معرفت فرهنگی اجتماعی، سال اول، شماره اول، پیاپی 1، زمستان 1388، صفحات 17-44

    وضعیت دینداری و نگرش به آینده دین در میان نسل‌ها مطالعه موردی شهر سنندج

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    یعقوب احمدی / استاديار گروه علوم اجتماعي دانشگاه پيام نور سنندج / yahmady2009@gmail.com
    چکیده: 
    دین از جمله مهم ترین مفاهیم و از کارکردی ترین مقولات در جامعه بشری است. تجربه‌ی تاریخی زندگی بشر نشان می دهد که دین جزیی جدایی ناپذیر از این زندگی بوده است. پژوهش حاضر به روش پیمایشی به میزان پایبندی به دین را می سنجد. جامعه آماری شهروندان 18-29 و 40 سال به بالای مناطق سه گانه شهر سنندج بوده، حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 360 نفر تعیین شده است. نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای انجام شده است. یافته های پژوهش هر چند حکایت از رتبه مناسب دو نسل جوان و بزرگسال به لحاظ میزان دینداری به عنوان شاخصی کلی دارد، اما مطابق انتظار، رتبه نسل بزرگسال نسبتاً بالاتر از نسل جوان قرار دارد. همچنین تفاوت معنی داری میان دو نسل در ابعاد مناسکی و پیامدی دینداری و نگرش به آینده دین وجود دارد. البته، تفاوت معنی داری میان دو نسل در متغیرهای بعد اعتقادی و تلقی از مذهبی بودن افراد در آینده وجود ندارد. هر چند در زمینه نگرش به آینده مذهب، تلقی نسل بزرگسال منفی تر از نسل جوان است. در رابطه با پیوستار نسلی در زمینه دینداری می توان تفاوت های مکشوف میان نسل ها را با عبارت «فاصله نسلی» بیان داشت. اگرچه در پاره ای از ابعاد، مانند بُعد مناسکی و نگرش به آینده دین می توان تاحدودی قائل به «شکاف نسلی» بود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The State of Religiousness and a Look to the Future of Religion between the Generations (A Case Study regarding the City of Sanandaj)
    Abstract: 
    Religion is among the most important concepts and the most practical subjects in human society. The historical experience of human life shows that religion cannot be detached from life. The present research deals with the method of measurement in regard to adherence to religion. Citizens were studied in two groups: 18-29 years old and more than 40 years old. Based on Kokran formula, 360 people were chosen and sampling was done in multi-step cluster method. Although the result of the research relates the appropriate study of both generations; the youth and the adults in regard to the measure of religiousness as a general guideline, however what is conformed to the expectation is that the level of the adult religiousness is relatively higher than the youth. In addition, there is a difference between the two generations in the domain of the ceremonies and the consequences of religiousness and the glance to the future of religion. In fact, there is no significant difference between two generations in regard to the factors of doctrinal aspect and the comprehension related to religiosity of the individuals; however the comprehension of the adult generation is more negative than that of the generation of the youth in respect of their views related to the future of religion. With regard to the adherence of the generations in the domain of religion one can make the difference between the generations with the expression “Generation Gap” even though we can affirm the expression (Partiality between the generations) in the domain of the ceremonies and the views related to the future of religion.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

    مقدمه

    دین از مهمترین مفاهیم تاریخ بشری است که در تمام جوامع و در همه مراحل تاریخی زندگی بشری نقش مهم و موثری ایفا نموده است. تجربة تاریخی زندگی بشر، به خصوص در دوران مدرن حیات انسان به خوبی نشان داده است که دین جزیی جدانشدنی از وجود نسل بشر بوده است. از این رو، در تمامی نقاط جهان و در تمامی طول تاریخ بشر همواره سخن از دین بوده است. حتی در جهان معاصر، که هجمه به دین و پیروان ادیان، به ویژه ادیان توحیدی فراوان گشته است نیز دین شناسی و مطالعه در مورد آن همچنان محوریت خود را حفظ کرده است.

    علامه طباطبایی در آثار خویش، تعاریف گوناگونی از دین ارائه نموده است. ایشان در تعریف و شناسایی دین، گاه به معرفی آن به صورت عام و کلی، که همه ادیان اعم از آسمانی و غیرآسمانی را در برگیرد، نظر دوخته و زمانی تنها به معرفی ادیان آسمانی پرداخته است. در آثار ایشان دو تعریف متفاوت از دین وجود دارد:

    1. ماهیت و حقیقت دین به طور عام و فراگیر: در نظر علامه طباطبایی، «دین» روش عملی زندگی در این جهان بر مبنای اعتقاد درباره جهان و انسان به عنوان یکی از اجزای آن است، اعم از اینکه این روش از راه نبوت و وحی گرفته شود، یا از راه وضع قراردادهای بشری.

    2. ادیان الهی و آسمانی: هر چند دین مجموعه قوانینی است که انسان زندگی اجتماعی خود را برای رسیدن به خوشبختی بر اساس آن تنظیم می کند، ولی چنین نیست که همه ادیان بتوانند انسان را به سعادت و خوشبختی واقعی و حقیقی برسانند. از اینجاست که ادیان، به ادیان «حق و باطل» یا «الهی و غیرالهی» تقسیم می شوند. علامه طباطبایی ادیان الهی را چنین تعریف می کند: «دین الهی، مجموعه ای مرکب از معارف دربارة مبدا و معاد و قوانین اجتماعی از عبادات و معاملات است که از طریق وحی و نبوت گرفته شده است». علما و اندیشمندان مسلمان دیگری تعاریف گوناگون و گاه متفاوتی از دین ارائه کرده اند که از جمله می توان به نظرات علامه مطهری، امام خمینی(ره) و دیگران اشاره نمود.

    از منظر جامعه شناختی توجه به دین را باید در سپیده دم تکوین جامعه شناسی چونان رشته ای علمی ردیابی کرد. جامعه شناسان بزرگی چون مارکس، وبر و دورکیم تأملات ژرفی درباره دین داشته اند، به طوری که در مجموعه پژوهش های آنها پرداختن به واقعیت اجتماعی دین، سهم درخور اعتنایی را به خود اختصاص داده است. مقارنت شکل گیری این حوزه علمی با دوره ای خاص از تحول جامعه غربی، که به واسطه تمایزیابی ساختی و نهادی مشخص می شود و مواجه دین رسمی با بحران کارآمدی، سبب شد که «مطالعه نظام وار و عینی روابط دین و جامعه» و تحولات و معضلات دین در دستور کار جامعه شناسی قرار گیرد. از این منظر، گاه برخی از جمله مارکس(1818-1883)، سخن از «دین افیونی» و برخی دیگر از جمله اگوست کنت،(۱۸۵۷-۱۷۹۷)، دست به کار «دین سازی» می شوند. هر بیانی که در این زمینه وجود داشته باشد، نمی تواند موجب غفلت از این واقعیـت گردد که اهمیت دین در آن دوران یا اهمیت مواجه دین با بحران در آن دوره بود که نگاه ها به عملکرد و کارکرد دین را برای آنها برجسته کرده بود.

    در ایران نیز همانند غرب بحث دین و کارکردها و آثار آن همواره مورد بحث بوده است. در برهه ها و دوره های مختلف به واسطه آثار انقلابی دین، شورش ها و انقلاب های بسیاری در جامعه ایرانی شکل گرفته است که مورد آخر آن انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بوده است. انقلاب اسلامی از آن رو که با وجه دینی انجام پذیرفت، به دین در اجتماع و سیاست ایرانی جلوه ای نو عطا کرد. بر این اساس، مطالعات و پژوهش های بسیاری در رابطه با این مقوله مهم در ایران انجام پذیرفت.

    شهر سنندج به عنوان یکی از شهرهای مذهبی ایران نیز اگرچه به لحاظ بافت مذهبی دارای زیرمجموعه اندک متفاوتی از جامعه کلی ایرانی است، اما از آثار و تبعات دین و دینداری برخوردار است. البته، این پیامدها پس از انقلاب اسلامی ایران دوچندان شده است. از این رو، مطالعه وضعیت دینداری، به ویژه در میان نسل های مختلف در جامعه سنندج امری مهم و شایان توجه است. نوشتار حاضر با اهمیت قائل شدن به مقوله دین، بررسی وضعیت دینداری میان دو نسل جوان و بزرگسال در شهر سنندج را مورد بررسی و آموزن قرار داده است.

    تعریف مفاهیم

    دینداری

    «دین» در لغت به معنای قید و بند، التزام، تعهد، تکریم، تقدس و شریعت، مذهب، ورع و پاداش انقیاد، خضوع، پیروی، تسلیم و جزاست. و در اصطلاح، عبارت است از: اعتقاد به قوای لاهوتی و ماوراءالطبیعی و رعایت سلسله قواعد اخلاقی حقوقی و سیاسی اقتصادی و اجتماعی در زمینه ارتباط با خود، سایر بندگان و خدا و انجام مناسک عبادی در جهت کسب تقرب خالق و جلب رضایت او به منظور تعالی روح. دینداری به معنای التزام عملی و ذهنی به باورهای دینی است. به عبارت دیگر پیروی پیروان دین از آن و از زیرمجموعه های آن است.

    شکاف نسلی، موقعیت بسیار استثنایی و ویژه است. با وجود این که، نوعی وضعیت خاص استقرار نسل ها می باشد، ولی احتمالاً موقعیتی بحرانی هم به لحاظ تجربی و هم مسئله ای به لحاظ نظری است. در چنین وضعیتی، دو نسل از یکدیگر منفک و جدا می شوند، بین آ نها شکافی اتفاق می افتد و پیوستگی در رابطة آنها بسیار کم می شود.

