تحلیلی از فرهنگ سلبریتی و ارزیابی انتقادی آن از منظر اسلام


Article data in English (انگلیسی)
- Boorstin, D. J. (1962). The Image ,or What Happened to the American Dream, Harmondsworth: Penguin.
- Deflem, Mathieu (2017). Lady Gaga and the Sociology of Fame, The Rise of a Pop Star in an Age of Celebrity, New York: palgrave Macmillan.
- Driessens, Olivier (2013). The Celebritization of Society and Culture: Understanding the structural dynamics of celebrity culture. International Journal of Cultural Studies, 16, 641-657.
- Ferris, Kerry (2007). The Sociology of Celebrity. Sociology Compass, 1, 371-384.
- Gamson, Joshua (1994). .Claims to Fame: Celebrity in Contemporary America. Berkeley, University of California Press.
- Leslie, Larry. Z. (2011). Celebrity In The 21 ST Century: a reference handbook, California, ABC-CLIO.
- Littler, Jo (2015). Celebrity in Toby Miller (ed) Routledge Companion to Global Popular Culture. ttps://www.researchgate.net/publication/344839626.
- Marshall, P. David (1997). Celebrity and Power: Fame in Contemporary Society, Minneapolis, MN: University of Minnesota Press.
- Nayar, N. (2009). Dictionary of Marketing Management Communication, sage publications.
- Rojek, chric (2004). Celebrity, London, Reaktion Books.
- Turner, Graeme (2014). Understanding Celebrity,Second Edition, Thousand Oaks, CA, Sage.
- Van Krieken, Robert (2019). Celebrity Society; the struggle for attention, Second Edition, Taylor & Francis Group, London and NewYork: Routledge.
مقدمه
پديدة «شهرت» و نامداري از گذشتههاي دور همواره در جوامع حضور داشته است. شناخته شدن نزد عموم و شناختهشدگي در طول تاريخ در اشکال مختلفي ظهور و بروز اجتماعي داشته است. شهرت دستاوردمحور تا پيش از قرن اخير بهعنوان شکل غالب و فراگير شناختهشدگي رواج داشته است. بر اين اساس، افرادي نظير جنگجويان و دليران، عالمان و رهبران ديني، مخترعان و فلاسفه، سياستمداران بزرگ، عابدان و زاهدان، بذل و بخششکنندگان، و هنرمنداني با استعدادهاي اصيل هنري بهعنوان چهرههاي مشهور در ميان عموم مردم مطرح بودند. مشخصة اصلي شهرت دستاوردمحور، ابتناي آن بر دستاوردهاي بزرگ و شايسته است. از اين منظر، جامعه و تاريخ همواره عرصة ظهور قهرمانان و نخبگاني بوده که شهرت همگاني آنها مديون موفقيتهاي بزرگ، تواناييهاي اصيل و نقش آنها در خيررساني به همگان است. در دورة مدرن، متأثر از عواملي همانند رشد عقلانيت ابزاري، گسترش شهرنشيني، تقسيم کار فزاينده و مهمتر از همه ظهور و گسترش رسانههاي جمعي، حضور اجتماعي شهرت دستاوردمحور بهعنوان شکل رايج و فراگير شناختهشدگي بهتدريج کمرنگ شد و سلبريتي بهعنوان شکل رايج و فراگير شناختهشدگي در جامعه شيوع يافت. سلبريتي برخلاف شهرت، بر حضور پرتکرار رسانهاي و فعاليتهايي با ظرفيت جلبتوجه مبتني است. فراگيري و گسترش تدريجي سلبريتي در کنار تحولات اجتماعي و فرهنگي نظير کاهش نقش اجتماعي دين سازمانيافته، افزايش جمعيت شهرنشين، افزايش رفاه و اوقات فراغت، رواج فرهنگ مصرفي به شکلگيري فرهنگ سلبريتي منجر شده است که بهواسطة آن سلبريتيها نقش الگويي برجستهاي در جامعه يافتهاند، پيگيري اخبار و مطالب مرتبط با سلبريتيها براي مخاطبان و بسياري از مردم مهم شده است، پرداختن به اخبار، فعاليتها و موضعگيريهاي سلبريتيها براي رسانهها مهم شده است و ارزشها، هنجارها و قواعدي نظير ديده شدن، شهرت يافتن، اظهار و افشاي داشتههاي خود در جامعه فراگير و نهادينه شده است.
گسترش روزافزون فرهنگ سلبريتي و پيامدهاي ناشي از آن نظير تبديل ديده شدن و شهرت يافتن به دلمشغولي همگاني، هويتيابي و تقليد چشمگير مخاطبان و هواداران از سلبريتيها و گسترش فزايندة تأثيرات اجتماعي، فرهنگي و سياسي سلبريتيها در زندگي اجتماعي، سبب شده است تا فرهنگ سلبريتي بهتدريج به يکي از عميقترين پديدههاي فرهنگي جامعة ايران بدل شود. بر اين اساس، فرهنگ سلبريتي از يکسو بر نوع نگرش و دستگاه ادراکي افراد تأثير ميگذارد؛ اينکه افراد چيزي را واقعي و حقيقت ميدانند که توسط سلبريتيها ابراز شود و يا بهگونهاي پرتکرار و مشاهدهپذير در جامعه مطرح شود؛ از سوي ديگر، فرهنگ سلبريتي در شکلگيري هويت نقش عميقي ايفا ميکند؛ يعني ادراک افراد از خود ايدئال، و نيز اينکه چگونه بايد باشند و عمل کنند را شکل ميدهد. بنابراين افراد خود ايدئال و موفقيت حقيقيشان را بر اساس اينکه تا چه اندازهاي توانستهاند نمايشي ديدپذير و جذاب از خود ارائه دهند، تفسير ميکنند؛ همچنين افراد آرمانها، مطلوبها و آنچه بايد بود را از سلبريتيها اخذ ميکنند و نيز رفتارهاي خود در زمينههاي مختلف همانند شيوة پوشش، شيوة صحبت کردن، شيوة ارتباط و تعامل با ديگران و... را با آنچه سلبريتيها تبليغ ميکنند، انطباق ميدهند. از طرفي، در فرهنگ سلبريتي، فعاليتهاي اجتماعي و سياسي سلبريتيها بر کنش اجتماعي و سياسي افراد تأثير ميگذارد، که ميتوان به مواردي از قبيل انتخابات رياست جمهوري سال 96، التهابات بازار ارز در سال 97، شکلگيري پويشهاي مردمي در جريان کمک به زلزلهزدگان و سيلزدگان اشاره کرد. با توجه به غلبة فرهنگ اسلامي در جامعة ايران و لزوم تنظيم اهداف، آرمانها، جهتگيريها، سياستگذاريها و کنشهاي افراد جامعه بر اساس مباني تضمينکنندة سعادت و کمال حقيقي انسانها يعني آموزههاي اسلام و نيز ربط و تأثير فرهنگ سلبريتي بر اموري همانند هويت و چگونگي کنش اجتماعي و سياسي که ارتباط وثيقي با موضوع سعادت و شقاوت انسانها دارد، اين سؤال مطرح ميشود که فرهنگ سلبريتي چيست و چه نقدهايي بر اساس ديدگاه اسلام بر آن وارد است؟
ازاينرو تحقيق حاضر بهطور مشخص به دنبال دستيابي به پاسخ اين پرسش است که فرهنگ سلبريتي چيست و چه نقدهايي از ديدگاه اسلام بر آن وارد است؟
مفهومشناسي پژوهش
1. شهرت
واژة «شهرت» (Fame) در ادبيات پژوهشي حوزة مطالعات شهرت داراي دو معناي عام و خاص ميباشد. شهرت در معناي عام آن به معناي شناخته شدن گسترده در ميان عموم است؛ بنابراين هر فردي که بهصورت گسترده و عمومي شناخته شود، اين مفهوم شهرت بر او صدق ميکند، حال، چه شهرت او بر اثر دستاوردي بزرگ و شايسته باشد، چه شهرت او بر اثر ويژگي و صفتي منفي باشد و يا شهرت او بر اثر حضور مداوم و پرتکرار در رسانهها باشد. واژة «شهرت» در معناي خاص خود مفهومي محدودتر و مقيدتر دارد و به شناختهشدگي گستردهاي اطلاق ميشود که در اثر دستاوردهاي بزرگ و شايسته حاصل شود (رولندز، 1396، ص35ـ43). افرادي نظير ابنسينا، حاجقاسم سليماني و... از مصاديق بارز شهرت در معناي خاص آن هستند.
