پژوهشی در الگوی مطالعه سنتهای اجتماعی در قرآن
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
قرآن كريم كتاب هدايت است. همه تر و خشك عالم در آن بيان شده است. قرآن در آيات بسياري سخن از سنتهاي پايدار، ثابت و تحويل ناپذير به ميان آورده و مخاطبان خود را به تفكر در سنن الهي دعوت ميكند تا با اين كار، به سمت صلاح و رستگاري هدايت شوند. بحث سنتها در قرآن، پژوهشگران علوم اجتماعي، بهخصوص محققان جامعه شناسي را به خود دلگرم ساخته است. از اينرو، بسياري در صدد برآمدهاند تا در حاشيه مباحث قرآني، سنتهاي اجتماعي را بحث نمايند و راه را براي مطالعه ديني هموار سازند. نوشتهها و تحقيقات فراواني در اين زمينه صورت گرفته است، اما آنچه كه در اغلب نوشتهها جاي آن خالي است؛ توجه به مطالعه روشمند سنتها است؛ زيرا اغلب آنها صرفاً با روش تفسيري نگاشته شده و به محورهاي اجتماعي توجه نكرده است آن دسته از نوشتهها، كه به محورهاي اجتماعي سنت توجه كرده اند، از ارائه و طرح روشي كه هم با تفسير قرآن سازگار باشد و هم با روشهاي مطرح در علوم اجتماعي قطع رابطه نكند، دريغ و يا غفلت ورزيدهاند. بدين منظور، اين مقاله در صدد است كه در حد وسع، به خلاء روشي در سنتهاي اجتماعي در قرآن توجه كرده و چارچوبي را براي مطالعه سنتهاي اجتماعي در قرآن طرح و جزييات و عناصر آن را بيان نمايد.
تعريف سنت و سنت اجتماعي
«سنت» در لغت به معناي طريق، سيره و شريعت آمده است. اين اصطلاح در علوم گوناگون به معاني مختلفي به كار رفته است. سنت در علم اصول فقه به معناي فعل قول و تقرير يكي از معصومان، و در فقه و برخي احاديث فقهي، سنت يكي از احكام خمسه مرادف استحباب به كار ميرود. مفسران، سنت را به معناي عادتواره (الگوي رفتار پايدار) به كار بردهاند. سنت در علوم اجتماعي به معناي رفتاري است كه همواره وجود داشته و بر اثر ممارستهاي طولاني در افراد ريشه دوانيده باشد. مفهوم «سنت» در كاربرد ديني و قرآني، به معناي ضوابط موجود در رفتار الهي و روشهاي تدبير امور عالم از سوي خداوند، و مرادف «دين» و «شريعت» و يا ارادة تشريعي خداوند آمده است. اين واژه، در تحقيق پيشرو به معناي «قوانين ثابت و لايتغير حاكم بر پديدهها (طبيعي، اجتماعي و فردي) درعرصههاي گوناگون تكوين و تشريع» ميباشد.
«سنت اجتماعي» در اصطلاح جامعه شناختي رفتاري است كه بر اثر تكرار فراوان فراهم آمده و به صورت دقيق و معتبر از ديرباز به جا مانده باشد. سنت اجتماعي از منظر قرآني، گاهي به معناي قوانين جاريشده بر همة مردم، چه مؤمنان و چه غير مؤمنان آمده است. گاهي نيز به معناي رفتاري لحاظ شده است كه جنبة اجتماعي داشته و در عرصههاي گوناگون زندگي اجتماعي تاثيرگذار باشد.
لازم به يادآوري است كه سنت از جهات گوناگون قابل اتصاف به وصف اجتماعي بودن است. همانگونه كه در ادامه خواهد آمد، سنت دستكم از چهار حيث ميتواند اجتماعي باشد: از حيث موضوع، كنشگر، اهداف و آثار و پيامدها با توجه به آنچه گذشت و تعريفي كه از سنت ارائه شد، ميتوان گفت: سنت اجتماعي رابطهاي تأثير و تأثر ثابت و پايدار ميان دو پديدهاي است كه براساس يكي از وجوه چهارگانه با زندگي اجتماعي انسانها در ارتباط باشد.
ضرورت مطالعه نظام مند سنتهاي اجتماعي در قرآن
تاكنون مطالعات فراواني در سنتهاي اجتماعي انجام شده است. در بسياري از اين نوشتهها، سعي شده است كه سنتهاي اجتماعي تحت عنوان يكي از سنتهاي عام بازخواني شود. اما آنچه كه در اغلب اين تحقيقات خالي است، اين است كه در تحقيقات مذكور نه سخني از يك الگوي مشخص و نظاممند به ميان آمده است و نه خود مطالعات براساس يك الگوي روشي منظمي انجام شده است. از اينرو، مطالعات ناظر بر سنتهاي اجتماعي گاهي صرفاً با رويكرد تفسيري انجام شده و كمتر توجهي به جوانب اجتماعي آن نشده است. در برخي موارد هم كه جوانب اجتماعي آن مورد توجه قرار گرفته، از ارائه چارچوبي كه بتوان براساس آن همة سنتهاي اجتماعي را مورد تحقيق و بررسي قرار داد، غفلت شده است.
از اينرو، ضروري است كه الگويي براي مطالعه سنتهاي اجتماعي در نظر گرفته شود كه هم به جوانب تفسيري سنتها توجه كند و هم سنتها را از ديگر پديدههاي اجتماعي جدا نساخته و با هم آنها را روشهاي مطرح در مطالعه پديدههاي اجتماعي مطالعه نمايد.
آثار مطالعه سنتهاي اجتماعي
مطالعه روشمند سنتهاي اجتماعي آثار علمي و عملي فراوان به همراهخواهد داشت. از جمله ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. امكان طرح جامعه شناسي ديني
يكي از دغدغههاي هميشگي انديشمندان اجتماعي، مسلمان اين بوده است كه علوم اجتماعي از جمله علم جامعه شناسي را از چشم انداز ديني مطالعه كنند. يكي از راهها و يا تنها راه مطمئن براي ارائه جامعه شناسي ديني، بحث سنتهاي اجتماعي در قرآن است؛ زيرا در متون ديني ازجمله آنجا كه مبانی فلسفی مباحث اجتماعی يا بحثهاي جامعه شناختي، از جمله قانونمندي جامعه و روابط علّي و معلولي پديدههاي اجتماعي، تغييرات سطح كلان اجتماعي و آسيبشناسي اجتماعي و نظام كنترل اجتماعي، از جمله سنت ابتلاء، عبرت، امهال و هدايت را تحت پوشش قرار داده است، بحث «سنتها» است.
2. امكان تحت كنترل قرار دادن رخدادهاي اجتماعي
هدف اصلي مباحث جامعه شناختي، شناخت علل، عوامل، آثار و پيامدهاي پديدهها و رخدادهايی است كه در حاشية زندگي اجتماعي افراد به وقوع ميپيوندد. با شناسايي علل و آثار آنها، امكان پيشبيني، پيشگيري و تحت كنترل قراردادن رخدادها، و حوادث و مسايل اجتماعي فراهم خواهد شد. بررسي سنتهاي اجتماعي ما را قادر ميسازد تا قوانين و نظام حاكم بر رخدادهاي اجتماعي را كشف كرده و با شناخت روابط پديدهها و رخدادهاي اجتماعي روند آنها را پيشبيني كنيم. همچنين قادر خواهيم بود رخدادهاي اجتماعي را تحت كنترل درآوريم.
