معرفت فرهنگی اجتماعی، سال پانزدهم، شماره دوم، پیاپی 58، بهار 1403، صفحات 7-28

    تطورات اندیشه اجتماعی حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ نصرالله آقاجانی / استادیار گروه علوم اجتماعى دانشگاه باقرالعلوم (ع) / nasraqajani@gmail.com
    doi 10.22034/marefatefarhangi.2024.5000581
    چکیده: 
    اندیشه‌ی اجتماعى متفکرین اسلامى در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، هرچند ریشه‌اى تاریخى در عمق اندیشه‌ی فقهی، کلامی، حکمى و اخلاقى آن دارد، در صدساله‌ی اخیر داراى تطورات و رشد قابل توجهى بوده است. بررسى این موضوع اهمیت بسزایى دارد و می‌تواند ظرفیت و اصالت اندیشه‌ی دینى در حوزه‌ی تفکر اجتماعى را نشان دهد. این تحقیق با توجه به زمینه‌هاى اجتماعى درصدد بازشناسى مهم‌ترین محورهاى تطور اندیشه‌ی اجتماعى حوزه‌ی علمیه‌ی قم در سده‌ی اخیر بوده و آن را در سه محور تطور موضوعی، روشى و کاربردى دنبال کرده است. گستردگى موضوعات اجتماعی، تنوع و تطور رویکردی، اعم از فقهی، فلسفی، کلامی، اخلاقى و رویکرد تطبیقى و انتقادی، و نیز تأکید بر دو عنصر زمان و مکان، سبب گسترش اندیشه‌هاى اجتماعى معاصر شده است. همچنین تعامل دوسویه‌ی حوزه‌ی نظرى اندیشه‌ی اجتماعى با ساحت عملى آن، محور سومى است که نشان‌دهنده‌ی تطور اندیشه‌ی اجتماعى متفکرین حوزه‌ی قم در قرن اخیر است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Developments of Social Thought in the Qom seminary in the Last Century
    Abstract: 
    The social thought of Islamic thinkers in the Qom seminary is deeply rooted in the history of jurisprudential, theological, ruling and moral thought, but has had significant developments and growth in the last century. It is highly important to study this topic and show the capacity and originality of religious thought in the field of social thoughts. Considering the social aspects, this research aims to identify the most important axes of development of the social thought of the Qom seminary in the last century. It investigates this subject in three axes of thematic, methodological and applied developments. The wide scope of social issues, the diversity and evolution in approaches (including jurisprudence, philosophy, theology, ethics, and comparative and critical approaches), as well as the emphasis on the two elements of time and place have caused the expansion of contemporary social thoughts. Besides, the mutual interaction of the theoretical and practical fields of social thought is the third axis that shows the development of the social thought of the Qom seminary thinkers in the last century.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    انديشه‌ها معمولاً به‌تناسب شخصيت‌هاى فکري، شرایط تاريخي، نيازها و مسائل عصرى و در چهارچوب نظرى خاصى داراى حرکت و تطور و گاه جمود و انحطاط‌اند. در يک‌صد سال اخير از عمر حوزة علمية قم شاهد يک حرکت تطورى و جهشى در انديشه‌هاى اجتماعى هستيم که نسبت‌به گذشتة آن دارای برجستگى خاصى است. در اين تحقيق سعى شده است که نشانه‌ها و عرصه‌هاى اين تطور نمايان شود و شخصيت‌ها و نوع انديشة اجتماعى و تطورات آن و نيز عوامل و زمينه‌هاى چنين تطورى مورد بررسى قرار گيرد. مقصود از انديشة اجتماعي، ارائة طرح ديدگاه نظرى يک انديشمند دربارة موضوعى از موضوعات اجتماعى است؛ هرچند آن ديدگاه، خود يک نظرية منسجم و مستقل به‌شمار نيايد؛ بلکه ذيل آن يا از نتايج آن شمرده شود. مفهوم اصلى اين مقاله، «تطورات انديشة اجتماعي» است. «تطور» در يک علم عبارت است از تغييرات کمى و کيفى استکمالى و مطلوب در آن علم در بستر زمان از جهت نوع موضوعات و مسائل، نوع روش، و میزان توانایى در حل مسائل. گسترش نوع موضوعات و مسائل مورد تحليل، توليدات علمى انديشمندان در آن حوزة علمى خاص را افزايش مي‌دهد. همچنين از جهت روشي، گاهى انحصار و محدوديت غلط روشى ممکن است علمى را زمين‌گير کند و روشى ديگر به تحول مطلوب علمى منجر شود؛ مثلاً روش اخباريگرى در برابر روش اجتهادى بسيار محدوديت دارد و دستاورهاى هريک را متفاوت مي‌سازد. همچنين نوع دقت و توجه به ظرافت‌هاى دقيق روشى مي‌تواند ميزان ارتقا و تطور علمى را افزايش دهد. همچنين يکى از ملاک‌هاى تطور علمى را مي‌توان در حوزة کاربردى آن علم دنبال کرد. معطوف شدن حوزة نظرى به نيازهاى کاربردى جامعه، نشانة پويایى علم است. وقتى که دغدغة يک علم، تنها مسائل نظرى و بدون ربط به واقعيت مورد نياز اجتماعى باشد، واقعيت خارجى از پوشش نظرى برهنه خواهد بود و جامعه در مسائل مورد ابتلای خود دچار فقر نظرى مي‌شود. حال با توجه به شاخص‌هاى سه‌گانة یادشده، تطور انديشة اجتماعى در صدسالگى حوزة علمية قم را بررسى خواهيم کرد. به‌عبارت‌ديگر، انديشه‌هاى اجتماعى متفکرين حوزوى در صدسالة اخير چه تطوراتى از جهت موضوعي، روشى و کاربردى داشته است؟ درخصوص اين موضوع، تحقيق خاصى يافت نشده است؛ هرچند در مطاوى برخى از منابع مربوط به تحولات معاصر حوزة علمية قم، اشاراتى به آن وجود داشته باشد. روش گردآورى داده‌ها، اسنادى يا کتابخانه‌اى است که با مراجعه به منابع برخى از شخصيت‌هاى بزرگ و تأثيرگذار حوزوى در يک‌صد سال اخير که داراى انديشه‌هاى اجتماعى و سياسى بوده‌اند، اين تحقيق صورت گرفته است. البته استقصا و احاطة کامل بر همة آنها خارج از حد يک مقاله است. 
    1. زمينه‌هاى اجتماعي، فرهنگى و سياسى تطور انديشة اجتماعى در يک‌صد سال اخير حوزة علمية قم
    با نگاهى به پيشينة صدسالة اخير حوزة علمية قم و زمينه‌ها و تعاملاتى که این حوزه در درون و پيرامون خود داشته است، عواملى را می‌یابیم که در تطور انديشة اجتماعى حوزه تأثير بسزایى داشته‌اند. در ادامه به شرح برخى از مهم‌ترين عوامل آن پرداخته می‌شود. 
    1ـ1. گسترش موج تجدد از مشروطه تا پايان استبداد پهلوى 
    از آغاز دورة مشروطه، غرب‌گرايانى از قبيل ميرزاملکم‌خان، ميرزاآقاخان کرمانى و آخوندزاده با تهاجم نظرى برضد اسلام و روحانيت، به بسط انديشة ضدديني، باستان‌گرایى و سکولاريسم در جامعة ايرانى پرداختند و زمينة نظرى و عملياتى رويکرد رضاخانى و ضديت او با اسلام را با دخالت اجانب در کشور فراهم کردند؛ به‌ويژه پيوند جريان سکولار با قدرت سياسى رضاخاني، در قدرت گرفتن اين جريان تأثير بسزایى داشت (ر.ک: نجفى و فقيه حقاني، 1381، ص407-411). پيوند دو عامل «قدرت سياسي» و «غرب‌زدگي»، ورود تهاجمى مدرنيته به جامعة ايرانى را تسهيل ‌کرد. سهمگين‌ترين و گسترده‌ترين تهاجم مدرنيته و استعمار مدرن به ايران و فرهنگ اسلامي، در عصر پهلوى اتفاق افتاد. در حوزة فرهنگ عمومي، تأسيس فرهنگستان زبان با سياست زدون لغات عربى از زبان فارسى توسط مروجان فرهنگ غربى که در برابر لغات غربى هيچ حساسيتى به‌خرج نمي‌دادند، آموزش و پرورش جديد با سياست ايجاد روحية شاه‌دوستي، تجددگرایي، سلب نفوذ روحانيت در حوزة فرهنگ، ترويج سبک زندگى غربي، تغيير پوشش مردان و زنان و کشف حجاب، جلوگيرى از مناسک و شعائر ديني، ترويج فساد و فحشا، ترويج و حمايت از جريان‌هاى فکرى منحرف، تبليغات برضد روحانيت و...، جملگى اقداماتى بود که حکومت استبدادى پهلوى اول و دوم انجام دادند (ر.ک: پيروزمند، 1392، ص265-294). اين تغييرات که کليت دين را هدف قرار داده بود، نمي‌توانست با واکنش نظرى و عملى حوزه و روحانيت، به‌ويژه روحانيت حوزة علمية قم، مواجه نشود؛ ازهمین‌رو بخشى از علما به کنشگرى فعال در ميدان مواجهه با موج مدرنيته پرداختند. مهم‌ترين مواجهة علما دراين‌باره، رويکرد سلبى و شکل‌گيرى مقاومت اسلامى در برابر تغييرات شتابانى بود که خاستگاه غربى و استعمارى داشت. انواع رساله‌هاى علمى و نظرى دربارة موضوع حجاب به‌نگارش درآمد. در اين دوره موضوع نهى از منکر و جلوگيرى از فسق و فحشا و ممانعت از امور ضددينى در جامعه به يکى از ادبيات مهم اجتماعى حوزة علميه تبديل شد. همچنين بخش عظيمى از ظرفيت فقه، فقها و افتا در مسير مقابله با تغييرات فرهنگى و سياسى دستگاه حکومت قرار گرفت.
    2ـ1. جريان‌ها و فرقه‌هاى مخالف با اسلام
    از ديگر عوامل مؤثر بر تطور انديشة اجتماعى حوزة علمية قم، مقابله با گروه‌ها و جريان‌هاى مخالف با اسلام در جامعة ايرانى بود. فعالیت گروه‌هاى منحرفى از قبيل بهائيت، مارکسيسم، جريان روشنفکرى غرب‌گرا و اشخاص منحرفى همچون کسروي، سبب تحرک نظرى و فرهنگى جريان حوزوى فعال براى مواجهه با آنها و خلق ادبيات جديد برگرفته از اسلام و گسترش آن شد. مجلات و نشريات علمى وزين از قبيل مکتب اسلام، مکتب تشيع و سالنامة مکتب جعفرى محلى براى انتشار انديشه‌هاى اعتقادي، فلسفي، سياسى و اجتماعى اسلام بود (ر. ک: همان، ص 355-357).
