معرفت فرهنگی اجتماعی، سال هفتم، شماره دوم، پیاپی 26، بهار 1395، صفحات 87-108

    فراغت و تفریح در اندیشه‌ی متفکران مسلمان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیدحسین شرف الدین / دانشيار مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / sharaf@qabas.net
    چکیده: 
    فراغت اغلب به دو معنای «زمان فارغ از هر نوع وظایف الزامی» و «مجموعه ای از فعالیت ها و اشتغالات سرگرم کننده، تفریحی و تفننی که در این ظرف زمانی کانون توجه قرار می گیرند»، به کار می رود. «فراغت» در هر دو معنا، به دلیل تنوع ابعاد از زوایای مختلفی مطالعه و بررسی شده یا سزاوار بررسی است. ادیان الهی از جمله اسلام به اقتضای جایگاه ارزشی، ظرفیت های آموزه ای، رسالت و مأموریت، به جنبه های تجویزی، دستوری و هنجاری آن عطف توجه کرده اند. یکی از مجاری فهم مواضع درون متنی اسلام، رجوع به دیدگاه های اندیشمندانی است که در مقام تشریع و تفسیر مواضع دین در نسبت با این مقوله و احکام مربوط سخن گفته اند. این نوشتار درصدد است تا با تتبع در آثار و مکتوبات متفکران مسلمان از حوزه های مختلف، رئوس کلی این مواضع را استخراج و دسته بندی کند. روش این مطالعه در مقام گردآوری اطلاعات، اسنادی و در مقام تحلیل یافته ها، تفهمی، تفسیری و اجتهادی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Leisure and Recreation in Muslim Thinkers’ Thought
    Abstract: 
    Leisure is often used to mean either ‘’ time free from any kind of work or other duties’’ or ‘’a range of recreational and intellectual activities which are taken into consideration in this period of time’’. Due to the various dimensions of this word, the two meanings of leisure have been studied or its different aspects are worth investigating. Owing to their axiological status, educational capacities and mission, divine religions, including Islam pay attention to the prescriptive, contingent and normative aspects of the word. One of the ways of understanding the positions of Islamic texts is to refer to the views of the thinkers who have dealt with the position of religion on this topic and the related injunctions according to Islamic law and commentary of the Qur’an. Referring to the works of Muslim thinkers on different fields, this paper seeks to make explicit and classify the general topics about these positions. This research uses a categorical method in gathering the information and an explanatory, interpretative and independent reasoning-based method in analyzing the findings.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه 
    فراغت يا اوقات فراغت اگرچه واژه‌اي ديرآشنا و دست‌کم در تصور اولي، معنايي نسبتاً متفاهم را القا مي‌کند، به مرور زمان و تحت تأثير تحولات دوران‌ساز ناشي از انقلاب صنعتي و غلبة تمدن تکنولوژيک، اين واژه نيز همچون بسياري از واژگان دستخوش تغييراتي شد. فراغت در لغت به معناي آسايش، آسودگي، فرصت و مجال، فراغت بال، آسودگي فكر، عاري بودن از تشويش (ر.ک: دهخدا و معين، ذيل واژه فراغت)، نداشتن کار و مشغوليت جدي، خلاصي و رهايي از کاري يا به پايان رساندن آن است که در آن شخص به امور دلخواه و تفنني مي‌پردازد (انوري، 1383، ص861).
    فراغت در اصطلاح جامعه‌شناسي نيز به معاني نسبتاً نزديكي با کاربرد لغوي آن به کار رفته که به برخي از آنها به‌اجمال اشاره مي‌كنيم:
    فراغت فرصتي است براي پرداختن به بعضي از فعاليت‌ها، خواه جدي و خواه نسبتاً غيرفعال که ضرورت‌هاي زندگي، آنها را اقتضا نکرده باشد (نيومير، 1958، 17).
    فراغت مجموعه‌اي از اشتغالات است که افراد پس از آزاد شدن از الزامات شغلي، خانوادگي و اجتماعي به منظور استراحت، تفريح، توسعة اطلاعات، فراگيري‌هاي مورد علاقه و مشارکت اجتماعي انجام مي‌دهند (تورکليدسن، 1382، ص74).
    دومازديه، جامعه‌شناس فرانسوي و مؤلف کتاب به سوي يک تمدن فراغت، نيز در تعريف فراغت مي‌نويسد:
    مجموع فعاليت‌هايي که شخص پس از رهايي از تعهدات و تکاليف شغلي، خانوادگي و اجتماعي با ميل و اشتياق به آن مي‌پردازد و غرضش استراحت، تفريح، توسعه دانش خود، به کمال رساندن شخصيت خويش يا به ظهور آوردن استعدادها، خلاقيت‌ها و بالأخره بسط مشارکت آزادانه در اجتماع است (بهنام، 1348، ص292).
    برخي جامعه‌شناسان، با ذکر شاخص‌هايي فراغت را از غير آن متمايز ساخته‌اند. از ديد ايشان، براي اينکه زمان آزاد به مطلوبيت فراغت برسد، بايد دست‌کم چهار کارکرد داشته باشد:
    1. استراحت و فرصت تنفس باشد؛
    2. سرگرمي باشد؛
    3. نسبت به آن خودآگاهي وجود داشته باشد؛
    4. تجديد قواي روحي باشد.
    به بيان برخي ديگر، فراغت بايد داراي کارکردهاي ذيل باشد:
    1. استراحت باشد؛ يعني پادزهر خستگي و فرسودگي؛
    2. سرگرمي باشد؛ يعني پادزهر ملالت و افسردگي؛
    3. توسعة خود باشد؛ يعني پرورش خود فيزيکي و ذهني (روجک و ديگران، 2006، ص189).
    دومازديه نيز جست‌وجوي خرسندي، لذت و شادماني را يکي از ويژگي‌هاي بنيادين فراغت در جامعه مدرن دانسته است. از نظر وي، جست‌وجوي تفريح در اوقات فراغت آنچنان بنيادي است که اگر در وضعيتي شادکامي و لذت‌جويي عينيت و تحقق نيابد، فراغت تغيير ماهيت مي‌دهد (دومازديه، 1972، ص250-251).
    گفتني است که واژة «فراغت» تاآنجاکه کاوش‌هاي مفهومي و ديدگاه‌هاي نظري نشان مي‌دهد، در معاني ديگري – جز دو معناي فوق- نيز به کار رفته‌اند که جهت اختصار از طرح آنها مي‌پرهيزيم.
    فراغت به‌رغم ديرپايي، تا پيش از قرن حاضر، تقريباً از افق نگاه انديشه‌وران و خردورزان (به استثناي برخي از فيلسوفان يونان باستان) به‌دور مانده بوده است. آنچه موجب شد تا اوقات فراغت و اشتغالات فراغتي و مسائل و موضوعات مرتبط با آن در کانون توجه سياست‌گذاران، برنامه‌ريزان، مجريان، پژوهشگران و انديشمندان رشته‌هاي مختلف علمي قرار گيرد، تحولات بنيادين و دوران‌سازي است که تحت تأثير انقلاب صنعتي و فرايند مدرنيته به وقوع پيوست. از جمله نتايج اين تغييرات فربه شدن روزافزون فراغت، و ارتقاي موقعيت آن از نيازي ثانوي و تبعي، به نيازي کانوني و استراتژيک است.
    متهم ساختن اديان الهي به بي‌مهري و کم‌توجهي به موضوع فراغت و اشتغالات فراغتي، زمينه را براي بازخواني و تبيين مواضع اين اديان با بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي درون‌متني توسط دين‌پژوهان فراهم آورد. در تشريع ديدگاه اسلام به‌منزلة واپسين و کامل‌ترين دين الهي به‌اجمال بايد گفت که اسلام نه با اصل فراغت و تفريح که با اشکال و مصاديق خاصي از آن که به لحاظ مضموني يا کارکردي با آموزه‌هاي اعتقادي، تربيتي، اخلاقي و آرمان‌هاي هدايتي آن ناسازگارند و نيز با برخي از الگوهاي تعاملي و نگرش‌هاي معطوف به اين پديده مخالفت‌هايي را به صورت صريح يا ضمني اظهار کرده است. اين مدعا را مي‌توان از روح کلي دين، ادلة خاص (آيات و روايات)، سيرة عملي معصومان و شخصيت‌هاي الگويي اسلام، تلقي غالب مفسران و شارحان معارف ديني و عرف رايج متشرعان استنباط و استنتاج كرد.
    اين نوشتار درصدد است تا موضع کلي اسلام را دربارة‌ فراغت و تفريح بنابر تفسير و برداشت دين‌‌پژوهان صاحب‌نظري که در اين باره طرح بحث کرده‌اند، جست‌وجو كند. گفتني است که علما و انديشمنداني که در ادامه به طرح ديدگاه آنها خواهيم پرداخت، موضوع، روش، زبان، منطق تحليل، مصداق و شيوة يکساني را مد نظر قرار نداده‌اند. براي مثال، برخي به مباني انسان‌شناختي، يعني نياز انسان به فراغت و تفريح به‌منزلة نيازي طبيعي؛ برخي به مباني انگيزشي عموم، مانند لذت‌جويي، شادي‌طلبي و ملالت‌گريزي در سوق‌يابي مجاز به اشتغالات فراغتي؛ برخي به بيان برخي مصاديق رايج و احکام مربوط همچون موسيقي، طنز و مزاح؛ برخي به آثار و نتايج مترتب مثل نشاط‌افزايي، افزايش راندمان کار، به تعويق افتادن فرسودگي بدن که جواز آن را نتيجه مي‌دهد؛ برخي به تشريع حکم فقهي و تعيين حدود مجاز و ممنوع؛ برخي به تبيين ملاک‌هاي حرمت و حليت اين نوع اشتغالات در شريعت؛ و برخي در مقام نقد مواضع سخت‌گيرانة فقهي عطف توجه کرده‌اند.
