مبانی انسانشناسی سبک زندگی سیاسی امام خمینی ره

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
امروزه «سبک زندگي سیاسی»، از جمله مهمترین مسائل علوم انسانی است که همانند ساير مفاهيم دنیای مدرن، گفتمانی جدید، فراگیر و ضروری محسوب میشود؛ چرا که به دلیل تأثیر زیاد سیاست بر ساير حوزههای مرتبط به زندگی، همچون اقتصاد و فرهنگ، یکی از مؤثرین ساحتها، ساحت زندگی سیاسی و یکی از مهمترین اهرمهای انسجامبخش به کلیت سبک زندگی، شکلگیری و ثبات آن در حوزة سیاست است. با این وجود، ما شاهد نوعی غفلت ـ یا تغافل ـ در موضوع سبک زندگی سیاسی، در آثار علمی اندیشمندان هستیم. سبک زندگی سیاسی، بر اساس تعریف آلفرد آدلر، عبارت است از: «شیوههای مواجهه با مهمترین وظایف براي نیل به اهداف در ساحت زندگی سیاسی» (آدلر، 1361، ص 73-77). زندگی آن دسته از رهبران جوامع، که منشأ تحولات مهمی در نظامهای سیاسی شدهاند، برخوردار از نوعی سبک است که موجب تدوام و بقای آن در گذر زمان شده است. ازاینرو، میتوان به سبک زندگی سیاسی از منظر آنان پرداخت. در میان رهبران سیاسی و مذهبی، امام خمینی، متخلق و صاحب سبک است. اقدام بينظیر ایشان در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی و رهبری آن، زمینهای مناسب برای بررسی سبک زندگی سیاسی ایشان را فراهم آورده است. تفکر امام خميني، بهعنوان يكي از پيروان حكمت متعاليه، برگرفته از فلسفة صدرايي و معارف قرآني ـ روایی است.
هرچند اصطلاح «سبک زندگي سیاسی»، در ابتدای امر ناظر به عينيتهاي زندگي سیاسی است، اما برای تحلیل دیدگاه و رفتار اندیشمندی خاص در این مقوله، لازم است به زيربناهاي نظري و معرفتي آن نيز توجه کافی شود. این مبانی، نقشی اساسی در تعیین و تشخیص مهمترین وظایف و شیوه مواجهه با آن دارد. از سوی دیگر، از مهمترین و اساسیترین مبانی سبک زندگی سیاسی، که نقشی مهم در تحقق سبکی متمایز و منحصربهفرد دارد، مبانی انسانشناسی است. ازاینرو، مبانی انسانشناسی سبک زندگی سیاسی امام، از مهمترین مبانی سازنده سبک زندگی سیاسی ایشان است. در خصوص پیشینه موضوع پژوهش، در موضوع سبک زندگی سیاسی، آثاری همچون مقاله «نقش معنویتگرایی دینی بر سبک زندگی سیاسی در انقلاب اسلامی» به قلم ابراهیم برزگر، تأثیر معنویت دینی بر سبک زندگی سیاسی بررسی شده است. در موضوع انسانشناسی، آثاری همچون مقاله «تبلور انسانشناسي صدرايي در نهضت امام خميني» به قلم رضا رسولی (1392)، با طرح اصول صداریی همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری، تز تکامل انسانی در انقلاب اسلامی توجیه میشود. ازاینرو، اثری که به صورت مستقل به مبانی انسانشناختی سبک زندگی سیاسی پرداخته باشد، به دست نیامد. افزون بر اینکه، چنین اقدامی در بررسی آثار اندیشمندان، بهویژه متفکران اسلامی همچون امام، اقدامی بدیع است.
در این مقاله، درپی روشن شدن مبانی انسانشناسی مؤثر بر سبک زندگی سیاسی امام هستیم. این تكاپو به اين دليل حائز اهمیت است که سیاست یکی از ابعاد مهم زندگی انسانی است. بیتردید مبانی انسانشناسی، نقش بسیار مهمی در شیوه مواجهه انسان با مهمترین چالشهای زندگی سیاسی دارد. به عبارت دیگر، نوع نگاه به انسان و تعیین اهداف سیاسی او و به تبع آن، شيوة رویارویی با مسائل زندگي سياسي برگرفته از مبانی انسانشناسی است. در این تحقیق، با کنکاش در آثار به جای مانده از امام خمینی و توصیف و تحلیل آنها، ضمن برشماری مهمترین آن مبانی، در محورهای «سرشت الهی انسان»، «اختیار انسان و نقش آن در تعیین سرنوشت» و «شاخصترین ویژگیهای قوای نفس»، تأثیر هریک از آنها را در سبک زندگی سیاسی ایشان بررسی میکنیم.
امام خمینی و سبک زندگی سیاسی
از منظر امام، پیرو اعتقاد به مبدأ هستی و منشأ خیر، اصول معاد، نبوت، امامت و سایر مبانی دینی ثابت میگردد. با این اعتقاد، مقدسترین هدف، کوشش در جهت تحقق عملی این اصول، ذیل مکتب توحید است (موسوي خمینی، 1385، ج 1، ص 275؛ ج 21، ص 449). مقدمة رسیدن به این مهم، در ساحت زندگی سیاسی، تحقق عینی احکام و ضوابط توحیدی در عینیت زندگی بشر در حد میسور است (همان، ج 21، ص 77). ازآنجاکه رسیدن به این هدف کلان، جز با رفع موانع تحقق برپایی و بسط حاکمیت عدالت محقق نمیشود، آرمان مبارزه با طاغوتها و تلاش برای نابودی مستکبران بهعنوان یکی از مهمترین اصول اولی توحید، هدف میانی زندگی سیاسی قلمداد میگردد (همان، ج 3، ص 372؛ ج 7، ص 531؛ ج 21، ص 316). نیل به این هدف، خود، در گروی تحقق هدف مهم ولی نازلتری است؛ چراکه رویارویی با منکران توحید و بسط جامعه توحیدی، منوط به تأسیس نظامی تشکیلاتی در شکل برپایی نظام سیاسيِ مبتنی بر دین است (همان، ج 8، ص 42). سلسلهمراتب این اهداف، خاستگاه وظایف متعددی میگردد تا سبک زندگی سیاسی بر اساس شیوههای مواجهه با مهمترین این وظایف پایهریزی شود.
مراتب سیاست از منظر امام خمینی
پیش از بیان مبانی انسانشناسی مؤثر بر سبک زندگی سیاسی امام، لازم است ابتدا مراتب سیاست از نگاه امام مطرح شود. از منظر ايشان، سیاست با توجه به هدف و غایت آن داراي سه مرتبه است.
الف. سیاست شیطانی
سیاست شیطانیِ متأثر از غلبه قوه شیطنت، بر اساس تزویر، چپاول مردم و تسلط ناحق بر اموال و نفوس مردم استوار گردیده و در این راه، از همه ابزارها بهره گرفته میشود (همان، ج 13، ص 431). سیاستی که انسانهای فاسد، ارزشهای مادی و معنوی اشخاص و جوامع را تسلیم مستکبران عالم میکنند (همان، ج 13، ص 433؛ همو، 1388 الف، ص 246). سیاستی که هدف آن سلطهجويى، جمعآورى ثروت، قدرتطلبى و طاغوتگرایی است تا انسان از حقتعالی غافل شود (همو، 1385، ج 21، ص 407).
ب. سیاست دنیایی صِرف
دومین نوع سیاست، سیاست دنیایی صرف، یا حیوانی متأثر از غلبه قوه شهوت است. چنین سیاستی، بدون توجه به بُعد روحانی انسان و سعادت آخرتی، بر اساس عقل محض و مبتنی بر عرف جامعه است. هدف در اعمال و پذیرش چنین سیاستی در زندگی، رفع نیازها و خواستهای محدود و این جهانی مردم و تأمین مصالح عمومی و اجتماعی سکولاریستی است. ازاینرو، نهادینه شدن این تلقی از سیاست، فقط بخش مقدمی از چیزی است که در اسلام، براى رسالت انبيا و اوليا ثابت است (همان، ج 13، ص 431ـ432). بدینترتیب، این دو معنا از سیاست و زندگی برآمده از آن، مختص به تکامل نفس در مراتب فرودین آن است.
