معرفت فرهنگی اجتماعی، سال یازدهم، شماره اول، پیاپی 41، زمستان 1398، صفحات 47-0

    تحلیلی بر ابعاد و مؤلفه‌های تمدن نوین اسلامی؛ از منظر مقام معظم رهبری

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمد فولادی وندا / دانشيار گروه جامعه‌شناسي مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / fooladi@iki.ac.ir
    فاطمه السادات حسینی / دانشجوي دكتري تاريخ و تمدن اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم / hosseini.feteme388@gmail.com
    چکیده: 
    فرهنگ و تمدن اسلامى، حاصل تلاش فکری و عملی نخبگان و اندیشمندان مسلمان و مفاخر جهان اسلام است که اینک ما وارث آن هستیم. این مقاله، با رویکرد نظری و تحلیلی و بررسی اسنادی، به واکاوی ابعاد و مؤلفه های تمدن نوین اسلامی از منظر مقام معظم رهبری می پردازد. برای دستیابى به تمدن اسلامی، فرایندی قابل شناسایى است که در آن تشکیل نظام اسلامى، دولت اسلامى و امت اسلامى، مقدمه‌ی دستیابى به تمدن نوین اسلامى است. بر اساس این نظریه تمدنى، حرکت تکاملى جمهوری اسلامى ایران در گرو «رویکرد تمدنی» و محقق ساختن الزامات مهم و راهبردهایی است که شایسته است نحبگان علمی و فکری به تبیین این اندیشه علمی پرداخته، درباره‌ی چگونگى کاربست آن، به پژوهش های کاربردی مبادرت ورزند. یافته های پژوهش، حاکی از این است که تمدن اسلامی بر دو بُعد «اتقان» و «جامعیت» استوار است. مؤلفه‌ی اتقان تمدن اسلامی، توحیدمحوری، فطرت محوری، قانون مداری، عقلانیت و دانش گستری و مؤلفه های جامعیت آن، بر مؤلفه های نظام سازی و تربیت نیروی انسانی، عدالت خواهی، آزادی خواهی و استقلال طلبی، آرامان گرایی و امت سازی مبتنی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Analysis of the Dimensions and Components of Modern Islamic Civilization according to the Perspective of the Supreme Leader of Iran
    Abstract: 
    Islamic culture and civilization is the result of the intellectual and practical efforts of the Muslim elite and thinkers and the honors of the Islamic world, which we inherit them now. This study analyzes the dimensions and components of the new Islamic civilization from the perspective of the Supreme Leader of Iran with its theoretical and analytical approach and documentary study. In order to achieve Islamic civilization, a process can be identified in which the formation of the Islamic system, the Islamic state and the Islamic community is the prelude to achieving a new Islamic civilization. According to this civilizational theory, the evolutionary movement of the Islamic Republic of Iran depends on a "civilizational approach" and the realization of important requirements and strategies that it is worthwhile for scientific and intellectual scholars to explain this scientific idea and to conduct applied research on how to use it. The findings of the study indicate that Islamic civilization is based on two dimensions of "perfection" and "comprehensiveness". The components of Islamic civilization perfection, unity, natural, legalism, rationality and extend knowledge, and its comprehensiveness components, on the components of systematization and modern human education, ask for justice, authoritarianism, a demand for autonomy idealism and create nation.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    طرح مسئله
    برخورداري يك ملت، از تمدني درخشان براي هر جامعه‌اي، افتخاري بزرگ به‌شمار مي‌رود. براي احيا و تجديد حيات تمدني،‌ نيم‌نگاهي به گذشته تمدني و فراز و فرودهاي آن ضروري است. هدف از اين كار،‌ بيان زمينه‌ها، بسترها، عوامل تاريخي شكل‌گيري و يا انحطاط تمدن و کشف ظرفيت‌هايي است كه در اين عرصه وجود دارد. اجمالاً، تمدن را با رویکردهای گوناگونی، تعریف کرده و برای آن سازه‌ها و مؤلفه‌هاي فراوانی برشمرده‌اند. از جمله مجموعه‌ای هماهنگ، پیوسته، مرتبط، فراگیر و همه‌جانبه و در همة ساحت‌های مادی، معنوی و ابزاری است (بابایی، 1393، ص 13). با توجه به این مؤلفه‌ها، در تعیین نسبت «اسلام» و «تمدن» بايد به دو دسته ظرفیت، پرداخت: ابتدا ظرفیت‌هایی که به‌عنوان «یک واحد به‌هم‌پیوسته»، «یکپارچه» و «دین خاتم» در اسلام هست و شامل همة بخش‌ها و ابعاد معرفتی اسلام، اعم از اعتقادی، اخلاقی، حقوقی، رفتاری و... مي‌شود.‌ دستة دیگر ظرفیت‌هایی است که با ورود به معارف اسلامی، در بخش‌های مختلف مادی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... با نگاه و رویکرد تمدنی، در خزانة معرفتی اسلام وجود دارد.
    ازاين‌رو، اجمالاً، تمدن گذشته اسلامي، در نتيجه تلاش مستمر نخبگان، فرهيخگان و رهبران ديني رشد يافته و به اوج كمال خود رسيده است. اسلام در گذشته نوعي فرهنگ متعالي را پايه‌ريزي کرد که با جان‌مايه‌هاي فطري و انساني خود،‌ در مدت زمان كوتاهي، توانست در سايه فرهنگ متعالي خود قله‌هاي ترقي، علم و دانش را فتح كرده، جهان‌شمول شود. ظرفيت‌هاي تمدني اسلام كه عامل اصلي شكوفايي و اوج‌گيري تمدن اسلامي بود، تأكيد بر علم‌آموزي، اهتمام به علوم عقلي،‌ خودباوري و آزادانديشي و اجتناب از تعصبات خشك، توان تحمل افکار مخالف، توليد و گسترش علم و تشويق به کتابت و... بود.
    ظهور اسلام به‌مثابة یک واقعة مهم تاریخی، در ادامة شكل‌گيري تمدن اسلامي، از جهات گوناگون شایسته بررسی است. پیامبر گرامی اسلام در انجام رسالت الهی ـ انسانی، بسیار موفق عمل کرد و توانست در مدت كوتاهي، انقلاب فراگير اجتماعی کاملی را در عصر خويش ارائه و تثبيت نماید. مسلمانان نیز با الهام گرفتن از اصول و شاخصه‌های اسلام و سیرة رسول اکرم، موفق شدند با تأسیس امپراتوری عظیم اسلامی، طی چند قرن بر بخش اعظمی از جهان حکومت کنند. تمدن اسلامی، که خاستگاه قرآنی دارد، با عزم والای پیامبر اسلام در یثرب، بنیان نهاده شد و با اهتمام جدی مسلمانان مرزها را درنوردید و تمدن‌های شناخته شدة معاصر خود را به شدت تحت تأثیر قرار داد (ولایتی، 1380، ص 29). زنده و پويايي مكتب حيات‌بخش اسلام و اينكه احكام نوراني آن در هر عصر و زماني قابل اجرا است، تجربه انقلاب اسلامی عصر نبوی، پايه‌گذاري و تثبيت پايه‌هاي تمدن عظیم اسلامی در مدینة‌النبی، آرمانگرایی و قانون‌مندی تمدن اسلامی، احساس ارزشمند بازگشت به اسلام و ارزش‌های دینی، و در قرن حاضر، پیروزی انقلاب اسلامی در ايران، همه نویدبخش پیروزی اسلام و احیای تمدن نوين اسلامی است. هدف نهایی اين تمدن نوين، تشكيل امت واحده اسلامی و احیای تمدن اسلامی بر پایة دین، عقلانیت، علم و اخلاق مي‌باشد.
    هرچند سیر تکاملی تمدن اسلامی پس از چند سده اعتلا و پویایی، بر اثر عوامل درونی و بیرونی، دچار انحطاط گردید، اما فرهنگ و تمدن برخاسته از اندیشه اسلامی، به‌رغم گسست‌های عملی، سیاسی و اجتماعی دولت‌ها، هیچ‌گاه به فراموشی سپرده نشد و همواره احساس بازگشت به اسلام و احیای تمدن اسلامی، به‌عنوان دغدغة اصلی اندیشمندان جهان اسلام مطرح بوده است. نهضت‌های اسلامی صدسالة اخیر، تجلی این احساس ارزشمندي است که نقطة اوج آن را در نهضت امام خمینی می‌توان مشاهده كرد. مهم‌ترین دستاورد این احساس، تقویت خودباوری، بیداری و امید به احیای تمدن اسلامی است (صمیمی، 1387، ص 18).
    ازاين‌رو،‌ امروزه جامعه اسلامي ما كه داعيه‌دار تجديد حيات تمدن اسلامي است، از ظرفيت و توان فوق‌العاده‌اي در رشد علمي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و عقلاني برخوردار است. اين امر مي‌تواند در بازسازي تمدن نوين اسلامي نقش محوري ايفا كند. اما احیای تمدن اسلامی، با موانع بسياري نيز مواجه است؛ چراكه در بحث تقابل یا تعامل تمدن‌ها، حسب تفاوت دیدگاه‌ها، این فرهنگ لیبرالیستی غرب است که با گمانه برتری‌جویی، داعیه جهانی‌سازی را یدک می‌کشد. غربیان در راستای تحقق این پندار، با تمام توان به میدان آمده‌اند. نقش صنعت و تکنولوژی مدرن در گسترش تمدن و فرهنگ لیبرالیستی در سطح جهان، بخصوص جهان اسلام، فراتر از تصور عمومی است (ولایتی، 1380، ص 30). نظر به استیلاجویی تمدن غرب از یک سو، و بیداری اسلامی از سوی دیگر، ضرورت پژوهش و تبیین راهكارهاي احيا و تجديد حيات تمدن اسلامی، امری ضروري به نظر مي‌رسد. اين پژوهش، درصدد واكاوي ابعاد و مؤلفه‌هاي تمدن اسلامي از منظر مقام معظم رهبري مي‌باشد؟ پاسخ به اين سؤالات را با رويكرد نظري و تحليلي،‌ و بررسي اسنادي در آثار رهبري انقلاب پي مي‌جوييم.
    بدين‌منظور، پس از مشورت با برخي از محققان و كارشناسان اهل فن، و مطالعه اكتشافي آثار مكتوب و گفتارهاي منتشره از رهبر فرزانه انقلاب و نيز مقالات، كتب و يا رساله‌هاي تدوين و يا منتشر شده مربوط به ديدگاه‌‌هاي رهبري در اين عرصه، مورد مطالعه اجمالي قرار گرفت. پس از دسته‌بندي و تبويت آنها،‌ ابعاد و مؤلفه‌هاي تمدن نوين اسلامي از منظر رهبري انقلاب استخراج گرديد. ازاين‌رو، پژوهش در دو بُعد «اتقان» و «جامعيتِ» آموزه‌ها، معارف و تمدن اسلامي سامان يافت و مؤلفه‌هاي خاص هر يك از اين ابعاد به دست آمد.
    چيستي تمدن اسلامي
    فارغ از طرح تفصيلي معاني لغوي و اصطلاحي تمدن،‌ اجمالاً در باب معنا و مفهوم واژة «تمدن» بايد گفت: «تمدن پدیده‌ای به‌هم‌تنیده است که همة رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی هنر و ادبیات را دربرمی‌گیرد» (لوکاس، 1368، ج 1، ص 16). اما «تمدن اسلامی»، بر اساس نگرش توحیدی، تمدنی است ایدئولوژیک با مجموعه‌ای از ساخته‌ها و اندوخته‌های معنوی و مادی جامعه اسلامی که انسان را به‌سوی کمال معنوی و مادی سوق می‌دهد (فوزی و صنم‌زاده، 1391، ص 19). واژة «تمدن نوین اسلامی» نيز اصطلاحی است که در كلام رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، مطرح شده است. از منظر ایشان، تمدن نوین اسلامی، پیشرفت همه‌جانبه‌ای است که ضمن پاسخگویی به نیازهای طبیعی و مادی انسان‌ها، بُعد معنوی و روحی آنان را به سمت کمال و سعادت راهنمایی می‌کند. تمدن نوين اسلامی، حاکی از تغاير ماهوي با تمدن غربي است كه در قيد «اسلامیت» ظهور يافته و بيانگر اختلاف در مبانی و غایات با تمدن غربي است.
