راهبردهای مدیریت فرهنگی ـ اجتماعی پیامبر اکرم (ص) در مواجهه با یهودیان مدینه

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
با توجه به تصريح قرآن، مطالعات و بررسیهای صورتگرفته در تاريخِ حيات پيامبر، درمیيابيم يهوديان نقشی محوری عليه پيامبر داشتند. اهميت دوران حکومت پيامبر و شيوه عملکرد آن حضرت در مواجهه با يهوديان، اقتضا میکند تا رفتارهای پيامبر با يهوديان بررسی و تحليل گردد. يهوديان در صدر اسلام ازجمله ساکنان مؤثر حجاز و بهویژه مدينه محسوب ميشدند. آنان آیين خاصی داشتند؛ برخی حضرت محمد را پيامبر الهی و برخی ديگر نيز همچون عوام مردم، مبلغِ دينی جديد میشناختند.
بنا بر شواهد تاريخی، بسياری از ايشان ـ در ظاهر ـ از ابتدا با پيامبر دشمنی نداشتند. پيامبر نيز بنا بر رسالتشان، يعنی هدايت بشر و اتمام حجت در قبال يهوديان، در برخورد با آنان از ابتدا رويکردی تهاجمی نداشتند تا از تبديل يک مشکل بالقوه به مشکل بالفعل، يعنی دشمنی و لجاجت يهود در آينده جلوگيری نمايند. ايشان در مواجهه با يهوديان بنا به مقتضيات آن دوران، روشها و تعاملاتی با آنان داشتند؛ ازجمله انعقاد پيماننامه، تعيين جزيه، جنگ، صلح و مانند آن. اين روشها و تعاملات در شرايط گوناگون، ميتواند نمايانگر رويکردهای مديريتی پيامبر باشد. با کنار هم قرار دادن آنها میتوان به رفتارها و اقتضائات و شرايط آن زمان و راهبردهای پيامبر دست يافت.
يهوديان با بدعهدی، زمينه مواجهه با پيامبر را فراهم آوردند. آنان برای رسيدن به مطامع دنيوی و مهمتر از آن، برای از دست ندادن مرجعيت علمی و دينی خود در حجاز، ابتدا با پيامبر پيماننامه امضا کردند که با ایشان دشمنی نکنند؛ اما طولی نکشيد که پيمانشكنی آنان در حوزههای گوناگون منجر به مواجهه با پيامبر شد. بر اين اساس، لازم است به کارشکنیهای يهود در حوزه فرهنگی ـ اجتماعی اشاره شود تا علل رويارويی آنان با پيامبر روشن گردد:
الف. شبههافکنی يهود مدينه در مسائل اعتقادی؛ مانند نسبت دادن فقر به خدا (آلعمران: 181)، بازی گرفتن اصلِ دين (ر.ک: آلعمران: 72؛ ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 553)و ايجاد ترديد در مشرکان با ترجيح بتبرستی بر خداپرستی (ر.ک: نساء: 51؛ ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 562).
ب. تلاش برای ارتداد مسلمانان (آلعمران: 69)، کفر به پيامبر و تحريم افشای نشانههای نبوت (ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 547)، تحريف در تورات (ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 551)، تلاش برای به انحراف کشيدن پيامبر (ر.ک: مائده: 49؛ ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 567) و توبيخ نومسلمانان (ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 557؛ واحدی نيشابوری، 1383، ج 1، ص 66؛ مکارم شیرازی، 1374، ج 3، ص 56ـ57).
ج. انکار، انحراف و دشمنی؛ مانند انکار نبوت (ابنهشام، بيتا، ج 1، ص 564)، انکار قيامت (طباره، 1979، ص 37)، انحراف از توحيد (توبه: 30و31؛ مائده: 18؛ ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 564) و دشمنی با جبرئيل امين (ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 543).
مواجهه پيامبر با يهود دو نوع بود:
يکم. مواجهه مستقيم با يهود؛ مانند مواجهه نظامی با بنیقينقاع، بنینضير، بنیقريظه و خيبر.
دوم. مواجهه غيرمستقيم؛ يعنی گاهی پيامبر مستقيم با يهود درگيری نداشتند؛ اما يهوديان نقش توطئهگری عليه پيامبر را به صورت غيرمستقيم داشتند؛ مانند نقش آنان در جنگهای بدر، احد و احزاب. بنابراين، پژوهش حاضر هرچند برای برخی از راهبردهای اتخاذشده توسط آن حضرت، بهمثابه راهبرد استخراجشده از مواجهه مستقيم با يهود شاهدی ندارد؛ اما راهبردهای شناسايیشده دلالتها و تأثيراتی جدی در خصوص تنظيم روابط جامعه مسلمانان با يهود داشته است.
چون در جهان امروز، يهود و صهيونيسم جهانی در پی طرحريزی انواعِ فتنهها عليه امت اسلامی هستند، حکومتهای اسلامی نيز میتوانند با الگوگيری از سيره و روش پيامبر، راهبرد خود را در مناسبات و تعاملات با يهوديان عصر حاضر تعيين نمايند. ازاينرو، امروزه که نظام جمهوری اسلامی ايران بر مبنای دين اسلام پايهگذاری شده است، آگاهی از شيوه عملکرد مديريت راهبردی حکومت پيامبر در موفقيت نظام اسلامی ضرورت فراوانی پيدا میکند. بدینروی شيوههای مواجهه پيامبر با يهوديان، میتواند بهخوبی الهامبخش و تعيينکننده نوع مواجهه جمهوری اسلامی با يهوديان عصر حاضر باشد.
اين مقاله میکوشد با بهره جستن از آيات قرآن کريم، روايات اهلبيت و منابع تاريخی معتبر، به دلایل اين مواجههها دست يابد. سپس با استخراج شاخصهای مديريت راهبردی در منابع مديريتی بتواند با تطبيق رفتارهای پيامبر به اين شاخصها دست یابد. با توجه به تأکيد قرآن بر تعيين تکليف يهوديان، بهمثابه يک مسئله مهم و مبتلابه امت اسلامی، میتوان به نوعی، «بيانيه مأموريت» پيامبر در برخورد با يهود را استنباط نمود.
سپس میتوان با سنجش عوامل خارجی و محيطی، اعم از تهديدها و فرصتهای يهوديان و نقاط ضعف و قوت ايشان نسبت به جامعه اسلامی و در ادامه، بررسی سيره و بيان پيامبر، به اهداف بلندمدت و کوتاهمدت ايشان در مواجهه با يهود دست يافت و در نهایت، راهبرد پيامبر در مواجهه با يهود را تحليل نمود.
شيوه اين پژوهش در دستيابی به روش پيامبر شيوهای پسينی است؛ به اين معنا که به دنبال تحليل مجموعه رفتارها و واکنشهای پيامبر در برابر يهود است تا به راهبردهای فرهنگی ـ اجتماعی ايشان در مواجهه با يهوديان دست يابد. در اين روش میتوان راهبردهای پيامبر را بهمثابه الگوی مديريت راهبردی اسلامی، از باب عمل به آية «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب: 21)، در سطوح گوناگون مديريتی جمهوری اسلامی ايران به کار گرفت.
اين اثر در پی اين پرسش اساسی است كه پيامبر در برخورد با يهوديان، کدام راهبرد فرهنگی ـ اجتماعی را بهکار گرفتند؟
بررسیها نشان میدهد پژوهش روشمندی با موضوع «راهبردهای فرهنگی ـ اجتماعی پيامبر در مواجهه با يهوديان» صورت نگرفته؛ اما کتب، پاياننامهها و مقالاتی مشابه با عنوان و محتوای پژوهش حاضر وجود دارد؛ ازجمله کتاب پيامبر و يهود حجاز (صادقي، 1386) که به موضوعاتی همچون روابط دوستانه و انعقاد پيمانها و برخوردهايی غيرنظامی يهود، روابط خصمانه آنان، شامل جنگها و سريهها بهگونهای دقيق پرداخته است.
همچنين کتاب رسول خدا و يهود (عارف كشفي، 1395) در دو مرحله، تحليل گستردهای از کينهتوزی يهوديان و عوامل و انگيزهای آنها و جبههگيری ایشان در قبال رسول خدا صورت داده است. با وجود این، در هر دو اثر، از راهبردهای پيامبر در مواجهه با يهوديان سخنی به ميان نيامده است.