    3ـ1. توانایى اسلام در عرضة انديشه‌هاى اجتماعى و مواجهة انتقادى با انديشه‌هاى غربي
    در کنار عوامل و زمينه‌هاى مختلف بسط و تطور انديشه‌هاى اجتماعى در حوزة علمية قم، يکى از مهم‌ترين عوامل را بايد در ظرفيت عظيم معارف اسلام براى مواجهه با جامعه و مسائل اجتماعى جست‌وجو کرد. تلاش انديشمندان حوزه در فهم عميق و گسترده از اسلام برای پاسخ‌گویى به نيازهاى زمانه، در گرو وجود چنين ظرفيتى در اسلام و باور به آن است. اگر چنين ظرفيتى در اسلام نبود و نيز باورمندى به آن وجود نداشت، هرگز حرکت کمالى و شتابندة انديشمندان حوزوى در گسترش انديشة دينى در حوزة مسائل اجتماعى شکل نمي‌گرفت. پيشگامان انديشة اجتماعى معاصر در حوزة علمية قم، از مرحوم آيت‌الله شاه‌آبادى تا امام خميني و علامه طباطبائى و شاگردانشان، بر چنين باورى بودند. آنچه از انديشه‌هاى اجتماعى اين بزرگان دينى به‌ظهور نشست، در ذيل تفسير و فهم آيات قرآن و روايات معصومين بود و اين به‌معناى ظرفيت‌هاى تمام‌نشدنى اسلام در حوزة انديشة اجتماعى و سياسى است؛ چنان‌که بسياری از انديشه‌های اجتماعى اسلام که علامه طباطبایی مطرح کرده‌اند، در ذيل آيات مورد تفسير ايشان بوده است.
    4ـ1. انقلاب اسلامى نقطة عطف تطور انديشه‌هاى اجتماعي
    آغاز انقلاب اسلامى در ايران و به‌ويژه پيروزى آن، نقطة عطفى در توجه حوزويان قم به ابعاد اجتماعى و سياسى اسلام است. انقلاب اسلامى حرکتى بنيادى و فراگير براى تغيير جامعه، فرهنگ و سياست بود. نفى فرهنگ و سياست طاغوتى از جامعه، نفى وابستگى کامل به اجانب و ضرورت طرح انديشة اسلامى در مواجهه با موج گستردة انديشه‌هاى غيرخودي، همة اينها اقتضائاتى بودند که انقلاب اسلامى ايجاد کرد و قهراً پاسخ‌هاى مناسب را از متن اسلام طلب مي‌کرد. با نگاهى به تاريخ انقلاب اسلامى روشن مي‌شود که مهم‌ترين نظريه‌پردازان انديشة اجتماعى در دورة معاصر، همچون امام خميني، شهيد مطهري، شهيد بهشتي، علامه مصباح يزدى و آيت‌الله خامنه‌اى جزء انقلابي‌ترين شخصيت‌هاى حوزوى بوده‌اند و اين نشان‌دهندة تلازم انقلاب اسلامى با گسترش انديشة اجتماعى و سياسى است.
    5ـ1. ضرورت مواجهه با علوم انسانى و اجتماعى مدرن بعد از انقلاب اسلامي
    انقلاب اسلامى بيش از هرچيز، انقلابى فکرى و مبتنى بر انديشة سياسى و اجتماعى اسلام بود و رهبران انقلاب در برابر انديشه‌هاى ديگرى که تناسبى با انديشة اسلامى نداشتند، موضع سلبى گرفتند. هرچه از عمر انقلاب مي‌گذشت، تهاجم فکرى و فرهنگى جبهة مستکبر غرب و غرب‌گرايان داخلى برضد انديشه‌هاى اجتماعى و سياسى انقلاب که برخاسته از اسلام بود، بيشتر مي‌شد؛ لذا انديشة اجتماعى اسلام در مواجهه با انديشة اجتماعى مدرن بايد موضع مطلوبى اتخاذ مي‌کرد. همين دغدغه سبب شد که در طى سال‌هاى بعد از انقلاب اسلامى بازخوانى منابع اسلامى به‌هدف طرح و گسترش نظام‌مند انديشه‌هاى اجتماعى اسلام مورد اهتمام بيشترى قرار گيرد. تأسيس دفتر همکارى حوزه و دانشگاه با هدايت و مديريت مرحوم علامه مصباح يزدى به‌عنوان نخستين کار سنگين علمى براى تحول در علوم انسانى شکل گرفت (صنعتي، 1383، ص110-115). اين آغازى بود براى حضور حوزة علمية قم در مواجهه با علوم انسانى و اجتماعى مدرن. پس از اين، انديشمندان حوزة علمیه و مراکز و مؤسسات حوزوى فراوانى به‌هدف مواجهة صحيح با علوم انسانى و اجتماعى مدرن و طرح ديدگاه اسلامى دراين‌باره يا اسلامي‌سازى علوم، ورود پيدا کرده‌اند و با وجود جريان‌هاى معرفتى و سياسى غرب‌گرا در کشور، که به‌شدت با اين جريان اسلامى مخالف بوده‌اند، توانسته‌اند نقشی مؤثر ـ هرچند ناکافى ـ در اسلامي‌سازى علوم ايفا کنند. 
    2. انواع تطور انديشة اجتماعى در حوزة علمية قم
    چنان‌که بيان شد، تطور انديشة اجتماعى در صدسالگى حوزة علمية قم را از سه جنبة موضوعي، روشى و کاربردى (يا تطور در تعامل حوزة نظرى با ميدان عملي) مي‌توان بررسى کرد: 
    1ـ2. تطور موضوعى در انديشة اجتماعي
    انديشة اجتماعى در حوزة علمية معاصر قم از دو جهت کمى و کيفى تطوراتى داشته است. به‌جز مباحث اجتماعى که به‌طور سنتى در کتاب‌هاى فقهى آمده است، از قبيل ولايت حاکم جائر، ولايت فقيه، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، نکاح، و مباحث مربوط به مجازات اسلامي، مسائل اجتماعى فراوانى نیز طرح شده که در گذشته کمتر وجود داشته است.
    اولاً توجه انديشمندان حوزوى به برخى موضوعات اجتماعى که در کتب فقهى از قديم‌الايام به‌طور سنتى به آنها پرداخته مي‌شد، در این دوره دوچندان شد؛ مثلاً مسائل مربوط به ولايت فقيه، خانواده، امر به معروف و نهى از منکر، و مجازات اسلامي، از ابعاد گوناگون از منظر فقهى و با رويکرد قرآنى و گاه با رویکرد تطبيقى نسبت‌به نظريه‌هاى مطرح دنيا مورد توجه قرار گرفت و آثار فراوانى از متفکران معاصر حوزة قم مبتنى بر تراث شيعه در زمینة مسائل اجتماعى منتشر شد. 
    ثانياً با مروى بر آثار علمى انديشمندان حوزوى در طول یک قرن اخير در زمینة مسائل اجتماعى روشن مي‌شود که صرف‌نظر از نوع تحليل و سطح آن، اهتمام حوزويان به مباحث اجتماعى در سطح چشمگيرى افزايش يافته است. تدوين انبوهى از کتب و رساله‌ها با رويکرد کلامى و فقهى در حوزه‌هاى مختلف اجتماعى نشان از تحول و تطور مهمى در تفکر اجتماعى و سياسى انديشمندان مسلمان دارد. محورهاى ذيل بيان‌کنندة بخشى از موضوعات اجتماعى مورد توجه علماست. 
    1ـ1ـ2. تطور در محورهاى بنيادين
    الف) عدم کفايت اسلام فردى و ضرورت بازگشت به جامعيت اسلام 
    اسلام به‌عنوان دينى جامع که تأمين‌کنندة همة نيازهاى دنيوى و اخروى و فردى و اجتماعى است، يعنى همان معنا از اسلام که هدف اصلى تهاجم استبداد داخلى و استعمارى خارجى بوده، مورد مطالبة جدى انديشمندان حوزوى معاصر قرار گرفته است. ضرورت بازگشت به اسلام، احيای تفکر اسلامى و بنيان‌گذارى حيات اجتماعى بر پاية اسلام، و اينکه اسلام توانایى ساخت بهترين جامعه و نظام اجتماعى را دارد، در صدر تفکر اجتماعى حوزة علميه در يک‌صد سال اخير قرار گرفته است. 
    گفتنی است که حوزة علمية قم در نخستين مرحلة نضج خود در زمان مرحوم آيت‌الله حائرى تمام توان خود را صرف حفظ حوزه و رونق آن کرد و سياست زعامت آن دورة حوزه چنين اقتضا مي‌کرد که پايه‌هاى تفکر اصيل حوزوى را بنيان نهد و براى تحقق اين هدف، بهانه‌اى براى تعرض رضاخان به حوزة تازه‌تأسيس قم ندهد؛ اما پس از تثبیت پایه‌های آن، به‌تدريج حوزة علميه و تفکر اسلام سياسى بزرگانى چون آيت‌الله بروجردى و در اوج آن حضرت امام و شاگردان او، متعرض حکومت و اصلاح جامعه شد و خواهان تحقق آرمان‌های اسلام و رفع موانع آن در عرصه‌هاى مختلف اجتماعى و سياسى گردید. بنابراين، تطور حوزة علمیه از آموزش در حجره‌ها و مدارس و مساجد به مطالبه‌گرى براى تحقق اسلام در عينيت خارجى کل جامعه، به‌ويژه در عرصة سياسى ـ حکومتي، تطور کم‌نظيرى است. بنابراين بازگشت به اسلام در حيات اجتماعى و عدم کفايت اسلام فردي، از مهم‌ترين موضوعات مطرح در انديشة اجتماعى متفکران حوزوى در سدة اخير است. 
    مرحوم شاه‌آبادى در کتاب شذرات المعارف تأکيد مي‌ورزد که «قرآن مجيد با اسلام انفرادى مناسبت ندارد». ايشان از باب نمونه مثال مي‌زند که اسلام نمي‌گويد به‌تنهایى نماز بخوان؛ بلکه علاوه بر آن، توليد نمازگزار و اقامة صلاة و اشاعة آن در جامعه را بر عهدة مسلمانان مي‌گذارد (شاه‌آبادي، 1386، ص25). اين جملة مهم مرحوم شاه‌آبادى که «اغلبِ احكام واقعيه نيز مشتمل است بر سياست؛ مثل طهارت و صوم و صلات و زكات و حج و جهاد؛ و لذا مى‏توان علي‌التحقيق گفت كه دين اسلام دين سياسى است‏» (همان، ص70)، ياد‌آور کلام شاگرد بزرگ ايشان، امام خميني است که مي‌گويد: «اسلام از سياست جدا نيست؛ اسلام مثل جاهاى ديگر نيست؛ مثل مذاهب ديگر نيست كه ذكر و دعا باشد. اسلام سياستش با ساير احكامش با هم هستند» (موسوى خميني، بي‌تا، ج 3، ص517). از نظر امام، اسلام به همة ابعاد انسان‏ توجه دارد؛ يعنى اسلام براى اين انسانى كه از طبيعت تا ماوراى طبيعت تا عالم الهيات دارای مراتب است، برنامه دارد تا انسان جامعى بسازد (همان، ج4، ص8-9). ایشان همچنین مي‌گويند: «حكومت در نظر مجتهد واقعى، فلسفة عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است. حكومت نشان‌دهندة جنبة عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است. فقه، تئورى واقعى و كامل ادارة انسان از گهواره تا گور است» (همان، ج21، ص28). 
