معرفت فرهنگی اجتماعی، سال سوم، شماره سوم، پیاپی 11، تابستان 1391، صفحات 49-62

    سبک زندگی به‌عنوان شاخصی برای ارزیابی سطح ایمان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    احمدحسین شریفی / دانشیار گروه فلسفه مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / sharifi1738@gmail.com
    چکیده: 
    «سبک زندگی» از اصطلاحات نسبتاً جدید علمی است که با رویکردهای گوناگونی تعریف شده است. به نظر می رسد، بهترین و جامع ترین آنها، رویکرد دین شناسانه است. بر اساس این رویکرد سبک زندگی، مجموعه ای از رفتارهای سازمان یافته است که متأثر از باورها و ارزش های پذیرفته شده، و همچنین متناسب با امیال و خواسته های فردی و شرایط اجتماعی، وجهه‌ی غالب رفتاری یک فرد یا گروهی از افراد شده اند. سبک زندگی جنبه‌ی بیانگرانه و نمادین دارد. نمود خارجی هویت باطنی و ابعاد ناپیدای هویت فردی و جمعی است. بر این اساس، می توان از سبک زندگی به عنوان شاخصی برای سنجش کیفیت ایمان افراد و جوامع استفاده کرد. این حقیقت در آیات و روایات فراوانی مورد تأکید قرار گرفته است. ناهماهنگی میان ایمان و سبک زندگی افراد و یا تفاوت سبک های زندگی علی رغم وحدت باورها و ارزش ها، علل و عوامل مختلفی دارد: ذومراتب بودن ایمان، تنوع غرایز و امیال و تأثیرگذاری آنها در گزینش های افراد، تأثیرپذیری سبک زندگی از شرایط اقلیمی و اجتماعی و یا فقدان نهادهای اجتماعی متناسب با باورها و ارزش ها، بخشی از این عوامل اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Lifestyle as an Indicator for assessing the Level of Faith
    Abstract: 
    "Lifestyle" is a rather new scientific term which is defined differently by different approaches. The best and most comprehensive approach seems to be the theology-based approach. According to this approach, lifestyle is a set of organized behavior which has become a distinctive feature of an individual or a group's behavior influenced by accepted beliefs and values and is appropriate to individual desires and social conditions. Lifestyle has an explanatory and symbolic aspect. The outward aspect constitutes the inner identity and hidden aspects of the individual and collective identity. Accordingly, lifestyle can be used as an indicator for assessing the quality of individuals and societies' faith. Quranic verses and Infallible Imams' traditions confirm this fact. Lack of harmony between individuals' faith and their lifestyle, in spite of unity of beliefs and values, or the difference between lifestyles, in spite of the unity of beliefs and values, has different causes. Among these factors are gradation of faith, variety of instincts and desires and their influence on the way of selecting the individuals, the effect of social and environmental conditions or lack of social institutions which are compatible with beliefs and values on lifestyle.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    مفهوم «سبك زندگي» مفهومي نسبتاً‌ جديد در ادبيات علمي و فرهنگي بشر است. در اينكه نخستين بار اين اصطلاح از سوي چه كسي به‌كار رفته است، در ميان روان‌شناسان و جامعه‌شناسان اختلاف است؛ برخي جامعه‌شناسان مدعي‌اند از اصطلاحات و ابداعي ماكس وبر (1864-1920)، جامعه‌شناس فرانسوي است (مهدوي‌كني، 1387، ص 106). در مقابل، برخي روان‌شناسان جعل و ابداع اين اصطلاح را به آلفرد آدلر (1870-1937)، اتريشي و بنيانگذار رويكرد روان‌شناسي فردي نسبت مي‌دهند (كاوياني، 1391، ص 67). هرچند به‌طور دقيق نمي‌توان مشخص كرد كه اين اصطلاح نخستين بار توسط چه كسي ابداع شده است، اما به‌نظر مي‌رسد نخستين بار توسط آلفرد آدلر به‌عنوان يك بحث مستقل و جدي مورد توجه قرار گرفت. پس از ايشان، مورد توجه بسياري از انديشمندان حوزه‌هاي گوناگون قرار گرفت. به‌گونه‌اي‌كه هم‌اكنون براي تحليل، پيش‌بيني، كنترل و يا هدايت بسياري از پديده‌هاي اجتماعي، فرهنگي و رواني مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
    مسئلة اصلي اين نوشتار، اين است كه چگونه مي‌توان از سبك زندگي افراد و جوامع در كشف كيفيت ايمان و باور ديني آنها استفاده كرد. آيا مي‌توان رابطه‌‌اي معنادار ميان سبك زندگي و كيفيت باورها و ارزش‌هاي پذيرفته‌شدة افراد و جوامع برقرار كرد؟ البته روش‌شناسي بحث ما بيشتر نقلي خواهد بود؛ يعني سعي مي‌كنيم با استناد به آيات و روايات معتبر كيفيت اين رابطه را نشان دهيم. اما پيش از ورود به اصل بحث، لازم است اشاره‌اي به روش‌هايي موجود در سنجش سطح دينداري داشته باشيم. 
