کنترل اجتماعی غیررسمی از منظر آیات و روایات / غلام حیدرکوشا
Article data in English (انگلیسی)
درآمد
انسانها به لحاظ رواني مطابق انگيزشها، كششها، خواستهها و گرايشهاي دروني رفتار ميكنند. عوامل دروني و بيروني سبب ميشود كه در برخي موارد رفتار نادرست، قبيح و برخلاف آداب، سنت و هنجارهاي متعارف و متداول جامعه از انسان سر بزند. به همين دليل، در قرآن به انسان «طغيانگر» و «زيانكار» خطاب شده و يادآوري گرديده كه تمايلات نفساني، انسانها را به رفتار كجروانه و نادرست وا ميدارد.
ويژگي پيشگفتة انسان ميطلبد كه خواستهها، تمايلات و گرايشهاي گوناگون او، تحت كنترل قرار گرفته و از اين طريق زمينة هدايت، تكامل و انجام رفتار درست او فراهم شود. در دين اسلام، كنترل و نظارت انسانها مورد توجه ويژه بوده است، به گونة كه نظارت كامل، دقيق و مداوم بر رفتار، كردار و نيات انسانها از سنتهاي ثابت الهي و معياري براي سنجش، ارزيابي رفتار و اعطاي ثواب و عقاب در نظر گرفته شده است.
در اين تحقيق تلاش شده است يكي از سازوكارهاي كنترلي تأثيرگذار مورد بررسي قرار گرفته و نظر دين در مورد آن جستوجو شود. «كنترل غيررسمي از منظر آيات و روايات» عنواني است بيانگر كاوش در نظريه كنترلي دين از خلال آيات و روايات به عنوان يكي از متون معتبر ديني؛ هرچند قرآن كريم كتابي نيست كه در حوزههاي علوم متداول امروزي نظريهپردازي كرده باشد. دليل آن نيز روشن است؛ چراكه در متون ديني هرآنچه براي هدايت انسان لازم است ذكر شده است. با اين حال، ميتوان با مطالعة آيات و روايات و كنار هم چيدن آنها، پاسخي براي سؤالات خود به دست آورد. و در مواردی نظریهای را بر اساس آنها سامان داد.
تبيين موضوع
كنترل اجتماعي از مباحث محوري در حوزه جامعهشناسي كجروي است. در مباحث كنترل اجتماعي، كنترل غيررسمي از اهميتي بيشتري برخوردار است. بيشتر بودن اهميتش بدين دليل است كه كنترل غيررسمي نوعاً هنجارشكنيهايي را تحت پوشش قرار ميدهد كه از قلمرو تسلط نظارتهاي رسمي خارج است. بررسي كنترل غيررسمي در جوامع ديني كه فرهنگ آنها خاستگاه ديني دارد اين بحث را ضرورت ميبخشد كه دين به عنوان بنياد فرهنگي جوامع ديني چه تدبيري براي جلوگیری از شكستن هنجارهاي ديني در نظر گرفته است. هم كنترلهاي رسمي و هم كنترلهاي غيررسمي را ميتوان از منظر دين بحث كرد؛ اما به تناسب موضوع تحقيق، مسئله اصلي پژوهش پيشرو اين خواهد بود كه نظر دين راجع به كنترلهاي غيررسمي چيست؟ اين پرسش به نوبه خود دو سؤال فرعي ديگري به دنبال خواهد داشت كه در طول تحقيق سعي ميگردد پاسخي براي آنها به دست آيد: يكي اينكه كنترل غيررسمي به عنوان يك اهرم كنترلي، اصلاً مورد تأكيد دين بوده است يا خير؟ و ديگر اينكه در صورت مثبت بودن جواب پيشين سازوكاري كه دين در قالب كنترل غيررسمي پيشنهاد ميكند كدام است؟
مفهوم شناسي
«كنترل غيررسمي» در مقابل «كنترل رسمي» مطرح ميگردد. كنترل رسمي مجموعه اقداماتي است كه منابع اقتدار از آنها در مسير مقابله با وقوع جرم و كجروي در جامعه استفاده نموده و نوعاً با اجبار و الزامهاي برخاسته از ضمانتهاي اجرايي دولتي همراه است. كنترلهاي رسمي بر عنصر حقوقي و قانوني مبتني است و صرفاً هنجارهاي رسمي را تحت پوشش قرار ميدهد. از اينرو، كنترل غيررسمي سازوكارهايي را تحت پوشش قرار خواهد داد كه كنترل اجتماعي را نه از خلال قوانين كيفري و سازمانهاي رسمي، بلكه از طريق تكيهكردن بر اصول اخلاقي و ارزشها و هنجارهاي متعارف ممكن ساخته و متغيرهايي نظير: «ترس از پذيرفتهنشدن رفتار در جامعه»، «نگراني از طردشدن توسط نزديكان» و «طرد و تمسخر و سرزنش ديگران» را مورد توجه قرار دهد.
پيشينة تحقيق
بررسي مسئلة كنترل اجتماعي از منظر دين و يا نقش كنترلي دين از انحرافات اجتماعي سابقة ديرينه دارد. اولين تحقيق در اين زمينه به نام دوركيم به ثبت رسيده است. او بيهنجاري را معلول ضعف كنترل دانسته و جوامع سنتي را سرشار از همبستگي مكانيكي و برخوردار از قواعد اخلاقي قدرتمند ميداند كه يكپارچگي را تقويت نموده و در نهايت زمينههاي بيهنجاري را نابود ميكند. تحقيقات ديگري كه نقش كنترلي دين را برجسته نموده و دين را به عنوان يك نيروي بازدارنده از انواع كجرويهاي اجتماعي معرفي كردهاند، تحقيق ايوانز.تي. ديويد با عنوان «بررسي مجدد رابطه دين و جرم» و تحقيق استارك و سيمز بن بريج تحت عنوان «دين، كجروي و كنترل اجتماعي»است. در هر دو تحقيق، اهرمهاي كنترلي غيررسمي دين نظير باورهاي ديني و مناسك مذهبي مورد بررسي قرار گرفته است.
