معرفت فرهنگی اجتماعی، سال هشتم، شماره دوم، پیاپی 30، بهار 1396، صفحات 81-104

    مکه؛ آرمان شهر امت اسلامی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    نصرالله آقاجانی / استاديار دانشگاه باقرالعلوم / nasraqajani@gmail.com
    چکیده: 
    رویکرد های گوناگونی برای پاسخ به سؤال از چگونگی جامعه مطلوب اسلامی و تدوین الگویی از اصول و ویژگی های آن، وجود دارد. پس در این مجال، هدف این مقاله ارائه جامعه مطلوب اسلامی با توجه به مقدس ترین شهر اسلامی، یعنی مکه و ویژگی های این شهر بر اساس آیات و روایات است. این یک رویکرد توصیفی و اکتشافی و در عین حال، ارزشی است که تلاش می کند با مراجعه به منابع نقلی، چهره یک جامعه و شهر مطلوب اسلامی را نشان دهد. مکه و مهم ترین نماد آن، یعنی کعبه سرشار از معانی عمیق توحیدی و مالامال از نمادهای ارزشی و انسانی است. ویژگی هایی از قبیل نخستین بیت برای انسان ها، کانون هدایت و برکت، دارای عزت، شکوه، امنیت، پرچم برافراشته توحید برای جهانیان، دربرگیرندة همه نژادها و قومیت ها برای بازشناسی یکدیگر و جهت بهره مندی از منافع این اجتماع بزرگ، تحت دو رکن اساسی ولایت الهی و برائت از مشرکان، ظرفیت ارزشمندی را به مکه برای تحقق جامعه ای با هویت اسلامی داده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Mecca; Islam`s Utopia
    Abstract: 
    Various approaches can be discovered for the way an Islamic Utopia and designing a pattern of its laws and features, is formed. The current paper which considers Mecca as the most Sacred Islamic town, seeks to present an Islamic Utopia by considering the most sacred Islamic city; Mecca, and her features based on the Quran and narrations. This descriptive-explanatory study is based on values and it attempts to show an Islamic Utopia by referring to narrative sources. Mecca and its most important symbol Kaaba is overwhelmed with deep monotheistic meanings and value and human symbols. Features like; the first home for human, the center of guidance and goodness, having glory, magnificence, security, the flag of monotheism for all, including all races and sects to know one another and in order to benefit from this great gathering, based on the two basic pillars of divine guardianship and exoneration from idolaters, it has given a great potential to Mecca as the Islamic Utopia.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    جوامع گوناگون، به تناسب فرهنگ و مباني ارزشي و اعتقادي خود، صورت‌هاي مختلفي از آرمان‌شهر يا جامعه آرماني را ترسيم مي‌کنند. بي‌ترديد از آموزه‌هاي اسلامي در قرآن و روايات، به صورت نظري و اعتقادي مي‌توان آرمان‌شهر اسلامي را ترسيم کرد. هرچند تحقيقات بسياري در اين زمينه در قالب کتاب و پايان‌نامه انجام شده است، ولي سؤال اين است که آيا در آموزه‌هاي اسلامي، به صورت مصداقي، مي‌توان شهري را به‌عنوان آرمان‌شهر اسلام نشان داد که خصوصيات و ويژگي‌هاي آن ترسيم شده باشد؟ اين تحقيق، درصدد بررسي اين موضوع در آيات و روايات است. اصل ايده مدينه فاضله، و تلاش نظري در اين باره، پيشينه طولاني در تاريخ انديشه بشري و مهم‌تر از آن، در تعاليم انبياء الهي دارد. اولين بار شيخ اشراق، واژة «ناکجاآباد» را براي جامعة آرماني به کار برده است (سهروردي، 1375، ص 273). فارابي، اصطلاح مدينه فاضله را با توجه به رئيس جامعه يا ملک و با ويژگي‌هاي خاصي تعريف مي‌کند. مدينه فاضله در اين اصطلاح، جامعه‌اي است که مردم آن در مکان واحدي، تحت رياست کسي زندگي مي‌کنند که توانسته اجزاء جامعه را به گونه‌اي منسجم سازد که براي تحصيل خيرات و ازاله شرور براي رسيدن به سعادت حقيقي با يکديگر تعاون دارند (فارابي، بي‌تا، ص 89-90 و 95). در علوم اجتماعي، آرمان‌شهر يا مدينه فاضله، به معناي رؤياي کمال اجتماعي است که امري ذهني و غيرقابل وصول است. در عين حال، بر داشتن طرح و ايده براي بهبود اوضاع سياسي و اجتماعي و اينکه هر مصلح اجتماعي بايد بر مدلي آرماني تکيه کند، تأکيد مي‌شود (بيرو، 1375، ص 443). در بين فيلسوفان، فارابي جايگاه بلندي داشته و برخلاف برخي پندارهاي ناصواب، طرح نظري او همچنان قابليت بهره‌گيري براي ارائه يک الگوي نظري را حفظ کرده است. ايدة مدينه فاضله، مبتني بر آموزه‌هاي اسلام بخصوص مهدويت، کتب و مقالات فراواني را به خود اختصاص داده، ولي توجه به مکه و نماد اصلي آن يعني کعبه، به مثابه الگويي براي جامعه آرماني اسلام، کمتر مورد بررسي مستقل و برجسته قرار گرفته است، هرچند در لابه‌لاي سطور منابع مربوط به حج، به ابعاد اجتماعي آن توجه شاياني شده است.
    در اسلام، بسياري از حقايق آرماني وجود دارد که اهتمام و حرکت به سوي آنها مورد خواست خداي متعال است. نظير شخصيت پيامبر اسلام و همه انبياء الهي، اولياء و ائمه معصومين، که اسوه‌هاي حقيقي و متعالي بشريت هستند. با اين حال، اين حقايق آرماني نظير و بديلي در بين مردم ندارد. از جمله اين حقايق آرماني و بسيار رفيع و بي‌بديل، جايگاه شهر مکه در آيات و روايات از جهت ويژگي‌ها و نوع نسبت مردم با آن است که هماوردي براي آن وجود ندارد. هرچند ويژگي‌هاي ممتاز مکه، مانع همساني شهر يا جامعه‌اي در تراز آن است، ولي هيچ‌گاه مانع الهام‌گيري جوامع اسلامي از آن نمي‌شود. سؤال اصلي اين است که مکه به مثابه يک شهر، که در آموزه‌ها و نصوص اسلامي از ويژگي‌هاي مهم عبادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي برخوردار است، آيا مي‌تواند نمادي الهام‌بخش از جامعه آرماني- توحيدي اسلام باشد؟ آيا از نصوص اسلامي، مي‌توان مکه را به مثابه آرمان‌شهر امت اسلامي استفاده کرد؟
    مکه
    مقصود از مکه و ويژگي‌هاي آن، همان شهري است که جايگاه و کارکردهاي آن در قرآن و روايات بيان شده است. مکه به مثابه آرمان‌شهر اسلامي، يعني مکه با همه اجزاء هويتي و عنصري آن؛ يعني شهري که داراي کعبه، مسجدالحرام و مشاعر مقدسي است که در مجموع، هويت و آثار خاصي را از جهت فرهنگي و زيست انساني به همراه دارد. لذا ويژگي‌هاي مربوط به کعبه و مشاعر و امثال آن، داخل در شهر مکه است؛ هرچند متأسفانه مکه در دست اشرار صعودي اسير است و آثار و برکات عظيم آن، در ابعاد گوناگون به منصه ظهور نرسيده است.
    اين مقاله درصدد است نسبت جوامع اسلامي را با مکه مورد نظر اسلام، از جهت هويت‌يابي و الهام‌پذيري از ويژگي‌هاي آن، مورد مداقه قرار داده، نقش مکه و کانون آن، يعني کعبه را در هويت متعالي جوامع اسلامي بررسي نمايد. روشن است ضرورت اين دست تحقيقات، به اهميت و ضرورت حرکت به سوي مدينه فاضله بازمي‌گردد. از سوي ديگر، سه حوزه فرهنگ، سياست و اقتصاد، از مهم‌ترين ارکان هويت‌يابي هر جامعه‌اي است، ولي اين مقاله تلاش مي‌کند ابعاد هويت‌بخش مکه براي جوامع اسلامي را در دو حوزه مهم فرهنگي و سياسي نشان دهد. هرچند تفکيک کامل ابعاد سياسي از ابعاد فرهنگي نه مقدور است و نه مطلوب.
    حوزه فرهنگي
    در حوزه فرهنگي، به دنبال تبيين ويژگي‌هايي از قبيل باورها، ارزش‌ها، نمادها و رفتارهاي معناداري هستيم که بنيان زندگي و حيات مطلوب را نشان مي‌دهد. از اين جهت، تابلوي بزرگي از مکه به مثابه آرمان‌شهر امت اسلامي را ترسيم مي‌کند.
    آرمان‌شهر اسلامي
    آرمان‌شهر بودن مکه را با تعابير گوناگوني از قرآن و روايات مي‌توان استفاده کرد؛ تعابيري که بيانگر عظمت، حرمت و قداست بي‌نظير شهر مکه بوده و لزوم اهتمام شايسته مسلمين به آن را نشان مي‌دهد. برخي از اين تعابير، هرچند مربوط به کعبه است، ولي مکه به دليل آنکه حريم کعبه محسوب مي‌شود، از شرافت و ويژگي‌هاي ممتازي برخوردار خواهد بود:
    الف. «ام‌القري»، يکي از نام‌هايي است که بر مکه اطلاق شده است: «وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا» (انعام: 92). مفسران براي تعبير «ام‌القري» وجوهي را بيان کرده‌اند. از قبيل اينکه قبله اهل قري است يا اولين خانه‌اي است که براي انسان‌ها قرار داده شده است و قري از آن نشئت گرفته‌اند، يا از اين جهت که دعوت الهي از اين مکان آغاز شد و ديگر قري فرع آن مي‌باشد (فضل‌الله، 1419ق، ج ‏9، ص 215).