ج. سیاست الهی
سیاست الهی، متأثر از غلبه قوهِ عقل است که علاوه بر برخورداری از خصایص مطلوب سیاست دنیایی، در توجه به رفاه و مصالح مادی، به معنویات و نقش نفس نیز توجه دارد و درصدد تربیت و تهذيب نفسانى جوامع بشری است (همان، ج 6، ص 467). این سیاست، همچون قواعد ریاضی، به صورت همیشگی و فراگیر سعادت و كمال همهجانبه انسان را تأمین میكند (همان، ج 5، ص 388؛ ج 21، ص 405). الگوی این سیاست «سَاسَةَ الْعِبَاد» اولیاي الهی است (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 610)؛ چرا که موظف به هدایت افراد به سمت تمامی مصالح مورد نظر برای بشر بودهاند (همان، ج 13، ص 432؛ همو، 1388 الف، ص 247).
سیاست الهی با سیاست شیطانی و این جهانی که راه طاغوتاند؛ قابل جمع نیست (همان، ج 6، ص 56؛ ج 8، ص 269). ازاینرو، ثمرة تفکیک این سه مسیر در زندگی، شکلگیری آرمان سبک زندگی سیاسی الهی، در منظر امام است. تنها چنین سبکی از زندگی سیاسی است که به تأسیس حاکمیت حق، به نفع مستضعفان و جلوگيرى از جور و اقامه عدل و قسط واقعی میانجامد (همو، 1385، ج 16، ص 126؛ ج 8، ص 485). اهداف مهم این نوع سبک زندگی عبارتند از: منع از سیطره استعمار، استثمار و استعباد بر ضدبندگان خدا، ممانعت از گسترش فقر، فحشا و تبعیض، بسط آزادى و استقلال ملتها، اجرای فرامین اجتماعی الهی همچون حدود، قصاص و تعزيرات؛ اهدافي كه فقط در ضمن برقراری جامعه توحیدی محقق ميگردند (همان، ج 7، ص 472؛ ج 15، ص 38). از اینجاست که وظیفة دعوت مردم به شناخت سیرة پیامبر و اهلبیت و تأسی به آنان، در جهت تبیین و تحقق چنین سیاستی احراز میشود (همان، ج 2، ص 32 و 346؛ ج 17، ص 53-54). تکلیف جبهه تابعین این سبک، ممانعت از تداوم حکومتهای ضداسلامی یا غیراسلامی است، بلکه بایستی این نگرش در میان آحاد بشر زمینهسازی و تقویت گردد که در تمام نقاط دنیا مروجان سیاست شیطانی و این جهانی، نباید بر مسند مدیریت انسانها حضور داشته باشند (همو، 1381، ص 35-36؛ همو، 1385، ج 4، ص 461؛ ج 5، ص 458).
ازاینرو، امام خمینی دکترین مواجهه خود در مسیر زندگی سیاسی را مبارزه با كفر، ظلم، شرك و بتپرستى جدید و مدرن میداند و تصریح میکند که موحدان عالم، نسبت به تقابل با دولتها و رژیمهای ظالم مخالف جهانبینی توحیدی مکلف هستند (همان، ج 10، ص 123). این جنگ، در واقع «جنگِ عقیده» و ادامه همان نبردی است که انبیاء در دو جبهه مبارزه با بتها و ستمگران، همواره جلودار میدانهای مبارزهاش بودهاند (همان، ج 20، ص 317 و 318). در واقع، حضور در این جنگِ عقیده، سنگبنای زندگی سیاسی در منظر امام را رقم میزند؛ نبردی که برای تبدیل زندگی حیوانی به زندگی با قداست و شرافت در سایة استقامت در برابر ظلم بر انسانیت است (همان، ج 21، ص 69). این وظایف، در کنار سایر وظایف سبک زندگی سیاسی، نشئتیافته از سایر مبانی بینشی، گرایشی و شرایط محیطی است که هر صاحب سبکی، به فراخور شخصیت خود از آن برخوردار است (عنوانی و همکاران، 1396، ص 93).
مبانی انسانشناسی سبک زندگی سیاسی
پس از بیان مراتب سیاست، در این مرحله به بررسی مبانی انسانشناسی، مؤثر بر سبک زندگی سیاسی امام خواهیم پرداخت. بیتردید سیاست مورد نظر امام و سبک متناظر با آن، از نوع سیاست الهی است. این نوع سبک، متأثر از نوع نگاه امام به انسان است. در ادامه، به طرح مسائلی از انسانشناسی که خاستگاه استنتاج وظایف در زندگی سیاسی است، میپردازیم. شیوههای مواجهه با این وظایف که همان تأثیرات آن مبانی در تحقق بایدها و نبایدهای زندگی سیاسی است، بخشی از سبک زندگی سیاسی مبتنی بر انسانشناسی را ترسیم میكند.
1. اصول مبنایی انسانشناسی
برخی از مهمترین مبانی انسانشناسی مطرح در سبک زندگی سیاسی، عبارت از: «سرشت و سرنوشت انسان« و «ویژگیهای انسان» است که در ادامه به آنها میپردازیم.
1-1. سرشت الهی انسان
از نخستین مسائل انسانشناسی، موضوع چیستی انسان است. با استناد به سه آیه ابتدایی سورة رحمن که در آن خلقت انسان به اسم «رحمان» نسبت داده میشود، انسان، مصداق عینی رحمت الهی است و رحمت الهی در حقیقتِ انسان تبلور مییابد (موسوي خمینی، 1377، ص 240). خداوند رحمتش را به همه انسانها بدون لحاظ نوع دین و نژاد آنها وعده داده است (همو، 1385، ج 20، ص 396). مناط انسانیت و نیز لُبِ وجود انسان و بهتبع آن، مناط کرامت و شرافت انسان، نفس ناطقه انسانی، یا همان ساحت باطنی غیبی اوست که نفخة الهی و متعلق به عالم دیگر است (اردبیلی، 1381، ج 3، ص 43-45). هر فضیلتی در وجود انسان ناشي از تعلق و اهتمام نفس به جسم است و اين فضايل از روح به جسم و قوای بدنی سرازیر میشود. همه قوای ظاهری و باطنی انسان، در واقع ظهور و جلوه حقیقت روح است (موسوي خمینی، 1386 الف، ص 77؛ همو، 1388 ب، ص 67).
مطابق حکمت صدرایی، نفس در ابتدا، امری مادی و برآمده از عالم طبیعت است. سپس، مجرد و غیرمادی میگردد (اردبیلی، 1381، ج 3، ص 124؛ موسوي خمینی، 1378، ص 106)؛ چراکه نفس انسان مادامی که در این عالم است، وجهی مادی و وجهی روحانی دارد؛ يعنى از طبيعت صرف بودن، در حرکتی جوهری رو به تجرد محض سیر میکند تا به صورت تدریجی با سیر كمالی، ارتقاء پيدا کند (اردبیلی، 1381، ج 3، ص 34-35، 65-66، 153-154). بدینترتیب، نفس صاحب شئون و مراتب است، بهگونهایکه مادامی که در طبیعت است، دارای شئون طبیعی است و هرقدر به سمت تجرد برود، با رسیدن به تجرد خیالی، دارای قوای خیالی و وهمی میگردد. این سیر، به سمت تجرد عقلی یا به عکس آن، تا مرتبه تجرد حیوانی امتداد مییابد، ولی در هیچ حدی متوقف نمیشود (همان، ص 107- 109، 183، 228؛ موسوي خمینی، 1385، ج 10، ص 530).