    توجه به جامعيت اسلام، به‌ويژه ابعاد گسترده و مهم اجتماعى آن و دغدغة تحقق آنها در جامعه، در تفکر اجتماعى حوزة علمیة معاصر برجسته است. ازسوي‌ديگر، مسئوليت‌شناسى علما در قبال وضعيت جامعه، حجم گسترده‌اى از انديشه‌ها، آثار علمى و اقدامات عملى ایشان را معطوف به آن کرد. احيای دين در جامعه و تثبيت باورها و ارزش‌هاى اسلامي، طاغوت‌ستيزي، عدالت‌خواهي، اصلاح اجتماعي، تغيير و انقلاب، مبارزه با ظلم و جهل و انحطاط اجتماعى و همة مظاهر مادي‌گرایي، ادبيات رایجى شد که روحانيت اصيل شيعه را در اين دوره با دوران گذشته متمايز ساخت. به‌جز امام خميني، آثار علامه طباطبایي، شهيد مطهري، آيت‌الله خامنه‌اي، محمدرضا حکيمي، شهيد بهشتي، مصباح يزدي، جوادى آملى و ديگر بزرگان حوزة علمية قم، نمونه‌هایى از بسط جامع‌انديشى دربارة اسلام و جامعه‌انديشى هستند. امام خميني اسلام تک‌بعدى را حاصل تبليغات دشمنان مي‌داند که نگذاشتند قرآن و اسلام آن‌گونه‌كه هست، فهمیده شود و تبليغات آنها دراين‌باره، حتى در عمق حوزه‏هاى دينى نجف و قم نیز نفوذ کرد و تنها بخشى از اسلام بين علماى اسلام مطرح شد و باقى آن پنهان مانده است! اسلام مورد نظر حضرت امام همان اسلام جامعی است که جمعيتی اندکی از عرب بیابان‌گرد را به جایگاهی رساند كه دو امپراتورى بزرگ آن روزگار را آن‌گونه از بين بردند (همان، ج7، ص393-394). علامه طباطبایى هم مي‌گويد: اسلام با وضع قوانين اجتماعى در دو بعد مادى و معنوي، جميع حرکات و سکنات فردى و اجتماعى انسان‌ها را شامل مي‌شود. آن‌گاه به‌تناسب هريک از مواد قانوني‌اش مجازات و عواقب خاصى از ديه، حد و تعزير تا تقبيح و تحريم مزاياى اجتماعى وضع کرده است. حال براى اجرایى کردن آن، تحکيم حکومت اوليای امر ازيک‌سو و تسلط فراگير عموم مسلمانان بر يکديگر از طريق فرايند امر به معروف و نهى از منکر ازسویي‌ديگر، و دمیدن روح دعوت دينى در پيکرة جامعة اسلامى با انذار و تبشير و نهادينه‌سازى تربيت دينى از طريق تلقين معارف الهى از سوى سوم، نظرية کاملى را براى جامعه‌سازى ارائه مي‌دهد (طباطبائي، 1390ق، ج1، ص186).
    یکی از بنيادهاى مهم انديشة اجتماعى متفکران اسلامى همچون امام خميني و علامه طباطبائي، فطرت‌گرایى در مباحث اجتماعی است. از منظر علامه، فطرت مبناى شؤنات اجتماعى است. ايشان دراين‌باره مي‌گويند: ورود انسان به ساحت زندگى اجتماعى مبتنى بر فطرت است و استحکام آن نیز برحسب احکام فطرى است؛ يعنى پايه‌هاى حيات اجتماعى تنها وقتى به‌خوبى تأسيس مي‌شود و متضمن استمرار و استحکام حيات جامعه خواهد بود که برخاسته از احکام فطرى باشد و اين احکام فطرى بايد در قالب قوانين و نواميس اجتماعى درآيد. بنابراين اگر در پيشينة انديشة اجتماعى متفکران اسلامى موضوع فطرت تنها در مباحث اعتقادى و توحيدى مطرح مي‌شد، در سدة اخير امام خميني و علامه طباطبائى فطرت را به کانون انديشة اجتماعى کشاندند و بسيارى از تحليل‌هاى اجتماعى را بر آن مبتنى کردند (همان، ج2، ص53-54). با مراجعه به آثار فراوانى که از سوى علما، فقها، مفسران و متکلمان حوزة علمية قم در یک‌صد سال اخیر به‌رشتة تحرير درآمده است، حجم آثار و انديشه‌هاى مطرح در بسط ادبيات اسلام به‌مثابة دينى جامع و کافى براى هدايت زندگى اجتماعى و نيز مقابله با جريانات مخالف، نشان‌دهندة تطور انديشة اجتماعى حوزة علمية قم است. اين جريان اصيل حوزوي، در مقابله با انديشه‌های ديگرى همچون اسلام سنتى غيرپويا و غيرناظر به زندگى اجتماعى معاصر، اسلام فردي، اسلام تحجر و اسلام آمريکایي، جريان مسلطى است که در چند دهه از حيات بعد از انقلاب اسلامي، تنومند و بارور شده است.
    ب) انديشة ولايت فقيه
    در دورة معاصر، انديشة ولايت فقيه مورد اهتمام جدى فقها قرار گرفت و ایشان علاوه بر استدلال نقلي، به استدلال عقلى و اجتماعى هم روى آوردند که در اوج آنها، استدلال مرحوم آيت‌الله بروجردى و مرحوم امام خميني است. مقدماتى که در استدلال عقلى اجتماعى مرحوم آيت‌الله بروجردى وجود دارد، نشان‌دهندة اوج انديشة سياسى ـ اجتماعى ايشان است. 
    توجه به «امور عامة اجتماعي» که ساحتى فراتر از حوزة «وظایف فردي» دارد و مربوط به «سياست مدن» است و «حفظ نظام اجتماعي» متوقف بر آنهاست، نقطة ثقل استدلال عقلى اين فقيه بزرگ براى اثبات ولايت فقيه است. همچنين توجه به اسلام به‌عنوان «دين سياسى اجتماعي» که تنها به عبادات محدود نشده، بلکه بیشتر احکامش مربوط به «سياست مدن» و «تنظيم اجتماع» است، و نيز عدم تفکيک امور معنوى و تبليغى اسلام از امور اجتماعى آن، و اينکه عجين بودن جهات معنوى و روحى با جهات سياسى از خصوصيات اسلام است، ایشان را به اين نتيجه مي‌رساند که وجود «سائس» و «مدبر امور مسلمين» از ضروريات اسلام است؛ اگر‌چه در جزئيات آن بين فرق اسلامى اختلاف وجود دارد (طباطبايى بروجردي، 1416ق، ص73-75). 
    آن‌گاه بسط و گسترش ايدة ولايت فقيه که ريشه در فقه شيعه داشت، توسط امام خميني و شاگردان ايشان، زمینه را برای بسط ابعاد نظرى آن و نيز مطالعات تطبيقى و مقايسه‌اى با انديشه‌هاى سياسى مدرن را فراهم کرد. گسترش ادبيات فقهى ولايت فقيه، چه در زمینة اثبات، چه در بحث قلمرو و چه در دفع شبهات آن، از مهم‌ترين تطورات حوزة علمية قم شمرده مي‌شود. اهتمام فقها به اين موضوع و تشکيل دروس خارج فقه قوى دراين‌باره و انبوهى از آثار چاپ‌شده در اين زمينه، گوياى تطور علمى و معرفتى آن در حوزة علمية قم است. مهم‌ترين تطور در انديشة ولايت فقيه را مي‌توان در نظرية ولايت مطلقة فقيه يافت که از سوى امام خميني و برخى از فقهای معاصر مطرح شد و در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران تجلى يافت. امام خميني حكومت را به‌معناى ولايت مطلقه‏اى مي‌داند كه از سوى خدا به نبى اكرم واگذار شده و اهمّ احكام الهى است و آن را مقدم بر جميع احكام شرعية الهيه مي‌داند، نه در عرض آن يا در درون آن. در اين رويکرد، حكومت به‌مثابة شعبه‏اى از ولايت مطلقة رسول‌الله و يكى از احكام اولية اسلام و مقدم بر تمام احكام فرعيه، حتى نماز و روزه و حج است (موسوى خميني، بي‌تا، ج 20، ص451-452).
    ج) فرهنگ‌سازى اسلامى در جامعه
    دغدغه‌مندى دربارة مسائل فرهنگ و جامعه و بسط اعتقادات و ارزش‌هاى اسلامى در جامعه، يکى از رسالت‌هاى مهم حوزة علمية قم در طول صد سال گذشته می‌باشد که آن را با بيان و قلم به‌پيش برده است. انديشمندان حوزوى به فرايند فرهنگ‌سازى اسلامى در جامعه نیز توجه کرده‌اند؛ موضوع مهمى که غفلت از آن، فرهنگ‌سازى را عقيم خواهد کرد. فرهنگ‌سازى اسلامى در جامعه از مهم‌ترين رسالت‌هاى حوزوى است؛ ازهمین‌رو علمای بزرگ معاصر دراين‌باره به‌تفصيل به ارائة نظريه پرداخته‌اند. 
    از منظر آيت‌الله شاه‌آبادي، فرايند فرهنگ‌سازى مبتنى بر اسلام، بر اصول و فروعى استوار است. ايشان دو اصل و چند فرع را بيان مي‌کنند: اصل اول، بسط معارف دينى در همة ممالک اسلامى (خيط نبوت و ولايت) و اجتناب از اختلاط فرهنگى با اجانب، و اصل دوم، گسترش اجتماعات مذهبى براى ايجاد محبت بين مؤمنين (خيط اخوت) است تا به‌واسطة اين دو خيط طولى و عرضى، لباس تقوا و جندالله حاصل شود و لشكر كفر و نفاق و فسق و فساد از عالم قلع و قمع گردد؛ اما فروع عبارت‌اند از: تشويق و ترغيب مردم به گرايش به‌سوى علمای الهي، تأسيس مراکزى براى تعليم و تربيت افراد و اطفال براساس اسلام، وحدت بين علمای اسلام براى به‌کارگيرى همة توان خويش براى ترويج و اشاعة عقاید حق و اعمال صالح در جامعه و ممانعت از عقاید باطل و اعمال قبيح، ترويج فرهنگ اسلام از طريق مجلات ديني، تعظيم شعائر اسلامى و حضور در اجتماعات. مجموعة اين اصول و فروع مي‌تواند فرهنگ جامعة اسلامى را بسازد (شاه‌آبادي، 1386، ص53-57).