    تمدن اسلامی یعنی آن فضایی که انسان در آن فضا از لحاظ معنوی و از لحاظ مادی می‌تواند رشد کند و به غایات مطلوبی که خدای متعال او را برای آن غایات خلق کرده است، برسد. زندگی خوبی داشته باشد، زندگی عزتمندی داشته باشد، انسان عزیز، انسان دارای قدرت، دارای اراده، دارای ابتکار، دارای سازندگىِ جهان طبیعت؛ تمدن اسلامی یعنی این (بیانات مقام معظم رهبری، 14/شهريور/1392).
    تحليلي بر شكل‌گيري تمدن اسلامي
    «تمدن نوین اسلامی»، از جمله موضوعاتى است كه نگاه به عوامل، زمينه‌ها و پيشينه‌های تاريخى آن ضروری و راه‌گشاست. در يك تحليل دقيق، عواملي اصلي شكل‌گيري تمدن اسلامي را مي‌توان در دو بُعد «اتقان» و «جامعيتِ» آموزه‌ها، معارف و تمدن اسلامي جست‌وجو كرد كه هر يك از اين ابعاد، داراي مؤلفه‌هاي خاص خود است. از يك سو، «اتقان» تمدن اسلامي را بايد در مؤلفه‌هايي همچون «توحيدمحوري»، «فطرت‌محوري»، «عقلانيت»، «قانون‌مداري» و «دانش‌گستري» جست‌وجو كرد. از سوي ديگر،‌ مؤلفه‌هاي «جامعيت» آن عبارتند از: «امت‌سازي»، «آرمان‌خواهي»، «آزادي‌خواهي و استقلال‌طلبي» و «نظام‌سازي». به نظر مي‌رسد، در خصوص شكل‌گيري بنيان تمدن اسلامي و آغازين نقطه عطف آن،‌ افزون بر محتواي غني و مطابق با فطرت دين و معارف ناب ديني و قرآني، توجه به نقش رهبري بي‌بديل پيامبر اكرم و جانشينان بر حق ايشان، كاملاً برجسته مي‌نمايد كه با توكل بر قدرت لايزال الهي، تمدن نوين اسلامي را پايه‌گذاري كردند.
    در صدر اسلام، رسول مكرم اسلام و صحابه و نيز جانشينان بزرگوار ايشان توانستند با اتكاى به خدا، يك تمدن عظيم تاريخى را پایه‌گذارى كنند ... نبی‌مکرم، آن عنصر شايسته‌اى بود كه براى يك چنين حركت عظيمى، براى طول تاريخ بشريت، خداوند او را آماده كرده بود. لذا توانست در طول بيست و سه سال يك جريانى را به راه بيندازد كه اين جريان با همة موانع و مشكلات، تا امروز تاريخ را جلو رانده و... اين حركت يك تمدنى را آفريد و اين تمدن بر اوج قله تمدن بشرى در دوران مناسب خود قرار گرفت (بيانات مقام معظم رهبري، 19/دي/1396).
    اين فرهنگ نوين وحياني، تمدن نويني را بنيان نهاد، به‌گونه‌اي‌كه در ادامه و در قرن سوم و چهارم هجري‌، به اوج درخشش طلايي خود رسيد كه با الگوگیری از سیرة معصومان، به‌عنوان دورة طلايى تمدن اسلامى، از لحاظ علمى و سياسى در تاريخ به ثبت رسيد. «در قرن سوم و چهارم هجرى در همة دنياى آن روز، با حكومت‌هاى مقتدر، با ميراث‌هاى گوناگون تاريخى، هيچ تمدنى به عظمت و رونق تمدن اسلامى مشاهده نشده است؛ اين هنر اسلام است» (همان).
    امروز اما در جهان اسلام پس از قرن‌ها،‌ نهضت نويني در قالب بيداري اسلامي آغاز شده كه پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به رهبري حضرت امام،‌ سرآغاز اين بيداري و نويدبخش احياگر تمدن نوين اسلامي است. منشأ اين بيداري نيز الگوبرداري از تمدن اسلامی‌ عصر نبوي است. اين خيرش عظيم امت اسلام در دنياي معاصر، كه با هدف مبارزه با استبداد، استعمار و استثمار و با هدف بازگشت به اسلام ناب و استقلال‌خواهي و هويت‌جويي صورت گرفته، حركتي در جهت احياي تمدن نوين اسلامي است. در اين ميان، انقلاب اسلامي با بيش از چهل سال تجربه و عملکرد موفق خود، توانست اين حرکت را از سطح مبارزه و قيام و انقلاب، به سطح نظام‌سازي و حرکت در مسير تکامل با افق تمدن اسلامي ارتقا دهد. براين‌اساس، جنبش‌هاي اخير نوپاي جهان اسلام، با الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران، در يک منازعه تمدني با جهان غرب، در چالشي بي‌پايان قرار گرفته‌اند. اين بيداري اسلامي و آن خيزش فراگير جهان اسلام،‌ نويدبخش تجديد حيات تمدن اسلامي است.
    شرط بنیادین احیای تمدن نوين اسلامي،‌ بازگشت حقیقی به قرآن و پيروي از سنت رسول‌الله و ائمه اطهار، خودباوري، بيداري اسلامي و قيام مي‌باشد. در اين مدل تحليل، بيداري اسلامي به رستاخيزي اسلامي (بيانات مقام معظم رهبري، 10/خرداد/1369)، و يك حالت برانگيختگى و آگاهى‌اى در امت اسلامى (بيانات مقام معظم رهبري، 26/شهريور/1390) اطلاق مي‌شود كه احساس هويت و شخصيت را در باز آفريده است (بيانات مقام معظم رهبري، 7/تير/1369؛ 1/اسفند/1380)، به‌گونه‌اي‌كه آنان احساس مى‌كنند كه مى‌توانند در دنيا، در وضعيت بشر و در سرنوشت خود، اثرگذار باشند. وقتى اين احساس در ملت‌ها به يك نقطة معينى برسد، تبلور و تجسم خواهد يافت و تبديل به واقعيت‌ها خواهد شد (بيانات مقام معظم رهبري، 27/اسفند/1380) و مي‌توانند در پرتو آن، ابتدا خود را از خمودگي و سستي و خواب‌آلودگي برهانند و سپس، حصارهاى استبداد و استكبار را ويران سازند (بيانات مقام معظم رهبري، 26/شهريور/1390) و همة غل و زنجيرها و محدوديت‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، ديني، و اجتماعي را از بين ببرند.
    در اين ميان،‌ خودباوري و اعتماد به نفس، در امور فردي و اجتماعي بسيار مهم و راهگشاست؛ تا ملتي خود را باور نداشته، و به ظرفيت‌ها و توانايي‌هاي خود، به‌ويژه در عرصه تمدن‌سازي ايمان نداشته باشد، نمي‌تواند در تاريخ و جهان، نقش‌آفرين باشد؛ ملتي مي‌تواند تمدن‌ساز باشد که به خودباوري رسيده باشد. درحالي‌كه گذشته درخشان تاريخي و تمدني، يکي از سازوكارهاي مهم تحقق خودباوري مي‌باشد. اگر ملتي داراي اين ميراث فرهنگي بود، مي‌توان به آن ملت اميدوار بود. «خودآگاهي اين ملت‌ها، نسبت به هويت اسلامي خود، اسلام را در دل آنها زنده مي‌كند و اسلام برانگيزاننده و احياكننده (بيانات مقام معظم رهبري، 18/خرداد/1368) و نيز حيات مجدد به آنها مي‌دهد. اسلام هم در گذشته با ظهور خود، مرده‌هاى اجتماعى و سياسى را زنده كرد: «إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» (انفال: 24)؛ اسلام ملت‌هايى را كه خاك مرگ بر روى آنها پاشيده شده بود و چيزى از حيات حقيقى و سرافرازانة مجتمع انسانى نمى‌دانستند، حيات و آقايى بخشيد و پرچم انسانيت و دفاع از انسان‌ها را به آنها داد (بيانات مقام معظم رهبري، 9/بهمن/1376).
    بر اساس اين تحليل، بدون بيداري اسلامي و خودباوري و اعتماد به نفس، و اقدام عملي، احياي تمدن اسلامي ممكن نخواهد بود. افزون‌براين، الگوگيري، پيشراني و پرچم‌داري، از ديگر شرايط احياي تمدن اسلامي است. قيام‌ها و نهضت‌هاي آزادي‌خواهانه و اسلام خواهانه محدود و در گوشه دنياي معاصر، بسترساز بازگشت به اسلام ناب و احياي تمدن اسلامي است. نقطه آغازين بازگشت به اسلام و احياي تمدن نوين اسلامي، تشكيل حكومت، نظام‌سازي و پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني مي‌باشد. ملت ايران، با الگوگيري، از انقلاب جهاني عصر نبوي و با هدف بازگشت به اسلام ناب و استقلال‌خواهي و هويت‌يابي ديني، حركتي را آغاز كردند كه پس از تشكيل نظام اسلامي، درپي احياي تمدن نوين اسلامي است. هم‌اينك پس از چهار دهه، نظام اسلامي در ايران كه با ملتي پيشرو و پيشگام در مبارزه با استعمار و استكبار يك‌تنه مبارزه مي‌كرده، خود اقدام به يارگيري كرده، الگوي نهضت‌ها و جنبش‌هاي آزادي‌خواهانه و اسلام‌خواهاني دنياي معاصر شده، به سمت احياي تمدن نوين اسلامي در حركت است.
    اسلام اين ملت را به يك ملت پيشرو، مقدم در ميدان علم، در ميدان عمل، در ميدان سياست، در ميدان تفكر، در ميدان تعقل و تأمل و در ابتكارات زندگى تبديل كرد (همان). ... اين توانايي از داشته‌هاي يك اسلام واقعي و ناب است؛ اسلامى كه نتواند آرزوهاى خفته و فروكشتة قشرهاى مظلوم را در سطح دنيا، نه فقط در سطح كشور خودمان، زنده و احيا كند، شك كنيد در اينكه اين دين، اسلام (واقعي) باشد (بيانات مقام معظم رهبري، 10/اسفند/1368).
    اين بيداري اسلامي، با شعار بازگشت به اسلام ناب در حركت است؛ زيرا از حكومت نبوي، علوي و اسلام ناب الگوبرداري مي‌كند. به عبارت ديگر،‌ آنچه موجب تحرك، بيداري و خيزش ملت مسلمان ايران و ملت‌هاي اسلامي در اين پيچ بزرگ تاريخي شد، چشم‌اندازي از تمدن نوين اسلامي است؛ زيرا احساس هويت اسلامى در ميان توده‌هاى مسلمان، در همه جا، به وجود آمده است (بيانات مقام معظم رهبري، 7/تير/1369) و مسلمانان به آينده اسلام اميدوار شده‌اند (بيانات مقام معظم رهبري، 22/شهريور/1368).