3. اصلاح جامعه
آيات قرآن كريم تصريح دارد كه هدف از ذكر سنت، اصلاح و هدايت جامعه است. در آيه 137 و138 سوره آل عمران اين مسئله به خوبي بيان گرديده است. در اين دو آيه، ضمن توجه به سنت الهي، سير در سنتها، زمينهساز اصلاح و هدايت انسانها بيان شده است. از آنجايي كه سنتهاي اجتماعي بخشي از حوزههاي مباحث جامعه شناختي از جمله تبيين انحرافات اجتماعي را تحت پوشش قرار ميدهد، روشن است كه دسترسي بدين مهم، گامي اساسي در اصلاح جامعه و هدايت آن به رستگاري و مدينة فاضله ديني خواهد بود. از اينرو، برخي، شناختن سنتها و قوانيني را كه در ساية آن جامعه اسلامي بتواند راه صلاح را از فساد تشخيص داده و به آرمانهاي اسلامي در زندگي اجتماعي نزديك شود، واجب شمرده اند.
وجه اجتماعي بودن سنت
سنتهاي اجتماعي حيثهاي مختلفي دارد: گاهي سنتها ناظر بر طبيعت است وگاهي ناظر بر فرد و گاهي هم ناظر بر زندگي اجتماعي انسانها. در بسيار از موارد، سياق و ظاهر آيات به خوبي گوياي نوع سنت نيست. با اين وصف، شناخت وجوه اجتماعي بودن سنت و مشخص كردن معياري براي تفكيك سنتها از اهميت خاصي برخوردار است. سنت، دستكم از چهار وجه ميتواند اجتماعي باشد.
موضوع
سنتهاي ذكر شده در قرآن كريم ممكن است به لحاظ موضوع اجتماعي باشد. «موضوع اجتماعي» رويداد، انديشه يا وضعيتي است كه بر اثر هنجارهاي يك گروه يا يك جامعة معين معناي مشخصي پيدا كرده و انسانها بر محور آن كنش متقابل انجام ميدهند. از اينرو، آياتي كه از رويداد تاريخي و اجتماعي سخن ميرانند و قوانيني الهي را ناظر به رخدادهاي اجتماعي بيان ميكنند، به سنتهاي اجتماعي مربوطاند. همچنين رفتارها، انديشهها و تجربههاي متأثر از هنجارهاي اجتماعي، ذيل سنتهاي اجتماعي مورد كاوش قرار ميگيرند.
بنابراين، آياتي حاكي از عذاب الهي نازل شده بر اصحاب فيل و مجرمان، جرم به عنوان تعدي از هنجارهاي ديني حاكم برجامعه، مصداقي از مصاديق سنن الهي است.
كنشگران
گاهي عملي كه انجام ميشود، في نفسه عملي فردي است، اما به اين لحاظ جنبة اجتماعي پيدا ميكند كه بيشتر مردم به صورت همسو بدان عمل دست ميزنند. چنين عملي در مطالعات اجتماعي، «رفتار جمعي» ناميده ميشود؛ رفتار جمعي رفتاري است عاطفي كه بر اثر وضع و حادثهاي از شخص يا اشخاص سر ميزند و بر اثر واگيري اجتماعي به ديگران سرايت كرده و در نتيجه، گروهي از افراد به صورت همسو و متجانس عمل ميكنند. بنابراين، هنگامي كه در قرآن كريم سخن از اعمالي به ميان ميآيد كه جمعي از افراد با تأثيرپذيري از عاطفه و غرايز شخصي به صورت همسو بدان عمل ميكنند و چنين رفتاري مستلزم آثار وضعي و پيامدهاي معطوف به زندگي اجتماعي آنان باشد، در ذيل «سنتهاي اجتماعي» قابل بحث خواهد بود. براي مثال، ميتوان رفتار قوم لوط را بيان كرد. براساس آيات 66 تا 74 سوره حجر، قوم لوط به رفتار غيراخلاقي عادت كرده بودند كه خداوند عذاب دردناكي، كه از آن به عنوان «صيحه» ياد ميكند، بر آنان فرود آورده و آنان را نابود ميكند. نكته مورد توجه اين است كه عذاب الهي نتيجة رفتاري بوده است كه قوم لوط به صورت جمعي بدان دست ميزدند.
آثار و پيامدهاي رفتار
سومين وجهي كه ميتوان براي اجتماعي بودن سنتها بيان كرد، آثار و پيامدهاي اجتماعي رفتار است. در اين وجه تأكيد بر اين است كه اگر رفتاري هرچند فردي و بيولوژيك، آثاري به همراه داشت كه آثار آن فراتر از فرد بوده و يا بر زندگي اجتماعي افراد اثر گذار بود، تحت عنوان «سنتهاي اجتماعي» قرار ميگيرد. مرحوم شهيد صدر در بارة اجتماعي بودن سنتها، بعد از اينكه ميپذيرند كه سنتهايی را ميتوان اجتماعي دانست كه جنبة اجتماعي داشته باشد، ميفرمايند: «كاري جنبة اجتماعي دارد كه موج ايجاد كند، موجي كه از فاعل درگذرد و زمينهاش سطح جامعه را در برگيرد.» ايجاد موج اجتماعي به معناي تاثيرات شگرف رفتار بر زندگي جمعی افراد است. از اينرو، در مطالعه سنت توجه به اين مسئله ضروري است كه يك رفتار چه مقدار بر زندگي جمعي انسانها تأثير ميگذارد. براي مثال، در آيههاي «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ »(اعراف: 96) و «وَيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا وَيزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَي قُوَّتِكُمْ»(هود: 52) و « وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا»؛(طه: 124) ايمان، تقوی، استغفار و دوری از ذكر خداوند رفتار كاملاً شخصي و دروني است، اما از آنرو كه رفتار مذكور آثاري دارد، مربوط به زندگي بسياري از افراد جامعه، مورد بحث سنتهاي اجتماعی قرار ميگيرد. پيامدهای منسوب به زندگی جمعی، ايمان و تقوي و استغفار و دوري از ذكر خدا در خود آيات به عنوان پيامد رفتار اشاره شده است. نزول بركات، فراواني روزي، مشكلات و مسائل زندگي از جمله اموري هستند كه اگر جامعه اشاعه پيدا كند، شامل همه افراد جامعه ميگردد.
اهداف اجتماعي
رفتار انسانها، اعم از فردي و يا اجتماعي هدفمند است. هدفمندي رفتار انسان، كه در فلسفة اسلامي تحت عنوان «علتغايي» بحث شده است، بدين معنا است كه افعال اختياري انسانها مسبوق به تصور ذهني غايت و هدفي است كه انسانها با انجام فعل، قصد رسيدن به آن را دارد. در جامعه شناسي نيز يكي از انگارهها در مورد رفتار اجتماعي انسان، اين است كه رفتار اجتماعي رفتاري است كه به سمت ديگران (ديگر افراد جامعه) جهتگيري شده باشد. براساس اين انگاره، نه تنها رفتار بيروني افراد بلكه گرايشهاي ذهني و دروني افراد، اگر جهتگيري اجتماعي داشته باشد، رفتار «اجتماعي» تلقي ميشود.
بنابراين، اگر آيات حاكي از رفتاري باشد كه معطوف به اهداف اجتماعي و يا جهتگيري شده به سمت ديگران اجتماعي باشد، جزو سنتهاي اجتماعي قرآن به شمار ميرود. براي مثال، آيههاي 10 الي 13 سوره مباركه فجر در اصل حاكي از عذابي است كه بر قوم عاد، ثمود و فرعون زمان حضرت موسي نازل شده است. رفتار فرعون به عنوان يك فرد، نميتواند اجتماعي باشد، اما از اين جهت كه عذاب برخاسته از رفتار طغيانگرانه و گسترش دهنده فساد او است، ميتواند حامل يكي از سنتهای اجتماعي باشد. و جه اجتماعي بودن «سنت» ذكر شده در آيات مذكور، اين است كه «طغيانگري» و «اشاعه فساد» از سوي فرعون با انگيزه و معطوف به هدف اجتماعي صورت گرفته است. هدف اجتماعی كه رفتار طغيانگرانه و گسترشدهنده فساد به سوی آن جهتگيری شده است، «تسلط بر ديگران» و «زيرپا گذاشتن ارزشهاي اخلاقي اعتقادی حاكم بر جامعه» است.