2-1. سرنوشت انسان
علت خلقت نشئه طبيعی، سلوك اختيارى انسان به سمت خدا و وصول به «فناءاللّه» است. مطابق آیات الهی (ر.ك: طه: 43)، غايت خلقت انسان، عالم غيب مطلق است و انسان براى ذات مقدس الهی آفریده شده است و اختیار شده خداوند است (موسوي خمینی، 1372، ص 263). دنیا، محل تکریم الهی انسان و عبادتگاه اوست، تا با طی مسیر زندگی در دنیا به ملاقات حق نائل شود (همان، ص 102). فناناپذیری نفس، موجب میشود بالفعل شدن بُعد انسانی انسانها، تأثر جاودان در سرنوشت انسان داشته باشد. سرنوشت بشر با معاد معنا میشود که اعتقاد به آن، از ضروریات ادیان و ایمان به آن از اقتضائات فطرت بشری است (همو، 1377، ص 98). بر اساس باور به معاد، نه فقط انسان، بلکه تمام موجوداتِ عوالم غیب و شهادت به اطلاق وجودی بازگشت دارند (همو، 1378، ص 108).
نفس ناطقه انسانی، دارای سه ساحت نشئه دنیا، نشئه برزخ، و نشئه آخرت و عالم غیب است (اردبیلی، 1381، ج 3، ص 417-418؛ موسوي خمینی، 1372، ص 85). نسبت هر مرتبه به مرتبه بالاتر، نسبت ظاهر به باطن، یا جلوه به متجلی است، به این ترتیب، آثار هر مرتبه، اعم از مراتب کمال یا مراتب نقص، به مراتب دیگر نیز سرایت میکند (همو، 1372، ص 78، 85-86؛ همو، 1371، ص 387-388). بدیننحو اگر در دنیا، ملکه شخص، انسانی باشد، صورت ملکوتی او نیز انسانی تداوم مییابد. در غیر این صورت، بهیمی، سبعی یا شیطانی یا حتی ترکیب از این آن سه خواهد بود (همو، 1371، ص 15). ازاینرو، چنانچه سبکی از زندگی در نشئه دنیوی بشر شکل بگیرد، این سبک در سایر ساحات زندگی او تداوم خواهد داشت.
3-1. گستره وجودی انسان
ویژگیهاي بارز انسان که سبک زندگی سیاسی از منظر امام بر آن مبتنی است، در شاخصهای ذیل قابل ارائه است.
1-3-1. قوای نفس ناطقه و ذو مراتب بودن وجود انسان
در اندیشه امام، انسان موجودی است که دارای مراتب متعدد مادی و فرامادی است. نفوس انسانی، برای بهرهمندی از کمالات مراتب وجودی خود، از قوای ظاهری و باطنی برخوردار شدهاند. این قوا، از تجهیزات مُلکی و ملکوتی نفس هستند که محل آنها، طبیعت انسان یا همان جسم اوست (همو، 1372، ص 103؛ اردبیلی، 1381، ج 3، ص 82). نفس، برخوردار از دو نوع قوه ادراكی و قوه تحريكی است؛ قوه ادراکی، شامل قوة عقل نظرى و عقل عملى و قوة تحريكی، شامل قوه غضب، شهوت و خیال است (موسوي خمینی، 1377، ص 21 و 151؛ اردبیلی، 1381، ج 3، ص 354). این سه قوه خیال، غضب و شهوت، سرچشمه تمام ملکات حسنه و سیئه و منشأ تمام صور غیبی ملکوتی است. سیطره این قوا و امیال نفسانی، میتوانند حقیقت مجرد و نفخه الهی نفس را اسیر و محجوب خود گردانند (همان، ص 45 و 57). به این ترتیب، اگر ملکه شهوت بر باطن یک فرد غلبه کند، صورت ملکوتی و آخرتی او، صورت حیوانی مناسب با آن خُلق خواهد شد. اگر ملکه غضب بر او غلبه کند، صورت غیبی ملکوتی او، صورت یکی از درندگان میگردد. اگر وهم و شیطنت هر دو ملکه شوند، باطن ملکوتیاش صورت یکی از شیاطین متناسب با او خواهد شد (موسوي خمینی، 1371، ص 14-15 و 275).
2-3-1. نامتناهی بودن وجود انسان از حیث ظهور کمالات
در ابتدای خلقت، نفس انسان عاری از هرگونه فعلیت سعادت و شقاوت است و همچون آینهای از حق یا باطل نقشی ندارد. بااینحال، نفس، مستعد دریافت همة حقایق و نیل به همه مراتب کمالی، یا سقوط به سمت پستترین شقاوتها است (اردبیلی، 1381، ج 1، ص 299؛ ج 3، ص 480-481؛ موسوي خمینی، 1379، ص 85-87). انسان در این سیر نامحدود، میتواند به مقامی برتر از عقل و فراتر از همه فرشتگان برسد، ولي چنانچه مسیر فساد را طی نماید، از حیوانات نیز پستتر گردد (همو، 1377، ص 109-111؛ همو، 1372، ص 310؛ همو، 1371، ص 137). ملاک انسانیت، «ولادت دومین» یا «ولادت ملکوتی» است که با آگاهى و عزم براى حرکت، به سوی هدف از آفرینش خویش آغاز میشود. بدینترتیب، حقیقت انسان در ولادت اول، حیوان محضی است که زیر نظر «شریعت حیوانات» یعنی شهوت، غضب و شیطنت اداره مىشود. در ولادت دومش، میتواند به مقام عقل انسانی نائل گردد (همان، ص 168-169، 237؛ همو، 1372، ص 265). در این حرکت، انسان به دلیل برخورداری از قوه عقل، دارای قدرت تمییز بین خیر و شر است (همو، 1371، ص 237). این قدرت، واسطة آزادی در انتخاب سرنوشت در دوراهی حق از باطل و خوشبختی از نگونبختی است (همو، 1387، ص 33). علاوه بر قوه عقل، بهرهمندی از «اراده»، وجه مهم امتیاز انسان از سایر موجودات است و کمیت و کیفیت بهکارگیری این ویژگی، در استفاده از قدرت تمییز از وجوه تفاوت انسانها از یکدیگر محسوب میشود. به فعلیت رسیدن عزم، مشروط به نوع نگرش انسانها به چرایی و چگونگی پیمودن مسیر سعادت است (همو، 1371، ص 7 و 174). اما وصول به سعادت، توسط قوه تمییز (عقل) میسر نيست؛ زیرا بسط وجودی قوای متعلق به مرتبه مادی و تأثیر نفوذ زیاد آنان بر نفس انسانی مانع میگردند. انبيا و اولياء، براى یاری اين قوه از جانب خداوند فرستاده میشوند تا با کمک آنها این قوا، تحت فرمان عقل، بلكه در سیطره عقلِ كل که همان دستور شرع است، درآیند. چنانچه انسان تحت تأثیر مربى الهی واقع نشود، به صورت جامع، از مرتبه طبیعت تا مرتبه فوق روحانیت، تربیت نمیشود و در شئون سهگانه، تابع قوای مادی نفس باقی خواهد ماند. بدینترتیب، شهوت و غضب بر طبق تعدیل شریعت، بروز میكند و در سراسر وجود این انسان، حكومت عدل و قوانین حق شكل میگیرد (همو، 1371، ص 168-170 و 200؛ همو، 1385، ج 8، ص 413-414).
در اینجا به نقش مبانی انسانشناسی، در ترسیم اصول اصلی سبک زندگی سیاسی بر اساس محورهای مطرح شده میپردازیم. این اصول، در شیوههای مواجهه با مهمترین وظایف حاصل از باور به آن مبانی تبلور مییابد. لازم به يادآوري است، آنچه در مورد آثار مبانی انسانشناسی بيان میشود، با یکدیگر همسنخ و در ارتباط و تأثیرگذاری متقابلاند؛ اما تفکیک آنها از یکدیگر از این جهت است که نقش پیشفرضهای موضوع سرشت انسانی، بیشتر ناظر به تأثیر کارکرد جنبههای فطری و تکوینی نفس انسانی در زندگی سیاسی است و آنچه در مورد نقش پیشفرضهای موضوع سرنوشت انسانی مطرح میشود، ناظر به آثار بهرهمندی انسان از آن خصوصیات فطری و کارکرد استفاده از اراده و اختیار است.