در زمينة كنترل ديني با تمركز بر آموزههاي اسلامي و با استفاده از منابع معتبر ديني در اسلام، ميتوان به كتابهاي همنشيني و كجروي و كتاب پيشگيري وضعي از بزهكاري با نگاهي به سياست جنايي اسلام اشاره كرد كه مولفان در ذيل بحثهاي كنترل اجتماعي، به كاويدن اين مهم از منظر آيات و روايات همت گمارده و نگاه ديني را در اين موضوع به بحث گرفتهاند.
نظريه كنترل غيررسمي در جامعهشناسي
نظريات مطرح در حوزة كنترل اجتماعي، نظرية «بيهنجاري» دوركيم و نظرية «خودكنترلي» هيرشي است. دوركيم نابهنجاري اجتماعی را معلول گسست نظم و ضعف كنترل در جامعه ميدانست و نظريه بيهنجاري خود را بر اين مبناي انسانشناختي كه انسانها موجودي آميخته با تمايلات است، استوار ساخته بود. همين مبنا بود كه از نظر دوركيم نظارت اخلاقي و اجتماعي و همچنين ضروت انضباط در جامعه را توجيه ميكرد. او معتقد بود: «هرگاه شيرازه تنظيمهاي اجتماعي از هم گسيخته گردند، نفوذ نظارتكنندة جامعه بر گرايشهاي فرد ديگر كارايياش را از دست خواهد داد.» در نهايت، با ضعف نظارت و يا نفوذ بازدارندة جامعه، بيهنجاري در جامعه شكل خواهد گرفت.
هيرشي نيز در نگاه اول بر اين باور بود كه دلبستگي فرد به ديگران، پذيرش نقش يا درگيرشدن در فعاليتهاي اجتماعي و همچنين اعتقاد به ارزشهاي اخلاقي و هنجارهاي فرهنگي ميتواند فرد را از كجروي باز داشته و به سمت رفتار بهنجار هدايت كند. اما در نظرية خود كنترلي تأكيد داشت كه افراد برخوردار از خودكنترلي قوي بيشتر در معرض جرم و كجروي قرار دارند و خودكنترلي قوي احتمال درگير شدن در جرم را به حداقل ميرساند.
همنوايي
همانگونه كه در نمودار شماره 1 اشاره شده است. هر دو نظريه رابطة وجود اهرمهاي كنترلي و بازدارندگي را مثبت قلمداد نموده و بر اين ايده تأكيد ميكنند كه هرگاه اهرمهاي كنترلي در جامعه فعال و نيرومند باشد همنوايي با هنجارها بيشتر ميسور است. وانگهي، اگر نظام كنترلي در جامعه رو به ضعف گرايد، همنوايي به حداقل رسيده و زمينههاي ارتكاب جرم و كجروي فعال و تحقق جرم در جامعه بيشتر خواهدشد.
چارچوب نظري ديني
بررسي رابطه كنترل و همنوايي از منظر دين، وابسته به اين است كه ابتدا به عناصر اساسي دين توجه نموده و سپس رويكرد دين را نسبت به كنترل با تفكيك قلمرو كنترلهاي ديني از غير ديني مشخص كرد؛ يعني براي رسيدن به يك چارچوب نظري ديني در باب كنترل، سه گونه مواجهه با دين ضروري است: اول اينكه مشخص گردد آن دسته از عناصر اساسي دين كه هم هنجارهاي اجتماعي را دسترسپذير ميسازد و هم بازخورد نظارتگرانه به همراه دارد چيست؟ ثانياً با بررسي محتواي دين، نقشهاي كنترلي عناصر ديني را جستوجو كرد و در گام سوم عناصر كنترلي غيرديني را از چشمانداز دين پوييد.
دين در نگرش اسلامي به «مجموعه عقايد، احكام و اخلاق داري خاستگاه قدسي و وحياني» تعريف ميشود. بر اساس اين تعريف، دين بر سه عنصر كليدي استوار است. هر سه عنصر به صورت مركب حیات دینی انسانها را شکل میبخشند. حیات ديني انسان كه تأمين كنندة اهداف ديني و انساني اوست، در بستر قلمروهاي ديني سامان مييابد. قلمروهاي ديني، سازگار با عناصر ديني طراحي و تسهيل كنندة تحقق نقشهاي محوري عناصر ديني به شمار ميروند. قلمرو ايمان و باور(حوزة عقايد ديني)، قلمرو رفتار (حوزة اخلاق) و قلمرو تشريع (حوزة احكام و فقه) قلمروهاي سهگانه نظام معيشتي ديني است كه هركدام از آنها ظرفيتهايي را در اختيار انسان ميگذارد تا انسانها در زندگي اجتماعي و فردي به كمال مطلوب برسند.
متناسب با بحث كنترل غيررسمي، لازم است اهرمهاي كنترلي غيررسمي در سه حوزة ديني مورد بررسي قرار گيرد. بازخورد دين نسبت به هنجارشكني از هنجارهاي حاكم در جامعه در هرسه قلمرو ذكرشده و در دو سطح هنجارسازي و نظارتگري قابل مطالعه و بررسي است. همانگونه كه در نمودار شمارة2 نيز بيان گرديده است، ميتوان قلمرو شريعت (احكام فقه) را به عنوان سطح هنجارساز و قلمرو اعتقاد و ايمان را به عنوان سطح نظارتي دين مطرح نمود. فقه و شريعت، هم هنجارهاي ديني را در جامعه معرفي ميكند و هم سازوكارهاي رسمي همچون «حدود»، «ديات»، «قصاص» و «تعزيرات شرعي» و غيررسمي نظير امر به معروف و نهي از منكر را براي تثبيت و تحكيم هنجارها به خدمت ميگيرد. ايمان و باروهاي ديني نظير ايمان به علم خداوند، ايمان به روز حساب و كتاب و ايمان به آثار و پيامدهاي رفتار باعث به وجود آمدن سازوكار كنترلي غيررسمي ميگردد و از اين طريق افراد را با هنجارهاي مطرحشده از سوي دين همنوا ميسازد.