2. ستاره
ستاره براي ارجاع به افرادي بهکار ميرود که بهوسيلة فعاليت هنري يا صنعت سرگرمي معروف شدهاند (لسلي، 2011، ص17). در واقع ستاره به کسي اطلاق ميشود که در يک رشتة خاص مثل بازيگري، موسيقي، خوانندگي يا ورزشي درخشيده است و توانايي و قابليتهاي بالاي او در آن زمينه باعث شده به معروفيت و شناختهشدگي گسترده دست يابد. در مطالعات حوزة شهرت، عمدتاً تا قبل از دهة 1990 تمايز روشني ميان ستاره و سلبريتي برقرار نميشد؛ اما بعد از اواخر دهة 1990 و اوايل دهة 2000 بود که ميان اين دو در اغلب مطالعات نظير کار مارشال: سلبريتي و قدرت، ترنر و ديگران: بازيهاي شهرت و روجک: سلبريتي، تمايز برقرار شد (ترنر، 2014، ص8). افرادي همچون علي پروين، داريوش ارجمند و محمد اصفهاني از مصاديق روشن ستاره هستند.
3. سلبريتي
واژة «سلبريتي» (Celebrity) اغلب در نسبت با شهرت دستاوردمحور فهم ميشود. با اين وجود، برخي انديشمندان تمايل دارند اين دو واژه را به يک معنا در نظر بگيرند. در ادبيات حوزة شهرت، گاه مراد از واژة سلبريتي، شکل جديدي از شناخته شدن است که متفاوت از شهرت دستاوردمحور ميباشد؛ و گاه مراد فرد مشهوري است که متصف به شهرت جديد شده است. آنچه در اين بخش به دنبال تبيين آن هستيم، سلبريتي بهعنوان شکل جديدي از شناخته شدن است که اغلب تحت عنوان شهرت رسانهمحور از آن ياد ميشود. در اين صورت، اگر شهرت رسانهاي او همراه با دستاورد قابل توجه باشد (همچون برخي شخصيتهاي رسانهاي ديني و خطبا و سرداران اسلام)، در زمرة قهرمانان و يا شهرت قرار ميگيرد وگرنه سلبريتي خواهد بود.
بسياري از انديشمندان «حضور پرتکرار رسانهاي» و بهعبارتي «حضور منظم در رسانهها» را مشخصة اصلي سلبريتي مطرح کردهاند (در اين رابطه ر.ک: بورستين، 1962؛ روجک، 2004؛ لسلي، 2011؛ دريزنس، 2013؛ ترنر، 2014؛ دفلم، 2017؛ ونکريکن، 2019). مراد از رسانه در اينجا، نه صرفاً رسانههاي جمعي؛ بلکه هر چيزي که امکان ديده شدن را فراهم سازد؛ همچون قهوهخانهها، کتابخانههاي عمومي و کافهها را شامل ميشود. در برخي تحليلها، گاه اين مشخصه با تعابير ديگري نظير «بسيار مورد گفتوگو بودن»، «دائماً ديده شدن» و «مشاهدهپذيري بالا» مفهومسازي شده است.
با ارجاع به مشخصة ذکرشده براي سلبريتي، برخي چنين نتيجه گرفتهاند که سلبريتي بهعنوان شهرت «رسانهمحور» در مقابل شهرت «دستاوردمحور» قرار دارد (کشمور، 1396). بااينحال، بررسي علل شهرت قهرمانان نشان ميدهد که شناخته شدن گستردة آنها همواره متکي به روشهايي براي انتشار نام و دستاوردهاي آنها بوده است (اليوت، 1401، ص34ـ35). بر اين اساس، تقابل ادراکشده ميان شهرت و سلبريتي با اين استدلال که شهرت صرفاً مبتنيبر دستاورد و سلبريتي صرفاً مبتنيبر حضور رسانهاي است، صحيح به نظر نميرسد.
گفتني است که شيوههايي که براي معرفي خود و ديده شدن منظم در رسانهها بهکار گرفته ميشود از خصيصة «جلبتوجه» برخوردار است (ونکريکن، 2019، ص64). در واقع اين شيوهها نيازمند مهارتهاي بياني و ارتباطي هستند، و بايد بهگونهاي بهکار بسته شوند که از ميان انبوه اطلاعات و دادههاي موجود در زندگي روزمرة انسانها، ظرفيت لازم براي جلبتوجه ديگران را داشته باشند و سطحي از جلب اعتماد و متقاعدسازي ديگران را موجب شوند. تلاش فراوان براي ديده شدن و شهرت يافتن در کنار رقابت فزاينده ميان سلبريتيها براي ديده شدن، بهتدريج برخي سلبريتيها را به سمت بهرهگيري از شيوههاي سطحي و نازل براي جلبتوجه مخاطبان سوق داده است. تأکيد بيش از حد برخي سلبريتيها نظير کيم کارداشيان و شرکتکنندگان در مسابقة برادر بزرگ، بر استفاده از شيوههاي سطحي و نازل براي ديده شدن، موجب ايجاد اين ذهنيت شد که سلبريتي اساساً هيچ دستاورد ويژهاي جز توانايي جلبتوجه عمومي ندارد (ترنر، 2014، ص3)؛ ازاينرو ميتوان نتيجه گرفت که سلبريتي خصيصهاي پيوستاري دارد و بهلحاظ مصداقي ميتواند از فردي که دستاوردي براي ارائه دارد تا فردي که هيچ دستاوردي جز توانايي جلبتوجه عمومي ندارد را شامل شود. افرادي نظير حسن ريوندي، محمدرضا گلزار، بهنوش بختياري، اميرحسين مقصودلو (امير تتلو) و دنيا جهانبخت از مصاديق بارز سلبريتي هستند.
پيشينة تحقيق
در رابطه با موضوع تحقيق حاضر، ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد:
حوريه بزرگ (1400) در رسالة دکتري خود با عنوان «صورتبندي مفهومي فرهنگ سلبريتي در ايران» به بررسي صورتبندي فرهنگ سلبريتي در ايران با تأکيد بر صفحات اينستاگرام زنان سلبريتي ايراني پرداخته است. ايشان در سه گام تلاش کرده است به مسئلة تحقيق پاسخ دهد. در گام نخست، با استفاده از روش توصيفي ـ تحليلي، به صورتبندي مفهومي فرهنگ سلبريتي در ادبيات جهاني پرداخته است. از ديد وي، «خودبرندسازي»، «خودبهينهسازي» و «خودافشاگري جنسي» مهمترين وجوه کنشگري در فرهنگ سلبريتي است؛ در گام دوم، فرهنگ سلبريتي بر اساس انديشة اسلامي بازخواني شده است. يافتهها در اين گام حاکي از آن است که فرهنگ سلبريتي، فرهنگ «شهوتِ شهرت» است که داراي ابعاد چهارگانه شهوت مال، شهوت شکم، شهوت عاطفي و شهوت جنسي است؛ در گام نهايي، مبتنيبر يافتههاي گامهاي پيشين، سه سلبريتي شامل «بهاره رهنما»، «بهنوش بختياري» و «دنيا جهانبخت» گزينش شده و با تحليل صفحات اينستاگرامي آنها، قواعد و راهبردهاي خاصِ سلبريتي شدن به سبک زنان ايراني استخراج و در قالب شبکة مضامين تبيين شده است. اين تحقيق از اين جهت که فرهنگ سلبريتي را مورد بررسي قرار داده و نيز به بررسي ديدگاه اسلام نسبت به فرهنگ سلبريتي پرداخته است، مشابهت نسبتاً بالايي با مسئلة تحقيق حاضر دارد. بااينحال، در اين تحقيق نيز همانند ساير تحقيقات، فرهنگ سلبريتي بهطور اجمالي و بدون توجه به جنبههاي مختلف آن مورد ارزيابي انتقادي قرار گرفته است.
حسين اسدي و احسان شاهقاسمي (1400) در مقالة «آسيبشناسي تأثير فرهنگ شهرت بر سبک پوشش جوانان از منظر اسلام» به بررسي آسيبهاي فرهنگ شهرت بر سبک پوشش جوانان از منظر اسلام پرداختهاند. اين تحقيق با مفروض پنداشتن فرهنگ شهرت بهعنوان پديدهاي که داراي سويههاي مثبت و منفي است، به بررسي آسيبهاي سوية منفي فرهنگ شهرت بر سبک پوشش جوانان از منظر اسلام پرداخته است. نتايج تحقيق نشان ميدهد که از ديدگاه اسلام فرهنگ شهرت چهار آسيب مهم براي سبک پوشش بهدنبال دارد: «جلوهگرايي»، «مصرفگرايي»، «مدگرايي» و «تغيير ارزشهاي اجتماعي پوشش». اين تحقيق نيز به اين جهت که به دنبال کشف ديدگاه اسلام دربارة فرهنگ سلبريتي است، با تحقيق حاضر مشابهت دارد، اما ازآنجاکه آسيبهاي فرهنگ سلبريتي بر سبک پوشش را مورد بررسي قرار داده است و بحث چنداني دربارة نقدهاي وارد بر فرهنگ سلبريتي در آن نشده است، با تحقيق حاضر متفاوت است.
