تأملاتی بر دیدگاههای اکولوژیکیِ علمای معاصر شیعی، با تأکید بر آراء علامه طباطبائی و علامه جعفری

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
متون دینی از دیرباز و اندیشمندان معاصر امروزه، از تأثیر حیرتآور عوامل محیطی بر ادراکات و افکار انسان سخن گفته، تأثیر فراوان عوامل جغرافیایی و اجتماعی را بر رفتار، فکر، اندیشه و تربیت انسان، تبیین و تشریح کردهاند. دانشمندان اين حوزه در نقش يافتن اعمال و رفتار انسان، در کنار ساير عوامل، عامل محيطي را نيز دخيل ميدانند؛ زیرا محیط سالم و به دور از گناه، یکی از عوامل زمینهساز برای سعادت و کمال انسان به حساب میآید. اين دانش، که به علم اکولوژي معروف است، به تأثير عوامل محيطي و جغرافيايي، در افکار و رفتار انسان ميپردازد. محیطشناسی در فارسی، ترجمة واژگانی از نام اروپایی آن، یعنی اکولوژی است. واژة «اکولوژی»، از دو لغت یونانی «Oikos» بهمعنای بوم، خانه، بستر زیست یا محل زندگی، و کلمة «Logos» بهمعنای شناخت، علم یا دانش تشکیل شده است. بنابراین، از نظر ریشة لغوی و معنای تحتاللفظی کلمات تشکیلدهنده، اکولوژی بهمعنای بررسی محل زندگی جانداران است. ولی در اصطلاح، به اثرات محیط بر موجودات زنده، اثرات موجود زنده بر محیط و روابط متقابل بین موجودات زنده اطلاق میگردد (اردکانی، 1388، ص 132). ارتباط تنگاتنگ انسان با محیط، موجب شده است که محیط بهعنوان یک محور اساسی در شکلگیری افکار و رفتار انسان نقش تعیینکنندهای داشته باشد، بهگونهايکه تأثير محيط طبیعی و اجتماعی بر زندگي انسان غيرقابل انكار است. اين موضوع چنان اهميتي دارد كه موجب پدیدار شدن دانش جديد اكولوژي انساني، در كنار ساير دانشها شده است. اين دانش، تحقيقي درباره تأثير انسان بر روي محيط و تأثير محيط بر انسان میباشد. راجرز معتقد است: علاوه بر تأثیر عوامل و وسایل مادی بر زندگی انسان، عوامل غیرمادی مانند فرهنگ نیز بر زندگی و محیط انسان مؤثر است (راجرز، 1348، ديباچه مؤلف). در واقع محیط، طيف گستردهاي از عوامل احاطهكننده، اعم از انساني و غيرانساني، ملموس و غيرملموس را دربر میگیرد (بابر و اسميت، 1373، ص 135). انسان، موجودي تأثيرپذير است، محيط اطراف بر او اثر ميگذارد و شخصيت او نيز در محيط زندگي او شكل مييابد. ازاینرو، يكی از اصول پذيرفته شده در حوزة جامعهشناسى و فلسفی، اين است كه آدمى نه تنها از محيط اجتماعى تأثير مىپذيرد، بلكه محيط طبيعى و مادىِ اطراف نيز مىتواند در زندگى وى مؤثر باشد. اين حقيقتى است كه علماى الهى و دانشمندان مادى بر آن اتفاق نظر دارند (مرزبان وحي و خرد، 1381، ص 273). از جمله فلسفة مادى جديدى كه به نام «ماترياليسم ديالكتيك» خوانده مىشود و دو شخصيت معروف بنام كارل ماركس و فردريك انگلس بانيان اصلى آن بهشمار مىروند. این فلسفه، داراى يك تئورى فلسفى و يك روش منطقى است. تئورى فلسفى آنها ماترياليستى است و روش منطقی آنها، شيوه خاصى است كه در طرز تحقيق و راه يافتن به معرفت طبيعت پيش گرفته، معتقدند: تنها با اين روش و اين طرز تحقيق است كه مىتوان طبيعت را شناخت و به آن معرفت حقيقى حاصل كرد. اين روش تحقيق، كه همان روش ديالكتيكى ماركسيستى است، عبارت است از: طرز تفكر مبتنى بر چند اصل از اصول كلى، كه حاكم بر طبيعت است و یکی از این اصول، آن است که ماهيت هر چيزى عبارت است از: رابطه آن چيز با ساير اجزاء طبيعت، هيچ چيز و هيچ جزئى از اجزاء طبيعت، به خودى خود قابل شناسائى نيست. بنابراين، اگر بخواهيم موجودى از موجودات طبيعت را مطالعه كنيم، بايد مجموع ارتباطات وى را با ساير اشياء به دست آوريم و آن را در تحت تأثير محيط كه خواه ناخواه ماهيت او را تحت نفوذ گرفته است، مطالعه كنيم. استالين در جزوه ماترياليسم ديالكتيك و ماترياليسم تاريخى، مىگويد: متود ديالكتيك معتقد است كه هيچگونه پديدهاى در طبيعت منفرداً و بدون در نظر گرفتن روابط آن با ساير پديدههاى محيطش، نمىتواند مفهوم واقع شود؛ زيرا پديدهها در هر رشته از طبيعت، كه تصور كنيم وقتى خارج از شرايط محيط در نظر گرفته شوند، به امرى بىمعنى تبديل خواهد شد. اين اصل بهعنوان «اصل تبعيت جزء از كل» و يا «اصل تأثير متقابل» و يا «اصل پيوستگى عمومى اشياء» خوانده مىشود (به نقل از: طباطبائى، 1364، ج 2، ص 119-120؛ شريعتى سبزوارى، 1387، ج 2، ص 162-163). اصل تبعيت جزء از كل، يا اصل تأثير و رابطه متقابل، در طبيعت مورد قبول دانشمندان است و به اقرار و اعتراف خود ماديين، اولين بار اين اصل از طرف افلاطون و ارسطو ابراز شد. این اصل در حال حاضر نیز مورد قبول دانشمندان است (طباطبائى، 1364، ج 2، ص 123).
