معرفت فرهنگی اجتماعی، سال هشتم، شماره اول، پیاپی 29، زمستان 1395، صفحات 47-66

    دین و خانواده؛ بررسی تفاوت نسلی در دینداری در بین خانواده‌های روحانی و غیرروحانی شهر قم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محسن نیازی / استاد جامعه‌شناسي دانشگاه كاشان / niazim@kashanu.ac.ir
    محسن شاطریان / دانشيار جغرافيايي انساني جمعيت‌شناسي دانشگاه کاشان
    ✍️ محمد امین پاک زمان قمی / دانشجوي دكتري بررسي مسائل اجتماعي ايران دانشگاه كاشان / pakzaman.amin@yahoo.com
    چکیده: 
    یکی از مسائل اساسی جوامع در حال گذار، مسئله تغییرات دینداری از بعد نسلی است. در تبیین این مسئله، بیشتر تحقیقات صرفاً مبتنی بر رویکردهای ساختاری و کلان می باشند. این تحقیق علاوه بر توجه به رویکرد کلان، با تأکید بر پدیده های خرد دامنه، مانند خانواده و از طریق مقایسه خانواده های روحانی و غیرروحانی، در پی بررسی سهم مؤلفه های دینی خانوادگی در تبیین تفاوت نسلی از حیث دینداری است. در این پژوهش، از روش پیمایش و تکنیک پرسش نامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. از میان کلیه خانواده های روحانی و غیرروحانی شهر قم، که دارای حداقل یک فرزند 18 تا 29 سال بودند، تعداد 390 نفر پدر و یک فرزند آن، به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. یافته ها نشان می دهد علاوه بر رابطه معنادار تفاوت نسلی با متغیرهای توافق دینی والدین و درک از اهمیت دینداری برای پدر و اجتماعی­کردن دینی، تفاوت نسلی از حیث دینداری در خانواده های روحانی، به طور معناداری کمتر از خانواده های غیرروحانی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Abstract: 
    Generational religious changes are among the fundamental issues in transitional societies. Explaining this issue, most research works are based solely on macro-structural approaches. In addition to studying the macro approaches, the present research emphasizes on the minor range phenomenon such as family, and through comparing clerical and non-clerical families, seeks to expound the role of family- religious components in explaining the generational difference in terms of religiosity. In this research, the survey method and questionnaire technique were used to collect data. From among all the clerical and non-clerical families in Qom, with at least one child between 18 to 29 years old, 390 fathers and one of their children were selected through multistage cluster sampling. The research findings show that, in addition to the significant relationship between generational difference and variables of parents’ religious compatibility, father’s knowledge of the importance of religion, and religious socialization, in clerical families, the generational difference in terms of religiosity is significantly lower than that of non- clerical families.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    مسئله تغييرات در حوزه دين و دينداري، همواره يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي محققان علوم اجتماعي بوده است. همراه با طرح موضوع گذار جامعه ايران از مرحله سنتي به مدرن و جريان نوسازي در ايران (آزاد ارمکي و ظهيري‌نيا، 1389؛ ساروخاني و صداقتي‌فرد، 1388؛ موحد و شوازي، 1385) و عرفي شدن و دنياگرايي ملازم با آن (آزاد ارمکي و زارع، 1387)، يکي از حوزه‌هاي مهم مطالعاتي در جامعه‌شناسي دين در ايران، مسئله تغييرات دينداري از بعد نسلي است. اين توجه، علاوه بر ضرورت‌هاي ايدئولوژيک و سياسي، که ناشي از وقوع انقلاب اسلامي و حاکميت نظام اسلامي در ايران مي‌باشد، نتيجه دلالت‌هاي کارکردي دين براي جامعه است.
    عموماً مقوله تفاوت نسلي، يکي از مصاديق و توابع گذار جوامع، از صورت سنتي به شکل مدرن تصور مي‌شود. در دو دهه اخير، در پي روند عام نوسازي جهاني، جامعة ايران با اجراي برنامه‌هاي توسعه‌ايي و طي فرايند نوسازي و در نتيجه، بهبود شاخص‌هايي چون گسترش شهرنشيني، صنعتي شدن، جواني جمعيت، افزايش سطح ارتباطات و وسايل ارتباط جمعي و توسعه نهادهاي اجتماعي جديد، مانند دانشگاه، با دگرگوني‌هايي در ساختارهاي اجتماعي و سياسي مواجه بوده است. در اين ميان، جوانان به دليل ويژگي‌هاي شخصيتي و منحصر به فرد خود، بيشتر در معرض فرايند‌هاي تغيير قرار مي‌گيرند و زودتر از نسل بزرگسال، دچار تغيير مي‌شوند. در اثر اين تجربه نسلي متفاوت، ارزش‌ها و نگرش‌ها و جهت‌گيري‌هاي متفاوتي را در مقايسه با نسل بزرگسال، نسبت به ابژه‌هاي مختلف کسب مي‌کنند.
    بر پايه تحليل‌هاي نظري، دينداري يکي از حوزه‌هاي اصلي است که در جوامع در حال گذار، دستخوش تغيير و دگرگوني مي‌شود. با توسعة نهادهاي مدرن در جوامع در حال توسعه، نه تنها نسبت نهاد دين با ساير نهادهاي اجتماعي دستخوش تحول مي‌شود، بلکه مجموعه آگاهي‌هاي همراه با نهادهاي مدرن سطح و شيوة دينداري افراد را نيز تغيير مي‌دهد (برگر و همكاران، 1387، ص 87-89). براين‌اساس، انتظار مي‌رود به لحاظ سطح دينداري، نوع و گرايشات ديني، بين دو نسل بزرگسال و جوان در اين جوامع، تفاوت وجود داشته باشد. بيشتر پژوهش‌هاي تجربي در ايران مؤيد اين ادعاست (طالبان و رفيعي بهابادي، 1389؛ رباني و صفايي‌نژاد، 1384؛ معيدفر، 1383).
    جامعه‌شناساني که در تبيين تغييرات فرهنگي و تفاوت‌هاي نسلي حاصل از آن، مسئله تغييرات و دگرگوني‌هاي اجتماعي و اقتصادي و يا به عبارت دقيق‌تر، فرايند نوسازي را در کانون توجه خود قرار مي‌دهند، نظرية تغيير اجتماعي را مطرح مي‌کنند. اينان با اتخاذ رويکرد کلان، بيشتر بر تفکيک و تمايز دو نوع جامعه سنتي و مدرن تأکيد مي‌ورزند (ر.ک: اينگلهارت، 1382؛ برگر و همكاران، 1387، ص 73).
    اگر بپذيريم که رويکرد نظم و تغيير و نظريه‌هاي مربوط به آنها، دو روي يک سکه‌اند و عدم شناخت يکي، مانع شناخت درست ديگري است، از نگاه جامعه‌شناسي نظم، مسئله چگونگي انتقال آموزه‌هاي ديني، از نسل والدين به فرزندان و مکانيسم بازتوليد فرهنگ ديني جامعه مطرح است؛ فرايندي که در تبيين تفاوت‌هاي نسلي در ايران، کمتر مورد توجه بوده است. اين دو رويکرد، آنجا به هم مي‌رسند که به زعم جامعه‌شناسان جوامع در حال گذار، يا جوامعي که تغييرات سريع اجتماعي را تجربه کرده‌اند، با مشکل چندگانگي ساختاري نهادي (ر.ك: چلبي، 1375) و يا به عبارت ديگر، با اختلال کارکردي نهادي مواجه شده، آژانس‌هاي جامعه‌پذيري در جهت متضاد عمل کرده و بازتوليد فرهنگ جامعه با مشکل مواجه مي‌شود.
    به هر حال، چون جامعه‌پذيري فرايندي است که نسل‌هاي مختلف يک جامعه را به يکديگر پيوند مي‌دهد، بي‌شک توافق گسترده‌‌اي دربارة اهميت منحصر به فرد «خانواده»، به عنوان يک آژانس اجتماعي، که بخش قابل توجهي از فرهنگ را به نسل‌هاي بعدي منتقل مي‌کند، وجود دارد (شرکات، 2003، ص 155؛ مايرز، 1996).