در ميان دو قلمرو ذكرشده، قلمرو رفتار قرار دارد. قلمرو رفتار نقطه تلاقي دو سطح هنجارساز و نظارتگري است. در قلمرو رفتار، عنصر اخلاقي دين نقش ايفا نموده و با فراهمسازي انگيزههاي لازم براي رفتار و دسترسپذير ساختن ضمانتهاي اجرايي براي رفتارهاي بهنجار ديني، نظام پاداش و تنبيه كارآمد شكل گرفته و در نتيجه همنوايي صورت ميگيرد.
طرح اين چارچوب به ما كمك خواهد كرد كه اهرمهاي كنترلي ديني را بررسي نموده و بر همين اساس، دستهبندي كنيم.
كنترل غيررسمي از منظر دين
براي بررسي كنترل غيررسمي از منظر آيات و روايات، بايد به دو پرسش اساسي پاسخ گفته شود. اول اينكه آيا كنترل غيررسمي به عنوان يك اهرم كنترلي كارآمد مورد توجه دين بوده است ياخير؟ در صورت مثبت بودن پاسخ. نوبت به دومين پرسش ميرسد و آن اينكه سازوكار كنترلي كه دين به عنوان كنترل غيررسمي پيشنهاد مينمايند كدام است؟ چه خصوصياتي دارد؟ و آيا سازوكار مطرحشده در آيات و روايات ظرفيت فراهمسازي يك سياست كنترلي در كنار سياستهاي مرسوم در جهان را دارد؟
كنترل غيررسمي و سياست كنترلي دين
دين در سياست كنترلي خود، هم به كنترلهاي رسمي توجه داشته است و هم به كنترلهاي غيررسمي. و از سويي سازوكارهاي كنترلي دين بگونهاي طراحي شده است كه سازوكارهاي رسمي و غيررسمي به صورت همسو عمل مينمايد و اين مسئله يكي از نقاط قوت سياست كنترلي دين به شمار ميرود؛ زيرا كنترلهاي غيررسمي اهرمها و سازوكارهاي دروني را در خود جاي داده و كنترلهاي رسمي و بيروني هنگامي كارآمد خواهد بود كه با اهرمهاي دروني همساز باشد.
از متون ديني شواهد مختلفي مبني بر توجه دين به كنترلهاي غيررسمي به دست ميآيد. دين هم به واكنشهاي رواني افراد نسبت به بازدارندههاي غيررسمي توجه داده است و هم ميزان بازدارندگي بازدارندههاي غيررسمي را به نمايش گذاشته و هم روحية «پاداشخواهي» و «تنبيهگريزي» انسان را مورد تأكيد قرار داده است.
انسان و تأثير پذيري از كنترلهاي غير رسمي
از بسياري آيات و روايات چنين بر ميآيد كه رفتار انسانها به طرز قابل توجهي متأثر از كنترلهاي غيررسمي است. به عبارت ديگر، انسانها به اهرمهاي كنترلي غيررسمي سريعتر واكنش نشان ميدهند. در احاديث، نحوة تأثير ديگران بر رفتار در ذيل عنوان «حياء» مطرح گرديده است. حضرت امام صادق در روايتي انجام بسياري از امور واجب ديني را متاثر از حياء برشمرده و ميفرمايند: «إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ أَيْضاً إِنَّمَا يُفْعَلُ لِلْحَيَاءِ فَإِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْ لَا الْحَيَاءُ لَمْ يَرْعَ حَقَّ وَالِدَيْهِ ... وَ لَمْ يَعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ؛ همچنين بسياري از امور واجب بخاطر حياء انجام ميپذيرند. به درستي اگر مردم حياء نداشته باشند حق والدين خود را مراعات نكرده ...و از رفتار زشت خودداري نخواهند كرد».
در قرآنكريم ميزان تأثير كنترل غير رسمي بر رفتار افراد را ميتوان از آيه 63 «مائده» استنباط كرد. در اين آيه شريفه، خداوند خطاب به علماي يهود و نصارا ميفرمايد: «لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ؛ چرا علماي نصارا و يهود ملت خود را از گفتارهاي گناهآلود و رشوهخواري باز نميدارند؟!»
لحن آيه گوياي اين امر است كه اگر علماي نصارا و يهود نهي ميكردند، آنان از گفتن حرفهاي آلوده و رشوهخواري خودداري ورزيدند. از اينرو، از لحن عتابگونة قرآنكريم ميفهميم كه افراد از نهيكردن اطرافيان به خصوص افراد ذينفوذ، تأثير ميپذيرند.
روحيه پاداشخواهي و تنبيهگريزي انسان
انسانها طبعاً پاداشها، تشويقها و به دست آوردن منفعتهاي مادي و معنوي را خوشايند ميدانند و در مقابل، از تنبيهها، مجازاتها و مذمتها گريزانند و بر همين اساس، رفتارهاي عادي و حتي رفتارهاي ديني خود را سامان ميبخشند. در دين، به خصوصيت روحي انسان توجه شده و سازوكار كنترلي اسلام بر نظام پاداش و تنبيه استوار گرديده است. پاداش و تنبيههايي كه دين در نظر گرفته است، از سنخ پاداشهاي فوري و زود گذر دنيوي نيست، بلكه آميزهاي از پاداشهاي دنيوي و پاداشها و تنبيههاي جاويدان اخروي است.
شواهد قرآني و روايي زيادي بر ادعاي مذكور وجود دارد كه از باب اختصار به مواردي از آنها اشاره ميشود.