اليوت (1391) در مقالة «بدنهاي پلاستيکي: تأثير فرهنگ سلبريتي بر افزايش جراحيهاي زيبايي» بر آن است که با رويکردي انتقادي، ميزان اثرگذاري فرهنگ سلبريتي در افزايش عملهاي جراحي زيبايي را بررسي کند. اين تحقيق با بهرهگيري از نظرية «تعامل اجتماعي» هورتون و وول و نيز نظرية «نزديکي در عين دوري» تامپسون، به دنبال ارزيابي انتقادي اثرگذاري ظاهر افراد مشهور بر هويتسازي، تقليد و تمايل عمومي در جامعه است. نتايج تحقيق نشان ميدهد امروزه فرهنگ مردمي و رسانهاي، توجه خود را از شخصيت افراد مشهور برداشته و متوجه اجزاي بدن و مصنوعات آنها کرده است. اين تحقيق، به جهت اتخاذ رويکرد انتقادي به فرهنگ سلبريتي با تحقيق حاضر مشابهت دارد، اما به دليل اينکه به ديدگاه اسلام نپرداخته است، با تحقيق حاضر متفاوت است.
هادي (1395) در مقالة «حکم اخلاقي "شهرتطلبي" از ديدگاه اخلاق اسلامي» به بررسي ديدگاههاي اخلاقپژوهان مسلمان دربارة شهرتطلبي پرداخته است. محقق در اين تحقيق تلاش کرده با بررسي حکم شهرتطلبي، مصاديق مجاز و غيرمجاز آن را مشخص نمايد.
مهدي رهبر (1387) در تحقيقي تحت عنوان «لباس شهرت» به بررسي حکم فقهي لباس شهرت پرداخته است. محقق در اين تحقيق به اين نتيجه رسيده است که بر اساس فتواي مشهور فقها، پوشيدن لباس شهرت بنابر احتياط واجب حرام ميباشد. اين دو تحقيق نيز اگرچه به بررسي ديدگاه اسلام دربارة شهرت پرداختهاند؛ اما به اين دليل که به بررسي فرهنگ سلبريتي نپرداختهاند، با تحقيق حاضر متفاوت ميباشند.
تمايز اين تحقيق با ساير تحقيقات در اين است که در پژوهشهاي پيشگفته، ارزيابي انتقادي فرهنگ سلبريتي از ديدگاه اسلام بهعنوان مسئلة اصلي مطرح نبوده است و هريک از تحقيقات تلاش کردهاند از منظري خاص، برخي جنبههاي موضوع را مورد تحليل و بررسي قرار دهند. اين پژوهش درصدد است تا ارزيابي انتقادي فرهنگ سلبريتي از منظر اسلام را بهعنوان موضوع اصلي مورد بررسي قرار دهد. بر اين اساس، تاکنون اثري منتشر نشده که نقدهاي وارد بر فرهنگ سلبريتي را از منظر اسلام مورد بررسي قرار دهد.
چيستي فرهنگ سلبريتي
«فرهنگ سلبريتي» (Celebrity Culture) يکي از مفاهيمي است که در عين ابهام فراوان بهگونهاي پرتکرار در تحليلها و تبيينهاي انديشمندان و نظريهپردازان حوزة شهرت بهکار رفته است. فرهنگ سلبريتي بهعنوان مفهومي تحليلي، به تحولي اشاره دارد که پيش از اين سابقه نداشته و در عصر حاضر بهويژه اوايل سدة 21 رخ داده است. امروزه شهرت اهميتي بيسابقه در زندگي روزمرة انسانها پيدا کرده است، سلبريتيها بهگونهاي فراگير در عرصههاي مختلف اجتماعي حضور دارند و رسانهها که تا پيش از اين، پرداختن به موضوعات و حواشي زندگي سلبريتيها را امري نازل و بيارزش ميدانستند، بهگونهاي مداوم و پرتکرار به اخبار و حواشي سلبريتيها ميپردازند.
فرهنگ سلبريتي در همهجا حاضر است و تبديل به بخش مهمي از زندگي روزمرة انسانها شده است (ترنر، 2014؛ نايار، 2009). کشمور بر همين اساس معتقد است:
چه خوشمان بيايد و چه نيايد، فرهنگ سلبريتي با ماست. اين فرهنگ ما را احاطه کرده و حتي به ما حمله ميکند. فرهنگ سلبريتي تفکرات ما و نيز روش برخورد، سبک و رفتارمان را شکل ميدهد و اين تأثير صرفاً به هواداران دوآتشة سلبريتيها محدود نميشود؛ بلکه همة افراد جامعه را دربر ميگيرد (کشمور، 1396، ص8).
شون ردموند (Redmond) سرشت فرهنگ سلبريتي را چنين توصيف ميکند:
سلبريتي مهم است؛ چون اينهمه در روش ارتباط گرفتن ما و در شناخت ما بهعنوان موجوداتي که با همديگر در جهان مدرن ارتباط ميگيريم اهميت دارد. فرهنگ سلبريتي روابط قدرت را در خود دارد، با شکلگيري هويت و انگاشتها از تعلقات مشترک پيوند دارد و در جريانهاي سود تجاري و در زمينهاي بينالمللي جريان دارد که در آن آدمهاي مشهور را بهعنوان کساني ميبينند که پايبند مرزهاي ملي يا چشماندازهاي جغرافيايي نيستند (اليوت، 1401، ص127).
ترنر در اين رابطه معتقد است:
حضور فراگير سلبريتي در همة رسانههاي تودهوار جهان مدرن، ما را بر آن ميدارد تا آن را يک پيشرفت نوين بدانيم، نه استمرار يک وضعيت قديمي. ديدپذيري فرهنگي بيش از حد سلبريتيها در جهان کنوني بيسابقه است و نقشي که شهرت در جنبههاي مختلف فرهنگ بازي ميکند گسترش يافته و چند برابر شده است (ترنر، 2014، ص4).
اگرچه توافق روشني در معناي فرهنگ سلبريتي وجود ندارد؛ اما «فراگيري سلبريتي و بسط منطق فرهنگي آن» از جمله مقولههايي است که بسياري از تحليلگران به آن اشاره کردهاند (روجک، 2004؛ ترنر، 2014؛ اليوت، 1401). در واقع فرهنگ سلبريتي مفهومي است براي اشاره به وضعيتي که طي آن سلبريتي بهگونهاي فراگير در عرصههاي مختلف اجتماعي نظير کسبوکار، تحصيل، تفريح و سرگرمي، مذهب، بهداشت و سلامت، سياست و هنر حضوري فعال دارد، به مناسبات و روابط ميان انسانها شکل ميدهد و از همه مهمتر در توليد و بازآفريني معاني فرهنگي نقشي فعال ايفا ميکند (دريسنز، 2013). مراد از منطق فرهنگي سلبريتي، ارزشها و هنجارهايي همانند ارزشمندي شهرت و ديده شدن، ارائة نمايش جذاب و ديدپذير و نوبودگي و بازنوآفريني مداوم است که بر فرايند توليد و انتقال معاني فرهنگي توسط سلبريتيها، سايه افکنده و آنها را تحت تأثير قرار ميدهد.
بنابراين فرهنگ سلبريتي مفهومي است که به بسط و نفوذ فزايندة سلبريتي و منطق فرهنگي آن در عرصهها و ساحتهاي مختلف حيات جمعي انسانها اشاره دارد و از همين جهت، برخي تحليلگران معتقدند واژة «فرهنگ» بهکاررفته در فرهنگ سلبريتي در معناي مرسوم و متعارف آن نيست؛ بلکه بيشتر براي اشاره به چالشها و نگرانيهايي است که فراتر از ارزشها، نگرشها، آدابورسوم و شيوة زندگي ممکن است در اثر تسخير ساختارهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي توسط سلبريتيها، ايجاد شوند (ونکريکن، 2019، ص2).
مؤلفههاي فرهنگ سلبريتي
با وجود اينکه در ابتدا چنين تصور ميشود که سلبريتي تنها مؤلفة فرهنگ سلبريتي است، اما بايد در نظر داشت، سلبريتي صرفاً بخشي از فرهنگ سلبريتي را شکل ميدهد. به بيان کشمور، سلبريتي کماهميتترين و درعينحال جالبترين جزء فرهنگ سلبريتي است (کشمور، 1396، ص2). بسياري از انديشمندان چهار مؤلفة محوري براي فرهنگ سلبريتي در نظر ميگيرند. بااينحال، در اينکه اين چهار مؤلفه کداماند، ميان انديشمندان اتفاق نظر وجود ندارد. گامسون چهار مؤلفة سلبريتي، مخاطبان، رسانهها و معانياي که در تعامل اينها برساخت ميشود را بهعنوان چهار مؤلفة اصلي فرهنگ سلبريتي در نظر ميگيرد (فريس، 2007). برخي ديگر، سلبريتيها، رسانهها، مخاطبان و صنعت توليد سلبريتي که متشکل از مديران، تبليغاتچيها و برخي عناصر رسانهاي است را بهعنوان مؤلفههاي اصلي فرهنگ سلبريتي ميدانند (داگلاس و مکدانل، 1401، ص11). در اينجا به پيروي از کشمور سلبريتيها، مخاطبان، رسانهها و ارزشها و هنجارها بهعنوان چهار مؤلفة اصلي فرهنگ سلبريتي در نظر گرفته شده است (کشمور، 1396، ص1ـ15). در ادامه به شرح هريک از اين مؤلفهها پرداخته ميشود.