    همچنان که شرکات (2003) مي‌گويد: آژانس‌هاي جامعه‌پذيري زماني افراد را تحت تأثير قرار مي‌دهند که يک منبع ارتباطي با ارزش براي افراد محسوب شده و مورد اعتماد آنها باشند. در اين رابطه، کامراني (1389) در قسمتي از تحقيق خود، با اشاره به تحقيقات انجام شده در ايران نشان مي‌دهد که بيشترين ميزان احساس تعلق به گروه‌هاي نخستين و بيشترين ميزان اعتماد به گروه‌هاي نخستين، همگي مربوط به خانواده و اعضاي آن مي‌باشد. همچنين، به نظر شرکات ترتيب و نظم زمانمند تماس با آژانس‌هاي جامعه‌پذيري، بسيار مهم است. چه‌بسا که درون داده‌هاي اوليه والدين، با ايجاد سوگيري‌ها و علقه‌هاي مذهبي، در هدايت ارتباطات متقابل فرد با افراد و سازمان‌هاي ديگر، در مراحل بعدي زندگي مؤثر باشد (شرکات، 2003، ص 151).
    در ايران، مطالعات اندکي درباره رابطه خانواده و مؤلفه‌هاي خانودگي با جامعه‌پذيري ديني انجام گرفته است. با اين حال، در ساير کشورها مطالعات گسترده‌تري در اين باره انجام گرفته است که بر اين رابطه تأکيد دارند. داي و همكاران (2009)، در مطالعه خود نشان مي‌دهند که نزديکي و کيفيت روابط زناشويي و نيز کيفيت روابط ميان نوجوانان و والدين، به طور معناداري بر شدت عقايد و اعمال ديني نوجوانان مؤثر است. همچنين، نوجواناني که با هر دو والد بيولوژيک و ازدواج کرده خود، زندگي مي‌کنند 36 درصد بيشتر از نوجواناني که در خانواده تک والدي زندگي مي‌کنند، گرايش به عبادت و پرستش خدا دارند. بادر و دسموند (2006) نيز در تحقيقي نشان مي‌دهند که وقتي والدين پيام‌هاي سازگار و يکپارچه‌اي به فرزندان ارائه مي‌كنند. به عنوان مثال، به فرزندان مي‌گويند که دين مهم است و خود نيز حضور مکرر در کليسا دارند، فرايند انتقال ديني با احتمال بيشتري موفق خواهد بود، تا زمانيکه تناقضي در اين‌باره در حرف و عمل آنها وجود داشته باشد. فلور و همكاران (2001)، در مطالعه خود دو مدل رگرسيوني خطي سلسله‌مراتبي را به اجرا در آوردند. يک مدل، رفتارهاي ديني نوجوانان و مدل ديگر، اهميت دين براي آنها را پيش‌بيني مي‌کرد. متغيرهاي رفتارهاي ديني والدين و انتظار آنها براي مذهبي بودن فرزندانشان، بيشتر واريانس‌ها را در دو مدل تبيين مي‌کرد. توافق ديني والدين و صحبت کردن آنها در اين‌باره نيز به طور معنادار، در تبيين واريانس در هردو مدل مؤثر بود. نيلسن (1986)، در مقاله خود تأثير سه متغير ساختار فرقه‌اي، زمانه (اوضاع اجتماعي دهه 50 ميلادي و اکنون) و فرايندهاي خانوادگي (نقش جنسيت و ترتيب ولادت) را بر جامعه‌پذيري ديني مورد بررسي قرار مي‌دهد. نتايج تحقيق نشان مي‌دهد که برگشتگي از دين، در بين فرقه‌هاي ليبرال پروتستان، بيش از گروه‌هاي محافظه‌کار پروتستان رخ مي‌دهد. هانس برگر و براون (1984)، در تحقيق خود نشان مي‌دهند پاسخ‌گوياني که در دوران کودکي‌شان در خانه، تأکيد شديدي بر دين داشته‌اند، احتمال بيشتري دارد که در آينده زير چتر مذهبي دوران کودکي‌شان بمانند. درحالي‌که، کساني که تأکيد کمي را در اين رابطه گزارش کرده‌اند، به احتمال بيشتر از دين بر مي‌گردند.
    به هر حال، تأکيد بر اهميت خانواده در تبيين تفاوت‌هاي نسلي، با توجه به تغييرات ساختي و کارکردي آن در جوامع در حال گذار، به لحاظ نظري از دو جهت قابل تأمل است: يکي اينکه در جوامع در حال گذار، اجتماعات به درجات مختلف در معرض تغيير بوده‌اند. خانواده نيز در اجتماعات مختلف بايد به درجات مختلف در ساخت و کارکرد تغيير کرده باشد (سرايي، 1385). دوم و مهم‌تر اينکه، خانواده نهادي پايدار و پويا است که براي فائق آمدن بر مشکلات تطابق بيروني و يگانش دروني، از انعطاف‌پذيري برخوردار است (آزاد ارمکي و همكاران، 1379؛ سگالن، 1375، ص 96).
    بنابراين، مسئله کلي که اينجا مطرح است اينکه با توجه به تغييرات ساختاري کلان و تأثيرات دين زداينده آن در جامعه، آيا نهاد خانواده مي‌تواند با توجه به ويژگي‌ها و کارکردهايش، در تعديل وضعيت تغييرات دينداري از بعد نسلي و اجتماعي کردن ديني نسل جوان موفق باشد؟
    بدين‌منظور، اين تحقيق علاوه بر بررسي مؤلفه‌هاي ديني خانوادگي تأثيرگذار بر جانشيني بين نسلي دين، در پي مقايسه تفاوت نسلي از حيث دينداري در بين خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني نيز مي‌باشد تا از اين رهگذر، نقش ساختارهاي خانوادگي را نيز در اين زمينه مشخص نمايد.
    در مورد تفاوت خانواده‌هاي روحانيون و غيرروحانيون، اطلاعات اندکي در دسترس است. روحانيون به لحاظ ويژگي‌هاي شغلي و زيست اجتماعي خود، داراي ويژگي‌هاي اجتماعي و خانوادگي مشخصي هستند. اساساً هدف اصلي حوزه‌هاي علميه و نقش روحانيون به عنوان کنشگران اصلي اين ميدان، تفسير و تبليغ رسمي دين سنتي در بين افراد جامعه است (ميرزامحمدي و صحبت‌لو، 1386).
    پژوهش انجام شده توسط سراج‌زاده و محمدي (1390)، نشان مي‌دهد که روحانيون تأکيد خاصي بر معيارهاي سنتي دين (اهميت دادن به تمام ابعاد دينداري) دارند و تعريف و تلقي روحانيون از دينداري، يک تعريف جوهري يا ذاتي از دين است که با باور به موجودات متعال (خداوند و پيامبر و...) آغاز مي‌شود، و به مجموعه‌اي از عواطف، مناسک، سلوک و رفتار شرعي و اخلاقي مي‌انجامد. براين‌اساس، انتظار مي‌رود روحانيون به عنوان مدافعان سنت ديني، داراي نگرش منفي‌تري در مقايسه با افراد ديگر، نسبت به عرفي‌شدن در سطح فردي و اجتماعي داشته باشند. همين نگرش مي‌تواند در اهميت دادن آنان به دينداري فرزندانشان و اجتماعي‌کردن ديني آنها جلوه‌گر شود. سليمانيه (1390)، نيز نشان مي‌دهد که يکي از نکات بارز زندگي روزمره طلاب، «خانواده‌محور» بودن زندگي آنان و تراکم بالاي روابط خانوادگي آنان است. طلاب متأهل، به صورت ملموسي از اختصاص دادن زمان زياد و انرژي قابل ملاحظه براي توجه به فرزندان و تربيت آنان ياد مي‌کنند.
    بنابراين، اين پژوهش علاوه بر طرح اين سؤال اصلي و انضمامي که «آيا وضعيت تفاوت نسلي از حيث دينداري در خانواده‌هاي روحاني، متفاوت از خانواده‌هاي غيرروحاني است؟»، در پي پاسخ به اين سؤال مي‌باشد که «چه مؤلفه‌هاي ديني خانوادگي، با تفاوت نسلي از حيث دينداري رابطه دارند؟».
    زمينه و چارچوب نظري
    با توجه به اهداف تحقيق، براي تبيين موضوع از رويکردهاي خرد و کلان، به صورت توأمان استفاده شده است. براي تبيين تفاوت نسلي و تغييرات دينداري از بعد نسلي، از نظريه مانهايم و برگر و براي تبيين نقش خانواده در تعديل اين وضعيت، از نظريه گودنو استفاده شده است.