کتاب تحليلی بر عملكرد پيامبر در برابر يهود (جديد بناب، 1390) در فصل آخر، به مراحل مواجهه پيامبر خدا با کارشکنیهای يهود پرداخته؛ اما تفاوت آن با پژوهشِ حاضر در دستهبندی اين مراحل در قالب راهبردهای فرهنگی ـ اجتماعی پيامبر در مواجهه با يهود است.
شباهت مقاله «راهبرد پيامبر در برابر فتنههای يهوديان مدينه» (زماني محجوب، 1393)، با اثر پيشرو در ارائه راهبردهای پيامبر در مواجهه يهوديان مدينه است؛ اما وجه تمايز پژوهش حاضر در سنجش عوامل خارجی و محيطی، اعم از تهديدها و فرصتهای يهوديان و نقاط ضعف و قوت ايشان نسبت به جامعه اسلامی و در نهايت، ارائه راهبرد است. وجه نوآوری اين پژوهش در ترکيب مباحث مديريت راهبردی، استفاده از الگوی سوات (SWOT)، شناسايی، طبقهبندی و اولويتبندی راهبردهای فرهنگی اجتماعی پيامبر در مواجهه با يهوديان است که در هيچیک از نمونههای مذکور، چنين چیزی وجود ندارد.
روش تحقيق
ابتدا با نقبی به تاريخ اسلام و با واکاوی و شناخت علل، از چرايی مواجهه پيامبر با يهوديان سخن به ميان آمده است. سپس با استفاده از سوات (SWOT)، راهبردهای فرهنگی ـ اجتماعی پيامبر شناسايی، طبقهبندی و اولويتبندی شده تا راهبردهای مبتنی بر قرآن و سيره پيامبر به منظور استفاده حکومتهای اسلامی در مديريت جامعه اسلامی ارائه گردد.
«راهبردهای فرهنگی ـ اجتماعی پيامبر در مواجهه با يهوديان» موضوع مهمی است که اين تحقيق با روش «تحليل تاريخ» براساس محوريت تاريخنگاری قرآنی متأثر از تفسيرهای اَثری و با استفاده از قرآن بهمثابه منبع اصلی و همچنين مأخذ دست اول و برخی تحقيقات و مطالعات جديد در پی تحليل و کاوش آن است.
تبيين مفاهيم کليدی
«مديريت استراتژيک» شامل دو کلمه «مديريت» (Managment) به معنای اداره کردن و گرداندن (عميد، 1389، ص 927) و «استراتژيک» (Strattegic) به معنای سوقالجيشی و راهبردی است (همان، ص 112).
«مديريت استراتژيک» از لحاظ عملياتی اينگونه تعريف ميشود: «هنر و علم تدوين، اجرا و ارزيابی تصميمات وظيفهای چندگانه که سازمان را قادر ميسازد به هدفهای بلندمدت خود دست يابد» (فردآر، 1397، ص 24). راهبرد (استراتژي) نيز تصميماتی است که برای فرد يا شکار فرصتهای پيشرو بهنحوی دگرگونکننده و تحولآفرین اتخاذ ميشود (علیاحمدي و همکاران، 1382، ص 33).
«برنامهريزی استراتژيک» يکی از زيرمجموعههای مهم مديريت استرتژيک است که به شکلهای گوناگون و در قالبهاي متفاوت ارائه ميشود که متداولترين آن، الگوی «SWOT» نام دارد. اين الگو شامل بررسی نقاط قوت (Strength)، نقاط ضعف (Weakness)، فرصتها (Opportunity) و تهديدها (Threat) است و عنوان آن از حروف ابتدای اين چهار جزء گرفته شده است.
در الگوی «SWOT» دو نوع بررسی صورت میگيرد:
يکی بررسی درونی که دربرگيرنده قوتها و ضعفهای داخلی سازمان است و امکان يک ارزيابی دقيق از منابع و محدوديتهای سازمان را برای مديريت فراهم ميکند.
دوم کلنگری برنامهريزی استراتژيک که ايجاب میکند به محيط بيرونی سازمان نيز توجه شود. ازاينرو، مديريت پس از بررسی درونی به ارزيابی فرصتها و تهديدهای محيط بيرونی میپردازد. بررسی بيرونی مواردی همچون شرايط اقتصادی، سياسی و فرهنگی، موقعيت را برای مديريت مشخص ميسازد. هنر مديريت استراتژيک در آن است که بتواند بهترين ترکيب را که حاصل اين بررسیهاست، برای برنامهريزی بهدست آورد (الوانی، 1393، ص 61).
در الگوی «SWOT» پس از فهرست کردن هريک از عوامل داخلی و خارجی، از محل تلاقی هريک از آنها، استراتژیهای موردنظر حاصل میشود. بنابراين، همواره اين ماتريس منجر به چهار دسته استراتژی SO، ST، WO،WT میگردد (علیاحمدی و همکاران، 1382، ص 248ـ249). جزئيات اين روش تجزيه و تحليل در جدول (1) ذکر شده است:
جدول (1): تجزيه و تحليل SWOT
عوامل داخلی
عوامل خارجی فهرست قوتها (S) فهرست ضعفها (W)
فهرست فرصتها (O) ناحيه 1. راهبردهای تهاجمی يا گسترشی (SO): استفاده از فرصتها با استفاده از نقاط قوت ناحيه 3. راهبردهای محافظهکارانه (WO): استفاده از فرصتهای بالقوه نهفته برای جبران نقاط ضعف
فهرست تهديدها (T) ناحيه 2. راهبردهای متنوع يا رقابتی (ST): استفاده از نقاط قوت برای جلوگيری از تهديدها ناحيه 4. راهبردهای تدافعی يا پيشگيرانه (WT): به حداقل رساندن زيانهای ناشی از تهديدها و نقاط ضعف
طبق جدول مزبور، در حالت اول که سازمان از قوتهای درونی برخوردار است و محيط بيرونی نيز فرصتهایی را در اختيار سازمان قرار داده، بهترين شرايط برای بهرهبرداری وجود دارد و سازمان ميتواند از اين موقعيت نهايت استفاده را به عمل آورد.
در حالت دوم که سازمان دارای ضعفهايی است، اما محيط آماده بهرهبرداری نيست، مديريت بايد با تغيير در نوع خدمت يا کالای خود، از محيط مساعد استفاده کند و بر ضعفهای سازمان خود فائق آيد.
در حالت سوم که سازمان از قوتهای کافی برخوردار است، اما محيط مساعد نيست، بايد ترتيبی اتخاذ شود که تهديدهای محيط به فرصت تبدیل شوند و زيانی را متوجه سازمان نسازند.
در حالت چهارم که سازمان ضعف دارد و محيط نيز تهديدآميز است، سازمان بايد از فعاليت کنونی صرفنظر کند و در پی آن باشد که با محصولی متفاوت، در بازار ديگر به کار خود ادامه دهد (همان، ص 62ـ63).
در ادامه با استفاده از روش مزبور، راهبردهای فرهنگی ـ اجتماعی پيامبر در مواجهه با يهود بيان میگردد:
تحليل و ارزيابی عوامل
1. تحليل و ارزيابی عوامل داخلی
جدول (2): نتايج تجزيه و تحليل عوامل داخلی
عوامل داخلی وزن امتياز امتياز وزنی
قوّتها S1: قدرت تشکيل نظامهای اقتصادی، سياسی، اجتماعی، تمدنی و تأسيس نهادهای خاص توسط پيامبر 0.1 4 0.4
S2: اقتدار درونی امت اسلامی 0.05 3 0.15
S3: قدرت نظامی ـ اطلاعاتی 0.05 4 0.15
S4: خلاقيت و پويايی در مديريت و رهبری 0.2 4 0.8
S5: تقويت سطح علمی و فرهنگی مسلمانان 0.05 2 0.1
S6: ويژگیهای خاص پيامبر ازجمله عصمت و تمسک به وحی 0.2 4 0.8
جمع 0.65 2.4
ضعفها W1: خطر اعتقادی و نظامی برخی مسلمانان سادهانديش ناشی از جهل باقیمانده از دوران عصر جاهلی 0.05 2 0.1
W2: وضعيت نامناسب مالی و روحی مهاجران در سالهای نخستين هجرت 0.05 3 0.15
W3: يهودزدگی برخی مسلمانان 0.05 2 0.15
W4: سستعنصر بودن (نافرماني) برخی نيروهای نظامی مانند سرپيچی برخی مسلمانان در جنگ احد 0.05 4 0.2
W5: وجود منافقان در مدينه و همپيمانی با يهود 0.05 4 0.2
W6: نبود مکانی خاص برای دادوستد مسلمانان 0.05 4 0.2
W7: بافت قبيلهای، دينی و اختلافات قومی ميان اوس و خزرج 0.05 2 0.1
جمع 0.35 1.1
جمع عوامل داخلی 1 3.5
جمع امتياز وزنی در عوامل داخلی سازمان حداقل 1 و حداکثر 4 و ميانگين آنها 5/2 است. اگر نمره نهايی سازمان کمتر از 5/2 باشد؛ يعنی سازمان از نظر عوامل داخلی مجموعاً دچار ضعف است و اگر نمره نهايی بيشتر از 5/2 باشد بيانگر آن است که سازمان از نظر عوامل داخلی مجموعاً دارای قوت است. بنابراین در اينجا نيز نمره نهايی 5/3 بيانگر نقاط قوت بالای حکومت نبوی در مواجهه با يهوديان مدينه است.