1. سلبريتيها
سلبريتيها يکي از مهمترين مؤلفههاي فرهنگ سلبريتي شمرده ميشوند. اين مهم غالباً به دليل نقشآفريني گسترده و حضور چشمگير آنها در عرصهها و موقعيتهاي مختلف اجتماعي و بالاتر از آن، تبديل شدن سلبريتيها به الگوهاي نقشي است. از ديد ريچارد داير، سلبريتيها امروزه چيستي انسان بودن را مفصلبندي ميکنند؛ يعني تلقي خاصي که ما از شخص يا فرد داريم، همان تلقياي است که آنها ابراز کرده و به نمايش گذاشتهاند (Dyer, 1986, p. 7). بسياري از رفتارهاي ما در درون فرهنگ سلبريتي، تحت تأثير سلبريتيها شکل گرفته و ميگيرد. در واقع سلبريتيها با انتخابهاي خود گزينههاي ممکن اعم از خيالي و واقعي را براي مردم بازنمايي ميکنند و مردم نيز با همذاتپنداري، تقليد و اخذ گزينههاي مورد نظر سلبريتيها، خود را شبيه آنها ساخته و هويتشان را شکل ميدهند. به بيان کشمور، ما لباسهايي که سلبريتيها ميپوشند، ماشينهايي که ميرانند و خانههايي که دارند را ميبينيم و دوست داريم مانند آنها باشيم (کشمور، 1396، ص16).
سلبريتيها تلاش ميکنند تا با بهرهگيري از استراتژيها و روشهاي مختلف بهگونهاي مؤثرتر و بهتر ديده شده و توجه مخاطبان را به خود جلب کنند. تلاش براي ديده شدن و شهرت يافتن در کنار رقابت فزاينده ميان سلبريتيها براي بهتر ديده شدن، بهتدريج برخي سلبريتيها بهويژه سلبريتيهاي اينترنتي را به سمت بهرهگيري از شيوههاي سطحي و نازل براي جلبتوجه مخاطبان سوق داده است (روجک، 2004، ص28؛ کشمور، 1396، ص11ـ15).
2. مخاطبان
مخاطبان يکي ديگر از مؤلفههاي فرهنگ سلبريتي است، بهگونهاي که فرهنگ سلبريتي بدون مخاطبان قابل تصور نيست. در واقع ديده شدن و شهرت يافتن سلبريتي به تصديق مخاطبان وابسته است (روجک، 2004، ص20)؛ اينکه مخاطبان تمايل داشته باشند، کارها و فعاليتهاي سلبريتيها را پيگيري کنند، دربارة آنها صحبت کنند و از جزئيات زندگي آنها اطلاع يابند.
مخاطبان در فرهنگ سلبريتي معمولاً توجه خود را از امور مهم، دستاوردهاي بزرگ و موفقيتهاي برجسته تاحدي منصرف کرده و توجهشان را به اطلاعيابي، جستوجو و سخن گفتن از امور جزئي، حاشيهاي و مطالب جذاب و جنجالي دربارة زندگي شخصيت مورد علاقه خود معطوف ميدارند.
با اينکه در ابتدا چنين تصور ميشود که اين صرفاً سلبريتي است که بر مخاطبان تأثير ميگذارد؛ اما بررسيها نشان ميدهد که مخاطبان نيز بر روي سلبريتي کم و بيش تأثير ميگذارند. سلبريتي براي ديده شدن مداوم و حضور مکرر در رسانهها ناگزير است چيزهايي را عرضه کند که براي مخاطبان خوشايند و مورد پسند باشد و از اين منظر، سلبريتي نه خود واقعياش؛ بلکه اموري را عرضه ميکند که مورد علاقه و توجه مخاطبان قرار گيرد. بنابراين مخاطبان نه صرفاً نقشي منفعل؛ بلکه مشارکتي فعال و آگاهانه در فرهنگ سلبريتي بر عهده دارند (استيور، 1399، ص56).
مخاطبان فرهنگ سلبريتي، بهلحاظ پيروي و تبعيت از سلبريتيها همگي يکدست و همگن نيستند، بلکه از مخاطبان بيتفاوت که اهميت چنداني به سلبريتيها و اخبار آنها نميدهند تا مخاطبان معمولي، هواداران و هواداران دوآتيشه را شامل ميشود.
3. رسانهها
مراد از رسانهها در اينجا رسانههاي جمعي و اجتماعي مثل عکس، نقاشي، فيلم، مجله، روزنامه، راديو، تلويزيون، سينما، اينترنت و کانالها و شبکههاي اجتماعي است. رسانهها از يکسو، امکان و فرصت بيسابقهاي براي سلبريتيها، جهت اظهار وجود و نمايش خود براي عموم فراهم آوردهاند و از سوي ديگر، امکان جستوجو، سرک کشيدن، پيگيري کردن و اطلاع يافتن از اخبار و احوال سلبريتيها را براي عموم مخاطبان مهيا ساختهاند.
رسانهها توجه خود را در فرهنگ سلبريتي از بازنمايي اخبار و اطلاعات مهم و اساسي به مطالب حاشيهاي، جنجالي و روزمره منصرف کردهاند. آغاز اين چرخش را ميتوان به کار والتر ويتچل، ستوننويس روزنامه، مستند کرد. وي بازنمايي زندگي خصوصي افراد در روزنامهها را توسعه داد. در سال 1925، زمانيکه بيشتر سردبيران روزنامهها از ترس عبور از مرزها حتي از انتشار مطالبي همچون تولد قريبالوقوع يک فرد خودداري ميکردند، وينچل ستوني انقلابي را در روزنامه تأسيس کرد که در آن دربارة موضوعاتي همچون رابطة عاشقانه دو هنرپيشه، مريضي فلان گانگستر، در آستانه فوت بودن فلان شخصيت، زوجهاي در آستانه طلاق و دهها موضوع خرد ديگر که از ديد عموم پنهان بودند، گزارش تهيه ميکرد (Turner, 2014, p. 12).
4. ارزشها و هنجارها
ميل به «ديده شدن» و «ديدن» بهعنوان نيازي مکمل، بنيان هر نوع شهرتي را شکل ميدهد. ديده شدن بدون مخاطباني که به فرد توجه کنند و دربارة او صحبت کنند، معنا نمييابد؛ چه اينکه ديدن و توجه کردن بدون وجود چهرههايي که دستاوردهاي خود را اظهار کنند و به نمايش بگذارند، بيمعناست. همة ما بهطور فطري تمايل به ديده شدن، مورد توجه قرار گرفتن و شناخته شدن داريم، همانگونه که تمايل به توجه کردن، پيگيري کردن، بررسي و جستوجو کردن احوالات ديگران داريم. ديده شدن و ديدن سابقة بسيار طولاني در حيات جمعي ما انسانها دارند، اما بروز و ظهور اجتماعي آنها و نيز شدت و ضعف اهميت آنها در طول تاريخ متفاوت بوده است.
ديده شدن و ديدن در فرهنگ سلبريتي با دو نوع دگرگوني عمده همراه بوده است: اول اينکه ديده شدن و ديدن به يک ارزش اجتماعي فراگير و گسترده تبديل شده و بهصورت بيسابقهاي به دلمشغولي همگاني بدل شده است؛ دوم اينکه محتوا و مصداق ديده شدن و ديدن، از اطلاع يافتن، بحث و گفتوگو، پيگيري و جستوجو کردن دربارة دستاوردها و موفقيتهاي بزرگ و شايسته به اطلاع يافتن و بحث و گفتوگو دربارة وضعيتهاي زندگي روزمره ديگران، و نيز جزئيات و حواشي نه چندان مهم زندگي افراد تغيير کرده است. تتبع تاريخي نشان ميدهد که تا پيش از قرن اخير، عموم مردم علاقة چنداني به کسب شهرت نداشتند و شهرت و شهرتجويي غالباً جزو ارزشهاي دست چندم آنها بود؛ اما در سدة حاضر ديده شدن، شهرت يافتن و در معرض توجه بودن به ارزشي برتر در ميان عموم مردم تبديل شده است و اين وضعيت تا بدانجا پيش رفته که برخي گفتهاند: «زندگياي که ديده نشود، ارزش زندگي کردن ندارد» (Gamson, 2011, p. 1068). از سوي ديگر، آنچه در گذشته در فضاي عمومي رواج داشت، تلاش براي اطلاع يافتن از امور مهم و دستاوردهاي بزرگ و برجسته بود و مردم کمتر به جزئيات و حواشي زندگي بزرگان توجه ميکردند؛ اما امروزه اطلاع يافتن از جزئيات و حواشي زندگي ديگران به يکي از علايق و سرگرميهاي لذتبخش و جذاب عموم مردم تبديل شده است (کشمور، 1396، ص1ـ2).