    ب. ‌تعبير «مَثابَةً» براي کعبه: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً» (بقره: 125). مثابه از ريشه «ثوب»، به معناى تكرار و بازگشت و يا محل رجوع مكرر است. ابن‌منظور، در تعريف مثابه چنين گفته است: «المَثابةُ: الموضع الذي يُثابُ إليه أَي يُرْجَعُ إليه مرَّة بعد أُخرى. و منه قوله تعالى: وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً» (ابن‌منظور، 1408ق، ج 2، ص 144). جايي که انسان دوباره به آن برمي‌گردد، «مثابه» ناميده مي‌شود. رجوع مکرر به مکه و زيارت خانه خدا در هر سال، بيانگر ضرورت توجه و تأسي به آن و تحصيل منافع و برکات دائمي آن است.
    ج. وجوب سفر مستطيع به مکه براي انجام اعمال حج، نشان از اهميت بسيار بالاي مکه دارد. «وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ» (آل‌عمران: 97). در اسلام، سفر به هيچ شهري واجب نيست، مگر با عناوين ثانويه از قبيل نذر و عهد و امثال آن. ولي سفر به مکه براي اعمال حج، براي افراد مستطيع، يک بار در همه عمر واجب است و تکرار آن مستحب مي‌باشد. اين حکم الزامي و استحبابي، نشان از اهميت مکه و کعبه و ضرورت توجه به آن، به‌عنوان موضوعي آرماني و محبوب دارد.
    د. کعبه به‌عنوان قبله‌گاه مسلمانان، با احکام واجب و مستحب خود، بالاترين نشانة اهميت و دلدادگي آن را شبانه‌روز به مسلمانان يادآوري مي‌کند: «ما [به هر سو] گردانيدن رويت در آسمان را نيك مى‏بينيم پس [باش تا] تو را به قبله‏اى كه بدان خشنود شوى برگردانيم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن بگردانيد» (بقره: 144). اين شدت اهتمام، بيانگر جايگاه آرماني کعبه و مکه به‌عنوان شهر توحيدي بوده، ضرورت اقبال و الگوگيري از آن را آشكار مي‌سازد. اميرمؤمنان فرمودند: «وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ» (نهج‌البلاغه، خ 1). قبله بودن کعبه، الهام‌بخش ضرورت توحيدگرايي جوامع و تطهير آنها از هر نوع شرکي است.
    ه‍ . مکه به‌عنوان محبوب‌ترين سرزمين نزد خدا، بيانگر آرمان‌شهر بودن آن است. امام صادق فرمود: «محبوب‏ترين سرزمين نزد خداوند، مكه است. هيچ خاكى نزد خداوند عز و جل، محبوب‏تر از خاك آن و هيچ سنگى نزد خداوند عز و جل، محبوب‏تر از سنگ آن و هيچ درختي نزد خدا، محبوب‌تر از درخت آن و هيچ كوهي نزد خدا، محبوب‌تر از کوه آن و هيچ آبي نزد خدا، محبوب‌تر از آب آن نيست» (حرعاملي، 1412ق، ج 13، ص 243). همچنان‌که شدت علاقه و محبت پيامبر گرامي اسلام و اهل‌بيت به مکه، به خوبي جايگاه بلند آن را در مدينه فاضله اسلام نشان مي‌دهد. پيامبر خدا، خطاب به مكه فرمود: چه شهر پاكى! و چه قدر نزد من محبوبى! اگر نبود كه قومم مرا از تو بيرون كردند، در جايى جز تو ساكن نمى‏شدم (محمدي ري‌شهري، 1386، ص 22).
    و. «نخستين بيت بودن کعبه» براي بشريت، از جهت عبادت و هدايت و برکت، الهام‌بخش اين حقيقت است که جامعه و شهر و هر خانه‌اي، بايد نسبت خود را با کعبه مشخص کند؛ چون کعبه اوليت دارد و همه چيز ذيل آن قرار مي‌گيرد. در غير اين صورت، اوليت کعبه حفظ نمي‌شود: «انَّ اوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذى بِبكَّةَ مُباركاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ» (آل‌عمران: 96). مقصود از «وضع بيت» براي بشريت، وضع آن براي عبادت آنهاست. لذا آن را موصوف به مبارک و هدايت کرد (طباطبائي، 1417ق، ج ‏3، ص 350). همچنين، اول بودن كعبه معناي نفسي دارد، نه نسبي؛ يعني کعبه مسبوق به مثل نيست. لذا دومي براي کعبه فرض ندارد تا ملحوق يا آخر آن باشد (جوادي آملي، 1388، ج 15، ص 120). کعبه با ويژگي مبارک و هدايت بودن و نيز جايگاه عبادت، اوليت نفسي پيدا کرده است و اين اوليت از آن سلب نمي‌شود. لذا همگان مأمور به توجه و اقبال به کعبه هستند. شايد همين ويژگي اوليت سبب شده که کعبه بيت عتيق باشد: «وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» (حج: 29)؛ چه اينکه برخي مفسران به اين نکته اشاره کرده‌اند که کعبه به سبب قدمتش و اينکه اولين بيت براي عبادت است، بيت‌العتيق ناميده شده است (طباطبائي، 1417ق، ج ‏14، ص 371).
    ز. منزلت و ويژگي‌هاي فراواني که براي شهر مکه، کعبه و مشاعر مقدس مکه، در قرآن کريم بيان شده است، اين شهر را به نصاب آرمان‌شهر الهي رسانده است. ويژگي‌هايي از قبيل برکت، هدايت، امنيت، طهارت، ذکر خدا و عبادت، تذکيه و تطهير و تقوي، قيام و قوام انسان‌ها، ولايت، برائت، مشاهده منافع و مصالح و... كه در ادامه، به بررسي آنها خواهيم پرداخت.
    مکه سرشار از نمادهاي الهي
    نمادها، ‌نظامي از نشانه‌ها براي معاني خاصي است که به صورت ارادي و اعتباري، براي هدفي وضع مي‌شوند. نماد بخش مهمي از فرهنگ است که انتقال معاني و مفاهيم را براي افراد و از نسلي به نسل ديگر، ممکن ساخته و روابط عيني انسان‌ها را تسهيل مي‌كند. در زندگي اجتماعي، نمادها معمولاً با اعتبار جامعه و قرارداد انساني وضع مي‌شوند، ولي در حوزه دين و مشخصاً اسلام، نمادها به جعل الهي و به دليل نقشي که در سعادت آدمي دارند، در حوزة شريعت وضع مي‌شوند. مکه آرمان‌شهر اسلامي، کعبه و نيز مناسک حج، سرشار از شعائر الهي و نمادهاي اسلامي است و از چنان معاني عميق، حيات‌بخش و هويت‌سازي برخوردار است که نه‌تنها براي زائران خود، بلکه براي همه جهانيان هدايت بوده، تجديد حيات اسلامي را به ارمغان مي‌آورد. اين ويژگي‌هاي نمادين، فرهنگ خاصي را براي شهر مکه رقم مي‌زند. بهترين تعبيري که خود قرآن کريم در اين باره به کار برده، «شعائرالله» است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَلَا الْهَدْىَ وَلَا الْقَلائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ» (مائده: 2). شعائر، جمع شعيره، به معناي علامت و نشانه است. مقصود آيه شريفه، نشانه‌هاي حج و مناسک آن است. آية شريفه با تعبير «لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ»، از بي‌مبالاتي به حرمت و منزلت اين شعائر باز مي‌دارد (همان، ج ‏5، ص 162). در اين آيه، خداوند متعال زمان و مكان حج، حج‏گزاران و عمره‏گزاران، بلكه افرادى كه از دورترين نقاط عالم رهسپار بيت‌الله الحرام مي‌شوند و هنوز به حرم، بلكه به ميقات نرسيده‏اند، همچنين قربانى حج، حتى كفشى را كه به نشان قربانى بر گردن حيوان مى‏آويزند، همه را از شعائر الهى برشمرده و صفا و مروه را هم از شعائرالله مي‌نامد (جوادي آملي، 1386، ص 26).
    تعبير «شعائرالله»، که بيانگر انتساب اين شعائر به خداست، حقيقت و روح اين شعائر را آشکار مي‌سازد. روح شعائر الهي، اظهار توحيد و عبوديت انسان در برابر خداست. در جاي‌جاي مکه و مناسک حج، حقيقت الوهيت خدا و بندگي انسان، خود را در پس شعائر و نمادهاي الهي نشان مي‌دهد. معاني گسترده‌اي از قبيل اولين معبد الهي، برکت براي جهانيان، هدايت براي بشريت، ماية قيام و قوام دين و جامعه بشري، تعبد و تسليم و تواضع در برابر خدا، امنيت و حرمت، پاکي و طهارت، نزاهت معنوي، تقوا و تربيت، ذکر خدا، منفعت دنيوي و اخروي، توحيدگرايي فردي و اجتماعي، تساوي در رنگ و نژاد و جغرافيا، وحدت و يکپارچگي، پيوند عميق با ولايت و امامت، بيزاري و برائت از اولياء کفر و شرک، حرکت در مراحل و مدارج توحيدي، تا وصول به اوج مقام قرب، معاشرت و روابط نيکو، خدمت به خلق، توجه به مصالح و منافع مسلمانان و...، هر يک از اين معاني، از ناحيه مناسک و مشاعر مکه به نمايش گذاشته مي‌شود. به يقين الهام‌بخش تحقق جامعه‌اي با فرهنگ و هويت اسلامي و به مثابه آرمان‌شهر امت اسلامي خواهد بود.