2. تحليل و ارزيابی عوامل خارجی
جدول (3): نتايج تجزيه و تحليل عوامل خارجی
عوامل خارجي وزن امتياز امتياز وزنی
فرصتها O1: تاجر بودن يهوديان؛ فرصتی تجاری برای فروش کالاهای مسلمانان به روم / شام 0.05 2 0.1
O2: فرصت خداباوری و وحیباوری يهود در ترويج اسلام و مؤيد پيامبر بودن؛ مانند اسلام آوردن مخيريق 0.02 3 0.06
O3: باسوادبودن يهوديان و مشرکان؛ فرصتی برای بالابردن سطح علمی مسلمانان 0.03 2 0.06
O4: مناطق حاصلخيز (ازجمله خيبر و فدک) بهدستآمده از نقض پيمان يهوديان؛ فرصتی مناسب برای رونق اقتصادی مسلمانان 0.2 4 0.8
O5: غنایم (خمس يا غيرخمس) بهدستآمده از جنگ يا غي جنگ با يهود؛ فرصتی مناسب برای ساماندهی مناسبات مالی مسلمانان 0.2 4 0.8
O6: موقعيت جغرافيايی ويژه يثرب؛ يعنی واقعشدن در امتداد شاهراه تجارت، مجاورت با دريا و همچنين وجود حرهها، نخلستانها و چاههای فراوان 0.05 3 0.15
جمع 0.55 1.97
تهديدها T1: تهديدهای اعتقادی، کلامی و عرفانی يهود 0.1 4 0.4
T2: تهديدهای اقتصادی يهود 0.1 4 0.4
T3: تهديدهای فرهنگی يهود 0.1 4 0.4
T4: عناد و خصوصيات درونی اخلاقی و شخصيتی يهوديان 0.05 4 0.2
T5: تهديدهای نظامی، امنيتی و سياسی يهود 0.1 3 0.3
جمع 0.45 1.7
جمع عوامل خارجی 1 3.67
جمع امتياز وزنی در عوامل خارجی سازمان حداقل 1 و حداکثر 4 و امتياز متوسط برای سازمان 5/2 است. امتياز 4 برای سازمان نشاندهنده واکنش عالی سازمان در استفاده از فرصتها و به حداقل رساندن اثر تهديدهاست. همچنين امتياز 1 نشان میدهد که استراتژیهای موزون سازمان در استفاده از فرصتها و پرهيز از تهديدها توانمند نبوده است. در اينجا نيز نمره نهايی 67/3 بيانگر استفاده حکومت نبوی از فرصتها و به حداقل رساندن اثر تهديدها در مواجهه با يهوديان مدينه است.
راهبردهای فرهنگی ـ اجتماعی
يکم. راهبرد «دستيابی به استقلال فرهنگی»
مهاجرت مسلمانان و بافت جمعيتی مدينه، پيامبر را با مشکلات خاصی روبهرو کرد. دو قبيله اوس و خزرج از جنوب عربستان به شمال مهاجرت کرده بودند و در مدينه و بومگاههای اطراف آن سکونت داشتند (ابنحزم، 1403ق، ص 330و386؛ ابنهشام، بيتا، الجزءالثاني، ص 2). ديگر ساکنان مدينه تعداد قابلتوجهی از قبايل يهودی بودند که در مدينه زندگی میکردند (جواد، 1413ق، ص 519و522). ازهمينرو، تهديدهای فرهنگی و اعتقادی يهود در کنار تنوع قومی و فرهنگی جامعه مدينه، پايهريزی نظام فرهنگی مستقلی برای اسلام و مسلمانان را با چالش مواجه کرد. پيامبر با استفاده از نقاط قوتی ازجمله «اقتدار درونی امت اسلامی»، «خلاقيت و پويايی مديريت و رهبری» و «ويژگیهای خاص پيامبر» ازجمله عصمت و تمسک به وحی، موفق شد با انتخاب راهبردی هوشمندانه، به تدريج، مسلمانان را به استقلال فرهنگی برساند تا مسلمانان را از آسيبهای ناشی از وابستگی به يهود و ديگر فرهنگها بازدارد؛ راهبردی که شايد در ابتدا پيشگيرانه بود، اما در نهايت به راهبرد گسترشی تبديل شد، بهگونهایکه در سالهای اواسط هجرت، با فتح مکه، گرايش به اسلام فزونی يافت. جزئيات انتخاب اين راهبرد، در جدول (4) ذکر شده است:
جدول (4) راهبرد دستيابی به استقلال فرهنگي
حوزه راهبرد نوع راهبرد نحوه دستيابی به راهبرد علت انتخاب راهبرد تاکتيک تکنيک
فرهنگی - اجتماعی دستيابی به استقلال فرهنگي تهاجمی و گسترشی (SO) «اقتدار درونی امت اسلامي»، «خلاقيت و پويايی در مديريت و رهبری»و «ويژگیهای خاص پيامبری» برای جلوگيری از تهديدهای فرهنگی و اعتقادی پيامبر با استفاده از برخی نقاط قوت ازجمله «اقتدار درونی امت اسلامی»، «خلاقيت و پويايی در مديريت و رهبری» و «ويژگیهای خاص پيامبری» ازجمله عصمت و تمسک به وحی موفق شدند با انتخاب راهبردی هوشمندانه، به تدريج، مسلمانان را به استقلال فرهنگی برسانند تا از آسيبهای ناشی از وابستگی مسلمانان به يهود و ديگر فرهنگها جلوگيری کنند. تاکتيک اول: هويتبخشی به مسلمانان از طريق اثبات نبوت، حقانيت و جاودانگی دين اسلام و کفر يهود الف. اثبات نبوت و رسالت جهانی خويش
ب. اثبات کفرورزيدن گروهی از يهوديان به قرآن و معجزه بودن قرآن
ج. اثبات حقانيت و جاودانگی دين اسلام
تاکتيک دوم: هويتبخشی به جامعه اسلامی با تغيير يا بهکارگيری ابزارها، نهادها و نمادهای فرهنگی الف. بهرهگيری از قرآن در معرفی و رسواسازی يهود
ب. استفاده از نمادها: اذان و اقامه
ج. درخواست تغيير نماد: تغيير قبله
تاکتيک سوم: ايجاد هويتِ واحدِ فرهنگی از طريق مرزبندی اعتقادی با يهوديان الف. ايجاد سؤال
ب. بهرهگيری از آيات قرآن
تاکتيک اول: هويتبخشی به مسلمانان از طريق اثبات نبوّت، حقانيت و جاودانگی دين اسلام و کفر يهود
يهوديان براساس بشارتهای تورات برای درکِ پيامبر آخرالزمان، به مدينه مهاجرت کردند. آنان در بحث و گفتوگوهای خود به مشرکان و ديگران ميگفتند: برای ما پيامبری خواهد آمد که موجب برتری ما بر شما خواهد شد. اما بعد از هجرت ايشان به مدينه، با آنکه نشانههای پیامبر اکرم را موافق با گفتههای تورات يافتند، کفر ورزيدند. گروهی از يهوديان با تحريف تورات، سوءاستفاده از کلمات قرآن، تمسخر و استهزای مسلمانان، عليه پيامبر و دين اسلام شبههپراکنی میکردند تا اذهان مسلمانان را در يافتنِ يک هويت مستقل دچار تزلزل و در نتيجه، پشيمانی از انتخابِ اسلام کنند. ازاينرو، تحريف در تورات، تخريب شخصيت و انکار نبوت پيامبر و زيرسؤال بردن معجزه ايشان ازجمله شيوههای يهوديان در ممانعت از شکلگيری هويتِ مستقل برای مسلمانان بود. بدينروی، پيامبر در مقابل حجم بالای شبههها و تحريفهای صورتگرفته توسط آنان با تمسک به آيات قرآن، نبوت خويش، جاودانگی قرآن و دين مبين اسلام را به اثبات رساندند و علاوه بر خنثاسازی جنگ نرم يهوديان، مسلمانان را در يافتنِ هويتِ اسلامی و دستيابی به استقلال فرهنگی موفق ساختند.