2. تأثیر پیشفرضهای امام در موضوعات انسانشناسی بر سبک زندگی سیاسی
هر یک از موضوعات سهگانة فوق، آثاری بر سبک زندگی سیاسی دارند که در ادامه بدانها ميپردازيم.
1-2. تأثیر پیشفرضهای امام در موضوع سرشت انسان در سبک زندگی سیاسی
پیشفرضهای امام در موضوع سرشت انسان، بر سبک زندگی سیاسی ایشان تأثير داشته است که برخی از این تأثیرات عبارتند از:
1-1-2. وجود الهی انسان، خاستگاه بهرهمندی از تعالیم وحی
سرشت الهی انسان، حقیقیترین جلوة رحمت حضرت حق است. با این سرشت، انسان شایسته انتخاب عالیترین مرتبه سیاست، یعنی سیاست الهی در سبک سیاسی است. این امر، جز در سایه هدایت بُعد واقعی انسان ـ نفس ـ تحقق نمییابد. این هدایت، در ضمن حاکمیت قوانین الهی در زندگی آنها به منصه ظهور میرسد؛ چرا که اکثریت مردم، بهواسطه متأثر شدن از غلبه قوای مادی نفس و نرسیدن به ولادت دومین، شایستگی و حق قانونگذاری ندارند، بلکه به وزان مدیریت همة ذرات عالم، قانونگذاری در زندگی انسانها نیز تنها محصور به خداى تعالى است (همان، ج 5، ص 387- 388؛ ج 15، ص 493). افزونبراین، وضع مجموعه قانون الهی براى اصلاح و هدایت جامعه، بهتنهایی صلاحیت ندارد و جهت عملیاتی شدن نظام معرفتی و تربیتی دین، نیاز به قوه اجرايي (حاکم الهی) در كنار جعل آن قوانین است (همو، 1381، ص 25-37؛ همو، 1385، ج 3، ص 349؛ ج 15، ص 504).
در ادوار زندگی بشر، انبیا علاوه بر ابلاغ تکالیف الهی و اتمام حجت بر بندگان (همو، 1427ق، ج 2، ص 21)، مکلف به حضور و دخالت در عرصههای اجتماعی برای به فعلیت رسانیدن همة قوای پنهانی و استعدادهای نهفته نفوس انسانی (همو، 1371، ص 237؛ همو، 1385، ج 4، ص 175)، مرتفع نمودن حجابهای فطرت انسانی در مسیر نیل به خدا (همو، 1379، ص 87)، تربیت بشر به شیوه خاص الهی با تربیت ابعاد غیرمادی او (همو، 1385، ج 4، ص 186؛ ج 13، ص 504) و تعلیم لوازم و شرایط صحیح زندگانی، مابعدالطبیعه بودهاند (همان، ج 9، ص 11). بدینترتیب، رسالت آنان، تحققبخشی ربوبیت الهی در هستی به طریق اجرای احکام الهی، در تمامی ساحات زندگی بشر بوده است (همو، 1372، ص 265). در بین انبیا، پیامبر خاتم ریاست و حاکمیت تام بر جمیع امتهای سابق و لاحق دارد، بلکه همۀ نبوتها از شئون نبوت آن حضرت است (همو، 1386 الف، ص 76). پیامبر اکرم نیز دارای دو شأن و دو سمت است: شأن مرجعیت دینی و سمت رهبری دینی و معنوی، و دوم شأن حکومتی و سمت رهبری سیاسی و اجتماعی؛ بهطوریکه لازمة موفقیت در رشد ابعاد انسانی و الهی بشر، بهرهمندی از شأن سیاسی در جهت رهبری جامعه است (ر.ک: همو، 1381، ص 25، 71، 72، 83، 128؛ همو، 1385، ج 20، ص 410). به عقیده شیعه، بر اساس ادله متعدد عقلی و نقلی، مجالی که پس از ختم نبوت، بر بشریت گشوده میشود، امامت نام دارد (ر.ك: همو، بیتا، ص 132-226؛ همو، 1381، ص 45). ازآنجاییکه ولايت، باطن نبوت است و جامعيت هر نبوتى به هر اندازه که باشد، امامت و نيابت از آن هم، به همان اندازه جامعيت دارد؛ ولايت اهلبیت، ولايت ختميه و جامع است (اردبیلی، 1381، ج 2، ص 245-248). بدینترتیب، حضرت رسول اصالتاً و جانشینان معصوم ایشان به طریق متابعت و تبعیت، به مثابه مصادیق حقیقی انسان کامل و تجلی خلافت و ولایت الهی هستند، بلکه اساس خلافت در همه عوالم انسانی، از همین خلافت سرچشمه میگیرد (همان، ص 247؛ همو، 1386، ص 27؛ همو، 1378، ص 59).
از منظر امام، فقط فقه اسلام شایستگی ارائه نسخه واقعی زندگی بشر در عصر انقطاع وحی را دارد؛ نظامی که دربرداندة قانون و معرف مجری آن است. فقه «قانون زندگی دنیوی و آخرتی انسان و مسیر تقرب به پروردگار بعد از علم به معارف» است (همو، 1384، ص 12). بنابراین، با پایبندی به قوانین فقهی، تمامی احتیاجات و لوازم نیل به سعادت دو جهان، فراتر از محدوديتهای زمانی و ملاحظات جغرافیايی برآورده خواهد شد (همو، 1385، ج 6، ص 287؛ ج 8، ص 171، ج 12، ص 422؛ ج 20، ص 93 و 249). به همین دليل، موضوعات و مقررات اجتماعی ـ سیاسی اسلام، بیش از صد برابر قوانین عبادی آن است (همو، 1381، ص 11). مجری این قانون نیز اینگونه تعریف میشود که ولایت، دارای مراتب است (ر.ك: همو، بیتا، ص 39-41). پس از معصومین، انسان تکاملیافته در پرتو هدایت و تربیت انسان کامل، به همان اندازهای که کمالات و ویژگیهای نیک را تحصیل کرده باشد، از مراتبی از ولایت بر دیگران برخوردار میگردد. سالک متکامل نیز پس از طی مراحل خودسازی عرفانی و برانداختن حجابها، به مقامی در طول مقام انسان کامل میرسد. او در این مرحله، در راستای ادای دو رسالت هدایت عقیدتی و تدبیر اجتماعی ـ سیاسی، به دستگیری از خلق و هدایت آنها به سوی سعادت دو جهانی نائل میشود (همو، 1386 الف، ص 88-87؛ همو، 1385، ج 18، ص 206).
امام، در روش اجرای سبک زندگی سیاسی الهی، در نخستین تجربة نظامسازی بر اساس فقه سیاسی شیعه در عصر غیبت، در مقام نظر و عمل به صورت توأمان، فقهی را تئوری واقعی و کامل اداره زندگی انسان تئوریزه کرد که دستورالعمل حکومت قرار میگیرد و نظام سیاسی، مبتنی بر آن پایهریزی میشود. با تأسیس نظام حکومتی انسان متکامل که از آن به ولایت فقیه جامعالشرایط تعبیر میشود، قلمرو عینی اجرای شریعت الهی ـ در قالب اعمال روابط کاربردی اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی و غیره ـ در تدبیر بشر، به منصه ظهور میرسد (همو، 1388 ج، ج 2، ص 617 و 618؛ ضیاییفر، 1392، ص 343).