    ازجمله موارد نشان‌دهندة دغدغة علمای حوزة قم در حوزة فرهنگ، واکنش آيت‌الله بروجردى در قضية کشف حجاب است. ايشان مي‌گويند: آن زمان که کشف حجاب شد، من تصميم گرفتم قيام کنم تا در اين راه کشته شوم و به مقام شهادت نائل شوم؛ ولى اصحاب مانع شدند و گفتند: وجود شما براى اسلام مهم است و با اين حرف نگذاشتند قيام کنم و اينک متأسفم که چرا قيام نکردم (بوستان کتاب، 1379، ص239)؛ يعنى دو مفهوم قيام و شهادت در راه بهسازى فرهنگي، ايده‌اى اصيل و بنيادين است که از انديشه و ارادة نورانى علمای اسلام برمي‌خيزد و کالبد مردة جامعه را زنده مي‌کند. بسط انديشة فرهنگ‌سازى اسلامى در جامعه را بايد در انديشة امام خميني، علامه طباطبائي، شهيد مطهري، شهيد بهشتى و شاگردان اين مکتب دنبال کرد. قبلاً سخن علامه طباطبائى در فرايند جامعه‌سازى اسلامى را نقل کرديم که عبارت است از: تشکيل حکومت اولياء‌الأمر؛ وضع قوانين با پشتوانة جزایي؛ تأسيس تربيت دينى براساس تلقين و درونى کردن معارف مربوط به مبدأ و معاد؛ دعوت دينى براساس انذار و تبشير اخروي؛ و سرانجام، تسلط و نظارت همگانى مردم براساس امر به معروف و نهى از منکر (طباطبائي، 1390ق، ج 1، ص184-186). 
    رويکرد امام خميني در زمینة فرهنگ‌سازى و اصلاح جامعه، هم از جهت نظرى داراى اصول و ويژگي‌هاى عميق و متقنى است و هم از جهت عملى قابليت تحقق در شرایط کنونى را دارد که بخشى از آن نیز محقق شد. خود حضرت امام نیز در رأس يک تجربة تاريخى معاصر قرار دارد که با ایجاد انقلاب فرهنگى و درونى در افراد به تغيير ساختارها و شرایط بيرونى و اجتماعى پرداخت. بنابراین، بدايت و نهايت فرهنگ‌سازى اسلامى و فرايند آن به‌صورت عينى مورد تجربة تاريخى قرار گرفت و اين تطورى بزرگ در انديشة اجتماعى بزرگ‌ترين شخصيت حوزة علمية قم در دورة معاصر است. 
    امام خمینی راه اصلاح يك جامعه را اصلاح فرهنگ آن مي‌داند و معتقد است که اصلاح بايد از فرهنگ آغاز شود؛ چنان‌که تهاجم استعمارى نیز از فرهنگ آغاز شد و استقلال فرهنگى ما را به‌ويژه از مراکز مربوط به فرهنگ سلب کرد (موسوي‌خميني، بي‌تا، ج 1، ص390-391). امام با بهره‌گيرى از مبانى عرفانى و روح توحيدي، تهذيب نفوس را راهى براى جامعة مهذب و پاک معرفى مي‌کند و معتقد است که جامعة مهذب زير بار استعمار نمي‌رود. ايشان راه اصلاح جامعه را در گرو حاکمان صالح و سالم مي‌دانند. تطور انديشة اجتماعى در رويکرد امام را بايد در تلفيق و درهم‌تنيدگى رويکرد فقهي، حکمي، عرفاني، سياسى و اجتماعى ايشان دانست که اين ترکيب مبارک، همة ظرفيت‌هاى انديشة اسلامى را به‌فعليت مي‌رساند. 
    د) علوم اجتماعى اسلامي
    يکى از محورهاى بنيادين تطور انديشة اجتماعى حوزة علمية قم را بايد در گرو شرایط اجتماعى و معرفتى حاصل از مواجهه با علوم اجتماعى و انسانى مدرن دانست. ورود علوم انسانى به دنياى اسلام در صد سال اخير، حوزه‌هاى علميه و به‌ويژه حوزة علمية قم و برخى از بزرگان انديشة اسلامى را به واکنشی فعال و پويا فراخواند و اين مواجهة پويا، تنها در برخى از شاخه‌هاى معرفت دينى همچون فقه، فلسفه، کلام و تفسير متوقف نشد؛ بلکه دامنة آن به کليت علوم انسانى اسلامي، اعم از حوزة فردى و اجتماعى و الهياتى و انساني، کشيده شد. تلاش‌های علمی انديشمندانى مانند شهيد مطهرى و در ادامه، تلاش اجتهادى علامه مصباح يزدى و تأسيس مراکز آموزشى و پژوهشى در قم که توسط انديشمندان حوزوى دنبال شده است و نيز تأليف و پژوهش و انتشار آثار فراوان در اين زمينه، نشان از يک حرکت تطورى دارد که در گذشتة حوزة علمية قم وجود نداشت. در دو سه دهة اخير، يعنى بعد از دفاع مقدس، تأملات نظرى و نظريه‌پردازى در زمینة امکان و چگونگى علم دينى به‌شکل عام و علم اجتماعى اسلامى به‌طور خاص، از نظر مفاهيم و دستگاه نظرى و روش‌شناسي، تطور ارزشمندى را پشت سر گذاشته است که در ادامه به برخى از ابعاد آن اشاره خواهد شد. شايد گزاف نباشد که بگویيم مباحث مربوط به فلسفة علوم اجتماعى و به‌ويژه بحث اعتباريات و امتداد آن در مباحث اجتماعي، نخستين‌بار در آثار علامه طباطبائى آشکار شد و آن‌گاه توسط شاگردان بي‌واسطه يا باواسطة ايشان گسترش یافت و آثار علمى فراواني، اعم از کتاب، رساله و مقالات دراين‌باره تدوين شد.
    2ـ1ـ2. موضوعات گستردة اجتماعى خاص
    الف) مقابله با آسيب‌هاى فرهنگى و اجتماعي
    کتاب شذرات المعارف مرحوم آيت‌الله محمدعلى شاه‌آبادى سرشار از انديشه‌هاى اجتماعى متعالى است. کتاب با آسيب‌شناسى جامعة اسلامى آغاز مي‌شود و اتفاقاً با ذکر آية شريفة «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ» (يونس: 57) در صدر بحث خود، الهام‌بخش ضرورت بازگشت به قرآن براى شفاى آسيب‌هاى اخلاقى و اجتماعى و امراض روحى و قلبى است. تعبير ايشان در اينجا کاملاً اجتماعى و فرهنگى است؛ زيرا مي‌گويد: «مملکت اسلام مبتلا به امراض مزمنه و مهلکه شده» (شاه‌آبادي، 1386، ص25). تلاش ايشان در تبيين علل گسترش انواع آسيب‌هاى اخلاقى و فرهنگى در جامعه قابل توجه است؛ مثلاً در تبيين علت آن، به غرور مسلمانان به حقانيت خود اشاره مي‌کند که سبب روى آوردن به اسلام انفرادى و ترک فعاليت فرهنگى در جامعه (ترک امر به معروف و نهى از منکر) و سپردن ميدان به معاندين شده است. همچنين عوامل ديگری همچون يأس و نااميدى و ناتوانى از تحقق سعادت دنيوى و اخروي، تفرقة مسلمانان از يکديگر و از دست دادن اخوت اسلامى به‌دليل اختلاط با اجانب، فقدان بيت‌المال و عِده و عُده، و در رأس همه، جهالت دربارة مرام و ماهيت اسلام را علت‌العلل انحطاط و انعطال قواى جامعة اسلامى بيان مي‌کند (همان، ص45-49).
    توجه به اختلاط مسلمانان با فرهنگ اجانب، يکى از مهم‌ترين عوامل فرهنگى در تبيين انحطاط جامعة اسلامى و آسيب‌هاى آن است که در تحليل آيت‌الله شاه‌آبادى وجود دارد. ايشان زندگى دنيوى معاصر را از رشحات حيات دشمنان اسلام و مسلمانان مي‌داند که از طريق صنايع و حرف و اشاعة آن، جامعة اسلامی را نیز به جرگة خود فرو برده و حيات مذبوحانه‌اى براى مسلمانان درست کرده است که البته چنين حياتى دوام و بقایى نخواهد داشت؛ بلکه اختلاط با اجانب زمينة اضمحلال مسلمانان را فراهم ساخته است (همان، ص44 و 47). ايشان تمسک جستن به حيات مذبوحانه‌اى که دشمن براى جامعة اسلامی تدارک دیده و مسلمانان را دلخوش به مصنوعات و معاش خود کرده است و فقدان علم و عمل مناسب با پيشرفت دنيوى و سعادت اخروى و نيز افتراق مسلمانان و از بين رفتن خيط اخوت را از عوامل انحطاط و خسارت دينى و دنيوى اعلام مي‌کند (همان، ص47). 
    امتداد نگاه نافذ و آسيب‌شناسانة آيت‌الله شاه‌آبادي، در رويکرد امام خميني تجلى يافت. حضرت امام نگاهى بنيادى و کل‌نگر و ناظر به همة امت اسلامى و نيز ناظر به جامعة ايرانى عصر طاغوت دارد و مسائل و آسيب‌هاى بنيادى آن را معرفى می‌کند و براى رفع آن، راهکار ارائه مي‌دهد. عوامل انحطاط از دیدگاه امام عبارت‌اند از: فرصت‌سپارى به دشمنان اسلام (موسوي‌خميني، بي‌تا، ج 1، ص24)؛ در معرض خطر قرار گرفتن قرآن و عترت (همان، ص233)؛ غفلت حاکمان اسلامى از مقاصد اسلام (همان، ص375)؛ تفرقه بين ممالک اسلامى و امحاى اسلام به‌اسم اسلام‏ و از راه تفرقه (همان، ص376)؛ جدایى از اسلام و جدایى از ملت (همان، ص411)؛ دخالت اجانب و آمريکا در امور کشور (همان)؛ ترويج فرهنگ اجنبى و استعمارى در کشور (همان، ج 2، ص345)؛ شکسته شدن دو سد مهم (اسلام و روحانيت) توسط اجانب و آغاز غارتگري‌ها (همان، ج 4، ص22)؛ ايجاد وابستگى فرهنگى (همان، 270-271)؛ و... . 