اين مقاله میکوشد به بررسی تأثیرپذیری روح و روان آدمی از عوامل جغرافیایی و اجتماعی، که در مناطق گوناگون زمین اثرات متفاوتی دارد، بپردازد و نشان دهد که توجه به عوامل محیطی، بهعنوان عاملی تأثیرگذار در تربیت روح و روان انسان، دستاورد دنیای معاصر غرب نیست، بلکه خاستگاه آن پیشتر از آن در منابع و آثار علماء و اندیشمندان مسلمان بوده است.
روش پژوهش
روش این پژوهش، کتابخانهای است. بدینصورت که ابتدا مبانی علم اکولوژی، با استفاده از کتب مرتبط در این زمینه بیان، سپس با شیوة توصیفی ـ تحلیلی، به بررسی تأثیر عوامل محیطی در انسان با توجه به نمونههایی از دیدگاههای علمای معاصر شیعه پرداخته میشود. در موضوع اکولوژی و نقش عوامل محیطی بر انسان از دیدگاه علامه طباطبائی، مقالهای با عنوان «بررسی نسبت اراده با عوامل محیطی در نظر علامه طباطبائی»، به قلم محمد قبلهوی و همکاران و نیز مقالة سیدحسین فخرزارع با عنوان، «نسبت فرد و جامعه در قرآن (با تأکید بر نظر علامه طباطبائی در تفسیر المیزان)»، از پیشینههای این پژوهش محسوب میشود که به بررسی تأثیر عوامل محیطی، بر روح و روان انسان به صورت مختصر و کوتاه و پرداختهاند. لذا میتوان گفت: تاکنون در این حوزه، اثری جامع که اختصاصاً به تأثیر عوامل محیطی بر افکار انسان از دیدگاه علمای معاصر شیعی پرداخته باشد، به رشته تحریر در نیامده است. اين مقاله، با توجه به اینکه از زاويهای خاص و جدید (علم اکولوژی)، به افکار و رفتار انسان پرداخته، پژوهشی نو بهشمار میرود. نوآوری مقالة مذکور از اين جهت است که علاوه بر بیان دقیق تأثیر اکولوژی در افکار و رفتار، نمونهها و شاهد مثالهای مرتبط با این موضوع را از دیدگاه علمای معاصر شیعی، مورد بررسی قرار داده است. اين پژوهش، زمینهاي براي طراحی نظاموار و جامع نظریه اکولوژیکی علمای معاصر شیعی بهشمار میرود.
پرسش پژوهش و تبیین مسئله
این پژوهش درپی پاسخ به این سؤال است که میزان انطباق نظریه اکولوژی، با دیدگاه علمای معاصر شیعی چگونه است؟ فرض اين است که از دیدگاه علمای معاصر شیعی، محیط بر افکار و رفتار انسان تأثیر داشته، در موارد بسیاری، تأثیر عوامل محیطی بر انسان، با دیدگاههای علمای معاصر شیعی، همسویی دارد. دانشمندان معاصر نیز مانند علمای متأخر، بر تأثیر اکولوژی در افکار و رفتار انسان تأکید داشته، به نوعی بر نقش عوامل محیطی بر افکار و رفتار انسان اهمیت دادهاند. افزونبراين، علمای متأخر و متقدم راهکارهای عینی و عملی برای اصلاح افکار و رفتار را با توجه به عوامل محیطی، به طور مفصل و کامل ارائه کردهاند که هريک از این راهکارها، به طور دقیق بررسی خواهد شد. در حقیقت، اندیشمندان متأخر و متقدم از یک سو، با اصول اعتقادی خویش، اصلاح رفتار و اندیشه انسان را هدف قرار داده و از سوی دیگر، با اصول عملی خویش، بیانگر بایدها و نبایدهایی هستند که در قبال عوامل محیطی، برای اصلاح رفتار باید شکل گیرد. در مجموع، میتوان گفت: اندیشمندان متأخر و متقدم، برای محیط زندگی انسان و نقش و تأثیر آن در افکار و رفتار، دستورات و مرزهایی روشن ترسیم نمودهاند.
دیدگاه فیلسوفان و اندیشمندان متأخر نسبت به نظریه اکولوژی
متفكران و دانشمندان، از ديرباز به تأثیر محیط بر انسان توجه داشته، به مناسبتهايي آن را يادآور شدهاند. این مسئله، به وسیله اندیشمندان و فیلسوفان از ارسطو گرفته تا ابنسينا و ابنخلدون در مقدمه و منتسکیو در کتاب روحالقوانین، به تفصیل مورد بررسی و پذیرش قرار گرفته است. آنان معتقدند: شرايط اجتماعی، آب و هوا و شرايط جغرافيايي، در زندگي انسان و در شكلگيري شخصيت وي تأثير بسزايي دارد (عسگری اسلامپور، 1389، مقدمه فصل سوم). ارسطو بر اين باور بود كه انسان و محيط زيست، دو چيز جداناپذير از يكديگرند. به نظر وي، انسان هم از عوامل جغرافيايي (محيط طبيعي) و هم از شرایط اجتماعی تأثير ميپذيرد (ارسطو، 1358، ص 134ـ 138). ابنسينا نيز پستي و بلنديهاي زمين را در چگونگي سامانيابي تن و روان آدمي، مؤثر ميدانست. وي، كوهستاني بودن منطقه سكونت انسان را سبب چالاكي و دليري ميشمرد و بعكس، بر اين باور بود كه پستي و خفگي منطقه سكونت، افسردگي و بيماري را درپي دارد (ابنسينا، 1370، ص 213). ابنخلدون در مقدمه خويش، بر آب و هوا و نقش آن در امر آباداني تأكيد فراواني كرده است. وي معتقد است: ساكنان مناطق معتدل، كه از حرارت سوزان جنوب و سرماي شمال كره زمين در امانند، از نظر خلقوخوي و صورت و سيرت، در اعتدال قرار دارند. اين افراد براي ايجاد تمدن و عمران، معاش و اقتصاد و هنر و دانش، مناسبترند. همچنين رشد علوم و صنايع را در اين مناطق، با همين مطلب مرتبط دانسته و متذكر ميشود كه دوري از اعتدال در آب و هوا، موجب دوري از دانش و دين و دوري از رفتارهاي انساني ميشود (ابنخلدون، بیتا، ص82 ـ 86). منتسكيو، در قرن هيجدهم، به تفصيل از آثار وضعيت جغرافيايي سخن گفته است. وي عوامل جغرافيايي، مانند اقليم، منابع طبيعي، كوهستاني بودن يا جزيرهنشيني و صحرانشيني را بر خلقوخوي اقوام مؤثر ميداند. وی در اثر مشهور خود، روحالقوانين، دربارة طبيعت و آب و هوا بحث كرده، مينويسد: «صفات روح و عواطف انساني، در اثر آب و هواي مختلف، تفاوت دارند» (مونتسكيو، 1334، ص230 -233).