2-1-2. اقامه عدل و اجتناب از ظلم در پرتو وجود الهی انسان
خلقت رحمانی انسان، ایجاب میکند بتوان انسانها را حول محور «اقامه عدل» و «اجتناب از ظلم» جمع نمود؛ چراکه انسانها از ظلم و قساوت به طور فطری متنفر هستند و از رحمت و رأفت، لذت میبرند (موسوي خمینی، 1377، ص 240-242). بهحسب خلقت نخستین بشر، مهربانی بر هر موجود صاحب حياتى، در نهاد انسان به وديعه گذاشته شده است. ازاینرو، جبهة اهل توحید، باید تلاش کنند تا از این خصوصیت بهره ببرند و از عناصری همچون «مبارزه با ظلم» و «استیفای حق مظلوم از ظالم»، بهعنوان یک زبان مشترک، قابل پذیرش و دائمی در همه دنیا استفاده کنند. از این طریق، عواطف اشخاص، ملتها و دولتها را نسبت به ظلم حاکم بر دنیا برانگیزانند. این اقدام، در مواجهه با دولتهای غاصب و مستبد داخلی به شکل دعوت از مردم به تشخیص جنایات آن رژیمها و اذعان به خیانت آنها و سپس، اعتراض به سیاستمداران داخلی ظهور مییابد. نخبگان جوامع، باید تلاش کنند با استفاده از عمومیت قبح ظلم، مردم را به دفاع از میهن و منابع انسانی و طبیعی خویش ترغیب نماید. مواجهه با دشمنان بینالمللی ملتهای مسلمان و فقیر، با رسالتهایی همچون شکستن سکوت و ابراز مخالفت، متحدشدن در برابر آنها، اظهار اقدامات عملی ایجابی و سلبی لازم، براي توقف یا محدود نمودن اقدامات آنها آغاز میشود (همو، 1385، ج 2، ص 438؛ ج 3، ص 372، ص 457؛ ج 12، ص 148؛ ج 20، ص 97). طی این مسیر، بهمنزلة ایجاد مقدمات و زمینهسازی برای رسیدن به حكومت جهانی عدل و انصاف، به دست مستضعفان بهجای حكومتهاى استعماری چپاولگر و رژیمهای استعمارزده و چپاول شده است (همان، ج 1، ص 410؛ ج 12، ص 147-148؛ ج 15، ص 315؛ همو، 1381، ص 37).
3-1-2. خدمت به خلق؛ ثمره اعتقاد به وجود الهی انسان
برای هر مرتبه از تعینات و هر موجودى، دو وجهه قابل تصور است: وجهی که به عالم غيب، رحمت و مغفرت و رويى به عالم خلقی و امکانی و نقص ماهيات دارد. هر موجودى، به اعتبار آن وجهه نورانى، مرتبهاى از مراتب رحمت الهى و به اعتبار این وجهه ظلمانی، مورد رحمت الهی است (همو، 1388 ب، ص 52). مطابق آیات الهی، همچون «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» (غافر: 7)؛ ایجاد، بسط، بقاء و هدایت نظام عالم وجود، به دو اسم «رحمن» و «رحيم» است. پس، همة هستی بر پايه عطوفت نهاده شده است. رأفت انسان نیز مظهر رحمت حق است و كسى كه قلب او از رأفت و رحمت به بندگان خدا خالى باشد، از زمرة بشریت نخواهد نبود. پس، وجود مطلق الهی سارى در جميع اشياست؛ بهگونهايكه هيچچيز از حيطة احاطه قيومي حق و سعه وجودى او خارج نيست (همو، 1386 الف، مقدمه، ص 96) و رحمت و نعمت ساير موجودات، جلوهای از رحمت او هستند (همو، 1377، ص 186) رحمت الهی، اقتضا میکند كه با تأمین اسباب بندگان را در دنيا و آخرت به سعادت مادی و معنوی برساند (همو، 1388 الف، ص 222ـ 219، 25-22؛ همو، 1388 ب، ص 46). بدینسان خدمت به انسانها، فارغ از دین، نژاد، قومیت و موقعیت جغرافیایی و غیره آنها، خدمت به خداست و لازم است با تمام همت به آن اشتغال یافت. ازاینرو، هرگونه تلاشی در جهت خدمت به خلق، تکلیف الهی و بهمثابه وظیفة عبودیت محسوب میشود. با اصل قرار گرفتن سیاست الهی، آن نظام سیاسی که خود را موظف به تأمين هدفها و خواستههاى مردم نداند، بيشک مصداق حكومت طاغوت است. در مقابل، حاکمیت برخاسته از دین است که موظف به خدمت به «همه بشر و همه ملتها»، با انگیزه نیل به خدمت به بندگان خدا است (همو، 1385، ج 8، ص 301؛ ج 13، ص 213-214). علاوهبراین، برخورداری انسانها از ویژگی مبدأ مشترک، میتواند یکی از مهمترین دلایل پذیرش دعوت به همگرایی و وحدت ملتها باشد، تا اختلاف امری فرعی، عارضی، جزئی و قابلحل قلمداد شود (لکزایی، 1384، ص 55؛ موسوي خمینی، 1385، ج 3، ص 498؛ ج 12، ص 156).
2-2. تأثیر نوع نگرش امام به سرنوشت انسان بر سبک زندگی سیاسی
مباحث مطرحشده در نوع باور به سرنوشت انسان، شامل عناصر بینشی و تکالیف ذیل ميباشد که در اينجا به آنها ميپردازيم:
1-2-2. توجه به ابعاد زندگی بشر در طراحی رویکردها، اهداف و وظایف
زندگی برزخی و آخرتی بشر، انعکاس و بلکه تداوم همان رفتار در زندگی دنیوی است. ازاینرو، هدف از زندگی، سعادت در همه ابعاد و عوالم زندگی است. سعادت در زندگی برزخی و آخرتی، در گرو عزت و سربلندی در زندگی دنیایی است. ازاینرو، با توجه به ابزاری و مقدمی بودن بُعد دنیوی حیات انسان، طراحی و پیریزی یک سازوکار سیاسی جامع و فراگیر، بهعنوان آرمانی در زندگی سیاسی، مطمحنظر قرار میگیرد. در این سازوکار، زندگی در دنیا، نباید اصالتی داشته باشد، بلکه دنیا باید در خدمت تعالی معنوی بشر قرار بگیرد. ملاک کسب عظمت انسان در زندگی دنیوی، وظایف الهی است که بهواسطه ادای آن، میتوان سراسر زندگی را به عبادت مبدل نمود و رستگاری ابدی را به دست آورد؛ بدینترتیب، ثروتاندوزی در دنیا، عیشزدگی و رفاهطلبی، با زندگی شرافتمندانه حاصل از قیام بر ضد باطل و دفاع از استقلال و آزادى مستضعفين جهان، همخوانی نخواهد داشت (همان، ج 21، ص 86). انکار این اصل و حتی غفلت یا تغافل نسبت به آن، منجر به این ميشود که به خاطر نیل به بهرههاي دنیايي و حفظ تمتعات آن، در برابر ظلم سکوت شده، و با ستمکاران همکاری گردد.