    روش‌هاي سنجش دينداري
    يكي از موضوعاتي كه در ده‌هاي اخير، بسياري از محققان علوم اجتماعي و ديني را به خود مشغول داشته، مسئلة سنجش دينداري است. تاكنون آزمون‌هاي بسياري در اين زمينه ساخته و به‌كار گرفته شده است. برخي نويسندگان، 123 مقياس را گزارش داده‌اند (Hill and Hood, 1999). بسياري ازاين‌روش‌ها را مي‌توان در سه دستة كليِ «مشاهده»، «خودگزارشي» و «فرافكن» دسته‌بندي كرد (خداياري‌فرد و ديگران، 1391، ص 123-140). در روش مشاهده، شاخص دين‌داري افراد، كميت حضور و مشاركت آنان در مراسم مذهبي و ميزان استفاده آنان از مظاهر و نمادهاي ديني است. روش خودگزارشي نيز به‌صورت‌هاي گوناگوني صورت مي‌گيرد كه بارزترين و شايع‌ترين آن، استفاده از روش پرسش‌نامه‌اي است. در روش پرسش‌نامه‌اي معمولاً تعدادي سؤال به‌صورت دقيق و حرفه‌اي طراحي مي‌شود كه ناظر به عقايد و آموزه‌هاي ديني است. با جمع‌آوري پاسخ‌هاي كتبي آزمودني‌ها و تحليل آنها، مي‌توان تا اندازه‌اي به سطح دين‌داري افراد پي برد. بالاخره در روش فرافكن، كه از روش‌هاي غيرمستقيم است، با استفاده از شگردهاي روان‌تحليلي و روان‌كاوي سعي مي‌شود آزمودني به‌صورت ناآگاهانه و ناهشيارانه اعتقادات و باورهاي مذهبي خود را بروز دهد. براي نمونه، واكنش‌هاي فرد را در برابر كلماتي كه بار مذهبي دارند، مي‌سنجند و يا شيوة برخورد فرد با تصاوير مربوط به اماكن يا اشخاص يا اجتماعات مذهبي را مورد ارزيابي قرار مي‌دهند. و يا نوع نگاه فرد به داستان‌هاي مذهبي را به‌صورت غيرمستقيم بررسي مي‌كنند و از اين طريق ميزان اعتقاد و پايبندي او را به آموزه‌هاي ديني مي‌سنجند.
    اين نوشتار بدون آنكه بخواهد به ارزيابي و نقد روش‌هاي يادشده بپردازد، قصد دارد با ارائة‌ تعريفي خاص از «سبك زندگي» و با استناد به آيات و روايات اسلامي، آن را به‌عنوان شاخصي مطمئن‌تر و دقيق‌تر براي ارزيابي كيفيت ايمان افراد و جوامع معرفي كند. بدين‌منظور، تعريف سبك زندگي و بيان رابطة آن با ايمان ضروري است. البته طراحي مدلي علمي كه هم دربرگيرندة همة ابعاد سبك زندگي باشد و هم منطبق با آموزه‌هاي اسلامي، كاري بزرگ و بايسته است كه مقال و مجالي مستقل مي‌طلبد.
    تعريف سبك زندگي
    معناي لغوي سبك زندگي روشن است و نيازي به توضيح ندارد. اما معناي اصطلاحي آن مورد بحث‌هاي متعددي قرار گرفته است. رويكردهاي مختلفي در تفسير و تبيين اين اصطلاح وجود دارد. در يك دسته‌بندي كلي، از سه رويكرد كلان مي‌توان نام برد: رويكرد جامعه‌شناسانه، بيشتر تحت تأثير انديشه‌هاي گئورگ زيمل (1858-1918) و ماكس وبر (1864-1920) است؛ رويكرد روان‌شناسانه، كه متأثر از آراء و انديشه‌هاي آلفرد آدلر (1870-1937) است و رويكرد دين‌شناسانه، كه رويكرد مورد پذيرش نگارنده است. هريك ازاين‌رويكردها، تعريفي خاص از سبك زندگي را شكل مي‌دهند. تعاريفي كه بر اساس رويكرد جامعه‌شناختي ارائه مي‌شوند، بيشتر نگاه توصيفي دارند. ركن اصلي تعاريف جامعه‌شناختي، توجه به رفتار و نمودهاي رفتاري است. اين اصطلاح در نگاه جامعه‌شناسانه نقشي همچون اصطلاح «طبقه‌ اجتماعي» يا «هويت اجتماعي» ايفا مي‌كند و اساساً در ابتدا، به‌عنوان جايگزيني براي اصطلاح ماركسيستي «طبقه» مورد استفاده قرار گرفت. اما در تعاريف روان‌شناختي به ارزش‌ها، هنجارها و منشأ رفتارها توجه ويژه‌تري مي‌شود. اين اصطلاح در تعاريف روان‌شناسانه جايگاهي همچون اصطلاح «شخصيت» و «منش» دارد (فاضلي، 1382، ص 65-80؛ مهدوي‌كني، 1387، ص 51-181).
    بر اساس رويكرد دين‌شناسانه مي‌توان سبك زندگي را به اين صورت تعريف كرد: «مجموعه‌اي از رفتارهاي سازمان‌يافته كه متأثر از باورها و ارزش‌ها و نگرش‌هاي پذيرفته شده، و همچنين متناسب با اميال و خواسته‌هاي فردي و وضعيت محيطي، وجهة‌ غالب رفتاري يك فرد يا گروهي از افراد شده‌اند.»
    دقت و تأمل در مؤلفه‌هاي گوناگون اين تعريف، ابعاد مهمي از سبك زندگي را براي ما نشان مي‌دهد و وجه تمايز اين تعريف با تعاريف جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه و همچنين ارتباط آن را با اموري همچون دين، باورها، اخلاق، نگرش‌ها و امثال آن را روشن مي‌كند. علاوه بر اين، نقش نمادين و نمايشي بودن «سبك زندگي» را نيز در مقايسه با مطلق «رفتار» نشان خواهد داد. در اينجا به اهم الزامات و لوازم اين تعريف اشاره مي‌كنيم.
    1. سبك زندگي محصول و معلول باورها و ارزش‌هاست. نوع نگاه انسان به جهان، خدا، انسان و حيات پس از مرگ و نوع ارزش‌هاي پذيرفته‌شدة او، تأثيري مستقيم بر انتخاب‌ها و گزينش‌هاي او دارند. به همين دليل، در نخستين نگاه و به‌روشني مي‌توان دو نوع كلي سبك زندگي را از يكديگر متمايز ساخت: سبك‌هاي زندگي مؤمنانه و سبك‌هاي زندگي غيرمؤمنانه.