    نسل

    فرهنگ وبستر، نسل را عبارت از میانگین فاصلة سنی بین تولد والدین و فرزندان تعریف می کند. در جامعه شناسی، قایل شدن معنایی روشن برای نسل دشواری هایی ایجاد می کند و علمای علوم اجتماعی، به طور سنتی معانی متعددی از نسل ارائه کرده اند، اما هنوز وفاق کافی در مورد معنای نسل وجود ندارد. شاید دست نیافتن به بنیان نظری واحد در این حوزه، یکی از عوامل اصلی عدم توافق در مورد معنای آن باشد. به رغم ابهامی که به تصور درآوردن نسل را برای جامعه شناسان دشوار می کند، این مفهوم نقش مهمی در جامعه شناسی، به ویژه جامعه شناسی سیاسی، که رفتار سیاسی را با نسل مرتبط می داند، ایفا کرده است. در جمعیت شناسی نیز، نسل به گروهی از افراد اطلاق می شود که مرحله ای از حیات را با یکدیگر آغاز کرده یا پایان داده باشند. گروهی که در یک زمان فارغ التحصیل می شوند یا گروهی که در زمانی بالنسبه نزدیک به دنیا آمده یا ازدواج کرده اند. دیوید وایت معتقد است، نسل به واسطه وقایع و حوادث زیر ساخته می شود:

    1. واقعة فراموش نشدنی همچون جنگ، بلای طبیعی و یا هر حادثه سیاسی اجتماعی مهم دیگر؛

    2. عوامل سیاسی یا فرهنگی که بیانگر واقعه های فراموش نشدنی است؛

    3. تغییر ناگهانی در ساختار جمعیت که زمینه ساز توزیع مجدد منابع جامعه شود؛

    4. شکل گیری فاصله طبقاتی جدیدی که زمینه ساز موفقیت یا شکست نسلی گردد. به عبارت دیگر، تغییر ساختاری طبقاتی که توأم با فاصلة جدید طبقاتی است و با ورود جامعه از دورة پیشرفت به رکود پیش می آید؛

    5. ایجاد فضای مقدس که موجب پایداری حافظة جمعی از امر مقدس ایده آلی شود؛

    6. فراهم شدن فرصت مناسب، اما موقت که توأم با خوشحالی کمی برای گروه خاصی باشد، زمینة شکل گیری نسل می شود.

    پیشینه تحقیق

    پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان «بررسی انواع دینداری در بین دانشجویان» که توسط رامین حبیب زاده خطبه سرا در سال 1384 در دانشگاه تربیت مدرس انجام پذیرفته است، از جمله مطالعات قابل توجه در زمینه دینداری می باشد. سؤالات مطرح شده در این تحقیق عبارتند از: میزان دینداری دانشجویان چقدر است؟ انواع دینداری در بین دانشجویان کدام است؟ و وزن هر نوع دینداری در جمعیت مورد مطالعه به چه میزان است؟

    در این پایان نامه، برای بررسی میزان دینداری و شناخت انواع آن، الگوی پیشنهادی شجاعی زند به عنوان الگوی سنجش دینداری انتخاب شده است. پس از جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل آنها، نتایج زیر بدست آمده است:

    میزان پایبندی دانشجویان به ابعاد مختلف دینداری از واریانس قابل توجهی برخوردار است، به طوری که، پاسخگویان در ابعاد اعتقادات دینی، اخلاق و تکالیف فردی بیشترین نمره و در عبادات جمعی و فردی و دانش دینی کمترین نمره را اخذ کردند. نتایج تحقیق نشانگر این است که، سه نوع دینداری شریعتی، اجتماعی و باطنی در بین دانشجویان وجود دارد. 91/37 درصد از دانشجویان دارای دینداری باطنی، 77/33 درصد دینداری شریعتی، 32/28 درصد دارای دینداری اجتماعی هستند. درصدهای به دست آمده در گویه های نماز جماعت، مجالس دعا، اعتکاف و نماز جمعه بیانگر این امر است که، 4/49 درصد از دانشجویان اصلاً در نماز جماعت شرکت نمی کنند، 4/26 درصد به میزان کم و 4/20 درصد به میزان زیاد در نماز جماعت شرکت می کنند. 5/41 درصد هم اصلاً در مجالس دعا شرکت نمی کنند. 5/33 درصد به میزان کم و 5/20 درصد متوسط و 5/4 درصد به میزان زیاد در مجالس دعا شرکت می کنند. 2/81 درصد اصلاً در مراسم اعتکاف شرکت نمی کنند. 8/9 درصد به میزان کم و 6 درصد متوسط و3 درصد به میزان زیاد در اعتکاف شرکت می کنند؛ 4/75 درصد از دانشجویان اصلاً در نماز جمعه شرکت نمی کنند، 3/18 درصد به میزان کم، 1/5 درصد متوسط و 3/1 درصد به میزان زیاد در نماز جمعه شرکت می کنند.

    2. «سنجش دینداری جوانان و عوامل موثر بر آن (دانش آموزان سال سوم و پیش دانشگاهی شیراز)» عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد آقای مهدی محمدصادق است که در سال 1379 در دانشگاه شهید بهشتی انجام پذیرفته است. در این تحقیق دینداری جوانان مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از تحقیق، سنجش میزان دینداری جوانان و عوامل مؤثر بر آن بوده است. برای سنجش دینداری از الگوی گلاک و استارک استفاده شده است که دینداری را شامل 4 بعد اعتقادی، تجربی، پیامدی و مناسکی تعریف کرده اند. در این بررسی، نقش عوامل جامعه پذیری مانند خانواده، مدرسه و وسایل ارتباط جمعی بر دینداری جوانان مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین عوامل دیگری نظیر عملکرد روحانیت، عام گرایی و پایگاه اجتماعی در رابطه با دینداری قرار داده شده اند. جامعه آماری تحقیق دانش آموزان سال سوم و پیش دانشگاهی شهر شیراز بوده و حجم نمونه از روش های نمونه گیری خوشه ای، نمونه گیری تصادفی ساده و نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شده است. سرانجام، 211 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شده اند.

    یافته های تحقیق نشان از تأیید فرضیات محقق دارند. اگرچه در میان وسایل ارتباط جمعی، تنها ماهواره و اینترنت اثر معنی داری بر دینداری داشته اند. خانواده بیشترین تأثیر را بر دینداری جوانان نشان داده و بعد از آن، مدرسه، عام گرایی و روحانیت مهم ترین متغیرها در این رابطه محسوب شده اند.

    3. پژوهش «تبیین وضعیت دینداری دانشجویان دانشگاه اصفهان»، که توسط محمد گنجی در سال 1383 به انجام رسیده است، نیز از جمله مطالعات دیگری است که به بررسی وضعیت دینداری دانشجویان می پردازد. در این نوشتار، ابعاد متنوع دینداری بر اساس الگوی گلاک و استارک به پنج وجه اعتقادی، عاطفی، مناسکی، پیامدی و دانشی (فکری) تقسیم شده و شاخص های هر کدام از آ‎نها با آموزه های اسلامی تلفیق گردیده اند.

    روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایشی و شیوه نمونه گیری از نوع سهمیه ای می باشد. جامعه آماری آن کلیة دانشجویان دانشگاه اصفهان در مقطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد بوده است. تعداد از تعداد دانشجو در سال تحصیل 82-1381، 268 نفر به عنوان حجم نمونه، پرسش نامه دریافت کرده اند.

    کنکاش در سؤالات و فرضیات تحقیق بر اساس پرسش نامه طراحی شده، منجر به نتایجی گردیده که در قالب آنها، متوسط دینداری دانشجویان شاغل به تحصیل 73/60 درصد بوده و ابعاد اعتقادی، عاطفی، پیامدی، شناختی و مناسکی به ترتیب دارای بیشترین فراوانی در بین دانشجویان بوده اند. زنان، مجردان و دانشجویان مقطع کارشناسی به ترتیب، دیندارتر از مردان، متأهلان و دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد معرفی شده اند. محرومیت مطلق و محرومیت نسبی رابطة معنی دار و معکوسی با دینداری دانشجویان داشته، اما گزینش عقلانی، شیوة عرضه دین از سوی مبلغان دینی و سرمایه اجتماعی، دارای رابطة معنی دار و مستقیمی با دینداری دانشجویان بوده اند.

    4. پایان نامه «بررسی تأثیر تغییرات اجتماعی- فرهنگی بر فاصله نسلی»، که در سال 1382 توسط آقای فتحیان صفایی نژاد انجام پذیرفت نیز از جمله پژوهش هایی است که راهنمای مطالعه حاضر بوده است. این پژوهش، با استفاده از تکنیک پرسش نامه و با نمونه ای به حجم 220 نفر از افراد بالای 15 سال به اجرا در آمده است. چارچوب نظری غالب و مدل تحلیلی تحقیق مشتمل بر ترکیبی از دیدگاه های نوسازی و نظریه فرامادیگری رونالد اینگلهارت بوده است. بر این اساس، پنج فرضیه اصلی با توجه به متغیرهای اصلی تحقیق به منظور سنجش فاصله نسلی مورد آزمون قرار گرفتند.

    یافته های این تحقیق عبارتند از:

    1. بین میانگین نمره دینداری کلی نسل جوان (47/4) و بزرگترها (62/4) در سطح 05/0≥p تفاوت وجود داشته است.

    2. بین میانگین نمره اولویت های ارزشی دو گروه سنی مورد مطالعه در سطح 05/0≥p تفاوت وجود دارد، به گونه ای که نسل جوان گرایش بیشتری به ارزش های فرامادی و بزرگترها گرایش به ارزش های مادی داشته اند.