    توحيدگرايي بنياد آرمان‌شهر اسلامي
    اهداف و غايات، مهم‌ترين عامل اجتماع انساني، پيدايش شهرها، جوامع مختلف و جهت‌دهنده فرهنگ آنهاست. اساساً هويت هر جامعه‌اي به نوع اهداف آن وابسته است. غايات جوامع بدون ملاک شکل نمي‌گيرد، بلکه به شدت وابسته به تعريفي است که از هستي، انسان و مسئوليت‌ها و رسالت‌هاي انساني مي‌شود. همين اصول است که جامعه و ساختارهاي آن را تنظيم مي‌کند. در نگاه توحيدي به هستي و انسان، بنيادي‌ترين غايت جامعه انساني، ايمان و يقين به مبدأ متعال و قيامت و حرکت در مسير توحيدي، يعني الوهيت خداي يگانه و عبوديت انسان است. چنين رويکردي، تمدن و جامعه بشري را در طول تاريخ مسئول رسالت و پيام توحيدي انبياء ساخته است و به تناسب نوع عکس‌العمل انسان‌ها، گروه‌بندي جامعه در ادبيات ديني، به مؤمن و غيرمؤمن تقسيم شده، هويت ايماني و غيرايماني را برجسته کرده است. وقتي هدف اصلي جامعه ابراهيمي از بناء کعبه و محوريت آن، از صحنه فرهنگ و سياست، به فراموشي سپرده شد، دعوت به توحيد و نفي شرک به اصلي‌ترين و مهم‌ترين پيام نبوي در مکه تبديل گشت:
    بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است دينى پايدار آيين ابراهيم حق‏گراى و او از مشركان نبود بگو در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است [كه] او را شريكى نيست و بر اين [كار] دستور يافته‏ام و من نخستين مسلمانم (انعام:161-163).
    مکه با چنين مبنايي، هدف خدا و مظهر توحيد و عبوديت خالصانه و بهترين سرزمين در تجلي توحيد و عبوديت شد. چون حفظ حريم باعظمت آن و انجام ادب بندگي مناسب شأن آن، جز از ناحيه اولياء خدا، از عهده کسي ساخته نيست. سکونت دائمي آن در شريعت مکروه اعلام شد. مکه از اين جهت، الگويي براي بازسازي شهر و جامعه است. بنيان و غايت اساسي جامعه و شهر، بايد توحيد و عبوديت و تطهير از همه مظاهر شرک و بت‌پرستي باشد. اين به مثابه روحي است که در همه اجزا و عناصر فرهنگ، اعم از اجزاي مادي فرهنگ (تکنولوژي، ساخت‌و‌ساز شهر، و...) و عناصر معنوي آن (باورها و ارزش‌ها، هنجارها و رفتارها، آداب و رسوم، هنر و...) تجلي مي‌كند. توحيدي ‌شدن شهر و جامعه، داراي لوازم بسياري است که در مکه و مناسک آن به گونه‌اي خاص، و در ساير شهرها و جوامع، الهام‌يافته از مکه تجلي مي‌يابد که کمترين آن، توجه به قبله‌گاه توحيد در عبادات و مناجات، که منبع تغذيه روح انسان است و در ذبح حيوان، که منبع تغذيه جسم آدمي. در مکه اصالت با يک صدا است، يعني صداي توحيدي است. از منظر اسلام، تک‌صدايي يا چندصدايي خود مبنا نيست، بلکه بستگي به ماهيت دعوت و پيام دارد. صداي اغواگر شيطان و طواغيت در هر قالب و نامي، مردود اسلام است. اگر تک‌صدايي، صداي خداي واحد قهار باشد، صداي مطلوب و مقبول مي‌باشد. در اين آرمان‌شهر، تنها صداي اجابت انسان‌ها به نداي توحيدي است که چنين طنين‌انداز مي‌شود: «لبّيكَ اللَّهُمَّ لبّيكَ، لبّيكَ لا شريكَ لكَ لبّيكَ ...».
    1. شهر محبوب
    همان‌طور که گذشت، مکه محبوب‌ترين سرزمين نزد خدا، پيامبر و اهل‌بيت است. آرمان‌شهر بودن مکه، با معيار تجلي توحيد و اخلاص در عبوديت، الهام‌بخش اين اصل مهم اجتماعي است که تنها جامعه‌اي شايسته محبوبيت است که مهم‌ترين جلوه و چهره آن، توحيد و عبادت خدا باشد؛ شهري که از همه آثار و نشانه‌هاي کفر و شرک پيراسته بوده، و از دعوت به توحيد و عبادت موج زند. چنين شهري شايسته دل‌بستن و دوست داشتن است. مطابق تعاليم قرآن کريم، معيار انتخاب شهر براي زندگي امکان عبادت خداست. لذا فرمود: «يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ» (عنکبوت: 56). هرگاه چنين امکاني فراهم نبود و در مقابل، مهاجرت فراهم بود، بايد هجرت کرد: «أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا» (نساء: 97). بنابراين، محبوبيت و منفوريت شهر، دائرمدار امکان و عدم امکان زندگي مؤمنانه است. محبوب‌ترين شهر، شهري است که نه‌تنها محدوديت و تضييقي در انجام وظايف بندگي نباشد، بلکه قوانين و چارچوب‌ها و نمادهاي آن تسهيل و تشويق کننده آن باشد. مکه در بالاترين حد از چنين خصوصيتي برخوردار است.
    2. مشعل هدايت
    هدايت در مقابل ضلالت، از مفاهيم بنيادين فرهنگ اسلامي است. همة باورها و ارزش‌هاي اسلامي، ويژگي هدايت‌گري به سوي سعادت حقيقي انسان را دارد. مکه و بيت‌الله الحرام، مشعل فروزان هدايت در جهانِ فرو رفته در ظلمات است. کعبه دو ويژگي مهم ديگر هم دارد: يكى بركت و دوم هدايت. «انَّ اوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذى بِبكَّةَ مُباركاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ» (آل‌عمران: 96). امروزه ظلمت و جهالت، بخش معظم جهان را در حوزه‌هاي مختلف علم، سياست، فرهنگ و اقتصاد فرا گرفته، سياست‌گذاري‌ها در فضاي تاريک ماديت و اومانيزم، به نفع نظام سرمايه‌داري انجام مي‌شود. جوامع و نهادهاي آن، به دليل ابتنا بر مفاهيم جديد مبتني بر نظم اين‌جهاني و معطوف به مادي‌گرايي، نمي‌توانند افراد را به سوي ارزش‌هاي انساني و سعادت ابدي هدايت کنند. ازاين‌رو، بشريت بيش از هر زمان ديگر، نيازمند بيت مبارک و هدايت‌بخش است. بدون کعبه و حج، جوامع انساني خانه مبارک و هدايت را از دست خواهد داد. از دعوت و فراخوان ابراهيمي، تا ايام جاهلي، که به‌عنوان عمل به شريعت ابراهيم، حج بجاي مي‌آوردند و همگان عظمت آن را پاس مي‌داشتند، از آن جهت بود که حج زمينة توجه به خداي متعال را فراهم مي‌کرد. اين خود، نوعي هدايت است. هدايت بودن کعبه پس از ظهور اسلام چنان است که نام کعبه در شرق و غرب عالم فراگير شده، در عبادات مسلمانان و قيام و قعود و ديگر شئون آنها، خود را عرضه کرده است. لذا کعبه در همه مراتب هدايت از خطور ذهني تا انقطاع تام که «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه: 79)، به‌عنوان چراغ هدايت محسوب مي‌شود. همچنين کعبه در تأمين سعادت دنيوي، هدايت براي جهان اسلام است؛ زيرا موجب ايجاد وحدت کلمه و يکپارچگي امت اسلامي و مشاهده منافع آنهاست. کعبه براي غيرمسلمانان هم هدايت است؛ زيرا آنها را با فوايد چنين وحدتي آشنا مي‌سازد. بنابراين، کعبه از هدايت مطلق براي کل بشريت و در همه مراتب هدايت برخوردار مي‌باشد: «هُدىً لِلْعالَمينَ» (طباطبائي، 1417ق، ج ‏3، ص 351-352). البته روشن است که هدايت بودن کعبه داراي مراتب و به تناسب افراد است. يکي از ابعاد هدايت‌بخشي کعبه، مناسکي است که براي آن انجام مي‌شود. 
    نور هدايت، معرفت، شعور و شناخت در تار و پود حج تعبيه شده و هنگامى زائر خانه خدا از اين خصلت هدايتگرى و نور عرفان حج بهره خواهد گرفت كه روح حج ابراهيمى و شريعت محمدى را در اعمال و مناسك جارى سازد، تا مناسك و مشاعر را معنا و مفهوم بخشد و از «عرفات» عرفان را و از «مشعر» شعور را و از «منا» صدق و صفا را و از «مشاهد» شهود را و از «سعى» انقطاع را و از «طواف» عشق و فنا را و از «زمزم» علم نافع‏ را به ارمغان آورد و با غناى روحى با ره‌توشه‏اى وافر برگردد (رهبر، 1377، ص 236).