تأثير بيم و اميد بر رفتار انسان
در احاديث اين مسئله مورد توجه قرار گرفته است كه آرزوها و ترس در نحوة رفتار انسان نقش دارد و انسانها ميكوشند رفتارخود را به گونهاي انجام دهند كه آرزوهايشان برآورده شده و از پيامدهاي خوفناك رفتار برحذر باشند. حضرت امام صادق به اين خصوصيت عمومي انسان اشاره داشته و ميفرمايند: «مَنْ رَجَا شَيْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَيْءٍ هَرَبَ مِنْهُ؛ كسيكه امید چيزي را داشته باشد براي رسيدن به آن عمل ميكند و كسيكه از چيزي ميترسد از آن گريزان است».
امام سجاد در ذيل تذكر به خوف از خداوند و توجه نمودن به عقابهايي كه خداوند وعده داده است، فرمودهاند: «فَإِنَّهُ مَنْ خَافَ شَيْئاً حَذِرَهُ وَ مَنْ حَذِرَ شَيْئاً نَكَلَهُ؛ به درستي كسيكه از چيزي خوف داشته باشد از آن دوري ميكند و كسيكه از چيزي دوري كند ديگر سراغش نميگيرد».
تأثير ثواب و عقاب بر رفتار
برخي از دلايل قرآني و روايي حاكي از اين است كه ثواب و عقاب و بهشت و جهنم بر رفتار انسان تأثير گذاشته و انسانها سعي ميكنند آنگونه عمل كنند كه به ثوابهاي اخروي دست يافته و از عقوبتهاي اخروي در امان بمانند. حضرت پيامبر مشتاقان بهشت را پيشيگيرنده به كارهاي خير و خائفان از جهنم را تارك شهوات ميدانند:
«مَنِ اشْتَاقَ إِلَي الْجَنَّةِ سَارَعَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ مَنْ خَافَ النَّارَ تَرَكَ الشَّهَوَاتِ؛ كساني به بهشت علاقهمندند به كارهاي نيك ميشتابند و كساني كه از آتش جهنم ميترسند از رفتار شهواني دوري ميگزينند».
احاديثي ديگري قريب به مضمون فوق از معصومان نقل شده است؛ نظير «مَنْ أَحَبَّ الدَّارَ الْبَاقِيَةَ لَهِيَ عَنِ اللَّذَّاتِ؛ يعني كسي كه سراي جاويد را دوست دارد از لذتها دوري ميكند». و يا «مَنْ خَافَ الْعِقَابَ انْصَرَفَ عَنِ السَّيِّئَاتِ؛ كسي كه از عقاب ميترسد از گناهان رویگردان است».
از شواهد ذكرشده چنين استفاده ميشود كه از نظر دين، رفتار افراد تحت تأثير پاداش و تنبيه ماورايي به عنوان كنترل غيررسمي است. توجه اكيد به ثواب و عقاب به عنوان نتايج افعال و تأكيد بر اينكه خداوند در قيامت براي درستكاران پاداش و براي بدكاران عذاب در نظر گرفته است، گوياي اهميت نقش كنترلي ثواب و عقاب به عنوان كنترل غيررسمي و كارآمد بودن آن در هدايت افراد است. البته ذكر كارآمدبودن كنترل غيررسمي به معناي عدم توجه دين به كنترل رسمي نيست. چنانچه مرحوم مجلسي هم اشاره نمودهاند، كتاب و سنت بازدارندههايي از جمله حدود، تعزيرات، مذمّت و وعدة عقاب، و همچنين تشويقهايي از جمله مدح و ثنا در دنيا و بهشت و نعمتهاي بهشتي در قيامت را در خود جاي داده است.
عناصر تشكيلدهنده سازوكار كنترلي غيررسمي
در تعريف كنترل غيررسمي به صورت كلي پذيرفتيم كه كنترل غيررسمي در برابر كنترل رسمي، و فاقد ضمانت اجراي دولتي است و به برخي عناصري كه جامعهشناسان براي كنترل غيررسمي در نظر گرفته بودند نيز اشاره گرديد؛ اما متناسب با عنوان بحث لازم است كه عناصر موثر در كنترل غيررسمي از منظر دين بررسي شده و نظام كنترلي دين طرح و بيان شود.
در آيات و روايات، برخي عناصر كنترلي به صراحت ذكر شدهاند و برخي ديگر تلويحاً يادآوري گرديدهاند. عناصري كه در منابع ديني به آنها اشاره شده است، داراي اين ويژگي مشترك هستند كه در هدايت افراد به سمت رفتار شايسته و درست و همچنين در باز داشتن آنها از رفتار ناهمسو با هنجارهاي اجتماعي جامعه ديني كمك ميكنند.
مدح وذم
يكي از اهرمهاي كنترلي غيررسمي، تعريف و تمجيد درستكاران و ملامت و مذمّت و دوري از گنهكاران در جامعه است. اگر در جامعه درستكاري تمجيد شود و بيبندباري و گنهكاري مورد ملامت همگان قرار بگيرد، افراد از ترس ملامت اطرافيان از كارهاي زشت خودداري خواهند كرد. يكي از شيوههاي انبياء براي هدايت افراد، استفاده از همين اهرم بوده است. پيامبران به نحوة رفتار درستكاران و بدكاران واكنش تمجيدگونه و يا ملامتگونه نشان ميدادند. از اينرو، اگر اين سنت حسنة پيامبران در جوامع نهادينه شود قطعاً به هدايت افراد به كارهاي درست كمك خواهد كرد. حضرت اميرالمومنين درمورد شيوة هدايت پيامبران چنين ميفرمايند: «[هم] بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَات؛ پيامبران به منزلة راهنمايان در بيابانها هستند كه هر كس راه درست و صحيح ميپيمود راه او را ميستودند و او را به نجات بشارت ميدادند؛ چون پايان راه راست نجات است. و هر كس كه طريق اعوجاج پيش ميگرفت و به چپ يا راست منحرف ميشد راه او را مذمّت ميكردند و او را از هلاكت بر حذر ميداشتند. و آنها با اين اوصاف، چراغهاي اين تاريكيها و راهنماي اين شبههها بودند.»