    3. تفاوت در نوع گروه های مرجع نسل جوان و بزرگترها در سطح 05/0≥p نیز معنادار بوده به این معنا که نسل جوان بیشتر پیرو گروه های ثانویه و بزرگترها ازگروههای نخستین تبعیت می کرده اند. با این حال، نقش پدر و مادر و مربیان و معلمان در نزد هر دو گروه سنی حائز اهمیت بوده است.

    4. بین میانگین نمره شاخص های نوگرایی نسل جوان (12/4) و بزرگترها (97/3) در سطح 05/0≥p نیز تفاوت وجود داشته است.

    5. بین متغیر پایگاه اجتماعی و اولویت های ارزشی رابطه وجود داشته است؛ به این معنی که هر چه پایگاه اجتماعی افراد بالاتر بوده است، گرایش به ارزش های فرامادی بیشتر و هرچه پایگاه اجتماعی افراد پایین تر بوده، گرایش به ارزش های مادی بیشتر شده است.

    6. تفاوت در اولویت های ارزشی زنان و مردان معنادار نبوده است.

    مبانی نظری:

    هویت دینی و دینداری

    هویت دینی یا مذهبی یکی از ابعاد مهم هویت اجتماعی است که تأثیر فراوانی در انسجام و یکپارچگی گروه ها دارد. رابطه آدمی و دین و نسبتی که با آن پیدا می کند، در مقوله هویت دینی قابل تبیین و توضیح است. هویت دینی، به عنوان یکی از ابعاد هویت اجتماعی متضمن سطحی از دینداری است که با «ما»ی جمعی یا همان اجتماع دینی مقارنه دارد. در واقع، هویت دینی نشان دهنده احساس تعلق به دین، جامعه دینی و تعهد به دین و جامعه دینی است. با توجه به این که یکی از ویژگی های هویت، چند بعدی و مرکب بودن آن است، برای هویت دینی نیز ابعادی در نظر گرفته شده است:

    1. بعد اجتماعی: این بعد با مجموعه ای از معرف های اجتماعی و نمادین سروکار دارد که مرز گروه های دینی را تعریف می کند و به شخص اجازه می دهد تا میان «درون گروه» و «برون گروه» تمایز قایل شود: مثل عمل کردن به اصول اسلام یا غسل تعمید.

    2. بُعد تاریخی: بعد تاریخی را می توان آگاهی و دانش نسبت به پیشینة تاریخی و احساس تعلق خاطر و دلبستگی بدان دانست. بُعد تاریخی هویت دینی به آگاهی مشترک تاریخی افراد یک جامعه از گذشته تاریخی دین خود و احساس دلبستگی به آن و اهتمام به حفظ و زنده نگه داشتن آن دلالت دارد.

    3. بُعد فرهنگی: این بُعد حاوی مجموعه ای از عناصر شناختی نمادین و عملی است که میراث سنتی خاص را تشکیل می دهند. مانند آموزه ها، کتب، تاریخ اندیشه ها و... در واقع، بُعد فرهنگی نگرش مثبت به میراث فرهنگی- مذهبی مسلمانان و اهتمام به حفظ و نگهداری آن را نشان می دهد.

    4. بُعد دینداری و نگرش به نفس دین: این بعد شامل اجزای مهمی از جمله بعد اعتقادی، بعد شعایری، بعد مناسکی، بعد تجربی، بعد دانش دینی و بعد پیامدی است.

    جدول شماره(1): نظر اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان دربارة کارکردهای دین

    اندیشمندان کارکرد مذهب

    علامه طباطبایی تشریع و وضع قوانینی که برای سعادت دنیا و آخرت آدمی سودمند است.

    اصلاح فرد و جامعه

    کنترل درونی رفتار بشر، کنترل دائمی که گریزی از آن نیست

    جوادی آملی تفسیر زندگی، هدایت و تأمین سعادت دنیا و آخرت

    رابرتسون تنظیم کننده رفتار فردی ـ برانگیزانندة احساس مشترک جهت وحدت اجتماعی ـ حافظ مقررات و نظم اخلاق

    دورکیم تقویت احساسات فردی و اجتماعی ـ حفظ همبستگی و انسجام اجتماعی ـ انضباط بخشی

    کنت ایجاد وتثبیت نظم اجتماعی ـ ایجاد وفاق جمعی و مشروعیت بخشی به تنظیمات اجتماعی

    براون تنظیم سامانمند روابط اجتماعی

    وبر کار منظم عقلانی و ایجاد تحولات اجتماعی

    یینگر ایجاد ارزش های دایمی برای پاسخگویی به نیازهای اساسی و غایی انسان ـ وحدت بخشیدن بین انسان ها

    ادی ایجاد ثبات اجتماعی و انطباق فردی

    دیویس تشدید دلبستگی افراد به هدف های گروهی، تقویت عزم افراد به رعایت هنجارهای گروهی، تقویت یگانگی افراد

    گیرتز ایجاد حس برای فائق آمدن برتردید و سردرگمی ـ معنادار ساختن و قابل تحمل نمودن رنج در روحیات بشری

    استینت و دفرین سعادت بخشی و خوشبخت نمودن خانواده

    لاندیس ایجاد احساس نزدیکی افراد به والدین و به طور کلی، نزدیکی افراد خانواده نسبت به هم

    جانسون ایجاد فضای گرم، شاد در خانه و ارتباطی نمودن خانواده

    آسلیز ایجاد روحیه در افراد جهت اعطای کمک های خیرخواهانه

    کاندلند ارتباط با سایر همنوعان ـ وظیفه شناسی، احترام نسبت به دیگران، صداقت

    میرز بهبود کیفیت روابط خانواده، خوشبختی خانواده و ایجاد توانایی در اداره امورات خانه

    موتلو ایجاد جامعه پذیری مذهبی در بین جوانان

    ولچ ایجاد همنوایی با سایر همنوعان ـ تقویت روابط اجتماعی

    اختلاف آراء و دشواری های موجود در تعریف دین و ماهیت و ریشه های آن، برخی نظریه پردازان را واداشته که مستقیماً به سراغ دینداری، مؤلفه ها و ابعاد آن بروند. دینداری عبارت است از؛ مجموع شناخت ها، احساس ها و تمایلات نسبتًا پایدار و مثبت نسبت به دین که در وضعیت عادی، طبیعی، اجتماعی و روانی در فرد وجود داشته باشد و در کنش های وی نسبت به نیروی جذاب (خداوند)، خود، جامعه و تاریخ به ظهور برسد. در تعریفی ساده تر عنوان می شود که، دینداری عبارت است از: پذیرش تمام یا بخشی از عقاید، اخلاقیات و احکام دینی به نحوی که شخص دیندار خود را ملزم به تبعیت و رعایت از این مجموعه بداند.

    ابعاد دینداری

    برای روشن شدن مفهوم دینداری می توان ابعاد آن را شناسایی کرد. شناخت ابعاد به درک درست و عملیاتی مفهوم دینداری کمک می کند. معتقد بودن، مؤمن بودن، عبادت روزانه، عمل اخلاقی انجام دادن و پایبندی به احکام شرع از مهم ترین وجوه دینداری هستند. در اسلام از آثار و نشانه های آن می توان به تلاش فرد در ارتقای دانش دینی، داشتن ظاهر دینی، اقامه نماز و... اشاره کرد. آنچه در این تحقیق مورد نظر است، بررسی دینداری افراد بر اساس ابعاد آن است. اگرچه به طور تلویحی می توان به ابعاد مختلف دینداری اشاره نمود، اما این ابعاد غالباً در چارچوب الگوهای خاصی ارائه شده اند. در حال حاضر این الگوها یا الگو ها با ابعاد و مؤلفه های دینداری، ابزار مطمئنی برای سنجش دینداری هستند که بدون استفاده از آنها، پیمایش در حوزة دینداری در سطح باقی می ماند.

    الگوهای دینداری

    این مسئله که ایران، جامعه ای دینی است و دین در تحولات اجتماعی آن تأثیر داشته، تاکنون بارها به بحث گذاشته شده است. پژوهش هایی چون بررسی «آگاهی ها و نگرش های فرهنگی _ اجتماعی در ایران» و «بررسی ارزش ها و نگرش های ایرانیان»، که در سطح ملی و گسترده ای انجام شده اند، نشان دهندة میزان بالای دینداری و تمایلات مذهبی ایرانی هاست. اما نکته ای که در پژوهش های فوق توجه چندانی به آن انجام نپذیرفته است، عدم انتخاب الگویی برای سنجش دینداری و ابعاد آن است. مطالعه حاضر با بررسی الگوهای دینداری از میان آنها، یکی را به عنوان الگو قابل استفاده برای سنجش دینداری برمی گزیند.