«سوءاستفاده از الفاظ قرآن» ازجمله تحريفات يهود عليه پيامبر بود. در اينباره خداوند در آيه 46 سورة «نساء» میفرمايد: «مِنَ الَّذِينَ هَادُواْ يحُرِّفُونَ الْكلَمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَ يقُولُونَ سمَعْنَا وَ عَصَينَا وَ اسمْعْ غَيرَ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا لَيّاً بِأَلْسِنَتهِمْ وَ طَعْناً فی الدِّينِ وَ لَوْ أَنهَّمْ قَالُواْ سمَعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اسمْعْ وَ انظُرْنَا لَكاَنَ خَيرْاً لَهمْ وَ أَقْوَمَ وَ لَكِن لَعَنهَمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَايؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلا»؛ برخی از كسانی كه يهودیاند حقايق [كتاب آسمانی] را [با تفسيرهای نابجا و تحليلهای غلط و ناصواب] از جايگاههای اصلی و معانی حقيقیاش تغيير ميدهند، و [به ظاهر به پيامبر] ميگويند: [دعوتت را] شنيديم و [به باطن ميگويند:] نافرمانی كرديم و [از روی توهين به پيامبر بر ضد او فرياد میزنند: سخنان ما را] بشنو كه [ای كاش] ناشنوا شوی و با پيچ و خم دادن زبان و آوازشان و به نيت عيبجويی از دين [به آهنگی، كلمه] «راعنا» [را كه در عربی به معنای «ما را رعايت كن» است، تلفظ ميكنند كه برای شنونده، «راعيناً» ـ كه معنايی خارج از ادب دارد ـ تداعی میشود]. و اگر آنان [به جای اينهمه اهانت، از روی صدق و حقيقت] ميگفتند: شنيديم و اطاعت كرديم و [سخنان ما را] بشنو و به ما مهلت ده [تا معارف اسلام را درك كنيم] قطعاً برای آنان بهتر و درستتر بود؛ ولی خدا آنان را بهسبب كفرشان لعنت كرده است. پس جز عده اندكی ايمان نمیآورند.
در تفسير آيه مذکور آمده است: يکی از فعاليتهای يهود تحريف حقايق و فرامين الهی بود. از اين طريق، پيامبر و مسلمانان را به سخره میگرفتند (طبرسی، 1372، ج 3، ص 86). بنابراين، يهوديان علاوه بر تحريف حقايق، اقدام به استهزای مسلمانان میکردند تا با انجام علميات روانی و تضعيف روحيه مسلمانان، مانع شکلگيری هويتی مستقل برای آنان شوند.
خداوند در آيه 104 سورة «بقره» با افشای توطئه آنان، میفرمايد: «ياأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ انظُرْنَا وَ اسْمَعُواْ وَ لِلْكَفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيم»؛ ای كسانی كه ايمان آوردهايد! [هنگام سخن گفتن با پيامبر] مگوييد: «راعنا» [يعني: در ارائه احكام، اميال و هوسهای ما را رعايت كن] و بگوييد: «انظرنا» [يعني: مصلحت دنيا و آخرت ما را ملاحظه كن]، و [فرمانهای خدا و پيامبرش را] بشنويد. و برای كافران عذابی دردناك است.
در شأن نزول آيه فوق از ابنعباس (68ق) نقل شده است: «در صدر اسلام، هنگامی كه پيامبر مشغول بيان آيات و احكام الهی بودند، مسلمانان گاهی از ایشان میخواستند كمی با تأنی سخن بگويد تا بتوانند مطالب را بهتر درك كنند. آنها برای اين درخواست، جمله «راعنا» را كه از ماده «الرعی» به معنای «مهلت دادن» است، بهكار میبردند. يهود همين كلمه «راعنا» را كه از ماده «الرعونه» که به معنای «كودنی» و «حماقت» است، برای سبّ يكديگر استعمال ميكردند. هنگامی كه اين كلمه را از مسلمانان شنيدند، آن را دستاويز قرار دادند و با استفاده از اين جمله، پيامبر و مسلمانان را استهزا میكردند. ازاينرو، آيه فوق نازل شد و برای جلوگيری از سوءاستفاده يهود، به مؤمنان فرمان داد: به جای جمله «راعنا» از جمله «انظرنا» كه همان مفهوم را دارد، استفاده كنند (طبرسی، 1377، ج 1، ص 69).
تخريب شخصيت پيامبر و انکار نبوت ايشان يکی ديگر از اقدامات يهوديان عليه مسلمانان بود. يهوديان نهتنها اسلام را نپذيرفتند، بلکه در مقابل پيامبر موضع گرفتند و کوشیدند با تخريب پیامبر، شخصيت ايشان را نزد مسلمانان خدشهدار نمايند. خداوند در آية 101 سورة «بقره»، يهوديان را سرزنش ميکند و میفرمايد: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَايعْلَمُون»؛ و زمانی كه فرستادهای از سوی خدا به سويشان آمد كه تصديقكننده كتابی است كه با آنان است، گروهی از آنان كه [دانش] كتاب به آنان داده شده بود [با كمال گستاخی] كتاب خدا را پشت سر انداختند [و با آن به مخالفت برخاستند]، گويی نميدانند [كه كلام خداست].
ازاينرو، پیامبر با اثبات نبوّت و رسالت جهانی خود، با بيان کفرورزيدن گروهی از يهود به آيات قرآن و همچنين اثبات حقانيت اسلام، به مواجهه فرهنگی يهود پاسخ دادند. هويتبخشی به مسلمانان توسط پیامبر با سه تکنيک انجام شد:
الف. اثبات نبوت و رسالت جهانی خويش
در حديثی از امام حسن مجتبی اينچنين آمده است: عدهای از يهود نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای محمد، گمان ميکنی فرستاده خدايی و همانند موسی بر تو وحی فرستاده میشود؟! پیامبر كمی سكوت كردند، سپس فرمودند: آری. من سيد فرزندان آدم هستم و به اين افتخار نمیكنم. من خاتم پيامبران و پيشوای پرهيزگاران و فرستاده پروردگار جهانيانم. آنها پرسیدند: به سوی چه كسی: به سوی عرب يا عجم يا ما؟ خداوند آيه «قُلْ ياأَيهَا النَّاسُ إِنی رَسُولُ اللَّهِ إِلَيكُمْ جَمِيعاً» (بگو من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم) را نازل كرد و پیامبر فرمود: رسالت من بر تمام جهانيان است (فيض كاشانی، 1415ق، ج 2، ص 244).
ب. اثبات کفرورزيدن گروهی از يهوديان به قرآن و معجزه بودن قرآن
متزلزل ساختن جايگاه قرآن يکی از اقدامات يهود به منظور ممانعت از شکلگيری هويتِ مستقل برای مسلمانان بود. ازاينرو، گروهی از آنان با کفرورزيدن به آيات قرآن در تلاش بودند تا مرجعيت و معجزه بودن آن را زيرسؤال ببرند و مسلمانان را دچار شک و ترديد کنند. پیامبر نيز برای خنثا ساختن نقشه شوم آنان، با بيان آيات 70و71 سورة «آلعمران»، خطاب به طایفهای از يهود میفرمايد: «يا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِاياتِ اللَّهِ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُون يا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ ای اهل كتاب! چرا به آيات خدا [در تورات و انجيل درباره اوصاف پيامبر اسلام] كفر میورزيد، درحالیكه خودتان گواهی ميدهيد [كه اين آيات از سوی خدا نازل شده است؟] ای اهل کتاب! چرا درحالیکه [به حقايق و واقعيات] آگاهيد، حق را به باطل مُشتبه ميکنيد و حق را پنهان ميداريد [تا مردم گمراه بمانند؟!]
