ابوالقاسم عليدوست/ مدرس خارج فقه و اصول و استاد تمام پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي
* سيدمحمدحسين متولي امامي/ دكتراي جامعهشناسي، گرايش دانش اجتماعي مسلمين
erfanhekmat9@gmail.com
دريافت: 18/01/1399 ـ پذيرش: 05/07/1399
چکيده
تمدن، بزرگترين مقياس حيات اجتماعي است كه تمامي ابعاد زندگي انسانها را تحت تدبير و تأثير خويش قرار ميدهد؛ بنابراين رسيدن به تمدن اسلامي، ميتواند بالاترين آرمان جوامع و دولتهاي اسلامي باشد. تمدن اسلامي، تمدني است كه از پايگاه شريعت اسلامي و از معبر استنباط فقهي سياستگذاري شده باشد. بنابراين توجه حداكثري به فقه تمدني، از ضرورتهاي حوزههاي علميه در دوران كنوني است. متن پيشرو با روش تحليلي ـ كتابخانهاي، درپي پاسخ به اين پرسش است كه «مباني جامعهشناختي فقه تمدني چيست»؟ بهنظر ميرسد براي پاسخ به اين پرسش، حداقل پنج شاخصة اصلي كه ميتوانند در روش اجتهاد مؤثر باشند، بايد مورد مطالعه و توجه قرار گيرند: نظاموارگي، تحميلگري، جهتدار بودن، موقعيتمندي و مشكك بودن. اين مقاله، از سويي با ترسيم تمدن بهعنوان پديدهاي شامل در زندگي بشر، از رويكردهاي حداقلي فقه پرهيز دارد و از سوي ديگر، با ترسيم تمدن بهعنوان پديدهاي سيّال و موقعيتمند، تفاوت خود را با رويكردهايي كه سعي دارند فارغ از مواجهه با واقعيتهاي اجتماعي، به طراحي تفصيلي ساختارهاي تمدني بپردازند، برجسته ميكند. فقهي كه امكان و بستر تمدن اسلامي را فراهم ميكند، با تكيه بر نظريههاي فقهي، ساختارهاي اجتماعي را در تناسب با موقعيتهاي سياسي و نيازها و اقتضائات اجتماعي شكل ميدهد.
كليدواژهها: تمدن نوين اسلامي، فقه تمدني، نظامسازي فقهي، مباني جامعهشناختي.