    الگو دینداری گرهارد لنسکی

    لنسکی از نخستین افرادی است که الگوی دینداری خود را در قالب سنجش ابعاد و شاخص های دینداری در اوایل دهه 1960 ارایه کرده است. دین از نظر لنسکی عامل مؤثری است که اندیشه و عمل فرد را حتی در جوامع مدرن متأثر می کند. وی برای سنجش این تأثیرگذاری، مهمترین جنبه های دینداری، یعنی «جهت گیری دینی» و «میزان درگیر بودن با گروه های دینی» را مورد بررسی قرار داده است. لنسکی با استفاده از رویکردهای اجتماعی و شخصی، بیرونی و درونی، چهار بُعد مختلف برای دینداری تعریف می کند. دو بعد از این ابعاد، با فعالیت های جمعی دینداری ارتباط دارند و به فعالیت های مشارکتی و نیز فعالیت های معاشرتی مشهور شده اند. دو بعد دیگر نیز با گرایش های گوناگون دینی در ارتباطند که «راست کیشی» و «عبودیتی» نامیده می شوند. بررسی های اولیه با تأکید بر اهتمام دینی در شهر دیترویت در سال 1958 نشان دادند که، بین دو فعالیت دینی مشارکتی و معاشرتی و دو نوع جهت گیری راست کیش و عبودیتی رابطه بسیار کمی وجود دارد. وی با تکیه بر تحقیقات خود، معتقد است که این چهار بعد، کاملاً جدا و مستقل از هم هستند. لنسکی هر یک از ابعاد دینداری را این گونه شرح می دهد: پایبندی معاشرتی مبتنی بر تعامل فرد با خانواده و دوستان و همکیشانی است که با او در دین و فرهنگ دینی سهیم هستند. در حالی که، پایبندی مشارکتی به مشارکت فرد در انجام فعالیت های دینی، به خصوص به صورت جمعی اشاره دارد. به عقیده لنسکی، جهت گیری عبودیتی یعنی همان ارتباط شخصی انسان دیندار با خدا، که موجب می شود فرد در تصمیمات مهم خود به خواست خدا، به طور جدی توجه کند. به نظر وی، دو بعد راست کیشی و عبودیتی فرد را به خود دین متصل می کنند و ابعاد مشارکتی و معاشرتی، فرد را به گروه های دینی پیوند می زند.

    لنسکی، راست کیشی را میزان پذیرش نظریه های دینی(احکام) و دستورهای مجامع دینی و عبودیت را جهت گیری فرد در عرصة خصوصی در عبادت می داند. منظور از بعد التزام مشارکتی نیز التزام فرد به چارچوب ها و ساختارهای رسمی و جمعی یک دین است که سنجش آن با توجه به متوسط فعالیت های نیایشی و فعالیت های رسمی عبادتی میسر می شود. لنسکی الگوی دینداری خود را از آزمون بر کاتولیک ها، پروتستان ها و یهودیان به دست آورده است و یافته های پژوهش وی با ساختار و محتوای دینی این سه شاخه از دینداران منطبق است.

    الگوی دینداری گلاک و استارک

    سرآغاز ظهور دیدگاه های مبتنی بر چندبعدی بودن دینداری، اوایل دهه 1960 است. دهة 1970 مطالعات سنجش دینداری دستخوش تغییراتی شد که روش ها و تکنیک های جدیدی در این گونه مطالعات به کار گرفته شد. در این دهه، دینداری یا اهتمام دینی به اعتقاد و رفتارهای انسان، که در ارتباط با ماورالطبیعه و ارزش های غایی قرار دارد، اطلاق می شد. در این زمان، دینداری شامل اعتقادات و رفتارهای نهادینه و غیرنهادینه بود که شامل فرقه های وابسته به کلیسا یا مستقل از کلیسا می شد.

    چارلز گلاک طی دو دهة 50- 60 میلادی در تلاش برای فهم و تبیین دین در امریکا بود. وی بحث ابعاد التزام دینی را در این کشور زنده کرد و با همکاری رادنی استارک در سال 1965، به شرح و بسط الگوی جدیدی از دینداری پرداخت. هدف اصلی آنها، عموماً درک شیوه های گوناگونی بود که مردم با توسل به آن، خود را مذهبی تلقی می کردند. گلاک و استارک بر این عقیده بودند که به رغم آنکه ادیان جهانی در جزییات بسیار متفاوتند، اما دارای حوزه های کلی هستند که دینداری در آن حوزه ها و یا ابعاد ـ جلوه گر می شود.

    آنها برای دینداری چهار بعد اصلی «عمل»، «باور»، «تجربه»، «دانش یا معرفت» را تحت عنوان ابعاد عمومی الزام دینی مطرح کرده اند. این ابعاد چندگانه، در سطح مقیاس های اولیه به پنچ شاخص یا مقیاس تقسیم شده اند که افزایش آن، ناشی از تفکیک بُعد عمل به دو بخش شاخص مناسکی و عبادی است. در مقیاس ثانویه، شاخص ها در نهایت به هشت عدد افزایش یافته است که شاخص های ناظر به روابط اجتماعی دینداران هم به آن اضافه شده است.

    نظر به اینکه ابعاد دینداری مورد نظر گلاک» و استارک با نام های مختلف، اما محتوای یکسان، مورد استفاده الگوهای بعدی قرار گرفته اند و هم اینکه عمده تأکید این نوشتار در بررسی ابعاد دینداری بر الگوی دینداری آنها استوار است، از این رو، تشریح هر یک از این ابعاد ضروری است.

    1. بعد باور: آن چیزی است که انتظار می رود پیروان یک دین بدان اعتقاد داشته باشند. گلاک و استارک این باورها را در هر دین به سه نوع تقسیم کرده اند: «باورهای پایه ای مسلم، که ناظر بر شهادت به وجود خدا و معرفی ذات و صفات اوست. باورهای غایتگرا، که هدف و خواست خدا از خلقت انسان و نقش او در راه نیل به این هدف است. باورهای «زمینه ساز» که روش های تأمین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقق آن اهداف باید به آنها توجه کند، دربرمی گیرد». گلاک و استارک بُعد باور یا عقیدتی را بُعد ایدئولوژیکی هم نامیده اند.

    2. بعد مناسکی(عمل): نظام اعتقادی در هر دینی وجود دارد، اما این اعتقادات به صورت مناسک نمود عینی می یابند. «تمام ادیان بنابر اقتضای نوع الهیات خود، نحوة خاصی از عمل و زیست را بر مؤمن الزام می کنند... که همان عمل دینی است. این عمل خواه ناخواه، در پرتو نظام فقهی و اخلاقی سامان می پذیرد». بعد عمل یا مناسک، اعمال دینی مشخصی نظیر عبادت های فردی، نماز، روزه، صدقه، زکات و... را دربرمی گیرد. گلاک و استارک در تشریح بُعد مناسکی بر این نکته تأکید کرده اند که در عملیاتی کردن این بُعد، علاوه بر مشارکت در فعالیت های مناسکی، تفاوت های مربوط به ماهیت یک عمل و معنای آن عمل نزد فاعلان آن نیز بررسی می شود. از نظر امیل دورکیم، تمامی مناسک و اعمال دینی در ادیان «کارکرد اجتماعی دارند و هدف آنها زنده نگهداشتن حس تعلق به گروه و مواظبت از اعتقاد و ایمان است».

    3. بعد تجربه: تجربه دینی با احساسات، تجربیات و درون فرد دیندار مرتبط است. احساسات و عواطف دینی وجه عالی تری از دینداری است که کاملاً قلبی و درونی بوده و برخلاف مناسک و مراسم آیینی نمود بیرونی ندارد. دیندارانی که این بعد را کسب می کنند، «مخلص» نامیده می شوند.

    در واقع تجربه «واقعه ای است که شخص خواه به عنوان عامل و خواه به عنوان ناظر، آن را تجربه کرده و نسبت به آن آگاه و مطلع است. تجربه دینی را غیر از تجربه های متعارف می دانند، یعنی شاخص متعلق به این تجربه یا وجود حضوری مافوق طبیعی دارد یا آن را موجودی می انگارد که که به نحوی با خدا مربوط است و یا آن را حقیقتی غایی می پندارند، حقیقتی که توصیف ناپذیر است.

    گلاک و استارک تجربه دینی را چندین نوع می دانند: تأییدی : حس مؤدت و تأیید به وجود خدا؛ ترغیبی : گزینش آگاهانه خدا و اشتیاق به او؛ شیدایی : حس صمیمیت و شور و وجد نسبت به خدا؛ وحیانی : مورد اعتماد خدا واقع شدن و کارگزار و فرستادة خداوند بودن.

    4. بعد دانش: بعد معرفتی، عقلانی یا دانش با بعد عقیدتی بسیار نزدیک است. تفاوت این دو بعد، مربوط به آگاهی و شناخت در اعتقادات در بُعد دانش است. معرفت دینی، آگاهی به متون دینی است که می تواند الگویی برای باور، عمل و تجربه دینی باشد. از نظر گلاک و استارک، بعد معرفتی در ارتباط با مطالبی است که مردم از طریق عالمان دینی درباره مذهب می آموزند.

    5. بعد پیامدی: این بُعد، به دلیل بیشترین انتقادات، در میان ابعاد الگوی دینداری گلاک و استارک پس از مدتی حذف شد، از جمله این که، بعد پیامدی فی نفسه پیامد دینداری است، نه بعدی از ابعاد آن. بعد پیامدی دینداری، که با این انتقاد از الگوی دینداری کنار گذاشته شد، به اعمالی گفته می شود که از عقاید، احساسات و اعمال مذهبی ریشه می گیرد و از ثمرات و نتایج ایمان در زندگی و کنش های بشر است. این بُعد، نقش چندانی در جهت گیری انسان ندارد، بلکه خود، تابع ساختارهای اجتماعی است. از نظر این دو محقق، «بعد پیامدی جدا از سایر ابعاد قابل بررسی نیست. رفتارهای دینی می توانند در معنای پیامدی سنجه ای از دینداری باشند که منجر به استواری ایمان مذهبی می شود. آنجا که منجر شود تا از باور، اعمال، تجربه و دانش دینی پیروی شود.

    الگوی دینداری گلاک و استارک، از نخستین الگو هایی است که بسیاری از الگوهای دینداری بعدی، ابعاد خود را از آن وام گرفته اند. در ایران هم الگوی شناخته شده است که در برخی تحقیقات سنجش دینداری به عنوان چارچوب نظری مبنا، مورد استفاده قرار گرفته است. الگوی گلاک و استارک پس از طراحان خود، بیشترین نقد و اصلاحات را داشته است.

