صفحهها: 43-
تاریخ دریافت: 1394/12/15تاریخ پذیرش: 1395/06/10
چکیده:
در دهه های اخیر، در پرتو تبلیغات گسترده رسانه ها، در سبک های پوشش و لباس تغییرات شگرفی رخ داده است. تا جایی که در بسیاری از مواقع، این تغییرات با هنجارها و ارزش های فرهنگی جامعه تعارض پیدا کرده است. سبک های پوشش در قالب سبک های زندگی خاص، اعم از «مصرف نشانه ها» و یا «مصرف نمایشی»، در ابعاد هویتی دختران و زنان تأثیر گذاشته، مسیری آسیب زا را طی می کند. این مقاله، نظریه مصرف نمایشی وبلن را به عنوان تبیین کنندة سبک پوشش و لباس در دنیای معاصر مورد استفاده قرار داده است تا بر اساس معیارهای سنجش معرفت اجتماعی، (نقد منطق درونی و بیرونی، اعتبار جامعه شناختی و روان شناختی، اعتبار فلسفی و اعتبار کارکردی) مورد نقد و واکاوی قرار گیرد. نتایج حاصل از معیارهای سنجش نشان می دهد که نظریه مصرف نمایشی وبلن، به دلیل عدم طرح جامع و مانع اهداف مورد انتظار، تمرکز بر دو طبقه بالا و پایین، مصرف را مبنای هویت پنداشتن، فرض انسان منفعل و بی اراده در برابر معیارهای نقد موفق نبوده است.
در دهه های اخیر، در پرتو تبلیغات گسترده رسانه ها، در سبک های پوشش و لباس تغییرات شگرفی رخ داده است. تا جایی که در بسیاری از مواقع، این تغییرات با هنجارها و ارزش های فرهنگی جامعه تعارض پیدا کرده است. سبک های پوشش در قالب سبک های زندگی خاص، اعم از «مصرف نشانه ها» و یا «مصرف نمایشی»، در ابعاد هویتی دختران و زنان تأثیر گذاشته، مسیری آسیب زا را طی می کند. این مقاله، نظریه مصرف نمایشی وبلن را به عنوان تبیین کنندة سبک پوشش و لباس در دنیای معاصر مورد استفاده قرار داده است تا بر اساس معیارهای سنجش معرفت اجتماعی، (نقد منطق درونی و بیرونی، اعتبار جامعه شناختی و روان شناختی، اعتبار فلسفی و اعتبار کارکردی) مورد نقد و واکاوی قرار گیرد. نتایج حاصل از معیارهای سنجش نشان می دهد که نظریه مصرف نمایشی وبلن، به دلیل عدم طرح جامع و مانع اهداف مورد انتظار، تمرکز بر دو طبقه بالا و پایین، مصرف را مبنای هویت پنداشتن، فرض انسان منفعل و بی اراده در برابر معیارهای نقد موفق نبوده است.
کلیدواژه ها: سبک پوشش و لباس، مدگرایی، زنان، نقدهای اولیه و ثانویه.