    مانهايم: نسل تاريخي
    به نظر مانهايم، پديده شکاف نسلي عمدتاً در پي دوراني از تغييرات فرهنگي سريع ايجاد مي‌شود. در چنين دوراني، دسته‌هاي نسبتاً بزرگي از افراد به عنوان عاملان تغيير اجتماعي تند، با تفسيرهاي سنتي، به چالش برخاسته و تفسيرهاي جايگزين را مطرح مي‌سازند. اعضاي اين دسته‌ها، هم در برابر نسل‌هاي پيشين و ميراث‌هاي فرهنگي، هنجاري عرضه شده از سوي آنان و هم در برابر اعضايي از نسل خودشان، که خود را وامدار نسل پيشين مي‌دانند، مي‌ايستند. بنابراين، بر اساس نظر مانهايم، تغيير اجتماعي رخ داده در بخش مهمي از نسل جوان‌تر، موجب امتناع، مخالفت و تغيير ميراث فرهنگي ايجاد شده از نسل‌هاي کهن‌تر و پذيرفته شده از سوي بسياري از معاصران آنان مي‌شود (معيدفر، 1383).
    مانهايم، سهمي مهم در برجسته ساختن و نظام يافته كردن اين ايده داشت كه هر نسل، مهر خاص حوادث اجتماعي سياسي دوره اصلي شكل‌گيري (جواني) خود را بر پيشاني دارد؛ حوادثي كه طي اين دوره تجربه مي‌شوند، نفوذي قاطع و تعيين‌كننده در تمايز ايدئولوژيك و در تعيين ساختار ذهني، فرهنگ و رفتار بعدي اعضاي يك نسل خواهد داشت (توكل و قاضي‌نژاد، 1385). براين‌اساس، تجربيات منحصر به فرد نسلي و هويت‌هاي برآمده از آن در هر جامعه، گرايشات فرهنگي هر نسل را شكل مي‌دهد.
    پيتر برگر: دنيوي شدن و و ضد دنيوي‌شدن
    امروزه نظريات برگر، پيرامون نظريه اجتماعي و جامعه‌شناسي شناخت و دين، و به طور خاص، ايده «سکولاريزاسيون در دنياي مدرن» دور مي‌زند. در واقع، جامعه‌شناسي دين او تلاشي است براي تبيين دين در عصر مدرنيته. برگر بر اساس يک مفروضه انسان‌شناختي معتقد است: «معناجويي» مختص موجود انساني است و بر اين نکته تأکيد مي‌کند که دين بستري براي معنابخشي به حيات جمعي است و بالاتر از آن، به شيوه‌اي مقدس، به انسان در تفسير جهان و جايگاه خويش در آن ياري مي‌رساند. به بيان ديگر، از نظر برگر، انسان مجبور است نظم معناداري بر واقعيت تحميل کند. در همين جاست که انسان در پي «سايبان امني» است که او را از آشوب و بي‌نظمي نجات دهد. دين «سايباني» (يا چتري دامن گستر) از نمادهاست که براي يکپارچه کردن بخش‌هاي مختلف جامعه و نيز تجربيات مختلف افراد انساني عرضه شده است (برگر و همكاران، 1387، ص 73).
    از نظر برگر، اين کارکرد دين در جوامع سنتي است. اما با تقسيم کار گسترده در جوامع جديد و تخصصي‌شدن امور و به وجود آمدن نهادها و ساختارهاي اجتماعي جديد، زيست ‌جهان‌هاي متعددي در جامعه شکل مي‌گيرد. با چندگانه شدن زيست جهان‌هاي اجتماعي، وظيفة قديمي دين، يعني ايجاد چتري فراگير از نهادها، براي يکپارچگي با معناي جامعه، به طور جدي مورد تهديد قرار مي‌گيرد. از اين پس، بخش‌هاي گوناگون زندگي اجتماعي، تحت ادارة معاني و نظام‌هاي معنايي کاملاً ناسازگار در مي‌آيند. براي سنت‌هاي ديني و نهادهاي نماينده آنها، نه تنها يکپارچه‌سازي اين کثرت جهان‌هاي زيست اجتماعي، در قالب جهان‌بيني واحد و جامع ديني، بيش از پيش به طور جدي دشوار مي‌شود، بلکه حتي اصولاً مقبوليت تعاريف ديني از واقعيت، از درون، يعني درون آگاهي شخصي فرد، زير سؤال مي‌رود.
    تا زمانيكه نهادهاي ديني عملاً دربر گيرنده ِتمامي بخش‌هاي با معناي تجربه زندگي اجتماعي فرد بودند، اين تجربه، کلاً در خدمت تأييد موجه بودن نمادهاي ديني بود. به بيان ساده‌تر، فرد تقريباً با هر کس در زندگي روزمره خود روبه‌رو مي‌شد، نمادهاي فراگير يکساني را تصديق مي‌کرد و با اين کار خود، بر اعتبار اين نمادها صحه مي‌گذاشت. در وضعيت حاکي از وجود چندگانگي، اين عمل ديگر بي‌معناست. به موازات رشد تدريجي چندگانگي، فرد به ناگزير با ديگراني مربوط مي‌شود که به باورهاي او اعتقادي ندارند و معاني، ارزش‌ها و اعتقادات متفاوت و گاه، متضادي بر زندگيشان حاکم‌اند. در نتيجه، جدا از ساير عوامل مؤثر در اين راستا، چندگانگي نيز تأثيري دين زداينده دارد؛ يعني چندگانه شدن تسلط دين بر جامعه و فرد را سست مي‌کند (همان، ص 87).
    اما بعدها برگر، در ادامه مطالعات و مشاهدات خود، به نقد نظريه سکولار شدن مي‌پردازد. به نظر او، مدرن شدن عوارض سکولار کننده‌اي به همراه داشته، ولي جنبش‌هاي نيرومند ضدسکولاري را هم برانگيخته است. همچنين، به زعم او سکولار شدن جامعه، لزوماً به سکولار شدن فرد نمي‌انجامد (برگر، 1383، ص 44). برگر، امتناع و سازگاري را دو استراتژي مي‌داند که در برابر اجتماعات مذهبي در جهاني که سکولار تصور مي‌شود، وجود دارد: برخي مدرن بودن را دشمني دانسته‌اند که به هر طريق ممکن، بايد با آن مبارزه کرد. بعکس، برخي ديگر مدرن بودن را جهان‌بيني شکست‌ناپذيري يافته‌اند که باورها و مناسک ديني بايد خود را با آن سازگار کنند. به نظر برگر، نگاهي به دين در صحنه بين‌المللي نشان مي‌دهد که تقريباً همه‌جا جنبش‌هاي ديني محافظه‌کار و ارتدکس در حال سر برآوردن هستند (همان، ص 45 و47). وجود اين جنبش‌هاي ديني محافظه کار، اين نظر را که مدرن شدن به طور غيرقابل اجتنابي به سکولار شدن مي‌انجامد، رد مي‌کند. برگر در تبيين اين وضعيت معتقد است: مدرن بودن پايه‌هاي يقين را سست مي‌کند و شک حالتي است که بسياري از مردم تاب تحمل آن را ندارند. هر جنبشي که وعده ايجاد يا تجديد يقين را بدهد، بازار آماده‌اي در اختيار خواهد داشت (همان، ص 48).
    بنابراين، علي‌رغم اينکه برگر يک رابطه عام ميان تکثرگرايي و سکولاريزاسيون در نظر نمي‌گيرد، با اين همه کماکان بر نقش تکثرگرايي در سکولاريزاسيون افراد، هرچند با تعديلي در آن تأکيد مي‌کند، زيرا معتقد است که مدرنيزاسيون، جوامعي بس نامتجانس و جهش ميان فرهنگي بزرگي پديدآورده است که دو عاملي هستند که در جهت تکثرگرايي‌اند و نه استقرار انحصارات مذهبي.