    3. قداست بي‌نظير
    مفهوم «قداست» را حاله‌اي از عظمت و طهارت احاطه کرده است. در واقع مکه و مشاعر آن، از چنان قداست و حرمتي برخوردار است که همة افراد را غرق در کرامت و تقديس مي‌کند. محرمات احرام، نمونه‌اي از آداب و هنجارهاي لازم براي بازسازي افراد، به تناسب چنين حرمتي است. هيچ مسلماني بدون احرام، حق ورود به اين شهر را ندارد. در منطق اسلام، حرمت و ارزش شهر و جامعه به امکانات مادي آن نيست، بلکه به نوع انتساب آن به خدا و اولياء اوست؛ يعني هرگاه جامعه و شهر به گونه‌اي قابليت انتساب به خدا و اولياء او را داشته باشد، بهترين جامعه و شهر است. مکه شهري همسان ديگر شهرها نيست، بلکه انتسابي تشريفي به خداي متعال دارد. همانند ماه مبارک رمضان که ماه خداست، مکه هم شهر خداست: «إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها» (نمل: 91). در اين آيه شريفه، از دو جهت به مکه شرافت داده شده است: يکي، از جهت اضافه رب به آن است. دوم، از جهت توصيف به حرمت (طباطبائي، 1417ق، ج ‏15، ص ‏403-404). ازاين‌رو، اين شهر حرمت مضاعفي دارد: «وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ» (حج: 25). چنين حرمت و قداستي، آثار و پيامدهاي مهم معنوي و اجتماعي به دنبال دارد. خانه‏اى كه مورد تقديس و احترام همگانى است، قبله‌گاهي که مسلمانان از همة نقاط جهان، به هنگام نماز و نياز رو به سوى او مى‏ايستند؛ حالات شريفه و اعمال صالحه خود را وقتى در درجه كمال فضيلت مى‏شناسند كه به سمت كعبه انجام شود؛ ذبائح خود را وقتى پاك و حلال مى‏دانند كه رو به سمت كعبه سر بريده شود؛ مردگان خود را به سمت كعبه در قبر مى‏خوابانند؛ در دورترين نقاط عالم و در مخفى‏ترين مكان‌ها هم مراقبند كه به هنگام قضاى حاجت، رو به سمت قبله يا پشت به سمت قبله نباشند؛ چنين نقطه‏اى كه بيت حرام و خانه محترم و مورد احترام عمومى است، بي‌ترديد عامل ابقاى امت و جامع پراکندگي جمعيت و مرجع و پناهگاه ستمديدگان و خانه امن ترسيدگان خواهد بود. روشن است كه اين همه آثار حياتى، معلول همان حرمت و قداستى است كه خدا براى آن خانه قرار داد (حسيني ادياني، 1385، ص 24-25).
    4. تجلي شکوه
    مکه و حج،‌ عزت و شكوه خاصي دارد. شايد هيچ عبادت فردي و جمعي شکوه و عظمت مناسک جمعي حج را به دنبال ندارد. ممنوعيت ورود غيرمسلمان به مکه، پوشيدن لباس احرام، حرکت جمعي در طواف بيت‌الله، و در سعي صفا و مروه، جمعيت بيکران عرفات، مشعر و منا، به‌ويژه رمي جمرات و برائت از مشرکان جلوه‌هاي باصلابتي از شکوه و عزت مسلمانان را در برابر ديدگان ترسيم مي‌کند. هرچه قرب مکاني و معنوي به مظاهر توحيد بيشتر باشد، به همان ميزان شکوه و عظمت بيشتري پديد خواهد آمد. اين پيام روشني به جوامع اسلامي است که تنها در ساية انديشه و مناسک توحيدي مي‌توانند به چنين عزتي برسند: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ» (فاطر: 10). يکي از ويژگي‌هاي جامعه اسلامي، که از کعبه الهام مي‌گيرد، عزت و شکوه جهاني آن است. درحالي‌که دنياي اسلام از فقدان يا ضعف آن رنج مي‌برد. امروزه طواغيت حاکم بر کشورهاي اسلامي و روشنفکران وابسته و واسطه نفوذ قدرت‌هاي استعماري، به جهت حقارت خود، عزت و شکوه خود را ذيل دنياي غرب و در پذيرش قواعد سطله آنها تعريف کرده‌اند. اين از بزرگ‌ترين مشکلات دنياي اسلام است.
    5. پرچم جهاني
    امروزه پرچم به نشانه هويت و علامتي براي فرهنگ و مليت جوامع تبديل شده است. در گذشته، پرچم نشانه‌اي بود براي هدايت کساني که در مسير حرکت بودند تا به مقصد برسند و به تعبير اميرالمؤمنين، کعبه به‌عنوان عَلَم اسلام ياد شده است: «جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً» (نهج‌البلاغه، خ 1). همان‌گونه که لشکر را با پرچم برافراشته به مقصدشان هدايت مي‌کنند، خداوند متعال کعبه را پرچم اسلام، يعني نشانه و عَلَم طريق الي‌الله و سلوک بر صراط مستقيم قرار داد تا به اسلام حقيقي هدايت شوند (ابن‏ميثم، 1362، ج 1، ص 235). در اسلام، کعبه به‌عنوان بلندترين نشانه معنوي اسلام است که قامتي جهاني دارد و بيانگر هويت توحيدي امت اسلامي است. لذا در روايات ما تأکيد شده که (در اطراف کعبه)، هيچ بنايي را بلندتر از کعبه نسازيد: امام باقر فرمودند: «لاينبغي لأحدٍ أن يَرْفَعَ بناءً فوقَ الكعبةِ» (صدوق، بي‌تا، ص 446). قرآن کريم، مجموعه مناسک حج را به‌عنوان شعائر ياد مي‌کند. شعائر، يعني نشانه‌ها که به نوعي بيانگر پرچم بودن آن است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ» (مائده: 2). اين نشانه، همانند نماز جماعت است که بيگانه با تظاهر و ريا است، بلکه هر فردي مکلف است با اخلاص در آن شرکت کند. ولي نماز جماعت پرچم و نمادي براي عبادت است. حج و کعبه بر مبناي اخلاص عمل براي خدا شکل مي‌گيرد،‌ ولي پيامد اجتناب‌ناپذير آن، تجلي جهاني آن همچون پرچمي براي امت اسلامي است. اين پرچم، نماد دعوت جهان به توحيد و پرچم عظمت و شکوه مسلمانان در ذيل کعبه است. پرچم امت اسلامي، عاري از هر نوع قوميت‌گرايي، نژادپرستي، منطقه‌گرايي و هر نوع رنگ و زباني است و تنها مبتني بر فطرت پاک توحيدي است. لذا هويتي جهان‌شمول دارد. دنياي اسلام براي تمايز خود و بيان افتخارات خويش، بايد به دنبال چنين پرچمي باشند.
    6. قبله کرامت
    کرامت، يکي از اصول اخلاق الهي و انساني و ماية شرافت يک فرهنگ است. افراد در جامعه‌اي که احساس کرامت نکنند، زندگي ذلت‌باري دارند. در بسياري از جوامع کنوني، کرامت‌هاي اخلاقي در قبال ارزش‌هاي مادي فرو ريخته، يا به آن تقليل يافته است. ظلم‌ها، جنايت‌ها و تحقيرهاي قدرت‌هاي مستکبر و مستبد عليه کرامت انساني شاهد اين مدعاست. در‌حالي‌که مکه، محل کرامت‌ها و تکريم‌هاست. هر يک از کعبه، مکه و زائران خانه خدا از کرامت خاصي برخوردارند. تعبير «بيت‌الله»، يا «بيتي»، تعبيري کرامت‌آميز براي کعبه است. صفت «مکرّمه» براي مکه، نشان از کرامت اين شهر دارد. تعبير «ضيوف‌الرحمن» يا «وفدالله»، بيانگر کرامت حاجيان و معتمران مي‌باشد. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ وَفْدَهُ وَ يَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَة» (ابن‌شعبه حراني، 1404ق، ص 123)؛ آن كه براى حج يا عمره به زيارت خانه خدا رود، مهمان خداست. اين حق خداست كه مهمانش را عزيز دارد و مشمول عفو خود قرار دهد. روشن است اين تکريم به جهت رجوع به توحيد و تطهير از شرک و غفلت است. مکه، راه کرامت را به جوامع بشري نشان مي‌دهد. جوامع اسلامي با تأسي از مکه، بايد به دنبال تأمين کرامت‌هاي اخلاقي توحيدي شهروندان خود باشند. حفظ حرمت مؤمنان و تکريم آنها در بالاترين حد ممکن، نماد زندگي مؤمنانه و نشان مهمي از جامعه اسلامي است.
    7. نماد تواضع
    بي‌ترديد عبادت و خشوع در برابر خداي متعال، از ارکان بنيادي فرهنگ توحيدي است. جامعه بدون مظاهر عبادت و بندگي خداي متعال، جامعه‌اي شرک‌آلود است. لذا جوامع اسلامي براي اظهار خشوع و بندگي جهت واحدي به نام کعبه را به مثابه نماد تواضع در برابر عظمت الهي، نشانه مي‌گيرند: «وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ» (نهج‌البلاغه، خ 1)؛ كعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد. امام رضا يکي از حکمت‌هاي حج را خضوع و فروتني و خاکساري در برابر خداي متعال بيان مي‌كنند: «مَعَ الْخُضُوعِ وَ الِاسْتِكَانَةِ وَ التَّذَلُّل»‏ (حرعاملي، 1412ق، ج ‏11، ص 13). در جامعه و شهر اسلامي، خودخواهي و قدرت‌طلبي از هر فرد و گروهي، خلاف مسير آرمان‌شهر اسلامي است. جامعه اسلامي و همه امکانات آن، بايد در مسير حق‌طلبي و بندگي خداي متعال بوده، تواضع و خاکساري در برابر حق در همة سطوح و اقشار مختلف جامعه هويدا باشد. کعبه و طواف دور آن، نماد تواضع و فروتني در برابر خداست. اين امر الهام‌بخش ضرورت وجود چنين نمادهايي در شهرهاي اسلامي است. مسجد، مهم‌ترين نماد تواضع مردم در برابر خداست. وجود آن در شهرها، نشان دينداري مردم و تواضع اهل شهر در برابر خداي متعال است. اهتمام به چنين نشانه‌هايي، تعين اجتماعي خضوع و تذلل در برابر خداي متعال را در فرهنگ نهادينه مي‌کند و توحيدگرايي را در تمام تار و پود جامعه عينيت مي‌بخشد.