    گفتني است که آراي منتخب، مبين موضع تأييدي مشروط و مقيد اسلام است. تاآنجاکه راقم سطور تتبع کرده، هيچ‌يک از علماي اسلام موضعي صددرصد و به‌طور مطلق مخالف با اين نوع اشتغالات (بجز موسيقي غنايي) اتخاذ نکرده است. دربارة مباني نظري (هستي‌شناختي، الهياتي، انسان‌شناختي، ارزش‌شناختي) ديدگاه‌هاي طرح‌شده نيز اگرچه معمولاً آشکارا بدانها تصريح نمي‌شود، از منطق کلي حاکم بر آنها و نيز شناخت مواضع عام اسلام در اين موضوع و موضوعات مشابه مي‌توان به مجموعة مورد وفاقي از آنها دست يافت. در ادامه به بخش مهمي از اين مباني به‌ويژه مباني انسان‌شناسي که در موضوع فراغت اهميت محوري دارند، اشاره شده است. مباني هستي‌شناختي: 1. عالم هستي مبدأ و منتها دارد، 2. زندگي دنيا مقدمه زندگي در آخرت است، 3. نحوة زيستن انسان در دنيا (سبک زندگي) نسبت مستقيمي با نحوة زيستن در آخرت دارد، 4. وجود تأثير و تأثر (عليت) ميان موجودات (تأثيرات مثبت و منفي کنش‌هاي فراغتي منتخب بر شخصيت و حوزه شناختي، احساسي و رفتاري انسان)، 5. تدريجي ‌بودن موجوديت امور مادي يا متعلق به ماده و تأثير آنها بر يکديگر (تدريجي ‌بودن تأثيرات مثبت يا منفي کنش‌هاي فراغتي بر ساحت‌هاي جسمي و روحي انسان)، 6. وجود تزاحم در عالم ماده (اشتغال انسان به امور عادي او را از امور مهم و اهم باز مي‌دارد). مباني انسان‌شناختي: 1. ترکيب انسان از روح و بدن، 2. غيرمادي بودن روح، 3. اصالت روح، 4. جاودانگي روح، 5. تغييرپذيري تدريجي روح و بدن، 6. تأثيرپذيري روح و بدن بر يکديگر، 7. وجود سرشتي مشترک و فطرتي الهي در همه انسان‌ها، 8. داشتن نيازهاي متعدد و سلسله مراتبي، 9. مختار بودن انسان، 10. هدفمندي انسان، 11. کمال‌جويي انسان به صورت نامتناهي، 12. تدريجي ‌بودن فرايند کمال‌جويي، 13. قرب الهي غايت کمال انسان، 14. وابستگي کمال حقيقي انسان به افعال اختياري او، 15. وابستگي فعل اختياري به توانايي، بينش و گرايش او، 16. کاستي‌هاي انسان در توانايي، بينش و گرايش، 17. تأثيرگذاري انسان بر موجودات ديگر و تأثيرپذيري از آنها، 18. اجتماعي بودن انسان، 19. نيازمندي انسان به وحي براي دستيابي به کمال حقيقي، 20. وابستگي کمال حقيقي انسان به استفاده از همه قابليت‌هاي او، 21. تأثير رشد متناسب قابليت‌هاي انسان در کمال حقيقي او، 22. وجود موانع در راه رسيدن به کمال، 23. تفاوت انسان‌ها در ظرفيت‌ها و قابليت‌ها، 24. لزوم بندگي خدا براي کسب تعالي، 25. مسئوليت انسان در برابر خدا درباره خود و همه موجودات ديگر، 26. کرامت تکويني و اکتسابي، 27. لزوم الگوگيري از اسوه‌هاي کمال‌يافته و شخصيت‌هاي معيار براي کسب مدارج عالي کمال و تعالي (جهت توضيحات تفصيلي در خصوص مباني مذکور ر.ک: مصباح، 1392، ص92-208).
    1. آراء وديدگاه‌هاي انديشمندان
    ترديد نيست که يکي از راه‌هاي شناخت مواضع کلي اسلام در هر حوزه، از جمله فراغت و تفريح، بررسي آراي تفسيري انديشمنداني است که مستقيم و غيرمستقيم با مضامين درون‌متني و فرهنگ عينيت‌يافتة ديني تعامل مسئولانه داشته و بعضاً نيز به اعتبار منزلت علمي و جايگاه اجتماعي خويش با هدف تفسير مواضع دين، تشريع احکام مربوط و احياناً پاسخ به پرسش‌ها و شبهات معطوف به اصل و شيوه‌ها و رويه‌هاي جاري در ميان مؤمنان، طرح بحث کرده‌اند. آشنايي با اين آرا هم براي کساني که مستقيماً به ادلة ديني دسترس دارند و هم براي کساني که باواسطه، مرادات شرع مقدس را جست‌وجو مي‌کنند، سودمند خواهد بود.
    در ادامه به نقل گزينشي برخي از اين آرا، که در مقايسه از وضوح و صراحت بيشتري برخوردارند، پرداخته‌ايم.
    1-1. ابونصر فارابي
    فارابي در گونه‌شناسي فلسفي خود از مدن يا جوامع مختلف، تنها اهالي مدينة خست و فرومايگي (خسيسان و فرومايگان) را طالبان تمام‌عيار خوشي‌ها و لذات افراطي (ناشي از اشتغالات فراغتي و فعاليت‌هاي تفنني) مي‌داند. وي در بياني آميخته به ذم و نکوهش در احوال اين جماعت که ظاهراً خواستشان، کمال مطلوب همة اهالي مدن جاهله است، مي‌نويسد:
    همکاري و همياري شهروندان آن شهر با تکاپو براي دست يازيدن به بهره‌برداري از خوشي‌هاي حسي و يا خوشي‌هاي خيالي چون شوخي يا بازي و يا هر دو، و همچنين پويايي آنان براي بهره‌گرفتن از خوردني‌ها و نوشيدني‌هاي خوشمزه و جفت‌گيري‌ها و آميزش‌هاي لذت‌بخش و شادي‌آفرين، و برگزيدن بهترين و نيکوترين آن شادي‌هاست؛ و همة آن تکاپوها تنها براي دست يازيدن به خوشي‌ها نه براي سود رساندن و پايدار گرداندن کالبدها به آن خواهد بود؛ بلکه پويايي آنها در اين زمينه تنها براي دست يافتن به خوشي‌هاست و بس؛ و همچنان خواهد بود تکاپوي آنان در بازي‌ها و شوخي‌ها. و اين شهر، شهر نيکبختي نادانان است، و دست يازيدن به آن آرزوي همة مردم مدينة جاهله خواهد بود؛ زيرا هدف مردم نادان شهر، دستيابي به ضرورت‌هاي زندگي و دست يازيدن به سرمايه و توانگري و فراخي و ثروت، و سپس به کار بردن همة آن دستاوردها براي دست يازيدن به اين خوشي‌هاست. از‌اين‌رو، نيکبخت‌تر و شادمان‌تر و برتر در اين مدينه کسي است که همة وسايل شادماني و ابزار بازي و خوش‌گذراني براي او بيشتر فراهم باشد (فارابي، 1376، ص274-275).
    فارابي دربارة‌ حد مجاز و ممنوع استفاده از موسيقي- که بيشتر با مذاق فقهي سازگاري دارد- نيز ايده‌هاي درخور تأملي دارد.
    2-1. اخوان الصفا
    اخوان الصفا يك حلقة فلسفي- عرفاني نه‌چندان شناخته‌شده از انديشمندان مسلمان اواسط قرن چهارم در بغداد بودند. ايشان در بخشي از رسائل علمي چندجلدي خود به معرفي گونه‌هاي مختلف الحان و نغمات و کارکردهاي رواني آنها به‌منزلة يکي از مصاديق بازر اشتغالات فراغتي و تفريحي پرداخته و موضع تأييدي خود را به‌طور ضمني ابراز کرده‌اند:
    از لحن‌ها و نغمه‌ها برخي هست که نفس را براي انجام کارهاي سخت به حرکت وا مي‌دارد؛ براي جنگ و مبارزه تهييج مي‌کند؛ کينه و خشم نهفته را برانگيخته يا فرو مي‌نشاند؛ صلح و دوستي به ارمغان مي‌آورد و ماية الفت و مهرباني مي‌شود؛ حال را دگرگون مي‌کند؛ خلقي را به ضد خودش تبديل مي‌کند؛ با القاي فرح و سرور مي‌خنداند و با ايجاد حزن و اندوه به گريه وا مي‌دارد؛ به خواب مي‌برد و... از آنچه ياد کرديم آشکار مي‌شود که موسيقي نيز همچون ساير صناعات (هنرها) دل‌هاي مستمعين را متأثر مي‌سازد. به همين دليل همة آدمي‌زادگان و بسياري از حيوانات نيز آن را به کار مي‌برند و از شنيدن آن خشنود مي‌گردند؛ و از جمله دلايل تأثير آن در دل‌هاي مردم اين است که آن را گاه در زمان شادي و سرور همچون عروسي‌ها و شب‌نشيني‌ها و ميهماني‌ها، و گاه در زمان حزن و اندوه همچون مجالس سوگواري و ماتم، گاه در معابد و در جشن‌ها، گاه در بازارها و منازل، در سفر و در حضر، به هنگام راحتي و تعب، در مجالس اشراف و بازاريان به کار مي‌برند. مردان و زنان، کودکان و پيران، عالمان و جاهلان، صنعتگران و بازرگانان، و همة طبقات مردم از آن بهره مي‌جويند و استفاده مي‌کنند... موسيقي همچنين در ايجاد و تقويت روح طاعت و ترغيب به بندگي و عبادت و ايجاد خشوع و خضوع، رقت قلب، توبه و انابه و... مؤثر است (رسائل اخوان الصفاء، 1415ق، ج 1، ص195).