    گودنو: توافق بين نسلي
    به نظر گودنو، والدين اهداف مختلفي مانند دستيابي به تحصيلات، کسب ويژگي‌هاي شخصيتي و ارزش‌هاي ديني و اجتماعي خاص، براي فرزندانشان در نظر مي‌گيرند. يک موضوع عمل‌گرايانه براي والدين در اين رابطه، اين است که مؤثرترين استراتژي‌ها را براي توانا ساختن فرزندانشان براي دستيابي به اين اهداف تشخيص دهند. گودنو (1992)، يک مدل دو مرحله‌اي براي توصيفِ فرايندِ پذيرش و طرد اعتقادات و ارزش‌هاي والدين توسط فرزندان مطرح مي‌کند. گودنو معتقد است فرزندان: 1. پيش از پذيرش و طرد اعتقادات والدين بايد که در وهلة اول، درک درستي از اعتقادات والدين‌شان پيدا کنند؛ 2. صحت ادراک فرزندان و پذيرش اعتقادات والدين، تحت تأثير عامل‌هاي متفاوتي خواهد بود. 3. فقدان توافق والدين- فرزندان، ممکن است ناشي از ادراک غلط يا ردِ ادراک صحيح باشد. بر اساس نظر گودنو، صحتِ ادراک فرزندان از اعتقادات والدين، اساساً تحت تأثير وضعيت‌هايي است که فرزندان اين ارزش‌ها و اعتقادات را کسب مي‌کنند. براي نمونه، وضوح، صراحت و يا فراواني پيام والدين (گودنو، 1992، ص 296).
    براي فهم اينکه چگونه فرزندان ادراک صحيحي از اعتقادات والدين‌شان پيدا مي‌کنند، بايد در پي شناسايي وضعيت‌هايي بود که بر ويژگي‌هاي پيام تأثير مي‌گذارد. براي مثال، وضوح پيام ممکن است با ميزاني که والدين به طور مشخص، گويا و مستقيم اعتقاداتشان را بيان مي‌کنند، مرتبط باشد. گويايي و مشخص بودن پيام والدين، ممکن است تابعي از تعداد شيوه‌هاي متفاوتي باشد که والدين ارزش‌ها يا اعتقاداتشان را به فرزندان منتقل مي‌کنند (اکاگاکي و همكاران، 1999).
    گودنو و گروسک (1994) و گودنو(1992)، ادعا مي‌کند که پذيرش اعتقادات والدين با عواملي چون: 1. ادراک فرزندان از تناسب پيام؛ 2. انگيزش فرزندان براي همنوايي با اعتقادات والدين؛ 3. فهم فرزندان از ميزاني که والدين مي‌خواهند فرزندان در ارزش‌هايشان با آنها سهيم باشند، مرتبط است. مناسب بودن و به جا بودن پيام‌هاي (ارزش‌ها) والدين، از نظر فرزندان اثر مستقيم بر جامعه‌پذيري آنان دارد.
    اما براي ارائه پاسخي نظري به پرسش‌هاي تحقيق و سپس، آزمون تجربي آن، لازم است با بررسي شرايط اجتماعي و خانوادگي جمعيت مورد مطالعه و انطباق آن با نظريات مطرح شده، دلالت‌هايي را براي توضيح تفاوت و توافق نسلي از حيث دينداري در جمعيت مورد بررسي به دست آوريم. ازآنجاکه جامعه ايران، با اجراي برنامه‌هاي توسعه‌اي و طي‌کردن روند نوسازي و در نتيجه، بهبود شاخص‌هايي چون افزايش سطح ارتباطات و وسايل ارتباط جمعي و توسعه نهادهاي اجتماعي جديد، مانند دانشگاه (با محتواي سکولار و اومانيستي)، با دگرگوني‌هايي در ساختارهاي اجتماعي و سياسي مواجه بوده است و همچنين، ازآنجاکه جوانان بنا به الزامات زندگي فردي و اجتماعي، زودتر و بيشتر در معرض فرايندهاي تغيير و زندگي در زيست جهان‌هاي متکثر قرار مي‌گيرند، طبق نظر مانهايم و برگر، فرض ما اين است که دينداري فرزندان به طور کل، کمتر از دينداري پدران باشد. اما ازآنجاکه برگر، يک رابطه عام و خطي را بين تکثرگرايي و عرفي‌شدن در نظر نمي‌گيرد، با توجه به ارزش‌هاي مسلط بر زيست اجتماعي روحانيون، انتظار مي‌رود روحانيون، به عنوان مدافعان سنت ديني، نگرش منفي‌تري نسبت به عرفي شدن در سطح فردي و اجتماعي، در مقايسه با غير روحانيون داشته باشند. همين نگرش منفي مي‌تواند در اهميت دادن آنها به دينداري فرزندان‌شان و جامعه‌پذيري ديني آنها جلوه‌گر شود. بنابراين، طبق نظر گودنو، انتظار مي‌رود هم دينداري فرزندان روحاني، بيشتر از غيرروحاني باشد و هم تفاوت نسلي در خانواده‌هاي روحاني کمتر باشد. دلالت‌هاي نظري براي اجتماعي‌کردن ديني، ادراک فرزندان از اهميت دينداري براي پدر و توافق ديني والدين، به عنوان مؤلفه‌هاي ديني خانوادگي که به نظر مي‌رسد موجب انتقال دينداري پدران به فرزندان شود، از نظريه گودنو اخذ گرديد.
    فرضيات تحقيق
    فرضيه 1: بين دينداري دو نسل فرزندان و پدران تفاوت وجود دارد. انتظار مي‌رود دينداري فرزندان کمتر از پدران باشد.
    فرضيه 2: بين دينداري فرزندان خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني تفاوت وجود دارد؛ انتظار مي‌رود دينداري فرزندان روحاني، بيشتر از فرزندان غيرروحاني باشد.
    فرضيه 3: تفاوت نسلي از حيث دينداري در خانواده‌هاي روحاني، کمتر از خانواده‌هاي غيرروحاني است.
    فرضيه 4: بين اجتماعي‌کردن ديني و تفاوت نسلي از حيث دينداري رابطه وجود دارد. انتظار مي‌رود هر چه اجتماعي کردن ديني بيشتر باشد، تفاوت نسلي کمتر باشد.
    فرضيه 5: بين توافق ديني والدين و تفاوت نسلي از حيث دينداري، رابطه وجود دارد. انتظار مي‌رود هرچه توافق ديني والدين بيشتر باشد، تفاوت نسلي کمتر باشد.
    فرضيه 6: بين اهميت دينداري براي پدر و تفاوت نسلي از حيث دينداري، رابطه وجود دارد. انتظار مي‌رود هر چه فرزندان دينداريشان را براي پدر با اهميت‌تر درک کنند، تفاوت نسلي کمتر باشد.
    روش پژوهش
    از‌آنجايي‌که اين تحقيق، صبغه نظريه آزمايي دارد، کارآمدترين روش براي انجام اين تحقيق، روش پيمايشي است. تشخيص ميزان دينداري، به روش پيمايش و با استفاده از ابزار پرسش‌نامه، به عنوان يک شيوه رايج، امکان سنجش «ابعاد» و «آثار و نشانه‌هاي» دينداري را فراهم مي‌آورد (شجاعي‌زند، 1384).
    جمعيت اين تحقيق را کليه خانواده‌هاي ساکن در شهر قم اعم از روحاني و غيرروحاني تشکيل مي‌دهند. مرکز آمار ايران، پس از سرشماري سال 90، تعداد کل خانواده‌هاي شهر قم را 299752 خانوار گزارش کرده است که همين تعداد مبناي نمونه‌گيري قرار گرفت. ازآنجايي‌که جامعه آماري اين تحقيق، در سطح شهر قم پراکنده بودند، در اين تحقيق بنا به ضرورت از نمونه‌گيري خوشه‌اي چندمرحله‌اي استفاده شده است. بر اساس فرمول کوکران، تعداد نمونه آماري اين تحقيق 384، خانوار تعيين شد، ولي در نهايت با توجه به ريزش احتمالي نمونه، تعداد 390 خانوار به عنوان حجم نمونه تعيين شدند. از اين تعداد، 130 خانواده روحاني و 260 خانواده غيرروحاني در نمونه تحقيق قرار داشتند.
    ابزار پژوهش
    براي جمع‌آوري داده‌ها از ابزار پرسش‌نامه استفاده شد. دو پرسش‌نامه طراحي گرديد: يکي براي فرزندان (18 تا 29 سال) خانواده و يکي براي پدران خانواده. در پرسش‌نامه فرزندان، سنجه‌هاي مربوط به دينداري و ادراک از اهميت دينداري براي پدر و در پرسش‌نامه پدران نيز سنجه‌هاي مربوط به دينداري، اجتماعي كردن ديني و توافق ديني والدين قرار داشت.