انواع سنتهاي اجتماعي
محققان برای سنتهاي مذكور در قرآن تقسيمات گوناگوني ذكر كرده اند، تقسيم سنتها به دنيوي و اخروي، مطلق و مقيد، فردي و اجتماعي، مادي و معنوي و... . اما با توجه به اينكه در اين مقاله نگاه روششناختي به سنت منظور است، صرفاً تقسيمبنديهايی ذكر ميشود كه بُعد روششناختي داشته و يا به نگاه روششناختي به سنت كمك كند. از لحاظ روشي ميتوان سنتهاي اجتماعي را به «سنتهاي منصوص و استنباطي»، «سنتهاي نخستين و ثانوی» و «سنتهاي اجباري و اختياري» تقسيم كرد.
سنتهاي منصوص و استنباطي
تقسيم بندي سنت به منصوص و استنباطي به لحاظ شيوة ذكر آن در قرآن كريم صورت ميگيرد. سنتهاي مستفاد از آيات شريفه قرآن كريم از لحاظ شيوة ذكر آنها دو گونه است؛ گاهي سنت بهگونهاي است كه در ضمن يك آيه از آيات قرآنكريم تصريح شده است. صراحت بيان سنت هم گاهي بدين صورت است كه خود واژه «سنت» در آيه ذكر شده است و گاهی هم آيه بهگونهای است كه رابطهاي علّی ميان دو پديده در آيه به روشني بيان شده است. در هردو صورت، ما قادر خواهيم بود كه با مطالعه آيههاي مذكور، به فهم سنت دست يابيم. اين نوع از سنت، نمونههاي زيادي در قرآنكريم دارد كه از آن جمله ميتوان به آيههاي «إِنَّ اللهَ لاَيغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد: 11) و «أَلَمْ يرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيهِمْ مِدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ»(انعام: 6) و «وَضَرَبَ اللهُ مَثلاً قَرْيةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يصْنَعُونَ»(نحل: 112) و «سُنَّةَ اللهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً»(فتح: 23) و آيههای53 و 25 انفال، 96 و34 اعراف اشاره كرد.
نوع ديگر از سنتها از حيث شيوة ذكر و نحوة استفاده، «سنتهاي استنباطي» است. در اين نوع سنت، محقق نه با كلمه «سنت» در آيات روبرو است و نه رابطهاي علّي و معلولي و يا تأثير و تأثر را به روشني میبيند، بلكه كشف سنتها در اين شكل سنت وابسته به مطالعة، شأن نزول آيات، زمينههاي تاريخي و كنارهم چيدن آيات و حتي كمك گرفتن از روايات ناظر بر آيات حامل سنت میباشد. نمونة بارز اين نوع سنت، آيات «سير و عبرت» است. آيات بيانگر «سير و عبرت» خود سنت نيستند، اما اگر با دادههاي تاريخی از سرنوشت اقوام پيشين ضميمه گردند، و يا از آيات هلاكت اقوام گذشته و عذاب امتهاي پيامبران سابق به عنوان تفسير آيات سير و عبرت استفاده شود، آيات سير و عبرت بيانگر سنتي از سنتهای الهي خواهد بود و ما قادر خواهيم بود از مجموع آيات سير و نظر قوانين عام و جهانشمولي را بهدست آوريم.
سنتهاي نخستين و ثانوي
تقسيم بندي ديگري كه شناخت آن در مطالعه روشمند سنتها اثر گذار است، تقسيم سنت به نخستين و ثانوي است. سنتهايی كه در ضمن آيات شريفه قرآنكريم بيان شده است، از حيث موضوع دو گونهاند: گاهي موضوع آيات ناظر بر سنت، مسئله و رخداد اجتماعي و تاريخي و يا آثار مترتب بر نوع رفتار فردي و اجتماعي و يا آثار عام معطوف به صفات نفساني است و گاهي هم موضوع آيات حامل سنت، خود سنت است. به بيان ديگر، آيات سنت گاهی شناخت درجه يك از سنت به ما ميدهد؛ يعنی بيان میكند ميان رفتار اجتماعی خاص، به عنوان يك پديده و پيامدهای خاص اجتماعی، به عنوان پديدة ديگر ارتباط وجود دارد. وگاهي هم آيات سنت، شناخت درجه دوم از سنت در اختيار ما قرار میدهد؛ يعنی مشخص ميكند كه سنت چيست؟ چه خصوصياتي دارد؟ برد سنت از حيث قلمرو تأثير تا چه اندازه هست؟ نوع دوم نيز سنت است و به حيث قانون عام در قرآن ياد شده است. اما تفاوت آن در اين است كه نگاه در اين نوع سنت، يك نگاه مبنايي و موضوعي است، نه مصداقي. ما برای سنت ناظر بر مصاديق، اصطلاح «سنت نخستين» و برای سنت ناظر بر موضوع اصطلاح «سنت ثانوي» را برگزيديم.
شواهدي قرآني فراواني برای هردو نوع سنت وجود دارد؛ يك مرتبه در آيات اشاره ميشود كه تقوي باعث وفور نعمت و نزول بركات آسماني و زميني ميگردد. (اعراف: 96) و يا اينكه حق استوار و باطل نابود شدني است. همچنين اينكه كفران نعمتهای الهي موجب فقر و اضطراب در جامعه ميگردد. در آيات ذكر شده و آيات مشابه ديگر، غرض اين است كه رابطة منطقی ميان دو امر مرتبط با زندگی جمعي انسانها بيان گردد. ولي گاهي هم آيات درصدد ذكر وجود و يا يكي از خصوصيات سنتهاي الهي است. مثل آية «يريدُ اللَّهُ لِيبَينَ لَكُمْ وَ يهْدِيكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»(نساء: 26) كه بيانگر تحقق سنت در گذشته، و آيه 77 سورة مباركة اسراء، كه حاكي از فراگيری و جهانشمولي سنتها است. هچنين آية 23 سورة مباركه فتح، كه سخن از تبديل ناپذيري سنتها به ميان آورده است. جهانشمولي و تبديلناپذيري سنت، خود سنتي از سنتهاي الهي است اما سنتي است كه قانونمندي خود سنت را بيان ميكند، نه قانونمندي پديدههاي خاص اجتماعي و غير اجتماعي را.
سنتهاي اختياري و اجباري
سومين دستهبندي مؤثر بر مطالعه سنتهاي اجتماعي، تقسيم سنت به «سنت اختياري» و «سنت اجباري» است. سنت اختياري آن دسته از سنتهاي ذكر شده در قرآن را تحت پوشش قرار ميدهد كه انسانها ميتواند در تحقق و عدم تحقق آن نقش داشته باشند. در سنت اختياري، اراده انسان فعّال است و تلاش ميكند با تغيير و تحول در پديدههاي علّي، پديدههاي معلولي را دچار تغيير سازد. نمونه سنت اختياري، سنتهايی است كه به صورت قضيه شرطيه در قرآن بيان شده است. قضاياي شرطيه ارتباط دو رخداد اجتماعي را بدين شكل بيان ميكند كه اگر رخداد اول تحقق يافت، تحقق رخداد دوم حتمي است. از سوي ديگر، انسانها ميتوانند با تحت كنترل قرار دادن رخداد اول، تحقق رخداد دوم را سرعت ببخشند يا به تأخير انداخته و يا حتي كاملاً منتفي سازند.