در دين اسلام واكنشهاي تأييدي و يا احترازي صرفاً به واكنشهاي كلامي ختم نميشود، بلكه واكنشهاي عملي و برخوردهاي رفتاري را نيز شامل ميگردد. يكي از شيوههاي درست واكنش رفتاري كه بازدارنده نيز هست، انس نگرفتن و ترشرويي با بدكاران است. حضرت امام صادق در تفسير آيههاي 78 و 79 سوره مباركه «مائده» كه در آن خداوند بني اسرائيل را لعن كرده و دليلش را نهي از منكر نكردن از يكديگر ميخواند، چنين ميفرمايند: «أَمَا إِنهُمْ لَمْ يَكونوا يَدْخُلُون مَدَاخِلَهُمْ وَ لايَجْلِسُون مَجَالِسَهُمْ وَ لَكن كانوا إِذَا لَقُوهُمْ ضَحِكوا فِي وُجُوهِهِمْ وَ أَنسُوا بِهِمْ؛ آنها چنين نبودند كه با گنهكاران معاشرت و مجالست نكنند، بلكه رفتار آنها بگونهاي بود كه هرگاه فرد منحرف را ميديدند با آنها ميخنديدند و انس ميگرفتند.»
اين حديث نشان ميدهد كه انس نگرفتن و ترشرويي و نخنديدن با افراد منحرف و كجرو سبب ميشود كه آنان از معصيت و منهيات دوري گزينند.
مراقبت
دومين عنصر از عناصر مورد نظر دين در حوزه كنترل غيررسمي عنصر مراقبت است. دين، هم خود سازوكارهاي مراقبتي و نظارتي براي انسانها در نظر گرفته و هم توصيههايي در باب لزوم مراقبت انسان مطرح نموده است. عمده تأثير مراقبتهاي ديني راجع به همنوايي افراد با هنجارهاي متداول اين است كه افراد را به نيروي خودكنترلي مجهز ميسازد و از سوي ديگر دستورات ديني در مورد كنترل افراد جنبههاي بيروني كنترل غيررسمي را مورد تأكيد قرار ميدهد.
در دين اسلام، يكي از كاركردهاي باورهاي ديني نظير باور به خداوند روز قيامت و حسابرسي بازدارندگي آن ذكر شده است. حضرت امام رضا در مورد كاركرد اقرار به خداوند ميفرمايند: «فَلَوْلَا الْإِقْرَارُ بِاللَّهِ وَ خَشْيَتُهُ بِالْغَيْبِ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ إِذَا خَلَا بِشَهْوَتِهِ وَ إِرَادَتِهِ يُرَاقِبُ أَحَداً فِي تَرْكِ مَعْصِيَةٍ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَةٍ وَ ارْتِكَابِ كَبِيرَة؛ اگر اقرار به خداوند و ترس از عالم غيب نباشد، كسي نخواهد بود كه افراد را هنگام خلوتهاي شهواني و نفساني از ترك معصيت، هتك حرمت و انجام گناه كبيره بازدارد.»
در حدیث مذکور حضرت امام رضا تصريح مينمايند كه اقرار به خداوند و ترس از روز قيامت به عنوان يك عنصر مراقبتي فعال نقش بازدارنده ايفا ميكند.
دستورات ديني نيز بر اين مهم اهتمام ويژه مبذول داشته و به افراد توصيه نمودهاند كه از ديگران مراقبت كنند و يا حتيالمقدور سعي كنند از منظر عموم مردم دور نباشند تا از اين طريق به دام گناهان و انحرافات نيفتند. از توصيههاي اكيد اسلام اين است كه رئيس خانواده مراقب باقي اعضاي خانواده باشد و نگذارد كه آنها به گناهاني كه سزاوار آتش جهنم است آلوده شوند. در آيه 6 سوره مباركه «تحريم» خداوند ميفرمايند: «قُوا أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا؛ خود و خانوادة خود را از آتش جهنم حفظ كنيد».
حفظ خانواده از آتش اشاره به اين است كه فرد نگذارد اعضاي خانوادهاش گناه كنند و به تعبير ديگر، مراقب آنها باشد. علاوه بر مورد ذكر شده، در روايات ذكر شده است كه مرد و زن بيگانه دور از چشمان ديگران خلوت نكنند. دستورات پيامبر كه گاهي ميفرمودند: بيعت من با زنان اين است كه از خلوت با مرد نامحرم به گونهاي كه ديگران نميبينند پرهيز كنند، و يا اينكه كسي كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد در جايي كه صداي نامحرم را ميشنود نخوابد، بيانگر اين حقيقت است كه حضور ديگران و همچنين نظارت و مراقبت ديگران در دوري از آلودگي و گناه تأثير دارد.
حياء
«حياء» واكنش دروني فرد به حضور و توجه ديگران و يا به تعبير مرحوم مجلسي، «ملكه نفساني است كه باعث خودداري از امور قبيح، تنفر از رفتار خلاف آداب و ترس از ملامت ديگران ميگردد.» از اينرو، همانگونه كه در روايات ذكرشده است، حياء يكي از عناصر مهمي است كه اغلب رفتارهاي شخصي و اجتماعي متأثر از آن است.
«حياء» به معناي دور نگهداشته شدن نفس از بديها و وادار شدن به ترس از انجام كارهاي زشت و دوري از مذمّت و ملامت، سومين عنصر مؤثر در كنترل غيررسمي افراد به شمار ميرود. حياء از طريق ساماندهي نيروي مراقبتي زمينة همنوايي را فراهم ميكند؛ بدين صورت كه سبب ايجاد مراقبت ميگردد و وجود آن در ميان دو فرد يا افراد متعدد سبب ميشود كه هركدام از آنها ديگري را مراقب و مترصد رفتاري خود دانسته؛ بگونهاي كه گويا از جميع حالات همديگر باخبرند. از اينرو، حياء به دليل آنكه توقع مراقبت و نظارت را به همراه دارد كنترلكننده خواهد بود.