در شأن نزول آية شريفه آمده است: چون پیامبر نماز صبح را به طرف بيتالمقدس (قبله يهوديان) و نماز ظهر را به سوی كعبه خواندند، طایفهای از يهود گفتند: شما يهوديان ايمان بياوريد به وحی و دستوری كه صبح نازل شد؛ يعنی به نماز خواندن رو به بيتالمقدس، و كفر بورزيد به حكمی كه در آخر روز نازل شد؛ يعنی نماز خواندن به طرف كعبه.
مؤيد ديگرش آن است كه بعد از اين سخن، آنگونه كه قرآن حكايت نموده، گفتند: «وَ لاتُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ» (آلعمران: 73)؛ يعني: به كسانی كه از دين شما پيروی نميكنند، اعتماد نكنيد، و به دين ايشان ايمان نياوريد و به ايشان نگویيد كه در تورات ما بشارت به دين شما و علائم پيغمبر شما آمده است. همچنين نگویيد که تورات خبر داده است كه قبله از بيتالمقدس به كعبه برمیگردد (طباطبائی، 1417ق، ج 3، ص 405).
بنابراين، پیامبر با بيان کفرورزيدن گروهی از يهود به آيات قرآن و معجزه بودن قرآن، علاوه بر اثبات حقانيت قرآن در تورات، مسلمانان را نسبت به نيت سوء يهود آگاه نمودند و قرآن را مايه هويتبخشی مسلمانان قرار دادند.
ج. اثبات حقانيت اسلام و جاودانگی آن
ادعای برتر بودن دين يهود بر دين اسلام يکی ديگر از اقدامات يهود در جهت هويتزدايی از مسلمانان بود. آنان به خاطر توهم برگزيدگی و برتری دائمی خود بر ساير اديان، خود را برتر از اسلام و حق را با دين يهود میدانستند. قرآن در آيه 47 سورة «بقره» به موضوع برتری يهود اشاره کرده، میفرمايد: «يا بَنی إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتی الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَيكمُ وَ أَنی فَضَّلْتُكُمْ عَلی الْعَالَمِين»؛ ای بنیاسرائيل! نعمتهای مرا كه به شما عطا كردم و اينكه شما را بر جهانيانِ [زمانِ خودتان] برتری دادم، ياد كنيد.
اشاره قرآن به موضوع برتری بنیاسرائيل در آيه شريفه، دليل برتری ذاتی آنان برای تمام دورانها نیست، بلکه يک برتری نسبی بود و در دوره فرعون، خداوند بر بنیاسرائيل منت نهاد و آنان را بر فرعونيان برتری داد.
پیامبر برای هويتبخشی به مسلمانان در پاسخ به فخرفروشی برخی يهود، با تمسک به وحی الهی میفرمايند: «كُنتُمْ خَيرْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكاَنَ خَيرْا لَهُم مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثرَهُمُ الْفَاسِقُون» (آلعمران: 110)؛ شما بهترين امتی هستيد كه پديدار شدهايد؛ به كار پسنديده فرمان میدهيد و از كار ناپسند بازمیداريد و به خدا ايمان میآوريد. و اگر اهل كتاب ايمان میآوردند قطعاً برایشان بهتر بود. برخی از آنان مؤمن و بيشترشان فاسقاند.
اين آيه در شأن ابنمسعود و ابیبن كعب و معاذبن جبل و سالم مولی حذيفه نازل شد و علتش آن بود كه دو يهودی (مالكبن ضيف و وهببن يهودا) به آنان گفتند: دين ما از آنچه ما را بدان دعوت میكنيد، بهتر است و خود ما هم بهتر از شمایيم. اين آيه در جواب آنان نازل شد (واحدی نيشابوری، 1383، ج 1، ص 66).
تاکتيک دوم: هويتبخشی به جامعه اسلامی با تغيير / بهکارگيری ابزارها، نهادها و نمادهای فرهنگی
هويتبخشی به جامعه اسلامی ازجمله مؤلفههای اساسی در دستيابی يک جامعه به استقلال فرهنگی است. پیامبر پس از ورود به مدينه و تشکيل نخستين حکومت اسلامی، با فرهنگهايی ازجمله فرهنگ يهود و مشرکان روبهرو شدند؛ فرهنگهايی که هرکدام برخاسته از يک نگاه توحيدی يا غيرتوحيدی به عالم هستی شکل گرفته و نقشی اساسی در نحوه رفتارها و تعاملات پيروان هر فرهنگ با پيروانِ ديگر فرهنگها تعيين میکرد. ضرورتاً جامعهای که بخواهد به استقلال فرهنگی دست يابد، لازم است در مقايسه با فرهنگهای ديگر، هويت مستقلی برای خود تعريف کند. ازاينرو، پیامبر در بدو ورود به محله قبا، با تأسيس نهادی بیبديل به نام «مسجد»، تلاش خود را با هدفِ هويت بخشيدن به مسلمانان آغاز کردند.
بررسی منابع تاريخی بيانگر اين مطلب است که پیامبر برای هويتبخشی فردی، اجتماعی و فرهنگی به مسلمانان در مقابل فرهنگ يهود، با اتصال به وحی از برخی تکنیکها بهره گرفتند: «بهرهگيری از قرآن در معرفی و رسواسازی يهود»، «مرجعسازی مسجد برای مسلمانان»، «تعيين نمادهای اختصاصی مانند اذان و اقامه» و «درخواست تغيير نماد مانند تغيير قبله».
الف. بهرهگيری از قرآن در معرفی و رسواسازی يهود
قرآن ابزارِ قدرتمند و مستحکمی است که پیامبر در موقعيتهای گوناگون، برای معرفی و رسواسازی يهوديان از آن استفاده کردند. يهوديان با شيوههای گوناکون، ازجمله شبههافکنی و تفرقهافکنی کوشیدند قرآن و نبوت پیامبر را انکار کنند تا شايد بتوانند روحيه مسلمانان را تضعيف نمایند. در اينجا به دو نمونه بهرهگيریهای پیامبر به منظور معرفی و رسواسازی يهود اشاره ميکنيم:
1) شبههافکنی يهود
ايجاد شک و شبهه در عقايد مسلمانان ازجمله نقشههای يهود بود. آنان از روحيه تضعيفشده مسلمانان پس از شکست در جنگ احد، استفاده کردند و با شبههافکنی سعی در متزلزل ساختن روحيه مسلمانان داشتند. خداوند درباره شبهافکنی يهود پس از شکست در جنگ احد، در آية 69 سورة «آلعمران» میفرمايد: «وَدَّت طَّائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يضِلُّونَكمُ وَ مَا يضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَ مَا يشْعُرُون»؛ گروهی از اهل كتاب آرزو دارند كه شما را [از راه خدا] گمراه كنند، درحالیكه جز خودشان را گمراه نمینمایند، و [اين واقعيت را] درك نمیفمند.
پیامبر نيز با بهرهگيری از آية 109 سورة «بقره»، يهوديان را رسوا میکنند: «وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَينَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَ اصْفَحُواْ حَتی يأْتی اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلی كُلِّ شيءٍ قَدِير»؛ بسياری از اهل كتاب پس از آنكه حق برایشان روشن شد، بهسبب حسدی كه از وجودشان شعله كشيده، دوست دارند شما را پس از ايمانتان به كفر بازگردانند. هماكنون [از ستيز و جدال با آنان] درگذريد، و [از آنان] روی بگردانيد تا خدا فرمانش را [به جنگ يا جزيه] اعلام كند. به يقين، خدا بر هر كاری تواناست.
ابنعباس در شأن نزول اين آيه میگويد: اين آيه در پاسخ عدهای از يهود نازل شد كه پس از واقعه احد به مسلمانان گفتند: ديديد كه دچار چه مصيبتی شديد؟! اگر بر حق بوديد، شكست نمیخورديد. پس به دين ما برگرديد كه بهتر است (واحدی نيشابوری، 1383، ج 1، ص 24).