    8. تحول و تطهير
    در اسلام تزکيه و تطهير انسان از آلودگي‌ها، جزء نخستين اهداف الهي پيامبر اسلام و همه انبياء است. تحقق چنين هدفي، در ذيل يک فرايند اجتماعي و جمعي به بهترين شکل انجام خواهد شد. همان‌طوري که ايجاد گناه و آلودگي‌ها، از مسير يک فرايند جمعي آسان‌تر و سريع‌تر و ويرانگرتر است. جامعه بشري، نيازمند چنين فرايند جمعي در تربيت و تطهير انسان از خلقيات ناپسند و نامطلوب بوده، مکه و مناسک حج، از مهم‌ترين نماد فرايند جمعي در تحقق تطهير اخلاقي انسان‌ها مي‌باشد. فردي که درصدد رفتن به سفر حج و عمره است، بايد حلال‌ترين سرمايه را هزينه اين راه ‌کند، لباس احرام فراهم کرده، اموال خود را تطهير، وصيت‌نامه‏اش را تنظيم، حق‌الناس را ادا و از همه حلاليت بطلبد. از همان گام اول، اينها را به‌عنوان فرار الى‏اللَّه انجام مى‏دهد و اين سرّى از اسرار حج است. قهراً در همه اين حالات، با خداست و سير چنين كسى «الى‏اللَّه»، «فى‏اللَّه»، «مع‏اللَّه» و «لِلّه» خواهد بود‏ (جوادى آملى، 1386ب، ص 34). اينها گام‌هاي نخستين تطهير معنوي است، تا آنگاه که لباس احرام بر تن مي‌کند؛ يعني با پرهيز از محرمات احرام، اوج تطهير و تحول روحي خود را در مواقيت و مشاعر و کنار بيت‌الله الحرام به دست مي‌آورد. امام‏ على‏بن موسى‏الرضا دربارة آثار حج فرمود: «مردم به گزاردن حج فرمان يافتند تا به مهمانى خداى عز وجل وارد شوند و از او طلب افزونى كنند و از گناهانى كه بدان آلوده شدند، خارج شوند تا درحالى‌كه از گناهان گذشته توبه كرده‏اند، آغازگر آينده باشند» (حرعاملي، 1412ق، ج 11، ص 13).
    زندگي در حيات دنيا و در کنار دشمن ديرينه و کينه‌توز يعني شيطان، سرشار از لغزش و معصيت است. به‌ويژه وقتي جمع زيادي از افراد درون روابط پيچيده اجتماعي غلط و مبتني بر ارزش‌هاي غيرالهي گرفتار شوند. توبه و بازگشت به خدا، تنها راه تجديد حيات انساني است. ولي حرکت افراد به سوي توبه، در محيط اجتماعي فاسد و غيرالهي بسيار مشکل و مشقت‌زا است. اينجا است که شهر مکه، به‌ويژه حج و بيت‌الله الحرام زمينة تجديد حيات الهي را براي انسان فراهم مي‌کند؛ شهري که به واسطه احکام الهي و اعمال عبادي، زمينه بسيار مستعدي را براي تحول اخلاقي و معنوي و تجديد حيات الهي براي انسان به همراه دارد. ازاين‌رو، مي‌توان گفت: حج خانه‌تکاني جامعه است. امام باقر فرمود: «مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ بِسَكِينَةٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ» (همان، ج 13، ص 203). صدوق حكايت كرده است حج‏گزاران هنگام خروج از منا، به سوى مكه، از گناهان خود خارج مى‏شوند، مثل روزى كه از مادر متولد شدند ‏(صدوق، 1404ق، ج ‏2، ص 480). در جوامع اسلامي، به هر ميزاني که شهرها ميدان گناه را فراهم نکنند و زمينه تطهير معنوي و رشد اخلاقي را فراهم سازند، به همان ميزان در راستاي مکه بوده و به آن نزديک است.
    9. اميدآفرين
    در يک سطح کلان، مي‌توان گفت: يأس، نااميدي و ناتواني در رسيدن به اهداف و آرمان‌هاي ارزشي، سم مهلکي است که يک ملت را به انحطاط مي‌کشاند. يأس و نااميدي فردي، از دام‌هاي شيطان براي نگون‌بختي گناهکاراني است که ذائقه خود را به زشتي گناه آلوده کردند و روزنه‌هاي اميد به بازگشت را از دست داده‌اند. در مقابل، مکه و حج يکي از برجسته‌ترين شاهکار الهي، براي ايجاد اميد به نجات و رستگاري است. وعده‌هايي که خداي متعال به بخشش و عفو گناهکاران، در مراحل مختلف اعمال حج و عمره داده است، جوانه‌هاي اميد به سعادت را در دل‌هاي حج‌گزاران سبز مي‌کند. رسول خدا در حجة‏الوداع، هنگام وقوف در عرفات، نزديك غروب خورشيد، فرمود: پروردگارتان در اين روز بر شما منت نهاد و نيكوكارتان را آمرزيد و او را شفيع بدكردارتان قرار داد. در‌حالى‌كه آمرزيده شده‏ايد، به سوى مشعرالحرام روانه شويد (کليني، 1362، ج 4، ص 258). امام صادق از «کعبه»، تعبير به شعبه‌اي از رضوان الهي کرده است: «وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِيَائِهِ وَ قِبْلَةً لِلْمُصَلِّينَ لَهُ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَ طَرِيقٌ يُؤَدِّي إِلَى غُفْرَانِه»ِ (حرعاملي، 1412ق، ج ‏11، ص 11). تعبير «شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَ طَرِيقٌ يُؤَدِّي إِلَى غُفْرَانِه»، بسيار اميدبخش و جذاب است. هر انسان گناهکاري را به سوي مکه روانه مي‌سازد. مکه با چنين جايگاهي، ويژگي آرماني پيدا مي‌کند و همواره آرزوي وصال به آن، دل‌هاي مشتاقان را مشغول خود داشته، غبار يأس را از ايشان دور مي‌سازد.
    10. بازشناسي فرهنگي
    «تعارف»، اصطلاحي برگرفته از قرآن کريم و به معناي شناخت متقابل يکديگر است. شناخت متقابل افراد نسبت به يکديگر در ايام حج، يکي ديگر از ابعاد فرهنگي مکه است. بي‌ترديد آشنايي با فرهنگ‌هاي مختلف درون تمدن اسلامي، گام مهمي در تعاملات درون فرهنگي امت اسلامي است. مکه و حج، بهترين نمونه تعارف و بازشناسي مسلمانان از يکديگر است تا به جغرافيا، فرهنگ و آداب و رسوم همديگر آشنا شوند. امام ‏صادق يکي از فوايد وجوب حج را چنين تعارفي بيان فرمود: «خداوند در حج اجتماع مردم را از شرق و غرب قرار داد تا يكديگر را بشناسند ... و به آثار رسول خدا و اخبار او پى برند، تا يادآورى شود و به دست فراموشى سپرده نشود»؛ «فَجَعَلَ فِيهِ الِاجْتِمَاعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعَارَفُوا ...» (همان، ص 14). مکه، الهام‌بخش بازشناسي و آشنائي انسان‌ها از مناطق مختلف است. جوامع اسلامي بايد زمينه چنين آشنايي را فراهم کنند.
    حوزه سياسي
    همان‌طور که گذشت، هيچ حوزه‌اي از زندگي اجتماعي را نمي‌توان بيرون از حوزه فرهنگ و مستقل از آن دانست. در عين حال، با حفظ اين اصل، مي‌توان از حوزه سياست سخن گفت. اين حوزه، با حوزه فرهنگ به شدت در هم تنيده، تعامل دوسويه‌اي با آن دارد. مباحث گسترده‌اي در ابعاد سياسي مکه مي‌توان گفت که چهرة سياسي آرمان‌شهر اسلامي، يعني مکه را ترسيم خواهد کرد، ولي در اين مقال از چند موضوع مهم سخن خواهيم گفت:
    امنيت
    «امنيت»، از موضوعات مهم زندگي اجتماعي و از اهداف و آرمان‌هاي ديرينه بشريت است و از ابعاد فراواني از قبيل امنيت اقتصادي، جاني و معنوي برخوردار است. اوج اين آرمان بشري را مي‌توان در مکه مشاهده کرد؛ آنجا که حضرت ابراهيم از خداوند خواست آن مکان را شهر امن قرار دهد؛ مهم‌ترين ويژگي شهر، يعني امنيت را از خداوند درخواست کرد: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا» (بقره: 126). امنيت چنان اهميتي دارد که در اين آيه شريفه، کنار بهره‌مندي اقتصادي قرار گرفته و دو نعمت الهي شمرده شده است (جوادي آملي، 1388، ج 6، ص 584)، چنان‌که فرمود: «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ» (قريش: 3-4). دعاي حضرت ابراهيم مستجاب شد. لذا امنيت وصف رسمي اين بلد شد و خداوند متعال از مكه به‌عنوان «بلد امين» ياد فرمود؛ «وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» (تين: 3). امنيت مکه، به جعل الهي است: «أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً» (عنكبوت: 67). اما وجه تقديم امنيت بر دعوت به حج و عمره و تقديم آن بر جلب ميوه‌هاي نواحي دور و نزديك، (در آية شريفه «أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِن لَّدُنَّا» (قصص: 57)، از اين جهت است كه امنيت، دلپذيرترين نعمت فردي و اجتماعي است. در سايه آن، ساير بركاتِ مفقود، موجود مي‌شود. چنان‌كه با فقدان آن، همه نعمت‌هاي موجود از دست مي‌رود (همان، ص 585-587).
    البته مراد از امنيت مربوط به مکه، امنيت تکويني نيست تا افراد قدرت ارتکاب جرم و انحراف را نداشته باشند، بلکه مقصود امنيت تشريعي است؛ يعني حضرت ابراهيم از خداوند خواست که براي مکه حکم حرمت و امنيت وضع کند. اين يکي از بزرگترين نعمت‌هايي است که خدا به بندگانش عطا کرد؛ زيرا اگر در اين حکم الهي، که به اذن خدا توسط ابراهيم تشريع شد، تأمل کنيم، آنگاه اعتقاد انسان‌ها به تقديس اين بيت عتيق و به‌عنوان حرم امن الهي، در طول چهار هزار سال تاکنون را مورد توجه قرار دهيم، خواهيم ديد که چه خيرات و برکات ديني و دنيوي بيکراني را داشته است، چه اينکه تاريخ بسياري از آنها را نقل کرده و آنچه ضبط نشده بيش از آن مي‌باشد (طباطبائي، 1417ق، ج ‏12، ص 69).