    راهکارهاى امام خميني برای حل مسائل و آسيب‌هاى اجتماعى در دنياى اسلام و جامعة ايرانى عبارت‌اند از: کنار گذاشتن غرب‌زدگى و وحدت دول اسلامى براى ايستادگى در برابر غرب (همان، ج1، ص384)؛ اصلاح فرهنگ (همان، ص390)؛ حفظ قوانين الهى و عمل به قرآن كريم كه اساس بازگشت عظمت و مجد اسلام و مسلمانان است؛ حفظ وحدت كلمه و مراعات اخوت ايمانى، كه ضامن استقلال ممالك اسلامى و خروج از نفوذ استعمار است؛ گذشتن از منافع شخصى و فداكارى در راه به‌دست آوردن آنچه تا كنون به‌واسطة اختلاف كلمه از دست داده‏اند؛ مسئوليت سنگين دولت‌هاى ممالك اسلامى در عمل به قرآن و اسلام؛ و بيرون رفتن از قيد استعمار و بودن در خدمت ملت اسلام (همان، ج2، ص460)؛ و... . 
    همچنين نقش حوزة علمية قم در بازشناسى جريان‌هاى انحرافي، به‌ويژه بعد از انقلاب اسلامي، تطور ديگرى يافته است. مقابله با جريان‌هاى غرب‌گرا، التقاطي، منافقين و ديگر فتنه‌هاى سياسى و فرهنگى و جريان‌هاى برانداز، بخشى از گسترة تطور در نقش حوزة علمية قم در مقابله با آسيب‌هاى فرهنگى و اجتماعى را نشان مي‌دهد (ر.ک: صالحي، 1395، ص116-125). مقابله با مکاتب و انديشه‌هاى ضددينى که در دورة پهلوى در جامعه جريان داشت، يکى ديگر از حوزه‌هاى ورود عالمان دينى حوزة قم در دورة معاصر است. يکى از مهم‌ترين آنها، مبارزه با انديشه‌هاى الحادى مارکسيسم است. علامه طباطبائى (با تأليف کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم) و شاگرد توانمندش شهيد مطهرى و ديگر بزرگان حوزة علمية قم همچون آيت‌الله مکارم شيرازى (با کتاب فيلسوف‌نماها)، به مقابلة فکرى با اين جريان ضددينى پرداختند. همچنين حرکت فکرى و فرهنگى ديگر عالمان حوزة علمية قم، مقابله با جريان بهائيت در دورة معاصر است. اين مهم يکى از دغدغه‌هاى اصلى مرجعيت شيعه، يعنى آيت‌الله بروجردي، بود. 
    بعد از انقلاب اسلامى و به‌ويژه بعد از دفاع مقدس، جريان‌هاى غرب‌گرا با طرح انديشه‌هاى برخاسته از دنياى غرب، باورها و ارزش‌هاى جامعة اسلامى را با چالش مواجه کردند؛ ازهمین‌رو تفکر حوزوى وارد اين ميدان جديد شد و انبوهى از ادبيات دينى را بسط داد. در مواجهه با مدرنيته، تنها به ابعاد استعمارى و سياسى آن بسنده نشد؛ بلکه توجه انتقادى شايسته‌اى به فلسفه‌هاى غرب و ابعاد تمدنى و فرهنگى آن صورت گرفت. علامه طباطبائي، شهيد مطهرى و آيت‌الله مصباح يزدى از برجستگان ورود به اين عرصه‌اند. به‌جز مباحث بنيادين نظير معرفت‌شناسي، الهيات و دين‌شناسي، مباحث علامه مصباح يزدى در حوزة فلسفه‌هاى مضاف نظير فلسفة اخلاق، فلسفة حقوق و فلسفة سياست از منظر قرآن، در مواجهة انتقادى با نظایر آن در مدرنيته است. مشابه چنين مباحث تفصيلى و متقن را در مواجهة حوزة علمیة قم با انديشه‌هاى مدرن در حوزة مسائل اجتماعي، کمتر سراغ داريم. 
    ب) مبارزه با کشف حجاب
    پديدة کشف حجاب که در دورة رضاخان و به‌دست او رقم خورد، دارای ابعاد فرهنگى و اجتماعى فراوانى بود و علما و روحانيت در سراسر کشور، به‌ويژه حوزة علمية قم، هم به‌لحاظ نظرى و هم در عمل به مقابله با آن پرداختند. اين پديدة شوم نقطه‌آغازى براى غربي‌سازى فرهنگى جامعه بود. تأثير سوء کشف حجاب در فرهنگ جامعه آن‌قدر زیاد است که واکنش مؤسس حوزة علمية قم، يعنى مرحوم آيت‌الله حائرى را برانگیخت. این واکنش نشان‌دهندة اهتمام جدى حوزة علميه به این معضل مهم است. ايشان در ماجراى کشف حجاب سکوت خود را شکستند و با اشاره به رگ‌هاى گلوى خود فرمودند: «تا پاى جان بايد ايستاد و من هم مي‌ايستم. ناموس است؛ حجاب است؛ ضرورت دين و قرآن است» (شمس، 1386، ص54). کشف حجاب بسيارى از بنيادها و مفاهيم دينى و ملي، از قبيل وجوب فقهى حجاب، غيرت، ناموس و عفت را به‌چالش مي‌کشيد و مفاهيم ديگرى ناظر به فرهنگ و سبک زندگى غربى را جايگزين مي‌کرد. در حوزة علمية قم، همانند ديگر مراکز حوزوي، کتب و رساله‌هایى از قبل از انقلاب در زمینة دفاع از حجاب و مقابله با کشف حجاب صورت گرفت؛ همچون رسالة الحجاب شيخ‌قوام‌الدين وشنوى (در دهة 1320) و کتاب مسئلة حجاب آيت‌الله شهيد مطهري. نوع مواجهة نظرى و استدلال‌ها، به‌ويژه در رويکرد شهيد مطهري، از نوع کلامى عقلى و روش انتقادى و مقايسه‌اى بين ديدگاه‌هاى مختلف و حتى تاريخى بوده است تا اقناع لازم را فراهم سازد (جعفريان، 1380، ص38-40). عدم توقف بحث حجاب در مباحث فقهيِ مربوط به هنجارهاى آن و بسط نظرى موضوعات مربوط به آن، نشان‌دهندة تطور انديشة اجتماعى حوزة علميه در اين موضوع اجتماعى است. موضوعاتى از قبيل فلسفة حجاب، راه‌هاى تثبيت و گسترش حجاب، الزامات حکومتى در زمینة حجاب، آسيب‌شناسى بدحجابي، رويکرد جامعه‌شناختى و روان‌شناختى در موضوع حجاب و عفاف، عوامل بي‌حجابي، راهکارهاى حل مشکل بدحجابي، شبهات و پاسخ‌هاى مربوط به حجاب و عفاف و...، در آثار گوناگونى از فضلای حوزة علمية قم به‌چشم مي‌خورد.
    ج) رويکرد اصيل دينى به نقش زنان در جامعه
    یکی از تطورات در انديشة اجتماعى حوزة علمية قم را بايد در نگاه جامع فلسفي، انسان‌شناختى و ترسيم جايگاه و نقش زنان در جامعه دانست. اين مهم در دورة معاصر مرهون نگاه امام خميني و علامه طباطبایى و شاگردان او همچون شهيد علامه مطهرى است. هويت اجتماعى زن، که جايگاهى بنيادى در انديشة اسلامى دارد، درمیان دو نگاه متحجرانه و غرب‌گرايانه مسخ شده بود و در اين ميان زن مسلمان چاره‌اى نديد تا براى حفظ هويت خود به نقش اندک و درعين‌حال مهم خويش در درون خانه قناعت ورزد. حضور پررنگ زنان در انقلاب اسلامى و تأثير انقلاب اسلامى دراين‌باره و نيز هدايت‌هاى امام خميني دربارة زنان، چهرة واقعى و اسلامى آنها را نشان داد. قم مبدأ نقش‌آفرينى زنان و حوزة علمية قم خاستگاه نظرى جايگاه آنان در جامعه شد. تبيين‌هاى علامه طباطبائي، شهيد مطهري، جوادى آملى و در پيشاپيش آنها رهنمودهاى امام خميني به‌خوبى تطور جايگاه و نقش زنان در جامعه و انقلاب اسلامى را ترسيم مي‌کند. 
    علامه طباطبائى به بررسى مقايسه‌اى زن در اسلام و ديگر مکاتب و تمدن‌هاى شرق و غرب پرداخته و افق‌گشایى نظرى شايسته‌اى را به‌عمل آورده است. از نظر ايشان، زن در جوامع انسانى در ادوار مختلف قبل از اسلام و در زمان ظهور اسلام، در افق حيوانى و براى استخدام مردان قرار داشت (طباطبائي، 1390ق، ج 2، ص261). در امت‌هاى متمدن قبل از اسلام نیز همانند کودک صغير تحت قيمومت مردان تلقى مي‌شد و فاقد هر نوع حقى بود (همان، ص263)؛ اما در اسلام، زن بنيان جديدى يافت. در اسلام، زن و مرد در هويت انسانى اشتراک دارند و جز به تقوا بر يکديگر برترى ندارند (همان، ص269-270)؛ در انجام عمل صالح با مردان همسان‌اند؛ زن مؤمنة صاحبِ کمال عقلى و اخلاقى بر مرد فاقد آن برترى دارد؛ تحقير جنس دختر مورد مذمت خداوند است و زن همانند مرد در تدبير شئون زندگى خود استقلال دارد (همان، 270-271). دو ويژگى اختصاصى زن، يعنى «به‌منزلة حرث بودن براى بقای نوع بشر» و «لطافت جسمى و رقت احساسي»، كه يكى مربوط به جسم و ديگرى مربوط به روح اوست، موقعيت و وظایف‏ اجتماعى او را مشخص مي‌کند و او را از مرد متمايز مي‌سازد؛ به همین ترتیب، موقعيت و وزن اجتماعى مرد را نیز روشن مي‌کند و بر همين اساس است که همة احکام مشترک میان زن و مرد و احکام اختصاصی هر کدام شکل مي‌گيرد (همان، ص272). بنابراین، فطرت و طبيعت انسانى مبناى اختلاف احکام و حقوق زن و مرد است (همان، 273-274). اشتراک زن و مرد در آزادى انديشه و اختيار موجب اشتراک آن دو در زمینة استقلال درخصوص تصرف در امور مربوط به شئونات فردى و اجتماعى خودشان است (همان، ص274-275). 