    الگوهای دینداری در ایران

    طراحان اغلب الگوهای دینداری، معتقدند که الگوی پیشنهادی آنان، فرادینی است و منحصر به سنجش دینداری پیروان دین خاصی نیست. با این حال، یکی از مهمترین ایرادهایی که در بیشتر موارد به این الگوها وارد شده است، محدود ماندن سنجه ها و گویه های پرسش نامه های آنان، در حد محتوای درونی یک دین خاص است. بر این اساس، محققان مسلمان نیز در پی دستیابی به الگوی متناسب با قابلیت های درونی اسلام هستند. از جمله الگوهای بومی برای سنجش دینداری در ایران، می توان به الگوی دینداری شجاعی زند اشاره داشت که در سال 1384 آن را مدون نمود.

    الگوی دینداری شجاعی زند

    شجاعی زند، دینداری را تأثیر و تجلی کم یا زیاد دین در ذهن، رفتار و روان افراد معرفی می کند که ابعاد پنج گانه معتقد بودن، مؤمن بودن، اهل عبادت بودن، اخلاقی عمل کردن و متشرع بودن از آن مستفاد می شود. برای ساخت سنجه یا سنجه های معیار دینداری، علاوه بر ابعاد و وجوه تصریح شده می توان از نشانه ها، آثار و پیامدهای عمیق تر دینداری نیز کمک گرفت. مانند تلاش فرد در افزایش دانش دینی، داشتن ظاهر دینی، برپایی شعائر و... .

    جدول شماره(3): مدل دینداری علیرضا شجاعی زند

    ابعاد وجود

    انسان وجوه

    دین ابعاد

    دین ابعاد

    دینداری نشانه

    دینداری پیامد

    دینداری

    ذهن معرفتی اعتقاد معتقد بودن داشتن معلومات دینی بینش الهی

    روان

    عاطفی

    اخلاق

    ایمان

    عبادیات اخلاقی عمل کردن متخلق بودن

    مؤمن بودن

    اهل عبادت بودن فردی اهل

    معنا بودن

    جمعی

    تن

    عملی

    (رفتاری)

    شرعیات

    متشرع

    بودن عمل به تکالیف فردی ظاهر دینی متقی بودن

    هویت دینی

    اهتمام شعائری

    عمل به تکالیف جمعی اهتمام مشارکت دینی

    اهتمام معاشرت دینی

    اهتمام دینی در خانواده

    همان گونه که از توصیفات فوق درباره الگوهای دینداری برمی آید، مشخص می شود که بخش عمده ای از این الگو ها محتواهای یکسانی را با عبارات اندکی متفاوت شرح داده و شباهت های بسیاری را با هم نشان می دهند. به همین دلیل، الگوهای سنجش دینداری در بسیاری از ابعاد محتوای یکسانی پیدا می کنند و غالباً در سه سطح به سنجش دینداری افراد می پردازند: «اولین سطح مماس با زندگی افراد یا همان اعمال و شعائر است. سطح درونی تر ایده ها و عقاید و بالاخره، سطح سوم درونی ترین بخش تجربه دینی افراد است. بر این اساس، نوشتار حاضر، با توجه به الگوی گلارک و استارک تفکیک سه وجهی از ابعاد دینداری را به شرح زیر انجام داده و دین داری شهروندان سنندجی را به این شیوه مورد بررسی قرار می دهد:

    1. بعد اعتقادی یا باوری که شامل باور به خدا، توحید و سایر اصول اسلامی است.

    2. بعد مناسکی یا اعمالی که شامل عمل به مناسک و اعمال اسلامی، به ویژه واجبات است.

    3. بعد پیامدی که پیامدهای دیندار بودن افراد در ابعادی مانند کمک به مستمندان و پذیرش حجاب و... را در بر می گیرد.

    نسل و رابطه نسلی

    علاوه بر دینداری، که از وجوه اصلی مورد سنجش و مطالعه در نوشتار حاضر است، نسل و رابطه نسلی نیز از آن منظر که دینداری مبتنی بر آنها سنجش می شود، برای این نوشتار از اهمیت خاصی برخوردار هستند. از این رو، پاره ای از نظریه های نسلی تشریح می شوند.

    رابطه نسلی، پدیده ای قرن بیستمی است و بیشتر در دهه های 1960 و 1970 است که پدیده جوانی و رابطه نسل ها به عنوان یک مسئله اجتماعی به طور جدی مورد توجه تحلیل گران و صاحب نظران مسائل اجتماعی قرار گرفت. بنابراین، در آثار نظریه پردازان متقدم، به ویژه در حوزه جامعه شناسی به ندرت کسانی یافت می شوند که شخصاً پدیده رابطه نسلی را به عنوان یک موضوع اجتماعی مورد بررسی و تحقیق قرار داده باشند. با این وجود، در پاره ای از این نظریه پردازی ها، توجهی تلویحی به این پدیده در ابعادی خاص و محدود چون تفاوت های ارزشی، مذهبی، فکری و نظیر آنها مشهود است. به عنوان مثال، لوئیس کوزر در شرحی بر جامعه شناسی معرفتی کارل مانهایم می گوید: «در زمان کنونی بیشتر بر عامل اختلاف نسل ها در رابطه با افکار تأکید می شود که مانهایم توجه خاصی به آن نموده است. در واقع، شاید بی توجهی به جامعه شناسی نسل های مانهایم در گذشته و کشف دوباره آن در این زمان، خود یکی از نمونه های بارز یقین وجودی معرفت باشد».

    مانهایم معتقد بود که واقعیت تعلق به یک طبقه، یک نسل و یا یک گروه سنی و به افراد متعلق به این مقولات، موقعیت مشترکی در فرایند تاریخی و اجتماعی اعطا کرده، پهنة تجربه بالقوه آنها را به صورتی خاص محدود ساخته و آنها را به شیوه فکری خاص و نوعی کنش تاریخی ویژه متمایل می گرداند. به اعتقاد وی، گروه هایی که درون یک نسل روی مصالح و وجوه مشترک شان به شیوه های گوناگون و خاص کار می کنند، واحدهای نسلی جداگانه ای به شمار می آیند.

    مارتین سگالین نیز در اثر خود تحت عنوان «جامعه شناسی تاریخی خانواده» در بحثی پیرامون روابط والدین و فرزندان می نویسد:

    برای این پرسش، که آیا نوجوانان ارزش های والدین خود را می پذیرند، یا آنها را نفی می کنند پاسخی ساده وجود ندارد. در حال حاضر، والدین نوجوانان در شرایطی دشوار قرار دارند، اینکه امروز ارزش های اجتماعی، به خصوص در مورد مسائل جنسی در حال دگرگونی هستند، گفته ای رایج است. آنچه که والدین در دوره کودکی خود یاد گرفته اند، دیگر نمی تواند راهنمای فرزاندانشان باشد... در سطح سیاسی هم شکاف بین والدین و فرزندان در قبال موضوعات خاصی دیده می شود. اما در زمینه مباحث عمده اجتماعی، اختلاف سلیقه دو نسل چندان چشمگیر نیست.

    ج. ر. گیگس نیز در اثر خود «جوانان در تاریخ» به نحوة دیگری به این موضوع اشاره می کند:

    به رغم فراز و نشیب های دهه های 1960 و 1970 در میان دانشجویان و کارگران، در هیچ کجای اروپا و امریکا، شواهد چندانی در اثبات وجود «شکاف بین نسل ها» دیده نمی شود. مطالعات مربوط به طغیان نسل جوان نشان می دهد که، گرچه درجه ای خاص از تنش والدین- فرزندان وجود دارد، اما هدف اصلی گردنگشی جوانان نه متوجه خانواده، بلکه متوجه محیط خارج است. نهادهای اجتماعی، سیاسی و آموزشی، که صرفاً به گونه ای غیرمستقیم با نسل قدیمی تر هم هویت تلقی می شوند، در قبال موضوعات بنیادی سیاسی- اجتماعی، احتمال بیشتر این است که جوانان و والدین آنها دارای اتفاق نظر باشند، نه اختلاف عقیده و تنش ها نیز بیشتر بر سر وسیله بروز می کند نه هدف. در بسیاری از شرایط معاصر، رویارویی افراد مسن و جوانان حاکی از تعارض افراد، با منافع گوناگون طبقاتی است. بنابراین، باید دقت کرد تا این وقایع به عنوان دلیلی بر وجود شکاف بین نسل ها مورد استفاده قرار نگیرد.

    به هر روی، می توان گفت جامعه شناسان با بهره گیری از دو رویکرد جامعه شناختی خرد و کلان، به مطالعه موضوع شکاف یا پیوستگی نسلی پرداخته اند.

    الف. نگرش های کلان نگر، که شامل اندیشمندانی مانند: کارل مارکس، کارل مانهایم و رونالد اینگلهارت می شود. هرچند مارکس به طور مستقیم به تفاوت نسل ها اشاره نکرده است، اما آن را در قالب ساختار طبقاتی، ایدئولوژی و نگرشی مطرح می کند که هر طبقه برای خود دارد ارزیابی می کند. کارل مانهایم نیز در بحث آگاهی نسلی معتقد است: «مردمی که آگاهی از تعلق به نسل خود را درونی می نمایند، در یک حس بنیادی که ناشی از اشتراک در تاریخ است مشارکت دارند و تجربیات جوانی مشترکشان بوسیله رویدادها و وقایع اجتماعی بی نظیر ساخته شده است». رونالد اینگلهارت نیز در نظریه ای تحت عنوان دگرگونی ارزش ها، به بحث شکاف نسلی توجه کرده است. وی با آزمون دو فرضیه اصلی خود، یعنی فرضیات «اجتماعی شدن» و «کمیابی در سطح کشورهای پیشرفته صنعتی» در یک دوره زمانی به این نتیجه رسیده است که، پس از یک دوره افزایش سریع امنیت جانی و اقتصادی، می توان انتظار داشت که، بین اولویت های ارزشی گروه های بزرگسال با جوانان تفاوت های محسوسی مشاهده شود. این اولویت های ارزشی باید تحت تأثیر تجربه های مختلفی باشند که در گذر سال ها شکل گرفته اند.