2) تفرقهافکنی يهود
«تفرقهافکنی» يکی ديگر از حربههای يهود در ممانعت از دستيابی مسلمانان به استقلال فرهنگی بود. بعد از هجرت پیامبر، الفت و دوستی بين اوس و خزرج موجب ناراحتی عدهای از يهوديان گرديد. آنان دنبال فرصتی بودند تا اين اتحاد و دوستی را از بين ببرند. شاسبن قيس يكی از سالخوردگان يهود كه در كفر خويش پايدار بود و کینه بسیاری از مسلمانان در دل داشت، روزی از کنار جمعی از مسلمانان اوس و خزرج كه مشغول گفتوگو بودند، عبور ميکرد. با خود گفت: به خدا! اگر اينان با همديگر متفق شوند ما نمیتوانيم در اين سرزمين زندگی كنيم. ازاينرو، به يكی از جوانان يهود كه همراهش بود، دستور داد تا نزد آنان برود و در مجلسشان بنشيند و از جنگهايی كه ميان اوس و خزرج اتفاق افتاده بود، سخن بگويد و آنان را به جنگ با يكديگر تحريك كند. آن جوان نيز بهدستور شاسبن قيس عمل نمود و كاری كرد كه مسلمانان به يكديگر تفاخر ورزند و با برداشتن سلاح، فرياد جنگ سر دهند.
ماجرا به گوش پیامبر رسيد. ايشان به همراه جمعی از مهاجران به نزد اوس و خزرج آمدند و فرمودند: ای گروه مسلمانان، خدا را در نظر بياوريد! آيا دوباره به ياد دوران جاهليت افتادهايد، در صورتی كه من در ميان شما هستم و خداوند شما را به اسلام هدايت نمود؟ ميان دلهای شما که سالها از هم دور بوديد، اتحاد ايجاد كرد.
آنان با شنيدن سخنان پیامبر بيدار و از نيرنگ دشمن آگاه شدند. ازاينرو، همگی درحالیکه گريان بودند، يكديگر را در آغوش كشيدند و همراه با پیامبر به شهر بازگشتند. در نتيجه، نقشه شوم شاسبن قيس نقش بر آب شد (ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 555).
پیامبر با بهرهگيری از قرآن در موضعی هوشمندانه، يهوديان را به خاطر بازداشتن از راه خدا، توبيخ کردند و آنان را نسبت به سرنوشت کارشان هشدار دادند.
ب. استفاده از نمادها: اذان و اقامه
«نماد» ابزاری ديداری ـ شنيداری است که از آن برای «انتقال»، «تأييد» يا «ارتقای ترغيب» استفاده ميشود. شرط مؤثر بودن هر نمادی قابلیت تشخيص، معناداری و قابلیت انتقال پيام است. در اين زمینه، انتقال پيام به مخاطبِ هدف در ماهيت خود نماد نهفته است. بيشتر نمادها چنان قدرتمند و جهان شمولاند که همزمان هر سه مخاطب را هدف قرار ميدهند (جنيدی، 1393، ص 144ـ145).
يهوديان و مسيحيان صدر اسلام، هرکدام بهگونهای مردم را به برگزاری عبادت فرامیخواندند. در اسلام نيز اذان از شعائر زيبايی است که مسلمانان را به عبادت نماز فراميخواند. «شعائر» به معنای نشانه و نماد است. ازاينرو، اذان را ميتوان نمادی هويتبخش برای مسلمانان به هنگام اقامه نماز در اوقات پنجگانه قلمداد کرد. استفاده هوشمندانه پیامبر از اين نماد، اقدامی پيشگيرانه برای در امان ماندن مسلمانان از گرايش به نمادهای ديگر اديان ازجمله يهود بود؛ زیرا يهوديان از شيپور برای دعوت به نماز استفاده میکردند (مسعودی، 1996، ج 2، ص 289).
اين نماد اختصاصی علاوه بر آنکه موجب هويتبخشی به مسلمانان شد، موجب ناراحتی برخی از يهوديان نيز گردید. يهوديان برای تخريب جايگاه اذان نزد مسلمانان، آنان را مسخره میکردند، تا جايی که خداوند در آية 57 سورة «مائده» خطاب به يهوديان میفرمايد: «وَ إِذَا نَادَيتُمْ إِلی الصَّلَوةِ اتخَّذُوهَا هُزُوًا وَ لَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَايعْقِلُون»؛ و چون برای نمازْ ندا درمیدهيد، آن را به مسخره و بازی میگيرند. اين كار زشتشان بهسبب آن است كه ایشان گروهی هستند كه [در حقايق و معارف] نمیانديشند.
در شأن نزول اين آيه آمده که وقتی مؤذن پیامبر، مسلمانان را به نماز فرامیخواند، يهوديان ميگفتند: برای ريشخند و تفريح به نماز برويم (واحدی نيشابوری، 1383، ج 1، ص 105). يهوديان با استهزای مسلمانان، سعی در تخريب هويت آنان داشتند. پیامبر اكرم نیز با استفاده هدفمند از اذان و تکرار آن در طول شبانهروز، در نحوه عبادت کردن، به مسلمانان هويت بخشيدند. اين هويتبخشی بدينگونه بود که هر مسلمانی با توجه به مضامين ارزشمند اذان، بعد از گواهی به يکتايی خدا، به رسالت پیامبر شهادت میداد و اينچنين، مسلمانان در طول شبانهروز اعلام میکردند که ما خدا و پيامبری داريم که هدايتکننده ماست.
ج. درخواست تغيير نماد: تغيير قبله
تغيير قبله از بيتالمقدس به کعبه ازجمله وقايع مهم تاريخ اسلام و يکی از راهکارهای مؤثر پیامبر در هويت بخشيدن به مسلمانان بود. يهوديان به مسلمانان میگفتند: شما از خود استقلال نداريد و دين اسلام، دين مستقلی نيست؛ زیرا شما به سوی قبله ما نماز میگزاريد. در چنين شرايطی بود که قبله از بيتالمقدس به کعبه تغيير کرد.
در مسئله قبله مسلمانان، طعنههای يهوديان برای پیامبر و مسلمانان ناگوار بود، ولی آنان مطيع فرمان خدای متعال و منتظر امر الهی بودند. گويا شخص پیامبر نيز منتظر وحی الهی بود، تا اينکه به وسيله وحی، فرمان تغيير قبله صادر شد و درحالیکه ايشان دو رکعت نماز ظهر را در مسجد «بنیسالم» به سوی بيتالمقدس خوانده بودند، جبرئيل مأمور شد بازوی ایشان را بگيرد و روی ایشان را به طرف کعبه برگرداند (طبرسی، 1372، ج 1، ص 415ـ417).
تغيير قبله يهوديان را بسيار ناراحت کرد و آنان طبق شيوه ديرينه خويش، شروع به بهانهجويی کردند. خداوند متعال در آية 142 سورة «بقره» میفرمايد: «سَيقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلّیهُمْ عَن قِبْلَتهِمُ الَّتی كاَنُواْ عَلَيهَا قُل لِّلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يهَدِی مَن يشَاءُ إِلی صِرَاطٍ مُّسْتَقِيم»؛ به زودی مردم سبكمغز ميگويند: چه چيزی مسلمانان را از قبلهای كه بر آن بودند [يعنی بيتالمقدس، به سوی كعبه] گردانيد؟ بگو: مالكيتِ مشرق و مغرب فقط از آنِ خداست. هر كه را بخواهد به راه راست هدايت میكند.
يهوديان پس از نااميدی از خدشهدار کردن دين و احکام اسلام، باز تمايل خود به تغيير قبله به سوی بيتالمقدس را نشان دادند. به همين علت، عدهای از اشراف يهود نزد پیامبر آمدند و از ایشان خواستند تا قبله را به سمت بيتالمقدس بازگردانند. آنان گفتند: اگر به سوی بيتالمقدس برگردی، ما از تو پيروی کرده، تو را تصديق میکنيم (ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 550).
