خونمون نمازخونه داريم، عوضش نماز ظهر و مغرب و عشام رو پشت بابام مي‌خونم، عوضش هر جلسه ما با هم صحبت مي‌کنيم، هر روز داريم در مورد عقل در مورد عدل در مورد اين اسما خدا صحبت مي‌کنيم (ع.ع.، دانشجوي کارشناسي معماري دانشگاه تهران).
    درخصوص محور نگرش به دين بايد عنوان داشت بنابر اذعان خود مصاحبه‌شوندگان، افراد مسير مواجهه خود با دين را از تجربة سنتي اوليه که بيشتر مبتني‌بر پذيرش و قبول بي‌چون و چراي گزاره‌‌هاي ديني است به تجربه‌‌اي عقلاني مبتني‌بر پاية استدلال‌‌هاي منطقي و خدشه‌ناپذير تغيير داده‌اند. مثلاً برخي قائل به توحيد فراگيرند و برخي نيز چنين ادعا مي‌‌کنند که نظام باورهاي آنان مبتني‌بر اصل اعتقادي توحيد است و تمامي ديگر مواضع‌شان از اين اصل استنتاج‌پذير است. همچنين مصاحبه‌شوندگان با اذعان به نقش و جايگاه وثيق روحانيون در تبليغ دين، قائل به حضور ايشان در عرصه‌هاي مختلف زندگي اجتماعي هستند: «به نظرم اگر روحانيون خوب حضور پيدا کنند خيلي از مشکلات ما حل مي‌شه».
    همگي مصاحبه‌‌شوندگان در پاسخ به پرسش‌‌هاي مربوط به محور معرفت‌‌شناختي، موضع‌‌گيري‌‌هاي خود را با اين استدلال آغاز مي‌‌کنند که عقل انسان محدود است و ازاين‌رو براي راهبري تمامي لحظات و شئون زندگي ناکافي است. البته اين محدود بودن منافاتي با ملاک و معيار بودن عقل در زندگي ندارد و منجر به تعطيلي آن نمي‌شود. در ادامه مصاحبه‌شوندگان در اين محور به جايگاه علم و نسبت و امکان تعارض با وحي مي‌پردازند و همگي بدين امر معترف‌اند که علي‌رغم پيشرفت‌هاي فراوان علوم مختلف، از يک‌سو علم نيز مانند عقل محدوديت دارد و توانايي راهبري کل زندگي را ندارد و از سوي ديگر هيچ‌يک از علوم را ياراي معارضه با وحي نيست.
    مصاحبه‌‌شوندگان در محور معرفت‌شناسي نظام سازواري از همزيستي شيوه‌‌هاي مختلف شناخت ارائه مي‌‌دهند که به نظر ايشان هرکدام در قلمرو و حيطة خاصي معتبرند. تصويري که ايشان از جايگاه شيوه‌‌هاي مختلف شناخت در نظام انديشة خويش ارائه مي‌‌دهند و نسبتي که ميان اين شيوه‌‌هاي شناخت برقرار مي‌‌سازند آنها را از در افتادن در تناقضات و تعارضات مصون مي‌‌سازد:
    ولي اينکه تعارض داشته باشند نمي‌تونند تعارض داشته باشند؛ چون ريشة هر جفت‌شون يکي هست. اگه تعارضي باشه يا از تفسير غلط ماست نسبت به وحي يا از برداشت غلطي که نسبت به عقلانيت داريم؛ يعني يه علم غيريقيني رو داريم با يه علم يقيني مقايسه مي‌کنيم اگه اين دو تا رهزن رو بتونيم حذف‌شون کنيم، نه هيچ تعارضي با هم ديگه پيدا نمي‌کنند (س.س.، دانشجوي ارشد هوافضا دانشگاه تهران).
    با توجه به نقصان عقل و علم اين نتيجه‌گيري مصاحبه‌شوندگان دور از انتظار نيست که اين تنها دين است که مي‌تواند در تشخيص حقيقت و درک معناي زندگي و راهبري آن سامان‌بخش امور باشد.