علاوه بر ارزشهايي همانند ديده شدن و مورد توجه قرار گرفتن و نيز ديدن و توجه کردن، هنجارهايي نظير نوبودگي مداوم و ارائة نمايش جذاب جزو هنجارهاي فرهنگ سلبريتي ميباشند.
بر اساس توضيح فوق، ميتوان نحوة ارتباط ارزشها و هنجارها با سلبريتيها، مخاطبان و رسانهها را بهصورت ذيل ترسيم کرد.
ارزيابي انتقادي فرهنگ سلبريتي از ديدگاه اسلام
يکي از پيچيدگيهاي ارزيابي انتقادي فرهنگ سلبريتي بهعنوان پديدهاي نوظهور اين است که ما با يک پديدة همگن و يکدست مواجه نيستيم. اين پديده اشکال و مصاديق بسيار متکثر و متنوعي دارد و اين امر عرضة فرهنگ سلبريتي را به منابع اسلامي جهت اخذ نظر کلي و اتخاذ موضع انتقادي درخصوص آن را با پيچيدگي و ابهام مواجه ميسازد. يکي از پرسشهايي که ابتدا بايد ديدگاه اسلام را درخصوص آن جستوجو کرد، اين است که آيا جلوهنماييهاي سلبريتي و اساساً فرهنگ سلبريتي، مورد نهي اسلام است؟ يا اينکه تنها صورتهايي از آنکه تحت تأثير فرهنگ و شرايط اجتماعي غرب، بهگونهاي جهتدار تبلور يافتهاند و بهعنوان اشکال رايج اين پديده شناخته ميشوند، مورد نهي اسلام قرار دارند؟ ترديدي نيست که بررسي مبسوط منابع اصلي براي استنباط ديدگاه تفصيلي اسلام در اين خصوص نيازمند فراغت بيشتر و مجال گستردهتر است؛ اما بهطور اجمال ميتوان گفت که فرهنگ سلبريتي بهطورکلي و در همة اشکال و مصاديق آن مورد نهي اسلام نيست. البته ترديدي نيست که فرهنگ سلبريتي در اشکال کنوني و رايج آن به دليل اشتمال بر برخي انحرافات آشکار، مورد نقد جدي اسلام از منظر فقهي، اخلاقي و تربيتي قرار دارد. در ادامه به بررسي برخي از مواضع انتقادي اسلام به فرهنگ سلبريتي در اشکال رايج و امروزين آن ميپردازيم.
اصالت يافتن شهرت و ديده شدن
يکي از ارزشهاي فراگير در فرهنگ سلبريتي تلاش براي ديده شدن و شهرتيابي است. روشن است که صرف تلاش براي ديده شدن و کسب شهرت درصورتيکه وسيلهاي براي رسيدن به اهداف متعالي باشد، از ديدگاه اسلام نهتنها مذموم نيست؛ بلکه موجه هم است. آنچه مذموم و منهي است، اين است که تلاش براي ديده شدن و کسب شهرت، خود به هدف غايي و اصيل افراد تبديل شود.
با رجوع به منابع ديني مرتبط با موضوع شهرت ابتدا چنين به نظر ميرسد که شهرت يا شهرتيابي امري فينفسه مذموم و منفي است و به شدت مورد نهي قرار گرفته است؛ بهعنوان نمونه، امام صادق ميفرمايد: «الشهرة خَيرُها و شَرُّها في النّار» (کليني، 1407ق، ج6، ص455)؛ شهرت [شهرتيابي] چه خوب و چه بد آن، باعث ورود فرد به آتش جهنم ميشود. و در روايت ديگري از امام على نقل شده: «ما أرى شيئا أضَرَّ بِقُلوبِ الرِّجالِ من خَفْقِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِهِم» (ورامبنابيفارس، 1410ق، ج1، ص65)؛ براى دلهاى مردان چيزى زيانبارتر از شنيده شدن صداى كفشها در پشت سر آنها، نمىبينم. «شنيده شدن صداي کفشها در پشت سر انسان» کنايه از مشهور شدن فرد و گرد آمدن مريدان و هواداران فراوان در اطراف اوست. در مقابل اين دسته روايات، آيات و روايات ديگري وجود دارد که شهرت را مورد تحسين قرار دادهاند؛ براي نمونه، قرآن کريم در سورة انشراح يکي از نعمتهايي اعطايي به پيامبر اکرم را شهرت وي ميداند: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (انشراح: 4). علامه طباطبائي در تفسير اين آيه مينويسد:
«رَفع ذِكر» به اين معناست که آوازة کسي گسترده و فراگير شود؛ بهنحويكه نام او از همة نامها بلندتر باشد، و خداى متعال نام آن حضرت را چنين كرد. يكى از مصاديق رفع ذكر نام ايشان اين است كه خداى تعالى نام او را قرين نام خود كرد، و درنتيجه در مسئلة شهادتين كه اساس دين خداست نام او قرين نام پروردگارش قرار گرفت، و بر هر مسلمانى واجب كرد كه در هر روز در نمازهاى پنجگانه واجب نام آن جناب را با نام خداى تعالى بر زبان جارى سازد (طباطبائي، 1371، ج20، ص316).
در روايتي ديگر از پيامبر اکرم دربارة مردي که [براي آخرت خودش و نه براي خشنودي مردم] کاري را انجام ميدهد که موجب ستايش مردم ميگردد و درنتيجه مريد او ميشوند، فرمود: «تِلْكَ عَاجِلٌ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِين» (ابنبابويه، 1413ق، ص227)؛ اين همان بشارتي است که در دنيا به مؤمن داده شده است. بشارت مورد اشاره در روايت دلالت دارد بر اينکه شناخته شدن و محبوب شدن نزد مردم بهمثابة نوعي نعمت، عطيهاي الهي و فرصتي براي بندگي بيشتر تلقي شده است.
در وجه جمع ميان اين دو دسته گزارة ديني ميتوان بيان داشت که شهرت ذاتاً و بهعنوان يک موقعيت و سرماية اجتماعي مورد نهي اسلام نيست؛ چنانچه پيامبران الهي، برخي امامان معصوم و نيز برخي عالمان برجستة ديني با هدف اثربخشي در جامعه، هدايت مردم و رساندن آنها به سعادت، کموبيش از شهرت برخوردار بودهاند (فيض کاشاني، 1376، ج6، ص161)؛ ازاينرو آنچه مورد نهي اسلام است، حب شهرت يا شهرتطلبي با اهداف خاص است (نراقي، بيتا، ج2، ص210ـ213).
يکي از مهمترين چالشهاي فرهنگ سلبريتي اين است که ديده شدن و کسب شهرت در آن به يک هدف اصيل و غايي تبديل شده است؛ چيزي که امروزه در فرهنگ سلبريتي غربپايه بهروشني مشهود است. روشن است که شهرت درصورتيکه به هدف اصيل تبديل شود، عملاً هدف مورد نظر اسلام که قرب الهي و کسب رضاي الهي است به حاشيه ميرود و آنچه قرار بود وسيلهاي براي رسيدن ما به خداي متعال باشد، خود به هدف تبديل شده و به حجاب و زنجير ما در مسير تعالي تبديل ميشود (مطهري، بيتا، ج16، ص555ـ557).
سطحي شدن و مبتذل شدن فرهنگ
يکي ديگر از چالشها و آسيبهاي فرهنگ سلبريتي که بسياري از تحليلگران بدان توجه دادهاند، سطحي شدن و مبتذل شدن فرهنگ است. فرهنگ سلبريتي اساساً بر بنيان ديدن و ديده شدن استوار است و حصول اين نتيجه وابستگي تامي با انجام فعاليتهاي خاص با هدف جلبتوجه دارد. به بيان ديگر، يک فرد در اين فرهنگ زماني ديده ميشود و مورد توجه ديگران قرار ميگيرد که نمايشي ديدپذير و حضوري نمايان از خود ارائه کند و فعاليتهايي جذاب خلق نمايد. تلاش براي جلبتوجه ديگران بهتدريج فرهنگ و فعاليتهاي فرهنگي را به مجموعهاي از رفتارهاي نمايشي، سطحي و مبتذل سوق ميدهد؛ چراکه اين شخصيتها غالباً افرادي کمسواد و فاقد عمق فرهنگي بوده، و ميان خود آنها نيز براي جذب حداکثري مخاطبان و ديده شدن بيشتر رقابت وجود دارد؛ بر اين اساس، توسل به شيوههاي سطحي و نازل، آسانترين و کمهزينهترين راه براي جلبتوجه تودههاست.
ازاينرو صِرف حضور نمايان و جلوه کردن در ديد ديگران مورد نهي اسلام نيست؛ مگر اينکه اين جلوهنمايي بهصورت افراطي باشد؛ يعني همه چيز فداي جلبتوجه گردد. به بيان ديگر، جلوهنمايي مبتنيبر لذات زودگذر، آني و هوسآلود، مورد نهي اسلام است نه مطلق آن.