    اما سؤالي كه مطرح است اينكه انسان و جامعه‌اي مي‌تواند الگوي ديگران باشد كه خود اسوه و الگوي كامل باشد و با داشتن الگوي كامل، مي‌تواند افق خواسته‌هاي خود را ارتقا بخشد. اما انقلاب اسلامي هنوز به يك الگوي كامل تمدني تبديل نشده است؛ زيرا اين انقلاب، پس از نظام‌سازي، هنوز مرحله كامل كشور اسلامي را طي نكرده است؟‌ پس چگونه مي‌تواند خود الگوي ديگران باشد؟ رهبر انقلاب، در پاسخ مي‌فرمايند: «ما زماني مي‌توانيم الگوي تمدني جهان اسلام باشيم كه مرحلة كشور اسلامي را پشت سر بگذاريم و الگو كه درست شد، نظايرش در دنيا به وجود مي‌آيد» (بيانات مقام معظم رهبري، 12/آذر/1379). اما چون الگوي قيام و حركت شتابان انقلاب اسلامي، تمدني است و حركت انقلاب و خيز انقلاب اسلامي، ماهيتاً تمدني و «ما در حال پيشرفت و سازندگى و در حال بناى يك تمدن هستيم؛ ملت ايران، همچنان‌كه شأن اوست، در حال پديد آوردن يك تمدن است. ... ما در اين صراط و در اين جهت هستيم؛ نه اينكه ما تصميم بگيريم اين كار را بكنيم، بلكه حركت تاريخى ملت ايران در حال به وجود آوردن آن (تمدن اسلامي) است» (بيانات مقام معظم رهبري، 1/فروردين/1373). به بيان ديگر،‌ اين قيام و بيداري اسلامي، با الگوگيري از اسلام ناب تمدن‌ساز است. انقلاب اسلامي در قامت احياگر تمدن نوين اسلامي،‌ با يارگيري از ملت‌هاي مسلمان و جنبش‌هاي اسلامي،‌ در منازعه‌ و جنگي تمام‌عيار، به مبارزه با تمدن غربي خيز برداشته و همة هويت و هيمنه تمدن غربي را با چالش مواجه كرده است. ازاين‌رو، انقلاب اسلامي پيشران و پرچم‌دار اين بيداري اسلامي و در حال حركت به سوي تمدن‌سازي است. به تعبير رهبر انقلاب،‌ جمهوری اسلامى ايران زمينه و فرصتى را برای احيا و شكوفايى تمدن اسلامى پديد آورده است. از اين منظر، احيای تمدن اسلامى يك امر حاكميتى است. بنابراین، آرمان نظام جمهورى اسلامى را می‌شود در جمله كوتاه «ايجاد تمدن اسلامى» خلاصه کرد (بيانات مقام معظم رهبري، 1392، ص 44).
    بنابراين، براي ساختن تمدن نوين اسلامي، بايد از الگوي پيشرفت اسلامي، ايراني پيروي كرد.
    اين الگوي پيشرفت ظرفي دارد و آن «اسلامي» و «ايراني» بودن آن است. اين ظرف اسلامي و ايراني، از هم جدا نيست. اسلام به ايراني هويت بخشيد و ايراني نيز موجبات گسترش اسلام را فراهم نمود: «به خاطر اينكه غايات، اهداف، ارزش‌ها و شيوه‌هاى كار، همه از اسلام مايه خواهد گرفت؛ يعنى تكيه ما به مفاهيم اسلامى و معارف اسلامى است، ما يك جامعه اسلامى هستيم، يك حكومت اسلامى هستيم و افتخار ما به اين است كه مي‌توانيم از منبع اسلام استفاده كنيم (همان، ص 42).
    افزون بر اینکه، اسلام به ايراني هويت بخشيد، ايراني نيز موجبات گسترش اسلام را فراهم نمود. الگوي كاملاً ايراني، متناسب با بوم ماست. در خصوص ايرانى بودن الگو، مقام معظم رهبري اشاره مي‌فرمايند:
    خوب، شرايط تاريخى، شرائط جغرافيايى، شرايط فرهنگى، شرايط اقليمى، شرايط جغرافياى سياسى در تشكيل اين الگو تأثير مي‌گذارد ـ كه قطعاً اينها درست است ـ اين نكته هم مطرح است كه طراحان آن، متفكران ايرانى هستند؛ اين كاملاً وجه مناسبى است براى عنوان ايرانى؛ يعنى ما نمي‌خواهيم اين را از ديگران بگيريم؛ ما مي‌خواهيم آنچه را كه خودمان لازم مي‌دانيم، مصلحت كشورمان مي‌دانيم، آينده‌مان را مي‌توانيم با آن تصوير و ترسيم كنيم، اين را در يك قالبى بريزيم. بنابراين، اين الگو ايرانى است (همان، ص 89).
    آنچه گذشت،‌ مربوط به شرايط تحقق تمدن نوين اسلامي بود. افزون بر شرايط، مراحلي نيز براي الگوي اسلامي، ايراني تمدن نوين اسلامي متصور است. از نظر رهبر انقلاب،‌ احياي تمدن نوين اسلامي، داراي مراحلِ انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی و تمدني اسلام است. «بنده ... گفتم ما يك انقلاب اسلامى داشتيم، بعد نظام اسلامى تشكيل داديم، مرحلة بعد تشكيل دولت اسلامى است، مرحلة‌ بعد تشكيل كشور اسلامى است، مرحلة‏ بعد تشكيل تمدن بین‌الملل اسلامى است» (بيانات مقام معظم رهبري، ‌6/آبان/‌1383: www.leader.ir).
    بنابراين، در نگاه رهبري انقلاب، تحقق تمدن نوين اسلامي، زماني ميسر خواهد شد كه پس از پيروزي انقلاب، ‌نظام و دولت اسلامي، پس از آن، كشور و دنياي اسلام تشكيل شود. طبيعي است كه ابتدا بايد دین اسلام و فرهنگ ناب توحیدی آن در جامعة اسلامی پیاده شود و حاكم اسلامي براي اجراي احكام دين بسط يد داشته باشد. به عبارت دیگر، احیای تمدن اسلامی، متوقف بر احیای اسلام ناب در همة ابعاد فردی و اجتماعی است (دنگچی، 1394). بنابراين، تمدن نوين اسلامي زماني محقق خواهد شد كه با پيروزي انقلاب اسلامي، ‌نظام و دولت اسلامي، پس از آن، كشور اسلامي و سپس، تمدن اسلامي شكل گيرد. به عبارت‌ دیگر، احیای تمدن اسلامی، متوقف بر احیای اسلام ناب (و تشكيل حكومت اسلامي) در همة ابعاد فردی و اجتماعی است (همان).
    ابعاد و مؤلفه‌هاي تمدن نوين اسلامي
    پس از بيان چيستي تمدن و تمدن اسلامي و تحليلي بر شكل‌گيري و بيان شرايط و مراحل احياي آن، اينك به واكاوي ابعاد و مؤلفه‌هاي تمدن اسلامي مي‌پردازيم. همان‌طوركه گذشت، تمدن اسلامي را مي‌توان به دو بُعد «اتقان» و «جامعيت» تقسيم كرد كه هر يك از اين ابعاد، داراي مؤلفه‌هاي خاص خود است:
    الف. اتقان
    در «اتقان» تمدن اسلامي،‌ مي‌توان مؤلفه‌هايي همچون «توحيدمحوري»، «فطرت‌محوري»، «قانون‌مداري»، «عقلانيت»، و «دانش‌گستري» را رصد كرد. در اينجا به اختصار به بررسي هر يك از اين مؤلفه‌ها مي‌پردازيم:
    1. توحيدمحوري
    دين اسلام به‌عنوان قله هرم تمدن اسلامي، برخوردار از جهان‌بيني توحيدي است كه يك خالقِ قادرِ حكيم و مدبر را خالق جهان هستي تلقي مي‌كند كه جهان را از يك مشيت حكيمانه پديد آورده و نظام هستي را بر اساس خير وجود، رحمت و رساندن موجودات به كمالات شايسته استوار نموده است. اين جهان‌بيني، ‌«تك‌قطبي» و «تك‌محوري» است و ماهيتِ «از اويي» (انا لله) و «به سوي اويي» (انا اليه راجعون) دارد. خداي متعال،‌ هيچ مثل و مانندي ندارد (شوري: 11)؛ او بي‌نياز مطلق است و همة مخلوقات ديگر عين فقر و نيازمند به اويند (فاطر: 15)؛ او بر همه چيز عالم و آگاه و بر همه چيز تواناست (شوري: 12؛ حج: 6)؛ همه زماني و همه مكاني است. در همه جا هست،‌ هيچ جايي نيست كه او نباشد. به هر سو كه بايستيم، ‌رو به سوي او نهاده‌ايم (بقره: ‌115)؛ از رگ گردن بر انسان نزديك‌تر است؛ از همه چيز آگاه است، حتي از مكنونات قلبي و از نيات و قصدهاي افراد (ق: 16)؛ مستجمع جميع صفات و همه كمالات است و از هر نقصي مبراست (اعراف: 180). «توحيد» از اصول اساسي دين مبين اسلام است (انبياء: 108 و 22؛ صافات: 4؛ اخلاص: 1؛ شوري: 11؛ رعد: 16). بنابراين، در تمدن اسلامي كه بر جهان‌بيني اسلامي مبتني است، محور همه چيز خداست و او يكتا و بي‌بديل است (غافر: 15). اين جهان به وسيله «سنن» قطعي الهي اداره مي‌شود: «قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ» (آل‌عمران: 137)، نظم بي‌بديلي بر جهان هستي حاكم است (اسراء: 44)؛ همه جهت حركت‌ها به يك «سو» و يك جهت و در حال طي مسير «كمال» هستند (شوري: 53). از سوي ديگر، خدايِ واحدِ حكيمِ خالقِ رازق،‌ خدايِ «عادل» نيز هست. والاترين هدف خلقت جهان و بشريت، رسيدن به عدالت و تحقق آن در جامعه و نفوس انسان‌ها معرفي شده است (حديد: 25)، تا انسان‌ها براي عدل و قسط قيام كنند. عدل نه به‌معناي تساوي، بلكه به‌معناي موزون بودن خلقت جهان هستي، رعايت حقوق افراد و عطا كردن حق به صاحب حق و رعايت استحقاق‌ها از سوي خداوند در افاضه وجود مي‌باشد (فولادي، 1393، ص 92).
    از سوي ديگر، ایمان و باور توحیدی و توحيدمحوري، یکی از مؤلفه‌های مهم تشکیل حکومت و تمدن اسلامی است. داشتن باور توحیدی انسان را از بُعد درونی قوی و استوار نموده، به او آرامش و امنیت، اعتماد به نفس و امید و بینش صحیح و کارآمد می‌بخشد. در اسلام، عقیدة توحیدی سنگ بنای زندگی انسانی، تمدن و فرهنگ متعالی است. امیدواری، حرکت‌آفرینی، عزت و اعتلای اجتماعی (نساء: ۴۱؛ محمد: ۳۵؛ منافقون: 8). رستگاری دنیوی و اخروی ارمغان عقیدة توحیدی به موحدان است (يونس: 63).
    تمدن خاستگاه الهی و بشری دارد. همان‌گونه‌که اندیشه خلاق انسان عامل شکوفایی تمدن است، نقش آموزه‌های دیني در پدیداری و اعتلای تمدن، به مراتب تعیین‌کننده‌تر است. اگر تمدن شامل باورها، قوانین، سازمان‌های اجتماعی، اخلاق، فلسفه، فن، ادبیات، فرهنگ و شیوه تعامل انسان با محیط پیرامون او باشد، دین در همه این امور نقش بسیار اساسی دارد. تحقیقات تاریخی و مردم‌شناسی نشان می‌دهد که مراکز مربوط به آئین‌ها و شعایر، هسته اصلی شهرهای اولیه بوده‌اند که بیانگر نقش مستقیم دین در تقویت هویت جمعی است (الیاده، ۱۳۷۵، ص ۳۷۱). می‌توان گفت: «دین و ایمان، باطن هر تمدنی است و گویی روحی در کالبد سازمان اجتماعی است (حجازی، ۱۳۵۲، ص ۵۷).