آنچه از مطالب بیان شده به دست ميآيد این است که شرايط اقليمي و اجتماعی، بر جسم و روح آدمي و نیز بر افکار و رفتار و منش انسان تأثير بسيار مهمي دارد. بسیاری از دانشمندان معتقدند: عوامل محیطی و طبيعت و ساختار اجتماعی جوامع، نقش بزرگي در ساختار روحي مردم و هويت ملتها و تمدنها ايفا ميكند. عامل محیط، در مفهوم گسترده دربرگیرندة تمام شرایط طبیعی و اجتماعی است که بر رفتار انسان، تأثیرگذار است. توجه به تأثیر عوامل اجتماعی بر انسان ریشهای کهن دارد (محسنی، 1367، ص 69). جامعهشناسان از کنت تا زمان حاضر، بر اهمیت محیط اجتماعی تأکید داشتهاند. کنت، اظهار داشته که انسانها نمیتوانند خودشان را از تأثیر محیط اجتماعی رها سازند. دورکیم نيز بر این نکته تأکید داشت که فرد بدون کسب عادات فرهنگی یا نمادها از دیگران، نمیتواند موجودی اجتماعی باشد (بعلی، 1382، ص 53).
دیدگاه فیلسوفان و اندیشمندان معاصر شیعی نسبت به نظریه اکولوژی
در زیر با ارائه برخي نمونهها و مثالها، نظر علما و متفکران معاصر شیعی، در زمینه علم اکولوژی و تأثیر آن در افکار و رفتار انسان نشان داده میشود. در این پژوهش، با تمرکز بر دیدگاه علامه طباطبائی و علامه جعفری، بهعنوان علمای معاصر شیعی، گوشهای از نظرات آنها را در این باب بررسی خواهیم کرد. نمونهها، مثالها و مصادیق عوامل محیطی، در دو قسمت عامل غیرانسانی (تأثیرات طبیعی و جغرافیایی) و عامل انسانی (تأثیرات اجتماعی و انسانی) مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1. عامل غیرانسانی (تأثیرات طبیعی و جغرافیایی)
از جمله دانشمندان معاصر شیعی، كه در آثارشان به توضیح تأثیر روابط متقابل انسان و محیط پرداختهاند، علامه طباطبائی و علامه جعفری میباشند. آنان در نظریات علمی و تفسیری خود، به تأثیر طبیعی موجودیت انسانی از محیط اشاره میکنند. علامه طباطبائی اين بحث را مكرر در تفسیر گرانقدر خود الميزان فى تفسير القرآن مطرح كردهاند. ایشان در تفسير آية «الأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه: 97)؛ به روشني به اين موضوع اشاره كرده و معتقد است:
آیه مذکور بیانگر این نکته است كه باديهنشينان که در نقاط دورافتاده زندگى مىكنند، از نظر معلومات و ايمان مذهبى عقبترند. كفر و نفاق اين طبقه از هر طبقه ديگر شديدتر است، و این مسئله به خاطر دوری آنان از تمدن و محروميتشان از بركات انسانيت از قبيل علم و ادب میباشد. لذا زمختتر و سنگدلتر از ساير طبقات بودند. طبيعت صحرانشينان خشن است و نفوذ در آنان بسيار دشوار مىباشد و به همين جهت از هر طبقه ديگرى به نفهميدن و ندانستنِ حدودى كه خدا نازل كرده و معارف اصلى و احكام فرعى از قبيل واجبات و مستحبات و حلال و حرامها سزاوارترند (طباطبائى، 1417ق، ج 9، ص 370).
ازاینرو، میتوان گفت: محيط اجتماعى؛ جغرافیایی و فرهنگی انسان، در بينش و موضعگيرى او در مورد حقايق و معارف، مؤثر است. علامه طباطبائی همچنین ذیل شرح آية 37 سورة مبارکة ابراهیم، که در ارتباط با ویژگیهاى سرزمین مکه که خانه خدا در آن قرار گرفته است و به راستى خداوند براى تربیت نفوس چنین منطقهاى را بهعنوان برترین معبد روى زمین برگزیده است، مینویسد:
حضرت ابراهیم نیز طبق آنچه قرآن بیان کرده، به همین حقیقت اعتراف کرد و عرضه داشت: «رَبَّنَا إِنِّى أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوَاد غَیْرِ ذِى زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاة» (ابراهيم: 37)؛ اى پروردگار ما، بعضى از فرزندانم را در سرزمین بىآب و علفى، نزديك خانه گرامى تو جاى دادم، اى پروردگار ما، تا نماز بگزارند؛ اينكه گفته است: «رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ» به انضمام جمله قبليش: «بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ» اين معنا را افاده مىكند كه اگر در ميان نقاط مختلف زمين نقطهاى غيرقابل كشت و خالى از امتعه زندگى- يعنى آب گوارا و روييدنيهاى سبز و خرم و درختان زيبا و هواى معتدل و خالى از مردم- را اختيار كرد، براى اين بوده كه ذريهاش در عبادت خدا خالص باشند و امور دنيوى دلهايشان را مشغول نسازد (طباطبائى، 1417ق، ج 12، ص 77).