    تعريف نظري و عملياتي مفاهيم پژوهش
    دينداري به بيان کلي، يعني داشتن اهتمام ديني به نحوي که نگرش، گرايش و کنش فرد را متأثر مي‌سازد (شجاعي‌زند، 1384). دينداري، اساساً يک مفهوم چند بعدي است که در اين تحقيق، بنا به مدل سنجش داراي چهار بعد است:
    بعد اعتقادي: بر اساس آموزه‌هاي اسلامي، «عقيده» محتواي نظري يک آيين است که ناظر به موضوعات بنيادين هستي‌شناختي و مسائل غايي حيات است.
    بعد عبادي: منظور از «عباديات»، کليه رفتار و آدابي است که فرد در مقام پرستش، نسبت به معبود خويش به انجام مي‌رساند. عبادت، مي‌تواند به صورت فردي يا جمعي اجرا شود.
    بعد اخلاقي: نواصي و نواهي ديني، مربوط به حوزه نيکويي‌شناسي را «اخلاق» مي‌گويند و آن به داشتنِ تعامل پسنديده با ديگران مربوط مي‌شود (همان، ص 59).
    بعد شرعي: «شريعت»، مجموعه دستورات و اوامر صريح و غير‌صريح (مستنبط) ديني است که در اسلام، «فقه» خوانده مي‌شود. شرعيات مقرراتي است حداقلي که نحوه زندگي در دنيا و تعامل با خود، طبيعت و ديگران را تعيين مي‌کند. لذا «متشرع بودن» بر حسب ميزان اهتمام و پيروي فرد از اين دستورات سنجيده مي‌شود (همان، ص 60). دينداري در اين تحقيق، به وسيلۀ سنجه‌اي اندازه‌گيري مي‌شود که بر پايۀ مدل سنجش دينداري شجاعي‌زند ساخته شده است. در اين مدل، چهار بعد اعتقادي، اخلاقي، شرعي و عبادي مورد سنجش قرار گرفته‌اند. هر پاسخ‌گو، نظر خود را درباره هر گويه روي يک طيف شش قسمتي از کاملاً مخالفم (0) تا کاملاً موافقم (5) نشان مي‌دهد.
    تفاوت نسلي از حيث دينداري، از طريق محاسبه تفاوت دينداري فرزندان و والدين به دست مي‌آيد. تفاوت نسلي، به معني وجود تفاوت‌هاي دانشي، گرايشي و رفتاري ما بين دو نسل با وجود پيوستگي‌هاي كلان، متأثر از ساختارهاي اجتماعي فرهنگي و تاريخي است (آزادارمكي و غفاري، 1383، ص 17). براين‌اساس، تفاوت نسلي از حيث دينداري به تفاوت‌هاي دانشي و گرايشي و رفتاري از حيث دينداري ميان دو نسل اشاره دارد. محاسبه اين متغير، بدين‌صورت است که قدر مطلقِ تفاضلِ نمره پدران و فرزندان را در هر گويه، مربوط به سنجه دينداري محاسبه کرده، سپس ميانگين اين قدر مطلق‌ها را محاسبه مي‌کنيم. عدد به دست آمده، به معناي اندازه تفاوت نسلي از حيث دينداري در هر خانواده است.
    اجتماعي‌كردن ديني، فرايندي است که طي آن ارزش‌ها و باورهاي ديني يک نسل به نسل بعدي انتقال مي‌يابد. در اين تحقيق، سه بعد براي اجتماعي‌كردن ديني مشخص شده است: نظارت ديني خانوادگي، اهداف والدين و استراتژي‌هاي جامعه‌پذيري (اکاگاکي و همكاران، 1999). نظارت ديني خانوادگي عبارت است از: ميزاني که والدين احساس مي‌کنند که فرزندان بايد از دستورات و راهنمايي‌هاي آنان، در مورد اعتقادات و موضوعات ديني پيروي کنند (هوگ و همكاران، 1978). اهداف والدين عبارت است از: ميزاني که والدين مي‌خواهند فرزندانشان اعتقادات آنها در مورد دين را بپذيرند (اکاگاکي و همكاران، 1999). استراتژي‌هاي جامعه‌پذيري عبارت است از: اعمال و روش‌هايي که والدين براي تعليم و تربيت ديني فرزندانشان به کار مي‌گيرند. اين روش‌ها، به مستقيم و غيرمستقيم تقسيم مي‌شوند. روش‌هاي مستقيم، شامل توضيح دادن و شرح دادن است و روش‌هاي غير‌مستقيم، شامل تشويق کردن و حمايت کردن است (همان). در مجموع، براي سنجش متغير اجتماعي کردن ديني، از چهارده گويه محقق ساخته استفاده شد. پدران نظر خود را درباره هرگويه، روي يک طيف شش قسمتي از کاملاً مخالفم (0) تا کاملاً موافقم (5) ارائه دادند.
    توافق ديني والدين، به معني توافق والدين بر سر ارزش‌ها، اعتقادات و مناسک ديني است (يوسفي، 1383، ص 148). اين متغير، توسط سنجه محقق ساخته با 5 گويه عملياتي و اندازه‌گيري شد. پدران نظر خود را دربارة هرگويه روي يک طيف پنج قسمتي از اصلاً (0) تا خيلي زياد (4) مشخص کردند.
    ادراک از اهميت دينداري براي پدر، به اين معني است که فرزندان تا چه حد درک کرده‌اند که اعتقادات و اعمال ديني آنان، براي پدرانشان مهم است (اکاگاکي و همكاران، 1999). اين متغير، توسط سنجه محقق ساخته، با 4 گويه، اندازه‌گيري شد. فرزندان نظر خود را درباره هر گويه، روي يک طيف شش قسمتي از کاملاً مخالفم (0) تا کاملاً موافقم (5) مشخص کردند.
    اعتبار و پايايي
    براي افزايش اعتبار سنجه‌هاي تحقيق، از روش اعتبار محتوا استفاده شد؛ به اين معنا که شاخص‌هاي ساخته شده براي متغيرهاي پژوهش، مورد مطالعه و بررسي و اظهار نظر استادان و پژوهشگران مرتبط با موضوع قرار گرفت و نظرات اصلاحي آنان اعمال گرديد. براي افزايش پايايي نيز سعي شد با جمله‌بندي دقيق سؤالات و آموزش پرسش‌گران، از ابهام سؤالات براي پاسخگويان کاسته شود. در نهايت، براي آزمون پايايي ضريب آلفاي کرونباخ محاسبه شد.
    جدول 1. محاسبه ضريب آلفاي کرونباخ براي متغيرهاي تحقيق
    سنجه    تعداد گويه    ميزان آلفا
    دينداري    29    88/0
    اجتماعي‌کردن ديني    14    79/0
    توافق ديني والدين    5    71/0
    ادراک از اهميت دينداري براي پدر    4    73/0
    يافته‌هاي تحقيق
    ويژگي‌هاي جمعيت نمونه
    در نمونه مورد مطالعه، ميانگين سن پدران برابر با 08/52 و ميانگين سن فرزندان برابر با 48/22 بوده است. همچنين، از ميان فرزندان، 7/48 آنها دختر و 3/51 درصد آنها پسر بوده‌اند. در ارتباط با وضعيت تأهل پدران، 9/96 درصد متأهل، 6/2 درصد بي‌همسر به دليل فوت و 5/0 درصد، بي‌همسر به دليل طلاق بوده‌اند. در ارتباط با وضعيت تأهل فرزندان، 5/78 درصد مجرد، 5/20 درصد متأهل و 1 درصد بي‌همسر به دليل طلاق بوده‌اند.
    يافته‌هاي توصيفي متغيرهاي اصلي
    يافته‌هاي توصيفي در خصوص متغيرهاي مستقل تحقيق، حاکي از اين است که فرايند اجتماعي‌کردن ديني و توافق ديني والدين، که توسط پدران گزارش شده است، به طور متوسط در خانواده‌هاي روحاني بيشتر از خانواده‌هاي غيرروحاني است. گرچه اين تفاوت اندک است. مقدار ميانگين متغير اجتماعي کردن ديني، براي خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني به ترتيب، برابر با 48/73 و 91/72 و مقدار ميانگين متغير توافق ديني والدين براي اين خانواده‌ها به ترتيب، برابر با 25/80 و 80 مي‌باشد. همچنين، فرزندان در خانواده‌هاي روحاني، به طور متوسط در مقايسه با فرزندان در خانواده‌هاي غيرروحاني، اهميت ديندار بودنشان را براي پدرانشان بيشتر درک کرده‌اند. مقدار ميانگين براي خانواده‌هاي روحاني و غير‌روحاني به ترتيب، برابر با 19/74 و 28/69 مي‌باشد.