    3-1. جلال‌الدين محمد بلخي
    ملاجلال‌الدين محمد رومي ملقب به مولوي نيز در دو کتاب مثنوي و ديوان شمس ديدگاه‌هاي بلندي دربارة شادي مطلوب، علل ايجاد و نقش آن در زندگي مؤمنانه (که خود بالقوه مي‌تواند از رهگذر اشتغالات فراغتي از جمله فعاليت‌هاي داراي صبغة عبادي و معنوي حاصل آيد) ارائه کرده است. جهت اختصار صرفاً به برخي از ديدگاه‌ها که در تفسير اشعار مربوط ارائه شده، بسنده مي‌كنيم. توصية مولانا به چابک و سيال ساختن روح و تنه زدن به غم و شادي‌هاي متداول و روزمره، براي رفع غم و اندوه است. از ديد مولوي، براي ميراندن ملال بايد شتاب روح را در نورديدن جادة سلوک و بهره‌گيري از خوان جمال و جلال خداوند افزون کرد تا نشاط و صفاي واقعي بر آن حاکم شود و گريبان او از چنگال اندوه و حزن بيهودة دنيا رهايي يابد. از ديد مولوي، شادي براي اينکه مداوم باشد بايد از درون بجوشد. روح‌هاي فرحناکي که در عمق وجود خود به منبع طرب متصل‌اند، هميشه شادند. شادي‌هايي که از خارج بر آدمي عارض مي‌شوند، پس از مدتي به نابودي رهسپار مي‌گردند و جاي خود را به غم و افسردگي مي‌دهند. شادي‌هاي دروني هرگز جايي را براي غم خالي نمي‌گذارند. بنابراين بايد مراقب بود که شادي‌هايي از اين سنخ را خريدار نباشيم و از آنها در گذريم و ظاهراً دنبال سختي‌ها و رياضت‌هاي دنيوي دويدن بيشتر نويدبخش شادي است تا دنبال شادي‌هاي دنيا رفتن (صادقي حسن‌آبادي، 1386، ‌ص79-80). همچنين از ديد مولوي انقباضات روحي، ناشي از ارتکاب معاصي است. وقتي روح آدمي دل‌باختة عالمي شد که چندان سنخيتي با او ندارد، قطعاً دل‌گرفتگي رواني سراغ او خواهد آمد. روح افسرده و غمگين چون مرغ بي‌بال و پري است که قادر به طي مدارج کمال نيست. روح‌هاي شادمان و پرنشاط قدرت تکاپو و جنبش دارند و مي‌توانند چنان اوج گيرند که از دايرة عالم فراتر روند. انسان‌هايي که جانشان در چنبرة شادي‌هاي پست دنياست، لذت و شادي‌هاي متعالي را در نمي‌يابند (ر.ک: دفاتر مختلف مثنوي، ذيل واژگان شادي، غم، فرح، لذت، بازي و...). مولوي دربارة‌ نسبي‌ بودن هزل و جد نسبت به مخاطبان مختلف و نقش بالقوه هزل در تعليم و تنبه نيز در بياني شيوا مي‌گويد:
    هزل تعليم است آن را جد شنو
    هر جدي هزل است پيش هازلان
            تو مشو بر ظاهر هزلش گرو
    هزل‌ها جد است پيش عاقلان

    (بلخي، 1378، دفتر چهارم، اشعار شماره 711-712)
    اين موضع به ساير سرگرمي‌ها نيز تعميم‌پذير است.
    4-1. امام محمد غزالي
    ابوحامد محمد غزالي از پيشکسوتان طرح نظرية جواز وجد و سماع در محافل ارباب طريقت و اصحاب سلوک است که با قاطعيت تمام درصدد بر آمد تا رفتار غيرمتعارف و خلاف قاعدة اهل تصوف را توجيه فقهي کند و آن را از شمول حرمت خارج سازد. البته وي در موضعي از کتاب احياء العلوم، به صور غيرمجاز غنا و سماع و اشتغالات تفنني نيز توجه داده است. غزالي براي تأمين اين امر مهم، تدقيقات و تتبعات گسترده‌اي را صورت داده که در نوع خود کم‌نظيرند. مواضع چالشي غزالي، واکنش‌هاي مختلفي را در ميان فقهاي اسلام بر انگيخت و در نرم کردن برخي از مواضع شديد و سخت‌گيرانه بي‌تأثير نبوده است. مشروح ديدگاه ايشان در دو کتاب کيمياي سعادت و احياء علوم دين بازتاب يافته است. وي در توضيح سماع (موسيقي خاص برخي محافل متصوفه براي تأمين شادي و نشاط لازم در مسير سلوک و رفع ملالت‌هاي قهري اين عرصه) و آثار رواني آن مي‌نويسد:
    همچنين سماع آواز خوش و موزون، آن گوهر آدمي را بجنباند و در وي چيزي پديد آرد بي‌آنکه آدمي را در آن اختياري باشد و سبب آن مناسبتي است که گوهر دل آدمي را با عالم علوي که عالم ارواح گويند هست... و روا نباشد که سماع حرام باشد بدان سبب که خوش است که خوشي‌ها حرام نيست و آنچه از خوشي‌ها حرام است نه از آن حرام است که خوش است، بلکه از آن حرام است که در وي ضرري است و فسادي، چه آواز مرغان خوش است و حرام نيست، بلکه سبزه و آب روان و نظاره در شکوفه و گل خوش است و حرام نيست. پس آواز خوش در حق گوش، همچون سبزه و آب روان است در حق چشم و همچون بوي مشک در حق بيني و همچون طعام خوش در حق ذوق و همچون حکمت‌هاي نيکو در حق عقل؛ و هر يکي از اين حواس را نوعي لذت است؛ چرا بايد که حرام باشد؟ (غزالي، 1382، ص400-401).
    وي در موضعي ديگر مي‌نويسد:
    آن را که در دل شادي باشد و خواهد که آن زيادت کند به سماع، اين نيز مباح بود؛ چون شادي به چيزي باشد که روا باشد که بر آن شاد شود، چنان‌که در عروسي و وليمه و عقيقه و وقت آمدن فرزند و وقت ختنه کردن و بازرسيدن از سفر... و همچنين به ايام عيد، شادي کردن روا بود و همچنين چون دوستان به هم نشينند به موافقتي و خواهند که طعام خورند و خواهند که وقتشان با يکديگر خوش شود، سماع کردن و شادي نمودن به موافقت يکديگر روا باشد (غزالي، 1382‌، ص404). 
    وي در کتاب احياء العلوم نيز در بيان لهو مجاز مي‌نويسد:
    لهو ماية آسايش دل و کاهش‌دهندة آشفتگي‌هاي فکري است. دل‌ها هنگامي که گرفتار ملالت شوند، کور مي‌گردند و ايجاد آرامش و راحتي، آنها را بر انجام امور مهم مساعدت مي‌کند. کسي که دائم درگير تفقه و تأمل است، سزاوار است که روز جمعه را تعطيل کند؛ چون تعطيلي يک روز، نشاط لازم براي فعاليت در ساير ايام را فراهم مي سازد. کسي که همواره بر نمازهاي نافله مداومت دارد، سزاوار است که در برخي اوقات آن را ترک گويد و شايد به همين دليل است که در برخي اوقات اقامة نماز مکروه شمرده شده است. تعطيلي به عمل و کار کمک مي‌کند؛ چه اينکه لهو انسان را در انجام امور جدي مساعدت مي‌نمايد. کسي جز انبيا نمي‌تواند صرفاً به امور جدي و حق صرف [در مقابل لهو] مداومت کند. از‌اين‌رو لهو دواي دل از درد اشتغال و ملالت است؛ پس سزاوار است که مباح باشد؛ اما زيادي آن خوب نيست؛ چه اينکه زيادي دوا مطلوب نيست. براين‌اساس لهو با اين انگيزه موجب تقرب است. اين حکم کسي است که هدفش از سماع صرفاً لذت و استراحت باشد و به‌منزلة مقدمة نيل به مقصود، مستحب خواهد بود (غزالي، 1406ق، ص312).
    5-1. فاضل گروسي
    شيخ عبدالحسين فاضل گروسي بيجاري (متوفاي 1324) در رسالة تغني به قرآن مي‌نويسد:
    آن لهوي که مقدمه باشد از براي شيء مباح يا مستحب يا واجب، لهو مستثنا و مجاز است يا اصلاً خارج از موضوع لهو است، و مقدمه هم عرفي باشد يا شرعي يا عقلي، مثلاً تغني مغنيه در عروسي که عرفاً مقدمة شادي و سرور است و حضرت فرمود: «اجر المغنيه التي تزف العرائس ليس به بأس» [اخذ اجرت توسط زن آوازه‌خوان در عروسي‌ها مجاز است] يا عمل رياضت و زورخانه مثل شنا رفتن و ميل گردانيدن و کباده کشيدن و پا زدن و چرخ خوردن و معلق زدن و دست و اعضا را حرکت دادن؛ اعم از آنکه به اذن طبيب باشد از براي حفظ‌الصحه يا بي‌اذن طبيب و غالباً بازي کردن طلاب در ايام تعطيل خصوصاً شهر ربيع و ديدن علماي مقدسين و نهي نکردن (تقرير علما)؛ و بعضي از اين اعمال، اگر به اذن طبيب يا مقدمه صحت و حفظ نفس باشد، شبهه در حليتش نيست و ظاهر اين است تمام اين افراد داخل لهو و لعب است؛ ليکن از آن طرف دليلي براي حرمت مطلق لهو و لعب در دست نيست؛ بلکه آن لهو و لعبي که مقدمة فعل حرام باشد يا منتهي بشود به فعل حرام، آن وقت حرام است، به جهت آنکه عنوان سبق و رمايه (مسابقه و تيراندازي) محققاً داخل لهو و لعب نيست؛ بلکه به يک جهت مقامره (قمار کردن) هم هست؛ ليکن در شرع جايز است و تغني مغنيه در عروسي لهو و لعب است و بنابر مشهور جايز است و ايضاً حدي در مقام شوق ابل لهو است و مشهور جواز آن است (فاضل گروسي، 1377، ج 3، ص1860).