توضیح اينکه كعبه در منطقهاى بىآب و علف قرار گرفت تا مردم به واسطهى آن آزمايش شوند. چنانكه حضرت على در خطبة قاصعه چنين بيان فرمود: «اگر كعبه در جاى خوش آب و هوايى بود، مردم براى خدا به زيارت آن نمىرفتند» (قرائتى، 1383، ج 6، ص 296). لذا امام علی دلیل آنکه خداوند خانهاش را در سرزمین بد آب و هوا قرار داده، ابتلای مؤمنان به سختیها، اصلاح اخلاق آنها و عامل پایداری مردم دانستهاند (نهجالبلاغه، خ 192). علامه طباطبائي در کتاب اصول فلسفه رئاليسم، ذیل توضیح و دستهبندی تغییر اعتبارات، میگوید:
منطقههاى گوناگون زمين كه از جهت گرما و سرما و ديگر خواص و آثار طبيعى مختلف مىباشد، تأثيرات مختلف و عميقى در طبايع افراد انسان داشته و از اين راه در كيفيت و كميت احتياجات تأثير بسزايى مىكنند و همچنين در احساسات درونى و افكار و اخلاق اجتماعى، و در پيرو آنها ادراكات اعتبارى آنها از هم جدا خواهد بود. مثلاً احتياجات گرما و سرمايى منطقه استوايى نقطه مقابل احتياجات منطقه قطبى بوده و از همين جهت از حيث تجهيزات، مختلف مىباشند. در منطقه استوايى در اغلب اوقات سال براى انسان يك لنگ كه به ميان ببندد لازم و زياده بر آن خرق و شگفتآور بوده و قبيح شمرده مىشود و در منطقه قطبى درست بعكس است. اختلافات فاحشى كه در افكار اجتماعى و آداب و رسوم سكنه منطقههاى مختلفه زمين مشهود است، بخش مهمى از آنها از همينجا سرچشمه مىگيرد (طباطبائى، 1387، ص 142).
مثلاً طرز افكار و تمايلات و احساسات هر مردمى متناسب است با منطقه جغرافيايي زندگانى آنان از جمله مردمى كه در مناطق حاره زندگى مىكنند، با مردمى كه در ساير نقاط زندگى مىكنند؛ همانطورىكه از لحاظ شكل و اندام و قيافه متفاوتند، از لحاظ احساسات و تمايلات و انديشه نيز متفاوتند. بنابراين، بسيار چيزها است كه آن مردم به حسب احتياج محيط و تحت تأثير عامل تطبيقدهنده، خوب و زيبا مىپندارند. درصورتىكه در نظر مردم ساير مناطق، آن چيزها زشت و ناپسند است و به همين جهت است كه طرز فكر ملل و جماعات مختلف متفاوت است و هر ملتى يك نوع قضاوت مىكنند. ولى بایستی دانست كه اختلاف طرز فكر ملل و امم در افكار اعتبارى است، نه در ادراکات حقیقی و همچنین ادراکات اعتباری نیز خود به دو قسم تقسیم میشود: قسمی قابل تغییر و قسمی غیرقابل تغییر و تبدیل. تأثیر عوامل محیطی بر افکار انسان از جمله اعتبارات قابل تغییر است (طباطبائى، 1364، ج 2، ص 179-180).
علامه طباطبائي در کتاب الميزان فى تفسير القرآن ذیل بحثِ ارتباط مستقيم انسان با آب و گل (مواد اصلى) مینویسد:
انسانى كه نطفهاش صالح و سالم باشد و در رحمى سالم پرورش يابد، و در دوران جنينى و همچنين بعد از ولادت آب، هوا و غذايش سالم باشد و در محيط سالم زندگى كند و در مناطق اعتدالى متولد شده باشد، چنين انسانى استعدادش براى سلوك طريق انسانيت بيشتر و فهمش تيزتر و ادراكش لطيفتر و نيرويش براى عمل به وظايف انسانى بيشتر است. بعكس، انسانى كه نطفهاش آلوده و يا مريض باشد و يا در رحم ناپاك و ناسالم پرورش يابد و يا غذاى سالم به آن نرسد، يا پس از ولادت محيط زندگيش سالم نباشد و يا در مناطق استوايى و قطبى به وجود آمده باشد، آن استعداد و آن فهم و ادراك را ندارد، و به خشونت و قساوت قلب و كمفهمى نزديكتر است. به اين معنا كه انسان مركب از طينت پاك و يا ناپاك و کسی که در محیط سالم زندگی میکند و یا در محیط نامناسب زندگی میکند، وقتى ادراكات و عواطف و قوايش شروع به كار مىكند بيشتر كارهايى مىكند و آثارى از خود نشان مىدهد كه مناسب با ماده اصليش و تحت تأثیر شرایط محیطیش باشد، اعمالش اعمال محیطی و آثار مادهاش را تأييد نموده و آثار مادهاش اعمالش را كمك مىكند، تا كارش بالا گرفته انسانى سعيد و يا شقى تمامعيار گردد. كوتاه سخن، سعادت انسان در زندگى خاص انسانيش يعنى سعادتش در علم و عمل ارتباط تامى به پاكيزه بودن مواد اصليش و محیطش دارد، چون حامل روح انسانى همين موادند و همين موادند كه او را به سوى بهشت هدايت مىكنند. همچنانكه شقاوتش در علم كه همان ترك عقل و سرگرمى به اوهام و خرافاتى كه شهوت و غضب را در نظرها جلوه مىدهد و همچنين شقاوتش در عمل كه همان سرگرمى به لذات مادى و بىبندوبارى در شهوات حيوانى و استكبار از هر حقى است كه مزاحم و مخالف با هواى او است، ارتباط مستقيمى با آب و گل او دارد. اين دو قسم آب و گل است كه يكى انسان را به حق و سعادت و بهشت، و ديگرى به باطل و شقاوت و دوزخ سوق مىدهند. البته اين سوق دادن و همچنین سعادت و شقاوت آدمی در این زمینه، به نحو اقتضاء است نه عليت تامه، چون خداى تعالى است كه اين آثار را در آب و گل قرار داده، او مىتواند سبب ديگرى قوىتر از آن به كار ببرد و اثر آن را خنثى سازد؛ زیرا خاصيت و اثر ماده در نحوه عمل انسان مانع از اراده و سلطنت پروردگار نيست و خداوند مىتواند در اين مورد سبب ديگرى قوىتر از اسباب فعال موجود را بر انسان مسلط نمايد كه مجراى سير فعلى انسان را مبدل به مجراى ديگرى نمايد (طباطبائى، 1374، ج 8، ص 124-126).