«تبرُّج» يکي از کليدواژههاي قرآني است که براي استنباط ديدگاه اسلام در اين خصوص قابل استناد است. قرآن کريم ميفرمايد: «وَ قَرْنَ فِي بُيوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الأُولَى» (احزاب: 33). طبق اين آيه زنان پيامبر از تبرج نهي شدهاند. علامه طباطبائي، تبرّج را به معناي آشکار شدن در ميان مردم تفسير کرده، چه اينکه بُرج، چيزي است پيدا براي همه (طباطبائي، 1371، ج16، ص309). مصطفوي ريشة اصلي تبرج را ظهور و جالب بودن ميداند؛ ظهوري که براي ديگران جلبتوجه ميکند. به همين اعتبار، به قصر مرتفع و ساختمان عالي و بزرگ بُرج اطلاق ميشود، و نيز به زني که خود را زينت داده و زيبا ساخته و محاسن و زيباييهاي خود را براي ديگران ظاهر کرده و در قلب آنها نفوذ ميکند، نيز بُرج اطلاق شده است (مصطفوي، 1385، ج1، ص242). مفسران و فقيهان به استناد همين آيه، حرمت تبرج زنان را استنباط کردهاند (مصطفوي، 1385، ج1، 243). بنابراين درصورتيکه زنان با قصد جلبتوجه و جلوهگري زينتهاي خود را آشکار کنند، عملشان مورد نهي اسلام است. گفتني است که تبرج مصاديق مختلفي دارد و به تبرج در پوشش منحصر نميشود. تبرج در سخن گفتن، راه رفتن و نگاه کردن نيز از مصاديق تبرج است. نکتة قابل توجه اينکه، آية تبرج، اگرچه در مورد تبرج زنان وارد شده؛ ولي با توجه به آيات ديگر بهويژه آية 35 سورة احزاب مشخص ميشود که تبرج اختصاصي به زنان ندارد و مردان نيز مشمول نهي از تبرج هستند (طباطبائي، 1371، ج16، ص313).
«لباس شهرت» نيز يکي ديگر از کليدواژههايي است که ميتوان از مفاد آن حرمت و نهي از جلبتوجه افراطي را استنباط نمود. مراد از لباس شهرت پوششي است که موجب تمايز فرد از ديگران و جلبتوجه بيشتر به او ميشود (رهبر، 1388). امام صادق دربارة لباس شهرت ميفرمايد: «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُبْغِضُ شُهْرَةَ اللِّبَاسِ» (کليني، 1407ق، ج6، ص455). طبق اين روايت خداي متعال پوشيدن لباسي که باعث جلبتوجه و تمايز فرد از ديگران ميشود را دوست ندارد؛ همچنين در نقل ديگري از امام حسين وارد شده است: «مَنْ لَبِسَ ثَوْباً يَشْهَرُهُ ـ كَسَاهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَوْباً مِنَ النَّار» (کليني، 1407ق، ج6، ص455). طبق اين روايت، کسي که لباسي را براي شهرت و متمايز شدن از ديگران بپوشد، خداي متعال روز قيامت لباسي از آتش را بر تن او ميپوشاند. طبق اين روايات، کسب شهرت از طريق روشهاي نازل، هيجاني، هوسآلود و لذتمحور مورد نهي قرار گرفته است؛ بنابراين نميتوان از هر روش و شيوهاي براي جلبتوجه ديگران بهره گرفت. در متون فقهي و فتاواي فقها نيز پوشيدن لباس شهرت به صراحت حرام شده است (رهبر، 1388).
آنچه امروزه بهويژه با ظهور شبکههاي اجتماعي و تلويزيون امکان تحقق يافته، بهرهگيري از انواع فعاليتها و شيوههاي مبتذل و ناپسندي است که صرفاً با هدف جلبتوجه ديگران بهکار گرفته ميشود و ازاينروي، فرهنگ سلبريتي به بستري براي صدور رفتارها و کنشهاي سطحي و مبتذل تبديل شده است؛ شيوههايي از قبيل بدننمايي يا بالاتر از آن عرياني کامل، بيان مطالب سخيف و نادرست، اما جالب و حساسيتبرانگيز، نمايش زندگي مترفانه افراد بيدرد (مثل نمايش وسايل لاکچري، تفريحات متنوع و عمدتاً غيرمجاز، خوردنيها و آشاميدنيهاي داراي ممنوعيت شرعي و مواردي از اين دست) را ميتوان در اين راستا نام برد.
جانشيني سلبريتيها به جاي قهرمانان
فرهنگ سلبريتي عرصة گستردهاي فراروي کنشگري سلبريتيها گشوده است. در اين فرهنگ، سلبريتيها امکان بيشتري براي ديدپذيري دارند، بسيار مورد توجه عموم مردم قرار ميگيرند، گفتار يا رفتار آنها تأثيرگذاري بالايي بر عمدة افراد جامعه دارد و از احترام، محبوبيت و منزلت بالايي در جامعه برخوردار هستند. سلبريتيها به شخصيتهاي الگويي تبديل شدهاند و نقش مهمي در هويتيابي مخاطبان ايفا ميکنند.
يکي ديگر از نقدهايي که از ديدگاه اسلام بر فرهنگ سلبريتي وارد است، اين است که برجستگي موقعيت و نقشآفريني مهم سلبريتيها در جامعه آنچنان فزوني يافته که عملاً قهرمانان و چهرههاي بزرگ را به حاشيه رانده است. اين نگراني وجود دارد که جامعه و فرهنگ که زماني عرصهاي براي قدرتنمايي، کنشگري و نقشآفريني قهرمانان بزرگ در عرصههاي علم، دين، اخلاق، ادبيات، هنر، جوانمردي، نظاميگري و سياست بود، به سلبريتيها واگذار شود؛ کساني که اساس فعاليتهاي آنها بر ابراز حالات و رفتارهاي سرگرمکننده، احساسي، خيالمحور و جذبکننده مبتني است.
با اينکه اسلام کاملاً با رفتارهاي سرگرمکننده، احساسي و خيالمحور سلبريتيها مخالف نيست؛ بااينحال، اسلام به دليل اهداف معنوي و متعالي مورد نظر خويش، عطف توجه به سعادت اخروي افراد که بالطبع از مجراي زندگي مؤمنانة آنها در دنيا حاصل ميشود و نيز تناسب معنادار شهرت دستاوردمحور با آموزهها و اهداف تربيتي اسلام، تأکيد ويژهاي بر شهرت دستاوردمحور، آن هم از نوع دستاوردهاي متعالي و ارزشي دارد. مطابق منطق اسلام همواره بايد مرز ميان قهرمان و سلبريتي حفظ شود و به شخصيت قهرمان با حفظ مراتب آنها اولويت داده شود. ازآنجاکه اعمال و رفتارهاي چهرههاي مشهور مورد توجه و تقليد بسياري از افراد جامعه قرار ميگيرد، نقش الگويي آنها رفتهرفته در جامعه برجسته ميشود و ايفاي اين نقش، عميقاً در هويتيابي اجتماعي آنها مؤثر است. ازاينرو آنچه از نظر اسلام مطلوب است، اينکه کساني در اين موقعيت قرار گيرند که داراي صفات پسنديده، دستاوردهاي مهم و شايسته و سزاوار تبعيت و تقليد باشد (مطهري، بيتا، ج2، ص378ـ379). خداي متعال در قرآن کريم حضرت رسول اکرم و حضرت ابراهيم را بهعنوان اُسوة حسنه معرفي کرده است (احزاب: 21؛ ممتحنه: 4). از سويي، همواره در طول تاريخ پيامبران، پيشوايان معصوم، عالمان برجستة ديني و انسانهاي وارسته تلاش کردهاند تا با دستيابي به موقعيت اجتماعي و اشتهار در جامعه بتوانند رسالت خود در هدايت و راهبري مردم را به انجام رسانند (فيض کاشاني، 1376، ج6، ص161). در هرحال، آنچه در فرهنگ سلبريتي مدرن جنبة آسيبي يافته، جانشيني سلبريتيها به جاي قهرمانان است.
تقليد کورکورانه
تقليد کورکورانه يکي ديگر از چالشهاي فرهنگ سلبريتي در ارتباط با مخاطبان اين فرهنگ است. مخاطبان و هواداران در فرهنگ سلبريتي همواره متأثر از سلبريتيها و غالباً بهصورت ناخودآگاه به تقليد از آنها روي ميآورند.