    اميرمؤمنان علي، در وصيت خويش در آخرين ساعت عمرش فرمود: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا» (نهج‌البلاغه، ن 47)؛ خدا را خدا را! در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام كه هستيد، آن را خالى نگذاريد. اگر خالى گذارده شود، مهلت داده نمى‏شويد و بلاى الهى شما را فرا خواهد گرفت. همچنين حضرت فرمودند: «زيارةُ بيتِ‏اللَّه امان من العباد». مشابه اين مضمون در حديثي از امام صادق نقل شده است: «اگر مردم حج را ترک کنند، از عذاب الهي مهلت داده نشوند (يا حضرت فرمود)، عذاب الهي قطعاً بر آنها فرود مي‌آيد» (حرعاملي، 1412ق، ج ‏11، ص 21).
    مطلب مهم ديگر اينکه رزق و روزي، در کنار امنيت مکه مورد توجه قرار گرفته است. اين امر بيانگر اهميت رونق اقتصادي در کنار امنيت اجتماعي است: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ» (بقره: 126)؛ يا فرمود: «أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِن لَّدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» (قصص: 57). واژة «يُجْبَى» از ماده جبايه، به معناي جمع‌آوري است؛ يعني ثمرات و ميوه‌هاي بسياري از چيزها را به مکه مي‌کشاند (طباطبائي، 1417ق، ج ‏16، ص 60-61).
    ولايت
    بين مکه، به مثابه آرمان‌شهر اسلامي و امام، به مثابه آينه تمام‌نماي صفات جمال و جلال الهي، پيوند وثيقي وجود دارد که نشانه نمادين هويت جامعه اسلامي است. در منطق قرآني، هويت هر جامعه‌اي به امام آن وابسته است. لذا در قيامت هر امتي را به نام امامش فرا مي‌خوانند: «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (اسراء: 71). اين امام، اعمّ از امام حق و امام باطل است. مقصود از امام، کسي است که مردم در راه حق يا باطل به او اقتدا مي‌کنند (همان، ج ‏13، ص 166). لذا پذيرش ولايت و امامت کسي، موجب مي‌شود افراد به هويت او در آمده، روز قيامت که روز ظهور حقايق است، به او ملحق شوند. در تفسير برهان ذيل آيه شريفه فوق، اين روايت از امام صادق نقل شده است: «آيا حمد خدا بجا نمى‏آوريد كه وقتى قيامت مى‏شود، هر قومى را به سوى كسى مى‏خوانند كه آن كس را دوست مى‏داشتند؟ ما دست به دامن رسول خدا مى‏شويم و شما دست به دامن ما» (بحراني، 1416ق، ج ‏3، ص 555).
    مکه، شهر خداست و ولايت بر اين شهر، با حضرت ابراهيم، پيامبر عظيم‌الشأن اسلام و به دنبال او ائمه معصومين هستند. حضرت ابراهيم، مأمور پاکسازي کعبه از وجود شرک و بت‌پرستي شد. آنگاه که خداوند مقام امامت را به او عطا فرمود، اين مقام را براي ذريه‌اش هم درخواست کرد که خداوند فرمود عهد من يعني امامت، به ظالمين نمي‌رسد: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره: 124). آنگاه که حضرت ابراهيم خانواده‌اش را کنار بيت‌الله سکونت داد، از خدا خواست تا دل‌هاي برخي مردم را به سوي آنها برگرداند: «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» (ابراهيم: 37). جمله «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»، ناظر به پيوند کعبه و مکه با امر امامت است؛ امام باقر اين آيه را بر اهل‌بيت تطبيق فرمودند: «هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ يَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَنْفِرُوا إِلَيْنَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ، وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نُصْرَتَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ هَذَا الْآيَةَ: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ‏» (همان، ج ‏3، ص 313). جمله شريفة «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»، الهام‌بخش اين حقيقت است که جامعه با دل‌سپردن، مهر، محبت و گرايش در احساسات و عواطف نسبت به ولي‌ِ خدا، که ولي جامعه است، به نصاب جامعه انساني مي‌رسد؛ جامعه‌اي که از اين ويژگي بي‌بهره‌اند و به جاي آن به اولياء شيطان متمايل شده‌اند، از قافله ولايت و مودت اولياء الهي دورند.
    در روايات فراواني قبولي حج و زيارت خانه خدا، به داشتن معرفت اهل‌بيت مشروط شده است. عبدالخالق الصَّيْقَل از امام صادق درباره اين آيه شريفه سؤال کرد: «وَمَنْ دخَلَهُ كانَ آمناً». حضرت فرمود: از چيزي سؤال کردي که احدي از من نپرسيد، مگر کسي که خدا خواست. سپس فرمود: هرگاه كسى قصد زيارت اين خانه كند، درحالى‌كه بداند خداوند بدان امر فرموده و ما خاندان را آن‌گونه كه شايسته و حق معرفت ماست بشناسد، در دنيا و آخرت در امان خواهد بود (حرعاملي، 1412ق، ج 11، ص 98). همچنين زراره از امام باقر نقل مي‌کند که حضرت فرمود: «مردم مأمور شده‏اند به سوى اين خانه، كه از سنگ‏ها ساخته شده، بشتابند و بر آن طواف كنند، سپس نزد ما بيايند و ولايت و محبت خود و آمادگى‏شان را براى يارى ما عرضه كنند» (صدوق، بي‌تا، ج 2، ص 459). در روايتي از امام سجاد آمده است که فرمودند: اگر کسي به اندازه عمر نوح، روزها را به روزه‌داري و شب‌ها را به عبادت بين رکن و مقام (در کعبه) بپردازد، ولي ولايت ما را نداشته باشد، چنين عبادتي سودي به حالش ندارد (صدوق، 1404ق، ج 2، ص 245).
    در عصر غيبت هم مکه و حج با ولايت حضرت ولي عصر گره خورده است. زراره از امام صادق چنين نقل مي‌کند: «آنگاه كه مردم را به امام خود دسترسى نيست، او در موسم مى‏آيد و آنان را مى‏بيند، اما آنها وى را نمى‏بينند (نمى‏شناسند)» (حرعاملي، 1412ق، ج 11، ص 135). محمد بن عثمان عَمري، يکي از نواب اربعه امام زمان، مي‌گويد: «به خدا سوگند حضرت صاحب‌الأمر، همه‌ساله در موسم حج حضور دارد و حج‏گزاران را مى‏بيند و مى‏شناسد و آنها نيز او را مى‏بينند اما نمى‏شناسند» (صدوق، 1404ق، ج 2، ص 520). همچنين، خروج حضرت مهدى از مكه و جوار كعبه معظمه خواهد بود (صافى گلپايگانى، بي‌تا، ج 3، ص 121).
    حاصل اينکه، اگر حضور در مکه، که مقدس‌ترين سرزمين است، و اگر انجام حج، که بالاترين عبادت است، بدون ولايت ارزشي ندارد، مي‌توان گفت: ساير شهرها و جوامع بدون ولايت، به طريق اولويت، هويت اسلامي نداشته، فرهنگ و زيست اجتماعي آن از نظر اسلام ارزش ندارد. پيوند مکه و حج با امام و ولي الهي، الهام‌بخش ضرورت اتخاذ اولياء الهي، به‌عنوان بنيان براي جامعه و زندگي اجتماعي است. بدون امام و جانشينان او، شهر و جامعه هويتي جاهلي پيدا مي‌کند؛ هرچند از مظاهر تمدن مادي و نظم و انتظام گسترده‌اي برخوردار باشد؛ زيرا امتي که ولايت معصومين و جانشينان آنها را نپذيرند، به‌ناچار تحت ولايت طاغوت قرار مي‌گيرد و هويتي طاغوتي کسب مي‌کند. مهم‌ترين پيام حج، پذيرش ولايت الهي است و مهم‌ترين رکن توحيدي بودن جامعه و شهر، پذيرش عملي ولايت اولياء خدا و جانشينان آنهاست. بدون اين مهم، همه برنامه‌ها و سياست‌ها ذيل طاغوت قرار مي‌گيرد.
    برائت
    «ولايت» امام حق و برائت از کافران و مشرکان دو رکن درهم تنيده حج و روح آن است. قرآن کريم، ويژگي مؤمنان واقعي را چنين معرفي مي‌کند که هيچ‌گاه با دشمنان خدا و پيامبر رابطة محبت‌آميز برقرار نمي‌کنند هرچند از بستگان نزديک‌شان باشند: «قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند، [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‏اند، هرچند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند، دوست بدارند ... خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند. اينانند حزب خدا، آرى حزب خداست كه رستگارانند» (مجادله: 22). نكته مهم در آيه اينکه ويژگى «حزب خدا» يعنى جامعه ايماني را «برائت از دشمنان خدا و قطع رابطه مودت با آنها» معرفي کرده است. تنها با وجود چنين شرطي است که از تأييد و رضايت الهي و پيروزي بر شياطين بهره‌مند خواهند بود. مطابق آيات قرآن کريم، ابراهيمِ بانى كعبه و آيين حنيف او اساس و معيار آيين اسلام است، در مسئله برائت، سرمشق قرار گرفته و اين برائت تا بدانجا پيش مى‏رود كه به‏ صورت عداوتي آشتى‏ناپذير نسبت به مشركان درمى‏آيد، مگر هنگامى که به صراط مستقيم توحيد بازگردند (رهبر، 1377، ص 96-97). ازاين‌رو، فرمود: «براى شما در (سيره) ابراهيم و يارانش سرمشق نيكويى است، آنگاه كه به قومشان گفتند ما از آنچه جز خدا مى‏پرستيد بيزاريم، نسبت به شما كافريم و ميان ما و شما دشمنى و كينه پديد آمده تا به خداى يگانه ايمان آوريد» (ممتحنه: 4). همچنين، در سورة توبه آيات برائت از مشرکان، به صورت صريح توسط اميرالمؤمنان و به دستور پيامبر در اجتماع عظيم موسم حج قرائت شد: «بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ فَسِيحُواْ فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ» (توبه: 1-3).