    افزون‌بر‌اين، در تشكيل حكومت اسلامي، كه مقدمه نيل به تمدن اسلامي است، مسئولان نظام اسلامي و مردم در اين حكومت،‌ بايد باورمند و عميقاً معتقد و پايند به باورهاي ديني باشند. مقام معظم رهبری دربارۀ ایمان باوری مسئولان جامعه می‌فرماید:
    منظورمان از ایمان برخی تظاهرات ایمانی نیست. باید به اسلام و این نظام و حرکت حقیقتاً مؤمن باشد. به او رو آورده باشد. ... در صدر اسلام، رسول مکرم اسلام و صحابه توانستند با اتکای به خدا، یک تمدن عظیم تاریخی را پایه‌گذاری کنند. آنها هم در برابر قدرت‌های بزرگ زمان خود، علی‌الظاهر کوچک بودند؛ اما ایمان به آنها قدرت بخشید و توانستند برای چندین قرن، عظمتی را در تاریخ ایجاد کنند. ما چرا نتوانیم؟ «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (آل‌عمران: 139؛ بيانات مقام معظم رهبري، 3/اسفند/1368). مردم، ایمان و پایبندی خود را به دین، اعتقادات و ارزش‌های والای اسلامی نشان داده‌اند و امروز از الفاظ به ظاهر زیبایی که دشمنان این ملت بر زبان جاری می‌کنند، فریب نمی‌خورند... مردم، ایمان، دشمن، بصیرت و پایبندی مردم ایران به دین، پایبندی به اسلام، پایبندی به مبانی ارزشی، ارزش‌های والای الهی، آمادگی برابر دشمن و آمادگی مردم (بيانات مقام معظم رهبري، 5/مرداد/1381).
    توحيدمحوري،‌ به‌عنوان اصل مستحكم و ركن ركين تمدن اسلامي، بنيان مرصوصي است كه بيش‌از‌پيش دين جامع اسلام را «متقن» مي‌كند و نظام و تمدن اسلامي را بر اين پايه مستحكم مي‌نشاند. محوريت توحيد، در رأس هرم تمدن اسلامي قرار دارد و از اين دين جاودانه تغذيه مي‌شود.
    2. فطرت‌محوري
    از ديگر مؤلفه‌هاي اسلام و تمدن اسلامي، فطرت‌محوري و خلقت و سرشت انسان بر اساس فطرت الهي است. در منطق قرآن كريم، اصل فطرت‏مداري به‌عنوان يكي از مؤلفه‌هاي اصلي انسان‏شناختي است. قرآن مي‏فرمايد: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» (روم: 30)، اين فطرتي است كه خداوند انسان‌ها را بر پاية آن آفريده است. الهي بودن فطرت، حاكي از اين است كه پيش از هر نوع آموزش و تربيتي، نوعي شناخت، كشش و گرايش به سمت دين، خداوند و توحيد در نهاد آدميان وجود دارد كه مي‏تواند پرورش يابد و شكوفا شود. روايت نبوي مي‌فرمايد: «كل مولود يولد علي الفطرة» (مجلسي، بي‌تا، ج 3، ص 281)؛ هر نوزادي با فطرت يا بر فطرتي الهي زاده مي‏شود. امام باقر در توصيف اين فطرت الهي فرمود: «اَلْمَعْرِفَةُ بِأنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خالِقُه» (كليني، 1413ق، ج 2، ص 13)، شناخت فطري انسان‌ها به اينكه خداوند آفرينندة آنان است. امام صادق در پاسخ به پرسش زراره، از مفاد آية‏ 30 سورة روم فرمود: «فطرهم جميعاً علي التوحيد»؛ خداوند متعال، همة انسان‌ها را بر فطرت توحيد و وحدانيت‌گرايي سرشت. بنابراين، سرشت انسان فطري است و احكام و معارف ناب ديني برگرفته از اين سرشت فطري و خدادادي است. فطرتي كه از بهترين شيوه‌هاي بيدارسازي فطرت خفته انسان‌ها است. به همين دليل،‌ در اندیشه دینی، برخی ارزش‌ها و فضائل اخلاقی ریشه در فطرت پاک انسانی دارد که از آغاز تولد با او همراه و همزاد است.
    احكام،‌ ارزش‌ها و معارف اسلامی در هماهنگی کامل با این نیازها، گرایش‌ها و آگاهی‌های فطری، نشان از یگانگی منشأ «خلقت و شریعت» است (طباطبائي، 1374، ج 9، ص 247). اگر قوانین، معارف و آموزه‌های اسلام، ناهماهنگ با فطرت و سرشت انسان باشد، نقضی بر اتقان اسلام و احكام آن خواهد بود. اين در حالي است كه فطرت و غریزه «حقیقت‌جویی» در نهان انسان، نهاده شده است (مطهری، 1362، ص 255). بسیاری از احكام و دستورات اخلاقی، هماهنگ با «فطرت خیرخواهی» و وجدان درونی بشر است. براي نمونه، غریزه جمال‌خواهی و زیبایی‌طلبی یکی از ابعاد وجود انسان است که بخش قابل توجهی از معارف اسلامی، اعم از اعتقادی، اخلاقی و عملی، برآورندة این بخش از نیاز فطری انسان است. حس شگفت‌انگیز «نیایش و پرستش» نيز در فطرت بشر نهاده شده و حتی منکران دین نیز خواسته یا ناخواسته در تکاپوی پاسخ به آن و برآوردن این بخش از نیاز فطري هستند (همان، ص 257). این بخش از فطرت انسان، «یکی از پایدارترین و قدیمی‌ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل‌ترین ابعاد وجود آدمی» است. هماهنگی معارف اسلامی در بخش‌های مختلف با نیازهای فطری و جسمی و فکری انسان، زمینة لازم برای پذیرش و فراگیری آن را در میان جامعه فراهم می‌سازد (طباطبائى، 1374، ج 18، ص 467). این ظرفیت بسیار مهمی براي جهان‌شمولي و اتقان دين و تمدن اسلامي است؛ طرفيتي كه در تمدن‌سازی و در بحث تبدیل شدن یک فرهنگ، به سبک رایج زندگی اجتماعی به‌عنوان نماینده حقیقت تمدن، بسیار حائز اهمیت است. بنابراين،‌ فطرت‌محوري دين اسلام، افزون بر اينكه دين را متقن و جاودانه مي‌كند، و زمينه اقبال گسترده به آن را فراهم مي‌سازد، تمدن اسلامي را نيز بر پايه‌اي مستحكم مي‌نشاند و آن را جاودانه مي‌سازد.
    3. قانون‌مداري
    در انديشه ديني، از جمله مؤلفه‌هاي مهم تمدن اسلامي، ‌اين است كه جهان هستي تصادفي خلق نشده، بلكه قانون‏مندى بر آن و جوامع بشري حاكم است. اين قانونمندي به سنت الهي معروف است. پيدايش موجودات، تأمين نيازها، تحول و دگرگونى آنها و روابط نظام‏مندى كه بينشان برقرار است، همه به تقدير، اذن و اراده خداوند متعال مستند است. قانونمندي جهان هستي و سنت‌هاي الهي حاكم بر آن، داراي ويژگي‌هايي هستند: 1. مستند به خداست؛ 2. تحويل و تبديل‌ناپذيرند؛ يعني پيامدهاى رفتارهاى گروهى و اجتماعى جانشين‏پذير نيستند؛ 3. ممكن است سنتى پيامد سنت ديگرى را بكاهد يا زمينه جريان آن را به كلى از بين ببرد و يا از بروز و ظهور پيامد خاص آن جلوگيرى كند؛ 4.‌ قانونمندي، منافاتي با اختيار و آزادى انسان ندارد؛ 5. پديده‏هاى اجتماعى و از جمله «صلاح و فساد يك جامعه» و «بروز و افول انحرافات اجتماعى» قانون‏مند است و از روى اتفاق و صدفه رخ نمي‌دهند و خداوند فريضه امر‌به‌معروف و نهى از منكر را براي اصلاح جامعه و زمينه‏ساز حاكميت ارزش‌هاي ديني و اخلاقي و اجراى حدود و احكام الهى تشريع فرموده است (رجبي، 1383)؛ 6. عدم پايبندي به ارزش‌هاي انساني و اخلاقي، موجب انحراف جامعه ذلت، خواري و فساد آن خواهد شد و پايبندي به ارزش‌هاي انساني، و عمل به وظايف ديني، موجب تعالي جامعه است.
    بنابراين، نظام علّي و معلولي بر جهان هستي حاكم است. نظام هستي، نظام احسن و اكمل است: جهان طبيعت با همه پديده‌هاي آسماني و زميني و با همه موجودات معدني، گياهي، حيواني، و انساني خود، همسو، همگام، هماهنگ و يك واحد حقيقي بيش نيست. اين موجود واحد، در حال «حركت دائمي» است به سمت و سوي «كمال».
    حاصل اينكه، بر اساس جهان‌بيني توحيدي، در تمدن اسلامي همه چيز داراي رنگ خدايي، قانون‌مدار و مبتني بر نظام احسن مي‌باشد. در سطح خرد نيز همه چيز بايد در اين سلسله طولي قرار گيرد و تمدن اسلامي نيز بايد در همين مسير و جهت در حركت باشد؛‌ زيرا از جمله معيارهاي درست جامعه براي رسیدن به ایدئال‌ها و آرمان‌هاي مورد نظر در تمدن اسلامی، قانون‌مداری است. در اسلام، اساس همة قوانین، قانون خداست؛ زیرا نقایص قانون بشری را ندارد و از تمام قوانین موجود، برتر و نیکوتر است (مائده: 50). قانون‌مداری مورد تأکید اسلام است. پیامبر اکرم با درک عمیق از نقش قانون و قانون‌مداری در تمدن‌سازی، می‌فرمودند: «اقوام و ملل پیشین که دچار سقوط و انقراض شدند، به آن علت بود که در اجرای حدود الهی تبعیض روا داشتند، حدود را بر بینوایان جاری ساختند و توانمندان را به حال خود وانهادند» (نوري، 1409ق، ج 18، ص 7). در رویکرد دینی، اجرای حدود الهی عامل رستگاری دنیا و آخرت است (همان، ج 72، ص 349). حاکم اسلامی نیز موظف به اجرای دستورات خدا در جامعه است (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج ۲۷، ص ۲۵۴).
    مقام معظم رهبری با تأسی از قرآن و روایات، قانون‌مداری و قانون‌گرایی را در تمدن اسلامي مهم تلقی کرده، می‌فرمايند:
    قانون ریل است؛ از این ریل اگر چنانچه خارج شدیم، حتماً آسیب و صدمه است. این را باید نهادینه کرد و جزو رعایت قانون، رعایت اسناد بالادستی است که امروز خوشبختانه در کشور وجود دارد؛ مثل سیاست‌های کلی، سند چشم‌انداز، مصوبات شوراهای عالی از قبیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، از قبیل شورای عالی مجازی؛ این قانون‌گرایی و قانون‌مداری اگر چنانچه جا افتاد، مسلماً خیلی از آسیب‌ها از بین خواهد رفت... گاهی قانون ناقص و معیوب است؛ اما همان قانون معیوب هم اگر چنانچه عمل نشود، ضرر آن عمل نشدن، بیشتر از ضرر عمل كردن به قانون است‌ (بيانات مقام معظم رهبري، 6/شهريور/1392).
    رهبري انقلاب معيار در نظام اسلامي را قانون‌مداري و پايبندي به آن مي‌دانند، نظامي كه بسترساز تمدن نوين اسلامي است:
    (در نظام اسلامي)، رفتار باید قانون‌مدارانه باشد. همه ... قانون را رعایت کنید... وقتی قانون رعایت شد، دهن مردم شیرین می‌شود، دل مردم شاد می‌شود. ... آن کسانی که به قانون بی‌اعتنائی می‌کنند، واگرايی از قانون می‌کنند ـ به هر بهانه‌ای ـ آنها را هم مردم شناسايی می‌کنند؛ از آنها بدشان می‌آید. این هم یک نکته اساسی است (بيانات مقام معظم رهبري، 5/تير/1392).
    نقش قانون و قانون‌مداری در زایش و اعتلای تمدن، به‌ويژه تمدن اسلامي بسیار برجسته است. قانون بسان خون در رگ‌های جامعه است. استحکام جامعه و ماندگاری تمدن در گرو قانون مطلوب و وفاداری آحاد جامع به آن است (ولایتی، ۱۳۸۳، ص ۳۳-۳۸). در غیر‌این‌صورت، اجتماعی شکل نمی‌گیرد تا تمدنی ایجاد گردد.