    2. عوامل دروني از جمله اميال، غرايز و خواسته‌هاي فردي و محيط بيروني از جمله وضعيت جغرافيايي و فضاي اجتماعي در سبك زندگي تأثير دارند. سبك زندگي جايي است كه سلايق، غرايز و خواسته‌هاي فردي مي‌توانند نقش‌آفريني باشند. همان‌‌گونه كه وضعيت جغرافيايي، فضاي اجتماعي و محيطي خواه ناخواه ساية خود را بر انتخاب‌ها و گزينش‌هاي انسان مي‌افكنند. بر اين اساس، بايد توجه داشت آن‌گاه كه سخن از تأثيرپذيري سبك زندگي از باورها و ارزش‌هاي ديني به ميان مي‌آيد، نبايد چنين پنداشت كه اميال و خواسته‌هاي فردي در اين نوع سبك زندگي هيچ جايگاهي ندارند و يا نبايد داشته باشند. اصولاً دين الهي و اصيل نمي‌خواهد غرايز و اميال فردي را سركوب كرده و نابود سازد، بلكه مي‌خواهد آنها را جهت‌دهي كرده. و در مسير درست و سعادت‌بخش هدايت نمايد. همان‌طور كه هرگز نبايد تأثير محيط اجتماعي، وضعيت‌ جغرافيايي و آب و هوايي را در گزينش‌ انواع خاصي از سبك زندگي ناديده گرفت. تأثير جامعه و محيط بر گزينش‌ها و انتخاب‌هاي افراد تا آنجاست كه حتي بعضي از جامعه‌شناسان و عالمان علوم تربيتي را به اين توهم انداخته است كه از جبر اجتماعي (دوركيم، 1360، ص 115) و جبر محيطي و تربيتي سخن به ميان آورند.
    3. سبك زندگي ناظر به رفتارها و نمودهاي ظاهري و بيروني هويت انساني است؛ به اين معنا كه خود باورها و ارزش‌ها و نگرش‌هاي افراد را جزء سبك زندگي نمي‌دانيم، بلكه آنها بنيان‌هاي شكل‌دهي به نوع خاصي از سبك زندگي هستند. به‌عبارت ديگر، باورها، ارزش‌ها، نگرش‌ها و گرايش‌ها همگي در شكل‌دهي به هويت انساني نقش‌آفرين‌ هستند. سبك زندگي به آن بخش از هويت انساني اطلاق مي‌شود كه جنبة «بيانگرانه» دارد. جنبه‌هاي ناديدني هويت انساني را در قالب رفتارها، انتخاب‌ها و اشيا براي ديگران ديدني مي‌كند. بر اين اساس، اين نظريه را درست نمي‌دانيم كه سبك زندگي را افزون بر رفتارهاي بيروني، شامل ادراك‌ها، باورها، گرايش‌ها، ارزش‌ها، تمايلات، ترجيحات و همة امور ذهني و دروني نيز مي‌داند (مهدوي‌كني، 1387، ص 73-74).
    4. گسترة سبك زندگي، به وسعت همة رفتارهاي نهادينه‌شدة فردي و اجتماعي انسان است. از آرايش مو و آراستگي ظاهري گرفته تا انتخاب رنگ لباس و مدل كفش و چيدمان اسباب و اثاثية منزل، تا نوع موسيقي و علاقه‌هاي هنري، شغلي و نحوة گذران اوقات فراغت و معماري و شهرسازي و امثال آن؛
    5. رفتارهاي موقتي يا موردي يك فرد يا گروه را نمي‌توان سبك زندگي آنان تلقي كرد. به‌عنوان مثال، اگر كسي يك بار كراوات بزند، هرچند بر اساس آموزه‌هاي اسلامي ممكن است كار درستي نكرده باشد، اما نمي‌توان گفت اين نوع پوشش، سبك زندگي او شده است، بلكه رفتارهايي را مي‌توان به‌عنوان سبك زندگي در نظر گرفت كه وجهة غالب رفتاري يك فرد يا گروهي از افراد شده باشند، به‌گونه‌‌اي كه همچون ملكات نفساني در اخلاق، تقريباً بدون تروّي و تأمل از فرد يا جامعه‌اي خاص صادر ‌شوند.
    6. سبك زندگي به‌تدريج حاصل مي‌شود و به‌تدريج هم زايل مي‌شود. نهادينه شدن يك رفتار يا عملكرد زمان‌بر است، صبوري و بردباري ويژه‌اي مي‌طلبد. به‌عنوان مثال، پيدايش سبك معماري اسلامي بلافاصله پس از بيان تعاليم اسلام در مورد اهميت مسجد، نماز جماعت، تكريم مهمان، همسايه‌داري، اخلاق اجتماعي و شهروندي نبود، بلكه اين تعاليم و ‌آموزه‌ها به‌تدريج سبك خاصي از معماري را در جهان اسلام پديد آوردند و يا زايل شدن سبك زندگي برده‌داري، امري زمان‌بر بود. نگاهي اجمالي به تعاليم اسلامي و معارف قرآني اين حقيقت را نشان مي‌دهد كه هيچ‌‌يك از اولياي الهي، برده‌داري را امري پسنديده نمي‌دانستند، بلكه در تلاش بودند تا اين شيوة رفتاري و اين نوع نظام اجتماعي را تغيير دهند. اما تغيير سريع آن نه امكان‌پذير بود و نه مطلوب؛ زيرا تغيير سريع آن در صورت امكان، موجب فروپاشي نظام اجتماعي و اقتصادي جامعة آن روزگار مي‌شد؛زيرا همة نظام اقتصادي، تجاري، معيشتي و معاشرتي آن روزگار بر اين اساس آن شكل گرفته بود. تغيير چنين وضعيت نامطلوبي، كه در همة ابعاد زندگي فردي و اجتماعي مردمان آن روزگار رخنه كرده بود، كاري سترگ اما زمان‌بر بود.