    در محور انتظار افراد از دين مصاحبه‌شوندگان بر اين باورند که دين اسلام ظرفيت پاسخگويي به تمامي احوالات را دارد، اما در اين ميان «يا ما نمي‌پرسيم يا بلد نيستيم که بپرسيم». جهت دستيابي به پاسخ مناسب و صحيح از دين بايد اقتضائات مسائل روز را به خوبي شناخت و آنها را به خوبي تحليل کرد. يکي از مهم‌ترين پيش‌شرط‌ها جهت رسيدن به پاسخ قابل قبول، نگاه کل‌نگرانه به دين است:
    به نظرم اگه کل دين رو بفهميم، يعني ساختارش رو در بياري هر چيزي رو بذاريم توش جواب مي‌گيريم. ما جزيي نگاه مي‌کنيم بعد تو اون جزيي جواب نمي‌گيريم. براي چي مي‌گن که حتماً فقيه جامع‌الشرايط نظر بده؟ اون يعني اينکه من اين کل رو درک کردم حالا مثلاً مي‌فهمم که اين چه نسبتي با کل اين مجموعه داره، مي‌تونم راحت در موردش قضاوت کنم (خ.ن.ص.، دانشجوي دکتري کتابداري و اطلاع‌رساني دانشگاه تهران).
    بر اساس همين ديدگاه کهنگي‌ناپذيري و زايندگي دين اسلام است که همگي ايشان قائل‌اند که دين برنامة جامع براي تمام شئون زندگي انسان‌ها را دارد و واجد توانايي لازم جهت ورود حداکثري در ساحت‌هاي مختلف زندگي است. در نهايت روند تطور تجارب زيستة ديني ايشان را مي‌‌توان ذيل الگوي حرکت از دين‌داري‌ به‌مثابة «امري بسيار مهم»، اما نه فراگير در تمام شئون، به دين‌داري «کل‌‌گرايانه‌‌اي» دانست، که در آن تمامي زندگي فردي و اجتماعي، ديني انگاشته مي‌‌شود.
    در محور انسان‌شناسي به‌زعم مصاحبه‌شوندگان: «مرز آزادي انسان رو بازم دين مشخص مي‌کنه». همچنين نگاه تکليف‌‌محور به‌روشني در آراي مصاحبه‌‌شوندگان مشهود است که منجر مي‌شود ايشان از خودآييني و تکليف‌‌گريزي پرهيز و پروا داشته باشند.
    به‌طورکلي مي‌توان نگاه مصاحبه‌شوندگان درخصوص هدف و غايت زندگي را در عبارت: «هدف رسيدن به قرب الهي هست، ولي مسخره هم نيست خيلي حرفِ مهميه، شالوده زندگي هست رسيدن به همون» جست‌وجو کرد. همچنين به‌طور موجز مي‌توان گفت که نگاه کل‌گرايانه افراد اين‌گونه، به مناسبات دنيا و آخرت نيز سرايت کرده است و ايشان آخرت را در امتداد دنيا معنا مي‌کنند و همة تلاش‌شان در زندگي دنيا حرکت در جهت هم‌راستا کردن دنيا با مرگ و زندگي پس از آن است.
    در محور ناظر به ساحت اخلاقيات، از نگاه مصاحبه‌شوندگان اين‌گونه، يکي از مهم‌ترين چالش‌هاي دين در دورة جديد، بحث اخلاق فارغ از دين است که به صورت جدي سبب سست شدن انديشة ديني افراد مي‌شود:
    اون‌ها ضد اسلامند، ولي آدم احساس مي‌کنه که چقدر مؤدب هستند. ما با پديدة اپلاي کردن خيلي مواجه هستيم؛ هفت سال اون‌جا بوديم يه بار نشد کارمند بانک با غير از لبخند از ما استقبال کنه. خوب واقعاً اين شبهه يکي از مؤثرترين شبهه‌هايي هست که جامعه ما، جوون‌هاي ما، حتي ميانسال‌هاي ما و حتي خونواده‌هاي ما رو تحت تأثير گذاشته. اينکه من تو اروپا اسلام رو بيشتر ديدم و مسلمون رو کمتر، اين هم از همين قبيل هست، حرفي که شايد خيلي‌ها بگن (ر.د.، دانشجوي ارشد اقتصاد دانشگاه شريف).
    اما از نظر افراد اين‌گونه بايد ميان اخلاق انساني که حداقل مراتب انساني به آن وابسته است با اخلاق ديني که کمال انسانيت در آن است، تفکيک قائل شد؛ چراکه اخلاق انساني مرز ميان انسانيت و حيوانيت محسوب مي‌شود و انسان‌ها به مقتضاي فطرت خود همه واجد آن هستند. بر اين اساس بدون مراجعه به دين، انسان نمي‌تواند حقايق والاي اخلاقي را دريابد و اساساً معناداري اخلاق در گرو ريشه‌‌داري آن در دين است.