دسته دوم، سنتهايی است كه تحت ارادة انسانها نيست و اراده انسانها در قبال چنين سنني منفعل است. برخي، قوانين بيولوژيك ذكر شده در قرآن را نظير رشد، تولد و مرگ انسانها از اين قبيل برشمردهاند. از اينرو، آية «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يسْتَقْدِمُونَ»(اعراف: 34) و آية «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَي أَجَلاً وَأَجَلٌ مُسَمًّي عِنْدَهُ»(مائده: 2) اگر ناظر به مرگ فيزيولوژيك باشد، حاكي از سنت اجباري خواهد بود.
ذكر اين دستهبندي به اين دليل ضرورت است كه مطالعه سنتها، به منظور به دستآوردن قوانين حاكم بر جامعه و تحت كنترل قرار دادن آن و همچنين ارائه راهكارهاي
عملياتي براي مديريت بهتر جامعة انساني، وقتي ميسور است كه محور مطالعات ما،
سنتهايی باشد كه انسان بتواند در تحقق آن اثر بگذارد و نتايج مترتب بر رفتار را با تغيير در الگوي رفتار متحول سازد.
الگوي مطالعه سنتهاي اجتماعي در قرآن
در اينكه چگونه بايد پديدههاي اجتماعي را مطالعه كرد، اختلاف نظر وجود دارد: برخي به علاقهمند روشهاي «كمي» هستند. در مقابل، برخي ديگر روشهاي «كيفي» را مناسب ميدانند. به اعتقاد بسياري از پژوهشگران علوم اجتماعي، كمی يا كيفی بودن روش تابع موضوع، مفاهيم و متغيرهاي است كه پژوهشگران درصدد مطالعه آن برميآيند. موضوعات، مفاهيم و متغيرهاي تاريخي، روش خالي خود را دارد و گرايشهاي سياسي شيوة مناسب خود را و ميزان جمعيت يك كشور، شهر و يا يك محله و همچنين ميزان درآمد خانوارهاي يك روستا، روش متناسب با خود را.
متغيرها و مفاهيم كيفي در سنت
متغيرها و مفاهيمي را كه سنتهاي اجتماعي در قرآن درخود جاي دادهاند بهخصوص مفاهيم و متغيرهايی كه در جايگاه علت قرارگرفتهاند، بيشتر كيفياند. «متغيركيفي» شامل صفات، گرايشها، بينشها و علايقي است كه قابل اندازهگيري كمي نيستند. در آيات شريفه ناظر بر سنتهاي اجتماعي، «تقوي»، «فسق»، «ايمان»، «ظلم»، «كفران»، «طغيان»، «فساد»، «استغفار»، «حق» و «باطل»، كه عموماً كيفي هستند، علل و عوامل آثار و پيامدهاي خاص در زندگي انسانها تلقي شده اند. البته برخي از مفاهيم و متغيرهايی كه در جايگاه معلول قرار گرفتهاند نيز كيفياند؛ نظير «رستگاري»، «خوف» و «عذاب».
سنتها و روش تحليل محتوي
براي مطالعة متغيرهاي كيفي، روش مطالعه كيفي به كار گرفته ميشود. «روش تحقيق كيفي» «به تكنيكها و رويههاي پژوهشياي اشاره دارد كه سعي ميكنند پيچيدگيهاي زندگي اجتماعي ما و چگونگي پرداختن به افكار، كنشها و معاني ساخته شده در زندگي ما را فهم كند» روشهاي كيفي در مطالعات تاريخي, مردم شناختي، پديدارشناختي، علايق دروني افراد،گفتگوها وتحليل شرح حالها، نقش تعيينكننده بر عهده دارد. روش كيفي پژوهشهاي عمقي را تحت پوشش قرار ميدهد و«ميتواند جزئيات ظريفي از پديدههايی بدست دهد كه ارائه آنها به صورت كمي دشوار باشد.»
سنتهاي اجتماعي دو خصيصه روششناختي دارد: اين دو خصيصه به پژوهشگر سنتها مدد ميرساند كه روش درست و مناسب را در مطالعات خود انتخاب كند. يكي از آن دو خصيصة «كيفي بودن» پديدهها, متغيرها و اوصافي است كه در سنتها مورد تأكيد قرار گرفته است. ديگر اينكه، مطالعة سنتها وابسته به متون ديني است. مقتضاي اين دو خصوصيت اين است كه محقق سنت به روش تحليل محتوي اقدام نمايد؛ زيرا يكي از كاربردهاي تحليل محتوي شناخت، تفسير و تأويل كتب مقدس ديني است. همچنين تحليل محتوي سبب ميشود بُعد ناپيدا، ذهني، كيفي و عميق مفاهيم و متون كشف و دسترس پذير شود. مفاهيم ديني از جمله مفاهيم حامل سنتها، نيازمند مطالعه عمقي و اكتشافي است. از اينرو، روش تحليل محتوي، مناسبترين روش براي مطالعه سنتها خواهد بود.
تفسير قرآن و روش تحليل محتوي
يكي از نگرانيهاي احتمالي در مورد مطالعة سنتهاي اجتماعي در قرآن كريم اين است كه مطالعة سنت در چارچوب روشهاي متعارف در علوم اجتماعي، او را از دامن روشهاي مطرح در تفسير قرآن جدا ميسازد. درحاليكه اصل بر اين است كه محقق در مطالعه و فهم آيات و محتوي قرآني به روشهاي تفسيري وفادار بماند. «تفسير» به عنوان يك دانش در حوزة مطالعات قرآني به معناي « بيان معاني آيات قرآني و كشف مقاصد و مداليل آنها است» طبق اين تعريف، كشف معاني و مدلولهاي آيات، وظيفه اصلي و اساسي مفسر به شمار ميرود. ازاينرو، براي پژوهشگر قرآني شناخت و به كارگيري هرآنچه كه در فهم بهتر آيات و رسيدن به اعماق پنهان كلام خداوند(ج) كمك كند، لازم وضروري است.
روش تحليل محتوي نسبت به ساير روشها، انعطاف پذيرتر و با تفسير به معناي مذكور همسوتر است؛ زيرا مطالعه سنت به روش تحليل محتوي نه تنها سنت را از ريشههاي قرآني و تفسيرياش دور نميكند، بلكه با تعمق بيشتر بر محتوي مفاهيم و آيات, فهم و تفسير بهتر و عميقتر آنها را امكانپذير ميسازد.
تحليل ساختاري محتوي
يكي از گونههاي تحليل محتوي، «تحليلهاي ساختاري» است. در تحليلهاي ساختاري، بيش از ديگر گونههاي تحليل محتوي سعي ميشود وجوه و زواياي پنهان و غيرقابل درك متون و پيامها آشكار و فهم شود. هدف از تحليل ساختاري، آشكار ساختن اصولي است كه گفتار را سازمان ميدهد. اين روش به محقق كمك ميكند كه گفتار را در قالب يگ الگوي انتزاعي ساخت بخشيده و قابل فهم سازد.