علامه جعفری نیز در کتاب ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ذیل فرازی از خطبه «بِلَادُكُمْ أَنْتَنُ بِلَادِ اللَّهِ تُرْبَةً أَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ» (نهجالبلاغه، خ 13)؛ خاك شهر شما بدبوترين خاكهاست، از همه جا به آب نزديكتر و از آسمان دورتر، و نه دهم شر و فساد در شهر شما نهفته است، مینویسد: امام علی در اين روايت، به بیان مشخصات محیط طبیعی بصره اشاره كرده است: از جمله کثافت و بدبويي خاک و زمین که مجاور آب است، نزدیکی به آب و گودي زمین. در حقیقت، این فراز از خطبه، یکی از جالبترین مسائل علمی در جامعهشناسی است که تأثیر محیط طبیعی را در وضع روانی مردم با روشني کامل مطرح کرده است. مطلبی که باید در این مبحث مورد دقت قرار گیرد، این است که تأثیرات محیط طبیعی، اگرچه اصول بنیادین طبیعت انسان مانند اندیشه و اراده را دگرگون نمیسازد، ولی آداب و رسوم و قوانینی را به وجود میآورد که میتواند شئون حیات مردم را رنگآمیزي و توجیه نماید. با توجه به این قاعده میگوییم: امیرالمؤمنین مردم بصره را محکوم مطلق ننمودهاند، بلکه نمود طبیعی ارتباط آنان را با چنان محیط طبیعی بیان فرموده است. از نظر علمی، محکومیت اهل بصره، که ناشی از وضعیت محیط آنان بوده است، میتواند موقت باشد، بهگونهایکه آنان که با کوشش و تکاپو توانستند تا حدودي اثر آن محیط را خنثی كنند و در اخلاق و روحیات و رفتارشان دگرگونی ایجاد کنند. چنانکه مردان بزرگی از سرزمین بصره مانند حسنبن میثم بصری برخاستهاند و روشنگر علم و معرفت بشري گشتهاند (جمعی از نویسندگان، 1378، ج 5، ص 1917).
بهطورکلی، توبیخها و ملامتهایی که از زبان پیشوایان الهی یا حکما و جهانبینان، دربارة یک سرزمین یا قوم و ملت معینی دیده میشود، توبیخ مطلق و ابدي نیست، بلکه داراي انگیزه و عامل مشخصی است که خارج از ذات انسانی مردم آن سرزمین و قوم و ملت میباشد. همانطورکه مکه معظمه، در دورانهاي طولانی به بتکدهای تبدیل شده بود و مردمانش سوداگرانی پست و متعصب و بیخبر از ارزشهاي انسانی بودند، ولی از میان آنان، پیامبر اسلام، معظمترین و انسانیترین تمدن را به جهانیان عرضه نمود (جعفري تبريزي، 1388، ص 170). بنابراین، مسلم است كه تأثير محیط طبیعی و اجتماعی در حد فراهم آوردن زمينهها است و هرگز علت تامه نيست.
2. عامل انسانی (تأثیرات اجتماعی و انسانی)
تأثیرات اجتماعی و انسانی، بر رفتار و نگرش انسان غیرقابل انکار بوده، دارای اهمیت ویژه است. تأثیرات شگرف عوامل انسانی بر تربیت روح و روان انسان را میتوان در دو قسمتِ تأثیر محیط اجتماعی بر کنش و تأثیر محیط اجتماعی بر اندیشه کنشگر، به صورت زیر تفکیک و تبیین نمود:
1-2. تأثیر محیط اجتماعی بر کنش
خداى متعال در آیة 82 سورة مبارکة مائده، در ارتباط با تأثیر محیط اجتماعی بر کنش، جهت نزديكتر بودن نصارا را به اسلام بيان فرموده و در جهت اينكه آنان نسبت به ساير ملل انس و محبتشان به مسلمانان بيشتر است، سه چيز را معرفى مىفرمايد: آن سه چيز در ساير ملل نيست: يكى اينكه، در بين ملت نصارا علما زيادند. دوم اينكه، در بينشان زهاد و پارسايان فراوانند. سوم اينكه، ملت نصارا مردمى متكبر نيستند. علامه طباطبائي در تفسیر این آیه مینویسد:
براى خضوع در برابر حق و داشتن ایمان، مساعدت محيط دخالت عظيمى دارد؛ زيرا وقتى عملى در بين مردم متداول شد و از كودكى با آن عمل بار آمدند و بر آن عادت نموده خلف از سلف آن را ارث بردند، چنين مردمى نمىتوانند دربارة خوبى و بدى آن عمل به آسانى بررسى نمايند. بنابراین، اگر انسان چشمش به كسانى بيفتد كه دارند آن عمل صالح را انجام مىدهند، او هم بدون درنگ آن عمل را انجام خواهد داد، تا چه رسد به اينكه ببيند همه افراد جامعه آن را انجام مىدهند، كه در اين صورت در انجام آن بيشتر تشويق و كمك شده است، و بهتر به امكان آن پى برده و بدون واهمه دست به انجام آن مىزند. لذا مىبينيم كه خداى تعالى در آية مورد بحث، نزديكى نصارا را به پذيرفتن دعوت رسولالله كه دعوت حق دينى بود، از همين جهت دانسته كه در ميان نصارا در درجه اول رجال دانشمندى به نام كشيش و مردانى كه به حق عمل كنند به نام رهبان وجود داشته و همچنين دانشمندانى داشته كه مرتب مردم را به عظمت حق و به معارف دين آشنا مىكردهاند، زهادى داشته كه گفتار دانشمندان و دستوراتشان را به كار مىبسته و به اين وسيله عظمت پروردگار و اهميت سعادت دنيوى و اخروى مردم را عملاً به آنان نشان مىدادهاند، و در خود آن امت هم اين خصلت بوده كه از قبول حق استنكاف نداشتهاند (طباطبائى، 1374، ج 6، ص 116-118).