2-2-2. باور به معاد، از اصول بنیادین تحکیم جامعه توحیدی
مسئولیتپذیری و ادای تکالیف سیاسی، بدون التزام به اصل معاد ممکن نیست. ابلاغ بشارت و انذار الهی، دو اهرم مهم انگیزهبخش و بازدارنده در تحقق اهداف سیاسی است. همکاری با ظالمان و طاغوتها، سکوت در برابر جنایات آنها و خدمت به آنها، هر نوع کارشکنی و خیانت در برابر جریان مقاومت در برابر بیدادگری و اخلال در ایجاد یا تثبیت و رشد نظام سیاسی اسلامی، عذاب ابدی را درپی خواهد داشت؛ چنانچه هرگونه ایجاد تفرقه، تمرد و اختلال در نظامهای طاغوتی و همکاری با نیروهای مقاومت اسلامی و خدمت به حکومت دینی، علاوه بر اثر وضعی در دنیوی، مستوجب بهشت آخرتی خواهد بود (همان، ج 16، ص 158؛ ج 18، ص 367؛ ج 21، ص 446؛ همو، 1381، ص 152-153؛ همو، 1387، ص 52). علاوهبراین، تبیین، ترویج و تثبیت بُعد معرفتی اعتقاد به معاد، پشتوانه و توجیهگر لزوم رشد فضائل گرایشی و صفات اخلاقی، در جامعة تحت حاکمیت نظام اسلامی است. با التزام عینی به اعتقاد به روز جزا، هدف، وسیله را توجیه نمیکند و از هر راهی، نباید به هدف رسید، بلکه وسایل ادای وظایف و روشهای تحقق آرمانهای الهی نیز باید مقدس باشند. باور به روز حشر، منشأ نگرشی خاص به مقوله مرگ در راه خدا و تلقی رستگاری از شهادت است. جان دادن در راه حق و اهداف الهی، بهمعنای حیات سعادتمندانه و جاودان و میراث اولیاء الهی است. وصول به چنین نگرشی موجب میشود پذیرش ظلم، امری شنیع تلقی شود و باقیماندن در لوای ستم، نوعی زندگی ذلیلانه و حماقتآمیز تعبیر گردد. علاوهبراین، هرچه نگرش به شهادت، الهی و ارزشیتر گردد، آمادگی رهایی از تعلقات دنیوی و دفاع از ارزشهای معنوی عمق و گسترش بیشتری مییابد (همان، ج 5، ص 78؛ ج 6، ص 469؛ ج 8، ص 332؛ ج 10، ص 420؛ ج 15، ص 8)؛ چرا که مطابق مبنای سرنوشت انسانی، دلبستگی به تداوم حياتِ دنیوی، مزیت و ترک دنیا، نقص محسوب نمیشود؛ چراکه حيات در این دنیا، مرتبه تقلیل یافته حقيقتى از عالم غيب است و موت انسانى، رجوع به همان مرتبه قبلی است (اردبیلی، 1381، ج 19، ص 285). حفظ و بسط این باور در جامعه توحیدی، ارادهها را در حفظ و گسترش زندگی مبتنی بر اهداف والا مصممتر میکند. تحکیم باور به لزوم ایثار برای تحقق آرمانهای الهی، چراغ هدایت و الگویی برای سایر ملتها خواهد بود تا با وقوف به بیارزشی زندگی دنیوي و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، در مقابل دشمنان سرزمینی و آیینی خود بایستند (همان، ج 6، ص 503 و 516؛ ج 8، ص 202؛ ج 10، ص 440).
3-2-2. زمینهسازی برای تحقق هدف خلقت
دنیا مسجد و محل عبادت حضرت حق و هدف آفرینش انسان، عبودیت در اين نشئه است. چنانچه حقتعالى میفرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الانْسَ الاّ لِيَعْبُدون» (ذاريات: 56)، نباید لحظهای از عبادت در این مسجد غافل شد (همو، 1372، ص 102). ازاینرو، فراهم كردن شرایط وصول به هدف خلقت و رقم خوردن زندگی سیاسی مبتنی بر آن، برای همه بشریت از بزرگترین واجبات و از والاترين عبادات است (همان، ج 2، ص 62؛ ج 4، ص 10؛ ج 9، ص 224؛ ج 21، ص 405-407). بنابرین، تأسیس حفظ و خدمت به نظام سیاسی ـ اجتماعی که قوامبخش و تأمینکننده این هدف است، خود عبادتی بزرگ خواهد بود. از این نظر، تمامی اقدامات سیاسی در این راستا، همچون مجاهدت در مسیر نجات مسلمانان و ملتهای مستضعف از زیر یوغ بردگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اغیار، مبارزه با تمامی مصادیق ظلم، احقاق حقوق مظلومان، اجراییشدن فرمانهاي قضایی و جزایی اسلام و خدمت به یکدیگر در یک حکومت، برخاسته از اسلام از بزرگترین عبادتهاست (همان، ج 8، ص 180؛ ج 12، ص 2؛ ج 16، ص 333؛ ج 18، ص 190، ص 427).
3-2. نقش ویژگیهای خاص انسان در سبک زندگی سیاسی
نوع نگرشي که درباره ویژگیهای انسان وجود دارد، بر سبک زندگی سیاسی از منظر امام تأثیر دارد. این تأثیرات را، حول سه ویژگی انسان مطرح میكنیم.
1-3-2. تأثیر برخورداری نفس از قوای باطنی در سبک زندگی سیاسی
ماهیت دوگانه انسان، منجر به ایجاد دو دستة حکومتهای ظالم و عادل میشود. نقطه تمرکز حکومتهای عادل، بُعد الهی انسان و توجه حکومتهای ظالم، به نشئه ظاهری و دنیایی انسان است. همچنین، این اعتقاد، به لزوم تأسیس حکومت اسلامی، بهعنوان تنها حکومت الهی تحت امر فرامین انبیاء منجر میشود (موسوی و ایمانی، 1384، ص 151). تنها نظام سیاسی که قوه عقلانی نفس، آن را حق میداند، حاکمیت الهی است؛ زیرا عقل سلیم، تدبیری را برای اداره زندگی منطقی میداند که قانونگذار و مجری آن، خالق خیرخواه انسان باشد (موسوي خمینی، 1363ق، ص 281). ازاینرو، نزاع بین حق و باطل از قوای باطنی انسان نشئت میگیرد و دو مسیر متفاوت، پیش روی ساحات زندگی و از همه مهمتر، زندگی سیاسی ایجاد میگردد؛ مسیر حق که راه پذیرش فرامین عقل سلیم و به تبع آن، مسیر نجات است و در مقابل، تمرد از عقلانیت معنوی که حضور در مسیر منحرف شیطانی، طاغوتی و حیوانی است (همو، 1385، ج 8، ص 327؛ ج 17، ص 176؛ همو، 1388 الف، ص 45). مواجهه با جنایتکاران دنیا در همین راستا، ارزیابی میشود؛ چراکه با مقهورشدن قوه عقل آنها، در برابر قوای غضب، شهوت و سبعیت، حقایق برایشان به درستی واضح نمیشود، یا آن حقایق را نمیپذیرند. در این صورت، پذیرش فرامین الهی، درباره تلاش برای حذف این افراد از سر راه زندگی سعادتمندانه بشر، به مثابه رفتاری عقلانی محسوب میشود (همو، 1385، ج 12، ص 144، 504-505؛ ج 14، ص 90؛ ج 18، ص 238).
2-3-2. نقش وجود بینهایت نفس انسان بر سبک زندگی سیاسی
باور به «حرکت رو به کمال انسانها» بهواسطة تربیت صحیح، تأثیراتی بر سبک زندگی سیاسی از منظر امام دارد. برخی از این تأثیرات، در اينجا مطرح ميشود.
1-2-3-2. لزوم بصیرتافزایی
از دیگر ثمرات اعتقاد به عدم محدودیت نفس انسان، این است که در هر لحظه این خطر وجود دارد که مبادا بهواسطه تبعیت از هوای نفس، آنچه در مسیر حق حاصل شده است، تباه گردد؛ یا داشتههای معرفتی افراد، آنان و تابعینشان را در مسیر ضلالت قرار دهد. ازاینرو، برای قرارگرفتن و بقا در مسیر رستگاری و کمال، دو اصل حكمت و حريت نیز باید تحصیل و تقویت شود. حكمت بهمعنی علم به حقایق وجود، و حريت بهمعنای رهایی انسان از عبوديت شهوت و حرص است. مادامیکه علم و عالم اسير شهوت، حرص، طمع، ظلمت، حسد و غيره باشد، كمالی حقیقی تحقق نمییابد (اردبیلی، 1381، ج 3، ص 338). حکمت و حریت باید با پذیرش اصل کمالپذیری انسان همراه شود، تا تلاش در جهت هدایت مردم ترک نگردد و ناامیدی یا خستگی نسبت به تغییر زندگی سیاسی مردم ابراز نشود؛ چراکه اهمال نسبت به سرنوشت مردم و ناامیدی از ایجاد تغییرات، خلاف حریت است (سلمانیان، 1390، ص 70). ازاینرو، نخبگان سیاسی جوامع مسلمان، نباید لحظهای از تقابل با سیاستهای شیطانی و این جهانی آسوده خاطر باشند، بلکه باید همواره با نگاهی منفی به وضع موجود زندگی بشر، جوامع خود را برای ایجاد یک نظام سیاسی که در آن، شرايط اجتماعى مساعدى براى تربيت افراد با فضيلت فراهم باشد، مهیا نمایند (موسوي خمینی، 1381، ص 35؛ همو، 1385، ج 19، ص 180).