    6-1. محمد قطب
    محمد قطب از انديشمندان معاصر مصري در تفسير موضع اسلام مي‌‌نويسد:
    اسلام سخت اصرار دارد که انسان از هنگام بيداري تا خواب آن‌چنان به کار سرگرم باشد که هيچ فرصتي براي شکايت از بيکاري براي او باقي نماند، و يا براي پر کردن اوقات فراغت خود احتياج به از بين بردن نيروهاي خود از راه انحرافي نداشته باشد که از روش اصيل بيرون رود. اين کار بدين معنا نيست که اسلام بخواهد مخلوق بشر نابود شود. هرگز هدف اسلام اين نيست. اسلامي که انسان را به لذت بردن از طيبات و پاکيزه‌هاي زمين دعوت مي‌کند و يادآور مي‌شود که بهرة خود را از زندگي دنيا فراموش نکند، چگونه هلاک خود انسان را مي‌خواهد. بجز کار، عبادت کردن با عشق و علاقه، يادآوري قلبي خدا، خواب نيمروز در گرما، شب‌نشيني با خانواده‌ها و دوستان و گفتن داستان‌هاي پاک، ديد و بازديد، مزاح‌ها و خوشمزگي‌هاي معقول و ملايم، و انواع و اقسام تفريحات شادي‌بخش نيز جزو سرگرمي است. موضوع مهم اين است که در زندگي انسان فراغتي ديده نشود که به وسيلة چيزي پر نشده باشد. هنگامي که اسلام عادت‌ها و رسوم و عيدها و مراسم خاص و شعائر و روش‌هاي زندگي جاهليت را ملغا کرد، فوراً عادت‌ها و اعياد و مراسم بزرگ و جشن‌ها و شيوه‌هاي زندگي ديگري به جاي آنها گذارد تا اين خلأ را پر کند (قطب، 1375، ص228).
    7-1. احمد شلبي
    احمد شلبي يکي ديگر از انديشمندان معاصر مصري که با رويکردي بيشتر جامعه‌شناختي به اجتماعيات اسلام پرداخته، در اين زمينه مي‌نويسد:
    تفريح و سرگرمي سالم و ورزشي که جسم و عقل را نشاط مي‌بخشد، چيزهايي هستند که براي انسان لازم‌اند، و اصول ضروري را در زندگي انسان تشکيل مي‌دهند؛ زيرا انساني که کار مي‌کند، حق اوست که بازي کند. آن کسي که فعاليت مي‌کند، حق اوست که تجديد قوا کند و آن کسي که زحمت مي‌کشد حق اوست که استراحت کند. متخصصين علوم تربيتي مي‌گويند که بازي کردن براي کار کردن مفيد است و آن کسي که کار مي‌کند و بازي هم مي‌کند، نتيجة کارش بيشتر و بهتر است از کسي که کار مي‌کند و بازي نمي‌کند. اسلام دين فطرت است و به همين جهت، اين تمايل را به رسميت شناخته و آن را تأييد و تحکيم نموده است (شلبي، 1376، ص198).
    8-1. محمدحسين فضل‌الله
    علامه محمدحسين فضل‌الله از علماي معاصر لبنان، در ضمن استفتائات فقهي مقلدان خود، ديدگاه‌هايي را مطرح کرده که به بخشي از آنها اشاره مي‌كنيم:
    جشن‌ها و شادماني‌هايي که مردم در آن احساسات و عواطف خود را ابراز مي‌کنند از نيازهاي طبيعي ماست. من علاوه بر فتوا به جواز چنين مراسم و مناسبت‌هايي، مردم را به شرکت در چنين مجالسي که غم و اندوه و دردهايشان را (هرچند براي ساعتي) مي‌زدايد، تشويق مي‌کنم؛ البته به شرط اينکه ابزارهايي که در اين جشن‌ها به کار گرفته مي‌شود، مورد رضاي خداوند سبحان باشد. اسلام براي انسان، خوشي و شادماني و خرمي خواسته است، اما نه به اين قيمت که انسان در آغوش شادي، مسئوليت‌هايش را فراموش کند و از حد تعادل خارج شود (فضل‌الله، 1380، ص175و193).
    9-1. مرتضي مطهري
    آيت‌الله شهيد مطهري نيز در ضمن مباحث متنوع در بخش‌هاي مختلف، ديدگاه‌هايي را صراحتاً و ضمناً دربارة جايگاه فراغت و تفريح در اسلام مطرح کرده که به گزيده‌هايي از آنها اشاره مي‌كنيم:
    مسلماً انسان در اين دنيا طالب تجدد و تنوع است. تجدد موجب انبساط و شكفتگى خاطر مي‌گردد؛ خصوصاً اگر آن تجدد و تنوع در جهت حيات و تازگى زندگى باشد. تجدد و تنوع، كدورت و ملال را از خاطر مى‌زدايد.
    هر زمان نو صورتى و نو جمال
            تا زنو ديدن فرو ميرد ملال

    در تشريع نيز اين نكته رعايت شده، در هفته، روزى و در سال، ماهى براى عبادت اختصاص داده شده است؛ يعنى تشريع به بدرقة تكوين رفته است. روز جمعه در هفته، و ماه رمضان در سال، اوقات تجديد حيات معنوى و زدودن خاطر از ملال‌ها و كدورت‌هاى مادى است (مطهري، 1370، ص295).
    ايشان در توضيح حكمت 197 نهج‌البلاغه: «ان هذه القلوب تمل كما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحكمة» مي‌نويسد:
    يعنى همين‌طور كه تن انسان خسته مى‌شود و احتياج به استراحت دارد، دل انسان (روح انسان) هم گاهى خسته مى‌شود و احتياج به استراحت دارد. در اين صورت ديگر فكرهاى سنگين را به او تحميل نكنيد؛ حكمت‌هاى طرفه و طريف (اعجاب‌انگيز و خوشحال‌كننده) از قبيل ذوقيات و ادبيات را به او عرضه بداريد تا سر نشاط و سر حال بيايد (مطهري، 1372، ص58).
    10-1. محمدحسين بهشتي
    آيت‌الله شهيد بهشتي نيز در پاسخ به پرسش يکي از مؤمنان، به طرح ديدگاه خويش دربارة تفريح و موسيقي از منظر اسلام مي‌پردازد و مي‌نويسد:
    اصولاً تفريح يكي از نيازهاي زندگي انسان است؛ يعني نه‌فقط به‌عنوان تجديد قوا، بلكه اصولاً به‌عنوان يكي از نيازهاي اصلي مطرح است... تفريح براي انسان‌ها يك نياز طبيعي است نه يك نياز ارادي؛ يعني انسان خودبه‌خود احساس مي‌كند وقتي در زندگي آبش بجا باشد، نانش بجا باشد، كارش بجا باشد، خانه‌اش بجا باشد، زن و فرزندش بجا باشد، همة اينها بجا باشد، اصولاً به يك نوع تفريح نيز نياز دارد. تفريح حاجتي است از حاجات زندگي. خداي آفريدگار طبيعت و نظام طبيعت خواسته است آدمي با احساس احتياج به تفريح همواره نشاط زنده ماندن و زندگي كردن داشته باشد. بنابراين مي‌خواهم اين مسئله را مؤكدتر، جدي‌تر و اصيل‌تر تلقي كنيد. اصولاً تفريح يكي از نيازهاي طبيعي بشر است و يك نظام اجتماعي و مكتب زندگي بايد براي ارضاي اين خواستة طبيعي فكري كند. چه كسي مي‌تواند دربارة اسلام بگويد، اسلام دين غم و اندوه و گريه و زاري و بي‌نشاطي است؟ در‌حالي‌كه قرآن با صراحت مي‌گويد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ». اصلاً درست بعكس است؛ اسلام دين نشاط است. اين آية قرآن از محكمات قرآن و صريح است (نقل از: سايت اينترنتي آسک کورآن، تاريخ مشاهده: 8/3/89).
    11-1. سيدعلي حسيني خامنه‌اي
    آيت‌الله خامنه‌اي (مقام معظم رهبري) نيز در سخنان گهربار خود به‌ويژه در گفت‌و‌گو با ارباب رسانه به‌طور مکرر به نياز جامعه به اشتغالات فراغتي، و نقش رسانه‌هاي جمعي در تأمين اين نياز مهم تذکر داده و در جهت هدايت رسانه‌ها به انتخاب الگوهاي مطلوب به معيارها و بايسته‌هاي سلبي و ايجابي متعدد با محوريت نظام ارزشي اسلام توجه داده‌اند. در ادامه به گزيده‌هايي از سخنان معظم له به تناسب موضوع نوشتار اشاره مي‌كنيم:
    بنده صددرصد با عيد نوروز و با جشن گرفتن اين ايام موافقم... هر كارى هم كه در اين ايام به جشن مردم كمك كند و آن را معنا ببخشد، خيلى خوب است و هيچ ايرادى ندارد؛ يعنى كسى كه دارد براى عيد نوروز برنامه‌ريزى مى‌كند، نبايد احساس گناه و جرم و كمبودى بكند؛ منتها شاد كردن مردم يك چيز است، مبتذل كردن فضا يك چيز ديگر است (در ديدار با مديران مراکز استان‌هاي صدا و سيما، 7/12/70). آرامش‌بخشى به ذهن مردم، يك بخش عمده‌اش مربوط به صدا و سيما و فيلم‌ها و نمايشنامه‌هاست كه هنوز تأمين نشده است. البته بعضى از فيلم‌هاى نسبتاً فكاهى و با مايه‌هاى طنز، قدرى رواج يافته است كه عيبى ندارد. خوب است كه اين كارها انجام گيرد (در ديدار با مسئولان صدا و سيما، 23/1/75).