    با همة اين اوصاف، بقايایى از فرهنگ جاهليت دربارة زنان در بين مسلمانان و جامعة اسلامى باقى مانده است (همان، ص271). اين نگاه جامع و اصيل به زن، که حقيقتاً تطورى نظرى دربارة زن شمرده مي‌شود، در نگاه امام خميني هم وجود دارد. ايشان با نظر به واقعيت خارجى جامعة زنان در دنياى اسلام و جهان غرب، معتقد است که «در نظام اسلامى، زن به‌عنوان يك انسان مى‏تواند مشاركت فعال با مردان در بناى جامعة اسلامى داشته باشد؛ ولى نه به‌صورت يك شى‏ء. نه او حق دارد خود را به چنين حدى تنزل دهد و نه مردان حق دارند كه به او چنين بينديشند» (موسوي‌خميني، بي‌تا، ج4، ص414).
    د) مسئلة عقب‌ماندگى و پيشرفت در دنياى اسلام
    انديشه‌ورزى در موضوع علل انحطاط و عقب‌ماندگى جوامع اسلامى مورد توجه انديشمندان اسلامى معاصر قرار گرفت. بررسى عواملى از قبيل اختلاف و تفرقه بين مسلمانان، فاصله گرفتن مسلمانان از عقايد صحيح اسلام و ابتلا به خرافات و پيرايه‏هايى كه به‌نام دين به‌ویژه از ناحية خلفای جور و علمای سوء دربارى ترويج مي‏شد، انحطاط عملى و اخلاقى جامعه، و عقب‌ماندگى علمى و توقف كاروان تمدن اسلامي، از مهم‌ترين مسائلى است که متفکران حوزة علمية قم در دورة معاصر به آن پرداخته‌اند. تفکيک بين پيشرفت در مدنيت مادى امروز غرب و انحطاط در اخلاق و معارف معنوى آن، در انديشة متفکران مسلمان برجسته است (طباطبائي، 1390ق، ج 2، ص354)؛ ايده‌اى که سراب غرب را نمايان مي‌سازد و رويکرد ما به انحطاط و پيشرفت را از نگاه پست مادى به نگاهى متعالى و الهى تبديل مي‌کند. 
    مرحوم علامه طباطبائى در تحليلى سرّ انحطاط مسلمين بعد از دورة رسول خدا را چنين تبيين مي‌کند: پس از پيامبر، با روى کار آمدن زمامداران اموي، اسلام بازيچة دست آنها قرار گرفت و با حاکمیت استبداد، احکام اسلام و حدود و سياسات اسلامى تعطیل شد و تا امروز که مدنيت غربى ترويج پيدا کرد و از اسلام جز «صبابة فى اناء» (رطوبتى كه پس از خالى كردن كاسة آب در آن مي‌ماند)، چیزی باقى نماند. چنين ضعف آشکاری در سياست دينى و چنين ارتجاع و عقب‌گردى سبب شد که مسلمانان از ارزش‌هاى اسلامى تنزل یابند و در زمینة اخلاق و آداب شريعت انحطاط پيدا کنند و گرفتار منجلاب لهو و لعب و شهوات و هر امر شنيعى شوند (همان، ج 1، ص186). 
    در انديشة امام خميني نیز مباحث گسترده و فهرست بلندى دربارة عقب‌ماندگى و انحطاط دنياى اسلام و راه نجات آن بيان شده است؛ ازجمله: فرصت‌سپارى به دشمنان اسلام (موسوي‌خميني، بي‌تا، ج1، ص24)؛ در معرض خطر قرار گرفتن قرآن و عترت (همان، ج1، ص233)؛ تفرقه بين ممالک اسلامى و امحاى اسلام به‌اسم اسلام‏ و از راه تفرقه (همان، ص376)؛ جايگزينى ملی‌گرایی به‌جاى اسلام به‌مثابة تکيه‌گاهى براى دنياى اسلام (همان، ص377-378)؛ استعمار خارجى و غفلت دولت‌هاى اسلامى (همان)؛ جدایى از اسلام و ملت (همان، ص411) و رواج روزافزون فرهنگ اجنبى استعمارى به‌عنوان ام‌الامراض (همان، ج2، ص345). 
    راهبرد اساسى حضرت امام براى رسيدن مسلمانان به مجد اسلامی بدین شرح است: «مسئوليت حفظ قوانين الهى و عمل به قرآن كريم، كه اساس عود عظمت و مجد اسلام و مسلمين است؛ مسئوليت حفظ وحدت كلمه و مراعات اخوت ايمانى، كه ضامن استقلال ممالك اسلامى و خروج از نفوذ استعمار است؛ مسئوليت گذشتن از منافع شخصى و فداكارى در راه به‌دست آوردن آنچه تا كنون به‌واسطة اختلاف كلمه از دست داده‏اند؛ مسئوليت سنگين دولت‌هاى ممالك اسلامى در عمل به قرآن، اسلام و بيرون رفتن از قيد استعمار و بودن در خدمت ملت اسلام‏» (همان، ص460). ايشان کنارگذاشتن غرب‌زدگى و وحدت دول اسلامى براى ايستادگى در برابر غرب را عامل نجات دنياى اسلام از عقب‌ماندگى معرفى کرده‌اند.
    هـ) انديشة وحدت اسلامى و تقريب بين مذاهب اسلامي
    در دورة معاصر، مرحوم آيت‌الله بروجردى ‌منادى مهم اين انديشة اجتماعى بودند. هرچند اختلاف بين مذاهب اسلامى و حتى نزاع و چالش‌ها دراين‌باره از عوامل مختلفى نشئت گرفته است، ولى آيت‌الله بروجردى بر عامل اختلافات فقهى تأکيد داشتند و درعين‌حال فقه را داراى ظرفيت‌هایى براى ايجاد تقريب بين مذاهب اسلامى مي‌دانستند (واعظ‌زاده خراساني، 1379، ص95-97). همکارى ایشان با دارالتقريب در مصر و تأثيرگذارى آن در فتواى مشهور شيخ شلتوت به جواز عمل به فقه اماميه، يکى از ثمرات این انديشة فقهى ـ اجتماعى آيت‌الله بروجردى است. ايشان موضوع وحدت اسلامى را به‌تعبير شهيد مطهرى از چند جهت دنبال مي‌کردند: اول از جهت سياست استعمارى دشمنان اسلام، که به‌ويژه در اين عصر به‌دنبال ايجاد تفرقه بين مسلمانان بوده‌اند. جهت دوم، دورى مذهب شيعه از ديگر مذاهب و عدم شناخت آنها از شيعه است. ازهمین‌رو وحدت و تقريب مي‌توانست زمينة تفاهم بين مذاهب اسلامى و شيعه را فراهم سازد و مذهب شيعه را به‌درستى به آنها معرفى کند. لذا ايشان نه‌فقط علاقه‌مند، بلکه عاشق اين موضوع بود (بوستان کتاب، 1376، ص166). 
    انديشة وحدت در عصر امام خميني و بيش از همه توسط ايشان، به‌عنوان راهبردى براى رفع سلطة اجانب و راهى براى رسيدن به مجد و عظمت گذشتة دنياى اسلام معرفى شد. ايشان درخصوص مسائل داخلی کشور انديشة «وحدت رمز پيروزي» را بارها مطرح کردند (موسوي‌خميني، بي‌تا، ج 6، ص21) و در نگاه به دنياى اسلام و عموم مسلمين، تفرقه را عامل تسلط بيگانگان برشمردند (همان، ص83). امروزه انديشة وحدت امت اسلامى به‌برکت انديشة امام و رهبرى معظم انقلاب، قالب نهادى و سازمانى و نمادين به خود گرفته است. هفتة وحدت در ايران اسلامى نماد اين انديشة مترقى است و مجمع جهانى تقريب بين مذاهب اسلامى سازمانى براى تحقق اين هدف است و هر دوى اينها از ثمرات حوزة علمية قم مي‌باشد.
    و) غرب‌شناسى انتقادي
    از زمانى که غرب معاصر چنگال‌هاى سياسي، فرهنگى و تمدنى خود را بر جهان و به‌ويژه بر پيکر دنياى اسلام فرو برد، همواره غرب‌شناسى با مراتب مختلف خود بخشى از تفکر اجتماعى انديشمندان مسلمان، به‌ويژه حوزة علمية قم، بوده است. امام خميني و علامه طباطبائى در رأس جریان غرب‌شناسى بوده و صاحب ايده‌هاى برجسته‌اى هستند.
    علامه طباطبائى غرب‌شناسى صحيح را با تفکر اجتماعى ممکن مي‌داند و با بهره‌گيرى از روش مقايسه‌اى يا تطبيقي، با رويکردى اجتماعى و با توجه به بنيان‌هاى نظرى غرب، مؤلفه‌هاى چهرة بيرونى و درونى غرب را نمايان ساخت. از نظر ايشان، وثنيت مدرن غرب داراى ماديت تاريخى است که ريشه در کليسا و مسئلة حلول دارد و با شعار خرافه‌زدایي، خود به بسط خرافه در تمدن غربى منجر شد. عنصر ليبراليسم و فردگرایي، تفکر غربى را از «مجراى عقلي» به «مجراى احساسى و عاطفي» کشاند و سبب صورت‌گرایى و تزلزل پايگاه اخلاقى و ارزشي‌هاى انسانى شده است (آقاجاني، 1401). 
    امام خميني نیز قبل و بعد از انقلاب اسلامى مطالب فراوانى دربارة غرب و نسبت آن با دنياى اسلام بيان داشته‌اند. انقلاب اسلامى به‌طور ویژه و آشکار و در سطح تمدنى چالش‌هاى اسلام و مسلمانان با غرب را در سطحى فراگير نشان داد و امام خميني صدرنشين چنين تبيينى است. روش‌هاى اثباتى و سلبى حضرت امام در مواجهه با غرب، در بخشى از کتاب غرب‌شناسى علماى شيعه در تجربة ايران معاصر به‌خوبى بيان شده است (ر.ک: رهدار، 1390، ص661-758). نقد مبانى غرب، چالش با استانداردها و سازمان‌هاى بين‌المللى غرب، و نقد دستاورهاى فرهنگي، سياسى و اجتماعى غرب در انديشة امام خميني، تطور اين حوزه از انديشة اجتماعى را به‌خوبى نشان مي‌دهد. ايشان حتى دست نفوذ تبليغات غرب و استعمار را در نوع نگاه تک‌بعدى مسلمانان و حتى حوزه‌هاى علميه به اسلام را نشان مي‌دهند. از نظر امام، «يكى از خطرهايى كه (بيگانگان) براى خودشان می‌ديدند، همين بود كه اگر اسلام را آن جورى كه هست بفهمند، همه به آن رو می‌آورند و براى آنها ديگر مقامى باقى نمى‏ماند (موسوي‌خميني، بي‌تا، ج7، ص393-394). شاگردان مکتب امام، از شهيد مطهرى و رهبرى معظم انقلاب آيت‌الله خامنه‌اى تا ساير بزرگان حوزة علميه، مانند آيت‌الله مصباح يزدي، جريان بزرگى را در حوزة غرب‌شناسى و چالش‌هاى آن با اسلام و انقلاب اسلامي، پديد آوردند که به‌لحاظ گستره، دقت، جامعيت و مواجهة عملى با آن، با هيچ دوره‌اى قابل مقايسه نيست.