علامه جعفری، همچنین در کتاب ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، به تأثیرات محیط در افکار و رفتار انسان اشاره کرده است. ایشان در شرح فرازی از خطبة 13 نهجالبلاغه، که در ارتباط با تأثیر تربیتى محیط اجتماع و جایگاه و رابطه انسان با دیگر افراد و اینکه رفتار انسان، نسبت به آنها تأثیراتی مختلف خواهد داشت، میفرماید:
کسی که در میان مردم بصره زندگی کند در گرو گناه خویش است و کسی که از میان آنها بیرون رود، رحمت پروردگارش او را دریافته است؛ زیرا كه يا وسوسههاى نفس شيطانى او را به شركت در گناه دعوت مىكند و يا حداقل در برابر گناه آنها سكوت مىكند و یا ناگزير است به روش آنها در آمده و آداب و رسوم آنها را بپذيرد. در نتيجه از افکار و رفتار آنها متأثر و به گناه گرفتار شود. آنچه که در این مورد باید متذکر شد، این است که لزوم فرار از عوامل ناهنجار طبیعی همان مقدار ضرورت دارد که گريز از عوامل مرگ. کسی که با امکان مهاجرت از محیط طبیعی کشنده، در همان محیط میخکوب میشود، در حقیقت طومار زندگیش را با دست خویشتن میپیچد. همچنین رضایت به اخلاق پست، نفاق، پیمانشکنیها و سایر اوصاف رذیله، با امکان رهایی از عوامل محیطی آن، نوعی خودکشی است که میتوان از آن به روحکشی تعبیر کرد. امیرالمؤمنین درمان دردي را که محیط بر آنان تحمیل کرده، توضیح داده، میفرماید: ادامه حیات در چنین محیطی گناه است. در آن محیط که طبیعت و انسانهایش دست به هم داده، مشغول متلاشی کردن روح آدمی میباشند، تحمل و رضایت، معصیت و نافرمانی است. بگذارید این محیط را برای آن مردمی که در فکر نجات دادن خویشتن نیستند و فرار کنید و بروید به محیطی که شما را در زنجیر پستیهایش نفشارد (جعفری تبريزي، 1388، ص 171).
به همين دليل، هنگامى كه فساد محيطى را فرا گيرد و مؤمنان نتوانند با آن مقابله كنند و بيم آلودگى آنان برود، بايد از آن محيط هجرت كنند. فلسفة هجرت مسلمانان در آغاز اسلام نيز درست همين معنى بود. به هر حال، اين جمله دليل روشنى است بر تأثير محيط بر اخلاق انسانها، که يا بايد محيط آلوده را پاك كرد و يا از آن هجرت نمود (مكارمشيرازي، 1375، ج 1، ص 510-511).
2-2. تأثیر محیط اجتماعی بر اندیشه کنشگر
علامه طباطبائی در شرح خود بر تفسیر قرآن کریم، ذیل آية 138 سورة مبارکة اعراف، که در ارتباط با ماجراى درخواست بتپرستى و بتسازى بنىاسرائيل و نقش محيط در انحراف آنان است، مینویسد:
بنىاسرائيل تحت تأثير گروهى بتپرست درخواست بتسازى كردند، این فراز از آیه مذکور بدان اشاره میکند: «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ» تو براى ما معبودى قرار بده، همچنانكه اين قوم براى خود معبودى قرار داده و درست كردهاند. اين اولين تمايل بنىاسرائيل به شرک و بتپرستى بود؛ به مجرد اينكه از چنگال فرعونيان نجات پيدا كردند با اين همه معجزات كه از حضرت موسى مشاهده كرده بودند، ثابتقدم بر توحيد نبودند و متمايل به شرک بودند (طباطبائى، 1417ق، ج 8، ص 30).