    يكى از مقوله‌هاى بسيار مهم و يقيناً يكى از ضرورت‌هاى جامعه، لبخند است. لبخند يكى از نيازهاى زندگى انسان است. زندگىِ بى‌شادى و بى‌لبخند، زندگى دوزخى است. زندگى بهشتى، زندگى با لبخند است. حضرت على فرمود: «المؤمن بشره فى وجهه وحزنه فى قلبه». اگر غصه‌ا‌ي داريد، بايد در دلتان نگه داريد. مؤمن اين‌طورى است. لبخند و شادى مؤمن در چهرة اوست. اصلاً چهره‌ها بايد شاد باشد. اگر با چهرة خودتان مى‌توانيد به جامعه شادى بدهيد، بايد اين كار را بكنيد. شادى لازم است و بايد آن را براى مردم تأمين كرد؛ منتها اين كار برنامه‌ريزى مى‌خواهد... مراقب باشيد شادى در مردم با لودگى و ابتذال و بى‌بندوبارى همراه نشود؛ از اين طريق به مردم شادى داده نشود. همه‌جور مى‌شود به مردم شادى داد؛ از نوع صحيح آن شادى داده شود... طنز فاخر و برجسته، يكى از هنرهاست. طنز، هنر خيلى بزرگى است... طنازهاى واقعى را تقويت كنيد؛ پرورش دهيد و كمك كنيد تا طنز بياورند. طنز، يعنى مطلب مهمِ جدى كه با زبان شوخى بيان مى‌شود؛ محتوا و معنايى در آن هست، منتها به زبان شوخى... از جملة سرگرمى‌ها، مسابقات است. مسابقات، خوب است؛ منتها بايد مراقب بدآموزى‌هاى قولى و عملى در آنها بود. گاهى در زبان، گاهى اصلاً در كيفيت رفتار، گاهى هم در خنده‌هاى بيخودى، سبكى ديده مى‌شود... بنابراين مقولة سرگرمى و تفريح، لزومش يك مسئله است؛ بابرنامه‌ريزى بودن آن يك مسئله است؛ بامحتوا بودنش يك مسئله است؛ پرهيز از جهات منفى هم در آن يك مسئله است (در ديدار با رئيس و مديران سازمان صدا و سيما، 11/ 9/83).
    فضاى پيام‌ها فضاى اعصاب خردكن و تشنج‌آور براى ذهن و اعصاب مردم نباشد... در اين سال‌هاى اخير مقدارى به مسائل تفريحى يا به قول شما طنز و فكاهياتِ سرگرم‌كننده و فيلم‌هاى هنرى و اينها پرداخته‌ايد. اين كارِ درستى است و همين‌طور بايستى حركت كرد (در ديدار با مديران صدا و سيما، 15/11/81).
    12-1. محمدهادي معرفت
    آيت‌الله معرفت از فقيهان معاصر نيز از جمله کساني است که رأي مشهور مبني بر حرمت ذات غنا را مورد مناقشه قرار داده و برخي از انواع موسيقي را به دليل کارکردهاي سودمندشان مجاز شمرده است:
    موسيقي اگر وسيله‌اي براي آموزش معارف عاليه يا آشنا کردن مردم به اخلاق اسلامي باشد، نه لهو است و نه لغو و نه باطل. لذا استعمال آهنگ در تلاوت قرآن مورد استثنايي به شمار نمي‌رود بلکه اصلاً مشمول عنوان حرام نيست. همچنين است استعمال آهنگ‌هاي زيبا و دل‌ربا در اشعار عرفاني، در بيان ارزش‌هاي والاي انساني، که با اين شيوة شيوا بيشتر و بهتر تأثيرپذير خواهد بود. در پايان بايد گفت مگر نه آن است که آواز زيبا و آهنگ دل‌نواز، جزئي از مواهب طبيعت (مواهب الهي) به‌شمار مي‌رود، و از زيبايي‌هاي جهان هستي محسوب مي‌گردد، و انسان‌ها را پيوسته خوش و خرم نگاه مي‌دارد، و به زندگي اميدوار مي‌سازد؟ گواينکه اگر با محتوايي بلند همساز گردد، ارزش‌ها و فضيلت‌ها را گسترش مي‌دهد! يک چنين پديده‌اي با اين ارزش فطري و عقلي، فطرتاً و عقلاً نمي‌تواند شرعاً حرام باشد «ما حکم بالعقل حکم به الشرع». اين يک ارزش است؛ يک زيبايي طبيعي است؛ يکي از طيبات است که خداوند به انسان ارزاني داشته... پس آنچه از طيبات به‌شمار مي‌رود، به حکم عقل و شرع، حلال و آنچه فحشا و زشتي و ستم است، حرام مي‌باشد (معرفت، 1368، ص68).
    13-1. محمدتقي جعفري
    علامه جعفري نيز در برخي از آثار خود به‌ويژه زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام، استفادة مشروط از برخي آثار هنري را که با اقتضائات حيات معقول سنخيت داشته باشند، مجاز شمرده است:
    تقسيم ساعت‌هاى عمر در زندگى بر چهار قسمت در بعضى از روايات و بر سه قسمت در برخى ديگر از آنها كه يك قسمت براى آسايش و تفريح و برخوردار شدن از لذايذ مشروع است، يكى از بهترين دلايل اثبات‌كنندة اين معناست كه دين اسلام دين مشقت و سختى نيست (جعفري، 1370، ج 21، ص177).
    اگر بتوانيم اين خنده‌ها را در مجراي نشاط دربارة واقعيت‌ها يا بهره‌برداري از واقعيت‌ها [جهت دهيم] که خيلي عالي [است]، «أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكي...» خدا خودش مي‌فرمايد: من مي‌خندانم شما را (سخنراني، 1377، ص27). شکي نيست که ما واقعاً تفريح مي‌خواهيم، خوشي مي‌خواهيم؛ در اين زندان دنيا و با اين قوانين خشن طبيعت، احتياج به آرامش و نفس کشيدن داريم (جعفري، 1369،‌ ص72).
    اگر طنز اهانت و لهو و لعب نباشد و ايذاي طرف محسوب نگردد، اشکالي ندارد؛ مخصوصاً در اين زندگي ماشيني که واقعاً اعصاب مردم حساس شده و مردم به‌طور فراوان به بيماري‌هاي عصبي گرفتارند، اين کار يک تفريح و يک روزنة فرجي است که در پرتو آن، غم‌ها و غصه‌ها و مشقت‌هاي زندگي تبديل به شادي و نشاط و سرور مي‌گردد. البته در افراطش لهو و لعب است؛ ولو اينکه اهانت هم نباشد؛ زيرا انسان يک‌بار مي‌خواهد زندگي کند؛ آن را هم اگر به شوخي افراطي بگذراند، ارزش ندارد (جعفري، 1377، ص323).
    14-1. ناصر مکارم شيرازي
    آيت‌الله مکارم شيرازي نيز در تفسير برخي از آيات به طرح ديدگاه‌هاي اسلام دربارة سرگرمي و تفريح پرداخته است. وي در بيان موافقت حضرت يعقوب با رفتن يوسف به اتفاق برادران به صحرا و گشت و گذار در طبيعت مي‌نويسد:
    اين خود دليل بر اين است که هيچ عقل سالمي نمي‌تواند اين نياز فطري و طبيعي را انکار کند. انسان مانند يک ماشين آهني نيست که هرچه بخواهند از آن کار بکشند؛ بلکه روح و رواني دارد که همچون جسمش خسته مي‌شود؛ همان‌گونه که جسم نياز به استراحت و خواب دارد، روح و روانش نيز به سرگرمي و تفريح سالم نياز دارد. تجربه نيز نشان داده که اگر انسان به کار يکنواخت ادامه دهد، بازده و راندمان کار او بر اثر کمبود نشاط تدريجاً پايين مي‌آيد، و اما بعکس، پس از چند ساعت تفريح و سرگرمي سالم، آن‌چنان نشاط کار در او ايجاد مي‌شود که کميت و کيفيت کار هر دو فزوني پيدا مي‌کند، و به همين دليل ساعاتي که صرف تفريح و سرگرمي مي‌شود کمک به ساعت کار است. به گفتة بعضي تفريح و سرگرمي همچون سرويس کردن و روغن‌کاري نمودن چرخ‌هاي يک ماشين است. اگرچه اين ماشين يک ساعت متوقف براي اين کار مي‌شود، ولي بعداً قدرت و توان و نيروي جديدي پيدا مي‌کند که چند برابر آن را جبران خواهد کرد؛ به‌علاوه بر عمر ماشين خواهد افزود؛ اما مهم اين است که سرگرمي و تفريح سالم باشد. در اسلام تا آنجا به مسئلة تفريح سالم اهميت داده شده است که يک سلسله مسابقات حتي با شرط‌بندي را اسلام اجازه داده و تاريخ مي‌گويد که قسمتي از اين مسابقات در حضور شخص پيامبر و با داوري و نظارت او انجام مي‌گرفت (مکارم شيرازي و همکاران، 1381، ج 9، ص334-336).