    ز) مسئلة فلسطين
    مسئلة فلسطين و غصب سرزمين‌هاى اشغالى توسط صهيونيسم، مسئلة مستحدثى است که در صدر مسائل دنياى اسلام و ازجمله حوزة علمية قم قرار داشته است. هشدار دربارة خطر اسرائيل و تهاجم به هويت جعلى آن و فشار بر حکومت‌ها برای قطع ارتباط با اسرائيل، يکى ديگر از انديشه‌هاى سياسى ـ اجتماعى معاصر حوزة علمية قم است. اين موضوع داراى ابعاد سياسى و اجتماعى فراوانى است. در دورة معاصر، مرحوم آيت‌الله بروجردي، آيت‌الله سيدمحمدتقى خوانسارى و... ورود جدى به این موضوع داشتند. گروه‌هاى مرتبط با حوزة علمية قم از قبيل فدائيان اسلام هم به‌رهبرى شهيد نواب صفوى فعاليت چشمگيرى در زمینة مبارزه با اسرائيل داشتند (رهدار، 1390، ص290-294). امام خميني يکى از بزرگ‌ترين شخصيت‌هاى مبارزه‌گر با اسرائيل است که از نخستين مراحل آغاز انقلاب اسلامى خطر اسرائيل و نابودى آن را فرياد زد. اوج نقطة تطور رويکرد علمای حوزه در مسئلة فلسطين و مبارزه با اسرائيل را بايد در انديشة امام خميني و رهبرى معظم انقلاب آيت‌الله خامنه‌اى دنبال کرد؛ از تعيين روز جهانى قدس گرفته تا کمک به گروه‌هاى مبارز فلسطينى و ايدة تجهيز کرانة باخترى و شکل‌گيرى جبهة مقاومت در برابر اسرائيل در همة دنياى اسلام؛ ايده‌اى که رهبرى انقلاب بر آن اصرار ورزيدند و ثمرات درخشان آن خود را نشان داده است. 
    ح) انديشه‌ورزى دربارة انقلاب اسلامي
    مهم‌ترين پديدة سياسى ـ اجتماعى در قرن اخير، پيدايش انقلاب اسلامى است. اين موضوع ابعاد اجتماعى گسترده‌اى دارد و به‌دنبال خود حجم انبوهى از انديشه‌هاى اجتماعى انديشمندان حوزة علمية قم را دربارة انقلاب اسلامى پديد آورده است. امام خميني و شاگردان ایشان همچون شهيد مطهري، شهيد بهشتي، رهبرى معظم انقلاب اسلامى و آيت‌الله مصباح يزدى نمونه‌هاى برجسته‌اى هستند که نظرية انقلاب اسلامى را ايجاد کرده و گسترش داده‌اند. اين نظريه تنها مربوط به تکوين انقلاب نيست؛ بلکه ابعاد گستردة آن، قلمرو وسيعى از انديشة اجتماعى را شامل مي‌شود.
    همچنين انديشمندان معاصر حوزة علمية قم نقش برجسته‌اى در طراحى انديشة مربوط به نظام‌سازى و نهادسازى انقلاب اسلامى داشته‌اند. نظامات سياسي، فرهنگى و اجتماعى از موضوعات مهم در انديشة اجتماعى است که نيازمند نظريه است. نخستين گام بلند آنها در تدوين قانون اسلامى بود. تدوين قانون اساسى تحت تأثير بزرگانى از فقها و مجتهدين بوده است که بسيارى از آنها پرورش‌يافتة حوزة علمية قم بوده‌اند. تفکر نظام‌مند و تشکيلاتى شهيد بهشتي، در نظام‌سازى انقلاب اسلامى بسيار مؤثر بوده است.
    ط) انديشه‌ورزى در نهاد حوزة علميه و روحانيت
    همة نهاد‌هاى اجتماعى به‌منظور هويت‌يابى و ايفای نقش نهادى خود نيازمند يک نظرية پايه‌اند تا جايگاه و آثار وجودى آن را تبيين کنند. حوزة علميه نیز به‌مثابة نهادى علمى که متصدى توليد و اشاعة معرفت دينى در بدنة جامعه است، در زمینة چگونگى ماهيت و هويت وجودى و نهادى خود نيازمند نظريه‌پردازى است. از زمان تأسیس حوزة علميه توسط آيت‌الله حائرى تا کنون، رويکردهاى مختلفى دربارة چگونگى حوزة علميه و نقش‌هاى آن بيان شده است. دراين‌باره، چه از جهت نظرى و چه عيني، با تطور مشهودى مواجهیم. در زمان مرحوم آيت‌الله حائرى که عصر هجوم سخت پهلوى اول به دين و مظاهر دينى در جامعه بود، سياست و تدبير اين عالم بزرگ بر حفظ و صيانت از حوزة تازه‌تأسيس در برابر تعرض بي‌امان و بهانه‌جوى پهلوى استوار بود. اين رويکرد به‌تناسب زمانه نمي‌توانست بيش از ظرفيت خود اقدام کند. مرحوم حائرى تکليف خود را حفظ حوزة علمية قم مي‌دانست؛ لذا رويکرد سياسى خود برضد حکومت پهلوى را اظهار نمي‌کرد و دست به قيام نزد (شمس، 1386، ص53-54). بعد از آيت‌الله حائري، در زمان مراجع ثلاث (آيت‌الله خوانساري، آيت‌الله صدر و آيت‌الله حجت) و به‌ويژه با زعامت و مديريت واحد آيت‌الله بروجردي، حوزة علميه مسير استحکام و بالندگى خود را طى مي‌کرد. 
    حوزة علميه که با نقش‌آفرينى مرجعيت هويت مي‌یافت، در عصر امام خميني به مرکزى براى تحولات سياسى و فرهنگى جامعه تبديل شد. مراجع، انديشمندان و بزرگان مؤثر حوزة علميه در اين عصر توجه جدى به نيازهاى دينى و فرهنگى جامعه در عصر پهلوى دوم را جزء رسالت حوزه تعريف کردند و در کنار فعاليت‌های سياسى امام خميني و شاگردانش، فعاليت فرهنگى خود را با تأسيس مؤسسات فرهنگى و نشريات مختلف دينى گسترش دادند. گسترش نقش حوزة علميه در متن جامعه و حتى در سطح بين‌الملل، ايدة تطورى جديدى بود که حوزه را از حاشيه به متن آورد. درست همين ايده بود که حوزه را در مواجهه با مکاتب و انديشه‌هاى انحرافى فعال کرد و به‌يقين پرچم‌دار اين حرکت عظيم فکرى و فلسفى را بايد علامه طباطبائى و شهيد مطهرى دانست. اوج اين تحول و تطور در حوزة علميه و نقش نهادى آن را بايد بعد از انقلاب اسلامى دنبال کرد. 
    مهم‌ترين ايده‌اى که سبب تطور نهاد حوزة علمية قم شد، امکان پاسخ‌گویى آن به همة نيازهاى انقلاب اسلامى و جامعة اسلامى و حتى نيازهاى بين‌المللى براى حضور اسلام و انقلاب اسلامى در سطح جهانى بود. بر همین اساس در نخستين گزارش شوراى مديريت حوزه در سال 1361 بر اين مهم تأکيد شده است که آموزش‌هاى حوزوى بايد طلاب را به‌گونه‌اى جامع تربيت کند که پاسخ‌گوى نيازهاى روزافزون جمهورى اسلامى در ابعاد مختلف باشد (شيرخاني، 1384، ص45). مهم‌ترين ايدة تطورى حوزة علميه را بايد در انديشة امام خميني و حضرت آيت‌الله خامنه‌اى دنبال کرد. امام خميني که بر حفظ سنت سلف علمای بزرگ در حوزة علميه تأکيد و اصرار داشت، خود از بزرگ‌ترين نظريه‌پردازان در زمینة آسيب‌شناسى حوزة علميه بوده‌اند. نگاه امام به موضوع اجتهاد، فقه و نقش خطير مراجع و علما، نقش نهادى تکامل‌يافته‌اى را براى سازمان حوزة علميه ترسيم مي‌کند که در قياس با نقش آن در عصر آيت‌الله حائرى و آيت‌الله بروجردى بسيار تطور يافته است. 
    در نگاه حضرت امام:
    مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسى اظهارنظر نمى‏كنم. آشنايى به روش برخورد با حيله‏ها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياست‌ها و حتى سياسيون و فرمول‌هاى ديكته‌شدة آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايه دارى و كمونيزم، كه درحقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم می‌كنند، از ويژگي‌هاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعة بزرگ اسلامى و حتى غيراسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى، فلسفة عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است. حكومت نشان‌دهندة جنبة عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است. فقه تئورى واقعى و كامل ادارة انسان از گهواره تا گور است. هدف اساسى اين است كه ما چگونه مى‏خواهيم اصول محكم فقه را در عملِ فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم؛ و همة ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبة عينى و عملى پيدا كند (موسوي‌خميني، همان، ج 21، ص289). 
    در مطالب فوق، نکات برجسته‌اى از رسالت مختلف حوزه و علمای بزرگ آن در نقش‌هاى معرفتي، آموزشي، اخلاقي، سياسى و فرهنگى وجود دارد که با ابتنا بر آن، شاهد تحولات چشمگيرى در سازمان حوزه در سال‌هاى اخير هستيم.
    2ـ2. تطور روشى و رويکردى در انديشة اجتماعي
    تنوع و تطور رويکردى در انديشة اجتماعى يک‌صد سال اخير حوزة علميه، اعم از رويکرد فقهي، فلسفي، کلامي، اخلاقى و رويکرد تطبيقيِ ناظر به روش‌ها و منتقد رويکردهاى علوم اجتماعى مدرن، پديدة مبارکى است که سبب بسط و گسترش انديشه‌هاى اجتماعى معاصر حوزة علمية قم شده است؛ به‌ويژه مرحوم علامه طباطبائى با استفاده از «رويکرد تطبيقي»، به مقايسة اسلام و غرب در موضوعات اجتماعي، از قبيل بحث زن در اسلام و غرب، آزادي، غرب‌شناسي، نسبت علوم طبيعى و اجتماعى با حقایق الهى و ماورای طبيعى و... پرداخته است. ايشان خود در تبيين استفاده از روش تطبيقى مي‌گويند: مراجعه به تواريخ ملل و سير در آنها و بررسى ويژگي‌ها و مذاهب مختلف ملل در عصر حاضر، براى اين مقصود است كه با بررسى تطبيقى آنها و عرضة آن بر اسلام، بتوان به قدر و منزلت اسلام پى برد (طباطبائي، 1390ق، ج 2، ص260-261). 