خداوند در آية 145 سورة «بقره» پاسخ داد: «وَ لَئنِ أَتَيتَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ بِكلُ ءَايةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَ مَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتهَمْ وَ مَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِين»؛ و [به خدا سوگند،] اگر برای اهل كتاب هر نشانه و دليلی بياوری از قبله تو پيروی نمیكنند و تو هم از قبله آنان پيروی نخواهی كرد و [نيز] برخی از آنان [كه يهودیاند] از قبله ديگران [كه نصرانیاند] پيروی نخواهند كرد. اگر پس از دانشی كه [همچون قرآن] برايت آمده است از هوا و هوسهای آنان پيروی كنی، مسلماً در آن صورت از ستمكاران خواهی بود.
هرچند تغيير قبله به اذن خداوند و از جانب ذات اقدس الهی انجام گرفت، اما نکته کليدی آن، مواجهه اعتقادی پیامبر و يهود بود که آنان، مسلمانان را به سبب نداشتن قبله مستقل تمسخر میکردند و هدفشان وانمود کردن عدم استقلال فرهنگی مسلمان در موضوع قبله بود.
پیامبر با تغيير قبله، علاوه بر پاسخدادن به طعنههای يهود، کعبه را به نماد مسلمانان در عبادت خداوند معرفی کردند و با اين کار، هويت عبادی مسلمانان را رشدی اساسی بخشيدند، بهگونهایکه تغيير قبله، استقلال فرهنگی مسلمانان را به رخ يهوديان کشيد. جالب اينکه راهکار پیامبر، مسلمانان را در چشم مردم جامعه مستقل جلوه داد و زمينهای را برای اسلامآوردن اعراب فراهم آورد؛ زیرا اعراب برای کعبه اهميت زيادی قائل بودند.
تاکتيک سوم: ايجاد هويتِ واحدِ فرهنگی با مرزبندی اعتقادی با يهوديان
ايجاد هويتِ واحدِ فرهنگی بهواسطه مرزبندی اعتقادی ميان مسلمانان و يهوديان يکی ديگر از ارزشمندترين تکنیکهای پیامبر در مسير دستيابی به استقلال فرهنگی مسلمانان و جامعه اسلامی بود. تمرکز يهود بر دو حوزه «فرهنگ» و «اقتصاد» مدينه و اوضاع دادوستد و بازار، بهگونهای بود که مسلمانان در سالهای اول هجرت به سبب وابستگی مالی، فرهنگشان نيز گرفتار اعتقادات باطل يهوديان شده بود. رهايی مسلمانان از اين گرفتاریهای اعتقادی، اخلاقی و فقهی يهود مستلزم پيدايش هويت واحد فکری، اعتقادی، اخلاقی و فقهی بود تا بتوانند در قالب يک نظام فکری واحد از يهود جدا شوند، با ديگر مسلمانان پيوند بخورند و هويت فرهنگی واحدی ايجاد کنند.
برخی از مرزبندیهای اعتقادی صورتگرفته توسط پیامبر در دو بحث «توحيد» و «نبوت» در قالب تکنیکهای ذیل محقق شد:
الف. ايجاد سؤال
در مبحث «توحيد»، نگاه الحادی يهوديان به خداوند متعال منجر به ادعاهای بیاساسی همچون «فرزند خدا بودن» شد. در اين بخش از تکنیک «ايجاد سؤال» استفاده شد. در آية 18 سورة «مائده» آمده است: يهوديان و مسيحيان ادعا کردند که ما فرزندان خدایيم و به سبب همين قرابت، خداوند ما را در آخرت عذاب نمیکند: «وَ قالَتِ الْيهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ»؛ و يهود و نصارا گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوييم.
آنان با نوعی مجازگويی، میخواهند شرافتی برای خود بتراشند. پیامبر در مقابل ادعای آنان، از تکنیک «ايجاد سؤال» استفاده کردند و خطاب به آنان فرمودند: «فَلِمَ يعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يغْفِرُ لِمَنْ يشاءُ وَ يعَذِّبُ مَنْ يشاءُ»؛ اگر پندار شما صحيح است و در اين افترا به خطا نمیرويد، چرا خداوند شما را در برابر گناهانتان كيفر میدهد؟ (همان) زيرا قاعده اين است كه دوست بر دوست و پدر بر پسر ترحم كند و عذابش نكند، با اينكه آنها اقرار دارند كه خداوند آنها را عذاب میكند، و اين مطلب مطابق تورات است و اگر قبول نداشته باشند كافرند (طبرسی، 1372، ج 3، ص 273).
برخی گفتهاند: «يعذّب» اگرچه مضارع است، لیكن به معنای ماضی است؛ يعنی چرا شما را عذاب كرد؟ شما اقرار داريد كه بر اثر پرستش گوساله سامری گرفتار عذاب خداوند شديد و همچنين خداوند به كيفر كردارتان، شما را به شكل بوزينه و خوك درآورد و بُختالنصر را بر شما مسلط ساخت تا شما را به سختی شكنجه دهد. آيا اينها عذاب نيست؟ اگر شما دوستان خدا هستيد، چرا عذابتان كرد؟ (همان)
ب. بهرهگيری از آيات قرآن
یکی از تکنیکهایی که پیامبر در راستای ایجاد هویت واحد فرهنگی از طریق مرزبندی اعتقادی با یهودیان استفاده میکردند، تکنیک بهرهگیری از آیات قرآن بود؛ چراکه مسلمانان در اصول اعتقادی نیازمند مرزبندی اساسی با یهودیان بودند. پیامبر با عنایت به آیة 97 سورة «بقره» با خطاب قرار دادن یهودیان، به این بهانه که جبرئیل آورندة وحی است و با او دشمن هستند پس به پیامبر ایمان نمیآوردند، میفرماید:
«قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ»؛[آنان میگویند: چون جبرئیل، وحی را برای تو میآورد ما با او دشمنیم؛ بنابراین به تو ایمان نمیآوریم] بگو: هر که دشمن جیرئیل است [دشمن خداست]؛ زیرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل کرده است، درحالیکه تصدیقکننده کتابهای پیش از خود و هدایت و بشارت برای مؤمنان است.
دوم. راهبرد «خنثاسازی و مقاومسازی مسلمانان در مقابل جنگ فرهنگی»
ايجاد جنگ اعتقادی (مانند انکار، کتمان نبوت پیامبر، تحريف پيامبر، و نيازمند دانستن خداوند) و عمليات روانی عليه اسلام و مسلمانان ازجمله فعاليتهای يهوديان در دوران ده ساله حکومت نبوی بود. فعاليتی که اگر پیامبر برنامهای برای خنثاسازی و کنترل آن نداشتند، بهزودی جلوی رشد نهال نوپای اسلام را میگرفت و به تدريج آن را میخشکاند.
بدینروی، پیامبر با استفاده از نقاط قوتی همچون «اقتدار درونی امت اسلامی» و «ويژگی خاص پيامبری» مانند عصمت و تمسک به قرآن و بهکارگیری راهبرد هوشمندانه «خنثاسازی و مقاومسازی مسلمانان در مقابل جنگ اعتقادی و عمليات روانی» توانستند نقشه شوم يهوديان را نقشبرآب نمایند و نظام دين اسلام و حکومت دينی را به نحو احسن پايهريزی کنند و آن را در برابر تهديدهای اعتقادی حفظ کنند. جزئيات انتخاب اين راهبرد در جدول (5) ذکر شده است:
جدول (5): راهبرد خنثاسازی و مقاومسازی مسلمانان در مقابل جنگ فرهنگي
حوزه راهبرد نوع نحوه دستيابی به راهبرد علت انتخاب راهبرد تاکتيک تکنيک
فرهنگی ـ اجتماعي خنثاسازی و مقاومسازی مسلمانان در مقابل جنگ فرهنگی هوشمندانه (ST) استفاده از «اقتدار درونی امت اسلامي»
و ويژگی خاص پيامبری، ازجمله عصمت و تمسک به قرآن برای جلوگيری از «تهديدهای فرهنگی و اعتقادی» پیامبر با استفاده از نقاط قوتی ازجمله «اقتدار درونی امت اسلامی» و ويژگی خاص پيامبری، مانند عصمت و تمسک به قرآن با اتخاد راهبرد هوشمندانه «خنثاسازی و مقاومسازی مسلمانان در مقابل جنگ اعتقادی و عمليات روانی» توانستند نقشه شوم يهوديان را بر آب نمایند و نظام دين اسلام و حکومت دينی را به نحو احسن پايهريزی پایهریزی کنند و آن را در برابر تهديدهای اعتقادی حفظ نمایند روشنگری درباره ماهيت و توطئههای دشمن الف. بهرهگيری از آيات قرآن
ب. مناظره با يهود
پیامبر برای دستيابی به اين راهبرد، از تکنیکهایی استفاده کردند که در اينجا به مهمترين آنها اشاره میکنيم:
الف. بهرهگيری از آيات قرآن
برای نمونه، میتوان به بيان لجاجت و خيالپردازی دامنهدار يهود در تهمتزنی به فرشتگان و دشمنی و حسادت با پیامبر اشاره نمود. ابنصوريا، عالمترين شخصيت يهودی در ماجرای رجم يهوديان، به خدا قسم ياد میکند و میگويد: يهوديان میدانند که شما نبی مرسل هستيد، ليکن به شما حسد میورزند (ابنهشام، بیتا، ج 1، ص 565). به اعترافِ اين شخصيت، يهوديان از نبوت پیامبر و ارتباط او با خداوند بهوسيله جبرئيل امين مطلع بودند؛ اما مسئله مهمی که در اينجا جلب توجه میکند لجاجت عمدی و تلاش در آزار و اذيت پیامبر توسط يهوديان است. آنان دامنه لجاجت را آنقدر گستردند که علاوه بر حسادت به پیامبر، فرشتگان را نيز آماج تهمتزنی خويش قرار دادند.