    15-1. محمدابراهيم جناتي
    آيت‌الله جناتي از فقيهان معاصر نيز از جمله محققاني است که بر ضرورت بازنگري در برخي آراي فقهي محدود‌کننده دربارة موسيقي و غنا به‌منزلة يکي از مصاديق بارز اشتغالات فراغتي تأکيد مي‌ورزد. وي پس از بررسي مفصل ادلة موافقان و مخالفان حرمت غنا، ملاک‌هايي به‌دست داده است که به ساير مصاديق سرگرمي نيز قابل تسري و تعميم‌اند:
    حق بودن لهو به سه مورد مذکور در روايات (اسب‌سواري، تيراندازي و شوخي با همسر) محدود نمي‌شود؛ بلکه هر چيزي که در آن غرض عقلايي باشد، حق است و از لهو حرام محسوب نمي‌شود. ما بارها گفته‌ايم آوازهايي که بر اساس غرض صحيح و داراي سبک و شيوة متقن و متمايز از الحان اهل فسوق و شيوه‌هاي لهو و باطل باشد و مفاهيم بلند اخلاقي، عرفاني، مذهبي، ديني، اجتماعي، فرهنگي و تربيتي را دربر داشته باشد و روح جامعه را براي تخلق به اخلاق پسنديده و نيکي‌ها آماده کند و مفاهيم مذهبي و عقيدتي را با لطافت در قلب‌ها جاي دهد، و روحية مقاومت و مبارزه با دشمنان وطن و مذهب را تقويت نمايد و جلوي تمايل و گرايش نسل‌ها را به سوي آوازهاي فاسد و مفسد و آهنگ‌هاي مهيج شهواني سد کند، هيچ‌گونه اشکال شرعي به همراه ندارد؛ بلکه بسيار خوب و پسنديده است... مصداق اصلي غنا که در مباني اسلامي حرام شده است، همين آوازها و آهنگ‌هايي است که به منظور فساد و فسادانگيزي و تهييج شهوت و به هدر دادن وقت‌ها و نيروها و انحراف عواطف و تشويش اعصاب و تخدير قواي نسل‌ها و بخصوص جوانان، توسط عناصر ناصالح و خوشگذران و شهوتران تهيه مي‌شود و از طريق نوارهاي کاست و ويدئو و شبکه‌هاي راديويي بيگانه در اختيار جوانان مسلمان قرار مي‌گيرد (جناتي، 1375ب، ص92، 96 و 98).
    16-1. محمدتقي مصباح يزدي
    آيت‌الله مصباح يزدي نيز در ضمن برخي آثار فلسفي، تفسيري و اخلاقي خود، مقولة شادي و تفريح و اشکال مجاز و ممنوع آن از ديد اسلام را به صورت مفصل و مستدل مطرح ساخته است. در ذيل به گزيده‌اي از ديدگاه ايشان در اين‌ باره اشاره مي‌كنيم:
    اصل مسرور بودن و شاد بودن يک مطلوب فطري است. انسان فطرتاً طالب خوشي، شادي و سرور است. طبق نظام ارزشي اسلام، مطلوبيت واقعي هر چيز زماني است که در مسير مطلوبيت نهايي و سعادت ابدي انسان باشد. اگر شادي‌هاي دنيايي انسان در راستاي کمک به شادي آخرت او باشد، بسيار پسنديده و مطلوب است. آيا اساساً چنين شادي‌هايي وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. آن حالت نشاطي که انسان را وادار کند به اينکه هم کارهاي دنيايي و هم کارهاي آخرتي خود را درست انجام دهد، مثلاً موجب شود که درسش را بهتر بخواند و عبادتش را بهتر انجام دهد، امري مطلوب است. از‌اين‌رو استفاده از وسيله‌اي که سعادت اخروي انسان را به دنبال داشته باشد، مطلوب خواهد بود.
    وي همچنين در بيان ملاک شادي از ديد اسلام مي‌افزايد:
    هر نوع شادي‌اي که در جهت کمال معنوي باشد، مطلوب است. شادي‌هاي دنيوي که مؤمنان در زندگي خودشان دارند به اين منظور است که براي انجام عبادات و وظايفشان نشاطي داشته باشند. مزاح مخصوصاً در سفر در حدي که افراط نشود و موجب لغو و اتلاف وقت نگردد و همچنين تمسخر، توهين و اذيت ديگران را به دنبال نداشته باشد، مطلوب است؛ تا جايي که از مستحبات بوده و در اسلام بر آن تأکيد شده است. اين يک شادي دنيوي است که موجب جلوگيري از ملال، افسردگي و خستگي است. فراهم کردن وسايل چنين شادي‌اي براي ديگران و نيز شاد شدن خود انسان هم در اين حد عيبي ندارد و مطلوب است؛ و نکتة پاياني اينکه اگر ادخال سرور در جهت تکامل باشد و لااقل موجب شود که موانع عبادت و تکامل شخص برطرف گردد و در راه انجام وظايفش نشاطي پيدا کند، مي‌تواند مطلوب باشد؛ چه خود انسان وسايل آن را فراهم کند، چه ديگران به اين شادي کمک کنند (مصباح، 1387، ص128-133).
    17-1. سيدکاظم حائري
    آيت‌الله حائري از فقيهان معاصر نيز در تشريع ديدگاه اسلام دربارة کار و فراغت و حد مجاز و مطلوب آن مي‌نويسد:
    اساساً زندگي و وضع زندگي، آن‌گونه که شريعت اسلام خواسته، قرار نبوده که همه‌اش در حد جدياتي باشد که براي خيلي از روح‌ها خسته‌کننده است. شيوة اسلام اين نيست. اين نکته (نياز به سرگرمي و مزاح) اثرش در حد نمک در طعام است نه بيشتر. همان‌طور که نمک اگر نباشد، غذا بي‌مزه مي‌شود و ديگر اقبالي به طرف آن پيدا نمي‌کنيم، همچنين اسلام از ما خواسته، اگر نمکي از مزاح نباشد، سبب مي‌شود که مردم نتوانند پيشرفت لازم را داشته باشند (حائري، 1381، ص118).
    18-1. حميد پارسانيا
    حجت‌الاسلام پارسانيا از محققان و صاحب‌نظران حوزة الهيات و فلسفة اسلامي نيز در ضمن تحليلي فلسفي از شادي و لذت و نقش آن در زندگي انسان، به اشکال مطلوب اين پديده از منظر دين و اقتضائات زيستي مؤمنانه اشاره کرده‌ است:
    از منظر دين نيز نشاط و شادماني اصل، و غم و اندوه فرع آن است؛ لکن نکتة مهم اين است که از طرفي دامنة اندوه انسان، تابع گسترة شادي و سرور او بوده و از سوي ديگر سرور و بهجتي که در نگاه ديني دنبال مي‌شود، عظيم و شگفت‌انگيز است. بنابراين غم و اندوهي که در پناه آن تصوير مي‌شود نيز بزرگ و توان‌فرساست. انسان متدين در جغرافيايي زندگي مي‌کند که شادي‌ها و غم‌هاي عظيمي در آن حضور دارد و البته عظمت اصلي مربوط به شادي و سرور است و بزرگي غم و اندوه ناشي از بزرگي سروري است که همه مقصد اصلي زندگي است. لذا حضور اندوه در اين فضا براي سرعت بخشيدن انسان جهت وصول به شادي است... شادي و سرور کثرت تشکيکي دارند و داراي مظاهر و تجلياتي مي‌باشند. لذا نازل‌ترين مراتب شادي مربوط به نازل‌ترين مراتب وجود و هستي است (پارسانيا، 1380، ص53-54).
    2. سيرة عملي علماي دين
    سيرة عملي و الگوي رفتاري علما و دست‌پروردگان مکتب تربيتي اسلام که در مقايسه با ديگر اقشار التزام عملي بيشتر و دقيق‌تري به رعايت ارزش‌هاي ديني و احکام شريعت دارند، مستند ديگري براي کشف مواضع هنجاري و بايسته‌هاي عملي مورد تأييد دين است. ابن ابي‌الحديد در ذيل حديث «ان هذه القلوب تمل کما تمل الابدان» (نهج‌البلاغه، حكمت 197) مي‌نويسد: «بسياري از بزرگان علم و حکمت اهل شوخي و مزاح بوده‌اند، اما در اين راه به ميانه‌روي و اقتصاد رفتار مي‌کرده‌اند نه زياده‌روي؛ چراکه زياده‌روي در اين امر، شخص را به بي‌بندوباري و لجام‌گسيختگي مي‌کشاند (ابن ‌ابي‌الحديد، 1404ق، ج 19، ص16). وي در جايي ديگر مي‌نويسد: «شوخي آن‌گاه که باعث طراوت نفس و رهايي انسان از گرفتگي و ملالت باشد، اشکالي ندارد» (همان، ج 20، ص339).
    ابن‌قتيبه دينوري نيز در مقدمة کتاب عيون ‌الاخبار مي‌نويسد:
    من اين کتاب را از نادره‌هاي دل‌پذير، نکته‌سنجي‌هاي لطيف و سخنان شگفت و خنده‌انگيز خالي نگذاشتم؛ و اين کار بيشتر براي آن است که سختي جد و رنج گفتار حق را از روان خواننده بزدايم. مزاح اگر حق يا قريب به حق باشد و با زمان و مکان مناسبت يابد، نه زشت است و نه بد و به خواست خدا نه گناه کبيره است و نه صغيره (ابن قتيبه، 1415ق، مقدمه: ل).
    فاضل گروسي با تمسک به سيرة عملي و تقرير مواردي از ملاهي توسط علما مي‌نويسد:
    علماي مقدسين متدينين منزهين زمان، بعضي ملاهي را ديده و منع و نهي نکرده‌اند و فرض اين است که از افعال لهويه و لعبيه، بعضي ملاهي شمرده مي‌شوند. مثلاً مشاعره طلاب و بازي‌هاي ايام تعطيل در حالتي که در ميان آنها فاضل و متدين بود و هيچ غرض عقلايي در ميان نبود. مع‌الوصف اين شوخي‌ها و بازي‌ها را در حضور بعضي از علماي اعلام به کار مي‌بردند و ابداً منعي و توبيخي در ميان نبود و همين‌طور اين سيره تا به معصوم مي‌رسد (گروسي، 1377، ج 3، ص1868).