    7. سبك زندگي همچون ملكات نفساني است: اقناعي و خودجوش و بي‌تكلف انجام مي‌گيرد، تحميلي و اجباري نيست. به همين دليل، در هرگونه تلاشي براي تغيير سبك‌هاي نامطلوب زندگي بايد توجه داشت كه هرگز نبايد از قوة قهريه استفاده كرد و هرگز نبايد تصور كرد كه سبك‌هاي مطلوب زندگي را مي‌توان به صرف قانون‌گذاري و ابلاغ آيين‌نامه و امثال آن محقق ساخت.
    8. بر اساس تعريف و تلقي ما از سبك زندگي، نه مي‌توان آن را امري كاملاً فردي دانست و نه امري كاملاً اجتماعي، بلكه هم ابعاد فردي و سلايق و اميال و خواسته‌هاي فردي در آن لحاظ مي‌شود و هم تأثيرات اجتماعي و محيطي و علايق جمعي در شكل‌گيري آن نقش ايفا مي‌كند. برخي افراد، همچون آلفرد آدلر، گمان كرده‌اند سبك زندگي امري كاملاً فردي است. به همين دليل، معتقدند به تعداد انسان‌ها سبك‌هاي زندگي متفاوتي وجود دارد (مهدوي‌كني، 1387، ص 122-126)، اين نظر درست نيست. ايشان تأثيرات محيط و جامعه را بر شكل‌دهي به علايق و اميال فردي ناديده گرفته‌اند.
    9. سبك زندگي جنبة نمادين و نمايشي دارد. در سبك زندگي، محتوا از اولويت برخوردار نيست، سبك زندگي بيانگر، نماد و نمايشگر محتواست. سبك زندگي، نماد باورها و ارزش‌هاي پذيرفته‌شدة فرد است. نماد ابعاد ناآشكار و پنهان هويت فردي، اجتماعي و ديني اوست. به همين دليل، ما براي سبك زندگي به‌خودي‌خود اصالتي قائل نيستيم، بلكه آن را يك معيار، شاخصه و نماد براي هويت ديني و اعتقادي و ارزشي فرد و جامعه مي‌دانيم. با مطالعة نوع معماري، پوشش، اوقات فراغت، شادي، روابط خانوادگي و اجتماعي، موسيقي، ارتباطات شهروندي، دكوراسيون خانه، و امثال آن، مي‌توان نوع و كيفيت باورها و ارزش‌هاي افراد را به‌دست آورد. به‌تعبير زيباي علّامه مجلسي در بحارالانوار، «ظاهر عنوان و نمايشگر باطن است» (مجلسي، 1403ق، ج 66، ص 365 و ج70، ص 279).
    ارتباط باورها و ارزش‌هاي ديني با سبك زندگي
    ادعاي ما اين است كه سبك زندگي افراد و جوامع، افزون بر اينكه بيانگر هويت شخصي و اجتماعي و معرف شخصيت فرد يا جامعه‌اي خاص است (گيدنز، 1385، ص 120)، مي‌توان آن را به‌عنوان شاخص و نشانه‌اي از هويت ديني و ارزشي فرد يا جامعه تلقي كرد. به همين دليل، سبك زندگي افراد و جوامع را مي‌توان به‌عنوان يكي از شاخص‌ها براي سنجش كيفيت ايمان، عمق باورها و ارزش‌هايشان مورد استفاده قرار داد؛ يعني با مطالعة سبك زندگي مي‌توان به عمق باورها و ارزش‌هاي افراد پي برد. ارتباط اين دو حوزه تا جايي است كه با ترويج نوع خاصي از سبك زندگي، مي‌توان باورها و ارزش‌هاي مرتبط با آن را نيز انتقال داد؛ زيرا سبك زندگي در حقيقت ناقل پيام‌هايي دربارة باورها و ارزش‌ها نيز مي‌باشد. به‌طور خلاصه، ادعاي ما اين است كه با تأمل در سبك زندگي افراد و جوامع مي‌توان كيفيت، عمق و گسترة نظام باورها و ارزش‌هاي آنها را به‌دست آورد.
    ادله
    براي اثبات اين مدعا مي‌توان دلايل مختلف فلسفي، عقلي، انسان‌شناختي و عرفاني اقامه كرد. اين مقال سعي دارد با تكيه بر آيات و روايات اسلامي، مدعاي خود را اثبات نمايد.
    قرآن كريم رفتارهاي ناشايسته را معلول باطن ناشايست و ناپاك دانسته و مي‌فرمايد: «سرزمين پاكيزه (و مستعد)، ‌گياهش به فرمان پرورگار مي‌رويد. اما سرزمين‌هاي ناپاك (و شوره‌زار)، جز گياه اندك و بي‌ارزش، از آن نمي‌رويد. اين‌گونه‌ آيات (خود) را براي گروهي كه شكرگزارند، شرح مي‌دهيم» (اعراف: 58).
    دربارة چرايي سستي برخي از ياران پيامبراكرم در جنگ احد و ناديده گرفتن دستورات رسول خدا و رها كردن تنگة احد، كه موجب ريخته شدن خون ده‌ها تن از بهترين ياران پيامبر اكرم و به شهادت رسيدن حمزه سيدالشهدا شد، در قرآن كريم چنين مي‌خوانيم: «كساني از شما كه در روز روبه‌رو شدن دو جمعيت با يكديگر (در جنگ احد) فرار كردند، شيطان آنها را بر اثر بعضي از گناهاني كه مرتكب شده بودند، به لغزش انداخت. ولي خداوند آنها را بخشيد؛ زيرا خداوند، آمرزنده و داراي حلم است» (آل عمران: 155).