    ب. دیدگاه های خردنگر: این دیدگاه ها بیشتر از منظر جامعه شناسی خانواده و روابط والدین و فرزندان، در انتقال ارزش ها از یک نسل به نسل دیگر به قضایا می نگرند. از جمله متفکرانی که با این دیدگاه به بررسی روابط بین نسل ها پرداخته است، می توان از مارتین سگالین نام برد. سگالین معتقد است که، اختلاف عقیده و کنش ها در روابط دو نسل، معمولاً بر سر وسیله و نه هدف بروز می کند. وی این امر را بازتاب سیر تحولات تاریخی و نه نشانه بروز اختلال در درون خانواده و یا تعارض شدید بین گروه ها می داند. در بسیاری از شرایط معاصر، رویارویی بین جوانان و افراد مسن، عملی حاکی از تعارض بین افراد با مواضع گوناگون طبقاتی است. در این زمینه، مارگارت مید عنوان می کند که، شکاف نسل ها پدیده ای جهانی است و تنها بیگانگی جوان مطرح نیست، بلکه به همان اندازه نیز باید به بیگانگی بزرگسالان توجه کرد. آنچه از یاد رفته است، ارتباط حقیقی و درست در یک گفتگوست.

    در مجموع، چهار رویکرد به مسئله نسل ها در بین متفکران مشاهده می شود:

    1. گروهی که به تفاوت و گسست و انقطاع نسل ها قایل هستند.

    2. گروهی که گسست را مربوط به دو یا چند نسل نمی دانند، بلکه معتقدند در درون هر نسلی هم می تواند بین گروه های مختلف گسست مشاهده شود و اعضای یک نسل واحد نیز ممکن است از موضوعی واحد درک متفاوتی داشته باشند.

    3. گروهی که معتقدند، مفهوم واقعی گسست در پارادایم معرفتی نهفته است. به طور مثال، هنگامی که جامعه از پارادایم مدرنیته عبور می کند، گسست های فوق که در اعضای نسل ها جلوه پیدا می کند، طبیعی است.

    4. سرانجام گروهی که تفاوت ها را عادی، جزیی و طبیعی قلمداد می کنند و تفاوت های موجود میان نسل های جوان، میانسال و بزرگسال را صرفاً ناشی از تفاوت ها در موقعیت های سنی می دانند و معتقدند که این مسئله به امری بیرون از موقعیت های یاد شده مربوط نیست. بر این مبنا، بدبینی به فضای اخلاقی جامعه و میل کمتر به تغییرات دینی هر دو نتیجه گذر سن است و با ورود به عرصه اجتماعی جابجا خواهند شد.

    در مطالعه حاضر، نسل ها به دو دسته کلی، نسل جوان و نسل بزرگسال تفکیک شده اند. عامل تفکیک نیز عامل سن و البته، میزان فاصله با انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بوده است. به عبارت دیگر، نسل جوان به لحاظ سنی کم سن و سال تر بوده و به لحاظ فاصله ای از وضعیت انقلابی فاصله بسیاری دارد. وجود فاصله زمانی از انقلاب را می توان عامل تفاوت در نوع جامعه پذیری و مسایلی از این دست قلمداد نمود. نسل بزرگسال در مقابل از انقلاب تجربه مستقیم داشته و به لحاظ سنی بزرگتر از نسل جوان است.

    روش شناسی

    پژوهش حاضر از نظرکنترل شرایط پژوهش، یک بررسی پیمایشی است. از نظر هدف، یک بررسی کاربردی ، از نظر وسعت پهنانگر و از نظر زمانی یک بررسی مقطعی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیة شهورندان 18 تا 29 سال و 40 سال به بالای شهر سنندج می باشد. تعداد نمونه بر اساس فرمول نمونه گیری کوکران با دقت برآورد 05%= d و حداکثر واریانس 25%=PQ و سطح اطمینان 95 درصد، 384 نفر تعیین شده، که به دلیل زایل شدن پاره ای از پرسش نامه ها هنگام گردآوری داده ها و عدم امکان استفاده از آنها، 360 پرسش نامه مورد تجریه و تحلیل قرار گرفته است.

    جدول شماره(4): ویژگی های جمعیت شناختی پاسخگویان

    متغیر ابعاد درصد

    جنس مرد

    زن 7/56

    3/43

    وضعیت شغلی شاغل

    بیکار 2/67

    8/32

    سن 18-23

    24-29

    40-45

    46-50

    51-55

    55 به بالا 25

    25

    3/13

    3/13

    7/11

    7/11

    2ادامه جدول

    ادامه جدول E

    تحصیلات بیسواد

    ابتدایی و راهنمایی

    تا دیپلم

    فوق دیپلم و لیسانس

    فوق لیسانس و بالاتر 20

    6/35

    9/18

    25

    6/0

    منطقه

    زندگی پایین

    متوسط

    بالا 3/33

    3/33

    3/33

    بر این اساس، واحد تحلیل پژوهش حاضر، شهروندان و قلمرو زمانی تحقیق، شش ماهه دوم سال 1388 می باشد. همچنین میزان روایی سازه های متعدد پژوهش براساس آلفای کرونباخ، در جدول شماره 1 آمده است. به نظر می رسد، همه سازه های مورد مطالعه در حد مطلوبی دارای روایی اند.

    جدول شماره(5): ضریب آلفای کرونباخ

    سازه و ابعاد تعداد گویه میزان آلفا

    دینداری

    1ـ بعد اعقتادی

    2ـ بعد مناسکی

    3ـ بعد پیامدی 16

    6

    4

    6 823/0

    850/.

    754/.

    733/0

    لازم به یادآوری است که اعتبار صوری پرسش نامه تکمیل شده، با استفاده از راهنمایی های مشاوران و متخصصان علوم اجتماعی و دینی انجام پذیرفته است.

    یافته ها

    یافته های پژوهش در دو قسمت ارائه می گردد. در قسمت اول، ابعاد گوناگون دینداری و همچنین نگرش به آینده دین توصیف شده. در قسمت دوم، فرضیات تحقیق درباره تفاوت یا عدم تفاوت میان نسل ها، درباره ابعاد دینداری و دینداری به صورت کلی، نیز بررسی می شوند.

    توصیف متغیرهای اصلی

    متغیرهای اصلی در این پژوهش، محدود به دینداری و ابعاد آن است. در جدول زیر توصیف آنها آمده است.

    جدول شماره(6): توصیف متغیرهای اصلی تحقیق

    شاخص ها و ابعاد میانگین حداقل حداکثر انحراف معیار

    دینداری 4/47 16 64 47/6

    اعتقاد 22 6 24 72/2

    مناسک 25/10 4 16 78/2

    پیامد 1/17 6 24 86/2

    همان گونه که از جدول فوق برخی آمد، میزان دینداری کلی افراد به عنوان یک شاخص در شهر سنندج 4/52 است. بنابر آنکه، حداکثر نمره در این زمینه 64 است، می توان این میزان دینداری را در حد «بالا» و »بسیار بالا» داشت. همچنین، نمره شهروندان سنندجی در ابعاد سه گانه دینداری، یعنی ابعاد اعتقادی، مناسکی و پیامدی به ترتیب 22، 25/10 و 1/20 است که در مجموع، در بعد اعتقادی نیز هر دو نسل شهروندان سنندجی از میزان اعتقادات «بالا» و «بسیار بالایی» برخوردار بوده و از لحاظ پیامدی نیز می توان آنها را در رتبه بالا قرار داد. علاوه بر آن، آنچه که از جدول فوق مشخص است اینکه، از نظر میزان انجام مناسک دینی شهروندان در سطح پایینی قرار دارند.

    جدول شماره(7): نگرش به میزان مذهبی شدن شهروندان در آینده

    نسل ها فراوانی درصد

    نسل اول مذهبی تر می شوند 32 8/17

    غیرمذهبی تر می شوند 148 2/82

    کل 180 100

    نسل دوم مذهبی تر می شوند 30 17

    غیرمذهبی تر می شوند 150 83

    کل 180 100

    جدول شماره(8): نگرش افراد به آینده مذهب

    فراوانی درصد

    خیلی تاریک 82 8/22

    تاریک 148 1/41

    روشن 104 9/28

    خیلی روشن 26 2/7

    مجموع 360 100

    جداول شماره 7 و 8 نیز نمایی کلی از وضعیت شهروندان سنندجی در رابطه با مقوله های نگرش به میزان مذهبی بودن شهروندان در آینده و نگرش به آینده مذهب ارائه می دهند. از آنجا که، آینده مذهب به واسطه دو پرسش مجزا سنجش شده است، از این رو، امکان طرح میانگین برای آنها میسر نبوده و از این لحاظ تنها به ارایه فراوانی آنها اکتفاء شده است. همان گونه که در جدول نخست آمده است، به نظر 80 درصد پاسخگویان، گذر زمان موجب کاهش میزان مذهبی بودن افراد می شود و تنها 20 درصد معتقدند که افراد در آینده مذهبی تر خواهند شد. به عبارت دیگر، این امر نشان می دهم که پاسخگویان از وضعیت ترویج و اشاعه دین و همچنین تبلیغات برای جذب افراد به مقوله های دینی چندان راضی نبوده اند. از این رو، بر غیرمذهبی بودن افراد در آینده تأکید کرده اند. این نتیجه، گرچه ممکن است چندان مطلوب برای مؤمنان و افراد مذهبی نباشد، اما بی تردید توجه آنان را به این نکته جلب خواهد کرد که طرح ها و برنامه های مذهبی خویش بازنگری کنند. به عبارت دیگر، توجه به جدول شماره 7، بیش از هر چیز بازنگری در برنامه ها و طرح ها را الزامی می سازد.