    جدول 2. آماره‌هاي توصيفي متغييرهاي مستقل تحقيق به صورت کل و به تفکيک خانواده
    متغير    روحاني    غيرروحاني    کل
        ميانگين    انحراف معيار    ميانگين    انحراف معيار    ميانگين    انحراف معيار
    اجتماعي کردن ديني    48/73    72/8    91/72    54/9    11/73    27/9
    توافق ديني والدين    25/80    52/2    85/79    07/3    80    89/2
    ادراک از اهميت دينداري براي پدر    19/74    28/3    28/69    34/3    85/70    33/3
    اما در خصوص متغيرهاي وابسته، يافته‌هاي توصيفي نشان مي‌دهد که ميزان دينداري فرزندان، با ميانگين 47/79 به طور متوسط کمتر از ميزان دينداري پدران، با ميانگين71/84 مي‌باشد. همچنين، يافته‌ها حاکي از اين است که فرزندان در خانواده‌هاي روحاني، به طور متوسط از فرزندان در خانواده‌هاي غيرروحاني ديندارترند. بررسي وضعيت تفاوت نسلي بين دو خانواده نيز نشان مي‌دهد که تفاوت نسلي در خانواده‌هاي روحاني، با ميانگين95/12 در مقايسه با خانواده‌هاي غيرروحاني، با ميانگين 19/16 به طور متوسط کمتر است. معنا‌داري يا عدم معناداري اين تفاوت‌ها را يافته‌هاي استنباطي مشخص خواهد نمود.
    جدول 3. آماره‌هاي توصيفي متغييرهاي وابسته تحقيق به صورت کل و به تفکيک خانواده
    متغير    روحاني    غيرروحاني    کل
        ميانگين    انحراف معيار    ميانگين    انحراف معيار    ميانگين    انحراف معيار
    دينداري فرزند    21/83    84/7    60/77    98/9    47/79    69/9
    دينداري پدر    67/87    45/6    23/83    07/9    71/84    54/8
    تفاوت نسلي    95/12    60/6    19/16    77/7    11/15    55/7
    يافته‌هاي استنباطي (آزمون فرضيات)
    يافته‌هاي استنباطي مرتبط با فرضيات مقايسه‌اي در جدول 4 ارائه شده است. براي مقايسه دينداري فرزندان و والدين و تعيين معني‌داري تفاوت مشاهده شده از آزمون t وابسته استفاده شده است. با توجه به مقدار به دست آمده براي اين آزمون (99/9t=)، و نيز سطح معناداري آن (01/0>P) مي‌توان گفت: تفاوت مشاهده شده از حيث دينداري، بين پدران و فرزندان به لحاظ آماري معنادار است. بنابراين، فرضيه اول تأييد گرديد. براي آزمون فرضيه دوم و مقايسه دينداري فرزندان در خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني، از آزمون t مستقل استفاده شده است. مقدار به دست آمده براي اين آزمون (59/5- t=) و نيز سطح معناداري آن (01/0>P)، حاکي از معنادار بودن تفاوت مشاهده شده، ميان دينداري فرزندان خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني است. شاخص اتا 275/0 نيز نشان مي‌دهد که تفاوت مشاهده شده از حيث دينداري، با نوع خانواده رابطه دارد. بنابراين، فرضيه دوم تحقيق نيز تأييد گرديد. براي آزمون فرضيه سوم، از آزمون t مستقل استفاده شده است. مقدار به دست آمده براي اين آزمون (07/4- t=) و نيز سطح معناداري آن (01/0>P)، حاکي از اين است که به طور معنادار تفاوت نسلي در خانواده‌هاي روحاني، کمتر از خانواده‌هاي غيرروحاني است. شاخص اتا 210/0 نيز نشان مي‌دهد كه تفاوت مشاهده شده ميان دو خانواده از حيث تفاوت نسلي، با نوع خانواده رابطه دارد.
    جدول 4. آزمون فرضيات مقايسه‌اي تحقيق
    فرضيات مقايسه‌اي    t    eta    df    sig
    (1) مقايسه دينداري فرزندان و والدين    99/9    ----    389    001/0
    (2) مقايسه دينداري فرزندان در خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني    59/5-    275/0    388    001/0
    (3) مقايسه تفاوت نسلي در خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني    07/4    210/0    388    001/0
    يافته‌هاي استنباطي مربوط به فرضيات رابطه‌اي تحقيق، در جدول 4 گزارش شده است. مقدار ضريب همبستگي پيرسون و سطح معني‌داري به دست آمده نشان مي‌دهد که بين اجتماعي کردن ديني و تفاوت نسلي و نيز بين توافق ديني والدين و تفاوت نسلي، از حيث دينداري رابطه معناداري وجود دارد. بنابراين، فرضيات 4 و 5 تحقيق نيز تأييد گرديد. اما نتايج براي رابطه بين اهميت دينداري براي پدر و تفاوت نسلي نشان مي‌دهد که اين رابطه، به‌طورکلي و براي خانواده‌هاي غيرروحاني معنادار است، ولي براي خانواده‌هاي روحاني، با توجه به سطح معناداري آن معنادار نيست. بنابراين، فرضيه 6 به گونه جزيي تأييد گرديد. تفاوت نسلي قوي‌ترين رابطه را در خانواده‌هاي روحاني، با توافق ديني والدين و در خانواده‌هاي غير‌روحاني، با اهميت دينداري براي پدر دارد. جهت رابطه نيز نشان مي‌دهد جهت تغييرات دو متغيير، مخالف يکديگر مي‌باشد.
    جدول 5. آزمون فرضيات رابطه‌اي تحقيق به صورت کلي و به تفکيک خانواده
    فرضيات رابطه‌اي    روحاني    غيرروحاني    کل
        R    sig    R    sig    R    sig
    (4) اجتماعي‌کردن ديني و تفاوت نسلي    **286/0-    001/0    **202/0-    001/0    **225/0-    000/0
    (5) توافق ديني والدين و تفاوت نسلي    **380/0-    000/0    **230/0-    000/0    **266/0-    000/0
    (6) ادراک از اهميت دينداري براي پدر و تفاوت نسلي    087/0    324/0    **234/0-    000/0    **164/0-    001/0
    مدل رگرسيوني تفاوت نسلي بر اساس متغيرهاي پيش‌بين
    با توجه به وجود همبستگي معني‌دار ميان متغيرهاي مستقل تحقيق و تفاوت نسلي از حيث دينداري، براي تعيين سهم هر يک از متغيرهاي مستقل در تببين تغييرات تفاوت نسلي، به تفکيک خانواده، از مدل رگرسيوني گام به گام استفاده شده است. اجراي مدل رگرسيوني، در خانواده‌هاي روحاني نشان مي‌دهد که تنها متغير توافق ديني والدين، سهم معنا‌داري در تبيين تغييرات تفاوت نسلي را در اين خانواده‌ها دارد. اثر توافق ديني والدين، بر تفاوت نسلي 380/0- است. ضريب تعيين به دست آمده نشان مي‌دهد که اين متغير 138/0، تغييرات تفاوت نسلي در اين خانواده‌ها را تبيين مي‌کند. با توجه به مقدار F و سطح معنا‌داري آن، مي‌توان گفت: مدل توانايي پيش‌بيني و تبيين واريانس تفاوت نسلي را دارد.
    جدول 6. مدل پيش‌بيني تفاوت نسلي از حيث دينداري بر اساس متغييرهاي مستقل براي خانواده‌هاي روحاني
    مدل    متغير    B    Beta    sig    R    R2    R2adjested    F    sig
    (1)    توافق ديني والدين    998/0-    380/0-    000/0    380/0    144/0    138/0    607/21    000/0
    اما اجراي مدل رگرسيوني در خانواده‌هاي غيرروحاني، نشان مي‌دهد که طي دو گام به ترتيب، متغيرهاي اهميت دينداري براي پدر و توافق ديني والدين وارد مدل شده‌اند. در گام نخست، اثر اهميت دينداري براي پدر، بر تفاوت نسلي 234/0- است که در گام دوم، با ورود متغير توافق ديني والدين، اين مقدار به 189/0- تقليل پيدا مي‌کند. اثر متغير توافق ديني والدين نيز بر تفاوت نسلي در گام دوم 184/0- است. در گام اول، ضريب تعيين به دست آمده نشان مي‌دهد که اهميت دينداري براي پدر، توانايي تبيين 051/0 از تغييرات تفاوت نسلي را در اين خانواده‌ها دارد. در گام دوم، با ورود متغير توافق ديني والدين، به مدل ضريب تعيين به دست آمده نشان مي‌دهد که اين دو متغير، در مجموع توانايي تبيين 079/0 تغييرات تفاوت نسلي را دارند. با توجه به مقدار F و سطح معناداري در دو مدل مي‌توان گفت: در هر دو گام مدل توانايي پيش‌بيني و تبيين واريانس تفاوت نسلي را دارد.