    از اين كريمه به‌دست مي‌آيد كه ناديده گرفتن دستورات رسول اكرم و سستي در برابر مطامع دنيوي و وارد كردن چنان ضرباتي بر پيكرة حكومت نوپاي اسلامي، معلول برخي از لغزش‌هاي پيشين بوده است. معلوم مي‌شود انحرافات رفتاري ممكن است تزلزل در ايمان (= عدم تبعيت از دستورات رسول خدا) را پديد آورد. كارهاي اشتباه و انحرافي، اثر منفي خود را بر ايمان افراد بر جاي مي‌گذارد و موجب سستي ايمان و مقدم كردن خواسته و نظر خود بر دستور پيامبر خدا مي‌شود.
    قرآن كريم دربارة كسانى كه كارشان به نفاق ابدي كشيده شده مى‌فرمايد: «به دنبال اينكه با خدا خلف وعده كردند و دروغ مى‌گفتند نفاقى را در دل‌هايشان پديد آورد تا روزى كه او را ملاقات كنند» (توبه: 77).
    اميرمؤمنان در وصف ايمان مي‌فرمايد: «فَبِالْإِيمَانِ‏ يُسْتَدَلُّ عَلَى‏ الصَّالِحَاتِ‏ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ؛ ايمان را بر كرده‌هاي نيك دليل توان ساخت و از كردارِ نيك ايمان را توان شناخت» (نهج‌البلاغه، 1378خ156، ص 155).
    در اين جمله، رابطة متقابل ايمان و عمل به زيبايي بيان شده است. آن حضرت مي‌فرمايد: چيزي كه موجب انجام كارهاي خوب و داشتن حياتي ارزشمند مي‌شود، ايمان است. ايمان، انسان را به انجام اعمال صالح و داشتن حيات طيبه راهنمايي مي‌كند. اما از سوي ديگر، از راه انجام كارهاي خوب نيز مي‌توان سطح ايمان افراد را سنجيد. رفتارهاي شايسته عيار سنجش ايمان‌اند. 
    حضرت در خطبه‌اي ديگر رابطة ظاهر و باطن را چنين توضيح مي‌دهد: «و بدان كه هر ظاهرى را باطنى است كه بر مثال آن است. آنچه ظاهرش پاكيزه بود، باطن آن نيز آن چنان است، و آنچه ظاهرش پليد است، باطن آن نيز پليد است، ... و بدان! هر كرده‏اى چون ميوه‏اى است كه از گياهى رسته است، و هيچ گياه را از آب بى‏نيازى نيست، و آبها گونه‌گون بود. آنچه آبيارى‏اش نيكو، درختش نيكو و ميوه‏اش شيرين است، و آنچه آبيارى‏اش پليد، درختش پليد و ميوه‏اش تلخ است (همان، خ154، ص 153).
    امام صادق دربارة رابطة ظاهر و باطن و سبك زندگي افراد و باورهاي ديني‌شان مي‌فرمايد: «آلودگي ظاهر معلول آلودگي باطن است؛ كسي كه درون خود را پاك كند، خداوند بيرون او را پاك مي‌كند و كسي كه در نهان پرواي خدا را داشته باشد، خداوند در آشكار او را رسوا نمي‌كند. اما كسي كه در نهان به خدا خيانت كند، خداي متعال در آشكار او را رسوا و بي‌آبرو مي‌كند» (مصباح الشريعه، 1400ق، ص 107).
    بر اين اساس، اگر ديديم سبك زندگي افراد يا گروه‌هايي، علي‌رغم اعتقادات ديني و اظهار ايمان و دينداري، تناسبي با باورها و ارزش‌هاي آنان ندارد، اين خود مي‌تواند نشانة سطحي بودن يا جاهلانه بودن دين‌داري آنان باشد. چنين افرادي در بزنگاه‌ها‌، باطن خود را نشان مي‌دهند. امام حسين در حديثي همين حقيقت را به زيبايي بيان مي‌كند. آن حضرت مي‌فرمايد: بسياري از مردمان بندگان دنيايند، دين همچون تكه‌اي گوشت در دهان آنان است. تا زماني كه به سود معيشت و دنيايشان باشد، آن را مي‌چرخانند، اما در هنگامة آزمايش‌هاي سخت، دين‌‌داران واقعي اندكند؛ يعني عيار ايمان افراد به‌هنگام امتحان‌ها آشكار مي‌گردد: «به‌درستي كه مردم بندگان دنيايند و دين همچون تكه‌اي گوشت بر روي زبانشان است. تا زماني كه معيشت‌ آنان اقتضا كند، آن را در دهان مي‌چرخانند، اما زماني كه با بلاها آزمايش شوند، دين‌داران (واقعي) اندك‌اند» (ابن‌شعبه حراني، 1404ق، ص 245).
    به‌عنوان مثال، كسي كه علي‌رغم اعتقاد به خدا و معاد، در زندگي فردي خود مرتكب گناه و معصيت مي‌شود و رفتارهاي ناهنجار وجهة قالب رفتاري او شده است، در حقيقت نشان از سطحي بودن اعتقادات او مي‌دهد و از لقلقة زبان بودن باورهاي او گواهي مي‌دهد. فردي به محضر امام حسين آمد و از عصيان و آلودگي خود به گناه گفت. مدعي بود هر جا پاي گناه به ميان آيد، توان مقاومت ندارد. زندگي او يك زندگي‌ گناه‌آلود شده است. شيوة زندگي او شيوه‌اي غيرديني است. از آن حضرت تقاضا كرد راه‌كاري براي رهايي از اين وضعيت در اختيار او قرار دهد. امام حسين اين شيوة رفتاري و سبك زندگي را محصول و معلول ضعف ايمان او دانست. به همين دليل او را به مسئلة توحيد و معاد توجه داد و فرمود:
    پنج چيز را انجام ده، هر گناهي كه مي‌خواهي مرتكب شو: نخست اينكه، رزق خدا را نخور و هر گناهي كه مي‌خواهي انجام ده. دوم اينكه، از ملك خدا خارج شو، و هر گناهي كه مي‌خواهي انجام ده. سوم اينكه، به جايي برو كه خداوند تو را نبيند، و هر گناهي كه مي‌خواهي انجام ده. چهارم اينكه، زماني كه سفير مرگ براي گرفتن جانت آمد، او را از خود دور كن و هر گناهي كه مي‌خواهي انجام ده. پنجم اينكه، زماني كه مالك دوزخ تو را در آتش انداخت، داخل نشو و هر گناهي كه مي‌خواهي انجام ده (مجلسي، 1403ق، ج 78، ص 126).
