سال سوم، شماره سوم، تابستان 1391، صفحه 63 ـ 86
Ma'rifat-i Farhangi Ejtemaii, Vol. 3. No.3, Summer 2012
محمدجواد محسني*
چكيده
امروزه با افزايش انتقادهاي نظري از رويكرد اثباتگرايي، بسياري از دانشمندان علوم اجتماعي و انساني بهجاي جمعآوري دادههاي كمّي و تحليلهاي آماري، بر روشهاي كيفي تحقيق تأكيد ميورزند. يكي از روشهاي بسيار رايج پژوهشهاي كيفي، تحليل گفتمان انتقادي است. تحليل گفتمان انتقادي، بهلحاظ فلسفي مبتني بر ساختگرايي است كه با تأكيد بر عامليت انساني، واقعيت را به سازههاي انساني تقليل ميدهد.
اين نوشتار با اشاره به استلزامات منطقي مباني سازهگرايانة تحليل گفتمان انتقادي، به اين نتيجه ميرسد كه اين ديدگاه بهلحاظ معرفتشناختي به نسبيگرايي، سفسطه و انكار شناخت، نسبيت ارزشي، خودمتناقض بودن، امتناع صدق و كذب، و امتناع اخلاق منجر ميشود.
كليدواژهها: گفتمان، تحليل گفتمان، انتقادي، زبان، قدرت، ايدئولوژي، سازهگرايي.