مطلب مذکور حاکی از آن است که محيط اجتماعی، در تربيت انسان بسيار مؤثر و تأثيرگذار است و به او الگو مىدهد و او را به طرف خداپرستى يا بتپرستى سوق مىدهد. همچنین، علامه طباطبائي در تفسیر المیزان، در ذیل بحث از شاكله آدمى به تأثير عوامل خارج از ذات او اشاره کرده، و در این باره میگوید:
آدمى داراى يك شاكله نيست، بلكه شاكلهها دارد، يك شاكله آدمى زائيده نوع خلقت و خصوصيات تركيب مزاج اوست، كه شاكلهاى شخصى و خلقتى است، و از فعل و انفعالهاى جهازات بدنى او حاصل مىشود. مانند خود مزاج او كه يك كيفيت متوسطهاى است كه از فعل و انفعالهاى كيفيتهاى متضاد با يكديگر حاصل مىشود. شاكله ديگر او خصوصياتى است كه از ناحيه تأثير عوامل خارج از ذاتش در او پديد مىآيد. پس در اين ميان، يك نوع ارتباط ديگرى نیز وجود دارد و آن عوامل محیطی و اجتماعی است كه در اوضاع و احوال جو زندگى او حكمفرما است. مانند آداب و سنن و رسوم و عادتهاى تقليدى؛ زيرا اينها نيز آدمى را به موافقت خود دعوت نموده، و از هر كارى كه با آنها ناسازگار است. همچنين از مخالفت با آنها بازمىدارد، و چيزى نمىگذرد كه يك صورت جديدى در نظر انسان منعكس مىسازد كه از مخالفت آن وحشت نموده، مخالفت با آن را شناى بر خلاف جريان آب تصور مىكند، و قهراً اعمالش با اوضاع و احوال محيط و جو زندگى اجتماعيش تطبيق مىگردد. البته اين رابطه نيز تا حد اقتضاء مىرسد و از آن تجاوز نمىكند و به طور جبر و حتم نیست؛ به اين معنا كه تأثیر عوامل محیطی به آن حد نيست كه اعمال انسان از اختيارى بودن بيرون شده و جبرى بشود، وليكن گاهى آنچنان ريشهدار و پابرجا مىشود كه ديگر اميدى به از بين رفتن آن نمىماند، لذا در چنین شرایطی ترك عمل نامناسب و انجام اعمال صالح دشوار و در پارهاى موارد در غايت دشوارى است؛ زیرا در اثر مرور زمان ملكاتى- يا رذيله و يا فاضله- در قلب رسوخ پيدا مىكند و در كلام خداوند متعال هم اشاره به آن شده، مانند آنجا كه مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ» (بقره: 6-7)؛ و ليكن با اين حال، باز صحت تكليف و صحت اقامه حجت عليه چنين افراد و دعوت و انذار و تبشير آنان جايى نمىرود، و هنوز دعوت آنان صحيح است، به خاطر اينكه اگر تأثير دعوت در آنان محال و ممتنع شده، امتناع تأثير آن، به خاطر سوء اختيار خود آنان است، و اين معروف است كه امتناع با اختيار منافى با اختيار نيست (طباطبائى، 1374، ج 13، ص 262-265).
انسان موجودى است که از محیط اجتماعی تأثیر مىپذیرد و به همان نسبت، در اجتماع پیرامون خود تأثیر مىگذارد. با توجه به چنین تعاملى است که علامه جعفری در آثارشان، به تأثیر محیط اجتماعی بر افکار و رفتار انسان پرداخته و اهمیت آن را یادآور شدهاند. چنانکه در کتاب حیات معقول، در خصوص تأثیر اجتماع بر فرد مینویسد:
دخالت و تأثير محيط و ادارهكنندگان اجتماع و مربيان در حيات معقولِ انسانها، بهوسيلة آماده كردن خيرات و ارزشها براى اختيار انسانهاست. توضیح آنکه اختيار مانند آبى زلال و حياتبخش است كه از منبعِ حياتِ انسانها جوشيده، و به صورت طبيعى جوياى خير و رشد و كمال است. اين جويندگى، در محيط و صحنه گردانندگان اجتماع و مربيان و معلمان به وجود مىآيد، نه در خلأ محض. اگر محيط يك فرد يا يك اجتماع، ناسالم و بيمارگونه باشد، بيشك امكانِ شكوفايىِ اختيار، رو به نابودى مىرود، چنانكه اگر ادارهكنندگان اجتماع و مربيان نتوانند عظمتها و ارزشهاى والاى انسانى را در قلمرو زندگى جمعى و مراكز تعليم و تربيت، تهيه و آماده نمايند، اگر انسانهاى آن جامعه بسيار بكوشند و سدشكنى كنند، از آزادى در راه بىبندوبارى و «بارى به هر جهت»ها بهرهبردارى خواهند كرد. اگر آزادى را به حركتِ منظمِ دو سنگ آسياب تشبيه كنيم، البته با اين تفاوت كه حركت آسياب احتياج به نيروى خارج از خود دارد، درصورتىكه فعاليت حيات به نام آزادى از متنِ خودِ حيات مىجوشد. جريانات محيط و محصول انديشه و تصميم و كارهاى ادارهكنندگان و مربيان اجتماع، موادى است كه در آن آسياب ريخته مىشود. آسياب، موادى را كه به آن ريخته مىشود، آرد مىكند و آن براى خوراك انسان آماده مىشود. اين، آسيابى است كه هرگز از حركت باز نمىايستد. اگر مادهاى از خارج در آن ريخته نشود، تا مدتى، وسوسهها و پندارهاى بىاساس را از درون گرفته، در آسياب مىريزد و اگر اين كار را هم نكند، يا نتواند چنين كارى را انجام بدهد، شروع به ساييدن خويشتن مىنمايد؛ زيرا فرض اين است كه اين آسياب، هرگز از حركت بازنمىماند (جعفرى تبريزى، 1389، ص 85-86).