    4. عقلانيت
    عقلانيت نيز از ديگر مؤلفه‌هاي اتقان تمدن اسلامي است. اسلام ديني است كه سعادت حيات انسان را تضمين کرده است. جامعه اسلامي نيز بر محور قانون‌گرايي، حق‌محوري، عدالت‌پيشگي، شايسته‌سالاري و عقلانيت ديني مبتني است. روشن است که يک جامعه ديني، براي دستيابي به اهداف خود؛ يعني سعادت مادي، معنوي و قرب الهي همه تلاش خود را مصروف تحقق آنها مي‌كند. نظام و حكومت ديني زماني كارآمد خواهد بود كه در نيل به اهداف و آرمان‌هاي متعالي خود موفق شود. اين امر در گرو حاكميت اخلاق و عقلانيت است.
    ازاين‌رو، اسلام و تمدن اسلامي، در مبانی و اعتقادات و معارف، سرشار از استدلال‌های عقلی و منطقی است. اين امر نشانة روشن دیگری از اتقان و استحکام درونی و منطقی معارف ناب و تمدن اسلامی است. نظام سیاسی، حقوقی و ارزشی اسلامی، مبتنی بر جهان‌بینی توحیدی و ابتناء بر اصول عقلی است که موجب شده «دقیق‌ترین، کامل‌ترین و جامع‌ترین، نظام ارزشی شکوفا شود. نظام ارزشی که نه مبتنی بر قراردادهای جمعی است، نه برخاسته از باورها، سلایق، امیال، خرافات فردی و جمعی، تا آفت تعصبات فرقه‌ای و گروهی آن را منطقه‌ای کند و گردش ایام آن را عصری و آفت جهل و کم‌دانشی آن را نادرست و یا دست‌کم آن را ناقص سازد و آفت نسبیت‌گرایی بنیان آن را سست كند. نظامی که خالق همه‌دان، همه‌توان و همه‌خواه هستی، بر اساس واقعیات مطلق، به انسان عرضه کرده است» (جمعي از نويسندگان، 1388، ص 182). عقل و عقلانيت، و ابناي يك دين بر آن، موجبات جاودانگي آن را فراهم مي‌كند. افزون‌بر‌اين،‌ عقلی و عقلانی بودن هر مکتب و تمدني، ضامن بقا، گسترش و پذیرش عمومي و جهاني آن است؛ زیرا «اتقان و استواری عقلانی» یک مکتب، دين و تمدن، زمينة هم‌زبانی و مفاهمه میان انسان‌ها، ملل و تمدن‌های دیگر را می‌گشاید و چنین فرهنگ و آیینی می‌تواند منبع آفرینش تمدنی بزرگ و شکوهمند گردد و اين يكي از مؤلفه‌هاي منحصربه‌فرد تمدن اسلامي است.
    5. دانش گستري و توليد علم
    علي‌رغم اينكه پيامر گرامي اسلام، امي و در هيچ مدرسه و مكتبي درس نخوانده بودند، و اسلام نيز در جامعه‌ای ظهور کرد که مردم آن از جهل و بی‌سوادی به شدت رنج می‌بردند، به‌گونه‌اي‌كه در سرزمین حجاز، محل ظهور اسلام، تنها ۱۷ نفر سواد خواندن و نوشتن داشتند؛ اسلام بر علم‌آموزي و گسترش علم و دانش تأكيد مي‌كرد. اين يكي از رازهاي جامعيت، ماندگاري و حقانيت دين اسلام و تمدن اسلامي است. ازاين‌رو، پيامبر اسلام، در چنين سرزميني با بنيان انقلاب فرهنگی جهاني، در سرزمين حجاز شگفتی‌ساز تاریخ مي‌شود. انقلاب فرهنگی صدر اسلام خاستگاه قرآنی دارد و فلسفة آفرینش را دانش‌گستری (طلاق: ۱۲) و هدف بعثت پیامبر را تعلیم و تربیت معرفي مي‌كند (بقره: ۱۵۱). اين مكتب حيات‌بخش،‌ علم‌آموزی را امری واجب دانسته (طوسی، ۱۴۱۴ق، ص ۴۸۸، ح ۱۰۶۹)، و جهل و ناداني را به شدت مذمت مي‌كند (همان،‌ ص ۳۷۷، ح ۸۰۸). علم‌آموزي در اسلام حسنه صدقه، تسبیح و جهاد است (ابن‌بابویه، ۱۴۰۳ق، ص ۵۲۲). اولين آيات نازل بر پيامبر اسلام در قرآن کریم، با سوگند به قلم آغاز مي‌شود (قلم: 1)، امر به ژرف‌نگری و خردورزی (نور: ۶۱؛ روم: ۲۴)، قرائت (مزمل: ۲۰؛ علق: ۳)، کتابت (بقره: ۲۸۲)، تمجید از علم (بقره: ۲۶۹) و عالمان (زمر: ۹؛ مجادله: ۱۱) مي‌كند. از سوي ديگر، سيرة پيامبر رحمت بر وجوب همگانی تحصیل علم (نوری، 1409ق، ج ۱۷، ص ۲۴۹)، توصیه به دانش‌آموزی در شرایط سنی مطلوب (کراجکی، ۱۴۱۰ق، ص ۱۴۷)، ضرورت تحصیل علم در هر زمان (حاجی‌خلیفه، بی‌تا، ص ۷۸) و در هر شرایط (الصفار، ۱۴۰۴ق، ص ۱۴۷)، تحمل مشکلات علم‌آموزی، تشویق مسلمانان به حکمت‌اندوزی از هر کسی (عاملی، ۱۴۰۹ق، ص ۱۷۳)، آزادی اسیران جنگ بدر در قبال آموزش به ده نفر مسلمان (زرین‌کوب، ۱۳۶۹، ص ۲۶)، و تأسیس مدارس و کتابخانه‌‌ها (همان،‌ ص ۱۰۷ـ۵۲) و... شده است. اينها جملگي عوامل بسيار مهم و تأثيرگذار در شكل‌گيري نهضت علمی شکوهمند در قلمرو تمدن اسلامي گردید و نشانه اعجاز دین مبین اسلام و جامعيت آن، در اصلاح فرهنگ و پی‌ریزی تمدن نوين اسلامي بود.
    بنابراين،‌ علم و دانش‌گستري، پاية مهم شكل‌گيري تمدن اسلامي و مدنيت است. اما همواره علم بايد همراه با ايمان به غيب همراه باشد. هرچند علم پایة تمدن است، اما شرط کافی برای مدنیت نیست؛ زيرا ما در دنياي متوحش غرب امروز، شاهد علم منهاي اخلاق و ايمان هستيم؛ علمي كه پايه اصلي شكل‌گيري تمدن غربي است و سلطه‌جويي تمدن غربي نيز از اين رهگذر معنا مي‌يابد. بنابراین، جهان اسلام باید علم به همراه ایمان به غیب را جدی بگیرد و دنبال کند و بداند که علم، همراه باایمان به غیب، اقتدارآور است و یکی از پایه‌های امت واحده اسلامی را تشکیل می‌دهد (معینی‌پور و لك‌زايي، 1391، ص 67).
    از دیدگاه رهبر انقلاب،
    جامعة بدون علم،‌ جامعة جاهله و تاريك است؛ فردای بدون علم، تاریک است و چراغ راه تحقق تمدن اسلامی، مجاهدت علمی است. علم سلطه‌آور است و جامعه صاحب علم را قدرتمند می‌سازد و کسانی که دنیای معاصر را از حیث علمی و عملی در چنبره خود دارند، دلیل اصلی آن این است که صاحب علم‌اند. بايد علم را فراگرفت، بلکه بایسته است تولیدکننده و صادرکننده علم بود و به مصرف آن نباید بسنده و دل‌خوش کرد... مهم در علم‌آموزي و دانش‌گستري، ابتناء محتوا و جهت این علم به مبانی دینی است... علم و دانش باید با معنویت گره بخورد. در غیراین‌صورت، خسارات جبران‌ناپذیری به بار خواهد آورد (ر.ك: ‌جهان‌بین و معيني‌پور، 1393، ص 35).
    دانشی مطلوب و منطقی است که درون‌مایه آن اخلاق و ارزش‌های صحیح، منطقی و انساني باشد. از نظر رهبر انقلاب، آخرین مرحله انقلاب اسلامی، شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی است که تحقق آن، نیازمند ارکانی چون علم و دانش ملبس به لباس اخلاق و معنویت است:
    ما در تمدن اسلامی و در نظام مقدس جمهوری اسلامی که به سمت آن تمدن حرکت می‌کند، این را هدف گرفته‌ایم که دانش را همراه با معنویت پیش ببریم. اینکه می‌بینید دنیای غرب نسبت به پایبندی ما به معنویت حساس است، بر دینداری ما اسم تعصب و تحجر می‌گذارد، علاقه‌مندی ما به مبانی اخلاقی و انسانیت را مخالفت با حقوق بشر قلمداد می‌کند، به خاطر آن است که این روش، ضدروش آنهاست. آنها علم را پیش بردند ـ البته کار مهم و بزرگی بود ـ اما جدای از اخلاق و معنویت بود و شد آنچه شد. ما می‌خواهیم علم با اخلاق پیش برود
    (بيانات مقام معظم رهبري، 19/شهريور/76).
    افزون بر اهتمام به تشويق علم‌آموزي و گسترش آن،‌ توليد علم نيز به‌عنوان یکی از شاخص‌های مهم در تشکیل تمدن اسلامی، مورد تأکید قرآن و روایات اسلامی است. این امر، از دیدگاه مقام معظم رهبری نيز کلید اصلی تمدن‌سازی و رسیدن به نقطة مطلوب و لازمة پیشرفت همه‌جانبة کشور شمرده شده است. ایشان لازمة تأثیرگذاری در سطح بین‌المللی و ملی را اقتدار علمی ذکر کرده، معتقد است: یک ملت، با اقتدار علمی است که می‌تواند سخن خود را به گوش همه افراد دنیا برساند؛ با اقتدار علمی است که می‌تواند سیاست برتر و دست والا را در دنیای سیاسی حائز شود (بيانات مقام معظم رهبري، 23/مرداد/1369). همچنین، ایشان تولید علم را تک‌بُعدی ندانسته و منحصر به رشتة خاصی نمی‌داند، بلکه تولید علم در تمام علوم پایه، فنی و مهندسی و تجربی وجود داشته و دارد و مهم‌ترین حوزه، حوزۀ علوم انسانی است که ارتباط بسیاری با تعلیم و تربیت افراد یک جامعه دارد. ایشان در رابطه با علوم می‌فرمایند:
    ما نمی‌گوییم علوم انسانی غیرمفید است؛ ما می‌گوییم علوم انسانی به شکل کنونی مضر است؛... بحث سر این نیست که ما جامعه‌شناسی یا روان‌شناسی یا علم مدیریت یا تعلیم و تربیت نمی‌خواهیم یا چیز خوبی نیست، یا فایده‌ای ندارد؛ چرا قطعاً خوب است؛ قطعاً لازم است. علوم انسانی ما برخاسته از تفکرات پوزیتیویستی قرن پانزدهم و شانزدهم اروپا است (بيانات مقام معظم رهبري، 2/آبان/1389). خيلى از افتخارات ملى و بخش مهمى از عزت ملى و بخش قابل توجهى از ثروت ملى، به برکت علم به ‌دست مى‌آيد؛ مسئلة علم و تحقيق و پيشرفت در بخش‌هاى گوناگون علمى و کشف سرزمين‌هاى ناشناخته دانش، براى کشور خيلى مهم است؛ اين هم انشاءالله بايد در برنامه مورد توجه قرار بگيرد (بيانات مقام معظم رهبري، 19/دي/1396).
    در بيانيه گام دوم انقلاب نيز راز موفقيت و تمدن‌سازي انقلاب اسلاني را جهاد علمي مي‌دانند:
    دانش،‌ آشکارترین وسیلة‌ عزت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست‌ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیان‌های اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب‌مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد. ما به سوءاستفاده از دانش مانند آنچه غرب کرد، توصیه نمی‌کنیم، اما مؤکداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمه‌ دانش در میان خود اصرار می‌ورزیم (همان).