    در نهايت و بر اساس چارچوب مفهومي صورت‌‌بندي‌شده، مي‌‌توان افراد اين‌گونه را از حيث دين‌داري افرادي معتقد به اصول سه‌گانة دين و نيز معتقد به مؤثر بودن اين اصول سه‌گانه در اعمال و رفتار دانست که اعتناي عملي به اين اعتقاد را نيز دارا هستند و مبناي باورهاي فعلي ايشان بر اساس شيوة استدلالي است. ازآنجايي‌که مصاحبه‌شوندگان بر حضور همه‌جانبه دين در تمامي شئون زندگي اصرار و اذعان دارند، مي‌‌توان ايشان را کل‌گراي استدلالي ديني ناميد.
    نتيجه‌گيري
    اين پژوهش در ادامة پژوهش‌هاي گذشته پيرامون گونه‌شناسي دين‌داران، توجه خود را به قشر نخبة دانشگاهي معطوف ساخته است. در اين پژوهش به مقتضي روش داده‌بنياد از چارچوبي مفهومي متشکل از 23 مؤلفه ذيل شش محور جهت سنجش دين‌داري معرفتي مصاحبه‌شوندگان و به‌عنوان محورهاي گفت‌وگو با آنان استفاده شد. اين شش محور که مي‌توان در چارچوب آنها به‌طور جامع رابطة مواضع معرفتي فرد با دين را بررسي کرد، عبارت بودند از: «نگرش به دين»، «انتظار از دين»، «مباني معرفت‌شناختي»، «مباني انسان‌شناختي»، «مباني غايت‌شناختي» و «مباني اخلاق و ارزش‌شناختي». تحليل‌ داده‌ها نمايانگر تمايز چهار دستة «غيرمعتقدين به اصول دين»، «غيرمعتقدين به شريعت»، «معتقدين به شريعت» و «کل‌گرايان ديني» است و در اين تحقيق به سبب تنوع و گستردگي داده‌ها تنها به مطالعة مواضع معرفتي دانشجويان کل‌گرا پرداخته شد. در بررسي اين دسته افراد دين‌دارِ معتقد به شريعت و اعتنامند در عملِ کل‌گرا سه‌گونة احتياطي، ترکيبي (اقناعي ـ استدلالي) و استدلالي به‌دست آمد. اين گونه‌شناسي و مفهوم‌پردازي که سعي در کنکاش ميان افراد سطح بالا به لحاظ شاخص‌هاي دين‌داري دارد از نوآوري‌ها و دستاوردهاي اختصاصي اين پژوهش است.
    با توجه به يافته‌هاي اين پژوهش در ميان ساير گونه‌ها و طيف ضعيف دين‌داري مي‌توان مهم‌ترين عواملي که سبب تضعيف و به حاشيه راندن دين‌داري در ميان جوانان مي‌شود را بدين شرح عنوان داشت: بسنده کردن به آموزه‌ها و باورهاي سنتي ديني رايج در ميان خانواده‌ها و يا اجبار در پذيرفتن برخي گزاره‌ها يا مناسک ديني، وجود الگوهاي فکري نامناسب که با القاي شبهات بدون پاسخ منجر به آشفتگي فکري اين قشر مي‌شوند، جمع‌ها و حلقه‌هاي دوستي‌اي که با توجه به عدم کفايت معرفتي ايشان درخصوص مباني ديني منجر به ايجاد سوگيري‌هاي ذهني و عملي مي‌شوند.
    از زوايه‌اي کلان، شايد بتوان عنوان داشت که وضعيت دين‌داري در بين نوجوانان و جوانان را مي‌توان حرکت از دين‌داري اوليه‌اي که غالباً سنتي است به سوي دين‌داري ثانويه‌اي دانست که بتواند خوانشي از دين ارائه دهد که امکان حيات در دنياي جديد را داشته باشد. براي توضيح بيشتر بايد گفت که با توجه به زمينه‌هاي رايج ديني و مذهبي در کشور ايران، اکثر نوجوانان و جوانان با گزاره‌ها و مناسک ديني آشنا هستند و مي‌توان گفت که با توجه به بسترهاي خانوادگي و ديني موجود در جامعه ـ علي‌رغم شدت و ضعف‌هاي آن ـ في‌الجمله در زمرة دين‌داران به‌حساب مي‌آيند. اما اين شيوة دين‌داري سنتي در دنياي کنوني صرفاً توانايي مقابله و پاسخگويي با مسائل اندکي از زندگي روزمزة جديد را دارد و افراد با ورود به دورة نوجواني با مسائل و شبهاتي مواجه مي‌شوند که دين‌داري ايشان را دچار شک و ترديدهاي جدي قرار مي‌دهد و به تعبير شهيد مطهري وارد مرحلة شک مقدس (مطهري، 1384، ج30، ص169) مي‌شوند.