افزونبراین، بزرگترین ناهنجاری معرفتی جوامع اسلامی، بهطور خاص و سایر سرزمینهای غیراسلامی بهطور عام، اين است كه در آنها حقیقت واقعى بسيارى از احكام اجتماعی وحیانی درك نشده است. برخی موارد این بسط علم، عبارتند از: روشنگری خواص جوامع دربارة سرنوشت واقعی انسان؛ چگونگي و ملاک ارزشگذاری بر زندگی بشر؛ ماهیت سعادت حقیقی و تفاوت آن با ذلت و بردگی؛ چرایی و چگونگی غارت منابع بشری ملتها؛ حقیقت ارتباط بین سیاست الهی و فقاهت اسلامی، و امتیازات برقراری حکومت اسلامی. تحقق یک نهضت علمی در این زمينه، میتواند به یکی از مراحل نخستین مبارزه؛ یعنی ساختن افرادی همفکر و همعقیده در راه رسیدن به اهداف متعالی منجر بشود. اینچنین بصیرتافزایی، میتواند بهعنوان عامل قیام و نجات ملتها و وحدتبخش تمامی انسانها، در برابر ظلم و تزویر و بهتبع آن، تشکیل و پایداری نهضتهای دینی باشد (ر.ک: موسوي خمینی، 1381، ص 35؛ همو، 1385، ج 19، ص 180).
2-2-3-2. تزکیه نفس و جامعه توحیدی
از آثار باور به سرشت روحانی انسان، تهذیب نفس است که در نوع مواجهه با شیاطین درونی و بیرونی، ابعاد مهمی از سبک زندگی سیاسی را رقم میزند. از جمله آن، هدفگذاری برای بهرهمندي افراد جامعه از روح سالم انسانی، آزاد و قوی است؛ چراکه شکست واقعی در زندگی هر انسان، شکست روحی است. ازاینرو، پالایش روحی در رأس وظایف فردی و اجتماعی افراد و جوامع و مقدم بر همه سازندگیها و پیششرطِ وصول به خودکفایی و داشتن جامعهای آباد است. بهرهمندی از روح انسانی سالم و قوی، بدون محیطی سالم و معنوی، امکانپذیر نیست و باید جامعهای را که چنین انگارهای در آن حاکم است، به وجود آورد. اینچنین جامعهای، فقط در یک نظام سیاسی که مسئولان آن ضمن اصلاح خود، دغدغه رشد روحی افراد جامعه خود را داشته باشد، قابل تحقق است. علاوه بر اینکه، طهارت روحی موجب میشود حرکت به سمت اهداف از پیش تعیینشده و ادای تکالیف متناظر با آن، به بهترین و سریعترین شیوه انجام بپذیرد (همان، ج 6، ص 246؛ ج 8، ص 300-301؛ ص 318؛ ج 16، ص 339). برایناساس، توجه به تزکیه و تهذیب نفس، بهعنوان توجیهی مناسب در جهت تلاش برای برقراری حکومت دینی، بهعنوان یک وظیفه الهی، باید در جامعه نهادینه شود و مورد مطالبهگری عمومی قرار گیرد.
از منظر امام، عدم توجه به تزکیه نفس، آثار منفی در دور شدن از سبک زندگی سیاسی الهی میگذارد. بدینگونه که عدم تهذیب نفس، به عدم موفقیت در همه مصادیق مواجهه منجر خواهد شد. برخی از بارزترین این آثار عدم تزکیه نفس در ساحت زندگی سیاسی به ترتیب ذیل است.
3-2-3-2. اعمال سیاستهای شیطانی و حیوانی در بلوکبندیهای موجود در عرصه جهانی، بروز اختلافات و ریشة همه جنگها، مصیبتها و بلاها، ناشی از طغیان نفس خودخواه انسان دارد. ستم ناشی از استبداد داخلی و استعمار خارجی، بهعنوان یکی از مهمترین علل عقبماندگی ملتهای مسلمان، ریشه در انظلامی دارد که از علائم عدم تزکیه است. ازاینرو، دولتها و ملتهای مسلمان و فقیر باید با تزکیه نفس، زندگی سیاسی خویش را بر اساس ظلم ننمودن و ظلم نپذیرفتن هدفگذاری نمایند (موسوي خمینی، 1385، ج 14، ص 81). بدینسان، وظیفه ارشاد حاکمان جهان و ارائه الگوی عملی حکومت اسلامی به آنها بهعنوان یکی از مهمترین وظایف زندگی سیاسی شکل میگیرد (همان، ج 14، ص 390؛ ج 15، ص 283؛ ج 17، ص 362؛ همو، 1388 الف، ص 120).
4-2-3-2. از نقشههای شوم دشمنان ملتهای ستم پذیرفته، ممانعت از پرورش انسانهای شایسته اجرای منویات سیاست الهی در آن ملتها است. در این جریان، با تبدیل نیروهای انسانی کشورها، به نیروهای غیرانسانی، دولتهای استعماری با اعمال سیاستهای غیرالهی و به تبع آن، ایجاد مشغولیتهای حیوانی و شهوانی با به ابتذال کشانیدن جوانان کشورهای درحالتوسعه و فقیر، از میزان و شدت بهرهوری آنان از عقل سلیم میکاهند. این خیانت که بهمنزلة هدررفت قوای مادی و معنوی سازنده کشورهاست، غارت هر چه بیشتر و راحتتر ملتها و وابستهسازی آنها را هموارتر میسازد (همان، ج 5، ص 506؛ ج 12، ص 367). در برابر این برنامه، دو تکلیف سلبی و ایجابی لازم میآید. تکلیف سلبی آن، عبارت از: تلاش برای برچیدن بساط علنی فساد و فحشا در سرزمینهای اسلامی و همچنین، طرد و مجازات اشاعهدهندگان فسق و فجور است. در جنبه ایجابی، انتخاب و تربیت افراد لایق در تراز سیاستهای الهی، برای اداره آینده کشورهای اسلامی، از مهمترین اقدامات است (همان، ج 9، ص 241-243؛ ج 10، ص 6؛ ج 20، ص 336؛ ج 21، ص 430).
5-2-3-2. با توجه به جایگاه تزکیه در رشد کمالات انسانی، ضرورت تقدم تزکیه (تربیت)، بر تعلیم مطرح است. از بزرگترین مصائب دنیای کنونی، این است که ابزار علم در اختیار اشخاص تربیت نیافتهای است که تعهدی نسبت به رعایت ضوابط الهی ندارند. خیانتهایی که کشورهای مسلمان، از جانب اندیشمندان تزکیه نشده متحمل میشوند، گاه از خود رژیمهای طاغوتی حاکم بر آنان زیانبارتر است (همان، ج 8، ص 310؛ ج 13، ص 414؛ ج 19، ص 189). همکاری دانشمندان غیر مهذب با حکومتهای استبدادی و استعماری، از مهمترین دلایل بقاء این نوع رژیمها در سراسر دنیا است. در مقابل، اندیشمندان صالح و امین در مناصب حاکمیتی، میتوانند استقلال فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را تضمین نمایند. بنابراین، چنانچه تربیت و تزکیه جوانان طلبه و دانشجو، اولویت نهادهاي علمی جهان اسلام نباشد، همین نهادها، سازمانهایی استعماری خواهند شد که روزبهروز کشورهای خویش را وابستهتر و از مسیر سعادت دورتر مینمایند (همان، ج 8، ص 93-95؛ ج 9، ص 5-2؛ ج 13، ص 414). علاوهبراین، از نقش خانواده و بخصوص مادران در تهذیب جوامع بشری، نباید غفلت نمود. آبادانی مادی و معنوی سرزمینها، در گرو ادای نقش مادرانی است که فرزندان با فضیلت تحويل جوامع میدهند. این فرزندان، میتوانند ادامهدهنده راه انبیاء باشند و کشورها را از زیر سلطه بیگانگان خارج نمایند و استقلال ممالک خویش را تأمین نمایند. تضعیف نقش مادری در به ابتذال کشاندن زنان یا کشاندن آنان به ادارات و محیط اشتغال خارج از خانه، نقشهای استعماری است که نمیخواهند انسانهای واقعی تربیتشده به اخلاق انسانی در کشورها، بر صحنه سیاست و تدبیر امور مردم تکیه بزنند. ازاینرو، تحکیم خانواده و ترمیم جایگاه و نقش زن بهعنوان مادر ـ که در سیاست طاغوتی بهشدت تضعیف میشود ـ از مهمترین وظایف است (همان، ج 7، ص 444-445؛ ج 8، ص 91؛ ج 9، ص 294؛ ج 21، ص 480).