    بنابر آنچه گذشت،‌ يكي از عوامل مهم و جاودانگي مكتب حيات بخش اسلام و تمدن اسلامي،‌ حقانيت و اتقان آن است كه بسترساز تمدني نويني را فراهم ساخت؛ مؤلفه‌هايي همچون توحيدمحوري، فطرت‌محوري،‌ قانون‌مداري و دانش‌گستري و توليد علم.
    ب. جامعيت
    دومين بُعد تمدن اسلامي كه راز ماندگاري آن دو را فراهم ساخت،‌ «جامعيت» است. مؤلفه‌هاي تمدن اسلامي در جامعيت عبارتند از: «نظام‌سازي و تربيت نيروي انساني»، «عدالت‌خواهي»، «آزادي‌خواهي و استقلا‌ل‌طلبي»، «آرمان‌خواهي»، و «امت‌سازي». در اينجا به اجمال به بررسي هر يك مي‌پردازيم.
    1. نظام‌سازي و تربیت نیروی انسانی کارآمد
    يكي از مؤلفه‌هاي جامعيت تمدن اسلامی، تأكيد بر شكل‌گيري نظام و حكومت اسلامي است. نظام سیاسی، حقوقی و ارزشی اسلامی، مبتنی بر جهان‌بینی توحیدی و اصول عقلی است. توجه به جامعیت آموزه‌های اسلام، انگیزه ما را در جست‌وجوی راه و روش و پاسخ درست از متون دینی برمی‌انگیزاند. اسلام، دینی برای اداره زندگی و هدایت زندگی است. غفلت از این حقیقت، مستشرقان و بسیاری از روشنفکران را به خطای مقایسه اسلام و مسیحیتِ محرّف کشانده است (ر.ک: نوروزی، 1380، ص 27ـ36). ازاين‌رو، وجود قانون‌مداري،‌ تأكيد بر تأسيس نظام سياسي، راز جاودانگي و تمدن‌سازي مكتب حيات‌بخش اسلام است. بنابراين،‌ تربيت نيروي انساني ‌نخبه و كارآمد، از جمله پيش‌شرط‌هاي لازم براي نظام‌سازي و تشكيل حكومت اسلامي است تا در پرتو آن،‌ امكان تحقق احكام ديني، آموزه‌ها و معارف ناب ديني و شكل‌گيري تمدن اسلامي مسير شود. رهبري انقلاب، در اين زمينه مي‌فرمايند:
    شما به توفیق الهی خواهید توانست الگو و نمونه کامل تمدن نوین اسلامی را در این خاک و آب تشکیل بدهید، برای اینکه بتوانید این وظایف بزرگ را انجام دهید. جوان امروز احتیاج دارد به دین، به تقوا، به علم، به نشاط کار، به امانت و به ورزش، اینها خصوصیاتی است که جوان امروز بدان احتیاج دارد (بيانات مقام معظم رهبري، ‌12/مهر/1391). نکتة مهمی که باید آینده‌سازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی می‌کنند که از نظر ظرفیت‌های طبیعی و انسانی، کم‌نظیر است... همت‌های بلند و انگیزه‌های جوان و انقلابی، خواهند توانست آنها را فعال و در پیشرفت مادی و معنوی کشور به‌معنی واقعی جهش ایجاد کنند. مهم‌ترین ظرفیت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است (بيانيه گام دوم، ‌22/بهمن/1397).
    بنابراين، يكي از مؤلفه‌هاي مهم تحقق تمدن اسلامي، تريت نيروي انساني و كارآمد، با هدف نظام‌سازي و نيل به امت واحده اسلامي است.
    2. عدالت‌خواهي
    بي‌ترديد يكي از مهم‌ترين مؤلفه مهم جامعيت تمدن اسلامي، عدالت‌خواهي است. عدالت، مفهوم كانوني دين مبين اسلام است، به‌گونه‌اي‌كه خداوند كه خود عين عدل است، هدف انبيا را برپايي قسط و عدالت تعريف مي‌كند و مردمان و بندگان را به اقامة قسط و عدل فرمان مي‌دهد. جايگاه عدالت در مذهب تشيع و انديشة شيعي نيز به گونه‌اي است كه عدل، يكي از اصول اعتقادي آن به‌شمار مي‌رود. ازاين‌رو، عدالت در گفتمان سياسي، اجتماعي و اقتصادي تشيع، داراي جايگاه و منزلت بالايي است كه در سطوح فردي، اجتماعي، ملي و جهاني، ضرورت و اولويت مي‌يابد. در تشيع، ايمان و عدالت درهم‌آميخته‌اند و تصدي مقام نبوت، امامت، ولايت و رهبري سياسي جامعة اسلامي، مشروط به عدالت است. در منظومه اعتقادي شيعه، عدالت مفهومي چهار وجهي است كه عدالت تكويني، تشريعي، عدالت فردي و اجتماعي انساني را دربرمي‌گيرد (مطهري، بي‌تا، ص 47). عدالت‌محوري اعتقادي شيعي، در فرايند تاريخي به صورت يك آرمان سياسي ـ اجتماعي درآمد. تلاش، تقلا و سپس مبارزة نهان و آشكار ائمة اطهار و شيعيان براي احقاق حق خود، تشيع را به صورت يك مذهب و جنبش عدالت‌جو و عدالت‌خواه در آورد، به‌گونه‌اي‌كه در دوران پس از اسلام، قيام‌هاي متعدد شيعي براي برپايي حكومت عدل اسلامي ـ شيعي صورت گرفت كه به انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 ختم شد؛ حكومتي كه طليعه‌دار حكومت عدل جهاني شيعه در زمان ظهور حضرت ولي عصر است. جهان‌شمولي اسلام و تشيع ايجاب مي‌كند جمهوري اسلامي، به‌عنوان يك حكومت ديني، به موازات برقراري عدالت در جامعة داخلي ايران، يكي از اهداف سياست خارجي خود را نيز عدالت‌طلبي و عدالت‌گستري قرار دهد (رمضاني، 1382، ص 61-62) قرآن به عدالت‌ورزی و برپایی آن در میان مردم جامعه امر كرده، می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ» (نساء: 135).
    در اندیشه رهبري انقلاب، عدل و عدالت در تمدن اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد. ایشان درخصوص اینکه یکی از عوامل اصلی زوال تمدن‌ها ظلم بوده است که نقطة مقابل عدالت است، می‌فرمایند: زوال تمدن‌ها معلول انحراف‌هاست و تمدن‌ها پس از آنکه به اوج می‌رسند، به دلیل ضعف‌ها، خلأها و انحراف‌های خود، رو به انحطاط می‌روند و اکنون نشانة این انحطاط در تمدن غربی قابل مشاهده است. به‌طوری‌که تمدن علم بدون اخلاق، مادیت بدون معنویت و دین و قدرت بدون عدالت است. همچنين، از عدالت اجتماعی، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین خطوط در مکتب سیاسی امام یاد كرده، معتقدند: پُر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفاده از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهم‌ترین و سخت‌ترین مسئولیت است. می‌فرمایند:
    از همة این شاخص‌ها مهم‌تر، شاخص کلیدی و مهم عدالت اجتماعی است؛ یعنی ما رونق اقتصادی کشور را بدون تأمین عدالت اجتماعی به هیچ وجه قبول نداریم... . کشورهایی هستند که رشد اقتصادیشان خیلی بالا است؛ لکن تبعیض، اختلاف طبقاتی، نبود عدالت در آن کشورها محسوس است. ما این را به هیچ وجه منطبق با خواست اسلام و اهداف جمهوری اسلامی نمی‌دانیم (نرم‌افزار حدیث ولایت، 14/مهر/1379). عدالت در صدر هدف‌های اولیه همه‌ بعثت‌های الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است. این، کلمه‌ای مقدس در همه‌ زمان‌ها و سرزمین‌ها است و به‌‌صورت کامل، جز در حکومت حضرت ولی‌عصر میسر نخواهد شد. ولی به ‌صورت نسبی، همه‌جا و همه‌وقت ممکن و فریضه‌ای بر عهدة‌ همه به‌ویژه حاکمان و قدرتمندان است (بيانيه گام دوم انقلاب، 22/ بهمن/1397).
    3. آزادي‌خواهي و استقلال‌طلبي
    استقلال‌طلبي، خوداتکایی و آزادی در اندیشه توحیدی، خاستگاه قرآنی دارد. مسلمانان با الهام گرفتن از آیه «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» (نساء: 141)؛ باید تلاش کنند تا استقلال جامعه اسلامی را در ابعاد گوناگون سیاسی (نور: 35)، فرهنگی (مائده: 48؛ انعام: 106)؛ اقتصادي (بقره: 144) و نظامی (نوری، 1409ق، ج ۱۳، ص ۲۴) آن تأمین کنند. سیرة رسول اکرم و رفتار مسلمانان صدر اسلام در اين زمينه، الهام‌بخش شكل‌گيري بیداری اسلامی و تمدن نوين اسلامي مي‌باشد. قرآن کریم نيز تأمین موهبت آزادی در جهت حیات معقول انسان را جزء فلسفه بعثت انبیا بر می‌شمارد. پیامبر اسلام نیک می‌دانست که در شرایط فقدان آزادي و خفقان استبداد، ابتکار و خلاقیت و شکل‌گیری تمدن اسلامي امکان‌پذیر نیست. ازاين‌رو، تلاش کرد هرگونه بار سنگین معنوی و انواع زنجیرهای بت‌پرستی و خرافات، عادات و رسوم غلط، جهل و نادانی، تبعیضات طبقاتی، قوانین نادرست، و سیطره طاغوتیان را از دوش انسان‌ها بردارد (اعراف: 157) و پیام آزادی‌بخش اسلام (آل‌عمران: 64) و تمدن نوين اسلامي را به جهانیان اعلام كند. امام علی، مي‌فرمايند: «بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ» (نهج‌البلاغه، خ ۱۴۷)؛ خداوند محمد را به حق برانگیخت تا انسان‌ها را از بت‌پرستی و پیروی شیطان باز داشته داده، به پیروی و پرستش خدا دعوت کند.
    بنابراين، استقلال‌طلبي و آزادي‌خواهي از جمله مؤلفه‌هاي مهم جامعيت تمدن اسلامي است. آزادي در اسلام،‌ مطلق نيست. استقلال يعني خوداتكايي و رستن از زير يوغ بيگانگان و آزادي يعني خود نقش برجسته در تعيين سرنوشت خويش داشتن؛‌ مستقل باشيم، تقليد نكنيم و به خود و توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي خود متكي باشيم؛ ‌دل در گروي ديگران نداشته باشيم. به راستي آزادي مطلق هرگز معنا و مفهومي ندارد؛ زيرا آزادي مطلق معادل هرج و مرج و بي‌قانوني است. آزادي در عرصه‌هاي سياسي، اقتصادي، فكري، فرهنگي،‌ معنوي و‌ اجتماعي معنا و مفهوم دارد. مراد از آزادي، «آزادی اجتماعی» است؛ آزادی به‌مثابة یک حق انسانی برای اندیشیدن، گفتن، انتخاب کردن و از این قبیل امور. خداوند یکی از خصوصیات پیامبر را این مي‌داند که غل و زنجیرها را ازگردن انسان‌ها برمی‌دارد (ر.ك: اعراف: 157). اين يكي از ويژگي‌هاي مهم تمدن اسلامي است كه بر استقلال‌طلبي،‌ خوداتكايي و آزادي از غيرخدا متكي است.
    رهبري انقلاب نيز با بيان انواع آزادي، و حد و مرز آن در اسلام مي‌فرمايند:
    ... «آزادی اجتماعی» به‌معنایی که امروز در فرهنگ سیاسی دنیا ترجمه می‌شود، ریشه قرآنی دارد. هیچ لزومی ندارد که ما به لیبرالیسم قرن هجدهم اروپا مراجعه کنیم... دین بزرگترین پیام‌آور آزادی است. ... آزادىِ درست و آزادىِ معقول، مهم‌ترین هدیه دین به یک ملت و به یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشه‌ها رشد پیدا می‌کند و استعدادها شکوفا می‌شود. استبداد، ضداستعداد است. هر جا استبداد باشد، شکوفایی استعداد نیست. اسلام، شکوفایی انسان‌ها را می‌خواهد (بيانات مقام معظم رهبري، 12/شهريور/77‌13).