    اما شايد بتوان تفاوت افراد گونه‌هاي پرداخته‌شده در اين مقاله که در کران بالاي شاخص‌هاي دين‌داري قرار دارند را با ساير افراد گونه‌هاي ديگر که به لحاظ دين‌داري دچار ضعف هستند، در تحليل بسترها و پيش‌زمينه‌هاي مذهبي افراد اين گونه‌ها از يک‌سو و پي‌جويي سؤالات و مسائل خود از منابع قابل اعتماد ديني دانست که منجر شده است تا ايشان در مواجهه با شبهات مرتبط با دين، پاسخ‌هايي را برگزينند که حاکي از حضور همه‌جانبة دين به لحاظ معرفتي و عملي در زندگي ايشان است. به‌عنوان نمونه در همة سه‌گونة بررسي‌شده در اين مقاله شاهد حضور پررنگ و نقش جدي خانواده‌ها در تربيت ديني و رشد و نمو باورهاي مذهبي و القاي آنها هستيم، به‌طوري‌که فرزندان‌شان دين را نه به‌عنوان امري ناانديشيده و تکلف‌آميز، بلکه به‌عنوان امري آگاهانه و از روي اختيار در برابر ساير گزينه‌هاي موجود انتخاب کرده‌اند.
    علي‌رغم اذعان سه‌گونة مورد بررسي در اين مقاله به اينکه دين بايد در زندگي فردي و اجتماعي حضور جدي داشته باشد و همچنين خود اين افراد نيز به لحاظ عملي در اجراي آموزه‌هاي ديني اهتمام ويژه‌اي داشتند، اما وجه مميزة اين سه‌گونة کل‌گراي ديني را بايد در ابعاد معرفتي التزام به باورهاي ديني دانست. همان‌طور که از نام گونة احتياطي پيداست، التزام به تمامي آموزه‌هاي ديني صرفاً به‌وسيلة دليل و برهان نبوده است، بلکه در خيلي از مواردي که حتي فرد از بيان علت و حکمت آموزه‌هاي ديني ناتوان است، بنابر پيش‌زمينة قوي ديني که وي در آن تربيت يافته است، حکم به بطلان گزاره‌هاي غيرديني کرده و در عمل نيز جانب آموزه‌هاي ديني را مراعات مي‌نمايد. به‌عنوان نمونه يکي از افراد متعلق به اين‌گونه، علي‌رغم وجود برخي از شبهات مطرح‌شده درخصوص ولي‌ فقيه، کماکان ايشان را به‌عنوان مرجع تقليد و ولي فقيه خود کاملاً قبول داشت. در گونة ترکيبي (اقناعي ـ استدلالي) علاوه بر مراعات عملي آموزه‌هاي ديني فرد درصدد جست‌وجوي دلايلي منطقي براي پاره‌اي از گزاره‌هاي مورد ابتلاي خود و همچنين پاسخ به مخالفان آموزه‌هاي ديني است.
    در گونة استدلالي، نه‌تنها ما شاهد التزام عملي قوي افراد اين‌گونه هستيم که از طريق تربيت خانوادگي بديشان منتقل شده، بلکه ايشان با پي‌جويي مباني و مبادي گزاره‌هاي ديني و مطالعات مختلف نظري‌اي که دارند، سعي در فهم عميق آنها در وهلة نخست و در هنگام مواجهه با گزاره‌هاي رقيب سعي در غلبه بر آنها در گام بعد دارند تا در اين خلال بتوانند حضور حداکثري دين در تمامي عرصه‌هاي اجتماعي و فردي را وجيه و قابل قبول نمايند. ايشان کل زندگي خويش را در رسيدن به چنين هدفي سامان داده‌اند. به‌عنوان مثال يکي از افراد اين‌گونه به همراه مجموعه قرآني سعي در «توليد علم» دارد تا نشان دهد که وزان آموزه‌هاي ديني نه تنها در حد صرف گزاره‌هاي اخلاقي غيرالزام‌آور نيست، بلکه قابليت رقابت با محکم‌ترين گزاره‌هاي علمي را نيز دارد.

    References: 
    • آربلاستر، آنتونی (1377). لیبرالیسم غرب: ظهور و سقوط. ترجمة عباس مخبر. تهران: نشر مرکز.
    • اشتروس، آنسلم و کوربین، جولیت (1385). اصول روش تحقیق کیفی (نظریة مبنایی، رویه‌ها و شیوه‌ها). ترجمة بیوک محمدی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
    • الهی‌راد، صفدر (1395). انسان‌شناسی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • افلاطون (1380). دورة آثار افلاطون. ترجمة محمدحسن لطفی و رضا کاویانی. تهران: خوارزمی.