6-2-3-2. امر به معروف و نهی از منکر
از مصادیق مهم تمییز بین خیر و شر ـ که با عنوان وجوب کفایی «امر به معروف و نهى از منكر» بیان میشود (موسوي خمینی، 1386 ب، ج 1، ص 526 ـ527)؛ ـ تشخیص منکر و دوری و نهی از آن و شناخت معروف، تخلق به آن و فراخوانی همه افراد جامعه اسلامی به سوی آن است. ازآنجاييكه حمایت از حکومتهای طاغوتی یا سکوت در برابر آنان، از مصادیق عناد با اسلام، كمك به ظلم، تضییع حقوق و مصالح دنیوی و اخروی مسلمانان است؛ ازاینرو، از جمله بزرگترین و خطرناکترین منکرات محسوب میشود (همو، 1381، ص 115). وظیفة مقابله با استعمار و حضور در میدان مبارزه با حکومتهای طاغوتی در سرزمینهای اسلامی و تشکیل نظام اسلامی جایگزین آن، رهنمود به ملل، نهضتها و دول اسلامی در جهت چرایی و چگونگی رهایی از استکبار جهانی، تا کسب استقلال و آزادی از بارزترین مصادیق ابطال باطل و احقاق حق و از ملزومات پیاده نمودن مفاد آية شريفه «جاءَ الْحَقُ» است (همو، 1385، ج 2، ص 399؛ ج 7، ص 187؛ ج 11، ص 110؛ ج 14، ص 189). در حکومت دینی نیز مردم موظفند كه علاوه بر حفاظت از خود و مراقبت از یکدیگر، با زیر نظر داشتن مسئولان حکومت، مطابق مراتب امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به اصلاح آنها و حفظ کیان نظام اقدام نمایند (همان، ج 10، ص 268؛ ج 11، ص 386-387؛ ج 13، ص 469-470).
نتیجهگیری
امام خمینی در مقام فقیه و عارفی حکیم که بزرگترین انقلاب بشری را پس از انبیا هدایت و رهبری نمود، سبک زندگی سیاسی مورد تأیید خود را بر اساس مبانی خاصی طراحی کرد. شیوههای مواجهه ایشان با مهمترین وظایفش در ساحت زندگی سیاسی مبتنی بر نوع نگرش وی در موضوع انسانشناسی است. این سبک، در عرصه التزام به سیاست الهی و با هدف قراردادن تحقق مکتب توحید در جوامع بشری، همواره سعادت را در همه ساحات حیات بشری و همه ابعاد، قوا و ویژگیهای وجودی انسان را مورد توجه قرار میدهد. ایشان، مطابق پیشفرضهای خود در سه محور «سرشت الهی انسان»، «اختیار انسان و نقش آن در تعیین سرنوشت»، «ویژگیهای قوای نفس»، وظایف خود و پیروان خویش را تعیین کرده است. از منظر ایشان، سرشت الهی انسان، خاستگاه بهرهمند شدن انسان از تعالیم وحی است. لزوم کمال حاصل از تعالیم انبیاء مقتضی تلاش برای دستیابی به نظامی سیاسی الهی است، تا مردم در سایة ضمانت اجرایی چنین حکومتی، بتوانند از آنچه وحی برای بشریت به ارمغان آورده، سعادتمند شوند. برخورداری انسانها از سرشت مشترک، میتواند یکی از مهمترین دلایل تلاش برای پذیرش دعوت به همگرایی و وحدت ملتها، حول محور انسانیت باشد. با توجه به ابزاری بودن بُعد دنیوی حیات انسان و سرنوشت الهی بشر، طراحی و پیریزی یک سازوکار سیاسی جامع و فراگیر، بهعنوان آرمانی در زندگی سیاسی همه ابناء بشر، باید مورد توجه قرار گیرد. هر سبکی برخوردار از انسجام، ثبات، هویت بخشی است (ر.ک: عنوانی و همکاران، 1396، ص 91). انسجام و ثبات، هویتبخشی سبک زندگی سیاسی امام، حاکی از اين است که چرایی و چگونگی ادای وظایف سیاسی، شکلدهنده سبک ایشان ـ همچون دعوت به اقامه عدل، احتراز از ظلم و انظلام، بصیرتافزایی نسبت به عدم مشروعیت طواغیت و محاسن نظام دینی و غیره ـ متکی بر دیدگاه منحصر به فرد ایشان در موضوعاتی همچون سرشت، سرنوشت انسان و اختیار انسان است.
- آدلر، آلفرد، 1361، روانشناسی فردی، نگارش مهین بهرامی، ترجمة حسن زمانی، بیجا، تصویر.
- ابنبابويه، محمدبنعلى، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، تصحيح: علىاكبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
- اردبیلی، سیدعبدالغنی، 1381، تقریرات فلسفه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- سلمانیان، حسنعلی، 1390، «انسان در اندیشه امام خمینی»، حکومت اسلامی، سال شانزدهم، ش 60، ص 57-84.
- صدرالمتألهين، 1981، الحكمة المتعالية فى الأسفار العقلية الأربعة، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- ضیاییفر، سعيد، 1392، فلسفۀ علم فقه، قم، سمت.
- عنوانی، سیدحامد و همكاران، 1396، «رویکرد سیستمی در تعریف سبک زندگی»، معرفت فرهنگی اجتماعی، ش 33، ص 81-100.
- لکزایی، نجف، 1384، «مبانی انسانشناسی انقلاب اسلامی»، مطالعات انقلاب اسلامی، ش 1، ص 49-70.
- موسوي خمینى، سيدروحالله، 1363ق، کشفالاسرار، بیجا، بینا.
- ـــــ ، 1371، شرح چهل حدیث، چ چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- ـــــ ، 1372، آدابالصلوه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- ـــــ ، 1377، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چ سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- ـــــ ، 1378، التعليقه على الفوائد الرضوية، چ هجدهم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1379، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- ـــــ ، 1381، ولایت فقیه، چ یازدهم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1385، صحیفه امام، چ چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- ـــــ ، 1386 الف، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1386 ب، تحرير الوسيلة (ترجمه فارسى)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1387، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1388 الف، تفسير سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1388 ب، شرح دعاء السحر (ترجمه فارسى)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1388 ج، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ ، 1427ق، انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه، چ سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- ـــــ ، 1384، الاجتهاد و التقلید، چ دوم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- ـــــ، بیتا، تعليقات على شرح «فصوص الحكم» و مصباح الأنس، تهران، مؤسسه نشر آثار امام خمينى.
- موسوی، سیدصدرالدین و علي ایمانی، 1384، «رویکرد فلسفی در اندیشه سیاست خارجی امام خمینی»، پژوهشنامه متین، ش 26، ص 131-