در احاديث معصومان تعبيرات گوناگوني راجع به حياء به كار برده شده است كه جمعاً بُعد بازدارندگي آن را به عنوان يك سازوكار كنترلي اجتماعي تقويت و تأييد ميكند. مجموع احاديث ذكرشده درباره حياء را در سه دسته ميتوان قرار داد:
الف. احاديث بيانكننده تأثير حياء بر رفتار: از برخي احاديث چنين به دست ميآيد كه حياء، چه از همنوعان و معاشران و چه از موجود فراانساني بر رفتار تأثير ميگذارد؛ مثل حديثي كه قبلا نيز يادآوري گرديد و در آن تأكيد شده بود كه افراد نه تنها رفتار عادي، بلكه رفتار ديني خود را نيز از روي حياء انجام ميدهند و اگر حياء نبود مردم از گناه دوري نميكردند.
ب) احاديث تاكيدكننده بر نقش كنترلي حياء: دستة ديگر از احاديث ذكرشده پيرامون حياء، به كاركرد بازداندة حياء توجه نموده و آن را يك عنصر هدايتكننده و حفظكننده نام برده است. امام صادق بعد از اينكه رابطه متقابل ايمان و حياء را بازگو مينمايند چنين ميفرمايند: «الْحَيَاءُ بِالْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ بِالْحَيَاءِ وَ صَاحِبُ الْحَيَاءِ خَيْرٌ كُلُّهُ وَ مَنْ حُرِمَ الْحَيَاءَ فَهُوَ شَرٌّ كُلُّهُ؛ حياء در گرو ايمان و ايمان در گرو حياء است. فردي برخوردار از حياء هميشه در مسير خير، و فرد محروم از حياء هميشه در مسير شر گام برميدارد.»
«خير» و«شر» نماد رفتار درست و نادرست در جوامع است. از اينرو، در مسير خير و شر بودن گوياي اين امر است كه برخورداري و عدم برخورداري از حياء سبب رفتن به سمت رفتارهاي درست و نادرست است.
در احاديثي ديگر، تصريح شده است كه «حياء از انجام رفتار قبيح باز ميدارد» و «كسيكه از حياي كمتري برخوردار است از ورع [دوي از محرمات] كمتري برخوردار خواهد بود» و « ثمرة حياء پاكدامني است». همچنين « كسيكه حياء ندارد هركاري كه دلش بخواهد ممكن است انجام دهد». در تمام احاديث ذكرشده تأثير حياء بر دوري از گناهان و رفتار نادرست به خوبي نشان داده شده است.
ج) احاديث بيانكننده مصداق حياء: در سومين دسته احاديث، حياء و شرم از انسانهاي ديگر به عنوان يكي از مصاديق بارز آن ذكر شده است. حضرت امير المؤمنين علي در مورد كاركرد رفتن به مسجد كه يكي از اماكن تجمع مسلمانان است، چنين ميفرمايند: «منِ اخْتَلَفَ إِلَي الْمَسْجِدِ أَصَابَ إِحْدَي الثَّمَانِ أَخاًمُسْتَفَاداً فِي اللَّهِ أَوْ .... أَوْ يَتْرُكَ ذَنْباً خَشْيَةً أَوْ حَيَاء؛ كسيكه به مسجد برود به يكي از امور هشتگانه نايل ميشود؛ برادري كه در راه خدا قابل استفاده باشد نصيبش ميشود يا...يا گناهي را از روي خشيت یا حياء ترك ميكند.»
روشن است كه يكي از وجوه مهم تأثير مسجد رفتن بر ترك گناه از باب حياء اين است كه در زمان ائمه مسجد محل عبادت، آموزش، معارفه و مشورتهاي جمعي بوده است؛ از اينرو، انسانها در مساجد با ديگران آشنا ميشدند و اين امر سبب ميشد كه فرد در بيرون مسجد به خاطر شرم حياء از ديگران، از كارهاي ناپسند خودداري كند.
در برخي احاديث ديگر به تاثيرگذاري حياء از مردم اشاره شده و تأكيد گرديده است كه تأثير حياي انسانها از همديگر موثرتر از حياء از امور ماورايي است. حضرت امام حسن عسكري در اين زمينه ميفرمايند: «مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ النَّاسِ لَمْ يَتَّقِ اللَّه؛ كسيكه به خاطر مردم از چيزي پرهيز نكند به خاطر خدا پرهيز نخواهدكرد».
به همين مضمون، روايتهايي از حضرت اميرالمؤمنين نقل گرديده است كه حضرت تصريح مينمايند: «اگر انسان از مردم حياء نكند از خداوند حياء نخواهد كرد». آنچه كه در اين بخش بحث اهميت دارد توجه به اين نكته است كه از منظر دين، حياء بازدارنده است و حياء از افراد ديگر به عنوان يكي از مصاديق بارز حياء در منابع ديني مطرح است.
خوف و خشيت
از جمله عناصر مهم كنترلي كه جنبهاي غيررسمي داشته و در دين نيز مورد تأكيد قرار گرفته است خوف و خشيت است. شيخ طوسي تفاوت خوف و خشيت را چنين بيان نموده است: «خوف، ترس نفس از انجام رفتار نادرست و عقاب مترتب بر منهيات... است؛ اما خشيت حالت دروني است كه ريشه در توجه به عظمت و هيبت خداوند دارد.» طبق بيانهاي ديني، هم خوف بازدارنده و هدايتكننده است و هم خشيت زمينهساز دوري از كارهاي زشت و انجام رفتار درست است.
خوف هم شامل ترس از خداوند و عذاب و عقاب ميشود و هم شامل ترس از مردم، رسوانشدن و نرفتن آبرو. از نگاه اميرالمؤمنين، ترس الهي و اخروي يك اهرم تنبيهي مورد انتظار است، در حاليكه ترس از مردم يك اهرم زودبازده و فوري است. ايشان در اين مورد چنين بيان ميدارند: «جَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً وَ مِنْ خَالِقِهِمْ ضَمَاناً وَ وَعْداً؛ افراد ترس خود از بندگان خدا را امر فوري و ترس از خداوند را وعده و ضمان تحقق يافتني ميپندارند».