    • آرون، ریمون (1386). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی. ترجمة باقر پرهام. تهران: علمی و فرهنگی.
    • برگر، پیتر و دیگران (1381). ذهن بی‌خانمان (نوسازی و آگاهی). ترجمۀ محمد ساوجی. تهران: نشر نی.
    • پارسانیا، حمید (1401). رنسانس دینی و سکولاریسم پنهان. تهران: کتاب فردا.
    • جوادی آملی، عبدالله (1380). انتظار بشر از دین. قم: اسراء.
    • حسن‌پور، آرش و ربانی، علی (1393). نقد مطالعات گونه‌شناسی دین‎داری و ارائة چارچوبی نو. راهبرد فرهنگ، 7(28)، 61ـ90.
    • حسن‌پور، آرش و شجاعی‌زند، علیرضا (1393). گونه‌شناسی دین‌داری جوانان شهر. جامعه‌شناسی کاربردی، 25(4)، 17ـ39.
    • ذکایی، محمدسعید (1399). هنر انجام پژوهش کیفی: از مسئله‌یابی تا نگارش. تهران: آگاه.
    • شجاعی‌زند، علیرضا (1380). دین، جامعه و عرفی شدن. تهران: نشر مرکز.
    • شجاعی‌زند، علیرضا (1394). ضرورت و امکان سنجش دین‌داری. مطالعات اجتماعی ایران، 9(3)، 110ـ131.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1388الف). شیعه در اسلام. قم: بوستان کتاب.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1388ب). قرآن در اسلام. قم: بوستان کتاب.
    • کرسول، جان (1391). پویش کیفی و طرح پژوهش: انتخاب از میان پنج رویکرد. ترجمة حسن دانایی‌فرد و حسین کاظمی. تهران: صفار.
    • کلانتری، عبدالحسین و دیگران (1400). مطالعة کیفی مکانیزم‌های یادآوری و غفلت از مرگ. پژوهش‌های راهبردی مسائل اجتماعی ایران، 10(4)، 1ـ20.
    • کمپانی، فضل‌الله (1351). ماهیت و منشأ دین. تهران: فراهانی.
    • گیدنز، آنتونی (1386). جامعه‌شناسی. ترجمة حسن چاوشیان. تهران: نشر نی.
    • محمدپور، احمد (1400). ضد روش: زمینه‌های فلسفی و رویه‌های عملی در روش‌شناسی کیفی. تهران: لوگوس.
    • مصباح، مجتبی (1395). مبانی اندیشة اسلامی 4: فلسفة اخلاق. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مطهری، مرتضی (1378). آزادی معنوی. تهران: صدرا.
    • مطهری، مرتضی (1384). مجموعه ‌آثار‏. تهران: صدرا.
    • ملکیان، مصطفی (1387). دین و اخلاق. آیین مهر، 16، 13ـ16.
    • همیلتون، ملکم (1389). جامعه‌شناسی دین. ترجمة محسن ثلاثی. تهران: ثالث.
    • یاری‌بیگی درویشوند، محمد و دیگران (1403). طراحی و ارزیابی الگوی سنجش دین‌داری با رهیافت بومی؛ با تأکید بر بعد معرفتی. نظریه‌های اجتماعی متفکران مسلمان، 14(1)، 38ـ65.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدغراب، محمد، یاری بیگی درویشوند، محمد، جعفری کافی آباد، صابر، وحیدی اصل، مهدی.(1403) گونه‌شناسی دینداری کل‌گرایان اعتنامند در عمل؛ مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه‌های تهران و شریف. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 15(4)، 30-49 https://doi.org/10.22034/marefatefarhangi.2024.5000729

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد سیدغراب؛ محمد یاری بیگی درویشوند؛ صابر جعفری کافی آباد؛ مهدی وحیدی اصل."گونه‌شناسی دینداری کل‌گرایان اعتنامند در عمل؛ مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه‌های تهران و شریف". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 15، 4، 1403، 30-49

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدغراب، محمد، یاری بیگی درویشوند، محمد، جعفری کافی آباد، صابر، وحیدی اصل، مهدی.(1403) 'گونه‌شناسی دینداری کل‌گرایان اعتنامند در عمل؛ مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه‌های تهران و شریف'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 15(4), pp. 30-49

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدغراب، محمد، یاری بیگی درویشوند، محمد، جعفری کافی آباد، صابر، وحیدی اصل، مهدی. گونه‌شناسی دینداری کل‌گرایان اعتنامند در عمل؛ مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه‌های تهران و شریف. معرفت فرهنگی اجتماعی، 15, 1403؛ 15(4): 30-49