با توجه به خصوصيات ذكر شده در اين روش، محقق سنتهاي اجتماعي در قرآن ميبايست به نكاتي چند توجه نمايد: اولاً، سنتهاي اجتماعي قوانيني است كه از دل مجموعة از آيات قرآن كريم قابل دستيابي است. روياروي با انبوهی از آيات ميطلبد كه محقق به صورت ساختارمند بدانها توجه كرده و با كنارهم قرار دادن آيات و مقايسة محتوي آنها به اين مهم دست يابد. ثانياً، چنانكه در تقسيم بندي سنتها ذكرشد، سنتها يك سره منصوص نيستند، بلكه بخش قابل توجهي از آنها استنباطي هستند. استنباطي بودن سنتها اقتضاء دارد كه محقق با مطالعه الگومند و با كنارهم قراردادن منطقي آيات، قوانين مطوي در آيات را فهم و در اختيار علاقمندان معارف قرآني قرار دهد. ثالثاً، براي دسترسي بهتر به نتايج مورد نظر آيات، سزاوار است محقق الگو و چارچوبي براي مطالعه آيات حامل سنت در نظر گيرد تا هم از تفسير به رأي در امان بماند و هم نتايج به دست آمده از مطالعه سنتها در محافل علمي مورد قبول قرارگيرد.
چارچوبي برای مطالعه سنتهاي اجتماعي در قرآن
سنتهاي اجتماعي مستفاد از آيات شريفه قرآن، ويژگيهاي مخصوص به خود را دارد. به همين دليل، مطالعة جامعه شناختي سنتها حيث منحصر به فرد پيدا ميكند. يكي از خصوصيات سنتهاي اجتماعي مذكور در قرآن اين است كه هم حيث «الهي» دارد و هم جنبة «انسانی». عبارتهاي «سنة الله»، «لسنتنا»،(اسراء: 77) «كلمة ربك»، غافر: 6) « أهلكنا» و«إذا اردنا»، (اسراء: 16) نسبت سنتها به خداوند متعال را برجسته ميسازد. در حاليكه، عبارتهای «ففسقوا فيها»، «حتی يغيروا ما بانفسهم»(انفال: 53؛ رعد: 11) و«بماكسبت ايدي الناس»(روم: 41) نشانگر نقش انسانها در تحقق سنتهاي اجتماعي است.
ويژگي ديگر سنتها اين است كه رابطه علّي و معلولي پديدهها را در ذيل سنتها ابراز ميدارد. اين خصوصيت نشان ميدهد كه مطالعه سنتها به روش متعارف در محافل علمي امكان پذير است.
سومين خصوصيت اين است كه در بسياري از آيات حامل سنت و يا آياتي كه جنبة تفسيري برای آيات سنت دارد، سازوكارهايی پيش بينی شده است كه سنت با عبور از آنها به منصة بروز میرسد.
با توجه به ويژگيهاي ذكر شده و با توجه به اينكه غرض از مطالعه سنتها، صرف شناخت تأثير پديدهها بر همديگر و يا شناخت متغيرهای تأثيرگذار و تاثير پذير نيست، بلكه مقصود اصلي تحت كنترل قرار دادن جامعه و هدايت آن به سمت صلاح و مدينه فاضله ديني است، ضروري دارد كه چارچوبي برای مطالعة سنتها در نظر گرفته شود كه هم به خصوصيات سنتهاي قرآنی توجه داشته و هم ظرفيت ارائه راهكارهاي عملي و كاربردي برای مديريت جامعه را در اختيار ما قرار دهد.
بدين منظور، به نظر ميرسد چارچوب اين هدف را برآورده سازد.
چارچوب مطالعه سنتهاي اجتماعي
جايگاه خداوند در سلسله علل
يكي از سئوالهاي اساسي در مطالعة سنتها، جنبة ماورايی، غيبي و الهي آن است. سؤال اين است كه چگونه با پذيرش جنبة الهي سنتها، مطالعه علمي آن ميسور ميگردد؟ و يا اگر قرار است سنتهاي اجتماعي به صورت علمي مورد مطالعه قرارگيرد، پذيرش الهي بودن آن چه توجيهي خواهد داشت؟ برای اين سؤال پاسخهاي مختلفي داده شده است. از جمله اينكه نسبت سنت به خداوند به معناي قرار دادن خداوند در جايگاه علل تأثيرگذار بر پديدهها نيست، بلكه روابط علّي و معلولي ميان پديدهها متأثر از حكمت وحسن تدبير خداوند متعال است. و يا اينكه نسبت سنت به خداوند، به دليل تقويت گرايش و بينش الهي و توحيدي انسانها است. و نهايتاً اينكه، الهي بودن سنتها نافي قانونمندي و عليت نيست؛ زيرا اصل عليت، معلول بودن ممكن را بيان ميكند و اراده خداوند هم علتي برای ممكنات است.
متفكران اسلامی به بركت حكمت صدرايي، تئوری علل طولی را مطرح و براساس آن نقش خداوند، انسان و علل مادی را در تحقق پديدهها توجيه كردهاند. طبق اين نگرش، هم انسان و هم طبيعت و هم خداوند متعال ميتواند در تحقق پديدهي نقش داشته باشند، اما رابطه ميان علتها رابطه طولي است نه عرضي؛ يعني ساير علل در طول خداوند قرار دارند. و خداوند علت نهايي تحقق پديدهها است. به عبارت ديگر، خداوند تكوينگر و تدوينگر روابط علّي ميان پديدهها است. به تعبير مرحوم شهيد مطهري«رابطه علت و معلول و اصل عليت، پايه تفكرات عقلايي است و خداوند آفريننده نظام علت و معلول است».
نقش انسان در تحقق سنت
رابطة سنتها با اراده و رفتار فردي و اجتماعي انسانها مورد تأكيد آيات فراوان است. آيههاي «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيدِي النَّاسِ لِيذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يرْجِعُونَ»(روم: 41) و « إِنَّ اللهَ لاَ يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد: 11) نشان ميدهد كه سنتها متأثر از رفتار و اراده انساني است. اين ادعا، كه قانونمند بودن و الهي بودن سنتها، با اختيار انسان قابل جمع نيست، قابل قبول نبوده و درجاي خود رد شده است. اما به اجمال بايد گفت كه قرآن بسياري از رخدادها را به خواست و نحوة عملكرد انسانها مربوط ميسازد و مقتضاي عبرت و سير و نظر، كه در آيات تأكيد شده است نيز مختار بودن انسان در قبال سنن است. علاوه بر اين، چنانچه در تقسيم علل يادآوري شد، وقتي مطالعه سنتها مفيد، راهگشا و داراي آثار عملي و كاربردي است كه نوع سنت اختياري باشد.
سنت و رابطة علّي-معلولي متغيرها
رخدادهاي اجتماعي و تاريخي تصادفي به وجود نميآيند، بلكه از قانون علّي و معلولي پيروي ميكنند. البته ممكن است رخدادهاي اجتماعي معلولِ عللي باشد كه گاهی از چشمان افراد عادي مخفي ميماند و همين امر سبب شود كه رخدادي تصادفي و بدون علت معين و مشخص پنداشته شود. اما اين مسئله خللي به قانونمندي جامعه وارد نميكند. پيروي جامعه از قانون عليت، كه مورد قبول بسياري از فلاسفه و متفكران است، در جاي خود اثبات شده است. ما اصل عليت در جامعه را به عنوان يك پيشفرض ميپذيريم. اما به تناسب نوشته حاضر به شيوههاي بيان رابطه علّي و معلولي در قرآن ميپردازيم. باتوجه به آيات شريفه قرآنكريم روشن ميگردد كه رابطه علّي و معلولي ميان دو متغير به صورتهاي زير بيان شده است:
جملة شرطيه
گاهي رابطه علّي و معلولي ميان دو پديده به صورت قضيه شرطيه بيان شده است. در قضاياي شرطيه تحقق جزا، كه حكم معلول را دارد، منوط به تحقق شرط، كه حكم علت را دارد، است. استفاده از قالب جمله شرطي براي گزارهها و قوانين علمي و طبيعي نيز در ميان دانشمندان متداول است. براي مثال نقطهجوش آب در صد درجه به صورت قضيه شرطيه چنين بيان ميشود: «اگر آب، صد درجه حرارت داده شود، به جوش ميآيد». خداوند متعال در آيات نيز از همين الگو استفاده نموده و رخدادهاي زيادي را در قالب جمله شرطيه به عللش نسبت داده است. از براي نمونه، خداوند نزول بركات را مشروط به ايمان و تقوي معرفي مينمايند و ميفرمايد: «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ»؛(اعراف: 96) يعني اگر ساكنان آن شهر ايمان آورده بودند و تقوي پيشه ساخته بودند، ما بركات آسمان و زمين را بر آنها ميگشوديم. همچنين در آيه 71 مؤمنون، فساد زمين و آسمان را مشروط به پيروي از هواهاي نفساني طرفداران حق ميسازد. خداوند در اين آيه ميفرمايند: «لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَوَاتُ وَالأَرْضُ»؛(انعام: 165) اگر اهل حق دنبال هواهاي نفساني بودند زمين و آسمان فاسد شده بود. در هر دو آيه، نزول بركات و فساد زمين و آسمان به ايمان و تقوي و پيروي از هواهاي نفساني مشروط شده است.