اصل تأثيرپذيري يا تقليد و تبعيت از سلبريتيها، فينفسه امري مذموم و منهي نيست؛ چراکه ممکن است اين تأثيرپذيري در جهت امور معقول و مطلوب صورت پذيرد. ترديدي نيست که رابطة عميق سلبريتي با مخاطبان بهعنوان يک فرايند فعال، بالقوه ميتواند زمينة يادگيري و انتقال برخي از باورها، ارزشها، نگرشها، خلقيات، هنجارها و رفتارها را براي افراد فراهم سازد. بيشک اگر اين عناصر واجد ارزش مثبت باشند، اين تقليد نيز از نظر اسلام مطلوب خواهد بود. آنچه از نظر اسلام مذموم و منهي است، اين است که اين تبعيت و پيروي اولاً بهصورت کورکورانه و منفعلانه بهوقوع پيوندد و ثانياً محتواي دريافتي از مجراي آن مذموم، انحرافي و آسيبي باشد. متأسفانه مقلدان گاه بهقدري شيفته اين شخصيتها ميشوند که حتي کارهاي ناپسند، ناهنجار و غيراخلاقي آنها را نيز با نگرش مثبت ارزيابي ميکنند.
قرآن کريم در برخي آيات، تقليد کورکورانه و بدون علم و تعقل را به شدت مذمت کرده است؛ براي نمونه در سورة شعراء، آيات 136ـ138، تقليد و پيروي کورکورانه از سنتهاي آبا و اجدادي از عوامل مهم نشنيدن سخنان پيامبران الهي و رويگرداني از حق معرفي شده است؛ همچنين در سورة اعراف، آية 28 از مشرکاني ياد ميکند که اعمال زشت و قبيح خود را به راه و رسوم موروث از آبا و اجداد خويش استناد ميدهند. آنها بهواقع کساني هستند که بدون هيچ نوع تأمل و تفکري، رفتارهاي موروثي نياکان خود را سرمشق قرار دادهاند. خداي متعال از اين نوع رفتار با بيانات مختلف نهي کرده است. امام علي نيز طبق روايتي ميفرمايد: «لا طاعة في معصية الله، إنّما الطاعة في المعروف» (ورامبنابيفارس، 1410ق، ج1، ص51)؛ در کاري که معصيت خداوند است از هيچکس و مقامي نبايد اطاعت کرد، اطاعت و پيروي تنها در خوبيها مجاز است. از اين روايت بهروشني استنباط ميشود که تقليد در کارهاي ناپسند و فاقد ارزش اخلاقي، بههيچوجه مجاز نيست؛ چه اينکه تقليد در کارهاي خوب و پسنديده، موجه و ممدوح است.
تقليد کورکورانه غالباً با انگيزههايي همچون عدم بلوغ فکري، شخصيتزدگي، سنتگرايي، علاقه شديد و تعصب به نياکان و گروهگرايي صورت ميگيرد (آخوندي، 1397، ص77ـ79). در ظاهر، عدم بلوغ فکري، شخصيتزدگي و گروهگرايي، از انگيزههاي اصلي تقليد کورکورانه در فرهنگ سلبريتي شمرده ميشوند. تقليد کورکورانه گاه با تشبه به چهرههاي مشهور در امور مختلف نظير نوع پوشش، مدل مو، نحوة صحبت کردن و يا فرم رفتار و... با هدف کسب شهرت، محبوبيت و اعتبار اجتماعي در جامعه صورت ميگيرد. گفتني است که تقليد از سلبريتيها و چهرههاي مشهور با اين انگيزه در فرهنگ سلبريتي شيوع بسياري دارد. اين موضوع بهويژه در ميان هواداران دوآتيشهاي که اصطلاحاً به پرستش سلبريتيها مشغولاند، بسيار مشهود است. بديهي است که تقليد در اين موارد و با اين انگيزهها مورد تأييد اسلام نيست و از آن نهي شده است.
طغيان و سرکشي
يکي ديگر از آسيبهاي فرهنگ سلبريتي، طغيان و سرکشي سلبريتيها و چهرههاي مشهور است. رواج و شيوع فرهنگ سلبريتي در جامعه شرايط و فرصتهاي استثنايي براي کنشگري سلبريتيها مهيا ميسازد. سلبريتيها با استفاده از اين موقعيت غالباً ميتوانند با مقامات سياسي در سطوح بالا وارد گفتوگوي خصوصي شوند، در موضوعات تخصصي و غيرتخصصي اظهار نظر کنند، حتي قادرند مطالب سطحي، نادرست و غيرمستند را از طريق رسانهها نشر دهند، با اتکا به هواداران دوآتيشه و انبوه مخاطبان خود، خواستههايي را در سطح ملي يا بينالمللي مطرح و مطالبه کنند، گاه ساعتها با هواداران پُرشور خود به گفتوگو و تبادل فکر و احساس بپردازند، با استقبال پرشور به اماکن عمومي و حتي خصوصي وارد شوند، غالباً خواستههاي خود را به سرعت و بدون معطلي در سازمانهاي اداري برآورده سازند و همواره با الصاق ويژگيهاي خداگونه از ناحية هواداران خود توصيف شوند. اين وضعيت استثنايي، غالباً سلبريتيها را به سرکشي، تکبر، خودشيفتگي و طغيان سوق ميدهد.
يکي از دلايلي که در روايات ديني از شهرت پرهيز داده شده، احتمال ابتلاي افراد مشهور به طغيان و سرکشي است. امام علي در روايتي ميفرمايد: «ما أرى شيئا أضَرَّ بِقُلوبِ الرِّجالِ من خَفْقِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِهِم» (ورامبنابيفارس، 1410ق، ج1، ص65). طبق اين روايت، تجمع هواداران بر گرد مشاهير، مشايعت و همراهي، تقاضا براي گرفتن عکس و امضاي يادگاري از آنها و در مواردي ابراز رفتارهاي ستايشگونه و پرستشگونه در مقابل آنها، نقش مهمي در به انحراف کشاندن و سرکشي و طغيان آنها دارد؛ همچنين در سورة علق، آيات ۶ـ۷، احساس استغنا و بينياز، يکي از عوامل طغيان و سرکشي انسان شمرده شده است. اساساً همينکه انسان خود را بينياز از خداي متعال احساس کند و موقعيت و وضعيت ممتاز فراهم آمده را که از نعمتهاي خداوند است، به خود استناد دهد، نوعي طغيان و سرکشي است. اين آسيب در فرهنگ غرب که خدا و دين به حاشيه رانده شده است و انسان در آن جايگاه محوري يافته است، بهروشني قابل ملاحظه است. به بيان ديگر، در فرهنگ غرب، به دليل ضعف فضايل اخلاقي، اساساً فيلترهاي دروني براي کنترل سلبريتيها يا اصلاً وجود ندارد، يا بسيار ضعيف عمل ميکند. احساس مقام خداگونگي بهويژه در ميان هواداران، آنها را از الزام به رعايت ارزشهاي اخلاقي غافل ساخته و تنها وجود برخي قوانين مدني و هنجارهاي پذيرفته شده است که ميتواند کنشهاي آنها را تحت کنترل درآورد. بنابراين در فرهنگ سلبريتي غربپايه، بروز اين نوع آسيبها دور از انتظار نيست. آموزههاي اسلامي افراد را از قرار گرفتن در چنين موقعيتهايي که استعداد بالايي براي انحراف دارند، برحذر داشتهاند، و در صورت دستيابي به چنين موقعيتهايي، آنها را به لزوم هوشياري، مراقبت، تذکر، توسل و محاسبه سفارش کردهاند.
گسترش فزايندة کنشهاي متظاهرانه
کنش متظاهرانه، کنشي اجتماعي است که با مشارکت و مدنظر قرار دادن ديگران انجام ميشود و دلالت بر نگرشي ناهمگون با نگرش واقعي فرد دارد، که البته پي بردن به اين ناهمگوني با پيچيدگي و دشواري همراه است. در اين نوع کنش فرد با انگيزة نفوذ و به قصد جلب نظر مثبت ديگران، از طريق گفتار و رفتار، معنايي را در ظاهر ايجاد ميکند که با آنچه در ذهن دارد، متفاوت است (انواري، 1399، ص65ـ66). بنابراين دو مؤلفة معنايي اصلي در کنش متظاهرانه وجود دارد: نخست، عدم تطابق رفتار ظاهري با نيت دروني؛ دوم، جلب نظر و توجه ديگران.
جلب نظر، علاقه و سليقه ديگران يکي از اهداف مهم در فرهنگ سلبريتي است. سلبريتيها و چهرههاي مشهور همواره تلاش ميکنند تا فعاليتهاي خود را بهگونهاي تنظيم کنند که براي مخاطبان و هواداران جذابيت داشته باشد و بتواند توجه آنان را جلب کند، و از سوي ديگر، مخاطبان نيز به افرادي توجه ميکنند که فعاليتهاي او ارزش توجه داشته و براي آنها جالب و جذاب باشد. شيوع فزايندة اين فرايند در فرهنگ سلبريتي سبب گسترش کنش متظاهرانه ميشود. سلبريتيها متأثر از ارزشها و هنجارهاي فراگير فرهنگ سلبريتي تلاش ميکنند عليرغم نيتها و انگيزههاي دروني، نمايشي مورد پسند و دلخواه ديگران را ارائه دهند. اين نوع کنشها غالباً بهصورت ابراز محبت زباني و نوشتاري، ابراز همدردي، انجام فعاليتهاي خيرخواهانه و بشردوستانه، احترام بيش از حد به خواست مخاطبان، بالا بردن جعلي دنبالکنندهها و لايک، نمايان ميشود.