    تفاوت آزادي در اسلام و تمدن اسلامي و تمدن و مكاتب غربي در اين است كه در مكتب ليبراليسم،‌ چون ارزش‌هاي ثابتي وجود ندارد، و حقیقت و ارزش‌های اخلاقی نسبی هستند، لذا «آزادی» نامحدود است؛ چون ممكن است شما که به یک سلسله ارزش‌های اخلاقی معتقدید، حق ندارید کسی را که به این ارزش‌ها تعرض می‌کند، ملامت کنید؛ چون او ممکن است به این ارزش‌ها معتقد نباشد. بنابراین، هیچ حدی برای آزادی وجود ندارد؛ یعنی از لحاظ معنوی و اخلاقی، هیچ حدی وجود ندارد. منطقاً «آزادی» نامحدود است؛ چون اساساً حقیقت ثابتی وجود ندارد؛ همه امور نسبي هستند. اما... در اسلام، ارزش‌های مطلق، فرازماني، ‌فرامكاني، مسلم و ثابتی وجود دارد. حقیقتی وجود دارد. حرکت به سمت آن حقیقت است که ارزش و ارزش‌آفرین و کمال است. بنابراین، «آزادی» با این ارزش‌هاي ثابت،‌ مطلق و فرازماني مقيد شده، محدود می‌شود. ... تفاوت دیگر آزادي در اسلام و مكاتب غربي،‌ در این است که آزادی در تفکر لیبرالیسم، با «تکلیف» منافات دارد. آزادی؛ یعنی آزادی از تکلیف. درحالي‌كه در اسلام، آزادی روي ديگر «تکلیف» است. اصلاً انسان‌ها آزادند، چون مکلفند. اگر مکلف نبودند، آزادی لزومی نداشت (ر.ك: همان).
    بنابراين، يكي از مؤلفه‌هاي جامعيت تمدن اسلامي، آزادي‌خواهي و استقلال‌طلبي است كه خود زمينة اقبال عمومي و گسترش تمدن اسلامي را فراهم ساخت.
    4. آرمان‌خواهي
    يكي از مؤلفه‌هاي بسيار مهم جامعيت تمدن اسلامي، آرمان‌خواهي و آرمان‌گرايي است. «آرمان» و «تعالی» دو مفهوم متفاوت ولی مرتبط هستند. آرمان‌ها بيانگر افق‌های پیش روی ملت‌هاست. اما تعالی، توصیفی کیفی و ارزش‌شناختی از میزان اعتبار «آرمان»هاست. آرمان‌ها، غایات پیش‌ رویی است که انگیزة حرکت ملت‌ها و سمت و سوی آن را تعيين و ایجاد می‌کند. در متون ديني، تحقق جامعه آرماني به تصوير كشيده شده است. هدف نهايي جامعة آرماني، استكمال حقيقي انسان‌هاست كه در پرتو بندگي خدا و عمل به آموزه‌هاي ديني و معارف اهل‌بيت ميسور است. جامعة آرماني در اسلام، جامعه‌اي است كه افرادش داراي عقايد، اخلاق و اعمال موافق با تعاليم و احكام اسلامي‌اند (مصباح‌يزدي، ‌1379، ص 414).
    ازاين‌رو، مي‌توان گفت: تفاوت هر تمدنی با تمدن دیگر، به تفاوت آرمان‌های آن بستگی دارد؛ زيرا آرمان‌ها انگیزة لازم برای ساخت زندگی بهتر فردی، اجتماعی، جهانی و تمدنی را به‌عنوان عامل حرکت‌آفرین، ایجاد می‌کند. «آرمان‌ها» به دلیل کلان‌نگری، آینده‌نگری و افق‌هاي بلند، پیش‌نیاز لازم هر تمدني است. تعالي، بهجت‌آفريني،‌ حركت، و شتاب فزايندة هر جامعه‌اي در فتح قله‌هاي «دانش» و «ارزش» بدون داشتن افق‌های آرمانی دست‌نیافتنی است. تربيت انسان‌هاي صالح، نيل به كمال و سعادت، بسيج امكانات، ‌تحمل مرارت‌ها در فتح قله‌هاي علمي يكي پس از ديگري،‌ از سوي نيروهاي انسانی صالح و شایسته و چشم‌ دوختن به تحقق کرانه‌های تمدن نوين اسلامي و جامعه و حيات طيبه،‌ در پرتو «آرمان»ها و اهداف بلندی است که امید به رسیدن آن، محرک نیروهای انساني است.
    افزون‌بر‌اين، تبیین جهان‌شمولی ارزش‌های معنوی اسلام می‌تواند فرصتی جدید برای ارائه چشم‌اندازی اخلاقی به جامعه جهانی، در تحقق تمدن نوین اسلامی به‌شمار آید. البته اخلاق‌مداری، علاوه بر احترام به کرامت انسانی، توجه به سرشت معنوی بشر، کمال‌جویی و آرمان‌طلبی، بر لحظه‌شناسی و موقعیت‌سنجی نیز استوار است؛ بدین‌معنا که در موضع‌گیری‌ها و رفتارهای اخلاق‌مدار، صلاح و مصلحت جامعه اسلامی نیز مدنظر قرار می‌گیرد. ازاين‌رو، می‌توان اذعان داشت که تمدن نوین اسلامی، بر نقش‌آفرینی نوعی اخلاق جهانی و فراگیر استوار است که زبان مشترک ادیان الهی به‌شمار می‌آید. این رویکرد می‌تواند عامل وحدت‌بخش همه انسان‌ها، به‌ویژه دین‌مداران باشد. اخلاق ازآنجاکه سلامت زندگی فردی و استقرار و دوام زندگی اجتماعی بشر را سامان می‌دهد، تحقق جامعه‌ای را وعده مي‌دهد كه بر بنیان‌ ارزش‌های الزام‌آور اخلاقي استوار است؛ زیرا بر فرازمانی، فرامکانی و فرانژادی بودن آموزه‌ها و ایده‌های جهانی و ارزش‌های اخلاقی اسلام استوار است. به‌عبارت ‌دیگر، اسلام با ارائه الگوهای کامل تربیتی و جامع‌نگری دربارة ابعاد و شئون انسان، منظومه‌ای اخلاقی را عرضه می‌دارد که پاسخگوی شئون حیات بشری و حل معضلات معنوی آن است (دهشیری، 1394، ص 97). ازاين‌رو، آرمان‌خواهي و ارزش‌هاي اخلاقي و انساني فرازماني و فرامكاني، يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي جامعيت تمدن نوين اسلامي فراهم ساخته است.
    رهبري انقلاب در اين عرصه مي‌فرمايند: «دهه‌های آینده، دهه‌های شماست و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامي و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید» (بيانات مقام معظم رهبري، 26/تير/1381). از منظر رهبري، جمهوری اسلامى ايران زمينه و فرصتى را برای احيا و شكوفايى تمدن اسلامى پديد آورده است. از اين منظر، ايجاد و احيای تمدن اسلامى يك امر حاكميتى است. بنابراین، «آرمان نظام جمهورى اسلامى را می‌شود در جمله كوتاه «ايجاد تمدن اسلامى» خلاصه کرد» (خامنه‌اي، ‌1392، ص 44).
    5. امت‌سازي
    «تمدن نوين اسلامى»، چشم‌انداز مشترك امت اسلامى است كه براي دستيابى به آن، فرايندی قابل شناسايى است كه در آن تشكيل نظام اسلامى، دولت اسلامى و امت اسلامى، مقدمه دستيابى به تمدن نوين اسلامى است. ازاين‌رو، نظام‌سازي و امت‌سازي دو مؤلفة مهم اسلام و تمدن اسلامي است. پویایی ماهیت اسلام، انقلاب عصر نبوی، شکل‌گیری امت اسلامي و پايه‌گذاري تمدن نوين اسلامی در مدینة‌النبی، عدالت‌خواهي، آرمانگرایی، دانش‌گستري، بازگشت به اسلام و ارزش‌های دینی در عصر حاضر و...، همه نویدبخش احیای تمدن نوين اسلامی است. تشكيل امت واحده اسلامي، همواره از دغدغه‌هاي پيامبر بزرگوار اسلام بوده است. «وحدت» امت اسلامي و حركت با هدف تشكل امت واحده،‌ به‌معناي تحقق وحدت اسلامي در مجموعه امت اسلام و سراسر جهان اسلام است، به‌گونه‏اي‌كه در نهايت، نويدبخش تشكيل «امت واحده اسلامي» باشد. قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» (مؤمنون: 52)؛ و همانا اين امت شماست، امتي يگانه، و من پروردگار شما هستم. از من پروا كنيد. يا مي‌فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَي وَ نِعْمَ النَّصِيرُ» (حج: 78)؛ «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» (آل‏عمران: 103). از منظر آيات قرآن كريم، «وحدت» كلمة امت اسلام، وحدت ديني و اسلامي است. ازاين‏رو، چنگ و اعتصام به حبل محكم الهي را، زمينه و مقدمه نجات جامعه از هلاكت و نيز سعادت و هدايت جامعه اسلامي برمي‏شمارد: «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعا وَ لاَتَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَ كُنتُمْ عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (آل‏عمران: 103). بنابراين، بر اساس توصيه‌هاي دين مبين اسلام، وحدت و يكپارچگي امت اسلامي،‌ امري مطلوب، و بدان بسيار سفارش و تأكيد شده است، به‌گونه‏اي‌كه اقامه دين در پرتو وحدت امت اسلام و تشكيل امت اسلامي ممكن است. امت‌سازي، يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي تمدن اسلامي است.
    انقلاب اسلامي ايران كه با هدف احياي معارف ديني و تمدن نوين اسلامي شكل گرفت،‌ توانسته است، افق‌هاي پيش روي حركت بيداري اسلامي را بسيار جلوتر از انقلاب و حتي نظام‌سازي پيش ببرد. سير حركت انقلاب اسلامي، به دليل ابتناي بر معارف ناب قرآني و اهل‌بيت و الگوگيري از آن،‌ متعلق به كل جهان اسلامي است. همچنان‌كه ملت‌هاي مسلمان با وقوع انقلاب اسلامي در ايران،‌ جان تازه‌اي گرفتند و با تداوم و حركت آن در مسير شكل‌دهي به امت و تمدن اسلامي نيز همراهند. انقلاب اسلامي، به‌عنوان پيشران تمدن اسلامي در حركتي شتابنده رو به جلو طي مسير مي‌كند و در اين مسير، جنبش بيداري اسلامي در جهان اسلام به راه انداخته و آنها را با خود همراه كرده است و اكنون نيز كشورهاي اسلامي كمي عقب‌تر در حال طي مسير هستند و به سمت تشكيل امت واحده در حركتند. رهبري انقلاب در زمينه تحقق امت اسلامي مي‌فرمايند:
    نظام‌سازى و بُعد تشكيل امت واحده اسلامي، كار بزرگ و اصلى ملت‌هايي است كه انقلاب مي‌كنند و در اين نظام‌سازي، اگر بخواهند اسير الگوهاي لائيك يا ليبراليسم غربى، يا ناسيوناليسم افراطى، يا گرايش‌هاى چپ ماركسيستى نشوند، هدف نهايى را بايد امت واحدة اسلامى و ايجاد تمدن اسلامى جديد، بر پاية دين و عقلانيت و علم و اخلاق قرار داد (بيانات مقام معظم رهبري، 26/شهريور/1390).
    بنابراين، براي تحقق تمدن نوين اسلامي، لاجرم نيازمند بيداري و بصيرت‌افزايي امت اسلامي،‌ حركت به سمت تحقق نظام اسلامى و تشكيل دولت اسلامى هستيم. سپس، با حركت در مسير بيداري جهان اسلام، بايد چشم‌انداز بلند تحقق تمدن اسلامي را در تحقق «امت اسلامى» جست‌وجو كرد؛ حركتي كه نهضت بزرگ صدر اسلام در مدت كوتاهي سراسر گيتي را درنورديد و عالم‌گير شد.