    جدول 7. مدل پيش‌بيني تفاوت نسلي از حيث دينداري بر اساس متغييرهاي مستقل براي خانواده‌هاي روحاني
    مدل    متغير    B    Beta    sig    R    R2    R2adjusted    F    sig
    1    اهميت دينداري براي پدر    543/0-    234/0-    000/0    234/0    055/0    051/0    942/14    000/0
    2    اهميت دينداري براي پدر    439/0-    189/0-    002/0    294/0    086/0    079/0    155/12    000/0
        توافق ديني والدين    466/0-    184/0-    003/0                    
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين مقاله، با مقايسه خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني، سعي در بررسي نقش خانواده و مؤلفه‌هاي ديني خانوادگي مرتبط با تفاوت نسلي از حيث دينداري داشت. به لحاظ نظري، از دو رهيافت خرد و کلان استفاده شد. دلالت‌هاي نظري براي تبيين تفاوت نسلي و نيز تغييرات دينداري از بعد نسلي،‌ از نظريه نسل تاريخي مانهايم و نظريه سکولاريزاسيون برگر اخذ گرديد. بر اساس نظريه نسل تاريخي مانهايم، مي‌توان گفت:‌ تغييرات اجتماعي فرهنگي، به واسطه ايجاد تجربيات متفاوت در زندگي دو نسل زمينه‌ساز تفاوت نسلي در ايران است. همچنين، برگر استدلال مي‌کند که تکثرگرايي در دوران مدرن و همچنين فرايندهاي عقلانيت در دوران مدرن، با غيرديني شدن و تضعيف مقبوليت تعاريف ديني از واقعيت مرتبط است. او همچنين استدلال مي‌کند: توسعه نهادهاي مدرن در جوامع در حال توسعه و آگاهي‌هاي همراه با نهادهاي مدرن سطح و شيوة دينداري افراد را نيز تغيير مي‌دهد. بنابراين، در جامعه در حال گذار ايران، ازآنجاکه جوانان در مقايسه با نسل بزرگسال به دليل ويژگي‌هاي زيستي و اجتماعي خود، بيشتر در معرض تجربه مدرنيته و زيست ‌جهان‌هاي اجتماعي گوناگون و رؤيارويي با نهادهاي مدرن مانند دانشگاه هستند، مي‌توان انتظار داشت که نسل فرزندان، در مقايسه با نسل بزرگسال، اهتمام ديني کمتري داشته باشند. نتايج اين تحقيق، همانند مطالعات انجام شده در ايران (معيدفر، 1383؛ طالبان و رفيعي بهابادي، 1389؛ رباني و صفائي‌نژاد، 1384)، از چنين نظريه‌اي حمايت مي‌کند.
    مقايسه وضعيت تفاوت نسلي در بين خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني و همچنين، مقايسه دينداري فرزندان در خانواده‌هاي روحاني و غيرروحاني، از ديگر فرضيه‌هاي تفاوتي تأييد شده اين تحقيق بود. نتايج به دست آمده با نظريه ضدعرفي‌شدن برگر و تئوري توافق بين نسلي گودنو، قابل تبيين است. بر اساس نظريه ضدعرفي شدن برگر، مي‌توان گفت: روحانيون به لحاظ ويژگي‌هاي شغلي و زيست اجتماعي خود، اهميت خاصي به دين سنتي (اهميت دادن به تمام ابعاد دينداري) مي‌دهند. اساساً هدف اصلي حوزه‌هاي علميه و نقش روحانيون، به عنوان کنشگران اصلي اين ميدان، تفسير و تبليغ رسمي دين سنتي در بين افراد جامعه است. روحانيون، بازيگران اصلي نهادهاي ريشه‌دار ديني هستند و کارکرد آنها، حفظ سنت ديني، آموزش و تبليغ معارف ديني است. براين‌اساس، انتظار مي‌رود که روحانيون به عنوان مدافعان دين سنتي، ميزان دينداري بالاتري نسبت به غيرروحانيون داشته باشد. همچنين، نگرش منفي‌تري نسبت به عرفي شدن در سطح فردي و اجتماعي داشته باشند. همين نگرش مي‌تواند در اهميت دادن آنان به دينداري فرزندانشان و جامعه‌پذيري ديني آنها جلوه‌گر شود. طبق نظر گودنو، پذيرش اعتقادات والدين با فهم فرزندان از ميزاني که والدين مي‌خواهند فرزندان در ارزش‌هايشان با آنها سهيم باشند، مرتبط است.
    همسو با اين نتايج، نيلسن (1986)، نشان مي‌دهد برگشتگي از دين در بين فرزندان فرقه‌هاي ليبرال پروتستان، بيشتر از گروه‌هاي محافظه‌کار پروتستان رخ مي‌دهد. نتايج تحقيق ‌هانسبرگر و براون (1984)، نشان مي‌دهد پاسخ‌گوياني که در دوران کودکي‌شان در خانه تأکيد شديدي بر دين وجود داشته‌اند، احتمال بيشتري دارد که در آينده زير چتر مذهبي دوران کودکي‌شان بمانند. درحالي‌که کساني که تأکيد کمي را در اين رابطه گزارش کرده‌اند، به احتمال بيشتر از دين بر مي‌گردند.
    متغيرهاي اجتماعي‌کردن ديني، توافق ديني والدين و ادراک فرزندان از اهميت دينداري براي پدر، از مؤلفه‌هاي ديني خانوادگي بود که با تفاوت نسلي رابطه داشتند. استدلال گودنو اين است که استراتژي‌هاي مراوده بر صحت و درستي ادراک فرزندان، از عقايد و ارزش‌هاي والدينشان و پذيرش آنها مؤثرند. در ارتباط با اجتماعي‌کردن، فرض ما نيز اين بود که توضيح و آموزش بيشتر توسط والدين، دربارة جنبه‌هاي مختلف دينداري و ايمانشان و نيز اعتقاد والدين، به لزوم نظارت بر ايجاد و شکل‌گيري تفکرات و اعمال مذهبي در فرزندان و اهميت دادن آنان به همنوايي و همراهي فرزندان، با اعتقادات و اعمال ديني‌شان موجب درک و پذيرش اين اعتقادات و اعمال مي‌شود.
    درخصوص توافق ديني والدين مي‌توان گفت: توافق ديني پدر و مادر، موجب افزايش فراواني پيام‌هاي والديني (ارزش‌ها و هنجارها)، به فرزندان در زمينه دينداري مي‌شود؛ چرا که در صورت توافق والدين، حجم پيام واحد به صورت تراکمي افزايش مي‌يابد. فراواني پيام نيز بر وضوح پيامي که فرزندان دريافت مي‌کنند، مؤثر است. اين خود موجب دروني کردن ارزش‌هاي ديني والدين و کاهش تفاوت نسلي مي‌گردد. همچنين، درخصوص رابطه ادراک از اهميت دينداري براي پدر و تفاوت نسلي، استدلال ما اين بود که چينش و عرضه پيام‌هاي والدين به فرزندان، به لحاظ اهميتي که براي والدين دارند، متفاوت است و احتمالاً فرزندان به آن پيام‌هايي توجه مي‌کنند که به نظر مي‌رسد براي والدينشان مهم‌تر است.
    بنابراين، همان‌طور که نتايج اين تحقيق نشان مي‌دهند، علي‌رغم وجود تفاوت نسلي از حيث دينداري که مي‌تواند ناشي از تغيير و تحولات کلان ساختاري و تجربه زيسته متفاوت دو نسل در جريان گذار جامعه ايران از مرحله سنتي به مدرن باشد، همچنان‌كه نهاد خانواده، به عنوان پايدارترين و مؤثرترين وسيله حفظ ويژگي‌هاي مشخص فرهنگي و وسيله انتقال اين ويژگي‌ها به نسل‌هاي بعدي، با کارکرد درست خود، مي‌تواند نقش تعيين‌کننده‌اي در انتقال فرهنگ ديني نسل قديم به نسل جديد داشته باشد.