يکي از کليدواژههايي که ميتوان از آن براي کشف ديدگاه اسلام دربارة کنش متظاهرانه بهره گرفت، «ريا» است. ريا در نظام اخلاقي اسلام مذموم و از جمله مهلکات عظيمه است که حرمت آن مورد اتفاق نظر علماست (نراقي، بيتا، ص613). آيات و روايات فراواني در منابع ديني دربارة نهي از ريا وارد شده است. خداي متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «يراؤُنَ النَّاسَ وَ لايَذْكُرُونَ اللهَ إِلاّ قَلِيلاً» (نساء: 142)؛ [منافقان] اعمال خود را به مردم مينمايانند و تنها به مقدار اندکي ياد خدا ميکنند. پيامبر اکرم در روايتي ميفرمايد:
إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الأَصْغَرُ قَالُوا وَ مَا الشِّرْكُ الأَصْغَرُ يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ الرِّيَاءُ يَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِذَا جَازَى الْعِبَادَ بِأَعْمَالِهِمْ اذْهَبُوا إِلَى الَّذِينَ كُنْتُمْ تُرَاءُونَ فِي الدُّنْيَا فَانْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمُ الْجَزَاء (ورامبنابيفارس، 1410ق، ج1، ص187)؛ همانا ترسناکترين چيزي که من بر شما از آن ميترسم، شرک کوچک است. پرسيدند: شرک کوچک چيست؟ فرمود: ريا، خداوند در روز قيامت زماني که حساب اعمال بندگان را رسيدگي ميکند، ميفرمايد: به نزد کساني برويد که در دنيا براي آنها عمل ميکرديد، آيا در نزد آنها ثوابي براي اعمال خود مييابيد؟
در روايت ديگري از حضرت وارد شده: «لايقبلُ الله تعالي عَملاً فيهِ مِثقالُ ذَرةٍ مِن رِياءٍ» (ورامبنابيفارس، 1410ق، ج1، ص187)؛ خداوند متعال عملي را که مثقالي ريا در آن باشد، قبول نميکند.
نتيجهگيري
فرهنگ سلبريتي بهعنوان يک پديدة نوظهور، توأمان داراي سويههاي مثبت و منفي متعددي است. با اين وجود سويههاي منفي اين پديدة متأثر از فرهنگ و ساختارهاي اجتماعي غرب، بسيار گستردهتر و عميقتر از سويههاي مثبت آن، بروز و ظهور يافته است. با اينکه فرهنگ سلبريتي بهعنوان يک فرهنگ عامهپسند با ظرفيت جذب و همراه کردن عموم مردم ميتواند کارکردهاي مثبتي در جهت تحقق برخي اهداف فرهنگي، اخلاقي و تربيتي مورد نظر اسلام داشته باشد، بااينحال، فرهنگ سلبريتي را به دليل اوصاف و جلوههاي منفي آن نميتوان بهعنوان يک فرهنگ همسو با اهداف تربيتي اسلام و مورد تأييد آن تلقي کرد. فرهنگ سلبريتي در صورتهاي امروزين آن با نقدهاي متعددي از سوي اسلام مواجه است که عبارتاند از: 1. تبديل شهرت به هدف نهايي؛ به اين معنا که پسند و خواست مردم بر رضايت الهي غلبه مييابد و موجب دوري از قرب الهي ميشود؛ 2. سطحي شدن فرهنگ؛ به اين معنا که منطق فرهنگي نازل و سطحي فرهنگ سلبريتي، فراتر از عرصة شهرت به ساير عرصههاي فرهنگي بسط و نفوذ مييابد؛ 3. جانشيني سلبريتي به جاي قهرمان؛ به اين معنا که سلبريتيها که مروج رفتارها و مسائل سطحي و عامهپسند هستند، به الگوهاي اجتماعي بلامنازع تبديل شده و در جامعه مرجعيت مييابند؛ درحاليکه از ديد اسلام قهرمانان با دستاوردهاي بزرگ و متعالي، شايسته اين جايگاه هستند؛ 4. تقليد کورکورانه؛ به اين معنا که فرهنگ سلبريتي به دليل ماهيت تودهواري که دارد، مخاطبان را به سوي تقليد و تأثيرپذيري ناآگاهانه، منفعلانه از سلبريتيها سوق ميدهد، که اسلام با اين نوع تقليد مخالف است؛ 5. طغيان و سرکشي؛ به اين معنا که فرهنگ سلبريتي به دليل فرصتهاي بيشماري که پيشروي سلبريتيها فراهم ميآورد، زمينة سرکشي، خودشيفتگي و طغيان آنها را مهيا ميکند؛ 6. گسترش فزايندة کنشهاي متظاهرانه؛ به اين معنا که پسندمحوري و جلب رضايت ديگران به يکي از ويژگيهاي بارز فرهنگ سلبريتي تبديل شده و اين مسئله زمينة صدور کنشهاي متظاهرانه براي جلب توجه و اعتماد ديگران را فراهم کرده است.
با توجه به مباني و اصول اسلام که هدف غايي آن تأمين سعادت حقيقي انسان از مجراي زندگي مؤمنانه است، چنين به نظر ميرسد که اسلام فرهنگ شهرت را با ويژگيهايي نظير بهرهگيري از شهرت بدون تبديل آن به هدف نهايي، اولويتبخشي به شهرت دستاوردمحور، اولويتبخشي به جذابيتهاي عقلاني در برابر جذابيتهاي احساسي و سطحي براي کسب شهرت، مرجعيت قهرمانان، عدم توصيه شهرت براي همه و مديريت و کنترل دروني و بيروني چهرههاي مشهور، بر فرهنگ سلبريتي ترجيح ميدهد. از اين منظر، نتايج اين تحقيق ميتواند با فراهم آوردن برخي زمينههاي شناختي و معرفتي، اتخاذ سياستهاي فرهنگي مطلوب در جهت گذار از فرهنگ سلبريتي به فرهنگ شهرت را تسهيل کند.
منابع
- قرآن کریم.
- آخوندی، حسن (1397). تقلید کورکورانه؛ آفت دینداری. معرفت، 27(247)، 69ـ79.
- ابنبابویه، محمد بن علی (1413ق). من لا یحضره الفقیه. ترجمۀ علیاکبر غفاری. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم.
- استیور، گیل (1399). روانشناسی شهرت. ترجمۀ احسان شاهقاسمی. تهران: سورۀ مهر.
- الیوت، آنتونی، (1391). بدنهای پلاستیکی: تأثیر فرهنگ شهرت بر افزایش جراحیهای زیبایی. سیاحت عرب، 108، 21ـ48.
- الیوت، آنتونی (1401). دستینۀ مطالعات شهرت راتلج. ترجمۀ احسان شاهقاسمی. تهران: سورۀ مهر.
- انواری، محمدرضا (1399). تحلیل فرهنگی ـ انتقادی کنش متظاهرانه مبتنیبر سیرۀ ارتباطی امام رضا. پایاننامۀ دکتری فرهنگ و ارتباطات. دانشگاه باقرالعلوم.
- بزرگ، حوریه (1400). صورتبندی فرهنگ سلبریتی در ایران. پایاننامۀ دکتری فرهنگ و ارتباطات. دانشگاه باقرالعلوم.
- داگلاس، سوزانجی، مکدانل، آندریا (1401). تاریخ شهرت؛ رسوایی، قهرمانان، هواداران؛ یک سده ستارگی. ترجمۀ احسان شاهقاسمی و زهرا مجدیزاده. تهران: انتشارات سورۀ مهر.
- رهبر، مهدی (1387). لباس شهرت. فصلنامة علوم انسانی و اسلامی، 7(1 و2)، 195ـ212.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1371). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: اسماعیلیان.
- فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (1376). راه روشن؛ ترجمة المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء. قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، مؤسسة نشر الاسلامیة.
- کشمور، الیس (1396). فرهنگ شهرت. ترجمة احسان شاهقاسمی. تهران: سورة مهر.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق). اصول کافی. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- مصطفوی، حسن (1385). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی.
- مطهری، مرتضی (بیتا). مجموعهآثار. تهران: صدرا.
- نراقی، احمد (بیتا). معراج السعادات. بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- نراقی، مهدی (بیتا). جامع السعادات. بیروت: اعلمی.
- ورام بن ابیفراس حلی (1410ق). تنبیه الخواطر و نزهة النواظر. قم: مکتبة الفقیه.
- ونلون، یوست (1388). تکنولوژی رسانهای از منظر انتقادی. ترجمة احمد علیقلیان. تهران: همشهری.
- هادی، اصغر، (1395). حکم اخلاقی «شهرتطلبی» از دیدگاه اخلاق اسلامی. پژوهشنامۀ اخلاق، 9(34)، 43ـ60.