    مدل تحلیلی ابعاد و شاخص هاي تمدن نوين اسلامي

    نتيجه‌گيري
    در يك نگاه كلان، آراء صاحب‌نظران حوزة مطالعات تمدن اسلامى را می‌توان ناظر به دو پرسش مهم چيستى تمدن اسلامى و چگونگى دستيابى به آن دانست كه از زوايای مختلف روشى و محتوايى قابل بررسى هستند. اين پژوهش به واكاوي اين دو پرسش، از منظر رهبر فرزانه انقلاب مي‌پردازد: از حيث روش‌شناسانه، شكل‌گيری و تكوين انديشه تمدنى آيت‌الله خامنه‌ای را در رهگذر اتصال ميان عرصه نظر و عمل، با ويژگی‌های اختصاصى زير می‌توان صورت‌بندی كرد:
    الف. اين انديشه تمدنى، بر بستر تحليل تاريخىِ تجربه تمدنى صدر اسلام و نيز تجربه تطور حضور تشيع در عرصه حكومت در سده‌های اخير نمايان گشته است.
    ب. انديشه ايشان، بر توانمندی‌های فقهى، فلسفى و منصب‌های حكومتى ايشان مبتني است.
    ج. اين انديشه تمدنى، در درون تجربه انقلاب و جمهوری اسلامى ايران در عصر حاضر تكوين می‌يابد.
    به لحاظ محتوايى نيز در نگاه آيت‌الله خامنه‌ای، تمدن اسلامى غايت حركت و چشم‌انداز مشترك امت اسلامى در نيل به امت واحدة اسلامى است. با توجه به نقائص الگوهاي توسعه تجويزي غرب، الگوي غربي تمدني نمي‌تواند جمهوري اسلامي ايران را با اهداف و ارزش‌هاي متعالي آن همسو و سازگار نمايد. ازاين‌رو، جمهوری اسلامى در هماوردی با تمدن غرب، تجربه قابل ملاحظه و درخورِ مطالعه‌ای دارد.
    در این پژوهش، با بيان چيستي تمدن اسلامي، و تحليلي بر بسترهاي شكل‌گيري تمدن اسلامي، به بيان شرايط و مراحل تمدن نوين اسلامي پرداختيم. آنگاه، تمدن اسلامي را در دو بُعد اتقان و جامعيت ترسيم، و به تفصيل به واكاوي مؤلفه‌هاي اين دو بعد پرداختيم.
    به نظر می‌رسد، بر اساس نظريه تمدنى آيت‌الله خامنه‌ای حركت تكاملى جمهوری اسلامى ايران در گرو «رویکرد تمدنی» و محقق ساختن الزامات مهم و راهبردی است. ازاين‌رو، براي شکل‌گیری تمدن نوين اسلامی و الزامات و چگونگى كاربست آن در امور مختلف نظام، نيازمند بسيج همه امكانات و ظرفيت‌ها و تلاش جهادي است و افق بلند آن در گروه شكل‌گيري نظام، حكومت و امت اسلامي است.
    ازاين‌رو، عوامل زير را مي‌توان در تحليلي جامع، به‌عنوان عوامل شكل‌گيري و يا تسريع‌بخش حركت نوين تمدن اسلامي بر شمرد:
    1. شکل‌گیری تمدن اسلامی ریشه در این واقعيت دارد که اسلام تنها دینى است كه بنیان خود را به صراحت بر اجتماع نهاده و در هیچ شأنى از شئون خود، از مسئله اجتماع غافل نبوده، روح اجتماع را در تمام احکام خود جاری نموده است.
    2. انقلاب اسلامی به‌عنوان یک تحول جدید توانست نظام جهانی غرب‌محور را در ابعاد مختلف به چالش بکشاند و اين آغاز شكل‌گيري بيداري اسلامي و بازگشت به اسلام ناب گرديد. مهم‌ترین تأثیر انقلاب اسلامی، بر احیای ارزش‌ها و آگاهی‌های اسلامی بوده است. ظهور بيداري اسلامي نيز در اين عرصه نقش مؤثري داشته است.
    3. اسلام سیاسی به‌عنوان گفتمان جدید، كه با پیروزی انقلاب اسلامی كليد خورد، گفتماني جديد در روابط بین‌الملل مطرح گرديد كه با تشكيل حكومت اسلامي، احياگر تمدن نوين اسلامي بود.
    5. جمهوری اسلامی به‌عنوان پيشران تمدن نوين اسلامي، الگوي حركت به سمت آن، از ديگر عوامل تسريع‌بخش اين حركت تمدني است.

     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1379، ترجمة محمد دشتی، قم، آل‌طه.
    • ابن‌بابویه، محمد‌بن‌علی (صدوق)، 1403ق، الخصال، قم، جامعة مدرسین.
    • الیاده، میرچا، 1375، دین‌پژوهی، ترجمة بهاءالدین خرمشاهی، تهران، پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی.
    • بابایی، حبیب‌الله، 1393، کاوش‌های نظری در الهیات و تمدن، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
    • بيانات رهبري، ‌6/8/‌1383: www.leader.ir.
    • ـــــ ،‌ 12/6/77‌13.
    • ـــــ ، دیدار جمعی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش26/4/1381.
    • ـــــ ، 14/6/1392.
    • ـــــ ، 19/6/1376.
    • ـــــ ، دیدار با جمعی از ائمه جمعه‌...، 3/12/1368.
    • ـــــ ، 07/04/1369.
    • ـــــ ، 07/04/1369.
    • ـــــ ، 01/12/1380.
    • ـــــ ، 09/11/1376.
    • ـــــ ، 10/3/1369.
    • ـــــ ، 12/09/1379.
    • ـــــ ، 2/8/1389.
    • ـــــ ، 23/5/1369.
    • ـــــ ، 26/06/1390.
    • ـــــ ، 27/12/1380.
    • ـــــ ، دیدار با مسئولان قوه‌ قضائیه، 5/۰۴/1392.
    • ـــــ ، 1/1/1373.
    • ـــــ ، 10/12/1368.
    • ـــــ ، ‌12/7/1391.
    • ـــــ ، 18/03/1368.
    • ـــــ ، 22/6/1368.
    • ـــــ ، 26/6/1390.
    • ـــــ ، در دیدار اعضای هیئت دولت،6/۰۶/ 1392.
    • ـــــ ، بیانات مقام معظم رهبری در مراسم و دیدارهای اخیر، قم، مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان، 19/دی/1396.
    • ـــــ ، دیدار اعضای ستادهای نمازجمعه، 5/۰۵/1381.
    • ـــــ ، ‌1392، الگوی اسلامي ایراني پیشرفت از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامي، به اهتمام امیر سیاه‌پوش؛ به کوشش مرکز پژوهش‌های علوم انساني اسلامي صدرا، تهران، انقلاب اسلامي.
    • ــــ ،‌ بيانيه گام دوم، ‌22/ 11/1397.
    • نرم‌افزار حدیث ولایت، 14/7/1379.
    • جمعی از نویسندگان، زیر نظر: محمود فتحعلی، 1388، درآمدی بر نظام ارزشی و سیاسی اسلام، چ هفتم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمیني.
    • جهان‌بین، فرزاد و مسعود معینی‌پور، 1393، «فرایند تحقق تمدن اسلامی از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای»، مطالعات انقلاب اسلامی، ش 39، ص 29-46.
    • حاجی‌خلیفه، بي‌تا، کشف‌الظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
    • حجازی، فخرالدین، 1352، نقش پیامبران در تمدن انسان، تهران، بعثت.
    • دنگچی، مهدی، 1394، «احیای تمدن اسلامی از نگاه امام خمینی و مقام معظم رهبری»، فرهنگ پژوهش، ش 22، ص 5-32.
    • دهشیری، محمدرضا، 1394، «تمدن نوین اسلامی؛ بنیادها و چشم‌اندازها»، همایش تمدن نوین اسلامی دانشگاه شاهد تهران.
    • رجبي، محمود، 1383، «قانون‏مندي جامعه و تاريخ»،‌ تاريخ در آينه پژوهش، ‌سال اول، ش 2، ص 23-64.
    • رمضاني، روح‌الله، 1382، صدور انقلاب ايران: سياست، اهداف و وسايل، در جان اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ترجمة محسن مديرشانه‌چي، تهران، مركز بازشناسي اسلام و ايران.
    • زرین‌کوب، عبدالحسین، 1369، کارنامه اسلام، چ چهارم، تهران، امیرکبیر.
    • الصفار، محمدبن‌حسن، 1404ق، بصائرالدرجات الکبری، تهران، مؤسسه الاعلمی.
    • صمیمی، سیدرشید، 1387، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، قم، کتاب طه.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1374، تفسير الميزان،‌ ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، ‌انتشارات اسلامي.
    • طوسی، محمد‌بن‌حسن، 1414ق، الامالی، قم، دارالثقافه.
    • عاملی، زین‌الدین‌بن‌علی (شهید ثانی)، 1409، منیة‌المرید، بی‌جا، بصیرتی.
    • فوزی، یحیی و محمود صنم‌زاده، 1391، «تمدن اسلامی از دیدگاه امام خمینی»، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ش 9، ص 7-40.
    • فولادي،‌ محمد، 1393، اصول اخلاقي حاكم بر رسانه، با تأكيد بر رسانه ملي،‌ قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • کراجکی، محمد‌بن‌علی، 1410ق، کنزالفوائد، چ دوم، قم، نشر مصطفوی.
    • كليني، محمد‌بن‌يعقوب، 1413ق، اصول الكافي، بيروت، دارالاضواء.
    • لوکاس، هنری، 1368، تاریخ تمدن، ترجمة عبدالحسین آذرنگ، تهران، کیهان.
    • مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، چ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
    • ـــــ ، بي‌تا، بحارالانوار، ترجمة سيدابوالحسن موسوى همدانى، تهران، كتابخانه مسجد ولى عصر.
    • مصباح‌يزدي،‌ محمدتقي، 1379، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، چ دوم، تهران، ‌سازمان تبليغات اسلامي.
    • مطهری، مرتضی، 1362، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی 7ـ1، قم، انتشارات اسلامی.
    • ـــــ ، بي‌تا، عدل الهي، تهران، صدرا.
    • معینی‌پور، مسعود و رضا لک‌زایی، 1391، «ارکان امت واحده و تمدن اسلامی از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری»، مطالعات انقلاب اسلامی، ش 28، ص 51-76.
    • نرم‌افزار حدیث ولایت: 14/7/1379.
    • نوروزی، محمدجواد، 1380، نظام سیاسی اسلام، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • نوری، میرزاحسین، 1409ق، مستدرک‌الوسائل، بیروت، آل‌البیت.
    • ولایتی، علی‌اکبر، 1380، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، وزارت امور خارجه.
    • ولایتی، علی‌اکبر، 1383، فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران، نشر معارف.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فولادی وندا، محمد، حسینی، فاطمه السادات.(1398) تحلیلی بر ابعاد و مؤلفه‌های تمدن نوین اسلامی؛ از منظر مقام معظم رهبری. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 11(1)، 47-0

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد فولادی وندا؛ فاطمه السادات حسینی."تحلیلی بر ابعاد و مؤلفه‌های تمدن نوین اسلامی؛ از منظر مقام معظم رهبری". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 11، 1، 1398، 47-0

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فولادی وندا، محمد، حسینی، فاطمه السادات.(1398) 'تحلیلی بر ابعاد و مؤلفه‌های تمدن نوین اسلامی؛ از منظر مقام معظم رهبری'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 11(1), pp. 47-0

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فولادی وندا، محمد، حسینی، فاطمه السادات. تحلیلی بر ابعاد و مؤلفه‌های تمدن نوین اسلامی؛ از منظر مقام معظم رهبری. معرفت فرهنگی اجتماعی، 11, 1398؛ 11(1): 47-0