     
     

    References: 
    • آزادارمکي، تقي و غلامرضا غفاري، 1383، جامعه‌شناسي نسلي در ايران، تهران، پژوهشکده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي.
    • آزادارمکي، تقي و مريم زارع، 1387، «دانشگاه، مدرنيته و دينداري»، پژوهش‌نامه علوم انساني و اجتماعي(ويژه‌نامه پژوهش‌هاي اجتماعي)، ش 28، ص 133-160.
    • آزادارمکي، تقي و مصطفي ظهيري‌نيا، 1389، «بررسي سنخ‌هاي ارزشي و تغييرات فرهنگي در خانواده»، خانواده‌پژوهي، سال ششم، ش 23، ص 279-297.
    • آزادارمکي، تقي و همكاران، 1379، «بررسي تحولات اجتماعي و فرهنگي در طول سه نسل خانواده تهراني: با تأکيد بر مقايسه مراسم، آداب و کارکردهاي حمايتي»، نامه علوم اجتماعي، دور هشتم، ش 16، ص 3-29.
    • اينگلهارت، رونالد، 1382، تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي، ترجمة مريم وتر، تهران، نشر کوير.
    • برگر، پيتر و همكاران، 1387، ذهن بي‌خانمان؛ نوسازي و آگاهي، ترجمة محمد ساوجي، تهران، نشر ني.
    • برگر، پيتر، 1383، برخلاف جريان: نقد نظريه سکولار شدن، ترجمة سيدحسين سراج‌زاده، تهران، طرح نو.
    • توکل، محمد و مريم قاضي‌نژاد، 1385، «شکاف نسلي در رويکردهاي کلان جامعه‌شناسي، بررسي و نقد رهيافت‌هاي نسل تاريخي و تضاد با تأکيد بر نظرات مانهايم و بورديو»، نامه علوم اجتماعي، ش 27، ص 95-124.
    • چلبي، مسعود، 1375، جامعه‌شناسي نظم؛ تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي، تهران، نشر ني.
    • رباني، رسول و فتحيان صفايي‌نژاد، 1384، «فاصله نسلي با تأکيد بر وضعيت دينداري و ارزش‌هاي اجتماعي، مطالعه موردي شهر دهدشت در سال 1382»، مجله پژوهشي دانشگاه اصفهان (علوم انساني)، ش 2، ص 21-40.
    • ساروخاني، باقر و مجتبي صداقتي‌فرد، 1388، «شکاف نسلي در خانواده ايراني؛ ديدگاه‌ها و بينش‌ها»، پژوهش‌نامه علوم اجتماعي، سال سوم، ش 4، ص 7-31.
    • سراج‌زاده، سيدحسين و محمد صديق محمدي، 1390، «مقايسه تجربي معيارهاي دينداري از نظر روحانيون و دانشگاهيان»، تحقيقات فرهنگي، ش 4، ص 25-54.
    • سرايي، حسن، 1385، «تداوم و تغيير خانواده در جريان‌گذار جمعيتي ايران»‌، نامه انجمن جمعيت‌شناسي ايران، ش 2، ص 37-60.
    • سگالن، مارتين، 1375، جامعه‌شناسي تاريخي خانواده، ترجمة حميد الياسي، تهران، نشر مرکز.
    • سليمانيه، مهدي، 1390، بررسي ويژگي‌هاي جامعه‌شناختي نمونه نوعي محصل علوم ديني در حوزه علميه قم، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تهران.
    • شجاعي‌زند، عليرضا، 1384، «مدلي براي سنجش دينداري در ايران»، جامعه‌شناسي ايران، دوره ششم، سال ششم، ش 1، ص 34-66.
    • طالبان، محمدرضا و مهدي رفيعي بهابادي، 1389، «تحولات دينداري بر اساس تفاوت نسلي در ايران (1353-1388)»، مسائل اجتماعي ايران، سال اول، ش 2، ص 85-114.
    • کامراني، کاوش، 1389، دانشجو در پهنه تعارضات خانواده و دانشگاه، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي.
    • معيدفر، سعيد، 1383، «شکاف نسلي يا گسستگي فرهنگي (بررسي شکاف نسلي در ايران)»، نامه علوم اجتماعي، ش 24، ص 55-80.
    • موحد، مجيد و محمدتقي عباسي شوازي، 1385، «بررسي رابطه جامعه‌پذيري و نگرش دختران به ارزش‌هاي سنتي و مدرن در زمينه روابط بين شخصي دو جنس پيش از ازدواج»، مطالعات زنان، سال چهارم، ش 1، ص 67-99.
    • ميرزا محمدي، محمدحسن و علي صحبت‌لو،‌ 1386، «تبيين اهداف مشترک حوزه و دانشگاه»، دانشگاه اسلامي، سال يازدهم، ش3، ص 43-76.
    • يوسفي، نريمان 1383، شکاف بين نسل‌ها، بررسي نظري و تجربي، تهران، پژوهشکده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي.
    • Bader, C. D, et al, 2006, Do as I say and as I do: the effect of consistent parental beliefs and behavior upon religious transmission, Sociology of religion, v. 67, No. 3, p. 313-329.
    • Day, R. D, et al, 2009, Family processes and adolescent religiosity and religious practice: View from the NLSY97, Mrriage & Family Review, v. 45 (2), p. 289-309.
    • Flor, Douglas. L, et al, 2001, Transmission and transaction: predicting adolescents internalization of parental religious values, Journal of Family psychology, v. 15(4), p. 627-643.
    • Goodnow, J. J, 1992, Parents’ ideas, children’s ideas: Correspondence and divergence. In I. E. Sigel. a.v.McGillicuddy-DeLisi, & J.J.Goodnow (Eds.), Parental belief systems: The psychological consequences for children. 2nd ed, p. 293-317.
    • Grusec, J. E, & Goodnow, J. J, 1994, Impact of parental discipline methods on the child’s internalizationof values: A reconceptualization of current points of view, Developmental Psychology, v. 30 (1), p. 4-19.
    • Hoge, D. R, et al, 1982, Transmission of Religious and Social Values from Parents to Teenage Children, Journal of Marriage and Family, v. 44, No. 3, p. 569-580.
    • Hunsberger, B, & Brown, L. B, 1984, Religious Socialization , Apostasy, and the Impact of Family background, Journal for the Scientific Study of Religion, v. 23, No. 3, p. 239-251.
    • Myers, S. M, 1996, An Interactive Model of Religiosity Inheritance: The Importance of Family context, American Sociological Review, v. 61, No. 5, p. 858-866.
    • Nelsen, H. M, 1981, Religious Conformity in an Age of Disbelief: Contextual Effects of Time, denomination, and Family Processes Upon Church Decline and Apostasy, American Sociological Review, v. 46, No. 5, p. 632-640.
    • Okagaki, L, et al, 1999, Socialization of Religious Beliefs, Journal of applied Developmental Psychology, v. 20(2), p. 273-294.
    • Sherkat, D, 2003, Religious Socialization: Sources of Influence and Influences of Agency. In the handbook of the Sociology of Religion. Edited by Michele Dillon, Cambridge University Press 2003.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نیازی، محسن، شاطریان، محسن، پاک زمان قمی، محمد امین.(1395) دین و خانواده؛ بررسی تفاوت نسلی در دینداری در بین خانواده‌های روحانی و غیرروحانی شهر قم. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 8(1)، 47-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محسن نیازی؛ محسن شاطریان؛ محمد امین پاک زمان قمی."دین و خانواده؛ بررسی تفاوت نسلی در دینداری در بین خانواده‌های روحانی و غیرروحانی شهر قم". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 8، 1، 1395، 47-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نیازی، محسن، شاطریان، محسن، پاک زمان قمی، محمد امین.(1395) 'دین و خانواده؛ بررسی تفاوت نسلی در دینداری در بین خانواده‌های روحانی و غیرروحانی شهر قم'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 8(1), pp. 47-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نیازی، محسن، شاطریان، محسن، پاک زمان قمی، محمد امین. دین و خانواده؛ بررسی تفاوت نسلی در دینداری در بین خانواده‌های روحانی و غیرروحانی شهر قم. معرفت فرهنگی اجتماعی، 8, 1395؛ 8(1): 47-66