    برائت تنها راه تسليم قدرت‌هاي استکباري
    از پيام برائت در حج، که در سال نهم هجري، يعني اوج قدرت اسلام اتفاق افتاد، و به دنبال آن، زمينة گسترش اسلام و عقب‏نشينى سركشان را فراهم ساخت و اين هشدار سبب اعزام هيأت‏هاى نمايندگى عرب (وفود)، يكى پس از ديگرى به مدينه شد و با پيامبر به مذاكره پرداختند و موجوديت اسلام را باور كردند (رهبر، 1377، ص 102)، اين الهام مهم را براي جوامع اسلامي به دنبال دارد که برائت و نشان دادن اقتدار اسلام، در نفي قدرت‌هاي استکباري، يکي از راه‌هاي مهم عقب‌نشيني آنها و کوتاه آمدن از سر ستيز و پذيرش حضور مقتدرانه اسلام و امت اسلامي در جهان خواهد بود.
    بر خلاف کساني که مذاکره با دشمنان مستکبر و سازش اسلام را راه برون‌رفت از مشکلات مي‌دانند، قرآن کريم و تاريخ اسلام در نقطه مقابل اين رويکرد، به‌خوبي نشان مي‌دهد که برائت مقتدرانه و نفي مظاهر استکباري در جهان، يکي از مهم‌ترين راه‌هاي گسترش آرمان‌هاي اسلام و جلب دل‌هاي ميليون‌ها انسان‌هاي آزاده‌اي است که مشتاق پيام اسلام هستند. تجربه انقلاب اسلامي ايران هم نشان داده است که يکي از مهم‌ترين راهبرد انقلاب اسلامي در جلب دل‌ها و افکار مردم جهان، گروه‌ها و نخبگان آزادانديش، ويژگي استکبارستيزي آن بوده است. حج، کانون تجديد حيات اين رکن اساسي اسلام در هر سال است، تا مسلمانان اعلام برائت رسمي از مراکز فساد قدرت در جهان و کانون‌هاي مبارزه با توحيد را در کنار کعبه برجسته و اعلام نمايند و از اين طريق آنها را به عقب‌نشيني و تسليم وادار کنند. امام خميني در پيام تاريخي برائت، چه زيبا مبناي قرآني اين اصل اساسي را برجسته کرده، بر اهميت و جايگاه خطير آن در دوران کنوني پافشاري مي‌کند:
    مگر تحقق ديانت جز اعلام محبت و وفاداري نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا كه خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسّر شود و كدام خانه‏اى سزاوارتر از كعبه و خانه امن و طهارت و «الناس» كه در آن به هرچه تجاوز و ستم و استثمار و بردگى و يا دون‏صفتى و نامردمى است، عملاً و قولاً پشت شود و در تجديد ميثاق‏ «ألست بربّكم»، بت الهه‏ها و اربابان متفرق شكسته شود و خاطره مهم‌ترين و بزرگترين حركت سياسى پيامبر در «و اذان من اللَّه و رسوله الى الناس يَوْمِ الحجّ الأكبر» زنده بماند؛ چراكه سنت پيامبر و اعلان برائت كهنه شدنى نيست ... آيا بايد در خانه نشست و با تحليل‏هاى غلط و اهانت به مقام و منزلت انسان‏ها و القاى روحيه ناتوانى و عجز در مسلمانان، عملاً شيطان و شيطان‏زادگان را تحمل كرد و... و تصور نمود كه مبارزه انبيا با بت و بت‏پرست‌ها، منحصر به سنگ و چوب‏هاى بى‏جان بوده است و نعوذباللَّه پيامبرانى همچون ابراهيم در شكستن بت‏ها پيش‏قدم، اما در مصاف با ستمگران صحنه را ترك كرده‏اند؟ و حال آنكه تمام بت‏شكنى‏ها و مبارزات و جنگ‏هاى حضرت ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستاره‏پرستان مقدمه يك هجرت بزرگ و همه آن هجرت‏ها و تحمل سختى‏ها و سكونت در وادى غير ذى ذرع و ساختن بيت و فديه‏ اسماعيل، مقدمه بعثت و رسالتى است كه در آن ختم پيام‏آوران، و سخن اولين و آخرين بانيان و مؤسسان كعبه را تكرار مى‏كند و رسالت ابدى خود را با كلام ابدى‏ «انّنى برى‏ءٌ ممّا تشركون» ابلاغ مى‏نمايد ... راستى كدام انسان عاقلى است كه بت‏پرستى جديد و مدرن را در شكل‏ها و افسون‏ها و ترفندهاى ويژه خود نشناخته باشد و از سلطه‏اى كه بت‌خانه‏هايى چون كاخ سياه بر ممالك اسلامى و خون و ناموس مسلمين و جهان سوم پيدا كرده‏اند، خبر نداشته باشد ... فرياد برائت ما فرياد برائت امتى است كه كفر و استكبار به مرگ او در كمين نشسته‏اند و همه تيرها و كمان‏ها و نيزه‏ها به طرف قرآن و عترت عظيم نشانه رفته‏اند و هيهات كه امت محمد و سيراب‏شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان، به مرگ ذلت‏بار و به اسارت غرب و شرق تن دهند و هيهات كه خمينى در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن و عترت رسول خدا و امت محمد و پيروان ابراهيم حنيف ساكت و آرام بماند و يا نظاره‏گر صحنه‏هاى ذلت‏بار و حقارت مسلمانان باشد! (موسوي خميني، 1369، ج 20، ص 111-113).
    شيطان‌ستيزي
    رمي جمرات، يکي از واجبات حج است. سنگ زدن به شيطان، نشانه شدت نفرت و تثبيت خصومت با شيطان بوده و اتخاذ رمي به‌عنوان تنها راهبرد مواجهه با شيطان مي‌باشد. در رمي جمرات، سيل جمعيت حجاج، همه در جبهه واحد با يک هدف به سوي شيطان رمي مي‌کنند و کسي خلاف اين جريان حرکت و اقدامي ندارد. ازاين‌رو، جامعه اسلامي بايد پرچم مبارزه با شيطان را برافراشته نگه دارد. معناي اين سخن اين است که هرچه نماد شيطان و وسوسه‌ها و رفتارهاي شيطاني است، بايد از جامعه رخت بربندد و تنها نمادهاي شيطان‌ستيزي در جامعه نمايان باشد. چنين رهيافتي، فرهنگ عمومي را بيمه کرده، راه‌هاي انحراف را مسدود يا محدود مي‌سازد. در مقابله با افکار و جريانات شيطاني در جامعه اسلامي، نبايد ترديد، شقاق و چنددستگي وجود داشته باشد، بلکه همه در صف واحد عليه آن موضع‌گيري و اقدام کنند. تعبير بلند «رمي استعمار» از سرزمين‌هاي اسلامي، کليدواژه‌اي است که بر اساس همين بينش، در ادبيات سياسي امام خميني ظهور پيدا کرد (همان، ص 114).
    چاره‌انديشي از منافع مسلمين
    به تصريح قرآن کريم، حج يکي از کانون‌هاي مهم بهره‌مندي مسلمانان از منافع آن است: «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ» (حج: 27-28)، در اين آيه شريفه، «منافع» هم جمع است و هم نكره. ازاين‌رو، هم بر تنوع اين منافع دلالت دارد و هم برنامحدود بودن آن. در روايات دامنه اين منافع، «منافع الدنيا و الآخره» دانسته شده است (معاونت امور روحانيون، 1389، ص 75). امام صادق، در پاسخ به اين پرسش، كه مقصود از منافع در آيه‏ «ليشهدوا منافع لهم» چيست، فرمود: «إِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ فَقُلْتُ مَنَافِعَ الدُّنْيَا أَوْ مَنَافِعَ الْآخِرَةِ فَقَالَ الْكُلَ‏» (کليني، 1362، ص 422)؛ يعني مقصود همة منافع دنيوي و اخروي است. امام ‏صادق در روايتى ديگر فرمود: «جَعَلَهَا اللَّهُ لِدِينِهِمْ وَمَعَايِشِهِمْ» (حرعاملي، 1412ق، ج 13، ص 391).
    تعبير عام «لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ»، متقضي عرضة منافع مختلف جوامع اسلامي در حج است؛ اعم از منافع اقتصادي، سياسي و فرهنگي. مکه و حج، مهم‌ترين کانون توجه مسلمانان از اقصا نقاط عالم براي حل مشکلات خود و تحقق منافع و مصالح آنها است. چنين مهمي، الهام بخش نهايت توجه اسلام به مسائل جهاني مسلمانان و رويکرد جهاني حجاج است. مکه با چنين خصوصيتي، الهام‌بخش جوامع اسلامي در توجه به مشکلات و مسائل يکديگر است. اما در عصر حاضر، حج از اهداف و منافع خود بسيار فاصله گرفته است و نه‌تنها زمينه عرضه منافع مسلمانان مسدود و بسيار محدود شده، بلکه فضاي حج و مديريت و تدبير آن، اسارت حج و کعبه را به ارمغان آورده و به بازاري براي ترويج کالاي قدرت‌هاي استعماري و افکار انحرافي تبديل شده است. جوامع اسلامي، با الهام‌گيري از اين نقش کعبه و با محوريت آن، بايد بر اساس همگرايي تمدني مبتني بر اسلام، دنياي اسلام را به کانوني براي بهره‌مندي از منافع امت اسلامي تبديل نمايند. بازشناسي منافع و مضار امت اسلامي و تلاش در تعامل هرچه نزديک‌تر دنياي اسلام براي استقلال و انتفاع درون تمدني، گام بلندي است که با حاکمان وابسته و روشنفکران غرب‌گراي دنياي اسلام قابل تحقق نيست. اما بيداري اسلامي روزنه‌هاي اميد را در رستاخير استقلال‌طلبي مبتني بر اسلام روشن کرده است.