    پاسخ به يك نظريه
    برخي مدعي‌اند مطالعات اجتماعي نشان مي‌دهد كه رفتارها و فعاليت‌هاي انسان‌ها لزوماً متأثر از باورها و ارزش‌هاي آنان نيست. فاصلة معناداري ميان اين دو وجود دارد؛ زيرا اولاً، بسياري اوقات اتفاق مي‌افتد كه فردي يا گروهي خلاف ارزش‌ها و نگرش‌هاي خود رفتار مي‌كند. ازاين‌رو، علي‌رغم اينكه باورها و ارزش‌ها مي‌توانند منشأ بروز سبك زندگي باشند، اما نمي‌توان رفتارها و عملكردها را بر اساس باورها و ارزش‌ها و نگرش‌ها تبيين كرد. ثانياً، اگر سبك زندگي متأثر از ارزش‌هاي پذيرفته‌شدة افراد و گروه‌ها بود، در اين صورت مي‌بايست ارزش‌ها و نگرش‌هاي مشابه به سبك زندگي يكسان منتهي ‌شوند (گيبينز و بوريمر، 1381، ص 104). درحالي‌كه چنين نيست. نتيجه اينكه، به دليل عدم ارتباط وثيق ميان باورها و سبك زندگي، نمي‌توان سبك زندگي را به‌عنوان شاخصي براي ارزيابي سطح دين‌‌داري و باورمندي افراد در نظر گرفت.
    در مقابل، ما معتقديم رابطه‌اي عميق ميان كيفيت باورها و ارزش‌ها و سبك زندگي وجود دارد. سبك زندگي نشان‌دهندة ميزان و كيفيت باورها و ارزش‌هاي ما است. بيانگر اين است كه آن باورها و ارزش‌ها تا چه ميزان در جان ما رسوخ كرده‌اند؛ به هر ميزاني كه در جان ما نهادينه شده باشند، به همان ميزان خود را در شيوة زندگي ما نشان مي‌دهند. به همين دليل، سبك زندگي مي‌تواند به‌عنوان يك معيار براي آزمون كيفيت دين‌‌داري فرد و جامعه تلقي شود.
    اما اينكه ارزش‌ها و باورهاي مشابه، به سبك زندگي يكساني منتهي نمي‌شوند، به چند دليل است:
    اولاً، عمق و كيفيت باورهاي افراد ممكن است متفاوت باشد؛ ايمان ذومراتب بوده و درجات ايمان مؤمنان، مختلف است. هرچه درجة ايمان فرد بالاتر رود، انعكاس آن در رفتار وي نمود بيشتري دارد. امام صادق در حديثي ايمان را ده درجه دانسته و مي‌فرمايد:
    به‌درستي كه ايمان داراي ده درجه است. ايمان همچون نردباني است كه پله پله از آن بالا مي‌روند. بنابراين، كسي كه داراي درجه بالاتر است. نبايد بر كسي كه در درجة پايين‌تر است خرده بگيرد و به او بگويد: تو ايمان نداري! كسي را كه در درجة پايين‌تر از توست، حقير مشمار؛ چراكه در آن صورت كسي كه در درجه بالاتر از تو قرار دارد تو را حقير مي‌شمارد. اگر كسي را ديدي كه درجه ايماني او پايين‌تر از توست، بر تو لازم است كه با مدارا او را بالا بكشي و بيش از حد توانش بر او تحميل نكني كه موجب شكسته شدنش خواهد شد؛ زيرا اگر كسي مؤمني را بشكند، بر او واجب است كه آن را جبران كند (كليني، 1365، ج 2، ص 45).
    اين حديث و ده‌ها حديث مشابه و آية ديگر كه از تقويت و توسعه و ازدياد ايمان سخن مي‌گويند، همگي نشان‌دهندة تشكيكي بودن و ذومراتب بودن ايمان است. طبيعتاً هر درجه‌‌اي از ايمان، به همان نسبت اعمال و رفتارهاي بيرونيِ فرد را سامان مي‌دهد. نمي‌توان رفتارها و سبك زندگي مؤمن درجة ده را از مؤمن درجة سه انتظار داشت.
    ثانياً، اينكه گفته مي‌شود سبك زندگي محصول باورها و ارزش‌هاست، به‌معناي ناديده گرفتن غرايز و سلايق و ذائقه‌هاي گوناگون نيست. باورها و ارزش‌ها كليات و اصول حاكم بر سبك زندگي را مشخص مي‌كنند، اما در جزئيات آن دخالتي نمي‌كنند. اسلام هرگز به‌دنبال سركوب غرايز و نابودي سلايق و ذائقه‌هاي گوناگون يا يكسان كردن آنها نيست. اسلام به دنبال جهت‌دهي به آنهاست و مي‌خواهد غرايز و سلايق و ذائقه‌هاي گوناگون همگي به‌عنوان ابزارهايي در خدمت سعادتمندي و كمال انسان قرار گيرند.