تعابير ديگري نيز وجود دارد كه بيانگر بازدارندگي خوف وخشيت است؛ نظير اينكه «كسيكه از عقاب ميترسد از گناه خودداري ميكند» «اگر قلب انسان از خشيت خدا سيراب شود گناهانش مانند برگ درخت پاييزي فرو ميريزد»، «كسيكه از قصاص بترسد از ظلم بر مردم باز داشته ميشود» «انسان به ميزان ترس خود از گناه خودداري ميكند»، «اگر خوف در دل جاي گيرد موقعيتهاي رفتار شهوتزا خنثا ميگردد» و «خوف زندان نفس از حيث گناه و بازدارنده آن از معاصي است».
در روايات ذكرشده عنصر خوف به عنوان يك اهرم كنترل دروني فعال ذكر شده است كه شامل خوف از خدا، خوف از عذاب، خوف از مجازات و خوف از توجه مردم و نرفتن آبرو ميشود. و آنچه كه از حديث اميرالمؤمنين در مورد قصاص به دست ميآيد، گوياي اين حقيقت است كه در اسلام حتي كنترلهاي رسمي و مجازاتهاي غيررسمي به خاطر تقويت اهرم كنترلي دروني افراد است. به عبارت ديگر، در دين كنترلهاي رسمي ازجمله مجازاتهاي شرعي به طور ضمني قرين كنترلهاي غيررسمي است.
امربه معروف و نهي از منكر
نظارت همگاني در دين اسلام از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. وجوب امر به معروف ونهي از منكر، مكلّف بودن به احساس مسئوليت در قبال ديگران و موظف بودن به مراقبت از ديگران اموري است كه در حوزة فقه و شريعت اسلامي مطرح شده و بناي اسلام بر اين است كه در جوامع ديني و انساني اين مهم به عنوان يك هنجار در آمده تا از اين طريق، سياست كنترلي اسلام به نقطه رفيع و ايدهآل خود هدايت شود.
حضرت پيامبراكرم همة افراد جامعه را كارگزار كنترل معرفي نموده و نظارت، مراقبت و كنترل از يكديگر را از وظايف افرد برميشمارند.ايشان در باب نظارت همگاني ميفرمايند: «همه شبان و مسئول زيردستان خود هستيد. رهبر شباني است كه بايد از رعاياي خود مراقبت كند و بزرگ خانواده در قبال باقي اعضاي خانه مسئول است و زن نسبت به خانه شوهر مسئوليت دارد.»
همچنين در آیه 251 سوره مبارکه بقره اشاره شده است که انسانها از طریق نظارت برهمدیگر مانع فاسد شدن جامعه میگردند. در این آیه آمده است که «َ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ» یعنی اگر خداوند افراد توسط همدیگر دفع نکرده بود زمین به فساد کشیده میشد. یکی از وجوه دفع انسانها توسط همدیگر این است که « بعضى از مردم جلو فساد بعض ديگر را ميگيرند» همچنین مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر فساد میپذیرند که منظور از فساد زمین، فساد جامعه انسانی است. بنابراین انسانها با امر به معروف و نهی از منکر میتوانند جلو فساد در جامعه را گرفته و از این طریق هنجارشکنیهای اجتماعی را کنترل نمایند.
مناسك ديني
از عناصر تأثيرگذار در كنترل افراد، مناسك و مراسمهاي مذهبي و ديني است. شواهد و تحقيقات تجربي تأثير كنترلكنندة غيررسمي دين را تاييد نموده وخود دين نيز به آن اشاره دارد. از منظر آيات و روايات نماز به عنوان يكي از شعاير مهم ديني بازدارنده است. چنانكه در قرآن كريم اشاره شده است: «وَأَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ؛ نماز را برپا داريد، به درستي كه نماز فرد را از فحشا و منكرات بازميدارد».(عنكبوت: 45)
در اين آيه شريفه يادآوري شده است كه برپايي نماز باعث ميشود كه در جامعه فحشا و منكرات كاهش يافته و افراد از انجام چنين اعمالي باز داشته شوند.
در آية «وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» (هود: 114) نماز در زمرة حسناتي برشمرده شده است كه سبب از بين رفتن رفتارهاي بد ميشود. و همچنين در روايات معصومان از كاركردهاي مهم مراسم شعايري حج ممانعت از تحقق فساد ذكرشده است. حضرت امام رضا در مورد تشريع حج ميفرمايند: «أَنَّ عِلَّةَ الْحَجِّ ... وَ حَظْرُ الْأَنْفُسِ عَنِ الْفَسَادِ؛ علت و جوب حج ...و بازداشتن نفس از فساد است».
شواهد و مطالعات تجربي كه در مورد كاركرهاي مناسك و مراسمهاي مذهبي و ديني انجام شده است، بر كاركرد كنترلي مناسك ديني تأكيد كردهاند. ايوانز تي ديويد در پژوهشي كه در آن رابطه دين و جرم را به آزمون كشيده شده بود، به نتايجي از جمله اينكه حضور در مراسم مذهبي كنترلكننده است، نائل آمد. پژوهش ديگري كه به همين موضوع پرداخته است تحقيق استارك و بن بريج تحت عنوان «دين، كجروي و كنترل اجتماعي» است. در اين تحقيق، هرچند رابطة رابطه مثبت و معنادار باورهاي ديني و كنترل مورد انكار قرار گرفت، اما اين مسئله تأييد شد كه شركت در مراسم ديني و مذهبي افراد را از آلوده شدن و ارتكاب جرائم و رفتار كجروانه باز ميدارد.
جمعبندي و نتيجهگيري
مباحث مطرح شده راجع به نظريه كنترلي دين را ميتوان بدين صورت جمعبندي كرد:
1. دين كنترلغير رسمي را يكي از راهكارهاي كنترلي فعال در نظر داشته است. در منابع ديني، هم به ميزان تأثير كنترلي غيررسمي گوشزد شده است و هم سازوكار كنترلي و عناصر كنترلكننده و بازدارنده و نيز كارگزاران آن بيان شده است.