نتیجهگیری
تأثیر محیط طبیعی و اجتماعی بر انسان، دغدغهای است که اندیشوران بسیاری را در طول زمان، از قدیم تا به امروز، به خود مشغول کرده است. هرچند بحث از این موضوع، برای اندیشمندان متأخر در بسیاری از موارد امری پذیرفته شده است، بهگونهایکه از نظر آنها شرايط اقليمي و اجتماعی، بر جسم و روح آدمي و نیز بر افکار و رفتار و منش انسان تأثير بسيار مهمي دارد. آنان معتقدند: انسانها نمیتوانند خودشان را از تأثیر محیط طبیعی و اجتماعی رها سازند. اندیشمندان معاصر شیعی نیز در رابطه با این موضوع، دیدگاههای مختلفی دارند؛ بدینمعنا که انکار یا پذیرش نقش هر یک از این عوامل محیطی، از سوی آنان و اینکه آیا در منظومه فکری آنها محیط طبیعی و اجتماعی در افکار انسان تأثیر دارد، یا بیتأثیر است، دیدگاههای اکولوژیکی خاصی را در بین علمای معاصر شیعه به وجود آورده است. با این توصیف، قبول یا نفی اثرگذاری محیط بر کنش انسان و اثرگذاری آن بر اندیشه کنشگر، بهعنوان عاملی که موجب دگرگونی در بینش انسانی و شیوههای رفتاری میگردد، مسئله اساسی و مهم در میان دانشمندان و فلاسفه معاصر است. علامه طباطبائی، به تأثیر محیط طبیعی در افکار و رفتار انسان، به صورت واضح در آثارشان تصریح كردهاند. ایشان معتقد است: منطقههاى گوناگون زمين كه از جهت گرما و سرما و ساير خواص و آثار طبيعى مختلف مىباشد، تأثيرات مختلف و عميقى در طبايع افراد انسان داشته و همچنین، محیط اجتماعی نیز در احساسات درونى و افكار و اخلاق اجتماعى و بينش و موضعگيرى او در مورد حقايق و معارف تأثير بسزايى دارد. البته این تأثیر، به نحو اقتضاء است، نه عليت تامه؛ بدینمعنا که تأثیر عوامل محیطی به حدي نيست كه اعمال انسان از اختيارى بودن بيرون شده و جبرى بشود. ازاينرو، محيط جبرآور نيست، ولى تأثيرگذار هست. در حقیقت، تأثیرات محیط طبیعی و اجتماعی، اصول بنیادین طبیعت انسان مانند اراده را دگرگون نمیسازد، ولی آداب و رسوم و قوانینی را به وجود میآورد که میتوانند شئون حیات مردم را تحت تأثیر قرار دهد. علامه جعفری نیز در آثارشان به تأثیر محیط طبیعی و اجتماعی، بر افکار و رفتار انسان پرداخته، بر این مهم تذکر دادهاند که دخالت و تأثير محيط در حيات معقولِ انسانها، به وسيله آماده كردن خيرات و ارزشها براى اختيار انسانها است. ازاينرو، علامه طباطبائی و علامه جعفری، بر اثربخشی عوامل محیطی به مثابه یک عامل بیرونی در الگو دهی افکار و رفتار انسان اذعان داشتهاند. مطالعة دیدگاههای اکولوژی این دو دانشمند، گویای این مهم است که انسان با مهاجرت و ترک محیط آلوده به گناه، باید نجاتگر خویش باشد. بنابراین، بر ضرورت هجرت و ترک از محیط ناسالم تأکید کردهاند.
- نهجالبلاغه، 1382، ترجمة محمد دشتی، قم، نسیم کوثر.
- ابنخلدون، عبدالرحمان محمد، بیتا، مقدمه ابنخلدون، چ سوم، بيروت، دار احياءالتراث العربي.
- ابنسينا، 1370، قانون در طب (كتاب اول)، ترجمة عبدالرحمان شرفكندي، چ ششم، بیجا، سروش.
- اردکانی، محمدرضا، 1388، اکولوژی عمومی، تهران، دانشگاه تهران.
- ارسطو، 1358، سياست، ترجمة حميد عنايت، چ دوم، تهران، نشر جیبی.
- باربر، جيمز و مايكل اسميت، 1373، ماهيت سياستگذاري خارجي، ترجمة سيدحسين سيفزاده، تهران، قومس.
- بعلی، فؤاد، 1382، جامعه، دولت و شهرنشینی، تفکر جامعهشناختی ابنخلدون، ترجمة غلامرضا جمشیدی، تهران، دانشگاه تهران.
- جعفرى تبريزى، محمدتقى، 1389، حيات معقول، چ دوم، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفرى.
- ـــــ ، 1388، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفرى.
- جمعی از نویسندگان، 1378، دائرةالمعارف اسلامی " ابن هيثم، ابوعلی"، زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی، چ دوم، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- دفتر تبلیغات اسلامی، 1381، مرزبان وحي و خرد (یادنامه مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبائی)، قم، بوستان كتاب.
- راجرز، ادوارد، 1348، اكولوژي انساني و بهداشت، ترجمة سياوش آگاه، بیجا، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي.
- شريعتى سبزوارى، محمدباقر، 1387، تحريرى بر اصول فلسفه و روش رئاليسم، چ دوم، قم، بوستان كتاب.
- طباطبائى، سيدمحمدحسين، 1364، اصول فلسفه و روش رئاليسم، چ دوم، تهران، صدرا.
- ـــــ ، 1374، ترجمه تفسير الميزان، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين.
- ـــــ ، 1387، اصول فلسفه رئاليسم، چ دوم، قم، بوستان كتاب.
- ـــــ ، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين.
- عسگری اسلامپور، 1389، محیط زیست در اسلام، تهران، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
- فخرزراع، سیدحسین، 1395، «نسبت فرد و جامعه در قرآن (با تأکید بر نظر علامه طباطبائی در تفسیر المیزان)»، اسلام و مطالعات اجتماعی، دورة چهارم، ش 15، ص 40-67.
- قبلهوی، محمد و همكاران، ۱۳۹۳، «بررسی نسبت اراده با عوامل محیطی در نظر علامه طباطبائی»، اولین کنگره ملی تفکر و پژوهش دینی، قم، انجمن علمی پدافند غیرعامل ایران، شرکت پنام خط نوین.
- قرائتى، محسن، 1383، تفسير نور، چ يازدهم، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.
- محسنی، منوچهر، 1367، مقدمات جامعهشناسی، چ سوم، تهران، محسنی.
- مكارمشيرازي، ناصر، 1375، پيام امام اميرالمؤمنين شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه، تهران، دارالكتب الإسلاميـﮥ.
- مونتسكيو، شارل، 1334، روحالقوانين، ترجمة علياكبر مهتدي، تهران، بنگاه مطبوعاتي صفي عليشاه.