    ثالثاً، باورها و ارزش‌ها علت تامة شكل‌گيري سبك زندگي نيستند. امور ديگري در اين مسئلة دخالت مي‌كنند. باورها و ارزش‌ها را مي‌توان جزءالعلة شكل‌گيري سبك زندگي‌ دانست. به همين دليل، گاهي مشاهده مي‌شود دو نفر، با ارزش‌ها و باورهاي يكسان، مثلاً در عرصة اوقات فراغت يا علاقه‌هاي پوششي و خوراكي، داراي دو نوع سبك زندگي متفاوت هستند. باورها و ارزش‌ها همچون ريشه و تنة‌ درخت زندگي مؤمنانه هستند كه اگر اين ريشه و تنه نباشد، انتظار شاخ و برگ و ميوه داشتن، انتظار نابجايي است. اما وجود ريشه و تنة درخت، ملازم با داشتن شاخ و برگ و ميوه نيست. ممكن است علي‌رغم وجود ريشة قوي و تنه‌ايي نيرومند، به دليل بروز آفات بيروني و عدم كنترل شرايط محيطي، از داشتن شاخ و برگ و در نتيجه، از دستيابي به ميوه محروم شويم و يا ممكن است در اثر پيوندهايي كه ايجاد كرده‌ايم، ميوه‌هايي ديگر از آن درخت مشخص به‌دست آوريم. به‌عنوان نمونه، با پيوند زدن شاخه‌هاي آلو به درخت سيب، از درخت سيب آلو به‌دست آوريم! و اين پيوندها ممكن است آن‌قدر زياد باشند كه درخت ايمان ما به درختي ديگر تبديل شود. مسئلة كفر و ارتداد در حقيقت همين است. فرايند تبديل ايمان به كفر چنين فرايندي است. قرآن كريم چه زيبا اين مسئلة را بيان مي‌كند: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ» (روم: 10)؛ سپس سرنوشت كساني كه اعمال بد مرتكب شدند به جايي رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به مسخره گرفتند.
    رابعاً، همان‌طور كه در بيان لوازم و الزامات تعريف موردنظر خود از سبك زندگي اشاره كرديم، مقتضيات زماني و شرايط اقليمي در چگونگي عينيت يافتن باورها و ارزش‌ها در زندگي نقش دارد. به‌عنوان مثال، ارزش ساده‌زيستي و قناعت متناسب با زمان‌هاي مختلف مي‌تواند تعين‌هاي متفاوت داشته باشد و يا ارزش پوشش تحت تأثير شرايط اقليمي، مي‌تواند نمودهاي گوناگوني داشته باشد. مناطق استوايي با مناطق سردسيري را نمي‌توان در اين زمينه مقايسه كرد.
    خامساً، باورها و ارزش‌ها غالباً به شكل با واسطه بر سبك زندگي اثر مي‌گذارند؛ به اين صورت كه باورها و ارزش‌ها، در عينيت اجتماعي خود، نظامات اجتماعي را شكل مي‌دهند و نظامات اجتماعي نيز تأثير مستقيم بر سبك زندگي افراد بر جاي مي‌گذارند. بنابراين، در جايي كه باورهاي ديني عينيت اجتماعي نيافته باشند و در قالب نظامات اجتماعي نيامده باشند، درنهايت در سطح روابط و رفتارهاي فردي مي‌توان انتظار تأثيرگذاري بر سبك زندگي را داشت. به‌عنوان مثال، در سطح شهرسازي و اوقات فراغت و روابط سياسي و امثال آن، چنين انتظاري معلول كم‌توجهي يا بي‌توجهي به نقش محيط و جامعه در بروز عيني باورها و ارزش‌هاست.
    مشكلات و محدوديت‌ها
    اگر بخواهيم بر اساس تئوري‌ ارائه‌شده در اين نوشتار، مدل يا آزموني براي سنجش سطح ايمان بسازيم، طبيعتاً همچون بسياري ديگر از مدل‌هاي موجود، مشكلات و محدوديت‌هايي در سر راه داريم كه توجه به آنها مي‌تواند نگاهي واقع‌بينانه در اين زمينه به دست دهد. برخي از مهم‌ترين محدوديت‌ها و مشكلات عبارتند از:
    1. نخستين مشكل اين است كه مؤلفه‌هاي ايمان و مصاديق باورها و ارزش‌هاي ديني دقيقاً چيست؟ با توجه به وجود رويكردهاي گوناگون به دين (رويكرد عرفاني، فلسفي، نقلي، اخلاقي، فقهي و...) و همچنين وجود مذاهب مختلف در يك دين، تعيين مؤلفه‌ها و مصاديق ايمان دشواري‌هايي را در پي خواهد داشت. به‌عنوان مثال، دو عنصر عدالت و امامت، از نگاه شيعيان از جملة مهم‌ترين مؤلفه‌هاي ايمان به‌شمار مي‌روند. اما در نگاه برخي ديگر از گروه‌هاي اسلامي چنين نيست و يا بر اساس رويكرد فقهي، ثقل اصلي مباحث بر دستورات فقهي و ظواهر عبادت و «شريعت» استوار است، اما در رويكرد عرفاني، اصالت به نيت و حالات باطني و به اصطلاح «حقيقت» است.
    2. تأثيرپذيري شديد انسان از محيط و شرايط اقليمي و جغرافيايي، مشكل ديگري است كه اجازه نمي‌دهد سهم ايمان را در شكل‌گيري نوع رفتارها و سبك زندگي به‌طور دقيق مشخص كرد.
    3. پيچيدگي فراوان شخصيت انسان، و توانايي فوق‌العاده او در ظاهرسازي و رياكاري، تشخيص مؤمنان واقعي از منافقان و رياكاران را دشوار مي‌كند. به‌عبارت ديگر، هرچند بر اساس آيات قرآن، نفاق واقعي امكان ندارد، اما تشخيص منافقان هم ديده‌اي حقيقت‌بين و مرداني الهي مي‌خواهد. از شگفتي‌هاي زندگي اين‌جهاني اين است كه افراد مي‌توانند باطن خود را از ديدگان اغلب مردمان پنهان كنند و خود را در پشت نقابي متفاوت و مردم‌فريب پنهان سازند. قرآن كريم در اين زمينه مي‌فرمايد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ الله عَلى‏ ما في‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» (بقره: 204)؛ بعضي از مردم، گفتارشان در زندگي دنيا مايه اعجاب تو مي‌شود (در ظاهر، اظهار محبت شديد مي‌كنند) ‌و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مي‌گيرند. درحاليكه آنان سرسخت‌ترين دشمنانند.