    همچنين «اسلام به‌مثابة دين جامع سياسى و اجتماعي»، که با انديشة مرحوم آيت‌الله شاه‌آبادي، امام خميني و علامه طباطبائى در حوزة علمية قم به رويکرد مسلطى تبديل شده است، يک اصل بنيادين روشى است که خروجى آن بسط موضوعات اجتماعى از منظر اسلام است. در کنار اين بنياد روشي، امروزه شاهد بسط و ورود رويکردهاى مختلف موجود در ميراث اسلامى به حوزه موضوعات اجتماعى هستیم. ورود روزافزون «رويکرد قرآنى و روایي» به مسائل اجتماعي، تلاش براى بسط و امتداد «رويکرد حِکمى و فلسفي» به حوزة انديشة اجتماعي، به ویژه بازخوانى مجدد حکمت متعاليه براى امتدادبخشى آن در حکمت عملى و تفکر اجتماعي، تلاش اجتهادى براى با «رویکرد فقهی» در حوزه‌هاى اجتماعي، همچنین «رویکرد کلامی در مسائل اجتماعی» رويکردهای مسلطى هستند که در دورة اخير شاهد گسترش آن در حوزة علمية قم هستيم. وجود انواع انديشمندان، محققان، مراکز علمى حوزوي، و تربيت بسيارى از طلاب در اين زمينه و کثرت آثار علمى و تحقيقات دراين‌باره شاهد صدقى بر اين مدعاست. 
    به‌ويژه تطور روشى در انديشة اجتماعى فقهى و تأکيد صريح امام خميني بر تأثير دو عنصر زمان و مکان در استنباط فقهى و نيز تأکيد بر پويایى فقه در کنار فقه سنتى جواهري، افق‌هاى مبارک و تازه‌اى گشود که نتيجة آن را در بسط انديشة فقهى در موضوعات مختلف اجتماعى مشاهده مي‌کنيم. حضرت امام دراین‌باره می‌فرمایند: 
    اين‌جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمى‏دانم. اجتهاد به همان سبك، صحيح است؛ ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست. زمان و مكان دو عنصر تعيين‏كننده در اجتهادند. مسئله‏اى كه در قديم داراى حكمى بوده است، به‌ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند؛ بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى می‌طلبد. مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد (موسوي‌خميني، بي‌تا، ج 21، ص289). 
    فقه خانواده، فقه سياسي، فقه حکومتي، فقه رسانه، فقه ارتباطات، فقه ورزش و ده‌ها موضوعاتى که در عرضة فقه مضاف پديد آمده‌اند، همگى نشان‌دهندة همان افق‌گشایى حوزة علمية قم به‌برکت نهضت امام خميني و تطور روشى فقه‌اند. 
    3ـ2. تطور در تعامل حوزة نظرى با ميدان عملي
    علم شريف فقه از گذشته تا کنون در کنار سير خود در مباحث متداول کتاب‌هاى فقهي، به موضوعات و مسائل مورد ابتلای افراد و جامعه نیز مي‌پرداخته و پاسخ‌گوى نيازهاى فردى و اجتماعى بوده و از اين جهت پيوندى با ميدان عمل داشته است. البته با تغيير شرایط اجتماعى و سياسي، همواره ارتباط نظرى حوزة علميه و علما با ميدان عملى جامعه داراى نوسان بوده است و عوامل سياسي، حکومتى و اجتماعى فراوانى وجود داشت که از اين پيوند جلوگيرى مي‌کرد. در دورة معاصر، بسيارى از انديشمندان حوزة علمية قم به طرح و بررسى موضوعات اجتماعى خرد و کلان ناظر به ميدان عمل پرداخته يا نظر را به کرسی عمل نشانده‌اند. اين مهم را در دو ساحت مي‌توان ملاحظه کرد: يکى تطور در پيوند و ربط وثيق حوزة نظر به ميدان عمل است و به‌عبارت‌ديگر، تفکر و نظرية اجتماعى انديشمندان معاصر حوزة قم هرچه بيشتر به ساحت عمل پيوند يافته و عملياتى شده است. ساحت دوم، تطور در ميزان تأثير ميدان عمل و نيازهاى عينى جامعة اسلامى در حوزة نظريه‌پردازى است. بنابراين در يک جمله مي‌توان چنين گفت که در حوزة علمية قم، تعامل دوسوية حوزة نظرى انديشة اجتماعى با ساحت عملى و عينى آن، دارای تطور بوده است. اوج اين تطور، در انديشة اجتماعى امام خميني و شاگردان مکتب امام و علامه طباطبائى است. همة تلاش امام، براى بسط حضور اسلام در جامعه از طريق شاخص‌هاى اجتماعى حضور دين در جامعه است. نگاه امام به فقه، که آن را تئورى واقعى و کامل ادارة انسان از گهواره تا گور مي‌داند (همان، ص298)، قهراً فقه را به ميدان عمل مي‌کشاند و آن را به رأس جامعه، يعنى حکومت، پيوند ذاتى مي‌دهد. بنابراین در نگاه امام حکومت، فلسفة عملى تمام فقه در تمامى زواياى زندگى بشر است و حکومت نشان‌دهندة جنبة عملى فقه در برخورد و مواجهه با تمامى مسائل و معضلات اجتماعي، سياسي، نظامى و فرهنگى است (همان). چنين تعاملى بين حوزة نظرى و ميدان عملى انديشة اجتماعى در چنين سطحی، در گذشته به‌جز در عصر معصوم سابقه نداشته است. مهم‌تر آنکه امام خميني و شاگردانشان همچون شهيد بهشتي، شهید مطهرى و به‌ويژه رهبرى معظم انقلاب آيت‌الله خامنه‌اي، سطح انديشة اجتماعى را به سطحى از عينيت و عمل رسانده‌اند که در هيچ عصرى بعد رسول خدا و اميرالمؤمنين ـ صلوات الله عليهما ـ چنين تطورى نبوده است. 
    حوزة علمية قم توانست نظرية «دين براى تدبير جامعه» را با رهبرى امام خميني و تلاش مجاهدانة علمای معاصر و با تشکيل نظام مقدس جمهورى اسلامى با محوريت ولايت فقيه به عينيت تبديل کند و اين بزرگ‌ترين موفقيت علمای اسلام در طول تاريخ است که با هيچ نعمتى قابل قياس نيست. 
    نتيجه‌گيري
    تطور انديشة اجتماعى حوزة علمية قم در يک‌صد سال گذشته، پاسخ به عوامل و زمينه‌هاى اجتماعى خاصى بود که در طول صدسالة اخير با مراتب مختلفى در جامعة ايرانى و نيز در دنياى اسلام وجود داشت. اين تطور، هرچند دامنة گسترده‌اى دارد، به‌لحاظ موضوعي، روشى و کاربردى (يا تطور در تعامل حوزة نظرى با ميدان عملي) مهم‌ترين و کارآمدترين آنهاست که مي‌تواند نويدبخش حرکتى جامع و متکامل در بسط انديشه‌هاى اجتماعى و علم اجتماعى معاصر در حوزة علمية قم باشد. تجربة صدسالة حوزة علميه در دوران معاصر نشان مي‌دهد که تنها راه بسط انديشة اجتماعى اسلام، شناخت درست نيازهاى عصرى و عرضة آنها بر کتاب و سنت و ميراث اصيل انديشة دينى و حکمى است و آن‌گاه رفع موانع جمود و تحجر ازيک‌سو و نفى هر نوع وادادگى علمى در برابر دستاورهاى علمى و تمدنى غرب ازسویي‌ديگر، پيش‌شرط استفادة صحيح از منهج اجتهادى قديم حوزه است. دراين‌باره حوزة علميه بايد به استقبال انديشه‌هاى نوينى رود که در چهارچوب علوم اسلامي، قدرت اين علوم را در مواجهه با انديشة مدرن نمايان مي‌کند و ازسوي‌ديگر با روزآمد شدن و اشراف معرفتى بر آنچه در حاشية حوزه مي‌گذرد، در ورود انديشه‌هاى التقاطى متأثر از علوم غربى و تحريف انديشه‌هاى اصيل اسلامى با نام روشنفکرى و امثال آن، مراقبت و حراست علمى لازم را به‌عمل آورد. 

     

    References: 
    • آقاجانی، نصرالله، 1401، «تفکر اجتماعى در غرب‌شناسى از منظر علامه طباطبائی»، اسلام و مطالعات اجتماعی، ش 2، ص 99-115.
    • بوستان کتاب، 1376، شکوه فقاهت (یادنامه مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین بروجردی)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
    • پیروزمند، علیرضا، 1392، تحول حوزه علمیه و روحانیت در گذشته و حال، قم، کتاب فردا.
    • جعفریان، رسول، 1380، رسائل حجابیه (دفتر اول)، قم، دلیل ما.
    • رهدار، احمد، 1390، غرب‌شناسى علماى شیعه در تجربه ایران معاصر، قم، بوستان کتاب.
    • شاه‌آبادی، محمدعلی، 1386، شذرات‌المعارف، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
    • شمس، سید محمدکاظم و همکاران، 1386، مؤسس حوزه (یادنامه حضرت آیت‌الله عبدالکریم حائری)، چ دوم، قم، بوستان کتاب.
    • شیرخانی، علی، 1384، تحولات حوزة علمیة قم پس از پیروزى انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
    • صالحی، حمید، 1396، دو گانه‌؟ حوزه نجف و حوزه قم، تهران، مؤسسة مطالعات اندیشه‌سازان نور.
    • صنعتی، رضا، 1383، مصباح دوستان، چ دوم، قم، هماى غدیر.
    • طباطبایى بروجردى، آقا حسین‏، 1416ق، البدر الزاهر فى صلاة الجمعة و المسافر، تحقیق شیخ حسینعلى منتظری، چ سوم، قم، آیت‌الله منتظرى‏.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1390ق، المیزان فى تفسیر القرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات.
    • موسوی‌خمینی، سیدروح‌الله، بی‌تا، صحیفه امام، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • نجفی، موسى و موسى فقیه حقانی، 1381، تاریخ تحولات سیاسى ایران، تهران، مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر ایران.
    • واعظ‌‌‌زاده خراسانی، محمد، 1379، حیاه الأمام البروجردی، قم، مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلام.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقاجانی، نصرالله.(1403) تطورات اندیشه اجتماعی حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 15(2)، 7-28 https://doi.org/10.22034/marefatefarhangi.2024.5000581

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نصرالله آقاجانی."تطورات اندیشه اجتماعی حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 15، 2، 1403، 7-28

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقاجانی، نصرالله.(1403) 'تطورات اندیشه اجتماعی حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 15(2), pp. 7-28

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقاجانی، نصرالله. تطورات اندیشه اجتماعی حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر. معرفت فرهنگی اجتماعی، 15, 1403؛ 15(2): 7-28