جمله تعليليه
گاهي خداوند از تحقق پديدهاي خبر ميدهد و در كنارش علت آن را نيز ذكر ميفرمايد. در اين گونه موارد، علت و معلول در يك جمله در كنار هم ذكر ميشوند. براي مثال، آية « رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ»(زخرف: 32) دليل اختلاف موقعيتي افراد امتحان آنها ذكر شده است. و همچنين در آية «وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا»(زخرف: 32) انگيزه تسخير، علت اختلاف درجه و موقعيت افراد ذكر شده است. در دو آيه فوق، خداوند متعال سخن از پديده كاملاً اجتماعي ـ اختلاف موقعيتي ـ سخن به ميان آورده و علت آن را نيز ذكر فرمودهاند.
جمله تفريعيه
در برخي از آيات قرآن وابستگي يك پديده به پديدة ديگر با «فاء تفريع» بيان شده است. برخي از آياتي، كه بيانگر سنتهاي اجتماعياند نيز از اين الگو پيروي نمودهاند. براي مثال در آية «وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ»(نحل: 112) و آية «وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»( اسراء: 16) ارتباط ميان كفران نعمت، فقر، ترس و همچنين ارتباط ميان فسق و نابودي بيان شده و در هر دو آيه، نتايج مترتب بر رفتارهاي ذكر شده با «فاء تفريع» يا به تعبير ديگر در قالب «جمله تفريعيه» بيان شده است.
جمله رجائيه
در بخشي از آيات قرآن، كه در صدد بيان ارتباط دو چيز برآمدهاند, لفظ «لعل» به كار رفته است. اين لفظ اگرچه در ظاهر ممكن است مشعر به عدم قطعيت پنداشته شود، اما سياق آياتي كه ارتباط ميان دو امر را با اين واژه بيان كرده است، قطعيت را ميرساند. براي نمونه، ميتوان به آيات 35 مائده و 10 زخرف اشاره كرد. در آيه اول، رابطه ميان ايمان، تقوي، جهاد، تمسك به راههاي منتهي به حق و رستگاري انسانها بيان شده است. سياق آيه نشان ميدهد كه موارد ذكر شده، در رستگاري انسان نقش تعيين كننده دارد. همچنين در آية دوم خداوند متعال ميفرمايند: « وجَعَلَ لَكُمْ فيها سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون »؛ يعني انبياء براي هدايت انسانها است و انسانهايي كه به آنان اقتداء نمايند، قطعاً رستگار ميشوند.
جمله غائيه
گاهي در آيات چيزي غايت و منتهياليه چيزي ديگر معرفي ميشود. در اين گونه آيات، رابطه فعل و غايت يك رابطه قطعي و تغيير ناپذير است. در چنين آياتي از كلمه «حتي» استفاده شده است. آيههاي معروف و مشهور تغيير را ميتوان نمونة بارز اين نوع برشمرد. در آيات مذكور، تغييرات به وجود آمده در جهان تابع اراده انسان ذكر ميشود. به عبارت ديگر، تغييرات نتيجه خواست و ايجاد تغيير توسط انسانها قلمداد شده است. همچنين خداوند در آيه 96 آل عمران چنين ميفرمايند: « لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ»، يعني ميان «خير و نيكي» و«انفاق» ارتباط وجود دارد. هرگاه انفاق صورت گيرد، خير نيز شامل حال انفاق كنندگان خواهد گرديد.
شاخصسازي مفاهيم كيفي
مفاهيم به كار رفته در سنتها، اعم از مفاهيمي كه در جايگاه علت قرار گرفتهاند و يا مفاهيمي كه به عنوان معلول مطرح شدهاند، مفاهيم عام، كلي و بعضاً انتزاعي اند. مثلاً مفهوم «هلاكت»، «نزول بركات»، «حق»، «باطل» و «رستگاري» مفاهيم كلي و انتزاعي اند. انتزاعي و كلي بودن مفاهيم به اين معنا است كه مفاهيم مذكور به راحتي به رفتار, نگرش و رخدادي مشخصي قابل تقليل نيستند و احتمالاً براي هركدام معاني و صور گوناگون و در فرهنگ لغات، در تلقي عاميانه و عرفي وجود دارد. هنگامي ميتوان از روابط ميان آنها سخن گفت كه برداشت مشخص و قابل فهم از آنها داشت و هنگامي ميتوان از دل سنتها راهكارهاي عملي و كاربردي استخراج نمود و در زندگي جمعي انساني به كار بست كه براي عموم مردم، عناصر و پديدهها را «مشاهدهپذير» سازيم.
در روش تحقيق براي قابل فهم ساختن مفاهيم انتزاعي، شاخصسازي پيشنهاد شده است. «"شاخص" نشانههاي عيني، قابل شناسايي و قابل اندازه گيري ابعاد مفهوم هستند.» شاخص سازي و يا مفهوم سازي پالايش و مشخص كردن مفاهيم مجرد (انتزاعي) است. از اينرو، شاخصسازي فرايندي است كه طي آن، مفاهيم عام و كلي به مفاهيم قابل فهمتر و خاصتر تجزيه ميشود و اين فرايند تا مشاهده پذير ساختن مفهوم ادامه مييابد.
روشهاي تجزيه مفاهيم
تجزيه و شاخص سازي مفاهيم به كار رفته در آيات سنت، ضرورت انكار ناپذير دارد. اما در اينكه چگونه و با چه روشي مفاهيم قرآني را تجزيه كنيم جاي تامل دارد. براي تجزيه مفاهيم قرآني ميتوان از چند روش استفاده كرد:
مراجعه به كتب لغت
يكي از راههاي مرسوم براي فهم معاني واژگان قرآني، مراجعه به كتابهاي لغت است. بر اساس اين روش، هرگاه مفسر با مفهوم يا اصطلاح گنگ و چند پهلو برخورد كند، با پيدا كردن معناي لغوي آن، رفع ابهام ميكند. البته بايد به فرهنگهاي لغتي مراجعه نمايد كه از اتقان لازم برخوردار بودند و به طور جدي و همه جانبه به بررسي واژهها و موارد كاربرد آنها پرداخته باشد.
مراجعه به روايات تفسيري
راه ديگر فهم مفاهيم و اصطلاحات قرآني، همچنين مفاهيم به كار رفته در آيات سنت، استفاده از روايات تفسيري است. بسياري از روايات در بيان آيه و توضيح و تفسير آن صادر شده اند. از اينرو يكي از نقشهاي كليدي روايات خصوصا رواياتي كه در زمان نزول و يا دورانهاي نزديك به آن صادر شدهاند, كمك به فهم مفاهيم و واژگان قرآن است.