2. دين اهرمهاي كنترلي مورد نظر خود را هم در فقه، هم در سطوح اعتقادي و هم در حوزههای رفتاری مطرح نموده است. در قلمرو فقه، كه در آن احكام شرعي بيان ميگردد، امر به معروف ونهي از منكر و همچنين ضرورت احساس مسئوليت در قبال افراد جامعه تشريع و از هنجارمند شدن كنترل غيررسمي سخن به ميان ميآيد. در حوزة رفتار انگيزههايي براي رفتار درست و بازدارندههاي براي دوري از رفتار ناپسند در نظر گرفته میشود و در حوزه باور، باورهای دينی به عنوان اهرمهای كنترلی لحاظ میگردد.
3. از منظر آيات و روايات، حياء از افراد ديگر، عامل درونی ترس چه ترس از خداوند، چه ترس از رفتن آبرو و رسواشدن و... همنواساز، كنترلكننده و هدايت كننده است.
4. باورهاي ديني نيز باور به حضور خداوند، باور به علم و مراقبت هميشگي او و باور روز حسابرسي و قيامت عناصري است كه شديداً رفتار افراد را تحت تأثير قرار داده و فرد را به سمت رفتار شايسته هدايت ميكند.
5. در منابع ديني، هم عناصر ماورايي به عنوان كارگزار كنترل ذكر شده است و هم انسانها. مدح و ذّم و به تعبير ديگر، پاداش و تنبيه، اهرمهايي است كه كارگزار آن اغلب افراد جامعه است. بر همين اساس، امر به معروف و نهي از منكر اهرمي است كه تمام افراد جامعه نسبت به همديگر اعمال مينمايند. از سوي ديگر، خوف و خشيت و مراقبت كنترلهاي است كه هم در سطح انساني مطرح است و هم در سطح ماورايي.
6. دين، براي ايجاد همنوايي بيشتر با هنجارهاي حاكم در جامعهديني، كنترلهاي غيررسمي موازي با كنترلهاي رسمي مورد توجه قرار مي دهد. در دين كنترلهاي غيررسمي از توانمنديهاي دروني تا برخوردهاي عملي توسط افراد جامعه را دربرميگيرد؛ رفتاري نظير رويبرتافتن، اخم كردن و تاييد نكردن و در مواردي تذكر دادن.
7. بر اساس آيات و روايات، از جمله تأثيرات مناسك دينی و مراسم مذهبی، حفظ انسان از آلودگی به گناه و انحرافات و كجرویهای رفتاری است.
- احمدي، حبيب، «تحليل نظريههاي مربوط به كجرويهاي اجتماعي»، روانشناسي و علوم تربيتي،ش40، ص60-61.
- استارك، رادني و سيمز بن بريج، ويليام، «دين كجروي و كنترل اجتماعي»، ترجمه علي سليمي، حوزه و دانشگاه، بهار 1379، ش 22، ص170-193.
- استونز، راب، متفكران بزرگ جامعه شناسي، ترجمه مهرداد ميردامادي، چ چهارم،تهران، مركز، 1384.
- ايوانز تي ديويد، «بررسي مجدد رابطه دين و جرم»، ترجمه علي سليمي، حوزه و دانشگاه، شه 23، تابستان 1379، ص142-178.
- آرون، ريمون، مراحل اساسي سير انديشه در جامعه شناسي، باقر پرهام، چ هشتم، تهران، علمي و فرهنگي، 1386.
- آمدي، عبدالواحد بن محمد تميم، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1366.
- جوادی آملی، عبدالله، شريعت در آينهی معرفت، تهران، مركز نشر فرهنگی رجا، 1373.
- حراني، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، جامعه مدرسين، دوم، 1404ق.
- خدمتي، ابوطالب، «نظارت و بازرسي در اسلام»، معرفت، زمستان 1377، ش 27، ص46-57.
- ديلمي، شيخ حسن، إرشاد القلوب إلي الصواب، قم، شريف رضي، 1412، جلد1.
- راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دارالعلم، اول1412ق.
- ستوده، هدايتالله، آسيبشناسي اجتماعي، چ شانزدهم، تهران، آواي نور، 1385.
- سليمي، علي و محمد داوري، جامعهشناسي كجروي، چ چهارم قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
- سليمي، علي، و همكاران، همنشيني و كجروي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
- سيدرضي، نهج البلاغه، تحقيق محمد عبده، قم، هجرت، 1414ق.
- شعيري، تاجالدين، جامع الأخبار، قم، رضي، 405 ق.
- شيخ صدوق، أمالي، چ پنجم، بيروت، اعلمي، 1400.
- ـــــ ، علل الشرائع، نجف، مكتبة الحيدريه، 1996م.
- ـــــ ، عيون اخبار الرضا، تهران، جهان، 1378، جلد2.
- طبرسی، فضل ابن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو، 1372.
- عاملي، شيخ حر، تفصيل وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة، قم، آلالبيت، 1409،جلد16، جلد20.
- علامه حلي، الألفين، چ دوم، قم، هجرت، 1409 ق.
- فرانك پي ويليامز و مالين دي مك شين، نظريههاي جرمشناسي، حميدرضا ملك محمدي، تهران، ميزان، 1383.
- كوذر، لوئيس، زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي، محسن ثلاثي، چ يازدهم، تهران، علمي، 1383.
- گيلاني، عبدالرزاق، مصباح الشريعه، تهران، پيام حق، 1377.
- مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، چ دوم، بيروت، موسسه الوفا، 1403، ج1؛ 67ـ69؛ 74ـ75.
- مفضل بن عمر جعفي كوفي، توحيد المفضل،قم، مكتبة الداوري، 1969م.
- ميرخليلي، سيدمحمود، پيشگيري وضعي از بزهكاري، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، 1388.