    جدول شماره 8 نگرش افراد به آینده مذهب در ایران را، با یک پرسش واحد آزمون شده نشان می دهد. در تداوم نگاه بدبینانه پاسخگویان به وضعیت مذهبی بودن افراد، نگرش به آینده مذهب نیز نزد آنها بسیار بدبینانه است. بر این اساس، بیش از 60 درصد پاسخگویان آینده مذهب در ایران را تاریک و بسیار تاریک می بینند. تنها کمتر از 40 درصد آنها آینده مذهب را روشن یا کاملاً روشن می دانند. تفسیر جدول فوق نیز نشان از عدم توفیق برنامه ها و طرح ها برای جذب افراد به مذهب و چارچوب های مذهبی دارد و بیش از هر چیز، نیاز به بازاندیشی بنیادی در این برنامه ها را مطرح می کند. اگرچه تدوین طرح ها و برنامه ها متناسب، نیازمند انجام مطالعات مرتبط و کشف عوامل مؤثر بر نگرش منفی افراد به آینده مذهب است.

    تحلیل فرضیات

    همان گونه که در چارچوب نظری نیز بیان شد، تغییر نسل می تواند موجب تغییراتی در میزان دینداری افراد و نگرش آنها به مذهب و آینده آن شود. از این منظر، در ادامه دینداری و ابعاد آن و همچنین تلقی از آینده مذهب و... در میان دو نسل سنجیده شده و معناداری یا عدم معناداری آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

    جدول شماره(9): میانگین دینداری و ابعاد آن در میان دو نسل

    مقوله ها گروه های نسلی میانگین حداقل حداکثر

    دینداری نسل اول 65/45 16 64

    نسل دوم 07/47

    اعتقاد نسل اول 05/22 6 24

    نسل دوم 91/21

    مناسک نسل اول 88/7 4 16

    نسل دوم 61/10

    پیامد نسل اول 72/17 6 24

    نسل دوم 56/18

    همان گونه که در مبانی نظری پژوهش بیان شد، به لحاظ نظری میان دینداری و ابعاد آن در دو نسل مختلف پاسخگویان تفاوت وجود دارد. همچنین از مبانی نظری چنین برمی آید که، تلقی نسل های متفاوت از آیندة مذهبی بودن و مذهب، متفاوت خواهد بود. جدول فوق این فرضیات را به لحاظ آماری مورد بررسی قرار می دهد.

    بر اساس اطلاعات جدول شماره 9، که درخصوص میزان تفاوت دو نسل در رابطه با دینداری و ابعاد آن است، چند نکته قابل ذکر است:

    1. در همه موارد فوق، غیر از بعد اعتقادی، تفاوت معنی دار میان دو نسل جوان و بزرگسال وجود دارد. به عبارت دیگر، در میزان دینداری، میزان انجام مناسک دینی و میزان انجام اموری، که مذهب بر آن تأکید می کند، مانند کمک به مستمندان و... تفاوت کاملاً معنی داری میان دو نسل وجود دارد.

    2. در بعد اعتقادی میان دو نسل جوان و بزرگسال تفاوت معناداری مشاهده نمی گردد. این نشان از آن دارد که نسل جوان نیز مانند نسل بزرگسال، برخلاف آنچه در جامعه ایرانی رایج است، دارای پایه های اعتقادی محکم و اصیلی است. این امر موجب جدایی نسل جوان از باور به مقدسات و اعتقادات غیراسلامی است.

    3. همان گونه که از وضعیت میانگین مشخص است، شدت تفاوت در دو نسل مربوط به بُعد مناسک دینداری است که میزان تفاوت میانگین دو نسل به بیش از 2 واحد میانگینی می رسد. علاوه بر آن، بیان این نکته نیز لازم است که، این تفاوت از شدت نسبی نیز برخوردار است. نسل بزرگسال، رتبه بالاتری در بعد مناسک کسب نموده و رتبه نسل جوان در این زمینه پایین تر از حد متوسط قرار دارد. پس از بعد مناسکی، شاخص دینداری به عنوان یک کل و در میان ابعاد دینداری شدت تفاوت در بعد پیامدی از شدت آن در بعد اعتقادی بیشتر است. جالب آنکه، در بعد اعتقادی هر دو نسل از میانگین بسیار بالاتری برخوردار بوده و مقادیر نشان از آن دارند که حتی نسل جوان نسبت به نسل بزرگسال از وضعیت به نسبه بهتری برخوردار است.

    جدول شماره(10): آزمون فرضیات و بیان تفاوت ها: بخش نخست

    فرضیه ها (T) معناداری خطای معیار

    بین نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ میزان دینداری تفاوت معنی داری وجود دارد. 103/2- 036/0 68/0

    بین نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ میزان اعتقاد به جنبه های دینی تفاوت معنی داری وجود دارد. 485/0 628/0 14/0

    بین نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ میزان انجام مناسک دینی تفاوت معنی داری وجود دارد. 51/2- 012/0 29/0

    بین نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ میزان انجام امور ناشی از تعلقات مذهبی تفاوت معنی داری وجود دارد. 79/2- 006/0 30/0

    جدول شماره(11): تحلیل فرضیات: بخش دوم

    فرضیات T معناداری خطای معیار

    بین نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ تلقی از مذهبی بودن افراد در آینده تفاوت معنی داری وجود دارد. 05/1 296/0 042/0

    بین نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ نگرش به آینده مذهب تفاوت معنی داری وجود دارد. 83/1 61/0 091/0

    جدول شماره(12): میانگین نگرش به آینده دین

    مقوله ها گروه های نسلی میانگین حداقل حداکثر

    نگرش به آینده مذهب نسل اول 89/2 1 4

    نسل دوم 12/2

    جداول فوق تفاوت میان نگرش به میزان مذهبی بودن افراد و تلقی دو نسل از آینده مذهب را تشریح می کنند. بر اساس جداول فوق چند موضوع شایان توجه است:

    4. تفاوت معنی داری میان تلقی دو نسل از آینده مذهب وجود دارد. به عبارت دیگر، نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ نگرش به آینده مذهب در ایران اتفاق نظر نداشته و ایده های متفاوتی دارند. اگرچه وجود تفاوت معنی دار با احتمالی در حدود 94 درصد قابل تأیید است.

    5. میانگین های دو نسل در رابطه با نگرش به آینده دین نشان از آن دارد که، نسل جوان نگرشی تقریباً مثبت نسبت به آینده دین دارد. در حالی که، نسل بزرگسال نگرش منفی نسبت به آینده دین دارد. به عبارت دیگر، اگر بر مبنای پاسخ های پرسش مطلب فوق تشریح شود، می باید عنوان نمود که نسل بزرگسال آینده مذهب را تاریک می بیند در حالی که، نسل جوان آینده آن را را روشن می یابند.

    از جمله تفاسیری که می توان در این باب عنوان نمود، اینکه تفاوت در جامعه پذیری و میزان مذهبی بودن نسل ها است که موجب ایجاد چنین تفاوتی در نگرش ها به آینده دین شده است. به عبارت دیگر از آنجا که، نسل بزرگسال به لحاظ دینداری از رتبه بالاتری برخوردار است و نیز در وضعیتی کاملاً سنتی و مذهبی جامعه پذیر شده است، انتظار بیشتری از میزان مذهبی بودن افراد در جامعه حاضر دارد و به این دلیل که این انتظار چندان با واقعیت منطبق نیست، از این رو، نگاهی منفی به آینده مذهب در ایران دارد. در مقابل، از آنجا که نسل جوان در جامعه نوتر و با افکار متنوع تر جامعه پذیر گشته و خود نیز به لحاظ دینداری در میزان تقریباً پایینی قرار دارد، از این رو، انتظار او از آینده گرایش به دین چندان منفی نبوده و آینده آن را تقریباً روشن تلقی می کند. به عبارت دیگر، می توان دو مورد از عوامل اصلی ایجاد این تفاوت معنی دار در نگرش به آینده را به گونه جامعه پذیری نسل ها و میزان انطباق ایده و واقعیت آنها مرتبط نمود.

    6. تفاوت میانگین های دو نسل به لحاظ تلقی از مذهبی بودن افراد در آینده معنی دار نیست و این نشان از قرابت نگرشی در این زمینه دارد. اگرچه باید گفت هر دو نسل بر غیرمذهبی تر شدن افراد در آینده تأکید دارند، اما این تأکید تاحدودی در نسل بزرگسال بیشتر است و این میزان تفاوت آن چنان قوی نیست که موجب تفاوت معنی دار میان تلقی این دو از آینده شود.

    جمع بندی و نتیجه گیری

    این تحقیق به بررسی وضعیت شهروندان سنندجی به لحاظ دینداری و نگرش به آینده دین پرداخته و در این زمینه در مجموع می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    1. دینداری سنتی که متضمن پایبندی افراد به تمام ابعاد دینداری است، در بین هر دو نسل و به ویژه نسل جوان رو به سستی است و با توجه به شرایط ایجاد شده، پایبندی به برخی از ابعاد دینداری زیاد و به برخی دیگر کم می باشد.