    علامه محمدتقي جعفري نيز در يکي از خاطرات تحصيلي خود مي‌گويد:
    در دوران تحصيل در قم و نجف اشرف گاهي براي رفع خستگي و مطايبه با يکديگر مزاح مي‌کرديم که در ميان آن، طنز نيز به وجود مي‌آمد که اغلب موجب رفع نواقص و اصلاح اخلاقي مي‌گشت و به جهت قراين حالي و مقالي که دلالت بر مزاح و تفکيک ارادة استعمالي از ارادة جدي داشت، به‌هيچ‌وجه از يکديگر نمي‌رنجيديم. ضمناً با حرکات و نشان دادن عکس‌العمل‌هاي خاص در برابر شوخي‌ها و طنزها، دوستان را از افراط و تفريط برحذر مي‌داشتيم (جعفري، 1377، ص322).
    آيت‌الله مکارم شيرازي نيز در توضيح اشکال مجاز طنز مي‌گويد:
    بزرگان پيشين، گاه کتاب‌هايي نوشته‌اند که اينها تماماً طنز است، ولي طنزهايي است که يک هدف ديني را تعقيب مي‌کند و بار منفي هم بر آن مترتب نيست. خود اين نوشته‌هاي علما و بزرگان پيشين ما که در بعضي از کتاب‌هايشان از طنز استفاده مي‌کردند، براي ما مي‌تواند الگو باشد... ما در محضر بزرگان و استاداني که بوديم مي‌ديديم گاهي در کلاس درس‌هايشان براي اينکه خستگي طلاب برطرف شود و گاهي هم براي اينکه مطالبشان را جا بيندازند، از روش‌هاي طنزآميز استفاده مي‌کردند. ما نيز در تدريس و نوشته‌هايمان، گاهي از اين روش‌ها استفاده مي‌کنيم. گاهي زبان طنز، از هر زباني گوياتر و مؤثرتر است؛ منتها در هر حال، بايد آن چارچوب‌هاي اسلامي را فراموش نکنيم (مکارم شيرازي، 1381، ص100).
    گفتني است که بخش درخور توجهي از منابع موسوم به جنگ، سفينه، چنته، گنجينه و کشکول توسط علما و فضلا براي پر کردن اوقات فراغت افراد و تأمين نيازهاي تفريحي و تفنني آنها تدوين و تأليف شده‌اند. به بيان برخي محققان، تاکنون بيش از سي کشکول تحت تأثير کشکول شيخ بهاء‌الدين عاملي معروف به شيخ بهايي از علماي بزرگ دورة صفويه (متوفاي 1031ق) تأليف شده است (کاسب، 1379، ص19 مقدمه مترجم بر کشکول شيخ بهايي). درخور توجه اينکه نويسندگان اين آثار اغلب از علما و تحصيل‌کردگان معارف ديني بوده‌اند.
    3. ملاک‌هاي مستفاد از يافته‌هاي دين‌پژوهان
    روشن است که در موضوعي همچون فراغت و تفريح به دليل تنوع ابعاد، کثرت و تعدد مصاديق، خلق مستمر اشکال و مصاديق، ترتب آثار و کارکردهاي آشکار و پنهان و مثبت و منفي، تعدد دواعي و انگيزه‌ها، تنوع نيازها و ضرورت‌ها، لوازم و اقتضائات، هزينه‌هاي اصلي و جانبي، ملزومات ارزشي و هنجاري و... نمي‌توان توقع داشت که اسلام به صورت مصداقي و جزئي احکام دقيق هر مورد را علي‌حده و به‌طور مستقل تعيين کرده باشد. چنين توقعي به‌ويژه با توجه به تغييرپذيري مستمر موضوعات، ظهور وضعيت‌ها و شرايط جديد، طرح ضرورت‌ها و ملاحظات ثانوي و تأثيرات تعيين‌کننده دو عنصر زمان و مکان، هيچ‌گاه برآورده نخواهد شد.
    دين‌پژوهان و مفسران اسلام، با رويکرد درون‌ديني در اصل جواز تخصيص مقطعي به نام «فراغت» در سبک زندگي مؤمن اتفاق نظر دارند. شرط ضمني و مؤکد اين ملاحظه اين است که در معادلة کار و فراغت، همواره کار و تلاش الزامي (با گسترة وسيعي که پيش‌تر ترسيم شد) اصل، و فراغت و تفريح فرع و تابع است و صرفاً در راستاي تأمين ملزومات کار و نيازهاي جسمي و روحي مطرح است. دربارة اشتغالات فراغتي يا فعاليت‌هايي که مؤمنان اغلب در اين اوقات انجام مي‌دهند نيز قواعد و رهنمودهاي عامي را به صورت ايجابي و سلبي با الهام از نظام ارزشي و هنجاري اسلام متذکر شده‌اند. ترديدي نيست که اصل اولي در اشتغالات فراغتي، تفريحي و تفنني به‌منزلة مجموعه‌اي از اشتغالات انتخابي، غيرانتفاعي، لذت‌بخش، ارضا‌کننده، تسکين‌دهنده، تنوع‌زا، آرام‌بخش، ملالت‌زدا، رهايي‌بخش از روند عادي و تکراري زندگي، ترميم‌‌کنندة کمبودها و... بنابر ملاک‌هاي مستفاد از منابع ديني، «اباحه و جواز» است. خروج از اين اصل تنها با نقض قواعد ايجابي و سلبي يا مخالفت با بايدها و نبايدهاي الزامي فقهي و اخلاقي ممکن خواهد شد. در ادامه به برخي از اين ملاک‌ها بدون توضيح محتوايي آنها اشاره خواهيم كرد. اهم ملاک‌ها و معيارهاي ذکرشده براي کنش‌ها و اشتغالات فراغتي به زبان سلبي و ايجابي از اين قرارند:
    انطباق عمل با ضوابط و معيارهاي ارزشي و هنجاري دين (فقهي، اخلاقي و عرفي) همچون عاري بودن از گناه (ترک واجب و ارتکاب حرام)، اضرار به جسم و روح، تضييع وقت و اتلاف عمر، تهييج شهوت و تقويت مشتهيات نفساني، اعانت بر اثم و ظلم، ايذا به غير، اسراف و تبذير امکانات و سرمايه‌هاي مادي و معنوي، غفلت‌زايي و انصراف توجه از امور مهم، توليد هيجانات کاذب و تخدير‌کننده، تن‌آسايي و نازپروردگي و تقويت روحيات رفاه‌جويانه، تفاخر و تظاهر، قمار و برد و باخت و...؛ داشتن حسن فعلي (يا عدم تناسب با مجالس لهو و لعب)، تناسب با اقتضائات و تمايلات فطري، همسويي با روند کمال‌يابي روحي و استکمال وجودي، ايفاي نقش در مسير تعالي و تقرب معنوي، توليد آثار و نتايج مفيد يا داشتن منافع عقلايي مقصود و محلل، ايفاي نقش مقدمي در حصول آمادگي بيشتر براي کار و تلاش جدي و اصلاح نابساماني‌هاي روحي و جسمي، اعتدال و ميانه‌روي، کنترل‌پذيري و داشتن توجيه عقلاني، فعال بودن متفکرانه در مقابل انفعال و وادادگي، ترجيح التذاذات روحي بر شادي‌هاي جسمي و ابتهاجات معنوي بر رضامندي‌هاي مادي، ارضاکنندگي حس زيبايي‌شناختي، دارا بودن صورت و سبک معقول و متمايز از رويه‌هاي اهل فسوق و عصيان (نظير کف، سوت، رقص، استفاده از موسيقي‌هاي لهوي، هياهوهاي غيرمتعارف، از خود بي‌خودشدگي، بدمستي‌هاي هيجاني و مصرف مسکرات).
    برخي از ملاک‌هاي مستفاد نيز الزامي نيستند، بلکه جزو مرجحات شمرده شده‌اند. براي مثال، جمعي بودن در مقايسه با فردي بودن، مانند شرکت در مراسم اعياد (ملي، مذهبي، قومي)، جشن‌ها (مثل جشن عروسي، برداشت محصول، تکليف، وليمه‌دهي و اطعام به مناسبت‌هاي مختلف) و آيين‌هاي قومي، ملي و مذهبي (در مقابل تفريحات و سرگرمي‌هاي جاري جامعة مدرن نيز نظير گوش دادن به موسيقي، تماشاي تلويزيون، مطالعة کتاب، رفتن به سينما، پارک يا اماکن مشابه، پرسه‌زني در بازار و مصرف مخدرات که عمدتاً به صورت فردي انجام مي‌پذيرند). ترديدي نيست که سرگرمي‌هاي جمعي، لذت و هيجان بيشتر و پايدارتري را موجب مي‌شوند؛ به علت نظارت و کنترل جمعي در مقابل زياده‌روي‌هاي افراطي و بروز انحرافات محتمل مصونيت بيشتري دارند؛ در توليد برخي آثار اجتماعي همچون تشديد همبستگي و تخلية هيجانات و غليانات جمعي نقش برجسته‌تري ايفا مي‌کنند و در کل، به‌منزلة الگوي غالب گذران فراغت، توجيه عقلاني‌تري دارند. گفتني است که اشتغالات فراغتي به لحاظ مصداق و مورد، طيف وسيعي از فعاليت‌هاي غيرالزامي رايج تحت عناوين فرهنگي، ديني، سياسي، اجتماعي، هنري، ادبي، فکري، ورزشي، تفريحي و مهارتي را دربر مي‌گيرند. بديهي است که ارجاع عملي به الگوي هنجاري يادشده، مستلزم استقرار فرهنگ اسلامي و غلبة گفتماني آن در جامعه و جامعه‌پذيري مؤمنان متناسب با نظام معرفتي، ارزشي، هنجاري و رفتاري اسلام است. بالطبع فرايند‌هاي نظارتي جامعه نيز زمينه و انگيزه براي التزام عملي به رعايت اين معيارها را تقويت و تشديد خواهند کرد (براي اطلاع‌يابي تفصيلي از ملاک‌هاي ارائه‌شده، علاوه بر منابع روايي، فقهي و استفتائات مراجع عظام، ر.ک: فضل‌الله، 1380، ص180 و 193؛ شبلي، 1376، ص205؛ جناتي، 1375الف، ص20؛ همو، 1375ب، ص92 و96؛ نراقي، 1362، ص389؛ جعفري (مصاحبه)، 1381، ص107؛ ميرزاخاني، 1369، ص22 و24؛ طباطبايي، 1363، ج ‏8، ص101-102؛ مکارم شيرازي، 1381، ج ‏26، ص146؛ مصباح، 1387، ص128-133؛ جوادي آملي، 1372، ج 6، ص16 و17؛ مطهري، 1373، ص322؛ غزالي، 1406ق، ص308؛ پارسانيا، 1380، ص50؛ ملکيان، 1385، ص49-50؛ خواجه طوسي، 1378، ص277).