استفاده از آيات
از روشهاي معتبر براي فهم مدلول و معناي مفاهيم مبهم به كار رفته در آيات، كمك گرفتن از آيات قرآن است. اين روش، كه در ميان مفسران به «تفسير قرآن به قرآن» مشهور است، آيات را مبين همديگر و مفسر يكديگر ميداند. روش مذكور مورد نظر پيامبراكرم اولين مخاطب قرآن، امامان معصوم و بسياري از مفسران از جمله مفسر بزرگ معاصر مرحوم علامه طباطبايي در تفسير «الميزان» بوده است. رواياتي زيادي اين روش را تأييد نمودهاند.ازجمله اينكه حضرت علي ميفرمايند: «آيات يكديگر را تفسير نموده و برهمديگر شهادت ميدهند».
استفاده از روش قرآني براي فهم مفاهيم قرآن يا تجزيه مفاهيم قرآن مناسبتر از دو روش قبلي است؛ زيرا قرآن در مجموعه واحد از طرف گوينده واحد براي هدف واحدي آماده شده است. اين خصوصيت، تفسير قرآن به قرآن را يك اقدام ضروري براي فهم آيات و معاني كلمات قرار ميدهد.
نمونهاي از شاخص سازي قرآني مفاهيم سنت
همچنانكه بيان شد، مفهوم سازي يا شاخص سازي به اين دليل ضرورت دارد كه مفاهيم به كار رفته در آيات سنت، از نوع مفاهيم كيفي، عام، كلي و بعضاً انتزاعي است. يكي از سنتهاي قرآن، «انحطاط» و نابودي اقوام پيشين است. در اين سنت، تأكيد شده است كه «گناه» موجب «هلاكت» اقوام پيشين گرديده است. مفهوم «ذنب» يا «گناه»، معاني و تعاريف گوناگون دارد. گناه در برداشت عامه و تلقي عرفي معنايي دارد و در فقه معناي ديگر و در اخلاق نيز معنايي ديگر. گناه از منظر حقوقي يك بارمعنايي خاصي دارد كه ممكن است از منظر روانشناختي و مطالعات اجتماعي اين معنا را نداشته باشد. در هرصورت براي فهم معنا و حقيقت گناه لازم است آن را تجزيه كنيم. وقتي سراغ آيات را ميگيريم، شاخصهاي ذيل به دست ميآيد. از آيههاي «وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَي إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ»(قصص: 59) و «هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ»،(مائده: 47) چنين به دست ميآيد كه، اقوام هلاكشونده «ظالم» بودهاند. همينطور از آيههاي 11, 12 و 13 سوره مباركه فجر بهدست ميآيد كه گناه اقوام گذشته، «طغيانگري» بوده است. از اينرو، ميتوان مفهوم «ذنب» را به «ظلم» و «طغيانگري» تجزيه كرد. مفهوم ظلم و طغيانگري كلي و عام و داراي جهات گوناگون است و براي فهم پذير ساختن آنها بايد بازهم عمل تجزيه را تكرار نمود. مثلاً در تجزيه مفهوم «ظلم» از طريق آيات، به اين نتيجه رهنمون خواهيم شد كه «ظلم» مفهومي است كه ناظر به رفتارهاي خاصي همچون «اتراف» ؛ شهوتراني و لذتگرايي، «ايجاد اختلاف» و «همكاري با دشمنان دين» ميباشد. اين مفاهيم را باز هم ميتوان تجزيه كرد. اما آنچه اهميت روش شناختي دارد، اين است كه ما در فهم مفاهيم «فرايندي» از مفهوم سازي يا تجزيه مفاهيم بهره گرفتيم كه به كمك آن، مفاهيم به رفتارهاي مشاهده پذير نزديكتر شده است. فرايندي كه روششناسان علوم اجتماعي به عنوان يك اصل اساسي روشناختي پذيرفته و اصطلاح «قيف مفهومي» و يا «غربال مفهومي» را براي آن وضع كردهاند.
سطح انتزاعى مفاهيم
سطح عيني و مشاهده پذير مفاهيم
سازوكار تاثير پديدهها بر يكديگر
رخدادهاي اجتماعي تحت تاثير علل و عواملي به وقوع ميپيوندند. اما رابطة علل با رخدادهاي اجتماعي رابطه مستقيم و بي واسطه نيست، بلكه ممكن است در تحقق پديده يا رخداد اجتماعي علل و عوامل, با واسطههاي چند تاثير بگذارد. البته ويژگي مذكور مختص پديدههاي اجتماعي نيست، بلكه ساير پديدهها نيز چنيناند. ويژگي يادشده در كتابهاي روش شناختي تحت عنوان «ميكانيسم علّي» مطرح شده است. «ميكانيسم علّي به مجموعه اتفاقاتي اشاره داردكه علت را به معلول پيوند ميزند.» در سازوكار علّي، علل دور از ذهن و با واسطه نيز مورد توجه قرار ميگيرد.
سنتهاي اجتماعي نيز از مجموعه عللي پيچيده، پنهان و بعضاً دور از ذهن برخوردار هستند. لحن سنتهاي اجتماعي چنين است كه خداوند علت تحقق تمام سنتها است، اما اين گفته به هيچوجه به معناي دخالت نداشتن پديدههاي ديگر نيست، بلكه «وقتي سخن از يك سنت الهي ميگوييم، مراد اين نيست كه كه فلان فعل خاص مستقيماً و بيواسطه از خداي متعال صادر ميشود، بلكه ممكن است اسباب و وسايل بسياري، اعم از طبيعی و عادي و فوق طبيعي و غيبی دركار آمده باشند.» از سوي ديگر، وقتي مطالعه عوامل اجتماعي يك رخداد در دستوركار قرار ميگيرد، بدين معنا نيست كه خداوند در تحقق آن نقشي نداشته است. از اينرو، آيات سنتهاي اجتماعي با وسعت نظر، به تمام علل و عوامل اعم از طبيعي، اجتماعي و ماورايي توجه نموده است.
سازوكارهاي طبيعی
از جمله عواملي كه تأثير آن در قالب سنتها مورد توجه قرار گرفته است، عوامل طبيعي است. در بسياري از آيات مجراي تحقق سنت يك رخداد طبيعي بيان شده است. براي مثال، در سنت استهلاك، يكي از راههاي هلاكت اقوام، هلاكت از طريق حوادث طبيعي يا در قالب حوادث طبيعي معرفي شده است. در آيههاي 33 و 41 و ذاريات، 173 شعراء1،55 اعراف و 74 حجر نحوة هلاكت اقوام بيان گرديده است. طوفان شن، بادهاي كشنده، باران شديد و زلزله حوادثي اند كه زمينهساز هلاكت اقوام شناخته شده اند.
سازوكارهاي اجتماعی
يكي از سازوكارهاي پيشبيني شده در قرآن، مجاري اجتماعي تحقق رخدادها است. سازوكار اجتماعي، به علل و عوامل اجتماعي تأثيرگذار بر رخداد معطوف خواهد بود. در آيات قرآن، عوامل اجتماعي مؤثر بر پديدهها مورد توجه قرار گرفته است. براي مثال، در آيه 112 نحل فقر و اضطراب، فردي و اجتماعي، به حيث مجراي سنت استهلاك معرفي شده است. فقر و اضطراب به قرينة «قريه»، كه در صدر آيه ذكر شده است، يك پديده اجتماعياند. همچنين فسق در آيه 16 اسراء به رفتار فاسقانهاي اشاره دارد كه مترفين مرتكب شده و همين امر سبب هلاكت آنها ميگردد. فسقي كه مترفين، لذتگرايان و شهوترانان، مرتكب ميشوند، بعيد است معنايی غير از اسراف در نعمتها و پيروي از سبك زندگي تجملاتي و متكي بر لذتهاي شهواني و حيواني براي آن تصور كرد. به هر حال، اگر فسق به رفتار ذكرشده قابل تفسير باشد، ميتوان به عنوان سازوكار اجتماعي در تحقق سنت معرفي كرد.