    4. محدوديت و مشكل ديگر اين روش، دشواري بررسي همة ابعاد سبك زندگي افراد يا جوامع و تحليل دلالت‌هاي ديني و اعتقادي آنها است. البته اين در جايي است كه بخواهيم تأثيرپذيري همة ابعاد سبك زندگي از ايمان و باورهاي ديني را مورد بررسي قرار دهيم. اما اگر بخواهيم صرفاً برخي از ابعاد مثل پوشش، معماري، اوقات فراغت يا شادي و نشاط و امثال را بررسي كنيم، با چنين مشكلي روبه‌رو نخواهيم بود.
    جمع‌بندي و نتيجه‌گيري
    سؤال اصلي اين نوشتار اين بود كه آيا مي‌توان بين سبك زندگي افراد، گروه‌ها يا جوامع به كيفيت و سطح باورها و ارزش‌هاي پذيرفته‌شدة آنان ارتباط برقرار كرد؟ به تعبير ديگر، آيا مي‌توان سبك زندگي را به‌عنوان شاخصي براي سنجش كيفيت ايمان در نظر گرفت؟ اين پرسش را به شيوه‌هاي مختلفي مي‌توان پاسخ داد. با متد عقلي، فلسفي يا متد تجربي و نقلي. از اين ميان، ما در اين نوشتار متد نقلي را انتخاب كرده و سعي كرديم با تحليل متون ديني به اين پرسش پاسخ دهيم، روشن است كه نوع نگاه ما به سبك زندگي و تعريفي كه از آن ارائه مي‌دهيم، در چگونگي پاسخ به اين پرسش نقش‌آفرين است. ازاين‌رو در گام نخست سعي شد تعريفي دقيق از سبك زندگي ارائه شود. در تعريف موردنظر، باورها و ارزش‌ها به‌عنوان بخشي از عوامل مؤثر در شكل‌گيري سبك زندگي معرفي شدند. هرچند تنها عامل تأثيرگذار بر سبك زندگي را باورها و ارزش‌هاي ديني نمي‌دانيم، و حتي تأثيرگذاري اينها بر سبك زندگي را در اغلب موارد از سنخ تأثيرگذاري مستقيم نمي‌دانيم. در عين حال، معتقديم با تكيه بر آيات و روايات اسلامي مي‌توان سبك زندگي را به‌عنوان شاخصي اوليه براي تعيين كيفيت و سطح ايمان افراد در نظر گرفت؛ به هر ميزان كه ايمان قوي يا ضعيف باشد، به همان ميزان هم در شيوة زندگي افراد خود را نشان خواهد داد. ايمان قوي رفتارهاي متناسب با خود را نيز در پي دارد. اما از ايمان‌هاي ظاهري و يا ايمان‌هاي تقليدي و غيرعالمانه، نمي‌توان انتظار داشت كه رفتارهايي متناسب با اقتضائات ايمان اصيل بروز دهند. البته ارائة مدل و آزموني براي سنجش سطح ايمان بر اساس تئوري ارائه‌شده در اين مقاله، دشواري‌ها و محدوديت‌هاي خاصي را خواهد داشت كه بعضاً غيرقابل اجتناب‌ هستند.
     
     

    References: 
    • نهج¬البلاغه (1378)، ترجمة سيدجعفر شهيدي، تهران، علمي و فرهنگي.
    • ابن¬شعبه حراني، حسن‌بن علي (1404ق)، تحف العقول، تصحيح علي‌اكبر غفاري، قم، جامعة مدرسين.
    • خداياري‌فرد، محمد، و ديگران (1391)، مقايس‌هاي دين¬داري (مباني نظري و روش‌شناسي به انضمام پرسش‌نامه‌هاي دينداري)، تهران، آواي نور.
    • دوركيم، اميل (1360)، فلسفه و جامعه‌شناسي، ترجمة فرحناز خمسه‌اي، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، مرکز ايراني مطالعه فرهنگها.
    • فاضلي، محمد (1382)، مصرف و سبك زندگي، قم، صبح صادق.
    • كاوياني، محمد (1391)، سبك زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • كليني، محمد‌بن يعقوب (1365)، الكافي، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    • گيبنز، جان آر و بوريمر (1381)، سياست پست مدرنيته، ترجمة منصور انصاري، تهران، گام نو.
    • گيدنز، آنتوني (1385)، تجدد و تشخص (جامعه و هويت شخصي در عصر جديد)، ترجمة ناصر موفقيان، چ چهارم، تهران، ني.
    • ليثي واسطي، علي‌بن محمد (1376)، عيون الحكم و المواعظ، تحقيق حسين حسني بيرجندي، قم، دار الحديث.
    • مجلسي، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث¬العربي.
    • مصباح الشريعه (1400ق)، منسوب به امام صادق، بيروت، اعلمي.
    • مهدوي¬كني، محمدسعيد (1387)، دين و سبك زندگي، تهران، دانشگاه امام صادق.
    • Hill, Peter and Ralph Hood (eds), (1999), Measures of Religiosity, Religious Education Press.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شریفی، احمدحسین.(1391) سبک زندگی به‌عنوان شاخصی برای ارزیابی سطح ایمان. فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 3(3)، 49-62

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدحسین شریفی."سبک زندگی به‌عنوان شاخصی برای ارزیابی سطح ایمان". فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 3، 3، 1391، 49-62

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شریفی، احمدحسین.(1391) 'سبک زندگی به‌عنوان شاخصی برای ارزیابی سطح ایمان'، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، 3(3), pp. 49-62

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شریفی، احمدحسین. سبک زندگی به‌عنوان شاخصی برای ارزیابی سطح ایمان. معرفت فرهنگی اجتماعی، 3, 1391؛ 3(3): 49-62