    نتيجه‌گيري
    دين‌پژوهان و مفسران اسلام، با رويکرد درون‌ديني در اصل جواز تخصيص مقطعي به نام «فراغت» در سبک زندگي مؤمن اتفاق نظر دارند. شرط ضمني و مؤکد اين ملاحظه اين است که در معادلة کار و فراغت، همواره کار و تلاش الزامي (با گسترة وسيع آن) اصل، و فراغت و تفريح، فرع و تابع است و صرفاً در راستاي تأمين ملزومات کار و نيازهاي جسمي و روحي مطرح است. دربارة اشتغالات فراغتي يا فعاليت‌هايي که مؤمنان اغلب در اين اوقات انجام مي‌دهند نيز قواعد و رهنمودهاي عامي به صورت ايجابي و سلبي با الهام از نظام ارزشي و هنجاري اسلام يادآوري شده‌ است. ترديدي نيست که اصل اولي در اشتغالات فراغتي، تفريحي و تفنني به‌منزلة مجموعه‌اي از اشتغالات داراي ويژگي‌ها و کارکردهاي خاص، بنابر ملاک‌هاي مستفاد از منابع ديني، «اباحه و جواز» است. خروج از اين اصل تنها با نقض قواعد ايجابي و سلبي يا مخالفت با بايدها و نبايدهاي الزامي فقهي و اخلاقي ممکن خواهد شد. اهم ملاک‌ها و معيارهاي ذکر شده براي کنش‌ها و اشتغالات فراغتي به زبان سلبي و ايجابي از اين قرارند: عاري بودن از مفاسد اخلاقي، تناسب با اقتضائات فطري، همسويي با کمال‌جويي معنوي، توليد آثار و کارکردهاي مثبت، دارا بودن غرض عقلايي، کنترل‌پذيري عقلاني، عدم تناسب با مجالس لهو و لعب، پرهيز از تن‌آسايي و نازپروردگي، رعايت اعتدال و پرهيز از زياده‌روي، اجتناب از واقعيت‌گريزي، ترجيح شادي‌هاي روحي بر شادي‌هاي جسمي.
     
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1388، ترجمة محمد دشتي، قم، مباهله.
    • ابن‌ابي الحديد، عبدالحميد، 1404ق، شرح نهج البلاغه، تصحيح محمد ابوالفضل ابراهيم، قم، کتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • اخوان الصفاء و خلان الوفاء، 1415ق، الرسائل، اعداد و تحقيق عارف تامر، بيروت، منشورات عويدات.
    • انوري، حسن، 1383، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن.
    • بهنام، جمشيد و همکاران، 1348، مقدمه‌اي بر جامعه‌شناسي ايران، تهران، خوازرمي.
    • پارسانيا، حميد، 1380، «دين خاستگاه شادي‌هاي پايدار»، کتاب زنان، ش 14، ص48-60.
    • تورکليدسن، جرج، 1382، اوقات فراغت، ترجمة عباس اردکانيان، تهران، نوربخش.
    • جعفري، محمدتقي، 1377، رسائل فقهي، تهران، مؤسسه نشر کرامت.
    • ـــــ ، 1369، زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • ـــــ ، 1370، ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، چ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    • ـــــ ، 1381، در پژوهشي درباره طنز در شريعت و اخلاق (مصاحبه)، قم، مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما.
    • ـــــ ، 1377، «سخنراني اختتاميه در همايش طنز»، سنجش و پژوهش، ش 13 و 14، ص23-29.
    • جناتي، محمدابراهيم، 1375الف، «هنر و زيبايي از نگاه مباني فقه اجتهادي»، کيهان انديشه، ش 66، ص10-25.
    • ـــــ ، 1375ب، «هنر و زيبايي از نگاه مباني فقه اجتهادي»، کيهان انديشه، ش 69، ص91-112.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1372، «قصه ديني»، فارابي، ش 21، ص4-21.
    • حائري، کاظم، 1381، در پژوهشي درباره طنز در شريعت و اخلاق (مصاحبه)، قم، مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما.
    • حسيني خامنه‌اي، سيدعلي، 1388، نرم‌افزار نورالولايه، قم، مرکز کامپيوتري علوم اسلامي.
    • حسيني بهشتي، محمد، تفريح و موسيقي دراسلام، سايت آسک کورآن، (تاريخ مشاهده : 8/3/89)
    • http//www.askquran.ir/showthread
    • دينوري ابن قتيبه، ابي‌محمد عبدالله بن مسلم، 1415ق، عيون الاخبار، قم، منشورات الشريف الرضي.
    • شلبي، احمد، 1376، زندگي اجتماعي از ديدگاه اسلام، ترجمة سيد محمود اسداللهي، مشهد، آستان قدس رضوي.
    • صادقي حسن‌آبادي، مجيد، 1386، «غم و شادي در تجربه ديني مولوي»، مجله علمي– پژوهشي دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان، دوره دوم، ش 49، ص75-90.
    • طباطبائي، سيد‌محمد‌حسين، 1363، تفسير‌الميزان، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين.
    • طوسي، خواجه‌نصيرالدين، 1378، اخلاق ناصري، به تصحيح و تنقيح مجتبي مينويي و عليرضا حيدري، چ ششم، تهران، خوارزمي.
    • غزالي، محمد، 1382، کيمياي سعادت، با سعي و اهتمام پروين قائمي، تهران، پيمان.
    • ـــــ ، 1406ق، احياء علوم‌الدين، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • فاضل گروسي، عبدالحسين،‌ 1377، رساله‌اي در باب تغني به قرآن، در مجموعه آثار غنا و موسيقي، به کوشش رضا مختاري و محسن صادقي، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
    • فارابي، ابونصر، 1376، السياسه المدنيه، ترجمة حسن ملکشاهي، تهران، سروش.
    • فضل‌الله، محمد‌حسين، 1380، فقه و زندگي، ترجمة مجيد مرادي، قم، دارالملاک.
    • قطب، محمد، 1375، روش تربيتي اسلام، ترجمة محمدمهدي جعفري، شيراز، دانشگاه شيراز.
    • کاسب، عزيزالله، 1379، در مقدمه کشکول شيخ بهايي، چ ششم، تهران، گلي.
    • معرفت، محمدهادي، 1368، «نقش آهنگ در تلاوت قرآن»، کيهان انديشه، ش 28، ص60-68.
    • مصباح، محمدتقي، 1387، مشکات، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مصباح، مجتبي، 1392، سلامت معنوي از ديدگاه اسلام، تهران، مؤسسه فرهنگي حقوقي سينا.
    • مطهري، مرتضي، 1370، تعليم و تربيت در اسلام، چ هيجدهم، تهران، صدرا.
    • ـــــ ، 1372، تعليم و تربيت، چ بيست‌ و سوم، تهران، صدرا.
    • مکارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1381، تفسير نمونه، قم، دارالکتب الاسلاميه.
    • مکارم شيرازي، ناصر، 1381، در پژوهشي درباره طنز در شريعت و اخلاق (مصاحبه)، قم، مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما.
    • ملکيان، مصطفي، 1385، «ايمان و کارکردهاي شريعت»، آيين، ش 6، ص77-85.
    • مولانا، جلال‌الدين محمد بلخي، 1378، دوره کامل مثنوي معنوي، نسخه رينولدالين نيکلسون، مصحح غلامحسين ده بزرگي، تهران، آبيار.
    • ميرزاخاني، حسين، 1369، مباني فقهي و رواني موسيقي، چ دوم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
    • نراقي، ملااحمد، 1362، معراج‌السعاده، تهران، رشيدي.
    • Dumazedier, Joffre, 1972, Leisure, in Internatinal Encyclopedia of The Social Sciences, David L.Sills(ed), The Macmillan Company and The Free Press, Newyork, v.9, p. 248-253.
    • Neumeyer, M.and Neumeyer,E, 1958, Leisure and Recreation, Ronald Press, New York.
    • Rojek.chris, & et al, 2006, AHandbook of Leisure Studies, Palgrave Macmillan, Ltd.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین.(1395) فراغت و تفریح در اندیشه‌ی متفکران مسلمان. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 7(2)، 87-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحسین شرف الدین."فراغت و تفریح در اندیشه‌ی متفکران مسلمان". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 7، 2، 1395، 87-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین.(1395) 'فراغت و تفریح در اندیشه‌ی متفکران مسلمان'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 7(2), pp. 87-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین. فراغت و تفریح در اندیشه‌ی متفکران مسلمان. معرفت فرهنگی اجتماعی، 7, 1395؛ 7(2): 87-108