خداوند در پاسخ به اين تهمتزنی آنان در آيات 96و97 سورة «بقره» میفرمايد: «قُلْ مَن كاَنَ عَدُوًّا لِّجِبرْيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَينْ يدَيهِ وَ هُدًی وَ بُشْرَی لِلْمُؤْمِنِين مَن كاَنَ عَدُوّاً لِّلَّهِ وَ مَلَائكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبرْيلَ وَ مِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِين»؛ [آنان میگويند: چون جبرئيل وحی را برای تو میآورد ما با او دشمنيم و بنابراين به تو ايمان نمیآوريم]. بگو: هر كه دشمن جيرئيل است [دشمن خداست]؛ زيرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل كرده است، درحالیكه تصديقكننده كتابهای پيش از خود و هدايت و بشارتی برای مؤمنان است. هر كه با خدا و فرشتگان و رسولانش و جبرئيل و ميكائيل دشمن باشد [كافر است]، و بیترديد خدا دشمن كافران است.
بنابراين پیامبر خدا با برجستهکردن دشمنی يهود، جنگ اعتقادی و عمليات روانی يهود عليه مسلمانان را خنثا کردند.
ب. مناظره با يهود
نمونه اين تکنیک پاسخ به سؤالهای يهود و رفع آشوب، بلوا و اضطراب از مسلمانان است. يهوديان میکوشیدند تا با ايجاد شبهه و طرح سؤالات به ظاهر پيچيده و سخت، در دلهای مسلمانان ايجاد آشوب، بلوا و اضطراب کنند و پیامبر را از برخی اسرار کماطلاع جلوه دهند.
ترمذی در سنن خود از جابربن عبدالله انصاری نقل میکند: عدهای از يهوديان به برخی از اصحاب پیامبر گفتند: آيا پيامبر شما از تعداد خزانههای جنهم باخبر است؟ ياران پیامبر در پاسخ اين دسته از يهوديان گفتند: ما بايد از پيامبر خود سؤال کنيم. آنان بعد از مراجعه به پیامبر و طرح سؤال از ايشان، اذعان کردند که از يهوديان شکست خوردهاند.
پیامبر در پاسخ مسلمانان گفت: آيا گروهی که چيزی را نمیدانند و از پيامبرشان سؤال میکنند، شکست خوردهاند؟ ايشان ادامه دادند که يهوديان از پيامبرشان، حضرت موسی میپرسیدند، گفتند: «أرنا الله جهرةً»! آنان به خاطر با دشمنی با خدا گفتند که ما بايد خدا را ببينيم تا سخنان تو را قبول کنيم.
به همين سبب، وقتی جماعت يهود و مسلمانان خدمت پیامبر آمدند و از تعداد خزانههای جهنم پرسیدند، پیامبر به اين سؤال پاسخ دادند و سپس از يهوديان سؤال کردند: خاک بهشت از چيست؟ آنان ساکت شدند و با شرمندگی، سر به زير انداختند. يهوديان پرسيدند: ای ابا القاسم، آيا نان است؟ پیامبر فرمودند: (چيزی شبيه) آرد سفيد نرم شده است (شقاری، 1996، ج 1، ص 233).
نتيجهگيري
پیامبر اكرم بعد از تشکيل حکومت اسلامی در مدينه، با تهديدهای فرهنگی ـ اجتماعی يهود مواجه شدند. ايشان در اين شرايط میبايست برای رشد و گسترش نهال نوپای اسلام، راهبردهايی را در مواجهه فرهنگی با يهود به کار میگرفتند تا علاوه بر رعايت همگانیبودن رسالتشان، دين اسلام را به استقلال برسانند. تحليل رفتارهای پیامبر در اين مواجهه براساس الگوی «SWOT» بيانگر آن است که ايشان با بهرهگيری از نقاط قوت موجود در حکومت اسلامی و همچنين با استفاده از فرصتها و به حداقل رساندن اثر تهديدها، با اتخاذ راهبردهای گسترشی و هوشمندانه موفق بودند. اين پژوهش به دو راهبرد «دستيابی به استقلال فرهنگی» و «خنثاسازی و مقاومسازی مسلمانان در مقابل جنگ فرهنگی» اشاره کرد.
- ابنحزم، علیبن احمد، 1403ق، جَمهرة انساب العرب، بيروت، دارالکتب العلميه.
- ابنهشام، عبدالملكبن، بيتا، السيرةالنبويه، تحقيق مصطفي السقا و ابراهيم الأبياری و عبدالحفيظ شلبی، بيروت، دارالمعرفه.
- الوانی، سيدمهدی، 1393، مديريت عمومی، چ پنجاه و يکم، تهران، نشر ني.
- جديدبناب، علي، 1390، تحليلي بر عملكرد پيامبر در برابر يهود، چ پنجم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خمینی.
- جنيدي، رضا، 1393، تکنيکهای عمليات روانی و شيوههای مقابله، چ چهارم، مشهد، آستان قدس رضوي.
- جواد، علی، 1413ق، المفصل فی تاريخ العرب قبل الاسلام، بغداد، جامعة بغداد.
- زماني محجوب، حبيب، 1393، «راهبرد پيامبر در برابر فتنههای يهوديان مدينه»، معرفت، ش 196، ص 39-50.
- شقاری، عبداللهبن ثار، 1996، اليهود فی السنة المطهره، رياض، دار طیبة للنشر و التوزيع.
- صادقي، مصطفي، 1386، پيامبر و يهود حجاز، چ سوم، قم، بوستان کتاب.
- طباره، عفيف عبدالفتاح، 1979، اليهود فيالقرآن، ط. السابعه، بيروت، دارالعلم للملايين الهلال.
- طباطبائی، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان فی تفسير القرآن، چ پنجم، قم، انتشارات اسلامي.
- طبرسی، فضلبن حسن، 1372، مجمع البيان فی تفسير القرآن، تحقيق و مقدمه محمدجواد بلاغی، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
- ـــــ ، 1377، جوامع الجامع، تهران و قم، دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه.
- عارف كشفي، سيدجعفر، 1395، رسول خدا و يهود، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
- علیاحمدی، عليرضا و همکاران، 1382، نگرشی جامع بر مديريت استراتژيک، چ هشتم، تهران، توليد دانش.
- عميد، حسن، 1389، فرهنگ فارسی عميد، تهران، راه رشد.
- فردآر، ديويد، 1397، مديريت استراتژيک، ترجمة علی پارساييان، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگي.
- فيض كاشانی، ملامحسن، 1415ق، تفسير الصافی، تحقيق حسين اعلمی، ط. الثانیه، تهران، صدر.
- مسعودی، علیبن حسين، 1996م، مروج الذهب و معادن الجوهر، بيروت، دارالاندلس.
- مکارم شيرازی، ناصر و همكاران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- واحدی نيشابوری، علیبن احمد، 1383، اسباب النزول، ترجمة عليرضا ذكاوتی قراگزلو، تهران، نشر ني.