    تراز نفى تبعيض
    مكه، تراز نفى تبعيض نژادي و تساوي انسان‌ها از جهت رنگ و خون و جغرافياست. در حج از فقير و غني، سياه و سفيد، امير و عبيد همه و همه، از همان آغاز مناسک، بايد کليه امتيازات و مناسب و منزلت خود را کنار بگذارند؛ زيرا «اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ‏عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِى جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَالْباد» (حج: 25)؛ بى‏گمان كسانى كه كافر شدند و از راه خدا و مسجدالحرام، كه آن را براى مردم اعم از مقيم در آنجا و باديه‏نشين يكسان قرار داده‏ايم، جلوگيرى مى‏كنند. مکه به معناي نفي همه نابرابري‌هاي کاذب و ظالمانه و تثبيت برتري به ملاک تقوا و تقرب به خداي متعال است. ازاين‌رو، فرمود: «لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ» (حج: 37)؛ هرگز [نه] گوشت‌هاى آنها و نه خون‌هايشان به خدا نخواهد رسيد، ولى [اين] تقواى شماست كه به او مى‏رسد.
    يک‌شکلي لباس و يکساني اعمال از يک‌سو، و ضرورت مدارا و کمک و خدمت‌رساني به حجاج از سوي ديگر، نشاني از حاکميت روح برادري و نفي هر نوع امتيازخواهي و تبعيض در حج مي‌باشد: «سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَالْباد». در حج جاهلي، نمونه‌هايي از تبعيض وجود داشت که اسلام آنها را نفي کرد. براي نمونه، قريش و مجاورين، حرم خود را اهل‌الله دانسته و از وقوف به عرفات و حرکت از عرفات به مشعرالحرام (افاضه) مستثنا مي‌دانستند و آن را وظيفة کساني مي‌دانستند که از خارج مکه، براي زيارت کعبه مي‌آمدند. اين تبعيض‏ ناروا در اسلام برداشته شد: «ثُمَّ افيضُوا منْ حيثُ افاضَ النَّاسُ» (عميد زنجاني، بي‌تا، ص 88-89). در جامعه و شهر اسلامي، همه مسلمانان و مؤمنان از جهت تعلق به جغرافيا، يا زبان و نژاد خاص مساوي بوده و امتياز ويژه‌اي نمي‌گيرند.
    تراز ملت واحد
    امروزه مليت را بر اساس دولت- ملت و با معيار مرز جغرافيايي و دولت سياسي تعريف مي‌کنند؛ امري که جسم انساني و خاک زميني تعين‌بخش آن است. در‌حالي‌که اسلام به روح انساني و وحدت معنوي ايشان در هويت‌ها مي‌انديشد. در ايام حج، مکه شاهد عضويت رنگ‌ها، تيره‌ها و نژادهاي گوناگوني در اين شهر است که تنها اشتراک در دين و وحدت در هويت معنوي، آنها را تبديل به ملت يا امت واحدي کرده است. آنان هيچ‌گونه تفاوتي در بهره‌مندي از فضاي مادي و معنوي شهر ندارند: «وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِى جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَالْباد» (حج: 25). اين اجتماع، هرچند با منطق اين جهاني معاصر از مليت‌هاي مختلف‌اند، ولي در نگاه اسلام از مليت واحدي برخوردار مي‌باشند. اين ويژگي مکه، الهام‌بخش اين حقيقت است که جامعه و شهر اسلامي، بايد به جايگاه اصيل و نخستين خود در وحدت مليت اسلامي برسد و مرزهاي تمايز و تفکيک استعماري را از دست و پاي امت اسلامي باز کرده، يا حداقل کم‌رنگ نمايد. جامعه اسلامي بين افراد مسلمان ساکن يا مسافر، نبايد تفاوتي قائل شده و آنها را به شهروند درجه اول و دوم يا چندم تقسيم نمايد. رسيدن به اين نقطه آرماني، که فرسنگ‌ها با آن دور هستيم، نيازمند تحولي اساسي در دنياي اسلام است.
    نتيجه‌گيري
    با مروري بر ويژگي‌هاي نمادين مکه و مناسک حج، که بيانگر حقايقي الهي است، مي‌توان الگويي از آرمان‌شهر امت اسلامي را ترسيم کرد که در آن، بر مبناي توحيد و عبوديت، نقشه جامعي از شهر آرماني اسلام را مشاهده کرد. جامعيت و گستردگي اين معاني به گونه‌اي است که مانع هرگونه محدودانديشي و يک‌بعدي‌نگري در ترسيم آرمان‌شهر اسلامي است. توحيدگرايي، به مثابه روح اعمال و مناسک حج، همه اجزاي آن را به انسجام رسانده، نمايشي از عبوديت جمعي انسان‌ها در برابر محبوب و معبود حقيقي و طرد هرگونه استکبار و شرک را عرضه مي‌کند. آرمان‌شهر امت اسلامي، کانون هدايت و نورانيت است و افکار و رفتار و همت‌هاي انساني را در مسير قرب به خداي متعال جهت‌دهي مي‌کند. کعبه و حرم امن الهي، چنان داراي آثار شگرف، جامع و مؤثري در زائران و طواف‌کنندگان است که در همة عمر، انجام يک بار آن براي واجدين استطاعت کفايت مي‌کند؛ هرچند تکرار آن استحباب دارد. اوليت کعبه، جايگاه رفيعي را براي آن در آرمان‌شهر اسلامي ترسيم مي‌کند که همواره بايد الهام‌بخش جوامع اسلامي باشد. شهري که عظمت و حرمت خود را در ظهور آيات الهي، و تجلي نهايت عشق و شور و طواف گرد خانه محبوب نشان مي‌دهد. ازاين‌رو، منافع جامع آن در کنار امنيت کامل، کرامت در کنار تواضع،‌ ولايت در کنار برائت و تشکيل امت واحده اسلامي، در مقابل امت کفر، نويدبخش تشکيل و ترفيع جايگاه امت اسلامي در تعامل با يکديگر براي استفاده هرچه بيشتر از ظرفيت‌هاي خود، در مسير حيات توحيدي است.
     
     

    References: 
    • نهج‌االبلاغه، 1404ق، ترجمة محمد دشتي، قم، هجرت.
    • ابن‌شعبه حراني، حسن‌بن‌علي، 1404ق، تحف‌العقول، چ دوم، قم، جامعه مدرسين.
    • ابن‌منظور، جمال‌الدين ابوالفضل، 1408ق، لسان‌العرب، بي‌جا، داراحياءالتراث العربي.
    • ابن‌ميثم، 1362، شرح نهج‌البلاغه، چ دوم، بي‌جا، دفتر نشرالكتاب.
    • بحرانى، سيدهاشم، 1416ق، البرهان فى تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت.
    • بيرو، آلن، 1375، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمة باقر سروخاني، چ سوم، تهران، مؤسسه کيهان.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1386 الف، جرعه‏اى از صهباى حج، چ ششم، تهران، مشعر.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1388، تسنيم، چ دوم، قم، اسراء.
    • جوادى آملى، عبدالله، 1386 ب، صهباى صفا، چ دهم، تهران، مشعر.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، 1412ق، تفصيل وسائل‏الشيعة الي تحصيل مسائل‌الشرعيه، قم، مؤسسة آل‌البيت.
    • حويزى، عبدعلى بن جمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، 5 جلد، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
    • رهبر، محمدتقى، 1377، ابعاد سياسى و اجتماعى حج، تهران، مشعر.
    • سهروردى، شهاب‌الدين (شيخ اشراق)، 1375، رسائل شيخ اشراق (رساله في حقيقه العشق)، محقق / مصحح: هانرى كربن و سيدحسين نصر و نجفقلى حبيبى‏، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگى.
    • صافي گلپايگاني، لطف‌الله، بي‌تا، منتخب الأثر في أحوال الإمام الثاني عشر، قم، دفتر مؤلف.
    • صدوق، محمدبن‌علي، 1404ق، من لا يحضره الفقيه، چ دوم، قم، جامعه مدرسين.
    • صدوق، محمدبن‌علي، بي‌تا، علل الشرائع، قم، داورى.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين.
    • عميد زنجاني، عباسعلي، بي‌تا، در راه برپايى حج ابراهيمى، تهران، مشعر.
    • فارابى‏، ابونصر، بي‌تا، كتاب السياسة المدنية، بي‌جا، مكتبة الهلال.
    • فضل‌الله، محمدحسين، 1419ق، تفسير من وحي القرآن، چ دوم، بيروت، دار الملاك للطباعة و النشر.
    • کليني، محمدبن‌يعقوب، 1362، الكافي، چ دوم، تهران، ناشر اسلاميه.
    • محمدي ري‌شهري، محمد، 1386، حج و عمره در قرآن و حديث، تهران، نشر مشعر.
    • معاونت امور روحانيون، 1389، درسنامه پيش‌درآمدى بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، چ چهارم، تهران، مشعر.
    • موسوي خميني، سيدروح‌الله، 1369، صحيفه نور، تهران، سروش.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقاجانی، نصرالله.(1396) مکه؛ آرمان شهر امت اسلامی. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 8(2)، 81-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نصرالله آقاجانی."مکه؛ آرمان شهر امت اسلامی". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 8، 2، 1396، 81-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقاجانی، نصرالله.(1396) 'مکه؛ آرمان شهر امت اسلامی'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 8(2), pp. 81-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقاجانی، نصرالله. مکه؛ آرمان شهر امت اسلامی. معرفت فرهنگی اجتماعی، 8, 1396؛ 8(2): 81-104