سازوكارهاي الهي - ماورايی
سومين دسته از عللي كه در تحقق سنت مورد توجه قرارگرفته است، علل و عوامل غيبي, ماورايي و الهي است. چنانچه اشاره شد، يكي از خصيصههاي بارز سنتها، كه آن را از بقيه قوانين اجتماعي متمايز ميسازد، تكيه سنت بر عوامل غيبي و ماورايي است. در قرآن كريم وقتي سخن از عوامل غيبي به ميان ميآيد، تعبير «من حيث لايشعرون» به كار برده ميشود. براي دخالت عوامل ماورايي و الهي در شكلگيري رخدادهاي تاريخي و اجتماعي، مؤيدات قرآني فراواني به چشم ميخورد. نسبت تمام سنتها به خداوند متعال، به معناي نقش چشمگير سازوكارهاي الهي – ماورايي در ايجاد سنت است. علاوه بر مورد ذكر شده، گاهي يك رخداد عادي به فرشتگان نسبت داده ميشود. براي مثال، در آيه «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَي قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ»،(يس: 28) فرشتگان به عنوان عامل هلاكت اقوام ذكر ميشود. همچنين در آيه«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشيمِ الْمُحْتَظِرِ»(قمر: 31) «صيحه» به معناي ندای آسماني تفسير شده است؛ ندايی كه جبرائيل (ع) براي هلاك اقوام ميدميد.
نتيجهگيری
مطالعه روشمند سنتهاي اجتماعي وابسته به اين است كه اولاً، وجه اجتماعي بودن سنتها را معين كنيم. ثانياً، قلمرو مطالعه خود را به سنتهاي استنباطي سرايت داده و مطالعه خود را برپايه سنتهاي نخستين و سنتهای اختياري سامان بخشيم.
باتوجه به اينكه بسياری از متغيرها و مفاهيم ذكر شده در سنتها كيفي هستند، روشهاي كيفي براي مطالعه آن مناسبتر از روشهای ديگرخواهد بود. همچنين از آن رو كه سنتها از خاستگاه و پشتوانه غيبي و ماورايي برخوردار بوده و متكي بر متون ديني است، روش «تحليل محتوي»، آن هم روش«تحليل ساختاري» قابليت بيشتر براي مطالعه آنها را دارد. تحليل ساختاري بيش ازهمه به طرح يك چارچوب انتزاعي نيازمند است؛ چارچوبی كه در قالب آن متون، ساخت يافته و فهمپذير شود. چارچوبی برای مطالعه سنتها مطلوب است كه آيات قرآن آن را پيشتيبانی نموده و عناصر آن را موجه سازد. براساس آيات قرآن، چارچوب مطالعه سنت عناصر چهارگانه 1. خداوند به عنوان تكوينگر2. انسان به عنوان زمينه ساز 3. رابطه علّی و معلولی ميان پديدهها به عنوان موضوع و 4. سازوكارهاي علّی به عنوان فرآيند تحقق مي باشد. ازاينرو، مطالعه سنتها اولاً، حضور خداوند در سلسله علل را توجيه ميكند. ثانياً، نقش انسان را در شكلگيری سنت باز میشناسد. ثالثاً، رابطة علّي ميان دو پديده را مورد توجه قرار ميدهد و رابعاً سازوكارها و فرايند تحقق سنت را نيز مورد كاوش قرار ميدهد.
در مطالعه روشمند سنت، علاوه بر طرح چارچوب، تجزيه مفاهيم نيز لازم است. تجزيه مفاهيم به فهم مفاهيم كلی، انتزاعی و دارای ابهام كمك میكند. برای تجزيه مفاهيم، بهترين روش، روش تفسير قرآن به قرآن است كه بر اساس آن، مفاهيم علّی و معلولی شناسايی شده در سنت را با آيات ديگر تجزيه نموده مشاهده پذير میسازيم.
- آك برن و نیم كوف، زمینهجامعه شناسی، ا.ح.آریانپور، گستره، 1380.
- ابن الاثير، النهايه في غريب الحديث والاثر، بيروت، داراحياء التراث العربي، بیتا.
- استراس، آنسلم و جوليت كوربين، اصول روش تحقيق كيفي، ترجمه، بيوك محمدي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، دوم1387.
- بابايي، علي اكبر و ديگران، روششناسي تفسير قرآن، تهران، سمت و پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، چ دوم، 1385.
- ببي، ارل، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه رضا فاضل، تهران، سمت، چ دوم، 1384.
- پارسانیا، حميد، سنت، ایدئولوژی، علم، قم، بوستان كتاب، 1386.
- حامد مقدم، احمد، «سنتهای اجتماعی در قرآن كریم»، مشكوة، ش 11، تابستان 1365، ص 27 ـ 44.
- رجبی، محمود، قانونمندی جامعه و تاریخ، فصلنامه، تاریخ در آیینه پژوهش، ش 2، تابستان 1383، ص 23 ـ 64.
- ریمون آرون، مراحل اساسی سیر اندیشه درجامعه شناسی، باقرپرهام، تهران، علمی و فرهنگی، چ هفتم،1384.
- ساروخاني، باقر، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چهاردهم 1387.
- محمدبن مكي عاملي، اللمعه الدمشقيه، بيروت، دارالفكر،1411.
- الصدر، السیدمحمدباقر، المدرسه القرآنیه، قم، دارالكتب الاسلامی، 1424.
- طباطبایی، سیدمحمدحسين، المیزان، قم، انتشارات اسلامي، 1417.
- طباطبایی، سیدمحمدحسين، اصول فلسفه رئالیسم، قم، بوستان كتاب، 1387.
- طبرسي، فضل ابن حسن، مجمع البیان في تفسيرالقرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372.
- عاملي، شيخ حر، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1414.
- فيض كاشاني، ملامحسن، تفسير الصافي، تهران، الصدر، بیتا.
- كيوي،ريمون و لوك وان كامپنهود، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه عبدالحسين نيك گهر، تهران، توتيا، 1385.
- گولد، جوليوس و ويليام ل.كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، ويراستار محمدجواد زاهدي مازنداراني، تهران، مازيار، 1376.
- مؤدب، سيدرضا، روشهاي تفسير قرآن، قم، دانشگاه قم، چ سوم 1386.
- محمدهیشور، سنن القرآن فی قیام الحضاره و سقوطها، قاهره، المعهد العالمی للفكر الاسلامی، 1417.
- مرادخانی تهرانی، احمد ، سنتهای اجتماعی الاهی درقرآن، مركز جهانی علوم اسلامی، 1386.
- مصباح يزدي، محمدتقي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، قم، سازمان تبليغات اسلامي، چ پنجم، 138.
- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران صدرا، چ پنجم 1370.
- مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم اسماعیلیان، بیتا.
- وبر، ماكس، مفاهیم اساسی جامعه شناسی، ترجمه احمد صدارتی، تهران، نشرمركز، 1367.
- Borgatta , Edgar F. , Encyclopedia of sociology، Macmillan reference USA،V.4.
- Little ,Daniel, Varietes of social explanation, Westview Press , 1991.