    2. دینداری کلی در میان دو نسل با ترکیب تمام ابعاد و متغیرها بیشتر به سمت متوسط رو به بالا میل می کند، بطوری که میانگین دینداری دو نسل از 100 حدود 74 درصد است. در بعد اعتقادی که جنبه خصوصی تری دارد، نمره دینداری بالاست، پس باید گفت: در عرصه خصوصی و فردی همچنان که برگر بیان می کند، دین حضور پررنگی دارد و نمی توان گفت سکولاریسم اتفاق افتاده و یا در حال اتفاق افتادن است. برگر بر آن است که جهان معاصر، جهانی سکولار نیست، بلکه آکنده از احساسات مذهبی است. علت آن این است که، انسان ها عدم قطعیت در زندگی برایشان غیر قابل تحمل می باشد.

    3. نمرات دینداری نسل جوان در تکالیف و عبادت جمعی و فردی یا به عبارت دقیق تر، در بعد مناسکی پایین می باشد(کمتر از 50 درصد)، این در حالی است که، این بعد در میان نسل بزرگسال بسیار بیشتر است (بیش از 65 درصد) این وجه، یکی از غالب ترین وجوه تفاوت میان دو نسل در میزان دینداری بوده است.

    4. همچنین در رابطه با تلقی دو نسل از آینده مذهب نیز تفاوت معنی داری میان دو نسل وجود دارد. به عبارت دیگر، نسل جوان و نسل بزرگسال به لحاظ نگرش به آینده مذهب در ایران اتفاق نظر نداشته و ایده های متفاوتی دارند. میانگین های دو نسل نشان از آن دارد که، نسل جوان نگرشی تقریباً مثبت نسبت به آینده دین دارد، این در حالی است که، نسل بزرگسال نگرش منفی نسبت به آینده دین دارد.

    5. در مجموع، در رابطه با وضعیت دو نسل اگرچه می توان از تفاوت معنی دار میان نسل ها سخن گفت، اما بی تردید شدت تفاوت به آن حد نیست که بتوان از گسست دینی یا مذهبی یا حتی شکاف مذهبی سخن گفت. به عبارت دیگر، تفسیر دقیق تر یافته های فوق در رابطه با ارتباطات نسلی را می توان بهتر از هر واژه ای با اصطلاح «فاصله نسلی» بیان داشت. فاصله نسلی به تفاوت های تاحدی عمیق میان نسل ها در رابطه با مقولات مختلف اشاره دارد. فاصلة نسلی، معمولاً به تفاوت ارزش ها و هنجارهای خانواده و فرزندان اطلاق می شود. به بیان دیگر، فاصلة نسلی، به اختلافات مهم بین دو نسل در تجارب، ارزش ها و هنجارها و به طور کلی، به اختلاف و شکاف فرهنگی قابل توجه بین دو نسل گفته می شود. در مورد دینداری نیز در حالت کلی می توان به وضعیت فاصله نسلی اشاره نمود. اگرچه، جه بسا در مواردی مانند بُعد مناسکی و نگرش به آینده دین، نتوان با چنان دقتی از وضعیت فاصله نسلی سخن به میان آورد؛ چرا که شدت تفاوت در ایـن مقوله ها بیش از سایر نسل ها است. به نظر می رسد، اصطلاح «شکاف نسلی» برای این وضعیت، مناسب تر باشد. وضعیت دو نسل جوان و بزرگسال در شهر سنندج در مقوله دینداری به صورت کلی و در بعضی از ابعاد دینداری مانند اعتقادی و پیامدی به «فاصله نسلی» نزدیک بوده و در ابعاد دیگری مانند بعد مناسکی و نگرش به آینده دین به «شکاف نسلی» شبیه است.

     

    References: 
    • ـ آرون، ريمون، مراحل اساسي انديشه در جامعه‌شناسي، ترجمة باقر پرهام، تهران، نشر علمي فرهنگي، 1377.
    • ـ آزاد ارمكي، تقي و غفاري، غلامرضا، جامعه شناسي نسلي، تهران، پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي، 1383.
    • ـ انوري، حميدرضا، پژوهشي راجع به تقديرگرايي، پايان‌نامه دوره كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي، 1373.
    • ـ اينگلهارت، رونالد، تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي، ترجمة مريم وتر، تهران، كوير، 1373.
    • ـ اينگلهارت، رونالد، نوسازي، تغيير فرهنگي و دموكراسي، ترجمه يعقوب احمدي، تهران، كوير، 1389.
    • ـ برگر، پيتر، افول سكولاريزم: دين خيزش گر و سياست جهاني، ترجمه افشار اميري، تهران، پنگان، 1380.
    • ـ پترسون، مايكل، عقل و اعتقاد ديني؛ درآمدي بر فلسفه دين، احمد نراقي و ديگران، تهران، نشر طرح نو، 1383.
    • ـ پناهي، محمدحسين، «شكاف نسلي موجود در ايران و اثر تحصيلات بر آن»، علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي، ش 17، 1383،.
    • ـ توكلي، مهناز، بررسي نظام ارزش‌هاي دو نسل دختران (نسل انقلاب) و مادران؛ پايان نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه آزاد اسلامي.
    • ـ جوادي آملي، عبدالله، دين‌شناسي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1373.
    • ـ جوادي آملي، عبدالله، انتظار بشر از دين، قم، اسراء، چ پنجم، 1387.
    • ـ چيت سازقمي،گسست نسلي در ايران: افسانه يا واقعيت در كتاب گسست نسلي، به اهتمام علي اكبر عليخاني، تهران، پژوهشكده علوم انساني جهاد دانشگاهي، 1383.
    • ـ حبيب‌زاده خطبه‌سرا، رامين، بررسي انواع دينداري در بين دانشجويان، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، تهران: دانشگاه تربيت مدرس، 1384.
    • ـ ساروخاني، باقر، دايرة المعارف علوم اجتماعي، تهران، كيهان، 1370.
    • ـ سراج‌زاده، حسين و توكلي، م، بررسي عملياتي دينداري در پژوهش‌هاي اجتماعي، نامه پژوهش، ش20 و 21، 1380
    • ـ سگالين، مارتين، جامعه شناسي تاريخي خانواده، ترجمه حميد الياسي، تهران، مركز، 1370.
    • ـ شبستري، محمد، نقدي بر قرائت رسمي از دين، تهران، طرح نو، 1379.
    • ـ شجاعي زند، «مدلي براي سنجش دينداري در ايران»، جامعه شناسي ايران، دوره ششم، ش 1، 1384.
    • ـ صفايي‌نژاد، فتحيان، بررسي تأثير تغييرات اجتماعي ـ فرهنگي بر فاصله نسلي در شهر دهدشت، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان، 1382
    • ـ طالبان، م، بررسي تجربي دينداري نوجوانان، تهران، وزارت آموزش و پرورش، معاونت پرورشي، 1379.
    • ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، آموزش دين، قم، جهان آرا، 1368.
    • ـ ـــــ ، شيعه در اسلام، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، چ هشتم، 1360.
    • ـ عليخاني، علي‌اكبر، نگاهي به پديده گسست نسل‌ها، تهران، پژوهشكده علوم انساني جهاد دانشگاهي، 1383.
    • ـ عميد، حسن، فرهنگ عميد، تهران، اميركبير، چ هفتم، 1369.
    • ـ كاظمي، عباس و فرجي، مهدي، سنجه‌هاي دين داري در ايران، تهران، جامعه و فرهنگ، 1388.
    • ـ كوزر، لوئيس، زندگي و انديشة بزرگان جامعه‌شناسي، ترجمة محسن ثلاثي، تهران: نشر علمي، 1370.
    • ـ گنجي، محمد، تبيين وضعيت دينداري دانشجويان دانشگاه اصفهان، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان، 1383.
    • ـ محمدصادق، مهدي، سنجش دينداري جوانان و عوامل موثر بر آن (دانش‌آموزان سال سوم و پيش دانشگاهي شيراز)، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، 1379.
    • ـ مهدي‌زاده، سيدمحمد، «رهيافتي انتقادي به فرهنگ و جامعه نو»، رسانه، سال يازدهم، ش 1، بهار، 1379.
    • ـ يغمايي، محمدتقي، دينداري نوجوانان و عوامل موثر بر آن، پايان‌نامه دوره كارشناسي ارشد رشته جامعه‌شناسي، دانشگاه علامه طباطبايي، 1380.
    • ـ يوسفي، نريمان، شكاف بين نسل‌ها ـ بررسي نظري و تجربي، تهران، نشر پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي، 1383.
    • Diepstrutan, Isabelle and Ester, Peter et al, Talking about my generation, ego and alter images of generations in the Netherlands, Journal of Social Sciences,35,2, 1993.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی، یعقوب.(1388) وضعیت دینداری و نگرش به آینده دین در میان نسل‌ها مطالعه موردی شهر سنندج. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 1(1)، 17-44

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یعقوب احمدی."وضعیت دینداری و نگرش به آینده دین در میان نسل‌ها مطالعه موردی شهر سنندج". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 1، 1، 1388، 17-44

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی، یعقوب.(1388) 'وضعیت دینداری و نگرش به آینده دین در میان نسل‌ها مطالعه موردی شهر سنندج'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 1(1), pp. 17-44

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی، یعقوب. وضعیت دینداری و نگرش به آینده دین در میان نسل‌ها مطالعه موردی شهر سنندج. معرفت فرهنگی اجتماعی، 1, 1388؛ 1(1): 17-44